logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:179918)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:142217)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:133985)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:96915)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ایا بنی اسراییل پس از غرق فرعونیان، به مصر برگشتند و در انجا حاکم شدند؟    قرآن به عقل، بهاي زيادي داده است. عقل حتی می‌تواند علیه خدا احتجاج کند    رب و معبود ما، بايد دوست‌داشتني و هميشگي باشد    ترجمه تدبر و فهم سوره نحل       آخرین رویداد تالار: فروش كتاب "باورها و رفتارهاي قرآني" با 50درصد تخفيف بمناسبت عيد سعيد مبعث      

توجه

Icon
Error

SAGHI Offline
#1 ارسال شده : 1392/10/07 10:05:47 ق.ظ
SAGHI

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/30
ارسالها: 101

تشکرها: 1 بار
12 تشکر دریافتی در 9 ارسال
انعام آيه 31


قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَآءِ اللَّهِ حَتَّى‏ إِذَا جَآءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُواْ يَحَسْرَتَنَا عَلَى‏ مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى‏ ظُهُورِهِمْ أَلَا سَآءَ مَا يَزِرُونَ‏

ترجمه

قطعاً كسانى كه دیدار خداوند (در قیامت) را تكذیب كردند زیانكار شدند، همین كه ساعت موعود ناگهان به سراغشان آید، در حالى كه بار سنگین گناهان خویش را بر پشتشان مى‏ كشند، گویند: دریغا از آن كوتاهى ‏ها كه در دنیا كرده ‏ایم، آگاه باشید كه چه بد بارى است آنچه به دوش مى‏ كشند.

نکته ها

مراد از «لقاءاللَّه»، ملاقات معنوى و شهود باطنى در قیامت است، چون در قیامت همه ‏ى وابستگى‏ هاى انسان به مال و مقام و بستگان قطع مى‏شود و با روبرو شدن با پاداش و كیفر الهى، حاكمیّت مطلقه ‏ى الهى را درك مى ‏كند.


حسرت، براى از دست دادن منافع است و ندامت براى پیش آمدن ضررها. [297]
به قیامت، «ساعت» مى‏گویند، چون در ساعتى و لحظه‏ اى برق‏آسا ایجاد مى‏شود. (در آیه‏ ى 77 سوره نحل آمده است: «وما أمر الساعة الاّ كلَمح البصر أو هو اقرب»، برپایى قیامت، مانند چشم به هم زدن یا نزدیك‏تر از آن است).


در حدیثى از پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله آمده است: اهل آتش، جایگاه خود (آن جایگاهى كه خداوند براى هر شخصى در بهشت قرار داده است،) را در بهشت مى‏ بینند و مى‏ فهمند زیان كرده ‏اند مى‏گویند: «یاحسرتنا». [298]
297) تفسیر اطیب‏البیان.
298) تفسیر نورالثقلین.

پيام ها

1- كسى كه قیامت را نپذیرد، هستى خود را با دنیاى فانى معامله كرده و این بزرگ‏ترین خسارت است. «قد خسر»
2- قیامت، ناگهانى فرا مى‏رسد و كسى از زمان آن آگاه نیست، پس باید همیشه آماده بود. «جاءتهم الساعة بغتة»
3- روز قیامت، روز حسرت است. «یا حسرتنا»
4- اعتراف و حسرت، نشانه ‏ى آزادى انسان در عمل است زیرا مى‏توانست خوب عمل كند و نكرد. «یا حسرتنا»
5 - قیامت روز حست و افسوس خوردن است، امّا حسرت‏ها در آن روز بى‏نتیجه است. «قالوا یا حسرتنا... و هم یحملون...»
6- گناهان، در قیامت تجسّم یافته و بر انسان بار مى‏شوند. «یحملون أوزارهم»
7- تكذیب یا فراموشى قیامت، سبب ارتكاب گناهانى است كه در قیامت، وزر و وبال انسان مى‏گردد. «كذّبوا أوزارهم»


انعام آيه 32


وَمَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَآ إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْا خِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ‏

ترجمه

و زندگى دنیا جز بازى و سرگرمى نیست و البتّه خانه ‏ى آخرت، براى تقوا پیشگان بهتر است. آیا نمى‏ اندیشید؟

نکته ها

اگر دنیا مزرعه ‏ى آخرت قرار نگیرد، بازیچه مى‏شود و مردم مانند كودكانى كه سرگرم به اسباب بازى ‏هایى چون مال و مقام و مانند آن شده ‏اند. مثل صحنه‏ى نمایش كه یكى لباس شاه مى‏پوشد، دیگرى نقش نوكر را بازى مى‏كند و سوّمى وزیر مى‏شود، ولى ساعتى بعد كه همه‏ ى لباسها و نقش‏ها كنار مى ‏رود، مى‏فهمند كه همه ‏ى عناوین، خیالى بیش نبود.


خیر بودن آخرت به خاطر آن است كه هم لذّت‏هایش آمیخته به رنج نیست و هم زودگذر و موهوم و خیالى نیست.
با توجّه به آیات دیگر قرآن، نباید این آیه را دعوت به رهبانیّت و ترك دنیا دانست.


كلمه‏ ى «لعب» به كارى گفته مى‏شود كه قصد صحیحى در آن نباشد و كلمه ‏ى «لهو» به كارى گفته مى‏شود كه انسان را از كارهاى مهم و اصلى باز دارد. [299]


شباهت دنیا به لهو و لعب از جهاتى است:
الف: دنیا مثل بازى، مدّتش كوتاه است.
ب: دنیا مثل بازى، تفریح و خستگى دارد و آمیخته ‏اى از تلخى و شیرینى است.
ج: غافلان بى ‏هدف، بازى را شغل خود قرار مى‏دهند.
د: دنیاگرایى مثل بازى، انسان را از اهداف مهم باز مى‏دارد.
299) مفردات راغب.

پيام ها

1- دنیا محورى، فكرى كودكانه و پوچ است. (لهو ولعب معمولاً كار كودكان است و سرگرم شدن به دنیا انسان را از آخرت باز مى‏دارد) «لهو ولعب»
2- راه نجات از حسرت آخرت، فكر و تعقّل است. «یا حسرتنا... أفلا تعقلون»
3- خردمند، فریب دنیا را نمى‏خورد. «و للدّار الاخرة خیر... أفلا تعقلون»
4- بكار نگرفتن اندیشه، زمینه توجّه به دنیا وغفلت از آخرت است. «أفلاتعقلون»
5 - غفلت از آخرت، سبب توبیخ است. «أفلا تعقلون»
6- تعقّل و تقوا، ملازم یكدیگرند. «یتّقون أفلاتعقلون»


انعام آيه 33


قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِى يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَايُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّلِمِينَ بَاَيَتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ‏

ترجمه

البتّه ما مى‏دانیم كه آنچه مى ‏گویند، تو را اندوهناك مى‏ كند، (ولى غم مخور و بدان كه) آنان (در واقع) تو را تكذیب نمى‏كنند، بلكه (این) ستمگران آیات خدا را انكار مى‏كنند.

نکته ها

در شأن نزول آیه آمده است كه: دشمنان پیامبر صلى الله علیه وآله آن حضرت را امین و صادق مى‏دانستند، ولى مى‏گفتند: اگر او را تصدیق كنیم، قبیله و موقعیّت ما تحقیر مى‏شود. گاهى هم مى‏گفتند: او صادق است ولى خیال مى‏كند به او وحى شده، از این روى، این گونه آیات الهى را تكذیب مى‏كردند.
امام صادق ‏علیه السلام درباره ‏ى «لا یكذّبونك» فرمود: یعنى آنان نمى‏توانند گفتار و مدّعاى تو را ابطال كنند. [300]
300) تفسیر عیّاشى.

پيام ها

1- رهبر نباید از تكذیب مخالفان محزون شود. به همین دلیل، خداوند پیامبرش را دلدارى مى‏دهد و حمایت مى‏كند. «قد نعلم انّه لیحزنك»
2- خداوند به حالات درونى انسان آگاه است. «قد نعلم انّه لیحزنك»
3- تكذیب پیامبر، تكذیب خداست، همان‏گونه كه بیعت با پیامبر، بیعت با خداوند است. «لایكذّبونك ولكن الظالمین بایات اللَّه یجحدون»
4- با توجّه به مشكلات و تكذیب و جسارت‏هاى بزرگتر به دیگران، مشكل خود را آسان بدانیم. «لایكذّبونك... بآیات اللَّه یجحدون»
5 - مخالفان رسول خدا، با مكتب طرفند، نه با شخص. «لایكذّبونك... بآیات اللّه یجحدون»
6- تكذیب آیات الهى، هم ظلم به خود است، هم ظلم به رسول اللّه، هم ظلم به مكتب و هم ظلم به نسل‏هاى بعد. «ولكنّ الظالمین بآیات اللّه یجحدون»


انعام آيه 34


وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى‏ مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى‏ أَتَهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَآءَكَ مِن نَبَإِىْ الْمُرْسَلِينَ‏

ترجمه

و همانا پیش از تو نیز پیامبرانى تكذیب شدند، لیكن در برابر آنچه تكذیب شدند و آزار دیدند صبر كردند، تا یارى ما به آنان رسید. (تو نیز چنین باش زیرا) براى كلمات (و سنّت‏هاى) خداوند، تغییر دهنده‏ اى نیست. قطعاً از اخبار پیامبران براى تو آمده است (و با تاریخ آنان آشنایى).

نکته ها

«كلمات»، به معناى سنّت‏هاى الهى است: «ولقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلین انّهم لهم المنصورون وانّ جُندنا لهم الغالبون» [301]
تاریخ، سرچشمه ومنبعى پذیرفته شده براى شناخت حوادث است. از صبر انبیاى پیشین و نابودى اقوامى چون قوم هود وصالح ولوط و ... كه تكذیب كردند، باید عبرت گرفت، سنّت و برنامه الهى، فرستادن رسولان وآزادى مردم در انتخاب است. كافران را به كیفر مى‏رساند و رسولان را در راه دعوت، امداد مى‏كند.
در آیات متعدّدى از قرآن خداوند یارى و پیروزى رهبران و مؤمنان صابر را بر خود لازم دانسته است از جمله:
* «كتب‏اللّه لاغلبنّ أنا و رسلى» [302]
* «وكان حقّاً علینا نصر المؤمنین» [303]
* «انّا لننصر رسلنا» [304]
* «ولینصرنّ اللَّه من ینصره» [305]
301) صافّات، 171 تا 173.
302) مجادله، 21.
303) روم، 47.
304) غافر، 51.
305) حج، 40.

پيام ها

1- راه حقّ، هیچگاه هموار نبوده و تحققّ آرمان انبیا همراه با تحمّل مشكلات بوده است. «فصبروا على ما كذّبوا»
2- یكى از بهترین اهرم‏هاى مقاومت در برابر شداید، بیان امدادهاى الهى است. «فصبروا... حتّى اتاهم نصرنا»
3- رهبران، انتظار اطاعت همه را نداشته باشند. «كُذّبوا»
4- شرط اصلى پیروزى، صبر است. «فصبروا... حتّى اتاهم نصرنا» (خداوند به صابران، نوید پیروزى مى‏دهد)
5 - دشمنان از هیچ تلاشى علیه حق، كوتاهى نمى‏كنند، خواه تكذیب باشد و خواه آزار. «كذّبوا، اوذوا»
6- صبر مستمر، زمینه ‏ساز نزول نصرت و رحمت الهى است. «فصبروا... حتّى أتاهم نصرنا»
7- حقّ، پیروز است. «اتاهم نصرنا»
8 - سنّت‏هاى الهى تغییر ناپذیر است و خداوند خلف وعده نمى‏كند. «لامبدّل لكلمات اللّه»
9- هر كس باید نمونه هاى مشابه خود را در تاریخ بشناسد. خداوند خطاب به پیامبر مى‏فرماید: «و لقد جاءك من نبأ المرسلین»
10- از زحمات و رنج‏هاى پیشینیان باید یاد و قدردانى كرد. «و لقد جاءك من نبأ المرسلین»



انعام آيه 35


وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِىَ نَفَقاً فِى الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِى السَّمَآءِ فَتَأْتِيَهُم بِاَيَةٍ وَ لَوْ شَآءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى‏ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجهِلِينَ‏


ترجمه

و اگر اعراض و بى‏اعتنایى آنان (كافران) بر تو سنگین است (و مى‏خواهى به هر وسیله آنان را به راه آورى، ببین) اگر بتوانى سوراخى در زمین یا نردبانى در آسمان بجویى، تا آیه‏ اى (دیگر) برایشان بیاورى (پس بیاور ولى بدان كه باز هم ایمان نخواهند آورد) و اگر خدا خواسته بود همه ‏ى آنان را بر هدایت گرد مى‏آورد (ولى سنّت الهى بر هدایت اجبارى نیست) پس هرگز از جاهلان مباش.

نکته ها

در شأن نزول آیه آمده است: كفّار به رسول خدا صلى الله علیه وآله مى‏گفتند: ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر آنكه زمین را شكافته برایمان چشم ه‏اى جارى سازى: «لن نؤمن لك حتّى تَفجر لنا مِن الارض یَنبوعاً» [306] ، یا به آسمان روى: «أو ترقى فى السماء» [307] شاید آیه اشاره به نوع درخواست‏هاى نابجاى آنان باشد كه اگر زمین را بكاوى یا نردبان به آسمان بگذارى و خود را به آب و آتش بزنى سودى ندارد. در دعوت تو نقصى نیست، اینان لجوجند، پس براى ارشادشان این همه دلسوزى نكن.
306) اسراء، 90.
307) اسراء، 93.

پيام ها

1- پیامبر، براى هدایت مردم، دلسوز و نسبت به از اعراضشان غمگین بود. «و ان كان كبر علیك اعراضهم»
2- پیامبر باید روحیّات مخاطبان خود را بشناسد و بداند كه گروهى از هر معجزه‏اى كه برایشان آورده شود روى گردانند. «اعراضهم»
3- پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مى‏خواست به هر طریق مردم هدایت شوند، امّا اشكال در روحیّه ‏ى لجوج كفّار است كه خداوند هشدار مى‏دهد. «تبتغى نفقاً فى الارض او سلّماً فى السماء»
4- خداوند مى‏تواند همه را هدایت كند، ولى حكمت او اقتضا مى‏كند كه انسان آزاد باشد. «و لو شاء اللَّه لجمعهم على الهدى»
5 - ارضاى خواسته‏هاى بهانه‏ جویان و بى‏صبرى مبلّغان، جهل است. «فلا تكونن من الجاهلین» (ریشه‏ى بسیارى از توقّعات نابجا، جهل است)

ویرایش بوسیله کاربر 1392/10/09 10:43:53 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

ali Online
#2 ارسال شده : 1399/04/15 09:06:30 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 2,029

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تدبر و فهم سوره انعام: نكات تفسيري سوره الانعام

قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُك الَّذِى يَقُولُونَ...

دعوت به حق و قبول آن بايد در مجراى اختيار جريان يابد گو اينكه خداوند بر هدايت اجبارى و اضطرارى مردم قادر است .

اين آيات رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم ) را در لغزشهائى كه مشركين در باره امر دعوت وى داشتند تسليت داده و با وعده حتمى نصرتش ، دلخوش مى سازد، و بيان مى كند كه دعوت دينى دعوتى است كه بايد در محيط آزاد و با حفظ اختيار اشخاص صورت گيرد، تا هر كه مى خواهد ايمان آورد و هر كه مى خواهد كفر ورزد، و چون دعوت دينى اساسش بر اختيار است ، قدرت و مشيت حتمى الهى در آن دخالت نمى كند، و اشخاص را مجبور به قبول نمى سازد، وگرنه خداوند مى توانست تمامى افراد بشر را بر هدايت مجتمع سازد.


پس حاصل معناى آيه اين است كه : جا ندارد تو اينقدر در مقابل اعراض ‍ آنان متاثر شوى ، زيرا دنيا دار اختيار است و دعوت به حق و قبول آن بايد در مجراى اختيار جريان يابد، و تو نمى توانى آيه اى تهيه كنى كه آنان را بر ايمان آوردن مضطر و بى اختيار سازى ، براى اينكه خداوند چنين ايمانى را از آنان نخواسته ، بلكه از آنان ايمان به طوع و رغبت و اختيار خواسته است .

از همين جهت آيه اى كه مردم را مجبور بر ايمان و اطاعت كند نيافريده ، وگرنه خودش مى توانست چنين كار را بكند، و جميع افراد بشر را به جبر، مجتمع بر ايمان سازد و در نتيجه اين كفار هم ، به مؤمنين به تو، ملحق شوند؛ پس ، از اينكه اينان اعراض كرده اند اينقدر جزع و ناشكيبى مكن ، تا در شمار كسانى كه نسبت به معارف الهى جاهل هستند قرار نگيرى .

و اينكه بعضى ها احتمال داده اند كه مراد از جمله (( فتاتيهم بآية )) اين باشد كه معجزه اى بالاتر از معجزه قرآن برايشان بياورى ، با سياق آيه مخصوصا جمله و (( لو شاء الله لجمعهم على الهدى )) سازگار نيست ، زيرا ظاهر اين جمله اين است كه مراد از اين هدايت ، هدايت اجبارى و اضطرارى است .

تفسير الميزان

admin1 Offline
#3 ارسال شده : 1399/05/10 09:33:17 ق.ظ
admin1

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/14
ارسالها: 199

8 تشکر دریافتی در 7 ارسال
تدبر و فهم ایات سوره انعام نکات تفسیری سوره انعام


انعام:35 ایا جهل در قران به معنای نادانی است؟

و اگر رويگرداني آنها [از پيام‌هاي روشن قرآني] بر تو دشوار مي‌آيد، [چاره‌اي جز صبر و تحمل و مدارا و ملايمت نيست، اما اگر فكر مي‌كني معجزه‌اي بايد به مدد آيد] اگر مي‌توانستي نقبي در زمين يا نردباني به آسمان بيابي تا آيتي [=معجزه‌اي] براي آنها بياوري، [باز هم ايمان نمي‌آوردند، بدان كه] اگر خدا مي‌خواست، همة آنها را [به اجبار] هدايت مي‌کرد، 41 پس از جاهلان مباش! 42


______________

41- اين فراز همچون آيات فراوان ديگري، از جمله در همين سوره، بر موهبت «اختيار» و آزادي انتخاب انسان و مشيّت خدا در مهلت دادن به بندگان براي تعيين سرنوشت خود حكايت مي‌كند.



42- قرآن واژة «جهل» را در موارد زيادي مقابل «حلم» به كار برده است، نه «علم»! از نظر تئوري، البته جهل مقابل علم است، اما در عمل، غلبه غرايز (خشم و شهوت و هوي و هوس) بر عقل را نشانة «جهل»، و تسلط عقل بر احساسات را نشانة «حلم» مي‌شمرند. اينکه حضرت يوسف دعا مي‌كند: «پروردگارا، اگر مرا از كيد زنان نجات ندهي حتماً از جاهلين مي‌شوم» (يوسف 33 (12:33) - ... وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ)، منظور او، مغلوب غريزة جنسي شدن است نه ناداني. خداوند در مواردي پيامبران را از غلبة احساسات (جهل) برحذر داشته است. از جمله دربارة نوح، نسبت به غلبة احساسات پدري بر حكمت تقدير شده (هود 46 (11:46) )، و آنچه در اين آيه در نهي دخالت عواطف و احساسات شخصي در سوق دادن مردم به ايمان آمده است.


انعام:34 منظور از کلمات خدا چیست؟

رسولان پيش از تو نيز [توسط معاصران خود] مورد تكذيب واقع شدند، اما در برابر چنان تكذيب و آزارهايي پايداري كردند تا سرانجام ياري ما بر آنها فرا رسيد، و [ثابت شد] براي كلمات خدا [=وعده‌ها و نظاماتش] دگرگون كننده‌اي نيست؛ 39 و [در اين كتاب] اخبار رسولان پيشين به تو رسيده است [=از تجربيات انبياء و اُمت‌هاي گذشته تو را آگاه كرده‌ايم]. 40


______________

39- کلمات خدا همان قوانين و نظامات مؤثري است که در جهان مقدّر فرموده و اين نظامات را عامل تبديل کننده‌اي در جهان نيست (انعام 34 (6:34) و 115 (6:115) ، يونس 74 (10:74) ، كهف 27 (18:27) ).



40- چنين گفتماني به وضوح نشان مي‌دهد كه گوينده و شنونده دو شخصيت هستند و از دو سطح متفاوت به مسائل مي‌نگرند؛ نازل كننده‌اي كه بيرون از حوادث و مشرف بر زمان و مكان و آگاه از نيّات و عملكردهاست، و گيرنده‌اي كه بنا بر طبيعت بشري، از حوادث تأثير مي‌پذيرد، احساسات به خرج مي‌دهد، نگران آيندة رسالت خود و محزون از ناملايمات مي‌باشد. همة اينها بر اين حقيقت دلالت مي‌كند كه قرآن نه از ذهنيات يك انسان، بلكه از جايگاه فرازماني، فرامكاني الهي نازل شده است.

تفسیر اقای عبدالعلی بازرگان
مدیر تالار
ali Online
#4 ارسال شده : 1403/11/28 08:56:02 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 2,029

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
خلاصه تفسير ايات 31-35 سوره انعام از تفسير تسنيم

﴿قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللّهِ حَتّي إِذا جاءَتْهُمُ السّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلي ما فَرَّطْنا فيها وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلي ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ﴾﴿31﴾
كساني كه قيامت را انكار كرده‌اند تا طليعه مرگ مسئله براي آنها روشن نمي‌شود اگر برهان نتوانست اينها را توجيه كند آن شهود عرفاني قيامت اينها را آگاه مي‌كند آن‌گاه خسارت اينها روشن مي‌شود كه قيامت ظرف ظهور خسارت است نه اينكه آن روز اينها خاسر‌مي‌شود فرمود: ﴿قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللّهِ﴾ اين ﴿حَتّي﴾ متعلق به ﴿خَسِرَ﴾ نيست متعلق به ﴿كَذَّبُوا﴾ است اين‌چنين نيست كه ﴿خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا﴾ ﴿حَتّي﴾ كه اين خسران محدود باشد خسران مقيد باشد چون خسران براي هميشه هست آن تكذيب مقيد است وقتي به لقاي حق رسيدند ديگر نمي‌توانند تكذيب بكنند اين مطلب اول.
مطلب دوم آن است كه جريان قيامت و حقيقت بقاي بعد از مرگ هنگام احتضار روشن مي‌شود لازم نيست اينها وارد صحنه قيامت بشوند ولي چون در صحنه قيامت حق روشنتر و آشكار‌تر خواهد شد لذا جريان قيامت را ذكر فرمود و از طرفي ديگر خود قيامت دالان ورودي‌اش همين برزخ است و حالت احتضار يعني انسان وقتي به جايي رسيد كه ديگر مجاري ادراكي او نسبت به دنيا تعطيل شد و چشمش نسبت به برزخ باز شد اين طليعهٴ قيامت است .از اين جهت فرمود: ﴿كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللّهِ حَتّي إِذا جاءَتْهُمُ السّاعَةُ﴾ غرض آن است كه تكذيب تا حال احتضار دوام دارد از بعد از احتضار ديگر سخن از تكذيب نيست انسان وقتي وارد نشئه برزخ مي‌شود حق بر او روشن خواهد شد.
سؤال اين بود كه چرا به قيامت مقيد كرد درحالي كه قبل از قيامت هم جا براي تكذيب نيست؟؟! اين به دو پاسخ توجه شد يكي اينكه چون ظهور كامل در قيامت است دوم اينكه خود برزخ طليعهٴ قيامت است حكم قيامت را دارد

﴿قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلي ما فَرَّطْنا فيها﴾ آن روز، روز حسرت است اينكه اينها مي‌گويند ﴿يا حَسْرَتَنا﴾ در حقيقت منادي يا مردمند يا خود حسرت است آن ‌طوري كه جناب سيبويه و همفكرانش معنا كنند مي‌گويند اينگونه از افراد حسرت را صدا مي‌زنند مي‌گويند اي حسرت الآن وقت توست كه فرا برسي به هر تقدير يا منادي مردم‌اند و مردم را مخاطب قرار مي‌دهند مي‌گويند بدانيد الآن ما متحسريم يا حسرت را صدا مي‌زنند و مي‌گويند «حسرتا» فرا برس که الآن وقت توست و قيامت را روز حسرت مي‌گويند چون همه آن روز در حسرت‌اند هم بدان در حسرت‌اند براي اينكه چرا تفريط كردند هم خوبان متوسط در حسرت‌اند كه چرا به آن مقام برتر نرسيدند هم اُوحدي در حسرت‌اند منتها اوحدي براي امت در حسرت‌اند نه براي خودشان.اينها فضايل قيامت را كه از دست مي‌دهند فضيلت بهشت را كه از دست مي‌دهند، متحسرند گذشته از اينكه بار سنگين گناه را هم روي دوش خود حمل مي‌كنند ﴿وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلي ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ﴾ سنگيني دو طور است يك وقتي انسان مطلب عميقِ وزين را حمل مي‌كند اين لذت مي‌برد از آن سنگيني .يك وقتي بار سنگين بي‌اثري را حمل مي‌كند مثل اينكه زباله حمل مي‌كند سنگين است بد بو هست و آبرو بر هست و مانند آن و اين بار را هم روي دوش خود حمل مي‌كند .

فرمود دنيا لَعِب است لَهْو ﴿وَ لَدارُ اْلآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذينَ يتقون﴾ معلوم مي‌شود مردم پرهيزكار اهل بازي نيستند اينها را نمي‌شود بازي گرفت خب آن که يك روزي بازي مي‌كند و يا ديگران را بازي مي‌دهد او با تقوا نيست منظور از بازي اين ورزش نيست آن چيز خوبي است اين براي تأمين سلامت است منتهي يك دانش آموز و يك دانش جو چهار ساعت درس مي‌خواند يک ساعت ورزش مي‌كند اين كار، كار خوبي است اما كسي عمري را به اين راه صرف بكند كه خود را به بازي سرگرم بكند اين كار كار خوبي نيست روي تقابل در آيه محلّ بحث كه فرمود دنيا لَعِب و لَهْو است آخرت براي متقيان خوب است يعني آنها ديگر اهل بازي نيستند نه خود را بازي مي‌دهند نه ديگران را بازي مي‌دهند
كسي كه اهل بازي است اهل تقوا نيست و كسي كه اهل تقواست اهل بازي نيست اين را قرينه تقابل بين لهو و لَعِب با مسئله تقوا استفاده مي‌شود كه فرمود: ﴿وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدّارُ اْلآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ﴾ اين مي‌شود عقل .

﴿وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ﴾
بحثهاي قرآني گاهي نظير همين سورهٴ مباركهٴ «انعام» لعب بر لهو مقدم است كه فرمود: ﴿وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ﴾ گاهي نظير آنچه كه در سورهٴ مباركهٴ «عنكبوت» آمده است لهو بر لعب مقدم است نظير آيهٴ 64 سورهٴ «عنكبوت» فرمود: ﴿وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ﴾ خب چون لعب يعني بازي و لهو يعني سرگرمي انسان اول از آن هدف انساني خود سرگرم مي‌شود اعراض مي‌كند بعد به بازي مي‌پردازد يا سرگرم بازي مي‌شود از آن هدف باز مي‌ماند به اين اعتبارها گاهي لهو بر لعب مقدم است گاهي لعب بر لهو. لعب عبارت از يك سلسله بازي‌هايي است كه قوانين اعتباري دارد لهو يعني سرگرمي كه باعث اعراض مي‌شود چيز‌يكه مايه اعراض از يك امري است آن را مي‌گويند لهو. انسان به وسيله دنيا از آخرت اعراض مي‌كند آن حيث اعراض از آخرت و معنويت را مي‌گويند لهو و آن جهت بازيچه بودن را مي‌گويند لعب.

يك مطلب اين است كه اگر دنيا يعني همين نشئه دنيا يعني حيات دنيا اين لعب و لهو با شد خب اين كه مخلوق خداست خدا هم كه مي‌فرمايد ما بازيگر نيستيم پس اين دنيا را چه كسي آفريده .سيدنا‌الاستاد(رضوان الله عليه) يك پاسخي از اين اشكال مي‌دهند مي‌فرمايند دنيا بازيچه است اين يك .مقدمه خداوند بازيگر نيست بر اساس آيه سورهٴ «دخان» اين دو .
پاسخي كه ايشان مي‌دهند اين است كه «لاعب» يعني بازيگر خدا خالق لعب است ولي «لاعب» نيست بازيگر نيست خداوند انسانها را كه در دنيا در حد كودكي به سر مي‌برند آنها را به بازي مي‌گيرد تا مقداري بازي كنند و آن كار اساسي را ادامه بدهند و بازي گرفتن كودكان حكمت است و بازيچه نيست .چون بچه را به بازي گرفتن حكمت است خود آن پدر كه بازيگر نيست خب آن ابزار بازي ابزار لهو و لعب است.

﴿قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظّالِمينَ بِاياتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ﴾﴿33﴾
بعد از اقامهٴ براهين بر توحيد و نبوت و معاد، و ابطال توهمات مشركانهٴ مشركين درباره توحيد و نبوت و معاد آن‌گاه با پيغمبر‌(صل) سخن خاص دارد .فرمود ما مي‌دانيم كه حرفهاي مشركانهٴ مشركين تو را محزون مي‌كند لكن راه علاجش را هم مي‌دانيم و تو مطمئن باش كه سرانجام پيروزي است، اين كلمهٴ ﴿قَدْ﴾ كه در روي فعل ماضي مفيد تحقيق است و روي فعل مضارع مفيد تقليل .در اينجا مفيد تحقيق است نه تقليل فرمود ما مي‌دانيم كه حرفهاي آنها تو را غمگين مي‌كند لكن آنها تو را تكذيب نمي‌كنند آيات الهي را تكذيب مي‌كنند آنچه را كه ما مي‌دانيم و به تو مي‌رسانيم و تو را تعليم مي‌كنيم عبارت از اين است که :
يك، آنها تو را تكذيب نمي‌كنند.
دو، آنها آيات الهي را تكذيب مي‌كنند و آيات الهي را انكار مي‌كنند
سه، آنها ظالم‌اند .
چهار، اين كار سابقه دارد كه «ظالمين» آيات الهي را تكذيب كردند انكار كردند اين چهار،
پنج سنت تغيير‌ناپذير ما اين است كه اگر كسي آيات الهي را تكذيب كرد بعد از اقامهٴ حجت، بعد از تماميت مهلت، بعد از تماميت نصاب عضو به حيات آنها پايان مي‌دهيم و مأموران خود را پيروز مي‌كنيم اين چيزهايي است كه ما مي‌دانيم و تو نمي‌داني و با وحي اينها را به تو مي‌فهمانيم كه تو جاهل نباشي و عالم باشي.

اينها آن غيب محض است اگر در پايان به پيغمبر‌(ص) فرمود: ﴿فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلينَ﴾ اين هيچ نقصي نيست براي اينكه همهٴ اينها به معارف غيب بر‌مي‌گردد و پيغمبر‌ذاتاً عالم به غيب نيست آنكه ذاتاً عالم به غيب است خداست و پيغمبر‌ تعليم الهي به همهٴ غيوبي كه در جهان امكان براي موجود ممكن ميسر است که عالم بشود، عالم شده است اين سه، خب
اما اينكه فرمود: ﴿قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذي يَقُولُونَ﴾ مي‌خواهد بفرمايد ما از وضع دروني تو باخبريم سرّش آن است كه از وضع آيات با خود باخبريم و سرّش آن است كه از كار خودمان باخبريم.مي‌فرمايد ما مي‌دانيم تو غمگين مي‌شوي يك تعليم خاصي نسبت پيغمبر‌ است يك تهديدي هم نسبت به تبهكاران، نسبت به پيغمبر‌مي‌فرمايد تو براي چه چيزي غمگيني؟ احتمال مي‌دهي كه شكست بخوري در بخش فرهنگي، اين احتمال تام نيست براي اينكه آنها تو را تكذيب نمي‌كنند آنها آيات الهي را تكذيب مي‌كنند و آيات الهي حق است و هر كس با حق به كُشتي برخيزد شكست مي‌خورد . نشانه‌اش آن است كه انبيا و امم گذشته همين جريانها را پشت سر گذاشتند

﴿لَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلي ما كُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتّي أَتاهُمْ نَصْرُنا﴾
و اين يك اصل كلي است اختصاصي به گذشته و حال ندارد آينده هم همين طور است حال هم همين طور است گذشته هم اين‌چنين بود ﴿لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِ اللّهِ﴾ اين جزء سنتهاي قطعي ماست نه ما عوض مي‌كنيم چون سنت، سنت اَحسَن است. نه ديگري عوض مي‌كند براي اينكه قادر نيست خدا قادر است عوض نمي‌كند چون كارش اَحسَن است ديگري توان آن را ندارد.
فرمود تو براي چه چيزي غمگيني؟ احتمال مي‌دهي كه شكست بخوري، احتمال مي‌دهي كه دين خدا مستور بماند، اين‌چنين نيست آنها با تو رو در رو نيستند كه تو بگويي من هم مثل اينها بشرم اينها با آيات الهي رو در رويند و خدا هم آن‌چنان مقتدر است كه سراسر جهان ستاد‌اويند . خب تو كه تازه به نوبت نرسيدي انبياي قبل از تو بودند اممي هم قبل از امت تو بودند آنها تكذيب كردند به روز سياه نشسته شدند اينها هم همچنين، و اين سنت خداست.فرمود ما كه جريان انبيا را كه براي شما قبلاً شرح داديم پس ﴿فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلينَ﴾
اين ﴿فَلا تَكُونَنَّ﴾ در حقيقت انشا است به داعي‌خبر، يعني حالا كه تو جاهل نيستي تو كه مي‌داني، نه جاهل نباش تو كه مي‌داني اين در حقيقت، همين بيان ارشادي است نسبت به وجود مبارك پيغمبر‌. و اين حزن، حزن ممدوح است حزن مذموم نيست حزن مذموم اين است كه انسان براي مال خود يا عِرض خود يا جان خود بترسد حزن ممدوح آن است كه انسان براي عدم پيشرفت دين خدا بترسد اين يك حزن خوبي است آدم غمگين است كه موفق شده است كه دين را منتشركند




کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest (2)
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2025, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.593 ثانیه ایجاد شد.