رتبه: Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/07/06 ارسالها: 27
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
هفت اسمان در قران-اسمانهاي هفت گانه -اسمان هفتم كجاست؟
به نام خدا
در قران كريم در ايات و سوره هاي متعدد از لفظ سبع سماوات" يا "سماوات السبع" استفاده شده است.
دربارۀ هفت آسمان، نظرات گوناگونی بیان شده است. هنگامی که این نظرات را به آیات قرآن کریم بازگردانیم، هیچ کدام نمیتواند با همۀ آیات منطبق باشد؛ جز یک نظر که امکان هماهنگی آن با آیات قرآن وجود دارد.
ابتدا به طور خلاصه به مسئلۀ »سماء« و »سبع سماوات« میپردازیم.
الف) معنای سماء
سماء در لغت عرب به معنای بالا است و قرآن کریم هم آن را در همین معنا به کار برده است؛ چنانکه که دربارۀ شجرۀ طیبه (خرما) می فرماید:
....أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ(ابراهیم/24)
ریشۀ آن پابرجا و شاخه های آن در آسمان است.
و نیز میفرماید:
وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ (ابراهیم/32 و بقره/22) آبی را از آسمان نازل کرد و بدان آب باران، میوه ها و دانهها برآورد تا روزی شما باشد.
ب) هفت آسمان منظور از هفت آسمان، هفت چیزی است که در بالای سر ما قرار دارد.
دربارۀ هفت آسمان، نظرات گوناگونی بیان شده است. هنگامی که این نظرات را به آیات قرآن کریم بازگردانیم، هیچ کدام نمیتواند با همۀ آیات منطبق باشد؛ جز یک نظر که امکان هماهنگی آن با آیات قرآن وجود دارد. در اینجا تنها به این نظریه اشاره میکنیم
میدانیم که در فضا بالا و پايین وجود ندارد؛ مگر اینکه ما نسبتی را در نظر بگیریم و یا مرکز یتی را قرارداد کنیم. پیش از بیان مسئله، به نکاتی دربارۀ هفت آسمان از متن قرآن اشاره میکنیم.
قرآن کریم میفرماید:
قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذي خَلَقَ الْأَرْضَ في يَوْمَيْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً ذلِکَ رَبُّ الْعالَمينَ9وَ جَعَلَ فيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فيها وَ قَدَّرَ فيها أَقْواتَها في أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلينَ10ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ
وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ11فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ في يَوْمَيْنِ وَ أَوْحي في کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابيحَ وَ حِفْظاً ذلِکَ تَقْديرُ الْعَزيزِ الْعَليمِ12(فصلت/12-9)
بگو: آیا به آن خدايی کافر میشوید که کرۀ خاک را ظرف دو روز آفرید؟ آیا برای او همتا میتراشید، همان که پروردگار عالمیان است؟ و در این ـ کرۀ خاکی ـ کوههای پا برجا از بالای آن قرار داد و در این ـ کره ـ برکت و آبادانی نهاد و خوراکیهای آن را در همان مقدر فرمود، ظرف چهار روز تمام؛ پاسخی یکسان برای همگان. سپس به سوی آسمان استوا یافت و آسمان تودهای بود از دود و گاز. خداوند به آن دود و به زمین گفت: »با من بیايید خواه و ناخواه«.
گفتند: »میآيیم خواهان«. پس خداوند آن دودها را به هفت آسمان بیاراست، در دو روز، و وظیفۀ هر آسمانی را به آن وحی کرد و پیام داد؛ و آسمان نزدیکتر را با چراغهای شبتاب زینت بخشیدیم و در حفاظت قرار دادیم .این است تقدیر خدای عزتمند دانا
در این آیات نکات زیر درخور توجه است:
-طولانی تر بودن آماده سازی زمین خدای رحمان، زمین را در دو روز یا دو برهه آفرید و در دو روز هم پرداخت نمود و آن را آبادان کرد تا برای زندگی بشر فراهم شود. بنابراین، پرداختن به زمین در مجموع چهار روز طول کشید که با دو روزی که آسمان در آن آفریده شد، شش روز میشود که در آیات 39 سورۀ ق و 6 سورۀ هود بر این شش روز تصریح شده است. بنابراین، خلقت زمین و ساختار آن در مجموع بیش از هفت آسمان زمان برده است. پس زمین و آسمان باید اموری مشابه و با یکدیگر قابل مقایسه باشند.
نکته: يوم به معنای برهه ای از زمان است و روز زمینی ما ) 24 ساعت( مصداقی از آن است؛ همچنانکه ساعات به معنای برهه ای کوتاه از زمان است و نه شصت دقیقۀ ما.
ـ مقدم بودن زمین در آفرینش
در آیات باال به روشنی بیان شده است که خداوند پس از آفرینش زمین و آمادهسازی آن، به آسمان پرداخته است. با این حساب زمین پیش از هفت آسمان بنا شده است و آسمانهای هفتگانه عمری کمتر از زمین دارند. از این مطلب میتوان دریافت که منظور قرآن کریم از هفت آسمان، همۀ کائنات نیست و ستارههای درخشانی که ما در شب میبینیم، نمیتواند از مجموعۀ هفت آسمان باشد؛ زیرا اینها هر کدام خورشیدی کهن هستند که عمر بسیاری از آنها از زمین و منظومۀ ما بسیار بیشتر است.
ـ همزمانی حرکت زمین و تودۀ گاز با هم به حرکت درآمده اند، پس حرکت آن تودۀ گاز، باید در مداری مانند مدار زمین شکل گرفته باشد. ـ تبدیل به هفت پیکره آن تودۀ گاز در زمان حرکت به هفت پیکره تبدیل شده و این تبدیل دو روز طول کشیده است.
حال با توجه به آنچه گذشت، فرضیۀ زیر را یادآور میشویم. شایان ذکر است که تنها این فرضیه میتواند با آیات قرآن منطبق باشد. اگر خورشید را مرکزمنظومه بدانیم، کراتی در مدارهای بزرگ و کوچک بر گرد آن در گردشند و هر مداری در فلکی فرضی قرار دارد. بدین ترتیب هرچه از خورشید دورتر شویم مدارها بزرگتر میشود و همچنین فلکها به گونه ای شبیه حلقه های پیاز باالی یکدیگر قرار میگیرند.
زمین سومین کره و مدار آن، سومین مدار است و فلک آن بر فراز فلک عطارد و زهره قرار دارد. اما مریخ بالاتر از زمین است و فلک و مدار آن بر فلک ومدار زمین احاطه دارد؛ از این رو مریخ نخستین آسمان زمین است. آسمان دوم زمین در هم ریخته و به صورت خرده سیارات موجود است و سومین آسمان زمین مشتری است و آسمانهای بعدی آن عبارتاند از: زحل، اورانوس، نپتون و پلوتون.
جالب است که در قرآن کریم سه تعبیر زیر ملاحظه می شود که یک تعبیر به خود کُرات مربوط میشود و تعبیر دیگر به مدارها و تعبیر سوم به فلک آنها
وَبنَیْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعاً شِدَادً ا(نباء/12) بر فراز شما هفت شیء محکم و سخت آفریدیم.
وَلقد خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا کُ نَا عَنِ اْلخَلْقِ غَافِلِینَ(مؤمنون/17) ما بر فراز شما هفت راه و مدار را آفریدیم و از خلق بیخبر نیستیم.
ا لذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاواتٍ طِباقاً ...(ملک/3) آن خدايی که هفت آسمان را طبقه طبقه آفرید.
روشن است که تعبیر«ِشدادا» میتواند به خود کرات بازگردد و «طرائق» به مدارهای آنها و «طباقا» به فلکهای آنها.
با دقت در نظرات گوناگون میتوان دریافت که تنها این نظر میتواند با مجموعۀ آیات مربوط منطبق باشد. آیۀ زیر نیز قرینه ای دیگر در تأيید این نظراست:
أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذينَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُونَ (انبیاء/30) آیا رأی کافران بر این نیست که آسمانها و زمین چسبیده بودند و ما آنها را شکافتیم و جدا کردیم و همۀ موجودات زنده را از آب قرار دادیم، آیا باز هم ایمان نمیآورند.
كلمات كليدي:اسمان هفت سما سماوات سبع فضا زمين كره
|
سیدمحسن میرباقری |
|
|
|
رتبه: Newbie
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1395/09/14 ارسالها: 2 مکان: tehran تشکرها: 3 بار
|
سلام از جمله مشکلات تلاش برای تطابق قرآن با علوم تجربی در این است که به شهادت تاریخ علم، علوم تجربی ماهیتا به شدت پویا هستند؛ لاجرم هرگونه تحولی در این علوم میتواند نظریات و موارد انطباقی را بی اعتبار کند. نتایج به دست آمده در این نوع علوم یا بر اساس مشاهدات است و متکی به ابزاری که در حال تکاملند و یا در بسیاری از موارد طبقه بندی های نظری مبتنی بر استنتاجات که هر دو متغیّرند. هیات و نجوم نیز از این قاعده تغییر مستثنا نیستند. در همین نمونه انطباق سبع سماوات بر کرات منظومه شمسی «... آسمانهای بعدی آن عبارت اند از: زحل، اورانوس، نپتون و پلوتون» مشاهده میشود که برای جفت و جور شدن نظریه انطباقی ناچاریم 6 سیاره را به همراه خرده سیارات آسمان دوم، 7 آسمان بالاتر به حساب بیاوریم. اما خرده سیارات را نمیتوان یکی از "هفت شیء محکم" (نباء/12) و همانند کرات دیگر یکی از "هفت پیکره" شمرد مگر اینکه ضابطه دوگانه ای را بر تعریفمان حاکم کنیم یا فقط به بالاتر بودن افلاک بدون توجه به یک شیء بودن بسنده کنیم که مفاد (نباء/12) را نقض میکند. حتی تعداد و تعریف سیارات منظومه شمسی تثبیت شده نیست و حدود ده سال است که پلوتون دیگر سیاره محسوب نمیشود. برای اطلاعات بیشتر این پیوندها را ببینید: http://news.nationalgeog...060824-pluto-planet.html http://danesh.roshd.ir/m...view_forum_threads2.php?comment=108381&SSOReturnPage=Check&Rand=0#ref108381 گره زدن گزاره های وحیانی و ثابت قرآن به دستاوردهای گذرای علمی که با سرعت زیاد در حال تحولند، یعنی بدون توجه به تفاوت ماهوی این دو، نه تنها موجبات توثیق قرآن را پدید نمی آورد بلکه دستاویزی به دست مخالفان الاهی بودن قرآن میدهد.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,949
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
اقای دکتر جعفر نکونام در این زمینه مقاله ای دارند که بخشها یی از آنرا برای اطلاع دوستان ارسال میکنم:
چکیده
بررسیها در این مقاله نشان میدهد که بیشترین واژگان دخیل قرآن منشأ بابلی و بین النهرینی دارد.
بسیاری از این واژگان در حوزه نجومی قرار دارند. در این مقاله با شواهدی قرآنی نشان داده شده است که چگونه از رهگذر واژگان دخیل قرآنی اندیشه های نجومی تمدن بین النهرین در قرآن بازتاب یافته است.
نتایج بررسیها در این مقاله حاکی از آن است که هفت آسمان واقعیتی خارج از همین آسمان مشهود ندارد و هفتگانه سازی آسمان مشهود به اندیشه های نجومی مردم بین النهرین باز میگردد.
آنان هفت آسمان را طبقاتی از همین آسمان معهود میدانستند که به ترتیب اجرام هفتگانه ماه، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری و زحل در آنها جریان دارند.
1.طرح مسئله
طبق مشهورترین روایات، بشر در منطقه بین النهرین – یعنی منطقه میان دجله و فرات – پا بر روی زمین نهاد و لذا کهن ترین و فراگیرترین تمدن بشری که قدمت آن به حدود چهار هزار سال قبل از میلاد میرسد، در همین منطقه پدید آمد. دستاوردهای تمدنی آن از یک سو به مصر و یونان و از سوی دیگر به ایران و هند راه یافت(ر.ک: لینتون،381.( این دستاوردهای تمدنی به جزیرۀ العرب نیز راه پیدا کرد و نشانههای آن واژگان دخیلی است که در زبان عربی و قرآن به چشم میخورد و ریشه در تمدن بین النهرین دارد.
از جمله این واژگان، واژگان نجومی نظیر «فلک» معرب «پیلاکو»، «سماء» معرب «شیمیا»، «شمس» معرب «شمش» و جز آنهاست. آنان که به این پیشینه آگاهی دارند، بازتاب یافتن تمدن بابلی را در فرهنگ عربی و زبان قرآن باور دارند؛ اما آنان که تحت تأثیر دستاوردهای علمی جدید واقع شده اند و باورهای بابلی را با ظاهر آیاتی از قرآن متعارض مییابند، منکر این تأثیرپذیری هستند و از این رهگذر دیدگاههای متفاوتی به هم رسیده است. 2 .دیدگاهها درباره بازتاب اندیشههای نجومی بابلی در فرهنگ عرب و زبان قرآن
قریب به اتفاق دانشمندان قدیم بدون توجه به خواستگاه واژگان و تعابیر نجومی قرآن و ریشه گرفتن آنها از تمدن بابلی در تفسیر چنین واژگان و تعابیری همان تلقی بابلی را به دست داده اند.
برای مثال بر اساس اولین و کهنترین دیدگاه غرض از «سبع سماوات» هفت طبقه ای است که کرات آسمانی هفتگانه - یعنی: ماه، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری و زحل - به ترتیب در آنها قرار دارند.
علمای اسلامی تا چند قرن اخیر به همین دیدگاه گرایش داشتند. ابن سینا (370-428ق)، خواجه نصیر(597-672ق)، فخررازی(544-606ق)، مجلسی (م1111ق) بر همین نظر بودهاند(رضایی، 127 و 159 .(برخی از معاصران نیز مانند مقبول احمد تشنر(2-3 ،(محمد جواد مغنیه(ذیل الطلاق،12 (بر همین نظرند.
دومین دیدگاه که شماری از معاصران با تأثیرپذیری از نظریه کپرنیک و کشف سیارات جدید در منظومه شمسی به آن گرایش یافته اند، این است که خورشید از شمار هفت آسمان خارج است. در این میان برخی مانند شهرستانی و طالقانی سیارات قبل از زمین - یعنی: عطارد و زهره - را از جمله هفت آسمان به حساب آورده اند(طالقانی، ذیل الطلاق12 و رضایی،130(؛
اما برخی مانند بهبودی آن دو را نیز از شمار هفت آسمان خارج نموده و تنها سیارات بعد از زمین را مصداق هفت آسمان به شمار آورده اند(بهبودی،13 و رضایی،131.(
دیدگاه سوم که باز در میان برخی از معاصران مطرح شده، این است که مراد از «سبع سموات» طبقات جوّ زمین است که به نظر برخی عبارت اند از: هموسفر، یونوسفر، نیتروژن ملکولی، اکسیژن اتمی، هیلیوم اتمی، و خلأ(رضایی،130(؛
اما ناگفته نماند که هفت طبقه یاد شده با واقعیات جوّ زمین مطابقت ندارد؛ چون برای جوّ زمین بیش از پنج طبقه متمایز شناخته نشده است و آنها عبارت اند از: تروپوسفر(محل ابرها، رعد و برق، برف، تگرگ و باران)، استراتوسفر(محل بادهای تند)، اوزونوسفر(محل اوزون)، یونوسفر(محل خلأ) و اگزوسفر(محل بیرونی جو). قرشی برای حل این مشکل چنین اظهار نظر کرده است که یا دانشمندان دو طبقه دیگر را هنوز کشف نکرده اند یا قرآن قصد خاصی از هفتگانه شمردن این طبقات پنجگانه داشته است که از نظر ما پوشیده است(ر.ک: قرشی، ذیل البقرۀ،29 .(
چهارمین دیدگاه که مشهورترین آنها در دوره معاصر است، این است که آسمان اول همین آسمان مشهود ماست و شش آسمان دیگر تاکنون برای بشر شناخته شده نیست(ر.ک: طباطبایی، ذیل فصلت،12 و مکارم شیرازی، ذیل البقرۀ،29 و مغنیه، ذیل الطلاق،12.(
منتها به دلایلی که در ادامه میآید، سه دیدگاه اخیر پذیرفتنی نیست و باید همان دیدگاه نخست را که در حال حاضر نیز طرفدارانی دارد، پذیرفت؛ یعنی گفت: مراد از «سماوات» یا «سبع سماوات» چیزی جز همان «سماء» معهود و آشنا برای بشر عادی نیست.
مفهوم «سماوات» یا «سبع سماوات» و همچنین «ارضون سبع» از تمدن بین النهرین ریشه گرفته است که مردم این منطقه با رصدهای پیوسته خود بر فراز برج نمرود و دیگر برجهای آن منطقه توانسته بودند، هفت سیاره ماه، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری و زحل را در آسمان شناسایی کنند و از طریق نحوه کسوف آنها تمیز بدهند که کدام بر فراز دیگری جریان دارد(ابن کثیر؛ البدایۀ و النهایۀ، 1،33 .(آنان مشابه مدارهای آنها در آسمان خط هایی را در روی زمین فرض کرده و به این ترتیب، اقالیم سبعه یا ارضون سبع را مشخص کرده بودند.
3. .شواهد قرآنی بر بازتاب اندیشه بابلی در واژگان نجومی قرآن در قرآن بسیاری از واژگان و تعابیر نجومی که به لحاظ لفظ یا معنا و یا هر دو ریشه در تمدن بابلی دارند، به چشم میخورند که اینک برخی از مهمترین آنها نظیر «سماء»، «فلک»، «شمس»، «لات»، «منات» و «عزی» و جز آنها بررسی میشود. «سماء. «1 .4 آوردهاند که واژه «سماء» ریشه بابلی دارد و از «شیمیا» گرفته شده است(مصطفوی، ذیل سمو). در لغت آمده است که «سماء» در معنا جمع و واحد آن «سماوۀ» است؛ همان طور که بقر و بقره، و نخل و نخله چنین است(ابن منظور، ذیل سمو).
به هرحال، لغت «سماء» چه در معنا جمع باشد یا مفرد، در آیات قرآن با لغت «سماوات» هیچ تفاوت معنایی ندارد. چاپ شده در ضمیمیه شماره 17 پژوهش دینی، صص127-165 بازتاب اندیشه های نجومی بابلی در واژگان دخیل قرآن اصل مقاله در اینجا ارسال میشود. فایلهای الصاق شده : بازتاب_اندیشه_های_نجومی_بابلی_در.pdf (224kb) تعداد دانلود 11 بار.شما نمی توانید ضمائم را ببینید/دریافت کنید. ثبت نام کنید.
|
|
|
|
رتبه: Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/07/06 ارسالها: 27
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
هفت آسمان چیست؟ تطابق بحث های قرآنی با بحث های علمی
به نام خدا
در این که این هفت آسمان چه ها هستند، نظرات متعدد فراوانی داده شده است که 16 یا 17 نظریه است که خیلی از آنها به هم نزدیک هستند. گاهی بر اساس مراحل و مدارج معنوی و عرفانی مطرح کردند که یقینا با متن آیات نمی خواند و گاهی نظرات دیگری را مطرح کردند و گاهی طبقات جو را گفتند . از جمله نظری که امروز مشهور است این است که آنچه ما در شب می بینیم در آسمان اول است و نمیدانیم آسمان دوم کجاست.
نظر من این است که هر نظری که مطرح می شود باید برگردیم با آیات قرآن یعنی ایاتی که در زمینه این موضوع است تطبیق دهیم . این نظرات ممکن است با یک آیه بخواند و با آیه ای دیگر نخواند ولی باید حداقل اینطور باشد که در تمام آیات نقص نشود . این نظریه مشهور که گفته تمام ستارگانی که ما می بینیم آسمان اول هستند، با یک یا دو و یا سه آیه شبیه به هم از قرآن کریم مستند می شود :
زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ ما آسمان دنیا را به چراغها آذین بستیم
که خیلی راحت می گویند: این دنیا همین دنیای ماست و مصابیح هم ستارگان بالای سر ما. تطبیقی است که خیلی هم دلیل روشنی ندارد ولی به ظاهر قشنگ امده و همه قبول کردند.در حالیکه وقتی ما به آیات قرآن برمی گردیم می بینیم که هرگز چنین نیست. اینکه این مصابیح چه ها هستند بحثی طولانیست که فعلا وارد آن نمی شویم.
ما می خواهیم بگوییم که این نظر با یک آیه ممکن است بخواند: إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ (صافات/6)
اما با خیلی از ایات از جمله آیات سوره فصلت که از آیه 9 شروع می شود ، نمی خواند
قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذي خَلَقَ الْأَرْضَ في يَوْمَيْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً ذلِکَ رَبُّ الْعالَمينَ (فصلت/9) شما به خدایی کفر می ورزید که زمین را در دو روز خلق کرد و برای او انداد و همانند قرار می دهید ؟ این است خدای رب العالمین
پس در آیات مختلف آمده که مجموعه خلقت 7 آسمان و زمین دو روز طول کشیده (فصلت/9) در این آیه در سه تا دو روز تفکیک می کند. دو روز اول زمین خلق شد و البته از ادامه آیه می فهمیم که توده گازی که به هفت آسمان تبدیل شده همراه زمین در همین دو روز خلق شده .
9وَ جَعَلَ فيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فيها (فصلت/10)
خداوند کوه ها را از بالا بر روی زمین قرار داد .زمین را با برکت کرد یعنی ابادان کرد .جنگل ها و ... را در زمین پدیدار کرد و امکانات رزق و روزی را در زمین قرار داد.
وَ قَدَّرَ فيها أَقْواتَها في أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلينَ (فصلت/10)
یعنی دو روز زمین را خلق کرد و دو روز هم پردازش کرد و در واقع قسمت اول و دوم با هم شد 4 روز .دو روز آفرینش زمین و دو روز پردازش زمین
ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ (فصلت/11) بعد به سراغ آسمان رفت در حالیکه آن یک توده گاز بود که این توده گاز خلقتش با زمین در دو روز اول بوده و دو روز بعد پردازش زمین یعنی خلقت کوه ها و جنگل ها و آبادانی و رزق و روزی . دو روز سوم تبدیل این توده گاز به هفت آسمان می باشد.
ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ (فصلت/11)
به توده گاز در زمین گفت :حرکت کنید یعنی هر دو را با هم به حرکت در آورد قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ .زمین و توده گاز گفتند با رقبت فرمان تو را اجرا می کنیم. فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ في يَوْمَيْنِ (فصلت/12) در دو رو روز سوم خدا توده گاز را تبدیل به 7 آسمان کرد که مجموعا شد شش روز .البته نه شش روز ما بلکه شش برهه زمانی( 1000 سال یا بیشتر معلوم نیست)
این مراحل آفرینش آسمان و زمین است. دو روز اول زمین خلق شده با توده گاز که اگر فرض کنیم اینها از خورشید جدا شدند ، دو روز اول زمین نزدیک تر و سنگین تر بوده و با توده گاز فاصله اش بیشتر شده ، دو روز دوم زمین را پردازش کرد و دو روز سوم هفت آسمان را تبدیل کرد پس اولا زمین و آسمان با هم خلق شد .بعضی از این کرات آسمانی که ما می بینیم میلیون ها برابر زمین عمر دارند پس هفت آسمانی که در قرآن گفته شده اینها نیستند.
اگر منظور از آسمان ،ستارگانی باشد که ما می بینیم اینها عمرشان میلیون ها برابر زمین است و نمیتوانند آسمان اول باشند.بنابراین آسمانها چیزهایی هستند که با زمین با هم خلق شدند و با هم حرکت می کنند که این غیر از منظومه شمسی چیزی نمی تواند باشد.
در سوره بقره همین مطلب را به اجمال می گوید هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ
امکانات زمین را فراهم کرد و بعد پرداخت به آسمان فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ این نشاندهنده این است که هفت آسمان آنهایی هستند که دور زمین هستند و با هم خلق شدند و این جز منظومه شمسی نیست و حالا اگر صد در صد نیست ولی این نظر حداقل در آیات قرآن نقض نمی شودو با همه آیات می خواند.بقیه نظرات ممکن است با یک آیه بخواند و با آیه ای دیگر نخواند.
هفت آسمان چیزهایی هستند مثل زمین، عمرشان و پردازششان مثل زمین است. در فضا بالا و پایینی وجود ندارد .اگر خورشید را در مرکز بگیریم زمین سومین کره است چهارمین که مدارش بالای زمین است فلکش به طور فرضی بالای فلک زمین است مثل حلقه های پیاز.(بنینا فوقکم) یک جا می گوید "سبع شداد"(هفت پیکره) و یک جا می گوید "سبع ترائب" که مدارها را می گوید و یک جا می گوید "سبع سموات طباقا" . این نظر با این آیات تطابق دارد و نظرات دیگر قطعا رد می شود. چون این منظومه جایگاه زندگی ماست پس همین منظومه را توضیح می دهد.
و اما در بحث تطابق با علم در هر مسئله ای حد اعتدال خوب است نه افراط و تفریط . از یک طرف بعضی کتب حد افراط را گرفته اند و برای هر آیه خواستند یک مبنای علمی بگویند که اینکار قطعا اشتباه است . اما اگر ما خواستیم در این امر افراط کنیم یعنی هیچ چیز را با هیچ مبنای علمی تطبق ندهیم درست نیست. بالاخره این علم بشر همان بشری که خدا خلقش کرده و روی خلقت خدا کار می کند و حقایقی را می فهمد.
پس اگر خواستیم بحث ارث را با جدول ضرب محاسبه کنیم و بگیم جدول ضرب علم بشریت است و سراغ آن نرویم؟ علم هم یک مسلماتی دارد ، یک پایه هایی و طبقه بندی دارد . مسئله منظومه این روزها مسئله الفبای علم است که در دبیرستان و همه بچه ها می دانند . ممکن است بگوییم کره پلوتون و قبلا می گفتند سیاره است و الان نیست ولی بالاخره پلوتونی هست.
مسئله منظومه یک امر روشن است و از ابتدا مطرح شده بوده و بحث دیگری ندارد و از مسلمات علم است. نکته دوم اینکه افراط و تفریط نباید کنیم .بعضی مباحث علمی زیباست.
مبحثی علمی در دانشگاه شهید بهشتی: تگرگ در سوره نور : وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِمِنْ جِبالٍ فيهامِنْبَرَدٍ خداوند از کوه هایی که در آسمان است تگرگ را نازل می کند .
تحقیق اساتید: در بهار و پاییز کریستال های ریز آب تشکیل می شود و اینها بگونه ای انبوه می شوند که کوه یخ در آسمان ساخته می شود و از ان تگرگ نازل می شود (معجزه قران) .همه چیز در علم عوض نمی شود افراط و تفریط نباید کنیم.
در آیه 53 سوره فصلت
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ
به زودی ما به بشریت آیات خودمان را در دو جا نشان می دهیم .در کرانه های افق و در درون نفس خودشان که به نظر من خدا امروزه نشان داده: علم کیهان و علم ژنتیک
حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ ۗ ما آیاتمان را به بشر آینده نشان می دهیم تا برایشان روشن شود که خدا حق است و بعد تمام برهان نظم را در یک جمله خلاصه می کند:
أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ آیا برای اثبات حقانیت خدا کافی نیست که بر هر چیزی نظارت دارد؟
شما روی هر شیءی دست بگذاری یک سامانه علمی می بینید و این برای اثبات خدا کافی نیست؟ و قرآن همه برهان نظم را در یک جمله می آورد. پس اگر بشر به یک سری آیات رسید ما نباید طرف آنها برویم؟ افراط و تفریط نباید باشد.
پس کلیت قضیه درست است به شرطی که به افراط نرویم.اختلاف در مورد کره و سیاره وقمر است و در کلین نظریه بحثی نیست. از کلیت فهمیدیم که تنها نظریه ای که با قران تطبیق دارد این است که قرآن زمین و هفت آسمان را در منظومه دارد نشان می دهد .
استاد بهبودی اینگونه بیان کرده .ایشان 7 آسمان را اینگونه جور کرده . خرده سیارات هم کره بودند یکی از آنها منهدم شد .بنینا فوقکم سبع شدادا. می گوید بنینا و نمی گوید الان هست.واقعا بنا شده و الان هم آستروئید های آن روی همان مدار دارند می چرخند که می شود "سبع طرائق" .پس با این آیه هیچ مغایرتی ندارد . می ماند پلوتون که الان می گویند آن سیاره نیست و مثلا یک جرم کوچکتر از سیاره است و بالاخره وجود دارد.
قرآن می گوید 7 تا بالای سر شما بوده بگردید این هفت تا را پیدا کنیدو کلیتش معلوم می شود که منظومه را قران دارد بیان می کند و هفت تا را هم شما پیدا کنید .چرا من پیدا کنم؟
ایشان اینطور گفته: مریخ ،آستروئیدها ،مشتری،زحل،اورانوس،نپتون و پلوتون
پلوتون نیست ؟ وجودش که هست . حالا اسمش را سیاره نگذاریم. در مداری دور تر از نپتون وجود دارد . پس در مجموع این نظریه لااقل با قرآن تطبیق دارد و نقد نمی شود.
سوال
اشاره کردید بقیه ستاره ها منظومه نیستند چون میلیونها سال قدیمی ترند . آیا این استناد قرانی دارد یا علمی؟
پاسخ
علمی است یعنی در قرآن چنین بحثی را نداریم. از نظر علمی هرکدام از این ستاره ها را که می بینیم یک خورشیدند و سیاراتشان دیده نمی شود . سیارات منظومه ما دیده می شود زهره و مریخ و مشتر ی و شاید هم زحل.البته نه همیشه. بقیه چیزهایی که غیر از این چهارتا می بینیم هر کدام یک خورشیدند که خیلی از خورشیدها عمرشان از زمین بیشتر است . پس باید در منظومه بگردیم و پیدا کنیم یعنی چیزهایی که همردیف زمین هستند
|
سیدمحسن میرباقری |
|
|
|
رتبه: Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1399/05/06 ارسالها: 28 مکان: فارس 1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
منظور از هفت آسمان .👇👇
وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِينَ
ما بر فراز شما هفت راه [= طبقات هفتگانه آسمان ]را قرار دادیم. و هرگز از خلق (خود) غافل نبوده ایم. (مؤمنون/17)
ما بر فراز شما هفت طریقه آفریدیم (وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرائِقَ). طرائق جمع طریقه به معنى راه یا به معنى طبقه است، در صورت اول، معنى آیه چنین مى شود: ما هفت راه بالاى سر شما آفریدیم، ممکن است این راه ها طرق رفت و آمد فرشتگان باشد، و ممکن است مدار گردش ستارگان آسمان. بنابر معنى دوم، مفهومش این است: ما هفت طبقه (هفت آسمان) بر فراز شما آفریدیم. درباره آسمان هاى هفتگانه، قبلاً سخن بسیار گفته ایم، آنچه در اینجا به عنوان اشاره باید گفت، این است: اگر عدد هفت را به معنى تکثیر بگیریم مفهومش این است که بر فراز شما عالم هاى بسیار و کرات، کواکب و سیارات بى شمارى است. تعبیر به طبقه هرگز نباید افلاک بطلمیوسى را که همچون پوست پیاز بر فراز یکدیگر قرار داشتند، تداعى کند، و چنین تصور شود: قرآن بر این فرضیه نادرست تکیه کرده، بلکه طرائق و طبقات اشاره به عوالمى است که در فواصل مختلف از ما قرار دارند و نسبت به ما هر یک، فوق دیگرى است، بعضى دورتر و بعضى نزدیک تر. و اگر عدد سبع (هفت) را، عدد شمارش و تعداد بگیریم، مفهومش این است، غیر از این عالمى که شما مى بینید (مجموعه ثوابت و سیارات و کهکشان ها) شش عالم دیگر، ما فوق آن قرار دارد که هنوز دست علم و دانش بشر به آن نرسیده است. و هر گاه، به نقشه منظومه شمسى و قرار گرفتن سیارات مختلف برگرد آن درست دقت کنیم، تفسیر دیگرى نیز براى این آیه مى توان یافت و آن این که: از این نُه سیاره که گرد آفتاب مى گردند، دو سیاره (عطارد و زهره) مدارشان زیر مدار زمین است، در حالى که شش سیاره دیگر مدارشان بیرون مدار زمین و شبیه طبقاتى است که یکى بر فراز دیگرى قرار گرفته و هنگامى که مدار کره ماه را که آن هم گرد زمین مى چرخد، بر آن بیفزائیم عدد هفت مدار (مسیر) یا هفت طبقه تکمیل مى گردد (دقت کنید). و از آنجا که تعدد عوالم و طرق آنها، ممکن است این توهم را به وجود آورد که آیا این وسعت و عظمت عالم موجب نخواهد شد آفریدگار از آنها غافل گردد، در پایان آیه بلا فاصله مى فرماید: ما هرگز از آفرینش خود غافل نبوده و نخواهیم بود (وَ ما کُنّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلِینَ). تکیه بر روى عنوان خلق در اینجا اشاره به این است که: مسأله آفرینش و خلقت، به خودى خود دلیل علم آفریدگار و توجه او به آنها است، مگر مى شود آفریننده از آفریده خود غافل باشد؟!. این احتمال نیز، در تفسیر آیه وجود دارد که: منظور این است: ما راه هاى فراوانى براى آمد و شد فرشتگان بر فراز شما قرار دادیم و از حال شما غافل نیستیم و فرشتگان ما نیز شاهد و ناظر اعمال شمایند. تفسیر نمونه.
۱ ـ بعضى آسمان هاى هفتگانه را، همان سیارات سبع مى دانند (عطارد زهره، مریخ، مشترى، زحل، و ماه و خورشید) که به عقیده دانشمندان فلکى قدیم جزء سیارات بودند.(۱۳) ۲ ـ بعضى دیگر معتقدند: منظور طبقات متراکم هواى اطراف زمین است و قشرهاى مختلفى که روى هم قرار گرفته است. ۳ ـ بعضى دیگر مى گویند: عدد هفت در اینجا به معنى عدد تعدادى (عدد مخصوص) نیست، بلکه عدد تکثیرى است که به معنى تعداد زیاد و فراوان مى باشد، و این در کلام عرب و حتى قرآن نظائر قابل ملاحظه اى دارد، مثلاً در آیه ۲۷ سوره لقمان مى خوانیم: وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الأَرْضِ مِنْ شَجَرَة أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُر ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللّه: اگر درختان زمین قلم گردند، و دریا مرکب، و هفت دریا بر آن افزوده شود، کلمات خدا را نمى توان با آن نوشت . به خوبى روشن است منظور از لفظ سبعة در این آیه عدد مخصوص هفت نیست بلکه اگر هزاران هزار دریا نیز مرکب گردد، نمى توان علم بى پایان خداوند را با آن نگاشت. بنابراین، سماوات سبع اشاره به آسمان هاى متعدد و کرات فراوان عالم بالا است بى آن که عدد خاصى از آن منظور باشد. ۴ ـ آنچه صحیح تر به نظر مى رسد، این است که: مقصود از سماوات سبع همان معنى واقعى آسمان هاى هفتگانه است، تکرار این عبارت در آیات مختلف قرآن، نشان مى دهد عدد سبع در اینجا به معنى تکثیر نیست، بلکه اشاره به همان عدد مخصوص است. منتها از آیات قرآن چنین استفاده مى شود: تمام کرات و ثوابت و سیاراتى را که ما مى بینیم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم دیگر وجود دارد که از دسترس دید ما و ابزارهاى علمى امروز ما بیرون است و مجموعاً هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشکیل مى دهند. شاهد این سخن این که: قرآن مى گوید: وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابیح: ما آسمان پائین را با چراغ هاى ستارگان زینت دادیم .(۱۴) در جاى دیگر مى خوانیم: إِنّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَة الْکَواکِبِ: ما آسمان پائین را با کواکب و ستارگان زینت بخشیدیم .(۱۵) از این آیات، به خوبى استفاده مى شود که همه آنچه را ما مى بینیم و جهان ستارگان را تشکیل مى دهد، همه جزء آسمان اول است، و در ماوراى آن شش آسمان دیگر وجود دارد که ما در حال حاضر اطلاع دقیقى از جزئیات آن نداریم. و اما این که گفتیم شش آسمان دیگر براى ما مجهول است و ممکن است علوم از روى آن در آینده پرده بردارد، به این دلیل است که علوم ناقص بشر به هر نسبت که پیش مى رود از عجائب آفرینش تازه هائى را به دست مى آورد. منابع👇👇
۱۳ ـ بعضى نیز، کرات منظومه شمسى را که ده کره است (نُه سیاره معروف به اضافه سیاره اى که در میان مریخ و مشترى بوده و سپس متلاشى شده و بقایاى آن همچنان در همان مدار در گردش است) به دو گروه تقسیم کرده اند: گروهى که در زیر مدار زمین قرار دارند (عطارد و زهره) و گروهى که در بیرون مدار زمین و فوق آن هستند که هفت سیاره دیگر مى باشد و به این ترتیب، شاید مى خواهند آسمان هاى هفتگانه را به کرات هفتگانه بیرونى تفسیر کنند (دقت کنید). ۱۴ ـ فصلت، آیه ۱۲. ۱۵ ـ صافات، آیه ۶.
در روایتی آمده است که از حضرت علی پرسیده شد، آسمان ها از چه آفریده شدند، حضرت فرمودند: از بخار آب، پرسیده شد آسمان دنیا از چیست؟ فرمود: از موج فشرده، از نامها و رنگهای آسمانها پرسیده شد، حضرت فرمود: اسم آسمان دنیا رفع است و از آب و دود میباشد و اسم آسمان دوم قیدوم است و به رنگ نحاس (مس) می باشد، و اسم آسمان سوم «ماروم» است و به رنگ زرد می باشد. اسم آسمان چهارم« ارفلون» است و به رنگ نقره می باشد و اسم آسمان پنجم «هیعون» است و به رنگ طلا است. اسم آسمان ششم عروس است و به رنگ یاقوت سبز می باشد و اسم آسمان هفتم «عجما» است و به رنگ دَر سفید می باشد.۱ در این روایت حضرت علی (ع) جنس آسمانها را از بخار آب و دخان دانسته است. واژه دخان در مورد آسمانها در آیه ۱۱ سورة فصلت نیز آمده است. {ثم استوی الی السماء و هی دخان} مفسران در مورد واژه دخان گفته اند، این واژه نشان می دهد که آغاز آفرینش آسمانها از تودة گازهای گسترده و عظیمی بوده است و این با تحقیقات علمی در مورد آغاز آفرینش کاملاً هماهنگ است ،هم اکنون نیز بسیاری از ستارگان به صورت توده فشرده ای از گازها و دخان هستند.۲
منابع: ۱. بحارالانوار، ج۵۵، ص۸۸ ۲. تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۲۲۷
|
|
|
|
رتبه: Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1399/05/06 ارسالها: 28 مکان: فارس 1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
ویک نکته طبقات هفتگانه آسمان هر کدام کلیدی دارن که روح انسان با کسب معارف وتقوی وتزکیه می تواند به آن راه پیدا کند . سایت حوزه👇👇 قرآن کریم در آیه 157 سوره نساء بر پندار قوم یهود و عقیده بعضی از فِرق مسیحیت درباره مرگ حضرت عیسی خط بطلان می کشد. در این آیه آمده است: «گفتند: ما مسیح، پیامبر خدا، را کشتیم. آنها او را نکشتند و دار نزدند؛ بلکه امر بر آنها مشتبه شد. آنان که درباره انتقال حضرت مسیح به عالم بالا اختلاف و گفت و گو می کنند در شک و تردیدند. یقیناً عیسی کشته نشده است؛ بلکه خداوند او را نزد خود برد که او قادر و داناست».(نسا، آیه 157 -158) همچنین در قرآن می فرماید:«به یاد آر آن گاه را که خداوند فرمود: ای عیسی، من تو را به قرب خود بالا می برم و از معاشرت کافران پاک می گردانم».(آل عمران، آیه 55) این آیات شریفه، مؤید این هستند که حضرت عیسی علیه السلام کشته نشد، بلکه به آسمان رفت. یهودیان مدعی قتل عیسی علیه السلام بودند و مسیحیان نیز گمان می کردند یهود، عیسی علیه السلام را با دار زدن، کشته اند و پس از قتل، خداوند او را از میان قبر به سوی آسمان برده است. ناگفته نماند بر اساس آنچه از ظاهر آیات قرآن برمی آید، حضرت عیسی علیه السلام در نزد خداوندِ متعال زنده است و نخواهد مرد تا همه اهل کتاب به او ایمان آورند. مسیح قرآن به عقیده ما مسلمانان، کتاب مقدس مسیحیان، انجیل با گذشت زمان گرفتار آسیب ها و انحراف های بسیار شد. گواه این مدعا وجود انجیل های متعددی است که شمار آن از 114 نسخه و روایت فراتر می رود. چهره ای که انجیل های کنونی از حضرت مسیح ارائه می کنند چهره واقعی آن حضرت نیست و تصویری آلوده به پندارهای غلط و تهمت های ناروای بسیار است که شایسته ساحت قدسی آن حضرت نمی باشد. اما مسیحی که خدا در قرآن معرفی می کند مردی پرهیزکار، یگانه پرست و فروتن است که سخن بیهوده نمی گوید و مدعی امر نامعقولی نیست. از خدایی و اتحاد و حلول حرف نمی زند. خداوند او را به آسمان ها می برد و از ریشخند و اهانت مردم مصون است؛ چون «روح اللّه» و «کلمة اللّه» و مخزن اسرار و حکمت های الهی و تربیت یافته اوست و خداوند بندگان صالح و مؤمن خود را خوار نمی کند. تعابير قرآنی نه بار به آسمانهای هفتگانه تصريح كرده و در دعاها نيز «هفت آسمان» فراوان آمده است و نمیتوان به سادگی از كنار آنها گذشت؛ بنابراين بايد گفت: آسمانها، فضای گستردهای هستند كه يكی پشت ديگری، در فضای بیپايان قرار دارد و همه ستارگان و مجموعههای شمسی و كهكشانهای مشهود، در متن نخستين و نزديكترين آسمان (سماء دنيا) جای گرفتهاند؛ چنانكه در آيه ۱۲ فصلت آمده است: «و زیّنّا السّماء الدّنيا بمصابيح»؛ در اين هنگام آنها را بهصورت هفت آسمان در دو روز آفريد و در هر آسمانى كار آن (آسمان) را وحى (و مقرّر) فرمود و آسمان پايين را با چراغهایى (ستارگان) زينت بخشيديم و (با شهابها از رخنه شياطين) حفظ كرديم، اين است تقدير خداوند توانا و دانا. با توجه به اين آيه و آيه ۶ صافات: «انّا زیّنّا السّماء الدّنيا بزينة الكواكب»؛ ما آسمان نزديك (پايين) را با ستارگان آراستيم. آشكار میشود كه اجرام آسمانی قابل مشاهده، در آسمان اول جای دارند؛ پس بايد شش آسمان ديگر وجود داشته باشد كه در دسترس بشر نيست. در قرآن از اين شش آسمان، وصفی به ميان نيامده، جز آن كه به صورت طبقاتی پشت سرهم قرار دارند. آيه ۱۵ سوره نوح نيز قرار گرفتن هفت آسمان روی هم را تأييد میكند: «الم تروا كيف خلق الله سبع سموت طباقا»؛ آيا نمیدانيد خداوند چگونه هفت آسمان را يكی بالای ديگری آفريد؟ برخی، رؤيت در آيه را به معنای علم دانسته و برآنند كه ذكر هفت آسمان در كلام نوح بهصورت نشانه توحيد، دليل آن است كه مردم آن زمان از هفت آسمان آگاه بودند و انبيای گذشته نيز از آن ياد كردهاند.] ویرایش بوسیله کاربر 1399/06/02 07:47:34 ب.ظ
| دلیل ویرایش: مشخص نشده است
|
|
|
|
رتبه: Newbie
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1399/07/14 ارسالها: 1
|
سلام
من صاحب علم نیستم که بخوام با ادله بحث کنم، فقط با خواندن این دیدگاه که کرات بعد از زمین را معادل با آسمانهای هفتگانه میگیرد، این سوال برایم ایجاد شد که این دیدگاه راه چگونه میتوان با مسئله عروج بعضی پیامبران که باور داریم زنده به آسمان رفتند و در آنجا خدا جان آنها را گرفت، تطبیق داد؟ از نمونه این پیامبران میتوان به حضرت عیسی (ع) اشاره کرد که بسیار شنیدهام به آسمان چهارم بالا برده شده است.
لطفا در این رابطه هم توضیح دهید یا اگر اینگونه مطالب دارای سند صحیحی نیست، بفرمایید.
|
|
|
|
رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 421
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
منظور از سبع طرایق در سوره مومنین چیست؟
﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ﴾
1- آسمانها هفتتاست نه ستارهها, نه ستارههاي ثابت هفتتاست يا سيّارات هفتتاست يا ستارههاي ثابت عدد و رقمي ندارند. آسمان هفتتاست و اينها طريقاند راهاند نه آن مدارِ بسته ي بطلميوسي. فرمود آسمانها هفتتاست نه ستارههاي سيّار هفتتا هستند كواكب سخنش نيست آنها ميگفتند كه تمام اين ستارهها ثابت و سيّار اينها جايشان مشخص است از قمر و عطارد و زهره و شمس و مريخ و مشتري و زحل به حساب پيشينيان اين هفت ستاره هفت آسمان را اشغال كردند اين ثوابِت در آسمان هشتماند و فلكالأفلاك كه فلكِ اطلس نام دارد بيستاره است اما بيان قرآن اين است كه همه ي اينها در آسمان اولاند ﴿وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ
سوره ي مباركه ي «طلاق» آن بخشهاي پاياني كه در اينجا فرمود: ﴿سَبْعَ طَرَائِقَ﴾ آن را تشريح كرده فرمود ما هفت آسمان كه راه است براي شما قرار داديم ما خيال ميكنيم راه فقط همين است كه انسان يا دام تردّد كند رفت و آمد فرشتهها را از اين راه نميدانيم. در بخش پاياني سوره ي مباركه ي «طلاق» يعني آيه ي دوازده فرمود: ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ﴾ گرچه در قرآن كريم ارضينِ سَبع نيامده اما در اين آيه ي دوازده سوره ي «طلاق» دارد كه زمين هم مثل آسمان است يعني طبقات هفتگانه دارد.
بيان نوراني از وجود مبارك امام رضا(سلام الله عليه) در ذيل همين آيه است كه حضرت دستان مباركشان را روي هم گذاشتند فرمودند: «أرضٌ و سماءٌ، أرضٌ و سماءٌ» شايد هر محدودهاي هر منظومهاي براي خودش يك ارض خاص داشته باشد كه علم بايد به سراغ آن برود و آن را كشف كند. بعد فرمود: ﴿يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ﴾ دستور الهي از اين وسطها ميآيد فرشتهها رفت و آمد ميكنند اينكه در ليله ي قدر فرشتهها ميآيند امر را تقديم وجود مبارك وليّ عصر ميكنند مقدّرات را و برميگردند اينكه فرشتههايي كه حافظ اعمال ما هستند شاهد اعمال ما هستند يك عدّه شاهد اعمال شباند يك عدّه شاهد اعمال روزند مرتّب ميآيند و ميروند پس اين آسمان ميشود طرائق، اما راه منحصر در راهِ مادّي نيست كه انسان با پا طي كند بالأخره فرشتهها موجودياند ولو ما درست تفصيلاً اينها را درك نكنيم
تفسیر تسنیم
2
هفت راه در بالای سرتان اکثر قریب به اتفاق مفسران و مترجمان «سبع طرائق» مذکور در آیه 17 را به «آسمانهای هفتگانه» تعبیر کرده اند. البته ما برای فهم آن به درس و درب دسترسی داریم و طبق آن میدانیم که این پاراگراف دارد گوشه ای از نعمت های الهی را به یاد بشر می آورد . البته باید توجه داشته باشیم که «طرائقِ» ذکر شده جمع «طریقه» است و ترجمه مناسب آن «روش ها» و «منش ها» است و ضمناً با توجه به اینکه خود عدد «هفت» نیز در ادبیات قرآنی نمادِ «زیاد» است ترجمه کلمه «طرائق» «روش های زیاد» و یا «روش های دارای تنوع زیاد» میباشد . چه نعمتهایی را در قرآن می شناسیم که «از راه های بالا ی ما» بسویمان می آید؟ چیزهایی که در جواب سوال فوق فورا به ذهن می آید اینها است : 1 – باران ، 2 – وحی ، 3 – وقوع قیامت ، 4 – ملائکه ، 5 – روح ، 6 – تقدیرات ، 7 - ؟ البته اینهائی که در سطر فوق بر شمردیم برخی «در طول» و برخی «در عرض» یکدیگرند و علم ما فعلا در آن حدودی نیست که بتوانیم دقیقا تعیین کنیم که چه با چه رابطه طولی یا عرضی دارد و یا اینکه اساسا نازل شونده هایِ از آن «طرائق» منحصر به همانها که برشمردیم است یا نه (گرچه اجمالا عرض میکنیم که به نظر نمی آید منحصر به آنها باشد) اما ، هرچه باشد ، خودِ بکار بردن کلمه «طریقة» در آیه مذکور نشان میدهد که «راه» مورد نظر از قبیل «سبیل» و «صراط» نیست، بلکه یکنوع «راه هوشمند» است. در آیات 18 تا 22 فقط به یکی از آن نعمت ها و مشتقات آن ، که از آن راه ها به ما میرسد ، یعنی باران ، اشاره های کوتاهی فرموده ، ولی راجع به نعمت های دیگر به عهده خودمان گذاشته که در آنها بیندیشیم.
تفسیر مرحوم گنجه ای
3
لَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكمْ سبْعَ طرَائقَ وَ مَا كُنَّا عَنِ الخَْلْقِ غَفِلِينَ
● مقصود از ((طرائق )) در آيه : ((و لقد خلقنا فوقكم سبع طرائق )).
مراد از طرائق هفتگانه به قرينه كلمه ((فوقكم )) آسمانهاى هفتگانه است و اگر آسمانها را ((طرائق )) (جمع طريقه ، يعنى راه هاى عبور و مرور) ناميده از اين باب است كه آسمانها محل نازل شدن امر از ناحيه خدا به سوى زمين است ، همچنان كه فرموده : ((يتنزل الامر بينهن )) و نيز فرموده : ((يدبّر الامر من السّماء الى الارض ثم يعرج اليه )) و نيز راههايى است كه اعمال ما در صعودش به سوى خداى سبحان ، و ملائكه در هبوطشان و عروجشان طى مى كنند، همچنان كه درباره عمل فرموده : ((اليه يصعد الكلم الطيّب و العمل الصالح يرفعه ))
و درباره ملائكه فرموده : ((و ما نتنزّل الا بامر ربك )) با اين بيان روشن شد كه چطور ذيل آيه ، يعنى جمله ((و ما كنا عن الخلق غافلين )) مربوط و متصل به صدر آن است ، چون معنا چنين شد كه : شما از ما منقطع و بى ارتباط با ما نيستيد و از تحت مراقبت ما بيرون نمى باشيد، بلكه اين راههاى هفتگانه ميان ما و شما نصب شده تا فرستادگان ملكى ما دائما در نزول و صعود باشند، و امر ما را به سوى شما و اعمال شما را به سوى ما بياورند.
تفسير الميزان
ویرایش بوسیله کاربر 1401/06/20 07:46:10 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.