رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 421
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
بنام خدا.
مدتي است نظرياتي از اقاي دكتر سروش و آقاي محمد مجتهد شبستري مبني بر اينكه قرآن ،كلام خداوند نبوده بلكه خواب يا فهم پيامبر از يكسري مفاهيم و رويتها بوده است،منتشر شده است.
آقای مهندس جمال گنجه ای - از مفسرین قرآن _مقاله ای در پاسخ به نظر آقای دکتر سروش منتشر کرده بود.با توجه به اینکه برخی استدلالهای ان که هرگونه منشا غیر الهی - و ازجمله خواب یا برداشت های پیامبر_ را برای قرآن نفی میکرد كاربرد عام دارد،بخشی از مقاله ایشان را برای مخاطبان ارسال میکنيم.
"1-ردّ کامل و یکباره این قبیل سخنان از هرکس که باشد
أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا ﴿۸۲﴾
آيا در [معانى] قرآن نمى انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى يافتند (۸۲) کلیت سخن دکترسروش وهمانندان او در گذشته و آینده این نتیجه را خواهد داشت که منشاء پیدایش قرآن غیر الهی است . در این صورت ما نیز با مضمون آیه 82 سوره نساء همصدا شده که اگر قرآن از جانبِ غیرِ خدا بود در آن اختلاف های زیادی یافت میشد .
زیرا شخصی که در طول 23 سالِ پر فراز و نشیب ، دوره های بسیار تلخ تحمل فشار های زیاد و سپس اوج عزت و مکنت و فرمانروائی را تجربه کرده ، البته حالات روحی او یکسان نیست و معقول است که در هرحالتی سخنی متناسب با آن حالت بگوید و طبعا در سخنان او اختلاف های زیاد قابل مشاهده خواهد بود ، چنانکه رهبران معاصر ما و نیز رهبران پیشین ، از این اختلافات فراوان ، در مواضعشان بسیار داشته اند ، و نیز نویسندگان و سایر اصحاب تریبون نیز همچنین ، و از جمله خود ايشان .
فقط از شخص خداوند متعال که بر این جهان محیط است سخن بی اختلاف ممکن است .
2- قرآن ، سخن خودِ خداوند است و لاغیر
تا زمانی که کسی یا کسانی پیدا نشوند و به این مبارز طلبی قرآن پاسخ ندهند – که فکر میکنیم هرگز هم پیدا نخواهند شد - خود قرآن را اصل قرار میدهیم و کلیه مندرجات آن را می پذیریم و بنا برهمین اصل میگوئیم قرآن وحی است و بر این سخن چندین دلیل از خود قرآن – مطابق ذیل - می آوریم :
1 – آیاتی که صراحتا بر وحی بودن قرآن دلالت واضح دارد ، آیاتی مانند پاراگراف اول سوره نجم ، آیات 19 تا 25 سوره تکویر ، آیات40 تا 43 سوره حاقه ، و آیات بسیار زیاد دیگر .
2 – آیاتی که نشان میدهد خداوند نسبت به «به سلامت رسیدن» وحی تا گیرنده اول آن (پیامبران) و سپس ابلاغ بی کم و کاست آن از سوی پیامبران به مردم مراقب و حافظ است ، مانند آیه آخر سوره جنّ و آیه 9 سوره حجر و آیات مشابه آن .
3– آیاتی که به پیامبر توصیه میکند هنگام دریافت وحی آرام بگیرد و نگرانِ از دست دادنِ قسمتی از آن نباشد ، مانند آیات 16 تا19 سوره قیامه و آیه 114 سوره طه و امثال آن .
4– آیاتی که نشان میدهد پیامبر(ص) قبل از بعثت چیزی از مقوله های مرتبط با پیام های قرآنی نمیدانست ، و از طریق وحی به این وادی رهنمون شد ، مانند آیه 48 سوره عنکبوت و آیه 52 سوره شوری و امثال آن .
5- آیات تحدّی که میگویند اگر از «از جانب خدا » بودن قرآن شک دارید مثل قرآن را بیاورید (سوره اسراء) و بعدا آن را به ده سوره تخفیف داده (سوره هود) و بعدا آن را باز هم تخفیف داده و به یک سوره رسانده (سوره های یونس و بقره) و در بسیاری جاهای دیگر نیز تلویحا و بطور غیر مستقیم همین را فرموده (مانند آیه آخر سوره رعد و بسیار جاهای دیگر)
6– آیاتی که نشان میدهد حقایقی که در قرآن مطرح است «پائین آورده شده» تا بتواند در حوزه فهم بشر قرار گیرد ، مانند آیات 17 و 22 و 32 و 40 سوره قمر و آیه 97 سوره مریم و آیه58 سوره دخان و آیه 4 سوره زخرف و امثال آنها . 7– آیاتی که صراحتا به پیامبر (ص) میگوید چنین بگو (قل)...که از بس زیاد است نمیتوانیم آدرس همه آنها را بدهیم اما همگان برخی از آنها را می شناسند مانند قل هو الله احد و قل یا ایها الکافرون و قل های دیگر که خیلی زیاد است .
8– آیاتی که به پیامبر (ص) صراحتا میگویند این کار را بکن و این کار را نکن که اینها هم بسیار زیاد است و نیازی نیست مثال بیاوریم و همگان برخی از این نوع آیات را می شناسند و به یاد دارند .
9– آیاتی که در آن مشتقات مادّه (ن ز ل) [مانند نزل و انزل و نزّل و مشتقات آنها که برای درک شدت فراوانی آنها میتوانید به کتاب لغت قرآنیِ المعجم المفهرس لالفاض القرآن الکریم رجوع کنید] بکار رفته ، که چون خیلی زیاد است ، و ضمنا همگان مواردی از آن را به خاطر دارند ، از ذکر مثال خودداری میکنیم .
10 – آیاتی که نشان میدهد خداوند راجع به احتمال مشوب شدن وحی از سوی پیامبران واکنش شدید نشان میدهد ، مانند آیات 44 تا 47 سوره حاقه و آیات 73 تا 77 سوره اسراء و امثال آن .
11 - آیاتی که خداوند در آنها صراحتا پیامبر (ص) را مورد عتاب قرار میدهد ، مانند آیات پاراگراف اول سوره عبس و آیات73 تا 77 سوره اسراء و آیه 43 سوره توبه و امثال آن .
12 – آیاتی که خداوند در آنها به پیامبر (ص) دلداری میدهد ( که این نوع از آیات از اوائل نزول وحی تا اواخر آن ، یعنی مدتی تقریبا بیست و سه ساله ، با تناوبی تقریبا ثابت ) که از عدم اقبال به دعوتت ناراحت مباش و به ما واگذار و تو فقط ماموریتت را پیگیر باش ، که این نوع آیات نیز بسیار زیاد است .
13 – آیاتی که خداوند طی آنها از پیامبر (ص) تحسین و تجلیل به عمل می آورد ، که اینها هم نسبتا زیاد است ، مانند «انک لعلی خلق عظیم» و نیز «. . . عزیز علیه ما عنتّم بالمومنین رئوف رحیم» که اینها نیز نسبتا زیاد است و این دو مورد را به عنوان نمونه ذکر کرده ایم .
13 – آیاتی که خداوند طی آنها در مقابل مخالفانش از آنحضرت دفاع کرده ، مانند «ما انت بنعمت ربک بمجنون» و «و ماهو بقول شاعر» و «لا بقول کاهن» و «و ما علمناه الشعر و ماینبغی له» و آیات زیاد دیگری که برای اختصار به عنوان نمونه به همین ها اکتفا میکنیم ".كلمات كليدي:خواب قرآن پيامبر وحی سروش رويا ویرایش بوسیله کاربر 1396/01/20 09:45:35 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,034 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
در سوره یونس هم آیات زیادی در رد افترایی است که مخاطبین آن زمان ،به پیامبر وارد می کردند و قرآن را ساخته پیامبر و همفکرانش میدانستند.خداوند،در چند جا این افترا را تکذیب می کند.
و چنان نيست كه اين قرآن از جانب غير خدا [و] به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق [كننده] آنچه پيش از آن است مىباشد و توضيحى از آن كتاب است كه در آن ترديدى نيست [و] از پروردگار جهانيان است (۳۷)
وَمَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَى مِن دُونِ اللّهِ وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لاَ رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۳۷﴾
و در هيچ كارى نباشى و از سوى او [=خدا] هيچ [آيهاى] از قرآن نخوانى و هيچ كارى نكنيد مگر اينكه ما بر شما گواه باشيم آنگاه كه بدان مبادرت مىورزيد و هموزن ذرهاى نه در زمين و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نيست و نه كوچكتر و نه بزرگتر از آن چيزى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [درج شده] است (۶۱)
وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴿۶۱﴾ |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,949
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
در وب سایت آیت اله ایازی محقق قرآن،گفتگویی در مورد این نظریه دکتر سروش انجام شده که بخشی از آنرا ارسال می کنم
*چگونه به طورساده و استدلال درون قرآنی میتوان ثابت کرد که قرآن کلام الهی است؟
اگر کسی در قرآن کریم مطالعهای داشته باشد احساس میکند خطابهای خداوند به پیامبر(ص) انواع مختلف دارد: گاهی خداوند پیامبر خود را هشدار میدهد، یا ایشان را انذار میکند، یا گاهی حتی پیامبر را توبیخ میکند یا گاهی تعریف و تمجید میکند. اینها همه نشان میدهد که گوینده این عبارات با شخص پیامبر(ص) متفاوت است.
آنجایی که قرآن میفرماید: «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ»(آیه 4 سوره قلم)، یا میفرماید «وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ: اگر تندخو و سختدل بودى، قطعا از پيرامون تو پراكنده مىشدند.» (آیه 159 /سوره آل عمران) یا تعبیرات دیگری که در قرآن رسیده است، نشان می دهد کس دیگری هست که با پیامبر(ص) صحبت میکند. وقتی او را مورد خطاب قرار میدهد و به او پیام میدهد، دستوراتی را به او میدهد، یا به او هشدار میدهد، یا مثلا به ایشان میگوید، اگر این کار را بکنید این اتفاقات میافتد. اینها همه نشان میدهد که شخصیت پیامبر(ص) مستقل از قرآن است.
زیرا معنا ندارد که پیامبری از خود ستایش کند و یا بگوید تو چنین و چنان هستی و این مطلب با ادبیات زبانی مردم و ساده و قابل فهم و غیر رمزی به صورت کلی است هر چند که بخش هایی از آن که معارف غیبی است به اقتضای آن معارف متشابه است و لذا هویت و شخصیت پیامبر با شخصیتی که قرآن کریم و معارف آن را بیان کرده، متفاوت است.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,949
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ايت الله ايازي هم چنين در قسمت ديگري از صحبت خود به تفاوت قايل نشدن بين انواع روياها توسط دكتر سروش اشاره كرده است:
"دکتر سروش مرزی را برای تفاوت رؤیاهایی که در قرآن بیان شده تعیین نکرده است. در حالی که در معارف دینی ما فرقی بین آن چیزی که در قرآن تعبیر به رؤیا شده یا درباره رؤیاهایی که در قرآن آمده،
مثل رؤیایی که حضرت ابراهیم(ع) دید و گفت: «إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ: اى پسركم، در خواب [چنين] مىبينم كه تو را سر مىبرم.»(آیه 102/ سوره صافات) و تعبیرات دیگری که در قرآن آمده است و اقسام رؤیاهایی که در تجربه انسانی و در اقسام وحی شده تفاوت وجود دارد.
بعضی از رؤیاها از شکل بشارت هستند، بعضیها از باب راهنمایی به ادب، اخلاق یا به شکل تهدید هستند. دکتر سروش میان اقسام رؤیا تفاوتی قائل نشده و گویی مثل کسی که در رؤیا، رؤیا میبیند یعنی در خواب، خواب میبیند با وحی نبوی برخورد کرده است."
نکته دیگری که دکتر سروش بیان میکند این است معارفی که از وحی بر پیامبر (ص) بیان شده از منبع ضمیر ایشان برخاسته است. در نقد این ادعای او چه دلایلی میتوانید اقامه کنید؟
"دکتر سروش معتقد است آن چیزی كه قرآن را قدسی کرده است نفس تجربه پیامبر(ص) است و الا زبان تجربه و قدسی را الهی نکرده است. اگر گفتیم این کلمات، کلمات وحی هستند و از باب اتحاد عاقل و معقول اگر گفتیم این مطالب، مطالبی است که از خود پیامبر(ص) نیستند. بنابراین قهرا زبان این تجربه هم اتفاقا قدسی میشود اگر متعلق به او نیستند.
اگر بشری و انسانی نیستند حتما خود آن زبان و کلمات و نوع ادای آن هم قدسی است. این یک امر مسلم در تفسیر بین مسلمانان است و فکر نمیکنم که دکتر سروش این را منکر باشد که بین قرآن و احادیث قدسی و احادیث نبوی تقسیمبندی وجود دارد. واقعا اگر مرزی بین اینها نباشد دلیلی بر این تقسیمبندی وجود داشت. چه فرقی بین احادیث قدسی و آیات قرآن وجود دارد؟
احادیث قدسی آن دسته از سخنانی است که مربوط به خداوند، اما با زبان و بیان پیامبر(ص) است. اگر قرآن هم این گونه باشد چه فرقی بین قرآن و حدیث قدسی وجود دارد. اگر قرآن هم این گونه باشد، چرا همانند اعجاز و تحدی قرآن در مورد احادیث قدسی وجود ندارد"
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
در وب سايت اقاي دكتر سيد يحيي يثربي در نقد نظريه اقاي سروش و برنامه اخير پرگار چنين آمده است:
"مهم نیست که صاحب نظریه از کجا به این نظریه رسیده باشد، مهم آن است که بتواند آن را براساس عقل و اندیشه توجیه کرده و مستدل سازد. آقای سروش یا هرکس دیگری می توانند نظریه ای درباره قرآن داشته باشند، اما اگر بخواهند این نظریه را به حالت جدی در بیاورند، به گونه ای که دیگران نیز آن را بپذیرند، باید توجیه عقلانی برای آن داشته باشند.
هیچ اشکالی ندارد که کسی از جمله آقای سروش چنین نظریه ای داشته باشد و قرآن را هم انشای خود محمد (ص) بداند؛ مشکل اینجاست که نتواند دلیل درست و توجیه قابل قبولی برای آن ارائه دهد. در این برنامه، آقای سروش هرتلاشی کردند، اما نتوانستند نظریه خود را توجیه کنند و هرچه گفتند جز تشبیه و تمثیل و یا تاویل های بی مبنا نبود. مخصوصاً این که ایشان ادعا می کنند بحثشان درون دینی است! یعنی به عنوان یک مومن که قرآن و پیامبر را قبول دارند، این نظریه را میدهند. آیا این مومن نباید از قرآن و یا پیامبر سخنی برای نظریه خود داشته باشد؟!
بارها در قرآن تکرار شده است که خداوند وحی را به پیامبر نازل می کند و چندین بار آمده است که این فرشته وحی است که وحی را به وی می رساند و صدها بار در احادیث نبوی و امامان معصوم (ع) آمده است که جبرییل وحی را به پیامبر می رساند. بیان صریح قرآن کریم درباره اقسام وحی چنین است:
خدا با هیچ بشری سخن نمیگوید، مگر از راه وحی یا از پشت پرده، یا فرشتهای میفرستد که وحی را با اذن او میآورد. به راستی که او بلندمرتبه و فرزانه است. بدینسان با خواست خود، به تو قرآنی وحی کردیم که پیش از آن نمیدانستی کتاب چیست و ایمان کدام است؟[1]
این مضمون، بارها و بارها در قرآن کریم مورد تکرار و تاکید قرار گرفته است. در احادیثی که از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نقل شده اند، نزول جبرییل و پیام آوردنش برای پیامبر (ص) مورد تاکید قرار گرفته و ده ها بار، پیامبر (ص) به عنوان رسول و پیام رسان مطرح شده است. مگر می شود به عنوان یک مومن به اسلام و قرآن، برخلاف همه این آیات و احادیث سخنی گفت، آن گاه آن سخن را چنین توجیه کرد که این وحی از خود پیامبر به خود پیامبر بوده است. یعنی خود وی به خود می گوید که ما به تو وحی می فرستیم. چرا؟ چون پیامبر (ص) با خدا در هم تنیده بودند! و رابطه اشان مثل رابطه شمس و مولانا بوده است!
انصافاً، چگونه می توان جامعه مومنان را وادار به قبول این سخن بی اساس کرد که پیامبر (ص) درباره کلامی که به مردم ابلاغ کرده، حقیقت را نگفته و اعلام نکرده است که آنچه برای شما می گویم، رویاهای من است، بلکه برخلاف آن اعلام می کند که تنها وظیفه من ابلاغ پیام است!
و نیز به مردم هشدار نمی دهد که این رویاها به خوابگزار نیاز دارند، بلکه به مردم می گوید هرچه از من و دیگران شنیدید، با قرآن بسنجید، اگر مطابق قرآن بود، بپذیرید؛ وگرنه نپذیرفته و دور افکنید. این سخن یعنی چه؟ یعنی این که قرآن خوابگزار نمی خواهد و کلام آن از سخن هرکس دیگری، حتی از سخن خود پیامبر (ص) و علی (ع) برای مردم آشناتر و مفهوم تر است که می تواند ملاک ارزیابی سخنان منسوب به معصومان قرار گیرد.
آقای سروش نمونه هایی را بیان کردند که جزء دلایل و توجیهاتشان بود، از جمله این که احوال نامتعارف به هنگام دریافت وحی، دخالت و مشاهده در برخی گزارش ها، همانند گزارش احوال دوزخیان، میمون شدن یهودیان و جالب تر از همه تحریم ربا به دلیل این که محمد(ص) در خواب دیده است رباخوار آتش می خورد.
اولین توجیه ایشان آن است که پیامبر در هنگام وحی احوال نامتعارفی داشت. داشتن حالات غیرعادی به معنای خواب رفتن شخص نیست و هرگز پیامبر چنین سخنی نگفت که من بخواب می روم. علاوه بر این که وحی بر ایشان همیشه همراه حالات غیرعادی نبود. بله! ارتباط یافتن فیزیک با متافیزیک کار ساده ای نیست. امکان دارد شخصی که ارتباط می یابد، حالت غیرعادی پیدا کند، ولی این هرگز به معنی به خواب رفتن و رویا دیدن نیست. حتی عرفای ما که کشف و شهود را در حالی ممکن می دانند که سالک از خودآگاهی بیرون آمده باشد و به حال فنا رفته باشد، هرگز این حال را خواب ننامیده و آن تجربه ها را رویا نشمرده اند!
توجیه دیگر ایشان آن است که بخشی از آیات قرآن حالت مشاهده و گزارش دارند، مانند خبر از شرایط بهشت و دوزخ و نشانه های روز قیامت. پس، پیامبر این ها را در خواب دیده است. برادر! خبر دادن از آینده که خورشید تیره می گردد و ستاره بی نور می شود، نیازی به دیدن ندارد! اگر ما باور داریم که خداوند به وی یاد می دهد، برای خدا که گذشته و آینده فرقی ندارد!
توجیه دیگر این که مواردی در قرآن از زبان پیامبر (ص) است. عزیزم! آیات قرآن کریم برخی سخن خداوندند و برخی سخن این و آن هستند که خداوند نقل می کند! همانند سخن یوسف با پدرش یا گفتگوی اصحاب کهف با یکدیگر و برخی سخنی است که همه انسان ها باید بر زبان آورند، همانند دعاها یا سوره حمد! این ها برای آموزش ما انسان ها هستند.
اما این که به پیامبر فرمان داده می شود که بگو! و گفتن این که این خطاب خود پیامبر به خودش است و مقایسه آن با تخلص شعرا که مثلا سعدی می گوید سعدیا یا حافظ می گوید حافظا! برادر! این ها چه ربطی به هم دارند؟ مگر با آسمان و ریسمان کردن، مطلب علمی ثابت می شود؟"http://yasrebi.org/fa/Day_Notes/show/00071
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 807
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
ده نکته در نقد نظریه «رویاهای رسولانه» عبدالعلی بازرگان
از آنجایی که مسوولان برنامه تلویزیونی «پرگار» خواستهاند اگر نقطهنظر یا سخن دیگری در ارتباط با گفتوگوی تلویزیونی با جناب دکتر سروش باشد؛ در اختیار کاربران گرامی قرار داده شود، نکات اجمالی زیر را اضافه میکنم. با تصریح به علاقه قلبی و احترام عمیق به شخص ایشان و تجلیل از حسن نیّت و قصد خدمت و تلاش و تدبّرشان در تبیین حقیقت، اما هرچند ایشان عزیزند، حقیقت عزیزتر و پاسداری از آن برای کسی که چنان برداشتهایی را نادرست میداند، مهمتر است.
مطابق تئوری «رویاهای رسولانه»، تمام قرآن در عالم رویا بر پیامبر اسلام مکشوف شده است و رمز رویا را جز با خوابگردانی نتوان گشود و از این رو کلیه شارحان و مفسران در ۱۴ قرن گذشته به خطا رفته و اشارات رویا را به جای تأویل، با کلام بیداری فهم و تفسیر کردهاند. به نظرم، حداقل از بُعد «درون دینی»، این تئوری تعارضات عدیده و آشکاری با متن قرآن پیدا میکند که ذیلا به برخی از آنان اشاره میکنم: ۱ـ زبان رویأ، زبان رمز و تأویل است که برای خود شخص هم مبهم و مشتبه مینماید، چه رسد به دیگران، همچنانکه رموز ماه و خورشید و یازده ستاره در «رؤیای یوسف»، نه برای او آشکار بود و نه برای پدرش یعقوب، همین قدر دریافتند که باید رمزی الهی در آن رویا باشد که تأویل (تحقق) آن در آینده به «مشیّت الهی» آشکار گردد، که البته حدود سه دهه بعد تحقق یافت. آری یوسف به تعلیم الهی به تأویل رویاها آگاهی یافت، اما صرفنظر از چنین استثناهایی، تعلیم او ربطی به ابلاغ رسالت آشکار توحیدیاش نداشت. همچنان که رویای ابراهیم در ذبح اسماعیل امری شخصی بود. به پیامبر اسلام نیز برحسب قرآن در مواردی اندک، خداوند آگاهیهایی در رویا القاء کرده بود؛ همچون بازگشت به مسجدالحرام (فتح ۲۶) یا شجره خبیثه (اسراء ۶۰) که این استثناها نیز مستقل از کتاب و رسالت آشکار او بوده است. آنچه پیامبر اسلام عرضه کرد، «کتاب مبین» یا «قرآن مبین» نام گرفته است، ماموریت او «ابلاغ مبین» و «انذار مبین»، آن هم به زبان ساده و آشکار (بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ) بوده است. مشتقات کلمه مبین مثل: بینات و تبیین و مستبین و … بیش از ۲۵۰ بار و عمدتاً درباره قرآن و آیات الهی، به کار رفته است. خداوند آیاتش را برای تودههای مردم، نه به زبان رویا، بلکه به سادهترین شکل تفصیل داده و بیان کرده و ۶ بار تاکید کرده است قرآن (به استثنای متشابهات) برای تذکر آسان شده است. ۲ـ پیامبر اسلام، همچون سایر پیامبران، «رسالت» داشت و مامور «ابلاغ» آشکار آن به تودههای مردم بود، قرآن در ۲۵ آیه به چنین رسالتی از سوی آفریدگار عالم تاکید کرده است. در تئوری «رویاهای رسولانه»، ۱۴ قرن است هیچ مفسری توفیق نیافته بر گوشهای از رموز آن رویا پی ببرد، جناب سروش نیز تاکنون هیچ یک از نمادهای چنان رویایی را نگشوده و این مهم را به آیندگان حواله داده است. باید دید جایگاه رسالت در این تئوری کجاست و هزاران شهید به خون خفتهای که آن پیام را با خونشان آبیاری و سبز کردند، چه بانگ بیداری از آن انذار شنیدند که اینک باید سراغ خوابگردان بگردیم؟ ۳ـ در آیات موسوم به «تحدّی»، قرآن بارها منکران را به همراه شریکان و پشتیبانشان به عرضه سورهای مشابه این کتاب (در ابعاد فرا زمانی، فرا مکانی، شامل تاریخ گذشته، وضع حال، سرنوشت آینده، آیات خدا در طبیعت و شریعت و هدایت) فرا خوانده است. البته کسانی به میدان آمدهاند، اما جز رسوایی دستاوردی نداشتهاند. باید دید جایگاه این آیات در تئوری «رویاهای رسولانه» چگونه تبیین میگردد؟ آیا رویاهای مشابهی باید نقل میکردند، یا سخنانی همسنگ آن؟ ۴ـ از واژههای بسیار متعارف قرآن که با مشتقاتش نزدیک به ۳۰۰ بار در این کتاب تکرار شده، «نزول» و «تنزیل» است، نزول قرآن به معنای پایین آوردن سطح پیام پروردگار جهان، در حدّ درک و فهم بشری و گیرندههای حواس اوست، مکانیسم نزول این حقایق در «شب قدر» را قرآن به زبانی سربسته و رمزگونه، که حقیقت آن به مصداق «وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ»، برای شخص پیامبر هم پوشیده بود، در سورههای قدر و دُخان بیان کرده است. از مفاد این دو سوره و از اجماع مسلمانان میتوان فهمید خداوند حقایقی را که به تدریج مکتوب و مدوّن شد، مستقل از تأثیرگذاری ظرف ذهنی حامل و گیرنده (فرشته واسطه وحی و پیامبر) به طور خالص برای هدایت بشریت نازل کرده است (قیامه ۱۶، طه ۱۱۴ و جن ۲۷ و ۲۸)، اصرار قرآن بر این است که آن حقایق را خدا بر زبان پیامبر میسّر و جاری کرده است، نه آن که تلقی و برداشت او چنان بوده باشد (مریم ۹۷ و دخان ۵۸). حال آنکه «تئوری روایت رسول» یا «رویاهای رسولانه»، این امر را در حدّ برداشتهای ذهنی یک انسان، هرچند بیدار دل، با تمام ویژگیهای محدود بشری، که پیام را در قالب ظرف ذهنی خویش فهمیده است، پایین میآورد. ۵ـ در تئوری روایت یا رویا، خود شخص است که به اختیار، احوالات خواب یا بیداریاش را همچون از سفر برگشتهای برای دیگران روایت میکند، اما پیامبر بارها در جواب کسانی که مطالبه تغییر یا جابهجایی آیات میکردند، به صراحت پاسخ داده است که «من از جانب خویش توان هیچ تغییری ندارم، من فقط از آنچه از سوی پروردگار بر من وحی میشود پیروی میکنم» (یونس ۱۵ و ۱۶، اعراف ۱۰۶ و ۲۰۳ و ۸ آیه دیگر). تلاوت قرآن نیز در اختیار نازل کننده بوده و از پیامبر فقط خواسته شده: «هر وقت ما خواندیم، خواندن ما را دنبال کن» (قیامه ۱۸). ۶ـ هدف اصلی نزول قرآن، «مردم» (ناس) و پیامبر واسطهای برای ابلاغ بوده است. به او گفته شده: «ما این کتاب را به حق (نه خواب و خیال)، بهخاطر «مردم» بر تو نازل کردیم (زمر۴۱) و این که: «این کتاب (حقایقی) تنزیل یافته از سوی ربالعالمین، به واسطه روحالامین (فرشته وحی) بر قلب تو است تا به زبانی آشکار و روان (نه رمزگونه و نمادین) از هشداردهندگان باشی (شعراء ۱۹۲). هدایتگر تودههای مردم (ناس) بودن قرآن، از فرازهای مکرر قرآن است؛ چگونه رویاهایی که نمادهای آن پس از ۱۴ قرن همچنان برای مفسرین نامکشوف مانده، اینک خوابگزارانی باید تا آن را برای تودههای مردم بگشایند و خواب چه هشداری میتوانسته داشته باشد؟ ۷ـ مومنان به حقانیت قرآن بر این باورند که خالق «طبیعت» همان نازل کننده «شریعت» است و آیات تکوینی با آیات تشریعی به یک آبشخور اشاره دارند. پس اگر نظم حیرتآوری در اجزای طبیعت وجود دارد که دانشمندان را یقین بر آن، به بالا بردن بنای رفیع علم تشویق میکند، آیات تشریعی نیز اگر از جانب همان خدا باشد، نمیتواند همچون گفتار و نوشتار بشری، فارغ از نظم و قاعده در الفاظ و کلمات و قابلیت نظم آماری و عدد و رقم باشد. کشفیات چند دهه اخیر از نظم عددی در الفاظ و حروف قرآن، که عمدتاً مرهون ابزار کامپیوتری و امکان جستجو در متن دیجیتالی این کتاب است، حقایق شگفتآور و انکارناپذیری را آشکار کرده است که مطلقا نمیتوان آن را با «تئوری روایت انگاری قرآن» یا «تئوری رویا پنداری» توضیح داد. نه پیامبر مکرم اسلام اهل ریاضیات و آمار بود و نه مسلمانان صدر اسلام بر الفبای این علوم آشنایی داشتند. ۸ـ عمده آیات استنادی مبتکر محترم تئوری «رویا پنداری قرآن»، مرتبط با موضوع قیامت و عالم رستاخیز است که هنوز تحقّق نیافته و دانش آن ماورای علم فیزیک فعلی است. زبان قرآن در بیان این امور به تصریح آیه ۷ سوره آل عمران، زبان «تشبیه» است و این بخش از قرآن را که شامل پدیدههای ناشناختهای از دنیای فعلی نیز هست، «آیات متشابهات» و بقیه قرآن را «محکمات» نامیدهاند. جناب دکتر سروش برای توجیه این آیات متوسل به رویا و مدعی شده است تنها از طریق خوابگزاری است که میتوان آنها را فهم کرد؛ حال آن که زبان استعاره، مجاز، تمثیل، تشبیه، تجسیم و تصویر ـ که اتفاقا خود قرآن در غنا بخشیدن به این فنون ادبی در زبان عرب نقش بنیادین داشته است ـ آسانتر میتواند ما را به فهم آنچه دور از دانش فعلی است، نزدیک کند و اگر استعاره و مجاز اعتبار نداشته باشد، به طریق اولی رویا نیز اعتباری ندارد. اتفاقا در خود قرآن آمده است که بسیاری از اشارات و بشارات بهشتی، به زبان «تمثیل»، در تشبیه به ملموسات و محسوسات بشری بیان شده است (رعد ۳۵ و محمد ۱۵). در این صورت چه ضرورتی بر انتقال آن به عالم رویاست؟ وقتی قرآن به صراحت میگوید: «هیچ نفسی نمیتواند واقعیت چشم روشنیهای پاداش الهی را که از درک بشری پنهان است، دریابد» (سجده ۱۷)، بدیهی است که منظور شراب طهور و شاهد حوری و باغ و بوستانی در دسترس در دنیا نیست که به خوابگردان نیاز داشته باشیم. ۹ـ «خوابگزاری» ترجمه فارسی «تعبیر خواب» در زبان عربی است که فقط یک بار در قرآن، آن هم از ذهن و زبان فرعون خطاب به درباریانش، برای بازگشایی گره خوابی که دیده بود، آمده است. «تعبیر» با عبرت همریشه است و بر «عبور» از ظاهر دلالت میکند. اما قرآن همواره در مورد «رویا»، واژه «تأویل» را به کار برده است که معنای «وقوع خارجی یک خبر و نتیجه یا علت غایی» دارد، مثل تأویل قیامت یا وعدههای دیگر قرآن، یوسف در تأویل خواب دو یار زندانی یا فرعون مصر نیز دقیقا بر وقوع اتفاقی در آینده خبر میداد، نه تفسیر معضلات معرفتی و هدایتی و اصولا تأویل امری توضیحی و از قبیل شرح و تفسیر نیست. آیا اصطلاح تأویل متن یا «خوابگزاری» برای فهم آیات قرآن با فرهنگ این کتاب بیگانه و بدعتی در دین نیست؟ ۱۰ـ این حقیقت را قرآن به وضوح بیان کرده است که تأویل «متشابهات» قرآنی را فقط خدا میداند و راسخون در علم، با فروتنی تمام در برابر اقیانوسی از مجهولات، با قطره علمی که دارند، اعتراف به نادانی و تمنّای رحمت ربوبی برای محفوظ ماندن از لغزش معرفتی میکنند (آل عمران۷). امام علی «راسخون در علم» را کسانی شمرده که به ناآگاهی و ناتوانی از کنار زدن پردههای غیب اعتراف کردهاند و از کوشش و ادعای گشودن آنچه در حیطه دانششان نیست، بینیاز شدهاند. خداوند نیز اعتراف آنان به عجزشان از گشودن این پردهها را ستوده و دلیل رسوخشان در علم شمرده است. سخن را با مناجاتی از مولوی، همچون زیره به کرمان، به استاد مثنوی پژوهی، جناب سروش هدیه میکنم: قطرهای دانش که بخشیدی ز پیش
متصل گردان به دریاهای خویش قطره ای علم است اندر جان من
وارهانش از هوا وز خاک تن پیش از آن کاین خاکها خَسفش کنند
پیش از این کاین بادها نَسفش کنند
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.