رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,036 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
ترجمه تدبر و فهم آیات انتهای سوره فصلت: ایات آفاقی و انفسی، حقانیت چه چیزی را ثابت خواهد کرد؟
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كَانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ ﴿۵۲﴾
نصاریان: بگو: به من خبر دهید: اگر [قرآن] از سوی خدا باشد و سپس شما به آن کافر شوید، چه کسی گمراه تر از آن خواهد بود که در مخالفتی دور [از منطق و صواب] قرار دارد؟
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿۵۳﴾
انصاریان: به زودی نشانه های خود را در کرانه ها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برای آنان روشن شود که بی تردید او حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت [با ظاهر کردن حقایق و دلایل] بر همه چیز گواه است [که تنها او آفریننده و بی نیاز است و غیر او مخلوق و از هر جهت نیازمند به اوست.]
خرمشاهی: زودا كه آيات خود را در بيرون و درونشان به ايشان بنمايانيم، تا آنكه بر آنان آشكار شود كه آن حق است، آيا كافى نيست كه پروردگارت بر همه چيز گواه است
قمشهای: ما آیات (قدرت و حکمت) خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان کاملا هویدا و روشن میگردانیم تا ظاهر و آشکار شود که خدا (و آیات حکمت و قیامت و رسالتش همه) بر حق است. آیا همین حقیقت که خدا بر همه موجودات عالم پیدا و گواه است کفایت (از برهان) نمیکند؟
أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ ﴿۵۴﴾
انصاریان: آگاه باش! که آنان نسبت به دیدار [قیامت و محاسبه اعمال به وسیله] پروردگارشان در تردیدند. [و] آگاه باش! که یقیناً او به همه چیز [با قدرت و دانش بی نهایتش] احاطه دارد.
در آیات ۵۲ و ۵۳ سوره فصلت 1- در آیه ۵۲ مرجع ضمیر کان و «به» چیست؟ 2- مرجع ضمیر «ه» در «انه الحق» چیست؟ 3-اگر مقصود از آن قرآن است نشان دادن آیات در آفاق و انفس چه ربطی به حقانیت قرآن دارد؟ 4- آیه دوم از نشان دادن آیات در آفاق و انفس به مشرکان خبر میدهد آیا به لحاظ تاریخی این وعده محقق شده است؟ 5- ارتباط این آیات با هم و با سایر ایات سوره چیست؟
کلمات کلیدی: آیات آفاق انفس مریه قران
|
سیدکاظم فرهنگ |
1 کاربر از farhang برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
سه احتمال درباره مراد از آيات در آيه سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم ...
آياتى كه بتواند حقانيت قرآن را اثبات كند، آياتى از خود قرآن خواهد بود كه از حوادث و وعده هايى خبر مى دهد كه به زودى واقع خواهد شد، مانند آياتى كه خبر مى دهد كه به زودى خداى سبحان پيامبرش و مؤمنين را يارى مى كند، و زمين را در اختيار آنان قرار داده ، دين آنان را بر تمامى اديان غلبه مى دهد و از مشركين قريش انتقام مى گيرد.
همچنان كه ديديم اينطور شد، نخست پيامبر خود را دستور داد تا از مكه به مدينه هجرت كند، چون ديگر كارد به استخوان رسيده بود، و آن جناب و مؤمنين به وى در نهايت شدت قرار گرفته بودند، نه كسى مافوق خود داشتند تا در زير سايه قدرت او ايمن باشند، و نه در خانه خود مى توانستند درنگ كنند، و بعد از هجرت ، صناديد و بزرگان قريش را در بدر شكست داد، و مدام امر آن جناب بالا مى گرفت تا آنكه مكه بدست حضرتش فتح شد، و همه شبه جزيره عرب بفرمانش در آمد، و بعد از آن كه خود آن جناب از دنيا رفت ، بيشتر آبادى كره زمين به دست مسلمانان فتح گرديد، و خداى سبحان آيات خود را در آفاق و نواحى زمين به مشركين نشان داد، و هم آيات خود را در نفس مشركين نشان داد، و همه آنان را در بدر به هلاكت رسانيد.
البته اين حوادث تاريخى از اين جهت كه حوادثى تاريخى بودند آيت خدا بر حقانيت قرآن نبودند، بلكه از اين جهت آيت بودند كه قبل از اينكه واقع شوند قرآن كريم از وقوع آنها خبر داده بود، و درست همانطور كه قرآن خبر داده بود واقع شد.
2-احتمال هم دارد مراد از ((آيات (( و روشن شدن حق به وسيله آن آيات ، آن مطلبى باشد كه از آيات ديگر استفاده مى شود، و آن اينكه خداى تعالى به زودى دين خود را به تمام معناى كلمه ظاهر، و بر همه اديان غالب مى سازد، به طورى كه ديگر در روى زمين غير از خداى يگانه هيچ چيزى پرستش نشود، و هماى سعادت بر سر تمامى افراد نوع بشر بال بگستراند كه رسيدن چنين روزى غايت و هدف از خلقت بشر بود.
و ما اگر به خاطر داشته باشيد اين معنا را از آيه شريفه ((وعد اللّه الّذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الاءرض ((، و آياتى ديگر استفاده كرديم ، و با دليل عقلى هم تأييدش نموديم .
و فرقى كه بين اين وجه با وجه قبلى است ، اين است كه بنا بر وجه اول روى سخن در آيه مورد بحث تنها به مشركين مكه و پيروان ايشان است . و بنا بر وجه دوم به عموم مشركين امت است ، ولى به هر حال خطاب در آن عمومى و اجتماعى است ، و ممكن هم هست بين هر دو وجه جمع كرد.
3-احتمال هم دارد مراد آن حالتى باشد كه انسان در لحظات آخر عمر پيدا مى كند، كه همه پندارهايش نقش بر آب شده ، و ادعاءهايى كه داشت از بين رفته ، و ديگر دستش از همه جا بريده ، به غير از خداى عزّوجلّ چيزى برايش نمانده است ، مؤيد اين معنا ذيل آيه و آيه بعد از آن است . و بنابراين ، احتمال ضمير در ((انه الحق (( به خداى سبحان برمى گردد
ترجمه تفسير الميزان جلد 17 صفحه 614
|
1 کاربر از ali برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ملاحظۀ تفاسیری که از گذشته تا حال برای آیۀ مورد بحث به دست داده شده است،
مشهورترین دیدگاه های تفسیری سه دیدگاه به این شرح نشان می دهد.
دیدگاه اول، این است که مراد از « آیات » دلایل حقانیت وعدۀ الهی به پیامبر و مسلمانان مبنی بر نصرت ایشان و از « انفس » مردمان اطراف مکه است و از « آفاق » مشرکان مکه و مرجع ضمیر « انه » قرآن است که طی آیاتی از آن به پیامبر و مسلمانان وعدۀ نصرت آنان بر مشرکان مکه و سایر مردم داده شده است و معنای شاهد همان گواه بودن خدا بر اعمال است. مفسران گذشته بیش تر بر همین نظر بودند.
دیدگاه دوم، که به دیدگاه اول نزدیک است، این است که مراد از آيات ،دلايل حقانيت اخبار الهی مبنی بر عذاب اقوام گذشته نظیر قوم عاد و قوم ثمود است و دربارۀ معانی « انفس »اختلاف نظر است و بیش تر همان قول مندرج در دیدگاه نخست ترجیح داده شده است
و دیدگاه سوم، این است که مراد از از « آیات » دلایل توحید و از « انفس » خود آدمیان و از « آفاق » جهان (آسمان ها و زمین) است و مرجع ضمیر « انه » خداوند است و معنای « شاهد » مشهود بودن خداوند و اثبات اوست. مفسرانی که کمابیش به این دیدگاه تمایل یافته اند،
آیۀ مورد بحث در سورۀ فصلّت قرار دارد که شصت و یکمین سورۀ نازله در مکه است و خطاب به مشرکان مکه در حدود اواسط دورۀ مکی نازل شده است. در این سوره طی آیات چندی مشرکان مکه انذار شده اند که اگر از دعوت پیامبر اسلام(ص) اعراض کنند، به همان سرنوشتی گرفتار خواهند شد که اقوام عاد و ثمود گرفتار شدند؛ یعنی مشرکان مکه نابود و پیامبر اسلام(ص) و پیروانش پیروز خواهند شد
ضمیمۀ این به آیۀ آفاق و انفس و نیز ملاحظۀ صدر و ذیل آن به روشنی معنای آن را آشکار می گرداند. نکاتی که از سیاق این آیات کشف می گردد، به این قرار است:
اولاً، آیۀ قبل از آیۀ آفاق و انفس نشان می دهد، آن خطاب به کسانی است که به مفاد آیات نازل شده بر پیامبر اسلام(ص) کفر ورزیده و آن را انکار کرده اند.
ثانیاً، با توجه به این که در آیۀ مورد بحث از آیاتی(نشانه هایی) سخن رفته است که به مشرکان مکه نشان داده خواهد شد، این روشن می سازد که مراد از آن آیات(نشانه ها) نه هلاکت اقوام پیشین نظیر عاد و ثمود است و نه دلایل توحید در آسمان و زمین؛ چون مشرکان مکه آثار به جا مانده از هلاکت اقوام پیشین و نیز دلایل توحید در آسمان و زمین را به چشم خود دیده بودند و بعد از نزول آیه نیز هیچ چیز جدیدی از آنان برای مشرکان مکه کشف نشده بود. در سیاق آیه مورد بحث نیز هیچ قرینه ای وجود ندارد که نشان دهد،مراد از آیات مذکور دلایل و نشان ههای توحبد و یگانگی خدا باشد. بنابرین نمی تواند مراد از « ءَایَاتِنَا » آثار هلاکت اقوام پیشین یا دلایل و نشانه های توحید و یگانگی خدا باشد. ثالثاً، در آیۀ مورد بحث از آفاقی سخن رفته است که خداوند به مشرکان مکه نشان خواهد و آن بی تردید جز همان چیزهایی که خود مشرکان مکه در خود مکه و مناطق اطراف آن شاهد بودند، نمی تواند باشد. آن چیزها هم باید به زیان مشرکان مکه باشد؛ چون سیاق آیه تهدیدآمیز است. بنابر این آنچه وعده داده شده بود که مشرکان مکه خواهند دید، جز قدرت گرفتن و غلبۀ پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان بر مناطق اطراف مکه یعنی مدینه و قرای یهودیان و نظایر آنها نمی تواند باشد. رابعاً، با توجه به این كه مرجع ضمیر« هم » در « أَنفُسِهِمْ » مشركان مكه اند، مراد از « انفس » هم همان مشرکان مکه باشد. با عنایت به لحن تهدیدآمیز آیه باید گفت، مراد از « آیات در انفس آنان »عبارت از همان کشته شدن سران مشرک مکه در جنگ بدر و سرانجام فتح مکه به دست پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان باشد. از بررسیهایی که در این مقاله به عمل آمد، چنین حاصل شد که مفاد صحیح آیات قرآن از رهگذر تفسیر آنها در بستر تاریخی یعنی با تکیه بر قرائن مقالی آیات اعم از سیاق آیات وآیات المتحد الموضوع و نیز قرائن مقامی آیات اعم از زمان و مکان نزول و مخاطبان آیات دانسته میشود.
بنابر آنچه آمد، آیۀ آفاق و انفس با توجه به این که در اواسط دورۀ مکی و ناظر به مشرکان مکه نازل شده و نیز با لحاظ سیاق آیه که مربوط به مشرکان مکه و در تهدید آنان است و همچنین با عنایت به آیات دیگری که در آنها هم از تحقق وعدۀ الهی مبنی بر غلبۀ پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان بر مشرکان مکه سخن گفته شده است، باید گفت: مراد آیه این است که خداوند نشانههای حقانیت وعدههای قرآن را مبنی بر غلبۀ پیامبر اسلام(ص) ومسلمانان در مکه و حوالی آن به مشرکان مکه نشان خواهد تا برای آنان روشن شود که وعدههای قرآن حق است و از سوی خدا به پیامبر(ص) داده شده و خداوند برای گواه بودن بر اعمال مشرکان مکه بسنده است و او مسلط بر آنان است و آنان را عذاب خواهد کرد .
نقل از مقاله تفسیر آیۀ آفاق و انفس در بستر تاریخی دكتر جعفر نکونام
ویرایش بوسیله کاربر 1399/12/26 10:37:50 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Moderator تاریخ عضویت: 1399/01/25 ارسالها: 60 تشکرها: 38 بار 1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
لَا يَسْأَمُ الْإِنسَانُ مِن دُعَاء الْخَيْرِ وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُوسٌ قَنُوطٌ وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِّنَّا مِن بَعْدِ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لِي وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّجِعْتُ إِلَى رَبِّي إِنَّ لِي عِندَهُ لَلْحُسْنَى فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِمَا عَمِلُوا وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاء عَرِيضٍ
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُم بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيد أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاء رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌانسان از دعاى خير خسته نمىشود و چون آسيبى به او رسد مايوس [و] نوميد مىگردد و اگر از جانب خود رحمتى پس از زيانى كه به او رسيده است بچشانيم قطعا خواهد گفت من سزاوار آنم و گمان ندارم كه رستاخيز برپا شود و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانيده شوم قطعا نزد او برايم خوبى خواهد بود پس بدون شك كسانى را كه كفران كرده اند به آنچه انجام دادهاند آگاه خواهيم كرد و مسلما از عذابى سخت به آنان خواهيم چشانيد و چون انسان را نعمت بخشيم روى برتابد و خود را كنار كشد و چون آسيبى بدو رسد دست به دعاى فراوان بردارد بگو به من خبر دهيد اگر [قرآن] از نزد خدا [آمده] باشد و آن را انكار كرده باشيد چه كسى گمراهتر از آن كس خواهد بود كه به مخالفتى دور و دراز [دچار] آمده باشد به زودى نشانه هاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است آرى آنان در لقاى پروردگارشان ترديد دارند آگاه باش كه مسلما او به هر چيزى احاطه دارد سوره فصلت- بخش پایانیصوت جلسه مقداری طولانیست اما گوش دادن به آن خالی از لطف نیست ویرایش بوسیله کاربر 1399/12/27 08:02:47 ق.ظ
| دلیل ویرایش:
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
مراد از ایات افاق و انفسی در سوره فصلت چیست؟ با وقوع این ایات حق بودن چه امری تبیین خواهد شد؟
اگرچه سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) و بعضي از مفسّران ديگر، اين بخش پاياني را به قرآن برگرداندند؛[11] امّا در قرآن ما چنين آياتي نداريم كه خدا بفرمايد من آيات آفاقي و انفسيِ خودم را نشان ميدهم تا معلوم شود قرآن حق است، اينگونه از تعبيرات راجع به توحيد است كه من آيات آفاقي و آيات انفسي را نشان ميدهم تا روشن شود كه خدا «حق» و واحد و «لا شريك له» است، اين ﴿سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَهُمْ﴾ كه «أنّ القران هو الحق» اين در قرآن سابقه ندارد؛ امّا آيات خود را نشان ميدهيم تا روشن شود «الله» موجود است, واحد است, احد است و «لا شريك له»، اين موارد هست.
آشكار شدن «حق» هدف از نشان دادن آيات الهي آن وقت اين قرآن كريم ميفرمايد ـ به صورت فعل مضارع, حال و استقبال ـپشت سر هم ما آيات خود را نشان ميدهيم تا اينها با استدلال بفهمند كه خدا حق است، يك؛ معاد حق است، دو؛ اگر خدا حق است كه حق است؛ يعني مبدأ و اگر معاد حق است كه حق است؛ يعني معاد, بين مبدأ و معاد آيا راه هست يا راه نيست؟ اگر ما اوّلي داريم و يك سومي داريم، يك وسط داريم يا نداريم؟ اگر از جايي شروع كرديم و به جايي ختم ميشويم،به هر حال يك راه هست يا نه؟ راه همان صراط مستقيم است, همان دين است, همان وحي و نبوّت است؛ اوّلي و سومي كه ثابت شود، الاّ ولابد وسطي ثابت ميشود.
مقصود از آفاقي و أنفسي بودن آيات
مطلب ديگر اينکه تنها آيهاي كه كلمه «آفاق» در آن به كار رفته همين آيه است. منظور از «آفاق» يعني بيرون, منظور از «أنفس»؛ يعني درون؛ امّابسياري از افراد در بيرون سير ميكنند و خيال ميكنندکه در درون سير ميكنند. يك وقت است كسي راه مدرسه را طي ميكند, راه حوزه و دانشگاه را طي ميكند, برهان فلسفي اقامه ميكند, برهان كلامي اقامه ميكند،با برهان تغيّر ثابت ميكند, برهان حركت درست ميكند, برهان حدوث درست ميكند, برهان صدّيقين درست ميكند؛ اين مفاهيم را ترتيب ميدهد و به خدا ميرسد، اينها دروني سخن گفتن و بيروني فكر كردن است، اينها مفهوم است و مفهوم بيرون از ماست که در گوشه ذهن ما افتاده است، اينها هرگز آيات أنفسي نيست.
اگر كسي بگويد: روح مجرّد است، هر مجرّدي يك مبدأ تجريدي دارد، خالق او قطعاً بايد مجرّد باشد، همه اين براهين حق است! از راه «تجرّد نفس» خدا را ثابت ميكند، اين حق است! امّا بيرون از دروازه حرف ميزند، براي اينكه با مفهوم سر و كار دارند، اين آيات انفسي نيست. اين نفسي كه ميگويند ـ اين كلمه سه حرفي ـ اين نفس به حمل اوّلي است؛ ولي بيرون به حمل شايع است، اين با بيرون دارد حرف ميزند. ممكن نيست كسي درون خودش را بشناسد و بتواند آرام باشد، آيات أنفسي جاي ديگر است، تمام اينها آيات آفاقي است که بيرون از ماست،يك سلسله مفاهيمي است که در گوشه ذهن ما افتاده که گاهي هست و گاهي نيست, گاهي فراموش ميشود و گاهي دوباره برميگردد، مانند اينهاست. آن كسي كه خودش را در مشهد و محضر «الله» حضوراً مييابد،او آيات أنفسي دارد.
ناتمامي حمل رؤيت آيات به فتوحات اسلامي ايران و روم
اما برخيها گفتند كه اين ﴿سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ﴾ مربوط به فتوحاتي است كه اسلام درباره امپراطوري ايران و روم و اينها به دست آورد كه با فعل مضارع هم هماهنگ باشد؛ يعني ما آيات خود را نشان ميدهيم، اينكه عِدّه و عُدّه شما مسلمانها كم بود، دو امپراطوري قَدَر عصر خودتان را فتح كرديد؛ اما مستحضريد صِرف فتح و كشورگشايي, آيهٴ الهي نيست، اين همه كشورها و دولتها بود كه فتح ميكردند, اگر حقانيّت اسلام مطرح شود «نِعم الأمر», آن اِخباري كه وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در جريان حفر «خندق» گفت نوري جهيد كه قصرهاي شام و امثال شام را ميبيند[26] اين «نِعم الحق», آن اِخبارات الهي حق, آن كار نبوي و علوي حق, اينها آيات الهي هستند كه دليل بر حقانيّت می باشند، وگرنه با صِرف كشورگشايي ديگران هم اين كار را كردند, بعديها هم همين كار را كردند و گاهی هماز دست دادند.
تفسیر تسنیم ایت الله جوادی املی
|
1 کاربر از ali برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
آيه 53 ـ اين آيات و نشانه اى آفاقى و انفسى كه برونى و درونى مى باشند، بر حسب وعده ربانى «سنريهم» از آغاز زمان تكليف تا پايان جهان استمرار دارند. اين ارائه و نشان دادن هم در بعد عدد مى باشند و هم در بعد كيفيت كه هر اندازه زمان و زمانه علم، بيشتر و پيشتر رود آيات و نشانه هاى آفاقى و انفسى ربّانى بييشتر مى شود. گرچه در هر زمان و زمينه اى براى همه مكلفان به هنگام وجودشان اين دو گونه آيات به اندازه كفايت ارائه داده شده است ولى در اثر پيشرفت عقل و علم و كاوش و كوشش اين آيات به فزونى مى گرايد. بر خلاف مطالبى باطل و يا مخلوط از حق و باطل كه مورد ادعاست بدين نحو كه با پيشرفت عقل و علم، قرآن رو به نابودى و ناچيزى مى گذارد، اين كتاب كه مرحه پايانى وحيانى حضرت حقI است در اثر پيشرفت علم و عقل و انصاف مكلفان، حقانيت اش بيشتر روشن مى گردد و اگر قرآن بر مبناى اصلى علم الهى نبود مانند علوم بشرى با پيشرفت علم، بايد مورد نقض قرار مى گرفت و اين خود دليلى است بر حقانيت ابدى قرآن.
تفسیر فرقان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
سَنُرِيهِمْ ءَايَـٰتِنَا فِي الافَاقِ وَ فِيٓ أَنفُسِهِمْ حَتَّي' يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنـَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنـَّهُ و عَلَي كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ * أَلآ إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِن لِقَآءِ رَبِّهِمْ أَلآ إِنَّهُ و بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ.
(آيۀ پنجاه و سوّم و پنجاه و چهارم، از سورۀ فصّلت: چهل و يكمين سوره از قرآن كريم) «به زودي ما آيات خودمان را به ايشان در موجودات نواحي جهان و در وجود خودشان نشان خواهيم داد تا براي آنان روشن شود كه: نشان داده شده (آيهاي كه نشان ماست) حقّ است. آيا براي پروردگارت اين كفايت نميكند كه او بر هر چيز شاهد و حاضر و ناظر ميباشد؟! آگاه باش كه ايشان در لقاء و ديدار پروردگارشان در شكّ و ترديد بسر ميبرند! آگاه باش كه تحقيقاً او بر تمام چيزها محيط ميباشد!»
اين بود ترجمۀ آيتين مباركتين.
ضمير «أَنـَّهُ الْحَقُّ» بر ميگردد به مقدّر مأخوذ از « سَنُرِيهِمْ ءَايَـٰتِنَ» و امّا در شرح بالنّسبه تفصيلي آنها بايد ديد اوّلاً مرجع ضمير «أَنـَّهُ الْحَقُّ» چه ميباشد؟!
به نظر حقير، اين ضمير راجع است به مقدّر مستفاد از فعل «نُرِي» و آن عبارتست از مُرَي (آيه از لحاظ آيه و مرآت بودن براي ضمير «نا»).
«مُرَي» 1 چيست؟ آيات حقّ كه نشان دهندۀ حقّ هستند. زيرا از جهت بلاغت قرآن و از جهت انسجام تتمّۀ آيه و آيۀ بعد، محملي غير از اين نميتواند داشته باشد. نميتواند مرجعش «ءَايَـٰتِنَ» باشد، زيرا «آيات» جمع مونّث مجازي است و ضمير مفرد مذكّر غائب نميتواند بر آن برگردد. و نيز نميتواند مُضافٌ إليه آن يعني لفظ «نَ» باشد. زيرا مرجع ضمير مذكّر غائب بايد اسم جنس مذكّر غائب باشد؛ و ضمير «نَا» ضمير جمع متكلّم مع الغير است. و نيز نميتواند به «قرآن» برگردد، بطوريكه بعضي گفتهاند و دليل آوردهاند آيۀ قبلي را: قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِنْدِ اللَهِ ثُمَّ كَفَرْتُم بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقَاقِ بَعِيدٍ. «بگو اي پيغمبر ما: شما به من خبر دهيد كه اگر اين كتاب الهي از ناحيۀ خداوند بوده باشد و در آن صورت شما بدان كفر ورزيد، كدام كس گمراهتر ميباشد از آنكس كه او در شقاق و سرسختيِ مخالفت و گسيختگيِ دور و درازي بسرميبرد؟!»
زيرا اين معني اگر چه با آيات آفاقيّه ملائم باشد، با آيات انفسيّه نياز به تأويل و توجيه دارد. علاوه بر اين با تتمّۀ آيه و آيۀ بعدي ملائم درنميآيد. و نيز نميتواند به «رسول الله» برگردد، زيرا رسول الله در كلام نيست مگر به اعتبار توجيه آنكه: چون انكار قرآن مساوق ميباشد با انكار رسول الله، لهذا در اينجا رسول الله به عنوان «حقّ»، مساوق با قرآن آمده است؛ و اينگونه توجيه خالي از تكلّف نيست. و نيز نميتواند به «الله» و يا «توحيد» برگردد كه نتيجه و ماحصل انكار مشركين، رسول خدا و قرآن را، انكار خدا و يا وحدانيّت اوست. زيرا اين رجوع نيز بايد به معونۀ تأويل تحقّق پذيرد، و اينگونه تأويل، قرآن را از سلاست و عذوبت اسقاط ميدهد.
اين چند مورد رجوع ضميري را كه ما در اينجا ذكر كرديم، موارد پسنديده و تقريباً پذيرفته شدۀ نزد صاحب تفسير «مجمع البيان»: شيخ طَبْرِسيّ، و قاضي بيضاويّ، و اُستادنا الاكرم علاّمۀ طباطبائي قدّس الله أسرارهم ميباشد. گرچه در نزد حضرت علاّمه وجه دگري هم ذكر شده است كه با احتمال حقير قريب ميباشد، وليكن در تفاسير ديگر در بسياري از آنها مطالبي به چشم ميخورد كه موجب دهشت و اعجاب است.
امّا ارجاع ضمير به لفظ مقدّر «مُرَي» از دو جهت اقرب است: اوّل آنكه: اينگونه ارجاع در لغت عرب شيوع دارد، و در قرآن مجيد هم آمده است: اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَي'.2 «عدالت را پيشه گيريد كه عدالت به تقوي نزديكتر است.»
در اينجا مشاهده مينمائيم كه ضمير «هُوَ» مرجع لفظي در آيه ندارد، و لهذا حتماً بايد به لفظ تقديري مستفاد از «اعْدِلُوا» كه فعل امر جمع مذكّر ميباشد ارجاع داد، و آن لفظ «عدل» است. در اينجا از جهت سياق و مفهوم بسيار روشن است كه بايد به كلمۀ «عدل» برگردد. زيرا وقتي گفتيم: عدالت نمائيد، و بدون فاصله در همان عبارت گفتيم: آن، به تقوي نزديكتر است، فوراً به ذهن متبادر ميشود كه عدالت پيشه ساختن كه مصدر «اعْدِلُوا» است به تقوي نزديكتر ميباشد. دوّم آنكه: در آيۀ مورد بحث كه ميفرمايد: «ما آياتمان را در آفاق و انفس به آنها نشان ميدهيم تا برايشان مبيّن گردد كه آن است حقّ.» فوراً به ذهن ميآيد كه: «نشان داده شده» حقّ ميباشد. و آن عبارتست از لفظ «مُرَي» اسم مفعول از فعل «نُرِي»؛ يعني «ءَايَـٰتِنَ».
بايد دانست: در اينجا نكتهاي است عظيم و شاهدي قويم براي توحيد حقّ متعال. و آن اين است كه: حقّ عبارت ميباشد از «ءَايَـٰتِنَ» (آياتِ اضافه شدۀ به «نَا») يعني آيات و علائم و نشانههائيكه خداوند در آفاق و نفوس قرار داده است براي توحيد مقام خود
خداوند در آيات آفاقي و انفسي ظهور دارد وليكن مردم در لقاي او شكّ دارند
جميع موجودات ماسوي الله، آيات خدا هستند؛ خواه در جهان خارج از نفس بنيآدم، و خواه در نفوس بنيآدم. لهذا هيچيك از مخلوقات، وجود استقلالي ندارند؛ بلكه همگي آيات و نشانهها و آئينهها و مرائي جمالنماي ذات اقدس حقّ ميباشند. و چون اين آيهها و آئينهها ابداً جنبۀ خودنمائي ندارند بلكه همهشان خدا نما هستند، بنابراين در هر يك يك از آنها ميتوان خدا را ديد. زيرا آيه بِما هيَ آيه فقط جهت ارائۀ صاحب آيه ميباشد، و خود را بههيچوجه من الوجوه نشان نميدهد
دليل و شاهد بر اين گفتار تتمّۀ آيه است كه: أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنـَّهُ و عَلَی كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ. «آيا براي پروردگار تو آن بس نيست كه او بر هرچيز حاضر و ناظر وشاهد ميباشد؟!» يعني در تمام وجودهاي آفاقيّه و انفسيّه و در يكايك از اشياء كه ميتوان بدان نام شيء و چيز را نهاد خداوند با وجود خودش حاضر و شاهد است، نه آنكه خود جاي دگر و چيز دگر باشد و مجرّد علمش را براي تقدير و تحكيم موجودات گسيل دارد.
و از اين تتمّه، شگفتانگيزتر آيۀ بعد است: أَلآ إِنـَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِن لِقَآءِ رَبِّهِمْ أَلآ إِنَّهُ و بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ. «آگاه باش كه آنها در ديدار و ملاقات پروردگارشان در شكّ و ترديد هستند. آگاه باش كه او تحقيقاً و حقيقةً بر هر چيز محيط ميباشد.»
چرا اين تتمّه اعجابآورتر است؟ براي آنكه ميفرمايد: مردم در لقاي خداوندشان شكّ دارند در حالتيكه او در آفاق و در انفس است، و واقعيّت آفاق و انفس، خودِ خداست كه به آيات و علائم مختلف نشان داده شده است. پس با وجود آنكه او در آفاق و انفس مشهود و مورد زيارت و لقاء ميباشد، و مردم جهان در هر چيز از نواحي آن و در هر نفسي از نفوسشان اوّل چشمشان به خدا ميافتد و او را مينگرند و ديدار مينمايند؛ چرا با اين وضوح و بداهت و رويت، در وي شكّ دارند؟!
آیت اللـه حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی
نقل از http://motaghin.com/fa_booksPage_324.aspx?gid=280
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
در آیه 52 ، «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق» صریح مطلب این است که در آیه فرموده بزودی آیاتی در افق ها و در نفس های خودشان به آنها نشان خواهیم داد که برایشان روشن شود که آن حق است . این اتفاق در فتح مکه افتاد که بهترین مصداق بزودی است ، و اما آیاتی که در افقها افتاد زیاد است : هجرت ، جنگ بدر ، جنگ خندق ، جنگ خیبر ، و بالاخره فتح مکه . و آیاتی که در نفس هایشان اتفاق افتاد ایمانی است که آوردند که این قرآن حق است .
آفاق و انفس مفسران در باره آیه 53 حرفهای عجیب و غریب زده اند، و گرچه ممکن در جای خویش (یعنی به عنوان یک مقاله دینی) درست باشد اما به عنوان تفسیر درست نیست، زیرا موضوع علم تفسیر ظاهر آیات است، و انصافا اگر ظاهر آیه 53 را مرور کنید چه می بینید؟
1 – سریعا اتفاق افتادن یک وعده (یا مژده) («س» در سنریهم) 2 – آیات آفاقی، که عبارت باشد از آیاتی از خداوند که در فیزیک این جهان روی خواهد داد (به عنوان بزرگترین آنها خودِ حماسه هجرت و پیروزی بدر و فتح مکه و پیشرفت های حیرت انگیز اسلام در مدتی اندک را میتوان نام برد که اگر بخواهیم میتوانیم خیلی در این باره بگوئیم اما با توجه به کیفیت مخاطب مان پرگوئی لازم نیست)
3 – آیات انفسی، که عبارت باشد از تغییراتی که در ذهنیت همگان راجع به آنحضرت و قرآن واسلام حادث میشود (مثلا کفار وقتیکه میخواستند به آنحضرت اشاره کنند میگفتند «یتیم ابوطالب»، اما نزدیک به فتح مکه ابوسفیان به عباس گفت «پادشاهی برادر زاده ات بزرگ است»، این تغییر ذهنیت ضربدر تعداد کفار – بلا استثناء – صورت گرفت)
4 – خودِ وعده یا مژده هم این بود که برای عموم کافران روشن شود که این قرآن حق است، که البته چون این خیلی واضح است شرحی نمیدهیم.
از تفسیر اقای گنجه ای
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,950
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
فصلت:52
قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُم بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ _____________
90- وقتي کسي بر همه چيز احاطه داشت، نشان ميدهد دور نيست که نتوان با او ارتباط [ملاقات] برقرار کرد. همچنان که دانشآموز در هر لحظهاي که به معلم گوش فرا ميدهد و در هر کلمهاي که از کتاب ميخواند، به درک و فهم و ملاقات [تلقي، تلاقي، لقاء] مرتبهاي از علم او نائل ميشود. لقاء ربوبي [لِقاءِ رَبِّهِم] همين نزديک شدن و پيوند دائمي مؤمن به پروردگار خويش است.
فصلت:53
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ
ما به زودي [با پيشرفت علم و دانش] نشانههاي خود را در آفاق [=جلوههاي گوناگون طبيعت] و در [وجود] خودشان به آنها نشان خواهيم داد، تا بر آنها كاملا آشکار گردد که مسلما آن [قرآن] حق است.91 آيا [براي درک نقش] پروردگارت [همين] كافي نيست که او بر همه چيز گواه [=حاضر و ناظر] است؟92 _____________
91- رك به سبا 6 (34:6) «وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِي إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» و فاطر 28 (35:28) «...إِنَّمَا يَخْشَى اللهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ...».
92- جاي تأمل است كه شهيد بودن خدا بر هر چيزي، چه ارتباطي با تصديق ربوبيت دارد و چرا اين دليل بايد کفايت کننده باشد؟ به نظر ميرسد اگر به مفهوم ربوبيّت، که همان مديريت و گردانندگي و نظامبخشي است توجه کنيم، حضور دائمي و لاينقطع پروردگار در همة اجزاء هستي [معناي شهيد]، بديهيترين دليلي است که جهان اربابي دارد و تصادفي پديد نيامده است.
فصلت:54
أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاءِ رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ
آگاه باش که آنها بيگمان از لقاي پروردگارشان در ترديداند،93 آگاه باش که او بر همه چيز احاطه دارد. ______________
93- مشکل آنها در ناباوري قرآن، همين ترديد در لقاي ربوبي است. لقاء ربّ را مفسرين ملاقات ربّ در روز قيامت گفتهاند، اما ميتواند لقاي پيامبر يا ربّ [مسئله ربوبيّت] يا لقاء و امکان ارتباط قلبي خودشان با خدا [در دنيا] باشد.
مولوي نيز هرچه بيشتر بريدن پيوندهاي اسارت دنيايي [تبتُّل] تا فناي در راه خدا را پله پله تا ملاقات خدا شمرده است [مثنوي دفتر سوم ابيات 4237 به بعد]:
از تفسير اقاي بازرگان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,036 47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
تدبر و فهم آیات انتهای سوره فصلت: ایات افاق و انفسی حقانیت چه چیزی را نشان خواهد داد؟
در تفسیر آیات انتهای سوره فصلت بخصوص آیه 53 اختلاف نظر بین مفسران وجود دارد. دو رویکرد کلی به این آیات میتوان داشت:
1-مجموعه آیات 46-54 باهم بوده و بر یک محور اصلی تمرکز دارند. در اینصورت ایه 52 در ادامه ایات قبل قابل فهم است یعنی از انجا که در این ایات صحبتی از قران نشده، ضمایر کان و به در ایه 52 به موضوع بلافصل ان یعنی از جانب خدا بودن نعمات و رفع نقمات برمیگردد. در ایات قبل صحبت از این باور اشتباه بود که انسان کافر فقط در سختی ها خدا را میخواند و نعمات و دفع ضررها را به خود منتسب میکند . در ایه 53 خداوند به پیامبر میفرماید به اینها بگو حتی اگر احتمال دهید که این امور هم از نزد خدا تدبیر و مقدر شده باشد ولی شما انرا منکر و کافرید، شما متضرر و خسران زده و در شمار گمراه ترین افراد خواهید بود. پس از این باور اشتباه دست بردارید. و اگر دست برنداشتند حتما آیات و نشانه هایی را بیرون و درون خودشان خواهند دید که برایشان محرز خواهد شد که تدبیر و تحقق همه امور از جمله رفع شداید و کسب نعمات بدست خداست و همین که خدا بر انها شاهد است کافیست. اینها در اصل قیامت هم در شک و تردیدند اما خدا بر انها و همه چیز احاطه دارد. قابل ذکر است در ایه 54 نحل و 8 زمر هم اشاره شده که انسان بعد از رفع سختی ها و نقمات، رفع ان و دریافت نعمتها را به عوامل و معبودان دیگر منتسب می کند و از عناوین مشرک و کفران برای این عملش استفاده شده است. در ایه 50 همین سوره هم با عنوان الذین کفروا انها را یاد کرده است.
اشکالی که میتوان باین برداشت وارد نمود اینکه اولا ادامه ایه 52 بعد از فرض افرایتم ان کان من عند الله، مخالفان و جدایی طلبان از این موضوع را گمراه ترین افراد دانسته که قبول این وصف برای افرادیکه صرفا نعمات را به خود منسوب مدانند مشکل و فاقد نمونه مشابه در ایات دیگر است. ثانیا عبارت مشابه ایه 52 در سوره احقاف هم بکار رفته که مرادش کتاب و قران بوده است. لذا بنظر میرسد ایه 52 را باید جدا از ایات قبل در نظر گرفت. و ایات 47-51 بیانگر بعد دیگری از شخصیت و باورهای اینگونه افراد است.
2-رویکرد دیگر این است که ایات 52-54 را یک فراز جدا مانند فرازهای دیگر سوره و یا به نوعی جمع بندی سوره دانست. در این سوره از ابتدا تا انتها چند بار بر حقانیت و فصاحت و سایر اوصاف قران از جمله هدایت کننده و شفا بودن قران تاکید شده است. در آیه 52 هم غالب مفسران مرجع ضمیر در کان و به را قران دانسته اند. یعنی ای پیامبر به انها بگو فرض کنید اگر قران یا مجموعه مطالب گفته شده در سوره از جانب حق باشد در انصورت شما که انرا منکر میشوید، بیشترین خسران را خواهید کرد و در زمره گمراه ترین افراد خواهید بود.
سپس در آیه 53 میفرماید بزودی آیات مان را در آفاق و انفس یعنی برون و درونشان به انها نشان خواهیم داد تا برایشان روشن شود که آن حق است. در اینکه ضمیر (ه) در انه الحق به چه برمیگردد اختلاف نظر است. ایا قران یا وعده های قران است، یا قیامت است و یا خداوند است؟ با توجه به ایات قبل و توصیف عملکرد کفار که از قران و کلام پیامبر اعراض میکردند، دنبال غلبه بر قران بودند و خداوند انها را به عذابهای شدید دنیوی و اخروی تهدید کرد، اینها در تردید از حقانیت یا عدم حقانیت قران و بدنبال تشخیص حق نبودند که خداوند بخواهد به انها ایات جدیدی ارایه کند تا اینها به یقین و تصمیم برسند.بلکه طبق ایات دیگر هر ایه ای هم که بیاید ایمان نمی اورند. *
لذا ایه 53 در مقام تهدید و انذار انهاست. یعنی اگر حتی حاضر نیستند فرض از جانب خدا بودن قران را تامل و ملاحظه کنند ( که اگر تامل کنند جانب احتیاط را گرفته و خود را ازن جدا نمی کنند)، پس بزودی ایات و نشانه ها و وقایعی برای خودشان و سایر مردم اعم از قوم قریش یا سایر اقوام رخ میدهد که این حقیقت را خواهند فهمید که مخالفین و منکران قران و وحی، گمراه ترین و خاسرترین افراد هستند. اما این امر یعنی محرز شدن اشتباهشان که دیر هنگام است را لزومی ندارد پیامبر و سایرین مشاهده کنند چرا که شاهد بودن خداوند کافیست. ممکن است حتی این اقرار در لحظه مرگ یا پس از مرگشان باشد (و این امر با حرف س در سنریهم منافاتی ندارد زیرا کاربردهای حرف س تنها به اینده نزدیک منحصر نیست و بعنوان تاکید هم بکار میرود.) لذا در ایه بعد هم میفرماید اینها نسبت به معاد و حضور در دادگاه الهی هم شک داشتند اما خداوند که به همه چیز احاطه دارد آنها را حاضر خواهد کرد.
*توضیح: در ایه 25 سوره انعام هم انها را مثل همین سوره با اکنه علی قلوبهم و فی اذانهم وقرا توصیف کرده، فرمود هر ایه ای ببینند ایمان نمی اورند. (وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ {25}انعام و برخى از آنان به تو گوش فرا مى دهند و[لى] ما بر دلهايشان پردهها افكندهايم (بخاطر اعمالشان) تا در آن تامل نکنند و در گوشهايشان سنگينى [قرار دادهايم] و اگر هر معجزهاى را ببينند به آن ايمان نمىآورند تا آنجا كه وقتى نزد تو مى آيند با تو جدال مى كنند. كسانى كه كفر ورزيدند مى گويند اين [كتاب] چيزى جز افسانه هاى پيشينيان نيست )
و در ادامه همان سوره انعام در پاسخ به کسانی که دنبال ایات و معجزات دیگر بودند فرمود روزیکه بعضی از ایات خدا بیاید که اینها به یقین برسند دیگر برای ایمان اوردن دیر شده است. (هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيهُمُ الْمَلآئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ {158}انعام آيا اینها هنوز جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند يا پروردگارت بيايد يا پارهاى از نشانههاى پروردگارت بيايد [اما] روزى كه پارهاى از نشانههاى پروردگارت [پديد] آيد كسى كه قبلا ايمان نياورده يا خيرى در پرتو ايمان خود به دست نياورده ايمان آوردنش سود نمىبخشد بگو منتظر باشيد كه ما [هم] منتظريم ) در سوره سبا هم امده بود که وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ ...{31}و كسانى كه كافر شدند گفتند نه به اين قرآن و نه به آن [توراتى] كه پيش از آن است هرگز ايمان نخواهيم آورد
در سوره حج نیز فرموده کافران وقتی باور می کنند که قیامت بیاید یا دچار عذاب شوند (وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ {55}حج و[لى] كسانى كه كفر ورزيدهاند همواره از آن در ترديدند تا بناگاه قيامت براى آنان فرا رسد يا عذاب روزى بدفرجام به سراغشان بيايد )
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.