logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:176952)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140028)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:130755)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95069)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    وصیت در چه چیزهایی و برای چه کسانی؟    قمار، پليد و شيطاني است. از ان اجتناب كنيد    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟             

توجه

Icon
Error

ali Offline
#1 ارسال شده : 1398/04/09 08:16:51 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,949

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
ترجمه و تفسير و تدبر سوره ذاريات

پرسش:مفهوم و مصداق قسم هاي سوره الذاريات چيست؟ ارتباط جواب قسم با مقسم به چيست؟

«وَ الذّٰارِيٰاتِ ذَرْواً. فَالْحٰامِلٰاتِ وِقْراً. فَالْجٰارِيٰاتِ يُسْراً. فَالْمُقَسِّمٰاتِ أَمْراً. إِنَّمٰا تُوعَدُونَ لَصٰادِقٌ. وَ إِنَّ الدِّينَ لَوٰاقِعٌ»

پاسخ 1:

قسم بپاشندگان پاشيدن بخصوصي. پس بزمين ميريزند، سر چشمه گرفته در ابتدا يكحركت فرفره اي و پراكنده شونده باطراف دارند، پس از براه افتادن حامل بخار آب فراواني ميگردند كه همان ابرهاست، آنگاه با وقار و سنگيني سمتي را در پيش ميگيرند و بآساني روان ميگردند چون بكنار درياها و يا بقارّه‌ها رسيدند با بادهاي سرديكه از قطبين ميوزند ملاقات ميكنند از بادهاي قطبين سردي ميگيرند و آنگاه با رطوبت و سردي كه دارند بمزارع و جنگلها و شهرها تقسيم ميشوند و آنچه را قرار و قسمت است تقسيم ميكنند (باد و باران در قرآن با كمي تغيير و حذف). پس بادها هستند كه در اثر اختلاف حرارت خورشيد، خود را از وسط اقيانوسها ميپاشند وَ الذّٰارِيٰاتِ ذَرْواً
و چون روان شدند رطوبت و بخار آب را با خود بر ميدارند و سنگين ميشوند فَالْحٰامِلٰاتِ وِقْراً سپس در طول هزاران كيلومتر با آرامي و آساني بسير خود ادامه ميدهند فَالْجٰارِيٰاتِ يُسْراً

و آنگاه در قاره‌ها و خشكيها تقسيم شده برحمت و خسارات مبدّل ميشوند و بهره ها را قسمت ميكنند فَالْمُقَسِّمٰاتِ أَمْراً. قابل دقت است كه بعد از وَ الذّٰارِيٰاتِ، سه صيغۀ ديگر همه با فاء آمده است يعني اين چهار امر پشت سر هم و نتيجۀ همديگراند.

نظير اين آيات، آيات اوّل سورۀ مرسلات و نازعات است. ارتباط اين چهار قسم با مقسم به كه إِنَّمٰا تُوعَدُونَ لَصٰادِقٌ وَ إِنَّ الدِّينَ لَوٰاقِعٌ باشد شايد آن است: همانطور كه توليد بادها از محلّي شروع شده و تدريجا بالاخره بنتيجه اي ميانجامد جريان دنيا و اين زندگي نيز در آخر بروز جزا و پاداش ميانجامد وقوع جزاء نتيجۀ سير عالم است چنانكه تقسيم امر نتيجۀ حركت ابرهاست. اگر بگوئيم ملائكه با اين بادها با هم اند و مشيّت خدا را روان ميكنند اشكالي ندارد

ولي نميشود گفت از اين فاعلها كه با الف و تاء جمع بسته شده ملائك مراد است زيرا جمعي كه با الف و تاء باشد يا براي مؤنّث حقيقي است مثل مؤمنات و يا صفت مذكّر غير عاقل است مثل مرفوعات و منصوبات. ملائكه بصراحت قرآن مؤنّث نيستند و آنانكه ملائكه را دختران خدا ميدانند در قرآن تكذيب شده اند و خدا ملائكه را با جمع مذكّر أولو العقل ذكر كرده بَلْ عِبٰادٌ مُكْرَمُونَ وَ تَرَي الْمَلٰائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ زمر: ۷۵. و ايضا ملائكه عاقل و ذي شعوراند پس مراد بادها، ابرها و يا چيزهاي ديگر است.

در كتاب آغاز و انجام جهان ص ۸۷ ببعد ذاريات حاملات جاريات و مقسّمات را باتمها و الكترونها و پروتونها و نوترونها حمل كرده و در اين باره بيان عالي دارد،
تطبيق ايشان با مقسم به كه وقوع قيامت باشد بسيار مناسب است


قاموس قران

پاسخ 2:

اشاره به اينكه سوگندهاى چهارگانه در آيات : ((والذاريات ذروا...((سوگندبه همه اسباب مؤثر در تدبير سراسر جهان است

و اينكه در اين آيات پشت سر هم سوگند خورده ، براى اين بوده كه مطلبى را كه بر سر آن سوگند مى خورد تأكيد كند، و آن مطلب عبارت است از آمدن روزى كه در آن روز جزاى اعمال داده مى شود. در جمله ((و الذاريات ذروا(( سوگند مى خورد به نسيم هايى كه خاك را بلند مى كند و به هوا مى برد، و جمله ((فالحاملات وقرا(( با فائى كه در آغازش دارد و تأخير و ترتيب را مى فهماند، جمله اى است كه عطف بر جمله ((الذاريات (( شده ، و سوگندى است به ابرهاى حامله و باردار از باران ، و جمله ((فالجاريات يسرا(( كه باز عطف به جمله قبلى است ، سوگندى است به كشتى هايى كه به سهولت در دريا روانند.

و جمله ((فالمقسمات امرا(( كه عطف بر جمله قبلى است سوگندى است به ملائكه اى كه كارشان اين است كه به امر پروردگار عمل مى كنند، و اوامر خدا را در بين خود به اختلاف مقامهايى كه دارند تقسيم مى كنند.
آرى ، امر پروردگار صاحب عرش ، در خلقت و تدبير، امرى است واحد، ولى وقتى اين امر واحد را ملائكه اى حمل مى كنند كه پست هاى مختلف و مأموريت هاى گوناگون دارند، قهرا همان امر واحد بر طبق اختلاف مقامات ايشان تقسيم و تكه تكه مى شود، و همچنين اين تقسيم ادامه دارد تا به دست فرشتگانى برسد كه مأمور پديد آوردن حوادث جزئى عالمند، در آنجا ديگر بيشتر تكه تكه مى شود و تكثير مى پذيرد.

و اين آيات چهارگانه به طورى كه ملاحظه مى فرماييد تمامى تدابير عالم را در زير پوشش خود مى گيرد، و به همه اشاره دارد، چون هم نمونه اى از تدبير امور خشكيها را كه همان ((و الذاريات ذروا(( باشد آورده و هم نمونه اى از تدابير امور درياها را در جمله ((فالجاريات يسرا(( ذكر كرده ، و هم نمونه اى از تدابير مربوط به فضا را در عبارت ((فالحاملات وقرا(( خاطرنشان ساخته ، و هم تدابير مربوط به تمامى باقى ماندگان زواياى عالم ، و بالاخره مجموع عالم را در عبارت ((فالمقسمات امرا(( اشاره كرده كه گفتيم منظور از آن ملائكه است كه واسطه هاى تدبير هستند، و اوامر خداى تعالى را تقسيم مى كنند.
پس اين آيات چهارگانه در اين معنا است كه فرموده باشد: سوگند مى خورم به تمامى اسبابى كه در تدبير سراسر جهان مؤثرند كه مطلب چنين و چنان است . در رواياتى كه از طرق شيعه و سنى از على (عليه افضل الصلوات و السلام ) نقل شده آيات مزبور به همان معنايى كه گذشت تفسير شده

از تفسير المیزان

پاسخ 3:

قسم¬های آیات 1 تا 4 چه صحنه¬هائی را برایمان مجسم می¬کند؟
در ابتدا یک پراکنش بزرگ است (مانند عمل بذرکاران که بذر می¬پراکنند) اما هرچه باشد، چیزهائی که مورد این پراکنش واقع می¬شود کوچک (مانند بذر) نیست و هر قطعه¬اش (به قرینه آیه 2) بطور غیر قابل تصوری سنگین است، آنگاه این «موادّ مورد پراکنش» حمل می¬شوند واین حملشان بوسیله وسائط نقلیه¬ای صورت می¬گیرد که مانند کشتی¬ها، هم «جریان» دارند وهم «به روانی» حرکت می¬کنند، و بالاخره اینکه وقتی که این «محموله» به مقصد می¬رسد برای مورد استفاده واقع شدن آن، «تقسیم کار» گسترده¬ای صورت می¬گیرد، و آنگاه پس از همه این مراحل، قیامت به وقوع می¬پیوندد.
قبلاً در سوره ق در پاراگراف آخر دیدیم که خداوند به بعضی از نعمتهایش از جمله بارش باران و پیدایش سبز وخرمی پس از آن اشاره می¬کند و درانتهای آیه می¬فرماید: «خروج چنین است» و البته اگر به آنجا مراجعه کنید خواهید دید که منظور از «خروج»، «خروج از این جهان» است. یعنی مثل اینکه این جهان فعلی یک حالتِ بیابانیِ بدونِ زندگیِ مطلوب باشد و پس از وقوع قیامت، تازگی، خرمی، و مطلوبیت پیدا کند.
آیات این پاراگراف را اگر در شعاع چنین مفهومی (که از سوره ق نقل شد) ببینیم خیلی مطالب جالبی به دست می¬آید.

مثلاً از آیات این پاراگراف این صحنه¬ها به ذهن می¬آید که در زمانی از یک مخزن آسمانی چیزهایی پخش می¬شود واین پخش توسط یک سیستم بسیار گسترده انجام می¬ گیرد که وسایل حمل ونقل مناسبی آن «چیزها» را که بسیار سنگین وزن هم هستند حمل می¬کنند و ضمنا این وسایل حمل ونقل مانند کشتی¬ها به آسانی و با حرکت مستمر منظم این کار را می¬کنند و وقتی که هریک از آن محموله¬ها به مقصد خویش رسید، تازه راجع به چگونگی برخورد با آن و استفاده از آن، یک مدیریت گسترده ای اِعمال می¬شود که درباره تقسیم کارِ عواملی که باید با آن محموله برخورد مناسب کنند تصمیم می¬گیرد.
و پس از همه این جریانات زندگی و شادابی و خرمی و مطلوبیت پیدا میشود.

از تفسیر مهندس گنجه ای

پاسخ 4:
وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا {1}
سوگند به برانگيزانندگانِ پخش كننده {1}

فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا {2}
پس حمل كنندگان بار يا مسوليتي سنگين {2}

فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا {3}
پس روان شوندگان به آساني {3}

فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا {4}
پس تقسیم کنندگان کار [ ها ] {4}

مصداق سوگندهاي ابتداي سوره ذاريات را اكثر مفسران با توجه به روايات وارده،به ترتيب بادها(ذاريات) ابرهاي باران زا (حاملات وقرا) كشتي هاي روان(جاريات يسرا)و فرشتگان(مقسمات امرا) دانسته اند.از سوي ديگر با توجه به مشابهت اين ايات با آيات ابتداي سوره هاي نازعات و مرسلات و تطبيق عبارات نازعات،سابحات،ناشطات،مرسلات،مدبرات امرا برفرشتگان مسئول برپايي قيامت،در اينجا هم ميتوان اين احتمال را وارد دانست.

سیدکاظم فرهنگ

كلمات كليدي: تفسير تدبر قسم سوره ذاريات الذاريات حاملات

ویرایش بوسیله کاربر 1399/09/08 08:14:06 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

fatemeh59 Offline
#2 ارسال شده : 1398/04/14 03:44:14 ب.ظ
fatemeh59

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1398/02/31
ارسالها: 134

ترجمه و تفسير سوره ذاريات:پرسش ها و نكات سوره والذاريات

پرسش:منظور از والسماء ذات الحبك چيست؟ و چه ارتباطي با آيه بعد- لفی قول مختلف دارد؟

پاسخ 1:معني و ترجمه لغت حبك

حبک مفهومي مركب از إحكام و امتداد است. مانند جاده هاي منظم و راههاي مستقيم محكم و بستن و محكم كردن آنچه ادامه مييابد و محكم كردن بافتني در جهتي كه ادامه مييابد و مانند آنها.بعيد نيست كه لفظ حُبُك، براي اشاره به مسير ستارگان و مدارهاي منظم سيارات باشد، به گونه اي كه اختلال و انحرافي به آنها وارد نميشود. ممكن است منظور، مطلق مسالك و راهها و ادامه يافتن آنها در جهت مسير ستارگان و مسير نورهاي آنها و جريان جاذبه، دافعه و غير آنها باشد.وَ السَّماءِ ذاتِ الحُبُكِ (سورۀ مباركۀ ذاريات آيه 7)

التحقیق في كلمات القران


حبك: (بر وزن عنق) وَ السَّمٰاءِ ذٰاتِ الْحُبُكِ ذاريات: ۷ مجمع البيان آنرا جمع حباك و حبيكه گفته و طرائق (راهها) معني كرده است يعني قسم بآسمان كه در آن راههاست. و اصل آن بمعني بستن و محكم كردن است چنانكه در قاموس آنرا قبل از هر معني آورده است. بمعني خوبي و زينت نيز آمده است.
قول مجمع البيان در مورد آيه از همه بهتر بنظر ميرسد زيرا در آيات ما قبل صحبت از بادها و ابرهاست كه در آسمان روانند و راههاي مخصوصي دارند پس بجاست كه بعد از ذاريات و جاريات و مقسّمات و حاملات كه همه در جوّ آسمان اند گفته شود: سوگند بآسمان كه داراي راههاست و شايد يكي از مؤيّدات آن آيۀ ما بعد باشد كه فرموده «إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ» زيرا اختلاف يك نوع راه راه بودن است. احتمال اخير، قول الميزان است. مؤيد ديگر، اين آيه است كه در بارۀ آسمان فرموده وَ لَقَدْ خَلَقْنٰا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرٰائِقَ مؤمنون: ۱۷ شايد راههاي عروج و نزول ملائكه و ورود اشعۀ كيهاني و انوار و غيره نيز مراد باشد.

[قاموس قران - حبك: ؛ ج ۲، ص: ۹۹ - صفحه۴۲۳]

پاسخ2:

معناى آيه : ((والسماء ذات الحبك (( و مقصود از اينكه كفار در((قول مختلف ))هستند

كلمه ((حبك (( به معناى حسن و زينت است ، و به معناى خلقت عادلانه نيز هست ، و وقتى به ((حبيكه (( يا ((حباك (( جمع بسته مى شود معنايش طريقه يا طرايق است ، يعنى آن خطها و راههايى كه در هنگام وزش باد به روى آب پيدا مى شود.
و معناى آيه بنا بر معناى اول چنين مى شود: به آسمان داراى حسن و زينت سوگند مى خورم . در اين صورت اين آيه به آيه ((انا زينا السماء الدنيا بزينه الكواكب (( شباهت خواهد داشت .

و بنا بر معناى دوم چنين مى شود: به آسمان كه خلقتى معتدل دارد سوگند. و در اين صورت به آيه ((و السماء بنيناها بايد(( شباهت دارد.
و بنا بر معناى سوم چنين مى شود: به آسمانى كه داراى خطوط است سوگند. در اين صورت به آيه ((و لقد خلقنا فوقكم سبع طرائق (( نظر دارد.
و بعيد نيست كه ظهورش در معناى سوم بيشتر باشد،
براى اينكه آن وقت سوگند با جوابش مناسب تر خواهد بود، چون جواب قسم عبارت است از اختلاف مردم و تشتت آنان در طريقه هايى كه دارند. همچنان كه ظهور قسم هاى سه گانه قبل ، يعنى ذاريات و حاملات و جاريات ، در معناى جرى و سير با جوابش كه جمله ((انما توعدون ...(( است ، در معناى جرى مشترك است ، چون جواب قسم نيز متضمن معناى رجوع و سير به سوى خدا مى باشد.

تفسیر المیزان

پاسخ 3:

«حُبُک» هم به معناي «حَبْک»؛ يعنی زيبايي و حُسن منظر آمده 👈هم به معناي راه آمده است.
اگر حُسن منظر باشد، ﴿زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ﴾مزيّن شده است؛
👈 هم اگر راه باشد که راه‌هاي فراواني اين راه شيري اين همه ستاره‌هايي که هستند: ﴿وَ الشَّمْسُ تَجْري لِمُسْتَقَرٍّ لَها﴾،
﴿كُلٌّ في‌ فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾؛

👈همان‌طوري که دريا و اقيانوس، ماهي‌هاي فراواني دارند همه در سَبْح و جريان‌ هستند، آسمان هم به منزله اقيانوسي است که تمام اين ستاره‌ها در جريان هستند، سَبْح و شنا مي‌کنند: ﴿كُلٌّ في‌ فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾

.👈 لذا فرمود قسم به آسماني که هم زيباست: ﴿زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ﴾؛
هم راه‌هاي منظم آسماني فراواني دارد؛ فرمود: ﴿إِنَّكُمْ لَفي‌ قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ﴾؛ قسم به اين راه‌هاي گوناگون!
👈شما هم اختلاف فراواني داريد، بعضي مي‌گوييد معاد حق است و بعضي مي‌گوييد معاد حق نيست؛

تفسیر تسنیم

پاسخ 4

چه ربطی دارد «سماء ذات الحبک» با اختلاف در اقوال؟
در این آیات، اختلاف عقاید را امری طبیعی دانسته و آنرا انعکاسی از محیط زیست قلمداد نموده اما ضمناً همه چیز را «نسبی» قلمداد نمی¬کند بلکه این نکته را القاء می¬کند که بعضی از این عقاید، باطل، و برخی حق هستند و ملاک حق و باطل را نیز به دست می¬دهد.

«سماء ذات الحبک» یعنی چه؟
نوعا مفسران و مترجمان معادل فارسی «حبک» را : 1 - «راه ها» ، 2 – «شبکه ها» ذکر کرده اند، که البته دومی با درس و درب بهتر همخوانی دارد.

اما ربطش چیست؟
در سوره رحمان دیده اید که خداوند فرموده «وضع المیزان» و بعدش فورا فرموده «الاتطغوا فی المیزان»، یعنی اینکه خداوند در این جهان یکنوع سیستم سنجشی قرار داده که نسبت به تعادل حساس است و میخواهد همه چیز سر جای صحیح خویش باشد و به انسانها هم فرموده حالا که شما قدرت انتخاب دارید و میتوانید بین خوب و بد، و بین بد و بدتر، انتخاب کنید، اگر خواستید میتوانید انتخاب نامعقول هم کنید، اما بهتر است این کار را نکنید تا هم زندگی صحیحی در این دنیا داشته باشید و هم در آخرت سعادتمند باشید.

این پاراگراف هم چیزی شبیه همان را میگوید:
میگوید آسمان (که کنایه از جهان با عظمت باشد) شبکه مند و نظام مند و انسجام مند است و لذا شایسته نیست فکر شما دارای عناصر بی ارتباط و بی نظام و بی انسجام باشد و اینکه اگر قیامت را تکذیب کنید، این عنصر فکری (یعنی تکذیب قیامت) در سیستم فکری شما یک وصله ناجور ایجاد میکند و منظومه فکری شما را مجموعه ای پرت و پلا و بی نظام و بی انسجام میکند.

از تفسير استاد گنجه اي

ویرایش بوسیله کاربر 1402/08/12 09:56:29 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

fatemeh59 Offline
#3 ارسال شده : 1398/04/16 12:26:50 ق.ظ
fatemeh59

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1398/02/31
ارسالها: 134

ترجمه و تفسير سوره ذاريات:منظور از ايه وماخلقت الجن و الانس الا ليعبدون چيست؟


پرسش: منظور از عبادت در ايه وماخلقت الجن و الانس الا ليعبدون چيست؟

پاسخ1:

عبد از ریشه عبد: اصل الواحد در ماده، غايت (نهايت) تذلّل (فروتني) در برابر مولا، همراه با اطاعت است؛ و اين معنا به صورت تكويني يا اختياري يا قراردادي است.سوره مباركه مريم آيه 93: إِن كُلُّ مَن فیِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا ءَاتیِ الرَّحْمَانِ عَبْدًا، هر كه در آسمانها و زمين است جز بندهوار به سوی [خدای] رحمان نمیآيد.عبوديت تكويني؛ تذلّل برحسب و به مقتضاي تكوين است، نه بر اساس اختيار ثانوي و به مقتضاي تفكر و تعقل. اما عبادت اختياري، تعبّد داوطلبانه و بر اساس تعقّل و تفكر است. سوره مباركه نحل آيه 75: ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَی شَيْءٍ، خدا مَثَلی میزند: بندهای است زرخريد كه هيچ كاری از او برنمیآيد.
.بنابراين عبوديت حقيقي؛ مطابقت تعبّد اختياري تشريعي با عبوديت تكويني است؛ زيرا تشريع بايد با تكوين منطبق باشد و الّا تضادّ ميان آن دو لازم ميشود و غرض از تكوين و خلق، محقق نميشود. اما آثاري كه بر بندگي و عبوديت مترتّب است: عبارت است از همه انواع رحمت، فضل، خير، سعادت و فلاح؛ زيرا تحقق عبوديت، مقتضي تحقق استعداد و قابليت در محل است؛ تا رحمت و خير، از سوي خداي رحمان كريم به آن تعلّق پذيرد و جود، فضل و احسان به سوي آن جاري شود؛ زيرا خداوند داراي فضل بزرگ است. اما در مقابل عبوديت: استكبار (خود بزرگبيني و سرپيچي) از بندگي و كفر به آن است؛ زيرا استكبار و كفر، موجب انحراف از مسير تكوين و برنامه خلقت ميشود

التحقيق في کلمات القرآن


دربارۀ خداوند دو جور عبادت داريم: يكي اطاعت از فرامين او و اينكه در زندگي روز مرّه راجع بحلال و حرام و غيره از دستورات خداوند و دين او پيروي كنيم، اين عبادت بمعني طاعت و فرمانبري است، باحتمال قوي آيات: «إِيّٰاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّٰاكَ نَسْتَعِينُ» فاتحه: ۵. «وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللّٰهَ عَليٰ حَرْفٍ» حج: ۱۱ «وَ مٰا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلّٰا لِيَعْبُدُونِ» ذاريات: ۵۶. «فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلٰاةَ لِذِكْرِي» طه: ۱۴. شامل اين عبادت هستند.
ديگري تذلّلي است توأم با تقديس يعني بنده نهايت خضوع و ذلت را در برابر حق اظهار ميدارد و در عين حال او را از تمام نقائص پاك و بتمام كمالات دارا ميداند در زبان ميگويد: اللّه اكبر، سبحان اللّه، الحمد للّه، ايّاك نستعين و با بدن ركوع و سجود ميكند. يعني معبود من حتي بزرگتر از
توصيف است، او پاك و منزّه است همۀ حمدها مال اوست، و از وي ياري ميجويم،

قاموس قرآن
پاسخ2:
حقيقت عبادت اين است كه بنده ، خود را در مقام ذلت و عبوديت واداشته ، رو به سوى مقام رب خود آورد. و همين ، منظور آن مفسريست كه عبادت را به معرفت تفسير كرده ، مى خواهد بگويد: حقيقتش آن معرفتى است كه از عبادت ظاهرى به دست مى آيد.
پـس غـرض نـهـايـى از خلقت همان حقيقت عبادت است ، يعنى اين است كه بنده از خود و از هر چـيز ديگر بريده ، به ياد پروردگار خود باشد، و او را ذكر گويد.
نقل از تفسير الميزان


پاسخ3:
«ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» یعنی چه؟
قبلاً دیدیم که از نظر این سوره، تقواپیشگان افرادی مطلوب و مورد انتظار هستند و دو نوع رفتار عبادتی دارند:
1- بدنی (نماز و استغفار و...) 2- مالی (دستگیری ضعفا و...)
در آیه 56 می¬فرماید اساساً جن و انس برای عبادت آفریده شده¬اند.
ذهن منحرف فوراً از ضمیر «مرا» نکته می¬گیرد و می¬گوید خداوند از عبادت جن و انس چه فایده¬ای می¬برد؟
در آیه 57 بشدت این شبهه را رفع می¬فرماید و یکبار بصورت کلی نفی هرگونه «رزق» (= فایده)، و یکبار بصورت خاص« طعام » (=نوعی از رزق) را رد می¬کند، و در آیه 58 نیز آنرا تعلیل می¬کند که خدائی که خودش به مخلوقاتش وجود و هستی داده و دائماً دارد اعاده می¬کند نیازی به چیزی از جانب همان مخلوقات ندارد، بلکه این برای خودشان مفید است (مانند زحمتی که محصل در مدرسه می¬کشد که بنفع خود او تمــــام می¬شود)
چندی پیش نوه دوازده ساله ام پرسیده بود «چرا خداوند ما را آفریده؟»،باز هم همین چندی پیش بود که دیده بودم یکی از دوستان خیلی قابل احترامم که در حد حکماء است ستون بلندی ازچندین جلد کتابهای علمی و فلسفی و دینی را مقابل خویش جمع کرده و غرق تورق و مطالعه بود و در جواب من میگفت میخواهد بالاخره بفهمد «چرا خدا ما را آفریده!»
ملاحظه میفرمائید؟ سوال فوق دغدغه خاطر همگان است، از نوجوان دوازده ساله گرفته تا پیرمرد دانای عارف متفکر فهیم تحصیلکرده صاحب قلم!

آیه فوق میگوید خداوند ما را برای عبادت آفریده، و ما هم تا کلمه عبادت را می شنویم فورا تصوراتمان بطرف نماز و روزه و امثال این ها میرود، در حالیکه این یک تصور ناقص است،
روایاتی داریم که مفهوم آنها این است که خداوند عبادت را چند قسمت کرده، و قسمت بزرگی از آن را در کسب روزی حلال قرار داده، یا اینکه عبادتی بالاتر از کسب علم نیست، یا اینکه عبادتی بالاتر از تفکر نیست، یا اینکه حسن خلق یا گمان نیک داشتن راجع به خداوند،یا معطر بودن، یا خوش لباسی، یا شانه کردن و کوتاه کردن مو و داشتن آینه، عبادت است، یا اینکه ازدواج معادل حفظ نصف دین است.
بنا بر این نوع روایات، (که تقریبا همه شان تاییدات قرآنی هم دارند)، عبادت با انواعی از زندگی شایسته و مقبولمترادف است.
یکی دیگر از معانی عبادت «شاگردی کردن» برای رشد و تعالی است.

شاگردی کردن نوعی از نظام تعلیم و تعلم است که در قدیم کاملا معمول بوده و امروز تقریبا منسوخ شده است. در نظامِ شاگردی کردن (از طریق مشاهده و تقلید و انجام کارهائی که استاد توصیه میکند و رها کردن کارهائی که او نهی میکند) بطور مستقیم و بدون آموزش به معنای اصطلاحی،تعلیم و تعلم صورت میگرفت، چیزی که امروز میتوان مثال زد مربیگری است، و مربی استاد است، و کسی که دستوراتش را انجام میدهد شاگرد است، و نتیجه اش رسیدن به هدفی است که قبلا تعریف شده است.

بنا بر این تلقی، عبادت، «طریقه رشد و تعالی یافتن بطور مستقیم برایرسیدن به زندگی شایسته است» که در آن پیامبر استاد و قرآن متن آموزشی و نتیجه اش هم کسب کمالات برای یک زندگی شایسته و قابل احترام و آرزوئی است.
خداوند حدّ اعلای خواستنی ها است.اگر شما به دنبال زیبائی باشید خداوند از هرچیز و هرکس زیبا تر است زیرا اساسا زیبائی را او آفریده است.اگر در جستجوی علم باشید خداوند از همه عالم تر است زیرا اساسا علم را او آفریده است.اگر به دنبال قدرت و ثروت هستید میدانید که سرچشمه آنها خداوند است.به همین قیاس، دنبال هر چیزِ خواستنی که باشید در حقیقت دارید دنبال خداوند میگردید. بنابر این اگر کسی دنبال علم یا هنر یا خدمت به دیگران یا کارهای پسندیده دیگر باشد انگار که دارد «شاگردیِ خدائی شدن» را میکند و یکی از معانی عبادت همین است.
لذا، وقتی که آیه 56 میگوید «جن و انس را نیافریدم مگر اینکه عبادتم کنند»، معنی آن این است که جن و انس را نیافریدم مگر اینکه رشد و تعالی یابند و بطرف کمال های مطلوب و کمال مطلوب ها و همه کمال های همه مطلوب ها حرکت کنند.


از تفسير آقاي مهندس گنجه اي



پاسخ 4:سلام

درمورد هدف از خلقت مطالعه موضوعی آیات زیر جالب است :

آیه ۱۲ سوره طلاق:

خداوند کسی است که هفت آسمان ونیز زمین را همانند آنها خلق کرد تا امرش را در اینها جاری نماید ، تا بدانید خدا بر هر چیز قادر است وعلمش بر هر چیزی احاطه دارد

پس هدف از خلقت ، علم وقدرت خدا مطرح شده

تمام احساسات مثبت یا عواطف مثبت ما یا در بدست آوردن علم وقدرت است ویا خیال بدست آوردن علم وقدرت.
چون به ما آرامش می دهد
موضوع سلامت وبیماری روح انسان نیز به خود مقدار علم وقدرت وی نیست بلکه به نسبت او با منبع علم وقدرت است .

در آیه های ۷۶ سوره قصص و۳۱ سوره حج ، به ایجاد نشاط وآرامش واقعی در ارتباط با منبع علم وقدرت ( خدا ) ونادیده گرفتن هر نوع شادی غیر خدایی اشاره کرده است .

در آیه ۵۶ سوره ذاریات ، می فرماید :
خلق نکردم جز برای اینکه عبادت کنند
دراینجا علت خلقت را بندگی وعبودیت مطرح کرده است
پس فقط وفقط با بندگی می توان به هدف خلقت دست یافت وموضوع اختیار انسان نیز به همین قبول وپذیرش بندگی است .

در آیه ۱۱۸ و۱۱۹ سوره هود می فرماید :
اگر خداوند می خواست همه را امتی یکسان قرار می داد وحال آنکه همواره باهم اختلاف دارند ، مگر کسی که خداوند به او رحمتی کند وبرای این ، خلق شده اند .

دراینجا علت خلقت ، رحمت پروردگار عنوان شده است

رحمت چگونه بر بنده نازل می شود ؟
آیه ۶۵ سوره کهف :
ازنزد خود رحمتی به بنده مان نازل کردیم واز نزدخود علم به او دادیم ( علم لدنی ).
بنابر این مهمترین ظهور رحمت پروردگار علم است

موسی ع به خضر ع گفت : آیا اجازه میدهی من دنبال تو باشم تا به من آنچه باعث رشد تو شده تعلیم دهی؟
بنابراین علم لدنی منتج به رشد می شود

آیه ۱۸۶ سوره بقره :
وقتی بندگانم سراغ مرا از تو می گیرند ، من نزدیکم ودعاکننده را اجابت می کنم ، پس اجابت مرا طلب کنید وایمان بیاورید تا رشد کنید

پس رشد ما همان ، علم به نزدیکی خداوند به ماست
وحقیقت بندگی ، درک قرب پروردگار وقبول وایمان وباور به این قرب است

امیرالمومنین علیه السلام فرمود : بالاترین علم اینست که بدانی خدا باتوست هرجا که باشی.

آیه ۴۰ سوره توبه :
لا تحزن ان الله معنا .....
هیچ چیز نمی تواند حزن را ازبین ببرد مگر معیت خدا باما

فانزل الله سکینته .....
پس خدا سکینه وآرامش را براو نازل کرد ...
سکینه وآرامش فقط در درک معیت خدا با ما اتفاق می افتد واین آرامش روانی نیست بلکه آرامش قلبی است .

(معیت خدا با ما، نه ما با خدا.
همه جای قرآن فرموده خدا باشماست
چون اگر بگوید شما باخدایید لازمه اش گشتن دنبال خداست !!!
وچون خدا با همه هست وفضیلت ، به معیت خدا با مابودن است ، پس احدی با احدی دیگر تفاوتی ندارد چون خدا در معیتش تبعیض قائل نیست !
وآنچه باعث تفاوتهاست ، میزان درک وقبول این معیت وقرب وبندگی است ! )

پس بطور خلاصه هدف از خلقت به ترتیب :

۱-رحمت الهی
۲-درک وعلم قرب خداوند به ما
۳- پذیرش قرب وعبودیت
۴- رشد وتعالی روح وقلب
۵-سکینه وآرامش قلبی


ونهایتا می توان گفت :

خداوند ذاتش محبت ودوست داشتن است
پس افرینش ما از دوست داشتن ما بوده چون برای ما نافع هست

واگر دنبال دلیل برای کار خدا بگردیم ،دلیل داشتن ،خودش نقص هست که در ذات خداوند راهی ندارد

امام صادق علیه السلام :

قسم به خداوند ، پروردگار بندگانش را خلق نکرد مگر برای آنکه اورا بشناسند ،
وهنگامیکه اورا شناختند ، بندگی اش کنند ، وقتی بندگی اش کردند ، از بندگی غیرخدا مستغنی شوند .

۱-معرفت خدا
۲- عبودیت وبندگی
۳- استغنا

شخصی به ایشان عرض کرد : معرفه الله چیست ؟
فرمودند : معرفت خدا اینست که اهل هرزمان ، امام خود را ( که اطاعت او بر آنها واجب است ) بشناسند .

پس نتیجه این معرفت ویا اولین ومهمترین وجه معرفت الله ، اینست که خداوند بندکانش را رها نکرده وبرای معرفی خودش همچنان ودرهر زمانی دست اندرکاراست

به امام گفتند : مگر خداوند نمی تواند خودش را بلاواسطه به ما معرفی کند ؟
فرمودند : آری می تواند ولی خواست بندکانش را مورد امتحان قرار دهد که به فرمانش بر وحی وواسطه یک شخص گردن می نهند ؟ !!


حسن ختام ومزین شدن کلام به حدیثی از حضرت بقیه الله عج :

ولی امر کسی است که مامون به سر خداست .
معادن کلمات تو ، ارکان توحید تو ، آیات تو ، مقامات تو و....
وهیچ فرقی بین تو وآنها نیست جز خدایی تو ومخلوق بودن ایشان .

سركار خانم دكتر خدايي

پاسخ 5:
بنظر من خیلی از مجهولات ما واقعاً قابل پاسخگویی نیستند. مثلاً جهان از کجا آمده، چرا خلق شده، هدف از حیات چیست؟ چرا در جهان شر وجود دارد و و و
قرآن هم دأب پاسخ به این سوالات را نداشته. مثلاً وقتی گفته ما جهان را خلق کردیم تا بیازماییم کدامتان نیکوکارترین است، اساسا غایت و غرض خلقت را نگفته چون چنین سوالی مطرح نبوده که بخواهد پاسخ دهد. بلکه مقصود توجه دادن به خالق بوده است که آنان برایش شریک قرار می دادند. بدین نحو که این جهان را «ما» خلق کرده ایم که از رهگذر آفرینش آن نیکوکاری شما را می آزماییم.
پس، غرض تعیین هدف خلقت نبوده بلکه غرض، تاکید‌بر وحدانیت خالق بوده است. سیاق آیات هم گویای موارد این گونه است.
ضمن اینکه قرآن بالاخره در ظرفی نازل شده و این ظرف یعنی پیامبر که خود یک انسان بوده و یک انسان هرچه باشد انسان است و محدودیت های بشری بر او حاکم است. یعنی قرآن در حدی سخن گفته که عقل بشری از عهده فهم آن برآید نه بیشتر. همانگونه که امام علی گفتند انبیا برای بیرون آوردن همین عقلهای دفن شده مبعوث شدند. درباره آخرت هم چون عقل انسان به آن نمی رسد (حتی پیامبر) تاویل یعنی حقیقت خارجی آن را فقط خدا می داند. (و ما یعلم تاویله الا الله)
هدف خلقت را هم عقل بشر در همین حد میفهمد که بر اساس وجدان، نیک کردار باشد. اما بدیهی است که این هدف غایی خلقت نیست ولی چیزی است که وجدان و عقل انسان در شرایط زیست دنیوی در نهایت درک میکند. یعنی عقل انسان وظیفه را می فهمد و غایت را نه، چون دسترسی ندارد. قرآن هم وظیفه محور تعیین هدف کرده است. قرآن فراتر از عقل نگفته است. عقل هم همین حد را فهم می کند.
منتها متکلمان مسلمان دوست داشته اند که برای پرسشهای مستحدث هم از قرآن پاسخ جفت و جور کنند تا به زعم خودشان جاودانگی قرآن را نشان دهند.
اما حقیقت آن است که قرآن درباره اصل اصل هدف خلقت هیچ چیزی بیان نکرده است.

برای مثال گمان برخی این است که هدف غایی از خلقت انسان عبادت است. این گمان بر اساس تفسیر نادرست از آیه و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون شکل گرفته است. تفسیر نادرست آیه را چنین معنا می کند:
«و من جن و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا «عبادت» کنند.»
در این تفسیر، تاکید آیه بر عبادت کردن است. آیا واقعا چنین معنایی از آیه بر می آید؟
اگر آیه را تقطیع کنیم و به قبل و بعد و قرینه مقامی نزول آن توجه نکنیم چنان معنایی از آیه بر خواهد آمد. اما آیات قرآن اولا با توجه به سیاق و سپس با توجه به قرینه های دیگر تفسیر می شوند و این جمله هم مانند دیگر آیات قرآن مستقل از سیاق و بافت یکپارچه موضوعی نازل نشده است.
حال این آیه را بر اساس قرینه های یاد شده معنا می کنیم.
الف. سیاق: این آیه در سوره ذاریات قرار داره... از آیه 47 ببعد سوره نفی شرک است و اینکه این خداست که زمین و آسمان را خلق کرده و شما را روزی می دهد نه بتها و دیگر شریکانی که قرار داده اید... بنا بر این این خداست که سزاوار عبادت است نه بتها و شریکان...
پس سخن از هدف خلقت نیست، بلکه معبود واقعی و شایسته را معرفی کرده است. یعنی تاکید روی عبادت نیست بلکه هدف اصلاح عقیده درباره معبود است... پس معنای آیه این است:
و من شما انس و جن را خلق نکردم مگر «مرا» عبادت کنید نه بتها را.
بنا بر این، اساسا این آیه لزوم عبادت را مفروض و قطعی دانسته و سپس معبود نادرست را نفی و معبود واقعی را معرفی کرده است.

ب. سوره ذاریات در مکه نازل شده و سوره های مکی در قبال اتفاقات و مسایل مکه رهنمود صادر می کردند. اهل مکه منکر عبادت نبودند، بلکه عبودان متعددی در کنار خدای یکتا می پرستیدند و سوره ذاریات و همه سوره های قرآن از لزوم عبادت سخن نگفته اند بلکه مدام یکتایی و وحدانیت خدا را در عبادت گوشزد کرده اند.
ج. در آیات متعدد مکی، سخن از وحدانیت خدا در عبادت است که هم مضمون آیه سوره ذاریات هستند. مانند:
ایاك نعبد... تنها تو را می پرستیم
ان اعبدوا الله... که الله را بپرستید
أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ ۚ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ که جز الله را عبادت نکنید...
امر الا تعبدوا الا ایاه... امر کرد که جز او را عبادت نکنید...
و دهها آیه دیگر که نفی شرک می کنند و در سیاق آنها هم منت گذاردن بخاطر نعمتها و خلقت و... است.

اقاي دكتر سيد جعفر صادقي

پاسخ 6

*وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ*

و من، جن [=ناشناسان] و اِنس [=آشنايان مأنوس و معاصرتان] را نيافريدم،جز آن كه [فقط] مرا عبادت كنند [=پذيراي صفات و كمالات رحماني، نه شيطاني باشند].


- عبادت را با مسامحه بندگي يا پرستش ترجمه مي‌كنند. اما معناي لغوي عبادت، هموار كردن نفس براي كسب صفات الهي، يعني شخصيت خدايي پيدا كردن و به كمال رسيدن است.. هدف از آفرينش همين است كه آدمي در دوراهي شيطان و رحمن، به نيروي تقوا از جاذبه شيطاني رها شده و به سوي رحمن راه يابد. در اين چالش و نبرد دروني و دائمي حق و باطل است كه آدمي ساخته مي‌شود.
در دو آيه 56 و 57 اين سوره، پروردگار پنج بار با ضمير متكلم وحده سخن گفته است كه كم نظير در قرآن مي‌باشد [«خَلَقْتُ»، كسرة انتهاي «لِيَعْبُدُونِ» و «يُطْعِمُونِ» و دو بار فعل «أُرِيدُ»]. ضمير متكلم مع‌الغير نيز 11 بار در اين سوره آمده است [آيات 35 تا 41 و 47 تا 49].

📚تفسیر آقاے بازرگان

پاسخ 7

به هر تقدير جن و انس خلق نشدند مگر براي عبادت ذات اقدس الهي و عبادت هم تنها آبروي انسان است.
در سوره مبارکه «فرقان» هم گذشت که ﴿قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُم‌﴾ اين دعا به عبادت تفسير شده است. خود دعا مصداقي از مصاديق عبادت است؛ خداي سبحان مي‌خواهد انسان آبرومند بشود، تنها راه آبرومندي انسان همان عبادت اوست.
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾؛ يعني «ليعبدوني» اين آيه در عين حال که جزء غرر آيات است، بايد با آيات ديگر هماهنگ باشد. در سوره مبارکه «ابراهيم»به اين صورت بيان فرمود اگر همه مردم عالم کافر بشوند هيچ آسيبي به خدا نمي‌رسد.
👈👈 اگر خداي سبحان بشر و جن را براي عبادت خلق کرد، چگونه اگر همه جهان کافر بشوند هيچ آسيبي نميرسد؟ مگر لازم نمي‌آيد که ذات اقدس الهي به مقصد نرسد،؟ فعل او بي‌هدف باشد،؟ فعل او بي‌غايت باشد؟ اگر معرفت هدف باشد، خيلي‌ها بي‌معرفت هستند، اگر عبادت هدف باشد خيلي‌ها بي‌عبادت هستند،

اين «لام» به چه چيزي متعلق است؟
آيا اين «ليعبد» به ﴿خَلَقْتُ﴾ برمي‌گردد؛ يعني هدف خدا اين است؛ خدا از آن جهت که خداست محال است که هدف داشته باشد، چرا چون هدف عبارت از چيزيست که فاعل بين خود و بين آن هدف کاري را قرار مي‌دهد که به وسيله اين کار به آن هدف برسد و نقص خود را بر طرف کند؛ اين معني هدفداري است.
پس هر فاعلي فعلی انجام مي‌دهد براي اينکه نقصي از نقص‌هاي خود را بر طرف کند يا کمالي بر کمالات خود بيفزايداگر فاعل کمال نامتناهي داشت و هيچ نقصي نداشت، اين فاعل نه خلق مي‌کند که سودي ببرد، نه خلق مي‌کند که جودي بکند، کار خدا «تا» بر نمي‌دارد، نه خلق کردم تا سودي ببرم، صحيح است؛

نه خلق کردم تا تا جودي کنم، صحيح است؛ براي اينکه او جواد «بالذات» است.بلکه جود فعل اوست و او منبع جود است.
خدا چون کمال محض است، فيض از او صادر مي‌شود، نه اينکه فيض مي‌کند تا به کمالي برسد.
اين ل به مخلوق برمي‌گردد نه به خالق؛ يعني اين هدف، هدف مخلوق است، نه هدف خالق.
اين نفع به فعل بر مي‌گردد، نه به فاعل، چون کمال محض است مي‌آفريند، چون حکيم محض است اين کار او بايد حکيمانه باشد. لذا اين «لام» به آن مخلوق برمي‌گردد نه به تاي﴿خَلَقْتُ﴾؛ يعني مخلوق براي اينکه عبادت بکند، نه من براي اينکه معبود بشوم


تفسير تسنيم

درخصوص مفهوم عبادت در قران به لينك زير مراجعه نماييد.

عبادت يعني چه؟

ویرایش بوسیله کاربر 1402/08/23 09:18:50 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

fatemeh59 Offline
#4 ارسال شده : 1398/04/18 03:17:40 ب.ظ
fatemeh59

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1398/02/31
ارسالها: 134

ترجمه،تدبر و تفسير سوره ذاريات: پرسش ها و نكات سوره ذاريات

پرسش:منظور از رزق شما در آسمان است، وَ فى السمَاءِ رِزْقُكمْ چیست؟


پاسخ1:وجوه مختلف در اينكه فرمود: وَ فى السمَاءِ رِزْقُكمْ وَ مَا تُوعَدُونَ


بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از كلمه ((سماء(( جهت بالا است ، چون هر چيزى كه بالاى سر ما باشد و ما را در زير پوشش خود قرار داده چنين چيزى را در لغت عرب ((سماء(( مى گويند. و مراد از رزق ، باران است كه خداى تعالى آن را از آسمان يعنى از جهت بالاى سر ما بر زمين نازل مى كند، و به وسيله آن انواع گياهانى كه در مصرف غذا و لباس و ساير انتفاعات ما صرف مى شود بيرون مى آورد. همچنان كه فرموده : ((و ما انزل اللّه من السماء من رزق فاحيا به الارض بعد موتها(( به طورى كه ملاحظه مى فرماييد همان باران را نيز رزق خوانده .
پس مراد از رزق در اين آيه هم كه مى فرمايد ((رزق شما از آسمان است (( سبب رزق است ، البته ممكن است همين كلمه سبب را در تقدير گرفته گفت مضاف رزق از آيه حذف شده ، و تقدير آن ((و فى السماء سبب رزقكم (( است .

بعضى هم گفته اند: منظور از رزق مذكور در آسمان ، باران نيست بلكه ساير اسباب رزق است ، يعنى خورشيد و ماه و ستارگان و اختلافى كه در طول سال در نقطه هاى طلوع و غروب آنها هست ، كه همين اختلاف باعث پديد آمدن فصول چهارگانه و پشت سر هم قرار گرفتن شب و روز است ، و همه اينها اسباب رزقند. پس در آيه شريفه يا مضاف كلمه رزق حذف شده كه تقدير آن ((و فى السماء اسباب رزقكم (( است و يا مجاز گوئى شده ، بدين معنى كه وجود سبب رزق در آسمان را وجود خود رزق خوانده .

بعضى ديگر گفته اند: منظور از اينكه فرمود ((رزق شما در آسمانست (( اين است كه اندازه گيرى رزق شما در آسمان مى شود، در آنجا است كه معين مى كنند هر كسى چقدر رزق دارد. و يا منظور اين است كه ارزاق شما در آسمان يعنى در لوح محفوظ كه در آسمان است نوشته شده .


● احتمال اينكه مقصود از آسمان در آيه شريفه غيب باشد نيز ممكن است

ممكن هم هست بگوييم اصلا منظور از آسمان معناى لغوى كلمه - كه جهت بالا باشد - نيست ، بلكه منظور از آن ، عالم غيب باشد، چون همه اشياء از عالم غيب به عالم شهود مى آيند، كه يكى از آنها رزق است كه از ناحيه خداى سبحان نازل مى شود.
مؤيد اين معنا آيات زير است كه همه موجودات را نازل شده از ناحيه خدا مى داند: ((و انزل لكم من الانعام ثمانيه ازواج (( و ((و انزلنا الحديد فيه باس شديد((، و آيه ((و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (( كه به طور كلى همه موجودات را نازل شده از ناحيه خدا مى داند. و مراد از رزق هم تمامى موجوداتى است كه انسان در بقائش بدانها محتاج و از آنها بهره مند است ، از خوردنيها و نوشيدنيها و پوشيدنيها و مصالح ساختمانى و همسران و فرزندان و علم و قوت و ساير اينها از فضائل نفسانى


ترجمه تفسير الميزان جلد 18 صفحه : 563

پاسخ2:
رزق و قیامت در آسمان

در آیه 22 «رزق» ما و «آنچه به ما وعده شده» را «در آسمان» ذکر نموده است.
هر چیزی که هر فرد احتیاج داشته باشد رزق اوست. خوراک، پوشاک، مسکن، فکر خوب،... همه اینها رزق است.
محل این ارزاق آسمان است یعنی چه؟ البته باران از آسمان می¬آید و همچنین نور و حرارت.
گرچه اگر بخواهیم می¬توانیم ارزاق مذکور را نیز به همین عناصر تحویل کنیم و بعد بگوئیم آنها در آسمان است.
مثلاً لباس رزق است. اما از نخ درست می¬شود، و نخ یا از زمین بدست می¬آید که آب و نور وحرارت می¬خواهد و یا از حیوان بدست می¬آید، که آنهم همینطور، و نور و حرارت هم در آسمان است. اگر همه چیز را اینطور به آب و نور و حرارت تحویل کنیم، می¬شود گفت که همه چیز از آسمان است.
اما اگر چیزی را نتوان به آب و نور و حرارت تحویل کرد چه؟ مثلاً فلزات را؟ در آنصورت این استدلال جواب نمی¬دهد.

بنابراین باید اینطور توضیح داده شود که «تدبیر» امورِ روزی شما در آسمان است و بنابر همین نوع استدلال می¬توان گفت که «تدبیر امور قیامت» نیز در آسمان است. و البته منظور از آسمان نیز «مرکز تدبیرات امور» است، ضمناً واضح است که منظور از جمله «و آنچه به شما وعده شده» نیز قیامت است.

از تفسير اقاي جمال گنجه اي

ویرایش بوسیله کاربر 1398/04/23 08:45:39 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

fatemeh59 Offline
#5 ارسال شده : 1398/04/25 05:10:31 ب.ظ
fatemeh59

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1398/02/31
ارسالها: 134

تدبر و فهم سوره ذاريات: فرازبندي،عصاره فرازها و درس سوره ذاريات

بنام خدا 🌹


🔸درب پاراگراف اول : آیات ۱ تا ۶

سوگند به عوامل تقسیم کننده روزی به امر الهی که روز جزا قطعی است.



🔸درب پاراگراف دوم : آیات ۷ تا ۱۲

وسوگند به هستی نظام مند ، شبهه پراکنان در وعده مدبرانه الهی( تکذیبگران کلام الهی ) هلاک خواهند شد.



🔸درب پاراگراف سوم : آیات ۱۳تا ۱۹

آری آن روز موعود ، عذاب تردیدکنندگان وتکذیب کنندگان
ونیز جایگاه بهشتی متقین ، «که باور به معاد ، آنها را شب زنده دار واستغفارکننده وانفاق کننده نموده بود » ، را محقق خواهد کرد.



🔸درب پاراگراف چهارم : آیات ۲۰ تا ۲۳

هرآنچه در آسمان وزمین ودرون خودشما هست نشانه هایی در حقانیت معاد دارد
رزق شما مشخص است در دریافت آن و نشر آن ( انفاق ) طمع نورزید .



🔸درب پاراگراف پنجم : آیات ۲۴ تا ۳۰

عطای فرزند به حضرت ابراهیم وهمسر نازایش ، نمونه ای از پاداش های دنیایی به متقین است .



🔸درب پاراگراف ششم : آیات ۳۱ تا ۴۶

عذاب سنگباران قوم لوط ،غرق شدن فرعون ولشگریانش ، پودر شدن قوم لوط با بادهای شدیدخشک ، صاعقه نفس گیر قوم ثمود و نابود شدن قوم نوح ،همه نمونه ای از عاقبت دردناک دنیایی مسرفین و مخالفان پیامبران الهی است .



🔸درب پاراگراف هفتم : آیات ۴۷ تا ۵۱

دیدن نعمتهای جذاب دردنیا شما را از خالق نعمتها غافل نکند وفقط وفقط نشانه هایی برای عبودیت وتوجهتان به پروردگار باشد.



🔸درب پاراگراف هشتم : آیات ۵۲ تا ۵۵

ای پیامبر ، درسرکشی ومخالفت کافران ، خودرا به سختی مینداز .
وبا انذارهای خود مومنین را منتفع ساز .



🔸درب پاراگراف نهم : آیات ۵۶ تا ۵۸

آفرینش جن وانس برای خداوند بی نیاز سودی ندارد ، با بندگی ،خود رااز غیر رها کنید ودیگران را نیز در آرامشتان سهیم سازید ( با انفاق وترک حرص ).



🔸درب پاراکراف دهم : آیات ۵۹ تا ۶۰

وعده الهی حق است .
پس وای بر کافران ستمگر !


📚 درس سوره ذاريات :

وعده الهی بر معاد وجزا وپاداش قطعی است
پس با عبرت از سرنوشت گذشتگان ، بر پیامهای الهی وسخن رسولان ، «در ترک عبودیت غیرخدا و ستمگری» ، گردن نهید واز سرکشی وطمع دست بردارید



سركار خانم دكتر خدايي

ویرایش بوسیله کاربر 1398/04/29 09:58:42 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

fatemeh59 Offline
#6 ارسال شده : 1398/04/27 10:15:44 ق.ظ
fatemeh59

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1398/02/31
ارسالها: 134

ترجمه فارسي و تدبر سوره ذاريات

سوره الذاریات به ترتیب مصحف کنونی سوره ٥١ وبه ترتیب نزول سوره۴۶ - تعداد آیات ٦٠ با توتوجه به محتوا جزء سوره های مکی میباشد در سال چهارم بعثت در مرحله پنجم نازل شده

فراز اول ایات ۱_۶
 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
به نام الله آن بخشنده ی مهربان
وَالذَّارِیَاتِ ذَرْوًا ﴿١﴾
سوگند به پراکنده کنندگان با یک نوع پراکنده کردنی
 فَالْحَامِلاتِ وِقْرًا ﴿٢﴾
وسوگند به حمل کنندگان سنگینی را
 فَالْجَارِیَاتِ یُسْرًا ﴿٣﴾
وسوگند به روندگان به آسانی
فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا ﴿٤﴾
وسوگند به تقسیم کنندگان کارها
 إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ ﴿٥﴾ 
همانا فقط آنچه وعده داده شدید هرآینه صادق است
وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ﴿٦﴾
وهمانا قیامت هرآینه واقع شدنی است

درب فراز اول: سوکند به همه نعمتهای الهی ماموران خدا دنیای شما را به جلو میراند تا به وقت معلوم به امری مهم وعده داده شده ی حقی (قیامت ومعاد) برساند

فراز دوم ایات۷_۹
 وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ ﴿٧﴾
سوگند با آسمان دارای لایه لایه
 إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ ﴿٨﴾
همانا شما هرآینه در سخنی (موضوع مهم معاد ) اختلاف کنندگانید
یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ ﴿٩﴾
بازگردانده میشود از آن (سخن) کسی که منحرف شده

درب فراز دوم:
سوگند به واقعیت مهم قابل مشاهده در مورد وقوع قیامت ومعاد در اختلافید( وهر گروهی نظری دارد) البته نظرهای اشتباه شما را از واقعیت منحرف می کند

فراز سوم ایات۱۰_۱۴
 
قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿١٠﴾
مرده باد آن دروغ پردازان
 الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ سَاهُونَ ﴿١١﴾
که ایشان در آن گرداب گمراهی سرگردانند 
یَسْأَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ ﴿١٢﴾
سوال میکنند چه زمانیست روز قیامت
 یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ ﴿١٣﴾
روزیکه ایشان بر آن آتش گرفتارمیشوند
 ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ هَذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ﴿١٤﴾
بچشیده این بلایتان را که آنرا به عجله درخواست میکردید

درب فراز سوم :
سزاوار دروغپردازان قیامت در دنیا سرگردانی و نابودی ودر اخرت چشیدن طعم تلخ عذاب است،

فراز چهارم ایات ۱۵_۱۹

 إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿١٥﴾
همانا متقین در باغهایی وچشمه سارانی هستند
 آخِذِینَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُحْسِنِینَ ﴿١٦﴾
دریافت کنندگانند آنچه را که عطا کرد ایشان را پروردگارشان ، همانا ایشان بودند از قبل آن نیکوکاران
 کَانُوا قَلِیلا مِنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ ﴿١٧﴾
اندکی از شب را می خوابیدند
 وَبِالأسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ﴿١٨﴾
ودر سحرگاهان ایشان طلب بخشش میکردند
 وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿١٩﴾
ودر مالهایشان بود حقی برای نیازمند وبینوایان

درب فراز چهارم:
( در مقابل) سزاوار متقین و باورمندان قیامت در دنیا بهرمندی از ستایش سحرگاهی ، دستگیری از نیازمندان ودر آخرت باغهای بهشتی وعطاهای ناب الهی است

فراز پنجم ایات ۲۰_۲۳

 وَفِی الأرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ ﴿٢٠﴾
ودر زمین هست نشانه هایی برای یقین کنندگان
وَفِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلا تُبْصِرُونَ ﴿٢١﴾
ودر جانهایشان( هست نشانه هایی) آیا پس نمی نگرند
 وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ ﴿٢٢﴾
ودر این آسمان روزی ایشان است وآنچه راکه وعده داده شدند
 فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالأرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ ﴿٢٣﴾
وسوگند به پروردگار آسمانها واین زمین ، همانا آن (قیامت) هراینه حق است به مانند آنچه همانا شما سخن میگویید .

درب فراز پنجم :
سخن از قیامت حقیتی آشکار است وبرای ایجاد باور وایمان به قیامت سیر افاق (نشانه های زمینی واسمانی) وسیر انفسی(توجه به جان وروح ادمی) کافیست

فراز ششم ایات ۲۴_۳۷
 هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ ﴿٢٤﴾
آیا رسید تورا سخن مهمانان گرامی ابراهیم ع
 إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالُوا سَلامًا قَالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ ﴿٢٥﴾ 
زمانیکه داخل شدند بر او پس گفتند درودی گفت درود .(شما) ناشناسید
فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ ﴿٢٦﴾
پس به ارامی رفت به سوی خانواده اش پس اورد گوساله ای چاق را
 فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ قَالَ أَلا تَأْکُلُونَ ﴿٢٧﴾
پس نزدیک کرد آنرا به سویشان گفت آیا نمی خورید

فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُوا لا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِیمٍ ﴿٢٨﴾
پس احساس کرد از ایشان ترسی را ، گفتند نترس وبشارت دادند اورا به پسری دانایی
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ فَصَکَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ ﴿٢٩﴾
پس پیش آمد همسرش با فریاد پس سیلی زد صورتش را وگفت پیرزنی نازا؟!
قَالُوا کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ ﴿٣٠
گفتند اینچنین است، گفت پروردگار تو همانا او ، اوست با حکمت دانا
قَالَ فَمَا خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿٣١﴾
گفت پس چیست حال شما ای فرستاده شدگان
 قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُجْرِمِینَ ﴿٣٢﴾
گفتند همانا ما فرستاده شدیگ به سوی قومی گناهکار
 لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجَارَةً مِنْ طِینٍ ﴿٣٣﴾
تا بفرستیم بر ایشان سنگهایی از گل خشک شده
 مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ ﴿٣٤﴾
نشاندار شده از نزد پروردگارت برای اسرافکاران
 فَأَخْرَجْنَا مَنْ کَانَ فِیهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿٣٥﴾
پس بیرون آوریم کسی را که باشد در آن از ایمان اورندگان
فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿٣٦﴾
پس نمی یابیم در ان بجز خانه ای از تسلیم شدگان
 وَتَرَکْنَا فِیهَا آیَةً لِلَّذِینَ یَخَافُونَ الْعَذَابَ الألِیمَ ﴿٣٧﴾
وباقی گذاریم در آن نشانه ای برای کسانیکه میترسند از آن عذاب دردناک

درب فراز ششم: در ماجرای حضرت ابراهیم ع مشاهده انجام امور دنیا بدست موران الهی قابل درک است، واینکه سرانجام نیکو کاران (مصداق برترش حضرت ابراهیم ع وحضرت لوط ) وسرانجام بدکاران (مجرمین قوم لوط) درس عبرتی برای آیندگان

فراز هفتم ایات ۳۸_۴۶
 وَفِی مُوسَى إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ ﴿٣٨﴾ 
ودر باره موسی زمانیکه فرستادیم اورا به سوی فرعون با دلایلی آشکار
فَتَوَلَّى بِرُکْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ﴿٣٩﴾
پس باز گشت به تکیه گاهی وگفت جادوگری یا دیوانه ای هستی  
فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ وَهُوَ مُلِیمٌ ﴿٤٠﴾
پس گرفتیم اورا وسپاهیانش را پس افکندیم در دریا درحالی که او بود سرزنش شده
 وَفِی عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَاعَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ ﴿٤١﴾
ودر مورد قوم عاد ؛ زمانیکه فرستادیم بر ایشان آن باد یکباره

 مَا تَذَرُ مِنْ شَیْءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ ﴿٤٢﴾
 رها نکرد چیزی را که رسید بر آن مگر اینکه گرانید آنرا مانند پوسیده شده
وَفِی ثَمُودَ إِذْ قِیلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِینٍ ﴿٤٣
ودر باره قوم ثمود زمانیکه گفته شد به ایشان بهرمند شوید تا زمانی مشخص
 فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ یَنْظُرُونَ﴿٤٤﴾ 
پس نافرمانی کردند از فرمان پروردگارشان پس گرفت ایشان را آن صاعقه در حالیکه ایشان فقط می نگریستند
فَمَا اسْتَطَاعُوا مِنْ قِیَامٍ وَمَا کَانُوا مُنْتَصِرِینَ ﴿٤٥﴾
پس نتوانستند برخیزند ونبودند از طلب یاری کنندگان
 وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ ﴿٤٦﴾
و قوم نوح از قبل( اینها) همانا ایشان بودند قومی که بدکارانند

درب فراز هفتم: وهمچنین در این فراز بیان سرانجام مخالفان انبیاء در دنیا واقعیت تلخ این مخالفت را برای مخالفان ومکذبان از امت پیامبر اکرم ص قابل لمس میکند

فراز هشتم ایات ۴۷_۵۳
 وَالسَّمَاءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ ﴿٤٧﴾
و این آسمان را که بنا نهادیم آنرا با دست(قدرت) وهمانا ما هراینه هستیم گستراننده
 وَالأرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ ﴿٤٨﴾
واین زمین را پهن کردیم آنرا پس چه خوبند آرام کنندگانِ (زمین)
وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿٤٩﴾
واز هر چیزی ؛ آفریدیم زوج شاید شما پند گیرید
 فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ ﴿٥٠﴾
پس بگریزید به سوی الله همانامن برای شما آز سوی او بیم دهنده ای آشکارم
 وَلا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ ﴿٥١﴾ 
وقرار ندهید با الله معبودی دبگر همانا من برای شما از سوی او بیم دهنده ای آشکارم
کَذَلِکَ مَا أَتَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ ﴿٥٢﴾
اینچنین؛ نیامد کسانی را که از قبل ایشانند هیچ رسولی مگر اینکه گفتند جادوگر یا دیوانه است
 أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ﴿٥٣﴾
آیا سفارش شدید به آن (گفتار) بلکه ایشان قومی سرکشند

درب فراز هشتم : بیان قدرت نمایی الهی با افرینش اسمانها وزمین تا دقت در آن از شرک ورزی جلوگیری کند وبیان موضع گیری مشترک امتهای پیشین در مقابل رسولان گویی همدیگر را بدان سفارس کردند

فراز نهم ایات ۵۴_۵۵

 فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ ﴿٥٤﴾
پس بازگرد از ایشان پس نیستی تو به خاطر آن سرزنش شده
 وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ ﴿٥٥﴾
و پند بده پس همانا این پند سودمیدهد کسانی را که ایمان میاورند

درب فراز نهم: ای پیامبر از مخالفان روی گردان وایمان اورندگان را راهنمایی کن که بسیار سودمند است برایشان

فراز دهم ایات ۵۶_۵۸
 وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِیَعْبُدُونِ ﴿٥٦﴾
ونیافریدیم جن وانس را مگر اینکه عبادت کنند مرا
 مَا أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ ﴿٥٧﴾
نمی خواهم از ایشان هیچ روزی ونمی خواهم اینکه غذا دهند مرا
 إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ ﴿٥٨﴾
همانا الله اوست آن روز دهنده وصاحب همه نیروهای استوار

درب فراز دهم: ای پیامبر هدف از خلقت انس وجن شناخت ومعرفتم وعطا نعمتها به آنهاست در عین بی نیازیم از آنها

فراز یازدهم ایات ۵۹_۶۰

 فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذَنُوبًا مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلا یَسْتَعْجِلُونِ ﴿٥٩﴾ 
پس همانا برای کسانیکه ستم کردند گناهی است مانند گناهان دوستانشان پس به عجله طلب نکنید مرا
فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ یَوْمِهِمُ الَّذِی یُوعَدُونَ ﴿٦٠﴾
پس وای بر کسانیکه کفر ورزیدند از روزشان که وعده داده شدند   

درب فراز یازدهم: ای پیامبر برای گناهکاران امت تو همان سرانجام گناهکارن امتهای پیشین است وسزای همه آنها درقیامت محقق خواهد شد

درس سوره :
سوگند به نعمتها با عظمت وقدرت بی منتهای الهی در افرینش آسمانها وزمین وآنچه در آن دو است نشان از مود قسم مهمی دارد که آن ؛ تحقق حتمی قیامت بابیان سرانجام دنیایی وآخرتی مکذبان وباورمندان آن ازهمه امتهای پیشین برای هوشیاری وهدایت امت پیامبر صلی الله علیه واله می باشد


خدایا ما را در سیر افاقی وانفسی در معرفت به خودت کمک کار باش تا به همه وعده های تو ایمان بیاوریم باشد که دنیایمان را در رسیدن به اخرتی نیکو در قیامت با جهان هستی تو پیش بریم آمین

مترجم و متدبر : لیلا انصاری به شیوه تحت اللفظی

ویرایش بوسیله کاربر 1398/04/29 10:02:06 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

fatemeh59 Offline
#7 ارسال شده : 1398/04/27 10:29:50 ق.ظ
fatemeh59

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1398/02/31
ارسالها: 134

تدبر و فهم سوره ذاريات:نكات تفسيري و پرسش و پاسخ در سوره ذاريات:

تدبر در سوره ذاريات كه در طي اين دو هفته اخير توسط حقير انجام شده

مثل هميشه،ترجمه پايه از استاد فولادوند است اما در برخي ايات،تصحيح كرده ام.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا {1}
سوگند به برانگيزانندگانِ پخش كننده {1}
فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا {2}
پس حمل كنندگان بار يا مسوليتي سنگين {2}
فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا {3}
پس روان شوندگان به آساني {3}
فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا {4}
پس تقسیم کنندگان کار [ ها ] {4}
إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ {5}
که آنچه وعده داده شده اید راست است ، {5}
وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ {6}
و قطعا [ روز ] جزاواقع و مستقر ميشود. {6}

عصاره فراز آیات 1-6: قطعا جزای اخروی وعده داده شده آشکار و واقع میشود.

نکات:
1-واقع بودن عذاب موعود و قیامت در سوره های قبلی نیز تکرار شده بود:
واقعه،مرسلات(انما توعدون لواقع) معارج(سال سائل بعذاب واقع) طور(ان عذاب ربک لواقع) حاقه(فیومئذ وقعت الواقعه) ذاریات(ان الدین لواقع)

2-مصداق سوگندهاي ابتداي سوره ذاريات را اكثر مفسران با توجه به روايات وارده،به ترتيب بادها(ذاريات) ابرهاي باران زا (حاملات وقرا) كشتي هاي روان(جاريات يسرا)و فرشتگان(مقسمات امرا) دانسته اند.از سوي ديگر با توجه به مشابهت اين ايات با آيات ابتداي سوره هاي نازعات و مرسلات و تطبيق عبارات نازعات،سابحات،ناشطات،مرسلات،مدبرات امرا برفرشتگان مسئول برپايي قيامت،در اينجا هم ميتوان اين احتمال را وارد دانست.

3-انذار از عذاب موعود نيز در سوره هاي پيشين مطرح شده بود. از جمله در سوره قبلي،سوره قمر كه فرمود:
بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ {46}
ودر ابتداي سوره ذاريات هم تاكيد مي كند كه انما توعدون لصادق

در سوره معارج نيز امده بودكه خاشعه ابصارهم ترهقهم ذله ذلك اليوم الذي كانوا يوعدون
هم چنين بشارت به وعده هاي بهشتي نيز جزو وعده هاي الهي است از جمله در سوره قاف:هذا ماتوعدون لكل اواب حفيظ و سوره صاد:هذا ماتوعدون ليوم الحساب

وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُكِ {7}
سوگند به آسمان دارای مسیرهای محكم و ممتد {7}
إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ {8}
که شما [ درباره معاد] در سخنی متفاوت(از حق)هستید. {8}
يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ {9}
از ان(باور به معاد) برگردانده میشود، هرکسی که (از حقیقت)برگردانده شد. {9}
قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ {10}
مرگ بر آنانکه از روی حدس و ظن و پیش از علم یافتن،سخن می گویند {10}
الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ {11}
همانان که در ورودشان به این ورطه منحط بی توجهند. {11}
يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ {12}
میپرسند: «روز جزا کی است؟» {12}
يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ {13}
همان روز که آنان بر آتش ، عقوبت [ و آزموده ] شوند. {13}
ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ {14}
عذابِ [ موعودِ ] خود را بچشید ، این است همان [ بلایی ] که با شتاب خواستار آن بودید. {14}

عصاره فراز ایات7-14:انانکه بدون علم و از روی گمان و باطرح بهانه از حقیقت معاد رو برمی گردانند ،بزودی عذابی را که منکر بودند می چشند.

نکات:
1-آیه 3 سوره نبا مشابه ایات ابتدایی سوره ذاریات است. در انجا هم یوم الفصل و جزای اخروی،باخبری عظیم که مردم در ان نظری متفاوت از حق دارند،معرفی شد. عم یتسائلون عن النبا العظیم الذی هم فیه مختلفون

2-در سوره بروج کسانی که مومنین را بخاطر انصراف از ایمانشان به خدا به شکنجه و دردسر میاندازند،با عنوان الذین فتنوالمومنین والمومنات توصیف شدند. در سوره ذاریات بیان میشود که در روز قیامت،همه انهایی که قیامت را تکذیب میکردند در آتش عذاب جهنم مفتون میشوند.

3- سوگند به اسمانِ دارایِ یک مشخصه در سه سوره بیان شده است:سوره طارق:والسماء ذات الرجع،سوره بروج: والسماء ذات البروج،سوره ذاریات: والسماء ذات الحبک

4-خراص از ریشه خرص: اصل الواحد در اين ماده، تحت تأثير واقع شدن و اختلاف براساس گمان است، بدون اينكه بر اساسي محكم و اصلي استوار مستند باشد و اين معنا بعد از به وجود آمدن گماني كه به آن اعتماد شود، پديد ميآيد. مانند: خَرصُ النَّخلِ و الثَّمَرِ: يعني چيدن خرما و ميوه پيش از رسيدن آنها و تفسير اين ماده به كذب، درست نيست
التحقیق فی کلمات القران

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ {15}
پرهیزگاران در باغها و چشمه سارانند. {15}
آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُحْسِنِينَ {16}
آنچه را پروردگارشان عطا فرموده می گیرند ، زیرا که آنها پیش از این نیکوکار بودند. {16}
كَانُوا قَلِيلًا مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ {17}
اندکی از شب را می آرمیدند.(سکون داشتند) {17}
وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ {18}
و در سحرگاهان [ از خدا ] طلب آمرزش می کردند. {18}
وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ {19}
و در اموالشان برای سائل و محروم حقّی [ معیّن ] بود. {19}

عصاره فراز آیات 15-19: افراد محسن که با باور به معاد،وظایف خود در برابر خدا و فقرا را انجام دادند،در بهشت پاداش خود را از خداوند دريافت مي كنند.

نکات:
1-توصیفی خلاصه از محسنین:سکون و رکود اندک در شب،استغفار سحرگاهی و استفاده صحیح از مال با ادای حق سایل و محروم یعنی محسنین رابطه صحیح و مستمر با خدا و نیازمندان دارند. و این جالب توجه و قابل تامل است که از میان این همه اعمال تعبدی و اخلاقی،فقط این سه مورد ذکر شده است.هم چنین از تقابل این فراز با فراز قبل مشخص میشود که این افراد معاد و جزای اخروی را تکذیب نمیکرده بلکه در اندیشه و عمل به ان باور داشته اند.

2-عبارت وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ در قران دوبار تکرار شده است.در سوره معارج در اوصاف مصلین و در سوره ذاریات در وصف محسنین بکار رفته است.

وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ {20}
و روی زمین برای اهل یقین نشانه هایی [ متقاعد کننده برای باور به معاد] است ، {20}
وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ {21}
و در خود شما پس مگر نمی بینید؟ {21}
وَفِي السَّمَاء رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ {22}
و (اسباب و اوامر نزول)روزی شما و(تحقق) آنچه وعده داده شده اید در آسمان است. {22}
فَوَرَبِّ السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ {23}
پس سوگند به پروردگار آسمان و زمین ، که واقعاً ان (قیامت و روز جزا)حقّ است همان گونه که خود شما سخن می گویید. {23}

عصاره فراز آیات 20-23:نشانه های کافی در وجود خودتان و در محیط اطرافتان برای باور به حقانیت معاد وجود دارد

نکات:
1-تکرار کلمه رزق و هم خانواده های ان در سوره: ایات 22و 57،ایه 58 نیز رزاق

2-در سوره قاف ایات 9-11 امده است:
وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء مُّبَارَكًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ {9}
و از آسمان آبى پر بركت فرود آورديم پس بدان [وسيله] باغها و دانههاى دروكردنى رويانيديم {9}
وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِيدٌ {10}
و درختان تناور خرما كه خوشه[هاى] روى هم چيده دارند {10}
رِزْقًا لِّلْعِبَادِ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَلِكَ الْخُرُوجُ {11}
[اينها همه] براى روزى بندگان [من] است و با آن [آب] سرزمين مردهاى را زنده گردانيديم رستاخيز [نيز] چنين است {11}

بنابراین یکی از مصادیق روشن رزق،همین محصولات و خوراکیهای گیاهی و دامی است که همگی با باران و اب حیات یافته اند.در سوره فجر تضییق رزق و تنگدستی زندگی مادی نیز از مصادیق امتحان الهی و به خواست خدا بیان شد.
در سوره های صاد و صافات،نعمات بهشتیان نیز با عنوان رزق بیان شده بود.


3-لحن ایات نشان میدهد که منکران و مکذبان خواستار نزول معجزه و نشانه ای بودند.و خداوند هم پاسخ میدهد که نشانه ها در خودتان و محیط زندگی تان موجود است. در سوره قمر هم خداوند بیان کرده بود که اینها هر نشانه ای بیاید ایمان نمی اورند.

هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ {24}
آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؟ {24}
إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ {25}
چون بر او درآمدند پس سلام گفتند. گفت: «سلام ، مردمی ناشناسید.» {25}
فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاء بِعِجْلٍ سَمِينٍ {26}
پس آهسته به سوی زنش رفت و گوساله ای فربه [ و بریان ] آورد. {26}
فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ {27}
آن را به نزدیکشان برد [ و ] گفت: «مگر نمی خورید؟» {27}
فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ {28}
و [ در دلش ] از آنان احساس ترسی کرد. گفتند: «مترس.» و او را به پسری دانا مژده دادند. {28}
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ {29}
و زنش با فریادی [ از شگفتی ] سر رسید و بر چهره خود زد و گفت: «زنی پیر نازا [ چگونه بزاید ] ؟» {29}
قَالُوا كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ {30}
گفتند: «پروردگارت چنین فرموده است. او خود حکیم داناست.» {30}

عصاره فراز آیات 24-30:عطای فرزند به ابراهیم و همسر پیر عقیمش، نمونه اي از پاداش هاي خاص خدا به محسنين است.

نکات:
1-ایه 25 نشان میدهد که سلام کردن و پاسخ سلام دادن درشروع مکالمه و دیدار انسانها با هم،از زمان قدیم و حضرت ابراهیم رایج بوده و مورد تایید قران نیز هست.

2-در سوره صافات خداوند بارها جمله انا كذلك نجزي المحسنين را تكرار كرد. در انجا ابراهيم هم بعنوان يكي از محسنين معرفي و اين جمله دوبار براي وي نيز بيان شد.هم چنين در آنجا بشارتهاي جداگانه به تولد اسماعيل و اسحاق ذكر گرديد.
بيان اين فراز در سوره ذاريات نيز حامل اين پيام است كه خداوند به محسنين پاداش هاي خاص دنيوي كه در حالت طبيعي غير ممكن است،نيز عطا مي نمايد.

قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ {31}
[ ابراهیم ] گفت: «ای فرستادگان! مأموریّت شما چیست؟» {31}
قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ {32}
گفتند: «ما به سوی مردمی پلیدکار فرستاده شده ایم ، {32}
لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن طِينٍ {33}
تا سنگهایی از گِل رُس بر [ سر ] آنان فرو فرستیم. {33}
مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ {34}
[ که ] نزد پروردگارت برای مُسرفان نشان گذاری شده است.» {34}
فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ {35}
پس هر که از مؤمنان در آن [ شهرها ] بود بیرون بردیم. {35}
فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ {36}
و [ لی ] در آنجا جز یک خانه از فرمانبران [ خدا بیشتر ] نیافتیم. {36}
وَتَرَكْنَافِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ {37}
و در آنجا برای آنها که از عذاب پر درد می ترسند ، عبرتی به جای گذاشتیم. {37}

عصاره فراز ایات 31-37:عذاب شدید قوم لوط و نجات همراهان مومن لوط نشانه ای برای ترسندگان از عذاب الیم است.

نکات:
1-همراهان قلیل لوط در هنگام نزول عذاب نشانه ان است که اکثریت قریب به اتفاق شهر،فاسد و مجرم بودند و همین سبب نزول عذاب جمعی شده است.
وَفِي مُوسَى إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ {38}
و [ نیز ] در [ ماجرای ] موسی ، نشانه است چون او را با حجّتی آشکار به سوی فرعون گسیل داشتیم. {38}
فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ {39}
پس [ فرعون ] با ارکان [ دولت ] خود روی برتافت و گفت: « [ این شخص ، ] ساحر یا دیوانه ای است.» {39}
فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ {40}
[ تا ] او و سپاهیانش را گرفتیم و آنان را در دریا افکندیم در حالی که او [ در آخرین لحظه ] نکوهشگر [ خود ] بود. {40}
وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ {41}
و در [ ماجرای ] عاد [ نیز ] نشانه است، چون بر [ سر ] آنها آن بادِ مُهلک را فرستادیم. {41}
مَا تَذَرُ مِن شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ {42}
به هر چه می وزید آن را چون خاکسترِ استخوان مرده می گردانید. {42}
وَفِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ {43}
و در [ ماجرای ] ثمود [ نیز عبرتی بود ] ، آن گاه که به ایشان گفته شد: «تا چندی برخوردار شوید.» {43}
فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنظُرُونَ {44}
تا [ آنکه ] از فرمان پروردگار خود سر برتافتند و در حالی که آنها می نگریستند ، آذرخش آنان را فروگرفت. {44}
فَمَا اسْتَطَاعُوا مِن قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنتَصِرِينَ {45}
در نتیجه نه توانستند به پای خیزند و نه طلب یاری کنند. {45}
وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ {46}
و قوم نوح [ نیز ] پیش از آن [ اقوامِ نامبرده همین گونه هلاک شدند ] ، زیرا آنها مردمی نافرمان بودند. {46}

عصاره فراز آیات 38-46:در ماجرای عذاب و هلاکت جمعی اقوام فاسق و مخالف رسولان پیشین (موسی،عاد و نوح)نیز نشانه هاست.

نکات:
1-کلمه ملیم تنها دوبار در قران بکاررفته است:سوره صافات در توصیف یونس فالتقمه الحوت و هوملیم یکی هم در سوره ذاریات در توصیف فرعون

2-کلمه عقیم 4بار در قران بکار رفته که 2 بار ان در سوره ذاریات است :یکی در توصیف زن ابراهیم ع و دیگری در وصف باد مهلک وزنده برقوم عاد. در سوره شوری نیز برای انسان عقیم و در سوره حج از عذاب روز عقیم صحبت شده است.

3-در سوره قمر نیز کشتی نوح با عبارت و لقد ترکناها آیه بعنوان ایه و نشانه معرفی شد. در اینجا نیز عذاب مجرمین قوم لوز و تخریب شهر،بعنوان ایه مطرح شده است.ترکنا فیها ایه

4-كلمه منتصر 4 بار در قرآن بكاررفته است.اولين آن در سوره قبلي(قمر)بود كه در نفي توهم كافران مكه كه به قدرت جمعي خود در برابر پيامبر و عذاب خدا مغرور بودند،بكار رفت.ام يقولون نحن جميع منتصر.در ايه 45 سوره ذاريات نيز براي قوم ثمود كه با هم همدست شده و ناقه الهي را كشتند،بكار رفته است. و ماكانوا منتصرين.

وَالسَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ {47}
و آسمان را به قدرت خود برافراشتیم ، و بی گمان ، ما [ آسمان ] گستریم. {47}
وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ {48}
و زمین را گسترانیده ایم و چه نیکو گسترندگانیم. {48}
وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ {49}
و از هر چیزی دو گونه [ یعنی نر و ماده ] آفریدیم ، امید که شما عبرت گیرید. {49}
فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ {50}
پس به سوی خدا بگریزید ، که من شما را از طرف او بیم دهنده ای آشکارم. {50}
وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ {51}
و با خدا معبودی دیگر قرار مدهید که من از جانب او هشداردهنده ای آشکارم. {51}

عصاره فراز آیات 47-51: با پند گرفتن از نشانه های خدا در افرینش و توجه به انذارهای پیامبرش،بسوی الله برگردید و معبودان دیگر را ترک کنید.

نکات:
1-دومین استعمال ترکیب نذیر مبین در این سوره . اولین بار در سوره صاد و آغاز فراگیر شدن دعوت بود.
2-توجه دادن به خلقت اسمان و زمین و زوجیت اشیا در سوره قاف نیز اشاره شده بود
أَفَلَمْ يَنظُرُوا إِلَى السَّمَاء فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ {6}
مگر به آسمان بالاى سرشان ننگريستهاند كه چگونه آن را ساخته و زينتش دادهايم و براى آن هيچ گونه شكافتگى نيست {6}
وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ {7}
و زمين را گسترديم و در آن لنگر[آسا كوه]ها فرو افكنديم و در آن از هر گونه جفت دلانگيز رويانيديم {7}
تَبْصِرَةً وَذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ {8}
[تا] براى هر بنده فرودآینده در مسیر خدا بينشافزا و پندآموز باشد {8}


كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ {52}
بدین سان بر کسانی که پیش از آنها بودند هیچ پیامبری نیامد جز اینکه گفتند: «ساحر یا دیوانه ای است.» {52}
أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ {53}
آیا همدیگر را به این [ سخن و مخالفت با پیامبران] سفارش کرده بودند؟ [ نه! ] بلکه همه شان مردمی سرکش هستند. {53}
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ {54}
پس ، از آنان روی بگردان ، که تو درخور نکوهش نیستی. {54}
وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ {55}
و پند ده ، که مؤمنان را پند سود بخشد. {55}

عصاره فراز آیات 52-55:ای پیامبر اتهام زدن به رسولان الهی و مخالفت با انها همواره توسط انسانهای سرکش رخ داده است.پس بی توجه به انها ،همچنان تذکر بده.


نکات:
1-طاغین و طاغون در سوره های زیر تکرار شده است:نبا،طور،قلم،صاد طافات و ذاریات (مراحل 3تا5) در مراحل اخر مکی و دوران مدنی از لفظ طاغوت استفاده شده است.

2-نکته جالب انکه در سوره طور هم در تحلیل علل احتمالی رفتارهای مکذبان،و بی پشتوانه بودن فکر انها،طغیان و سرکشی انها از حقایق را ریشه انحراف انها معرفی کرد: ام تامرهم احلامهم بهذا.ام هم قوم طاغون
3-رو گردانی پیامبر و بی توجهی ایشان نسبت به مخالفین و مکذبین تا بحال در سوره های مختلف بیان شده است:
صافات:تول عنهم حتی حین،قمر:فتول عنهم ،ذاریات :فتول عنهم فما انت بملوم
نجم:فاعرض عن من تولی عن ذکرنا
معارج:فذرهم یخوضوا ویلعبوا حتی یلاقوا یومهم الذی یوعدون
طور:فذرهم حتی یلاقوا یومهم الذی فیه یصعقون

4-فما انت بملوم: در سوره قلم ،خداوند به پیامبر دستور داد که انها را به من واگذار تا با استدراج و امهال بر عذاب انها بیفزایم.سپس دستور فاصبر لحکم ربک را صادر نمود و در ادامه ان هم از سرنوشت مشابه یونس ،ایشان را انذار داد.این بیان ها نشانگر ان بود که در این ایام(مرحله چهارم)پیامبر دوران سختی را در مواجهه با مکذبین و مخالفین تحمل میکرده و همواره منتظر نزول عذاب موعود خدا بوده است اما خداوند هنوز زمان انرا مناسب نمیدانسته و پیامبر را به صبر و عدم تعجیل در عذاب دستور میداده است.
به نظر میرسد پیامبر با توجه به این دستور سوره قلم،نگران از مشابه شدن با حضرت یونس در صورت بی توجهی به منکران بوده است لذا خداوند با بیان جمله فما انت بملوم بلافاصله بعد از دستور فتول عنهم ،نگرانی ایشان را برطرف نموده است.

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ {56}
و جنّ و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند. {56}
مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ {57}
از آنان هیچ روزیی نمی خواهم ، و نمی خواهم که مرا خوراک دهند. {57}
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ {58}
خداست که خود روزی بخشِ نیرومندِ استوار است. {58}

عصاره فراز ایات 56-58:تنها خدای رزاق بی نیاز شایسته پرستش است.

نکات:
1-سیر دعوت توحیدی در قرآن(انحصار عبادت خدا و نفی پرستش ديگران،تمجيد از عباد):
از مرحله چهارم در سوره نجم با نفی باورهای غلط مشرکین راجع به دختر دانستن ملائکه و عبادت بتها بعنوان تمثالهایی از این ملایکه جهت بهره مندی از شفاعت فرشتگان در اخرت،قران برای نخستین بار به سجده و عبادت برای خدا فرمان داد.
سپس در سوره کافرون به نفی معامله و سازش در پرستش معبودهای انها تاکید شد. در سوره حاقه،كه محور سوره معاد است اولین ایمان به الله در قران مطرح شد.خدايي كه مالكيت و قدرت مطلق بر حشر و حسابرسي دارد.
در سوره قاف،جعل اله در کنار الله به عنوان یکی از صفات کافران عنید که مستحق جهنم اند،بیان شد.
در سوره حمد ،صراط مستقيم هدايت،انحصار پرستش و استعانت به خداوند معرفي شد.در سوره قریش خداوند بصراحت اعلام می کند که برکت و امنیت قریش و مکه به اراده خداوند است و قریش هم صرفا باید الله را بپرستند.در سوره انسان نیز سیمای رفتار و سرنوشت اعلای بندگان خاص خدا ارایه شد.
در مرحله پنجم:در سوره صاد و صافات نمونه هایی از بندگان اواب و بصیر و مومن خدا بیان شد.در سوره صافات نکوهش قوم ابراهیم در پرستش بتان و دعوت ابراهیم ع به توحید بیان شد.در سوره ذاريات نيز با دستور به ترك معبودان غير خدا،هدف خلقت جن و انس ،عبوديت خداوند مطرح گرديده است.

2-ارتباط بحث معاد با توحید:
ایات فرازهای نخست سوره ذاریات بر معاد و جزای اخروی تاکید داشت. انتهای سوره نیز با انذار از وعده عذاب اخروی همراه است. اما در این فراز بحث عبادت خدا و نفی عبادت غیر خدا مطرح میشود. چرا؟
همانگونه که در سوره نجم بیان شد، انها فرشتگان را که کارگزاران خدا در اداره امور جهانند دختر خدا میدانستند. علت انثی دانستن انها هم این بود که طبق افسانه ها فرشتگان را موجوداتی مهربان و نرم و تاثیرپذیر تصور میکردند.لذا امید داشتند که با پرستش بتهایی که به عنوان سمبل این فرشتگان بودند،دختران خدا را تحت تاثیر عبادات و نذر و نیازهای خود قرار دهند تا انها هم در جبران این اعمال انها،در نزد خدا شفاعتشان را کنند و باین ترتیب از مسئولیت و تبعات اعمال دنیوی خود رها شوند. همین موضوع است که اتصال موضوع معاد و توحید را که بعد از سوره نجم بطور زیادی در قران تکرار شده،برقرار میکند. یعنی عقاید اشتباه و خرافی راجع به خدا و توحید و کارگزاران خدا از جمله شفعا،باعث میشود تا انسانها بدون باور به جزای اخروی اعمالشان هر طور که مایلند رفتار کنند و خود را با امیدواری به این شفعا،از عذاب وجدان و ترس از عذاب اخروی برهانند.لذا نفی بت پرستی و دستور به پرستش الله به عنوان تنها معبود باهدف نفی بهانه ها و باورهای خرافی برای فرار از عواقب مسئولیت رفتارهای انسانها تکرار میشود.

فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوبًا مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ {59}
پس برای کسانی که ستم کردند بهره ای است از عذاب ، همانند بهره عذابِ یاران [ قبلی ] شان. پس [ بگو: ] در خواستنِ عذاب از من ، شتابزدگی نکنند. {59}
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ {60}
پس وای بر کسانی که کافر شده اند از آن روزی که وعده یافته اند. {60}

عصاره فراز ایات 59-60:کافران همانند پیشینیان به عذاب موعود خواهند رسید. بگو عجله نکنند.
نكات:

1-تعجيل منكران در نزول عذاب: مخالفان ،جهت تمسخر و تكذيب پيامبر،درخواست نزول سريع عذاب در دنيا را داشتند.پيش از اين در سوره معارج هم در خواست تعجيل در نزول عذاب با هدف نفي و بعيد شمردن ان مطرح شده بود.(سال سائل بعذاب واقع) در سوره صاد هم تعجیل در عذاب را از خداوند خواستند.(قالوا ربنا عجل لنا قطنا قبل يوم الحساب)در سوره صافات هم قول آنها بيان شد كه افبعذابنا يستعجلون. در سوره ذاريات نيز دو بار اين مورد مطرح شده است.اول در ايه 14:ذوقوا فتنتكم هذاالذي كنتم به تستعجلون،و ديگري در ايه59 فان للذين ظلموا ذنوبا مثل ذنوب اصحابهم فلا يستعجلون

2-شروع و پايان زيبا و هماهنگ سوره:در فراز اول سوره،بر صادق بودن وعده ها و وعيد هاي الهي تاكيد شد.انما توعدون لصادق و در فراز و آيه اخر نيز از عذاب روز موعود انذار داده شد. فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ

مرور عصاره فرازها:
عصاره فراز آیات 1-6: قطعا جزای اخروی وعده داده شده آشکار و واقع میشود.
عصاره فراز ایات7-14:انانکه بدون علم و از روی گمان و باطرح بهانه از حقیقت معاد رو برمی گردانند ،بزودی عذابی را که منکر بودند می چشند.
عصاره فراز آیات 15-19: افراد محسن که با باور به معاد،وظایف خود در برابر خدا و فقرا را انجام دادند،در بهشت پاداش خود را از خداوند دريافت مي كنند.
عصاره فراز آیات 20-23:نشانه های کافی در وجود خودتان و در محیط اطرافتان برای باور به حقانیت معاد وجود دارد
عصاره فراز آیات 24-30:عطای فرزند به ابراهیم و همسر پیر عقیمش ،نمونه اي از پاداش هاي خاص خدا به محسنين است.
عصاره فراز ایات 31-37:عذاب شدید قوم لوط و نجات همراهان مومن لوط نشانه ای برای ترسندگان از عذاب الیم است.
عصاره فراز آیات 38-46:در ماجرای عذاب و هلاکت جمعی اقوام فاسق و مخالف رسولان پیشین (موسی،عاد و نوح)نیز نشانه هاست.
آيات 31-46 را ميتوان يك فراز بزرگتر در نظر گرفت: در ماجرای عذاب و هلاکت جمعی اقوام فاسق و مخالف رسولان پیشین (موسی،لوط عاد و نوح) هشدارو نشانه هاست.

عصاره فراز آیات 47-51: با پند گرفتن از نشانه های خدا در افرینش و توجه به انذارهای پیامبرش،بسوی الله برگردید و معبودان دیگر را ترک کنید.
عصاره فراز آیات 52-55:ای پیامبر اتهام زدن به رسولان الهی و مخالفت با انها همواره توسط انسانهای سرکش رخ داده است.پس بی توجه به انها، تذکر بده.
عصاره فراز ایات 56-58:تنها خدای رزاق بی نیاز شایسته پرستش است.
عصاره فراز ایات 59-60:کافران همانند پیشینیان به عذاب موعود خواهند رسید. بگو عجله نکنند.

جنبه انذاري در سوره غالب است . هم چنين عليرغم انكه در انتهاي سوره به موضوع توحيد عبادي اشاره شده،اما بدليل كثرت ايات قيامتي و نيز شروع و پايان سخن با وعده قيامت و عذاب،محور اصلي سوره انذار از معاد است.

درس سوره ذاريات :وعده خدا بر جزای اخروی قطعی است و منکران آن، طعم عذاب را خواهند چشید. باعبرت از هلاکت اقوام سرکش قبل و سایر آیات آفرینش و پذیرش انذارهاي رسول الله، بسوي خدا برگردید

آقاي سيدكاظم فرهنگ

ویرایش بوسیله کاربر 1398/04/29 10:14:24 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

سمیرا گودرزی Offline
#8 ارسال شده : 1400/01/18 01:55:53 ب.ظ
سمیرا گودرزی

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1399/06/17
ارسالها: 112
Iran (Islamic Republic Of)
مکان: تهران

ترجمه تدبر و نكات تفسيري سوره ذاريات


═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

پیشگفتار سوره ذاریات (51)

نام اين سوره «ذاريات»، اسم فاعل از ريشة «ذَرَوَ» [پراكندن و پاشيدن] است كه به راهنمايي تنها مورد ديگري كه اين كلمه در قرآن آمده، مي‌توان دريافت كه منظور بادهاي پراكنده كننده است؛ كهف 45- «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيَاهِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ...».
با اين تفاوت كه آنچه توسط باد پراكنده مي‌شود، در آية فوق برگ‌هاي خشك شدة گياهان است، و در سوره ذاريات، به قرينة سه آيه بعدي، كه با فاء تفريع پس از سوگند «وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا» آمده، به نظر مي‌رسد منظور بادهاي پراكنده كنندة رطوبت از سطح درياها، در پرتو خورشيد باشد كه ميليون‌ها تُن ابر را بر دوش خود حمل مي‌كند «فَالْحَامِلاتِ وِقْرًا»، سپس به آساني در مسافت هزاران كيلومتر حركت مي‌دهد «فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا» و بالاخره باران روزي‌بخش الهي را مطابق برنامه و نظامي در سرزمين‌هاي دور و نزديك تقسيم مي‌كند «فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا».

لغتنامه «المنجد» موارد كاربرد مشتقات «ذرو» را در پراكنده شدن خاك توسط باد، پراكندن گندمِ كوبيده شده به هوا براي جدا شدن كاه از آن، سرعت گرفتن آهو همچون باد و ريخته شدن اشك از چشم ذكر كرده است.

از نظر موضوعي مي‌توان اين سوره را به 3 بخش تقسيم كرد:
1- سوگند‌هاي مقدمه براي تبيين بازتاب و جزاي نيك و بد اعمال در دنيا و آخرت [آيات 1 تا 23]،
2- عبرت از تاريخ انبياء و امت‌ها [آيات 24 تا 46]،
3- آيات تكويني و هشدار به معاصرين [آيات 47 تا 60].


در اين سوره به تناسب آيات مقدماتي آن دربارة عوامل و حركت‌هاي باران‌زا و باران آفرين، نام‌هاي نيكوي: «رَزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» [آيه 58]، «حَكِيمُ الْعَلِيمُ» [آيه 30] و نيز ربّ مضاف [پنج مرتبه] و الله [سه بار] آمده است.

اگر آب مصرفي شهروندان دنيا مدرن از طريق لوله‌كشي به آنان مي‌رسد و كمتر به خشكسالي و كم آبي توجه دارند، ساكنان شبه جزيرة خشك و سوزان عربستان تمام نگاه اميدشان به آسمان و ابر بشارت‌بخش باران بود و مثال زدن از شكل‌گيري ابر و باران از ذرّات رطوبت به عنوان تمثيل و تشبيهي براي فهم مكانيسم بازگشت به خدا و «آنچه از دريا به دريا مي‌رود از همانجا كامد آنجا مي‌رود» بسيار قابل فهم بود.

اگر ذرّات بسيار كوچك و ناديدني رطوبت درياها پس از تركيب و تراكم و طي هزاران كيلومتر و تبديل به باران سرانجام به دريا بازمي‌گردند، بي‌نهايت كوچك‌هاي اعمال روزانة ما نيز كه از خاك برخاسته‌ايم و به خاك مي‌رويم، از همان خاك روزي سر بر مي‌آوريم.

ذاریات:4
فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا
پس از آن، تقسيم كنندگان فرماني [در توزيع باران در سطح زمين].

______________
- اسم فاعل «مُقَسِّمَات» دلالت بر نوعي تقسيم و توزيع مي‌كند. مثل تقسيم آب [قمر 28 (54:28) ]، تقسيم ارث [نساء 8 (4:8) ]، تقسيم درهاي ورودي [حجر 44 (15:44) ] و تقسيم برحسب جنسيت [نجم 22 (53:22) ] كه در اين سوره ظاهراً تقسيم رزق باران در سطح زمين است.

ذاریات:7

وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ

سوگند به آسمان داراي [ماهيت] استحكام و زيبايي،8
______________

- «حُبُك» مشتمل بر دو معناي استحكام و زيبايي است، مثل پارچه‌اي كه محكم و زيبا بافته شده باشد يا كمربند تزييني. در برخي از مصاديق اين كلمه مفهوم موّاج و طيف‌گونه بودن وجود دارد، مثل امواج و شيارهايي كه باد در آب يا ماسة صحرا به وجود مي‌آورد، يا چين و شكن گيسوي بافته شده و امثال آن كه نوعي زيبايي يا بسته شدن در آن مشاهده مي‌شود.

آيات متعددي كه در قرآن از هفت آسمان ياد كرده است، عمدتا بر همين دو نقش استحكام و زيبايي تصريح دارد [صافات 6 (37:6) ، فصلت 12 (41:12) ، ملك 5 (67:5) ، حجر 16 (15:16) و ق 6 (50:6) ]. هفت طبقه بودن جوّ زمين، با توجه به معناي نمادين عدد هفت، كه دلالت بر كثرت مي‌كند، تشبيهي است از مختلف بودن آدميان در گفتار، همچنان كه در طبقات هفتگانة آسمان وجود دارد: مؤمنون 17 (23:17) - «وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَائِق...». سوگند به آسمان در قرآن فراوان آمده است، اما تنها در سه آيه از ماهيّت ذاتي آسمان [جوّ زمين] سخن گفته كه بيانگر يك موضوع از سه زاوية مختلف است‌:

1] طارق 11 (86:11) - «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ» [سوگند به آسمان داراي ماهيت رجعت دهنده].

2] بروج 1 (85:1) - «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ» [سوگند به آسمان داراي ماهيت بروج].

3] ذاريات 7 (51:7) - «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ» [سوگند به آسمان داراي ماهيت بستن و محكم كردن و زينت بخشيدن].



ذاریات:10
*قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ*

كساني‌كه [بدون علم و دانش و بر اساس ظنّ و گمان] نسنجيده سخن مي‌گويند،11 [از آثار گفتارشان] به هلاكت افتادند.12


11- «خَرَصَ» سخن گفتن از روي ظنّ و گمان و حدس و تخمين است كه هيچ كدام براي رسيدن به حق كافي نيست. از پنج باري كه اين واژه در قرآن تكرار شده، سه بار آن همراه پيروي از ظنّ [يتبعون الظن] و يكبار همراه سخن گفتن بدون علم و آگاهي [زخرف 20 (43:20) ] آمده است.

12- اغلب مفسرين جملة «قُتِلَ الْإِنسَانُ» را شعار و نوعي مرگ‌خواهي و نفرين تلقي كرده‌اند. فعل «قُتِلَ» هفت بار در قرآن تكرار شده است كه سه مورد آن به همان معناي متعارف كشته شدن مي‌باشد. موارد ديگر ظاهراً دلالت بر مرگ ارزش‌هاي انساني و نابودي استعداد حق‌پذيري در روح و روان كساني مي‌كند.

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

ذاریات:14
*ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ*

[به آنها گفته مي‌شود] بچشيد فتنه [=عواقب آتش افروزي‌هاي] خود را، اين همان چيزي است كه همواره [تحقق آن را با لجبازي در انكار پيامبران] هر چه زودتر مي‌خواستيد.


- در مدرسه هستی کارنامه عمل هر کسي در پايان دوره مقرّر به او داده مي‌شود و در اين مهلت، آزادي و اختيار و امکان جبران و اصلاح گذشته وجود دارد. مشرکان همين بازتاب فوري نداشتن شرک و بت‌پرستي و سکوت خدا در برابر اعمال‌شان را دليل رضايت او و درستي کار خود مي‌پنداشتند. قرآن بارها تصريح کرده است که اگر چنان مهلت و مکانيسمي در تعويق بازتاب اعمال نبود، عواقب عذاب‌آور هر عمل بلافاصله دامن شخص را مي‌گرفت [از جمله: کهف 58 (18:58) ].
با چنين انتظار و بينشي بود که مشرکين معاصر پيامبران معمولا از آنان مطالبه پيشاپيش عذاب را مي‌کردند و قرآن 19 بار در آيات مختلف چنان شتابي را نقل کرده است [انعام 57 (6:57) و 58، يونس 50 (10:50) و 51، رعد 6 (13:6) ، نحل 1 (16:1) ، انبياء 37 (21:37) ، نمل 46 (27:46) و 72 (27:72) ، حج 47 (22:47) ، شعراء 204 (26:204) ، عنکبوت 53 (29:53) و 54، صافات 176 (37:176) ، ص 16 (38:16) ، شورا 18 (42:18) ، احقاف 24 (46:24) ، ذاريات 14 (51:14) و 59 (51:59) ]. شايد آيه 30 سوره مدثر (74:30) که موکلان بر دوزخ را «نوزده» فرشته شمرده [عليها تسعه عشر] بي ارتباط به اين موضوع نباشد [والله اعلم].


ذاریات:19
وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ
و در اموال‌شان براي درخواست كننده و محروم حقي [=سهمي معيّن] بود.

______________
- به فرموده پيامبر(ص): «در مال هركس به غير از زكات حقوق ديگري نيز هست» [إِنَّ فِي المَالِ لَحَقًّا سِوَى الزَّكَاهِ]. در اين آيه از حقوق محرومين و سائلين و در آيه 26 اسراء (17:26) و 38 روم (30:38) از حقوق خويشاوندان، مساكين و ابن‌السبيل در دارايي هركس سخن گفته است. در هر ميوه و محصولي كه شخص توليد مي‌كند، نيز درصد معيني براي نيازمندان بايد كنار گذاشته شود. انعام 141 (6:141) - «...كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ...». معلوم يعني مشخص و معين شده. اين مطلب در معارج 24 (70:24) و 25 نيز آمده است «وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُوم».

ذاریات:23
فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ
پس سوگند به گرداننده [=تدبير كننده نظام] آسمان‌ها و زمين كه آن [وعده] مسلماً حق است، به همان گونه كه خودتان سخن مي‌گوييد.23
____________
- در اين آيه براي اثبات «يوم الدين» به برهان «نطق و تكلم» استناد كرده است! ما هرگاه اراده كنيم سخني به زبان آوريم، به مغز خود فرمان مي‌دهيم از بايگاني عظيم اطلاعات خود مطلب مورد نياز را بيرون آورد، آنگاه به ابزار گويايي خود، از لب و دهان و زبان گرفته تا ماهيچه‌هايي كه هواي ريه را از تارهاي صوتي عبور مي‌دهند، و نيز عضلات صورت كه به اداي صوت ما مدد مي‌رسانند فرمان مي‌دهيم سخني كه اراده كرده‌ايم ادا كنند! همه اين فعل و انفعالات، كه سريع‌تر از سرعت برق انجام مي‌شود، نشانه‌اي است از عرضة اطلاعات در «يوم الدين». منكران مي‌پندارند چگونه ممكن است تمامي گفتار و كردارشان ثبت و ضبط و روز رستاخيز عرضه گردد؟ غافل از آن‌كه ناطقه آدمي به سادگي چنين مي‌كند و اين آسان‌ترين نشانه و صادق‌ترين گواه است كه مي‌توان از مخزن علم و اطلاعات ذخيره شده در ذرات وجود، عملكرد طول عمر انسان را در لحظه‌اي به او عرضه كرد.

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

ذاریات:34
*مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ*

كه در حساب پروردگارت [متناسب با عملكرد آنان، سرنوشتي] نقش بسته براي مجرمين است.

- «مُسَوَّمَه» صيغة مفعول از «سَوَمَ»، با كلمه «سيما» [علامت و نشانه] هم‌ريشه مي‌باشد. به اسبان ممتازي هم كه با داغ «علامت» مالكيت بر آن مي‌گذاشتند «خَيْلِ الْمُسَوَّمَه» مي‌گفتند [آل‌عمران 14 (3:14) ]، از اين روي داغ و درفش و شكنجه فرعونيان در حق بني‌اسرائيل را قرآن بارها با جمله «يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَاب» [اعراف 141 (7:141) و 167 (7:167) ، بقره 49 (2:49) و ابراهيم 6 (14:6) ] بيان كرده است. به نظر مي‌رسد «سيماي» هر انسان همان نقشي است كه با عملكردش بر نفس او حك مي‌شود و همچون كُد شناسايي معرّف شخصيت او به شمار مي‌آيد. چراندن چهارپايان در مراتع نيز به دليل پروراندن و پروار كردن آنان «...شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُون» [سبزه‌زاري كه در آن مي‌چرانيد- نحل 10 (16:10) ] گفته مي‌شود. با اين تفاوت كه پرورش انسان نه منحصر به جسم بلكه در روح و روان و شخصيت اوست. اما جمله «مُسَوَّمَهً عِنْدَ رَبِّكَ» كه دو بار در قرآن دربارة آتشفشان و عذاب قوم لوط آمده، نقشي است كه ظلم و ستم و اسراف غريزة جنسي در نفس و سرنوشت آنان رقم زده بود: هود 83 (11:83) - «مُسَوَّمَهً عِنْدَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ»، ذاريات 34 (51:34) - «مُسَوَّمَهً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ».


┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

ذاریات:47
وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ
و ما آسمان را به نيرويي بنا كرديم و بي‌گمان ما [همواره] وسعت دهنده‌ايم.

______________
- تئوري «انبساط عالم» براي نخستين بار در نيمه نخست قرن بيستم [1929] توسط ادوين هابل [Edvin Hubble] دانشمند آمريكايي رصدخانه كوه ويلسون در كاليفرنيا عرضه شد. او با مطالعه طيف نوري ستارگان و ميل آن به قرمز، متوجه دور شدن ستاره‌ها از يكديگر شد و به اين ترتيب يكي از بزرگ‌ترين اكتشافات تاريخ نجوم را به نام خود ثبت كرد. آيه فوق 14 قرن قبل در جامعه‌اي قبيله‌اي و بي‌سواد به صراحت نشان مي‌دهد جهان به نيرويي بنا شده و دائماً در حال گسترش است!


ذاریات:48
وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ
و زمين را گستراندیم پس چه نيكو آماده كنندگانيم.
______________
47- ميليون‌ها سال بر زمين گذشت در حالي‌كه سطح آن را درياها فرا گرفته بود، تا به تدريج خشكي‌ها پديد آمد و طي فرايندي طولاني خاك زمين در چهار مرحله با تحولات فيزيكي و شيميايي قابليت غذايي يافت و آمادة پذيرايي از حيات گياهي و حيواني گرديد [فصلت 10 (41:10) ].

- مهد را به دليل آماده شدن آن پيش از تولد نوزاد گهواره گفته‌اند. زمين نيز همچون گهواره در طول ميليون‌ها سال براي زيست آدميان آماده شده است [الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا]. مِهاد، آماده شده، و تمهيد، از پيش آماده کردن است.

ذاریات:49
وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
و از هر چيز زوج آفريديم، باشد تا متذكر شويد.
______________
- نقش جنسيت در روند تكامل حيات در كرة زمين و آفرينش انسان بسيار كارساز بوده است. در عمر حدود 6،4 ميليارد ساله زمين، از ظهور اولين نشانه‌هاي حيات 6،3 ميليارد سال مي‌گذرد كه بيش از نيمي از اين مدت [حدود 2 ميليارد سال] تقسيم سلولي و توليد مثل به روش غير جنسي انجام ‌شده است. تحقيقات ژنتيكي نشان مي‌دهد كه شروع تقسيم جنسي با پيدايش كروموزوم Y [ماده] پس از حدود 300 ميليون سال با تغيير فعاليت يكي از كروموزوم‌هاي X رخ داده است. كروموزوم‌ Y نيز در 4 دورة تاريخي تغييراتي پيدا كرده است كه از آخرين آن، فقط 20 ميليون سال مي‌گذرد [نسبت 1 به 230 از عمر زمين].


ذاریات:56
*وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ*

و من، جن [=ناشناسان] و اِنس [=آشنايان مأنوس و معاصرتان] را نيافريدم،51 جز آن كه [فقط] مرا عبادت كنند [=پذيراي صفات و كمالات رحماني، نه شيطاني باشند].

- عبادت را با مسامحه بندگي يا پرستش ترجمه مي‌كنند. اما معناي لغوي عبادت، هموار كردن نفس براي كسب صفات الهي، يعني شخصيت خدايي پيدا كردن و به كمال رسيدن است.. هدف از آفرينش همين است كه آدمي در دوراهي شيطان و رحمن، به نيروي تقوا از جاذبه شيطاني رها شده و به سوي رحمن راه يابد. در اين چالش و نبرد دروني و دائمي حق و باطل است كه آدمي ساخته مي‌شود.
در دو آيه 56 و 57 اين سوره، پروردگار پنج بار با ضمير متكلم وحده سخن گفته است كه كم نظير در قرآن مي‌باشد [«خَلَقْتُ»، كسرة انتهاي «لِيَعْبُدُونِ» و «يُطْعِمُونِ» و دو بار فعل «أُرِيدُ»]. ضمير متكلم مع‌الغير نيز 11 بار در اين سوره آمده است [آيات 35 تا 41 و 47 تا 49].

ذاریات:59
فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوبًا مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ
پس براي كساني كه ستم كردند، عوارضي [از ستمكاري‌شان] خواهد بود، همچون عوارض [ستمگري] مردمان مشابه ايشان [در گذشته]، پس [لجبازانه براي آمدن عذاب] شتاب نكنند!
______________
- معناي اصلي «ذنب»، دُم يا دنباله و يا عوارض و عقوبتي است که در پي گناه مي‌آيد. اگر به گناه ذنب گفته شده، به خاطر همين پيامدهاي ناگوار آن در دنيا و آخرت مي‌باشد. جمع ذنب، ذُنُوب است، اما «ذَنُوب»، هرچند از همان ريشه و معناي اصلي است، به نصيب و بهره هركس از اعمالش گفته مي‌شود كه «دنباله» و نتيجه آن است. در «المنجد» از جمله مصداقِ دلو پُر آب يا داراي ريسمان بلند را، كه آن نيز نتيجه و حاصل يك عمل است، براي ذَنب تعريف كرده است.

ذاریات:60
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ
پس واي بر انكار كنندگان [ارتباط عمل امروز با سرنوشت فردا] از آن روزشان كه به آن بيم داده مي‌شوند!
______________
- از كلمات كليدي و محوري اين سوره «وعده» قيامت و تحقق نتيجة اعمال آدمي است كه هم در ابتداي سوره، پس از سوگندهاي آن، هشدارِ «إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ» آيه 5] داده شده است، هم در متن سوره به «وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ» يادآوري كرده، و هم آخرين آية اين سوره با كلمه «يُوعَدُون» ختم شده است.


📚تفسیر آقاے بازرگان

ویرایش بوسیله کاربر 1402/08/23 09:14:52 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

daneshjoo Offline
#9 ارسال شده : 1400/01/19 06:10:25 ب.ظ
daneshjoo

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Moderator
تاریخ عضویت: 1399/01/25
ارسالها: 60
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 38 بار
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
فرازی از دعای ندبه

يَا ابْنَ السُّبُلِ الْواضِحَةِ،
يَا ابْنَ الْأَعْلامِ اللَّائِحَةِ،
...

يَا ابْنَ طٰهٰ وَالْمُحْكَماتِ؛
يَا ابْنَ يس وَالذَّارِياتِ،
يَا ابْنَ الطُّورِ وَالْعادِياتِ،
...

لَيْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوىٰ ؟ بَلْ أَيُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرىٰ ؟ أَبِرَضْوىٰ أَوْ غَيْرِها أَمْ ذِي طُوى ؟
عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَلَا تُرىٰ، وَلَا أَسْمَعَ‌ُ لَكَ حَسِيساً وَلَا نَجْوىٰ

بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا،
بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا،
بِنَفْسِي أَنْتَ أُمْنِيَّةُ شائِقٍ يَتَمَنَّىٰ مِنْ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ ذَكَرا فَحَنَّا


ای فرزند یس و ذاریات،
ای فرزند طور و عادیات،
...
ای کاش می‌دانستم خانه‌ات در کجا قرار گرفته، بلکه می‌دانستم کدام زمین تو را برداشته یا چه خاکی؟ آیا در کوه رضوایی یا در غیر آن، یا در زمین ذی طوایی؟
بر من سخت است که مردم را می‌بینم، ولی تو دیده نمی‌شوی و از تو نمی‌شنوم صدای محسوسی و نه نجوایی،
...
جانم فدایت، تو پنهان شده‌ای هستی که از میان ما بیرون نیستی،
جانم فدایت، تو دوری هستی که از ما دور نیست،
جانم فدایت، تو آرزوی هر مشتاقی که آرزو کند، از مردان و زنان مؤمن که تو را یاد کرده، از فراقت ناله کنند

farhang Offline
#10 ارسال شده : 1402/08/14 10:13:52 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,034
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
ترجمه و نکات مهم سوره ذاریات از تفسیر تسنیم

سوره مبارکه «ذاريات» 👇👇
در مکه نازل شد، اين سوره هم بخش قابل توجه‌اش درباره معاد است، گرچه درباره توحيد و نبوت، وحي دارد. خداي سبحان گرچه به غير خودش قسم مي‌خورد؛ اما غير خدا حق ندارد به غير خدا قسم بخورد که در روايات ما آمده است، «الله» به غير خودش قسم مي‌خورد؛ اما غير خدا حق ندارد به غير خدا سوگند ياد کند.
اين «ذاريات» آن «حاملات» اين «جاريات» اين «مقسّمات» مورد سوگند الهي‌اند.آيا منظور از اين «ذاريات» يعني بادهايي که ذرّات را پراکنده مي‌کنند؟
برابر آنچه در سوره مبارکه «کهف» آمده؛ آيه 45 که فرمود: ﴿وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ﴾؛ وقتي اين به صورت يک کاهِ زردِ بي‌رمق درآمده کم‌کم به صورت پودر در مي‌آيد، بادها اين را پراکنده مي‌کند ﴿تَذْرُوهُ الرِّياحُ﴾؛ يعني «رياحِ ذاريات» اينها را پراکنده مي‌کنند. آيا منظور از «ذاريات» رياحِ ذاري هستند يا فرشتگاني هستند که مسئوليت پراکندگي اينها را به عهده دارند.

👈 اين قسم‌هاي چهارگانه همه‌اش همين طور است، آيا منظور خود اين ابرها هستند که «حاملات وِقر» هستند «وِقر»؛ يعني سنگين. اين ابرهايي که بار سنگين را بارش سنگين را برف و تگرگ سنگين را حمل مي‌کنند اينها هستند. «جاريات»؛ يعني کشتي‌هايي که در دريا سفر مي‌کنند هستند، يا در تمام اين بخش‌ها، فرشتگاني‌اند که مسئوليت تدبير امور را به اذن خدا برعهده دارند که فرمود: ﴿فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً﴾
إبن کوّاء» عرض کردکه يا اميرالمؤمنين «ذاريات» چيست؟ «حاملات» چيست؟ «جاريات» چيست؟ «مقسّمات» چيست؟ حضرت درباره «ذاريات» فرمود اينها بادهايي هستند که ذرات را پراکنده مي‌کنند
«حاملات» آن ابرهايي هستند که بار سنگين باران را به عهده دارند، «جاريات» کشتي‌هايي هستند که در دريا به آساني تحت تدبير باد حرکت مي‌کنند، «مقسّمات» هم فرشتگان هستند


. ذات اقدس الهي به اين علل و عوامل منظم و هدفمند، سوگند ياد مي‌کند.قَسم ياد مي‌کند به بادهايي که ذرّات را پراکنده مي‌کنند، بعد اين بادها را هم تشريح مي‌کند که اينها رسالت الهي را بر عهده دارند: ﴿وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ﴾؛ اينها چندين کار مي‌کنند. تلقيح گياهان و باردار کردن گياه به عهده همين بادهاست،
پُربار کردن ابرها به عهده اين بادهاست، رهبري اين ابرها به وسيله اين بادهاست . و اين بادها که ابرها را هدايت مي‌کنند به جاهاي لازم مي‌رسانند تا ببارند و اين باران‌ها که جايي را باريدند مرده را زنده مي‌کنند،
بعد مي‌فرمايد: ﴿كَذلِكَ تُخْرَجُونَ﴾؛پس با باد و ابر سوگند ياد کردن براي معاد، قَسم خوردن به خود بيّنه است. اين بادها و اين ابرها تمام تلاش و کوشش آنها اين است که مرده را زنده بکنند: ﴿كَذلِكَ تُخْرَجُونَ﴾.
اگر در روايات اهل بيت(عليهم السلام) آمده است: «إذا رأيتم الربيع فأكثروا ذكر النشور»؛براي همين است
که اين بهار هم خوابيده‌ها را بيدار مي‌کند و هم مرده‌ها را زنده مي‌کند .
و چون بحث‌هاي بعدي درباره معاد است اين قَسم‌ها از يک منظر درباره معاد هماهنگ است. از منظر ديگر اينها هدفمند هستند؛

خدا گاهي کار را به خود اسناد مي‌دهد که در حقيقت او تقسيم مي‌کند گاهي هم به مأموران الهي نسبت مي‌دهد و مي‌فرمايد که ﴿فَالْمُقَسِّماتِ أَمْرا﴾؛ درست است که اين کارها را فرشتگان دستور مي‌دهند و تقسيم مي‌کنند؛ اما فرشتگان مجاري اراده ذات اقدس الهي‌ هستند؛ لذا هم آن کارها را به خودش اسناد مي‌دهد
مي‌فرمايد: ﴿نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُم﴾؛ هم به فرشته‌ها که مي‌فرمايد: ﴿فَالْمُقَسِّماتِ أَمْرا﴾.


فرمود به اين امور قَسم! آنچه را که ما وعده داديم نسبت به مؤمنان، وعيد داديم نسبت به کافران، درست است؛
ما يک «إنّما» و «أنّما» داريم که اينها حرف‌اند «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ». يک «إنّ ما» داريم که اين «إنّ» حرفي است مشبهه به فعل، آن «ما» هم اسمش است ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ﴾ اين «أنّ» است و آن «ما» هم اسمش است ولي الآن «أنّما» نوشته شده است. معناي «إنّما» يعني اين است و جز اين نيست،
با «إنّ ما» و «أنّ ما» که دو تا کلمه است يکي حرف است يکي اسم، اينها بايد فرق بگذاريم.
«إِنَّ ما» ﴿تُوعَدُونَ لَصادِقٌ﴾قَسم به اين امور «إِنَّ ما» ﴿تُوعَدُونَ لَصادِقٌ ٭ وَ إِنَّ الدِّينَ لَوَاقِع‌﴾
يعني «جزاء» ﴿لَواقِعٌ﴾ و «مالک يوم الدين» هم مالک جزاست
براي اهميت اين مسئله ذات اقدس الهي به اين امور سوگند ياد کرد، اوّلاً؛ بعد هم به امور ديگر قَسم ياد مي‌کند: ﴿وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الحْبُك‌﴾ ثانياً.

مي‌فرمايد اين نظم نه تنها در بادها و ابرها و باران‌هاست و تقسيمشان محققانه است، بلکه نظام سپهري هم همين‌طور است شما اگر منجّم باشيد، ستاره‌شناس باشيد، از آسمان باخبر باشيد، مي‌بينيد همان خدايي که در زمين با نظم دارد اداره مي‌کند، همان خدا آسمان‌ها را هم با نظم اداره مي‌کند: ﴿وَ هُوَ الَّذي فِي السَّماءِ إِله وَ فِي الْأَرْضِ إِله‌﴾؛
قسم به آسماني که خيلي زيباست، چون «حُبُک» هم به معناي «حَبْک»؛ يعنی زيبايي و حُسن منظر آمده هم به معناي راه آمده است. لذا فرمود قسم به آسماني که هم زيباست: هم راه‌هاي منظم آسماني فراواني دارد؛ : ﴿إِنَّكُمْ لَفي‌ قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ﴾؛ قسم به اين راه‌هاي گوناگون! شما هم اختلاف فراواني داريد، بعضي مي‌گوييد معاد حق است و بعضي مي‌گوييد معاد حق نيست؛ ولي اين معاد به قدري جاذبه دارد که نه بي‌تفاوت است و نه دافعه دارد، بلکه جاذبه محض دارد.
صدر سوره خطاب به کفار و مشرکين است. دو قَسم ياد کرد:👇
👈 قَسم اوّل اين که معاد است،﴿إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ ٭ وَ إِنَّ الدِّينَ لَواقِعٌ ﴾؛
👈 قَسم دوم اين است که اختلاف شما درباره چيزي است که حق و «بيّن الرشد» است. قَسم به نظام سپهري که شما درباره حق اختلاف داريد. چه ضمير به قرآن برگردد چه ضمير به پيغمبر(ص) برگردد شما درباره چيزي که «بيّن الرّشد» است اختلاف دارید

اگر کسي از اعتقاد به معاد فاصله گرفت، ديگري کشان‌کشان او را از اعتقاد به معاد دور کرد:﴿يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ﴾؛ يعني «يُصرفُ عنه من صُرِفَ»؛ خودش بي‌تفاوت نيست، يک؛ دافعه ندارد، دو؛
اگر کسي از اين بوستان زيبا «اُفِک»؛ يعني «صُرِف»، حتماً به وسيله يک صارف، جدا شده است؛ حالا بايد ديد آن صارف چه کسی هست؟ از اين حق کسي که منحرف شد به وسيله صارفان ديگر منصرف شد، هيچ دليلی نداشت، خودش برابر علم حرکت نکرد، ديگران هم برابر شبهه، او را به چاه انداختند.

👈 ﴿يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ﴾؛ يعني «يُصْرَفُ» از اين مورد حق،
فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقينَ في‌ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ ٭ آخِذينَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ﴾؛ هر چه خدا به اينها داد اينها دريافت مي‌کنند، چرا؟👇👈 چون ﴿إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُحْسِنينَ﴾؛ اينها اهل احسان بودند به هر سه معنا؛
👈 يک وقت مي‌گوييم «أحْسَن»؛ يعني «فَعل فِعلاً حَسَنا».
👈 يک وقت مي‌گوييم «أحْسَن»؛ يعني «أحْسَن الي الغير»، در برابر ظلمي که ديگران مي‌کند اين نسبت به ديگران کار خير انجام مي‌دهد.
👈يک وقت مي‌گوييم: «أحْسَن«إحسان» فعل نيست «إحسان» مقام است:به مقام احسان رسيدن عبارت از آن است که انسان طوري خدا را عبادت کند که گويا خدا را با چشم سِرّ مي‌بيند، نه سَر

اينها گذشته از اينکه نمازهاي واجب را مي‌خواندند ﴿كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ﴾؛ کمتر شب به خواب مي‌رفتند؛ حالا يا نسبت به ليالي کمتر شبي به خواب مي‌ماندند يا نسبت به هر شب، بخش کم آن را مي‌خوابيدند. به هر تقدير بخش قابل توجه آن را به عبادت و نماز شب مي‌پرداختند.
بقيه را بيدار بودند که چه کار کنند؟ ﴿وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾؛
اينکه سَحر به فکر ديگري است و طلب مغفرت مي‌کند، روز هم به فکر ديگري است. هم آنهايي که وضع ماليشان ضعيف است و سؤال می‌کنند، مشکل آنها را مي‌پردازد و هم آنهايي که روي سؤال ندارند: ﴿وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ٭ وَ في‌ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ﴾

فرمود اينها اهل بهشت‌ هستند اين برای کسي است که هم نسبت به خدا رابطه خوبي دارد: ﴿وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾؛ هم نسبت به خلق خدا رابطه‌اي دارد که ﴿وَ في‌ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ﴾؛
👈 حالا هنوز آيه زکات نيامده، فرمود همين كه مسلمان هستي، بخشي از اموال تو براي فقراست،
فقرا در مال شما حق دارند: اگر كسي مال مظلومين و بدهكارها و فقرا را نداد، دارد غاصبانه زندگي مي‌كند، چون در مال مردم دارد تصرّف مي‌كند.

فرمود: ﴿وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنينَ﴾ ؛کساني که به دنبال يقين‌ می‌باشند و يقين‌جو هستند، آيات فراواني در زمين هست که بررسي آنها اينها را به يقين مي‌رساند. يعني شما به هر چيزي دست بزنيد هر چيزي را نگاه بکنيد در هر شرايطي آيت حق است، چمن از آن جهت که هست است چمن‌آفرين مي‌خواهد که فرمود ما به وسيله باران به وسيله خاک، اين گياهان را رويانيديم: هستي اين شیء، آيتِ هستي‌آفرين است؛ خواه سبز باشد .خواه زرد باشد خواه تبديل به خاک بشود خواه تبديل به کود بشود، در تمام حالات آيت و علامت است.بنابراين آيت‌هاي الهي تکويني‌اند نه اعتباري
فرمود. وَ في‌ أَنْفُسِكُمْ أَفَلا تُبْصِرُونَ درون خودتان را نگاه کنيد، اين تازه درباره بدن شما است؛ اما جان شما حساب ديگري دارد؛
خدا به غير خود قسم نخورده است اگر به زمين قسم بخورد به شمس و قمر قسم بخورد براي اينکه آيت او هستند، علامت او هستند، نشانه او هستند مثل اينکه بفرمايد به عکس خودم قسم! به خط خودم قسم! به حرف خودم قسم! ﴿فَوَ رَبِّ السَّماءِ﴾به خودم قسم! ﴿وَ اللَّهِ﴾

بعد فرمود: ﴿وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُون﴾ 👇
گاهي خود «سماء» رزق است خود أرض رزق است گاهي فرمود رزق شما در آسمان و زمين است،
﴿قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض﴾«روزي» از آسمان‌ها و زمين است، اگر باران بايد بيايد از بالاست
و اگر رويش گياهان و نهال‌ها و مزرعه‌هاست از همين زمين است
اينجا هم فرمود روزي شما از آسمان و زمين به دست ذات اقدس الهي است: ﴿وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُون﴾ هم وعده‌هاي الهي از آسمان است هم وعيدهاي الهي.

فرمود: ﴿هَلْ أَتاكَ حَديثُ ضَيْفِ إِبْراهيمَ الْمُكْرَمين﴾ 👇
اين هم تبشير است هم انذار است هم هلاکت هست هم احيا هست. فرمود آيا داستان مهمانان ابراهيم که مهمانان مکرَم هستند به شما رسيد يا نه؟
در سوره مبارکه «انبياء» گذشت که ﴿بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ ﴾؛ذات اقدس الهي مي‌فرمايد مهمانان خليل حق مکرم بودند؛ يعني فرشته‌ها بودند، نه اينکه افراد عادي بودند.
مستحضريد که اگر صاحبخانه بخواهد پذيرايي جدّي بکند در حضور مهمان نمي‌کند تا اينکه مهمان جلوي او را بگيرد بگويد لازم نيست ما مي‌خواهيم برويم؛ مثلاً از اين حرف‌ها؛ لذا اين در پنهاني با احتيال که مهمان‌ها متوجه نشوند به فکر تهيه غذا شد، اين «روغان»؛ يعني با احتيال کار کردن، مخفيانه کار کردن.
﴿فَراغَ إِلى‌ أَهْلِهِ﴾ براي تهيه غذا طولي نکشيد که گوساله بريان شده را براي مهمان آورد،﴿فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمينٍ﴾، «عِجْل» هم از عجله و تعجيل و عجولانه بودن، اينها که زودرس هستند، تازه به دنيا آمدند و عجله‌اي هستند؛ يعني زودرس هستند، اينها را مي‌گويند «عِجْل

دو ادب از آداب پذيرايي را وجود مبارک خليل حق رعايت کرده است:
يکي پذيرايي مخفيانه بود که مهمان متوجه نشود تا جلوي او را بگيرند؛
ديگری اينکه ادب اينها اين بود که غذا را نزد مهمان مي‌بردند، نه مثل امروز که مهمان را نزدغذا ببرند. امروز در اثر تدارکات زياد و زحمت‌هاي زياد، سفره را در يک اتاق ديگر پهن مي‌کنند، مهمان را نزد غذا مي‌برند. در اينجا نفرمود «فقربهم اليه»، بلکه فرمود: ﴿فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِم﴾ مهمان را نزد غذا نبرد، غذا را نزد مهمان آورد،
بعد ديد که اينها غذا نمي‌خورند از اينجا شروع شد به سؤال که چرا نمي‌خوريد؟
ـ يعني به هر حال اينها خورنده نيستند ـ آنها در حدي که متمثّل بشوند به اين صورت در بيايند يا متجسّم بشوند به اين جسم در بيايند، اين مأموريت را داشتند؛ اما از آن به بعد أکل و شرب نداشتند،
خليل حق به آنها فرمود: ﴿أَ لا تَأْكُلُون﴾؛ يعني خورنده نيستيد، از اين به بعد در درون خود يک احساس ناامني کرد، اينها چه کساني‌اند؟ چه چيزي هستند؟ براي چه آمدند؟

اين ﴿فَأَوْجَسَ مِنهْمْ خِيفَةً﴾ يک هراس عقلي در درون او پيدا شد؛ البته اولياي الهي ﴿لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾خوف براي خودشان نبود، خوف براي ديگران بود که اينها چه منظوري دارند؟ کجا را مي‌خواند ويران کنند؟ چه کسي را مي‌خواهند تنبيه کنند؟
آنها گفتند که به هر حال مأموريت ما چند منظوره هست. شما نترسيد در دودمان شما ما وظيفه‌مان تبشير است، نسبت به قوم لوط وظيفه ما انذار است.

اينها آمدند او را بشارت بدهند به يک فرزند جواني که آن فرزند جوان مي‌شود حضرت اسحاق.👇
فرمود ﴿وَ بَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيم﴾ عيال حضرت خليل گفت که ﴿عَجُوزٌ عَقيم﴾ هم سالمند هستيم هم نازا. آنها گفتند: ﴿كَذَلِك﴾؛يعني در همين شرايط که سالمند و نازا هستيد هست. يعني همين طور هست مرد، پير و زن، پير، فرزند يقيني است.
﴿قَالَ رَبُّكِ﴾ حرف، حرف خداست، چون او مي‌دانست که اينها فرستاده‌هاي الهي‌اند، از خود که نمي‌گويند،
يعني حرف حرف اينها نيست که شما حالا تعجب کنيد حرف، حرف خداست اينها رساندند، بنابراين مادر شدن تو يقيني است. ﴿إِنَّهُ هُوَ الْحَكيمُ الْعَليمُ﴾، چون او حکيمانه کار مي‌کند

قَالَ فَمَا خَطْبُكم‌﴾؛👇
بعد در همين گفتگو وقتي اين بشارت تمام شد، حضرت فرمود که کجا را مي‌خواهيد ويران کنيد؟
خَطْب» يعني کار مهم. 👈﴿أَيهُّا الْمُرْسَلُون‌﴾
👈 ﴿قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلىَ‌ قَوْمٍ مجُّرِمِين‌﴾؛ ما مأموريت داريم يک قوم تبهکاري را ويران کنيم.درست است که ما جامه عذاب در بر داريم و تو فهميدي، اما اينجا جايش نيست،
ما اينجا آمديم بشارتي در بين راه بدهيم و برويم سر کار اصلي‌مان. همراهشان که حجاره نبود. اين حجاره بر اساس «کن فيکون» پديد مي‌آيد، اينها اين همه سنگريزه را که به همراه نداشتند که وجود مبارک ابراهيم بگويد کجا مي‌خواهيد تشريف ببريد؟ آن سنگريزه‌ها هم آناً توليد مي‌شود، در همان فضا هم توليد مي‌شود، اين طير ابابيل هم همين طور بود نه اينکه جايي کارخانه‌اي بود و سنگ‌سازي کردند از اينجا گرفته باشند يا اينها هم کارخانه‌ای باشد از بالا اين سنگ‌ها توليد مي‌شود
لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِنْ طِينٍ ، فرمود که ما رجزي از سماء يا حجاره‌اي فرستاديم.اين معنايش اين نيست که تنها عذاب ذات اقدس الهي نسبت به قوم لوط همين حجاره باشد، اينکه لسانش، لسان حصر نيست. اگر در سوره «حجر» فرمود: ﴿جَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْها حِجارَةً مِنْ سِجِّيل﴾؛ يعني ما دو گونه عذاب کرديم، يک شهر را ويران کرديم، دو سنگ‌بارانشان کرديم،
﴿مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّك‌﴾ اينها همه علامت‌دار است، نزد خداست، به ما هم مي‌دهد و مخزن الهي هم با اراده است

﴿ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفينَ﴾👇
که خود اين کار اسراف است نه دوام آن اسراف باشد، اصل اين کار اسراف است، از مرز گذشتن است.
اگر چيزي يک حدّ خاص داشته باشد که اگر کسي آن حدّ خاص را انجام بدهد اسراف نيست، از آن حدّ بگذرد و تجاوز کند مي‌شود اسراف. هم‌جنسگرايي از آن جهت که مادون سقف حيوانيت است اصلي ندارد که حالا مثلاً بگويد اين مقدارش حق است، بقيه‌اش افراط است. چيزي که جز بطلان در آن نيست اين يک دانه‌اش هم اسراف است، نه اينکه حالا چند تا کردند بشود اسراف.
اسراف غير از کثرت است، اسراف غير از اصرار است، اسراف يعني از حد گذشتن.
اگر چيزي هيچ حدّ حلال ندارد اوّلي‌اش اسراف است. آدمکشي يک دانه‌اش هم اسراف است. بنابراين اينکه فرمود: ﴿مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفين﴾ ناظر به اين است
﴿ فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فيها مِنَ الْمُؤْمِنينَ ٭ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيرَْ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِين﴾،
بعد ما براي اينکه عده‌اي هراسناک نباشند، ترس نداشته باشند، دستور داديم گفتيم اينها از اين شهر بروند بيرون ولو اگر هم باشند سنگ به آنها نمي‌خورد؛ اما براي اينکه در سنگ باران کردن احساس امنيت داشته باشند، هراسناک نباشند به اينها اجازه داديم که اينها از شهر بروند بيرون که در کمال امنيت و آرامش باشند ﴿فَأَخْرَجْنَا مَن كاَنَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِين‌﴾ اما بيش از يک خانوار اهل ايمان نبودند
﴿فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيرْ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِين‌﴾
اين تنوين، تنوين تنکير است براي وحدت، فقط يک خانوار مسلمان بودند
اين ﴿فَأَخْرَجْنَا مَن كاَنَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِين﴾، ديگر محاوره و گفتگوي حضرت خليل حق با مرسلين نيست، گفتگو با همين آيه 34 تمام مي‌شود. در آغاز اين قصّه آيه 24 فرمود: ﴿هَلْ أَتاكَ حَديثُ ضَيْفِ إِبْراهيمَ الْمُكْرَمين﴾ اين حديث را خدا دارد بيان مي‌کند. در بخش پاياني که حصيله قصّه است، فرمود ما مؤمنين آن محلّ را بيرون برديم و غير از يک خانواده کسي را مؤمن نيافتيم، بعد همه را ويران کرديم،
اين ﴿فَأَخْرَجْنَا مَن كاَنَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِين﴾ يک پيام دارد، ﴿فَما وَجَدْنا فيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمين﴾ يک پيام ديگری دارد، ما نيافتيم! نيافتيم يعني چه؟ يعني جستجو کرديم، عالمانه و محققانه پژوهش کرديم، ديديم غير از اينها نيستند. آن تعبير آيه قبل که فرمود هر کس مؤمن بود ما از شهر بيرون برديم، اينکه مي‌فرمايد: ﴿فَما وَجَدْنا﴾؛ يعني جستجو و فحص کرديم؛ منتها فحص ذات اقدس الهي به همان علم غيبش بر مي‌گردد، فحص مأموران به تعليم الهي بر مي‌گردد. فرمود ما اين کار را کرديم، غرض ما اين بود که مؤمنين را نجات بدهيم؛ اما غير از يک خانواده کسي ديگر نبود.


👈 اين هم يک اعلام خطر است ﴿وَ تَرَكْنَا فِيهَا آيَة لِّلَّذِينَ يخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيم﴾ که در قصّه سوره مبارکه «حجر» و مانند آن گذشت که دو اثر را ذات اقدس الهي گذاشته:يکي اصل ويران کردن؛ فرمود اين آيت و معجزه ما بود براي مؤمنين ﴿لِّلَّذِينَ يخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيم﴾ و مانند آن. اما آنجا که سخن از آثار فرهنگي و آثار باستاني است، فرمود اگر شما آثار باستاني را بشناسيد، آثار فرهنگي را بشناسيد، قدمت‌شناس باشيد، علامت‌هاي فراواني در آن هست؛ لذا آنجا جاي جمع است، فرمود: ﴿إِنَّ في‌ ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمينَ﴾ نه «آيةً»، نه يک دانه اثر باستاني در اين ويرانه است. آثار فراواني در اين هست، آنجا را جمع آورد براي اينکه يک اثر فرهنگي و علمي را به همراه دارد،

﴿وَ في‌ مُوسی إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبينٍ﴾👇
ولي فرعون به جاي اينکه استقبال بکند از اين معجزه، به رکن خودش تکيه کرده است، تحت ولايت ارتش بود، تولّي او به رکن او بود، رکن فرعون همان آل فرعون، دربار فرعون و ارتش فرعون بود.
اين ﴿فَتَوَلَّی بِرُكْنِه﴾ با اينکه بايد تولّي داشته باشد به قدرت حق و چون تکيه‌گاهش آن زر و زور بود .
درباره کليم حق گفت اين معجزاتي که شما آورديد اينها معجزه نيست ـ معاذالله ـ اينها سِحر است و شما ساحر هستيد و اينها افسانه و افيون است و ـ معاذالله ـ شما مجنون هستيد.
﴿فَأَخَذْناهُ﴾؛ مؤاخذه کرديم نه گرفتيم.فرعون کار خلافي کرد که انبياي الهي و مؤمنين همه اينها او را ملامت مي‌کنند. ما او را مؤاخذه کرديم و سپاهيان و لشکريان او را گرفتيم ريختيم در دريا،
﴿وَ هُوَ مُليمٌ﴾؛ در حالي که کاري کرد که لعنت آينده‌ها و ملامت آينده‌ها دامنگير او مي‌شود

فرمود ﴿ وَ فىِ عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيِهمُ الرِّيحَ الْعَقِيم‌﴾؛ 👇
اينها کساني بودند که خدا فرمود: ﴿إِرَمَ ذاتِ الْعِماد الَّتىِ لَمْ يخْلَقْ مِثْلُهَا فىِ الْبِلَد﴾؛اينها در آن روز معادل و مشابه نداشتند، اينها کساني بودند که در روي زمين حرف اول را مي‌زدند: از نظر قدرت‌هاي ساختماني و لذت‌هاي مادي و تکاثر👈.فرمود ما اينها را از بين برديم، گاهي مي‌فرمايد که صاعقه آمد، گاهي مي‌فرمايد که زلزله آمد؛ اينها چون مثبتين‌ هستند تعارضي ندارند که مثلاً بگوييم چرا در فلان آيه آمد که اينها را با صاعقه از بين برديم يا در فلان آيه آمد که با صيحه از بين برديم! با باد از بين برديم! اگر اين حصر بود، بله تعارض داشت؛ اما اينها مثبتين‌ هستند و حصري که در کار نيست، هر دو عذاب ممکن است باهم باشد.


وَ فىِ ثَمُود﴾؛ يعني آيات الهي در قوم ثمود هست: ﴿إِذْ قِيلَ لهُمْ تَمَتَّعُواْ حَتىَ‌ حِين‌﴾؛
در سوره مبارکه «هود» قصص اين انبيا که ذکر مي‌شود مشخص مي‌کند که گوينده چه کسی است. خود پيغمبر اين را گفته يا فرستاده‌ها اين را گفتند.وجود مبارک صالح به قوم ثمود فرمود: ﴿يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ في‌ أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَريب﴾؛ آنها اطاعت نکردند اين ناقه را هم عقر کردند. آن‌گاه ﴿و قال﴾؛ وجود مبارک صالح از طرف خدا به قوم ثمود فرمود: ﴿فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فىِ دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّام﴾؛ سه روز مهلت داريد که اگر در اين حال هم اگر توبه کرديد ممکن است ذات اقدس الهي از عذاب شما صرف نظر کند. اگر اين سه روز برنگشتيد ديگر عذاب الهي قطعي است.
فرمود که ما طرزي طاغيان را از بين برديم که گويا ديروز در اين زمين، در اين مکان، در اين منطقه نبودند: ﴿كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ﴾ مثل اينکه ما يک بوته يک سانتي را از کنار يک نهر بکَنيم که هيچ اثري از کَندن آن فردا پيدا نمي‌شود؛ يعني فردا کسي بيايد ديگر نمي‌تواند احساس کند که ديروز در اينجا يک بوته يک سانتي بود، اين راجع به خود طاغيان و فراعنه و ستمگران.

در جريان قوم نوح(سلام الله عليه) چون جزء اقدمين بود فرمود: ﴿وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْل﴾ 👈يعني نوح را اگر ما به حسب لفظ بعد از عاد و ثمود و موسي ذکر کرديم، قوم نوح قبل از اين اقوام بودند
و براي اينکه ثابت کند اگر از عاد سخن به ميان مي‌آيد ﴿أَهْلَكَ عاداً الْأُولى‌﴾ يا در بعضي از آيات دارد که ﴿لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ﴾ اقوام ديگري اگر به اين نام مطرح شدند منظور ما آن قوم عادي است که هود پيامبرشان بود و عاد اُولى است، چه اينکه درباره قوم نوح براي اينکه به حسب ظاهر بعد از جريان حضرت هود و صالح و موسي(عليهم السلام) ذکر شد، روشن بشود که نوح(سلام الله عليه) بر همه اينها مقدم است.

در صدر اين سوره از معاد سخن به ميان آمده، اما الآن درباره توحيد و مبدأ عالم سخن به ميان مي‌آيد؛
آيه 47 فرمود: ﴿وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُون﴾
شما اگر درباره خلقت ترديدي داريد وقتي به فطرت مراجعه کنيد ﴿لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ﴾، چون مشکل اصلي مشرکين حجاز، توحيد بود نه اصل مبدأ، اين يک؛ و مشکل‌ترين مشکل اينها هم انکار معاد و وحي و رسالت بود. جامعه‌اي که خدا را به عنوان خالق قبول دارد؛ اما در برابر او مسئوليتي ندارد، سؤال و جوابي هم ندارد، احکامي هم ندارد، يک جامعه رها، اين را مشرکين هم قبول دارند.
اينها وحي و نبوت را قبول نداشتند که دين هست و معاد را قبول نداشتند که روز معاد است و مسئوليت، يک چنين ملّتي رهاست. در اين قسمت فرمود مشکل شما درباره معاد چيست؟ 👇
👈ما اين نظام سپهري را خلق کرديم، ﴿وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ﴾
برخي‌ها گفتند اين «أيْد» جمع يد است «أيدي» است، برخي مثل جناب زمخشري مي‌گويد که «أَيدَ، يئدُ، آدَ» اين خودش به معني قدرت است،
﴿وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾، «مُوسِعْ» هم به معناي توسعه‌دهنده است که متعدي است، هم به معناي «ذا وسعة» است. رحمت ذات اقدس الهي که ﴿وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ﴾ خود خداي سبحان هم ﴿واسِعٌ عَليمٌ﴾ هم «مُوسِع» است؛ يعني «ذاوسعة» است هم «مُوسِع» است؛ يعني توسعه‌دهنده است ﴿وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾، اما ﴿وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾ اگر معني متعدي باشد. همين که مي‌بينيد مرتّب ستاره‌اي کشف مي‌شود، راه شيري کشف مي‌شود، سياه‌چالي کشف مي‌شود، ستاره‌ای از ستاره توليد مي‌شود اين همان است که ما وسعت مي‌دهيم.

﴿وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ﴾؛ ما زمين را گسترانديم.
اينکه فرش کرديم معنايش اين نيست که کروي نيست، اينکه به نظر ما بسيط و پهن مي‌آيد، اين براي آسايش و آرامش ماست ﴿وَ إِلَی الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ﴾ معنايش اين نيست که زمين مسطح است و کروي نيست، يعني آنچه به ديدِ ما مي‌آيد همان سطح وسيع آن است. فرمود ما اين را فرش کرديم آماده کرديم ممهّد کرديم براي شما؛ البته کساني که در کره ديگر زندگي مي‌کنند، ارض آنها آن است و اين زمين ما براي آنها آسمان محسوب مي‌شود، اگر کسي کره مريخ رفت، زمين را بالاي سر خود مي‌بيند نه پايين. اين هم در بالاي سر او قرار گرفت، اين آسماني است براي او. به هر تقدير هر کسي در هر کره‌اي زندگي مي‌کند آن کره مَفرَش اوست و کره ديگر آسمان اوست.

﴿وَ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ، زوج نه يعني جفت؛ زوج يعني هر موجودي همتايي دارد، چون هر موجودي همتايي دارد، کلّ واحد مي‌شود زوج؛ لذا هم زن زوج است هم مرد زوج. در قرآن کريم از زن به عنوان زوجه جمعشان به عنوان زوجات ياد نشده است، از زن‌ها هم به عنوان ازواج ياد مي‌کنند، زوج يعني عضو ديگري همتاي ديگري دارد که دوتايي مي‌شوند دو نفر. وگرنه خود زوج به معني دو نيست؛ لذا اين زوجين که تثنيه است به معني چهارتا نيست، هر کسي زوج است؛ يعني همتايي دارد. تنها موجودي که زوج نيست و فرد است و همتا ندارد ذات اقدس الهي است.
حالا يا اين ناظر به همان مثبت و منفي است يا ناظر به نر و ماده است، يا ناظر به ليل و نهار است،
يا ناظر به آسمان و زمين است، هر چيزي مقابلي دارد که با هم تکامل مي‌کنند آن نظام هستي را.

﴿فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ﴾. اين ﴿فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ﴾ براي اهميت توحيد است👇
فرمود نه در ابتدا براي خدا شريک قائل بشويد، نه در اثنا براي خدا شريک قائل بشويد؛ لذا در آيه بعد فرمود: ﴿وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ﴾ هم براي اهميت مسئله توحيد در آيه پنجاه فرمود: ﴿إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ﴾ هم براي خطر شرک در آيه 51 فرمود: ﴿إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ﴾ تکرار اين دو جمله در دو آيه کوتاه، نشانه حقانيت توحيد و نشانه بطلان شرک، حقّي که انذارپذير است و باطلي که انذارپذير است.

ذات اقدس الهي مي‌فرمايد پيامبر ابلاغ مي‌کند. می‌فرمايد تو بگو من از طرف خدا نذير هستم؛ يعني کلام، کلام خداست، ولي به پيغمبر مي‌فرمايد: ﴿إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبين﴾ اين اهميت براي آن است که از غير خدا کاري ساخته نيست؛ لکن بعد از اين بيان، راهکار را هم به ما نشان مي‌دهد
مطلب ديگر اين است که ما فرار بکنيم کجا فرار بکنيم؟ دو تا راه را خدا نشان داد فرمود اگر به طرف توحيد فرار نکردي يا به طرف خطر حرکت مي‌کنيد، يا به طرف چيزي که «لا ينفع و لا يضر. اگر به طرف خطر حرکت کرديد که زودتر به دام مي‌افتيد اگر به سمت چيزي حرکت کرديد که «لا ينفع و لا يضر» اگرخطري به شما برسد حل نمي‌شود؛ لذا درهر دو مقطع مي‌فرمايد: ﴿فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ﴾، اين ﴿فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ﴾ برای کسي است که ﴿فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ﴾ را امتثال نکرده است اگر به اين طرف با سرعت نيامده مي‌گويند به طرف ديگر چه با سرعت چه با کُندي بروي، کجا مي‌خواهي بروي؟

👈مطلب مهم اين است که «الله» کجاست؟ که ما به طرف او فرار کنيم.
فرمود اگر موحد بودي ﴿فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾ سراسر عالم آيه الهي است، قهراً چيزي در عالم نيست مگر اينکه انسان آن را به عنوان آيه و علامت الهي ببيند، هرگز آن را مستقل نمي‌بيند، اين مي‌شود توحيد.
آن وقت از هر چيزي کمک بگيرد، به عنوان اينکه از فيض الهي دارد کمک مي‌گيرد. اگر از زمين کمک مي‌گيرد به عنوان اينکه ذات اقدس الهي اين زمين را خلق کرده است و.....
فرمودند: ﴿فَفِرُّوا إِلَي اللَّهِ﴾؛ فرار «الي الله» از شرك به توحيد است، از آلودگي به اخلاص و مانند آن است
فرار «الي الله» يعنی از شرك دوري جستن و به توحيد رسيدن، اين به عقيده برمي‌گردد، به اخلاص برمي‌گردد، از سنخ اعمال نيست که به کثرت و قلّت متّصف بشود، از سنخ حرکت نيست تا به سرعت و بطیء متّصل بشود؛ لذا جاي اخلاص است، .

مطلب بعدي آن است که در يک جمله ذات اقدس الهي هر سه را جمع کرد، خالق را و خلق را و هم رابط بين خالق و خلق را با اين جمله کوتاهي که در وسط آيه هست، جمع كرد فرمود: ﴿فَفِرُّوا إِلَي اللَّهِ﴾، اين جمله ﴿إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ﴾ اين وسط آيه است؛ يعنی رسول از مرسِل به شما، من از خالق به شما، خالق اصل است، شما مستفيض هستيد و من رابط و واسطه فيض بين شما و خدا هستم

مطلب بعدي تسليت و دلداري نسبت به امام و امت هر دو است 👇
فرمود اينکه مي‌بينيد عدّه‌اي در برابر انبيا اعتراض و دهن‌کجي مي‌کنند، اين اختصاصي به امت اسلامي ندارد، انبيای ديگر هم گرفتار يک چنين اممی بودند: ﴿ما أَتَي الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ﴾ اينکه آن طغيانگران آنها گفتند او ساحر يا مجنون است.
.أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُون ٭ فَتَوَلَّ عَنهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُوم﴾👇

فرمود: ﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾.
درباره جنّ ما نداريم که آنها انبيا و مرسلين دارند. مکلّف هستند و رسول دارند؛ اما رسول انساني رسول آنهاست، تحت ولايت اوليايي هستند که اولياي آنها انسان است؛ اما حالا خود جن به جايي برسد که وحي دريافت کند صاحب شريعت بشود اين را ما نداريم، تحت تعليم و تربيت صاحبان شرايع، انبيا و مرسلين هستند؛ اما خود آنها به اين حدّ نرسيدند. اين دليل نيست که حجت بر جنّ تمام نشده و آنها مجاري ادراکي ندارند. عمده اين است که فرمود: ﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾.
به هر تقدير جن و انس خلق نشدند مگر براي عبادت ذات اقدس الهي و عبادت هم تنها آبروي انسان است.
در سوره مبارکه «فرقان» هم گذشت که ﴿قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُم‌﴾ اين دعا به عبادت تفسير شده است. خود دعا مصداقي از مصاديق عبادت است؛ خداي سبحان مي‌خواهد انسان آبرومند بشود، تنها راه آبرومندي انسان همان عبادت اوست.
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾؛ يعني «ليعبدوني» اين آيه در عين حال که جزء غرر آيات است، بايد با آيات ديگر هماهنگ باشد. در سوره مبارکه «ابراهيم»به اين صورت بيان فرمود اگر همه مردم عالم کافر بشوند هيچ آسيبي به خدا نمي‌رسد.
👈👈 اگر خداي سبحان بشر و جن را براي عبادت خلق کرد، چگونه اگر همه جهان کافر بشوند هيچ آسيبي نميرسد؟ مگر لازم نمي‌آيد که ذات اقدس الهي به مقصد نرسد،؟ فعل او بي‌هدف باشد،؟ فعل او بي‌غايت باشد؟ اگر معرفت هدف باشد، خيلي‌ها بي‌معرفت هستند، اگر عبادت هدف باشد خيلي‌ها بي‌عبادت هستند،

اين «لام» به چه چيزي متعلق است؟
آيا اين «ليعبد» به ﴿خَلَقْتُ﴾ برمي‌گردد؛ يعني هدف خدا اين است؛ خدا از آن جهت که خداست محال است که هدف داشته باشد، چرا چون هدف عبارت از چيزيست که فاعل بين خود و بين آن هدف کاري را قرار مي‌دهد که به وسيله اين کار به آن هدف برسد و نقص خود را بر طرف کند؛ اين معني هدفداري است.
پس هر فاعلي فعلی انجام مي‌دهد براي اينکه نقصي از نقص‌هاي خود را بر طرف کند يا کمالي بر کمالات خود بيفزايداگر فاعل کمال نامتناهي داشت و هيچ نقصي نداشت، اين فاعل نه خلق مي‌کند که سودي ببرد، نه خلق مي‌کند که جودي بکند، کار خدا «تا» بر نمي‌دارد، نه خلق کردم تا سودي ببرم، صحيح است؛
نه خلق کردم تا تا جودي کنم، صحيح است؛ براي اينکه او جواد «بالذات» است.بلکه جود فعل اوست و او منبع جود است.
خدا چون کمال محض است، فيض از او صادر مي‌شود، نه اينکه فيض مي‌کند تا به کمالي برسد.
اين ل به مخلوق برمي‌گردد نه به خالق؛ يعني اين هدف، هدف مخلوق است، نه هدف خالق.
اين نفع به فعل بر مي‌گردد، نه به فاعل، چون کمال محض است مي‌آفريند، چون حکيم محض است اين کار او بايد حکيمانه باشد. لذا اين «لام» به آن مخلوق برمي‌گردد نه به تاي﴿خَلَقْتُ﴾؛ يعني مخلوق براي اينکه عبادت بکند، نه من براي اينکه معبود بشوم


بعد اين را برهان اقامه کرده، صد تنزّل داده، براي اينکه بفهمندفرمود ما از شما چيزي نمي‌خواهيم، چه مي‌خواهيم؟ ما بخواهيم شما به ما چيزي بدهيد! روزي به ما بدهيد! مشکل ما را حلّ کنيد! نه
بين آن آيه که آسماني است و آيه بعد که زميني است فرق است. فرمود ما اين کار را کرديم: ﴿مَا أُرِيدُ مِنهُم مِّن رِّزْقٍ﴾ ما که از شما چيزي طلب نداريم. ﴿مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ﴾،

چرا ما اينها را نمی‌خواهيم؟ براي اينکه ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ﴾ که ﴿الْمَتِينُ﴾ برای ﴿اللَّهَ﴾ است، خداي سبحان رزّاق است، نه تنها رازق. شما چه داريد؟﴿ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾؛انسان چه دارد که در راه خدا صَرف بکند؟ او قوي است، او متين است، محکم است، متقن است، او رزّاق است، رزق شما به دست اوست، رزق تنها غذا و امثال آن که نيست، علم رزق است، حيات رزق است، شعور رزق است، همه اينها رزق است، همه هستي و شئون هستي را او داده است؛
فرض ندارد که شما بتوانيد به خداي سبحان کمک بکنيد، نه از شما بر مي‌آيد و نه او محتاج است،
او نياز ندارد، چون غني محض است. شما نمي‌توانيد براي اينکه هر چه داريد از اوست؛

اما در پايان به همان صدر سوره برمي‌گردد.👇
👈 فرمود ما قصه عاد را گفتيم ثمود را گفتيم قوم نوح را گفتيم خطرات آنها را گفتيم اينها که فعلاً هستند و کج‌راهه مي‌روند بايد بدانند ما از چاه عذاب آب در مي‌آوريم، قبلاً به قوم عاد و ثمود داديم، پيش از عاد و ثمود به قوم نوح داديم، سهم اينها دلوی است که خواهيم داد: ﴿فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ ذَنُوبًا مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصحَابهِمْ فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ‌﴾، «ذَنوب»؛ يعنی دلو پُر آب و از آن جهت که پايان و ذَنَب و دنباله اين طناب بسته است، به آن «ذَنوب» می‌گويند. «ذَنب» از آن جهت که دنباله کارهاي ديگر است به او «ذَنب» مي‌گويند
چون همه گفتند که ﴿ما أَتَی الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ﴾ همه هم همين طور هستند «الکفر ملة واحده»[ آنها هم همين طور هستند ﴿فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ﴾ حالا يا زود يا دير
صدر اين سوره مبارکه «ذاريات» اين بود که ﴿إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ ٭ وَ إِنَّ الدِّينَ لَواقِع﴾،
اين «رد العجز الی الصدر» که اگر صنايع بديعي است، در پايان همين سوره مبارکه «ذاريات» آيه شصت آمده است: ﴿فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن يَوْمِهِمُ الَّذِی يُوعَدُون‌﴾؛ همان روزی که براي مؤمنان وعده است براي کفار، وعيد است، فرمود اينها عجله نکنند گرفتار آن دلوی از عذاب خواهند شد.

ویرایش بوسیله کاربر 1402/08/20 12:14:02 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

سیدکاظم فرهنگ
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest (12)
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 3.990 ثانیه ایجاد شد.