رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/04 ارسالها: 134
5 تشکر دریافتی در 4 ارسال
|
به نام خدا
ایا بهشتیان و جهنمیان تا ابد و بی نهایت در انجا هستند؟
در ایات مختلفی از قران لفظ "خالدین فیها" یا "خالدین فیها ابدا" هم برای هل جهنم و هم برای اهل بهشت استفاده شده است.مثلا ایات زیر
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا
وَأُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا
إِلَّا طَرِيقَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا
خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ
اولا تفاوت خالدین با خالدین ابدا چیست؟
ثانیا منظور از خلود و جاودانگی ایا ابدیت است؟
کلمات کلیدی:خالد خلود جاودانه ابدی بهشت جهنم
|
1 کاربر از rahim برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷
🖌" ان اللَّه لايظلم مثقال ذرة" نسبتهاى ظالمانه را بكلى از خدا نفى كند، و از جمله نسبتهاى ظالمانه اى كه به خدا مى دهند ابديّت بى نهايت در آتش است، بدين معنى كه گناهكارانى بى نهايت در آتش جهنم مى مانند، و اين خود ظلمى است بى نهايت.
🖌" وان اللَّه ليس بظّلام للعبيد" در حقيقت معناى خلود ابدى در آتش- كه بارها در قرآن ذكر شده- اين است كه خالدين ابدى تا وقتى آتش جهنم برپاست همپاى آن به اندازه#استحقاقشان در آن مى سوزند، و هنگامى هم كه تمام شد همراه آتش نيست و نابود مى شوند، و هيچگاه هم به بهشت راه نمى يابند.
🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷🔹🔷
نظر آقای صادقی تهرانی
|
1 کاربر از Azam.pormaye برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
خلود به معناى ماندن و داراى مراحلى است: 1- ماندن مدتى، محدود و موقت، و اين در اختصاص كسانى است كه جزاى تعيين شده اى در انتظارشان است، و پس از آن بر حسب شايستگى و اعمال شايسته اى كه انجام داده اند روانه بهشت مى شوند، گرچه در كم و زياد مدت عذاب و انواع عذاب و بعد از آن در استحقاق درجه ثواب و بهشت گوناگونند.
2- خلود جهنميانى كه در عين استحقاق ابديت استحقاقِ بهشت را هرگز ندارند، و بر مبناى رحمت عمومى ربانى اين استحقاق را دارند كه پس از عذابشان و پيش از خاموش شدن جهنم همانجا نابود مى شوند.
3- خلود ابدى به معناى ماندن مادام العمر و اين در اختصاص كسانى است كه هرگز شايستگى بهشت را ندارند، و رحمت بر آنهايى است كه خاموش شدن جهنم پيش از تمامى استحقاق عذابشان است تا آتش روشن است و تا اينان مستحق عذابند درجهنم خواهند بود، كه جهنم ملكوت و بروز اعمالشان مى باشد و بس، و سپس عمر جهنم و اين جهنمى ها با هم تمام مى گردد. و اينان به همراه جهنم نابود مى شوند، گرچه عذاب اينان نيز بر اساس دركات پليدشان گوناگون است.
خلود ابدى به معناى بى نهايت بودن - بر خلاف آنچه گمان مى شود - با موازين قرآن و عقل و با عدل الهى كلًا منافات دارد، زيرا برابرى جزا با گناه مقتضاى عدالت است (42: 40) و در آياتى مانند « انما تجزون ماكنتم تعلمون » (52: 16) انما حصر است؛ يعنى تنها نسبت به آنچه انجام داده ايد جز داده مى شويد. حتى بر حسب آياتى عذاب گناهكاران به طور كلى كمتر از استحقاق آنان مى باشد (7: 156) كه اين آيه رحمت الهى را شامل همه چيز دانسته، و اين همه چيز مستحقان عذاب نيز هستند، كه طبعاً مورد رحمت خدايند، و با رحمت الهى تخفيف عقاب دارند، البته تا حدى به آنان تخفيف داده مى شود كه ظلم به بهشتيان نشود، و اگر ترك عذاب به طور كلى ستمى بر بهشتيان نبود هرگز جهنمى هم نبود.
📚برداشتی از تفسیر ترجمان فرقان
📝فقیه قرآنی آیت الله العظمی صادقی تهرانی(ره)
|
1 کاربر از Guest برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
در جاهائی فرموده خالدین فیها ابدا آیا ابدا طولانی تر است یا خالدین فیها؟
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
در آیات بشارت به ثواب، هر جا تعبیر «خالدین فیها» همراه با لفظ «ابداً» آمده، خلود به معنای جاودانه ماندن است. در آیات بیمدهنده از عذاب که «ابداً» بعد از «خالدین فیها» ذکر شده، به خلود ابدی کفار دلالت دارد و ذکر نشدن «ابداً» در آیات وعید دربارهٔ گناهکاران مؤمن نشان میدهد که عذاب ایشان قطع میشود.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام به نظر من خلود معنایش دوام است و جاودانگی و ابدیت را نمی رساند و الا قید ابد با خلود لغو و زائد خواهد بود.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
خلود یعنی ماندگاری که میتواند طویل المده باشد یا نباشد.... اما ابد است که ماندگاری را جاودانه می کند
راغب گويد: خلود آن است كه شىء از عروض فساد به دور بوده و در يك حالت باقى ماند و نيز هر آنچه تغيير و فياد دير عارضش شود عرب آن را با خلود توصيف مىكند و به سنگهائى كه ديك را روى آن مى گذارند خوالد گويند نه براى هميشه بودن بلكه براى مكث طويل و زياد پايدار بودن. معنى دوّم را اقرب الموارد عيناً از كليّات ابولبقا نقل كرده است و نيز گفته به آنكه با كثرت سنّ جوان مانده گويند: «خلد خلوداً». طبرسى ذيل آيه 25 بقره فرمود: «الخلود هوالدوام...» در قاموس گفته: خلد و خلود به معنى دوام و بقا است و نيز درباره جوان ماندن و سنگهاى ديك كه گفته شد خلود را نقل كرده است. اقرب الموارد نيز به قدم به قدم در پى قاموس است . كشّاف ذيل آيه 25 بقره گفته: «الخلد: الثبات الدائم و البقاء اللازم الذى لا ينقطع» در جوامع الجامع عين عبارت كشّاف را آورده است. وجود استثنا در آيات [هود:107و108]، [انعام:128] نشان مىدهد كه خلود به معنى دوام و هميشگى است و گرنه استثنا جا نداشت. ولى در آيات [نساء:57و122و169] مائده:119 در صورتى مفيد هميشگى است كه «ابداً» صرفاً براى تأكيد باشد چنانكه به قرينه آيات ديگر تأكيد است نه تأسيس. در آيه [انبیاء:34] به نظر مىآيد مراد از خلد عمر دنيا باشد نه هميشگى. خلود: فقط يكبار در قرآن آمده [ق:34]. ولى خلد به ضمّ اوّل شش بار بكار رفته است [يونس:52]، [طه:120]، [فصّلت:28] و نظير آنها.
|
1 کاربر از Guest برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
اگر بخواهیم معنی خلد و ابد را دقیق معنی کنیم اینچنین است : ابد : همیشه پیوسته . ریشه پهلوی آن 'اپاد ' است که الف آن از ادات نفی و پاد به معنی پایان که می شود پایان ندارد. خلد : همیشه اما با مکث طویل
|
1 کاربر از Guest برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
( إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ )
الصافات (60) As-Saaffaat
بی گمان این همان کامیابی بزرگ است!
( لَا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَىٰ ۖ وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ )
الدخان (56) Ad-Dukhaan
در آن (بهشت) مرگ را نمی چشند, مگر همان مرگ نخستین (که در دنیا چشیده اند)( ) و(خداوند) آنها را از عذاب دوزخ حفظ کند.
( فَضْلًا مِّن رَّبِّكَ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ )
الدخان (57) Ad-Dukhaan
(این) بخششی است از (سوی) پروردگارت, این همان کامیابی بزرگ است.
( أَفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ )
الصافات (58) As-Saaffaat
(سپس به دوستان بهشتی خود گوید:) آیا ما (هرگز) نمی میریم (و در بهشت جاودان هستیم)
( إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَىٰ وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ )
الصافات (59) As-Saaffaat
جز همان مرگ نخستین خود، (دیگر مرگی به سراغمان نخواهد آمد) و ما (هرگز) عذاب نخواهیم شد؟!
|
1 کاربر از Guest برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,949
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
خلود در ایات الهی چه معانی دارد؟؟
: فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا إِنَّا نَسِينَاكُمْ ۖ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
(و به آنها مى گویم:) بچشید (عذاب جهنم را)! بخاطر این که دیدار امروزتان را فراموش کردید، ما نیز شما را فراموش کردیم. و بچشید عذاب جاودان رابخاطر آنچه که انجام مى دادید!(سجدة/14)
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانى که به نیکى از آنها پیروى کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند. و باغهاى بهشتى براى آنان آماده ساخته، که نهرها از پاى درختانش جارى است. جاودانه در آن خواهند ماند. و این است رستگارى و پیروزى بزرگ!(توبه/100)
إِلَّا طَرِيقَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا
مگر به راه دوزخ، که جاودانه در آن خواهند ماند. و این امر براى خدا آسان است!(نساء/169)
مسأله خلود در قرآن خلود در اصل لغت، به معنى بقاى طولانى، و هم به معنى ابدیت آمده است، بنابراین کلمه خلود به تنهائى دلیل بر ابدیت نیست; زیرا هر نوع بقاء طولانى را شامل مى شود.
ولى، در بسیارى از آیات قرآن با قیودى ذکر شده است که از آن مفهوم ابدیت فهمیده مى شود، مثلاً در آیات ۱٠٠ توبه ، ۱۱ طلاق و ۹ تغابن در مورد بهشتیان تعبیر به خالِدینَ فیها أَبَداً مى کند، که این تعبیر مفهومش ابدیت بهشت براى این گروه ها است.
و در آیات دیگرى مانند ۱۶۹ نساء و ۲۳ جن ، درباره گروهى از دوزخیان همین تعبیر خالِدینَ فیها أَبَداً دیده مى شود، که دلیل بر جاودانگى عذاب آنها است.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,949
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
:خلود:چگونه انسان كافر، مشرك يا منافقي كه در مدّت كوتاه عمرِ دنيايي به تبهكاري تن در دهد، در قيامت براي هميشه و ابَد كيفر ميبيند؟!!
خدا عدّه اي را به جهت كفر، شرك ونفاق، در دوزخ ابدي و برخي ديگر را به جهت ايمان در بهشت، مخلّد ميداند. اين اصلي قرآني است و درباره اهل بهشت سؤال برانگيز نيست كه چگونه انسانِ موءمن در مدّت كوتاهي در دنيا با ايمان و عمل صالح به سر ميبرد و براي ابد در بهشت خُلد، جاودان است. چون بهشت، بر اساس فضل و لطف الهي است و اين مشكلي ندارد كه ذات اقدس اله تفضّل كند و در قبال عمل محدود، پاداش نامحدود عطا كند؛ چنانكه درباره انفاق يا مسائل خير ديگر در مرحله اول ميفرمايد: (مَنْ جاءَ بالحَسَنَة فَلَهُ خيرٌ منها) و در مرحله دوم: (مَنْ جَاءَ بالحَسَنة فَلَهُ عَشرُ أمثالِها) و در مرحله سوم: (مَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ أموالَهُم في سبيل الله كمَثَلِ حَبَّةٍ أنْبتت سَبع سَنابِل في كُلِّ سُنبُلَةٍ مِائةُ حَبَّة): مَثَل كسي كه در راه خدا انفاق ميكند، مثل آن بذرافشاني است كه بذري را در زمين مستعدّ بپاشد تا به صورت هفت خوشه درآيد و هر خوشه، داراي صد حبّه باشد كه به اين ترتيب، بازدِه يك حبّه، هفتصد حبّه خواهد بود؛ آنگاه ميفرمايد: (وَالله يضاعِفُ لِمَن يشاء) اگر (يُضاعِف) به معناي دو برابر باشد، يك حبّه هزار و چهارصد برابر ميشود و اگر به معناي چند برابر باشد قابل شمارش نيست. آنگاه در ذيل آيه ميفرمايد: (وَالله واسعٌ عليم)معلوم نيست وسعت الهي، چه اندازه پاداش، به دنبال دارد، چون گاهي پاداشي كه خدا ميدهد، بهشتي است به پهناي نظام كيهاني: (عرضُها السَّماواتُ وَالأرض) ولي اينها بالاءخره محدود است، اگر به اندازه نظام كيهاني كنوني هم خدا به كسي عطا كند، از نظر امتداد زماني يا آنچه به منزله زمان است، محدود است.
:بنابراين، اگر خدا بخواهد در برابر ايمان و عمل صالح، بهشت جاودان مرحمت كند، سوءال برانگيز نيست؛ ولي مسئله كيفر، سؤال برانگيز است كه چگونه انسان كافر، مشرك يا منافقي كه در مدّت كوتاه عمرِ دنيايي به تبهكاري تن در دهد، در قيامت براي هميشه و ابَد كيفر ميبيند.
از امام صادق (عليه السلام) سوءال شد: چگونه مرداني كه در دنيا با عمر محدود گناه كردند در دوزخ به شكل نامحدودي كيفر ميبينند؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: چون نيّت تبهكاران و دوزخيان اين بود كه هر اندازه كه در دنيا بمانند، گناه كنند و از طرفي خداوند هم بر اساس نيّت، كيفر ميدهد، نه صرف عمل خارجي. درباره بهشتي ها نيز چنين است؛ يعني، درباره بهشتي ها فرمود: چون قصد آنان اين بود كه هر اندازه در دنيا بمانند، اطاعت كنند.
اين سخن معصوم (عليه السلام) شايد در نظر اول براي حلّ مشكل، كافي به نظر برسد، ولي براي محقّق پژوهشگر، باز سوءال ديگر توليد ميشود كه در اين جواب، دو اشكال يا نقد ميتواند وجود داشته باشد: نخست آنكه: نوع فقيهان نامداراماميّه فتوا داده اند كه عزم بر گناه، گناه نيست و كسي را به علّت عزم بر گناه كيفر نمي كنند. ديگري اينكه: اگر عزم بر گناه، گناه باشد، اين اشكال بر خود عزم هم هست؛ يعني اشكال اوّل دوباره برمي گردد كه اين عزم محدود است و نمي شود گفت عزم محدود و موقّت، كيفر نامحدود دارد. زيرا با عقل و عدل و قسط الهي هماهنگ نيست:
امام صادق (عليه السلام) پس از پاسخ مذكور، اين آيه نوراني قرآن را تلاوت كردند كه: (قُل كلٌّ يَعملُ عَلي شاكِلَتِه) : اي پيامبر ص در جواب مردم بگو كه هر كسي بر اساس سيرت خود عمل ميكند؛ همان طور كه در ساير روايات آمده: «أصلُ الإنسانِ لُبُّه» : اصل و ريشه حقيقي هر انساني را قلب و روح او تشكيل ميدهد و هر سنّتي كه در قلب و روح نفوذ كند، به منزله فصل مقوّم جوهر هستي ميشود به گونه اي كه خدا درباره كافران ميفرمايد: (سَواءٌ عليهم أَأنذرتهمْ أمْ لَمْ تُنْذِرهم لايُؤمنون) يا ميفرمايد: قوم عاد به پيغمبرشان حضرت هود (عليه السلام) گفتند: (سواءٌ علينا أوعظْتَ أمْ لَمْ تَكن مِنَ الواعظين) بنابراين، با توجّه به اينكه ملكات نفساني، نخست، «حال» و سپس «ملكه» و پس از آن به منزله فصل هويّت و نحوه وجود است، عمل صالح و فاسد، نشانه اين اصل هويّت انسان است و از اين رو، هركسي را بر همان سريرت، نهان و نهاد او اخذ ميكنند و كيفر ميدهند.
اگر در فقه اين مطلب نيامده، در كلام آمده است. به علاوه، در فقه گفته شده: عزم بر گناه، گناه نيست؛ امّا كفر و انكار واقعيّت و نپذيرفتن حقايق ماوراي طبيعت، امر دروني و عمل قلب است؛ نه عمل بدن و اين خود معصيت بزرگ و جاودانه است و معصيت جاودانه، كيفر جاودانه طلب ميكند؛ يعني هر كسي بر اساس نحوه هستي و حقيقت خود كه او را ساخته عمل ميكند، اگر خوب باشد، پاداش خوب ابدي و اگر بد باشد، كيفر تلخ ابدي دارد.
همان گونه كه خداي سبحان بر اساس اعمال بدني محاسبه ميكند، اعمال، معارف و حقايق قلبي را نيز محاسبه ميكند: (اِن تُبدوا ما في أنفسكُم أوْ تُخْفوه يحاسِبكُم بِهِ الله) : آنچه را در نهان و نهاد خود داريد، چه اظهار كنيد و چه آن را مخفي داريد، خداوند حسابرسي ميكند. از اين جا رمز حديث «القُرآنُ يُصدّق بعضُهُ بعضا»روشن ميشود؛ امام صادق (سلام الله عليه) علّت خلود دوزخيان را در دوزخ و بهشتيان را در بهشت، به استناد آيه: (قُل كُلُّ يَعمَلُ عَلي شاكِلَته) حل كرده و اين آيه، مفسّر، مبيّن و شارح آيات «خلود» است و از همين جا نحوه تهذيب روح مشخص ميشود كه اگر كسي خواست روحش را مهذب كند بايد شاكله اي بهشت آفرين فراهم سازد.
مبادی اخلاق در قرآن آیت الله جوادی آملی
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
در سوره هود بيان شده كه عذاب اهل شقاوت و بهشت اهل سعادت تا زمانيكه اسمانها و زمين برپاست، تداوم دارد.با توجه به اينكه خداوند در آیات دیگر فرموده است: «در آن روز خورشید بیفروغ گشته و کوهها به راه میافتند و از جا کنده میشوند».[تکویر.1الی3] حال با این توصیفات که نشان دهنده آن است که زمین، آسمان و هر آنچه در آنها وجود دارد در آستانه قیامت از بین خواهند رفت، ايا اين به مفهوم محدود بودن عذاب و ثواب است؟ يا اينكه منظور از اسمان ها و زمین چيز ديگري است؟
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ
امّا کسانى که بدبخت شدند، در آتشند. و براى آنان در آن جا، ناله هاى دردناک و نعره هاى طولانى است. (هود/106)
خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ
تا آسمانها و زمین برپاست، جاودانه در آن خواهند ماند. مگر آنچه پروردگارت بخواهد. به یقین پرورگارت آنچه را بخواهد انجام مى دهد. (هود/107)
وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۖ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ
امّا کسانى که سعادتمند شدند، تا آسمانها و زمین برپاست، جاودانه در بهشت خواهند ماند. مگر آنچه پروردگارت بخواهد. (این) بخششى است قطع نشدنى. (هود/108)
برای این سؤال چند پاسخ ارائه شده است که به دو پاسخ اشاره میکنیم:
1. تعبیر(مادام السموات و الارض) تعبیری کنایی ازخلود و ابدیت است.
2. در پاسخ دومی که به این سؤال داده شده است به این آیه از قرآن کریم اشاره شده است که: «در آن روز که این زمین به زمین دیگر، و آسمانها [به آسمانهاى دیگرى] مبدل میشود، و آنان در پیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر میگردند».[ابراهیم.48]
با استناد به محتوای این آیه میتوان گفت؛ با آنکه آسمان و زمین با ساختاری که امروز مشاهدهاش میکنیم، قبل از قیامت نابود خواهد شد، ولی آسمان و زمین جدیدی خلق خواهد شد؛ لذا این عبارت معنا خواهد یافت که گفته شود بهشتیان در بهشت و دوزخیان در جهنم جاویدند تا هنگامی است که آسمانها و زمین پابرجا است.
:پس مراد از آسمانها و زمین در این دو آیه از سوره هود، آسمانها و زمینی غیر از ساختاری است که امروز مشاهده میکنیم و بر اساس آیات قرآن، نابود خواهد شد. بنابراین، آیاتی که سخن از برچیده شدن آسمان و زمین میکنند؛ منظور آسمان و زمین دنیا است و آیاتی که حکایت از وجود آسمان و زمین در آخرت دارد، آسمان و زمینی است که متناسب و هم سنخ با نشئه آخرت است
:از منظر علامه طباطبايي پاسخ به اشكال فوق مبتني بر اين است كه روشن شود؛ مراد از آسمان و زميني كه در آيات فوق خلود در بهشت و جهنم به دوام آن محدود شده، چيست؟
"جواب اين سؤال را خداي تبارك و تعالي در كلام خود آن جا كه از آسمان ها و زميني براي قيامت كه غير از آسمان و زمين دنيا است سخن گفته، داده است: قرآن كريم در اين رابطه فرموده است:
يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ(ابراهیم.48). روزي كه زمين عوض شود به زمين ديگري و آسمان ها نيز و همه براي خداي واحد قهار آشكار گردند.
و نيز خدا از اهل بهشت حكايت مي كند كه مي گويند: ...الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاء...(زمر.74). ستايش مخصوص خداوندي است كه وعده ي خود را بر ما محقق فرمود و ما را وارث همه ي سرزمين بهشت گردانيد تا هر جاي آن بخواهيم منزل گزينيم.
پس معلوم مي شود براي آخرت نيز آسمان ها و زميني است، هم چنان كه در آن بهشت و دوزخ و براي هر يك سكنه و اهلي است، كه خداي تبارك و تعالي همه ي آن ها را به اين وصف توصيف كرده كه نزد اويند، و فرموده: مَا عِندَكمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ...(نحل.96). آن چه نزد شماست از بين مي رود و آن چه نزد خداست باقي مي ماند و به حكم اين آيه آسمان و زمين آخرت از بين نمي رود و خلود بهشتيان در بهشت و دوزخيان در دوزخ محدود اين آسمان و زمين است ونه آسمان و زمين دنيا كه پايان عمرش همان ابتداي قيامت مي باشد."
:سوال
آخرت، بهشت و دوزخ بعد از حیات مادی این دنیا و بعد از آنکه آسمانها و زمین نابود شدند رخ خواهد داد. پس چرا در قرآن میخوانیم که بهشتیان و دوزخیان تا هنگامی که آسمانها و زمین برپا است در بهشت و جهنم باقی خواهند ماند؟ آیا مراد، آسمان و زمین غیر مادی است؟!
تناقض «مادامت السموات و الارض» در آیه 108 سوره هود چیست؟ مگر بعد از حیات مادی بهشت نیست؟
:o:پاسخ اجمالی در آیه 107 و 108 سوره مبارکه هود درباره جهنمیان همچنین کسانی که سعادتمند و خوشبخت شدهاند، میخوانیم: «خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ...»؛ یعنی هر دو گروه در جهنم و بهشت میمانند تا وقتی که آسمان و زمین پا برجاست! حال سؤال این است که آیا چنین نیست که با برپایی قیامت، آسمان و زمین از بین رفته و آسمان دنیا نابود میشود؟
:استثناء در آیات فوق چه مفهومى دارد؟ الا ماشاء ربك
1) هدف از بیان این استثناء، این است که تصور نشود خلود و مجازات افراد بى ایمان، و پاداش مؤمنان راستین چنان است که بدون خواست و مشیت الهى باشد، و قدرت، توانائى و اراده او را محدود کند، و صورت جبر و الزام به خود بگیرد. بلکه، در عین جاودانى بودن این دو، قدرت و اراده او بر همه چیز حاکم است، هر چند به مقتضاى حکمتش، پاداش و عذاب را بر این دو گروه، جاودانه مى دارد. شاهد این سخن آن که، در جمله دوم درباره سعادتمندان بعد از ذکر این استثناء مى فرماید: عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذ: این عطا و پاداشى است که هرگز از آنها قطع نمى شود . :و این نشان مى دهد: جمله استثنائیه فقط براى بیان قدرت بوده است.
2)از آنجا که، این آیات از دو گروه شقى و سعید بحث مى کند، و شقاوتمندان همگى الزاماً افراد بى ایمانى که مستحق خلود باشند، نیستند، بلکه ممکن است در میان آنها گروهى از مؤمنان خطاکار وجود داشته باشند احتمال دارد این استثناء مربوط به این گروه باشد.
ولى، این سؤال پیش مى آید که: این استثناء در جمله دوم چه مفهومى خواهد داشت؟ (در مورد سعادتمندان). در پاسخ، گفته شده است: آن نیز در مورد مؤمنان خطاکار است، که مدتى باید در آغاز به دوزخ بروند و پاک شوند، سپس به صف بهشتیان بپیوندند، در حقیقت استثناء در جمله اول نسبت به آخر کار است، و در جمله دوم نسبت به آغاز کار. 3)این احتمال نیز، در پاسخ سؤال فوق وجود دارد که، استثناء در جمله اول اشاره به مؤمنان خطاکار باشد، که بعد از مدتى از دوزخ رهائى مى یابند، و در جمله دوم تنها اشاره به قدرت و توانائى پروردگار باشد. شاهد این سخن این که، در جمله اول بعد از استثناء جمله: إِنَّ رَبَّکَ فَعّالٌ لِما یُریدُ که دلیل بر انجام این مشیت است ذکر شده، و در جمله دوم عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذ که دلیل بر ابدیت است آمده .
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
ملاصدرا معتقد اسـت حتـي كسـاني كـه مخلد در جهنم باشند در نهايت از رنج ابدي و الم عذاب نجات مييابند. در حقيقـت او، بـا تفكيـك ميان عذاب و الم عـذاب، معتقـد اسـت خلـود در عذاب جهنم مستلزم خالد بودن الم عذاب نيسـت و همة مخلدان در دوزخ، در نهايت از الم عـذاب نجات مي يابند .وي معتقد است كار اهل جهنم به جايي مي رسد كه از سنخ جهنم ميشوند و در ايـن حالـت، نـه تنهـا ازعذاب رنجي نمي بينند، بلكـه ممكـن اسـت از آن لذت نيز ببرند و در حقيقـت عـذاب بـراي آنهـا «عذب» (گوارا) مي شود.
ملاصدرا معتقد است اكثريت قريب به اتفاق نـوع بشر اهل جهنم نميشـوند. او تنهـا عـدة قليلـي ازانسانها را مستحق عـذاب جهـنم و خلـود در آن مي داند (كه البته آن عدة قليل هم اهل نجـات بـالمعني الاعـم ميشـوند)از نظر ملاصدرا كساني كـه حقيقـت وجـودي آنهـا بـه گونه اي باشد كه جهـل مركـب همـراه بـا عنـاد و استكبار نداشته باشند، به درجة بـالاتري از نجـات دسـت مـي يابنـد.
از ديـد او حتـي ممكـن اسـت شخص اصلاً ايمان به مبدأ و معاد و ساير معارف نداشته باشد، ولي اين مرتبه از نجات شامل حالش شود.او درتقسيم بندي اهل آخرت معتقد است كساني وجود دارند كه وارد عـذاب نمـيشـوند و از طرفـي بـه درجات سعداء نيز نميرسند و آن ها كساني اند كـه خوبي و بـدي را مخلـوط كـرده بودنـد و عنـادي نداشتند
از مقاله تأثير آراي ابن عربي بر نظرية نجات فراگير ملاصدرا دوفصلنامة علمي ـ پژوهشي حكمت صدرايي، سال چهارم، شمارة دوم، بهار و تابستان 1395 ،صص 86-65 * محمدصادق زاهدي ** محمدجواد شمس *** علي صداقت
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.