رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
با سلام
آيا اهل كتاب(مسيحيان،يهوديان و..)از نظر قران نجس هستند؟كافران چطور؟ايا اگر با انها دست بدهيم،بايد بعدش ،دستمان را بشوييم؟
كلمات كليدي:نجس طهارت كافر اهل كتاب ویرایش بوسیله کاربر 1396/01/30 08:10:00 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/04 ارسالها: 134
5 تشکر دریافتی در 4 ارسال
|
سلام.
در خصوص سئوال فوق،نظر شما را به پاسخ ايت اله صادقي تهراني كه در رساله ايشان ثبت شده،جلب ميكند:
"اصولًا «نجس» در اصطلاح شرعى چيزى است كه پرهيز از آن واجب است، كه گاه اين پرهيز در تمامى ابعادِ برخوردِ با نجاسات است مانند نجاست هاى باطنى و روحى، چه عقيدتى و چه اخلاقى، كه در هر صورت پرهيز از آن ها واجب است، و گاهى هم نجاستى عملى است هم چون شرابخوارى و قماربازى و بت پرستى، كه خود اين گونه اعمال موضوع نجاست و مورد وجوب پرهيز مى باشند و با پاكى ظاهرى شراب و آلات قمار و بت هم هيچ گونه منافات ندارد.
و هنگامى هم تنها در بعد خوردن و آشاميدن، و يا نماز خواندن و مسجد رفتن نجس و پليد است. بنابراين دستور پرهيز از كارى يا چيزى تنها در همان بعد خودش معنى نجاست را به خود مى گيرد. و نه در تمامى ابعادشاين گونه نيست كه هرگاه واژه ى «رجس»، «نجس» و «رجز» ديديم نجاست مطلق اصطلاحى را منظور كنيم
مسأله ی 46- از آن چه به عنوان نجاسات جسمانى برشمرده اند، تنها هفت چيز كه عبارتند از: ادرار، مدفوع، منى، خون، مردار، سگ و خوك به استثناى موهايشان ، با شرائطى كه ذكر مى شود نجس مى باشند، و ديگر هيچ، كه آقايان هرگز هيچ دليل قانع كننده اى بر نجس بودن غير اين هفت چيز ندارند.
مسأله ی 47- در ميان نجاساتى كه در كتب فقهيه و رساله هاى عمليه ياد شده درباره ى شراب به تمامى اقسامش و كافران به تمامى اقسامشان نيز، آقايان هيچ گونه دليل قانع كننده اى براى نجاست عينى اين دو نداشته و ندارند. و «رجس من عمل الشيطان» درباره شراب، به قرينه ى «من عمل الشيطان» كه آن را عمل شيطانى خوانده، و نيز «ميسر و انصاب و ازلام» كه با «خمر» در آيه ى مائدة «رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون» معرفى شده، «رجس» را از نجاست جسمى عينى به نجاسات عملى و معنوى منصرف مى سازد. بنابراين تمامى مست كننده ها تا چه رسد به كشنده ها مانند الكل صنعتى و غيرصنعتى پاك هستند. و آب انگور و خرماى ثلثان نشده هم اگر مست كننده نباشد پاك و حلال است.
و درباره ى اهل كتاب آيه ى (5) مائدة «وَ طَعامُ الِّذِينَ اتُوا الكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ» به كلى غذاى اهل كتاب را بر ما حلال كرده، مگر آن غذاهايى كه نجس اند مانند گوشت خوگ و يا ذبيحه هاى غير شرعى آن ها، و يا پاك اند ولكن خوردن آن ها حرام است مانند شراب، كه اين ها كلًا حرام مى باشند: چه از كافر باشد يا از مسلمان، و پيداست كه بيشتر غذاهاى آنان مرطوب و طبعاً دست خورده مى باشند، و اكنون هم كه با وسايل جديد غذا پخته مى شود بالاخره كم تر ممكن است دست نخورده آماده شوند، و اگر اهل كتاب نجس العين باشند چگونه اين قاعده درست خواهد بود كه غذاى اهل كتاب براى شما حلال است.
از روايات نيز نجاست عينى آنان برنمى آيد، و اگر هم دلالتى بر نجاست عينى آن ها مى داشت در برابر نص اين آيه شريفه و رواياتى ديگر- كه بيشتر هم هست- ناچيز و غيرقابل اعتناء بود.
و اختصاص طهارت به طعام اهل كتاب- و نه تمامى كافران- براين مبنا است كه كتابيان براساس كتاب هاى وحيانى هرگز طعام نجس يا متجنس را نمى خورند، ولى ساير كفار- اعم از مشركان و ملحدان- هيچ گونه خوراكى را حرام نمى دانند.
درباره ى مشركان چنان كه گذشت «إنَّما الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرام بَعْدَ عامِهِمْ هذا» (سوره ى توبه، آيه ى 28) «مشركان فقط نجس مى باشند پس نبايد به مسجدالحرام نزديك شوند» اين نجاست به مناسبت «المشركون» در رابطه ى با ارواح و عقايد و اخلاق و اعمالشان است و نه بدن هاشان ، كه صفت شرك در اختصاص روح و عقيده ى قلبى و كارهاى شرك آلود آن ها است، نه بدنى، كه بدن هرگز نه موحد است و نه مشرك بلكه بدن موحد با مشرك از هر نظر يكسان است.
مسأله ی 48- اصولًا انسان- هر كه و داراى هر عقيده اى باشد- هرگز از نظر بدن مانند سگ و خوك و ساير نجاسات عينى نجس العين نيست،
و بالاخره از نظر سياست جذب اسلامى هم اگر كافران از نظر بدنى نجس باشند، و از طرفى هم برخى از آنان از باب تأليف قلوب از موارد مصرف زكاتند، اين خود تناقض در جذب و دفع آنان است، كه با دستى، دست رد بر سينه آن ها زده شود و با دست ديگر نوازش و جذب شوند با آن كه دست رد بسى قوى تر از اين دست جذب است! و اگر هم مشركان از نظر بدنى نجس باشند! اهل كتاب- چنان كه گذشت- هم برمبناى آيه ى مائده پاكند، و هم- با صرف نظر از اين آيه- از مشركان نيستند. زيرا مشركان در قرآن مقابل با كتابيانند. گرچه انحرافاتى در توحيد دارند، هم چون وهابيان كه در عين انحراف توحيديشان احكام اسلام بر آن ها جارى است.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
فتواي آيت الله جناتي نيز بشرح زير ميباشد:
غير مسلمانان از هر نوع و قسمى كه باشند (اهل كتاب، مشركين و ملحدين) ذاتا و از نظر جسمى و بدنى پاك هستند و اگر از چيزهايى كه در نظر مسلمانان نجس مى باشند ، اجتناب كنند ، نجاست عرضى هم ندارند
مراد از نجس درآیه انماالمشركون نجس، نجاست اصطلاحی و ظاهری مانند ادرار و خون نیست؛ بلکه مراد از آن، نجاست روحی و معنوی است؛ زیرا نجس بودن آنها بر اساس عقايد است و عقايد مربوط به روح است، نه بدن و جسم، و بدین جهت مشرکین از نظر بدن، هیچ فرقی با مسلمين ندارند؛لذا از نظر بدنی پاک هستند؛ لذا در ارتباط با آنها اگر ندیده باشیم که دستشان به نجاست خورده باشد، حکم به پاک بودن آن میشود.
این مطلب را به گونه علمی و مفصل در کتاب «فقه و زمان» (ص 281 ـ 391) مطرح کردهایم که برای آگاهی بیشتر میتوانید به اين کتاب مراجعه کنید.
در اینجا مناسب است مطلبی را بیان کنیم: انسانها در این جهان هستی بر اساس فطرت، خداشناس متولد میشوند؛ ولی نادانان، آنها را از راه حق منحرف میکنند. در این باره حدیثی از پیامبر اکرم’ نقل شده که فرمودند: «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى اَلْفِطْرَةِ وَ إِنَّمَا أَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ وَ يُنجِّسَانِهِ»؛ هر نوزادی بر اساس فطرت توحیدی متولد میشود؛ ولی پدر و مادر اویند که وی را یهودی یا مسیحی یا مجوسی میکنند. منشأ این حدیث آیه 30 سوره روم است که میفرمايد: {فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}؛ پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن؛ با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدا تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمیدانند.ویرایش بوسیله کاربر 1398/10/28 10:34:41 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
نظر علامه سيد محمد حسين فضل الله در اين موضوع
«زمانی که سیدموسی[صدر] به لبنان آمد، به عنوان شخصیتی برخوردار از غنای فکری و اخلاقی و رفتاری که طایفۀ شیعه لبنان خلأ وجود چنین شخصیتی را احساس میکرد مورد استقبال قرار گرفت. جامعۀ شیعی نیاز به چنین شخصیتی داشت که بسیاری از مرزهای سنتی را در نوردد.
در همان زمان که فقه شیعه از نجاست اهل کتاب سخن میگفت، سید موسی به مغازۀ بستنی فروش مسیحی میرفت و کنار او مینشست و بستی میخورد. این کار او انتقاد بسیاری را بر میانگیخت. اما امروزه این نظر فقهی - یعنی طهارت اهل کتاب - حاکم شده است و بیشتر فقهاحکم به طهارت اهل کتاب دادهاند. نظر فقهی من هم، طهارت همه انسانها - چه اهل کتاب و چه غیر اهل کتاب - است، زیرا کفر موجب نجاست بدن نمیشود، بلکه موجب پلیدی فکری است.»
🔷 بنا بر اقوىٰ همه انسانها پاكند، اگر چه بهتر است از چيزي كه با كافر غير كتابى تماس داشته اجتناب شود. مساله ٤٥ احكام شريعت، ص٢٣
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
نجاست کفار امر مسلم نیست
در مورد طهارت انسان که عرض شده بود. بله فتوایی است که غیر از این اواخر، قاطبه فقها به چنین فتوایی[طهارت انسان ولو کافر] ملتزم نشدند. ولی نحن ابناء الدلیل. مراجعه کنید به مدارک ایشان که جز بزرگان فقه امامی است و کسی در عظمت ایشان حرفی ندارد. صاحب مدارک در تمام ادله نجاست کفار اعم از آیات و روایات، اشکال کرده است. آخر هم فتوا نداده و رد شده است. پس امر مسلمی نیست.
مرحوم محقق سبزواری، فقیه بسیار زبردست شیعه، یک به یک ادله مناقشه میکند. مرحوم حاج آقا رضا همدانی در مصباح الفقیه، هم همین طور است. تنها مطلبی که جلوی دست این فقیهان در فتوا به طهارت را گرفته، وجود اجماع است. در همه ادله مناقشه دارند. این اواخر هم مرحوم آقای صدر (رضوان الله تعالی علیه) در همه ادله مناقشه میکند.
حال مسئلهای که تمام ادلهاش حداقل در نزد این اعاظم قابل مناقشه است، آیا میتوان آن را جز ضروریات حساب آورد؟ اگر کسی گفت اجماعی که در اینجا هست، یا قطعا مدرکی است یا محتمل المدرک است، خلاف فن سخن گفته است؟ نخیر. اینها را دیده، ادله نجاست را کافی ندانسته، از آن طرف اصالت کرامت انسان را دیده، گفته باید قائل به طهارت شد. طهارت هم معنایش این نیست که ما بگوییم از تمام جهات مثل مومن است. یعنی اگر دست مرطوب به آن خورد، نجس نمیشود.
حرف بنده این است که نیاییم در رسالههای عملیه بنویسم بول، غائط و کافر. کافر هم یعنی کسی که عقیده من را ندارد. این سخن قابل قبول نیست. حداقل قابل شک است. این خروج از نظام فقهی نمیشود. بارها گفتهام اینکه میگویند یلزم منه فقه جدید، به چه معناست؟ یعنی بیچارچوب حرف زدن؟ یعنی بدون مدرک عقلانی، عقلائی، قرآنی و روایی سخن گفتن؟ یعنی تفسیر به رأی کردن؟ اگر این فقه جدید است، ما این فقه جدید را طرد میکنیم، اما اگر مراد از «یلزم منه فقه جدید» این است که ما دیگر حرف جدیدی ولو در ضوابط و با چارچوب نداشته باشیم، این قابل قبول نیست.
محمد عندلیب همدانی، استاد درس خارج فقه حوزه علمیه قم
برگرفته از سايت شبكه اجتهاد
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن می باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن می باشید.