رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 422
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
تدبر در سوره شمس-ترجمه و تفسير خلاصه و پرسش و پاسخ سوره شمس
💠پاراگراف اول
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿١﴾ سوگند به خورشيد و تابندگى اش«۱» وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاهَا ﴿٢﴾ سوگند به مه چون پى [خورشيد] رود«۲» وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاهَا ﴿٣﴾ سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند«۳»
وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا ﴿٤﴾ سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد«۴»
وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿٥﴾ سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت«۵»
وَالأرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿٦﴾ سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد«۶»
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد«۷»
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾ سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن الهام كرد«۸»
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا ﴿٩﴾ كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد«۹»
وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿١٠﴾و هر كه آلوده اش ساخت قطعا درباخت«۱۰»
🔸💦رستگاری و فلاح انسان در تزکیه نفس و تقوای الهیست.
💠پاراگراف دوم
کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿١١﴾ [قوم] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند«۱۱»
إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿١٢﴾ آنگاه كه شقى ترينشان بر[پا] خاست«۱۲»
فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا ﴿١٣﴾ پس فرستاده خدا به آنان گفت زنهار مادو شتر خدا و [نوبت]آبخوردنش را [حرمت نهيد]«۱۳»
فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿١٤﴾ و[لى] دروغزنش خواندند و آن [ماده شتر] را پى كردند و پروردگارشان به [سزاى] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد«۱۴»
وَلا یَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿١٥﴾و از پيامد كار خويش بيمى به خود راه نداد«۱۵»
🔸💦عاقبت سرکشان و طغیانگران هلاکت است
🔖درس سوره:
💫. راه نجات از هلاکت تزکیه نفس وتقوای الهی است 💫
خانم شهره شهروزی
كلمات كليدي:تزكيه رستگاري ثمود نفس اشقي
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
💫به نام خدا 💫
پاراگراف 1⃣ آیات 1-10 خداوند تمام وسایل مادی و معنوی را برای انسان ها مهیا کرده با هدف پیمودن راه_سعادت یعنی فلاح و رستگاری.
پاراگراف2⃣ آیات 10-15
عاقبت مرگبار طغیانگران و ذکر نمونه ای از اقوام عصیانگر که به خاطر ترک تهذیب نفس در شقاوت ابدی فرو رفتند و گرفتار عقوبتی سخت شدند.
💢درس سوره :
قسم به یازده موضوعمهم از عالم خلقت وذات پاک خداوندمبنی بر اینکه فلاح ورستگاری انسان در گرو تهذیب نفس وتزکیه است
🔖نکته قابل توجه این سوره
فالهمها فجورها وتقویها
💢هنگامی که انسان خلقتش تكميل شد خداوند «بايدها ونبايدها» را به او تعليم كرد در نتيجه وجودي است كه ميتواند برتر از فرشتگان وملائكه گردد . رسيدن به اين مقام در گرو رام كردن نفس است.
خانم شکیبا
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
نكات جالبي از سوره شمس-ارتباط لغات سوره شمس با شتر
فراز اول آیات ۱ تا ۱۰
❣عصاره فراز : قسم به آفریده های باعظمت خداوند و آفرینش نفس که همانند آنهاست و اینکه که نتیجه فجور (آزاد گذاشتن نفس) همان دسی (آلوده و پست شدن نفس) و نتیجه تقوی (حفظ کردن نفس)، تزکیه نفس (تربیت و نمو صالح) است
فراز دوم آیات ۱۱ تا ۱۵
❣عصاره فراز خداوند با حکایت قوم ثمود (برای تفهیم آیات قبل) نشان میدهد که انسان ها با پشت کردن به حق و تکذیب حق، نفس را طغیانگر (پوشاندن حق) میکنند و و آنرا به سوی شقی ترین آن میکشانند و از عاقبت آن نمیترسند
🔰درس سوره:
نتیجه فجور (آزاد گذاشتن نفس) سقوط آن و شقی شدن آن و نتیجه تقوی (حفظ کردن نفس) تزکیه (تربیت و رشد صالح نفس) و رستگاری است
🔰⚜🔰نکات سوره:
📎❗️ نفس مانند آفریده های خدا شش گانه ثبات و عظمتی دارد.
📎❗️ نفس می تواند مانند خورشید نوربخش و تاثیر گذار (عین حق) و یا مانند ماه بدون نور و تاثیر پذیر (عین باطل) مانند روز جلوه گر (حق) و یا مانند شب پوشاننده (حق) باشد مانند آسمان (کهکشان) پهناور و باعظمت (عظمت حق) و مانند زمین که نقطه ای در کهکشان است (کوچکی و بی ارزش بودن باطل)
📎❗️ همانند شتر ماده اگر رها شود طغیان میکند نفس نیز نباید آزاد گردد.
📎❗️ شتر تنها حیوانی است که نمیتواند بدون صاحب بماند مانند نفس که باید صاحبی بر اعمال آن نظارت کند.
📎❗️همانگونه که با پی کردن شتر (کشتن نفس) او را به خاک انداختند خودشان نیز با خاک یکسان شدند.
♻️⚜♻️⚜ تاملي در معاني برخي لغات سوره شمس
بعث: برخیزانیدن ناقه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). برخیزانیدن ماده شتر. (ناظم الاطباء) (دهخدا) بعث ---> انبعث (باب انفعال)
باب انفعال در چهار معني به كار ميرود: 1. مطاوعه 2. مبالغه 3. براي اصل فعل 4. براي رسيدن به چيزي
به گفته ي شيخ رضي الدين فقط افعال علاجي (افعال ظاهري) به اين باب مي روند ،زيرا باب انفعال براي مطاوعه مي باشد و مطاوعه يعني اثر پذيري و اثر پذيري در افعاليست كه حدث آن ها توسط چشم قابل رويت است مانند :كسر ( شكستن) و قطع (قطع كردن).
سقی: پوستکی که در آن آب زرد باشد و از شتر بچه می شکافد. (دهخدا) شقی : برآمدن دندان نیش شتر (دهخدا)
کاذب شدن ماده شتر یعنی گشنی کردن و دم برداشتن و باردار نگردیدن
کذّب: بد حرکت کردن شتر در سیر. یا قادر نبودن قوم بر شب رفتن (دهخدا)خانم هادیان زاده ویرایش بوسیله کاربر 1396/11/03 09:04:06 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
بنام خدا
🔶تدبردرسوره شمس🔶
بسم الله الرحمن الرحيم
و الشمس و ضحئها (1) و القمر إ ذا تلئها (2) و النهار إ ذا جلئها (3) و اليل إ ذا يغشئها (4) و السماء و ما بنئها (5) و الا رض و ما طحئها (6) و نفس و ما سوئها (7) فأ لهمها فجورها و تقوئها (8) قد اءفلح من زكئها (9) و قد خاب من دسئها (10)
1 - به خورشيد و گسترش نور آن سوگند! 2 - و به ماه در آن هنگام كه بعد از آن در آيد 3 - و به روز هنگامى كه صفحه زمين را روشن سازد 4 - و قسم به شب آن هنگام كه صفحه زمين را بپوشاند 5 - و قسم به آسمان و كسى كه آسمان را بنا كرده . 6 - و قسم به زمين و كسى كه آن را گسترانيده . 7 - و سوگند به نفس آدمى و آن كس كه آن را منظم ساخته ، 8 - سپس فجور و تقوا (شر و خير) را به او الهام كرده است 9 - كه هر كس نفس خود را تزكيه كرده ، رستگار شده 10 - و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته ، نوميد و محروم گشته است
🔸درب پاراگراف:ایات ۱تا۱۰
سوگند به پدیده های متضاد آفرینش وسوگندبه نفس(باگرایشهای فطری متضاد) که رستگاری درگروتزکیه نفس است وپیروی ازنفس محرومیت از رستگاری رادنبال خواهد داشت
كذبت ثمود بطغوئها (11) إ ذ انبعث اءشقئها (12) فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقيها (13) فكذبوه فعقروها فدمدم عليهم ربهم بذنبهم فسوئها (14) و لا يخاف عقبها (15)
11 - قوم ثمود بر اثر طغيان (پيامبرشان را) تكذيب كردند. 12 - آنگاه كه شقى ترين آنها بپاخاست . 13 - و فـرسـتـاده الهـى (صـالح ) به آنها گفت ناقه خدا را با آبشخورش واگذاريد (و مزاحم آن نشويد). 14 - ولى آنـهـا او را تـكـذيـب نـمـودنـد و نـاقـه را پـى كردند و به هلاكت رساندند، لذا پروردگارشان آنها را به خاطر گناهى كه مرتكب شده بودند در هم كوبيد و سرزمينشان را صاف و مسطح نمود! 15 - و او هرگز از فرجام اين كار بيم ندارد
🔸درب پاراگراف :ایات ۱۱تا۱۵
فساد وهلاکت جامعه درعدم تزکیه وطغیان نفس، حتمی است
♻️ درس سوره:
پیامدفردی واجتماعی عدم تزکیه ، هلاکت (محرومیت از رستگاری ) است
خانم الهه سادات خدایی
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
پرسش و پاسخ تدبر كنندگان در سوره شمس:
سئوال :ايا درب فراز دوم را ميتوان اين گونه بيان كرد:؟ فساد وهلاکت جامعه درتبعیت از انسان تزکیه نشده حتمی است
پاسخ: در ایه 14تکذیب عمومی و فعل جمع بکاررفته.یعنی همه انها این حالت را داشتند.تاکید ایه بر تبعیت از یک نفر نیست.ضمن انکه شقی ترین یک قوم،لزوما یک نفر هم نیست
در اینجا که تعداد قسم ها زیاد است،خود این مقسم به ها و ارتباط انها با پیام ،نیز حاوی نکته است اما لزوما در درب فراز،اثر گذار نیست.ویرایش بوسیله کاربر 1396/10/30 10:21:43 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
❓تدبر و پرسش و پاسخ در سوره شمي پرسش:خانم خدایی
پاراگراف دوم با ایه ۱۱شروع شده که طغیان وتکذیب قوم ثمود رامطرح کرده ودرآیه ۱۴نیز مجددانرامطرح نموده وهلاکتشان راقطعی کرده است اما
۱ـچرا دراین سوره ایه ۱۲یعنی اذانبعث اشقیها (شقی ترین جمع یا مفرد)درتوضیح ایه ۱۱اورده شده؟
۲ـکاربرد معنایی «اذ » درسوره هایی که خطاب به پیامبراست معمولا به یاد اور می باشد دراینجا که ایه قبل حکایت قوم طغیانگراست کاربرد معنایی ان چیست؟ایا تبعیت نیست؟
۳ـدرسوره هایی که شروع با ذکر مکرر قسم است مثل سوره لیل وشمس
وباتوجه به اموخته هایمان دراولین دوره تدبرکه:درب پارگراف باید طوری مطرح شود که نه بتوان جمله ای اضافه ونه جمله ای کم کرد البته بعدازتعیین درس سوره میتوان تغییراتی دران بوجود اورد
که خب بعضی ایات رابا قرینه معنایی ایات دیگر میتوان ذکر نکرد ولی:می بینیم که از ده ایه ابتدایی سوره شمس ۷ ایه فقط قسم وتاکید خداونداست ایا حذف کامل این ۷ایه یا ذکرقسم در تعیین درب پاراگراف ازنظر ساختاری خللی دران وارد نمیکند؟
پاسخ : اقای فرهنگ 👇
سلام و تقدیر از توجه شما
در پاسخ به قسمت اول سئوال
" ﺁﻳﺎﺕ 11 ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺳﻮﺭﻩ ﻳﻚ ﺷﺎﻫﺪ ﻋﻴﻨﻰ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺧﺎﺏَ ﻣَﻦْ ﺩَﺳﱠﱠﺎﻫﺎ ﻛﻪ ﻗﻮﻡ ﺻﺎﻟﺢ ﻃﻐﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺻﺎﻟﺢ ﺭﺍ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻳﻌﻨﻰ ﻗﻠﻮﺑﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻃﻐﻴﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ، ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺗﻘﻮﺍﻯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﻣﺼﺪﺍﻕ «ﺧﺎﺏ» ﻭ ﻧﻮﻣﻴﺪﻯ گردیدند." -تفسیر احسن الحدیث
پاسخ تكميل تر سئوال يك و دو را در پست ارسالي من از سوره شمس (پست پايين)ميتوانيد ملاحظه كنيد.
در خصوص سئوال سوم،همانطور كه درکلام بشر هم هست،در جاهایی که قسم ،داریم جواب قسم،لب مطلب و مراد گوینده است
در اینجا که تعداد قسم ها زیاد است،خود این مقسم به ها و ارتباط انها با پیام ،نیز حاوی نکته است اما لزوما در درب فراز،اثر گذار نیست.ویرایش بوسیله کاربر 1396/10/30 10:20:16 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
عصاره فرازها و درس سوره شمس-نکات و پرسش و پاسخ در سوره شمس
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا {1}سوگند به خورشيد و تابندگى اش {1}وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا {2}و سوگند به مه چون پى [خورشيد] رود {2}
وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا {3}و سوگند به روز چون [خورشید را] آشکار گرداند {3} وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا {4}و سوگند به شب چو پرده بر آن (خورشید) پوشد {4}
وَالسَّمَاء وَمَا بَنَاهَا {5}و سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت {5} وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا {6}سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد {6}
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا {7}سوگند به نفس و آن كس كه آن را پرداخت{7} فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا {8}سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرد {8}
قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا {9}كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد {9} وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا {10}و هر كه آلوده اش ساخت قطعا درباخت {10}
عصاره فراز آیات 1-10:سوگند که رستگاری انسان در تزکیه نفس با تقوا و خسران او در پوشاندن گوهر نفس با گناه
برخی نکات قابل استفاده از ارتباط قسم های سوره با جواب قسم:
1-سوره با خورشید و البته روشنایی بخشی ان( که کمال مورد انتظار خورشید است) شروع میشود. خورشید و ماه و آسمان و زمین ،اجرام و اشیایی هستند که علیرغم وجود همیشگی انها ،بسته به موقعیت انها ،شب و روز یا بهره مندی و عدم بهره مندی انسانهااز نور خورشید پدید می اید.یعنی اثر وکارکرد روشنی بخشی خورشید برای زمین،زمانی است که زمین رو به خورشید قرارگرفته است.چرخش زمین،موجب ظهور شب و پوشیده شدن خورشیداست.
2-این اشیا و پدیده های دوگانه به صورتی هستند که غالبا ظهور و غلبه یکی ،معادل نبود دیگری است.و یا حضور در یکی ،مانع از حضور در دیگری است. شب و روز،ماه و خورشید،اسمان و زمین
3-نفس انسان هم مشابه اشیا و پدیده های بالاست اولا نفس همواره وجود دارد ولی بسته به رفتار و انتخاب انسان،میتواند در مسیر تقوا(رو به روشنایی) یا فجور (رو به تاریکی)قرار گیرد. ثانیا کمال روشنایی و فلاح نفس در تزکیه و رشد دادن ان با قرار گرفتن در مسیر تقوی و خودکنترلی و تاریکی و خسران ان در پوشاندن گوهر نفس باچرخش انسان از مسیر تقوی و قرار گرفتن در مسیر پرده دری وبی پروایی است. ثالثا هر زمان که نفس در مسیر فجور قرارگرفت از مسیر تقوا خارج شده و اگر به فلاح نرسد ،خسران زده و مغبون است . رابعا همان طور که خلق اسمانها و زمین و ظهور تاریکی و روشنایی خواست و قانون خداست،تمایل انسان به تقوی و فجور خواست خدا و فلاح و خسران نفس هم تابع قانون خداست.
فراز دوم
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا {11}[قوم] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند {11}(نمونه ای از افراد فاجر بی پروا که خسران کردند) إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا {12}آنگاه كه شقى ترین انها برخاستند (در مقابل رسولشان و با تکذیب او،درخواست معجزه کردند) {12} فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا {13}پس(در پاسخ به خواست آنها) فرستاده خدا به آنان گفت زنهار مادهشتر خدا (نشانه و معجزه است)و [نوبت] آبخوردنش را [حرمت نهيد] {13}
فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا {14}و[لى] دروغزنش خواندند و آن [ماده شتر] را پى كردند و پروردگارشان به [سزاى] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد {14} وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا {15}و از پيامد كار خويش بيمى به خود راه نداد {15}
عصاره فراز آیات 11-15:هلاکت قوم ثمود بدلیل طغیان نفس و اصرار در حق پوشی،نمونه ای از سرنوشت خاسرین است.
نکته ای در خصوص آیه 12،غالب مفسرین و مترجمین،اذا انبعث اشقیها را به فرد کشنده شترصالح نسبت داده اند اما به دولیل درست نیست: اولا ترتیب قرار گیری ایات و ف ابتدای ایه 13 نشان میدهد که ابتدا تکذیب بوده (که قاعدتا بعد از ابلاغ پیام اول رسولشان بوده) بعد بپاخاستن و جمع شدن اشقای قوم ،سپس پاسخ صالح مثبت به انها و ضهور ناقه بعنوان نشانه الهی و درخواست توجه به سهم اب این ناقه و سپس پی کردن ناقه توسط قوم و نزول عذاب الهی که این ترتیب با سایر سوره های قران از جمله سوره شعرا هم منطبق است.
كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ {141}ثموديان پيامبران [خدا] را تكذيب كردند {141} إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ {142}آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت آيا پروا نداريد {142} إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ {143}من براى شما فرستاده اى در خور اعتمادم {143} فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ {144}از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد {144} ..... قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ {153}گفتند قطعا تو از افسونشدگانى {153} مَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ {154} تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى اگر راست مىگويى معجزهاى بياور {154} قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ{155}گفت اين ماده شترى است كه نوبتى از آب او راست و روزى معين نوبت آب شماست {155}
وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ{156}و به آن گزندى مرسانيدكه عذاب روزى هولناك شما را فرو میگيرد {156} فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ {157}پس آن را پى كردند و پشيمان گشتند {157} فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ {158}آنگاه آنان را عذاب فرو گرفت قطعا در اين [ماجرا] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند {158}
ثانیا کلمه اشقی در سوره لیل و اعلی هم(که از سوره های ابتدای نزول هستند) بکاررفته است و بر کسانی بارشده که دعوت پیامبران را تکذیب کرده و از ان رو برگردانده اند.(لا یصلیها الا الاشقی الذی کذب و تولی)
بنابراین اشقای قوم ثمود هم انانی بودند که رسالت و پیام رسولشان را تکذیب کردند و در نهایت درخواست معجزه کردند اما علیرغم اتیان معجزه الهی،بازهم حقیقت را پرده پوشی و کتمان کردند و این نشانه الهی را کشتند.
درس سوره: سوگند که رستگاری انسان در تقوا و تزکیه نفس و خسران او درپوشاندن گوهر نفس با گناه است
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 422
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
تدبر در سوره شمس:منظور از دس نفس چيست؟ ارتباط فرازهاي سوره شمس
تزکیه نفس
هر کس که نفس خود را پاکیزه نگه داشت، به فلاح و رستگاری رسید و هر کس که نفس خود را دفن کرد، خسارت کرد.
گناه مانند غباری روی آینه نفس می نشیند و کم کم آن را تار می کند. اگر این گناه ها تکرار بشود، آینه نفس را تار تر کرده و ممکن است کار به جایی برسد که این آینه تمام نمای فجور و تقوا دیگر چیزی را نشان ندهد.
در حقیقت آیات اول تا دهم سوره مبارکه شمس می خواهد به ما یادآوری کند سرمایه اصلی نجات در وجود خود شماست و باید آن را پاکیزه نگه دارید.
ارتباط سیاق دوم و اول سوره شمس در سه شاخه، که جمع بندی کل سوره هم هست:
:شاخه اول اگر انسان ها دچار دس نفس شوند، در نهایت گرفتار طغیان و تکذیب نیز خواهند شد.
شاخه دوم: اگر افراد یک جامعه دچار فساد شوند، آن جامعه هم دچار فساد و تکذیب و طغیان خواهند شد و عاقبتش تباهی خواهد شد.
:و اما شاخه سوم: اگر رسول باطن انکار شود، اگر به پیغمبر درون بی اعتنایی بشود، انسان ها گرفتار تکذیب رسول ظاهر هم خواهند شد. در حقیقت ما می خواهیم با کمک سوره شمس، آن سرمایه الهی وجودی خودمان را زنده نگه داریم تا بتوانیم از تعالیم و آموزه های انبیا حداکثر استفاده را ببریم.
حجت الاسلام صبوحي،نقل از كانال تدبر در كلام وحي
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ترجمه تدبر و فهم سوره شمس : نكات مهم تفسيري سوره شمس در بيان ايت الله جوادي املي
سوره «شمس» با چند سوگند که طبق رقمی که در این آیات است یازده سوگند، نه یازده مقسمبه، نه یازده چیز؛ یازده قسم از ذات اقدس الهی در صدر این سوره مبارکه است در مکه نازل شد.
محتوای این سوره نشان میدهد که مکی است و برای جاهلیتزدودن و عقلانیت را به جامعه عرضه کردن، اخلاق و حقوق را تعلیم دادن، ترویج کردن، با ترویج اخلاق و حقوق، تزکیه نفوس جامعه را تأمین کردن، به وسیله اینگونه از سورههای نورانی است.
قسم یاد کردن در قرآن کریم بر اساس نکاتی است که سه نکته آن حتماً باید ملحوظ باشد: یکی اهمیت آن مطلب است، مطلب غیر مهم نیازی به سوگند ندارد. دوم اهمیت آن مُقسمبه است زیرا سوگند به یک شیء غیر مهم نمیتواند در امر مهم اثرگذار باشد. سوم رابطه تحقیقی و تکوینی و تشریعی بین آن مُقسمبه و مورد قسم است؛ گرچه در عرف اگر خواستند سوگند یاد کنند ربطی بین مُقسمبه و مورد عمل ملحوظ نیست گاهی به جان کسی به حیات کسی، گاهی به نام یکی از مقدسان عالم برای انجام کاری سوگند یاد میکنند؛ لکن قسم خدای سبحان یا مستقیماً به برهان مسئله است یا به شرط مسئله یا به جزء مسئله یا به مبدأ مسئله یا به منتهای مسئله یا به مسیر مسئله یا به امری از امور دیگری که در تحقق آن مطلب سهم اثرگذاری دارد محقق میشود به بیگانه سوگند یاد نمیکند؛
﴿وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها﴾ سوگند به روز آن وقتی که امور را؛ حالا ضمیر ﴿جَلاَّها﴾ یا به ارض برمیگردد یا به امور برمیگردد. روز روشنگر است معلوم است که چیز را روشن میکند زمین را، فاصله بین زمین و بالا را، اشیای زمینی را، موجوداتی که زمینیاند، افعال اشخاص را، افعال موجودات دیگر را، آنچه در خود زمین و روی زمین و در فضا هست روز آن را روشن میکند. در حقیقت همان شمس است که این را روشن میکند.
سوگند یازدهگانه در هیچ جای قرآن به این جامعیت نیست برای اینکه در بخشی از آیات قرآن خدا به خالق سوگند یاد کرد مثل ﴿فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الأرْضِ﴾ در بعضی از امور به مخلوق سوگند یاد کرد نظیر قسمهایی که ﴿وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی﴾[18] ﴿وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی﴾،. . در این سوره مبارکه «شمس» جمع بین سوگند به مخلوق و سوگند به خالق است که فرمود: ﴿وَ السَّماءِ وَ ما بَناها ٭ وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها ٭ وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها﴾ اگر ذات اقدس الهی به این امور سوگند یاد میکند بازگشت آن به خودش است بازگشت آن به خود آن آفریننده اینهاست و این روحاً به صورت تأیید برمیگردد. فرمود: ﴿وَ السَّماءِ وَ ما بَناها﴾؛ سوگند به آسمان و کسی که آسمان را بنا نهاد، سوگند به زمین و کسی که زمین را گستراند تا معیشت مردم تأمین بشود، سوگند به نفس انسانی؛
استوای خلقت نفس به این است این «فاء»، «فا»ی فصیحیه است، . استوای نفس را تفسیر میکند، نفس «مستوی الخلقة» است یعنی چه؟ یعنی ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾؛ نفس اگر ملهَم نباشد ناقص الخلقه است نفس اگر عالم و آگاه نباشد ناقص الخلقه است. فرمود نقصی در خلقت روح نیست، نفس ملهمه است نفس آگاه است. اگر کسی سؤال کند تسویه آفرینش نفس یعنی چه؟ پاسخ او این است که یعنی الهام بخشی خدا به فجور و تقوا، ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾.
﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾؛ این سه تا ضمیر هر سه به نفس برمیگردد. یک وقت است که معلم کلیات فجور و تقوا را بیان میکند، کلیات معروف و منکر را ذکر میکند کلیات حلال و حرام را بد و خوب را ذکر میکند این خیلی مشکل را حل نمیکند. یک وقت است که آن مربّی، نه تنها معلم است نه تنها کلیات را میگوید، بلکه به امور جزئی هم میپردازد کلی از آن جهت که به مصداق مرتبط است آن را هم در نظر دارد؛ لذا سه ضمیر هر سه به نفس برمیگردد، نفرمود «فألهماه الفجور و التقوی»؛ فرمود فجور نفس را، تقوای نفس را، به نفس الهام کرد نه کلیات را. هر کس میداند چه برای او بد است چه برای او خوب است. چه چیزی در این شرایط برای او بد است چه چیزی در این شرایط برای او خوب است ولو ممکن است نگوید ولی میداند
همه این امور را ذات اقدس الهی به انسان آموخت رستگار شد آن کسی که این امور را به کار بست و این نفس را مذکّی کرد تربیت کرد شکوفا کرد آن را از افول بازداشت از غروب بازداشت از فجور بازداشت از ظلمت بازداشت او را شکوفا کرد بارور کرد میوهاش را خودش بهرهبرداری کرد و دیگران هم بهرهبرداری کردند. اینکه فرمود: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها ٭ وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها﴾ «خِیبه» خسران و سرمایهباختن است! این ﴿دَسَّاها﴾ که باب «تفعیل» است، اصل آن «دسّس» بود. اصل دسیسه آن است که انسان چیزی را پنهان کند؛ دسیسه پنهانکاری است. «دسّس» یعنی نیرنگ شدید، حیله شدید، مکر شدید و دقیق، پنهانکاری دقیق و رقیق؛ اگر کسی بخواهد نفس خود را فریب بدهد چون در درون درون اوست و آگاه است خیلی فریبکارانه میخواهد نیرنگکارانه میخواهد؛ لذا باب «تفعیل» به کار برد، ﴿وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها﴾ که این خواستههای نفسانی را در آن غرق کند یک روپوش از تقوا و بهانههای شرعی روی آن بگذارد، آن را حلال جلوه بدهد الهی جلوه بدهد مردمی جلوه بدهد خوب جلوه بدهد و مرتکب بشود؛ این کار تدسیس است و این کار یعنی هویت اصلی را دفن کردن و روی قبر این دفن نشستن و لذت کاذب زودگذر گرفتن. فرمود: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها ٭ وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها﴾، این نصیحت کلی است. آنگاه ذات اقدس الهی بعد از این سوگندهای مکرّر، قصه ثمود و امثال ثمود را ذکر میکند که این نشانه آن است که بیان مصداقی از مصادیق کلی است و جامعه و هر فردی و هر جامعهای و هر ملتی هم محکوم به همین اصل است
جمعاً این یازده سوگند را تأمین میکند و قَسم یاد میکند که اگر کسی بیراهه نرفت و راه کسی را نبست، هم از علم تسخیری استفاده کرد و جهان را به خدمت گرفت و راه خیانت را طی نکرد و به جامعه خدمت کرد، هم راه نزاهت و تطهیر را گرفت آلوده نشد و کسی را آلوده نکرد، این به بهترین فلاح و صلاح دنیا و آخرت میرسد؛
بعد میفرماید اگر بیراهه برود گرفتار کار ثمود میشود: ﴿کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها﴾.میفرماید قوم ثمود حرفهای پیامبرشان را نشنیدند همین حرفهایی را که خدای سبحان در این قسمتها در قرآن کریم آمده برای ثمود هم گفته است. قوم ثمود این حرفهای انبیای خودشان را حرف صالح پیغمبر(علیه و علیهم آلاف التحیة و الثناء) را تکذیب کردند، معجزه قوم ثمود را که صالح(سلام الله علیه) از طرف ذات اقدس الهی آورد همان ناقه بود یک امر عادی تلقی کردند معجزه را انکار کردند این ناقه را عقر کردند پی کردند
آنگاه ﴿فَدَمْدَمَ﴾ این عذاب مستمر و مداوم میشود «دَمدَمَ». فرمود این عذاب مستمر و مداوم که آمده به حیات همه اینها خاتمه داد، کل منطقه این امت عقرکننده را و ظالم را و جسور را تسطیح کرد صاف کرد و با خاک یکسان کرد و از پایان چنین کار دمدمهای هراسناک نیست.
یک وقت است که کسی یک آتشسوزی، یک ویرانی، یک قتل و غارتی انجام میدهد و از پایانش میترسد، اما ذات اقدس الهی در مِلک و مُلک خود تصرف مالکانه و به حق میکند، قدرت نامتناهی دارد، هراسی هم از تعذیب ندارد، چه اینکه طرفی هم از إنعام نمیبرد؛ فرمود خدا هیچ هراسی ندارد، انسان باید هراسناک باشد از کسی که هیچ هراسی ندارد هر کاری بخواهد قادر است و جز خیر و عدل محض چیزی از او صادر نخواهد شد
ویرایش بوسیله کاربر 1402/02/10 08:34:41 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.