رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
*⚛💮علت وضع قوانين و محدوديتها در احكام ازدواج چيست؟*
💠يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ وَاللَّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِيلُوا مَيْلًا عَظِيمًا نساء:26 و27
🌱خدا ميخواهد تا [شيوههاي شايسته را] براي شما بيان كند و شما را به سنّتهاي [آزموده] پيشينيان تان هدايت نمايد و بر شما [به رحمتش] برگردد و خداوند بس داناي حكيم است. و خدا ميخواهد [به رحمت خويش] به شما برگردد، و [اما] كساني كه پيرو شهواتند ميخواهند شما [همچون خودشان] به انحرافي عظيم كشيده شويد.
🔷✨به دنبال احکام مختلف در زمینه ازدواج که در آیات پیش بیان شد ممکن است این سؤال پیش آید که منظور از این همه محدودیتها و قید و بندهای قانونی چیست! در این آیه و دو آیه بعد پاسخ به این سؤالات میدهد، و میگوید: «خداوند میخواهد (با این دستورات راههای خوشبختی و سعادت را) برای شما آشکار سازد» (یرِیدُ اللّهُ لِیبَینَ لَکم).
🔷✨وانگهی شما در این برنامه تنها نیستید «و (خداوند میخواهد شما را) به سنتهای (صحیح) پیشینیان رهبری کند» (وَ یهدِیکم سُنَنَ الَّذِینَ مِن قَبلِکم). علاوه بر این «توبه شما را بپذیرد» (وَ یتُوبَ عَلَیکم).
🔷✨و نعمتهای خود را که بر اثر انحرافات شما قطع شده بار دیگر به شما باز گرداند و این در صورتی است که شما از آن راههای انحرافی که در زمان جاهلیت و قبل از اسلام داشتید، باز گردید.«ولی شهوت پرستانی که در امواج گناهان غرق هستند، میخواهند شما از طریق سعادت بکلی منحرف شوید» و همانند آنها از فرق تا قدم آلوده انواع گناهان گردید.
🔷✨سنّت همان راه و روش و طريقه تجربه شده است. از هر تجربه نتيجهاي حاصل ميشود كه بايد از آن عبرت گرفت. اصطلاح «سُنَّه الاولين» (تجربيات حاصل از سرنوشت نسلهاي پيشين) 4 بار در قرآن تکرار شده است. اين تجربيات حقايقي را براي انسانها آشكار و راه آيندگان را روشن ميسازد. آنطور كه گفتهاند: گذشته چراغ راه آينده است. از آنجايي كه اين حقايق از مشيّت خدا ناشي شده، در قرآن «سُنّه الله» (نظامات خدا) ناميده شده است. سنّت پيامبر نيز عملكرد تجربه شدة او در پيروي از كتاب خداست.
📚تفاسير نمونه و بازرگان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,949
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
هدف از تشريع احكام مربوط به نكاح
يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَينَ لَكُمْ... اين آيه در مقام بيان هدفى است كه در تشريع احكام نامبرده در آيات سه گانه منظور بوده و بيان مصلحت هائى است كه بر اين احكام اگر بدان عمل شود مترتب مى شود، مى فرمايد: (خدا مى خواهد براى شما بيان كند)، يعنى احكام دين خود را بيان كند، كه چه مصالحى براى دنيا و آخرت شما در آنها است ، و چه معارف و حكمت هائى در آن نهفته است ، و بنابراين در جمله مورد بحث ، معمول جمله : (يبين ) حذف شده ، تا اشاره باشد به اينكه آنقدر عظيم و بااهميت است كه قابل بيان نيست ، ممكن هم هست هر دو جمله : ((يبين لكم )) و جمله ((و يهديكم )) يك معمول داشته هر دو در آن يك معمول تنازع داشته باشند، و آن يك معمول عبارت باشد از ((سنن الذين )).
وَ يهْدِيَكمْ سنَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكمْ يعنى شما را هدايت كند به طريقه هاى زندگى سابقين يعنى انبيا و امت هاى صالح گذشته ، كه زندگى خود را در دنيا مطابق رضاى خدا پيش بردند، و در نتيجه سعادت دنيا و آخرت خود را به دست آوردند، و بنابراين معنا مراد از سنت هاى آنان ، سنتهاى آنان بطور اجمال است ، نه بطور تفصيل ، و بيان همه خصوصيات آن پس كسى اشكال نكند كه چگونه اين آيات بيانگر سنت هاى گذشتگان است ، با اينكه عينا همين آيات بعضى از آنان را نسخ مى كند، نظير ازدواج برادران با خواهران در سنت آدم ابوالبشر، و جمع بين دو خواهر در سنت يعقوب (عليه السلام )، كه در زمان واحد دو خواهر را در ازدواج داشت ، يكى ليا مادر يهودا و ديگرى راحيل مادر يوسف ، آنطور كه در بعضى اخبار آمده .
بحث علمى ديگر (پيرامون حكمت ممنوعيت ازدواجهاى محرم در شرع مقدس اسلام )
نكاح و ازدواج از سنتهاى اجتماعى است كه همواره و تا آنجا كه تاريخ بشر حكايت مى كند در مجتمعات بشرى هر قسم مجتمعى كه بوده داير بوده ، و اين خود به تنهايى دليل بر اين است كه ازدواج امرى است فطرى ، (نه تحميلى از ناحيه عادت و يا ضروريات زندگى و يا عوامل ديگر). علاوه بر اين يكى از محكم ترين دليل ها بر فطرى بودن ازدواج مجهز بودن ساختمان جسم (دو جنس نر و ماده ) بشر به جهاز تناسل و توالد است ، كه توضيحش در اين تفسير مكرر داده شد و علاقه هر يك از اين دو جنس به جذب جنس ديگر به سوى خود يكسان است ،هر چند كه زنان جهاز ديگرى اضافه بر مردان در جسم و در روحشان دارند، در جسمشان جهاز شير دادن ، و در روحشان عواطف فطرى ملايم و اين بدان جهت است كه تحمل مشقت اداره و تربيت فرزند برايشان شيرين شود.
علاوه بر آنچه گفته شد چيز ديگرى در نهاد بشر نهفته شده كه او را به سوى محبت و علاقمندى به اولاد مى كشاند، و اين حكم تكوينى را به وى مى قبولاند كه انسان با بقاى نسلش باقى است ، و باورش مى دهد كه زن براى مرد، و مرد براى زن مايه سكونت و آرامش است ، و وادارش مى سازد كه بعد از احترام نهادن به اصل مالكيت و اختصاص ، اصل وراثت را محترم بشمارد، و مسأله تأسيس خانه و خانواده را امرى مقدس بشمارد.
و مجتمعاتى كه اين اصول و اين احكام فطرى را تا حدودى محترم مى شمارند، چاره اى جز اين ندارند، كه سنت نكاح و ازدواج اختصاصى را به وجهى از وجوه بپذيرد، به اين معنا كه پذيرفته اند كه نبايد مردان و زنان طورى با هم آميزش كنند كه انساب و شجره دودمان آنها درهم و برهم شود، و خلاصه بايد طورى به هم درآميزند كه هر كس معلوم شود پدرش كيست ، هر چند كه فرض كنيم بشر بتواند به وسائل طبى از مضرات زنا يعنى فساد بهداشت عمومى و تباهى نيروى توالد جلوگيرى كند، و خلاصه كلام اين كه اگر جوامع بشرى ملتزم به ازدواج شده اند به خاطر حفظ انساب است هر چند كه زنا، هم انساب را درهم و برهم مى كند، و هم انسانها را به بيمارى هاى مقاربتى مبتلا مى سازد و گاهى نسل آدمى را قطع مى كند، و در اثر زنا مردان و زنانى عقيم مى گردند.
اينها اصول معتبره اى است كه همه امت ها آن را محترم شمرده و كم و بيش در بين خود اجرا مى كردند، حال يا يك زن را به يك مرد اختصاص مى دادند، و يا بيشتر از يكى را هم تجويز مى كردند، و يا به عكس يك مرد را به يك زن و يا چند مرد را به يك زن و يا چند مرد را به چند زن ، بر حسب اختلافى كه در سنن امتها بوده ، چون به هر تقدير خاصيت نكاح را كه همانا نوعى همزيستى و ملازمت بين زن و شوهر است محترم مى شمردند.
بنابراين پس فحشا و سفاح كه باعث قطع نسل و فساد انساب است از اولين امورى است كه فطرت بشر كه حكم به نكاح مى كند با آن مخالف است و لذا آثار تنفر از آن همواره در بين امت هاى مختلف و مجتمعات گوناگون ديده مى شود، حتى امتهايى كه در آميزش زن و مردش آزادى كامل دارد، و ارتباطهاى عاشقانه و شهوانى را زشت نمى داند، از اين عمل خود وحشت دارد، و مى بينيد كه براى خود قوانينى درست كرده اند، كه در سايه آن ، احكام انساب را به وجهى حفظ نمايند.
و انسان با اينكه به سنت نكاح اذعان و اعتقاد دارد، و با اينكه فطرتش او را به داشتن حد و مرزى در شهوترانى محكوم مى كند، در عين حال طبع و شهوت او نمى گذارد نسبت به نكاح پاى بند باشد، و مثلا به خواهر و مادر خود و يا به زن اجنبى و غيره دست درازى نكند، و يا زن به پدر و برادر و فرزند خود طمع نبندد، به شهادت اينكه تاريخ ازدواج مردان با مادران و خواهران و دختران و از اين قبيل را در امت هاى بسيار بزرگ و مترقى (و البته منحط از نظر اخلاقى ) ثبت كرده اخبار امروز نيز از تحقق زنا و گسترش آن در ملل متمدن امروز خبر مى دهد، آن هم زناى با خواهر و برادر و پدر و دختر و از اين قبيل . آرى طغيان شهوت ، سركش تر از آن است كه حكم فطرت و عقل و يا رسوم و سنن اجتماعى بتواند آن را مهار كند، و آنهائى هم كه با مادران و خواهران و دختران خود ازدواج نمى كنند، نه از اين بابت است كه حكم فطرت به تنهائى مانعشان شده ، بلكه از اين جهت است كه سنت قومى ، سنتى كه از نياكان به ارث برده اند چنين اجازه اى به آنان نمى دهد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 4 صفحه 494
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.