رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ابعاد اعجاز قرآن
1-اعجاز لفطي
اولین جلوۀ اعجاز قرآن بُعدِ لفظی آن است که در اثبات نبوت نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله نقش بسزایی دارد.
اعجاز ساختاری یا لفظی یا ظاهری قرآن به چه معناست؟
مخاطبان اولیۀ قرآن به زبان عربی آشنایی داشتند؛ لذا قرآن باید به همین زبان نازل میشد. ازطرفی، هر پیامبری که مبعوث میشد، به زبان قوم خود سخن میگفت:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ» و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم.
دلایل زیادی وجود دارد که پیامبر صلیاللهعلیهوآله باید از همین جزیرۀالعرب و از سرزمین بدَویّت و جاهلیت که هیچ ارتباطی با حوزههای تمدن بشری در گذشته نداشتهاند، مبعوث شود؛ جماعتی كه اوضاع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نابسامانشان کاملاً آشکار و روشن است.
جامعۀ عصر نزول، در شعر و ادب زبان عربی بسیار متبحّر بودند؛ بنابراین اولین جلوهای که از قرآن بهچشم میآید، همین بُعد لفظی ادبی قرآن است.
در بعد لفظی قرآن این مباحث بررسی می شود: سبک بیانی منحصر به فرد. فصاحت و بلاغت چیدمان منظم حروف و کلمات ویژگیهای آوا معنایی جایگزین ناپذیری واژگان قابلیت فهم همگانی
2- اعجاز محتوايي
اعجاز محتوایی یا معنوی یا باطنی قرآن به چه معناست؟
بُعد اعجاز لفظی قرآن برای کسانی است که با زبان عربی آشنایی داشته باشند و بخواهند از این دریچه به آیات قرآن نگاه كنند؛ اما اعجاز محتوایی، درونی، ماهیتی و معنایی قرآن كریم را عقلا و محققان میتوانند دریابند.
۱- بیان اعتقادات و معارف ناب
اولین وجهِ اعجازِ معنوی قرآن، مستوای برتر ارائۀ معارف و حقایق الهی و اعتقادی است. چنانچه مجموع مکاتب بشری تا زمان نزول قرآن و از زمان نزول قرآن تاکنون را بررسی نموده و تمام حقایق توحیدی در یهودیت و مسیحیت را بنگریم، با یک بخش از آیات شریفۀ قرآن در رساندن حقایق خداشناسی برابری نمیکند.
معارف قرآن در هیچیک از مکتوباتِ تربیتشدگان جُندیشاپور و فرهنگ هِلنی، رومی یا ایرانی، سابقه نداشته و در هیچکدام از مکاتب فلسفیِ کنونی نیز وجود ندارد و نخواهد داشت.
۲- تشریع و قانونگذاری
دومین وجهِ اعجاز معنوی قرآن، اعجازِ تشریعی و قانونگذاری است که تا قبل از نزول قرآن بدین شیوه سابقه نداشته است.
قانونگذاری قرآن در قیاس با قوانین جامعۀ بشریِ قبل از آن، مانند آیین کنفوسیوس و قوانین حَمورابی و مکاتب بعد از آن بینظیر است
۳- بیان فضایل و رذایل اخلاقی
سومین وجهِ اعجازِ محتوایی قرآن، اعجاز اخلاقی آن است. هیچ مکتب و دینی به اندازۀ قرآن به اخلاق بها نداده است.
ذکر فضایل و رذایل اخلاقی و راهکارهای اتّصاف به فضایل و زدودن رذایل و همچنین ارائۀ بهترین الگوهای اخلاقی، از وجوه امتیاز قرآن بر سایر تعالیم است.
۴- بیان اخبار غیبی
چهارمین وجهِ اعجاز معنوی قرآن، اعجازِ خبر از غیب است. خبردادن از عوالمی غیر از عالم دنیا همچون شروع قیامت، چگونگی تحولات جهان آینده و وضعیت بهشت و دوزخ نمونۀ بارز این وجه از اعجاز است.
۵- بیان حقایق علمی
پنجمین وجه اعجاز محتوایی قرآن کریم، اعجاز علمی است که منظور از آن، بیان حقایق طبیعیِ عالَم، نظیر مسائلی دربارۀ زمین و آسمان، خورشید و ماه، شب و روز، باد و باران و... است که از زبان پیامبر امّی و درسناخوانده مطرح میشود.
۶- جامعیت
ششمین وجهِ محتوایی اعجاز قرآن کریم، جامعیت آن است. موضوع قرآن و مسائل آن ناظر به تمام احتیاجات هدایتی انسانهاست. گروههای مختلف انسانها اعم از هنرمندان، فیلسوفان، ادیبان، عالمان، سیاستمداران و... برای رسیدن به کمال انسانی و حقیقت ایمان، به قرآن مراجعه میکنند و پاسخ خود را از آن میگیرند.
۷- نداشتن تناقض
هفتمین وجه اعجاز محتوایی قرآن کریم، نبود نقص و نقض در مطالب آن است. در بین مطالبی که طی ۲۳ سال و در موقعیتهای مختلف اجتماعی بر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نازل شده است، هیچگونه ناهماهنگی دیده نمیشود.
دكتر محمد علي انصاري، كتاب مشكاه تفسير قران كريم ج 2
كلمات كليدي: اعجاز لفظي محتوايي معجزه علمي فصاحت
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
💢 قرآن و معجزهٔ پیامبر 💢
❇️ نظر مشهور و غالب این است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) همچون سایر انبیا برای اثبات حقانیت خود از معجزات متعددی استفاده کردهاند که قرآن یکی از آنهاست. اما آیا این نگاه با آنچه قرآن بیان میکند هماهنگی دارد؟
🔺معجزه اصطلاحی کلامی و بهمعنی کاری خارقالعاده است که مدعیان ارتباط با خدا برای اثبات صداقت خود انجام میدهند. پس اگر پیامبر، امام یا یکی دیگر از اولیای الهی اقدامی غیر عادی را بدون ادعای نمایندگی از جانب خدا یا بدون قصد اثبات حقانیت انجام دهد، به کار او معجزه گفته نمیشود و آن را کرامت مینامند.
🔸قرآن بارها از معجزات شگفتانگیز انبیای الهی سخن گفته و آنها را «آیه» نامیده است. زیرا در نگاه توحیدی، شب و روز و باد و باران و دیگر پدیدههای طبیعی نشانههایی از حضور و دخالت خدا در همه چیز است و اینجا نیز بدون اینکه اختلالی در قوانین هستی رخ دهد، همان حقیقت آشکار میشود.
🔸با این حال وقتی نوبت به خود قرآن و پیامآورش میرسد، رویکردی متفاوت با آنچه دربارهٔ پیامبران گذشته نقل میکرد در پیش میگیرد و نهتنها به درخواستهای معجزه پاسخ منفی میدهد (اسراء، ۹۳)، بلکه از پایان یافتن دورهٔ معجزات سخن میگوید. (اسراء، ۵۹)
🔸برخی تصور میکنند قرآن صرفاً به درخواستهای نامعقول پاسخ منفی داده و اموری چون شقالقمر، معراج و خبر پیروزی روم را معجزهٔ پیامبر دانستهاند؛ ولی واقعیت این است که حتی درخواست معجزهای شبیه آنچه پیامبران قبل انجام میدادند نیز در این کتاب رد شده (آلعمران، ۱۸۳ و انبیاء، ۵) و هیچیک از آن موضوعات با هدف اثبات حقانیت پیامبر مطرح نشده است.
🔸اما آیا بدون معجزه، راهی برای اثبات نبوت و ایمان به غیب باقی میماند؟ پاسخ قرآن، نفی مبنای این پرسش و اعلام پیشنیاز بودن باور به غیب، برای پذیرش دعوت انبیا (انعام، ۹۲) و مشروط بودن هدایت، به اخلاق و معنویت است. (بقره، ۲ و ۳) زیرا بدون این پیشفرض، حتی شنیدن نام خدا چندشآور (زمر، ۴۵) و مشاهدهٔ هر معجزهای بیخاصیت میشود. (روم، ۵۸)
🔸راز پایان دوران معجزات در همین نکته نهفته است. قرآن سرگذشت کسانی که عجیبترین معجزات، تأثیری در دینداری آنها نداشت را نقل میکند تا به ما بفهماند تنها عامل نجات و هدایت، حقطلبی است و کسی که اهل معنویت و ترجیح آن بر شهوات نباشد، هیچ معجزهای برایش سودمند نیست. لذا در پاسخ به کسانی که از بیمعجزه بودن پیامبر عیبجویی میکردند میگوید: هر کس اهل تسلیم در برابر حقیقت باشد با دیدن همین بصیرتها هدایت میشود (اعراف، ۲۰۳) و چون معجزات قبلی تکذیب شد، دیگر منتظر تکرار آنها نباشید. (اسراء، ۵۹)
🔸گویا قرآن، تاریخ بشر را به دو بخش تقسیم میکند. دورانی که انسان همچون طفلی بهانهجو نیازمند ارسال مکرر پیامبران (مؤمنون، ۴۴) و نشان دادن معجزات گوناگون بود؛ و دورانی که با نزول کتابی آغاز میشود که بهجای تکیه بر عجایب، بر منطق و اخلاق و گفتگو تأکید میکند و از همه میخواهد سخنان مختلف را بشنوند و بهترینها را برگزینند (زمر، ۱۶) و بدون هیچ واهمهای میگوید: اگر کتاب هدایتبخشتری پیدا کردید از همان پیروی کنید. (قصص، ۴۹)
🔻با این نگاه، معنای تحدی قرآن را نیز بهتر درک میکنیم و با فاصله گرفتن از روش مرسومی که همچنان در پی امور عجیب است، بر اعجاز علمی و عددی و بلاغی و ... (که برای هیچ فرد بیطرفی قانعکننده نیست) اصرار نمیورزیم. زیرا میدانیم اساساً این کتاب آمده است تا استدلال را بهجای معجزه بنشاند و در منطق مستحکم و دلنشینی که ارائه میدهد، هماورد طلب میکند.
✅ این سخن نه بهمعنای نفی شگفتیهای بیپایان قرآن است و نه با مقام معنوی و کرامات خارقالعادهٔ پیامبر و امامان (علیهمالسلام) منافاتی دارد؛ بلکه دعوت به رویکرد متفاوتی است که بساط خرافات، فرقهسازی و کاسبی با دین را جمع میکند و با محور قرار دادن انسانیت، حتی برای کسانی که به آن ایمان نمیآورند، چارهای جز پذیرش اخلاق و عقلانیت باقی نمیگذارد.
حجت الاسلام سيد حميد حسيني
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,038 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
«آية» يعني علامت؛ علامتها دو قسم است: يا اعتباري و قراردادي است؛ مثل اينکه پرچم هر کشوري علامت استقلال آن کشور است؛ اين پارچه وقتي با اين رنگ در جايي نصب شد، علامت فلان کشور است ـ البته اين علامتهاي اعتباري است ـ يا فلان فلز وقتي روي دوش فلان نظامي هست، اين علامت آن است که او سرهنگ است يا سردار است يا امير است و مانند آن؛ اينها علامتها و قراردادهاي اعتباري است که در هر زمان و زميني فرق ميکند. يک سلسله علامتهاي تکويني است که در هيچ جا فرقي ندارد؛ مثل اينکه چمن علامت آب است، دود علامت آتش است. اگر در جايي چمن سبزي بود، نشانه آن است که آبي وجود داشت و دارد، اگر دودي هم باشد نشانه آن است که آتشي وجود داشت و دارد؛ اين يک قرارداد نيست
علامتهاي حقيقي هم گاهي مقطعي ميباشند و گاهي هم مقطعي نيستند؛ مقطعي نيستند؛ يعني اين شيء به هر شرط و وصفي دربيايد علامت است و قرآن کريم که ميفرمايد آسمان و زمين، آنچه در آسمان و زمين است و آنچه بين آسمان و زمين است، اينها آيات الهي هستند؛ يعني در هر شرايطي و به هر وضعي که دربيايند علامت هستند و خدا را نشان ميدهند. حالا بر فرض اين چمن که آيت چمنآفرين است، وقتي هم که پژمرده شد و به صورت خاک شد، آيت خاکآفرين است، اينطور نيست که حالا فرق بکند؛ «دُخان» مادامي که دود هست، علامت دودآفرين است و وقتي هم که تبديل به هوا شد علامت هواآفرين است، اينطور نيست که حالا در مقطعي علامت و آيت الهي باشد و در مقطع ديگر آيت الهي نباشد. پس آيتهاي تکويني دو قسم ميباشند: يک قسمت مقطعي هستند؛ مثل اينکه چمن آيت آب است تا مادامي که سبز است؛ يک قسمت دائمي هست به هر وضعي که باشد نشانه خداست، مثل موجودات جهان خارج.
قرآن کريم آيتي هست که اين براي جهانيان معجزه است؛ اينکه فرمود قرآن معجزه است، تنها آن الفاظ مخصوص و «عربي بودن» و «عربي مبين» بودن او نيست، چون وقتي در سوره «اسراء» جن و انس را دعوت کرده است که اگر جن و انس جمع بشوند هرگز نميتوانند مثل «قرآن» بياورند، اينها اصلاً عربي عادي هم نميتوانند بياورند، چه رسد به عربي قرآني! براي آن است که اين از نظر الفاظ در کمال فصاحت و بلاغت است، قسمت مهم همان علوم و معارفي است که خداي سبحان در اين کتاب الهي إعمال کرده است؛ حالا آن بيانات تمدّنها و سياستها و فقه و اصولها و حکمتها و اخلاق و ادب سر جايش محفوظ است، به طور کلّي جهان را مثل کوي و برزنِ يک روستاي کوچک ترسيم ميکند! شما ميبينيد اهل يک روستا يا اهل يک شهر در محلهاي که هستند، کوي و برزن آن را کاملاً آشنا هستند؛ وقتي ميخواهند به يکديگر بگويند و آدرس بدهند، ميگويند شرق آن اين است، غرب آن اين است، جنوب آن اين است، شمال آن اين است، کلّ اين روستا يا اين محلّه نقشه آن در دست ساکنين آن محله است؛ اما قرآن کريم وقتي که ميخواهد براي وجود مبارک پيغمبر(صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) جريان عالَم را تبيين کند، ميفرمايد: وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ؛ ولي قصه از اين قبيل است! وَ مَا كُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ؛ ولي قصه از اين قبيل است! وَ مَا كُنتَ ثَاوِياً فِي أَهْلِ مَدْيَنَ؛ ولي قصه از اين قبيل است! وَ مَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقلاَمَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ؛ ولي قصه از اين قبيل است! کلّ جهان را مثل کوچه پس کوچه يک محلّه کوچک در دست پيغمبر ميگذارد؛ ميگويد در «طور» نبودي، در آن «أيمن وادي» نبودي، در جريان «مَدين» نبودي، در جريان «مريم» نبودي؛ ولي وضع اين است! اين ميشود معجزه! کسي که نه در شرق بود و نه در غرب بود، تازه نه آن مکان محفوظ است و قرنهاست که گذشت! کلّ جهان را مثل کوچه پس کوچههاي يک محلّ کوچک آدرس ميدهد! اين کتاب معجزه جهاني است، جنّ و انس جمع بشوند نميتوانند مثل اين بياورند! تنها عربي بودن آن، فصيح بودن آن که در کمال فصاحت است، اين معجزه جهاني نيست، مجموع اينها معجزه جهاني است.
آن بخش هنري آن هم معجزه است؛ ولي قسمت مهمّ آن «علم غيب» است، «اسرار عالَم» است که گذشته را بيان ميکند، آينده را بيان ميکند، ميليونها سال بعد چه ميشود را بيان کرده، ميليونها سال قبل چه بوده را بيان کرده است، اسرار عَرش را گفته، اسرار زمين و « تَحْتُ الْأَرْض» را گفته، اينها ميشود معجزه! پرسش: اگر فصاحت و بلاغت را اعتباري بگيريم که شما فرموديد، فصاحت و بلاغت قرآن هم فقط براي عربها مطرح است؟ پاسخ: بله، امر اعتباري است. پرسش: اعتباري نبايد باشد، چون نحوه خاصي از صوت و صداست؟ پاسخ: بله، اعتباري است، چون اگر تحدّي بکنند در جامعه غير عرب ـ يعني عبري و سرياني و فارسي و آذري ـ اين کلمات اصلاً مُهمل هستند و معنا ندارند. پرسش: کلّ قرآن مثلاً براي شخص فرانسوي مُهمل هست؟ پاسخ: بله، دعوت ميکند. اين شخص ميگويد من عربي عادي هم نميتوانم بياورم، چه رسد به قرآن! اين چه دليل است بر اينکه معجزه است؟ شما ميگوييد اگر توانستي بياور، ميگويد من فارسي هم نميتوانم بگويم! ميليونها نفر از مردم اروپا هستند که هرگز مثل گلستان سعدي و بوستان سعدي و اينها را نميتوانند بياورند که فارسي عادي است، شما ميگوييد اگر توانستيد مثل اين بياوريد، مگر ما ميتوانستيم فارسي بياوريم؟ مگر ما ميتوانستيم ترکي بياوريم؟ اين جهاني را دعوت کردن، براي آن امر جهاني است و امر جهاني هم به علوم برميگردد. در داخله عرب يک تحدّي خاصي است و مربوط به اينهاست؛ شما که به «سبعه معلقه» مينازيد اين را بياوريد! به کمترين سوره هم بسنده ميکنيد! اما اگر به جهانيان بگوييم که اين قرآن معجزه است، براي اينکه شما نميتوانيد مثل اين بياوريد، در مقابل ميگوييم ما هم نميتوانيم مثل گلستان سعدي و بوستان سعدي بياوريم، چه رسد به اين! آيا اينها معجزه هستند؟! اگر ما نتوانستيم قرآن بياوريم، چون اين زبان ما نيست؛ اما وقتي که بگوييد اين کتاب اين است که کلّ جهان را مثل کوي و برزن يک محلّه کوچک در دست پيغمبر ميگذارد، ميليونها سال بعد در بهشت چه خبر است، در جهنّم چه خبر است و چه ميشود را به پيغمبر ميگويد، ميليون سال قبل را و بعد را! اينکه نقشه کلّ جهان را در دست پيغمبر گذاشت را احدي نميتواند مثل اين بياورد!
بنابراين گاهي آيت بودن مثل فصاحت و بلاغت در بخش هنر هست، اين براي کساني که فصيحانه حرف ميزنند، بليغانه حرف ميزنند و اهل معلّقات سبعه هستند معجزه است، براي اينکه شما که اهل اين کار هستيد و اديبانه شعر ميگوييد و «سبعه معلقه» داريد، هرگز يک سوره مثل اين نميتوانيد عربي بياوريد! اين معجزه مخصوص اينهاست که فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ. اما وقتي تحدّي جهاني شد، وقتي هُدًي لِلْعَالَمِينَ شد، لِلْعَالَمِينَ نَذِيراً شد، ذِكْرَي لِلْبَشَرِ و كَافَّةً لِّلنَّاسِ شد، معجزه بودنِ او هم جهاني است؛ طرزي حرف ميزند که هيچکس نميتواند مثل آن بياورد. بعد ميفرمايد اين طوري که ما قرآن را نازل کرديم، اين اصلاً بدليبردار و تحريفبردار نيست! مَا كَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَي؛ يعني اصلاً قابل اين نيست که شما حالا بگوييد پيغمبر ـ مَعَاذَالله ـ جعل کرده است. اگر يک چيز قابل جعلي هست، اين «فلزات» و «فروش» و «ظروف» و مانند اينهاست که قابل جعل است! فرمود مگر کسي ميتواند آفتاب جعلي بياورد يا يک آفتاب بدلي بسازد؟! اين مَا كَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَي به صورت نفي جنس تبيين ميشود؛ يعني اصلاً اين قابل جعل نيست که مثلاً شما بگوييد «إفتري علي الله»!
پرسش: ... منظور محتواي آيات قرآن است؟ پاسخ: نه، الفاظ آن هم معجزه است، به عربها ميگويد که اين کار را بکنيد؛ البته هرگز نميتوانند! يک دعوتي تحدّي دارد نسبت به حجاز، اين يقيناً به همين الفاظ آن برميگردد و حرفي در آن نيست، يک تحدّي جهاني دارد که فرمود ما جهانيان را به قرآن دعوت ميکنيم،
بنابراين آيت بودن؛ گاهي در عين حال که هنر هست آيت است، اعتباري هست آيت است، مثل بخش فصاحت و بلاغت آن که «ممَا لاَ رَيْبَ فِيهِ» است و شهرت معجزه بودنِ قرآن کريم هم بخش وسيع آن مربوط به همين فصاحت و بلاغت اوست. پرسش: خداوند که ميفرمايد يک سوره اگر ميتوانيد بياوريد، يعني به هر زباني که ميتوانيد؟ پاسخ: نه خير، به عربي است. پرسش: آيا عربيّت مدخليت دارد؟ پاسخ: بله، عربيّت مدخليت دارد. پرسش: شما که ميفرماييد فقط مربوط به عربهاست! پاسخ: نه، اين بخش عربي آن مربوط به عربهاست و ديگران هم در نقض ميتوانند بگويند اگر خصوص عربي باشد ما فارسي آن را هم نميتوانيم بياوريم! معلوم ميشود که ظرف و مظروف هر دو مهم است، اگر جهاني را دعوت ميکند با ظرف و مظروف است. اما در خصوص عربها، آن علم غيب و اينها را از آنها نميخواهد، همين طريق عادي را هم شما حرف بزنيد، هرگز نميتوانيد شما مثل قرآن حرف بزنيد. بنابراين اصل فصاحت و بلاغت قدر مشترک است و اين «ممِّا لاَ رَيْبَ فِيهِ» است، اما تحدّي مهم جهاني بودن آن، براي آن علوم و معارف غيبي است که قرآن در بَر دارد،
ایت اله جوادی املی تفسیر سوره جاثیهویرایش بوسیله کاربر 1403/08/10 01:41:07 ب.ظ
| دلیل ویرایش: ویرایش |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.