logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:177904)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140782)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:131756)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95671)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    ياد قيامت: عامل بازدارنده از هر گناه    دعاي مستمر براي عدم انحراف قلب پس از هدايت    تفقه در دين وظيفه همه است نه فقط علما. دين را با تحقيق بايد شناخت             

توجه

Icon
Error

kabir Offline
#1 ارسال شده : 1395/03/31 12:01:40 ق.ظ
kabir

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17
ارسالها: 221

6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
بخشي از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین محمد سروش محلاتی با موضوع دين وعدالت

جلسه دهم:28 خرداد 1395 –11رمضان 1436


آیا قرآن عدالت را صرفاً امری اعتباری که تابع امرالهی است می¬داند یا آنکه عدالت یک امر واقعی و مستقل از فرمان الهی است؟

این سوال را براساس آیاتی که از قرآن کریم بیان می¬شود مورد بحث قرار می¬دهیم. در قرآن کریم آیات مختلفی است که نشان می¬دهد مسأله حسن و قبح ریشه در عقل و فطرت انسان دارد و ما می¬توانیم به مثابه یک انسان خوبی ها و زیبایی را درک کنیم و این طور نیست که اگر دین و شرع نباشد بشر هیج سرمایه¬ای برای فهم خوبی و بدی ندارد؛ چه آنانی که دعوت انبیاء را پذیرفته¬اند چه کسانی که دعوت انبیاء را نپذیرفته¬اند.

آیات قرآن در این زمینه چند دسته است:

1. دسته اول آیاتی که سوالاتی را در برابر انسان قرار می دهد و از انسان می¬پرسد. مفاد این سوالات است که «ای انسان! تو که انسانی پاسخ این سوالات را نمی¬دانی؟» این¬ها سوالاتی است که یک پاسخ بیشتر ندارد و همه انسان¬ها نسبت به این پاسخ یگانه فهم یکسانی دارند.

مثل این آیه در سوره الرحمن: «هَلْجَزاءُالْإِحْسانِإِلاَّالْإِحْسانُ» (الرحمن/60) آیا پاسخ نیکی جز نیکی است؟ اگر به شما نیکی کردند جواب این نیکی را چگونه باید داد؟ این چه سوالی است که خدا در قرآن از انسان می¬کند؟این سوال از خدا نیست؛ بدین معنی که خدایا! ما که نمی¬دانیم پاسخ آن چیست، خودت جوابش را به ما بده! بلکه برعکس است: از انسان می پرسد آیا خودت نمی فهمی که باید خوبی را با خوبی پاسخ داد؟! پس سرمایه¬هایی نزد ما هست که بتوانیم این سوال را جواب بدهیم.

سوال دوم: «أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُواوَعَمِلُواالصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجَّا»ر(ص/28) خدا در این آیه می پرسد آیا شما کسانی را که در زمین فساد می کنند با صالحین یکسان می¬بینید؟ این سوال هم یک پاسخ بیشتر ندارد: نه! این هم مشخص می¬کند برخی از ارزش ها را همه انسان¬ها می¬فهمند.

سوال سوم:«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّماخَلَقْناكُمْ عَبَثاًوَأَنَّكُمْإِلَيْنالاتُرْجَعُون» (مؤمنون/15)‏این آیه می پرسد آیا شما نمی¬دانید کار عبث کردن قبیح است؟

اشعری می گوید ما هیچ کدام از این موارد را نمی¬فهمیم. خدا بخواهد مساوی قرار بدهد، کار عبث انجام دهد یا جزاء احسان را غیراحسان قرار دهد اشکالی ندارد؟ از نظر اشعری هیچ کدام از این¬ها پاسخ روشنی ندارد. ما می¬گویم هر انسان سرمایه¬هایی دارد که می¬تواند پاسخ این سوالات را بیابد.


2. آیاتی که در آن خداوندکسانی که غیرعقلایی و غیرعقلانی قضاوت می¬کنند را تخطئه می کند.


«أَمْ حَسِبَ الَّذينَ اجْتَرَحُواالسَّيِّئاتِ أَنْنَجْعَلَهُمْ كَالَّذينَ آمَنُواوَعَمِلُواالصَّالِحاتِ سَواءًمَحْياهُمْ وَمَماتُهُمْ ساءَمايَحْكُمُون‏» (جاثیه/21) کسانی که رفتارهای زشت می¬کنند و ظلم می¬کنند توقع دارند که ما آنان را با آدم¬های شایسته یکسان بیانگاریم؟

این معلوم می¬کند که عقل ارزش برابری به این رفتارهای نمی-دهد و با هم فرق می¬کنند. نمی¬توان با یک چوب راند. این¬هایی که فکر می¬کنند با همه زشتی¬هایی که دارند باید مثل انسان¬های پاک باشند بسیار حکم بدی می¬کنند. معلوم می¬شود که حکمی اتفاق افتاده و خداوند آنان را تخطئه می¬کند و می¬فرمایید که شما بد می¬فهمیدید و توقع بیجایی دارید.

3. گروه سوم از آیات قرآن آیاتی است که ظلم و فحشا را از خداوند نفی می¬کند. معلوم می شود که چیزی به نام فحشا و منکرات و فساد منهای دستور خدا وجود دارد و خداوند به آن¬ها دستور نمی¬دهد.
معروف¬ترین این آیات آیه 28 سوره اعراف است. اگر همه آیات را کنار بگذاریم، همین یک آیه برای آنکه نشان دهد مسأله حسن و قبح چیست کافی است.


«وَإِذافَعَلُوافاحِشَةًقالُواوَجَدْناعَلَيْهاآباءَناوَاللَّهُ أَمَرَنابِهاقُلْ إِنَّ اللَّهَ لايَأْمُرُبِالْفَحْشاءِأَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مالاتَعْلَمُون»(اعراف/28)

این عرب¬ها هر کار زشتی می¬خواهند انجام می¬دهند و بعد وقتی به آنان گفته می¬شود این کار را نکنید دو جواب می¬دهد. اول می¬گویند این جزء فرهنگ ماست و نیاکان ما این کار را می¬کردند (این جواب به بحث ما ربطی ندارد) اما جواب دوم این است که: خدا به ما دستور داده است.

پاسخی که به آنان داده شده این است: خداوند به پیامبر می گوید «قُلْ إِنَّ اللَّهَ لايَأْمُرُبِالْفَحْشاءِ» یعنی خداوند دستور به کار زشت نمی¬دهد و بیخود به حساب خدا نگذارید.

اینجا دو بحث است: اول اینکه آیا کاری که می¬کردند زشت هست یا نه؟ آنها نمی¬گفتند این اعمالشان زشت نیست؛ بحث صغروی نداشتند. می¬دانستند مرتکب اعمال زشتی هستند اما ادعا می¬کردند که خدا دستور به آنها داده است. آیه شریفه آمد و پیامبر مأمور شد که در جواب آنان بگوید خداوند دستور به کار زشت نمی¬دهد.
پس معلوم می¬شود کارهایی وجود دارد که ذاتاً زشت است؛ امر و نهی خدا تابع این است که این کار خوب است یا زشت. اگر کار بد هست خدا به آن امر نمی کند، و اگر خوب باشد امر می¬آید. پس منهای امر و نهی الهی چیزی وجود دارد.
اگر شما مثل اشاعره فحشا و بدی را بردارید و بگویید کار بد چیست؟ کار بد آن است که خدا گفته است نکن! پس فحشا یعنی چه؟ یعنی کاری که خدا از آن نهی کرده است. حال با این تصور معنای آیه چه می¬شود؟ می¬شود: خدا دستور نمی¬دهد به کاری که نهی کرده است! معنی ندارد. ادامه آیه هم همینطور است.

یا از نظر اشاعره قسط یعنی کاری که خدا به آن امر کرده است. پس معنای «قُلْ أَمَرَرَبِّي بِالْقِسْطِ» (اعراف/29) یعنی چه؟ یعنی خدا امر کرده به آنچه امر کرده است!! خیلی معنای مستهجنی است. وقتی بحث قسط و فحشاء پیش می¬آید معلوم می¬شود که زشتی و زیبایی دیگری ماورای امر و نهی الهی هست و خداوند می¬فرماید ما به کار زشت امر نمی¬کنیم. یعنی خداوند روی فهم ما از زشتی¬ها صحه می¬گذارد. این از مهم¬ترین آیاتی است که در این زمینه وجود دارد.

مرحوم علامه طباطبایی ، این آیه را اینگونه معنا می-کنند:«وظاهره أنماهوفحشاءفينفسه لايأمربهالله لاأن الله لوأمربهالمتكن فحشاء» هر چیزی که ذاتا زشت است خدا به آن امر نمی¬کند پس اگر خداوند امر کرده معلوم می¬شود که فحشاء نیست. جمع بین امر شدن و فحشاء امکان پذیر نیست.

این جا خوب است به مطلبی اشاره شود: اصلاً این نزاع و درگیری اشاعره و عدلیه بر سر اینکه خدا چگونه امر می¬کند درباره این بحث عدالت و حسن و قبح چه فایده¬ای دارد؟ اما این نزاع ها چه اثری دارد؟ در پاسخ باید گفت خیلی اثر دارد. یک اثر را عرض می¬کنم و باقی اثرات در جلسات آینده بیان می¬شود.

یک اثر این بحث ها این است: آنچه به خداوند نسبت داده می شود بر دو نوع است:

1. یک مجموعه دستورات مستقیم است که مثلاً در قرآن کریم آمده است. در این موارد معمولاً مشکلی از لحاظ انتساب آنان به خداو عدل بودن آنان نداریم. ممکن است مشکلی باشد ولی معمولاً مسلمان¬ها در این قسمت مشکلی ندارند. خداوند هم فرموده که نسبت به فحشاء امر نمی¬کنم. اگر هم مناقشه¬ای باشد به آنان می¬رسیم.
2. ولی نوع دوم دستورات چیزهایی است که مستقیم در منابع نیست و بعد از استنباط¬هایی از سوی علمای دین انجام می¬شود فرمانی صادر می¬شود.

در این جا مسئله حسن و قبح بسیار به کار می آید. هر روز یک دستوری، فرمانی، خط مشی¬ای یا سیاست¬گذاری ای مطرح می¬شود و توقع می-رود که اطاعت کنیم. در این جا کسی که به حسن و قبح ذاتی اعتقاد دارد عقل خود را فعال می¬کند و اگر عقل به این نتیجه رسید فرمانی بر خلاف عدالت دارد یا مطابق زشتی است زیر بار زور احدی نمی رود! می¬گویند که خدا گفته! جوابش آن است که «إِنَّ اللَّهَ لايَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ».

این کار فساد وظلم است و خداوند به فحشاء دستور نمی¬دهد و بیخود به خداوند نسبت داده شده است. در جریان زندگی اجتماعی سیاسی و حکومت¬ها، این دستوراتی که صادر می¬شود و دائماً هم آرم دین و خدا به آن زده می¬شود، گفته می¬شود مخالف با آنان مخالف با خداست. باید جواب دهد که این کار خوب است یا بد؟ من می¬گویم که این کار ظلم و فساد است و نباید به خداوند نسبت داد.

نقل روایتی که در چهار کتاب اصلی ما هست: یکی بصائر الدرجات،دیگری عیاشی، کتاب اصول کافی کلینی و غیبت نعمانی آمده است.
فردی به نام محمدبن¬منصور از امام کاظم پرسید معنی این آیه چیست:

«وَإِذافَعَلُوافاحِشَةًقالُواوَجَدْناعَلَيْهاآباءَناوَاللَّهُ أَمَرَنابِها»(اعراف/28) وقت کار زشتی انجام می¬دهند اینگونه دفاع می¬کنند: دفاع اول آن است که پدران ما این کارها را می¬کردند و دفاع دوم آن است که خدا به ما فرمان داده است.
«فماهذه الفاحشةالتي يدعون أن الله أمرنابها؟»امام کاظم (ع) در مقابل این سوال پرسشی مطرح کردند: تو تا حالا دیدی کسی اهل زنا و شرب خمر و سرقت باشد و بگوید این کار را خدا گفته است؟ محمدبن¬منصور گفت خیر! پس این آیه چیست؟ که هم مرتکب فسق می¬شوند و می¬گویند خدا گفته است. ما ندیدیم آدم های لاابالی که دم از خدا بزنند؛ اتفاقا آنها شجاعتی دارند و می¬گویند نه ما خودمان این کار را می کنیم. حضرت فرمودند پس این فاحشه¬ای که خدا می¬گوید از چه چیزی حکایت می کند؟ «فقلت: الله اعلم ورسوله» شما بهتر می¬دانید من که نمی¬فهمم این آیه چه می¬خواهد بگوید.

حضرت پرده می¬دارد و اصلاً کار امامت در تفسیر همین است؛ کار امام این است که آیه را در واقعیت زندگی انسان نشان ¬می¬دهد. منصور فکر می¬کرد که این امر ذهنی و فرضی است.

«فقال: فإن هذه في أئمةالجورادعواأن الله أمربالائتمامبقوم»
امام فرمود که این آیه مربوط به حکام ستمگر هست که وقتی هر غلطی می¬کنند می¬گویند خدا گفته است. تو اشتباه ذهنت به سمت زنا و شرب خمر و اینها رفته است؛اینها که اصلاً ادعای دین¬داری ندارند، این¬ها کی جا نماز آب کشیدند و کی گفتند ما مقدس هستیم؟هرگز! قیافه¬هایشان هم نشان می¬دهد کار به کار خداوند ندارند و این آشکار است. بلکه حکمای ستمگر هستند که ادعا می¬کنند که خداوند دستور داده به ما اقتداء کنید و امامت و رهبری ما را بپذیرید و از ما تبعیت کنید، در حالی که واقعیتی ندارد. جواب این است که شما فاسدید و خدا امر به تعبیت از فاسد نمی¬کند.

با این تفسیر این آیه در جریان تاریخ زنده می¬شود و آن نزاع کلامی نشان می¬دهد که مسأله جدی و واقعی است؛ با این آیه چشم مسلمان باز می¬شود.هنر ائمه همان است که مرحوم علامه طباطبایی زیاد از آن ذیل بحث¬های روایی اسم می¬برد که «الجری» است: آیات را در طول زمانساری و جریان می¬کنند و مصداق¬های نو در زندگی نشان می¬دهند.

علامه درباره این روایت اینطور می¬فرماید:
دوران هایی بر تاریخ مسلمانان گذشت و انسان¬های نابکاری مانند زیادبن¬ابی و فرزندش عبیدالله و حجاج بن یوسف بر آنحاکم بودند و سرنوشت جامعه اسلامی را برعهده داشتند. اما در اطراف تخت پادشاهی آنها چه کسانی قرار گرفته بود؟ چه کسانی از آن¬ها حمایت می¬کردند؟ در تریبون¬ها و نماز جمعه¬ها حمایت از آنان می¬کردند و در برابر آنان کرنش می¬کردند؟عده¬ای از علما بودند که فتوا می¬دادند که دستور این حاکم فاسد را باید اطاعت کرد، چون دستور او دستور خداست.

آیه می¬خواهد بگوید که مصادیق امر به فحشا بعد از پیغمبر در طول زمان را بشناسید. یکی از مصادیق آنان را امام کاظم (علیه السلام) معرفی می¬کند. یکی از آن¬هایی که می¬گفتند «ان الله امر بالفحشا» کسانی بودند که اطراف حاکمان جائر بودند و به مردم می¬گفتند که خدا خواسته و گفته و باید از دستور آنان اطاعت کرد. وظیفه دینی شما است که تن به خفت و -خواری و ظلم بدهید.

منطق این آیات و آن آیه این است که در مقابل دستور منتسب به دین، عدالت را نباید قربانی کرد. این معلوم می¬شود که آن دستورات دروغ است. هرچه به این نام به خدا نسبت داده شود این آیات به طور کلی آنان را می¬شوید و از بین می¬برد.
پس سرمایه عقل فطری را نباید از دست داد؛ ظلم ظلم است و با دستور هیچ کس و هیچ مقامی عدل نمی¬شود. ما عدلیه پذیرفتیم با دستور خدا هم ظلم، عدل نمی¬شود! چه برسد به دستور پیغمبر و جانشین پیغمبر و پایین و پایین¬تر! عدالت یک حقیقت است و بر سر این حقیقت باید ایستاد و به بهانه هیچ چیزی نباید عدالت را قربانی کرد.


حال کم کم به آن بحثی که قبلاً اشاره کردیم نزدیک می¬شویم که: عدالت مقیاس دین است نه آنکه دین مقیاس عدالت باشد.

برگرفته از كانال استاد محمد سروش محلاتي در تلگرام

كلمات كليدي:عدل عدليه عدالت حسن قبح دين

ویرایش بوسیله کاربر 1396/02/04 03:17:25 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

farhang Offline
#2 ارسال شده : 1403/03/31 07:29:22 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,051
Iran (Islamic Republic Of)

48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
عدل الهی و حسن و قبح عقلی

آیات فراوانی در قرآن کریم و روایات بسیاری از اهل بیت(علیهم السلام) به گونه روشن بر حسن و قبح عقلی دلالت دارند که در این مقام به پاره ای از این آیات اشاره می نماییم:

ـ آیه شریف (وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ الله أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ الله لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَی الله ما لا تَعْلَمُونَ)[۵۳]; ظاهر آیه مزبور، گویای اعتراف کافران به قبح عمل آنان است و زبان عذر خواهی و توجیه عمل، نمایان گر درک و فهم زشتی عمل در آن است، بنابراین صدر آیه فوق که ناظر به مقام اثبات است، ظهور در اعتراف آنان به قبح افعالشان دارد و فقره پایانی آن که ناظر به مقام ثبوت است خداوند می فرماید: آنچه را که در واقع منکر است، هرگز ذات مقدس ربوبی به آن امر نمی کند.

ـ در آیه دیگری می خوانیم: (قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِالله ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی الله ما لا تَعْلَمُونَ[۵۵]); منکرات در واقع همان گناهان و انحرافاتی است که قبح و زشتی آنها کاملا آشکار است و ظاهر آیه فوق بیانگر این مطلب است که آنچه در واقع قبیح و ناپسند است، خداوند حرام نموده، نه اینکه چون خداوند حرام نموده قبیح است.

ـ و نیز می فرماید: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ...[۵۶]»; بی تردید مراد از معروف و منکر در آیه مزبور، معروف و منکر نزد عقل است، چنان که نویسنده المنار 57 نیز بدان اشاره نموده وگرنه امر به معروف و نهی از منکر معنا نداشت. گفتنی است که آیه شریفه، نظر به مقام ثبوت دارد و مقام اثبات که مقام درک و فهم مقدار معروف ها و منکرها است حرف دیگری است که این بخش از کلام الهی نظر به آن ندارد.

و آیات فراوانی که حِکَمت و اهداف پاره ای از احکام الهی را بیان نموده و دلالت دارند بر اینکه این حکمت و مصالح احکام در حقیقت همان جهات حسن یا قبح افعال می باشند.[۵۸]

در میان روایات هم روایات فراوانی وجود دارد که دلالت می کنند بر اینکه ملاک احکام شرعی، همان حسن و قبحی است که در خود افعال یافت می شود و عقل انسان می تواند برخی از آنها را درک نماید; مانند سخن امام علی(علیه السلام)که فرمودند: (لم یأمرک الاّ بحسن و لم ینهک الاّ عن قبیح[۵۹])و امام صادق(علیه السلام)که فرمودند: «فباالعقل عرف العباد خالقهم... و عرفوا به الحسن من القبیح[۶۰]» و روایات فراوانی که در علل الشرایع شیخ صدوق آمده است.


رابطه قاعده حسن و قبح عقلی با عدل الهی: عدل الهی که موضوع آن افعال الهی است و مفادش بر اساس تفسیر صحیح از آن، پیراسته بودن افعال خداوند از هر قبحی است. بی تردید مبتنی بر قاعده حسن و قبح عقلی است; زیرا در مرحله نخست باید بپذیریم که فعل هر فاعل عاقل مریدی یا حسن است یا قبیح و عقل آدمی می تواند بعضی از آنها را درک نماید تا بعد بتوانیم عدل الهی را اثبات کنیم،
از این رو، رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)با استدلال عقلی که مبتنی بر قاعده حسن و قبح عقلی می باشد، در پاسخ فرد یهودی که گفت: اخبرنی عن ربک هل یفعل الظلم؟ فرمودند: لا. قال لِمَ؟ قال: لعلمه بقبحه و استغنائه عنه[۶۷]; یعنی ظلم قبیح است و قبح آن را نیز انسان می فهمد و خداوند متعال چون علم به قبح آن دارد و نیازی هم بدان ندارد، هرگز آن را انجام نمی دهد. همین بیان در استدلالات محقق طوسی وجود دارد، ایشان می گوید: استغناؤه و علمه یدلّان علی انتفاء القبح عن افعاله تعالی.[۶۸]


[۵۷]. المنار، ج ۹، ص ۲۲۷.

[۵۸]. عنکبوت،آیه ۴۵، طه، آیه۱۴، بقره، آیه۱۸۳، توبه، آیه۱۰۳، بقره، آیه۱۹۳، مائده، آیه۹۰ و... .

[۵۹]. نهج البلاغه، قسم الوصایا، خطبه ۳۱.

[۶۰]. اصول کافی، ج ۱ کتاب عقل و جهل، ح ۳۴.

[۶۷]. توحید صدوق، ص ۳۹۸.

[۶۸]. کشف المراد، مقصد ۳، فصل ۳، مسأله ۲.

مجله ویستا- دین و اندیشه

ویرایش بوسیله کاربر 1403/03/31 07:31:29 ب.ظ  | دلیل ویرایش: ویرایش

سیدکاظم فرهنگ
farhang Offline
#3 ارسال شده : 1403/07/20 09:48:47 ق.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,051
Iran (Islamic Republic Of)

48 تشکر دریافتی در 28 ارسال

تفاوت دیدگاه اشاعره و معتزله و شیعه در مورد حسن و قبح عقلی

پس اين ﴿كَانَ عَلَي رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيّاً﴾ چيست؟ اشاعره مي‌گويند به ما چه حُسن و قبح را من نمي‌فهمم شما يك سلسله سؤالهايي مي‌كنيد كه مثل اينكه عقل مسئوليتي دارد يك مبادي دارد، يك مباني دارد خير عقل معذور است اشعري خودش را راحت كرده معتزلي به اين فكر افتاده كه چون حُسن و قبح را قبول دارد مي‌گويد عقل مبادي دارد مباني دارد حُسن و قبح را مي‌فهمد مي‌گويد يَجب علي الله كه ظلم نكند، يجب علي الله كه عدل بكند و مانند آن، اما اماميّه كه بين افراط و تفريط فتوا مي‌دهد و اين از لطايف تعبير مرحوم بوعلي است كه صدرالمتألّهين با جلال از آن نقل مي‌كند مي‌فرمايد اين يَجب عن الله است نه يجب علي الله
خدا يقيناً عدل دارد، خدا يقيناً از ظلم پرهيز مي‌كند نه بايد عادل باشد براي اينكه حقيقت محض است و قدرت هم همين است، علم هم همين است، حيات هم همين است، اختيار هم همين است از حكمتِ محض جهل صادر نمي‌شود ايجاب هم در كار نيست اضطرار هم در كار نيست براي اينكه اين عين قدرت است حكمتي كه عين قدرت است محال است از او ظلم صادر بشود محال است از او عدل صادر نشود اين عين حكمت است

تفسير سوره مريم ایت اله جوادی آملی


عدالت یک حقیقت نفس الامری است که دارای ارزش ذاتی می باشد
و اوامر و نواهی شارع و قوانین و قراردادهای اجتماعی بر آن استوار شده است. پس عدل به وسیله عقل قابل ادراک است؛
اما اشاعره به حسن و قبح عقلی باور ندارند
و معتقدند که صفت عدل،منتزع از فعل خداوند از آن جهت که فعل خداوند است. از نظر این گروه هر فعلی چون فعل خدا می باشد عدل است نه اینکه چون عدل است فعل خداست
.مطهری، عدل الهی، ج1 ،ص18.

اصل حسن و قبح اشیاء، همان طور که مقیاس کارهای بشری می باشد می تواند معیار و مقیاس افعال ربوبی نیز قرار بگیرد؛ عدل ذاتاً نیک است و ظلم ذاتاً زشت است و خداوند که فیض بخش همه ی عقل ها است هرگز کاری را که عقل، نیک می شناسد ترک نکرده و کاری را که عقل زشت می شمارد انجام نمی دهد

.مطهری، عدل الهی، ج1 ،ص52.
سیدکاظم فرهنگ
farhang Offline
#4 ارسال شده : 1403/07/27 01:55:27 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,051
Iran (Islamic Republic Of)

48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
علت عقلی بودن حسن و قبح:

ابو الحسن شعرانی در کتاب خود (شرح فارسی تجرید الاعتقاد)دلایلی را برای این مطلب ذکر می‌کند. او می‌گوید:
«حسن و قبح افعال به عقل ثابت است نه به شرع تنها، برای آن که [اولاً] ما یقین داریم احسان به بیچارگان و نیازمندان خوب و ستم کردن بر مردم زشت است اگر چه در شرع برای ما نگفته باشند چون براهمه هند که به هیچ پیغمبری معتقد نیستند و ملحداند نیز به نیکی و بدی آن‌ها معتقدند».

سپس به اشکال‌هایی اشاره نموده و آن را پاسخ می‌دهد که یکی از آن‌ها این است که:
«اگر بگوئی اگر حسن و قبح اشیاء عقلی باشد باید براهمه و ملاحده حسن حج یا روزه ماه رمضان و امثال آن را دریابند با این‌که مشاهده می‌کنیم در عین آن که اعانت به فقرا را نکو می‌دانند روزه ماه رمضان را مسخره می‌کنند و به اعمال حج می‌خندند؛
در جواب می‌گوئیم:
ادعا نکردیم همه جهات حسن و قبح همه اعمال را همه مردم ادراک می‌کنند چنان که در عقل نظری نمی‌گوئیم همه اسرار هستی را همه ادراک کرده‌اند».
پس از آن به ادامه ادلّه خود می‌پردازد و بیان می‌کند: «[ثانیاً] اگر حسن و قبح عقلی نباشد شرع هم ثابت نمی‌شود زیرا چون دروغ گفتن قبیح نیست؛ اگر پیغمبری هم که نبوّت او ثابت شده خبر دهد که دروغ قبیح است نمی‌توان از او قبول کرد چون شاید دروغ بگوید و نیز پیغمبری او هم ثابت نمی‌شود چون خلاف حکمت بر خدا قبیح نیست و تصدیق دروغ گو نیز قبیح نیست و بعید نیست کسی به دروغ ادعای نبوت کند و خدای تعالی معجزات بر دست او جاری سازد و او را تصدیق نماید و او هم بسیاری چیزها را که خدا منع نکرده و یا امر نفرموده برای مردم حرام و واجب گرداند. بالجمله وقتی قبیح نباشد همه این احتمالات رواست.
[ثالثاً] : اگر حسن و قبح، عقلی نباشد احتمال آن دارد که کشتن بی‌گناهان نیکو باشد و احسان به درماندگان عملی زشت».

حسن و قبح عقلی را در کتاب شرح کشف المراد دنبال می‌کنیم:
از آن رهگذر که مباحث مهمّه عدل الهی، حکمت خداوند، قضا و قدر، جبر و اختیار، تکلیف و ... مبتنی بر این مسأله است؛ یعنی: اگر کسی حسن و قبح عقلی را بپذیرد، می‌تواند مسأله عدالت و حکمت خداوند و مسأله تکلیف و آزادی انسان را حل کند و اگر انکار کند به ناچار باید قائل به جبر گردد، قبل از هر مطلبی باید وضعیت آن روشن گردد

حضرات عدلیه یعنی امامیه و معتزله می‌گویند: حسن و قبح افعال عقلی و ذاتی است یعنی پاره‌ای از افعال ذاتاً حسن و بایستنی بوده و برخی ذاتاً قبیح و نبایستنی هستند و عقل ما هم با قطع نظر از خطاب شارع می‌تواند حسن و یا قبح افعال را ادراک کند همانند حکم عقل به حسن عدالت و قبح ظلم؛ و می‌گویند: شارع مقدس امر نمی‌کند مگر به کارهای حسن و بایستنی و نهی نمی‌کند مگر از کارهای قبیح و نبایستنی و روی همین اصل، شعار عدلیه اینست که احکام شرعیه دائر مدار مصالح و مفاسد واقعیه و نفس الامریه‌ای است که در متعلَّقات آن‌ها موجود است بنابراین شارع به هر چیزی که در واقع دارای مصلحت باشد امر می‌کند و از هر چیزی که در واقع دارای مفسده باشد نهی می‌نماید.


حسن و قبح عقلی در قرآن:

در کتاب المحاضرات جعغر سبحانی این بخش بیان شده است و مؤلف اشاره می‌نماید که در قرآن آیاتی وجود دارد که مسئله حسن و قبح عقلی را تأیید می‌نماید. ایشان می‌فرماید: «إنّ التدبُّر فی آیات الذّکر الحکیم یعطی أنّه یسلّم إستقلال العقل بالتحسین والتقبیح خارج إطار الوحی؛ با تدبّر در آیات، استقلال عقل در تحسین و تقبیح اعمال را بدون نیاز به وحی در می‌یابیم.»
سپس به نمونه‌هایی از آن آیات اشاره می‌نمایند:

1. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسانِ وَإِیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَیَنْهی عَنِ‌الْفَحْشاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ؛ در حقیقت، خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز می‌دارد. به شما اندرز می‌دهد، باشد که پند گیرید».

2. «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ؛ بگو: پروردگار من فقط زشتکاری‌ها را - چه آشکار و چه پنهان- و گناه و ستم نا حق را حرام گردانیده است».

3. «یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَر؛ [پیامبری] که آنان را به کار پسندیده فرمان می‌دهد، و از کار ناپسند باز می‌دارد». این آیات بیان گر آن است که اموری وجود دارند که قبل از این که به آن‌ها امر یا نهی‌ای از طرف شارع، تعلق بگیرد به صفاتی چون: عدل و احسان، معروف، فحشا، منکر و ستم متصّف می‌شوند و انسان از درون خود، این اتصاف را درک می‌کند و نیازی به شارع ندارد و امر و نهی شارع، ارشادی و مؤکِّد حکم عقل می‌باشد؛ و در آیه ذیل، این گفته به خوبی روشن می‌گردد:

4. «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ؛ چون کار زشتی کنند، می‌گویند: »پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است. «بگو: »قطعاً خدا به کار زشت فرمان نمی‌دهد، آیا چیزی را که نمی‌دانید به خدا نسبت می‌دهید؟ «». بنابر ظاهر آیه مشرکین به زشتی کار خود، آگاه بودند ولی آن را توجیه می‌نمودند به این که فعل پدرانشان بوده و آن‌ها تحسین نموده‌اند یا این که امر خداست. که خداوند آنان را تخطئه نموده و می‌فرماید: خدا به زشتی امر نمی‌کند همان طور که در آیات دیگر، تبعیت آن‌ها از پدرانشان را تخطئه فرموده است: «أوَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ؛ و یا هر چند پدرانشان چیزی را درک نمی‌کرده و به راه صواب نمی‌رفته‌اند باز هم در خور پیروی هستند؟» .
سپس سه آیه ذیل را می‌آورند و می‌فرمایند: این آیات بر این دلالت دارد که وجدان انسان سندی است برای حکم در مستقلات عقلیه چرا که انسان از اعماق وجود در می‌یابد که مساوات بین مفسد و مصلح، قبیح است؛ همانطور که درک می‌کند جزا دادن نیکی به وسیله نیکوئی، حسن است. این ادراک فطری سندی است برای حکم عقل به وجوب روز حساب تا بین دو گروه نیکوکار و بدکار به مقتضای عدل و احسان الهی، حکم گردد.
1. «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّار؛ِ یا [مگر] کسانی را که گرویده و کارهای شایسته کرده‌اند، چون مفسدانِ در زمین می‌گردانیم، یا پرهیزگاران را چون پلیدکاران قرار می‌دهیم؟» .
2. «أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ* ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ؛ پس آیا فرمان‌برداران را چون بدکاران قرار خواهیم داد؟ شما را چه شده؟ چگونه داوری می‌کنید؟».
3. «هَلْ جَزاءُ الإِحْسانِ إِلَّا الإِحْسانُ؛ مگر پاداش احسان جز احسان است؟» .

برگرفته از
https://rasekhoon.net/ar...%D8%B9%D9%82%D9%84%DB%8C
سیدکاظم فرهنگ
ali Offline
#5 ارسال شده : 1403/08/22 09:30:23 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,985

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تفاوت و شباهت شيعه و معتزله

هر دو مکتب شیعه و معتزله، عدل را به عنوان یکی از اصول مذهب خود اعلام می‌نمایند و هر دوی آنها به حسن و قبح عقلی معتقدند، بدین معنا که موضوعاتی وجود دارند که حتی اگر حکمی در ارتباط با آنها از جانب شرع مقدس نازل نشده باشد، عقل بشری به تنهایی می‌تواند خوبی و یا بدی آنها را تشخیص دهد و ظلم نیز یکی از این موارد است که عقل هر بشری آن‌را قبیح و زشت می‌داند و بر این اساس، خداوند نمی‌تواند مرتکب چنین قبیحی شود و لزوماً پروردگار، در رفتار خود، عدالت را پیشه خواهد نمود.


تفاوت این دو مذهب در آن است که معتزله، برای خروج از این بُن‌بست که اگر تمام کردار بشر را به خدا نسبت دهیم، ثواب و عقاب او را منافی عدالت خواهیم یافت، توحید افعالی را زیر سؤال برده‌اند، اما شیعه، بدون آن‌که توحید افعالی را منتفی بداند و رفتار بشر را کاملاً مستقل فرض نماید، با بیان این‌که فعل بشر در طول فعل خدا است و نه در عرض آن، بدون آن‌که از اعتقاد به عدالت خداوند دست بردارد، از این بُن‌بست خارج شده است.

برگرفته از سایت حوزه

سلام

«هرچه خدا كند عدل است» قول اشاعره است . چهار عبارت زير همگي يك مضمون دارند:
«هرچه آن خسرو كند شيرين بود» و «هر عيب كه سلطان بپسندد، هنر است» و «هرچه دوست كند، دوست داشتني است» كل مافصل المحبوب محبوب.
اما نه با نگاه اشاعره بلكه با نگاه عدليه! و تقرير درست از شهيدمطهرى است:

شیعه و معتزله می‌گویند: بله هر چه خدا می‌کند، عین عدل است، اما معنایش این نیست که آن چه او می‌کند، چون او کرده است، «عدل» است، بلکه معنایش این است که «عدل» یک حقیقت قابل شناخت «عقل و حکمت» است و خداوند علیم و حکیم، عادل است و غیر از عدل انجام نمی‌دهد. یعنی کسی نمی‌تواند بگوید که «ممکن است ورق را برگرداند و نیکوکار را عذاب داده و بدکار را پاداش دهد»، چرا که این فعل، خلاف عقل و حکمت است. چنان چه در قرآن کریم نفرموده که هر چه من کردم، چون من کردم، عین عدل است، بلکه می‌فرماید خداوند متعال به اندازه‌ ذره مثقالی ظلم نمی‌کند.

قاضی عبدالجبار معتزلی هم گفته است:
نحن اذا وصفنا القدیم تعالی بانه عدل حکیم، فالمراد به انه لایفعل القبیح، او لا یختاره، و لا یخل بما هو واجب علیه، و ان افعاله کلها حسنة.
«ما هر گاه خداوند را به عدل و حکمت وصف می‌کنیم مقصودمان این است که خداوند فعل ناروایی انجام نمی‌دهد، و آنچه را که واجب است ترک نمی‌کند، و همه کارهای او نیکوست».

لذا هرچه آن خسرو كند شيرين بود چون جز آن بدو منتسب نتوان كرد و فعل ناروایی انجام نمی‌دهد، و همه کارهای او نیکوست.
لذا خدا به عدل رفتار می کند و /پس هرچه او کند، عدل است

دكتر موذن

ویرایش بوسیله کاربر 1403/08/22 09:34:08 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.474 ثانیه ایجاد شد.