سوگندها و قسم هاي قرآن: فلسفه قسم ها جيست؟
آيا همه اشيا و پديده هايي كه خدا به آنها قسم خورده،باارزش و مقدس هستند؟دلايل سوگندها چيست؟
در 23 سوره از سوره های قرآن با سوگند آغاز شده است. در 44 سوره قرآن، در ضمن 104 آیه، 118 مورد سوگند آمده است. اما تنها 95 مورد از آن سوگندهای آفریدگار جهان است
"از نکته های پرسش برانگیز و بایسته تدبّر و اندیشه ورزی در سوگندهای قرآن، فلسفه و غرضی است که در این سوگندها نهفته است. خداوند متعال در کتاب کریم خود به پدیدهها و موارد گوناگونی سوگند یاد کرده و این اسلوب گفتاری را به صورتی گسترده به کار برده است. این سوگندها چه هدف و حکمتی را دنبال میکند و چه فایده ها و کارکردهایی دارد و از چه رو خداوند، سوگند یاد میکند؟
با بررسی سخنان نگارندگانی که درباره اهداف و کارکردهای قسمهای قرآنی نگاشته اند، تقریبا به ده رأی و پاسخ گوناگون برمیخوریم که میتوان این اهداف و کارکردها را در چهار محور زیر خلاصه کرد:
1. تأکید.
2. تعظیم و بزرگ داشتن آنچه بدان سوگند یاد میشود.
3. رهنمونشدن به اسرار و حکمتهای نهفته در اشیایی که به آنها سوگند یاد میشود.
4. اثبات مطالبی که بر آن، سوگند یاد میشود، با اشیایی که به آن سوگند یاد میشود.1. تأکید
مشهورترین و فراگیرترین فایده سوگند، تأکید و استوارسازی مطلبی است که برای اثبات یا انجام آن، قسم یاد میشود. غرض اساسی در آوردن سوگند، همین است. این غرض، به تنهایی یا با غرضهای دیگر، همیشه در سوگند هست. زمانی که مقسم به در سخن ذکر نگردد، تنها فایده آن، تأکید است؛ مانند این آیات: «کلاّ لو تعلمون علم الیقین، لترونّ الجحیم، ثمّ لترونّها عین الیقین، ثمّ لتسألنّ یومئذ عن النعیم»(1).
سوگند در میان اسلوبهای تأکید، بالاترین درجه را داراست و کسی که سوگند یاد میکند، با قرین نمودن گفتار خود به شیء ارزشمند و دارای ارج و شرافتی، آن را به پذیرش، نزدیک میسازد و تمام کوشش خود را برای برطرف ساختن تردید و دودلی از مخاطب، به کار میبرد.
سوگندهای قرآن در مواردی آمده است که مخاطبان نسبت به آن ناباوری یا دیرباوری داشته اند. این تردید و ناباوری، گاه ممکن است در گفتار جلوهگر باشد و گاه در عمل.
گاه این تردید و انکار، در گفتار بیان نشده، اما حالت و کردار مخاطب به گونه ای است که گویا مردد و منکر است و نشانه های انکار در او هویداست. در این صورت نیز تأکید نیکوست.
گاه ممکن است مخاطب دچار تردید و انکار نباشد، بلکه روی سخن با دیگرانی است که آن را میشنوند و به آنان تعریض دارد. در این صورت نیز برای پاسخ به تردید و انکار آنها سخن با تأکید همراه میگردد. در آیاتی که خطاب به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است و سوگند یاد میشود، قضیه از این قرار است؛ همانند سوگند آغاز سوره یس: «إنّک لمن المرسلین»(2) یا سوره ضحی: «ما ودّعک ربّک و ما قلی»(3)
دریافت فضای فکری و عملی مخاطبان و مناسب حال آنان سخن گفتن، مسألهای است که گوینده آگاه و تیزبین، به آن پی میبرد و یکی از نمودهای رسایی و بلاغت سخن است. شاید به همین دلیل باشد که سوگندهای قرآن در سورههای مکی متمرکز است؛ چرا که برای زدودن فضای تاریک شرک و گمراهی، سخنان توحیدی میبایست با قاطعیت و استواری ابراز میشد.
2. تعظیم و بزرگ داشتن آنچه بدان سوگند یاد میشوددومین نکته و غرضی که در سوگند نهفته است، تعظیم و بزرگ داشتن امری است که به آن سوگند یاد میشود. گرچه غرض مستقیم سوگند، به مقسم علیه یا مطلبی که برای آن سوگند یاد میشود، برمیگردد، اما لازمه معنای سوگند، تعظیم مقسم به یا چیزی است که به آن سوگند یاد میشود؛ زیرا سوگند خوردن به چیزی، لزوما بیانگر اهمیت و شکوه آن چیز در نزد سوگند خورنده است؛ بنابراین، عظمت مقسم به به طور تبعی و ضمنی، در سوگند نهفته است؛
سیوطی آورده است: «سوگند صورت نمیگیرد، مگر به اسمی که دارای عظمت باشد».(4)
سید قطب در ذیل سوره یس مینویسد:
خداوند سبحان نیازی به سوگند ندارد، اما این سوگند خداوند به قرآن و حروف آن، به مقسمبه بزرگی و شکوه میبخشد؛ چرا که خداوند سبحان جز به امری که عظمتدار باشد و به مرتبهای که به آن سوگند یاد شود رسیده باشد، سوگند یاد نمیکند.
در سوگندهایی از قرآن که به پدیدههایی طبیعی مانند: شب و روز، آسمان و زمین، خورشیده و ماه، میوهها و سایر آفریدههای الهی است، شکوه و عظمت آنها دچار ابهام است.
از این رو در اصل پذیرش عظمت آنها و نیز چگونگی این عظمت، حدود پنج نظر و توجیه وجود دارد که بدانها اشاره میکنیم.از البرهان(4) و الاتقان(5) سه نظر در این باره میتوان به دست داد.
1. قسمهایی که به مخلوقات تعلّق گرفته، به تقدیر مضافی محذوف است و کلمه «ربّ» پیش از آنها در تقدیر است. برای نمونه، «والتین»(1)، و ربّ التین و «والشمس»(2)، و ربّ الشمس بوده است.
2. دومین پاسخ درباره چگونگی عظمت پدیده هایی که به آنها سوگند یاد شده است، آن است که عرب این اشیا را بزرگ میداشت و ارج مینهاد و به آنها سوگند یاد میکرد؛ قرآن هم به همان شیوه شناختهشده در نزد عرب نازل شد و به آنها سوگند یاد کرد.
بر اساس این مبنا، عظمت و بزرگی این پدیدهها از دید مخاطب بوده است و لزومی ندارد که در واقع و در نزد خداوند سبحان نیز چنین عظمتی داشته باشد.
با نظری کلی به اشیایی که در قسمهای الهی آمده است، میتوان این نظر را ناسازگار با سیاق سوگندهای قرآنی دانست و از پذیرش آن سر باز زد؛ چرا که چگونگی گزینش این قسمها، نشاندهنده آن است که به سبب همگامی با فرهنگ عرب نبوده است.
بر آنچه یاد شد، میتوان افزود که اصولاً سوگند باید به چیزهایی باشد که در نزد خود سوگندخورنده، ارج و شرافت داشته باشد؛ تا صداقت وی در سخنش به اثبات رسد و حتی اگر کسی به چیزی سوگند یاد کند که تنها برای مخاطب مهم است و در نزد خود او ارج و منزلتی ندارد، در عرف به تزویر و نیرنگ متهم میشود.
3. سومین بیان درباره چگونگی عظمت مقسم به آن است که این عظمت، ناشی از دلالت این اشیا بر خداوند است که پدیدآورنده آنهاست. سیوطی مینویسد:
در قسم باید به چیزی سوگند یاد شود که سوگند یادکننده، آن را بزرگ میشمارد و دارای قدر و منزلت میداند و به طور طبیعی باید برتر از خود او باشد، اما خداوند متعال چیزی فراتر از او نیست؛ بنابراین، گاه به خود سوگندخورده و گاه به مصنوعاتش به اعتبار آن که دلالت بر پدیدآورنده و صانع دارند.
ابن ابیالاصبع در کتاب «اسرار الفواتح» میگوید: «قسم به مصنوعات و پدیدهها درپیدارنده قسم به صانع و پدیدآورنده است؛ زیرا یادکرد مفعول، دربردارنده یادکرد فاعل است؛ چراکه نمیشود هیچ مفعولی بدون فاعل باشد».
بنابراین نظر، سوگند به این امور، سوگند به خداوند متعال است و تعظیم این امور، تعظیم خالق آنهاست؛ چراکه اینها همه آیه و نشانه بر حکمت و قدرت و وحدانیّت اوست.4.
علامه طباطبایی رحمه الله بیانی شبیه به نظر گذشته دارد و شرافت این امور را به واسطه استنادشان به خداوند متعال میداند؛ با این تفاوت که در نظر گذشته به طریق تلازم تعظیم مخلوق و سوگند به او، تعظیم خالق و سوگند به او دانسته میشد و ممکن است اینگونه استفاده شود که در خود این آفریدهها فضیلت و شرافتی نیست، اما بنا بر بیان علامه، خود این پدیده ها نیز به اعتبار آنکه مخلوق خدا و مستند به اویند، دارای شرافت و فضیلت میباشند.
علامه مینویسد:
خداوند سبحان در کلام خود به بسیاری از آفریده هایش مانند: آسمان و زمین، خورشید و ماه و ستاره، شب و روز، فرشتگان و مردم و شهرها و میوهها، سوگند یاد کرده است و این به خاطر شرافتی است که به واسطه استناد آفرینششان به خداوند، در آنها نهفته است و او مدبّر آنهاست که سرچشمه هر ارج و ارزش است.(2)
5 . خانم بنت الشاطی معتقد است: سوگندهایی که با واو آمده است، از معنای سوگند برای تعظیم خارج شده است؛ بنا بر نظر وی، به خاطر عظمت و شرافت داشتن این پدیدهها به آنها سوگند یاد نشده، بلکه به خاطر استدلال و استشهاد به محسوس و بدیهی بودن آنها برای اثبات امور نامحسوس است.(3)وی در کتاب اعجاز بیانی خود مینویسد:
"بیشتر مفسران بدین نظریه گرایش دارند که در اینگونه قسمها، مفهوم بلاغی سوگند، تعظیم آن چیزی است که بدان سوگند یاد شده است. آنان پس از اختیار چنین نظریهای، به جستوجوی وجهی برای عظمت پدیدههایی که پس از واو قسم آمده است، پرداختهاند. اما بیشتر وجوهی که برای بیان این عظمتها اظهار کردهاند، در حقیقت در حکمت جای میگیرد و حکمت نیز کاملاً با عظمت، متفاوت است. هیچ چیز در عالم خلقت، عبث آفریده نشده است و در آن حکمتی پیدا یا نهان وجود دارد، اما عظمت را نمیتوان به سادگی و به صرف دیدن حکمتی ظاهر برای اشیای پس از واو قسم، ثابت دانست. "
3. اشاره به اسرار و حکمتهای نهفته در مقسم بهیکی دیگر از غرضهایی که برای سوگندهای قرآنی یاد میشود، آن است که خداوند متعال با سوگند یاد کردن به این پدیده ها میخواهد ما را به آنها توجه داده، به اسرار، حکمتها، فایدهها و آیتهایی که در آنها نهفته است، رهنمون شود.
در چگونگی رهنمود این پدیدهها و بهرههایی که از تدبّر در آنها به دست میآید، بیانهای چندی وجود دارد. برخی فایده سوگند را پی بردن به اسرار و منافع خود این پدیدهها ذکر میکنند و برخی این فایده را در پی بردن به یگانگی، قدرت و عظمت خالق متعال و تسلیم در برابر فرامین او و پیامبرش میدانند که در اینجا به سه توضیح درباره چگونگی این فایدهها اشاره میکنیم.
الف) خداوند سبحان به امور پیدا و ناپیدای هستی سوگند یاد میکند تا اندیشه انسان را به گردش و تدبّر در این امور وادارد و از این راه دریچههای دانش به روی او گشوده شود و گام در وادی علوم نهد و بر منافع این امور واقف گردد.
طنطاوی که گرایش علمی او در تفسیر، معروف است، پس از یادکرد چهل گونه از آفریدههای الهی که به آنها سوگند یاد شده، بیست مورد از آنها را مربوط به موجودات آسمانی و لاهوتی و بیست مورد را مربوط به موجودات زمینی و ناسوتی میداند و اینگونه مینویسد:
خداوند بندگان خود را امر فرموده و بر آنان لازم ساخته است که در موجودات آسمانی و زمینی به طور برابر نیک بنگرند و در علوم حساب و هندسه، طبیعی و شیمی، مهندسی و روانشناسی و تمامی دانشها نیک بیندیشند؛ چراکه هیچیک از دانشهای بشری از سوگندهایی که آفریننده این امور یاد میکند، خارج نیست... این سوگندها به مثابه کلید دانشهاست، اما امت اسلامی حق آنها را ادا نکردهاند و از آنچه خدا خواسته است، رویگردان بودهاند.
ب) محمد عبده در تفسیر جزء عمّ، ذیل سوره نازعات پس از آن که یاد میکند خداوند نیازی به تأکید خبرش به وسیله سوگند ندارد، بلکه همه موجودات در برابر وجود او هیچند، فایده سوگندهای قرآن را توجه دادن مردم به این اشیا و تعدیل افکار آنان نسبت به آن میداند و چنین مینویسد:
زمانی که به تمامی آنچه خداوند به آن سوگند یاد کرده رجوع کنی، درمییابی که یا چیزی است که برخی مردم آن را انکار کرده یا کوچک شمردهاند و از فایده آن و از عبرتآموزی از آن در غفلت و بیخبری به سر میبردهاند و حکمت الهی در آفرینش آن را نادیده میانگاشتهاند، یا به عکس، درباره آن شأنی بیش از آنچه خدا مقرر کرده، قائل شدهاند. بنابراین، خداوند به آن سوگند یاد میکند که یا در نزد کسی که او را انکار میکند، وجودش را ثابت کند و یا در نزد کسی که او را کوچک میشمارد، شأنش را بالا برد و یا نزد کسی که از آن غافل است، آگاهی ایجاد کند و یا اعتقاد کسی را که نادرست میاندیشد، دگرگون سازد. برای نمونه، از جمله چیزهایی که خداوند به آن سوگند یاد میکند، روز قیامت و قرآن است، تا بیان کند که قیامت خواهد آمد و از آن گریزی نیست و قرآن، به درستی سخن خداست و در آن تردیدی نیست.
در این سوگند، تعظیم آن دو نیز نهفته است؛ تعظیم قیامت به خاطر تیرهروزی و سعادتی که در آن روز اتفاق میافتد و تعظیم قرآن به خاطر هدایت و شفایی که در اوست. از دیگر چیزهایی که مورد قسم بوده، ستارگانند که گروهی به جرم آنکه از عالم مادهاند، آنها را پست شمردهاند و از حکمت خدا در آفرینش آنها غافل ماندهاند و گروهی دیگر آنها را خدایانی میدانستهاند که قادر به تصرف در کائناتند؛ بنابراین، خداوند به ستارگان، همراه با اوصافی که دلالت میکند آفریده خدا و تحت تصرف قدرت اویند، سوگند یاد میکند.
ج) جهتگیری دیگر در فایده ها و حکمتهای مقسم به، آن است که با اندیشه ورزی در این پدیدهها که از آثار کمال قدرت، ربوبیّت و حکمت خداوند است، انسان به یگانگی، قدرت و عظمت او پی خواهد برد و با این دریافت، پذیرش درستی خبرهای غیبی و پدیدآورنده این امور بر او آسان خواهد بود.
عبدالرحمن میدانی مینویسد:
سومین غرض از سوگندهای قرآن، آگاهی دادن بر دلایل و نشانههای مهمی است که در مقسم به وجود دارد؛ به گونهای که هر کس در آن تفکر کند و شایستگی بحث و استنباط علمی را داشته باشد، در نهایت با توفیق الهی بدان دست خواهد یافت و این مسأله با لوازم عقلی و اثبات بزرگی سوگندخورنده، او را به تسلیم شدن در برابر آنچه به آن سوگند خورده میشود، رهنمون خواهد شد؛ زیرا این پدیدهها از آثار قدرت کامل، علم محیط و حکمت عظیم الهی است؛ بنابراین، خبرهای او از قضایای غیبی که خود بهوجودآورنده آن است، حتما راست و درست خواهد بود و از اینجاست که تأکید خبر که مقسم به باشد، حاصل میشود.
در بسیاری از سوگندهای قرآنی به پدیدههای طبیعی، به نظر میرسد غرض از سوگند، جلب نظر مخاطبان به آیات ربوبیت خداوند در جهان هستی باشد که در پی آن، یگانگی معبود و بیشریک بودن او و سپس درستی فرستاده وی و فرود آوردن قرآن از جانب او و نیز حق بودن رستاخیز و پاداشدهی به اثبات خواهد رسید. کسی که به آفریننده این پدیدهها ایمان داشته باشد، در درستی روز جزا و الهی بودن قرآن شکی نخواهد داشت.(1)
4. اثبات مطلبی که به خاطر آن، سوگند یاد میشوداز کارکردهای عمده سوگندهای قرآنی، شاهد و گواه قرار دادن اشیایی است که به آنها سوگند یاد میشود، برای اثبات مطالبی که به خاطر آن، سوگند آمده است. این مسأله بیشتر در سوگند به پدیده های طبیعی نمود دارد که نوعا در آنها از واو قسم استفاده شده است. در تبیین چگونگی شاهد قراردادن سوگندها برای خبری که در پی میآید، دو تفسیر وجود دارد:
لف) انتقال از امور بدیهی و محسوس، به امور معنوی و غیبی
این نظر را
خانم بنت الشاطی مطرح میکند. وی در بحث مفصلی که درباره سرّ نهفته در سوگند به «واو» در آغاز سورهها دارد، پس از نقد آرای دیگران و ارائه دلیلهای خود، اینگونه نتیجه میگیرد که این واو از معنای اصلی لغوی و اولیه خود که حکایت از عظمت چیزی است که به آن سوگند یاد شده، خارج گردیده و مفهوم بلاغی جدیدی یافته است که عبارت باشد از جلب توجه کامل مخاطب به امور محسوس و قابل درک انسان که هیچگونه جای تردیدی در آنها نیست؛ تا مقدمه شود برای بیان مسائلی معنوی یا اموری غیبی که در قالب حسیّات و مدرکات حس بشری قرار نمیگیرد.(1)
استاد آیةاللّه معرفت نیز شاید به این مسأله نظر داشته باشند، آنجا که مینویسند:
سوگند، در حقیقت یک نوع تشبیه است که برای اثبات «مقسم علیه» به «مقسم به» به کار میرود؛ یعنی همانگونه که مقسم به ثابت و استوار و پذیرفته شده است، مقسم علیه نیز ثابت و استوار و مورد قبول همگان میباشد.(2)
خانم بنتالشاطی این نظر را در کتاب اعجاز بیانی خود توضیح داده و در التفسیر البیانی نیز در تفسیر سوره هایی که در آنها سوگند با واو وجود دارد، در موارد متعددی به تبیین آن میپردازد.
از جمله نکاتی که وی برای ردّ نظریه تعظیمی بودن این سوگندها و نیز فراهم کردن زمینه نظر خود بیان میکند، موارد زیر است:
1. در این سوگندها به طور صریح واژه «قسم» آورده نشده و گفته نشده است: «أقسم بالضحی و باللیل إذا سجی» بلکه به جای آن، سوگند با واو آمده است و عدول از این تعبیر، به تعبیر با واو، ممکن است دربردارنده نکته بلاغی خاصی باشد.2. سوره هایی که با واو قسم آغاز شده، همگی مکی است و هیچ سورهای مدنی، با این واو آغاز نشده است؛ بنابراین، اگر هدف از سوگند، تعظیم آنچه به آن سوگند یاد شده، بوده است، چه دلیلی دارد که تنها سورههای مکی با این واو آغاز شده باشد؟
3. در سرتاسر قرآن، هیچ سوره ای نیست که با واو قسم آغاز شده و پس از آن، اسمی از اسماءاللّه حسنی قرار گرفته باشد، و حال آن که بیهیچ تردیدی عظمت همه مخلوقات در برابر عظمت او رنگ میبازد و حتی جای آن نیست که عظمت اشیایی چون انجیر و زیتون و اسبهایی که از زیر سمشان از سنگها جرقه میافروزد و ستاره چون فروافتد و مانند آن با عظمت خداوند مقایسه گردد.
بنت الشاطی پس از توضیحاتی دیگر، نظر خود مبنی بر انتقال از امور بدیهی و محسوس به امور معنوی و غیبی را بیان میکند و سپس به تطبیق آن در سورههایی از قرآن میپردازد(1) و در پایان، چنین مینویسد:
قدرتی که در توجه دادن مخاطب به حقایق مطرح در چنین اسلوبی وجود دارد، از این ناشی میشود که واو از جای اصلی خود که اثنای سخن است، بیرون آمده و همین امر، جلب توجّه بیشتری را به دنبال میآورد.شاید تنها علتی که باعث شد مفسران سلف صالح، بدین نکته بیانی ره نیابند، آن بود که عالمان بلاغت تا آن زمان، به خروج خبر، استفهام، امر و نهی از معانی اولیه خود در اصل لغت و افاده مفاهیم بلاغی جدیدی که در کتب بلاغت، آنها را مورد تصریح قرار دادهاند، پی برده و آنها را متذکر گشته بودند، اما به این که قسم نیز از معنای اولیه خود خارج میشود، اشارهای نکرده بودند. همین سبب شد تا تأویلهایی مبتنی بر تکلّف برای آیات آغازشده با حرف واو قسم صورت گیرد.(2)
از این رو، خانم بنتالشاطی ناچار میشود در سوره نازعات، صفات پنجگانهای را که به آن سوگند یاد شده و بسیاری از مفسران، آن را درباره فرشتگان تفسیر کرده اند، به گونهای توجیه کند که با قاعدهای که استنباط کرده است، منافات نداشته باشد. وی در التفسیر البیانی مینویسد:
در برابر آنچه از اسلوب قرآن به دست آوردیم، که با «واو» توجه ما را به مسائل مادی و قابل ادراک معطوف میدارد، نمیتوانیم به نظر بیشتر مفسران درباره تفسیر نازعات اطمینان کنیم که آنها را فرشتگانی میدانند که جانها را از بدن جدا میسازند؛ زیرا فرشتگان در این کارشان و نیز سبقت جستن و تدبیر امور، از چیزهایی نیست که در دایره محسوسات قابل ادراک، داخل باشد؛ همچنان که بنا بر فهم ما، بعید است قرآن بخواهد برای کسی که به فرشتگان ستاننده جانها و تدبیرکننده امور بندگان خدا ایمان ندارد، درباره رستاخیز، به آنها استدلال کند؛ چون اگر بنا بود ملائکه را باور داشته باشند، روز رستاخیز را باور داشتند.
بنابراین، اطمینان بیشتر ما به این تفسیر است که نازعات، اسبان یورشبرند؛ بدون آن که بخواهیم آن را به اسبان جهادگران محدود کنیم؛ چنان که مفسرانی که متأثر از گرایش تعظیمی بودن سوگند بودهاند، این کار را کردهاند و حال آن که مسلمانان در مکه، نه جنگی داشتند و نه اسبی برای جنگ.(1)
وی همچنین «نازعات» را به حالت کنده شدن اسب در تاختن و غوطهور شدن در آن و «ناشطات» را به حالت رهاشدن اسب از حصار و «سابحات» را به سرعت و به تندی دویدن اسب و «سابقات» را به پیشی گرفتن آن و «مدبّرات» را به نهایت مرتبهای که اسب قوای خویش را برای پیروزی و اتمام کار جمع میکند، تفسیر میکند و این سوره را همانند سوره عادیات میداند.(2)
ب) استدلال به سوگندها بر مطلبی که برای آن سوگند یاد میشود
نظر بهتر و قابل دفاعتر دیگری که درباره چگونگی اثبات مقسم علیه از طریق مقسم به وجود دارد، آن است که این سوگندها به منزله گواه و دلیل بر درستی مطلبی است که برای آن، سوگند یاد شده است و همانند برهانی است که آن را به اثبات میرساند.
از جمله کسانی که این نظر را مطرح و از آن به خوبی دفاع کرده اند، عبدالحمید فراهی است. وی معتقد است زمانی که به آفریده ها سوگند یاد میشود، به سبب عظمت آنها نیست، بلکه غرض، استشهاد به آنها برای اثبات راستی و درستی سخن استبرخی مفسران نیز بر این عقیده اند که میان سوگندها و مطلبی که بر آن سوگند یاد میشود، مناسبت وجود دارد؛ بدین معنی که اشیایی که به آنها سوگند یاد میشود، در راستای اثبات سخنی است که به خاطر آن، سوگند یاد شده است و به منزله دلیل و برهان بر آن است.(1)
علامه طباطبایی رمز این رابطه برهانی میان سوگندها و جواب آنها را به صورت قاعدهای کلی بیان کرده، نمونه هایی برای آن یاد میکند:
و هنگامی که در سوگندهای سخن الهی دقت کرده و در آن بیندیشی، درخواهی یافت که «مقسم به» در آنها برهانی بر درستی جواب قسم است؛ مانند گفتار خداوند متعال درباره رزق که میفرماید: «فو ربّ السماء و الأرض إنّه لحقّ»(2)؛ چراکه ربوبیّت آسمان و زمین، سرمنشأ روزیدادن روزی برندگان است. "
چکیده سخن
با توجه به آنچه یاد شد، درباره اهداف و کارکردهای سوگندهای قرآنی، اینگونه میتوان نتیجه گرفت که تأکید، کارکردی همیشگی و همراه با سوگند است و نفس افزودن جمله قسم یا ادات باقیمانده از آن در سخن، کافی است تا اهتمام گوینده را به مطلبی که میخواهد بیان کند، بفهماند. این تأکید و قاطعانه سخن گفتن، در فضاهای انکاری یا تردیدآلود کارساز است و ضریب تأثیرگذاری و پذیرش آن را افزون میکند.
اما فایده سوگندهای قرآنی در این حد باقی نمیماند و اهداف ضمنی یا مستقل دیگری نیز دارد. ارج و شرافت اموری که به آن سوگند یاد میشود، از اهداف ضمنی این سوگندهاست و آفریدهها و پدیدههای شگرفی که به آنها سوگند یاد میشود، امور ارجمندی هستند که اهمیت و ارزش خود را وامدار خالق متعالند.
این سوگندها تصاویری زیبا و انتخابی از جهان پیدا و ناپیدای هستی برای ما به نمایش میگذارند که تأمّلبرانگیز و حیرتزاست و ما را به اندیشهورزی در جهان هستی فرامیخواند؛ جهانی که یک سوی آن، عالم غیب و ملکوت است و سوی دیگر آن به دنیای تجلّی و بروز ختم میشود و همانند دیگر بخشهای قرآن، در سوگندهای آن نیز پرتو زیبای هستی، سایهافکن است.
👈👈
از نقشهای بارز سوگندهای قرآنی، آن است که آنچه به آن سوگند یاد میشود، همانند مقدمه و استدلال برای اثبات مطلبی است که در پی میآید و همچون شاهد و گواهی بر درستی آن است و در واقع، چون این امور به مطالب مورد نظر منتهی میشده است، سوگندخورنده، درستی مطلب خود را به آنها پیوند داده است.با توجه به گونه گونی و تنوّع سوگندهای موجود در قرآن کریم، ممکن است هر چهار فایده یادشده در تمامی موارد، نمودی یکسان نداشته باشد؛ در مواردی که جمله قسم محذوف است، تنها فایده تأکید وجود دارد
و در جایی که جمله جواب محذوف است، بیشتر تأکید بر چیزی است که به آن سوگند یاد شده و فایده های دوم و سوم، بیشتر نمود دارد و در سوگندهای آغاز سورهها که با واو آمده است، جنبه استشهاد و استدلال، ظهور بیشتری دارد.افزون بر فایده های یادشده، آغازینه بودن سوگند در سورههای مکی را نباید از نظر دور داشت. در آغاز شعرهای عربی، از تغزّل و تشبیب استفاده میشد و شاعران در آغاز قصاید خود، از عشق و جوانی و زنان زیبا سخن میگفتند، اما خداوند سبحان در سرآغازهای سخن خود، از لحظههای زیبا و خاص طبیعت، از آفریدههای بدیع و از کتاب تکوین و تشریع خود سخن میگوید تا انسان را از وسوسه های نفسانی، به حقایق جهان هستی معطوف سازد.
بر گرفته از مقالله حکمتهای سوگند در قرآن
● نویسنده : حسن خرقانی
http://www.maarefquran.o...viewArticle/LinkID,11597كلمات كليدي:قسم اقسم والعاديات والنازعات تعظيم مقسم به
ویرایش بوسیله کاربر 1396/11/11 10:11:09 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit