logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:176988)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140059)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:130838)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95111)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    قمار، پليد و شيطاني است. از ان اجتناب كنيد    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    معجزه كمتر شناخته شده پيامبر رحمت : قراردادها             

توجه

Icon
Error

admin Offline
#1 ارسال شده : 1399/06/05 07:10:16 ق.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 421

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
تدبر و فهم آيات سوره سبا: نكات تفسيري سوره سبا

سئوال

در ايه 10 مراد از ياجبال اوبي معه والطير چيست؟ اواز خواندن كوهها و پرندگان با داود
يا مسخر بودن انها براي داود؟


وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ ﴿۱۰﴾همانا به داود از سوی خود فضلی بزرگ عطا کردیم، [و گفتیم:] ای کوه ها و ای پرندگان! [در تسبیح خدا] با او، هم صدا شوید. و آهن را برای او نرم کردیم.

پاسخ 1:

((اوب - برگشتن (( به معنى ترجيع است و در اين جا به معناى چهچه صوت در تسبيح نمودن است ، به دليل اينكه در جاى ديگر فرموده : ((انا سخرنا الجبال معه يسبحن بالعشى و الاشراق و الطير محشوره كل له اواب ((


● كوهها و مرغان به امر خدا مسخر داود(ع ) بودند


كلمه ((طير(( عطف بر محل جبال است ، چون كلمه جبال كه در ظاهر مخاطب و منادى است ، و به همين جهت به صداى پيش خوانده مى شود، در واقع مفعول تسخيرى است كه با همين خطاب صورت گرفته است ، و معناى جمله در واقع اين است كه ما با خطاب خود جبال و طير را مسخر او كرديم ، و معلوم است كه در اين معنا جبال و طير مفعول تسخيرند، بارى اگر چه جبال را به خاطر حرف ندا با صداى پيش مى خوانيم طير را با صداى بالا مى خوانيم ، چون عطف است بر واقع جبال ، كه آن نيز منصوب است

از همين جا روشن مى شود، بطلان قول بعضى از مفسرين كه گفته اند: كلمه ((اوب (( به معناى سير، است . بعضى از مفسرين آيه را چنين معنا كرده اند كه : خداوند كوهها را براى داوود مسخر كرده بود، كه هر جا او مى رود آنها نيز با او بروند و ما گفتيم كه : كلمه ((اوب (( به معناى برگشتن است ، و مراد اين است كه چون داوود تسبيح مى گفت ، كوهها و مرغان با وى هم آواز مى شدند، نه اينكه با او به راه مى افتادند

((يا جبال اوبى معه و الطير(( - اين جمله بيان فضلى است كه خدا به داوود داد، و در اين جمله خطابى كه به كوهها و مرغان شده - كه به آن خطاب مسخر شدند - در جاى تسخير قرار گرفته ، و بيان مى كند: عطيه اى كه ما به داوود داديم اين بود كه با چنين خطابى كوهها و مرغان را مسخر وى كرديم ، و اين گونه تعبير از قبيل به كار بردن سبب در جاى مسبب است ، و معنايش اين است كه ما كوهها را مسخر او كرديم ، تا با او هم آواز شوند، و مرغان را نيز اين آن معنايى است كه از تسخير جبال و طير براى داوود به دست مى آيد، همچنان كه آيه 19 سوره ص كه در بالا نقل شده نيز به آن اشاره مى كند

ترجمه تفسير الميزان جلد 16 صفحه 546


پاسخ 2:


سبأ:10 و ما از جانب خويش به داوود فضيلتی [بزرگ] بخشيديم [از جمله اينکه به کوه‌ها فرمان داديم:] ای کوه‌ها با او [در استخراج معادن] همراهی کنيد 11 و [نيز] ای پرندگان [در انتقال پيک‌های او همراه باشید] و ما آهن را برای داوود نرم کرديم [=راهکار ذوب آهن را به او آموختيم].


______________

11- «أَوِّبِی» [در: يا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ] فعل امر از ريشه «اَوب» به معنای بازگشت است. کما آنکه به زمان يا مکان بازگشت «مَأب» گفته مي‌شود و کسانی را که پيوسته پس از هر گناهی توبه کرده و به خدا بر‌مي‌گردند «اوّاب» و. به غروب خورشيد نيز که بازگشتی محسوب مي‌شود «آبَتِ الشمس» مي‌گويند. اما بازگشت کوهها به داوود چه معنائی دارد؟

کليه مترجمين و مفسرين که نگارنده توفيق بررسی آنها را داشته، اين فرمان را همصدائی يا هم‌آوازی کوهها با نغمه داوود در تسبيح [دعا و مناجات] او گرفته‌اند که بسيار مبهم است. درست است که به تصريح قرآن، همه موجودات خدا را تسبيح مي‌کنند و ما تسبيح آنان را درک نمي‌کنيم [اسراء 44 (17:44) ]، ولی در اين آيه فرمان خدا به کوهها برای بازگشت به همراه داوود است!؟ اگر طنين صدا و انعکاس صوت مورد نظر باشد، چنين امری در بيشتر کوهها و برای همه مقدور است و فضيلتی محسوب نمي‌گردد و قصه‌های مربوط به ني‌نوازی و صوت زيبای داودی هم پايه‌ای قرآنی ندارد.

در اين سوره از بازگشت کوهها به همراه داوود سخن گفته [يا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ] و در دو سوره ديگر از قابل تسخير [بهره‌برداری] بودن نتيجه تسبيح کوهها برای داود: انبياء 79 (21:79) - وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ... و ص 18 (38:18) - إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ...

تسبيح موجودات برای خدا، چيزی جز ايفای نقش سازنده و مثبت آنها برای رفع عيب و نقص و نياز موجودات در نظام هستی [که تقديس و تنزيه آفريدگار محسوب مي‌شود] نمي‌باشد و مسخّر شدن کوهها برای داود، عرضه استعدادهای درونی خود از انواع معادن برای استخراج و استفاده امثال آهن برای صنايع دفاعی و عمرانی بوده است.


در سوره‌های ديگر قرآن به وضوح بهره‌برداری از معادن برای چنين مقاصدی را توضيح داده است از جمله: انبياء 80 (21:80) - و ما به خاطر [حفاظت از] شما به او صنعت ساخت زره [جنگی] را آموختيم تا از خشونت جنگ مصونتان دارد... در همين آيه 10 سبا (34:10) نيز ذوب آهن [أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ] را راهکاری برای ساخت زره‌های گشاد و فراگير شمرده و بر دقت نظر و رعايت اندازه حلقه‌های زره تأکيد شده است.

مي‌ماند توضيح علت استفاده از کلمه «أَوِّبِی» در اين سوره که معنای «بازگشت» مي‌دهد [به جای استفاده از کلمات تسخير و تسبيح که در سوره‌های انبياء و ص آمده]. مي‌دانيم برای کشف معادن نفت و فلزات در دنيای امروز از امواج صوتی با طول موج معين استفاده مي‌کنند و از «بازگشت» امواج صوتی به عمق و ميزان معادن و کيفيت و کميت آن پی مي‌برند.

از طرفی مي‌دانيم آشنائی داوود و سليمان با صدای پرندگان و مورچگان، دلالت بر حساسيت و قدرت فوق‌العاده نيروی شنوائی آنها، بيش از بقيه مردم، بوده است؛ و چه بسا با علمی که خداوند به آنها آموخته بود مي‌توانستند از دريافت انعکاس اصوات، از لايه‌های زيرزمينی آگاهی يابند [والله اعلم].

تفسير اقاي بازرگان

پاسخ 3:

همنوائی کوه و پرندگان با داود و نرم شدن آهن

از تفکر در آیه 10، دو سئوال برای مخاطب پیش می¬آید:
1- کوه و پرنده چه نسبتی با یکدیگر دارند؟
2- کوه و پرنده چگونه با داود همنوا می¬شدند؟
جواب سئوال اول شاید این باشد که بسیاری از پرندگان در کوه¬ها منزل می¬کنند
و جواب سئوال دوم شاید این باشد که هنگام دعا و تسبیح داود صدائی از آنها در می¬آمد که مانند همنوائی باشد و این موضوع از پرندگان قابل فهم است زیرا آنها هر کدامشان صدائی خاص خویش دارند اما کوه که صدائی ندارد، می¬تواند «اکو» (= پژواک) داشته باشد، و هم صدای داود را منعکس کند و هم مجموعه صدای او و پرندگان را.

اگر بحث «تشدید» (= رزونانس) را در فیریک بخاطر بیاوریم می¬باید چنین تصور کنیم که در موسیقیِ صدای تسبیح داود چیزی بود که کوه¬ها و مرغان آن را تشدید می¬کردند و یک مجموعه «همنوا»ی بدیعی را بوجود می¬آورد.

«نرم کردن آهن» بمعنی آموختن علمی به اوست که بتواند براساس آن وسایل مورد نیازش را از آهن بسازد چنانکه خداوند ساختن کشتی نوح را «بوحینا» (به وحی ما) اعلام کرده است که قاعدتاً باید «آموزش کشتی¬سازی» بوده باشد.

از تفسير اقاي مهندس گنجه اي

پاسخ 4:

منظور از یاجبال اوبی معه چیست؟ وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ {10}
در ایات 18 و 19 سوره صاد چنین آمده بود: انا سخرنا الجبال معه یسبحن بالعشی و الاشراق. والطیر محشوره کل له اواب
در ایه 79 سوره انبیا، هم امده است و سخرنا مع داود الجبال یسبحن والطیر
با توجه به اشاره به مسخر شدن کوهها و پرندگان با داود، همچنین معنای اصلی سبح که حرکت در مسیر درست بدون نقطه ضعف است و نیز سیاق ایات فراز که حاکی از بخشیدن قدرتهایی خاص به داود در کنار سایر نعمتها مثل النا له الحدید یا علمناه صنعه لبوس است، لذا معنای مشهور که هم صدا شدن کوهها و پرندگان با داود در تسبیح خداست، موجه نیست زیرا قدرت و امتیاز مهمی محسوب نمیشود بلکه درست تر ان است که او قادر به بهره برداری و استخراج از کوهها شد و پرندگان هم تحت فرمان او انجام وظیفه میکردند.

اقاي سيدكاظم فرهنگ


كلمات كليدي: تدبر فهم تفسير سوره سبا سليمان جبال

ویرایش بوسیله کاربر 1399/07/01 07:59:43 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#2 ارسال شده : 1399/06/12 09:05:50 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تدبر و فهم ايات سوره سبا

در ايه 28 سوره سبا منظور از كافه للناس چيست؟

وَ مٰا أَرْسَلْنٰاكَ إِلّٰا كَافَّةً لِلنّٰاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً

از ميان نظرات زير، كدام معنا در ايه صحيح تر است؟

1-"اگر تاء كافّه براي مبالغه و خودش حال از مفعول «أَرْسَلْنٰاكَ» باشد چنانكه راغب گفته معني اين است: ما تو را نفرستاديم مگر مانع شوندۀ مردم از گناه در حاليكه بشير و نذيري. دو وصف «بشير و نذير» نيز مؤيّد اين احتمال است يعني با بشارت و انذارت مردم را از گناه و طغيان باز ميداري.

2-و اگر قيد «لِلنّٰاسِ» باشد آنوقت مفيد عموم رسالت حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله است يعني: ما تو را
رسالت نداديم مگر بر عموم مردم

3-در كشّاف گفته: هر كه كافّة را از «لِلنّٰاسِ» حال بگيرد خطا كرده زيرا تقديم حال بر مجرور محال است مانند تقديم مجرور بر حرف جارّ.

4-در الميزان گفته: تقديم حال بر ذي الحال مجرور را نحاة بصره منع كرده و نحاة كوفه جايز ميدانند."

قاموس قران

پاسخ اول:

وَ مَا أَرْسلْنَك إِلا كافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ

راغب در مفردات مى گويد:" كلمه ((كف (( به معناى دست آدمى يعنى آن عضوى است كه با آن دفع مى كند و مى گيرد، و ((كففته (( معنايش اين است كه من مچ او را گرفتم ، وهم به اين معنا است كه من با دست خود او را دفع كردم ، و متعارف شده كه دفع را به هر وسيله كه باشد، هر چند با غير كف باشد كف مى گويند حتى به كسى هم كه نابينا شده مكفوف مى گويند،

و در قرآن كريم آمده كه : ((و ما ارسلناك الا كافه للناس (( يعنى من تو را نفرستاده ام مگر براى اينكه جلوگير مردم از گناه باشى ، كه البته در اين آيه حرف ((تاء(( در آخر ((كافه (( تاى مبالغه است ، نظير تايى كه در آخر كلمات راويه ، و علامه ، و نسابه ، در مى آيد

مويد گفتار وى اين است كه در آيه شريفه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را به دو صفت بشير و نذير توصيف فرموده ، و در نتيجه اين دو كلمه دو حالند، كه صفت ((كافه (( را بيان مى كنند


و چه بسا گفته شده كه : تقدير آيه ((و ما ارسلناك الا ارساله كافه للناس (( بوده يعنى ما تو را ارسال نكرديم مگر ارسالى كه براى كافه مردم باشد، ولى اين تفسير خالى از بعد نيست ، و بيهوده خود را به زحمت افكندن است.

و اما اينكه كافه به معناى همگى و حال از كلمه ((ناس )) باشد، و معنا اين باشد كه ما تو را نفرستاديم مگر براى همگى مردم ، صحيح نيست ، چون علماى ادب جايز نمى دانند حال از صاحب حال آنهم صاحب حالى كه مجرور است مقدم بيفتد


● تقرير برهانى كه با بيان عموميت رسالت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر توحيد و نفى الهه و شركاء متضمن است

و بدان كه منطوق آيه هر چند درباره مساله نبوت است ، و در حقيقت از آيات قبل كه راجع به توحيد بود منتقل به مساله نبوت شده است ، و ليكن مدلول آن حجتى ديگر بر مساله توحيد است ، چون رسالت از لوازم ربوبيت است ، كه شانش تدبير امور مردم در طريق سعادتشان ، و مسيرشان به سوى غايات وجودشان مى باشد

پس عموميت رسالت خاتم المرسلين ، كه رسول اوست ، نه رسول غير از او خود دليل است بر اينكه ربوبيت نيز منحصر در اوست ، چون اگر غير از او ربى ديگر بود، او هم به مقتضاى ربوبيتش رسولى مى فرستاد، و ديگر رسالت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) عمومى و براى همه نمى بود، و مردم با بودن او محتاج به رسول ديگر مى شدند كه از ناحيه آن رب ديگر بيايد، و اين همان معنايى است كه على (عليه السلام ) - به طورى كه روايت شده - بدان اشاره نموده ، و فرموده : ((اگر براى پروردگار تو شريكى مى بود، رسولان آن شريك نيز براى رساندن پيامهايش نزد شما مى آمدند((

مويد اين معنا جمله اى است كه در ذيل آيه آمده ، و فرموده : ((و لكن اكثر الناس لا يعلمون ((، چون اگر معناى آيه تنها همان بود كه راغب در معناى كلمه ((كافه (( گفت چيزى نبود كه اكثر مردم آن را نفهمند، ولى دلالت انحصار رسالت در رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر انحصار ربوبيت در خداى عز اسمه ، چيزى است كه اكثر مردم آن را نمى فهمند

بنابراين مفاد آيه اين مى شود: مشركين نمى توانند شريكى براى خدا نشان دهند، در حالى كه ما تو را نفرستاديم مگر بازدارنده جميع مردم ، در حالى كه بشير و نذير باشى و اگر براى مشركين خدايانى ديگر بود، ما نمى توانستيم تو را به سوى همه مردم بفرستيم ، با اينكه عده اى بسيار از ايشان بندگان خدايى ديگرند - و خدا داناتر است -


ترجمه تفسير الميزان جلد 16 صفحه 569

پاسخ دوم:

_ و ما تو را جز (به عنوان) بشارتگر و هشداردهنده اى براى نگهبانى كامل مردمان (از گزند اين و آن) نفرستاديم; ليكن بيشتر مردمان نمى دانند. _…_28_

آيه 28 ـ «كافةً» ـ در اينجا و در ساير جاها ـ نه به معنى تمام و عموم است، و نه كفايت، بلكه از اصل كفّ و بازدارى است، و (تاء) در «كافةً» مبالغه اى است براى اين بازدارى، كه اين رسالت آخرين همه مردمان را تا آخر زمان تكليف از تمامى زشتيها و نابسامانيها باز مى دارد، و دستهاى تطاول را كه از هر جهت بسوى مسلمانان دراز است بسته و بى اثر مى كند، و سلامتى در كل جهات را در زندگى به آنان ارزانى مى دارد، چنانكه در آياتى مانند (2:208) همگان را امر مى كند كه در اين سلم قدم گذارند، و اين خود اضافه بر عموميت ِ دعوت ِ اين رسالت دليلى هم برخاتميت آن است، كه اگر رسالتهاى گذشته در بخشى از زمان بازدارنده از نابسامانيها بوده اند، اين رسالت تاپايان زمان بيش از اينان بازدارنده است، چنانكه اين مبالغه همين را تاكيد و تأييد مى كند، بنابراين اسلام خط قرمزى كلى بر كل رسالتهاى خيالى بعدى كشيده است.

تفسیر فرقان

پاسخ سوم:

"كافّةً"

سبا: ۲۸
یعنی "... الا جامعا او کفافا للناس؛ بشیرا و نذیرا ..."
پیامبر همه چیز لازم و کافی را به آنها نشان داده، و نه از بشارت و نه از انذار هرگز کم نگذاشته است.

سوق بیان آن بافت، از چندین آیه‌ پیش تا پیرامون سبا: ۲۸، تناسبی با به میان آوردن مفهوم "همه مردم" ندارد. زیرا سخن سیاق اساسن از سطحی دیگر و در مقام محاجه‌ای خاص (در باره خود ایمان و کفر) و با کافرانی خاص (مكه) است؛ کافرانی که از شدت کفر حتا از کفر به کتاب پیش از قرآن هم دم میزدند (سبا: ۳۱)
به عبارت دیگر، بافت اینجا نه از سنخ معرفی یا تبلیغ ابتدائی یا کلی است تا بتواند گاه عام باشد، و نه از نوع خطاب به گروه‌های گوناگون است تا مانند اعراف: ۱۵۸ یا آل‌عمران: ۲۰ تعمیمش با مقتضای حال متناسب شود.
بدینرو، "كافة" نمیتواند به مفهوم "همه مردم" کمک رساند.

مانند همین نکته در بقره: ۲۰۸ نیز مشهود است. آنجا ایمانِ تمام و کمال را تشویق و همزمان التزام نصفه‌ و نیمه برخی پیروان را نکوهش میکند. قید پساآن به این معنا کمک خوبی میرساند.

از میان تفاسیر سلف به نظر میرسد قول صحیح از آن زجاج است. قرطبی در قول مترتب و بدیل رای راجح خویش چنین مینویسد: وقال الزجاج أي وما أرسلناك إلا جامعا للناس بالإنذار والإبلاغ. والكافة بمعنى الجامع.


این قید در توبه: ۳۶ و ۱۲۲ نیز به سبک مشابهی به کار رفته است.

"در برابر این مشرکان با تمام دل و جان بجنگید همچنانکه آنان نیز در ستیز با شما چیزی کم نمیگذارند"؛
و
"گرچه نمیتوانید یا نمیخواهید به اندازه کفاف روانه کنید دست‌کم از هر قبیله‌ای گروهی را بفرستید".

اینجا سخن از "همه مشرکان" یا "همه مومنان" در میان نیست، همچنانکه در هیچیک از موارد یادشده مفهوم تمامی یا کمال را در معنای مطلق یا حقیقی آن به کار نبرده بلکه مفهوم نسبی و یا کفایت را اراده و قصور یا کمبود را نفی یا نهی کرده است.

جناب اقاي فرزين

پاسخ چهارم:

كلمه كافَّة: در اصل، اسم فاعل براي مؤنث است و منظور از آن جماعتي است كه شرور و مضرّاتي را كه متوجه ايشان است از خويش دفع ميكنند و اين كلمه به معناي اسم جمع به كار ميرود. مانند: قوم، طائفة، جماعت و رهط، در حالي كه مفهوم كفّ و منع در آن لحاظ ميشود.سوره مباركه توبه آيه 36: قَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً...
انتخاب اين كلمه در اين آيه به لزوم وجود هر دو قيد اشاره ميكند؛ يعني جماعت و اينكه آنچه را كه به ايشان آسيب ميرساند، كَفّ و منع كرده و خود را از آن حفظ كنند.

التحقيق في کلمات القران

پاسخ پنجم:

آیه 28 کاملا پرانتزی است
ضمنا آن معنا (باز داشتن) برای کلمه کافه با توجه به آیات 208 بقره و 36 توبه مخصوصا 122 توبه نچسب است و معنی بهتر همان «همگی» است
حالا اگر آیه 28 سباء را بخواهیم در ریزپاراگراف ببینیم این معنی را دارد که مشرکان این خطاهای فکری را دارند . . . و اینکه نمی دانند که او بر همه پیامبر است
اما اگر بخواهیم با آیه مانند «کلمات قصار» برخورد کنیم معنیش همان معنی مشهور است: «تو بر همه مردم پیامبر و بشیر و نذیری»

اقاي مهندس گنجه اي

پاسخ ششم:

سلام و درود، گذشته از همه بحث های نحوی که حال بر ذوالحال مقدم می شود یا نه، به گمانم می توان "کافة" را حال برای مفعول در ارسلناک، یعنی پیامبر گرفت ولی معنای آن غیر از "جمیع" باشد. یعنی مانع و بازدارنده از یک امری که ممکن است آتش دوزخ باشد، یا شقاوت یا مانند اینها.

سركار خانم موسوي

با توجه به آیات قبل و آخر سوره که دوگانه هدایت و ضلالت مطرح است


به نظرم پیامبر را بازدارنده از ضلالت معرفی می‌کند

سيدكاظم فرهنگ

پاسخ هفتم:

ايه در میان آیات اثبات توحيد و نفی شرک است. اگر ايه مذکور اصلی باشد و دلیلی بر توحيد، کافه للناس باید به معناي همه مردم باشد يعني چون يك پيامبر براي همه مردم امده،پس چند خدايي هم منتفي است.البته اگر این معنا از نظر قواعد عربی درست باشد زیرا در اين صورت كافه للناس، مناسب بود (ونه للناس کافه) همانند استعمال ان در سایر ایات مشابه.
پیش فرض اين هست كه ایات مرتبط با متن و غير پرانتزي باشد مگر انکه تمایز و استقلال ان از متن محرز باشد.
اما اگر ايه فرعی باشد، هر دو معنا قابل پذیرش است و البته معنای بازدارنده ترجیح دارد. بلحاظ ادبی نیز این جمله مشابه و ماارسلناک الا رحمه للعالمين است.يعني کافه حال است برای ارسال رسول نه برای للناس و با توجه به معنای لغوی کف و نیز تقابلی که در چندجای سوره بین ضلالت و هدایت ایجاد شده، بنظر میرسد اینجا نیز مراد بازدارندگی پیامبر از گمراهی است.

لازم بذکر است در سوره انعام به پیامبر انذار تمام اهل مکه و اطراف ان ابلاغ شد. لانذرکم به و من بلغ ، لتنذر ام القری و من حولها

اقاي سيدكاظم فرهنگ

ویرایش بوسیله کاربر 1399/07/01 08:10:10 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#3 ارسال شده : 1399/06/15 11:35:23 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تدبر و فهم آيات سوره سبا: نكات مهم تفسيري سوره سبا

پرسش: در آيات ابتدي سوره سبا، منظور از انچه كه به زمين رود و انچه كه به اسمان عروج كند،چيست؟

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ﴿۱﴾

انصاریان: همه ستایش ها ویژه خداست که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست، و همه ستایش ها در آخرت مخصوص اوست، و او حکیم و آگاه است.

يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ ﴿۲﴾

قمشه‌ای: او هر چه درون زمین رود (از اموات و بذرها و هسته‌ها و قطرات) و هر چه از زمین به درآید (از درختان و حبوبات و چشمه‌ها و معادن) و هر چه از آسمان فرود آید (از فرشتگان و ارواح و ارزاق) و هر چه در آسمان بالا رود (از اعمال صالح و ارواح پاک) همه را می‌داند و اوست که بسی مهربان و بخشاینده است.

پاسخ 1:
سبأ:2 آنچه [از آبِ باران که به تدريج] 2 در زمين فرو مي‌رود و آنچه [از طريق چشمه‌ها] از آن خارج مي‌شود و آنچه از آسمان فرو مي‌بارد و آنچه [از بخارات که] به آن بالا مي‌رود، همه را مي‌داند 3 و اوست بس مهربان و بس آمرزنده.
______________

2- «ولوج» [در: یُولِجُ اللَّيْلَ] از ريشه «وَلجَ» به معنای دخول تدريجی و به آرامی است؛ همچون نفوذ تدريجی آب باران در ميان زمين و نفوذ تدريجی نور و تاريکی در يکديگر که موجب پيدايش شب و روز مي‌گردد. اين آيت را مي‌توان در همين تناوب شب و روز ديد و يا در کوتاه و بلند شدن شب و روز در طول سال، که البته هر دو ناشی از حرکات وضعی و انتقالی زمين به دور خود و خورشيد است.


3- در اين توصيف تحرکات از بالا به پائين و از پائين به بالای آسمان و هم زمين را مطرح کرده است.

تفسير اقاي عبدالعلي بازرگان

پاسخ 2:

تناسب اسماء و صفات الهی با محتوای آیات ابتداي سوره سبا
دراینجا دومقوله ازعلم الهی ، وسپس دوصفت او را ذکرفرموده است .
طبیعی بنظرمیایدکه مقوله اول با صفت اول و مقوله دوم با صفت دوم متناسب باشد .

در مقوله دوم به آسمان و آنچه ا زآن نازل میشود وبسوی آن بالا میرود سخن میگوید و صـفت مربوطه نیز «غفور» است .
از کلمه اخیر معلوم میشود منظور از«ورودی و خروجی آسمان» ، «ورودی و خروجی معنوی آسمان» است (مانند وحی بعنوان خروجی ، واعمال انسان بعنوان ورودی)
باهمین نوع بررسی معلوم میشود درمورد زمین «ورودی وخروجی مادی زمین» منظوراست (مانند باران بعنوان ورودی ، ونباتات بعنوان خروجی)
به همین طریق از آیه1 فهمیده میشود خداوند در باره آنچه در آسمانها و زمین است حکیـم است (و لذا نباید از او تقاضاهای بیهوده نمود) و در باره ارزش ایمان ها واعمال آحاد آدمی هم مانند یک ارزیاب خبره عمل میفرماید (و لذا نمیشود او را گول زد)


ملاحظه کرده اید که ما این برداشت ها را نکرده ایم ، مگر به کمک صفاتی که خداونـد در انتهای آیات قرارداده است ، لذا این نیز یک کلید (ولو فرعیِ) فهم و تفسیر قرآن است .

از تفسير مهندس گنجه اي

ali Offline
#4 ارسال شده : 1399/06/17 08:02:29 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

تدبر و فهم آيات سوره سبا:نكات تفسيري سوره سبا

پرسش:
در ايه 19، ارتباط بين خواسته انها(باعد بين اسفارنا) و ظلم به نفس و عذاب الهي چيست؟
فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ ﴿۱۹﴾
خرمشاهی: پس گفتند پروردگارا بين سفرهاى ما فاصله انداز، و بدين‏سان بر خويشتن ستم كردند، آنگاه همچون افسانه‏ شان گردانديم و پاره و پراكنده‏شان ساختيم، بى‏گمان در اين براى هر شكيباى شاكرى مايه‏ هاى عبرت است‏

پاسخ 1:

سبأ:18

ما [در فاصله و مسير] ميان آنان و شهرهائی که در آن برکت داده بوديم، شهرهائی آشکار [=پر جلوه] پديد آورديم و سير و سفر [راحت و امن] را بين آنها مقدّر ساختيم [منزلگاهائی را برای رفع خستگی در فواصل معين اندازه نهاديم] و گفتيم: شب و روز در امنيت کامل در اين مسيرها سير و سفر کنيد. 22

______________


22- اشاره به عامل «امنيت» شبانه‌روزی در روزگاری که جاده‌ها در ناامنی مطلق بوده و ديوصفتان [جن‌ها] و شيطان‌صفتان شرور راهزنی مي‌کردند، نکته بسيار مهمی است که نبايد از ظرف زمانی و مکانی آن غافل بود. در آيات قبل از آبادی و شکوفائی اقتصادی سخن گفته شده و در اين آيه از «توسعه ارتباطات» [جاده‌سازی] و امنيت اياب و ذهاب، حتی شبانه، در جاده‌ها. اين سه اصل [آبادي، ارتباط، امنيت] پايه‌های اصلی رشد و توسعه اقتصادی در روزگار ما نيز محسوب مي‌شوند.

سبأ:19

اما آنها [در عوض شکر نعمت، با ناسپاسی] گفتند: پروردگارا، ميان سفرهای ما فاصله بينداز [از وحدت و پيوستگی شهر‌ها گريزان شده و ميل به جدائي‌طلبی و تفرقه کردند و با اين تنگ‌نظری] به خودشان ظلم کردند در نتيجه [ماجرای فروپاشی] آنها را داستانی [عبرت‌انگيز] برای ديگران قرار داديم و پراکنده‌شان کرديم به نهايت پراکندگی [=جامعه‌ای يکپارچه و متحدشان، منقرض و متلاشی شد]. 23 بي‌ترديد در اين [تجربه تاريخی] بس نشانه‌هاست برای هر [انسان] پيوسته در حال صبر و شکر [یا اين تجربه حاوی پندی از ضرورت استمرار صبر در سختي‌ها و شکر در نعمت‌هاست]. 24
_____________

23- برخی از مفسرين و مترجمين قرآن دعای آن مردم برای دور ساختن آبادي‌های پيوسته در مسيرشان را به حساب خستگی آنان از سبز و خرمی و هوس ديدن صحرا و هامون گذاشته‌اند که اگر هم چنين بوده باشد امری طبيعی برای همه انسانهاست و نمي‌تواند گناهی تلقی شود که موجب انقراض آن قوم شده باشد. به نظر مي‌رسد مسئله عميق‌تر از اين است؛ پيوسته شدن شهرها با يکديگر هويت ملی و اشتراک منافعی را به وجود مي‌آورد که زائل کننده امتياز خواهي‌های خواص و جدائي‌طلبي‌های مستکبران مي‌باشد. در واقع اين خدا نبود که جامعه‌ای يکپارچه را متلاشی ساخت، بلکه تمايلات جدائي‌طلبانه خودشان که دعای دورتر شدن شهرها‌شان از يکديگر را مي‌کردند به اجابت رسيد و به شدت متفرق و از هم دور شدند.

از تفسير اقاي بازرگان


پاسخ 2:

رفع سوء تفاهم در مورد داستان قوم سباء
در تفاسیر، و بلکه در مشهور ترین و مهم ترین آنها ، به داستان قوم سباء چنان وارد شده اند که گویا :
1 - آنها هم مانند اقوامی مانند عاد و ثمود و فرعون و لوط به غضب خداوند دچار شده باشند،
2 - سیل آنان مانند طوفان نوح و سایر عذاب ها خودشان را هلاک کرده،
3 – و بالاخره اینکه کل داستان در مدتی کوتاه (مثلا چند ساعت) اتفاق افتاده است.
در حالیکه این مفروضات خطاست و مطلب صحیح را ذیلا می یابید:

نوعِ داستان سرائی خاص قرآنی
موضوع این پاراگراف قصه ای است که در دو قسمت بیان شده است :
1- یک قسمتِ داستان (آیه های 15 و 16) ، موضوع دو باغ پر بار است و ذکری هم از ناشکری در آن دیده نمیشود . البته «فاعرضوا» (پس روبرگرداندند) اجمالا اشاره ای به ناشکریی دارد اما مشخص نیست که چه نوع ناشکریی بوده است .

2- در قسمت دوم داستان (آیه های 18 و 19) ، موضوع امکان مسافرت دائمی و آسان ذکر شده و موضوع ناشکری هم در همانجا آمده، که جمله «باعد بین اسفارنا» (= بین سفرهایمان فاصله بیانداز) نشاندهنده آن است.

3 - خواننده عادی به این نوع داستان سرائی مانوس نیست، اما اگر به کلید تفسیری ما تحت عنوان «واگذاری به مخاطب» توجه کند، متوجه این نکته میشود که قسمت دوم داستان به قسمت اول مربوط است و آن مسافرت ها برای مبادله محصولات باغی با سایر مایحتاجشان بوده، و مشکل شان هم تنبلی (باعد بین اسفارنا) بوده، که خود آن می باید ناشی از تمایلشان به خوشگذرانی بوده باشد.

کمی قدرت استنتاج (که همگان از آن برخوردار هستند) به خواننده کمک میکند که بفهمد مشکل آنها در قسمت اول داستان هم همین بوده، یعنی تنبلی شان سبب سیل شده است، به این معنی که «سدّ»شان را که عامل اصلی دوامِ نعمت اقتصادِ موفق شان بوده، «نگهداری» (لایروبی و امثال آن) نمیکرده اند، که ناگهان خراب شده و آب آن سیل آسا تخلیه گشته و زندگی اقتصادی شان و به تَبَعِ آن زندگی اجتماعی شان، نابود شده است.

تمام فقرات مطلب طور دیگری است :
1 - قوم سباء مانند قوم نوح و عاد و ثمود و فرعون نبود که به غضب خداوند دچارشده باشد، دلیلش خود مندرجات قرآن است که کرارا داستان آن اقوام را ذکر کرده و لجّ و عناد آن اقوام را مکررا تاکید نموده ولی در مورد قوم سباء چنین چیزی دیده نمیشود. حد اکثر چیزی که در باره آنها گفته شده در همین پاراگراف است و در اینجا هم حداکثر خطایشان «فاعرضوا» و «ظلموا انفسهم» است و این اصلا قابل مقایسه با رفتار اقوام یاد شده نیست که در مقابل خداوند صف آرائی نموده و خیال قتل پیغمبران خداوند را داشته اند.
بنا بر این سیل مذکور از جنس «عذاب الهی» نبوده،

2 - و از طرف دیگر سیلی که از عذاب الهی باشد (مانند طوفان نوح و واژگونی شهر لوط و تند باد هشت روزه قوم عاد و امثال آن) «بنیان کن» خواهد بود، و آن سیل آنطور نبود و ما اخیرا تقریبا هرسال تجربه سیل را در استان گلستان خودمان داریم که سبب «بنیان کن»ی نمیشود و بنیان کنی سیل قوم سباء به این معنی است که «بنیان اقتصادی» آنها را کنده، نه اینکه آدم ها را (مانند اقوام پیشگفته) هلاک کرده باشد.

موضوع اینطور مفهوم است که:
اقتصادشان اقتصاد باغداری بوده و می باید همیشه مقدار مطمئنی از آب را در اختیار داشته باشند و نمیتوانستند متکی به آب نا مطمئن باران باشند و لذا سدی تاسیس کردند و طبعا با توجه به تکنولژی چند هزار سال پیش سد ضعیفی بود و نیاز به نگهداری داشت که کم کم بعلت رفاهی که یافته بودند پرداختن به نگهداری سد برایشان شاق به نظر رسیده بود و بخوبی به آن نپرداختند و سد شکست و اقتصاد باغداری شان از بین رفت و خودشان هم به علت از دست دادن مایه اصلی اجتماع خویش متفرق (نه هلاک) شدند.

3 – همچنین این داستان، داستانِ عده کمی در یک زمان نیست بلکه داستان یک تمدن است که چندین نسل و چندین قرن طول کشیده، و این موضوع از قسمت دوم داستان فهمیده میشود، زیرا ایجاد راه های مواصلاتیِ تسهیل کنندهء داد و ستد اقتصادی، و بوجود آمدن شهرهای بین راهی، چیزی نیست که در کوتاه مدت حاصل شود .

از تفسير اقاي جمال گنجه اي


پاسخ 3:

تفسیردیگری از « فقالوا ربنا باعد بین اسفارنا»

از جمله تقاضاهاى جنون آميز آنها اينكه از خداوند تقاضا كردند كه در ميان سفرهاى آنها فاصله افكند، (گفتند: پروردگارا! ميان سفرهاى ما دورى بيفكن )
تا بينوايان نتوانند دوش به دوش اغنياء سفر كنند! (فقالوا ربنا باعد بين اسفارنا).
منظورشان اين بود كه در ميان اين قريه هاى آباد فاصله اى بيفتد و بيابانهاى خشكى پيدا شود، به اين جهت كه اغنياء و ثروتمندان مايل نبودند افراد كم در آمد همانند آنها سفر كنند، و به هر جا مى خواهند بى زاد و توشه و مركب بروند! گوئى سفر از افتخارات آنها و نشانه قدرت و ثروت بود و مى بايست اين امتياز و برترى هميشه براى آنان ثبت شود!
و يا اينكه راحتى و رفاه آنها را ناراحت كرده بود، همان گونه كه بنى - اسرائيل از (من ) و (سلوى ) (دو غذاى آسمانى ) خسته شدند و تقاضاى پياز و سير و عدس از خدا كردند!
بعضى نيز احتمال داده اند جمله باعد بين اسفارنا اشاره به اين است به قدرى راحت طلب شدند كه ديگر حاضر به مسافرت براى استفاده از مراتع به منظور دامدارى و يا تجارت و زراعت نبودند و از خدا تقاضا كردند كه هميشه در وطن بمانند و فاصله هاى زمانى سفرهايشان زياد شود..


از تفسیر نمونه:

پاسخ4:

قوم سبا خود پيشنهاد عذاب مى دهند

يعنى ما اين نعمتها را در اختيار آنان قرار داديم، ميوه هاى فراوان، و نزديكى قريه ها به يكديگر و امنيت راهها و آسانى سير و فراخى زندگى، از زيادى نعمت ملول شده، و به تنگ آمدند و گفتند: پروردگارا بين سفرهاى ما دورى بينداز، يعنى سفرهايمان را طولانى كن، تا مسافتهاى دور برويم، و بار سفر دور ببنديم، بيابانها و باديه ها بپيماييم، و اين كفران و طغيانى بود از ايشان، همان طور كه بنى اسرائيل كفران و طغيان كرده، از من و سلوى به ستوه آمدند، و تقاضاى سير و پياز كردند.

كوتاه سخن اينكه خداوند نعمت را بر آنان تمام كرد، هم در سفر كه سفرهايشان را كوتاه و راههايشان را امن و نعمت را فراوان كرد، و هم در حضر، و انتظار داشت كه شكر نعمتهايش را به جا آورند، ولى آنان كفران نعمت كردند، هم در سفر، و هم در حضر، خداوند هم در عذابى كه خودشان خواستند شتاب نمود، شهرها و ديارشان را خراب، و جمعشان را پراكنده ساخت.

و بنابراين جمله (ربنا باعد بين اسفارنا) پيشنهاد عذابى بود، كه خود آنان كردند، البته پيشنهاد ضمنى، چون معناى كلامشان مستلزم همين بود كه شهرها و ديارشان ويران گرديد. (و ظلموا انفسهم ) و با ارتكاب گناهان به خود ستم كردند

تفسیر المیزان

پاسخ 5

در ايه 19، منظور از باعد بین اسفارنا چیست؟ ارتباط بين خواسته انها (باعد بين اسفارنا) و ظلم به نفس و عذاب الهي چيست؟

در معنای این ایات نظرات مختلفی ارایه شده است."باعَدَه به معناي أبعَدَه (او را دور كرد) و به مناسبت اقتضاي باب مفاعلة همراه با قيد طولاني كردن و ادامه دادن است يعني به دليل خستگي از فراواني سفر، خواستار ايجاد فاصله و دوري ميان سفرهاشان شدند" التحقيق في كلمات القران

بنابراین مفهوم جمله فاصله انداختن زمانی بین سفرهایشان بوده و نه دورتر کردن فاصله بین شهرها. برداشت مناسب این است که در ایه 18 بیان شده که بعد از وقوع سیل و از بین رفتن باغها و مزارع انها که تامین کننده رزق انها بوده، انها مجبور به سفر به روستاها و شهرهای آباد نزدیک خود بوده اند .در میانه راه هم اقوام و جماعتهای مسلط و قدرتمندی بودند که امنیت مسیرها تامین میشد. با این حال انها از استمرار این سفرها خسته شده و با کم کردن تعداد انها و نهایتا ترک ان، به قحطی و گرسنگی مبتلا شدند.

اقاي سيد كاظم فرهنگ

ویرایش بوسیله کاربر 1399/09/05 01:26:33 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#5 ارسال شده : 1399/06/18 07:33:32 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تدبر و فهم آيات سوره سبا: پرسش ها و نكات تفسيري سوره سبا

سئوال: اينكه باد، مسخر سليمان بود،يعني چه؟ اياداستان قاليچه سليمان ،صحت دارد؟

هدف از بيان موضوع كار كردن جنيان براي سليمان چيست؟

سبأ:12

و برای سليمان [علاوه بر معادن،] باد را [قابل بهره‌برداری ساختيم] که بامدادش يک ماه و شامگاهش يک ماه بود 14 [مهار اين انرژی معادل يک ماه انرژی بود] و مس مذاب جوشان را برای او جريان داديم 15 و گروهی از ديو صفتان [=اشرار متجاوز] به اذن پروردگارش نزد او کار مي‌کردند [=نيروهای شرور را در خدمت آبادانی گرفته بود] و هر يک از آنها را که از فرمان ما سر مي‌تافت [و از زیر خدمات سازنده شانه خالی کرده و فرار مي‌کرد] عذابی سوزان [=تنبيهی سخت؛ احتمالا همچون داغ کردن برای شناخته شدن؟] مي‌چشانديم.

______________

14- اين شرح و تفسير همگانی و معروف است و اغلب مفسرين نيز چنين گفته‌اند، اما در قرآن علاوه بر آيه 12 همين سوره، دو اشاره ديگر هم در برخی سوره‌ها شده است که از مجموع آنها بهتر مي‌شود به موضوع پی برد:

انبياء 81 (21:81) - و ما تندباد [جريانات شديد طوفانی] را قابل بهره‌برداری سليمان قرار داديم که به فرمان او به سوی سرزمينی که در آن برکت داديم [منطقه شامات] جريان مي‌يافت و ما به هر چيزی آگاه بوديم.
ص 36 (38:36) - فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ-

همانطور که ملاحظه مي‌شود، در هيچ يک از اين آيات سخنی از حرکت خود سليمان به نيروی باد [که در قصه‌پردازي‌های اساطيری از فرش سليمان که نشسته بر آن پرواز مي‌کرد!] خبری نيست، بلکه از توانائی سليمان در مهار تندبادهای طوفانی که سرعت وزش آن معادل يک ماه حرکت باد ملايم [يا طی طريق يک فرد] بوده، سخن گفته شده است. ذکر جداگانه حرکت در بامداد و شامگاه، به نظر مي‌رسد نشانه حرکت دوّار و طوفانی [متناوب] جريان باد باشد و مي‌دانيم بادهای محلی و منطقه‌ای [غير قاره‌ای] که از اختلاف انبساط هوای جوّ در اثر تابش خورشيد به وجود مي‌آيد، در صبح و شام مسيری معکوس دارند و اگر در بامدادان مسيری يکماهه را طی کنند، همان مسير را در دوران معکوس برمي‌گردند.

از هر دو آيه فوق‌الذکر استفاده مي‌شود که سليمان به الهام و آموزش الهي، توان مهار تندبادها را به توفيق پروردگار پيدا کرده و توانسته بود با بهره‌برداری از اين انرژی طبيعي، کاستن از سرعت و به آرامی روان ساختنش در مسير برنامه‌های عمرانی خود آبادانی چشمگيری را در سرزمين برکت‌خيز بيت‌المقدس [يا شامات] پديد آورده بود. هر چند مکانيسم اين مهار، امروز برای ما معلوم نيست، اما در اصل آن ترديدی وجود ندارد.

اگر متوسط مسافتی را که رهروان با پای پياده در طول يک روز مي‌توانستند طی کنند حدود 30 الی 40 کيلومتر [ماهيانه 900 الی 1200 کيلومتر] فرض کرده و نيم روز جريان باد را 6 ساعت در نظر بگيريم، سرعت اين تندباد 150 تا 200 کيلومتر در ساعت مي‌شود که با سرعت طوفان‌ها [بين 100 تا 400 کيلومتر در ساعت] هماهنگی دارد.


ممکن است ذکر جريان اين بادها هيچ ربطی به سير و سفر آدميان نداشته باشد و منظور فقط ذکر منطقه تحت نفوذ اين بادها باشد. در سطح کره زمين بادهای متنوعی مي‌وزد که معروف‌ترين آنها بادهای «آليزه» در نيمکره شمالی و جنوبی مي‌باشد که در تمام سال مي‌وزند و با ثبات‌ترين بادهای کره زمين را تشکيل مي‌دهند. وسعت نفوذ اين بادها در نيمکره شمالی حدود 2500 کيلومتر و در نيمکره جنوبی [که سرزمين سبا- ملک سليمان- يمن در آن واقع شده بود] حدود 3000 کيلومتر مي‌باشد.



15- برخی «عين القطر» را چشمه مس تصور يا ترجمه کرده‌اند! در حاليکه مس فلز است و به صورت چشمه جاری نمي‌شود. اما «قِطر» به مس مذاب و گداخته گفته مي‌شود که همچون آب حالت قطره‌ای پيدا مي‌کند و در آبکاری استفاده مي‌شود. از آنجائيکه مس مذاب همچون چشمه آب حالت جوشان و سيلان پيدا مي‌کند، تعبير «أَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ» در اين آيه به کار رفته است.

مس احتمالا قديمي‌ترين فلز شناخته شده توسط آدميان است که به دليل نرمی و قابليت چکش‌خواری در ابزار سازي‌های اوليه بشر مورد استفاده بوده و قدمت آن به 8700 سال قبل از ميلاد مسيح برمي‌گردد. از اين فلز که در ترکيب با ساير فلزات آلياژهای متنوعی مثل برنز و برنج ساخته مي‌شود، در گذشته در ساخت مفتول‌ها و ورقه‌های مسي، ظروف پخت و پز، سکه، مجسمه‌سازي، پوشش بناها و امثالهم استفاده فراوان مي‌شده و امروز به دليل خاصيت هدايت الکتريکی و حرارتی در صنايع برقی کاربرد گسترده دارد.

از تفسير اقاي بازرگان


تمام جهان در خدمت شما

آنچه که از آیه 13 می¬فهمیم این است که جنیان برای سلیمان کارهائی می¬کردند که با تکنولوژی آن روزها از انسان ساخته نبود.

از همینجا معلوم می¬شود که جن نسبت به انسان دارای قدرت و استعداد بیشتری است.
چرا خداوند این مطالب را که برای ما در دسترس نیست نقل فرموده؟
شاید جوابش این باشد که این چیزها برای شما هم ممکن است.

چنانکه کاری که سلیمان راجع به کاربرد قیر و ساختن ساحتمانهای بزرگ و حرکت با سرعتی حدود 360 کیلومتر در ساعت از طریقی خارق¬العاده به آن رسیده بود، می-بینیم که از طریق دیگر که علوم تجربی (مانند فیزیک و شیمی و امثال آن) باشد برای بشر حاصل شده است بدون اینکه در انحصار یک نفر خاص بوده باشد.
امروز سلطنت و قدرت نوع بشر، بسیار بزرگتر و مهم¬تر است از سلطنت و قدرت سلیمان.
اما هنر سلیمان آن بود که سه هزار سال قبل چنین قدرت و سلطنتی را پیدا کرده بود، آنهم بطور انحصاری.
چنین بنظر می¬آید که منظور این بوده باشد که در خلال این داستان، این «پیام» به مخاطب منتقل شود که سرچشمه علم¬ها و قدرت¬ها نزد خداوند است و پرستش خداوند آدمی را چنان می¬کند که مانند داود تمام جهان با او همنوا شوند و مانند سلیمان تمام جهان در خدمت او قرار گیرد.

از تفسير اقاي جمال گنجه اي
ali Offline
#6 ارسال شده : 1399/06/19 09:35:47 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تدبر و فهم آيات سوره سبا: نكات تفسيري سوره سبا

وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَؤُلَاء إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ ﴿40﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ ﴿41﴾

سئوال: در آيه 41 سوره سبا منظور از عبادت جن چيست؟

پاسخ 1:

بازهم جن

در آیه 41 مفسران خیلی در موضوع جن سخنان مختلف و متخالفی گفته اند که چون ذکر آن طولانی میشود در میگذریم .
اما این مقدار را بیاد می آوریم که تاکنون این مفهوم را در قرآن زیاد دیده ایم که در قیامت کفار زیر اعتقادات مشرکانه شان میزنند ، یا بکلی انکار میکنند و یا میگویند آنها فایده ای نداشته اند و یا . . .
با توجه به این مفهوم پر تکرار ، در اینجا باید کلمه «جن» را به معنی لغوی که مفاهیمی مانند نامعلوم و نامحسوس و مجهول و امثال آن را تداعی میکند بگیریم .


تفسير اقاي مهندس گنجه اي

پاسخ 2

سبأ:41

ـ [فرشتگان] گويند: منزهی تو [از اينکه شريکی داشته باشی]، مولای ما فقط توئی نه آنها، بلکه آنان ناشناخته را بندگی مي‌کردند [و سرسپرده و مطيع رؤسای پنهان‌کار و ستمگر خود با اوهام و اعتقاداتی خرافی و شرک‌آميز بودند]، 40 بيشترشان به آنان باور داشتند.

______________

40- منظور از عبادت جن چيست؟ آيا واقعاً [صرفنظر از استثناهای نادری که به برخی افراد يا قبائل عرب نسبت داده‌اند] مشرکين معاصر پيامبر جنيان را مي‌پرستيدند!؟ تاريخ که چنين تصوری را تأييد نمي‌کند. پس مشرکين سرسپرده و مطيع [عابد] چه انديشه‌ها و کسانی بودند که در اين آيه جن ناميده شده است؟ جز همان اوهام و خرافات ناشناخته [جن] و پاسداران فريبکار پنهان در پشت اين پندارهای شرک‌آميز مثل ابوسفيان‌ها و ابوجهل‌ها؟ و مگر معنای جن چيزی جز پوشيده و پنهان و غريبه و نامتعارف بودن است؟

قرآن در يک تقسيم‌بندی کلي، جبهه مقابل پيامبران را به دو دسته جن و انس تقسيم کرده است؛ آنها که مواضعی پوشيده و پنهان [جن] دارند و منافقانه عمل مي‌کنند و آنها که شناخته [مأنوس]‌اند و مواضعی علنی و آشکار دارند:


مي‌فرمايد برای هر پيامبری شيطان صفتانی از جن و انس [با ماسک و آشکار] قرار داديم [انعام 112 (6:112) ].

تأکيد مي‌کند اگر جن و انس [متخصصين غريبه و آشنا] هم جمع شوند نمي‌توانند مشابه اين قرآن را بياورند [اسراء 88 (17:88) ].

روز قيامت دوزخيان از خدا مي‌خواهند همه کسانی از جن و انس [ناشناخته و شناخته شده] را که موجب گمراهی آنان شده‌اند نشانشان دهد تا لگدکوب‌شان کنند [فصلت 29 (41:29) ]. آيا جز اين است که لگدکوب کردن مربوط به آدميان خاکی است!؟

اين آيات تنها مربوط به مشرکين معاصر پيامبر نيست، مخاطب قرآن همه آدميان در همه ادوارند. به فرض هم اگر کسانی در آن زمان جن‌پرست [به معنای مصطلح] آن] بودند، آيا در روزگار ما و تاريخی که خوانده‌ايم، جامعه‌ای را سراغ داريد که جن‌پرست بوده باشند!؟

در قرآن آمده است که در دنيا رجالی از انس به رجالی از جن پناه مي‌برند [سوره جن آيه 6 (72:6) ]، ما در دنيا از پناه بردن هموطنانی [مأنوس] به بيگانگان [به دليل خودباختگي‌های فرهنگی يا جلب منافع در پناه آنها] خوانده و شنيده‌ايم، اما هرگز شاهد پناه بردن آدميان به موجودات نامرئی نبوده‌ايم. برای بررسی بيشتر در مفهوم دوگانه جن و انس به اين آيات نيز مي‌توانيد رجوع کنيد: انعام 128 (6:128) و 130 (6:130) ، اعراف 38 (7:38) و 179 (7:179) ، فصلت 25 (41:25) ، احقاف 18 (46:18) ، رحمن 33 (55:33) ، جن 5 (72:5) ، هود 119 (10:119) ، سجده 13 (32:13) ، و ناس 6 (114:6) .

از تفسير اقاي بازرگان


پاسخ 3:
مقصود از اينكه مشركين به جن ايمان داشته آنها را عبادت مى كرده اند


سپس بنا به حكايت قرآن كريم گفتند: ((بل كانوا يعبدون الجن اكثرهم بهم مومنون (( و جن دومين طايفه از طوايف سه گانه اى هستند كه مورد پرستش مشركين واقع شده اند، چون گفتيم : مشركين سه طايفه از موجودات را مى پرستند، ملائكه ، و جن ، و قديسين از بشر را، از اين سه طايفه دو طايفه اول در استحقاق پرستش مقدم بر طايفه سوم مى باشند، و طايفه سوم هر چند كه اگر به حد كمال رسيده باشند، از دو طايفه اول افضلند، و ليكن هر چه باشند ملحق به آن دو طايفه اند

و اينكه ملائكه در كلام خود كلمه اضراب و اعراض ، يعنى كلمه ((بل (( را به كار بردند، دليل بر اين است كه جن به پرستش بت پرستان راضى بوده اند

و جن همان كسانى هستند كه وثنى ها آنها را مبادى شرور، و پيدايش ‍ فساد در عالم مى دانستند، و آنها را مى پرستيدند، براى اينكه از شرشان محفوظ بمانند، همچنان كه ملائكه را مبدء تاريخ پنداشته ، آنها را مى پرستيدند، تا خيرات آنان را به سوى خود سرازير كنند


مراد از جن اينهايند، نه آنكه - چنانچه بعضى گفته اند - ابليس و فرزندان ، و ياوران وى باشند، و معناى عبادت ابليس اين باشد كه دعوت وى را اطاعت نموده ، و به دعوت وى ملائكه را مى پرستيدند، و يا به دعوت وى هر گناه ديگرى را مرتكب مى شدند

ترجمه تفسير الميزان جلد 16 صفحه 583
fatemeh59 Offline
#7 ارسال شده : 1399/06/20 11:39:02 ق.ظ
fatemeh59

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1398/02/31
ارسالها: 134

تدبر و فهم سوره سبا: نكات تفسيري ايات سوره سبا

سبأ:46
بگو: من شما را فقط يک پند مي‌دهم؛ اينکه [برای رسيدن به حقيقت] دو نفره يا به تنهائی برای خدا به پا خيزيد و [آنگاه با برخاستن از ذلت و آزاد شدن از جوّ شرک‌آميز حاکم بر جامعه، در تبادل نظر دو نفره و يا با تأمل شخصی] بينديشيد که دوست همدم شما 46 جن‌زده [=پريشان‌گو] 47 نيست. او جز هشداردهنده‌اي، پيش از وقوع عذابی سخت، نمي‌باشد.

______________
46- منظور اين است که مصاحب و همدم شما که از کودکی با او صحبت کرده و از نزديک با اخلاق و کمالاتش آشنا بوده‌ايد، آيا چنين اتهاماتی به او مي‌چسبد؟

47- مشرکين چون از روانشناسی و بيماري‌های اعصاب و روان اطلاعی نداشتند، هر گونه مشکلات روحی و اختلالات روانی را به عوالمی ناشناخته و موجوداتی خيالی [جن] نسبت مي‌دادند و چون سخنان پيامبر اسلام از قيامت و رستاخيز و بهشت و جهنم برای آنان به کلی غريبه و نامأنوس بود، او را «جن‌زده» يعنی گرفتار ماليخوليا و پريشان‌گوئی تصور مي‌کردند.

سبأ:47
بگو: هر پاداشی از شما خواستم، آن نيز برای خودتان است [=اطاعت از رسول خدا در رعايت تقوا، به سود خودتان است] 48 پاداش من جز بر خدا نيست و او بر هر چيزی گواه است.

______________
48- بر حسب مفاد آيه 23 سوره شوری (42:23) که: «بگو: من جز موّدت ميان نزديکان اجری از شما نمي‌خواهم» [قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى]، همانطور که پاداش واقعی والدين و معلمين، همان تعليم و تربيت فرزندان و محصلان است، پاداش مورد انتظار پيامبر نيز چيزی جز ايجاد برادری و دوستی [ميان] قبائلی که به رغم خويشاوندي، قرن‌ها با يکديگر دشمن بودند، نبوده است. [نگاه کنيد به: آل‌عمران 103 (3:103) ، انفال 63 (8:63) ، و قريش 1 (106:1) و 2]


سبأ:52
و [در چنان حالی] گويند: به آن [=قرآن] ايمان آورديم! چگونه مي‌توانند [به حقيقت ايمان] از مکانی دور 53 دست يابند؟ 54

______________
53- تقابل جملات: مکان قريب و مکان بعيد در آيات 51 تا 53 و تکرار دوباره کلمات قريب و بعيد [در آيات 50 تا 53] نزديکی و دوری را از منظرهای متفاوتی در دنيا و آخرت مطرح مي‌سازد؛ خدا بسيار نزديک به بندگان است، آنها که او را دور مي‌بينند، عواقب اين دور ديدن را از نزديک خواهند چشيد. آنها در دنيا با ديدی دور از بصيرت، حقايق را انکار مي‌کردند، در آخرت نيز که چشمشان باز مي‌شود و اظهار ايمان مي‌کنند، فاصله‌ای بس دور با دنيای عمل و ابتلا دارند.

54- واژة «تناوش» از ريشه «نَوَشَ» فقط يک بار در قرآن آمده که معنای نائل شدن و دسترسی پيدا کردن دارد.


از تفسير اقاي عبدالعلي بازرگان

ویرایش بوسیله کاربر 1399/06/25 08:24:35 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

fatemeh59 Offline
#8 ارسال شده : 1399/06/22 06:54:14 ق.ظ
fatemeh59

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1398/02/31
ارسالها: 134

تدبر و فهم سوره سبا

سيماي كلي سوره سبا:

در پاراگراف 1 گوشه هائی از دو صفت مالکیت وعلم الهی را معرفی می فرماید که بر حسب آن ، خداوند در آسمانها و زمین از روی قوانین حکمت عمل میکنــد و راجع به ارزش ایمان ها و اعمال انسانها نیز گول نمیخورد و علم او مطلق است و نیز اینکه کافران درباره قیامت به تکذیب میپردازند و به علم و قدرت مطلق الهی توجه ندارند .

در پاراگراف 2 تلویحا می فرماید ای پیامبر ! تو نزد ما کمتر از داود و سلیمان نیستی و ما عاجز نیستیم تو را فورا و به روشهای اعجازی موفق کنیم ، اما برای شماکه پیامبر دوره بلوغ بشریت هستی روش های انســـانی (برنامه ریزی ، تشریک مساعی ، صبر، گفتگو ، استدلال و....) را می پسندیم.

در پاراگراف 3 می فرماید قوم سباء در مقابل دو نعمت مهم اقتصادی خویش ناشکری کردند و نعمت از دستشان رفت . و تلویحا می فرماید ای کافران ! معیشت شما ازمجاورت شما نسبت به این کـعبه تامین میشود . اینک صاحب این کعبه رسولی نزدتان فرستاده . نسبت به این نعــمت ناشکری نکنید ، مبادا که مایه معیشت تان ازبین برود .

در پاراگراف 4 می فرماید ای پیامبر! در مقابل پنج ایراد کافران درباره ربوبیت و دو ایراد آنها راجع به آخرت ، چنین بگو .

در پاراگراف 5 به پیامبر و مومنان دلداری میدهد که موضع این کافران سست، و عاقبتشان بازندگی ، و روش شان غلط ، و تکذیب شان بی پایه است و پیامبر باید به ماموریت خویش بچسبد .

در پاراگراف آخر به پیامبر (ص) می فرماید که از قومش بخواهد درباره او به تحقیق بپردازند که آیا از رسالت خویش منافع مادیی دارد؟ یا خودش عیب و ایرادی دارد؟ و سپس درباره حق و باطل بودن دعوت او بیندیشند ، و در این خصوص به تفکر و مشورت بپردازند .

درس سوره سبا: ای پیامبر! اینک که کافران قومت مانند گذشتگان دچار کفران نعمت و تکذیب می باشند، چنین کن و چنین بگو و موفق خواهی شد.

منظور كافران از عدم ايمان قران و بين يديه چيست؟

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ ﴿31﴾

1 : (المیزان) مراد از" بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ" [آیه 33] كتب آسمانى قبل از قرآن يعنى تورات و انجيل است، مشركين گفته بودند كه: نه به اين قرآن ايمان داريم، و نه به كتب آسمانى قبل از آن،

در باره «بین یدیه» معنی عجیب و نامقبولی فرموده و این به این خاطر است که تصور اینکه قرآن از «کتاب بعدی» سخن بگوید باطل است ولذا این راه حل را انتخاب کرده که معنی «بین یدیه» را به معنی «من خلفه» برگرداند !

آیه 31 فقط با توجه به ترتیب نزول و قرائن تاریخی فهمیده میشود ،
تا اینجا ، از کل قرآن ، فقط 18 درصد نازل شده ، و منظور کافران این است که ای محمد ! نه به آنچه تا کنون ارائه کرده ای و نه به آنچه از این پس ارائه خواهی کرد ایمان نخواهیم آورد .



از تفسير اقاي جمال گنجه اي

ویرایش بوسیله کاربر 1399/09/05 01:30:46 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#9 ارسال شده : 1399/06/25 08:42:52 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تدبر و فهم ايات سوره سبا

سئوالاتي از سوره #سبا

1-يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ ﴿۱۳﴾انصاریان:

[گروه جن] برای او هرچه می خواست، می ساختند از معبدها، و مجسمه ها، و ظروف بزرگی مانند حوض ها، و دیگ هایی ثابت. ای خاندان داود! به خاطر سپاس گزاری [به فرمان ها حق] عمل کنید؛ و از بندگانم اندکی سپاس گزارند.


در ايات 12 و13 عطاهاي خداوند به سليمان ذكر شده اما در انتهاي ايه گفته شده اي ال داود شكر كنيد .

اولا منظور از ال داود چيست؟ ثانيا چرا نفرمود ال سليمان؟


2-لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ ﴿۱۵﴾
انصاریان: یقیناً برای قوم سبا در جای اقامتشان نشانه ای [از قدرت و رحمت خدا] وجود داشت، دو باغ از طرف راست و چپ. [گفتیم:] از رزق و روزی پروردگارتان بخورید، و برای او سپاس گزاری کنید، سرزمینی خوش و دلپذیر [دارید]، و پروردگاری بسیار آمرزنده

در ايه 15 به قوم سبا اشاره شده است. معمولا مفسران ، اين ايات را جداي از ايات قبل كه مربوط به سليمان و داود است تفسير كرده اند
يعني چند ايه مربوط به ماجراي سبا، يك داستان مستقل است

اما ايا بهتر نيست قوم سبا را هم جزو ال داود و سليمان بدانيم و ايات را اينگونه به هم مرتبط كنيم كه قوم سبا مصداق عمل نكردن به شكر و كفران كننده نعمات ايجاد شده در دوران سليمان بودند؟
farhang Offline
#10 ارسال شده : 1399/06/28 09:05:15 ق.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,036
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
تدبر و فهم آیات سوره سبا: نکات تفسیری سوره سبا همراه با فراز بندی سوره، عصاره فرازها و درس سوره سبا

65 - سبأ

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ {1}
سپاس خدايى را كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست و در آخرت [نيز] سپاس از آن اوست و هم اوست‏سنجيده‏كار آگاه {1}
يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ {2}
آنچه در زمين فرو مى‏رود و آنچه از آن بر مى ‏آيد و آنچه از آسمان فرو مى‏شود و آنچه در آن بالا مى‏رود [همه را] مى‏داند و اوست مهربان آمرزنده {2}
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ {3}
و كسانى كه كافر شدند گفتند رستاخيز براى ما نخواهد آمد بگو چرا سوگند به پروردگارم كه حتما براى شما خواهد آمد [همان] داناى نهان[ها] كه هموزن ذره‏اى نه در آسمانها و نه در زمين از وى پوشيده نيست ( ازجمله اجزای متلاشی شده بدنهای شما بعد از مرگ) و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن است مگر اينكه در كتابى روشن [درج شده] است {3}
لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ {4}
(قیامت می اید) تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند به پاداش رساند آنانند كه آمرزش و روزى خوش برايشان خواهد بود {4}
وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِيمٌ {5}
و كسانى كه در [ابطال] آيات ما كوشش مى‏ورزند كه ما را درمانده كنند برايشان عذابى از بلايى دردناك باشد {5}
وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِي إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ {6}
و كسانى كه از دانش بهره يافته‏اند مى‏دانند كه آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده حق است و به راه آن عزيز ستوده[صفات] راهبرى مى‏كند {6}

عصاره فراز آیات 1-6: به منکران معاد بگو خدایی که آسمان وزمین از ان اوست و به کوچکترین ذرات عالم، مسلط است قیامت را برپا خواهد کرد تا نیکوکاران را پاداش دهد. مقابله کنندگان با ایات خدا نیز عذاب خواهند شد.

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَى رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ {7}
و كسانى كه كفر ورزيدند گفتند آيا مردى را به شما نشان دهيم كه شما را خبر مى‏دهد كه چون كاملا متلاشى شديد [باز] قطعا در آفرينشى جديد خواهيد بود؟ {7}
أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِي الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِيدِ {8}
آيا [اين مرد] بر خدا دروغى بسته يا جنونى در اوست [نه] بلكه آنان كه به آخرت ايمان نمی اورند در عذاب و گمراهى دور و درازند (لذا حقایق را نمی پذیرند){8}
أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِّنَ السَّمَاء إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ {9}
آيا به آنچه از آسمان و زمين در دسترسشان و پشت‏سرشان است ننگريسته‏اند اگر بخواهيم آنان را در زمين فرو مى‏بريم يا پاره‏سنگهايى از آسمان بر سرشان مى‏افكنيم قطعا در اين [تهديد] براى هر بنده توبه‏كارى نشانه و عبرت است {9}

عصاره فراز آیات 7-9: منکران معاد که در گمراهی هستند، با محال دانستن افرینش مجدد اجساد متلاشی شده، به پیامبر تهمت دروغگویی و جنون میزنند. و حال آنکه از آسمان تا زمین همه چیز تحت مالکیت و علم و قدرت خداست.اگر هم بخواهد با حادثه ای همه شان را هلاک میکند.در این امر نشانه ایست برای بندگان بازگردنده بسوی خدا.

نکات:
1-تکرار چهار باره لغات اسمان و زمین در 9 ایه نخست سوره . هم چنین در ایات 22و24 هم تکرار شده.
وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ {10}
و به راستى داوود را از جانب خويش مزيتى عطا كرديم [و گفتيم] اى كوهها با او برگردید و اى پرندگان [شما نیز] و آهن را براى او نرم گردانيديم {10}
أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ {11}
[كه] زره‏هاى فراخ بساز و حلقه‏ها را درست اندازه‏گيرى كن و كار شايسته كنيد زيرا من به آنچه انجام مى‏دهيد بينايم {11}
وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ{ وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ {12}
و باد را براى سليمان [رام كرديم] كه رفتن آن بامداد يك ماه و آمدنش شبانگاه يك ماه [راه] بود و معدن مس را براى او ذوب [و روان] گردانيديم و برخى از جن به فرمان پروردگارشان پيش او كار مى‏كردند و هر كس از آنها از دستور ما سر برمى‏تافت از عذاب سوزان به او مى‏چشانيديم {12}
يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاء مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ
[آن متخصصان] براى او هر چه مى‏خواست از نمازخانه‏ها و مجسمه‏ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه‏ها و ديگهاى چسبيده به زمين مى‏ساختند }
اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ {13}
اى خاندان داوود شكر را بجا اورید و از بندگان من اندكى سپاسگزارند {13}
فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ {14}
پس چون مرگ را بر او مقرر داشتيم جز جنبنده‏اى خاكى [=موريانه] كه عصاى او را [به تدريج] مى‏خورد انها [جنیان] را از مرگ او آگاه نگردانيد پس چون [سليمان] فرو افتاد براى جنيان روشن گرديد كه اگر غيب مى‏دانستند در آن عذاب خفت‏آور [باقى] نمى‏ماندند {14}

لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ {15}
قطعا براى [مردم] سبا در محل سكونتشان نشانه [رحمتى] بود دو باغستان از راست و چپ [به آنان گفتيم] از روزى پروردگارتان بخوريد و او را شكر كنيد شهرى است‏خوش و خدايى آمرزنده {15}
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ {16}
پس روى گردانيدند(از شاکر بودن) و بر آنها سيل [سد] عرم را روانه كرديم و دو باغستان آنها را به دو باغ كه ميوه‏هاى تلخ و شوره‏گز و نوعى از كنار تنك داشت تبديل كرديم {16}
ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ {17}
اين [عقوبت] را به [سزاى] آنكه كفران كردند به آنان جزا داديم و آيا جز ناسپاس را به مجازات مى‏رسانيم {17}
وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ {18}
و (بعد از آن سیل و نابودی باغها) ميان آنان و ميان آبادانيهايى كه در آنها بركت نهاده بوديم اقوامی مسلط قرار داده بوديم و مقدر کردیم که در ميان آنها سیر کنند (تا کسب روزی کنند) در اين [راه]ها شبان و روزان آسوده‏خاطر حرکت کنيد {18}
فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ {19}
(اما) تا گفتند پروردگارا ميان [زمان] سفرهايمان فاصله انداز (و از انجام سفرها طفره رفتند) و بر خويشتن ستم كردند پس آنها را [براى آيندگان موضوع] حكايتها گردانيديم و سخت تارومارشان كرديم قطعا در اين [ماجرا] براى هر شكيباى سپاسگزارى عبرتهاست {19}
وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ {20}
و قطعا شيطان گمان خود را در مورد آنها راست‏يافت و جز گروهى از مؤمنان [بقيه] از او پيروى كردند {20}
وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ {21}
و [شيطان] را بر آنان تسلطى نبود (وسوسه های او نبود) جز آنكه كسى را كه به آخرت ايمان دارد از كسى كه در باره آن در ترديد است باز شناسيم و پروردگار تو بر هر چيزى نگاهبان است {21}

عصاره فراز آیات 10-21:خداوند به داود و سلیمان و قومشان نعمتها و امکانات خاص و مختلفی عطا کرد. انها نیز باید با عمل صالح شکر این نعمات را بجا میاوردند.اما پس از مرگ عجیب سلیمان؛ قوم سبا که غرق در نعمت و امنیت بودند با اعراض از شکرگزاری و کفران و تبعیت از شیطان، که ریشه در عدم یقین به اخرت داشت هلاک و متلاشی شدند .در این موضوع نشانه ایست برای افراد شکور

نکات:
تکرار کلمات مشتق از شکر و عمل در فراز ایات 10-21
تکرار کلمات غفور مغفرت
-تشابه مزقناهم کل ممزق در ایه با مزقتم کل ممزق در ایه 7. فعل مزق در قران فقط در همین سوره سبا بکار رفته.
-تکرار کلمه الجن 3 بار
-تکرار افعال و کلمات مشتق از هدی اهتدیت یهدی

سئوالات:
1-منظور از یاجبال اوبی معه چیست؟ وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ {10}
در ایات 18 و 19 سوره صاد چنین آمده بود: انا سخرنا الجبال معه یسبحن بالعشی و الاشراق. والطیر محشوره کل له اواب
در ایه 79 سوره انبیا، هم امده است و سخرنا مع داود الجبال یسبحن والطیر
با توجه به اشاره به مسخر شدن کوهها و پرندگان با داود، همچنین معنای اصلی سبح که حرکت در مسیر درست بدون نقطه ضعف است و نیز سیاق ایات فراز که حاکی از بخشیدن قدرتهایی خاص به داود در کنار سایر نعمتها مثل النا له الحدید یا علمناه صنعه لبوس است، لذا معنای مشهور که هم صدا شدن کوهها و پرندگان با داود در تسبیح خداست، موجه نیست زیرا قدرت و امتیاز مهمی محسوب نمیشود بلکه درست تر ان است که او قادر به بهره برداری و استخراج از کوهها شد و پرندگان هم تحت فرمان او انجام وظیفه میکردند.
2-چرا بعد از بیان نعمات به سلیمان فرموده اعملوا ال داود و نه ال سلیمان؟
3-در ايه 15 به قوم سبا اشاره شده است. معمولا مفسران ، اين ايات را جداي از ايات قبل كه مربوط به سليمان و داود است تفسير كرده اند. يعني چند ايه مربوط به ماجراي سبا، يك داستان مستقل است
اما بهتر است قوم سبا را هم جزو ال داود و سليمان بدانيم و ايات را اينگونه به هم مرتبط كنيم كه قوم سبا مصداق عمل نكردن به شكر و كفران كننده نعمات ايجاد شده در دوران سليمان بودند.

4-در ايه 19، منظور از باعد بین اسفارنا چیست؟ ارتباط بين خواسته انها (باعد بين اسفارنا) و ظلم به نفس و عذاب الهي چيست؟
در معنای این ایات نظرات مختلفی ارایه شده است."باعَدَه به معناي أبعَدَه (او را دور كرد) و به مناسبت اقتضاي باب مفاعلة همراه با قيد طولاني كردن و ادامه دادن است يعني به دليل خستگي از فراواني سفر، خواستار ايجاد فاصله و دوري ميان سفرهاشان شدند" التحقيق في كلمات القران
بنابراین مفهوم جمله فاصله انداختن زمانی بین سفرهایشان بوده و نه دورتر کردن فاصله بین شهرها. برداشت مناسب این است که در ایه 18 بیان شده که بعد از وقوع سیل و از بین رفتن باغها و مزارع انها که تامین کننده رزق انها بوده، انها مجبور به سفر به روستاها و شهرهای آباد نزدیک خود بوده اند .در میانه راه هم اقوام و جماعتهای مسلط و قدرتمندی بودند که امنیت مسیرها تامین میشد. با این حال انها از استمرار این سفرها خسته شده و با کم کردن تعداد انها و نهایتا ترک ان، به قحطی و گرسنگی مبتلا شدند.


قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِيرٍ {22}
بگو كسانى را كه جز خدا [معبود خود] پنداشته‏ايد بخوانيد (دعا کنید) (اما نمیتوانند اجابت کنند چرا که) هموزن ذره‏اى در آسمانها و نه در زمين مالك نيستند و نه در آن دو شركتى دارند و نه خداوند یاوری از میان آنها دارد{22}
وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ {23}
و شفاعتگرى در پيشگاه او سود نمى‏بخشد مگر براى آن كس كه به وى اجازه دهد تا چون هراس از دلهايشان برطرف شود (مشرکین به شافعان ماذون یا فرشتگان ) مى‏گويند پروردگارتان چه فرمود مى گويند حقيقت را و هموست بلندمرتبه و بزرگ {23}
قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ {24}
بگو كيست كه شما را از آسمانها و زمين روزى مى‏دهد بگو خدا و در حقيقت‏يکی از ما(موحدان) يا شما (بت پرستان) بر هدايت ‏يا درگمراهى آشكاريم {24}
قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ {25}
بگو (هرکدام گمراه یا هدایت شده باشیم) نه [شما] از آنچه ما مرتكب شده‏ايم بازخواست خواهيد شد و نه [ما ] از آنچه شما انجام مى‏دهيد بازخواست خواهيم شد {25}
قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ {26}
بگو پروردگارمان ما و شما (که یکی در گمراهی و یکی بر هدایت است) را جمع خواهد كرد سپس ميان ما به حق داورى مى كند و اوست داور دانا {26}
قُلْ أَرُونِي الَّذِينَ أَلْحَقْتُم بِهِ شُرَكَاء كَلَّا بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ {27}
بگو كسانى را كه [به عنوان] شريك به او ملحق گردانيده‏ايد به من نشان دهيد (که چه قدرتهایی دارند و در ان روز موعود چه کمکی به شما میکنند) چنين نيست بلكه اوست‏خداى عزيز حكيم {27}
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ {28}
و ما تو را نفرستاديم جز برای همگی مردم که بشارتگر و هشداردهنده باشی ( درحالیکه


رسولی برای بخش دیگری از مردم از جانب معبودان خیالی اینها نیامده) ليكن بيشتر مردم نمى‏دانند {28}
وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ {29}
و مى‏گويند اگر راست مى‏گوييد اين وعده (قیامت) چه وقت است {29}
قُل لَّكُم مِّيعَادُ يَوْمٍ لَّا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَلَا تَسْتَقْدِمُونَ {30}
بگو ميعاد شما روزى است كه نه ساعتى از آن پس توانيد رفت و نه پيشى توانيد جست {30}

عصاره دسته ایات 22-30:بگو معبودان شما که بامید انهایید، هیچ قدرتی در اجابت دعای شما، شفاعت در محضر خدا و روزی رسانی ندارند. و نهایتا خداوند در قیامت بین ما و شما داوری خواهد کرد که کدامیک بر هدایت و کدامیک در گمراهی است.

نکات:
1-در ایه 28 منظور از کافه للناس چیست؟
"كلمه كافَّة: در اصل، اسم فاعل براي مؤنث است و منظور از آن جماعتي است كه شرور و مضرّاتي را كه متوجه ايشان است از خويش دفع ميكنند و اين كلمه به معناي اسم جمع به كار ميرود. مانند: قوم، طائفة، جماعت و رهط، در حالي كه مفهوم كفّ و منع در آن لحاظ ميشود.سوره مباركه توبه آيه 36: قَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً...انتخاب اين كلمه در اين آيه به لزوم وجود هر دو قيد اشاره ميكند؛ يعني جماعت و اينكه آنچه را كه به ايشان آسيب ميرساند، كَفّ و منع كرده و خود را از آن حفظ كنند." التحقيق في کلمات القران
ايه در میان آیات اثبات توحيد و نفی شرک است. اگر ايه مذکور اصلی باشد و دلیلی بر توحيد، کافه للناس باید به معناي همه مردم باشد يعني چون يك پيامبر براي همه مردم امده،پس چند خدايي هم منتفي است.البته اگر این معنا از نظر قواعد عربی درست باشد زیرا در اين صورت كافه للناس، مناسب بود (ونه للناس کافه) همانند استعمال ان در سایر ایات مشابه.
پیش فرض اين هست كه ایات مرتبط با متن و غير پرانتزي باشد مگر انکه تمایز و استقلال ان از متن محرز باشد.
اما اگر ايه فرعی باشد، هر دو معنا قابل پذیرش است و البته معنای بازدارنده ترجیح دارد. بلحاظ ادبی نیز این جمله مشابه و ماارسلناک الا رحمه للعالمين است.يعني کافه حال است برای ارسال رسول نه برای للناس و با توجه به معنای لغوی کف و نیز تقابلی که در چندجای سوره بین ضلالت و هدایت ایجاد شده، بنظر میرسد اینجا نیز مراد بازدارندگی پیامبر از گمراهی است.

لازم بذکر است در سوره انعام به پیامبر انذار تمام اهل مکه و اطراف ان ابلاغ شد. لانذرکم به و من بلغ ، لتنذر ام القری و من حولها

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ {31}
و كسانى كه كافر شدند گفتند نه به اين قرآن و نه به آن [توراتى] كه پيش از آن است هرگز ايمان نخواهيم آورد و اى كاش بيدادگران را هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان بازداشت‏شده‏اند مى‏ديدى [كه چگونه] برخى از آنان با برخى [ديگر جدل و] گفتگو مى‏كنند كسانى كه زيردست بودند به كسانى كه [رياست و] برترى داشتند مى‏گويند اگر شما نبوديد قطعا ما مؤمن بوديم {31}
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الْهُدَى بَعْدَ إِذْ جَاءكُم بَلْ كُنتُم مُّجْرِمِينَ {32}
كسانى كه [رياست و] برترى داشتند به كسانى كه زيردست بودند مى‏گويند مگر ما بوديم كه شما را از هدايت پس از آنكه به سوى شما آمد بازداشتيم (برگرداندیم) [نه] بلكه خودتان گناهكار و جداشده از مسیر حق بوديد {32}
وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِي أَعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ {33}
و كسانى كه زيردست بودند به كسانى كه [رياست و] برترى داشتند مى‏گويند [نه] بلكه نيرنگ شب و روز [شما بود] آنگاه كه ما را وادار مى‏كرديد كه به خدا كافر شويم و براى او همتايانى قرار دهيم و هنگامى كه عذاب را ببينند پشيمانى خود را آشكار كنند و در گردنهاى كسانى كه كافر شده‏اند غلها مى‏نهيم آيا جز به سزاى آنچه انجام مى‏دادند مى‏رسند {33}
عصاره دسته آیات 31-33:کافرانی که به قران و کتب قبل و خدا کافر شدند در قیامت با ابراز پشیمانی گناه خویش را بعهده سران و انها نیز بعهده خود پیروان می اندازند. پس بخاطر حرف سران خود ایمان به قران را رها نکنید
نکات:
-گفتگوی پیروان با سران و پیشوایان قوم در قیامت، در چند سوره تکرار شده است: از جمله صافات
- اولین بار در سوره صاد بیان شد که سران مشرک مردم را از پذیرش دعوت پیامبر بازداشتند و انها نیز در قیامت برای سران عذاب مضاعف درخواست کردند.
وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ {6}و بزرگانشان روان شدند [و گفتند] "برويد و بر خدايان خود ايستادگى نماييد كه اين امر قطعا خواسته مطلوب[ما]ست {6}
قَالُوا بَلْ أَنتُمْ لَا مَرْحَبًا بِكُمْ أَنتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ {60}[پيروان به رؤساى خود] مى‏گويند بلكه بر خود شما گشايشي مباد اين [عذاب] را شما براى ما از پيش فراهم آورديد و چه بد قرارگاهى است {60}
قَالُوا رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِي النَّارِ {61}
مى‏گويند پروردگارا هر كس اين [عذاب] را از پيش براى ما فراهم آورده عذاب او را در آتش دو چندان كن {61}

-مشابه ایه 31 در ایه 48 سوره قصص هم امده بود که کافران گفتند هم به موسی و هم به محمد کافریم . هر دو ساحرند.قالوا سحران تظاهرا و قالو انا بکل کافرون

-در ایه 32 سران استکبار برای فرار از اوامر خود به پیروانشان می گویند ایا ما شما را از ایمان برگرداندیم؟ انحن صددناکم عن الهدی در ایه 43 هم سخن اینها امده که پیامبر را کسی معرفی کرده اند که انها را از دین اجدادی خود برمیگرداند. رَجُلٌ يُرِيدُ أَن يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ


وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ {34}
و [ما] در هيچ شهرى هشداردهنده‏ اى نفرستاديم جز آنكه خوشگذرانان متمول آنها گفتند ما به آنچه شما بدان فرستاده شده ‏ايد كافريم {34}
وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ {35}
و گفتند ما (چون) دارايى و فرزندانمان از همه بيشتر است و ما عذاب نخواهيم شد {35}
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء وَيَقْدِرُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ {36}
بگو پروردگار من است كه روزى را براى هر كس كه بخواهد گشاده يا تنگ مى گرداند ليكن بيشتر مردم نمى‏دانند {36}
وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ {37}
و اموال و فرزندانتان چيزى نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديك گرداند مگر كسانى كه ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند پس براى آنان دو برابر آنچه انجام داده‏اند پاداش است و آنها در غرفه‏ها[ى بهشتى] آسوده خاطر خواهند بود {37}
وَالَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُوْلَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ {38}
و كسانى كه در [ابطال] آيات ما مى‏كوشند كه [ما را به خيال خود] درمانده كنند آنانند كه در عذاب احضار مى‏شوند {38}
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ {39}
بگو در حقيقت پروردگار من است كه روزى را براى هر كس از بندگانش كه بخواهد گشاده يا براى او تنگ مى‏گرداند و هر چه را انفاق كرديد عوضش را او مى‏دهد و او بهترين روزى دهندگان است {39}

عصاره دسته آیات 34-39: مترفین که باتکای مال و خدم و حشم،خود را مصون از عذاب میدانند همواره با رسولان مخالفت کرده اند. اما فقط ایمان و عمل صالح ایمنی بخش است و مخالفان در عذاب خوهند بود.روزی شما نیز دست خداست نه انها.
تشابه ایات 5 و 38 وَالَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُوْلَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ {38}

وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَؤُلَاء إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ {40}
و [ياد كن] روزى را كه همه آنان را محشور مى‏كند آنگاه به فرشتگان مى‏فرمايد آيا اينها بودند كه شما را مى‏پرستيدند {40}
قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ {41}
مى‏گويند منزهى تو سرپرست ما تويى نه آنها بلكه جن (ناشناخته ها )را مى‏پرستيدند بيشترشان به آنها اعتقاد داشتند {41}
فَالْيَوْمَ لَا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَّفْعًا وَلَا ضَرًّا وَنَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ {42}
اكنون براى يكديگر سود و زيانى نداريد و به كسانى كه ستم كرده‏اند مى‏گوييم بچشيد عذاب آتشى را كه آن را دروغ مى ‏شمرديد {42}

عصاره دسته ایات 40-42: در قیامت فرشتگان از عبادت شدن توسط مشرکین اعلام برائت میکنند انها هم به بی فایده بودن بندگی معبودان غیر خدا پی خواهند برد و عذاب خواهند شد.

نکات:
ایه 40 میتواند مرتبط با ایات 22و23 باشد. یکی از معبودان اصلی مشرکان،فرشتگان بوده است.

عصاره دسته ایات 22-30:بگو معبودان شما که بامید انهایید، هیچ قدرتی در اجابت دعای شما، شفاعت در محضر خدا و روزی رسانی ندارند. و نهایتا خداوند در قیامت بین ما و شما داوری خواهد کرد که کدامیک بر هدایت و کدامیک در گمراهی است.

عصاره دسته آیات 31-33:کافرانی که به قران و کتب قبل و خدا کافر شدند در قیامت با ابراز پشیمانی گناه خویش را بعهده سران و انها نیز بعهده خود پیروان می اندازند. پس بخاطر حرف سران خود ایمان به قران را رها نکنید

عصاره دسته آیات 34-39: مترفین که باتکای مال و خدم و حشم،خود را مصون از عذاب میدانند همواره با رسولان مخالفت کرده اند.اما فقط ایمان و عمل صالح ایمنی بخش است و مخالفان در عذاب خوهند بود.روزی شما نیز دست خداست نه انها.

عصاره دسته ایات 40-42: در قیامت فرشتگان از عبادت شدن توسط مشرکین اعلام برائت میکنند انها هم به بی فایده بودن بندگی معبودان غیر خدا پی خواهند برد و عذاب خواهند شد.

عصاره فراز ایات 22-42:ابطال بهانه ها و باورهای غلط مشرکین در انکار معاد: نه سران قوم، نه مال و اولاد و نه معبودان غیر خدا و نه فرشتگان نمیتوانند شما را از عذاب اخرت نجات دهند. در انجا خدا داوری خواهد کرد که فقط ایمان و عمل صالح ایمنی بخش است و مخالفان نیز در عذاب خوهند بود.

وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَن يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْكٌ مُّفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ {43}
و چون آيات تابناك ما بر آنان خوانده مى‏شود مى‏گويند اين جز مردى نيست كه مى‏خواهد شما را از آنچه پدرانتان مى‏پرستيدند برگرداند و [نيز] مى‏گويند اين جز دروغى بربافته نيست و كسانى كه به حق چون به سويشان آمد كافر شدند مى‏گويند اين جز افسونى آشكار نيست {43}
وَمَا آتَيْنَاهُم مِّن كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِن نَّذِيرٍ {44}
و ما كتابهايى به آنان نداده بوديم كه آن را فرگیرند و پيش از تو هشداردهنده‏اى به سويشان نفرستاده بوديم (که معیار حقی برای رد سخنان تو داشته باشند) {44}
وَكَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ {45}
و كسانى كه پيش از اينان بودند [نيز] تكذيب كردند در حالى كه اينان به ده‏يك آنچه بديشان داده بوديم نرسيده‏اند [آرى] فرستادگان مرا دروغ شمردند پس چگونه بود كيفر من {45}
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ {46}
بگو من فقط به شما يك اندرز مى ‏دهم كه دو دو و به تنهايى براى خدا برخيزيد ( از سکون در آیید) سپس بينديشيد كه رفيق شما هيچ گونه ديوانگى ندارد او شما را از عذاب سختى كه در پيش است جز هشداردهنده‏اى [بيش] نيست {46}
قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ {47}
بگو هر مزدى كه از شما خواستم آن برای و بنفع خودتان است. مزد من جز بر خدا نيست و او بر هر چيزى گواه است {47}

عصاره فراز ایات 43-47: اینها که ترا مفتری و ساحر میخوانند و ایات ما را تکذیب می کنند، حجتی بر گفتار خود ندارند. اقوام مکذب قبل که بسیار قدرتمندتر از اینها بودند، نیز هلاک شدند. بگو با خود بیندیشند که تو بری از این تهمتها بودی و تنها منذری از جانب خداهستی.

قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ {48}
بگو بى‏گمان پروردگارم حقيقت را القا مى‏كند (بر من) [اوست] داناى نهانها {48}
قُلْ جَاء الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ {49}
بگو حق (قرآن) آمد و [ديگر] باطل از سر نمى‏گيرد و برنمى‏گردد {49}
قُلْ إِن ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِي وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ {50}
بگو اگر گمراه شوم فقط به زيان خود گمراه شده‏ام (چرا که خداوند پیامبران جعلی و دروغگو را هلاک میسازد) و اگر هدايت‏يابم [اين از بركت] چيزى است كه پروردگارم به سويم وحى مى‏كند كه اوست‏شنواى نزديك (پس شما هم این هدایت را پذیرا شوید) {50}
وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ {51}
و اى كاش مى‏ديدى هنگامى را كه [كافران در اخرت] وحشت‏زده‏اند [آنجا كه راه] گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار آمده‏اند {51}
وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ {52}
و مى‏گويند به او ايمان آورديم و چگونه از جايى [چنين] دور دست‏يافتن [به ايمان] براى آنان ميسر است {52}
وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ {53}
و حال آنكه پيش از اين منكر او شدند و از جايى دور به ناديده [تير تهمت] مى‏افكندند {53}
وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُّرِيبٍ {54}
و ميان آنان و ميان آنچه [به آرزو] مى‏خواستند (ایمان اوردن) حايلى قرار مى‏گيرد همان گونه كه از ديرباز با امثال ايشان چنين رفت زيرا آنها [نيز] در دودلى سختى بودند {54}

عصاره فراز ایات 48-54: بگو حق (قران) از جانب خداوند بر شما عرضه شده است قبل از اینکه فرصت را از دست دهند ایمان اورند چرا که پس از مرگ برای ایمان اوردن دیر است.

نکات:
-ایه 44 یدرسونها ، در سوره انعام هم لغات درست و دراستهم بود.
-در ایه 24 خداوند به پیامبر فرمود که اعلام کند یکی از ما و شما بر هدایت و گمراهی هستیم. وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ در ایه 50 در ادامه همان بحث میگوید اگر من گمراه باشم و این حرفها را بدروغ از جانب خود گفته باشم به زیان خودم در برابر خداست. اما اگر هدایت شده باشم، شما هم منتفع میشوید.

مرور عصاره فرازها:

عصاره فراز آیات 1-6: به منکران معاد بگو خدایی که آسمان وزمین از ان اوست و به کوچکترین ذرات عالم، مسلط است قیامت را برپا خواهد کرد تا نیکوکاران را پاداش دهد. مقابله کنندگان با ایات خدا نیز عذاب خواهند شد.

عصاره فراز آیات 7-9: منکران معاد که در گمراهی هستند، با محال دانستن افرینش مجدد اجساد متلاشی شده، به پیامبر تهمت دروغگویی و جنون میزنند. و حال آنکه از آسمان تا زمین همه چیز تحت مالکیت و علم و قدرت خداست.اگر هم بخواهد با حادثه ای همه شان را هلاک میکند.در این امر نشانه ایست برای بندگان بازگردنده بسوی خدا.
عصاره فراز آیات 10-21:خداوند به داود و سلیمان و قومشان نعمتها و امکانات خاص و مختلفی عطا کرد. انها نیز باید با عمل صالح شکر این نعمات را بجا میاوردند.اما پس از مرگ عجیب سلیمان؛ قوم سبا که غرق در نعمت و امنیت بودند با اعراض از شکرگزاری و کفران و تبعیت از شیطان، که ریشه در عدم یقین به اخرت داشت هلاک و متلاشی شدند .در این موضوع نشانه ایست برای افراد شکور
عصاره فراز ایات 22-42:ابطال بهانه ها و امیدهای واهی مشرکین در انکار معاد: نه سران قوم، نه مال و اولاد و نه معبودان غیر خدا و نه فرشتگان نمیتوانند شما را از عذاب اخرت نجات دهند. در انجا خدا داوری خواهد کرد که فقط ایمان و عمل صالح ایمنی بخش است و مخالفان نیز در عذاب خوهند بود.
عصاره فراز ایات 43-47: اینها که ترا مفتری و ساحر میخوانند و ایات ما را تکذیب می کنند، حجتی بر گفتار خود ندارند. اقوام مکذب قبل که بسیار قدرتمندتر از اینها بودند، نیز هلاک شدند. بگو با خود بیندیشند که تو بری از این تهمتها بودی و تنها منذری از جانب خداهستی.

عصاره فراز ایات 48-54: بگو حق (قران) از جانب خداوند بر شما عرضه شده است قبل از اینکه فرصت را از دست دهند ایمان اورند چرا که پس از مرگ برای ایمان اوردن دیر است.

درس سوره: به منکران معاد بگو خدایی که آسمان و زمین از ان اوست و به کوچکترین ذرات عالم، مسلط است قیامت را حتما برپا خواهد کرد تا نیکوکاران را پاداش دهد. مقابله کنندگان با ایات خدا نیز عذاب خواهند شد. معبودان و اربابان شما و مال و اولاد شما هم کمکی به رفع عذاب از شما نمیکند بلکه تنها ایمان و عمل صالح ایمنی بخش است. قبل از دیر شدن تفکر کنید و هدایت قران را پذیرا شوید.

کلمات کلیدی:
-تکرار چهار باره لغات اسمان و زمین در 9 ایه نخست سوره . هم چنین در ایات 22و24 هم تکرار شده.
تکرار کلمات مشتق از شکر و عمل در فراز ایات 10-21
تکرار کلمات غفور مغفرت
-تشابه مزقناهم کل ممزق در ایه با مزقتم کل ممزق در ایه 7. فعل مزق در قران فقط در همین سوره سبا بکار رفته.
-تکرار کلمه الجن 3 بار
-تکرار افعال و کلمات مشتق از هدی اهتدیت یهدی

ویرایش بوسیله کاربر 1399/07/01 07:58:03 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

سیدکاظم فرهنگ
ali Offline
#11 ارسال شده : 1399/07/16 08:52:26 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

فهم و تفسير ايات سوره سبا

سئوال: در آیه 14 سوره سبا

تبینت الجن

چرا تبینت، مونث امده

و آیا نباید تبینت للجن می بود؟

پاسخ:

سلام .

قاعدتا باب تفعل لازم است و فاعل تبین امری است که روشن می شود. بنابراین طبق قاعده باید فاعل تبینت جمله "ان لو کانوا یعلمون الغیب...." باشد.

مشکل نحوی مونث یا مذکر بودن فعل نیست، چون این امر با تقدیر گرفتن کلمه‌ای مانند "جماعة" حل می شود.

در كتب نحوي، باب "تبینت الجن" است. دو نوع توجیه ذکر شده و همگی متفق القولند که تبین فعل لازم است به معنای روشن شدن یک موضوع.

یکی آن که تبینت الجن ان لو کانوا.. یعنی امر جن بر مردمان روشن گردید (مانند واسئل القریه که در واقع واسئل اهل القریه بوده) که آنها از غیب بی خبرند، چون اگر غیب می دانستند ما لبثوا فی العذاب المهین.

دوم اینکه در تبینت الجن ان لو کانوا... الجن فاعل تبینت باشد، یعنی شناخته شدند و جمله مصدر به "ان" هم بدل اشتمال از جن است. مثل اینکه بگوییم تبین الجن جهلهم.

بقول طبری تبین للناس امر الجن انهم کانوا یکذبونهم.
ali Offline
#12 ارسال شده : 1399/09/04 02:49:45 ب.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تدبر و فهم سوره سبا: نكات تفسيري سوره سبا

سرّ دعوت الهی به تفکر انفرادی در مسائل علمی : چرا در ايه 34 فرموده تقوموا لله مثني و فرادي

قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ ﴿۴۶﴾بگو من فقط به شما يك اندرز مى‏ دهم كه دو دو و به تنهايى براى خدا به پا خيزيد سپس بينديشيد كه رفيق شما هيچ گونه ديوانگى ندارد او شما را از عذاب سختى كه در پيش است جز هشداردهنده‏ اى [بيش] نيست (۴۶)

و معناى آيه اين است كه : به ايشان بگو: من شما را به موعظتى وصيت مى كنم ، و آن اين است كه بى سر و صدا، و جدا جدا، براى خاطر خدا، قيام كنيد، و در گوشه اى به فكر فرو رويد، چون در تنهايى فكر، بهتر كار مى كند، در چنين حالى درباره امر من كه در طول عمرم در بين شما زندگى كردم ، نيك بينديشيد، و به ياد آوريد كه : جز راى محكم و سديد، فكر صائب و بلند، صداقت و امانت ، از من نديديد، آن وقت خواهيد فهميد كه : من مبتلا به جنون نيستم ، و من جز بيم رسانى كه قوم خود را از عذاب شديدى كه در پيش رو دارند هشدار مى دهد، چيز ديگرى نيستم ، و غرض ديگرى ندارم ، و خواهيد فهميد كه من خير خواه شمايم ، نه خائن به شما

تفسیر المیزان



در مسائل اجتماعي سخن از ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً﴾[1] است كه كار است ولي در مسائل علمي يك نفر حداكثر دو نفر چون آن جمعيت و آن بلوا و آن آراي فراوان، يك بيان نوراني حضرت امير دارد كه آنها را امضا نمي‌كند فرمود: «إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِيَ الصَّوَابُ»[2] اين از بيانات نوراني حضرت است در نهج‌البلاغه. فرمود وقتي يك مطلب مورد سؤال باشد آراي گوناگوني ارائه شود جواب‌هاي متعدّدي گفته شود آنچه صواب است مخفي مي‌ماند; لذا انسان براي اينكه متفكّرانه و خوب نتيجه بگيرد اگر متفكّر باشد, يا تنها خودش فكر بكند يا با كسي كه صاحب‌نظر است دوتايي فكر كنند در مسائل اجتماعي چه نماز جمعه, چه نماز جماعت, چه حج و مانند آن سخن از ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً﴾ است اما در مسائل علمي, پژوهشي, تحقيق, انسان اوّل تنها يا با هم‌فكرش بحث بكند آن‌وقت نتيجه اين بحث را ممكن است در همايشي ارائه كند ﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ﴾ آن يك كلمه و اصل اين است كه ﴿أَن تَقُومُوا لِلَّهِ﴾ يا ﴿مَثْنَي﴾ دو به دو, يا ﴿فُرَادَي﴾ يك به يك

تفسیر تسنیم

تبيين پايداري حقيقت انسان با معناي فوت و وفات

وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ ﴿۵۱﴾و اى كاش مى‏ ديدى هنگامى را كه [كافران] وحشت‏زده‏ اند [آنجا كه راه] گريزى نمانده است و از جايى نزديك گرفتار آمده‏ اند (۵۱)

﴿وَلَوْ تَرَي إِذْ فَزِعُوا فَلاَ فَوْتَ﴾ ما در عالَم فوت نداريم هر چه داريم وفات داريم نه فوت در «فوت» تاء جزء كلمه است يعني از بين رفتن, در «وفات» تاء زايد است جزء كلمه نيست اصلش وفيٰ است اگر اخذ تام باشد چيزي از بين نرود مي‌گويند توفّي كرده, استيفا كرده فلان شخص حقّ خودش را استيفا كرده يا در فلان سخن, مستوفا بيان كرده يا در فلان مقاله مستوفا بيان كرده وفيٰ, توفّي, استيفا, همه اخذ تام را نشان مي‌دهد كه هيچ چيزي را فرو نمي‌گذارد و چيزي از بين نمي‌رود انسان وفات مي‌كند نه فوت, اين تاء در وفات جزء كلمه نيست ﴿اللَّهُ يَتَوَفَّي الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا﴾[8] شما متوفّا مي‌شويد خدا متوفّي مي‌شود چيزي از شما گُم نمي‌شود تمام‌حقيقت شما را خدا توفّي مي‌كند استيفا مي‌كند فوتي در كار نيست.

نزديكي خدا به انسان در اخذ روح و بيان مراتب چهارگانه آن در الميزان

﴿وَأُخِذُوا مِن مَكَانٍ قَرِيبٍ﴾ اين يكي از لطايف الميزان همين بخش است اين سه, چهار سطر الميزان خيلي قوي است كه ايشان شماره كرده آياتي را كه مربوط به نزديك بودن خداي سبحان است فرمود از جاي نزديكي گرفته مي‌شويد خب گيرنده خداست روحتان را بخواهد قبض بكند او قبض مي‌كند

مراتب چهارگانه قُرب را بيان كرده فرمود خدا در بعضي از آيات خودش را قريب معرفي كرده ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾[9] كه قريب است, نزديك است.
درباره محتضر در سوره مباركه «واقعه» فرمود وقتي محتضر حالش به آن آخرين بخش رسيد شما نگاه مي‌كنيد ولي ﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلكِن لاَ تُبْصِرُونَ﴾[10] شما كه كنار بستر او هستيد به او نزديك هستيد ما به اين محتضر از شما نزديك‌تريم ولي شما نمي‌بينيد اين دو مرحله,

آن ﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾ مرحله سوم است كه ما نه تنها از شما به شخص نزديك‌تريم بلكه از رگِ حيات او, به او نزديك‌تريم اين سه مرتبه,

مرتبه چهارم آن است كه ما از خود شخص به خود شخص نزديك‌تريم كه ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾[11] اين آيه سوره «أنفال»كه قبلاً گذشت اين آيه‌اي نيست كه قابل فهم باشد براي اوساط از اهل ايمان چه برسد به ضعاف آنها, خدا بين ما و خود ما فاصله است اين حيلوله صفتِ فعل اوست نه صفت ذات او


صعوبت فهم معناي حيلولت خدا بين انسان و قلب او

﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾ قلب ما همان حقيقت ماست, هويّت ماست, ما چيزي جداي از قلب نداريم منظور از قلب اين قسمتي كه در چپ بدن قرار دارد و پالايش خون به عهده اوست اين نيست اين در حيوان هم هست, مؤمن هم هست, كافر هم هست, درباره كفار كه گفته مي‌شود: ﴿فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ﴾[12] اين قلب را نمي‌گويند اينها نوار قلب مي‌گيرند عكس مي‌گيرند مي‌بينند قلب, قلب سالم است اما آن مرض چيز ديگر است آن قلب چيز ديگر است فرمود بين انسان و قلب او; يعني بين انسان و حقيقتِ او خدا فاصله است اين در ذهن نمي‌آيد.
پرسش: چه اشكال دارد بگوييم حقيقت انسان همان قلب اوست.
پاسخ: بسيار خوب, اما بين انسان و همان حقيقت, فيض و قدرت خدا حائل است ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾.

روشن شدن نهايت قرب الهي در هنگام كمين با معناي چهارم قرب
اگر اين است, پس چيزي از خدا به ما نزديك‌تر نيست حتي خود ما; لذا او قريب و نزديك است بالقول المطلق و آنچه در سوره مباركه فجر آمده است ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾[13] مرصاد يعني كمين, خدا در كمين است و شيطان هم در كمين ﴿لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ﴾[14] من سرِ راه كمين مي‌زنم, شيطان كمين مي‌زند كه بگيرد و ذات اقدس الهي در كمين است كه دستگيري كند ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ﴾ اما براي عده ديگر هم ممكن است فوراً آنها را زمينگير كند فرمود اگر پروردگار رصد مي‌كند در كمين است با اين مراحل چهارگانه قُرب مخصوصاً با مرتبه چهارم معلوم مي‌شود كه در رصد بودن او و در كمين بودن او در نهايت قُرب است

تفسیر تسنیم ايت اله جوادي املي

[4] . سوره «سبأ», آيه 47.
[5] . سوره «سبأ», آيات 3 ـ 5.
[6] . سوره ص, آيه 27.
[7] . سوره دخان, آيه 39.
[8] . سوره زمر, آيه 42.
[9] . سوره بقره, آيه 186.
[10] . سوره واقعه, آيه 85.
[11] . (سوره انفال, آيه 24) الميزان, ج16, ص390.
[12] . سوره بقره, آيه 10.
[13] . سوره فجر, آيه 14.
[14] . سوره اعراف, آيه 16

ویرایش بوسیله کاربر 1399/09/07 10:22:10 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest (2)
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 1.924 ثانیه ایجاد شد.