رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
منظور از قلب در قران چيست؟ سوال اول- آیا قلب در قرآن مساوی با قلب مادی است و همین قلب است که مسئول خرد معنوی یا تعقل است و آن را ایجاد میکند؟
سوال دوم - اگر قلب به معنای خرد معنوی و غیرمادی است (و نه همین اندام پمپاژ خون)، چرا کلمه قلب (و صدر) برای این نوع خرد به کار رفته است؟
کلمات کلیدی:قلب دل خرد مغز عقل ویرایش بوسیله کاربر 1395/11/19 03:30:12 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام علیکم
در قرآن از دو مرکز ادراکی سخن رفته است. یکی عقل و دیگری قلب نام دارد. عقل مرکز تفکر، شناخت، استدلال و منطق است و قلب مرکز عواطف و احساسات و کشش های روحی و روانی آدمی می باشد.
به همین دلیل قرآن با دو زبان عقل (استدلال) و قلب (احساس) با ما سخن می گوید. مغز و قلب مادی دو ظرف است نه کار مغز فکر کردن است (مانند کامپیوتر که برنامه می خواهد خودش کاری نمی کند) و نه کار قلب بروز احساسات است بلکه این روح است که برای فکر کردن از ظرف مغز و برای احساسات از ظرف قلب استفاده می کند.
الف- دلایل استقلال دو مرکز
1- قرآن در سوره حج آیه 46 می فرماید «فانها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور» دل هائی که در سینه هاست که صریح است در بیان مکان قلب یعنی مغز و مخ نیست. 2-قرآن تعقل را گاه به قلب نسبت می دهد ولی همان طور که اشاره شد دو مرکز ادراک در انسان وجود دارد هم مغز (عقل) و هم قلب و دل زیرا بزرگان عقل را به نظری و عملی تقسیم کرده اند و مغز و تفکر عقل نظری (تجزیه و تحلیل) و قلب و دل عقل عملی (تشخیص و درک خوب و بد یا حسن و قبح) عقل عملی همان اخلاقیات است. در قرآن «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها ...» یا «ختم ا الله علی قلوبهم» سکینه بر قلب است و این ها بر عقل نظری قابل انطباق نیست و معنا ندارد بر فیزیک دان بر عقل نظری او مهر نهاده شود، این عقل عملی و اخلاق و درک خوب و بد و حق و باطل است که مهر نهاده می شود. همان طور که اشاره شد قلب هم درک می کند ولی درک خوبی از بدی نه تجزیه و تحلیل و استدلال عقلانی که کار مغز و مخ انسان است. 3- از نظر قرآن قلب کانون بیماری های اخلاقی و ارزش های اخلاقی است (و لما یدخل الایمان فی قلوبکم) خشم و حسد و محبت و عفو و گذشت می باشد. وقتی پای عواطف در میان است فعالیت شدیدی در قلب انسان شروع می شود و گاه ضربان بالا می رود برعکس در تفکر خون سریع تر در مغز گردش می کند. جالب است حتی آمارهای موجود از سکته های قلبی نشان از ابراز احساسات و آمار سکته های مغزی نشان از تفکر و اندیشیدن انسان ها را دارد. 4- دلیل دیگر کلام امام علی (ع) در نهج البلاغه است که در حکمت 108 نهج البلاغه می فرماید: لَقَدْ عُلِّقَ بِنِیَاطِ هَذَا الاِْنْسَانِ بَضْعَهٌ هِیَ أَعْجَبُ مَا فِیهِ: وَذَلِکَ الْقَلْبُ. وَذَلِکَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِکْمَهِ وَأَضْدَاداً مِنْ خِلاَفِهَا؛ فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ، وَإِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَکَهُ الْحِرْصُ، وَإِنْ مَلَکَهُ الْیَأْسُ قَتَلَهُ الاَْسَفُ، وَإِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَیْظُ، وَإِنْ أَسْعَدَهُ الرِّضى نَسِیَ التَّحَفُّظَ، وَإِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ، وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الاَْمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّهُ، وَإِنْ أَفَادَ مَالاً أَطْغَاهُ الْغِنى، وَإِنْ أَصَابَتْهُ مُصِیبَهٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ، وَإِنْ عَضَّتْهُ الْفَاقَهُ شَغَلَهُ الْبَلاَءُ، وَإِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ، وَإِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ کَظَّتْهُ الْبِطْنَهُ. فَکُلُّ تَقْصِیرٍ بِهِ مُضِرٌّ، وَکُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ.
به تحقیق در درون سینه این انسان قطعه گوشتى است که به رگ مخصوصى آویخته شده و عجیب ترین اعضاى او و همان قلب وى است، این شگرفى به علت آن است که صفاتى از حکمت و ضد حکمت در آن جمع است، پس هرگاه آرزوها (ى افراطى) در آن ظاهر شود (حالت طمع به او دست مى دهد و) طمع او را ذلیل و خوار مى کند و هنگامى که طمع در او به هیجان آید به دنبال آن حرص، و هرگونه افراط او را فاسد مى کند.
ب- دلایل وجود یک مرکز که در بر گیرنده عقل و عواطف می باشد
ا- یکی از معانی قلب، عقل و روح انسان است که مرکزیت روح در مغز است ولی شعاع آن تمام وجود آدمی را فراگرفته است.
2- برخی گفته اند القلب لب کل شئ قلب حقیقت هر چیز است .
3- علوم پزشکی و طب جدید مرکز تمامی حرکات انسان را مغز انسان معرفی می کند و مغز را دارای دو نیم کره چپ (مرکز استدلال و تفکر) و نیم کره راست (مرکز عواطف و امور هنری و ادبی) می شناسد.
البته طب سوزنی که نظریه رقیب می باشد مبنایش بر مرکزیت قلب در بدن انسان است نه مغز بنا بر این نمی تواند اجماع پزشکی جهانی باشد و چون اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال و از طرفی اذا تعارضا تساقطا چون هر دو نظر مطرح است نمی توان یک نظر را قطعی تلقی کرد.
در این نوشتار من به حداقل بیان اکتفا کردم و بحث مفصل تر قابل طرح است. منتظر نقد و نظر دوستان هستمویرایش بوسیله کاربر 1395/03/26 07:01:10 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
دکتر مغربی این نظر (ب)به هیچ عنوان از نظر علمی پذیرفته نیست .دلیل علمی آن هم همینکه با پیوند قلب هیچ تغییری در شخصیت .،تفکر و احساسات فرد ایجاد نمیشه. اشاره ای هم که در قرآن و روایات هست باید از باب مجاز واستعاره گرفت .مثل خیلی از اصطلاحات دیگه که خود بهتر واقفید.قرآن کتاب علمی نیست و همینکه هیچ کجا از مغز به عنوان مرکز تفکر نام نبرده کافی است براین ادعا .قرآن بازبان مردم زمانش حقایقی را برای هدایت جهانیان بیان کرده است.برای ماندگاری اش چاره ای جز تآویل نیست.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سپاس از اظهار نظرتان 1- در مورد موارد دیگر نکته ای نفرمودید 2 اگر قلب و مغز فقط ابزار باشد و اصل روح انسان با تغییر ظرف هیچ تغییری نباید ایجاد شود و قلب فقط ابزار است
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام و احترام.آقای دکتر در مورد روح نظر صدرا که مورد تایید علامه طباطبایی و حضرت امام نیز هست رو قبول دارید؟
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام بله نظر فلاسفه خاص خودشان است با استدلال های فلسفی ولی معمولا مفسران غیر فیلسوف و اخباریون و اهل حدیث بیشتر تابع آیات و روایاتند جالب است در مورد قلب نظر آیت الله مکارم (تفسیر نمونه ج 8 ص320) و آیت الله بهشتی (شناخت در قرآن بحث مفصل و طولانی) همین مطلب من می باشد
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
در هر صورت من بیشتر رفع تضاد علمی مورد نظرم هست که بادیدگاه صدرا کمی قابل حل است
قلب نمیتونه جایگاه احساسات و تصمیم گیری باشه چون مادر مرگ مغزی هیچگونه تفکر واحساساتی نداریم وحتی اجازه پیوند اعضا رو داریم .. ویرایش بوسیله کاربر 1395/03/27 05:29:04 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
اگر نظر علمی از قطعیات باشد باید تابع نظر علمی بود ولی کلام امام علی هم نیاز به توجیه دارد هم چنین قلوب فی الصدور
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
اگه نظریه صدرا رو قبول کنیم که روح رو جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا میدونه .جایگاه تشکیل روح همون مغز خواهد بود
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
جایگاه روح در روایات آمده که مغز است فلسفه ملا صدرا مطلبی در این مورد ندارد
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام نمیدونم منظور از همه حقیقت چیست ولی در مورد تفکر (و احساسات) مادامی که ما در بدنمان هستیم به نظرم همه تفکر در روح نیست بلکه مغز قدرت تفکر مستقلی دارد لازم برای زندگی در این دنیا و باید ابزار روح باشد (بمگر خش از تسلط بر نفس تسلط بر ذهنیات نیست؟ مثل افکار بد و سوء ظن و ... ) البته بعد از مرگ حسابش جداست و زندگی واقعی هم همان است
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
روح در تمام وجود سریان دارد و علم اصلا تحقیق عینی در مورد روح ندارد تا برسد جایگاه آن را تعیین کند انسان عاطفه را در قلب حس می کندبر خلاف تفکر که سر به درد می آید
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
فعالیت بخشی ازمغز درحالات هیجانی منجر به ترشح موادی میشه که ضربان قلب رو بالا میبره
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
در خصوص سئوال اولي كه در پست اول مطرح شده،به نظرم پاسخش منفي است.
نکته تخصصی: امکان پیوند قلب از حیوان به انسان وجود دارد، هرچند مشکلات آن زیاد است (رد شدن توسط سیستم ایمنی) و شاید چند دهه برای رفع آن مشکلات لازم باشد (این نظرم به عنوان ایمونولوژیست هست)
جایگزینی فلب مصنوعی هم که فقط کار پمپاژ انجام میدهد، باعث نمیشود مثلا دیگر عواطف یا تعقل نداشته باشیم ... (فقط مثل هر پیوند دیگری، افراد تا مدتی ممکن است به هم ریخته باشند)
آیات بسیاری هم با مفهوم قلب مادی جور نیستند مثال: خداوند میگوید ان الله يحول بين المرء و قلبه اگر منظور خرد معنوی باشد با سایر آیات مرتبط کاملا هماهنگ است، وگر نه چرا خداوند بین قلب مادی و خودمان حائل باشد و یعنی چه؟
العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء ... (علم می تواند از خرد معنوی - قلب در قرآن- وارد ذهن شود ولی از قلب مادی؟). با تعویض قلب، علم افراد از دست نمیرود ومن يعظم شعاير الله فانها من تقوي القلوب ... تقوی مربوط به قلب مادی نیست ...
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
البته واژه قلب در زبان عربی به درون و اصل و کنه هر چیزی اطلاق می شود. ما امروزه به تلمبه صنوبری شکل ماهیچه ای که خون را در بدن پمپاژ می کند قلب می گوییم. ولی در گذشته در زبان عربی به گستره وسیعی از مصادیق بیرونی و مفهومی واژه قلب را نسبت می دادند. پس قلبی که قرآن از آن سخن می گوید لزوما عضو خون رسان بدن نیست.
طبق نظر امام موسی صدر و استاد شهید مرتضی مطهری، منظور از قلب در قرآن همانا کانون ادراک و عمق فهم و درون روح انسان است. پس قلب یعنی کانون ادراک و فهم انسان که درونی ترین و عمیق ترین لایه های وجود و روح انسان است لذا از آن با لفظ قلب یاد شده است.
آنچه در پژوهش های جدید از گره های عصبی در درون ماهیچه های قلب یافت شده است ممکن است مناسبت یا ارتباطی با بروز احساس فهم در انسان داشته باشد ولی قطعا به دلیل اینکه تقریبا تمامی سیستم پردازشی انسان در مغز واقع است نقش اساسی پردازش، با مغز است.
قلب در قرآن مانند روح و نفس و وجدان، می تواند مفهومی کلی یا ملکوتی باشد و منظور یک عضو فیزیکی نباشد. کما اینکه نظر امام موسی صدر و استاد شهید مطهری پیرامون معنای واژه قلب همراستا با نظریه عدم یکسان بودن قلب پمپاژ کننده و قلب مورد نظر قرآن است.
و الله اعلم
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
بله این نظر مفسران عرفان گرا و فلسفه گراست
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
يكي از دلايلي كه باعث شده،برخي قلب بكار رفته در قران را همان قلب مادي داخل قفسه سينه بدانند
اياتي است كه به وجود قلب در صدر اشاره دارد.
اما ايا صدر در قران،همه جا به معناي سينه مادي انسان است؟ براي پاسخ به اين سئوال،هم به معاني لغوي ان و هم كاربرد صدر در قران بايد توجه شود.
1-در ترجمه لغت صدر ،معاني زير مشاهده ميشود:
الصَّدْرُ : مُقَدَّمُ كلِّ شيءٍ ، صَدْرُ الكِتاب ، وصدرُ النهارِ ، وصدْر الأمْرِ الصَّدْرُ : الطائفة من الشيءِ وصَدرُ القوم : رئيسهم وصَدر الإنسان : الجزء الممتدّ من أسفل العنق إلى فضاءِ الجوف ؛ وسمي القلب صَدرًا لحلوله به وذات الصدر : علَّة تحدث فيه وذات الصدور : أسرار النفوس وخباياها
اللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي ذَاتِ الصُّدُورِ : مَا فِي ذَاتِ الأَنْفُسِ ، أَيْ مَا يَخْتَبِئُ فِيهَا مِنْ أَسْرَارٍ آل عمران آية 154 معجم:المعاني الجامع
صَدْرُ كل شيء أوله و المَصْدُورُ الذي يشتكي صدره المعجم: مختار الصحاح
صدر: مقدَّم كلِّ شيء
• الصَّدْر الأعظم : الوزير الأكبر ، - ذوات الصَّدْر : ما تعيَّن له صدر ، - صَدْر الإسلام : بدايته ، - صَدْر القميص / صَدْر المكان : وجهه ، - صَدْر القوم : رئيسهم ، - صَدْر الكتاب : أوّله ، - صَدْر المجلس : أوسطه وأعلاه .
- ( التشريح ) جزء ممتدّ من أسفل العنق إلى فضاء الجَوْف ، وفيه القلب والرِّئتان ، ويطلق الصَّدر على ( القلب ) لحلوله به ،
انشرح صَدْرَه : ابتهج وسُرَّ ، - ذات الصَّدْر / ذات الصَّدور : أسرار النفوس وخباياها ، الضَّمائر والنَّوايا ، - رَحْبُ الصَّدْر / واسع الصَّدْر : كريم ، حليم ، طويل الأناة ، - ضيِّق الصَّدْر : سريع الغضب والسآمة ، عصبيّ ، - المعجم: اللغة العربية المعاصر
همان طور كه ملاحظه ميشود لغت صدر به معناي مقدمه،آغاز،بالا،نقطه اعلي هر چيز دلالت دارد .در علم تشريح انسان نيز به محدوده سينه فرد اشاره دارد.
اصطلاحات شرح صدر و ضيق صدر نيز كه در قران هم بكار رفته به معناي گشودگي يا انقباض فيزيكي سينه نيست بلكه هر دو بيان كننده حالتي حسي است كه منتسب به دل و قلب معنوي است.
2-كاربرد صدر/صدور در ايات زير نشان دهنده آن است كه صدر لزوما به محدوده سينه مادي انسان اشاره ندارد بلكه به جايگاهي اشاره دارد كه مركز ادراك و احساس انسان يا همان قلب معنوي قراني در ان قرار دارد.و به لحاظ اهميت اين مركز ادراكي براي انسان،انرا صدر انسان ناميده اند.
الف-سوره يونس آيه 57:قران را "شفاء لما في الصدور"معرفي ميكند كه در اينجا مراد امراض جسماني سينه و مافيها نيست بلكه انحرافات فكري و اعتقادي در همان قلب معنوي است.
ب-سوره ناس آيه 5 :به وسوسه گري وسواس خناس در صدور اشاره كرده است:الذي يوسوس في صدور الناس در اينجا هم محل اثر وسوسه ،داخل صدر معرفي شده كه قلب مادي نيست .
ج-سوره غافر آيه 80:چهارپايان را وسيله اي براي رفع نيازهاي انسان معرفي كرده و مركز تشخيص اين نيازها را در صدر معرفي كرده "لتبلغوا عليها حاجه في صدوركم" كه مراد همان قلب معنوي يا مركز ادراك ادمي است.
د-سوره حج آيه 46 :قلب را محل تعقل و جايگاه آنرا در صدور اعلام كرده است:
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ ﴿۴۶﴾ فولادوند: آيا در زمين گردش نكرده اند تا دلهايى داشته باشند كه با آن بينديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند در حقيقت چشمها كور نيست ليكن دلهايى كه در سينه هاست كور است
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
به نام خدا و با سلام
به دو آیه زیر توجه فرمایید:
آل عمران: ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ في أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا
قُلْ لَوْ كُنْتُمْ في بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما في 🌱صدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما في 🌱قلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِذاتِ 🌱الصُّدُورِ
آیا قرآن در آیه بالا منظورهای مختلفی از واژههای صدور و قلوب داشته است؟ آیا اگر این واژهها را جابجا کنیم، در مفهوم و حتی در آهنگ آیه تغییری حاصل میشود؟
احزاب: ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في 🌱جوْفِهِ وَ ما جَعَلَ أَزْواجَكُمُ اللاَّئي تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِكُمْ وَ ما جَعَلَ أَدْعِياءَكُمْ أَبْناءَكُمْ ذلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْواهِكُمْ وَ اللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ يَهْدِي السَّبيلَ (4)
آیا در آیه بالا عبارت قلبین فی جوفه بیانگر مادی بودن و مکان داشتن قلب هست یا نیست؟ آیا نمیتوان قلب در این آیه را معنوی تلقی کرد؟
بدیهی است که علم به دلیل است اما دلیل هرچه سادهتر، صریحتر و منطقی تر باشد، مورد پذیرش بیشتری قرار میگیرد. وجود روایاتی که بر قلب صنوبری به عنوان قلب قرآنی دلالت کند، میتواند کمکی بر استدلال در این بحث باشد.
برداشت حقیر با کنار هم گذاشتن آیات متعدد حاوی واژه قلب در قرآن، این است که قلب در قرآن هم معنی مادی و هم معنی معنوی دارد. در جایی که منظور قرآن، قلب مادی است، محل آن را در سینه دانسته است.
گاهی سینه (صدر) که محل قلب است، به جای قلب بهکار رفته است. به هر حال واژه صدر کاربردهای مختلفی دارد اما باید دید در آیات قرآن چه منظوری از صدر دنبال میشود.
ارادت
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
به نام خدا و با سلام
چند نکته را عرض می کنم:
1. تلقی قرآنی این است که قلوب در صدورند؛ اما به لحاظ تسامحی در زبان عرفی است، گاهی از قلب و صدر یک معنا اراده شده است که آیه آل عمران از آن جمله است.
2. تلقی قرآنی این است که عواطف و اراده ها و ادراکات به همین قلب صنوبری که در سینه قرار دارد، متعلق است.مراد از قلبی که در سینه است، مشخص است. این به معنای همان قلب صنوبری است که تلقی گذشتگان این بوده است که آن مرکز درک و عواطف است.
3. مراد از جوف در آیه احزاب همان صدر است که قلب در آن قرار دارد. این تنوع تعبیرها جزو طبیعت زبان عرفی است که در آن تسامح وجود دارد. ارادت
4-اگر ما مجاز باشیم، صدر را به مقدمه هر چیز اطلاق کنیم، مجاز خواهیم بود، قلب را به مطلق هر دگرگونی و سماء را به مطلق هر علو و لیل را به مطلق هر تاریکی و نهار را به مطلق هر روشنایی حمل کنیم و مانند آن. اما این طور نیست. ما هرگز نمی توانیم، بگوییم، اگر صدر در صدر الکتاب به معنای مقدمه است، پس صدر در قلوب التی فی الصدور هم به معنای مقدمه است. به علاوه، معنای محصل، دل هایی که در مقدمه است، چیست؟ ...
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
با سلام و تشکر
با بند ۱و۳پاسخ اقای دکتر نکونام موافقم
بند دو را هم با توجه به مباحث قبلی و عدم قرینه قطعی،به عنوان یکی از فرضهای محتمل و نه قطعی میدانم.
اما از نکته عرفی بودن جناب نکونام ،این استفاده را میکنم که قران برای انتقال مفاهیم خود ،از استفاده از لغات و عبارات مصطلح و عرفی مردم ناگزیر بوده است.
مثلا ما در عرف خود واژه های «دل درد» و« دل سرد» را استفاده می کنیم.آیا در هر دو ،مرادمان از دل،یک چیز است؟ ایا همان دلی که درد میگیرد،سرد میشود؟ خیر.یکی مربوط به شکم است و دیگری مربوط به مغز.
اما مخاطب ،منظور ما را میفهمد و نمی گوید که حرف ما غیر علمی است. این گونه استعمال لغات،تابع اقتضایات زبانی است و نمیتواند دلیلی بر اثبات غیر علمی بودن قران ،قرار گیرد.
یک توضیح:صدر ،صرفا مقدمه هر چیز نیست در صدر اعظم و صدر مجلس،معنای اعلا و برتر را میدهد |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
به نام خدا
مرحوم استاد مطهری در جلد اول کتاب اشنایی با قران ،راجع به قلب این گونه گفته است:
"مقصود از قلب چیست؟
پاسخ این سؤال را باید در حقیقت وجود انسان جستجو کرد. انسان در عین اینکه موجودی واحد است، صدها و هزارها بعد وجودی دارد. « من » انسانی عبارتست از مجموعه بسیاری اندیشه ها، آرزوها، ترسها، امیدها، عشقها و... همه اینها در حکم رودها و نهرهایی هستند که همه در یک مرکز بهم می پیوندند.
خود این مرکز دریایی عمیق و ژرف است که هنوز هیچ بشر آگاهی ادعا نکرده که توانسته است از اعماق این دریا اطلاع پیدا کند فلاسفه و عرفا و روانشناسان هر یک بسهم خود به غور در این دریا پرداخته اند و هر یک تا حدودی به کشف رازهای آن موفق شده اند، اما شاید عرفا در این زمینه موفق تر از دیگران بوده اند.
آنچه را که قرآن دل می نامد عبارتست از واقعیت خود آن دریا که همه آنچه را که ما روح ظاهر می نامیم، رشته ها و رودهایی است که به این دریا می پیوندد. حتی خود عقل نیز یکی از رودهایی است که به این دریا متصل می شود.
قرآن آنچا که از وحی سخن می گوید هیچ سخنی از عقل بمیان نمی آورد بلکه تنها سر و کارش با قلب پیامبر است.
معنای این سخن این است که قرآن به نیروی عقل و با استدلال عقلانی برای پیامبر حاصل نشده، بلکه این قلب پیغمبر بود که بحالتی رسیده غیر قابل تصور برای ما، و در آنحالت استعداد درک و شهود آن حقایق متعالی را پیدا کرده است.
آیات سوره نجم و سوره تکویر کیفیت این ارتباط را تا حدودی بیان می کنند.
قرآن آنجا که از وحی سخن می گوید و آنجا که از قلب گفتگو می کند، بیانش فراتر از عقل و اندیشه می رود اما ضد عقل و اندیشه نیست.
در این مورد قرآن بینشی فراتر از عقل و احساس را بیان می کند اساسا عقل را بدان راهی نیست و از درک آن عاجز است.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
موارد صدر - قلب - نفس - فواد - هوی را با توجه به آیات قرآن بررسی میکنیم :
صدر------ صدر به هیچ عنوان ربطی به قفسه سینه نداردواقعا جای تعجب است که مترجمین قرآن انگار که از فرهنگ لغات برای ترجمه استفاده کرده اند و اصلا به سراغ خود آیات نرفته اند
با بررسی دقیق آیات بمعنای صدر خواهیم رسید
خداوند میفرماید بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ – عنكبوت49 بلکه آن آیاتی بیان کننده است که در صدر کسانی قرار داردکه به آنها علم داده شده است همه میدانیم محل ذخیره شدن اطلاعات و علوم در جایگاهی بنام مغز است و هرگز در قفسه سینه نیست خداوند میفرماید که قرآن بر قلب پیامبر-ص نازل شده است فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ *عَلَىٰ قَلْبِكَ* بِإِذْنِ اللَّهِ – بقره97 *عَلَىٰ قَلْبِكَ* لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ – شعراء194 ضمنا گفته شده که قلب در مکانی بنام صدر قرار دارد *الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ* – حج46 و قلب در قرآن نام عضوی است که بوسیله آن باید *تعقل و تفقه* کرد
فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ *يَعْقِلُونَ* بِهَا– حج46
لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا *يَفْقَهُونَ* بِهَا – اعراف179
پس با مراجعه به آیات بالا آیا قرآن در قفسه سینه ذخیره شده است؟ آیا علم در قفسه سینه قرار دارد؟ آیا قرآن بر همین قلبی که خون را در بدن جاری میکند نازل شده؟ و آیا همین قلب ظاهری است که باعث تعقل و فهم مطالب میشود؟ و آیا جایگاه این عضو تعقل کننده در قسمت سینه انسان است یا اینکه در مغز اوست؟
بنابراین کلمه "صدر" در عین حال بمعنای مغز فیزیکی نیست زیرا اگر منظور از آن همین مغز بدن فیزیکی باشد اولا با کلمه "مخ" که آنهم عربی است بیان میشد دوم اینکه همه اطلاعات ما با مرگ از بین میرفت چرا که مغزبهمراه بدن در خاک دفن شده و از بین میرودو ما با ورود به برزخ هیچ خاطره و اطلاعاتی بهمراه نمیداشتیم سوم اینکه هنگام خواب نیز هیچ اطلاعی بهمراه نداشتیم چهارم اینکه با هر نوع خسارت به مغزمان زمانیکه به برزخ منتقل میشدیم نیز هیچ اطلاعاتی بهمراه نداشتیم زیرا مغزمان از بین رفته است
وسوسه شیاطین نیز در افکارمان که در صدر است صورت میگیرد الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ – ناس5 آن کسی که در صدر انسانها وسوسه میکند ضمنا در آیه دیگری گفته شده اگر قرار باشد خداوند کسی را به سمت دینش هدایت کند صدر او را برای فهم کلامش باز میکند فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ - انعام125 پس شرح صدر یعنی باز شدن فکر
چه بر اساس ایه بالا در جهت فهم دین باشد و چه بر اساس آیه زیر درباره موارد کفر آمیز باشدکه بوسیله شخص کافر انجام میشود
وَلَٰكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا – نحل106
و چنین شخصی بدلیل اینکه کفر را انتخاب کرده است خداوند صدر او را برای فهم دینش بسته نگه میدارد
وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ *يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا* - انعام125 آیا هنوز هم منظور از صدر قفسه سینه است؟
و اینکه هدایت خداوند در قفسه سینه قرار میگیرد؟ پس آیاتی که به این مفهوم اشاره میکنندهمگی اشاره به صدرو قدرت درک انسان دارندمانند اینکه خداوند میفرماید
وَمَا *تُخْفِي الصُّدُورُ* – غافر19
آنچه در صدرتان پنهان میکنید میداند
خداوند واقعیت موجود در صدر شما را میداند
عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
آل عمران154/ مائده7/ انفال43/ هود5/ لقمان23
فاطر38/ زمر7/ حدید6/ تغابن4/ ملک13
موسی-ع نیز برای فهم کلام خداوند و قابلیت بیان آن برای دیگران از خداوند درخواست "شرح صدر" میکند
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي – طه25
* --------------------------- *
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
دلخواهی از منظر قرآن
از نظر قرآن، قلب آدمی مرکز ادراکی و تعقل بشر است که با آن تفکر می کنند و می اندیشند؛ اما بسیاری از مردم آن را به درستی به کار نمی گیرند تا برای فقاهت و ژرف اندیشی از آن بهره گیرند و با استفاده درست از آن به تحلیل علمی امور و مسایل بپردازند. خدا می فرماید: لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا؛ دوزخیان از جن و انس قلب های دارند که از آن برای فقاهت سود نبردند.(اعراف، آیه 179)
قرآن به صراحت با آوردن واژه عقل در جایی دیگر، تعقل را به ذهن نسبت نمی دهد، بلکه به قلب نسبت داده و می فرماید: أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا؛ آیا پس در زمین سیر نمی کنند پس برای آنان قلب هایی باشد که بدان تعقل می کنند.(حج، آیه 46)
علت این که قلب به فعالیت اساسی خود نمی پردازد و به جای تعقل و تفکر و ادراک فقیهانه ، گرفتار هواهای نفسانی می شود، زنگار قلب(مطففین، آیه 83)، غفلت به جای ذکر(کهف، آیه 28)، تغییر طبیعت(توبه، آیات 87 و 127 ؛ منافقون، آیه 3) و مختوم و مهر شدن آن(بقره، آیه 7؛ انعام، آیه 46؛ شوری، آیه 24؛ جاثیه، آیه 23) است.
از نظر قرآن، ابزارهای شناختی حسی چون چشم و گوش، توانایی دیدن و شنیدن را به انسان می دهند، ولی آن که به تحلیل و تجزیه این داده ها می پردازد، همان قلب آدمی است. البته برای قلب با توجه به حالات آن، نام هایی است که از جمله آن ها «فؤاد و افئده» است.(مومنون، آیه 78) از همین رو، گرایش، پسندیدن امری یا خواستن چیزی را به آن نسبت می دهد(انعام، آیه 113)
از نظر قرآن، فؤاد آدمی توانایی دیدن اموری را دارای که بیرون از حواس ظاهری است؛ از این روست که دیدن اموری را در معراج «قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى» از مظاهر اسمای الهی بی واسطه امر دیگر را به آن نسبت می دهد: مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى ؛ آنچه را فؤاد دید انکارش نکرد. (نجم، آیات 5 تا 11)
از نظر قرآن، همین قلب در مرتبه «فؤاد» است که گرایش ها و گریزش ها را برای انسان رقم می زند. این گرایش ها می تواند مثبت یا منفی باشد؛ چنان که خدا با آوردن تعبیر «هوی» به گرایش توجه می دهد؛ زیرا واژه هوی به معنای گرایش به پایین است. در زبان عربی گودال های ژرف و عمیق را «هاویه» می گویند که نامی برای دوزخ نیز است.(قارعه، آیات 9 تا 11)
خدا درباره گرایش فؤاد انسان به شکل محبت شدید و افراطی یا شاید همان عشق می فرماید: فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ؛ پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرایش ده!(ابراهیم، آیه 37) امیرمومنان امام علی(ع) نیز می فرماید: أ هَوَى أَخِیکَ مَعَنَا؟ فَقَالَ نَعَمْ؛ آیا گرایش برادرت با ماست؟ گفت :آری(نهج البلاغه، خطبه 12)
در تعابیر عربی هواء در مقابل فضاء به منطقه فرودست از آسمان اشاره دارد که پایین تر از فضاء است؛ زیرا گرایش به پست داشته و نزدیک به زمین است. هواهای نفسانی نیز به آن دسته از گرایش های انسانی اشاره دارد که به امور شهوانی و غضبانی به جای امور عقلی گرایش دارد. در حقیقت شهوت های غذایی و جنسی و مانند آن که در اندام های پست و پایین قرار دارد، نه به گرایش به اندام های فراز عقلی و قلبی که گرایش های متعالی و بلند و والا است.
از نظر قرآن کسانی که معبود خویش را هواهای نفسانی قرار می دهند، قلب و عقل خود را از کار انداخته و به دوزخ گرایش یافته اند: أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ؛ پس آیا دیدى کسى را که هوس خویش را معبود خود قرار داده است(جاثیه، آیه 23) پس از نظر قرآن از آن جایی که ابزارهای حسی شناختی و حتی قوای ادراکی و تعقلی بشر چون در مسیر درست قرار نمی گیرد، هیچ سودی برای انسان ندارد(احقاف، آیه 26؛ اعراف، آیه 176؛ فرقان، آیه 43؛ کهف، آیه 28؛ قصص، آیه 50) از همین رو، گاه خود فؤاد انسان، دوزخ آتشین می شود که قابل توصیف نیست.(همزه، آیات 7 تا 9)
البته باید توجه داشت که از نظر قرآن، قلب و فؤاد و مانند آن ها مراتب نفس انسانی و حالاتی است که به آن دست می دهد. از همین روست که گاه «هوی» و گرایش ها را به نفس نسبت می دهد و می گوید: تَهْوَى الْأَنْفُسُ؛ نفس ها بدان گرایش دارد.(نجم، آیه 23؛ بقره، آیه 87؛ مائده، آیه 70)
از نظر قرآن، کسی که زمام امورش را عقل و قلب مطمئن در اختیار ندارد، بادهای نفسانی است که او را به هر سمت و سوی می کشاند و چون پوسته نرم خاکی زمین آن را به شدت و سختی می کند و به مکانی دور، سخت و خاموش می افکند.(حج، آیه 31)
پس انسان باید مواظب و مراقب دلخواه های قلب و فؤاد خود باشد که این دلخواه هواهای نفسانی نباشد که او را به هاویه می افکند.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
پرسش: در آیه ۳۷ سوره ق منظور از کسی که قلب دارد چیست و آیا برخی از انسانها قلب ندارند؟
پاسخ: قلب در قرآن در معانی گوناگونی به کار رفته و منظور از قلب در این آیه، عقل قوی است. پس از آنکه در آیه پیشین اشاره شده بود که خدای متعال در طول تاریخ امتهای قدرتمندی را به سبب کفر و گناهانشان هلاک کرده است: وَ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُم بَطْشًا فَنَقَّبُوا۟ فِی ٱلْبِلَٰدِ هَلْ مِن مَّحِيصٍ در این آیه بیان فرموده که تنها دو گروه از این داستانها متذکر میشوند و عبرت میگیرند و در نتیجه، مسیر هدایت و بهشت را برمیگزینند:
۱. کسانی که دارای قلب هستند: إِنَّ فِی ذَٰلِكَ لَذِكْرَیٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلْبٌ یعنی کسانی که عقلی قوی دارند و خودشان با تفکر در این داستانها و تحلیل درست آنها، راه هدایت را پیدا میکنند.
۲. کسانی که از چنین عقلی قوی بهرهمند نیستند ولی انسانهای صالح و منصفی هستند و با رفتن نزد دانشمندان، به سخنان آنان با دقت گوش میدهند و با کمک ایشان راه هدایت را پیدا و از آن پیروی میکنند: أَوْ أَلْقَی ٱلسَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ
هر دو گروه یاد شده در قیامت اهل بهشت خواهند بود ولی اگر کسی جزء هیچ یک از این دو گروه نباشد، یعنی نه اهل شنیدن باشد و نه اهل تعقل و به کار بردن عقل؛ چنین کسی گمراه شده و در آخرت از اهل جهنم خواهد بود، چنانکه بر اساس آیه ۱۰ سوره ملک، چنین افرادی در دوزخ خواهند گفت: اگر در دنیا گوش میسپردیم یا تعقل میکردیم اکنون از اصحاب دوزخ نبودیم: وَ قَالُوا۟ لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِیٓ أَصْحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ @porsemanequran
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
بازتاب قساوت قلب اگر قلبی به سبب گناه از توان افتاد و دیگر نتواند چراغ فروزانی باشد، آن زمان، انسان توان شناختی خود را به طور کامل از دست می دهد؛ زیرا تا زمانی که قلب بر فطرت خود باشد، به کار اساسی شناختی خود می پردازد . پس هر آن چه که در فطرت است بازتاب می دهد؛ زیرا فطرت همانند نظام عامل اصلی است که در رایانه است. این نظام عامل اصلی حقیقت انسان که نامش فطرت است، به آدمی این امکان را می دهد تا برنامه جدیدی را بپذیرد و نصب کند . عقل به عنوان چراغ قلب این محیط را روشن می کند و انسان این بازتاب را در قالب تفکر تعقلی می بیند. الهامات قلبی در ادامه همین بهره مندی از فطرت است؛ البته وقتی از طریق ابزارهای حسی چون گوش و چشم مواد شنیداری و دیداری وارد انسان شد، این قلب است که آن را دریافت و فهم و ادراک می کند. این حالت ادراکی در قرآن به عنوان افئده است.
به سخن دیگر، نفس انسانی دارای حالتی چند است که با توجه به حالات آن نامگذاری می شود. گاه از آن به قلب تعبیر می شود؛ زیرا در مقام قوه ادارکی و فهم عمل می کند(اعراف، آیه 179)؛ گاه از آن به عقل تعبیر می شود(حج، آیه 46) که در مقام روشنایی بخشی به امور دریافتی و داده های درونی و بیرونی و آیات آفاقی و انفسی است(بقره ، آیه 164 و آیات دیگر)؛ گاه دیگر از آن به افئده تعبیر می شود که در زمان دریافت داده های آیات آفاقی از طریق ابزارهای حسی به فعالیت می پردازد خداوند می فرماید: وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ؛ و اوست آن كس كه براى شما (ابزار)شنیدنی و دیدنی ها و افئده پديد آورد چه اندك سپاسگزاريد.(مومنون، آیه 23) و همین فواد است که حالات احساسی به خود می گیرد و عواطف و احساسات مثبت و منفی و هیجانی و غیر هیجانی را بروز و ظهور می دهد. پس گاه متاثر از خواسته های نفسانی، گرفتار افراط هواهای نفسانی قوای شهوت و غضب می شود و تهی همانند هوا شده و گرایش به هوی و سقوط می یابد: وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ؛ فواد آنان تهى و گرایش به هوی و سقوط دارد.(ابراهیم، آیه 43)
و گاه دیگر همین فواد، بازتاب دهنده عواطف و گرایش های احساسی مثبت می شود: رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ؛ پروردگارا من [يكى از] فرزندانم را در دره اى بى كشت نزد خانه محترم تو سكونت دادم پروردگارا تا نماز را به پا دارند پس افئده برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده باشد كه سپاسگزارى كنند.(ابراهیم، آیه 37) وقتی قلب به گناه زنگار گرفت: كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَي قُلُوبِهِم؛ (مطففین، آیه 14) و دارای قساوت و سنگدلی شد : قَسَتْ قُلُوبُهُمْ(انعام، آیه 43) و مختوم شد: خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ(بقره، آیه 7) در این زمان دیگر، این قلب قادر نیست تا داده های درونی و بیرونی را به درستی دریافت و فهم و ادراک کند: أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا؛ يا گمان دارى كه بيشترشان مى شنوند يا مى انديشند آنان جز مانند ستوران نيستند بلكه گمراه ترند.(فرقان، آیه 44) چرا که این قلب کور شده و چراغی ندارد و نوری را بازتاب نمی دهد: أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ؛ آيا در زمين گردش نكرده اند تا قلوبى داشته باشند كه با آن بينديشند يا گوشهايى كه با آن بشنوند در حقيقت چشمها كور نيست ليكن قلوبی كه در سينه هاست كور است.(حج، آیه 46) این گونه است که شخص دوزخی می شود؛ زیرا توانا بهره مندی از داده های بیرونی - که بیش تر آن ها شنیداری است- و نیز داده های درونی تعقلی و تفکری را ندارد و خود را در دوزخ می یابد و می گوید: لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ؛ اگر می شنیدیم یا تعقل می کردیم چنین گرفتار دوزخ نبودیم.(ملک، آیه 10)
خلیل منصوری
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن می باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن می باشید.