logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:177908)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140783)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:131757)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95672)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    ياد قيامت: عامل بازدارنده از هر گناه    دعاي مستمر براي عدم انحراف قلب پس از هدايت    تفقه در دين وظيفه همه است نه فقط علما. دين را با تحقيق بايد شناخت             

توجه

Icon
Error

kabir Offline
#1 ارسال شده : 1394/08/30 08:13:45 ب.ظ
kabir

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17
ارسالها: 221

6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
مرحوم علامه طباطبایی در مقدمه تفسیر المیزان ،ضمن برشمردن انواع مختلف تفاسیر موجود انها را نقد کرده و سپس روش کار خود در المیزان را توضیح میدهد.

دومین نوع تفسیری که ایشان اشارهو آنرا نقد کرده ،روش محدثین است که عینا آنرا می آوریم:

"روش تفسيرى محدثين

اما آن عده كه به اصطلاح محدث ، يعنى حديث شناس بودند، در فهم معانى آيات اكتفاء كردند بآنچه كه از صحابه و تابعين روايت شده ، حالا صحابه در تفسير آيه چه گفته اند؟ و تابعين چه معنائى براى فلان آيه كرده اند؟ هر چه ميخواهد باشد، همين كه دليل نامش ‍ روايت است ، كافى است ، اما مضمون روايت چيست ؟ و فلان صحابه در آن روايت چه گفته ؟ مطرح نيست ، هر جا هم كه در تفسير آيه روايتى نرسيده بود توقف ميكردند، و مى گفتند درباره اين آيه چيزى نميتوان گفت ، براى اينكه نه الفاظش آن ظهورى را دارد كه احتياج به بحث و اعمال فكر نداشته باشد، و نه روايتى در ذيلش رسيده كه آن را معنا كرده باشد، پس بايد توقف كرد، و گفت : همه از نزد پروردگار است ، هر چند كه ما معنايش را نفهميم ، و تمسك ميكردند بجمله (و الراسخون فى العلم يقولون آمنّا به ، كل من عند ربنا) راسخان در علم گويند: ما بدان ايمان داريم ، همه اش از ناحيه پروردگار ما است ، نه تنها آنهائى كه ما مى فهميم .


اين عده در اين روشى كه پيش گرفته اند خطا رفته اند، براى اينكه با اين روش كه پيش گرفته اند، عقل و انديشه را از كار انداخته اند، و در حقيقت گفته اند: ما حق نداريم در فهم آيات قرآنى عقل و شعور خود را بكار بريم ، تنها بايد ببينيم روايت از ابن عباس و يا فلان صحابه ديگر چه معنائى نقل كرده و

حال آنكه اولا قرآن كريم نه تنها عقل را از اعتبار نينداخته ، بلكه معقول هم نيست كه آنرا از اعتبار بيندازد، براى اينكه اعتبار قرآن و كلام خدا بودن آن (و حتى وجود خدا)، بوسيله عقل براى ما ثابت شده ،

و در ثانى قرآن كريم حجيتى براى كلام صحابه و تابعين و امثال ايشان اثبات نكرده ، و هيچ جا نفرموده يا ايها الناس هر كس صحابى رسول خدا باشد، هر چه به شما گفت بپذيريد، كه سخن صحابى او حجت است ، و چطور ممكن است حجت كند با اينكه ميان كلمات اصحاب اختلافهاى فاحش هست ، مگر آنكه بگوئى قرآن بشر را به سفسطه يعنى قبول تناقض گوئيها دعوت كرده ، و حال آنكه چنين دعوتى نكرده ، و بلكه در مقابل دعوت كرده تا در آياتش تدبر كنند، و عقل و فهم خود را در فهميدن آن بكار ببندند، و بوسيله تدبر اختلافى كه ممكن است در آياتش بنظر برسد، برطرف نمايند، و ثابت كنند كه در آياتش اختلافى نيست ،

علاوه ، خدايتعالى قرآن كريم خود را هدايت و نور و تبيان كلشى ء معرفى كرده ، آنوقت چگونه ممكن است چيزى كه خودش نور است ، بوسيله غير خودش ، يعنى قتاده و امثال او روشن شود، و چطور تصور دارد چيزيكه هدايت است ، خودش محتاج ابن عباس ها باشد، تا او را هدايت كنند، و چگونه چيزيكه خودش بيان هر چيز است ، محتاج سدى ها باشد تا آن را بيان كنند؟!


کلمات کلیدی:تفسیر عقل روایت صحابه قرآن تدبر

ویرایش بوسیله کاربر 1396/02/06 09:35:29 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#2 ارسال شده : 1394/09/08 02:54:25 ب.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,985

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
در داخل تفسير الميزان و در حين تفسير آيات مختلف نيز،علامه از برخي روايات و نقل آنها در كتب تفسير شيعه و سني انتقاد كرده است:

از جمله در سوره يوسف در داستان بوسف و زليخا در تفسير عبارت "و هم بها لولا ان رءا برهان ربه" كه در زير نظر علامه را مي آوريم:

" در الدّرالمنثور است كه ابونعيم در كتاب حليه از على بن ابى طالب (عليه السلام) روايت كرده كه در تفسير آيه (و لقد همت به و هم به) فرموده: زليخا به يوسف طمع كرد، و يوسف هم به وى طمع كرد....


اين روايت از جعليات است، و چگونه ممكن است على بن ابى طالب (عليه السلام) چنين فرمايشى كرده باشد؟ با اينكه كلمات او و ساير ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) پر است از مسأله عصمت انبياء و مذهب اين امامان در اين باره معروف است.

و نيز در همان كتاب آمده كه: ابو الشيخ از ابن عباس روايت كرده كه گفت: يوسف (عليه السلام)، سه بار دچار لغزش شد، يكى آنجا كه قصد زليخا را كرد، ...

اين روايت مخالف صريح قرآن است كه مقام اجتباء و اخلاص را به يوسف نسبت داده،....و از اين قبيل روايات زياد است كه الدر المنثور آنها را نقل كرده، و ما پاره اى از آنها را در آنجا كه آيات را بيان مى كرديم نقل نموديم، و به هيچ يك آنها اعتمادى نيست.

حال با اينكه همه نامبردگان به طهارت دامن يوسف گواهى داده اند چرا عده اى سبك مغز اين حرفها را از خود درست مى كنند، و دست به دست مى گردانند؟ جهت عمده آنها دو چيز است:

افراط در پذيرش و تسليم در برابر هر چه حديث نام دارد، يكى از دو علت وقوع دراين افترائات مى باشد

يكى از افراطشان در پذيرفتن و تسليم در برابر هر حرفى كه اسم حديث و روايت داشته باشد، ولو هر چه باشد.

اينها آنچنان نسبت به حديث ركون و خضوع دارند كه حتى اگر برخلاف صريح عقل و صريح قرآن هم باشد قبولش نموده احترامش مى گذارند، و يهوديان هم وقتى اينها را ديدند، مشتى كفريات مخالف عقل و دين را به صورت روايات در دست و دهان آنان انداخته و به كلى حق و حقيقت را از يادشان بردند اذهانشان را از معارف حقيقى منصرف نمودند.

kabir Offline
#3 ارسال شده : 1394/09/14 07:23:22 ب.ظ
kabir

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17
ارسالها: 221

6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
علامه طباطبایی در ذیل آیات جنگ احد در خصوص روایات شان نزول نیز ،نقد خود به روایات شان نزول را تکرار کرده ،مهم ترین ضعف تفاسیری که فقط مبتنی بر روایات است را آشکار می سازد:

"دخالت آراء شخصى راويان و تاءثير اختلاف مذاهب درنقل روايات اسباب نزول

روايات وارده در داستان جنگ احد بسيار زياد است، ولى در آنها از جهات بسيارى اختلاف شديدى وجود دارد كه چه بسا انسان را دچار سوءظن مى كند و بيشتر اختلاف در رواياتى است كه درباره شاءن نزول بسيارى از آيات اين داستان وارد شده كه تقريبا شصت آيه مى شود آرى اينگونه روايات عجيب به نظر مى رسد و جاى هيچ شكى براى اهل تاءمل و دقت باقى نمى گذارد در اينكه حكم كند كه : (مذاهب و عقائد مختلف در آن روايات دست اندازى كرده و هر مذهبى روح عقيدتى خود را در روايتى دميده تا با زبان روايت حرف خود را زده باشد و خلاصه استفاده سياسى كرده باشد) و همين امر باعث شد كه ما از نقل آن روايات در اين بحث روايتى خود دارى كنيم.

اهل بحث متوجه اين نكته گردند كه آنچه در روايات اسباب نزول آمده اگر نگوئيم همه اش حد اقل بيشترش نظريه شخصى راويان است به اين معنا كه راويان آن احاديث غالبا حوادث تاريخى را نقل مى كنند آنگاه يكى از آيات كريمه قرآن را كه با آن حادثه مناسبتى دارد ضميمه نقل خود مى سازند و مردم خيال مى كنند كه آيه نامبرده اصلا در باره همان حادثه نازل شده و چه بسا همين عمل باعث شده كه يك آيه قطعه قطعه شود و يا چند آيه كه در يك سياق قرار دارند تكه تكه گردند و هر تكه اش را داراى تنزيلى مستقل بپندارند و در باره چند آيه اى كه پشت سر هم نازل شده بگويند: آن آيه اش در باره فلان حادثه و آيه دومش در باره آن حادثه ديگر و سومش در باره آن حادثه ديگر نازل شده است و در نتيجه نظم چنين آياتى به هم خورده سياقش به كلى از بين برود و اين خود يكى از اسباب سستى و بى اعتبارى اينگونه روايات است.

اضافه كن بر اين آنچه را كه ما در اول اين بحث تذكر داديم و گفتيم : اختلاف مذاهب دينى هم در لحن اين روايات تاءثير گذاشته هر كسى آنها را به طرف مذهب خود سوق داده تا مذهب خويش را با آن توجيه و تاييد كند.

علاوه بر اينكه جوهاى سياسى و انگيزه هائى كه در هر زمانى حاكم بوده اثرى جدى در حقايق و معارف داشته و نگذاشته كه حقايق آنطور كه بوده باقى بماند بلكه در هاله اى از ابهام و اخفايش كرده است بنابراين كسى كه مى خواهد در مسائل تاريخى غور و دقت كند بايد اين عوامل كه گفتيم در ضبط و نقل احاديث تاريخى دخالت داشته اند را از نظر دور ندارد كه سخت در فهم حقايق مؤ ثر است (و تنها خدا هادى است ).
admin Offline
#4 ارسال شده : 1396/10/04 04:22:33 ب.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 422

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال

جهت مطالعه تاريخچه و عوامل جعل حديث از ديگاه علامه طباطبايي به لينك زير مراجعه نماييد

تاريخچه و عوامل جعل حديث
kabir Offline
#5 ارسال شده : 1397/09/24 10:31:53 ق.ظ
kabir

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17
ارسالها: 221

6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
آيا همه روايات تفسيري معتبرند؟ روايات جعلي در تفسير كدامند؟

علامه طباطبايي در ذيل تفسير ايات ابتداي سوره قاف،به رواياتي در خصوص كوه قاف اشاره كرده و انها را باطل دانسته است

"در الدر المنثور است كه ابن ابى حاتم از ابن عباس روايت كرده كه گفت : خداى تعالى در وراى اين زمين دريايى خلق كرده محيط به زمين ، و در پشت آن درياى محيط، كوهى است كه به آن كوه قاف آسمان دنيا مى گويند، كه آن دريا را پوشانده . و در ماوراى آن كوه زمين ديگرى مثل همين زمين ، ولى هفت برابر آن آفريده . و در ماوراى آن زمين درياى محيطى به آن و در وراى آن دريا كوهى ديگر به نام قاف آسمان دوم و محيط به آن دريا آفريد. و همچنين شمرد تا به هفت زمين و هفت دريا و هفت كوه و هفت آسمان رسيد. آنگاه گفت : و اين است معناى آيه ((و البحر يمده من بعده سبعه ابحر((.

و نيز در آن كتاب آمده كه ابن منذر، ابن مردويه ، ابو الشيخ و حاكم از عبداللّه بن بريده روايت كرده اند كه گفت : ((ق (( كوهى است از زمرد كه محيط به دنيا است كه دو طرف آسمان روى آن قرار دارد.
باز در همان كتابست كه ابن ابى الدنيا - در كتاب عقوبات - و ابو الشيخ - در كتاب العظمه - از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت : خدا كوهى آفريده كه نامش قاف است و سراسر عالم را فرا گرفته و ريشه هايش تا آن صخره اى كه زمين روى آن است فرو رفته ، و چون خدا بخواهد شهر و قريه اى را دچار زلزله كند، به آن كوه دستور مى دهد تا ريشه هاى خود را تكان دهد - البته آن ريشه اى را كه از كنار اين قريه عبور كرده كوه هم آن ريشه خود را تكان مى دهد، و آن محل را مى لرزاند، از اين جهت است كه يك جا زلزله مى شود، و جاى ديگر نمى شود.

مؤلف : قمى هم به سند خود از يحيى بن ميسره خثعمى ، از امام باقر (عليه السلام ) نظير آن روايت را از عبداللّه بن بريده ، و روايت ديگرى را كه در معناى آن است بدون ذكر سند، و بدون ذكر نام امام نقل كرده و فرموده : كوهى محيط به دنيا است كه در وراى آن ياجوج و ماجوج قرار دارند.

و به هر حال اين روايات به هيچ وجه قابل اعتماد نيستند، و امروز بطلان آنها يا ملحق به بديهيات است و يا خود بديهى است .
ali Offline
#6 ارسال شده : 1400/07/07 01:50:46 ب.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,985

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

اسراييليات و خرافات در اخبار سليمان

رواياتى كه در اين داستان وارد شده

اخبارى كه در قصص آن جناب (سليمان) و مخصوصا در داستان هدهد و دنباله آن آمده ،

بيشترش مطالب عجيب و غريبى دارد كه حتى نظائر آن در اساطير و افسانه هاى خرافى كمتر ديده مى شود، مطالبى كه عقل سليم نمى تواند آن را بپذيرد و بلكه تاريخ قطعى هم آنها را تكذيب مى كند و بيشتر آنها مبالغه هايى است كه از امثال كعب و وهب نقل شده است .

و اين قصه پردازان مبالغه را به جايى رسانده اند كه گفته اند: سليمان پادشاه همه روى زمين شد و هفتصد سال سلطنت كرد و تمامى موجودات زنده روى زمين از انس و جن و وحشى و طير، لشكريانش ‍ بودند. و او در پاى تخت خود سيصد هزار كرسى نصب مى كرد، كه به هر كرسى يك پيغمبر مى نشست ، بلكه هزاران پيغمبر و صدها هزار نفر از امراى انس و جن روى آنها مى نشستند و مى رفتند. و مادر ملكه سباء از جن بوده و لذا پاهاى ملكه مانند پاى خران ، سم دار بوده و به همين جهت با جامه بلند خود، آن را از مردم مى پوشاند، تا روزى كه دامن بالا زد تا وارد صرح شود، اين رازش فاش گرديد. و در شوكت اين ملكه مبالغه را به حدى رسانده اند كه گفته اند: در قلمرو كشور او چهار صد پادشاه سلطنت داشتند و هر پادشاهى را چهار صد هزار نظامى بوده و وى سيصد وزير داشته است ، كه مملكتش را اداره مى كردند و دوازده هزار سر لشكر داشته كه هر سرلشكرى دوازده هزار سرباز داشته ،

و همچنين از اين قبيل اخبار عجيب و غير قابل قبولى كه در توجيه آن هيچ راهى نداريم ، مگر آنكه بگوييم از اخبار اسرائيليات است و بگذريم . و اگر از خوانندگان عزيز ما كسى بخواهد به آنها دست يابد، بايد به كتب جامع حديث چون الدر المنثور و عرائس و بحار و نيز به تفاسير مطول مراجعه نمايد.

تفسير الميزان سوره نمل
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.206 ثانیه ایجاد شد.