رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,985
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ظن و علم یکی از مباحث مبنایی در اصول فقه است و در استنباط احکام بطور غیر مستقیم نقش موثری دارد. در قران نیز در ایات مختلفی به ظن اشاره شده است
البته در اکثر موارد از عمل به ظنیات نهی شده است اما در برخی موارد نیز چنین نیست بطوریکه برخی مفسران و لغت شناسان انرا در زمره لغات اضداد بشمار اورده اند که معنای گمان دارد وهم یقین. لذا مناسب است در این زمینه ضمن مروری بر نظرات مختلف مفسرین بررسی بیشتری انجام دهیم.
ابتدا معانی لغتهای مرتبط همچوم ظن،علم،شک و یقین را مطالعه می کنیم:
علم: اصل الواحد در ماده، حضور و احاطه بر چيزي است و احاطه به واسطه اختلاف حدود و قوا (نيروها) متفاوت ميشود. پس احاطه در هر مورد برحسب همان مورد است. اگر علم، همراه با تمييز (تشخيص) و درك خصوصيات باشد، به آن معرفت ميگويند و هر گاه علم به حدّ طمأنينه و سكون برسد، به آن يقين ميگويند. علم، دو قسم است: حضوري و حصولي. علم حضوري؛ حضور مُدرِك - يعني نفس يا ذات - و احاطه آن بر ذات مُدرَك و صورت مطابق با واقع آن است. مثل اينكه نفس مجرد، خود و معارف شهودي اش را شهود كند و اينكه نفس، صورت واقعي محسوسات را ببيند؛و اين قويترين مراتب علم - يعني علم اليقين - است. اما علم حصولي: چيزي است كه به وسيله نظر و فكر از علم حضوري كسب ميشود و علوم رسمي متداول كه طالبان علم به تحصيل آن اشتغال دارند، از اين قبيل است.
ظنّ: اصل الواحد در ماده، اعتقاد ضعيف غير جازمي است كه يقيني كه مستند بر دليل قاطعي باشد، در آن نيست و غالباً مخالف واقعيت است و به همين جهت، تبعيت از آن مذموم است، هرچند به طور تصادفي با واقع مطابقت داشته باشد. ظَنّ به چيزي، گاهي در واقع، باطل است. گاهي گناه، و اعمّ از باطل است و گاهي ظنّ با يك فكر بد همراه است و گاهي ظنّ، حقّ و راست است. سوره مباركه حشر آيه 2: مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّـهِ، گمان نمیكرديد كه بيرون روند و خودشان گمان داشتند كه دژهايشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود. سوره مباركه فتح آيه 6: الظَّانِّينَ بِاللَّـهِ ظَنَّ السَّوْءِ، را كه به خدا گمان بد بردهاند.سوره مباركه بقره آيه 249: قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّـهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّـهِ، كسانی كه به ديدار خداوند يقين داشتند، گفتند: بسا گروهی اندك كه بر گروهی بسيار، به اذن خدا پيروز شدند. ظَنّ در اين مورد، به معناي مطلق اعتقاد به كار رفته است؛ اعتقادي كه حق و صدق است، هر چند به درجه يقيني كه به ادراك قطعي مستند باشد، نرسيده است. ضمناً اين ماده در كلام خداي متعال به معناي شك يا يقين به كار نرفته است و حق اين است كه كاربرد آن به معناي شكّ يا يقين، صحيح نيست، مگر اينكه مجوّزي داشته باشد و بيشتر كاربرد آن، در موارد طعن، تحقير، تضعيف (ضعيف كردن) و إهانت است. اما مفهوم تهمت، در موردي است كه ظنّ، برخلاف حق باشد.
یقن: اصل الواحد در ماده، علم ثابت در نفس است؛ به گونهاي كه قابل شكّ نباشد و موجب آرامش و اطمينان نفس شود . در فرهنگ تطبيقي آمده كه اين ماده، از زبانهاي يوناني و آرامي گرفته شده و اصل آن: ايگون و ايقونا ميباشد. اما يَقين: بر وزن فَعيل و به معناي علم ثابت است كه موجب سكون و اطمينان نفس ميشود.سوره مباركه حجر آيه 99: وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّی يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ، و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد.گفتيم كه يقين به معناي علمي است كه به ثبوت و اطمينان متّصف است و اين معنا مطلق است. پس اگر منظور از آن، يقين به صورت مطلق باشد: ميگويند آن علم اليقين؛ يعني علم در مرتبه يقين است و اگر در آن نقطه مركزي - كه آثار از آن جريان مييابد و تصميم و قطعيت و علم از آن سرچشمه ميگيرند مورد نظر باشد: ميگويند كه آن عيناليقين است؛ گويا آن مركزي براي پديد آمدن و تحقق يقين است و اگر در آن حاقّ يقين، ثبات و طمأنينهاش - به ذاته و فيذاته مورد نظر باشد: ميگويند كه آن حقّاليقين است و اين قويترين مرتبه از مراتب يقين است.
شکّ : اصل الواحد در اين ماده: چيزي است كه در مقابل جديت و قاطعيت در حكم يا عمل يا جريان امري است و از مصاديق آن: شك در عقيده و حكم است و آن زماني است كه فرد در حُكمش به قطعيت نرسيده و برايش يقين حاصل نشده و اين معنايي عُرفي است كه نيازمند دقت نيست تا به لزوم برابري تحقيقي ميان دو طرف شكّ و نبودن كمترين مرتبه رجحان در ميان آنها قائل باشيم. همچنان كه مناط در ظن نيز، رُجحان عُرفي است و از جمله مصاديق ديگر آن: فقدان جديت و قاطعيت در جنگ است، در هنگامي كه فرد به پوشيدن سلاح متوسّل ميشود و خود را به وسيله آن پوشيده و محفوظ ميدارد؛ و منظور مطلق شكّ نيست و همچنين پارگي چيزي است؛ اگر موجب از ميان رفتن قاطعيتي كه از آن انتظار ميرود، باشد، منبع:التحقيق في كلمات القران
کلمات کلیدی: علم الظن ظنا شک یقین ویرایش بوسیله کاربر 1398/08/08 11:40:11 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,985
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
معاني لغات ظن شك يقين و علم را از كتاب قاموس قران نيز مرور مي كنيم:
ظن: احتمال قوي. چنانكه وهم احتمال ضعيف و شك تساوي طرفين است «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ» انبياء: ۸۷. احتمال قوي داد كه هرگز بر او سخت نمي گيريم. در صحاح گويد: ظنّ معروف است. گاهي بجاي علم گذاشته ميشود. كلام قاموس نظير صحاح است. در اقرب گفته: ظنّ اعتقاد راجح است با احتمال نقيض و در علم و شك نيز بكار رود. طبرسي فرموده: ظنّ بعقيدۀ ابي هاشم از جنس اعتقاد است و بنظر قاضي و ابي علي جنس مستقلي است غير از اعتقاد، چنانكه سيد مرتضي رحمة اللّه نيز چنين گفته. ناگفته نماند: مشكل است ظنّ را در جاي علم بكار بريم زيرا قرآن آندو را از هم جدا كرده مثل: «قُلْتُمْ مٰا نَدْرِي مَا السّٰاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلّٰا ظَنًّا وَ مٰا نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ» جاثية: ۳۲. «وَ مٰا لَهُمْ بِذٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلّٰا يَظُنُّونَ» جاثيه: ۲۴. «مٰا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبٰاعَ الظَّنِّ» نساء: ۱۵۷. «وَ مٰا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ» نجم: ۲۸. و نيز بسيار بعيد است كه ظنّ را در قرآن بمعني شكّ بگيريم كه اين هر دو جنس مستقلي هستند. و قرآن بهر يك اعتناء خاصي دارد. اگر گويند: چرا در بعضي از آيات در جاي علم بقيامت ظنّ بكار برده مثل «وَ إِنَّهٰا لَكَبِيرَةٌ إِلّٰا عَلَي الْخٰاشِعِينَ. الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلٰاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ» بقره: ۴۵ و ۴۶. «أَ لٰا يَظُنُّ أُولٰئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ. لِيَوْمٍ عَظِيمٍ» مطففين: ۴ و ۵. «قٰالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلٰاقُوا اللّٰهِ» بقره: ۲۴۹؟
گوئيم: دربارۀ آخرت يقين لازم است نه ظنّ چنانكه فرموده: «وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» بقره: ۴. «يُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ» آل عمران: ۱۱۴. «لَعَلَّهُمْ بِلِقٰاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ» انعام: ۱۵۴. در آيات فوق علت استعمال ظنّ ظاهرا آنست كه ظنّ ملاقات رب و ظنّ بعثت هم در اصلاح عمل و ترس از خدا كافي است زيرا انسان ذاتا از خطر محتمل پرهيز ميكند. مثل آيۀ «وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخٰافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِليٰ رَبِّهِمْ» انعام: ۵۱. نظر الميزان و المنار نيز نزديك باين است. بعضي ظنّ را در آيات علم معني كرده اند ولي از ظاهر نبايد عدول كرد.
راغب در مفردات گويد: هر گاه ظنّ قوي باشد و يا مانند قوي تصور شود با انّ مشدّده و ان مخفف از مثقّله استعمال ميشود آنگاه آيات «يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلٰاقُوا رَبِّهِمْ» «يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلٰاقُوا اللّٰهِ» را شاهد آورده و آنها را در مقام يقين دانسته است. بنا بر قول راغب ميشود گفت: چون ان مشدّد و مخفّف براي تحقيق است اگر بعد از ظنّ بكار روند قرينه بودن ظنّ بمعني يقين است مثل آيات فوق و آيۀ «وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرٰاقُ» قيامة: ۲۸.
شكّ: گمان. توقف. طبرسي آنرا وقوف … معني كرده و فرمايد: مثل آنكه در خانه بودن زيد شك كند نزد او به هيچ يك از بودن و نبودن مزيتي نيست لذا توقف ميكند. راغب گويد: آن اعتدال و تساوي نقيضين است در نزد انسان. خلاصه: شك آنست كه شخص به هيچ يك از دو طرف قضيه يقين نكند و ترجيح هم ندهد بلكه بود و نبود در نظر وي مساوي باشد بر خلاف ظنّ كه يكي از دو طرف را ترجيح ميدهد «بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ» دخان: ۹. «فَمٰا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمّٰا جٰاءَكُمْ بِهِ» غافر: ۳۴. در بعضي از آيات شك با «مريب» توصيف شده است مثل «وَ إِنَّنٰا لَفِي شَكٍّ مِمّٰا تَدْعُونٰا إِلَيْهِ مُرِيبٍ» هود: ۶۲. در «ريب» از زمخشري نقل شد كه آن بمعني قلق و اضطراب است علي هذا شك مريب يعني: شك اضطراب آور. و احتمال دارد بمعني تهمت و سوء ظنّ باشد يعني: شك تهمت آور. بايد دانست شك نوعي از جهل است و آن از جهل اخص است كه جهل گاهي مطلق عدم علم است اين كلمه پانزده بار در كلام اللّه مجيد آمده است.
يقن: (بر وزن فلس و فرس) ثابت و واضح شدن. در مصباح و اقرب الموارد ميگويد «يقن الامر يقنا: ثبت و وضح» يقن متعدي بنفسه و به باء نيز آمده است «يقن الامر و بالامر» يعني بآن علم پيدا كرد و محقّق دانست. يقين وصف است بمعني فاعل. يعني ثابت و واضح. راغب گويد: آن صفت علم است بالاتر از معرفت و درايت … و شايد بمعني مفعول و ثابت باشد كه خواهد آمد در مصباح گويد: يقين علمي است كه از استدلال و تحقيق حاصل شود لذا علم خدا را يقين نگويند. در مجمع فرموده: علم را يقين گويند كه بر آن قطع حاصل شده و نفس بر آن آرام گرديده است. هر يقين علم است ولي هر علم يقين نيست گويا يقين علمي است كه بعد از استدلال و نظر حاصل شود. خلاصه: يقين بمعني ثابت يا ثابت شده و بالاتر از علم و از صفات آنست وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ بقره: ۴. و بآخرت آنها يقين پيدا ميكنند. يقنه و أيقنه هر دو بيك معني اند يعني تحقيق كرد و به يقين رسيد. باحتمال قوي مراد از يُوقِنُونَ در آياتي نظير: وَ فِي خَلْقِكُمْ وَ مٰا يَبُثُّ مِنْ دٰابَّةٍ آيٰاتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ جاثية: ۴. مراد تحقيق كردن و يقين جستجو كردن است. أَمْ خَلَقُوا السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لٰا يُوقِنُونَ طور: ۳۶. يعني بلكه تحقيق نميكنند تا يقين پيدا نمايند. وَ جَحَدُوا بِهٰا وَ اسْتَيْقَنَتْهٰا أَنْفُسُهُمْ نمل: ۱۴. آيات را در زبان انكار نمودند حال آنكه ضميرشان و باطنشان بآنها باور كرد و محقّق دانست.
كَلّٰا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ. ثُمَّ لَتَرَوُنَّهٰا عَيْنَ الْيَقِينِ تكاثر: ۵- ۷. ظاهرا اضافه در عِلْمَ الْيَقِينِ بيانيّه و عَيْنَ الْيَقِينِ بمعني نفس اليقين و خود يقين است كه روز قيامت باشد، ميشود گفت: آن حال است از مفعول لَتَرَوُنَّهٰا يعني: حقّا اگر علم جازم و يقين داشتيد شما را از تكاثر اموال مانع ميشد.
حتما حتما آتش بزرگ را خواهيد ديد سپس آنرا كه خود آنست خواهيد ديد. إِنَّ هٰذٰا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ واقعة: ۹۵. وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ حاقه: ۵۱. حق و يقين هر دو بيك معني است و اضافه در آن نظير اضافه بيانيّه است و افاده تأكيد ميكند و هر دو آيه در باره قيامت است معني آيه اوّل: اينكه در تقسيم شدن مردم باصحاب يمين و اصحاب شمال و سابقين گفتيم، ثابت و حتمي است و خلافي در آن نيست. در مجمع و الميزان بتأكيد نيست.
در مجمع و الميزان بتأكيد بودن آن تصريح شده است. مٰا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبٰاعَ الظَّنِّ وَ مٰا قَتَلُوهُ يَقِيناً نساء: ۱۵۷. «يَقِيناً» تميز است از قتل يعني بقتل عيسي عليه السّلام علم ندارند و فقط از ظن پيروي ميكنند و او را بيقين نكشتند ظنّ بكشتن او كردند: وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتّٰي يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ حجر: ۹۹.
مراد از يقين چنانكه گفته اند مرگ است و اطلاق يقين بر مرگ بعلت ثابت و حتمي بودن آن است و شايد اطلاق آن بر مرگ بجهت انكشاف واقع با آن است يعني تا آنگاه كه واقع منكشف شود و حقائق ايمان و كفر آشكار گردد پروردگارت را عبادت كن. اينكه بعضي يقين را بمعني علم گرفته و گفته اند عبادت تا حصول يقين است و چون يقين آمد تكليف ساقط ميباشد غلط محض است، مخاطب باين آيه رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله است و آن بزرگوار از اهل يقين بود ولي تا دم مرگ از تكليف شرعي دست نكشيد اين قول بضرورت اسلام باطل ميباشد. * موقن: آنكه داراي يقين يا جوياي يقين است وَ فِي الْأَرْضِ آيٰاتٌ لِلْمُوقِنِينَ ذاريات: ۲۰. در زمين آيات و دلائلي است براي يقين جويندگان.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,985
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
در مقاله معنا شناسی واژه «ظنّ» در قرآن کریم،اينگونه نتيجه گيري شده است:
از مباحث گذشته به دست آمد معنایی را که بسیاری از مفسّران برای«ظن»بیان کرده و آن را حالتی نفسانی، یعنی اعتقاد راجح و گمان که مرتبه ای بالاتر از شک و پایین تر از یقین است معنا کرده اند، معنای درستی برای این واژه در قرآن کریم نیست.
اصلی ترین معنای این واژه در فرهنگ عربی، احتمال نسبت به امری است و سپس همان گونه که بسیاری از لغویان گزارش کرده اند، این واژه در دو معنای شک و یقین(اطمینان)به کار رفته و در زمرۀ کلمات اضداد است. صاحبان کتب وجوه و نظائر برای این واژه در قرآن مجموعا پنج معنای: شک، یقین، تهمت، پندار و دروغ را بیان کرده و برای بازشناسی ظن به معنای شک از ظن به معنای یقین نیز، معیارهایی ادبی ذکر کرده اند.
در مقاله حاضر، با تکیه بر کاربردهای این واژه در فرهنگ عربی، ابتدا تفسیر ظن به گمان نقد شد، سپس با نقد وجوه معنایی بیان شده برای این واژه در قرآن کریم، تنها دو معنای یقین(اطمینان)و شک(شامل هر گونه احتمال و حدس و گمان غیر اطمینان آور)اثبات شد. هم چنین با تکیه بر تحلیل های روان شناختی، تفسیر مفسّران از این واژه در تعدادی از آیات مشتمل بر آن نقد شده و معنایی متفاوت با آن چه مفسّران در تفسیر این واژه بیان کرده بودند اثبات شده است.
همچنین توجّه به سیاق، همراه با بهره گیری از تحلیل جامعه شناختی و روان شناختی حاکم بر فضا و سیاق آیات، به عنوان دقیق ترین معیار بازشناسی ظن به معنای یقین، از ظن به معنای شک شناسانده شد.
منبع : مجله کتاب قیم - بهار 1390 - شماره 1 , طیب حسینی، سید محمود
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,985
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
اقسام ظن در قرآن ________________________________________
ظن در قرآن کریم با لحاظها و ملاکهای مختلف و گوناگونی قابل تقسیم است؛ اما در این عنوان به تقسیمی می پردازیم که به اعتبار حکم بیان شده باشد. بنا بر این اعتبار، چهار قسم ظن وجود دارد: ظن واجب، حرام، مستحب و مباح؛ لکن در این بحث فقط ظن واجب و حرام را مورد بررسی قرار میدهیم که از اهمیت ویژهای برخوردار است:
← ظن واجب ظن واجب: همان حسنِ ظن به خدا، رسول خدا و بندگان صالح است که مؤمنان نسبت به این نوع گمان امر شدهاند: «لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً...» «چرا هنگامى كه اين تهمت را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خود و كسى كه همچون خود آنها بود گمان خير نبردند...» آیه شریفه در مقام سرزنش مؤمنانی است که در حادثه ی تهمت زدن به یک سری افراد مؤمن و پاکدامن، فریب خوردند و تحت تأثیر سخن منافقان قرار گرفته و موقع استماع دروغ بودن تهمتهای ناروای منافقان را علنی نکردند؛ لذا قرآن با استفهام توبیخی، أمر به حسن ظن نسبت به مؤمنان نموده و مفسران این نوع ظن را واجب نامیدهاند.
← ظن حرام
ظن حرام: همان سوء ظن به خدا، رسول خدا و مؤمنان است که در قرآن از آن نهی شده و آن را "گناه" خوانده است: «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» «ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است؛» معنای آیه این است که بیشتر مصادیق ظن را رها کنید و عمل به آن نکنید، تا اینکه برهان قطعی و علم به واقع ظاهر شود؛ چرا که احتمال ارتکاب به گناه زیاد است و در این صورت مستحق عقوبت الهی میشوید. [۴۶]
نکته ی بعدی این است که آیه مفهوم مخالف دارد، به این معنا که برخی از ظنها گناه نیستند؛ لذا آیه دال بر این است که به جز "ظن حرام" اقسام دیگری از ظن نیز وجود دارد. بنابراین گمان هایی هستند که قرآن از آنها به شدت نهی کرده؛ چون تکیه بر اماره های بی پایه و بی اساس بوده و معقول و منطقی نیستند و مبنای کار عقلا در زندگی قرار نمیگیرند؛ طبق تعبيرات آيات سوره ی نجم این گمانهای باطل، هم رديف هواى نفس، اوهام و خرافات است که احدی را به حق نمی رساند.
محدوده ظن منهی از دیدگاه قرآن
در قرآن کریم تبعیت از ظن و خود ظن مورد نهی قرار گرفته، بهطوریکه گاهی تمام افراد و گاهی برخی افراد مشمول این نهی شده است: «وَ لاتَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ...» «از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن...» نهى آيه از پيروى هر چيزى است كه بدان علم و يقين نداريم، که پيروى از علم در حقيقت حكم فطری بشر است؛ در نتيجه انسانی که فطرت سالم دارد، هرگز در مسير زندگيش از پيروى علم منحرف نشده و دنبال شك و ظن نمىرود؛ پس چنین انسانی در مسائل مورد نیاز یا شخصاً علم و تخصص دارد كه همان را پيروى مىكند، يا از علم كسى پيروى مىكند كه اطمينان و يقين به صحت گفتههاى وى دارد، هر چند در اصطلاح برهان منطقى، به این نوع یقین علم نمىگويند.
بنابراین معنای آیه ناظر به این است که اگر دليل علمى قائم شد بر وجوب پيروى از ظنى مخصوص، پيروى آن ظن هم، پيروى از علم خواهد بود؛ در نتيجه در هر اعتقاد يا عملى كه تحصيل علم ممكن باشد، پيروى از غير علم حرام است، و در غیر این صورت دليل علمى باید ارتكاب آن را جائز بداند، مانند اخذ احكام از پيامبر و اطاعت آن جناب در اوامر و نواهى كه از ناحيه پروردگارش دارد.
لذا درست است که ظهور لفظى آیه بيش از ظن و گمان را نمىرساند، و ليكن دليل قطعى داريم بر اينكه پيروى اين ظن واجب است، و آن دليل همان بناى عقلا بر حجيت ظهور است؛ پس اگر پيروى از علم در هر مساله محدود به علم خود انسان باشد، پيروى ما از ظاهر آيه پيروى علمی نیست؛ زيرا يقين نداريم كه به مراد واقعى کلام رسیدیم، یا مقصود واقعى غير از معناى ظاهرش است که در صورت عدم پیروی از ظن و گمان، خود آيه ناقض و مخالف خودش خواهد بود. [۶۳]
البته برخی مفسرین در این گونه آیات دست به توجیه زده و گفتهاند: نهی تبعیت از ظن، مربوط به مسائلی است که در آیات مربوطه سخن به میان آمده؛ از جمله اینکه نهی از ظن مخصوص جایی است که قدرت بر علم باشد؛ و برخی نهی از ظن را مربوط به تهمت و سوء ظن در عمل گرفتهاند. بنابراین کسانی که دائرهی افراد ظن را محدود میدانند، آیاتی را مؤید کلام خود آوردهاند، از جمله: «ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَالظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ...» «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد؛ چرا كه بعضى از گمانها گناه است...»
نقل از سايت ويكي فقه
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
بررسی مفهوم ظن در قران: ظن در چه مواردی مجاز و در چه مواردی نکوهیده است؟
ظن و علم یکی از مباحث مبنایی در اصول فقه است و در استنباط احکام بطور غیر مستقیم نقش موثری دارد. در قران نیز در ایات مختلفی به ظن اشاره شده است. البته در اکثر موارد از عمل به ظنیات نهی شده است اما در برخی موارد نیز چنین نیست بطوریکه برخی مفسران و لغت شناسان انرا در زمره لغات اضداد بشمار اورده اند که معنای گمان دارد و هم یقین. لذا مناسب است که آیات مختلف قران در این زمینه را شناسایی و دسته بندی نماییم:
الف: معنای مشترک ظن در ایات با تامل در آیاتی که انها فعل یا مصدر ظن بکار رفته است، میتوان گفت معنای ان برداشت ذهنی، حدس و نظر و رای افراد است که مبتنی بر دلیل و علم نیست. این برداشت و ذهنیت و دریافت میتواند در برخی مواقع درست و منطبق بر واقع باشد و گاهی خیر. اما چون اصل ان مبتنی بر دلیل نیست، غالبا نکوهیده است.
برخی آیات را مرور می کنیم 1-تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ :القيامة(25) ترجمه : (در ان روز چهره هایی عبوس است زيرا ) دریافته که عذابى در پيش دارد که پشت را در هم میشکند!
2- أَلَا يَظُنُّ أُولَٰئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ : المطففين(4) ترجمه : مگر آنان فکر نمیکنندکه برانگيخته خواهند شد؟
3-وَمَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَإِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ :الشعراء(186) ترجمه : «و تو جز بشرى مانند ما [بيش] نيستى، و قطعاً تو را از دروغگويان مىدانيم.
4-يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا :الاسراء(52) ترجمه : روزى که شما را فرا مىخواند، پس در حالى که او را ستايش مىکنيد اجابتش مىنماييد و فکر میکنید که جز اندکى [در دنيا] نماندهايد. ظن و برداشت بدون علم اما درست
5-وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَىٰ تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ ۖ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَىٰ مَسْحُورًا : الاسراء(101) ترجمه : و در حقيقت، ما به موسى نُه نشانه آشکار داديم. -پس، از فرزندان اسرائيل بپرس- آنگاه که نزد آنان آمد، و فرعون به او گفت: «اى موسى، من جداً تو را افسونشده مىدانم.»
6-قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنْزَلَ هَٰؤُلَاءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا : الاسراء(102) ترجمه : گفت: «قطعاً مىدانى که اين [نشانهها] را که باعث بينشهاست، جز پروردگار آسمانها و زمين نازل نکرده است، و راستى اى فرعون، تو را گرفتار و مغلوب می دانم.» ظن درست شاید در مقام جدل همان فعل مشابه فرعون را استفاده کرده است حال انکه موسی بر اساس اموزه های وحی و سنتهای الهی باین نتیجه مطمئن بوده است و یا شاید هم در مقام جدل خواسته فرعون را از سرانجام کار خود بترساند ولی خودش هم کاملا مطمئن نبوده است.
7-وَأَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا : الجن(5) ترجمه : و ما فکر میکردیم که انس و جن هرگز به خدا دروغ نمىبندند. ظن نادرست
8-وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا : الجن(7) ترجمه : و آنها [نيز] آن گونه که [شما] پنداشتهايد، بر این باور بودند که خدا هرگز کسى را زنده نخواهد گردانيد. 9- حَتَّىٰ إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَنْ نَشَاءُ ۖ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ : يوسف(110) ترجمه : تا هنگامى که فرستادگان [ما] نوميد شدند و [مردم] فکر کردند که به آنان واقعاً دروغ گفته شده، يارىِ ما به آنان رسيد. پس کسانى را که مىخواستيم، نجات يافتند، و[لى] عذاب ما از گروه مجرمان برگشت ندارد.
10- وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ: الأعراف(171) ترجمه : و [ياد کن] هنگامى را که کوه [طور] را بر فرازشان سايبانآسا، برافراشتيم، و چنان برداشت کردند که [کوه] بر سرشان فرو خواهد افتاد. [و گفتيم:] آنچه را که به شما دادهايم به جدّ و جهد بگيريد، و آنچه را در آن است به ياد داشته باشيد. شايد که پرهيزگار شويد. 11- الأنبياء(87) وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ترجمه : و «ذوالنون» را [ياد کن] آنگاه که خشمگين رفت و فکر کرد که ما هرگز بر او قدرتى نداريم، تا در [دل] تاريکيها ندا درداد که: «معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، راستى که من از ستمکاران بودم.»
آیاتیکه برخی مترجمان و مفسران، ظن را به یقین معنا کرده اند.
2-وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ :القيامة(28) ترجمه : و دریافته که از دنيا جدا میشود. در این ایه خیلی از مترجمان معنای یقین را ذکر کرده اند اما لزومی به یقین رسیدن نیست بلکه فرد محتضر از وضعیت خود این برداشت را پیدا کرده که مرگش نزدیک است و دلیل علمی ندارد. ظن درست إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ الحاقة(20) ترجمه : من فکر میکردم که به حساب خود مىرسم. ظن درست يونس هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ ۙ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (22) ترجمه : او کسى است که شما را در خشکى و دريا مىگرداند، تا وقتى که در کشتيها باشيد و آنها با بادى خوش، آنان را بِبَرَند و ايشان بدان شاد شوند [بناگاه] بادى سخت بر آنها وزد و موج از هر طرف بر ايشان تازد و دریابند که در محاصره افتادهاند، در آن حال خدا را پاکدلانه مىخوانند که: «اگر ما را از اين [ورطه] بِرَهانى، قطعاً از سپاسگزاران خواهيم شد.» ظن درست
الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ البقرة(46) ترجمه : همان کسانى که بر این باورند که با پروردگار خود ديدار خواهند کرد؛ و به سوى او باز خواهند گشت. ظن درست
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
ادامه موضوع ظن و علم در قران
ب)شناخت مترادف ها و متضادها (هم نشین ها و جانشین ها):
ب1)آیاتی که ظن با نفی هرگونه علم و عدم یقین بکار رفته است.
1- النجم(28) :وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ ۖ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ترجمه : و ايشان را به اين [کار] هيچ معرفتى نيست. جز گمان [خود] را پيروى نمىکنند، و در واقع، گمان در [وصول به] حقيقت هيچ سودى نمىرساند. نفی باور مشرکین که فرشتگان را دختران خدا و شفیع میدانستند. هيچ علمي نداشتن= ظن نکوهش اتباع ظن
2- وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ ۚ وَمَا لَهُمْ بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ : الجاثية(24) ترجمه : و گفتند: «غير از زندگانى دنياى ما [چيز ديگرى] نيست؛ مىميريم و زنده مىشويم، و ما را جز طبيعت هلاک نمىکند.» و[لى] به اين [مطلب] هيچ دانشى ندارند [و] تنها برداشتهای ذهنی دارند. هيچ علمي نداشتن=فرضيات ظني و برداشتهای ذهنی
3- سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا ۗ قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا ۖ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ :انعام 148 ترجمه : کسانى که شرک آوردند به زودى خواهند گفت: «اگر خدا مىخواست، نه ما و نه پدرانمان شرک نمىآورديم، و چيزى را [خودسرانه] تحريم نمىکرديم.» کسانى هم که پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبران خود را] تکذيب کردند، تا عقوبت ما را چشيدند. بگو: «آيا نزد شما هیچ دانشى هست که آن را براى ما آشکار کنيد؟ شما جز از گمان پيروى نمىکنيد، و جز دروغ نمىگوييد.» هيچ علمي نداشتن= ظن
4-النساء(157) وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ۚ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا ترجمه : و گفته ايشان که: «ما مسيح، عيسى بن مريم، پيامبر خدا را کشتيم»، و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند، ليکن امر بر آنان مشتبه شد؛ و کسانى که در باره او(چگونگی مرگ عیسی) اختلاف کردند، در مورد آن دچار شکّ هستند(که کشتند یا دار زدند)بلکه هيچ علمى بدان ندارند( که ایا عیسی را کشتند یا نه)، جز آنکه از گمان پيروى مىکنند، و يقيناً او را نکشتند. در اینجا شک و ظن در مقابل علم قرار گرفته و یقین بالاتر از همه انها مطرح شده است. بي علمي كامل= ظن = عدم یقین
در ایات قران ، شک و تردید پایین تر از ظن است از لحاظ اطمینان و باور شخص.در شک هنوز فرد مردد است که کدام یک از دو طرف را بپذیرد.در ایه 21 سوره سبا اهل ایمان به اخرت در مقابل افرادیکه در ان شک دارند،قرار گرفته اند. اما در ظن فرد دارای ذهنیت و باوری شده (درست یا غلط) که در ان شکی ندارد. و انرا اساس اقدام خود قرار میدهد.
نكته: هركجا كه باور يا اقدامي نكوهش شده كه بدون علم است،علم بصورت نكره و با حرف جر من امده است. (ما لهم به من علم) که مفید عموم است يعني هيچ دانشي در ان موضوع ندارند. نه اينكه علمشان كافي نيست.
5- وَإِذَا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَيْبَ فِيهَا قُلْتُمْ مَا نَدْرِي مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ : الجاثية(32) ترجمه : و چون گفته شد: «وعده خدا راست است و شکى در رستاخيز نيست»، گفتيد: «ما نمىدانيم رستاخيز چيست. این برداشت و ذهنیت ماست و دنبال كسب يقين هم نيستيم.» این ایات هم نکوهش باور منکران معاد است که از روی ظن و بدون حصول علم و یقین انرا منکر بوده اند. نکته :در اینجا ظن مقابل یقین قرار گرفته است. برداشت ذهني و ظني= عدم يقين
ب2)آیاتی که اتباع ظن یا بی علمی و خرص باهم بکار رفته است
خرص به معنای تحت تأثير واقع شدن و اختلاف براساس گمان است، بدون اينكه بر اساسي محكم و اصلي استوار مستند باشد و اين معنا بعد از به وجود آمدن گماني كه به آن اعتماد شود، پديد ميآيد. مانند: خَرصُ النَّخلِ و الثَّمَرِ: يعني چيدن خرما و ميوه پيش از رسيدن آنها
1- وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ : الأنعام(116) ترجمه : و اگر از بيشتر کسانى که در [اين سر]زمين مىباشند پيروى کنى، تو را از راه خدا گمراه مىکنند. آنان جز از گمان [خود] پيروى نمىکنند و جز به حدس و تخمين نمىپردازند.
2-أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ ۗ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَكَاءَ ۚ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ : يونس(66) ترجمه : آگاه باش، که هر که [و هر چه] در آسمانها، و هر که [و هر چه] در زمين است از آنِ خداست. و کسانى که غير از خدا شريکانى را مىخوانند، [از آنها] پيروى نمىکنند. اينان جز از گمان پيروى نمىکنند و جز گمان نمىبرند. اتباع ظن=خرص
3-وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَٰنُ مَا عَبَدْنَاهُمْ ۗ مَا لَهُمْ بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ : الزخرف(20) ترجمه : و مىگويند: «اگر [خداى] رحمان مىخواست، آنها را نمىپرستيديم.» آنان به اين [دعوى] هيچ دانشى ندارند [و] جز حدس نمىزنند. هيچ علمي نداشتن= خرص
4-سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا ۗ قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا ۖ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ: انعام148
ترجمه : کسانى که شرک آوردند به زودى خواهند گفت: «اگر خدا مىخواست، نه ما و نه پدرانمان شرک نمىآورديم، و چيزى را [خودسرانه] تحريم نمىکرديم.» کسانى هم که پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبران خود را] تکذيب کردند، تا عقوبت ما را چشيدند. بگو: «آيا نزد شما دانشى هست که آن را براى ما آشکار کنيد؟ شما جز از گمان پيروى نمىکنيد، و جز دروغ نمىگوييد.» هيچ علمي نداشتن=اتباع ظن =خرص
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
ظن و علم در قرآن: ظن و گمان در چه مواردی نکوهش شده است؟ موارد منهی ظن
1-نكوهش اتخاذ باورها بدون هيچ علمي
از جمله در ایات زیر النجم(23) إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ ۚ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ ۖ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَىٰ ترجمه : [اين بتان] جز نامهايى بيش نيستند که شما و پدرانتان نامگذارى کردهايد [و] خدا بر [حقّانيّت] آنها هيچ دليلى نفرستاده است. [آنان] جز گمان و آنچه را که دلخواهشان است پيروى نمىکنند، با آنکه قطعاً از جانب پروردگارشان هدايت برايشان آمده است.
- وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ ۚ وَمَا لَهُمْ بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ : الجاثية(24) ترجمه : و گفتند: «غير از زندگانى دنياى ما [چيز ديگرى] نيست؛ مىميريم و زنده مىشويم، و ما را جز طبيعت هلاک نمىکند.» و[لى] به اين [مطلب] هيچ دانشى ندارند [و] تنها برداشتهای ذهنی دارند.
- سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا ۗ قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا ۖ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ :انعام 148 ترجمه : کسانى که شرک آوردند به زودى خواهند گفت: «اگر خدا مىخواست، نه ما و نه پدرانمان شرک نمىآورديم، و چيزى را [خودسرانه] تحريم نمىکرديم.» کسانى هم که پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبران خود را] تکذيب کردند، تا عقوبت ما را چشيدند. بگو: «آيا نزد شما هیچ دانشى هست که آن را براى ما آشکار کنيد؟ شما جز از گمان پيروى نمىکنيد، و جز دروغ نمىگوييد.»
يونس(35) قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ ۚ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ ۗ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَىٰ ۖ فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ترجمه : بگو: «آيا از شريکان شما کسى هست که به سوى حق رهبرى کند؟» بگو: «خداست که به سوى حق رهبرى مىکند» پس، آيا کسى که به سوى حق رهبرى مىکند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا کسى که راه نمىنمايد مگر آنکه [خود] هدايت شود؟ شما را چه شده، چگونه داورى مىکنيد؟
يونس(36) وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا ۚ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ترجمه : و بيشترشان جز از گمان پيروى نمىکنند [ولى] گمان به هيچ وجه [آدمى را] از حقيقت بىنياز نمىگرداند. آرى، خدا به آنچه مىکنند داناست.ویرایش بوسیله کاربر 1399/01/13 09:44:35 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
ظن و علم در قرآن: ظن و گمان در چه مواردی نکوهش شده است؟
موارد منهی ظن
2-سوءظن به خدا آل عمران(154) ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَىٰ طَائِفَةً مِنْكُمْ ۖ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ ۖ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ ۗ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ ۗ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ ۖ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا ۗ قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمْ ۖ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
ترجمه : سپس [خداوند] بعد از آن اندوه، آرامشى [به صورت] خواب سبکى، بر شما فرو فرستاد، که گروهى از شما را فرا گرفت، و گروهى [تنها] در فکر جان خود بودند؛ و در باره خدا، گمانهاى ناروا، همچون گمانهاى [دوران] جاهليت مىبردند. مىگفتند: «آيا ما را در اين کار اختيارى هست؟» بگو: «سررشته کارها [شکست يا پيروزى]، يکسر به دست خداست.» آنان چيزى را در دلهايشان پوشيده مىداشتند، که براى تو آشکار نمىکردند. مىگفتند: «اگر ما را در اين کار اختيارى بود، [و وعده پيامبر واقعيت داشت،] در اينجا کشته نمىشديم.» بگو: «اگر شما در خانههاى خود هم بوديد، کسانى که کشته شدن بر آنان نوشته شده، قطعاً [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خويش مىرفتند. و [اينها ] براى اين است که خداوند، آنچه را در دلهاى شماست، [در عمل] بيازمايد؛ و آنچه را در قلبهاى شماست، پاک گرداند؛ و خدا به راز سينهها آگاه است. نفي ظن غير حق به خدا
الأحزاب(10) إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا ترجمه : هنگامى که از بالاى [سر] شما و از زير [پاى] شما آمدند، و آنگاه که چشمها خيره شد و جانها به گلوگاهها رسيد و به خدا گمانهايى [نابجا] مىبرديد.
الفتح(6) وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ ۚ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ ۖ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا ترجمه : و [تا] مردان و زنان نفاقپيشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد بردهاند، عذاب کند؛ بد زمانه بر آنان باد. و خدا بر ايشان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنم را براى آنان آماده گردانيده و [چه] بد سرانجامى است، فصلت(22) وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَتِرُو نَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ وَلَٰكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيرًا مِمَّا تَعْمَلُونَ ترجمه : و [شما] از اينکه مبادا گوش و ديدگان و پوستتان بر ضدّ شما گواهى دهند [گناهانتان را] پوشيده نمىداشتيد ليکن گمان داشتيد که خدا بسيارى از آنچه را که مىکنيد نمىداند.
فصلت(23) وَذَٰلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْدَاكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ ترجمه : و همين بود گمانتان که در باره پروردگارتان برديد؛ شما را هلاک کرد و از زيانکاران شديد.
3-سوء ظن نسبت به ديگران الحجرات(12) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ ترجمه : اى کسانى که ايمان آوردهايد، از بسيارى از گمانها بپرهيزيد که پارهاى از گمانها گناه است، و جاسوسى مکنيد، و بعضى از شما غيبت بعضى نکند؛ آيا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ از آن کراهت داريد. [پس] از خدا بترسيد، که خدا توبهپذير مهربان است.
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
موارد مذموم و نکوهش شده از اقدامات و رفتارهایی که مبتنی بر علم نیستند:
1-درخواست و دعا از چیزی که علمی به آن نداریم. هود(46) قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ ۖ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۖ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ترجمه : فرمود: «اى نوح، او در حقيقت از کسان تو نيست، او [داراى] کردارى ناشايسته است. پس چيزى را که بدان علمی ندارى از من مخواه. من به تو اندرز مىدهم که مبادا از نادانان باشى.»
2-فتوا دادن و حرام کردن حلال ها بدون علم که در واقع افترا به خداست. الأنعام(140) قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ ۚ قَدْ ضَلُّوا وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ ترجمه : کسانى که از روى بىخردى و نادانى، فرزندان خود را کشتهاند، و آنچه را خدا روزيشان کرده بود -از راه افترا به خدا- حرام شمردهاند، سخت زيان کردند. آنان به راستى گمراه شده، و هدايت نيافتهاند.
الأنعام(144) وَمِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ ۗ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَيَيْنِ ۖ أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهَٰذَا ۚ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ترجمه : و از شتر دو، و از گاو دو. بگو: «آيا [خدا] نرها[ى آنها] را حرام کرده يا مادهها را؟ يا آنچه را که رحم آن دو ماده در بر گرفته است؟» آيا وقتى خداوند شما را به اين [تحريم] سفارش کرد حاضر بوديد؟ پس کيست ستمکارتر از آنکس که بر خدا دروغ بندد، تا از روى نادانى، مردم را گمراه کند؟ آرى، خدا گروه ستمکاران را راهنمايى نمىکند.
3- محاجه در چیزی که علم نداریم. آل عمران(66) هَا أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ترجمه : هان، شما [اهل کتاب] همانان هستيد که در باره آنچه نسبت به آن دانشى داشتيد محاجه کرديد؛ پس چرا در مورد چيزى که بدان هیچ دانشى نداريد محاجه مىکنيد؟ با آنکه خدا مىداند و شما نمىدانيد.
4- نقل قول و اتهام به دیگران بدون علم النور(15) إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ ترجمه : آنگاه که آن [بهتان] را از زبان يکديگر مىگرفتيد و با زبانهاى خود چيزى را که بدان علم نداشتيد، مىگفتيد و مىپنداشتيد که کارى سهل و ساده است با اينکه آن [امر] نزد خدا بس بزرگ بود.
5-اقدامي كه باعث اسيب به بقيه ميشود بدون علم از اینکه ایا مستحق چنین اسیبی هستند یا خیر الفتح(25) هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ ۚ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۖ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا ترجمه : آنها بودند که کفر ورزيدند و شما را از مسجد الحرام بازداشتند و نگذاشتند قربانى [شما] که بازداشته شده بود به محلش برسد، و اگر [در مکه] مردان و زنان با ايمانى نبودند که [ممکن بود] بىآنکه آنان را بشناسيد، ندانسته پايمالشان کنيد و تاوانشان بر شما بماند [فرمان حمله به مکه مىداديم] تا خدا هر که را بخواهد در جوار رحمت خويش درآورد. اگر [کافر و مؤمن] از هم متمايز مىشدند، قطعاً کافران را به عذاب دردناکى معذب مىداشتيم. جلوگيري از .
6-تکذیب عقاید و سخنان دیگران بدون علم
النمل(84) حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوا قَالَ أَكَذَّبْتُمْ بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ترجمه : تا چون [همه کافران] بيايند، [خدا] مىفرمايد: «آيا نشانههاى مرا به دروغ گرفتيد و حال آنکه از نظر علم، بدانها احاطه نداشتيد؟ آيا [در طول حيات] چه مىکرديد؟»
7-عدم پیروی و دنباله روی از افراد و احزاب و محافل و موضوعاتی که به انها علم نداریم
الاسراء(36) وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ترجمه : و چيزى را که بدان هیچ علمی ندارى دنبال مکن، زيرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
8-اتخاذ باورها و عقاید بدون علم
الكهف(5) مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ ۚ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ ۚ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا ترجمه : نه آنان و نه پدرانشان به اين [ادّعا] دانشى ندارند. بزرگ سخنى است که از دهانشان برمىآيد. [آنان] جز دروغ نمىگويند. الأنعام(100) وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ ۖ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يَصِفُونَ ترجمه : و براى خدا شريکانى از جن قرار دادند، با اينکه خدا آنها را خلق کرده است. و براى او، بى هيچ دانشى، پسران و دخترانى تراشيدند. او پاک و برتر است از آنچه وصف مىکنند. غافر(42) تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ ترجمه : مرا فرا مىخوانيد تا به خدا کافر شوم و چيزى را که بدان علمى ندارم با او شريک گردانم؛ و من شما را به سوى آن ارجمند آمرزنده دعوت مىکنم.
العنكبوت(8) وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا ۖ وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا ۚ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ترجمه : و به انسان سفارش کرديم که به پدر و مادر خود نيکى کند، و[لى] اگر آنها با تو درکوشند تا چيزى را که بدان علم ندارى با من شريک گردانى، از ايشان اطاعت مکن. سرانجامتان به سوى من است، و شما را از [حقيقت] آنچه انجام مىداديد باخبر خواهم کرد. عدم علم در عقايد الحج(3) وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ ترجمه : و برخى از مردم در باره خدا بدون هيچ علمى مجادله مىکنند و از هر شيطان سرکشى پيروى مىنمايند.
الحج(71) وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ ۗ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ ترجمه : و به جاى خدا چيزى را مىپرستند که بر [تأييد] آن حجّتى نازل نکرده و بدان دانشى ندارند، و براى ستمکاران ياورى نخواهد بود.
لقمان(20) أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً ۗ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ ترجمه : آيا ندانستهايد که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمين است، مسخّر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است؟ و برخى از مردم در باره خدا بى[آنکه] دانش و رهنمود و کتابى روشن [داشته باشند] به مجادله برمىخيزند.
ویرایش بوسیله کاربر 1399/01/13 09:39:48 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
تعریف ظن و علم در قران چیست؟ ظن در کجا مجاز و کجا نکوهیده است؟
مواردیکه ظن مجاز یا ممدوح است؟
1-ظن خير به ديگران النور(12) لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْكٌ مُبِينٌ ترجمه : چرا هنگامى که آن [بهتان] را شنيديد، مردان و زنان مؤمن گمان نيک به همدیگر نبردند و نگفتند: «اين بهتانى آشکار است»؟
در ایات قبلی سوره نور از اینکه مومنان شایعات علیه همدیگر را بدون علم منتشر میکردند،نکوهش شده بود. در این ایه فرموده که بجای افک و تهمت،مومنان باید به هم ظن و گمان و ذهنیت خیر و مثبت داشته باشند.
2-ظن و نیت به اقامه حدود الهی براي رجعت كافيست
البقرة(230) فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّىٰ تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ ۗ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ ۗ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
ترجمه : و اگر [شوهر براى بار سوم] او را طلاق گفت، پس از آن، ديگر [آن زن] براى او حلال نيست، تا اينکه با شوهرى غير از او ازدواج کند [و با او همخوابگى نمايد]. پس اگر [شوهر دوم] وى را طلاق گفت، اگر آن دو [همسر سابق] فکر کنند که حدود خدا را برپا مىدارند، گناهى بر آن دو نيست که به يکديگر بازگردند. و اينها حدود احکام الهى است که آن را براى قومى که مىدانند، بيان مىکند. ویرایش بوسیله کاربر 1398/12/16 09:32:20 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
مفهوم علم و ظن در قرآن: ایا برای انجام هر کاری باید به یقین رسید؟
در پستهای قبل بیان شد که قران در موارد زیادی اتخاذ عقاید و انجام رفتارها را از روی ظن و بدون علم منع کرده است.
سئوال1:آيا حصول علم در هر موضوع،يقين پيدا كردن و لزوما به حقيقت مطلب رسيدن است؟
پاسخ: هرچند كسب يقين و اطلاع برحقيقت امور،مطلوب و غرض اصلي تلاشهاي علمي انسان است اما با توجه به اينكه در بسياري مسايل، حصول اين امر بسيار سخت و يا ناممكن است، لذا خداوند هم تكليف مالايطاق ننموده و همان حصول_اطمينان_متعارف در اتخاذ باورها و رفتارها را كافي ميداند.
⬅️ استفاده از لفظ علم ( ونه یقین که مرتبه بالاتری است) نیز از مویدات این امر است.
✳️هم چنین بیان شد که هركجا كه باور يا اقدامي نكوهش شده كه بدون علم است،علم بصورت نكره و با حرف جر من امده است. (ما لهم به من علم) که مفید عموم است يعني هيچ دانشي در ان موضوع ندارند. نه اينكه علمشان كافي نيست.
✳️ ایات زیر نشان میدهد که همان علم عرفی و بشری کافیست و ضرورتی به کشف حقیقت امور نیست.ازجمله
ایه 10 سوره ممتحنه
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ ۖ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ ۖ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ ۖ ترجمه : اى کسانى که ايمان آوردهايد، چون زنان با ايمان مهاجر، نزد شما آيند آنان را بيازماييد. خدا به ايمان آنان داناتر است. پس اگر آنان را باايمان تشخيص داديد، ديگر ايشان را به سوى کافران بازنگردانيد:
👈 یعنی خدا به حقیقت ایمان انها علم دارد اما شما اگر با ملاکهای ظاهری و علمی خودتان انها را مومن تشخیص دادید،بر همان اساس عمل کنید.
الشعراء(197) أَوَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ ترجمه : آيا براى آنان، اين خود دليلى روشن نيست که علماى بنىاسرائيل از او اطّلاع دارند؟ (او را می شناسند از روی تطابق پیامبر با نشانه هایی که در کتب خود دیده اند)
یعنی شناخت از روی دلیل و تطابق با قراین حجت است. شناخت علمی نه یقینی
الأحقاف(4) قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَاوَاتِ ۖ ائْتُونِي بِكِتَابٍ مِنْ قَبْلِ هَٰذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ترجمه : بگو: «به من خبر دهيد، آنچه را به جاى خدا فرا مىخوانيد به من نشان دهيد که چه چيزى از زمين [را] آفريده يا [مگر] آنان را در [کار] آسمانها مشارکتى است؟ اگر راست مىگوييد، کتابى پيش از اين [قرآن ]يا بازماندهاى از دانش نزد من آوريد.» انچه که در عقاید مرتبط با دین حجت و مورد قبول است مستند بودن به کتاب الهی یا یک اثر علمی متعارف بشری است
سئوال 2:امروزه یک نفر نمی تواند در همه زمینه ها به علم برسد،تکلیف چیست؟
✅ قران در موارد مختلفی به این مساله پاسخ داده که باید به اهل_علم مراجعه کرد(کسانی که مطمین هستیم آنها علم ان موضوع را دارند)
از جمله آیات زیر:
الف يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّاآیه 43 سوره ابراهیم: حضرت ابراهیم پس از رسیدن به مقام نبوت ،به آزر میگوید که من به علم ودانشی رسیدم که تو نداری پس از من تبعیت کن.
ب)وَ ما أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إلَّا رِجالًا نُوحِى إلَيْهِمُ فَاسْألُوا أهْلَ الذِّكْرِ إنْ كُنْتُمْ لاتَعْلَمُون. بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ انْزَلْنا إلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلناسِ ما نُزِّلَ إلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونْ» (سوره ى نحل، آيات 43 و 44)
«و ما پيش از تو «اى محمد» هرگز- براى دعوت مردمان- نفرستاديم مگر مردانى را كه به آن ها وحى مى كنيم پس از آگاهان بپرسيد اگر نمی دانید، (از آنها كه آگاهند) از دلائل روشن و كتب (پيامبران پيشين) و اين «ذكر» [قرآن كريم ] را بر تو «محمد» فرستاديم كه آن چه را براى مردمان فرستاده ايم بيانگر باشى و شايد بيانديشند».
✅هم چنين قران،تبعيت از افرادي كه علم ندارند را ممنوع كرده است.
ویرایش بوسیله کاربر 1399/01/13 09:46:05 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
جمع بندی و چکیده موضوع ظن در قران:
با مرور مطالب فوق، و کلیه ایات مرتبط با موضوع ظن ،علم و یقین در قران نکات زیر بدست میاید:
الف- معنای مشترک ظن در ایات و مترادفهای آن با تامل در آیاتی که انها فعل یا مصدر ظن بکار رفته است، میتوان گفت معنای ظن، برداشت ذهنی، حدس و نظر و رای افراد است که مبتنی بر دلیل و علم نیست. این برداشت و ذهنیت و دریافت میتواند در برخی مواقع درست و منطبق بر واقع باشد و گاهی خیر. اما چون اصل ان مبتنی بر دلیل نیست، غالبا نکوهیده است. در ایات قران ، شک و تردید از لحاظ مرتبه اطمینان و باور شخص، پایین تر از ظن است در شک هنوز فرد مردد است که کدام یک از دو طرف را بپذیرد. اما در ظن فرد دارای ذهنیت و باوری شده (درست یا غلط) که در ان شکی ندارد. و انرا اساس اقدام خود قرار میدهد. در برخی آیات قران، ظن همراه و هم معنا با نفی هرگونه علم و اگاهی و دلیل ، خرص یا عدم یقین بکار رفته است. خرص هم به معنای اعتماد به گمان نارس و بی پشتوانه است.
ب-موارد منهی و نکوهش شده ظن در قران عبارتند از: 1-نكوهش اتخاذ باورها بر اساس ظن 2-سوءظن به خدا 3-سوء ظن نسبت به ديگران
هم چنین علاوه بر موارد فوق،موارد زیادی نهی از عقاید و رفتارهای بدون علم در سوره های مختلف قران بیان شده است. از قبیل 1-درخواست و دعا از چیزی که علمی به آن نداریم. 2-فتوا دادن و حرام کردن حلال ها بدون علم که در واقع افترا به خداست. 3- محاجه در چیزی که علم نداریم. 4- نقل قول و اتهام به دیگران بدون علم 5-اقدامي كه باعث اسيب به بقيه ميشود بدون علم از اینکه ایا مستحق چنین اسیبی هستند یا خیر 6-تکذیب عقاید و سخنان دیگران بدون علم 7-عدم پیروی و دنباله روی از افراد و احزاب و محافل و موضوعاتی که به انها علم نداریم
ج-مواردیکه ظن مجاز یا لازم است: 1-ظن خير به ديگران 2-ظن و نیت به اقامه حدود الهی براي رجوع زوجین بعد از طلاق ،كافيست
د-نتیجه گیری: موارد فوق نشان میدهد که انسان همه باورها و عقایدش و نیز همه افعالش را باید مبتنی بر علم و اگاهی اتخاذ نموده و انجام دهد نه از روی حدس و گمان و برداشتهایی که پشتوانه ندارند. البته درتعاملات اجتماعی و خانوادگی اصل بر حسن ظن و برائت است لذا تا زمانیکه دلیل متقنی این امر را نقض نکند، افراد باید نسبت به هم حسن ظن داشته باشند. نكته مهم ان است که هركجا در قرآن از باور يا اقدامي نكوهش شده كه بدون علم بوده است، علم بصورت نكره و با حرف جر من امده است. (مثلا ما لهم به من علم) که مفید عموم است يعني هيچ دانشي در آن موضوع ندارند. نه اينكه علمشان كافي یا درست نيست.
از طرف دیگر با توجه به پایین تر بودن رتبه علم نسبت به یقین از بعد اطمینان و صحت موضوع، و اینکه قران افراد را موظف به کسب یقین در امور _که بسیار سخت و طاقا فرساست- نکرده است، نشان میدهد خداوند حصول اطمينان متعارف در اتخاذ باورها و رفتارها بر اساس ادله عقلی و نقلی را كافي ميداند. ایات قران نشان میدهد همان دستیابی به علم عرفی و بشری کافیست تا مصداق باورها و اقدامات ظنی و بدون علم نباشد و این امر مستلزم کشف حقیقت موضوعات و احکام نیست.
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
در امور مهم و باورهاي اصلي دين ، نبايد به حدس و گمان اكتفا كرد
وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ «116»انعام و اگر از بيشتر افراد روى زمين اطاعت كنى، تو را از راه خداوند، منحرف و گمراه مىكنند. زيرا آنان جز از گمان پيروى نمىكنند وآنان، جز به حدس و گمان نمىپردازند.
✅ #تخمين زدن در امورى از قبيل معارف الهى و شرايع كه مى بايستى از ناحيه خدا اخذ شود و در آن جز به علم و يقين نميتوان تكيه داشت طبعا سبب ضلالت و گمراهى است. گو اينكه سير انسان در زندگى دنياييش بدون اعتماد به #ظن و استمداد از تخمين قابل دوام نيست، حتى دانشمندانى هم كه پيرامون علوم اعتبارى و علل و اسباب آنها و ارتباطش با زندگى دنيوى انسان بحث مى كنند به غير از چند نظريه كلى به هيچ موردى برنمى خورند كه در آن اعتماد انسان تنها به علم خالص و يقين محض بوده باشد. ليكن همه اين اعتباريات قابل تخمين، مربوط است به جزئيات زندگى دنيوى، و اما سعادتى كه رستگارى انسان در داشتن آن و هلاكت ابدى و خسران دائميش در نداشتن آن است امرى نيست كه قابل تخمين باشد، همچنانكه در آيات بسيارى از قبيل آيه، (و لا تقف ما ليس لك به علم ) اين معنا خاطرنشان شده، و يكى از روشنترين آنها آيه مورد بحث است كه مى فرمايد: بيشتر اهل زمين از آنجا كه پيرو حدس و تخمين اند نبايد ايشان را در آنچه كه بدان دعوت مينمايند اطاعت نمود براى اينكه حدس و تخمين آميخته با جهل و عدم اطمينان است، و عبوديت با جهل به مقام ربوبى سازگار نيست.
تفسير الميزان
✅حدس و گمان، البته به عنوان گام نخست، براي شناخت يک موضوع ايرادي ندارد، آنچه مورد ايراد است، اکتفا کردن به گمان و اتکاء به آن در زندگي است. باورهاي مشرکين درباره نقش بُتها در برآوردن حاجات و اعتکاف در بُتخانهها و آداب و زياراتي که انجام ميدادند، تماماً مبتني بر اوهام و خرافات و گمانهاي جاهلانه بود. « #خرص»، سخن گفتن از روي ظنّ و گمان و حدس و تخمين است كه هيچ كدام براي رسيدن به حق كافي نيست. از پنج باري كه اين واژه در قرآن آمده، سه بار آن همراه پيروي از ظنّ (يتبعون الظن) و يكبار نيز (زخرف 20 (43:20) ) همراه سخن گفتن بدون علم و آگاهي آمده است.
تفسير بازرگان
✅(إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ اَلظَّنَّ) چرا چنين تبعهى منفى براى پيروى از اكثريت، بيان شد؟ اين جمله و جملهى بعد، دليل گمراه شدن پيامبر ص درصورت پيروى اكثريت را توضيح مىدهد.اكثر مردم در امور گوناگون پيرو گمان و مظنونات هستند.اگر بنا باشد راه خدا براساس مظنونات مردم پيموده شود، اين راه به بىراهه و گمراهى مىرسد؛ چراكه اين مظنونات مستند به دانش و برهان نيست
« يخْرُصُونَ » از مادهى «خَرْص» بهمعنى كارى است كه براساس گمان صورت پذيرد، مانند تخمين زدن وزن ميوههاى روى درخت؛ نه اينكه بهمعنى دروغ باشد تفسير همگام با وحي
5- ريشهى ضلالتها، اعتماد به حدس وگمان است. «يُضِلُّوكَ- إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ»
6- اكثريّتى كه به جاى حقّ، در پى حدس و هوس باشند، قابل پيروى نيستند. إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ ... يُضِلُّوكَ ... يَخْرُصُونَ
7- در انتخاب راه، دليل وبرهان لازم است، نه حدس وگمان. إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَ ... يَخْرُصُونَ
تفسير نور
دين بايد تحقيقي باشد بالأخره انسان اگر بخواهد به گمان و مظنّه عمل كند اين گمان و مظنّه بايد پشتوانه يقين داشته باشد اينكه گفته شد «إنّ ظنّية الطريق لا تنافي قطعية الحكم» براي اينكه حجيّت ظن به دليل قطعي برميگردد يعني وقتي كه ما به شريعت مكلّفيم دسترسي به يقين نداريم يا بايد ـ معاذ الله ـ رها كنيم يا بايد به وهم و اينها عمل بكنيم اينها كه باطل است پس اگر چيزي مورد مظنّه ما شد البته ظنّ خاص نه ظنّ غير معتبر، بايد عمل كنيم. خب خبر واحد ظنّي است خود #خبر_واحد بيش از مظنّه افاده نميكند اما پشتوانه يقين دارد بالأخره ما يقين داريم كه شريعت هست تكليف هست ما دسترسي به واقع نداريم بايد به مظنّه عمل كنيم، پس اين مظنّه پشتوانه يقين دارد ظنّيت طريق منافي با قطعيت حكم نيست هر مظنّهاي بالأخره بايد پشتوانه يقين داشته باشد اگر پشتوانه يقين ندارد حجّت نيست.
ایت الله جوادی املی تفسیر سوره لقمان
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن می باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن می باشید.