logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:177002)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140068)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:130855)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95115)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    قمار، پليد و شيطاني است. از ان اجتناب كنيد    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    معجزه كمتر شناخته شده پيامبر رحمت : قراردادها             

توجه

Icon
Error

admin Offline
#1 ارسال شده : 1392/03/08 07:27:49 ب.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 421

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
امانت الهي به انسان چيست؟

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهًا ﴿۶۹﴾

ترجمه فولادوند: اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد مانند كسانى مباشيد كه موسى را [با اتهام خود] آزار دادند و خدا او را از آنچه گفتند مبرا ساخت و نزد خدا آبرومند بود


يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا ﴿۷۰﴾

ترجمه مکارم: اي كساني كه ايمان آورده‏ايد از خدا بپرهيزيد و سخن حق و درست بگوئيد.


يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا ﴿۷۱﴾

فولادوند: تا اعمال شما را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما ببخشايد و هر كس خدا و پيامبرش را فرمان برد قطعا به رستگارى بزرگى نايل آمده است



إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا ﴿۷۲﴾


ترجمه خرمشاهی: ما امانت [خويش‏] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم، ولى از پذيرفتن آن سر باززدند، و از آن هراسيدند، و انسان آن را پذيرفت، كه او [در حق خويش‏] ستمكار نادانى بود


لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴿۷۳﴾

فولادوند: [آرى چنين است] تا خدا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را عذاب كند و توبه مردان و زنان با ايمان را بپذيرد و خدا همواره آمرزنده مهربان است


کلمات کلیدی:امانت کوهها انسان منافق قول سدید

ویرایش بوسیله کاربر 1395/10/07 08:19:00 ق.ظ  | دلیل ویرایش: key words

ali Offline
#2 ارسال شده : 1392/03/14 07:09:29 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,950

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
ایه 69:از تفسیر نمونه(مکارم شیرازی)
اى کسانى که ایمان آورده اید! همانند کسانى نباشید که موسى را آزار دادند; و خداوند او را از آنچه در حق او مى گفتند مبرا ساخت; و او نزد خداوند، آبرومند (و گران قدر) بود.

چه نسبت هاى ناروا به موسى(علیه السلام) دادند؟

به دنبال بحثهائى که پیرامون احترام مقام پیامبر(صلى الله علیه وآله)، و ترک هرگونه ایذاء نسبت به آن حضرت، در آیات گذشته آمد، در اینجا روى سخن را به مؤمنان کرده، مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید، مانند کسانى نباشید که «موسى» را اذیت و آزار کردند، اما خدا او را از همه نسبتهاى ناروا مبرا و پاک نمود، و او در پیشگاه خدا آبرومند و بزرگ منزلت بود» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللّهُ مِمّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللّهِ وَجِیهاً).

انتخاب موسى از میان تمام پیامبرانى که مورد ایذاء قرار گرفتند، به خاطر آن است که: موذیان «بنى اسرائیل» بیش از هر پیامبرى او را آزار دادند، به علاوه آزارهائى بود که بعضاً شباهت به ایذاء منافقان نسبت به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) داشت.

در این که: منظور از ایذاء موسى(علیه السلام) در اینجا چیست؟ و چرا قرآن آن را به صورت سربسته بیان کرده؟ در میان مفسران گفتگو است، و احتمالات گوناگونى در تفسیر آیه داده اند از جمله:

1 ـ طبق روایتى موسى(علیه السلام) و هارون(علیه السلام) بر فراز کوه رفتند، و هارون بدرود حیات گفت، شایعه پراکنان «بنى اسرائیل»، مرگ او را به موسى(علیه السلام) نسبت دادند، خداوند حقیقت امر را روشن ساخت، و مشت شایعه سازان را باز کرد.

2 ـ چنان که مشروحاً در ذیل آیات اخیر سوره «قصص» آوردیم «قارون» حیله گر، براى این که تسلیم قانون زکات نشود، و حقوق مستمندان را نپردازد، توطئه اى چید، که زن بدکاره اى در میان جمعیت برخیزد، و موسى(علیه السلام) را متهم به روابط نامشروع با خود کند، که، به لطف الهى، نه تنها این توطئه مؤثر نیفتاد، بلکه همان زن به پاکى موسى(علیه السلام) و توطئه «قارون» گواهى داد.

3 ـ گروهى از دشمنان موسى(علیه السلام) او را متهم به سحر و جنون و دروغ بستن بر خدا، کردند، اما خداوند به وسیله معجزات باهرات، او را از این نسبتهاى ناروا مبرا ساخت.

4 ـ جمعى از جهال بنى اسرائیل، او را متهم به داشتن پاره اى از عیوب جسمانى مانند: «برص» و غیر آن کردند; زیرا او به هنگامى که مى خواست غسل کند و خود را شستشو دهد، هرگز در برابر دیگرى برهنه نمى شد، اما روزى هنگامى که مى خواست، در گوشه اى دور از جمعیت، غسل کند، لباس خود را بر قطعه سنگى گذاشت اما سنگ به حرکت درآمد و لباس موسى(علیه السلام) را با خود برد، و بنى اسرائیل بدن او را دیدند، که هیچ عیب و نقصى نداشت!

5 ـ بهانه جوئى هاى بنى اسرائیل یکى دیگر از عوامل آزار موسى(علیه السلام) بود: گاه، تقاضا مى کردند: خدا را به آنها نشان دهد.

گاه، مى گفتند: غذاى یکنواخت (من و سلوى) براى ما مناسب نیست.

و گاه، مى گفتند: ما حاضر نیستیم وارد «بیت المقدس» شویم و با «عمالقه» بجنگیم، تو و پروردگارت بروید و آنجا را فتح کنید، تا ما وارد شویم؟

اما آنچه نزدیکتر به معنى آیه است، اینست که: آیه شریفه یک حکم کلى و جامع را بیان مى کند، زیرا «بنى اسرائیل» از جنبه هاى مختلف، موسى(علیه السلام) را ایذاء کردند، ایذاءهائى که بى شباهت به آزار بعضى از مردم «مدینه» نسبت به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نبود،

مانند: پخش شایعات، نقل اکاذیب و نسبت ناروائى که به همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله) دادند که شرح آن در تفسیر سوره «نور» گذشت(1) و خرده گیرى هائى که در مورد ازدواج پیامبر(صلى الله علیه وآله) با «زینب» داشتند و مزاحمت هائى که در خانه او، و یا به هنگام صدا زدن نامؤدبانه نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله) ایجاد مى کردند.

و اما نسبت دادن سحر و جنون، و مانند اینها و یا عیوب بدنى هر چند در مورد موسى(علیه السلام) بوده، اما تناسبى با خطاب «یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا» در مورد پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ندارد، زیرا نه موسى(علیه السلام) و نه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را مؤمنان متهم به «سحر» و «جنون» نکردند، و همچنین اتهام به عیوب بدنى به فرض که در مورد موسى(علیه السلام) بوده و خداوند او را مبرا ساخت، در مورد پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مصداقى در تاریخ نداشته است.

به هر حال، از این آیه مى توان استفاده کرد که: هر گاه کسى در پیشگاه خدا وجیه و صاحب قدر و منزلت باشد، خدا به دفاع از او در برابر افراد موذى که نسبتهاى ناروا به او مى دهند، مى پردازد، تو پاک باش و وجاهت خود را در پیشگاه خدا حفظ کن، او نیز به موقع، پاکى تو را برملا مى سازد هر چند بدخواهان در متهم ساختن تو بکوشند.

نظیر این معنى را در داستان «یوسف»(علیه السلام) صدّیق پاکدامن مى خوانیم که: چگونه خدا او را از تهمت بزرگ و خطرناک همسر «عزیز مصر»، مبرّا ساخت.

و همچنین در مورد «مریم» مادر «عیسى»(علیه السلام) که نوزاد شیرخوارش به پاکى او گواهى داد، و زبان بدخواهان «بنى اسرائیل» را که سعى در متهم ساختن او داشتند، بست.

ذکر این نکته نیز، لازم به نظر مى رسد که: این خطاب مخصوص مؤمنان زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) نبود، ممکن است کسانى بعد از او قدم به عرصه وجود بگذارند اما کارى کنند که روح مقدسش آزرده شود، آئین او را کوچک بشمرند، زحمات او را بر باد دهند، مواریث او را به فراموشى بسپارند، آنها نیز مشمول این آیه خواهند بود.

لذا در بعضى از روایات، که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده مى خوانیم: «آنها که على(علیه السلام) و فرزندان او را آزار دادند مشمول این آیه اند».(2)

آخرین سخن، در تفسیر آیه این که: با توجه به حالات پیامبران بزرگ، که از زخم زبان جاهلان و منافقان، در امان نبودند، نباید انتظار داشت: افراد پاک و مؤمن، گرفتار این گونه اشخاص نشوند، چنان که امام صادق(علیه السلام) مى گوید: إِنَّ رِضَا النَّاسِ لایُمْلَکُ وَ أَلْسِنَتَهُمْ لاتُضْبَطُ:

«خوشنودى همه مردم را نمى شود به دست آورد، و زبان مردم را نمى توان بست»... امام(علیه السلام) در پایان این حدیث مى افزاید: «آیا موسى را متهم به عیوبى نکردند؟ و آزار ندادند؟ تا این که خداوند او را تبرئه کرد».(3

ویرایش بوسیله کاربر 1392/03/23 09:49:26 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

admin1 Offline
#3 ارسال شده : 1392/03/23 05:18:09 ب.ظ
admin1

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/14
ارسالها: 199

8 تشکر دریافتی در 7 ارسال
این پست را سرکار خانم مولایی(با نام کاربری yas) ارسال نموده اند:

آیه ی 69 سوره ی احزاب

يا ايها الذين آمنوا لا تكونوا كالذين آذوا موسى فبراه الله مما قالوا و كان عندالله وجيها (69)

هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همانند كسانى نباشيد كه موسى را اذيت كردند، و خدا موسى را از آنچه آنان گفتند تبرئه كرد، و او نزد خدا آبرويى داشت (69).



در اين آيه مومنين را نهى مى فرمايد از اينكه مانند بعضى از بنى اسرائيل باشند، و با پيغمبرشان عملى انجام دهند كه آنان انجام دادند، يعنى پيغمبرشان را اذيت كنند.

و مراد از اين اذيت مطلق آزارهاى زبانى، و يا عملى نيست، گرچه مطلق آزار پيامبران حرام و مورد نهى است، ولى در خصوص آيه به قرينه جمله (فبراه الله - خدا تبرئه اش كرد) مراد آزار از ناحيه تهمت و افتراء است، چون اين اذيت است كه رفع آن محتاج به تبرئه خدايى است.

و شايد علت اينكه از بيان آزار بنى اسرائيل نسبت به موسى (عليه السلام) سكوت كرد، و نفرموده كه آزارشان چه بوده، مضمون آن حديث را تاييد كند، كه فرمود: بنى اسرائيل اين تهمت را به موسى زدند، كه وى آنچه مردان دارند ندارد، و خدا هم موسى را از اين تهمت تبرئه كرد،

و اما در خصوص رسول گرامى اسلام، و اينكه تهمتى كه به وى زدند چه بوده ؟ بهترين وجهى كه ذكر كرده اند اين است كه آيه شريفه اشاره است به تهمتهايى كه به آن جناب در خصوص داستان زيد و زينب زدند، و بعيد نيست كه چنين باشد، چون در روايات بسيارى كه در اين قصه وارد شده، مطالبى است كه با قداست ساحت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مناسبت ندارند.

(و كان عند الله وجيها) - يعنى او نزد خدا صاحب جاه و آبرو، و مقام و منزلت بود، و اين جمله علاوه بر اينكه به طور اجمال مشتمل بر تبرئه موسى است، تبرئه را نيز تعليل مى كند، و بيان مى نمايد كه چرا خدا او را تبرئه كرده، و اين آيه و آيه بعدش نوعى اتصال به آيه قبل دارد، كه از ايذاى پيغمبر نهى مى كرد.

تفسیر المیزان
مدیر تالار
farhang Offline
#4 ارسال شده : 1392/03/23 05:50:51 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,036
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
بنام خدا و با سلام به شما

اگر ایات قبلی را در یک نگاه کلی مرور کنیم،در مي يابيم محوراصلي اين ایات نكوهش ازار و اذیت رسول خدا و مومنین می باشد.

نکته:فعلهای یوذون و یوذی و یوذین مجموعا 6 بار در قران بکار رفته که 2بار در سوره توبه و 4بار دیگر ان در سوره احزاب در همین ایات 53-59 بکار رفته است. که همه به اذیت پیامبر و مسلمانان توسط همین جماعت موسوم به مسلمان (بیماردلان یا منافقان یا مردم بی توجه)برمیگردد.

در ایه 48 خدا به پیامبر می فرماید کافران و منافقان را اطاعت نکن و ازار شان را نادیده بگیر.

سپس مصادیقی را هم بیان میکند.

در ایه 53 عدم رعایت اداب میهمانی در خانه پیامبر (بی اجازه امدن و زیاد ماندن) ونیز قصد ازدواج با همسران پیامبر بعد از وجود ایشان را موجب ازار پیامبر معرفی می کند.

که خداوند نیز در حمایت از رسولش،مومنین را امر به رعایت اداب مهمانی کرده و نیز حرمت ازدواج با زنان پیامبر راصادر میکند.

در ایه 57 نیز حکم شدیدی در مورد ازار دهندگان خدا و پیامبر صادر می کند.(که در قسمت مربوط به این ایه در تالار توضیحات مبسوط ارایه گردید)

بى‏گمان كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مى‏رسانند خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفت‏آور آماده ساخته است (۵۷)

در ایه 58 نیز ازار دادن مومنین از طریق نسبت دادن کارهایی که مستحق ان نیستند،گناه اشکار وبهتان عنوان گرید.

و كسانى كه مردان و زنان مؤمن را بى‏آنكه مرتكب [عمل زشتى] شده باشند آزار مى‏رسانند قطعا تهمت و گناهى آشكار به گردن گرفته‏اند (۵۸)

در ادامه در ایه 59 به زنان مومن خطاب میکند که جهت مصون ماندن از ازار دیگران،خود را طوری بپوشانید که به عفت شناخته شوید.

در ایات 60و 61 هم مجازات ازار دهندگانی که دست از کار خود برندارند،را بیان میدارد:هرکجا دستگیر شوند،دستگیر وبسختی مجازات میشوند.

و در ایه 62این رویه را یک سنت الهی بیان میکند.

در ایه 69 هم مصداقی از این سنت الهی بیان می کند.ای اهل ایمان و یاران رسول خاتم.شما مانند کسانی نباشید که موسی را اذیت کردند.

او را چگونه اذیت کردند؟همانگونه که در ایه 58 بیان شده.ازار از طریق نسبتهای ناروا یی که مستحق ان نبوده است.نسبتهایی به کارهای نکرده وصفات نداشته.

پس خدا هم او را با تبرئه از این نسبتها در نزد افکارعمومی ،از ازار و اذیت می رهاندش.و بیان می کند که موسی در نزد خدا وجیه و با ابرو ست.

ویرایش بوسیله کاربر 1395/09/14 08:32:37 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

سیدکاظم فرهنگ
SAGHI Offline
#5 ارسال شده : 1392/03/27 07:50:18 ب.ظ
SAGHI

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/30
ارسالها: 102

تشکرها: 1 بار
12 تشکر دریافتی در 9 ارسال
70. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا
70. هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا پروا داريد و درست [و استوار] سخن بگوييد؛
براساس حق و عدالت سخن بگوييد

در نخستين آيه مورد بحث خداى فرزانه روى سخن را به مردم با ايمان مى كند و مى فرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ
هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! پرواى خدا را پيشه سازيد، و در فرمانبردارى از مقررات او و دورى گزيدن از آنچه هشدار داده است جدى و كوشا باشيد.

وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا
و سخنى درست و استوار و به دور از دروغ و تباهى بر زبان آوريد؛ سخنى كه از باطل گرايى و بيهوده گويى به دور، و قالب و محتواى آن پاك و خالصانه باشد.

به باور برخى از جمله «حسن»، منظور از اين سخن، به زبان آوردن صادقانه لا اله الا الله يا اصل توحيد و توحيدگرايى است.

«مقاتل» بر آن است كه اين آيه، به هشدار از رنجانيدن پيامبر پيوند مى خورد و منظور اين است كه: هان اى مردم با ايمان! هماره پرواى خدا را پيشه سازيد و گفتارى درست و عادلانه بر زبان آوريد و هرگز پيامبر خدا را با به زبان آوردن سخنان نادرست نرنجانيد و آنچه در خور مقام والا و بزرگ او نيست، به وى نسبت ندهيد.

منبع : > ترجمه تفسير مجمع البيان جلد 22
SAGHI Offline
#6 ارسال شده : 1392/03/29 09:23:34 ق.ظ
SAGHI

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/30
ارسالها: 102

تشکرها: 1 بار
12 تشکر دریافتی در 9 ارسال
(آيه 71)- اين آيه نتيجه «قول سديد» و سخن حق را چنين بيان مى‏فرمايد:
«تا كارهاى شما را اصلاح كند و گناهانتان را بيامرزد» (يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ).


در حقيقت تقوا پايه اصلاح زبان و سر چشمه گفتار حق است، و گفتار حق يكى از عوامل مؤثر اصلاح اعمال، و اصلاح اعمال سبب آمرزش گناهان است، چرا كه «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ اعمال نيك گناهان را از بين مى‏برند». (هود/ 114).


در پايان آيه مى‏افزايد: «و هر كس اطاعت خدا و رسولش كند به رستگارى (و پيروزى) عظيمى دست يافته است» (وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً).
چه رستگارى و پيروزى از اين برتر و بالاتر كه اعمال انسان پاك گردد، و گناهانش بخشوده شود و در پيشگاه خدا رو سفيد گردد؟!
تفسیر نمونه


يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ يعنى اگر از خدا ترسيديد و سخن درست گفتيد اصلاح ميكند براى شما اعمال شما را به اينكه مهربانى ميكند در آن اعمال براى شما تا بر راه استوار و راستى كه سالم از فساد باشد شما را مستقيم و موفّق نمايد براى اعمالى كه در آن صلاح و هدايت است.


ابن عباس و مقاتل گويند: يعنى اعمال شما را پاك و حسنات و كارهاى خوب شما را قبول كند.


وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ و بيامرزد براى شما به سبب استقامت شما در گفتار و كردارتان گناهان شما را.


وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و كسى كه اطاعت كند خدا و پيامبر او را در اوامر و نواهى.
فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً پس قطعا رستگار شده رستگارى بزرگى.


و بعضى گفته‏اند: پس حقيقتا ظفر يافته برضوان و كرامت خدا.

تفسیر نور

ویرایش بوسیله کاربر 1392/03/30 01:36:57 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

eftekhari Offline
#7 ارسال شده : 1392/04/11 02:03:22 ب.ظ
eftekhari

رتبه: Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1391/02/31
ارسالها: 14

انا عرضنا الامانه على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولا

ما آن امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، پس آنها از تحمل آن امتناع كردند، و ترسيدند، و انسان آن را حمل كرد، چون انسان ستم پيشه و جاهل بود


بررسى احتمالات مختلف در مراد از امانتى كه به انسان به وديعه سپرده شده است

امانت - هر چه باشد - به معناى چيزى است كه نزد غير وديعه بسپارند، تا او آن را براى سپارنده حفظ كند، و سپس به وى برگرداند، و در آيه مورد بحث امانت عبارت است از چيزى كه خداى تعالى آن را به انسان به وديعه سپرده، تا انسان آن را براى خدا حفظ كند، و سالم و مستقيم نگه بدارد، و سپس به صاحبش يعنى خداى سبحان برگرداند.

و اما اينكه اين امانت چيست ؟ از جمله (ليعذب الله المنافقين و المنافقات...) بر مى آيد كه امانت مذكور چيزى است كه نفاق و شرك و ايمان هر سه بر حمل آن امانت مترتب مى شود، در نتيجه حاملين آن امانت به سه طائفه تقسيم مى شوند، چون كيفيت حمل آنان مختلف است.

از اين جا مى فهميم كه ناگزير امانت مذكور امرى است مربوط به دين حق، كه دارنده آن متصف به ايمان، و فاقد آن متصف به شرك، و آن كس كه ادعاى آن را مى كند، ولى در واقع فاقد آن است، متصف به نفاق مى شود.

حال آيا اين امر عبارت است از اعتقاد حق، و شهادت بر توحيد خدا، و يا مجموع عقايد و اعمال ؟ و به عبارت ديگر، امر مزبور عبارت است از صرف اعتقاد به همه عقايد دين حق، با قطع نظر از عمل به لوازم آن ؟ و يا اينكه عبارت از داشتن آن عقايد به ضميمه عمل به آن، و يا آنكه هيچ يك از اين احتمال ها نيست بلكه عبارت است از آن كمالى كه از ناحيه داشتن يكى از آن امور براى انسان حاصل مى شود.

از اين احتمالها احتمال اولى كه توحيد است ممكن نيست منظور باشد، براى اينكه آيه شريفه مى فرمايد آسمان و زمين و كوه ها از حمل آن امانت مضايقه كردند، و حال آنكه به حكم صريح قرآن آسمانها و زمين و كوه ها و تمامى موجودات، خدا را يگانه دانسته، و به حمد او تسبيح مى گويند، همچنان كه فرموده : (و ان من شى ء الا يسبح بحمده ) و در آيه مورد بحث مى فرمايد آسمانها و زمين از پذيرفتن آن امانت سرباز زدند، پس معلوم مى شود امانت مذكور توحيد خدا نيست.

و اما احتمال دوم كه بگوييم مراد از امانت پذيرش دين حق به طور تفصيل است، نيز صحيح نيست، براى اينكه آيه شريفه مى فرمايد انسانها به طور مطلق، يعنى چه خوبشان و چه بدشان آن را حمل كردند، و پذيرفتند، و معلوم است كه بيشتر انسانها در هر دوره اى از ايمان به دين حق امتناع ورزيدند، و كسى كه ايمان به آن نداشته باشد حمل آن را هم نكرده، و اصلا اطلاعى از آن ندارد.

با اين بيان روشن مى شود كه احتمال سوم هم نمى تواند منظور از امانت باشد، چون احتمال سوم اين بود به طور مفصل در عمل متلبس به دين حق باشد و معلوم است كه تمامى انسانها اين طور دين دار نبوده و نيستند.

احتمال چهارم هم نمى تواند مراد از امانت باشد، براى اينكه آسمانها و زمين و ساير موجودات با اعتراف به توحيد خدا، و اتصافشان به اين اعتراف كمال مزبور را دارند، و آيه شريفه مى فرمايد آسمانها و زمين اين امانت را نپذيرفتند.

و اما اين احتمال كه مراد از آن امانت تلبس و اتصاف به كمالى باشد كه از ناحيه اعتقاد به حقانيت همه عقايد، و علم به دين حق حاصل مى شود، نيز صحيح نيست، چون همانطور كه گفتيم امانت مذكور چيزى است كه هم نفاق مترتب بر آن مى شود، و هم شرك، و هم ايمان، و اين سه بر صرف اعتقاد به حقانيت تكاليف اعتقادى و عملى دين مترتب نمى شود، و صرف اين اعتقاد نه سعادتى مى آورد، و نه شقاوتى، آنچه سعادت و شقاوت مى آورد، التزام به اين عقايد، و تلبس در عمل به آن تكاليف است، نه صرف عقيده به حقانيت آنها.



پس مراد از امانت عبارت شد از ولايت الهى، و مراد از عرضه داشتن اين ولايت بر آسمانها و زمين، و ساير موجودات مقايسه اين ولايت با وضع آنهاست. و معناى آيه اين است كه : اگر ولايت الهى را با وضع آسمانها و زمين مقايسه كنى، خواهى ديد كه اينها تاب حمل آن را ندارند و تنها انسان مى تواند حامل آن باشد، و معناى امتناع آسمانها و زمين، و پذيرفتن و حمل آن به وسيله انسان اين است كه در انسان استعداد و صلاحيت تلبس آن هست، ولى در آسمانها و زمين نيست.

اين است آن معنايى كه مى توان آيه را بر آن منطبق كرد، و گفت آسمانها و زمين و كوهها با اينكه از نظر حجم بسيار بزرگ، و از نظر سنگينى بسيار ثقيل و از نظر نيرو بسيار نيرومند هستند، ليكن با اين حال استعداد آن را ندارند كه حامل ولايت الهى شوند، و مراد از امتناعشان از حمل اين امانت، و اشفاقشان از آن، همين نداشتن استعداد است.

و ليكن انسان ظلوم و جهول نه از حمل آن امتناع ورزيد، و نه از سنگينى آن و خطر عظيمش اشفاق كرد و به هراس افتاد، بلكه با همه سنگينى و خطرناكى اش قبولش كرد، و اين سبب شد كه انسان كه يك حقيقت و نوع است، به سه قسم منافق و مشرك و مومن منقسم شود، و آسمان و زمين و كوهها داراى اين سه قسم نباشند، بلكه همه مطيع و مومن باشند.
منبع تفسير الميزان

ویرایش بوسیله کاربر 1392/04/12 07:56:16 ق.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

rahim Offline
#8 ارسال شده : 1392/04/14 02:56:28 ب.ظ
rahim

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/04
ارسالها: 134

5 تشکر دریافتی در 4 ارسال
تفسیر آیات قرآن کریم – سوره أحزاب – آیه 72 – کتاب تفسیر راهنما – تألیف آیت الله هاشمی رفسنجانی


إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا

همانا ما امانت (تکلیف) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم و آنها از حمل آن خودداری کردند و از آن ترسیدند و انسان آن را حمل کرد، بی شک او بسیار ظالم و جهالت پیشه است.


1 - خداوند، تکالیف دین را، به عنوان امانت به آسمان ها و زمین و کوه ها سپرد و آنان از قبول آن، سر باز زدند.


لام در «لیعذّب...» در آیه بعد، برای تعلیل عرضه امانت است. ذکر منافق مشرک و مؤمن در آن آیه، به دنبال تعلیل «لیعذّب» قرینه است که مراد از «الأمانة» در این آیه، چیزی است که افراد درباره آن، به سه گروه تقسیم می شوند و آن، همانا تکالیف دینی است.

گفتنی است که آیه پیش که درباره اطاعت از خدا و رسول است، نیز می تواند قرینه بر برداشت بالا، باشد; چه این که اطاعت از خدا و پیامبر(ص)، وقتی میسّر است که به تکالیف ارائه شده از سوی آنان عمل شود.


2 - امانت عرضه شده الهی بر آسمان ها، زمین و کوه ها و انسان ها، بس عظیم و سنگین است.


تعبیر «أبین أن یحملنها و أشفقن منها» و تعلیل قبول امانت از سوی انسان به «إنّه کان ظلوماً جهولاً» حکایت می کند که آن امانت، بس عظیم و سنگین است.


3 - عالم، آسمان های متعدد دارد. السمـوت


4 - آسمان ها و زمین و کوه ها، از قبول امانت الهی، می ترسیدند.


5 - خودداری آسمان ها و زمین و کوه ها از قبول امانت الهی، همراه با شفقت و ترس بود.


6 - آسمان ها و زمین و کوه ها دارای نوعی شعورند.

خودداری از پذیرش امانت الهی، حکایت از نوعی شعور و ادراک می کند.


7 - انسان، امانت عرضه شده الهی را قبول کرد و از پذیرش آن خودداری نکرد.


8 - انسان، موجودی ظلم پیشه و بس نادان است. و حملها الإنسـن إنّه کان ظلومًا جهولاً


9 - ظلم و جهل آدمی، سبب شد که امانت الهی را بپذیرد.

10 - انسان ها، دارای توانایی و استعدادی به مراتب فراتر از عظیم ترین موجودات طبیعی عالم اند.

ترس آسمان ها و... از پذیرش امانت الهی و قبول آن از سوی انسان حکایت از توانایی و استعداد برتر انسان ها از موجودات یاد شده می کند.


11 - انسان، موجودی مسؤولیت پذیر است.


12 - انسان ها، به رغم پذیرش امانت الهی، آگاهی همه جانبه از آن نداشتند.


امیرالمؤمنین در ضمن سفارش هایی به اصحاب خود فرمود: ...(شما را سفارش می کنم) به ادای امانت! پس کسی که اهل ادای امانت نباشد، محروم می شود. این امانت بر آسمان های برافراشته و زمین های گسترده و کوه های بلند و ایستاده که از آنها طولانی تر و عریض تر و بلندتر نبود، عرضه شد. اگر موجودی به خاطر طول یا عرض یا قدرت یا عزت، می توانست امانت را نپذیرد و آسمان ها و زمین هم به همان علّت نمی پذیرفتند و لکن آنها، از عقوبت آن هراس نمودند و دانستند آنچه را که انسانِ جاهل، از آن غافل بود. همانا انسان بسیار ظالم و جاهل است».


روایت شده که علی(ع) هنگامی که وقت نماز می رسید، ناآرام و لرزان و رنگ به رنگ می شد. پس به آن حضرت گفته شد: چه شده شما را ای امیرالمؤمنین؟ فرمود: وقت نماز رسیده است! وقت امانتی که بر آسمان ها و زمین عرضه شد و آنها از حمل آن سربرتافتند و از آن هراسیدند».
admin Offline
#9 ارسال شده : 1392/04/26 01:24:47 ب.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 421

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
با تشکر از خانم علمدار که این متن را برای ما ارسال نمودند.

لیعذب الله المنافقین والمنافقات والمشرکین والمشرکات ویتوب الله علی المؤمنین والمؤمنات وکان الله غفورا رحیما):

(تا خدا مردان و زنان منافق ومردان و زنان مشرک را عذاب نموده و بر مردان و زنان با ایمان رجوع و توبه نماید، وخدا همواره آمرزنده مهربان است )

یعنی عاقبت حمل این امانت و غرض آن این است که خدا منافقان را که به این امانت خیانت می کنند و در ظاهر اظهار صلاح و امانت می نمایند، عذاب کند

و نیز مشرکانی راکه در ظاهر و باطن قصدی جز خیانت در امانت ندارند به عذاب خود معذب می نماید ولکن مؤمنانی را که این امانت را شایسته

نگه داری کنند و در آن خیانت نورزند با رحمت و مغفرت خود بیامرزد و بسوی آنها رجوع کند چون خدا آمرزنده است و جهل ونادانی بندگان را می پوشاند

و مهربان است و لذا بندگان مؤمن خود را به زیور علم نافع وعمل صالح می آراید.


عاقبت این حمل این است که خدا منافقین و منافقات و مشرکین و مشرکات را عذاب کند، چون کسانى که به این امانت خیانت مى‏کنند غالبا اظهار صلاح و امانت مى‏کنند، و این همان نفاق است، آرى کمتر یافت مى‏شوند که به خیانت خود تظاهر کنند، و اى بسا اعتبار همین معنا باعث شده که قبل از مشرکین و مشرکات منافقین و منافقات را ذکر کند.


● عاقبت حمل امانت الهی
جمله «وَ یَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً» عطف است بر جمله «یعذب»

در نتیجه معنایش این است که عاقبت این حمل، علاوه بر عذاب منافقین و منافقات، این شد که خدا بر مؤمنین و مؤمنات توبه کند، و توبه خدا رجوع و بازگشت او به بندگان خود به رحمت است،

پس وقتى انسان‏ها به وى ایمان بیاورند، و خیانت نکنند، خداوند به رحمت خود به آنان بر مى‏گردد، و متولى امورشان مى‏شود، که او ولى مؤمنین است، پس ایشان را به سوى خود هدایت نموده و ظلم‏شان و جهل‏شان را مى‏پوشاند، و به جاى ظلم و جهل آنان را به زیور علم نافع و عمل صالح مى‏آراید، که او آمرزنده و رحیم است
farhang Offline
#10 ارسال شده : 1395/09/30 11:28:49 ق.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,036
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
به نام خدا

منظور از امانت الهي چيست؟تفسير خلاصه ايات 72 و73 سوره احزاب

1-ایه 72 در عبارات و ظاهر خود متمایز و مستقل از سایر ایات سوره به نظر میرسد .

در اینجا صحبت از امانتی شده که نوع انسان ،حاضر به پذیرش آن شده است در حالیکه در کل ایات سوره صحبت از پیامبر و همسرانش و حقوق و وظایف انها و نیز وظایف مسلمانان در اطاعت از رسول ،حفظ حرمت او و نیز پرهیز از نفاق و تاکید بر صدق رفتار در میثاق مومنان بود.

2- ایه 73 دارای مشابهتی با ایات 23 و24 و 7و8 است:

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ...23

لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِن شَاء أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ 24

این ایات مربوط به جنگ احزاب بود که خداوند مومنان واقعی و همراه پیامبر در جهاد را که به عهد خود با خدا وفا کردند تمجید کرده و منافقان و مسلمانان ترسو را تهدید به عذاب میکند.

در ایات 7و8 هم به میثاق خدا از پیامبران (و متعاقبا انبیا از اقوام شان) اشاره میکند که صادقان در ایفای میثاق تمجید شده و کافران به میثاق به عذاب تهدید شده اند.

وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ....

لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَن صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا أَلِيمًا

3-در دسته بندی افراد در ایه 73 صحبتی از اهل کتاب نشده ، و از طرف دیگر از مشرکان نام برده است لذا منظور این دو ایه در رعایت یا عدم مراعات امانت باید به اصل توحید و مبدا هستی برگردد و نه نبوت پیامبران یا معاد.

4-در ایه 8سوره حدید که مدنی است و نزول ان با سوره احزاب ،فاصله کمی دارد ،میثاقی که پیامبر اسلام انرا به انسانها متذکر میشود " ایمان به خدا"معرفی شده است.

وَمَا لَكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِيثَاقَكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

با توجه به نکات 3و4 در ایات انتهایی سوره احزاب ،امانت داری در میثاق ایمان به خدا مورد تاکید است و چون در مردم مخاطب پیامبر در ان زمان،کسانی که اصلا خدا را قبول نداشته باشند ،وجود نداشته یا زیاد نبوده اند،صرفا به مشرکین اشاره شده و ذکری از کافرین و ملحدین نشده است.

5- وجه تمایز انسان با سایر موجودات و جانداران،اختیار اوست.سایر موجودات ظرفیت مختار بودن را نداشتند .اما انسان مختار است و میتواند میثاقهای خداوند را كه توسط رسولانش به انسانها ابلاغ ميشود، براساس اختیار خود پذيرفته یا انها را از همان ابتدا يا در حين عمل ،نفی کند.

درست است که موجودات دیگر خدا را تسبیح میگویند اما اختیاری برای ترک این کارندارند. تنها انسان دارای امانت اختیار است که میتواند میثاق ایمان به خدا و اطاعت از اورا مختارانه بپذیرد و پای بند به ان باشد تادر جرگه مومنین قرار گیرد و یا میثاق را نپذیرد یا صرفا به زبان بپذیرد ولی عمل نکند تا در جرگه مشرکین و منافقین قرار گیرد.
سیدکاظم فرهنگ
صلوات Offline
#11 ارسال شده : 1399/08/30 10:56:01 ق.ظ
صلوات

رتبه: Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1399/05/06
ارسالها: 28
Iran (Islamic Republic Of)
مکان: فارس

1 تشکر دریافتی در 1 ارسال

🌻معنای امانت چیست ؟
و ارائه ی چندین نظر به همراه نقد ان نظرات پیرامون امانت الهی در ایه ی 72 از سوره ی احزاب.👇👇

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا

ما امانت (تعهد، تکلیف، و ولایت الهى) را بر آسمانهاو زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند (و اظهار ناتوانى کردند). امّا انسان آن را بر دوش کشید. او بسیار ستمکار و نادان بود، (چون بر خود ستم کرد و قدر این مقام والا را ندانست).
(احزاب/72)

✅«امانت چیزی است که نزد شخص دیگری به ودیعه می‌سپارند تا او آن را برایشان حفظ کند و بعداً به آنها بازگرداند و این امانت مذکور در آیه چیزی است که خداوند به انسان به ودیعه سپرده تا آن را به درستی حفظ کند، سپس همان‌طور که تحویل گرفته بود، به خدا بازگرداند»
(طباطبائی، 1417ق.، ج 16: 348).

💎بیشترین مصادیق بیان شده از سوی مفسّران برای امانت الهی عبارت است از:👇👇

1)اختیار و تکالیف شرعی همچون نماز، روزه و دیگر اوامر و نواهی الهی که بیش از همه مورد اقبال مفسّران قرار گرفته است.
نقد👇👇
این موارد به عنوان مصداق امانت، صحیح به نظر نمی‌رسد؛ زیرا جنّیان نیز مختار و مکلّف‌ هستند، در حالی که تنها حامل امانت، انسان است. با استناد به آیات قرآن، دیگر موجودات نیز در حدّ خود تکالیفی چون ذکر، نماز و تسبیح دارند.
🌹🌹🌹
2) امانت‌هایی که مردم از یکدیگر می‌گیرند و نیز وفای به عهدها در برخی تفاسیر، از مصادیق امانت معرّفی شده است.
نقد👇👇
این دو مورد جزو اوامر الهی محسوب می‌شوند و همان ادّله برای نقض آن حاکم است.
🌹🌹🌹
3)برخی عقل را مصداق امانت الهی می‌دانند،
نقد👇👇
امّا با در نظر گرفتن اینکه فرشتگان دارای عقل‌اَند و امانتدار الهی نگشتند، همچنین عقل مُقسِّم انسان‌ها به مؤمن، کافر و منافق نیست؛ زیرا کافر و منافق نیز به ظاهر عقل دارد. بنابراین، مصداق امانت، عقل هم نمی‌تواند باشد.
🌹🌹🌹
4)گروهی توحید و معرفت خداوند را به عنوان مصادیق امانت گرفته‌اند،
نقد👇👇
امّا از آنجا که این دو مخصوص انسان نیست و در دیگر موجودات به‌ویژه در فرشتگان و جنّیان، در حدّ خودشان نیز وجود دارد که این مصداق‌یابی صحیح به نظر نمی‌رسد.
🌹🌹🌹
5)دین حقّ و عمل به آن را برخی مصداق امانت می‌دانند،
نقد👇👇
در حالی‌ که آیه تصریح دارد که همة انسان‌ها آن امانت را پذیرفتند، امّا به گونه‌ای که مشاهده می‌گردد، بسیاری از مردم بی‌دین هستند.
🌹🌹🌹
6)آنچه که علاّمه مصداق امانت الهی بیان نموده، کمال دین است؛ یعنی ولایت کلّیّة الهی که از سوی خداوند به خلیفه‌اش در زمین به ودیعه سپرده شد و دیگر موجودات استعداد پذیرفتن آن را نداشتند. در این باب، هیچ موجودی شریک انسان نیست، امّا انسان‌ها به واسطة آن از هم متمایز می‌گردند و بالاترین حدّ آن به انسان‌های کامل و خلفای الهی روی زمین، یعنی انبیاء و ائمّه(ع) سپرده شده است.
🌹🌹🌹
7)عرفا نیز مصادیقی بیان کرده‌اند؛ از جمله: عشق، عقل، معرفت، عهد الست، روح، قرآن، اختیار، اسرار حق و فیض الهی.
نقد👇👇
دلایل ردّ برخی از این موارد، مثل عقل، اختیار و تکلیف بیان شد و برخی نیز مانند عشق، روح و فیض الهی، به عنوان مصداق امانت، قابل اثبات نمی‌باشد؛ زیرا مقسّم انسان‌ها به سه گروه مذکور نیست.

🌹🌹🌹
8 )ملاّصدرا روح را نیز یکی از مصادیق امانت الهی می‌داند.
کسانی که روح را مصداق امانت می‌شمارند، معمولاً با استناد به آیة
... وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی...(ص/ 72 و الحجر/ 29) است،
گرچه آیة ...إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ (البقره/ 156)
نیز به درک این مفهوم کمک می‌نماید.
چنان‌چه کسی امانتدار خوبی باشد، این بخش از وجود خود را که از سوی خداوند آمده، آلوده نمی‌کند و با اطاعت از اوامر و نواهی الهی، از این امانت الهی به‌خوبی صیانت می‌کند تا هنگام بازگشت و تحویل آن به صاحب اصلی در امان باشد و نام او در زمرة مؤمنان قرار گیرد (چنان‌که در آیة 73 سورة احزاب به این گروه از انسان‌ها اشاره شده است).

در غیر این صورت، مصداق «ظلوم» و «جهول» گردیده است؛ «جهول» از این نظر که این گوهر الهی را نشناخت و «ظلوم» از آن روی که آن را ضایع کرد و با تعلّقات دنیایی درآمیخت.
انسان آنچه از آرامش، اعتماد، علم و... نیاز دارد، در وجود خود از این منبع الهی به صورت ودیعه می‌یابد، امّا اگر از آن غافل باشد، مصداق جهول گشته، این نیازها را از امور دنیوی طلب می‌کند و چون نمی‌یابد، عذاب می‌کشد. چنین کسی در همة عوالم، از جمله عالم دنیا، دائم در عذاب است:
یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذابِ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ (العنکبوت/ 54)، **چراکه منبع آرامش ودیعه‌نهاده در خود را نشناخته است (مصداق جهول) یا استفاده نکرده است و از این رو، به خود ظلم می‌کند (مصداق ظلوم).
در آیة 73 احزاب نیز به این عذاب تأکید می‌نماید: لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکینَ وَ الْمُشْرِکاتِ ... (الأحزاب/ 73)؛
زیرا در واقع، کسی که خدا را به عنوان منبع رفع نیازهایش نبیند و به دنبال سایر منابع غیرالهی باشد، برای خدا شریک قائل شده است و مشرک یا منافق است.

👌نقد؛👇👇
البته اشکالی که در پذیرش روح به عنوان مصداق امانت الهی وجود دارد، این است که روح مقسِّم انسانها به سه گروه مطرح در آیة 73 نیست و هر سه دسته دارای روح انسانی هستند.

نظر علامه طباطبایی در مورد امانت الهی در ایه ی 72 از سوره ی احزاب.👇👇
✅ مراد از امانت، کمالی است که از نظر پایبندی به اعتقادات، عمل صالح و طی کردن راه کمال حاصل شود تا انسان از قعر مادّه به اوج اخلاص برسد تا جایی که خداوند او را برای خود خالص کند، متولّی او شود و تدبیر امرش را به عهده گیرد؛
یعنی آن احتمالی که می‌تواند مراد از امانت باشد، ولایت الهیّه است؛ زیرا در این کمال هیچ موجودی نه آسمان، نه زمین و نه غیر آن دو، شریک انسان نیست.
از سوی دیگر، چنین کسی تنها خداوند متولّی امور اوست و جز ولایت الهی هیچ موجودی از آسمان و زمین در امور او دخالت ندارد، چون خدا او را برای خود خالص کرده است.
استناد علامه:👇👇
✅معنا و تفسیر عرضة امانت با تأکید بر دیدگاه علاّمه
در باب این پرسش که مراد از
عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلیَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ،
با وجود اینکه این چیزها ازجمادات هستند و به کار بردن واژه ی تکلیف برای آنها صحیح نیست،
دو پاسخ مطرح می‌شود که عبارتند از: 1ـ مراد از عَلیَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ، اهل آسمان‌ها، زمین و کوه‌ها هستند.
2ـ هدف از معنای آن ،تعظیم شأن امانت است و اینکه مقام این امانت را پاس بداریم (ر.ک؛ طوسی، بی‌تا، ج 8: 367).

👌علاّمه چند دلیل می‌آورد مبنی بر اینکه این امانت، ولایت الهی است و مراد از عرضة آن بر چیزهای مذکور در آیه، مقایسة این ولایت با وضع آنهاست؛ یعنی یکا‌یک موجودات را با آن سنجیدند و قیاس کردند و هیچ یک جز انسان، استعداد پذیرفتن و تاب حمل آن را نداشتند.
(ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 16: 349)،
امّا انسان قبول کرد و عهده‌دار شد: وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ
و این معنای خلیفه است و حفظ خلیفة‌اللّه حتمی و لازم است (ر.ک؛ طیب، 1378، ج 10: 537)؛
خلیفه‌ای که خدا برای معرّفی انسان به فرشتگان فرمود: إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً (البقره/ 30).

🌻🌻🌻

نظر اقای مکارم در مورد امانت الهی در ایه ی 72 از سوره ی احزاب:👇👇

✅ باید نظرى به انسان بیفکنیم، ببینیم او چه دارد که آسمانها و زمینها و کوه ها فاقد آنند؟!
👈انسان، موجودى است با استعداد فوق العاده، که مى تواند، با کسب معرفت، تهذیب نفس و کمالات، به اوج افتخار برسد، و از فرشتگان آسمان هم بگذرد.
این استعداد، توأم است با آزادى اراده، و اختیار، یعنى این راه را که از صفر شروع کرده و به سوى بى نهایت مى رود، با پاى خود و با اختیار خویش طى مى کند.

✅اگر چه آسمان و زمین و کوه ها داراى نوعى معرفتِ الهى هستند، ذکر و تسبیح خدا را نیز مى گویند، در برابر عظمت او خاضع و ساجدند، ولى همه اینها به صورت ذاتى، تکوینى و اجبارى است، و به همین دلیل، تکاملى در آن وجود ندارد.
تنها موجودى که قوس صعودى و نزولیش بى انتها است، و به طور نامحدود قادر به پرواز به سوى قلّه تکامل است، و تمام این کارها را با اراده و اختیار انجام مى دهد، انسان است،
و این است همان 👇👇
امانت الهى، که همه موجودات از حمل آن سر باز زدند، و انسان به میدان آمد، و آن را بر دوش کشید!

به همین دلیل در آیه بعد، مى بینیم انسان ها را به سه گروه تقسیم مى کند: مؤمنان، کفار، و منافقان.
بنابراین، در یک جمله کوتاه و مختصر، باید گفت:
امانت الهى 👇👇👇
✅ همان قابلیت تکامل به صورت نامحدود، آمیخته با اراده و اختیار، و رسیدن به مقام انسان کامل و بنده خاص خدا و پذیرش ولایت الهیه است.

✅ شاهد مثال 👇👇
ترجمه ی ایه ی 73 از سوره ی احزاب: هدف این بود که خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را (از مؤمنان جدا سازد و آنان را) عذاب کند، و خدا توبه مردان و زنان با ایمان را بپذیرد. و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.
(احزاب/73)
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.702 ثانیه ایجاد شد.