انعام آيه 50
آيه قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِى خَزَآئِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّى مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَىَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَترجمه (اى پیامبر! به مردم) بگو: من ادّعا نمىكنم كه گنجینه هاى خداوند نزد من است و من غیب هم نمى دانم و ادّعا نمىكنم كه من فرشته ام، من جز آنچه را به من وحى مىشود پیروى نمى كنم. بگو: آیا نابینا و بینا برابرند؟ آیا نمى اندیشید؟
نکته ها گویا مردم بى ایمان خیال مىكردند كسى مىتواند پیامبر باشد كه خزائن الهى در اختیارش باشد، یا انتظار داشتند تمام كارهاى خود را از مسیر علم غیب حل كند، پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله در این آیه مأمور مىشود با صراحت جلوى توقّعات نابجا و پندارهاى غلط آنان را بگیرد و محدودهى وظائف خود را بیان كند و بگوید: معجزات من نیز در چهارچوب وحى الهى است، نه تمایلات شما و بدانید كه هر كجا به من وحى شد معجزه ارائه خواهم داد، نه هر كجا و هرچه شما هوس كنید.
در این آیه، غیب دانستن پیامبر به صورت مستقل نفى شده، ولى گاهى آگاهى هایى از غیب به پیامبر عطا شده است. خداوند بارها درباره ى تاریخ حضرت یوسف و مریم و نوح و... به پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله فرموده است: «ذلك من انباءالغیب نوحیه الیك» این قصهها، اطلاعات غیبى است كه به تو مىدهیم. در آخر سورهى جنّ هم فرموده است: خداوند علم غیب دارد و آن را جز به اولیاى خویش عطا نمىكند. پس علم غیب مخصوص خداست و اگر بخواهد گوشهاى از آن را در اختیار اولیاى خود قرار مىدهد.
برخورد همهى انبیا با مردم یكسان بوده است. همین سخنان را حضرت نوح هم به مردم خود مىگفت. [347]
347) هود، 31.
پيام ها 1- صداقت انبیا، تا آنجاست كه اگر فاقد قدرتى باشند، به مردم اعلام مىكنند. «قل لا أقول»
2- از كارهاى انبیا، مبارزه با خرافهگرایى و شخصیّتسازى كاذب است. «لااقول... لا اعلم»
3- از پیامبران، توقعات بیجا نداشته باشید. «لا اقول لكم عندى خزائن اللَّه»
4- زندگى، اهداف و شیوهى كار رهبر باید صریح و روشن براى مردم بیان شود. «قل لا اقول...»
5 - نگذارید مردم، شمارا بیش از آنچه هستید بپندارند. (شخصیّتها اگر القاب كاذب را از خود نفى كنند، جلوى غلوها و انحرافات گرفته مىشود). «لا اقول لكم عندى خزائن اللَّه...»
6- انبیا، با پول و تهدید و تطمیع كار نمىكردند، تا دیگران از روى ترس و طمع، دور آنان جمع نشوند و خیال نكنند كه اگر با پیامبر باشند، از علم غیب یا خزانهى الهى مشكلاتشان حل خواهد شد. «قل لا اقول...»
7- پیامبر براى زندگى شخصى یا ادارهى حكومت، همچون دیگران از مسیر عادّى اقدام مىكند و از علم غیب و خزانهى الهى استفاده شخصى نمىكند، گرچه براى اثبات نبوّت لازم است استفاده كند. «لا اعلم الغیب»
8 - گرچه پیامبر خزائن الهى و علم غیب ندارد، ولى چون به او «وحى» مىشود باید از او پیروى كرد. «یوحى الىّ»
9- كار پیامبر، نه بر اساس خیال و سلیقه است، نه بر اساس تمایلات اجتماعى یا محیط زدگى، بلكه تنها براساس پیروى از وحى است. «ان اتّبع الاّ مایوحى الى»
10- رفتار و گفتار پیامبران، براى ما حجّت است، چون بر مبناى وحى است. «ان اتّبع الا ما یوحى الى»
11- پیروى از انبیا، بصیرت واعراض از آنان، نابینایى است. «قل هل یستوى الاعمى و البصیر»
12- فكر صحیح، انسان را به پیروى از انبیا وامىدارد و بهانهها و توقعات را كنار مىگذارد. «أفلا تتفكّرون»
انعام آيه 51
آيه وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِىٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَترجمه و به وسیلهى آن (قرآن) كسانى را كه از محشور شدن نزد پروردگارشان بیم دارند هشدار ده (زیرا) غیر از خداوند، براى آنان یاور و شفیعى نیست، شاید كه پروا نمایند.
نکته ها در قرآن بارها خداوند به پیامبرصلى الله علیه وآله فرموده است كه هشدار تو تنها در دل خداترسان اثر مىكند، مثل: «انّما تنذر من اتّبع الذّكر و خَشِى الرّحمن» [348] و «انّما تنذر الّذین یخشون ربّهم بالغیب» [349]
348) یس، 11.
349) فاطر، 18.
پيام ها 1- آمادگى افراد، شرط تأثیر گذارى هدایت انبیا است. «الّذین یخافون»
2- عقیده به معاد، كلید تقوى است. «یخافون ان یحشروا ... لعلّهم یتّقون»
انعام آيه 52
آيه وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَالْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِن شَىْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِن شَىْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّلِمِينَترجمه و كسانى را كه بامداد و شامگاه پروردگارشان را مىخوانند، در حالى كه رضاى او را مىطلبند، از خود مران. چیزى از حساب آنان بر عهدهى تو نیست، و از حساب تو نیز چیزى بر عهده آنان نیست كه طردشان كنى و در نتیجه از ستمگران شوى.
نکته ها در شأن نزول این آیه آمده است جمعى از كفّار پولدار، چون دیدند فقیرانى مانند عمار و بلال و خباب و ... دور پیامبر را گرفتهاند، پیشنهاد كردند كه آن حضرت، اینان را طرد كند تا آنان گرد او جمع آیند. به نقل «تفسیر المنار» خلیفهى دوّم گفت: به عنوان آزمایش، طرح را بپذیریم، آیهى فوق نازل شد. مشابه این مطلب در سورهى كهف، آیه 28 نیز آمده است.
در تفسیر قُرطبى آمده است: پیامبر خدا صلى الله علیه وآله پس از نزول این آیه، از مجلس فقرا بر نمىخاست تا آنكه اوّل فقیران برخیزند.
منظور از خواندن خدا در صبح و شب، ممكن است نمازهاى روزانه باشد. [350]
350) تفسیر المیزان.
پيام ها 1- حفظ نیروهاى مخلص و فقیر و مجاهد، مهمتر از جذب سرمایهداران كافر است. «لا تطرد»
2- هدف، وسیله را توجیه نمىكند. براى جذب سران كفر، نباید به مسلمانان موجود اهانت كرد. «لا تطرد»
3- اسلام، مكتب مبارزه با تبعیض، نژاد پرستى، امتیاز طلبى و باج خواهى است. (با توجّه به شأن نزول)
4- اغلب طرفداران انبیا، پابرهنگان بودهاند. (با توجّه به شأن نزول)
5 - بهانه گیران، اگر از رهبر و مكتب نتوانند عیب بگیرند، از پیروان و وضع اقتصادى آنان عیبجویى مىكنند. (با توجّه به شأن نزول)
6- هیچ امتیازى با «ایمان» برابرى نمىكند. «یریدون وجهه»
7- میزان، حال فعلى اشخاص است. اگر مؤمنان فقیر، خلاف قبلى داشته باشند، حسابشان با خداست. «ما علیك من حسابهم من شىء»
8 - حساب همه با خداست، حتّى رسول اكرم نیز مسئول انتخاب وعمل دیگران نیست، «ما علیك من حسابهم من شىء» و خود نیز حساب و كتاب دارد. «و ما من حسابك علیهم من شىء»
9- طرد پابرهنگان و محرومان مخلص، ظلم است. «فتكون من الظالمین»
سوره 6. انعام آيه 53
آيه وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعضٍ لِّيَقُولُواْ أَهَؤُلَآءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَآ أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّكِرِينَترجمه و این گونه بعضى از مردم را به وسیلهى بعضى دیگر آزمایش كردیم، تا (از روى استهزا) بگویند: آیا اینانند آنها كه خداوند، از میان ما بر آنها منّت نهاده است؟ آیا خداوند به حال شاكران داناتر نیست؟
نکته ها بارها قرآن، بلند پروازى و پر توقّعى سرمایهداران را مطرح و محكوم كرده است. آنان توقّع داشتند وحى و قرآن بر آنان نازل شود، از جمله: «أءُلقى الذّكر علیه من بیننا» [351] آیا در میان ما وحى بر او نازل شد؟! «لولا نُزّل هذا القرآن على رجل من القریتین عظیم» [352] چرا وحى بر مرد بزرگى از آن دو قریه نازل نشد؟!
مؤمن واقعى، شاكر نعمت ایمان است. شخصى نزد امام كاظم علیه السلام از فقر خود شكایت كرد. حضرت فرمود: غنىترین افراد به نظر تو كیست؟ گفت: هارون الرشید. پرسید: آیا حاضرى ایمان خود را بدهى و ثروت او را بگیرى؟ گفت: نه. فرمود: پس تو غنىترى، چون چیزى دارى كه حاضر به مبادله با ثروت او نیستى. [353]
351) قمر، 25.
352) زخرف، 31.
353) تفسیر اطیبالبیان.
پيام ها 1- تفاوتهاى اجتماعى، گاهى وسیلهى آزمایش و شكوفا شدن خصلتها و رشد آنهاست. اغنیا، با فقرا آزمایش مىشوند. «فَتنّا بعضهم ببعض»
2- اغنیا، فقرا را تحقیر مىكنند و خود را ارزشمند مىپندارند. «أهولاء...منبیننا»
3- فقراى با ایمان، برگزیدگان خدایند. «مَنَّ اللّه علیهم»
4- پاسخ توهینهاى كافران، با نوازش و مهر الهى به مؤمنان داده مىشود. «أهؤلاء... أعلم بالشاكرین»
5 - منّت الهى بر فقیران، نتیجهى شكر آنان است. «مَنَّ اللّه... بالشّاكرین»
6- خداوند طبق حكمتش عمل مىكند، نه توقّع مردم. «ألیس اللّه بأعلم بالشّاكرین»
7- انبیا، نمونه بارز شاكرین هستند. «بالشّاكرین» (فقرایى هم كه هدایت انبیا را پذیرفته اند، شاكر نعمت هدایت هستند.) «اعلم بالشّاكرین»
آيه وَإِذَا جَآءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بَِايَتِنَا فَقُلْ سَلَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوءاً بِجَهَلَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌوَكَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْأَيَتِ وَلِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ
ترجمه و هرگاه كسانى كه به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، پس بگو: سلام بر شما! پروردگارتان بر خودش رحمت را مقرّر كرده است كه هر كس از شما از روى نادانى كار بدى انجام دهد و پس از آن توبه كند و خود را اصلاح نماید، پس قطعاً خداوند، آمرزنده و مهربان است.
و ما بدین گونه آیات را (براى مردم) به روشنى بیان مىكنیم، (تا حقّ آشكار) و راه و رسم گناهكاران روشن شود.
نکته ها در شأن نزول آیه آمده است، جمعى گنهكار، خدمت پیامبر آمده و گفتند: ما خلافهاى زیادى كرده ایم. حضرت ساكت شد. این آیه نازل شد.
در این سوره، خداوند دوبار جمله: «كتب على نفسه الرحمة» گفته است، یكى براى دلگرم كردن مؤمنان در همین دنیا (همین آیه)، یكى هم در آیه 12 كه براى معاد است. «كتب على نفسه الرّحمة لیجمعنّكم»
جهالت، گاهى در برابر علم است و گاهى در برابر عقل، و در آیه 54 در برابر عقل است.
یعنى از روى جهل وبىخردى به گناه كشیده شدهاند، نه آنكه نمىدانستند.
پيام ها 1- ایمان زائر پیامبر خدا، از شرایط دریافت لطف الهى است. «و اذا جاءك الّذین یؤمنون بآیاتنا فقل...»
2- زیارت پیامبر، راه دریافت لطف خداست. «جاءك... فقل سلام علیكم كتب»
3- رابطهى رهبر و مردم، بر پایهى انس و محبّت است. «اذا جاءك... فقل سلام علیكم»
4- بهترین عبارت تحیّت، «سلام علیكم» است. «فقل سلام علیكم»
5 - تحقیر شدن مؤمنان را جبران كنید. (در آیهى 53 متكبّران با لحن تحقیرآمیزى مىگفتند: «اَهؤلاء...» ولى در آیه 54 خداوند آن تحقیر را جبران مىكند و به پیامبرش دستور سلام كردن به مؤمنان را صادر مىكند.) «فقل سلام علیكم»
6- «سلام»، شعار اسلام است. بزرگ نیز به كوچك، سلام مىكند. «فقل سلام علیكم»
7- مربّى ومبلّغ، باید با برخوردى محبّتآمیز با مردم، به آنان شخصیّت دهد. «سلام علیكم»
8 - اگر گناه از روى لجاجت و استكبار نباشد، قابل بخشش است. (جهالت، عذرى قابل قبول براى بخشش و گذشت از خطاكاران است.) «من عمل منكم سوءً بجهالة»
9- خداوند، رحمت را بر خویش واجب كرده، ولى شرط دریافت آن، عذرخواهى و توبه است. «كتب ... ثمّ تاب»
10- توبه، تنها یك لفظ نیست، تصمیم و اصلاح هم مىخواهد. «تاب و أصلح»
11- توبهى مؤمن حتماً پذیرفته مىشود، «عمل منكم» آغاز توبه، بعد از گناه است. «من بعده»
12- عفو الهى همراه با رحمت است. «غفور رحیم» (گناهكار نباید مأیوس شود)
13- روشنگرى نسبت به سیماى مجرمان و راه خطاكاران و اهل توطئه، از اهداف مكتب است. «لتستبین سبیل المجرمین»
ویرایش بوسیله کاربر 1392/11/14 08:13:58 ق.ظ
| دلیل ویرایش: مشخص نشده است