قُلْ إِنِّى نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ قُل لَّآ أَتَّبِعُ أَهْوَآءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَمَآ أَنَاْ مِنَ الْمُهْتَدِينَ 56 بگو: من از پرستش آنها كه به جاى خدا مىخوانید نهى شده ام. بگو: من از هوسهاى شما پیروى نمى كنم، كه در این صورت گمراه شده و از هدایت یافتگان نخواهم بود. پيام ها 1- در پاسخ به تمایلات نابجاى مشركین مبنى بر پذیرش بتها و روش آنان، باید با صراحت جواب نفى داد. «نُهیتُ، لا أتّبع، ضللت» (آرى شرك، در هیچ قالبى مجاز نیست)
2- برخورد و موضعگیرىهاى پیامبر صلى الله علیه وآله، از وحى سرچشمه مىگیرد. «قل، قل»
3- برائت از شرك، جزو اسلام است. «نُهیتُ أن أعبد الّذین تدعون من دون اللّه»
4- ریشهى شرك، هواپرستى است. «لا أتّبع أهوائكم»
5 - مبلّغ، نباید در پى ارضاى هوسهاى مردم باشد. «لا أتّبع أهوائكم»
6- هواپرستى، زمینهى هدایت را در انسان از بین مىبرد. «لاأتّبع اهوائكم... ما أنا من المهتدین»
قُلْ إِنِّى عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّى وَكَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِى مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفصِلِينَ 57
بگو: همانا من از طرف پروردگارم بر دلیل آشكارى هستم، ولى شما آن را دروغ پنداشتید. آنچه را شما (از عذاب الهى) با شتاب مىطلبید به دست من نیست فرمان جز به دست خدا نیست كه حقّ را بیان مى كند و او بهترین (داور و) جدا كننده ى حقّ از باطل است. نکته ها «بیّنة» ازكلمهى «بینونة» (جدایى)، به دلیلى گفته مىشود كه به طور كامل و روشن، حق و باطل را از هم جدا مىكند. دلائل و معجزات پیامبران، نه ثقیل بود نه مبهم، همه مىفهمیدند و اگر لجاجت نمىكردند، از جان و دل مىپذیرفتند، به همین خاطر پیامبران خود را داراى «بیّنه» معرّفى مىكردند.
كفّار مىگفتند: اگر راست مىگویى، چرا قهر خدا بر ما نازل نمىشود؟ «تستعجلون به» نظیر آیهاى كه مىگفتند: اگر این مطلب راست است، خدایا بر ما سنگ بباران، «فامطر علینا حجارةً من السماء» [354] «استعجال» و عذاب خواهى در اقوام دیگر هم بوده و به حضرت هود و صالح و نوح هم مىگفتند: اگر راست مىگویى عذاب موعود را سریعاً براى ما بیاور. «فَاتِنا بما تَعدُنا» [355]
354) انفال، 32.
355) اعراف، 70 و 77 ؛ هود، 32.
پيام ها 1- دعوت انبیا بر اساس «بینه» است، نه خیال و تقلید كوركورانه «على بیّنة»
2- اعطاى بیّنه به پیامبر، پرتوى از ربوبیّت خداوند است. «بیّنة من ربّى»
3- انبیا باید بیّنهى الهى داشته باشند، نه آنكه طبق تقاضاى روزمرّهى مردم كار كنند. «بیّنة من ربّى» (قرآن، بیّنه و دلیل روشن وگواه حقانیّت پیامبرصلى الله علیه وآله است)
4- پیامبر اسلام بر قرآن كه بیّنهى اوست، احاطهى كامل دارند. («على بیّنة» به معناى استعلا و احاطه بر مفاهیم قرآن است)
5 - كافران، بیّنهى پیامبر را تكذیب مىكنند، ولى انتظار دارند او از هواهاى نفسانى آنان پیروى كند. «لا اتّبع اهوائكم - كذّبتم به»
6- با بهانه جویان، صریح حرف بزنید. «ما عندى»
7- پیامبر، تنها فرستادهاى همراه با منطق و بیّنه است و نظام هستى به دست خداست. (با تقاضاى نزول سریع قهر الهى از پیامبر، قلع و قمع خود یا نابودى هستى را نخواهید). «ما تستعجلون به»
8 - آیه، هم تهدید كافران است، هم دلدارى پیامبر. «و هو خیرالفاصلین»
قُل لَوْ أَنَّ عِندِى مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِىَ الْأَمْرُ بَيْنِى وَبَينَكُمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِالظَّلِمِينَ 58بگو: اگر آنچه كه درباره آن شتاب مىكنید نزد من بود (و به درخواست شما عذاب نازل مىكردم،) قطعاً كار میان من و شما پایان گرفته بود، ولى خداوند به حال ستمگران آگاهتر است (و به موقع مجازات مىكند).پيام ها 1- عجلهى مردم، حكمت خدا را تغییر نمىدهد. «تستعجلون... واللَّه اعلم»
2- كیفرها به دست خداوند است، امّا اگر او به درخواست كفّار در عذاب خود عجله كند، هیچكس باقى نمىماند. «لقضى الامر» چنانكه در آیه 11 سورهى یونس آمده است: «ولو یُعجّل اللّه للنّاس الشّر استعجالهم بالخیر لقضى الیهم أجلهم»
3- خدا طبق حكمت وسنّت خود، به ظالمان مهلت مىدهد. «قل لو ان عندى ماتستعجلون به لقضى... واللَّهاعلم بالظالمین»
4- تأخیر در قهر و عذاب الهى سبب نشود كه كافران خیال كنند كفرشان از یاد رفته است. «واللَّه اعلم بالظالمین»
5 - اعراض از ایمان و عجله در عذاب، ظلم است. «بالظالمین»
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَآ إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِى ظُلُمَتِ الْأَرْضِ وَ لَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِى كِتَبٍ مُبِينٍ 59و گنجینههاى غیب، تنها نزد خداست و جز او كسى آن را نمىداند و آنچه را در خشكى ودریاست مىداند، وهیچ برگى از درخت نمىافتد جز آنكه او مىداند و هیچ دانهاى در تاریكىهاى زمین وهیچ تر وخشكى نیست، مگر آنكه (علم آن) در كتاب مبین ثبت است. نکته ها «مفاتح»، یا جمع «مِفتَح» به معناى گنجینه و خزانه است، یا جمع «مِفتاح» به معناى كلید است، ولى معناى اوّل مناسبتر است. [356]
كلمهى تر و خشك، كنایه از همهى چیزهایى است كه مقابل همند، مثل مرگ و حیات، سلامتى و مرض، فقر و غنا، نیك و بد، مجرّد و مادّى. این مطلب در آیهى «و كلّ شىء أحصیناه فى امامٍ مُبین» [357] نیز بیان شده است.
شاید مراد از سقوط برگها، حركات نزولى و مراد از دانههاى در حال رشد زیر زمین، حركات صعودى باشد. [358]
356) تفسیر المیزان.
357) یس، 12.
358) تفسیر فى ظلال القرآن.
پيام ها 1- دلیل آنكه عذاب عجولانهاى كه كفّار تقاضا مىكنند فرا نمىرسد، علم خداوند به اسرار هستى است. «ما تستعجلون... و عنده مفاتح الغیب»
2- احكام الهى بر اساس آگاهى او بر غیب و شهود است. «اِنِ الحُكم الاّ للّه - و عنده مفاتح الغیب»
3- دامنهى علم غیب، گستردهتر از علوم عادّى است. (زیرا قرآن درباره آن تعبیر انحصارى دارد.) «لا یعلمها الاّ هو»
4- بر خلاف كسانى كه مىگویند خداوند تنها به كلیّات علم دارد، خداوند به همه چیز دانا و از همهى جزئیّات هستى آگاه است. پس باید مواظب اعمال خود باشیم. «لا تسقط من ورقة...»
5 - جز خداوند، هیچكس از پیش خود علم غیب ندارد. «و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الاّ هو»
6- در جهان، مركزیّتى براى اطلاعات وجود دارد. «فى كتاب مبین»
7- نظام هستى، طبق برنامهى پیش بینى شدهاى طراحى شده است. «كتاب مبین»
[color=green][b]
کلمات کلیدی : عذاب،بينه،حجت،غيبي،كتاب
ویرایش بوسیله کاربر 1393/06/06 10:32:53 ب.ظ
| دلیل ویرایش: مشخص نشده است