logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:177002)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140068)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:130855)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95115)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    قمار، پليد و شيطاني است. از ان اجتناب كنيد    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    معجزه كمتر شناخته شده پيامبر رحمت : قراردادها             

توجه

Icon
Error

admin1 Offline
#1 ارسال شده : 1391/02/05 09:58:49 ق.ظ
admin1

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/14
ارسالها: 199

8 تشکر دریافتی در 7 ارسال
تفسير سوره احزاب:ايات 37-40 ،داستان ازدواج پيامبر با زينب ،همسر زيد(پسر خوانده پيامبر)

وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ

فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا ﴿۳۷﴾

فولادوند: و آنگاه كه به كسى كه خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو [نيز] به او نعمت داده بودى مى ‏گفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار

و آنچه را كه خدا آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مى‏ كردى و از مردم مى ‏ترسيدى با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسى پس چون زيد از آن [زن] كام برگرفت

[و او را ترك گفت] وى را به نكاح تو درآورديم تا [در آينده] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان چون آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و

فرمان خدا صورت اجرا پذيرد

مَّا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا ﴿۳۸﴾

فولادوند: بر پيامبر در آنچه خدا براى او فرض گردانيده گناهى نيست [اين] سنت‏خداست كه از ديرباز در ميان گذشتگان [معمول] بوده و

فرمان خدا همواره به اندازه مقرر [و متناسب با توانايى] است

الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا ﴿۳۹﴾

فولادوند: همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مى‏كنند و از او مى‏ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند و خدا براى حسابرسى كفايت مى ‏كند

مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ﴿۴۰﴾

فولادوند: محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است و خدا همواره بر هر چيزى داناست


کلمات کلیدی:ازدواج،طلاق،فرزند خوانده،همسر،زید

ویرایش بوسیله کاربر 1395/11/20 09:26:24 ق.ظ  | دلیل ویرایش: key word

مدیر تالار
hamedfarhang Offline
#2 ارسال شده : 1391/02/05 10:38:18 ب.ظ
hamedfarhang

رتبه: Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/09/21
ارسالها: 12

1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّـهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّـهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّـهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَىٰ زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّـهِ مَفْعُولًا ﴿٣٧﴾
ادعیاء جمع دعی به معنای پسرخوانده است. وَطَر به معنای نیاز و حاجت است.
به گفته اکثر مفسران و مورخان این آیه مربوط به زید بن حارثه است. او برده ای بود که خدیجه به پیامبر اسلام بخشید و حضرت آزادش نمود. قبیله زید او را از خود راندند و پیامبر زید را فرزند خوانده خود قرار داد. بعد از ظهور اسلام، زید به آیین پیامبر صلی الله و علیه و آله گروید و از مسلمانان ممتاز و فرمانده لشکر در جنگ موته شد و در همان جنگ به شهادت رسید.
پیامبر از دختر عمه اش زینب که زنی سرشناس و از نوه های عبدالمطلب بود برای زید خواستگاری کرد. در آغاز زینب خیال کرد که حضرت او را برای خودش خواستگاری میکند. اما بعد که فهمید برای زید است ناراحت شد. زیرا تا آن زمان هیچ زن آزادی(تا چه رسد به زن سرشناس) همسر برده نمیشد.(گرچه برده ای آزاد و پسر خوانده پیامبر و از مسلمانان ممتاز باشد). پس از ازدواج ناسازگاری بین آنان آغاز شد و زید تصمیم گرفت زینب را طلاق دهد. بارها نزد پیامبر رفت ولی آن حضرت به او فرمود همسرت را نگاه دار و طلاق نده. (امسک علیک زوجک) به هر حال زید او را طلاق داد و دو ضربه روحی و اجتماعی بر زینب وارد شد. یکی همسر زید شدن که جامعه آن روز آن را نمی¬پسندید و دوم طلاق گرفتن.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مامور شد دو سنت جاهلی را بشکند.
1- گرفتن همسر پسر خوانده که در جاهلیت مانند گرفتن همسر فرزندان ناروا بود.
2- گرفتن همسر برده خود که این هم در آن زمان زشت و ناروا بود.
پیامبر اکرم زینب را به ازدواج خود در آورد و به مردم اطعامی داد که برای هیچ یک از همسران دیگرش نداد. چون در این آیه جمله «زوجناکها» آمده یعنی ما زینب را به ازدواج تو در آوردیم تا عادات و رسوم جاهلی را با عمل تو بشکنیم. زینب نیز با سایر زنان پیامبر مباهات می¬کرد که ازدواج شما به خواست پیامبر اکرم بوده ولی ازدواج من به فرمان خداوند متعال بوده است.
امام رضا علیه السلام در توضیح«وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّـهُ مُبْدِيهِ» (تو در دل مساله ای را پنهان داشتی که خدا آن را آشکار می¬کند) که خداوند به پیامبر اکرم می¬فرماید؛ فرمودند:
خداوند نام همسران پیامبر را به آن حضرت آموخته بود و در میان آنان نام زینب نیز بود. حضرت دید او همسر زید است و چگونه زن زید همسر او خواهد شد؟ این معنا در دل حضرت بود که با حکم خداوند به ازدواج پیامبر با زینب، حکمت آن آشکار شد. (تفاسیر المیزان و نور الثقلین؛ عیون الاخبار،ج1، ص281)
پیامبر هرگز کاری خلاف عصمت و مقام نبوت انجام نداده و از قبل علاقه ای به هیچ زنی نداشت تا چه رسد به همسر زید، پسر خوانده خود!نعوذ بالله.
عوامر دوگونه است. مولوی که باید عمل نمود و ارشادی که عمل کردنش به سود انسان است. در اینجا امر پیامبر اکرم که به زید فرمود (امسک علیک زوجک) همسرت را نگه دار، ارشادی بود وگرنه کسی که خداوند با جمله (انعم الله علیه) از او ستایش کرد، خلاف فرمان حضرت عمل نمیکرد. در آیه قبل نیز بیان شده است که ( و ما کان للمومن و للمومنه اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تصمیم و رغبتی برای ازدواج با زینب نداشت، لذا سفارش او به زید، حفظ همسرش بود نه طلاق او.
با توجه به دو آیه بعد که می¬فرماید مبلغان واقعی از هیچ کس جز خدا نمی¬ترسند، (ولا یخشون احدا الا الله) مراد از ترس پیامبر در این آیه (و تخشی الناس)، ترس از جوسازی هایی بود که به اهداف حضرت ضربه می¬زد زیرا ممکن بود مردم بگویند پیامبر با همسر یک برده یا با همسر فرزند خوانده اش ازدواج کرده است.
1- انبیا مرجع رسیدگی به مسایل مردم بودند. (زیدبن حارثه بارها طلاق همسرش را به حضرت اعلام کرد ولی پیامبر همواره می¬فرمود صبر کن)
2- خدا و رسول ولی نعمت ما هستند. (انعم الله انعمت)
3- در بیان نعمت ها ابتدا نعمت های الهی و معنوی را نام ببرید سپس نعمت های مادی و دنیوی. (انعم الله) که مراد هدایت زید و اسلام آوردن اوست. (انعمت علیه) که مراد آزاد کردن زید از بردگی است.
4- اسلام و آزادی دو نعمت بزرگ است. (انعم الله علیه) (توفیق مسلمان شدن) و (انعمت علیه)(آزاد کردن برده)
5- اگر خواستید به جای نام، صفتی از کسی ذکر کنید بهترین صفاتش را نام ببرید. (الذی انعم الله علیه و انعمت علیه)
6- هرگاه همسری نزد شما شکایت کرد فورا پیشنهاد جدایی ندهید. (امسک علیک زوج). اسلام طرفدار تحکیم بنیاد خانواده است.
7- در امر به معروف از اهرم عاطفه و تقوا استفاده کنید. (امسک علیک زوجک واتق الله)
8- تقوا سبب تحکیم پیوند خانوادگی است. (امسک علیک زوجک واتق الله)
9- ولی نعمت بودن ایجاد حق امر و نهی می¬کند. (انعمت علیه امسک علیک زوجک)
10- لازمه قاطعیت و صلابت آن است که با افکار فاسد و منحرف، گرچه افکار عمومی باشد مبارزه کنیم. (و تخشی الناس والله احق ان تخشاه)
11- در شکستن عادت های غلط اجتماعی از هیاهوی مردم نترسید. (و تخشی الناس والله احق ان تخشاه)
12- در اجرای فرامین خداوند منتظر تایید مجامع بین المللی نباشید. (و تخشی الناس والله احق ان تخشاه)
13- همه طلاق های و جدایی ها دلیل سرکشی و ناشزه بودن زن نیست. بی علاقگی زن به شوهر نباید دلیل عدم تمکین او باشد. (قضی زید منها وطرا)
14- زناشویی از نیازهای مهم انسان است. (وطرا) یعنی نیاز مهم و اساسی
15- مسایل زناشویی را با کنایه بگویید. (قضی زید منها وطرا)
16- رهبران دینی جامعه باید در شکستن سنت های باطل پیشقدم باشند. (لکی لایکون حرج علی المومنین)(هموار کردن راه حق برای دیگران یک ارزش است)
17- زنان بیوه محترم هستند و ازدواج با آنان کسر شأن نیست. (زوجناکها) خداوند میفرماید این ازدواج را ما مقرر کردیم.
18- پای بندی به آداب و رسوم غیرالهی زندگی را فلج میکند. (لکی لا یکون علی المومنین حرج)
19- ازدواج با همسر فرزند خوانده بعد از طلاق او جایز است. (اذا قضوا منهن وطرا) (فرزند خواندگی در اسلام بوده است)
hamedfarhang Offline
#3 ارسال شده : 1391/02/05 10:39:30 ب.ظ
hamedfarhang

رتبه: Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/09/21
ارسالها: 12

1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
مَّا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّـهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّـهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّـهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا ﴿٣٨﴾

این آیه به منزله قطعنامه آیه قبل است که رهبر دینی باید خط شکن باشد و از ملامت¬ها نترسد و منتظر رضایت این و آن نباشد.
امام رضا علیه السلام فرمود: چون خداوند می¬دانست که منافقان ازدواج پیامبر را با همسر زید که پسر خوانده حضرت بود، دستاویز عیب جویی او قرار خواهند داد، این آیه را نازل کرد. (تفسیر نور الثقلین و هیون الخبار، جلد 1 ص 203)
1- پیامبر نباید در انجام فرمان خدا به جوسازی ها و مانع تراشی ها اعتنا کند. (ما کان علی النبی ...)
2- پیامبر ممکن است وظایف و دستورات اختصاصی نیز داشته باشد. (فرض الله له)
3- همه انبیا خط شکن، و با افکار منحرف عمومی درگیر بوده اند. (من قبل)
4- سنت خدا در شکستن سنت های غلط است. (سنه الله)
5- فرمان¬های الهی، حساب شده و لازم الاجرا است. (امر الله قدرا مقدورا)
hamedfarhang Offline
#4 ارسال شده : 1391/02/05 10:40:27 ب.ظ
hamedfarhang

رتبه: Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/09/21
ارسالها: 12

1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّـهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّـهَ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ حَسِيبًا ﴿٣٩﴾
در این آیه سخن از قاطعیت و شهامت مبلغ در ابلاغ دستورات الهی به مردم است ولی باید بدانیم که در مواردی مدارا، نرمش و سکوت برای جذب قلوب لازم است.
خشیت غیر از خوف است. خشیت تاثر قلبی است که از عظمت امری ناشی می¬شود ولی خوف انتظار وقوع امر ناپسندی است که موجب پرهیز از آن می¬شود. انبیا هیچ گونه خشیتی از غیر خدا ندارند، زیرا تنها خداوند را بزرگ می¬بینند
1- موقعیت در تبلیغ شرایطی دارد!
الف) تداوم تبلیغ. (یبلغون)
ب) تقوا در عمل. (یخشونه)
ج) شهامت و قاطعیت. (ولا یخشون احدا الا الله)
د) توکل به خدا. (و کفی بالله حسیبا)
2- همیشه تبلیغ با سخنرانی نیست. گاهی باید با عمل حکم خدا را روشن ساخت. (در دو آیه قبل فرمود: زن زید را بگیر تا خرافه¬ای را از میان برداری، آنگاه در این آیه می¬فرماید! (الذین یبلغون رسالات الله)
3- مبلغان الهی همواره دشمنان سرسخت و تهدید کننده دارند. (لا یخشون احدا)
4- خداترسی مقدمه شجاعت و شهامت است. (یخشونه ولا یخشون احدا)
5- مبلغان الهی بدانند که حساب صبر و تحمل آنان به خداست. (کفی بالله حسیبا)
ali Offline
#5 ارسال شده : 1391/02/12 10:26:39 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
به نظر من نکته ای در مورد عبار ت"وتخشی الناس والله احق ان تخشاه"که خدا خطاب به پیامبرش استفاده کرده وجود دارد:

ابتدا توضیحات ارایه شده درپستهای بالا را ببینیم:

1"-خشیت غیر از خوف است. خشیت تاثر قلبی است که از عظمت امری ناشی می¬شود ولی خوف انتظار وقوع امر ناپسندی است

که موجب پرهیز از آن می¬شود(مربوط به ایه 39)

2-مراد از ترس پیامبر در این آیه (و تخشی الناس)، ترس از جوسازی هایی بود که به اهداف حضرت ضربه می¬زد زیرا ممکن بود مردم بگویند

پیامبر با همسر یک برده یا با همسر فرزند خوانده اش ازدواج کرده است.(مربوط به ایه 37)"

با توجه به اینکه در هر دو ایه از فعل با ریشه یکسان خشیت استفاده شده،پس باید معانی انها یکسان باشد.با توضیحات جمله 1 ترس از جو سازی ها که مانع از اشکار

کردن وانجام وظیفه پیامبر میشده با خوف مطابقت میکند .هم چنین نمی توان گفت پیامبر در دل از عظمت مردم متاثر بوده وخدا باو خطاب می کند که خدا شایسته

این وصف است.بنا براین توضیحات ومعانی ارایه شده در باب خشیت (در ایه 39)با ایه 37 مطابقت نمیکند.

2-در برخی از تفاسیر گفته شده که ترس پیامبر شخصی نبوده بلکه در راه هدف مقدس تبلیغ اسلام و نگرانی از بابت واکنش مردم نسبت به احکام خدا وعملکرد رسول

او بود هاست. وبا این توجیه در صدد تفسیر خطاب صریح خدا به رسولش برامد ه اند.در این صورت همواره تردید یا ترس انسانها در هنگام انجام کارهای خوب واهداف عالی ،باید پذیرفته شود.

وحال انکه اینجا خود رفتار ترس وخشیت مطرح است نه هدف ان.چرا که در اینکه حشیت پیامبر بخاطر تبلیغ موثر اسلام ،بوده هم مطابق ایات بعدی وهم شخصیت

پیامبر،تردید نیست.

به نظر من در اینجا عتاب حدا نسبت به پیامبر شاید به روش و زمان انجام کار برگردد که انچه پیامبر در ذهن داشته(برنامه ای که برای ابلاغ واشکار سازی

این پیام در ذهن خود متصور بوده) با انتظاری که خدا از او داشته، کاملا یکسان نبوده ولذا خدا از ایشان می خواهد که در راه تبلیغ هم

تنها معیار ومبنای برنامه ریزی خدا باشد نه حداقل سازی واکنشهای مردم.واین عبارت وتذکر خدا منافاتی با عصمت پیامبر هم ندارد
ali Offline
#6 ارسال شده : 1391/02/18 11:02:52 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

در مورد عبارت وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّـهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ بطور تصادفی به ایه 44سوره مایده برخوردم که همان مفهوم با کلمات یکسان بیان شده است.

إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء

فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ ﴿۴۴﴾

مکارم: ما تورات را نازل كرديم كه در آن هدايت و نور بود و پيامبران كه تسليم در برابر فرمان خدا بودند، با آن، براي يهوديان حكم مي‏كردند و (همچنين) علماء و

دانشمندان به اين كتاب الهي كه به آنها سپرده شده بود و بر آن گواه بودند، داوري مي‏نمودند، بنابراين (از داوري كردن بر طبق آيات الهي) از مردم نهراسيد و از من

بترسيد
و آيات مرا به بهاي ناچيز نفروشيد و آنها كه به احكامي كه خدا نازل كرده حكم نمي‏كنند كافرند

بسیار جالب است که خدا در اینجا همان توصیه ای را که به پیامبراسلام داشت که"از مردم نترس .خدا شایسته تر است که بترسی"به انبیای یهود،ربانیون واحبار

و درواقع به تمام کسانی که وظیفه انها محافظت از کتاب خدا وقضاوت بر اساس ان است ، هم توصیه می کند.

این ایه ،حاوی نکات جالبی است و در ادامه داستان مراجعه یهودیان به پیامبر برای حکم کردن ایشان است. می توانید به تفاسیر مراجعه کنید
SAGHI Offline
#7 ارسال شده : 1391/02/27 09:58:42 ب.ظ
SAGHI

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/30
ارسالها: 102

تشکرها: 1 بار
12 تشکر دریافتی در 9 ارسال
تدبر در آیات 39 و 40 سوره احزاب

كساني كه رسالتهاي خدا را ابلاغ مي‏كنند ، و از او مي‏ترسند ، و از احدي به جز خدا نمي‏ترسند ، و خدا براي حسابرسي كافي است ( 39) .
محمد پدر احدي از مردان فعلي شما نيست ، بلكه فرستاده خدا و خاتم پيغمبران است ، و خدا به هر چيزي دانا است ( 40) .
آیه 39 : تو نيز در تبليغ رسالتهاى پروردگار نبايد كمترين وحشتى از كسى داشته باشى هنگامى كه به تو دستور مى دهد يك سنت غلط جاهلى را در زمينه ازدواج با همسر مطلقه فرزند خوانده در هم بشكن و با زينب همسر مطلقه زيد ازدواج كن هرگز نبايد در انجام اين وظيفه كمترين نگرانى از ناحيه گفتگوى اين و آن به خود راه دهى كه اين سنت همگى پيامبران است . اصولا كار پيامبران در بسيارى از مراحل شكستن اينگونه سنتها است و اگر بخواهند كمترين ترس و وحشتى به خود راه بدهند در انجام رسالت خودپيروز نخواهند شد قاطعانه بايد پيش روند، حرفهاى ناموزون بدگويان را به جان خريدار شوند و بى اعتنا به جوسازيها و غوغاى عوام و توطئه فاسدان و مفسدان به برنامه هاى خود ادامه دهند چرا كه همه حسابها به دست خدا است .لذا در پايان آيه مى فرمايد: ((همين بس كه خداوند حافظ اعمال بندگان و حسابگر و جزا دهنده آنها است )) (و كفى بالله حسيبا)هم حساب ايثار و فداكارى پيامبران را در اين راه نگه مى دارد و پاداش ‍ مى دهد و هم سخنان ناموزن و ياوه سراى دشمنان را محاسبه و كيفر مى دهد.در حقيقت جمله ((كفى بالله حسيبا)) دليلى است براى اين موضوع كه رهبران الهى نبايد در ابلاغ رسالات خود وحشتى داشته باشند چون حسابگر زحمات آنها و پاداش دهنده خدا است . ((خاتم )) (بر وزن حاتم ) آنگونه كه ارباب لغت گفته اند به معنى چيزى است كه به وسيله آن پايان داده مى شود، و نيز به معنى چيزى آمده است كه با آن اوراق و مانند آن را مهر مى كنند
آیه 40
اين آيه آخرين سخنى است كه خداوند در ارتباط با مساله ازدواج پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با همسر مطلقه زيد براى شكستن يك سنت غلط جاهلى ، بيان مى دارد، و جواب كوتاه و فشرده اى است به عنوان آخرين جواب ، و ضمنا حقيقت مهم ديگرى را كه مساله خاتميت است به تناسب خاصى در ذيل آن بيان مى كند.نخست مى فرمايد: ((محمد پدر هيچيك از مردان شما نبود)) (ما كان محمد ابا احد من رجالكم ).نه ((زيد)) و نه ديگرى ، و اگر يك روز نام پسر محمد بر او گذاردند اين تنها يك عادت و سنت بود كه با ورود اسلام و نزول قرآن بر چيده شد نه يك رابطه طبيعى و خويشاوندى . ((خاتم )) (بر وزن حاتم ) آنگونه كه ارباب لغت گفته اند به معنى چيزى است كه به وسيله آن پايان داده مى شود، و نيز به معنى چيزى آمده است كه با آن اوراق و مانند آن را مهر مى كنند. و اين به صورتى است كه براى گشودن آن حتما بايد مهر و آن شى ء چسبنده شكسته شود، مهرى را كه بر اينگونه اشياء مى زنند ((خاتم )) مى گويند، و از آنجا كه در گذشته گاهى از گلهاى سفت و چسبنده براى اين مقصد استفاده مى كردند لذا در متون بعضى از كتب معروف لغت در معنى خاتم مى خوانيم ((ما يوضع على الطينة )) (چيزى بر گل مى زنند).اينها همه به خاطر آن است كه اين كلمه از ريشه ((ختم )) به معنى ((پايان )) گرفته شده ، و از آنجا كه اين كار (مهر زدن ) در خاتمه و پايان قرار مى گيرد نام ((خاتم )) بر وسيله آن گذارده شده است .
و در بسيارى از خطبه هاى نهج البلاغه نيز خاتميت پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) صريحا آمده است از جمله در خطبه 173 در توصيف پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين مى خوانيم : امين وحيه و خاتم رسله و بشير رحمته و نذير نقمته : ((او (محمد) امين وحى خدا، و خاتم پيامبران ، و بشارت دهنده رحمت و انذار كننده از عذاب او بود)).
farhang Offline
#8 ارسال شده : 1395/07/22 02:22:40 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,036
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال

✅آيا عقد ازدواج مشروط به خواندن صيغه است؟

مرحوم آيت اله صادقي تهراني در تفسير الفرقان ،در ذيل آيه 37 سوره احزاب،نظر زير را بيان داشته است:

"اصولًا در ازدواج هيچگونه لفظى هم شرط نيست نه لفظ صيغه عربى و نه غير آن، 👉

كه هيچ دليلى هم در كتاب و سنت براى شرط هيچ لفظى براى ازدواج نداريم، تنها اگر هم لفظى در كار باشد بيانگر تصميمى باطنى است،
مثلًا «زوجناكها» كه كار خدا بوده، آيا با لفظى ربانى انجام شده و براى كدام شنونده؟
يا گفته شعيب كه" اريد أن انكحك" هيچگونه دلالتى بر هيچ لفظى دارد؟ زيرا در «انكحك» گفتن نيست، بلكه عمل پيوند ازدواجى است، و
اين عمل داراى دو بُعد است: پنهان و آشكار، بُعد پنهانى اش تصميم ازدواج اين دو همسر است، ولى اين تصميم از كجا براى خودشان يا ديگران معلوم است؟

آگاهى به اين تصميم براى اينان بايد بوسيله اى آشكار تحقق پذيرد كه يا لفظ است، يا نوشته يا اشاره و يا عملى پيش از جريان ازدواج، مانند آنچه كه در برخى روستاها رايج بوده كه پيش از ازدواج رسمى اگر داما پايش را روى پاى عروس مى نهاد و عروس پايش را نمى كشيد، پاى نخستين ايجاب بود و نكشيدن عروس پايش را قبول مى دانستند.

👈روى اين اصول لفظ- تا چه رسد به صيغه رسمى يا لفظ #عربى- هرگز شرط تحقق ازدواج نيست، بلكه تنها بيانگرى از براى تصميم درونى است،
آرى لفظ آسانترين و احياناً روشنترين بيانگر تصميم درونى ازدواج است،
روى همين اصل هم كل فقهاء درباره كرها و لال ها بجاى لفظ- كه آنرا حتمى مى دانند- به اشاره اكتفا كرده اند،
و اگر حتميت لفظ كلى بود اشاره هم جايگزين آن نبود.

بلكه بايد عروس و داماد به شخص ديگرى اشاره كنند و او از طرف ايشان به وكالت صيغه رسمى را جارى سازد.
ما شاهد ديگرى از براى عدم اشتراط لفظ در زناشويى لازم نداريم، زيرا شرط بودنش دليل مى خواهد و نه شرط نبودنش،

👈روى اين اصل ازدواج مانند ساير معاملات است كه هرگز مشروط به لفظ نمى باشد. و آيه" تجارةً عن تراض منكم" چنانكه هيچ گونه لفظى را در داد ستدها شرط ندانسته، در ازدواج هم- كه مهمترين داد و ستدهاست- شرط نمى داند.
سیدکاظم فرهنگ
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.377 ثانیه ایجاد شد.