logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:177303)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140210)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:131034)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95244)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    ياد قيامت: عامل بازدارنده از هر گناه    دعاي مستمر براي عدم انحراف قلب پس از هدايت             

توجه

Icon
Error

farhang Offline
#1 ارسال شده : 1393/06/09 08:35:59 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,038
Iran (Islamic Republic Of)

48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
آیا خداوند دینی نازل نکرده است؟

بنام خدا.

چندی پیش،مقاله ی اقای محمد مجتهد شبستری بانام" آیا خداوند دین نازل کرده است"رادریافت نمودم.

نویسنده در این مقاله با استناد به آیات قرآن،نتیجه گرفته بود که" در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که بگوید دین اسلام یا هر دین دیگر از سوی خدا نازل شده است. بلکه آنچه از قرآن به دست می‌آید خلاف این مبنا است. واژۀ دین در قرآن به آن واقعیت پایدار در عالم انسان‌ها اشاره می‌کند که همیشه به نام دین قابل اشاره و منشأ اثر بوده است و نه به واقعیتی که از عالم غیب به سوی انسان‌ها می‌آید. این واقعیت، راه و روشی است که انسان‌ها در ارتباط با خداوند یکتا و بی‌همتا یا در ارتباط با خدایان آن را بر می‌ساخته اند و در اعتقاد و عمل به آن ملتزم می‌شده‌اند. آنچه گویندۀ قرآن از مخاطبان خود می‌خواهد خالص کردن دینِ موجود نزد انسان‌ها برای خداوند است و نه قبول کردن دین نازل شده از سوی خدا."

نویسنده مقاله فوق،قبل از نتیجه گیری فوق،به موارد کاربرد کلمه دین در قران به شکل زیر اشاره کرده بود:
"برای روشن کردن این منظور معنای واژۀ دین در قرآن را بررسی می‌کنم. طبق آن شمارش که محمد فؤاد عبدالباقی در کتاب المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم آورده در 90 آیه قرآن واژۀ «دین» وجود دارد. در این آیات تعبیرات زیر از دین بکار رفته است: «دین حق» (در مقابل دین باطل)، «روز دین» (روز قیامت)، «دینی که فقط برای خداوند است»، «دینی که خداوند به آن راضی شده»، «دینی که خداوند آن را برگزیده»، «دین اکراه بردار نیست»، «دینِ مقبول نزد خدا»، «دین خداوند»، «طعن در دین»، «دین باید فقط برای خدا باشد»، «برادری دینی»، «یاری کردن دیگران در کار دین»، «دین قیّم»، «تفقّه در دین»، «دین فطرت»، «دینِ تسلیم شدن در برابر خدا»، «دین مَلِک»، «خداوند در دین حَرج قرار نداده است»، «اقامه دین»، «قتال برای دین»، «تشریع دین»، «توصیه خداوند به دین»، «تکذیب دین»، «تکذیب روز دین»، «پسندیده‌ترین دین»، «برگرداندن از دین»، «تبعیت از دین»، «غلو در دین»، «اکمالِ دین»، «به سخره گرفتن دین»، «مبدّل کردن دین»، «دین مشرکان و دین محمد (ص)»، «از دین برگشتن» (ارتداد)، «فریب خوردن در دین»، «دین خود را بازیچه کردن»
در کنار این تعبیرات که پاره‌ای از آنها بیش از یکبار درقرآن آمده در 8 آیه از آیات قرآن از انسان‌ها خواسته شده دین را برای خدا خالص گردانند (مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ)."

با توجه به اینکه نویسنده مقاله،نتیجه گیری خود را مستند به آیات قرآن دانسته بود،نگارنده این سطور نیز بر آن شد تا با بررسی در آیات قرانی ،صحت نتیجه بدست آمده را بررسی کند.این بررسی ، نتیجه ای برخلاف نتیجه فوق الذکر ارایه داد.یعنی در آیاتی از قران ،خداوند به صراحت نقش خود در تشریع دین برای انسانها و تکمیل دین و ابلاغ ان از طریق رسولان را بیان نموده است.

لذا بهتر است جهت رفع دغدغه هایی که هم اکنون در ذهن گروهی از متفکران مسلمان و نیز نسل جوان ما در توجیه برخی از احکام و فتاوی فقیهان وجود دارد،سئوال نویسنده محترم را از کلیت دین خارج نموده و بصورتی دیگر بیان کنیم:

آیا همه آنچه که امروز به نام دین ،وجود دارد از طرف خداوند نازل شده است ؟و آیا همه آنها ثابت و ازلی اند یا انکه احکام متغیر و قابل تشریع وتغییر توسط انسانها نیز وجود دارد؟

در ادامه ،آیات بررسی شده و روندی که صاحب این قلم را به نتیجه وجود دین از جانب خدا رسانده،بیان میشود.

1-اگر فقط بدنبال لفظ "انزال دین از سوی خدا"باشیم، باید گفت که بله.این لفظ در قران بکار نرفته است.در موارد زیادی در قران،لفظ نزول کتاب بر پیامبران بکار رفته ،اما عبارت نزول دین،خیر.

2-ایا دنبال لفظ هستیم ؟یا درصدد پاسخ به این سئوال هستیم که ایا خداوند،نسبت به دین انسانها ساکت و بی تفاوت بوده و تبیین و تشریع دین هر قوم را بدست خودشان سپرده یا نه.بلکه خداوند در نوع رابطه انسانها با معبود و چگونگی تسلیم و اطاعت انها در برابر خدا،الزامات واقتضائاتی دارد که آنها را از طریق وحی به انسانها منتقل کرده و نام دین خدا را بر آنها نهاده است. با توجه به محتوای مقاله ،درمی یابیم که هدف پاسخ دادن به همین سئوال است نه محدود شدن به لفظ.

حال،آیات مورد بررسی را در چند دسته مطالعه می کنیم.

2-1:آیاتی که نقش خداوند در جعل و تشریع دین را بصراحت بیان میکند:

الف)آیه 13 سوره شوری

شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا

فولادوند: (خدا)از دين آنچه را كه به نوح در باره آن سفارش كرد براى شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحى كرديم و آنچه را كه در باره آن به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم كه دين را برپا داريد و در آن تفرقه‏اندازى مكنيد

این آیه بصراحت ،تشریع دین از جانب خداوند برای انسانها که به پیامبران اولوالعزم وحی شده است ،را تایید میکند.

ب)آیه 78 سوره حج که شامل عبارتی مشهور و پراستفاده است:

وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ

فولادوند: و در راه خدا چنانكه حق جهاد [در راه] اوست جهاد كنيد اوست كه شما را [براى خود] برگزيده و در دين بر شما سختى قرار نداده است آيين پدرتان ابراهيم [نيز چنين بوده است] او بود كه قبلا شما را مسلمان ناميد و در اين [قرآن نيز همين مطلب آمده است] تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد پس نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به پناه خدا رويد او مولاى شماست چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى.

مقصود ما در این آیه،عبارت وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ می باشد که خدا قرار ندادن و عدم جعل سختی و حرج در دین را به خود نسبت میدهد.یعنی خدا،چیزهایی در دین قرار داده و چیزهایی قرار نده است. و حال آنکه اگر مطابق نظر نویسنده مقاله،دین امری انسان ساخته بود،قران اینگونه بیان نمی کرد و مثلا میفرمود خدا،سختی در دین را برای شما نمیپسندد یا در دینتان سختی قرار ندهید.

ج)آیه 3 سوره مائده:شامل جملات مشهوری است که در حجه الوداع ودر هنگام معرفی حضرت علی به عنوان ولایت بعد از رسول خدا ارایه گردید.

الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا

امروز كسانى كه كافر شده‏اند از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده‏اند پس از ايشان مترسيد و از من بترسيد امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت‏خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] دینى برگزيدم .

مقصود ما در این آیه،عبارت أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ است.خداوند تکمیل دین مسلمانان زمان پیامبر را به خود نسبت میدهد. و حال آنکه اگر مطابق نظر نویسنده مقاله،دین امری انسان ساخته و نازل نشده از جانب خدا باشد،می توانست عبارتهای دیگری در این ایه بیاید.مثلا امروز دینتان ،تکمیل شد یا امروز دینتان را تکمیل کردید.اما خداوند تکمیل دین را از جانب خود بر میشمرد.

د)آیات 28 سوره فتح،9 سوره صف و 33 سوره توبه

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ

خرمشاهی: او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاده است، تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند ولو آنكه مشركان ناخوش داشته باشند.

این ایه مشهور، سه بار در قرآن بطور یکسان بکار رفته که در سوره های فوق الذکر قرار دارد.
در این آیه، وجود ادیان مختلف تایید شده اما تاکید شده که دین حق یکی است که انرا هم خداوند با رسولش ،ارسال کرده است تا بر ادیان دیگر فایق اید.

ه)آیه 29 سوره توبه

قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ

فولادوند: با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمى‏آورند و آنچه را خدا و فرستاده‏اش حرام گردانيده‏اند، حرام نمى ‏دارند و متدين به دين حق نمى‏گردند كارزار كنيد تا با خوارى به دست ‏خود جزيه دهند.

در این آیه نیز مانند آیه قبلی به عبارت دین حق اشاره شده است .اما در اینجا تا حدی از محتوای این دین حق هم رفع ابهام میکند.می گوید این دین حق هم جنبه اعتقادی دارد (ایمان به خدا و قیامت)و هم جنبه رفتاری و عملی.که تسلیمان امر خدا باید آنچه را خدا و رسولش حرام دانسته،حرام بدانند.

پس به صراحت تایید می کند که خداوند چیزهایی را حرام کرده است که باید در رابطه انسان با معبودش که همان دین است ،ملاحظه گردد.هم چنان در ایات دیگری از قرآن از عبارت"ما احل الله"یعنی چیزهایی که خدا حلال کرده،استفاده شده است.
بنابراین اگر دین ،کاملا انسان ساز و غیر خدایی باشد وضع حلال و حرام از جانب خدا بی مفهوم است و او می باید این کار را به عهده خود انسانها میگذاشت.

مجموعه آیات فوق،تشریع دین از جانب خدا ،تکمیل دین توسط خدا،قرار ندادن سختی در دین توسط خدا و وضع محرمات از جانب خدا را تایید مینماید.


2-2)آیاتی که دین غیر الهی را نفی کرده و لزوم ارایه طریق از جانب خدا را تایید میکند:


الف)آیه 21 سوره شوری:

أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

خرمشاهی: يا مگر براى آنان شريكان [/معبودان ناحق‏] ى است كه براى آنان احكامى دينى مقرر داشته است كه خداوند آن را اجازه نداده است؟ و اگر حكم فيصله‏بخش [پيشين‏] نبود، در ميان آنان داورى مى‏شد، و براى ستمكاران [مشرك‏] عذابى دردناك [در پيش‏] است

این آیه،تشریع دین بدون اذن خدا را نهی و سرزنش کرده است

ب)آیه 128 سوره بقره

رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

فولادوند: پروردگارا ما را تسليم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود [پديد آر] و آداب دينى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى كه تويى توبه‏پذير مهربان

این جملات و دعاها از زبان حضرت ابراهیم و اسماعیل بیان شده است.می گویند خدا ما را و نسل ما را تسلیم خودت قرار بده و راه و رسم واداب و رسوم این تسلیم شدگی و ارتباط با معبود را هم به ما بیاموز.
یعنی که اولا فقط اعتقاد و اقرار به تسلیم کافی نیست و باید در عمل و سیر وسلوک هم خود را نشان دهد . وثانیا نحوه این ارتباط (حداقل کامل ترین و موجه ترین ان از نظر خدا) را هم باید خدا نشان دهد و انسان به تنهایی قادر به تبیین و تشریع ان نیست.

2-3)آیاتی که وجود دین خدا را تایید میکنند:

الف)آیه 2 سوره نور: الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ

فولادوند: به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در دين خدا نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد و بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند

ب)آیه 2 سوره نصر: وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا

فولادوند: و ببينى كه مردم دسته ‏دسته در دين خدا درآيند.

این دو آیه هر دو صحبت از دین خدا میکنند.درحالیکه اگر خداوند،دینی نازل نکرده بود و دین،کاملا انسان ساز بود،عبارت دین خدا مفهوم نداشت.

2-4)آیاتی که رضایت،برگزیدگی و مورد قبول بودن یک دین نزد خدا ارا اعلام میکند.

فرض کنیم،هیچ یک از ایاتی که در دسته اول به آنها اشاره شد،در قرآن وجود نمیداشت. یعنی صراحتی برای تشریع دین توسط خدا نداشتیم.اما ایاتی داریم که خداوند رضایت خود از یک دین را بیان میکند که مورد تایید نویسنده مقاله هم هست.حال چه باید کرد؟

مولایی برای بنده خود،مقرراتی وضع نکرده اما بگوید رفتار و مرام فلانی را میپسندم.در این حالت ،بنده ای که مولای خود را دوست دارد و میخواهد تسلیم بودن خود را نشان دهد،همان مرام و رفتار را در اعمال خود جاری میکند تا رضایت مولا را بدست آورد.یعنی عمل به چیزی که مورد رضایت مولا ست.خواه خودش وضع کرده باشد یا رضایت خود را از روشی موجود اعلام کرده باشد.در هر دو صورت تکلیف بنده مطیع مشخص است و نباید از خود مرام و رفتار دیگری که مولا نمی پسندد، برسازد.

الف)آیه 55 سوره نور وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ

وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ55 وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ56

مکارم: خداوند به كساني كه از شما ايمان آورده ‏اند و اعمال صالح انجام داده‏اند وعده مي‏دهد كه آنها را قطعا خليفه روي زمين خواهد كرد، همانگونه كه پيشينيان را خلافت روي زمين بخشيد. و دين و آئيني را كه براي آنها پسنديده پا بر جا و ريشه دار خواهد ساخت و خوف و ترس آنها را به امنيت و آرامش مبدل مي‏كند، آنچنانكه تنها مرا مي‏پرستند و چيزي را براي من شريك نخواهند ساخت. و كساني كه بعد از آن كافر شوند فاسقند.
و نماز را بر پا داريد و زكات را بدهيد و رسول (خدا) را اطاعت كنيد تا مشمول رحمت (او) شويد.

در این آیه،خداوند به اهل ایمان و عمل صالح وعده میدهد دینی را که برایشان پسندیده ،برقرارو پابرجا نماید.وسپس پاره ای از محتوای آن دین را توضیح میدهد:توحید،عدم شرک،اقامه نماز،زکات و اطاعت از رسول

ب)آیه 132سوره بقره: وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ

فولادوند: و ابراهيم و يعقوب پسران خود را به همان [آيين] سفارش كردند [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند] اى پسران من خداوند براى شما اين دين را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد

ج) آیه 3 سوره مائده که در بند 2-1 ارایه شد و جمله معروف وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا را شامل میشود که بیانگر رضایت خدا از دین اسلام برای مخاطبان پیام میباشد.

این آیات نشان میدهد که حتی اگر خدا دینی نازل نکرده،اما یک دین را برگزیده و به ان رضایت دارد.پس بر بندگان خداجو ومطیع لازمست که همان دین را بشناسند و مبنای عمل خویش قرار دهند.

3-آیات بیان شده تاکنون،نشان میدهد که از نظر قرآن،خداوند، دین حقی را تشریع کرده وآنرا از طریق رسولانش به انسانها رسانده و رضایت خود از این دینی که در نزد رسولانش است ،را اعلام نموده است.طبق آیات فوق،دین الله شامل اعتقاد به توحید ومعاد و ترک حرامهای اعلام شده ازجانب خدا و رسولش است. لذا ادمیان ،به تنهایی نمی توانند تمام دین خود که حاوی مجموعه اعتقادات و رفتار انها در ارتباط با معبود است را برسازند.

4-به نظر میرسد انچه که نویسنده با توجه به سایر مقالاتش ،درصدد نفی ازلی بودن والهی بودن آنهاست،پاره ای از احکام وفتاوای فقهاست که توجیه مناسبی برای انها نیافته است.

بنابراین،بجای نفی کلی الهی بودن دین، سئوال را که هم اکنون در ذهن بسیاری از افراد نسل جوان مسلمان و خداجو هم وجود دارد ،باین صورت مطرح نماییم:

آیا همه آنچه که امروز به نام دین در جامعه وجود دارد ،توسط خدا تشریع شده است؟محدوده دینی که خدا و رسولش حلال و حرامش را تبیین کرده ،کجاست؟آیا همه امور در دین خدا ثابت است یا شامل متغیرات هم هست؟آیا همه احکام دین توسط خدا تشریع شده یا بخشی از انها توسط انسانهای هر زمان ،تشریع و تبیین یا بازنگری میگردد؟

پاسخ به این سئوالات البته آسان نیست و تا کنون هم بحثهای زیادی در گرفته است.اما به نظر میرسد تلاش برای شفاف کردن پاسخ این سئوالات ،راه بهتری برای رفع دغدغه های ذهنی این گروه از مسلمانان متفکر باشد.
سیدکاظم فرهنگ -هشتم شهریور نود وسه


کلمات کلیدی:ادیان،خداوند،کتاب،قرآن،محمد،مجتهد،دینی،نزول

ویرایش بوسیله کاربر 1393/08/23 08:40:07 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

سیدکاظم فرهنگ
ali Offline
#2 ارسال شده : 1393/10/05 07:32:50 ب.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,960

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
معناي واژه دين

دين واژه‌اي عربي است كه در كتب لغت مثل لسان العرب به معناي الجزاء الطاعه، الاسلام، العاده و الشان، الحال، مايتدين به الرجل، السلطان، الورع، القهر المعصيه و نيز در كتاب نهايته اللغه ابن اثير دين بمعناي الطاعه، دان الناس، قهرهم بالطاعه، واژه دين با ماهيت دين نوعي ارتباط دارد.

در قرآن معناي دين، مالك يوم الدين (جزاء) و نيز لااكراه في الدين بمعناي اطاعت است و نيز آنچه شخص از آن پيروي مي‌كند «لكم دينكم ولي دين» بنابراين معناي دين - انقياد، خضوع، اطاعت، تسليم و جزا است و آنچه شخص از آن پيروي مي‌كند.

كاربرد واژه دين در قرآن
گاه دين را به خدا نسبت مي‌دهد: و رايت الناس يدخلون في دين الله افواجا (نصر/3) گاه دين را ملك و ملك خدا مي‌داند: قاتلوهم حتي لا تكون فتنه و يكون الدين لله (بقره/193) گاه دين را به حق نسبت مي‌دهد: هو الذي ارسل بالهدي و دين الحق (توبه/23) گاه استعمال لفظ دين در مورد اديان باطل است به كار رفته است. خطاب فرعون به اطرافيان: اني اخاف ان يبدل دين (غافر/26) قرآن حتي بت‌پرستي را دين خطاب مي‌كند: لكم دينكم ولي دين (كافرون/6) در قرآن دين الهي را اسلامي مي‌داند: ان الدين عندالله الاسلام (آل‌عمران/109)

واژه مذهب از ذهب به معناي راه است و اصطلاحا قسمتي از دين است. اسلام داراي مذاهب حنفي، شافعي، اسماعيلي، شيعي و... مي‌باشد. ملت نيز همان دين است با اضافه به نبي معيني - مله ابيكم ابراهيم واژه شريعت نيز از شرعه راه‌هاي كوره ده و مال رو است در اصطلاح قانون الهي در اعمال نيك و بد مي‌باشد. واژه صراط نيز به معني راه است راه اصلي كه همان اديان توحيدي است كه شريعت‌هاي آنها (قوانين) متفاوت دارند. در فارسي معادل آن كيش يا آيين مي‌آيد و در انگليسي Religion - بيكديگر بستن، اعتقاد نيز از عقد به يكديگر گره دادن است.

معناي اصطلاحي دين

- از نظر مدافعان 1- دين در معناي وسيعش همان روش زندگي است كه انسان گريزي از آن ندارد اين تعريف علامه طباطبايي است و نيز اعتقاد به آفريننده‌اي براي جهان و انسان و دستورات عملي متناسب با اين عقايد مي‌باشد .
2- دكتر باهنر مي‌نويسد: دين مجموعه‌اي از عقايد، اخلاف و قوانين و مقرراتي كه براي اداره امور فردي و جامعه انساني مي‌باشد اين تعريف مورد قبول عموم عالمان ديني مسلمان است.
3- ايان باربور مي‌نويسد: دين در معناي وسيعش سمت‌گيري و سلوك زندگي است.
4- ويليام جيمز مي‌نويسد : مراد از دين حالتي است كه براي انسان دست مي‌دهد كه خود را به مبدا يا به نفوس عاليه مرتبط و متصل مي‌يابد و معمولا آن حال با عقايد ديني مناسبت دارد، البته مي‌گويد دين آداب و رسوم و روايات و احكام و عقايد نيست آنها ظاهر ديانت است و حقيقت دين ارتباط دروني با خدا است. اين تعريف بخشي از حقيقت دين است و رابطه فردي با خدا را بيان كرده ولي روابط اجتماعي انسان را ناديده گرفته است.
5- جان لاك نيز شبيه تعريف قبلي را با عبارتي ديگر بيان مي‌كند «ديانت امري مربوط به وجدان مردم و روابط ميان خدا و خلق مي‌باشد و حكومت نبايد براي مردم دين و مذهب معين كند فقط كارهايي كه منافي خير و صلاح عامه است بايد منع كند و عقيده بايد آزاد باشد و از جهت ايمان و عقيده نبايد معترض كسي شد و همچنين ارباب ديانت هم نبايد در كارهاي حكومت مداخله كنند ».

6- دين مجموعه‌اي كه داراي نظام مي‌باشد يا مجموعه قوانين است (شهيد صدر، نظام كامل نيست و منطقه الفراغ دارد) يعني بعضي موارد ساكت است و نظر نداده. -

تهيه شده توسط حجت الاسلام دكتر مغربي

ویرایش بوسیله کاربر 1393/10/12 02:31:17 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

ali Offline
#3 ارسال شده : 1393/10/05 07:35:20 ب.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,960

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
مطالب زير از كتاب :
تاريخ اديان ومذاهب جهان
عبد الله مبلغى آبادانى

معنى دين و مذهب و اشاره اى به طبقه بندى آنها
معنى و مفهوم ؛
واژه ((دين )) لفظ مشترك آريائى و سامى است .

محققان لفظ دين را در آثار سه قوم ديده اند:
1 در لغت آرامى (لغت اقوام ساكن شمال بين النهرين ) به معناى ((حكم و قضا)) به كار گرفته شده است .
2 در لغت عرب به معناى ((رسم و عادت و شريعت )) آمده است .
3 در ((اوستا)) دين به معناى ((شريعت و مذهب )) آمده است . و در اصطلاح عرف ، دين شريعتى است كه به وسيله يكى از فرستادگان الهى يا مدعيان نبوت آورده شده است .
((دين )) كلمه اى است عربى كه در زبانهاى سامى (عبرى و آرامى ) نيز به كار رفته و به معناى ((قضاوت و جزا)) هم آمده است ؛ مانند: ((يوم الدين )) كه به معناى روز جزا و داورى است .
و در لغت عرب به معناى ((اطاعت و انقياد)) هم آمده آنگونه كه به معناى ((آئين و شريعت )) هم به كار رفته شده است . لفظ دين در اوستا به صورت ((وئنا)) آمده كه به معناى ((وجدان )) و ضمير پاك )) است .
در فرهنگ اسلام دين را اينگونه معنى كرده اند:
((دين عبارت است از اقرار به زبان و اعتقاد به پاداش و كيفر در آن جهان و عمل به اركان و دستورات آن )).

دين در اصطلاح اسلامى

دين در اصطلاح اسلامى به دو معنى آمده است :
1 دين ، احكام و دستوراتى است كه از طرف پروردگار براى راهنمايى جامعه بشرى بر رسولان و پيامبران حق وحى شده باشد.
2 دين ، يعنى ((ملت )) (ملة ابراهيم ) و ((شريعت ))؛ شريعت محمد (ص ).

دستورات پيامبران الهى را مى توان به سه دسته تقسيم كرد:
1 اعتقادات ؛ مانند توحيد و نبوت و معاد.
2 دستورات اخلاقى ؛ سير و سلوك انسانى و....
3 تكاليف عملى ؛ عمل بر طبق احكام و دستورات دينى .

((راغب )) در ((مفردات )) مى گويد: ((شريعت را به اعتبار اطاعت و فرمانبردارى دين گويند.))
((طبرسى )) در ((مجمع البيان )) مى گويد: ((اطاعت را دين گويند، از اين روى كه طاعت براى جزا است .))
در قرآن : دين به معناى ((جزا)) آمده است : مالك يوم الدين ( صاحب روز جزا است). و به معناى شريعت نيز آمده است : ما جعل عليكم فى الدين من حرج و به معنىطاعت نيز: مخلصين له الدين ، همچنين به معناى كيش و شريعت : ان الدين عندالله الاسلام، و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرين ،لااكراه فى الدين ...، و ذرالذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا...

امام على بن ابيطالب (ع ) در معناى ((دين )) فرموده اند:
((آغاز دين تسليم بودن در برابر پرورگار و پايان آن بندگى خالص او كردن است ، دين را جز عقل سامان نبخشد، دين و ادب هر دو محصول عقل اند، دين آدمى را از هر كار زشت و ناپسند باز مى دارد.))


معنى ((مذهب )) و فرق آن با دين

((مذهب )) مصدر ميمى و ماءخوذ از ((ذهب )) است كه در زبان عربى به معناى ((طريقه و روش )) است . در تعابير علماء دين ، مذهب طريقه خاص دين است . ((جرجانى )) مى گويد كه : دين منسوب به خداست و ملت منسوب به پيامبر و مذهب مذهب جعفرى يا حنفى ، يا حنبلى ، يا مالكى و شافعى .

غالبا اختلافات و افتراقات يك دين را مذهب گويند، مانند: مذهب كاتوليك ، پروتستان ، ارتودكس در دين مسيح .و نيز آمده است كه ((مذهب )) به معناى طريقه و روش است .

در اصطلاح متكلمان ، مذهب به معناى روش خاصى است در فهم مسائل اعتقادى كه منشاء اختلاف در آن توجيه مقدمات منطقى و يا تفسير ظاهر قرآن است ؛ مانند مذهب شيعه اماميه ، مذهب اشاعره ، مذهب و معتزله . و در اصطلاح فقهى به معناى روش خاصى در استنباط احكام از ظواهر كتاب و سنت است ، مانند مذهب جعفرى ، حنفى ، مالكى ، شافعى ، حنبلى و...

طبقه بندى مذاهب و اديان

طبقه بندى مذاهب در تاريخ ؛ بر اساس نژاد شناسى :
1 مذاهب اقوامى كه از ميوه درختان و شكار زندگى مى كنند.
2 مذاهب اقوامى كه به كشت و زرع مى پردازند.
3 مذاهب اقوامى كه از گله دارى امرار معاش مى كنند.
4 مذاهب اقوام و مللى كه متمدن شناخته مى شوند.

طبقه بندى اديان جهانى ؛ بر اساس جامعه شناسى :
1 اديان كلانى ؛ مانند آئين توتم پرستى و...
2 اديان ملى و قبيله اى ؛ مانند آئين چند خدايى يونان باستان .
3 اديان جامع جهانى ؛ يهوديت ، مسيحيت ، اسلام و...

دين و مذهب از ديدگان جامعه شناسان :
ماكس مولر: ((مذهب كوششى است كه براى درك آنچه قابل درك است و بيان آن چيزى كه غير قابل تقرير است .))
((مذهب يعنى ارتباط انسان با قواى ما فوق انسانى كه آدمى به آنها اعتقاد پيدا كرده و خود را وابسته به آنها مى داند.))
((مذهب از يك طرف وجود قواى اعلى را كه بشر به آنها وابسته است ، اعلام مى دارد و از ديگر طرف ، امكان برقرارى رابطه با آنها را ممكن و ضرورى مى شمارد، اين ارتباطات مذهب را تشكيل مى دهند.))
((مذهب يعنى تلاشها و فعاليتهاى بشرى كه از اعتقاد به قواى ما بعدالطبيعه سرچشمه گرفته و بشر وابستگى نهائى خود را به آنها حس ‍ مى كند.))
((مذهب نظام مشتركى از اعتقادات و اعمال مربوط به مقدسات و محرمات مى باشد...))
((مذهب عبارت از نهادى
اجتماعى است كه صفت شاخص آن وجود امتى است كه افراد آن در امور زير با هم اتفاق نظر دارند:
الف : اجراى بعضى از مناس مرتب و پذيرش از دستورات و تعبيرات .
ب : اعتقاد به ارزش مطلق كه هيچ چيز با آن ارزش مطلق ، معادل نتوان بود و امت ، نگهبان آن ارزش مطلق است .
ج : مربوط نمودن فرد با قدرتى معنوى و برتر از انسان ؛ اين قدرت در مقام ((توحيد)) خداوند خوانده مى شود...))

((مذهب عبارت است از نظام فردى احاسات و اعتقادات و اعمال كه هدفشان خداوند است .))
((دين مجموعه اى از عقايد موروثى است كه مورد قبول واقع شده است ...))
((دين مكتب خاص اعتقادى و اعمال و عبادات است كه در بردارنده مجموعه اى از قواعد اخلاقى و حكمت هاى فلسفى مى باشد.))
((دين كوششى است براى درك آنچه غير قابل درك است .))
((دين داراى سه مرحله است : 1 مرحله نظرى يا لاهوتى كه در اين مرحله آدمى همه پديده ها را ناشى از اراده اى برتر مى داند. ب : مرحله فلسفى ، مرحله توجيه يا تجريد قواى طبيعت .
ج : مرحله علمى يا تخصصى ، مرحله مقايسه و مقابله پديده ها با يكديگر.))

در همين رابطه برخى محققان معتقدند كه انسان اوليه داراى سه مرحله از ((ديندارى )) بوده است :
الف : درك يك عظمت ، مانند ديدن آتشفشان يا دريا و...
ب : ترس از آن عظمت كه ديده بود.
ج : كمك خواستن از آن عظمت براى حفظ خود.

بنابراين ، بشر در تمام ادوار حياتش به دين مى انديشيده است .
شگفت آنكه ، حتى ديكتاتوران و خون آشامان بزرگ تاريخ از آغاز تاكنون ، معتقدات دينى داشته اند، در شرق از اسكندر گرفته تا چنگيز و... و در غرب ، آيشمن ، نرون ، هيتلر و... و چنين بوده است كه هميشه ديكتاتوران خون آشام در لباس قديسان ظاهر مى شده اند و حرث و نسل ملتى را به خاك و خون مى كشيده اند.

بطور كلى ((دين )) به معناى توجه به كانون آفرينش جهان نيز آمده است ؛ از بدوى ترين شكلش كه به صورت باور به يك نيروى مرموز غيبى بود تا شكل منطقى ، فلسفى ، عقلى ، علمى و مترقى امروزش كه به قول ((ويل دورانت )): ((تشكيل دهنده قدرتها و نهضتهاى طبقات و نهادهاى فرهنگى و معنوى و ايجاد كننده تمدنهاى بشرى است .)) و همين عامل بوده است كه به قول دكتر ((بيل )): ((... نقش مهمى در از بين بردن ترسها و وحشتها دارد.)) او به عنوان يك روانپزشك مى گويد: ((بسيارى از بيماران وحشت زده خود را به وسيله دين و مذهب معالجه كردم ، زيرا كسى كه مبتلا به بيمارى وحشت زدگى است ، اگر توجيه شود كه خداوند او را دوست دارد، رفته رفته از ترس و وحشت او كاسته مى شود و روحش نيرو پيدا مى كند)).

ویرایش بوسیله کاربر 1393/10/12 02:38:55 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

rahim Offline
#4 ارسال شده : 1393/11/30 12:22:10 ق.ظ
rahim

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/04
ارسالها: 134

5 تشکر دریافتی در 4 ارسال
خلاصه نظر علامه طباطبایی در تعریف دین واختلاف شرایع در ذیل آیه 19 سوره ال عمران این چنین است:

"19- ان الدين عند اللّه الاسلام و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم و من يكفر بايات اللّه فان اللّه سريع الحساب

در سابق معناى اسلام از نظر لغت بيان شد، و گويا همان معناى لغوى در اينجا مراد باشد، به قرينه اينكه اختلاف اهل كتاب را نقل مى كند، كه بعد از علم به حقانيت اسلام و تنها به خاطر دشمنى اى كه با يكديگر داشتند آنرا نپذيرفتند.

مراد از (ان الدين عند اللّه الاسلام )

در نتيجه معناى جمله مورد بحث چنين مى شود كه : (دين نزد خداى سبحان يكى است و اختلافى در آن نيست و بندگان خود را امر نكرده مگر به پيروى از همان دين و بر انبياى خود هيچ كتابى نازل ننموده مگر درباره همان دين،

و هيچ آيت و معجره اى به پا نكرده مگر براى همان دين كه آن دين عبارت است از اسلام، يعنى تسليم حق شدن، و بعقيده هاى حق معتقد گشتن، و اعمال حق انجام دادن ) و به عبارتى ديگر: (آن دين واحد عبارت است از تسليم شدن در برابر بيانى كه از مقام ربوبى در مورد عقائد و اعمال و يا در مورد معارف و احكام صادر مى شود).

و اين بيان هر چند به طورى كه در قرآن حكايت شده در شرايع رسولان و انبياى او از نظر مقدار و كيفيت مختلف است، ليكن در عين حال از نظر حقيقت چيزى به جز همان امر واحد نيست، اختلافى كه در شريعت ها هست از نظر كمال و نقص است، نه اينكه اختلاف ذاتى و تضاد و تنافى اساسى بين آنها باشد، و معناى جامعى كه در همه آنها هست عبارت است از تسليم شدن به خدا در انجام شرايعش، و اطاعت او در آنچه كه در هر عصرى با زبان پيامبرش از بندگانش مى خواهد.

پس دين همين اطاعتى است كه خدا از بندگان خود مى خواهد، و آنرا براى آنان بيان مى كند، و لازمه مطيع خدا بودن اين است كه آدمى آنچه از معارف را كه به تمام معنا برايش روشن و مسلم شده اخذ كند، و در آنچه برايش مشتبه است توقف كند، بدون اينكه كمترين تصرفى از پيش خود در آنها بكند

مراد از نزد خدا بودن دين، و حضور آن، حضور تشريفى است، حضور تشريفى است، به اين معنا كه آنچه از دين نزد خدا است دين واحد است، كه اختلاف در آن تنها به حسب درجات و استعدادات امتهاى مختلف است،

پس مراد از وحدت، وحدت تكوينى نيست، ساده تر بگويم مراد از دين فطريات بشر نيست، و نمى خواهد بفرمايد دين خدا كه در فطرت بشر به وديعه سپرده شده يكى است.

ali Offline
#5 ارسال شده : 1401/12/06 08:39:15 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,960

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

دین از ریشه دین: خضوع و انقياد (فرمانبري) در مقابل برنامه يا مقررات معين است، اطاعت، تعبّد، محكوميت، مقهوريت و تسليم در برابر دستور يا حكم يا قانون يا جزا به آن نزديك است و به همين اعتبار اين كلمه به چيزهايي كه به مصاديق اصل نزديكاند، تفسير ميشود. مانند: جزاء، حساب، دَين (بدهي) و طاعة (اطاعت)، ذُلّ (فروتني)، عادت، مملوكيّة (بردگي) و ....

لازم است توجه داشته باشيم كه معناي حقيقي همان است كه گفتيم و بايد اين دو قيد يعني خضوع و اينكه در مقابل برنامهاي باشد در آن لحاظ شود. اما مطلق انقياد، اطاعت، جزا و ... از اين اصل نيستند و از لوازم و آثار آن: نوعي ذلّت يا عزّت پس از انقياد است و همينگونه است پيدايش بندگي يا محكوميت و اجراي جزا خواه خير باشد يا شرّ و تحقق طاعت يا معصيت و تَثَبُّت (تآنّي يا بررسي درباره امري) و عادت كردن ميباشد و اين معنا هنگامي كه از سوي برنامهاي لحاظ شود، به آن حكم، جزاء، حساب، إعطا و واژههاي نزديك به آنها گفته ميشود و اگر از سوي اثرپذير و پذيرنده لحاظ شود، در معناي طاعت و مملوكيت (بردگي) و فروتني، دَين (قرض): براي گيرنده اش و غير آنها به كار ميرود.
بر اساس اين دو اعتبار ميگويند آن به صورت لازم و متعدي به كار ميرود. پس ميگويند: دَانَ الرَّجُلُ (يعني مرد بدهكار شد)، هنگامي كه ديني به عهده گيرد يا قرضي بطلبد يا تحت مقررات دَين قرار گيرد مانند شرايط پرداخت و مهلت آن و دَانَ بِالاسلامِ: (دين اسلام را پذيرفت)، يعني به مقرراتش ملزم شد و در مقابل احكام و قوانينش خاضع گشت. اين با در نظر گرفتن نفس تعبّد و خضوع است و ميگويند: دانَه و دانَ أحكامَ الدِّين و الدين: هنگامي كه آنچه در مقابلش فرمانبرداري ميشود، لحاظ شود. در إدانَة كه بر وزن إفعال است جهت صدور و نسبت فعل به فاعل و در مُدايَنَة و همچنين تَدايُن، جهت استمرار لحاظ ميشود. بنابراين ميگويند: أدَنتُه و دَايَنتُه فَتَدايَنَ؛ يعني دَين را به صورت مستمر گرفت.
سوره مباركه بقره آيه 282: إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَاكْتُبُوهُ، هرگاه به وامی تا سررسيدی معين، با يكديگر معامله كرديد، آن را بنويسيديعني هنگامي كه دَيني به عهده گرفتيد و در هر موقعيتي كه باشد، تحت اين مقررات واقع شديد.

پنهان نيست كه دَيْن به فتح دال مصدر و دِين -به كسر- اسم مصدر است؛ به معناي چيزي كه از خارج از مصدر حاصل ميشود و آن خود فعل است، بدون نسبت به كسي، بنابراين دَين، خضوع و انقياد است و دين، ذات انقياد و نفس همين عمل است، بدون اينكه به ذاتي يعني فرد معيني نسبت داده شود. پس در دين، فرمانبرداري در قبال احكامي معين لحاظ ميشود.
همچنان كه غَسل و غُسل ديده ميشود. اما كلمه دَيّان و مَدِين: به اعتبار متعدّي بودن فعل است، پس دَيّان كسي است كه غلبه ميكند و ديگران را در مقابل حكمش خاضع ميگرداند و مَدِين، فرد مقهور فرمانبردار است.سوره مباركه صافات آيه 53: ءَإِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَإِنَّا لَمَدِينُونَ، آيا وقتی مرديم و خاك و [مشتی] استخوان شديم، آيا واقعاً جزا میيابيم؟يعني مقهور و مُنقاد (فرمانبردار) ميشويم.


از التحقيق في كلمات القران
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.681 ثانیه ایجاد شد.