رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,045 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
به نام خدا
در ایات و سوره هایی از قران کریم به صحبتها و افعال جن و جنیان اشاره شده است.
هم جنین یک سوره به نام سوره الجن در قران وجود دارد.
در این صفحه به ارایه ایات مرتبط با اجنه پرداخته خواهد شد.
در قران اشاره شده که در ملک عظیم سلیمان،جنیان هم تحت امر ایشان بوده اند.از جمله در سوره سبا
فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ {14}
پس چون مرگ را بر او مقرر داشتيم جز جنبندهاى خاكى [=موريانه] كه عصاى او را [به تدريج] مىخورد آنها از مرگ او آگاه نگردانيد پس چون [سليمان] فرو افتاد براى جنيان روشن گرديد كه اگر غيب مىدانستند در آن عذاب خفتآور [باقى] نمىماندند {14}
این ایه چند نکته را میرساند:
1- اینکه جنیان تا زمان خرده شدن عصا و افتادن سلیمان،نفهمیده اند که او مرده نشان میدهد سطح هوشی و ادراکی جنیان پایین تر از انسانهاست.
چون انسانهای معمولی حداکثر تا ساعتی بعد از انکه فردی ثابت بماند،می فهمند که مرده .
2-بکار رفتن غیب در اینجا نشان میدهد که غیب هم نسبی است.و برای هر طبقه از موجودات،موارد خارج از فهم متعارف انها را شامل میشود. برای ما انسانها مراد همان امور غیر محسوس و اخرت و ملکوت و ... است. برای جنیان ،فهمیدن مرگ سلیمان هم در زمره غیب است
و البته ایه در هدف خود بسیار موفق بوده که این جنیان با این توصیفات چگونه میتوانند به غیب اسمانها مطلع باشند یا پیامبر را در سخنانش ،یاری داده باشند.
از نکات جالب دیگر سوره سبا،این است که در همین سوره که این داستان نقل شده جمله ما بصاحبهم من جنه در دفاع از پیامبر و رد اتهام مشرکین بیان شده است.
نکته دیگر انکه سوره هایی که در انها جن زیاد تکرار شده،در محدوده زمانی نزدیک به هم نازل شده اند که تابعی از شرایط اجتماعی ان مقطع بوده است.
کلمات کلیدی:جن اجنه جنیان سلیمان |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
مرحوم شهيد مطهري در تفسير سوره جن در جلد 9 كتاب آشنايي با قران در ابتداي سوره چنين گفته است:
"سوره ی مباركه ای است كه به نام «سورة الجن» خوانده می شود. قسمتهای اول این سوره اشاره به جریانی است كه گروهی از جن (نفر در اینجا یعنی گروه) قرآن را استماع كرده اند و تحت تأثیر قرآن قرار گرفته اند و با قوم خود در میان گذاشته اند و قرآن مجید این جریان را نقل فرموده ✅كلمه ی «جن» كلمه ی جن چه لغتی است؟ 🤔🤔 خود لغتِ جن به معنی شی ءِ مستور است، یعنی شی ء نامرئی و پوشیده شده و غیرقابل رؤیت. جنین را كه جنین می گویند به اعتبار این است كه در شكم پنهان است و دیده نمی شود و محسوس نیست. ✨✨✨✨ باغ را كه عرب «جنّت» می گوید به اعتبار كثرت درختهاست به طوری كه این درختها فضا را می پوشاند؛ از آن جهت كه درخت زیاد است و فضا را می پوشاند و فضایی كه در اینجا وجود دارد دیده نمی شود، عرب به باغ جنّت می گوید.
به سپر كه در جنگها به كار برده می شود «جُنّه» می گویند، چون وسیله ای است كه جنگجو خودش را در ورای آن مخفی می كند، آن را وسیله قرار می دهد، در جلو خودش قرار می دهد و خود را در پشت آن مخفی می كند، یعنی وسیله ی مخفی شدن.
قرآن موجوداتی را ذكر كرده است كه از انسان مخفی هستند و آنها را «جن» نامیده است ولی در عین حال اینچنین نیست كه هر موجود نامرئی و نامحسوسی از نظر قرآن جن نامیده بشود، برای اینكه ملائكه هم نامرئی و نامحسوسند ولی در عین حال قرآن به آنها كلمه ی «جن» را اطلاق نمی كند، كلمه ی «مَلَك» را اطلاق می كند؛
✅یك اشتباه
ما در اثر یك اشتباه- كه ریشه ی آن افكاری است كه در ایران قبل از اسلام وجود داشته است- معمولاً جن و ملك را در ردیف یكدیگر قرار می دهیم، كأ نّه دو تیپ نزدیك به یكدیگر هستند. در شعر محتشم هم هست: «جن و ملك بر آدمیان نوحه می كنند» یا در تعبیرات دیگر فارسی، شعرها و غیر آن، می گوییم دیو و ملك، یعنی به جای كلمه ی «جن» كلمه ی«دیو» را می آوریم. این درست نیست، چرا؟ ⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️ یك فكر و اندیشه ای در ایران قبل از اسلام وجود داشته است كه آنها قائل به دو نوع موجوداتی بودند كه آن موجودها در عالم خلقت تأثیر و نوعی كارگزاری داشته اند یعنی تدبیر امور به آنها واگذار بوده است؛ از این دو نوع یك نوع را خیر می دانستند یعنی آنها را قدرتهای مرموز كارگزارِ در عالم كه كارشان خیر رساندن به عالم است [می دانستند؛ ] گروه دیگر را هم از نظر قدرت و كارگزاری در ردیف آنها می شمردند ولی می گفتند اینها گروهی هستند كه طبیعت و طینتشان بد كردن است، طبیعت و طینت آنها این است كه شُرور را در عالم خلق كنند و بیافرینند. آنگاه مثلاً می گفتند باران را آن گروه نیك می آورند زلزله را آن گروه بد.
گروه دیگر معتقد بودند به اینكه خدای اصلی یكی بیشتر نیست ولی می گفتند خدای اصلی دو موجود آفرید: یك موجود خیر و یك موجود شر، و آن موجود خیر است كه جنودش هم خیرند و موجود شر جنودش شرند؛ یعنی هر دو مبدأ خیر و شر ریشه اش به یك خدای اصلی می رسد.
بعد كه كلمه ی «مَلَك» و كلمه ی «جن» در قرآن آمد، در ترجمه های فارسی مَلَك را فرشته ترجمه كردند ولی به غلط كلمه ی دیو را به جای جن گذاشتند بدون توجه به اینكه جنّی كه در قرآن آمده است با دیوی كه در قدیم در ایران باستان بوده است از زمین تا آسمان متفاوت است.
جنّی كه در قرآن آمده موجودی است در ردیف انسان. در قرآن به فرشتگان مَلَك گفته شده.
مَلَك از ماده ی مُلك به معنی قدرت است، یعنی موجوداتی كه مظاهر قدرت پروردگار هستند، موجوداتی كه قدرت خداوند عالم در عالم به وسیله ی آنها بروز و ظهور می كند، آنها واقعاً كارشان باذن اللّه كارگزاری عالم است، . 🔰🔰🔰🔰🔰 و اما آن موجودی كه قرآن او را «جن» می نامد آیا كاری از قبیل كارهای ملائكه- چه كاری كه برای بشر خیر شمرده شود و چه كاری كه برای بشر زیان شمرده شود- انجام می دهد؟ مثلاً جن در آمدن سیل یا زلزله نقشی دارد؟ ابداً. اصلاً در این ردیفها نیست. در قرآن هیچ جا شما نمی بینید جن و ملك با یكدیگر ردیف شده باشند؛ جن با اِنس ردیف می شود نه با مَلَك؛
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
(آنچه درباره جنّ در آيات قرآن آمده است)
تفسير الميزان در ابتداي سوره جن،مطالبي كه در قران راجع به جنيان آمده را اين گونه بيان كرده است:
"كلمه (جن ) به معناى نوعى از مخلوقات خداست كه از حواس ما مستورند، و قرآن كريم وجود چنين موجوداتى را تصديق كرده، و در آن باره مطالبى بيان كرده :
اول اينكه : اين نوع از مخلوقات قبل از نوع بشر خلق شده اند.
دوم اينكه : اين نوع مخلوق از جنس آتش خلق شده اند، همچنان كه نوع بشر از جنس خاك خلق شده اند، و در اين باب فرموده : (و الجان خلقناهم من قبل من نار السموم ) .
سوم اينكه : اين نوع از مخلوقات مانند انسان زندگى و مرگ و قيامت دارند، و در اين باب فرموده : (اولئك الذين حق عليهم القول فى امم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس ).
و چهارم اينكه : اين نوع از جانداران مانند ساير جانداران نر و ماده و ازدواج و توالد و تكاثر دارند، و در اين باره فرموده : (و انه كان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن ) .
پنجم اينكه : اين نوع مانند نوع بشر داراى شعور و اراده است، و علاوه بر اين، كارهايى سريع و اعمالى شاقه را مى توانند انجام دهند، كه از نوع بشر ساخته نيست ، همچنان كه در آيات مربوطه به قصص سليمان (عليه السلام) و اينكه جن مسخر آن جناب بودند، و نيز در قصه شهر سبا آمده است.
ششم اينكه : جن هم مانند انس مؤمن و كافر دارند، بعضى صالح و بعضى ديگر فاسدند، و در اين باره آيات زير را مى خوانيم (و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون، انا سمعنا قرانا عجبا يهدى الى الرشد فامنا به )، (و انا منا المسلمون و منا القاسطون )، و (انا منا الصالحون، و قالوا يا قومنا انا سمعنا كتابا انزل من بعد موسى مصدقا لما بين يديه يهدى الى الحق و الى طريق مستقيم يا قومنا اجيبوا داعى الله )، و آيات ديگرى كه به ساير خصوصيات جنيان اشاره مى كند.
از كلام خداى تعالى استفاده مى شود كه ابليس از طايفه جن بوده، و داراى فرزندان و قبيله اى است، چون در قرآن مى خوانيم : (كان من الجن ففسق عن امر ربه )، و نيز مى خوانيم : (افتتخذونه و ذريته اولياء من دونى )، و نيز مى خوانيم : (انه يريكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم )".
|
|
|
|
رتبه: Newbie
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1396/03/24 ارسالها: 6
|
آقای عبدالعلی بازرگان مقاله ای با عنوان جن وانس دارند که قسمت هایی از آن را در اینجا ارسال می کنم: به طور كلي در تمامي مشتقات كلمه جن در ادبيات زبان عرب، همواره نوعي پوشيدگي و پنهانسازي وجود دارد. مثلاً به طفل در رحم مادر، به دليل آنكه در تاريكيهاي سهگانه شكم، رحم و كيسه قرار دارد، "جنين" گفته ميشود و در قرآن آمده است كه: "همه شما قبلاً در شكم مادرانتان جن بوديد" (...أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ)،كلمة اجنه" (جمع جن) پوشيدگي طفل در پردههاي مختلف را بيان ميكند.
به "سپر" از آنجائي كه سرباز را ميپوشاند، "جُـنّـه" ميگويند و قرآن ادعاي ايمان منافقين را كه همچون ماسك فريبي به چهره ميزنند، با همين واژه وصف كرده است، تا پنهانكاري غير صادقانه آنان را افشاء نمايد. ديوانه را نيز به دليل پوشيده شدن عقل و خردش مجنون (جن زده) ميگفتند، گوئي عوامل نامشخصي كه براي مردم نامعلوم بوده (مثل ماليخوليا) قدرت درك و فهم او را مي پوشاندهاست. منكرين رسالت پيامبر اسلام از آنجائي كه با سخنان او كه از "وحي" سرچشمه ميگرفت بيگانه بودند و فاصلهاي بس عميق در فهم آيات و حجاب و پردهاي بس ضخيم ميان او و خودشان احساس ميكردند، اتهام "جن زدگي" (بِهِ جنةٌ) را به او نسبت مي دادند تا بر همين غريبه و پوشيده بودن نظرياتش، كه آنرا ناشي از القائات موجودات ناشناخته ميدانستند، تأكيد كردهباشند. امروزه نيز به كسي كه خلاف مد و مصلحت روزگار و معيارهاي مادي آن زندگي كند و از سنخ ديگري سخن بگويد "آدمِ عوضي" ميگويند كه خيلي پرت و پلا ميگويد!
علاوه بر قرآن، در نهجالبلاغه و متون ديني نيز ميتوان مشتقاتي از كلمه جن را مشاهده كرد كه بيان كننده نوعي پوشيدگي و اختفاء است. مثل: "جنايت" كه بر هر كار خلاف و خيانت پنهاني اطلاق ميشود (از جمله قتل)، و جنان" (قلب آدمي) كه در ميان قفسه سينه پوشيده و محافظت شدهاست و "اجتناء" ثمره (چيدن و انبار كردن ميوه) كه از معرض ديد در شاخه درختان به مكان سربستهاي انتقال دادن است.
كلمه "جن" كه اغلب به حالت اسم شناخته شده، گاهي به حالت "فعل" هم در ميآيد. و اين اتفاقاً كمك بزرگي است براي فهم دقيقتر كلمه جن. مثلاً قرآن براي تداعي تاريكي فراگير شب كه همچون پردهاي همهچيز را ميپوشاند، فعل جَنَّ را به كار بردهاست و در داستان مكاشفات ابراهيم ميگويد:
هنگاميكه (تاريكي) شب بر (چشمان) او پرده كشيد، ستارهاي توجه كرد... (فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا ...).به
در اينجا به طور آشكاري عمل پنهان سازي را با فعل جنّ بيان كردهاست كه معنائي مقابل "ظهور" دارد . اين تقابل را حضرت علي در وصف پروردگار نيز آوردهاست:
«نه پنهان بودنش (از حواس آدمي) پرده (جن كننده) آشكار بودنش است، و نه آشكار بودن او نهان بودنش را نفي ميكند». لا يُجنّه البطون عن الظهور و لا يقطعه الظهور عن البطون.
يكي از راههاي مطمئن براي شناخت معناي مفردات قرآني، مراجعه به واژههائي است كه معنايي مخالف دارند و متضاد هم به نظر ميرسند. مثلاً ليل و نهار (شب و روز)، نوم و يقظه (خواب و بيداري)، صدق و كذب و از اين قبيل. كلمة "اِنس" كه جمعاً ۱۸ بار در قرآن تكرار شده، بدون استثناء همواره با كلمه جن تركيب شدهاست. مثل: يا معشر الجن و الانس. آيا نميتوان از بررسي معناي لغوي اين كلمه به مفهوم معناي جن نزديك شد؟ ... كلمة اِنس كه به صورت اسم يا فعل در قرآن مورد استفاده قرار گرفتهاست، به آدمي از آنجائي كه اهل اُنس و الفت و زندگي اجتماعي است اطلاق ميگردد. قرآن توصيه ميكند:
در خانهاي غير خانة خودتان (بدون اجازه) داخل نشويد مگر آنكه انس و آشنائي حاصل كرده و بر اهل خانه سلام كنيد"
در اينجا دقيقاً كلمة اُنس روحيه موجودي را كه "اِنس" ناميده ميشود، نشان ميدهد. بديهي است موجودي ميتواند اُنس بگيرد و آشنائي حاصل كند كه داراي عواطف و احساسات، يعني ابزار ايجاد ارتباط با ديگران باشد و از همين روست كه احساس كردن و درك و دريافت را قرآن از مشخصات اِنس شمردهاست. نگاه كنيد:
إِنِّي آنَسْتُ نَارًا (من آتشي را احساس ميكنم).
فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا (هر گاه در يتيمان به بلوغ رسيد رشدي را احساس كرديد ...).
اگر كلمة اِنس دلالت بر اُنس و عاطفه و هوشمندي موجودي ميكند كه داراي غريزه زندگي اجتماعي است، در جهت مقابل، كلمه جن از پديدهها و موجوداتي حكايت ميكند كه به گونهاي براي ما غريبه و ناآشنا و پنهان هستند. قرآن در مورد عصاي حضرت موسي كه به گونه شگفتآوري شكل "مار" به خود ميگرفت، دو بار لفظ "جانّ" (مفرد جن) را به كار بردهاست كه وحشتآفرين (ضد كلمه انس) است:
چـون موسي عصاي خود را ديد كه همچون ماري (جانٌ) ميخزد، روي گرداند و گريخت و به پشت سر توجه نكرد.
انواع جن
حديثي از پيامبر مكرم اسلام در يك تقسيم بندي جالب، به تناسب ديد و دانش و درك و دريافت مردم دوران جاهليت، جن را در سه طايفه (تقسيم بندي) ذكر كردهاست:
۱- طائفهاي مثل بادها (كالرّيح في الهواء)، ۲- طائفهاي مثل موجودات زيرزميني (حشاشات الارض) و بالأخره ۳ - طائفهاي مثل خودتان كه داراي حساب و كتاب و ثواب و عقاب هستند !
تشبيه نيروهاي ناشناخته طبيعت همچون جاذبه، الكترو مغناطيس، نيروهاي هستهاي و ساير انرژيهائي كه براي بشر آن روز ناشناخته بوده است ،به نيروي ناديدني باد، بسيار قابل توجه است. همچنين اشاره به انواع موجودات گسترده در سطح جهان كه براي اعراب مقيم صحرا ناشناخته بود، و گسترش مفهوم جن به انسانهاي ديگر ،در ساير نقاط دنيا كه براي معاصرين پيامبر بيگانه و غريبه بودند، چشمانداز جديدي براي شناخت معناي جن ميگشايد.
به اين ترتيب، آيا نميتوان گفت؛ جن، نه يك اسم خاص، بلكه صفت عامي است كه بر موصوفهاي متنوعي نسبت داده ميشود؟ به عنوان مثال، اگر كلمات: زمين، آسمان، دريا، درخت، آدم و ... اسامي موجودات معيني محسوب ميشوند، صفاتي همچون: بزرگي، زيبائي، مهرباني و "جن"، مصاديق متعددي ميتوانند داشته باشند. متأسفانه عدم توجه به قواعد زبانشناسي، باعث شدهاست هر كجا در قرآن نام "جن" برده ميشود، ذهن ما ناخودآگاه تحت تأثير القائاتي كه از كودكي در آن نقش بسته، متوجه موجود موهوم و مبهمي ميشود كه توجيهي منطقي براي آن موجود نيست و از درك عام بودن اين واژه غافل ميمانيم.
نگاهي اجمالي به مواردي كه كلمات جن (در برابر انس)، جانّ (در برابر انسان) و جِنّه (در برابر ناس) در قرآن به كار رفتهاست، به روشني نشان ميدهد كه بر خلاف تصور عمومي، جن نه موجودي خاص، بلكه وصف عامي است از انواع پديدهها و موجوداتي همچون آدميان، كه به گونهاي حالت پوشيدگي و پنهاني در آنها وجود دارد و اتفاقاً در بيشتر موارد، اين وصف حالتي از بني آدم را بيان ميكند
ویرایش بوسیله کاربر 1396/09/25 08:33:49 ب.ظ
| دلیل ویرایش: مشخص نشده است فایلهای الصاق شده : جن وانس.pdf (360kb) تعداد دانلود 1 بار.شما نمی توانید ضمائم را ببینید/دریافت کنید. ثبت نام کنید.
|
|
|
|
رتبه: Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1394/05/02 ارسالها: 26 مکان: ایران تهران 1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
جن چيست؟تفاوتها و شباهتهاي انسان و جن چيست؟ نعمتهاي جنيان در سوره رحمان كدام است؟ تفسيري متفاوت از فباي الاء ربكما تكذبان در سوره رحمان
جِن چیست؟ بخشي از تفسير سوره رحمان
طبق مطالب آیه 14 سوره رحمان اصلِ وجودیِ جن با ما تفاوت دارد، ما، و جهانی که می شناسیم، از «مادّه» (عناصری که در جدول مندلیف لیست شده اند) به وجود آمده ایم، اما جن به تعبیر آیه 14 از چیزی بوجود آمده که (قاعدتا) باید بیرون از لیست مندرج در جدول مندلیف باشد و ظاهرا می باید به همین دلیل باشد که جن و ملائکه و روح را نمیتوانیم حس کنیم، نه چشم ونه دوربین ها ونه میکروسکوپ ها که ادامه چشم ما هستند، ونه سنسور های دقیق دیگر، تا کنون آنها را حس نکرده و گزارش علمیی در این مورد ثبت نشده، گرچه خیالبافی (از جنس «هری پاتر»ی و «جن گیر»ی وغیره و غیره) زیاد است.
ظاهرا می باید منشاء وجودیِ جن چیزی باشد که در فیزیکِ ذراتِ بنیادی به آن «ضد مادّه» میگویند. در هر حال جنّ وجود دارد زیرا در قرآن وجودشان صراحتا مهر تایید دارد و برایشان صفاتی ذکر شده، همانطور که برای ملائکه و روح شده است.
از جمله صفاتشان این است که مانند انسان با شعورند و صاحب منطق می باشند و از همه مهمتر اینکه مانند انسان صاحب اختیارند.
منابع مطمئنی که اطلاعاتی از آنها بما میدهد یکی همین سوره رحمان است و نیز سوره جن و نیز آیات 29 تا 31 سوره احقاف ونیز آیات دیگری در اینجا و آنجای قرآن – مثلا آیه های 27 سوره حجر و 112 و 128 و 130 انعام و 12 و 14 سباء و 17 و39 نمل و 88 اسراء وغیره – است.
توافق ها و تفاوت های انسان وجن در مقابل نعمت ها
اگر سخن ما راجع به اختلاف ذاتیِ انسان و جن صحیح باشد - که ظاهرا بر اساس آیه 15، صحیح هم هست – واضح است که استفاده این دو نوع موجود نمیتواند یکسان باشد.
واضح ترین موارد تفاوت ها در مورد نعمت های ردیف 9 و 10 است که جن نمیتواند از آنها استفاده کند زیرا نعمت های مذکور با ذات مادّیِ انسان تناسب دارد. ما غذاهای مذکور را که از جنس مادّه (عناصر جدول مندلیف) است تغذیه نموده و آنها را تبدیل به جزئی از وجود خویش میکنیم. اما جن که اساسا موجودی مادّی نیست چگونه غذای مادّی را تبدیل به وجود غیر مادّی خویش کند؟
لذا در اینجا به این نکته میرسیم که خداوند از آن لحاظ غذاهای انسانی را برای جن نیز نعمت قلمدادکرده که میدانسته عده ای از انسانها با درک اِشکال پیش گفته متوجه این نکته خواهند شد که منظور خداوند این بوده که ای انسانها! کدام نعمت غذائیِ پروردگارتان را تکذیب میکنید و ای جنّیان! شماهم که نعمت های غذائیِ مشابهی (منتها از جنس ضدّ ماده که عملکرد آنها در وجود شما مانند عملکرد غذاهای مادی در وجود انسان ها است) دارید کدام نعمت های غذائی پروردگارتان را تکذیب میکنید؟
چون خداوند میدانسته که عده ای از انسانها و جنیان باشعور میباشند از اینهمه توضیحات صرفنظر کرده و با آنهمه تکرار ترجیع بند، فقط به جلب توجه آنها که سبب حرکت فکرشان خواهد شد پرداخته است. بنا براین معنی «فبای آلاء ربکما تکذبان» این خواهد بود که «ای انسانها و ای جنیان! پس کدامیک از نعمتهای پروردگارتان که نمونه مادّیش را برشمردم ونمونه ضد مادّیش را که از دسترسی فکر انسانها خارج است برنشمردم ولی شماکه دارید استفاده میکنید میدانید چه میگویم را تکذیب میکنید؟»
، به نظر می آید تا کنون هیچ مفسری به این فکر نیفتاده که چرا خداوند اینهمه ترجیع بند «فبای آلاء ربکما تکذبان» را تکرار فرموده! اینهمه تکرار؟ آنهم بی جهت؟ آنهم توسط کسی که حکیم مطلق است؟
تکرار زیاد ترجیع بند فوق مارا به این نتیجه میرساند که نعمت های برشمرده، نعمتهای هر دو نوع از موجودات است. یعنی اینکه منظور از دو مشرق، مشرق آدمیان و مشرق جداگانه جنیان است، و دو دریائی که با هم مخلوط نمیشوند دریاهای آدمیان (که در نقشه های جغرافیایی با جزئیاتش می شناسیم) و دریاهای جنیان (که هیچ اطلاعاتی از آن نداریم) است. خلاصه اینکه جنیان هم مانند ما زندگی های کاملی دارند و در مشرق ومغرب خویش اند و در دریاهای خویش کشتی رانی میکنند و استخراج گوهر های خویش را دارند واین دو نوع زندگی مفصل و کامل هیچ تداخل و تزاحمی ندارد.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
حضرت آیت الله جوادی آملی حفظ الله :
جن را آنطوري که قرآن کريم معرفي ميکند، موجودي است قبل از انسان خلق شد و اصل او از آتش است، همانطوري که انسان اصلش از خاک است. نسل او از آب است، از نطفه است، همانطوري که انسان اصلش از خاک و نسلش از «ماء مَهين» است
و اينها مؤمن دارند، کافر دارند، بعضي اهل بهشت هستند، بعضي اهل جهنم هستند: نشان ميدهد که اينها جهنمي دارند که وصف بهشتيهاست، نشان ميدهد که اينها بهشتي دارند. قبل از انسان اينها خلق شدند.
واژه جن، جان که جمع آنها يا اسم جمع آنها «الجن» است، اين سه واژه در قرآن به کار رفت؛ اما أجنّه جمع جنين است، نه جمع جن که خدا به انسانها خطاب ميکند، ميفرمايد: همه شما أجنّه بوديد؛ يعني جنين بوديد در رحِم مادرانتان. أجنّه جمع جن و اينها نيست، جمع جنين است؛ يعني کودکان.
اين جن که قبل از انسان موجود بود، از نظر حرکت خيلي قوي است و از نظر ادراک مثل انسان نيست، لذا گرچه اينها پيغمبر دارند؛ ولي پيغمبر اينها از انسان است، نه از خود اينها. در قرآن کريم هيچ جايي دلالت ندارد که ما پيغمبري داشته باشيم از جن. جنها چون مکلّف هستند، پيغمبري دارند، مسلمان دارند، کافر دارند، منافق دارند. شيعيان آنها و مسلمانان آنها کاري به کار کسي ندارند و اگر انسان مزاحم آنها نباشد، آنها هم کاري به کار انسان ندارند.
پناه بردن به آنها هم يک نحوه رهَق و عصياني است نابخشودني که
﴿كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ
يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ﴾.
جلسه تفسیر سوره مبارکه جن (11-12-97) 🌹
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,972
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
تفاوت جن با فرشته و ملک چیست؟ ایا هر شیطانی ،جن است؟
جهت توضیحات بیشتر به لینک زیر مراجعه نماییدفرشته با جن و شیطان چه تفاوتی دارد؟
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,972
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
نگاهي متفاوت به مصاديق جن
اخيرا آقاي امير تركاشوند سلسله یادداشتهایی با عنوان کلیِ «جنّ انسان است» را تنظیم و منتشر کردهاند تا بنا بر نقل خود، "با بازخوانی آیات قرآن، نقاب از چهرهٔ نامرئی، اشباحی و ارواحیِ جنّ بردارم و این موجود حقیقی را در ادبیات قرآنی «بشرهای غریبه و نامأنوسِ آنسوی مرزها و متعلق به نژاد و قوم متفاوت (نسبت به اقوام نبیمحور)» معرفی کنم."
قسمتهايي از ياداشتهاي ايشان در ادامه مي ايد:
الف -معناي جن و نامرئي نبودن ان
نکتهٔ مورد غفلت در تفسیرها، این است که پس از ترجمهٔ درستِ جنّ و مشتقاتش به «پوشیده بودن و پوشیدگی»، از آن ارادهٔ «نامرئی» (ذاتاً نامرئی و نادیدنی) میکنند حال آنکه جنین که در بطن مادر قرار دارد و از دیدهها پوشیده است، معنایش این نیست که آن جنین، موجودی نامرئی و دیدهناشدنی است بلکه صرفاً به این معناست که شکم و جدارهٔ مادر، حائل شده و مانع رؤیتِ آن جنینِ دیدنی و موجب پوشیدگیِ آن طفلِ قابل رؤیت از چشمها گردیده؛ و در واقع جنین ذاتاً نامرئی نیست
چنانکه جنّ نیز که به معنای پوشیده است معنای نامرئی و ذاتاً نادیدنی از آن مستفاد نمیشود بلکه فاصلهٔ جغرافیایی و مرزهای دریایی (چون بطن مادر) موجب پوشیدگی آنها از انظارِ اقوام و ملل دیگر، و مانع دیدهشدنشان میگردید به ویژه که در آن روزگار فواصل قومها از یکدیگر زیاد، دسترسی به یکدیگر بسیار سخت، و اطلاعات از یکدیگر بسیار اندک بود، و به همین خاطر مردمِ همقبیله و همقوم، یکدیگر را میدیدند و پوشیده از هم نبودند ولی مردمِ غیر همقوم و با فواصل جغرافیایی زیاد یکدیگر را نمیدیدند و از هم پوشیده بوده و غیر مأنوس و تا حدودی عجیب و غریب مینمودند. همچنین جانّ به معنای مار را از آن رو پوشیده گویند که لانهاش درون خاک بوده و همین خاک موجب پوشیده بودنش از انظار شده و نه اینکه آن را موجودی نامرئی بشماریم
بنابراین معنای پوشیده بودن در جِنّ، حکایت از نامرئی و نادیدنی بودنش ندارد بلکه حکایتِ: دور از چشم بودن ، فعلاً قابل رؤیت نبودن، و وجود حائل برای رؤیت را دارد.
ب (تشابه جنّ و انس)
۱- در بهشت از جن و انس با میوه و خرما و انار پذیرایی میشود: فیهما فاکهة و نخلٌ و رُمّان. فبأیّ آلاء ربکما تکذّبان (رحمٰن ۶۸). روشن است که میوه و خرما و انار فقط ویژهٔ بشر است و نه موجود نامرئی و شبح و دو بُعدی و شعلهوار؛ بنابراین جن نیز همانند انس بوده و پیکری مشابه دارند
۲- جن و انسِ مُجرم در روز بازپسین، از چهرهشان شناخته میشوند؛ پیشانی و پای اینان را میگیرند و به سمت جهنم و آب جوشان میبرند: فیَومئذ لا یُسئل عن ذنبه إنس ولا جانٌ. فبأیّ آلاء ... یُعرف المجرمون بسیماهم فیُؤخذ بالنواصی و الأقدام ... (رحمٰن ۴۱) این آیه به روشنی از اعضای جسمانی مشخص: پیشانی و پایِ جن و انس سخن میگوید و نه از موجودی غیرجسمانی یا شبحوار یا شعله و هیئتی از آتش؛ بنابراین جن و انس هر دو پیکری مشابه و بشری دارند
۳- از جن و انس گلایه میکند که چرا از قلب و چشم و گوششان به شایستگی استفاده نکردند: ولقد ذرأنا لجهنّم کثیراً من الجن و الانس لهم قلوبٌ لا یفقهون بها ولهم أعینٌ لا یُبصرون بها ولهم آذانٌ لا یسمعون بها أولئک کالأنعام بل هُم أضلّ أولئک هم الغافلون (اعراف ۱۷۹) این آیه قرینهای است بر شباهت و یکسانیِ دستگاههای ادراکی/احساسی، بینایی و شنواییِ جن و انس
۴- همآغوشانی که در بهشت برای جن و انس تدارک شده شبیه هم است چه، هم جنها امکان کامگیری از آنها را دارند و هم اِنسها؛ و حتی چنین برداشت میشود که این امکان مشابه، برای دنیایشان نیز برقرار بوده: فیهنّ خَیراتٌ حسان. فبأیّ آلاء ... حورٌ مقصوراتٌ فی الخیام. فبأیّ آلاء ... لم یطمثهنّ إنسٌ قبلهم ولا جانٌ. فبأیّ آلاء ... (رحمٰن ۷۵-۷۰) فیهنّ قاصرات الطرْف لم یطمثهنّ إنسٌ قبلهم ولا جانّ (رحمٰن ۵۶). این آیات نشان میدهد که همخوابهٔ جن همانند همخوابهٔ إنس بوده و پیکر و اندامی بشری دارد و در نتیجه خودِ جن نیز همانند إنس واجد پیکر و اندامی بشری است
۵- جن و انس را مانند هم میتوان هنگام خشم بر زمین زد و زیر پا نهاد و به باد کتک گرفت: و قال الذین کفروا ربّنا أرِنا الذیْنَ أضلّانا من الجنّ و الإنس نَجعلهُما تحت أقدامنا لیکونا من الأسفلین (فصّلت ۲۹). این آیه قرینهای بر وجود پیکری بشری برای جن (و همانند انس) است و نه گواه هیئتی از آتش و یا موجودی نامرئی
۶- جن (همانند انس) اگر بدکار و ستمگر باشد وعدهٔ جهنم و حتّی هیزم جهنم شدن به او داده شده، و اگر راستکردار باشد وعدهٔ آب گوارا: و أنّا منّا المسلمون و منّا القاسطون ... و أما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا. و ألّوِ استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماءً غدقا (جن ۱۶-۱۴). پس جن، که مانند إنس متنعم به آب گوارا و معذب به آتش جهنم است لابد موجودی نامرئی و دو بعدی یا هیئتی از آتش نیست چرا که وعد و وعید یادشده، تنها برای موجود مکلفِ جسمانی قابل تصور است که همان بشر (اعمّ از جن و انس) است
۷- رسولان الهی از جنس همان کسانیاند که بر آنها فرستاده شدهاند بطوریکه اگر آن کسان فرشته باشند ناچار فرستادگان نیز باید فرشته باشند. قرآن در بارهٔ جن و انس به پیامبری مشترک از جنس خودشان اشاره میکند: یا معشر الجنّ و الإنس ألم یأتکم رُسلٌ منکم یقُصّون علیکم آیاتی و یُنذرونکم لقاء یومکم هذا قالوا شهِدنا علیٰ أنفسنا و غرّتهم الحیوة الدنیا و شهدوا علی أنفسهم أنّهم کانوا کافرین (انعام ۱۳۰)، قل لو کان فی الأرض ملائکةٌ یمشون مطمئنّین لنزّلْنا علیهم من السماء ملَکاً رسولاً (اسراء ۹۵) ... و لو جعلناه ملکاً لجعلناه رجلاً و للبسْنا علیهم ما یَلبسون (انعام ۹) بنابراین جن از نظر جنس و ابعاد جسمی و پیکر بشری همانند یوسف و موسی و محمد و... که بر جن و انس مبعوث شدهاند میباشد
۸- جن و انس در بهشت بر پُشتیِ ابریشمبافت و بالشِ سبز تکیه میزنند: متّکئین علی فُرُش بطائنها مِن استبرق ... متکئین علی رفرف خُضْر و عبقریّ حسان. فبأی آلاء ... (رحمٰن ۵۴ و ۷۶). روشن است که جن اگر آتش و شعله باشد نه تنها نمیشود بر پشتی و بالش تکیه زند بلکه آن را میسوزانَد؛ پس ناچار باید قائل به تشابه پیکرش با إنس شد
۹- قرآن از «همکاری و دشمنی و پناهدهیِ» جن و انس سخن میگوید: قل لئن اجتمعت الإنس و الجن علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا (اسراء ۸۸) وکذلک جعلنا لکُل نبیّ عدوّاً شیاطین الأنس والجن یوحی بعضهم إلی بعض زخرفَ القول غروراً ولو شاء ربّک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون (انعام ۱۱۲) وأنه کان رجال من الإنس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا (جن۶) چون ارتباط با موجود نامرئی و شَبَح و هیئتی از آتش ثابت نشده، ناچار باید آن ارتباطات را میان تقسیمات بشریِ عصر نزول (: همقوم و خارجی، سیاهپوست و گندمگون، عادی و پیشرفته و...) جستجو کرد
ج- جن از آتش نيست
منشأ شایعهٔ خلقت از آتش: شایعهٔ خلقت جن از آتش مربوط به دو واژهٔ جانّ و ابلیس در ۴ آیهٔ زیر است: قال [ابلیس] أنا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین (اعراف ۱۲ ، ص ۷۶) والجانّ خلقناه من قبل من نار السموم (حجر ۲۷) و خلق الجانّ من مارج من نار (رحمٰن ۱۵)
در این آیات: ابلیس فقط «یک» شخص از جنهاست. جانّ نیز یا: الف- همان ابلیس است که در این صورت تمام چهار باری که خلقت از آتش در قرآن آمده، همه مربوط به شخص واحدی به نام ابلیس است و نه لزوماً دیگر جنها، به ویژه که این شخص برخلاف دیگر جنها بوده و فرجامی سیاه از خود به جا گذاشت و در نتیجه تفرّدش به چیزی خاص (و یا برداشتی خاص از خلقتش) بیراه نخواهد بود. ب- و یا اشاره به أبو الجن (اولین نیای جنها) که در احادیث نامش شومان (شوما /سوما) آمده دارد که در این صورت تمام آن چهار آیه فقط به دو شخص از جنها برمیگردد: ابلیس و شومان؛ در این صورت؛ اولاً مگر هیچ احدی از انسها (که خلقتِ نیایشان از خاک اعلام شده) اندام و پیکرشان همچو مجسمهها از خاک و گل است که انتظار داشته باشیم آحاد جن نیز باید هیئتشان از صِرف آتش باشد؟ بنابراین همچنانکه هیچ إنسی را نمیتوانید مشاهده کنید که هیئت و پیکرش از خاک و گِل ساخته شده باشد به همان ترتیب نباید انتظار داشت که افراد و آحاد جن نیز هیئتی شعلهوار و از آتش داشته باشند. ثانیاً چه بسا وقتی میگوییم آدم از خاک، و أبو الجن از آتش خلقت یافتند مراد این باشد که آدم فقط از خاک ولی نیای جنها علاوه بر خاک، با آتش، گِلَش پخته شد و حرارت دید؛ چنانکه در مورد کیومرث اولین انسان در روایت ایرانی گویند: «نخست اورمزد از روشنیِ ازلی، هیأت آتش را آفرید و كیومرث را به این شكل خلق كرد و گرمی این نور ازلی است كه در نطفۀ آدمیان وجود دارد، اما تن او از گِل یا از زمین آفریده شد» و حتی گِلشاه لقب یافت.
حال حتی اگر جانّ را فرضاً معادل جن بدانیم باز خلقت از آتش: یا مثلاً به خلقت «اولیهٔ» کیومرث از هیئت آتش و استمرار آن در نطفهٔ «ایرانیان» بازمیگردد (خلقت کیومرث هزاران سال زودتر از آدم اعلام شده) و یا مثلاً به «آفریقائیانِ» سوخته از آتش آفتاب برمیگردد (سکونت بشر در قارهٔ سیاه گویا قدیمتر از خلقت آدم است) و یا احتمالات دیگر.ویرایش بوسیله کاربر 1399/05/01 09:47:06 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,972
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
واژه ﺟﻦ در ﻟﻐﺖ
ﺟﻦ در ﻟﻐﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﭘﻨﻬﺎن و ﭘﻮﺷﻴﺪه اﺳﺖ و ﺗﻤﺎم ﻣﺸﺘﻘﺎت اﻳﻦ واژه ﻧﻴﺰ ﺑﺮ اﺳﺘﺘﺎر، ﭘﻨﻬﺎﻧﻲ و ﭘﻮﺷﻴﺪﮔﻲ دﻻﻟﺖ دارﻧﺪ جنّه به فتح جيم، پوشيده شدن چيزي از حواس است و جن - به فتح جيم - به معناي پوشيدن و مستور كردن است. به عقيده ابن اثير، جن به جهت پوشيدگي و مخفي بودن از ديدگان، «جن» ناميده شده است، چنانكه موجود مستور در رحم مادر را «جنين» ناميده اند.
قلب را هم از آن جهت كه ظاهر نيست و از حواس ظاهر پنهان است«جنان» گفته اند. جنَّه هم به معناي سپر و آنچه شبيه آن باشد، آمده است اما جِنَّه اسم مصدر و به معناي جن و جنون است. همچنين اين واژه به معناي فرشتگان، پريان و ديوانگي آمده است، زيرا فرشتگان و پريان نامرئي هستند و مجنون نيز به كسي ميگويند كه عقل از او پنهان گشته است.
جان هم به معناي يك نوع از جن و نوعي از مار (مار سفيد) آمده است. برخي جان را مار سفيد، سياه چشم و بيآزاري دانسته اند كه اغلب در خانه ها يافت ميشود و علت اين تسميه، شايد مخفي بودن آن باشد.
جن در قرآن
ﻗﺮآن ﻛﺮﻳﻢ در ﺷﺎﻧﺰده ﺳﻮره، از ﺟﻦ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪ اﺳﺖ ّ. در آﻳﺎت ﻗﺮآن ﺑﺎ ﺳﻪ واژه ،«اﻟﺠﻦ» ﺟﺎن « و »«ﺟنه » ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺒﻲ درﺑﺎره ﺟﻦ اﺷﺎره ﺷﺪه اﺳﺖ .
واژه «جن» 22 ّ» بار، واژه جان» 7 بار و واژه جنّه« » هم 3 بار، مجموعاً در 31 آيه آمده اند كه در هفده آيه، جن همراه با انسان ذكر شده است.
خلقت جن در عالم آفرينش، موجودات غير محسوسي وجود دارند كه براي ما در شرايط عادي قابل درك حسي نيستند، اما وجود آنها به واسطه آيات الاهي اثبات شده است، مانند روح، ملائكه، جن و... .
قرآن كريم خلقت جن را چنين بيان فرموده است: ولَقد خَلقنا اْلانسانَ من صلصلٍ من حماء مسنونٍ و الجانَّ خلقنه من قَبلُ من نّار السمومِ». (حجر، 26 و 27 ) «سموم» باد داغي است كه اثر سمي دارد و علت اينكه آن را سموم ميگويند اين است كه در مام بدن يعني در منفذهاي بدن وارد ميشـود
در آياتي ديگر ميخوانيم: «... خلق الانسان من صلصلٍ كَالفَخّار َّ * و خَلَقَ الجان من مارجٍ من نّارٍ .» ( رحمن، 14و15 ( كلمه «مارج» به معناي زبانهاي خالص و بدون دود از آتش است.تفسير روح البيان مي گويد: مذكور است كه مارج، آتش است ممتزج به هوا كه آن را هواي مشتعل گويند. پس جان مخلوقي است از دو عنصر آتش و هوا، آدم آفريده شده از دو عنصر آب و خاك. چون آب و خاك به هم شوند آن را طين گويند و چون هوا و آتش مختلط گردد آن را مارج خوانند.
در آيات قرآن، غالباً در مقابل انسان، جنّ و در مواردي جانّ به كار رفته است.
درباره اينكه آيا جانّ، همان جنّ است، اقوالي مطرح شده است:
ابن عباس مي گويد: 1-منظور از جانّ، پدر جنّ است، همانطور كه آدم ع پـدر بشـر است. .2 منظور از جانّ نسل جنّي ابليس و يا نوع مخصوصي از جن است. (راغب ،اصفهاني ) .3 جان همان ابليس است. (رازي، 1417 :19 ،180 )
با استناد به آيات قرآن چنين به نظر ميرسد كه مقصود از جنّ و جانّ يكي است، زيرا در برخي آيات (حجر، 27؛ رحمن، 15 )به خلقت جانّ اشاره شده و اين خلقت، همانند خلقت جنّ در مقابل خلقت انسان قرار گرفته است و برخي از مفسرين نيز مانند علامه طباطبايي با تأكيد بر نوعي ارتباط ميان خلقت جنّ و خلقت جانّ، جانّ را همان جنّ و يا نوعي از انواع جنّ ميدانند.
ديدن جن جن از موجودات مجردي است كه در جهان مادي از چشم انسان پنهان است، امامشاهده آنها براي برخي به اذن الاهي امكانپذير است. در قرآن نيز به طور صريح به رؤيت جن اشاره نشده، اما طبق ظاهر برخي از آيات، جنها ما را ميبيند ولي ما آنها را نميبينيم. خداوند متعال درباره بر حذر داشتن بني آدم از شيطان و اتباع او ميفرمايد: «انه يراكم هو و قبيلُه من حيثُ لا تَرَونَهم». ( اعراف، 27 ) جن از نظر قرآن مانند فرشته، موجودي نامرئي است ولي گاهي به صورتي ممثّل و قابل رؤيت ميشود. داستان حضرت سليمان در قرآن و خدمت جنّها به آن حضرت، از قبيل ساختن كاخها و تمثالها (سبأ، 12و13 (و همچنين جريان لشكركشي او به مملكت سبأ كه عفريتي از جن به وي گفت: «من تخت ملكه سبأ را قبل از آنكه از جاي خود حركت كني نزد تو ميآورم» (نمل، 17ـ39 ) نمايانگر تجسم جنّ به صورتهاي ديگر است، زيرا جن از صور مثالي است كه به اذن خداوند ميتواند به هيأت انسان يا به هر شكل ديگري از جمله حيوانات درآيد.
وﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎي ﺧﻠﻘﺖ ﺟﻦ از ﻣﻨﻈﺮ ﻗﺮآن و رواﻳﺎت ،اﻟﻬﻪ وﻛﻴﻠﻲ ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﻋﻠﻤﻲ ـ ﭘﮋوﻫﺸﻲ اﻧﺪﻳﺸﺔ ﻧﻮﻳﻦ دﻳﻨﻲ 1386 زﻣﺴﺘﺎن ، ﺳﺎل ﺳﻮم، ﺷﻤﺎره ﻳﺎزدﻫﻢ 125 - 101ﺻﻔﺤﺎتویرایش بوسیله کاربر 1399/05/05 01:26:33 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,972
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
مراد از پناهنده شدن مردانى از انس به مردانى از جنّ
وَ أَنَّهُ كانَ رِجَالٌ مِّنَ الانسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الجِْنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقاً
راغب مى گويد: كلمه ((عوذ)) به معناى ملتجى شدن به غير است و جمله ((رهقه الامر)) معنايش اين است كه قهر فلان امر بر او احاطه كرد كلمه ((رهق )) به گناه و طغيان هم تفسير شده . بعضى هم آن را به ترس و شر معنا كرده اند. بعضى ديگر گفته اند: به معناى ذلت و ضعف است . و همه اين معانى لازمه معناى اصلى كلمه است .
و مراد از پناه بردن انس به جن - بطورى كه گفته اند اين است كه در عرب رسم بوده كه وقتى در مسافرت در شب به بيابانى بر مى خوردند از شر جانوران و شر سفيهان جنى به عزيز آن بيابان كه سرپرست جنيان است پناه مى بردند و مى گفتند: من پناه مى برم به عزيز اين وادى از شر سفهاى قومش . و از مقاتل نقل شده كه گفته : اولين كسى كه به جن پناهنده شد طايفه اى از يمن ، و سپس قبيله بنى حنيفه بودند، و آنگاه در همه عرب شايع گرديد.
و بعيد نيست مراد از ((پناهنده شدن به جن )) اين باشد كه براى رسيدن به مقاصدشان به كاهنى مراجعه نموده ، از او بخواهند جن را به كمك دعوت كند، و اينكه گفته اند: رسم بوده هر گاه از اذيت و مضرت جن مى ترسيدند، به مردانى از انس مراجعه مى كردند، به همين معنا برگشت مى كند.
در تفسير قمى به سند خود از زراره روايت كرده كه گفت : من از امام باقر (عليه السلام ) از آيه ((و انه كان رجال من الانس يعوذون بر جال من الجن فزادوهم رهقا)) پرسيدم . فرمود: رسم دوره جاهليت اين بود كه مردى راه مى افتاد تا به نزد كاهن برود، و معتقد بود شيطان به كاهن وحى مى كند، و از كاهن مى خواست تا به شيطان بگويد فلان شخص به تو پناه برده .
تفسير الميزان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,972
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
حرمت کهانت و تسخیر جنیان
از نظر آموزههای اسلام و حکم فقه اسلامی، کهانت به معنای تسخیر جن و ارتباط با آنان برای پیشگویی، اقدامی حرام و هر گونه درآمدی از آن به عنوان مکاسب محرم تلقی میشود و نمیتوان از چنین راهی امرار معاش کرد و به کسب درآمد پرداخت. بنابراین، کسانی که به کهانت اقدام میکنند یا از طریق کاهن بر آن هستند تا پیشگویی داشته باشند و از اخبار غیب آگاه شوند، کاری حرام مرتکب می شوند.(مکاسب، شیخ انصاری،ج۲، ص۳۳؛ جامعالمقاصد، ج۴، ص۳۱؛ ریاضالمسائل، ج۱، کتاب تجارت)
کسی که به کهانت اقدام میکند، از دین اسلام خارج شده است؛ زیرا پیامبر گرامى اسلام، حضرت محمد بن عبداللَّه(ص) فرمودند: مَنْ تَکَهَّنَ اوْ تُکَهِّنَ لَهُ فَقَدْ بَرِءَ مِنْ دِینِ مُحَمَّدٍ؛ کسى که کهانت و پیشگویى کند و یا نزد پیشگو برود، از آیین اسلام برائت و بیزارى جسته است. (وسائلالشيعه، ج 12، ابواب ما يكتسب به، باب 26، ح 2)
از نظر اسلام نه تنها کهانت باطل و حرام است، بلکه کسانی که نزد آنان می روند تا از اخبار غیبی و پیشگوییهای آنان مطلع شوند، آنان نیز گناهی بزرگ مرتکب می شوند. از همین رو امام صادق(ع) به نقل از پیامبر اسلام(ص) فرمودند: مَنْ مَشى الى ساحِرٍ اوْ کاهِنٍ اوْ کَذّابٍ یُصَدِّقُهُ فیما یَقُولُ فَقَدْ کَفَرَ بِما انْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ؛ کسى که به سراغ جادوگر، یا پیشگو، یا آدمهاى دروغگویى که از آینده خبر مىدهند، برود و گفتار آنها را تصدیق کند، نسبت به کتاب قرآن کفر ورزیده است!( وسائلالشيعه، ج 12، ابواب ما يكتسب به، باب 26، ح 3)
بر اساس این روایات و روح احکام اسلامی میتوان دریافت که نه تنها کهانت حرام و گناه است، بلکه هر عملی که در راستای پیشگویی نه پیشبینی انجام میشود مانند استفاده از رمل و اسطرلاب و حساب اعداد و دیگر علوم غریبه یا هیپنوتیزم و خواب مغناطیسى، تا از اخبار آینده آگاه شود، حرام و گناه است.
نقل از
https://fa.abna24.com/ne...دیدگاه-قرآن-درباره-کهانت،-تسخیر-جن-و-پیشگویی_746641.html
امام خميني در تحریر الوسیله می فرمایند: تسخیر جن حرام و غیر جایز است بهر حال سزاوار نیست آدمی که اشرف مخلوقات است برای تسخیر جن که موجودی پائین تر از شخصیت آدمیان است سرمایه گذاری کند. ملاک، حرکت در مسیر تقوا و طهارت و بهره جویی از استعدادهای خدادادی در ضمیر و باطن انسان است نه این که قوای خود را تعطیل کند و به قوای دیگران روی آورد.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,972
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
برداشتي متفاوت از معناي جن در ايات قرانانعام:130
ـ [در روز قيامت خداوند از آنان ميپرسد:] اي گروه جن و انس 228 [=فريبكارانِ در نقاب نفاق، و ساده لوحان احساس باور] آيا رسولاني از ميان خودتان [از جانب خدا] براي شما نيامدند تا آيات مرا بر شما حكايت كنند و از ديدار امروزتان [در مواجهه با عذاب اعمال] هشدارتان دهند؟ گويند: [آري] علية خويش گواهي ميدهيم. و زندگي دنيا [اين چنين] آنان را فريفت و [اينك به ناچار] به زيان خويش گواهي ميدهند كه بيگمان پيوسته حق را انكار ميكردند.
______________
228- در اين سوره (و نيز سورة الرحمن) چهار بار «انس و جنّ» آمده است كه بيش از ساير سورهها ميباشد، از اين روي شايسته به نظر ميرسد اگر تأمل بيشتري در معناي قرآني «انس و جنّ»، با نگاهي به موارد كاربرد آن، در كتاب الهي بكنيم.
قرآن دربارة آدميزاد سه واژة به ظاهر مشابه: ناس، انسان و انس را به كار برده است كه به رغم مشابهت ظاهري، تفاوت معنايي ظريفي باهم دارند؛ بيش از همه (241 بار) «ناس» در قرآن آمده است كه دلالت بر نوع آدمي و تودههاي «مردم» ميكند. بعد از آن «انسان» (65 بار) است كه ناظر به ويژگيهاي نيك و بد اخلاقي اين موجود است و خدا هرگاه بخواهد از صفات و خلقيات آدمي سخن بگويد عنوان «انسان» را برميگزيند. نام «اِنس» در مرحلة سوم (18 بار) قرار دارد كه همواره با «جن» آمده است. اگر كلمة «جن» در قرآن، «پوشيده و نامحسوس بودن» را تداعي ميكند، درست در جهت معكوس، كلمة «انس»، دلالت بر «محسوس و آشكار» بودن ميكند. اولي به دلايل متعدد طبيعي يا تصنّعي، براي ما ناشناخته ميآيد، و دومي محسوس و ملموس است.
در كلمة «انس» مفهوم «احساس» (حواس پنجگانه) غلبه دارد، مثل احساسي از آتش كه در بياباني سرد و تاريك به موسي(ع) دست داد (إِنِّي آنَسْتُ نَارًا- طه 10 (20:10) ، نمل 7 (27:7) ، قصص 29 (28:29) ). احساس به سن بلوغ رسيدن را نيز قرآن با كلمة انس بيان كرده است: نساء 6 (4:6) - ... فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا... آشنائي و اُنس گرفتن با ديگران نيز از عواطف و احساسات آدمي ناشي ميشود (نور 27 (24:27) - ...لا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا...).
سؤال اصلي اين است كه منظور از «انس و جن» در اين آيه و نيز آية 112 همين سوره (6:112) (وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ...) كه از جبهة مقابل پيامبران نام ميبرد، چه كساني بوده و هستند؟
دشمنان پيامبران را قرآن در آيات متعددي به دو گروه: مستكبران و پيروان آنها تقسيم كرده است (اعراف 75 (7:75) ، سبا 31 (34:31) تا 34، ابراهيم 21 (14:21) ، غافر 47 (40:47) و...) كه گروه اول را همان طاغوتها و جبّاران ظالم تاريخ، و گروه دوم را تودههاي تبعيت كنندة از نظام حاكم و اعضاي حزب باد! تشكيل ميدهند (جالب اينكه از 18 باري كه جن و انس در قرآن باهم آمدهاند، 13 بار آن دلالت بر شرّ بودن و دشمني اين دو گروه با حق ميكند). قرآن گروه نخست را به دليل فريب شبانهروزي مردم با تبليغات و وعدههاي دروغين (سبا 33 (34:33) )، پوشاندن نيّت ناپاك خود و ناشناخته ماندن اهداف واقعيشان، با واژة «جن»، كه دلالت بر پنهان بودن ميكند، معرفي كرده و گروه دوم را كه عقل و خرد را در پيروي كوركورانه از ستمگران قرباني ميكنند، با واژة «انس»، كه دلالت بر «احساس گرائي» و تمايل به اُبهت ظاهري و زرق و برق حاكمان ميكند.
اينك بايد پرسيد كدام واقعيت تاريخي و عقل سليم گواهي ميدهد كه موجوداتي غيرمادّي و ناشناخته به نام «جن»، اكثريت انسانها را به پيروي از خود در طول تاريخ واداشتهاند!؟ ملتهاي گذشته در طول تاريخ جز سرسپردگي به طاغوتها و جبّاران و جيرهخواري از سفرة قدرت آنها، از كدام «جن و پري» تمتّع و بهرهمندي جستهاند؟ آيا جملة «كَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ» (در سرآغاز آية 129 (6:129) ) بيانگر «ولايت» و سلطة ستمگراني از ميان خود آدميان بر جوامع بشري نيست كه مصداق واقعي مفهوم جن (فريبكار، رياكار، منافق صفت و پنهان كار) هستند؟
قرآن در يک تقسيمبندي کلي، جبهه مقابل پيامبران را به دو دسته جن و انس تقسيم کرده است؛ ميفرمايد براي هر پيامبري شيطان صفتاني از جن و انس قرار داديم (انعام 112 (6:112) ). روز قيامت دوزخيان از خدا ميخواهند کساني از جن و انس را که موجب گمراهي آنان شدهاند، نشان دهد تا لگدکوبشان کنند (فصلت 29 (41:29) ). آيا جز اين است که لگدکوب کردن مربوط به آدميان خاکي است!؟ آيا جز ارباب زر و زور و تزوير و سرسپردگان وابسته و مقلّد آنها از ميان مردم (ناس) كسان ديگري مورد نظر هستند؟ اين آيات تنها مربوط به مشرکين معاصر پيامبر نيست، مخاطب قرآن همه آدميان در همه ادوارند. به فرض هم اگر کساني در آن زمان جنپرست (به معناي مصطلح) بوده باشند، آيا در روزگار ما و تاريخي که خواندهايم، جامعهاي را سراغ داريد که جنپرست بوده باشند!؟
در قرآن آمده است که در دنيا رجالي از انس، به رجالي از جن پناه ميبرند (سوره جن آيه 6 (72:6) )، ما در دنيا از پناه بردن هموطناني (مأنوس) به بيگانگان (به دليل خودباختگيهاي فرهنگي يا جلب منافع در پناه آنها) خوانده و شنيدهايم، اما هرگز شاهد پناه بردن آدميان به موجودات نامريي نبودهايم.
براي بررسي بيشتر در مفهوم دوگانه جن و انس، به اين آيات نيز رجوع کنيد: اعراف 38 (7:38) و 179 (7:179) ، فصلت 25 (41:25) ، احقاف 18 (46:18) ، رحمن 33 (55:33) ، جن 5 (72:5) ، هود 119 (11:119) ، سجده 13 (32:13) ، و ناس 6 (114:6) .
نكتة ديگر تفاوت ريشه و اصل كلمات ناس، اِنس و انسان ميباشد كه تأثير مهمي روي معنا و مقصود آنان ميگذارد. ناس (مردمان) از ريشة «نوس»، به ويژگي تحرّك، جابجايي و آمد و شد آدميان اشارت دارد. همچنانكه نوسان بيانگر حركت و تكان خوردن است. در زبان عربي در مورد راندن شتر، تكان خوردن شاخة درخت، آويختگي و حركت زلفها، جنبيدن اشياء، لرزش شعلة شمع يا فتيلة چراغ و... از همين كلمه استفاده ميكنند. عنكبوت، يا تار آن را نيز كه در اثر باد در تكان و نوسان است «نُواس» ميگويند. با اين حال، هيچ موجودي در دنيا قابليت نقل و انتقال و پويايي مكاني به مانند آدميان را ندارد كه دائماً در سير و سفر براي تفريح و تجارت و تبادل تجربه و علم و فرهنگ با مردمان ديگر در قارههاي جهان ميباشد.
اما «انسان» از ريشة «اَنَسَ»، معرّف موجودي مشتاق اُنس و الفت اجتماعي است و احوالات روحي و رواني و عواطف و احساسات (مثبت يا منفي) آن را دربر ميگيرد. حال آن كه كلمة «بشر»، بر ويژگي ظاهري آدمي دلالت ميكند و برخلاف انواع قبل، كه بدنشان پوشيده از پشم بود، پوست بدنش آشكار است (بشره = پوست). گويا از آنجايي كه نسل آدمي، طبق تحقيقات علمي، از مناطق گرمسير آفريقايي به قارههاي ديگر حركت كرده است، بينياز از پوشش طبيعي بوده و بعدها در مهاجرت به مناطق سردسير از پشم و پوست حيوانات يا الياف مصنوعي استفاده كرده است.
«اِنس» نيز (همچون انسان) از ريشة «اَنَسَ» ميباشد، اما در دو باب متفاوتِ فَعَلَ (اَنَسَ) و فِعلان (انسان). كلمة اِنس بيشتر به همان بُعد ظاهري و حواس پنجگانه و غرايز ارتباط پيدا ميكند و كلمة انسان بيشتر بر خُلق و خوي و شخصيت انساني.
انعام:76
پس هنگامي كه [تاريكي] شب بر او [=اطراف او را] پوشاند، 105 ستارهاي ديد، [و به خود يا بُتپرستان] گفت: اين ربّ [=گرداننده و صاحب اختيار] من است! پس هنگامي كه افول كرد، گفت: غروب كنندگان را دوست ندارم. 106 ______________
105- مشتقات كلمة جن (مثل جان، جنه، مجنون، جُنّه، جنات، اجنّه) 201 بار در قرآن تكرار شده است، اما اين تنها موردي است كه اين كلمه به جاي اسم به صورت فعل درآمده است.
كلمة «جن» در زبان عربي، در همه مشتقات و موارد كاربرد آن، دلات بر نوعي پوشيدگي و اختفاء از حواس ظاهري انسان ميكند. از جمله انسانهاي ديگري كه در ساير نقاط عالم با زبان و فرهنگ ديگري زندگي ميكردند و براي اعراب كاملا جن (ناآشنا و غريبه) بودند. و گرنه قرآني كه براي انسانها نازل شده و از غسل و تيمم و ازدواج و طلاق و صدها حكم مادي سخن ميگويد، معنا ندارد كتاب هدايتي موجوداتي غير مادي باشد. در قرآن تصريح شده است كه براي هر قومي هدايتگري از جنس خودشان ميفرستيم و اگر در زمين فرشتگان ساكن بودند، رسولشان هم حتماً فرشته ميبود.
تفسير سوره انعام اقاي عبدالعلي بازرگان ویرایش بوسیله کاربر 1401/10/08 10:25:29 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
جن در سوره رحمن:
مرج به معنی روانه ساختن است و مارج من نار آن چیزی است که از لبه آتش روانه(جدا) می شود و آن در واقع طیف اشعه مادون قرمز است که از شعله گسیل می شود.
از لغت نامه نرم افزار تنزیل، مرج را به معنای روانه شدن و آزاد شدن رو از این فعل برداشت کردم
این هم معنایی که در التحقيق فی کلمات القران نوشته
مرج: اصل الواحد در ماده، إرسال و إطلاق (رها كردن) در جريان طبيعي چيزي و تنحيه (كنار زدن) آن از قيدهاست و از مصاديق آن: جاري ساختن آب دريا در زمين (مرج) و رها كردن چهارپا در چراگاه (مرج دابته:خلّاها) و اطلاق انگشتر بر انگشت و مقيد نكردن آن (مرج الخاتم في الاصبع:قلق) و آزادي و بي قيدي در حفظ امانتها، عهدها و عدم تقيّد به ويژگيهاي وفا (مرجت الامانات: اختلطت و اضطربت) است و امر مَريج؛ چيزي است كه مقيد و محدود نباشد تا جايي كه به اشتباه و آشفتگي بينجامد
در اینصورت آیا اسم فاعل مرج یعنی مارج را می توان" ارسال شده" یا " روانه شده" ترجمه کرد یا " ارسال کننده و روانه کننده" صحیح است؟
اگر روانه شونده صحیح باشد ، همان نور ساطع شده از آتش خواهد بود که بیشتر آن اشعه مادون قرمز است این اشعه قابل دیدن نیست ولی گرمای آن موقع نگاه به آتش از هر فاصله ای در صورت حس می شود. قدرت خدا از این اشعه جانداری ساخته،که چون نور حرکت می کند. همچنانکه از خاک موجودی چنین آراسته ساخته است.
ولی اگر روانه کننده باشد، جواب پلاسما یا الکترون های شعله خواهد بود.
( توضیح آنکه جنس شعله هیچکدام از حالتهای ۳ گانه ماده نیست،بلکه حالت چهارمی بنام پلاسما است که نوعی گاز یونیزه عاری از الکترون است .مثلا گاز چراغ نئون و مهتابی و رعد و برق و شفق قطبی و در واقع حالت ۹۰٪ ماده گیتی حالت پلاسماست. الکترون ها هم با جذب انرژی به مدار دورتر اتم رفته و موقع بازگشت به مدار قبلی آن انرژی را بصورت یک فوتون نور آزاد می کنند)
اگر از تکرار آیه فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ از آیه ۱۶ به بعد صرفنظر کنیم و آیات قبل و بعد را بهم وصل کنیم، متوجه می شویم صحبت درباره انسان و جن است :
ﻭ ﺟﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻣﻴﺰﻩ ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩ .(١٥) خداوند دو مغرب و دو مشرق(۱۷) [معلوم می شود طلوع خورشید برای جن و انس همزمان نیست زیرا جن نور مادون قرمز خورشید را می بیند و ما طیف مریی نور را که اینها بخاطر نوع اشعه از زاویه های متفاوتی طلوع می کنند و بنابراین دو مشرق و دو مغرب ایجاد می کنند] مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ ﺩﻭ ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺭﺍ ﺭﻭﺍﻥ ﺳﺎﺧﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺎﻫﻢ ﺗﻠﺎﻗﻲ ﻭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ;(١٩) [ دریای انسانها و جنیان که در تلاقی باهم هستند] بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻥ ﺩﻭ[ طایفه جن و انس] ﺣﺎﻳﻠﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻨﺪ (٢٠) يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺩﺭﻳﺎ ﻟﺆﻟﺆ ﻭ ﻣﺮﺟﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ .(٢٢) [انسانها و جن های عابد کامل]
وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭﻳﺎ ﻛﺸﺘﻲ ﻫﺎﻱ ﺑﺎﺩﺑﺎﻥ ﺑﺮﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﭼﻮﻥ ﻛﻮﻩ ﻫﺎﺳﺖ .(٢٤) [ ال برای دریای معرفه یا آشنا یعنی دریای انسانهاست و مفهوم آیه می رساند که امامان و پیامبران فقط از دریای انسانها هستند]
و الی آخر ..
ارسالی در گروه تلگرامی قران پویان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,972
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
جنّ در سورۀ احقاف، یهودیان مدینهاند
جنهایی که در سفر به مکه، با قرآن آشنا شدند همان یهودیان منتظر و جستجوگرِ مدینه بودند. اینان که زندگی مخفی و زیرزمینی داشتند سرانجام زمینۀ هجرت پیغمبر از مکه به مدینه را فراهم کردند.
عبدالمجید معادیخواه در جلسۀ اخیر تفسیر قرآنش (۲۴ تیر ۱۳۹۹) هنگام شرح آیهای که جنها نزد پیغمبر آمدند و به آیات قرآن با دقت گوش دادند (آیۀ ۲۹ تا ۳۱ احقاف) چنین گفت:
«قرآن از یک ارتباطی حرف میزند که ما نمیدانیم چیست: ارتباط بین جنّ و پیغمبر؛ یک سوره هم با این عنوان در قرآن داریم؛ حقیقتی هم هست واقعیتی هم هست؛ اما اینکه این جن [جنهای دیدارکننده با پیغمبر و شنوندۀ قرآن در سورۀ احقاف] آن جنِ خاص هست یا اینکه نه، هر چیز پنهانی را قرآن جن میگوید. اینهایی که "پنهانی" میآمدند با پیغمبر ارتباط میگرفتند، شاید یکی از احتمالهای زیادش این است که همان یهودیان مدینه بودند که اینها [از گذشتههای دورتر به مدینه] آمده بودند، منتظرِ [ظهورِ] پیغمبر بودند و زندگی مخفیای هم داشتند در کارها حتی در مسائل نظامی ...؛ اینها به قول امروزیها زندگی زیرزمینی داشتند گردانندگانشان؛ و به احتمال قوی همینها بودند که آمدند مکه و با قضایای مکه و بعثت پیغمبر آشنا شدند و رفتند در مدینه، و مقدمات دعوت پیغمبر به مدینه را احتمالاً همینها فراهم کردند.
من بارها عرض کردم که ما یهود را فقط آن [قسمتِ] سیاهش را میبینیم در حالیکه قرآن دو جور میبیند یهود را: یکی آن یهودی هستند که نه تنها اجر مؤمنین را دارند بلکه قرآن میگوید دو برابر به آنها اجر داده میشود؛ چرا؟ به خاطر اجر انتظارشان؛ و قرآن ستایش میکند از آن بخش مثبتِ اینها.
احتمال خیلی زیاد هست این جنّی که در اینجا هست (سورۀ جن حالا بهش میرسیم) به احتمال خیلی زیاد (حداقل به عنوان یکی از احتمالها) که در آن تنهایی پیغمبر در مکه یک ارتباطاتی: (وإذ صرفنا الیک نفراً من الجن یستمعون القرآن) اینها قرآن را شنیدند (ولمّا حضروه) وقتی در محضر قرآن قرار گرفتند (قالوا انصتوا) به رفقایشان گفتند ساکت، گوش بسپارید، حرف، حرف متفاوتی است؛ وقتی تلاوت قرآن تمام شد (فلمّا قُضِی ولّو الی قومهم منذرین) برگشتند پیش مردم خودشان، آنجا زنگ خطر را به صدا درآوردند که دعوتی در مکه هست (و قالوا یا قومنا انا سمعنا کتاباً اُنزل من بعد موسی).
قرینهای که میگویم [این جنها] احتمالاً همین یهود مدینه بودند این است که اینها اسلام را به عنوان کتاب بعد از موسی در بین قومشان مطرح میکنند یعنی قومشان پیرو موسی هستند (قالوا یا قومنا انا سمعنا کتاباً اُنزل من بعد موسی مصدقاً لما بین یدیه یهدی الی الحق) این، حقیقت را دارد نشان میدهد. این، افرادی بودند مطلع و آگاه (و إلی طریق مستقیم) اینجا صراط نگفته چون ادبیات آنها را به کار برده؛ خط مستقیم را نشان میدهد (یا قومنا اجیبوا داعی الله) یعنی دعوت خدا را گوش کنید لبیک بگویید (و آمِنوا به یغفر لکم من ذنوبکم و یُجِرکم من عذاب الیم) آلودگیهای گذشته و اشتباهات گذشته را با این وسیله جبران کنید (و من لایجب داعی الله فلیس بمعجز فی الارض) اگر کسی هم گوش نکند نمیتواند در مقابل این حرکت بایستد و خدا را عاجز کند (ولیس من دونه اولیاء اولئک فی ضلال مبین). اینها حرف همین افرادی است که پنهان بودند و زندگی مخفی داشتند
این برداشت، وحی مُنزَل نیست اما مقدمات دعوت پیغمبر به مدینه، به نظر میرسد که به همین شکل یعنی همان بخش از یهود که آمده بودند مدینه و در انتظار پیغمبر بودند، افراد فعالشان یک زندگی مخفی داشتند در زمینههای مختلف، رفت و آمد به مکه هم داشتند و اولین بار، اینها بودند که با قرآن آشنا شدند و زمینۀ دعوت از پیغمبر [برای رفتن به مدینه] را اینها فراهم کردند».
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,045 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
ایا جنیان در سوره جن،انسانهای نااشنا و بیگانه هستند؟
برخی مفسران و قرآن پژوهان معاصر، با نفی مصداق مشهور جن (موجودات نامرئی ) یکی از مصادیق انرا از جمله در همین سوره، انسانهای ناشناس و بیگانه از فرهنگ و زبان اعراب مکه دانسته اند.
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُواإِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا {1} بگو (ای پیامبر) به من وحى شده است كه تنى چند از جنيان گوش فرا داشتند پس از ان گفتند راستى ما خواندنی شگفت آوری شنيديم {1}
شاید در برخی سوره ها سیاق ایات تاب تحمل چنین مصداقی را داشته باشد، اما در سوره جن بدلیل ایه 8 (وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا {8}و (گفتند که) ما بر آسمان دستيافتيم ولی آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهاى شهاب يافتيم {8}) قطعا چنین مصداقی نمیتواند صحیح باشد بلکه همان جن مصطلح و مشهور مراد است.
ایات 1-19 تماما نقل قول از جنیان است و ضمایر فاعلی متکلم مع الغیر از ایه 1 تا ایه 8 تغییری ندارد. یعنی همان موجوداتی که میگویند هدایت را شنیدیم و شرک را ترک کردیم، همانها به اسمان دسترسی داشتند و در نشیمنگاه هایی در اسمان برای استراق سمع می نشستند. و این موجودات نمی توانند انسان باشند. البته جناب اقای بازرگان که چنین نظری دارند، ایه 1 را بر انسانهای بیگانه منطبق دانسته و ایه 8 را بر سنگهای اسمانی که فرو میافتند و بعد از نفوذ به جو زمین، شهاب سنگ میشوند، منطبق دانسته اند و حال انکه سیاق ایات بر وحدت فاعل در انها دلالت دارد و دلیلی برای متمایز کردن فاعل و گوینده ایه 8 از ایات قبل و بعدش وجود ندارد. |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,972
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
اعراف:38 ـ [خدا در روز قيامت به مشرکان] گويد: شما [نيز] در خيل گروههائي از جن 48 [=ناشناخته براي شما از معاصران دور و نزديک يا نسلهاي قبل و بعد] و انس [=مردمان مأنوس و شناخته شده تان] که پيش از شما [از دنيا] رفتند، به آتش [دوزخ] در آئيد، [بدينسان] هر گاه گروهي به آتش وارد شود، ياران خود را [که آنها را عامل بدبختي و انحراف خود ميشمارد] لعنت ميکند، تا همگي در دوزخ گردآيند. [آنگاه] آخرينشان درباره اولين [پيروان مقلد، درباره پيشوايان کفر] گويند: پروردگارا، اينها ما را گمراه کردند، پس عذابشان را از آتش دوچندان کن؛ [خدا] گويد: همگيتان را [عذاب] دو چندان است [آنها شما را گمراه، و شما آنها را بُت کرديد]، اما [تأثيرات متقابل اجتماعي را] نميدانيد. 49 ______ 48- به نقل مترجم «قرآن مبين» (مهندس علي اکبر طاهري قزويني) از مرحوم آيت الله محمد جواد غروي در جلد دوم کتاب «آدم در قرآن»؛ گروه جن انسانهائي هستند که ناپيدا، پشت پرده، غائب، داراي صفات مستور و پنهان، مستقر در نقاط دوردست يا گمنام ميباشند، قوه واهمه و غرائز پنهان نيز از مصاديق اين کلمه ميباشند. اين قلم نيز در نوشته «جن و انس» تمامي موارد کاربرد اين کلمه در قرآن را بررسي کرده و در بيشتر موارد به همان برداشت رسيده است، با اين تفاوت که مفهوم «جن» را فراتر از عالم آدميان، شامل پديدههاي ديگري که از چشم ظاهر يا درک علمي ما پنهان است ميداند.
مرحوم علامه حکيم، استاد غروي کليه آيات مشتمل بر کلمه جن را ناظر به انسانها ميدانست و در کتاب ارزشمند خود علاوه بر آيات، به احاديث متعددي استناد کرده بود.
از تفسیر سوره اعراف آقای عبدالعلی بازرگان
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.