رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
به نام خدا
در گروه قران پویان در تلگرام ،سئوالی مطرح شد و بحثی پیش آمد که مرتد کیست و جزای او از نظر قرآن وفقه چیست؟
در این مورد پاسخهایی از اساتید مختلف ارسال شد که جهت اسحضار مخاطبان ارسال می کنیم:
ابتدا دو آیه ای از قرآن که این واژه در آن به کار رفته را مرور میکنیم:
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللّهِ
وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ
فَأُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۲۱۷﴾سوره بقره
فولادوند: از تو در باره ماهى كه كارزار در آن حرام است مى پرسند بگو كارزار در آن گناهى بزرگ و باز داشتن از راه خدا و كفر ورزيدن به او و باز داشتن از مسجدالحرام [=حج] و بيرون راندن اهل آن از آنجا نزد خدا [گناهى] بزرگتر و فتنه [=شرك] از كشتار بزرگتر است
و آنان پيوسته با شما مى جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند و كسانى از شما كه از دين خود برگردند و در حال كفر بميرند آنان كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مىشود و ايشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۵۴﴾سوره مائده
فولادوند: اى كسانى كه ايمان آورده ايد هر كس از شما از دين خود برگردد به زودى خدا گروهى [ديگر] را مى آورد كه آنان را دوست مى دارد
و آنان [نيز] او را دوست دارند [اينان] با مؤمنان فروتن [و] بر كافران سرفرازند در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى ترسند اين فضل خداست آن را به هر كه بخواهد مى دهد و خدا گشايشگر داناست
کلمات کلیدی:مرتد ارتداد دین کفر اعدام قتل عقیده ویرایش بوسیله کاربر 1403/09/20 09:10:58 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1394/09/05 ارسالها: 36 تشکرها: 1 بار 3 تشکر دریافتی در 3 ارسال
|
فقها درباره ارتداد و شرایط آن دیدگاه های متفاوتی دارند. نظر هر یک و دلیل و فلسفه آن را میتوان از خودشان پرسید؛ اما استاد علی صفایی حائری معتقد است ارتداد تنها آنجا تحقق پیدا میکند که فرد با اینکه می داند اسلام حق است، آن را کنار مینهد. او از معنای لغوی ارتداد و معنای لغوی کفر به این نتیجه میرسد. ارتداد از «ردّ» به معنای بازگشت است و کفر به معنای پوشاندن است. بنابراین معنای لغوی ارتداد این است: بازگشت به کفر. به عبارت روشنتر ارتداد یعنی پوشاندن آگاهانه حق. بر این اساس اگر کسی مثلا اگر جوانی دچار شبهه شد یا به جهت سرخوردگی از دین یا احساسات یا... از اسلام خارج شد، مرتد محسوب نمیشود. مرتد تنها کسی است که با اینکه بینات را دیده و پذیرفته است، آگاهانه و از روی اختیار و بدون هیچ شبهه ای، اعلام خروج از دین میکند.ویرایش بوسیله کاربر 1394/10/06 04:34:11 ب.ظ
| دلیل ویرایش: مشخص نشده است
|
|
|
|
رتبه: Newbie
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1394/10/06 ارسالها: 1 مکان: تهران
|
آیات مربوط به ارتداد در قرآن آیات در خصوص ارتداد به سه دسته تقسیم می¬شوند:
1-دسته اول آیاتی هستند که واژه ارتداد در آن بکار رفته است.( آیه 217 سوره بقره، آیه 54 سوره مائده،)
2-دسته دوم آیاتی هستند که واژه ارتداد در آن بکار نرفته است. بلکه کفر بعد از ایمان آمده است؛( یعنی مفهوم برگشت دین در آن است) ارتداد هم در واقع کفر بعد از ایمان است.( آیات 90 آل عمران، 106 و86و 77آل عمران و ، آیه 137 سوره نساء.)
3-دسته سوم آیاتی هستند که در آن مشاّقه با رسول یا مشاّقه با خدا در آن ذکر شده است.( مشاقه یعنی لجاجت کردن با خدا و رسول) آیه 13 سوره انفال ، آیه 32 سوره محمد و آیه 4 سوره حشر)
نکته: یک دسته از آیات به منافقین پرداخته ولی علماء شیعه کمتر به منافقین پرداخته¬اند؛ که البته یک بحث حکومتی است.( منافقین در قرآن کرارا آمده است که اینها به خاطر این مجازات می¬شدند که داعیه حکومت داشتند؛ اگر منافقین، داعیه حکومت نداشتند، این مجازات خاص(قتل) متوجه آنها نمی¬شد.( کنار ارتداد بحث نفاق مطرح می¬شود) ابوالعلا معری، دین نداشته و حرفهای کفرآمیز می¬زده، از جمله می¬گفته: آدمی که عقل نداره دین دارد و آدمی که دین داره عقل ندارد. این در حالی است که وی مجازات نشده است.
بررسی آیات دسته اول:
1-آیه 217 سوره بقره که می¬فرمایند: من یرتدد منکم عن دینه... چناچه آیات قبلش را نگاه کنیم مربوط به ماههای حرام است؛ می¬توانیم از این آیه استفاده کنیم که در زمان پیغمبر و نزول وحی عده¬ای از مسلمانان به سنت کفر می¬گرویدند و بالعکس؛ این در حالی است که در قرآن مجازاتی برای آنها تعیین نشده است. ترجمه: هرکس از شما از آئینش برگردد و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال او در دنیا و آخرت بر باد می¬رود و چنین کسانی اهل دوزخند.
2-یک آیه دیگر هست که خدا خطاب به مسلمین می¬کند که شما درگیر نشوید و دخالت نکنید؛ این آن مسئله را تایید می¬کند که باور انسانها چه قبل از اینکه وارد حوزه دین می¬شوند و چه بعد از اینکه وارد حوزه دین می¬شوند و انکار می¬کنند، مجازات اخروی دارد.
بر این اساس در قرآن چنین مجازاتی(قتل) برای ارتداد وجود ندارد، البته منکر مجازات اخروی نمی-شویم، و مجازات اخروی وجود دارد. بحث بر سر این مسئله است که مجازات دنیوی (قتل) در قرآن نیامده است.( بنابراین نه شان نزول آیات و نه استناد فقها در مسائل مربوط به ارتداد به این آیات نبوده است.)
[b]نکته:[/b] آیا آیاتی از قرآن که حکمی قطعی در آن باشد که مربوط به زمان خودش باشد و همچنین قابل اجرا در زمان خودش باشد ولی در زمان ما قابل اجرا نباشد، هست؟
در پاسخ به این سوال باید گفت که بله داریم، بدین صورت که آیات دوجور هستند:
1-یک وقت موضوعش الان نیست، به عنوان مثال: نساءالنبی، ای زنان پیغمبر اگر فحشا کنید مضاعف می¬شود؛ که الان موضوعیت ندارد.
2-یک وقت اینطور نیست که موضوعیت نداشته باشد، پس قابل اجرا نیست، (خطابات مشافهه) یعنی خطابهایی که مخاطبش افراد آن زمان بوده¬اند؛ مشهور اصولیین معتقدند که مخاطب تنها حاضرین بودند.
ممکن است کسی بگوید: این مسئله ارتداد که در آیات مربوط به ارتداد آمده و حکمی در آن آیات نیامده، مربوط به زمان پیامبر است و شامل زمان ما نمیشود. در پاسخ به این شبهه میتوان گفت: علما در هیچکدام از آیات بغیر از خطابات مشافهه که عمدتا جمله خبریه است، قائل به این نیستند که تنها مربوط به زمان پیغمبر است بلکه شامل تمام زمانها می¬شود.
[b]نکته:[/b] سیوطی در خصوص آیه 54 سوره مائده ( یا ایها الذین آمنوا من یرتد) معتقد است، این آیه را به عنوان خبر ارتداد ذکر کرده¬اند، یعنی اینطور معنا کرده که خداوند می¬خواسته بگوید: بعد ها مرتدینی پیدا می¬شوند و این خبر است؛ می¬دانیم که در تاریخ اسلام جنگ¬هایی داشته¬ایم به نام جنگهای ردّه؛ سیوطی معتقد است این خبر از آن ارتداد می¬دهد؛ طبیعی است زمانی که این آیه نازل شد، اهل بصره که مخالفت با حضرت علی(ع) می¬کنند؛ وجود نداشتند.
نکته: ما در قرآن کریم شاهد دو گونه تفسیر خواهیم بود؛ یک تفسیر همان روشن کردن معنا است؛ و یک گونه دیگر از آن تاویل است که بدین صورت که بیائیم واقعیه¬ای را که اتفاق افتاده و مشابه با واقعیه است که در زمان پیغمبر و شان نزول آیه یا عمل پیغمبر بر آن تطبیق کنیم. امام حق دارد که این تاویل را بکند. بر این اساس اینکه برخی گفته¬اند: این آیه مربوط به بصریون است، این بر اساس تاویل است و تاویل را ما مجاز نیستیم انجام بدهیم بلکه این تنها از ناحیه معصوم می¬باشد. بنابراین تاویلهایی که معصومین(ع) انجام داده¬اند را ما قبول داریم.
شایان ذکر است که در مکتب شیعه، ما غیر از مکتب میانه، دو مکتب دیگر( افراطی) داریم که یکی از آنها مکتب اخباریون است، آنها بر این باورند که همه چیز را باید از خبر بدست آورد. مکتب دیگر باطنی مذهب ها هستند که پیرو امام صادق(ع) هستند و همه چیزشان را از امام صادق(ع) گرفته¬اند. این گروه تاویل را خیلی زیاد جلو بردند.
دسته دوم از آیات مربوط به ارتداد:
همانطور که پیشتر گفتیم، آیاتی که واژه ارتداد در آن بکار نرفته¬اند بلکه کفر بعد از ایمان آمده است. آیه 90 سوره آل عمران، 106، 77، 86، سوره آل عمران؛ این آیات که در این قسمت از سوره آل عمران است، بیشتر اشاره دارد به این دارد که عده¬ای ایمان می¬دهند ثمن قلیل می¬خرند یا ایمانشان را می¬دهند و مرتکب کفر می¬شوند که همه مربوط به یهود است و هیچگونه ارتباطی با مسلمانهایی که از دین برگشته باشند و کفر را انتخاب کرده باشند ندارد، پس از این آیات ما نمی¬توانیم استفاده ارتداد بکنیم. در حقیقت این آیات ناظر به وقایع خاص یهود است که در زمان پیغمبر اتفاق افتاده است و هیچکدام از فقها این آیات را مستند برای ارتداد قرار نداده¬اند. بخاری در این خصوص معتقد است که کل این آیات مربوط به یهود است و دعوایی که بین مسلمانها و یهودیها بود. سیوطی هم بر همین عقیده است و ایشان هم اشاره کرده¬اند به دعوایی که بین مسلمانها و یهودیها بوده که یهودی می¬گفت برویم پیش محمد(ص) و مسلمان می¬گفت نمی¬آیم و بعد این آیه نازل شد که اینها می¬خواهند بروند پیش طاغوت؛ باید توجه داشت که در مورد یهودی که نباید آیه¬ای نازل شود در مذمت. بنابراین این دسته از آیات مربوط به یهودیان است. سوره نساء آیه 89، در لباب النقول آمده که این آیه راجع به جنگ احد است، یک عده¬ای بودند که علیه پیغمبر توطئه می¬کردند؛ کل آیات ماقبل و بعدش را بگیریم راجع به منافقین است( گروهی بودند که از یهودیان نبودند ولی با یهودیان ارتباط داشتند).
بنابراین، به طور کلی، میتوان گفت که نمی¬توان از این آیاتی که کفر در آنها است استفاده کنیم که کفر لزوما معنایش ارتداد است بلکه بیشتر راجع به این هست که منافقین و یهودیان می¬خواستند مسلمانها، مسلمان نباشند و بر گردند از اسلام.
دسته سوم از آیات مربوط به ارتداد:[/b]
آیه 13 سوره انفال، که راجع به جنگ بدر است و هیچ ارتباطی با ارتداد ندارد، کفر و ایمان مقابل هم ایستادند. آیه 4 سوره حشر، و آیه 6همین سوره که این آیه مربوط به انفال است،(انفال از نظر فقهی، یعنی اموالی که بدون جنگ به دست می¬آیند) یک عده¬ای با پیامبر مشاقه کردند که اینهم ارتباطی با ارتداد ندارد. [b]نتیجه بحث: می¬توان گفت: همچنان که فقها استناد نکردند و نویسندگان آیات الاحکام هم متعرض نشدند، نمی¬توان از این آیات ( ظاهر آیات و شان نزول آیات) هیچگونه استفاده¬ای بکنیم که این آیات مربوط به ارتداد است.
به عبارت دیگر اگر هم مربوط به ارتداد باشد به نحوی به معنای کلی قصه، یعنی یک نفر مسلملان بوده بعد کافر شده بعد دوباره مسلمان بشه، ان الذین آمنوا ثم کفروا... در این آیات آنچه را که فقها گفته¬اند که عبارت است از قتل مرتد از این آیات، استفاده نمی¬شود.
مبنای حکم فقها به قتل مرتد
روایات به صراحت گفته¬اند: که شخص مرتد باید کشته شود، و این نص است؛ در ابتدای امر، به نظر می-رسد، یک نوع تناقضی بین آیات و روایات باشد؛ چه¬آنکه، اگر مجازات مرتد کشتن بود، حق این بود که در قرآن به اشاره میشد. محل بحث: اینست که چه اتفاقی افتاده است که فقها و قبل از آن روایات ما مجازات مرتد را قتل در نظر گرفته¬اند؟
واژه ارتداد در طول زمان از یک معنایی به معنای دیگر منتقل شده است، یعنی واژه مرتد که در روایات می¬گفتند، چیزی به ذهن متبادر می¬شد، بعدها آمدند این را تعمیم دادند.
به نظر می¬رسد ارتداد به معنای برگشت از دین است و گفتیم که برگشت از دین در قرآن هم آمده است کفروا بعد ایمانهم ...در قرآن مجازات قتل برایش ذکر نشده است و در روایات ذکر شده است، آن ارتدادی که در لسان فقها و در ضمن روایات که برایش قتل در نظر گرفته شده و توبه¬اش هم پذیرفته نمیشود، چیزی در حد محارب بوده است. چه¬آنکه، ارتداد یک معنایی دیگری در ذهن داشته است؛ ما در جامعه اسلامی، کسانی را داشته¬ایم که یک نوع نزدیکی به محاربه دارد، یعنی از دو لحاظ به محارب نزدیک است، یکی در کشتن و دیگر اینکه ، توبه محارب پذیرفته نیست، توبه مرتد هم پذیرفته نیست.
در جامعه اسلامی عموما افراد ناباور به دین حتی کسانی که آمدند به عنوان مسلمان تلقی شدند، تعریفی که ما از مرتد می¬کنیم، شامل آنها هم میشود.( یعنی یا انکار رسالت را بکنند و یا یکی از ضروریات دین که منجر به انکار رسالت می¬شود)
شایان ذکر است که ما در زمان پیغمبر، مصادیقی داشته¬ایم که زندیق بوده¬اند؛ یعنی کسی که منکر دین اسلام می¬شده ولی در جامعه اسلامی زندگی می¬کرده؛ ابن ابی الحجج که با مسلمانان هم مراوده داشته حتی در زمان امام صادق(ع) به مکه هم می¬آمده، با وجود اینکه غیر مسلمان را در مکه راه نمی¬دهند، حتی در مکه به امام صادق(ع) گفته بود، چطور شما دور این سنگها میگردید؛ امام آن مسئله فلسفی را در جواب به وی م¬گوید، (دفع ضرر محتمل). بطور کلی افرادی بودند که با بزرگان شیعه رفت و آمد داشته ( سید رضی، سید مرتضی) حتی آنها را هم دوست داشتند، پس چطور نگفتند آنها را بکشید؟!!
بنابراین قدر مسلم و فی الجمله علم اجمالی داریم که عده¬ای زندیق ایمان نداشتند و نه تنها ایمان نداشتند بلکه عدم ایمانشان را هم ابراز می¬کردند، اینها در جامعه زندگی می¬کردند و قدرتی هم بوده که اینها را بگیرند و به عنوان مرتد بکشند، ولی این اتفاق نیفتاده است.
این در حالی است که در زمان پیغمبر هم منافقین بودند، منافقین قطعا ایمان نداشتند چه¬آنکه، خداوند شهادت می¬دهد که اینها دروغ می¬گویند؛ پس در زمان پیبغمبر هم این نوع مرتد وجود داشته است.
بر این اساس، می¬توان ادعا کرد که ارتداد موجب قتل، یک معنای دیگری داشته است. چه¬آنکه در گذشته تا حدود صد سال پیش محور نظامها و حکومت¬ها دین بود؛ معمولا بر اساس دین اجتماع تشکیل می-دادند، بنابراین، آنچه از ابراز مسائل مربوط به دین که منجر به این میشد که حکومت خلل ببیند، با آن مبارزه می¬کردند و افرادی که اینکار را می¬کردند، تحت تعقیب قرار می¬دادند؛ به همین جهت است که، قاعده نفی سبیل در همین محدوده معنا می¬شود، ( قاعده نفی سبیل در محور تصمیمات دینی است).
بنابراین ارتداد هم در این حوزه معنا می¬شود، یعنی آن ارتدادی که ما با آن مبارزه می¬کنیم و مرتد را می-کشیم به این خاطر است که در آن جامعه محوریت با دین بوده و مرتد هم کسی نبوده که صرفا انکار ضروری دین بکند، بلکه همراه با انکار دین علیه دین قیام هم می¬کرده و این با بغاه هم فرق می¬کند، چه-آنکه، بغاه شمشیر می¬کشیدند و توطئه می¬کردند و توطئه آنها منجر به تضعیف موقعیت مسلمانها می¬شد، طبیعی است که در هر جامعه¬ای کسانی که موجب تضعیف شوند، آنها را مجازاتشان را قتل در نظر می-گیرند.
بنابراین با این قرائن و شواهد، می¬توان ادعا کرد که ارتداد در آن زمان و روایات و در آرائ فقها که بطور صریح گفته¬اند: مجازات مرتد قتل است؛ امر عقلایی بوده و زمینه دینی هم داشته است اما اگر بخواهیم بگوییم که ارتداد صرفا کسی که منکر شود؛ بله مرتکب گناه شده اما اینکه این شخص را به محض اینکه دینش را عوض کرده حکم به قتل او کنیم؛ این ظاهرا دلیل آنچنان قوی¬ای برایش وجود ندارد.آیات هم می¬تواند به گونه¬ای نظر ما را در این خصوص تقویت کند. نتیجه این خواهد شد که اولا فقها درست گفته¬اند و روایات هم درست گفته¬اند، اما آنچه باعث شد که ما راجع به این مسئله تردید کنیم، خود معنای ارتداد است، ارتداد همراه با تضعیف دین و بخصوص تضعیف جامعه دینی، آن را باید مانعش شد و مجازاتش شدید است و قتل خواهد بود. اما اگر ارتداد اینگونه نبود، نباید روایات ناظر به این نوع باشد، یعنی این نوع تخصصا خارج است. فرزانه احمدی؛ برگرفته از تقریرات درس (استاد محترم محمد جعفری هرندی)
ویرایش بوسیله کاربر 1394/10/10 02:52:40 ب.ظ
| دلیل ویرایش: size
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
در تفسیر نمونه جلد ۱۱صفحه ۴۲۷ این گونه آمده است:
گرچه حكم سياسى مرتد فطرى براى آنها كه از محتواى آن آگاه نيستند ممكن است يكنوع خشونت و تحميل عقيده و سلب آزادى انديشه تلقى گردد .
ولى اگر به اين واقعيت توجه كنيم كه اين احكام مربوط به كسى نيست كه اعتقادى در درون دارد و در مقام اظهار آن بر نيامده ، بلكه تنها كسى را شامل مى شود كه به اظهار يا تبليغ پردازد ، و در حقيقت قيام بر ضد رژيم موجود جامعه كند ، روشن مى شود كه اين خشونت بى دليل نيست ، و با مساله آزادى انديشه نيز منافات ندارد ، و همانگونه كه گفته ايم شبيه اين قانون در بسيارى از كشورهاى شرق و غرب با تفاوتهائى وجود دارد .
توجه به اين نكته نيز لازم است كه : پذيرش اسلام بايد طبق منطق باشد ، مخصوصا كسى كه از پدر يا مادر مسلمان تولد يافته و در يك محيط اسلامى پرورش ديده ، بسيار بعيد به نظر مى رسد كه محتواى اسلام را تشخيص نداده باشد ، بنابر اين عدول و بازگشت او به توطئه و خيانت شبيه تر است تا به اشتباه و عدم درك حقيقت و چنين كسى استحقاق چنان مجازاتى را دارد .
ضمنا احكام هرگز تابع يك فرد و دو فرد نيست بلكه مجموع را به طور كلى بايد در نظر گرفت .ویرایش بوسیله کاربر 1394/10/09 01:56:35 ب.ظ
| دلیل ویرایش: size
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
خلاصه نظر حجت الاسلام ايازي محقق قرآن راجع به ارتداد
هدف از طرح اين بحث پاسخ دادن به شبهه اى بود كه مى گفت: اگر در اسلام آزادى عقيده در انتخاب دين تجويز شده، پس چرا وانهادن عقيده را با اشد مجازات ممنوع كرده است.
بحث ارتداد بحثى حقوقى است كه آيا واقعاً اسلام براى وانهادن عقيده چنين مجازاتى تعيين كرده است. درست است كه قرآن نسبت به مرتدان عذاب اخروى و ذلت و خوارى پيش بينى كرده است، اما آيا عقوبت و مجازات دنيايى هم تعيين كرده است تا دليلى بر محدوديت آزادى عقيده باشد؟
طى دو بخش از اين فصل با توجه به بحث مفهومى و حكمى ارتداد با استناد به آيات و روايات و گفتار برخى از علماى شيعه و سنى نشان داديم:
اولاً: مفهوم ارتداد در فرهنگ قرآن صِرف تغيير عقيده نيست تا منافى با آزادى عقيده باشد. ارتداد در جايى است كه با علم به حقانيت و از روى جحد و انكار به بازگشت از دين روى آورد.
ثانياً: مواردى كه قرآن درباره ارتداد سخن مى گويد در جايى بوده كه همراه با زمينه چينى اعمالى چون: تخريب عقايد، توطئه بر عليه مسلمانان و همكارى با دشمن بوده است. وانگهى در آنجا كه فرد از روى شبهه به تغيير عقيده دست مى زند، يا منكر اصول و ضروريات دين مى شود بدون آنكه قصد سويى داشته باشد، چون شبهه او امر غير اختيارى است و جهل او قصور است نه تقصير، ملامت و عقوبتى بر او نيست.
زيرا كسى كه از روى غير اختيار نسبت به دين مسئله دار مى شود عنوان مجرمانه ندارد. عنوان مجرمانه در جايى است كه عمل از روى سوء نيت باشد و با علم و آگاهى به انكار حق بپردازد.
از سوى ديگر در آنجا كه كسى عقيده اسلامى را وا مى نهد، اگر به دليل عدم بصيرت در دين باشد و اين عدم بصيرت ناشى از تربيت ناصحيح پدر و مادر يا القاى شبهات ديگران باشد، يا از آغاز مسلمانى، اسلام او ظاهرى و قشرى و از روى عدم بصيرت بوده از مفهوم ارتداد شرعى خارج است. ارتداد در مفهوم قرآنى در جايى است كه (مِن بعد ما تبين له الهدى.) «پس از آگاهى و آشنايى» باشد. آيات و بينات به روشنى براى او عرضه شده باشد.
لذا تغيير عقيده يك عنوان ذاتى براى ارتداد نيست تا بحث بعدى ـ حكم ارتداد ـ مترتب شود. اين فرد ممكن است ملامت شود كه چرا مقدمات شك خود را بر طرف نكرده است يا چرا به تحقيق و جستجو روى نياورده است، چرا در مرحله ترديد براى رفع شك اقدام نكرده، اما اينها تكاليف انسانى و فردى و ناظر به احكام اخروى است و نه تحديد حق اجتماعى و ترتب مجازات دنيايى.
معناى ارتداد در تعاليم اسلامى قرآن و حديث و در سيره پيامبر و كاربرد آن در فرهنگ اسلامى صرفاً نمى تواند تغيير عقيده باشد. و بنابر آنچه قرآن تصريح مى كند مرتدان كسانى نبوده اند كه بدون علم و آگاهى و از روى جهل و قصور عقيده خود را تغيير داده باشند. انگيزه آنها امر انسانى نبوده است تا جرم تلقى نگردد. براى آنها حق روشن بوده است: (من بعد ما تبين لهم الهدى.)[122] ادله آشكار بر آنها عرضه شده و خود آنها تصديق به حقانيت كرده اند. (و شهدوا انّ الرسول حق و جاء هم البينات.)[123] و بنابر آنچه در حديث تصريح شده تغيير عقيده با آگاهى و از روى عناد بايد باشد: «انما يكفر اذا جحد.» انكار از روى علم بوده است.
بنابراين اگر كسى تغيير عقيده داد، اما پيش از آن براى او اسلام روشن نبوده و حقانيت اسلام را در نيافته يا تعليم و تربيت خانوادگى او به گونه اى نبوده كه زمينه عقيده و ايمان صحيح را براى او فراهم كند اين مورد از موارد ارتداد نخواهد بود.
همچنين اگر كسى به اشتباه افتاد و در اثر شبهه دچار توهم شد از موارد ارتداد نخواهد بود يا اگر صرفاً شبهه را عنوان كرد و اشكال خود را در باب عقايدى چون نبوت و توحيد بيان نمود، صدق ارتداد نمى كند. لذا اگر كسى در جو تبليغاتى مخالفان اسلام قرار گرفت يا فضاى فكرى و فرهنگى به گونه اى نبود كه بتواند حق را تشخيص دهد ـ با آنكه در خانواده مسلمان تولد يافته و در اسم مسلمان نام گرفته ـ چنين شخصى با تغيير عقيده مرتد نمى شود و احكام ارتداد ناظر به وى نيست.
فقيهان مسلمان در مطاوى كلماتشان تعبير به خروج از اسلام كرده اند. لذا كسى كه از آغاز با بصيرت مسلمان نشده يا صرفاً شبهه و اشكالى را كه در نظرش راسخ شده مطرح كرده است، خروج از اسلام نخواهد بود و طرح و القاى شبهه صدق خروج از دين نمى كند.
فقيهان در تحقق ارتداد عملى گفته اند: «اگر كسى عملاً دين را استهزا كرد و يا عقايد و احكام اسلامى را به مسخره گرفت و در عمل كارى كرد كه احساسات مسلمانان تحريك شود، مثلا، قرآن را در محل آلوده اى پاره پاره كند و قصدش از اين كار توهين باشد، يا به خدا و پيامبر توهين كند، دليل بر ارتداد است.»
باز روشن است كه مسئله صرف تغيير عقيده نيست تا در مقوله محدود كردن آزادى عقيده باشد. توهين، افترا، تحريك احساسات مردم اگر از روى قصد و عمد باشد در هر جايى ممنوع و جرم است. به همين دليل اين سنخ از اعمال با آنكه در كلمات فقها آمده اما در آيات قرآن و احاديث شريف مطرح نشده، چون از مقوله ارتداد خارج است. نبايد نقد علمى و منطقى را با اهانت و مسخره گرفتن يكى به حساب آورد و فضاى بحث و گفتگو را به حساب توهين به مقدسات گذاشت. http://www.ayazi.net/pap...ran/shobahat/102-ertedad
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
به نام خدا
در هفته قبل نيز سئوالي از آيت الله گرامي در اين خصوص مطرح و پاسخ ايشان در كانال تلگرام شان،ارسال شده كه براي اطلاع مخاطبان محترم ارسال ميشود:
"سوال شد كه عمق مهر نبوي به مردم و رحمانيت احكام الهي ، با آنچه در حكم ارتداد مذكور است چگونه سازگار است؟ امر به تحقيق در مبدا و معاد چگونه؟ اگر شخص در صدد تحقيق برامد و به نتيجه اي بر خلاف دين مبين رسيد ، مشمول حكم ارتداد است؟"
پاسخ :
1-صدور حكم اعدام براي مرتد ،در قران نيامده است.
2-آنچه كه از روايات نيز قابل استفاده است اينكه اين مجازات براي محارب و معاند دين يا كسي كه پس از برگشت از دين،عليه دين اسلام وعقايد آن تبليغ و تخريب مي كند،در نظر گرفته شده.نه براي كسي كه از روي تحقيق ،تغيير عقيده ميدهد و تبليغ عليه دين ندارد
3-خداوند در قران ،مشركين ويهوديان را شديد ترين افراد در عداوت به مسلمانان معرفي ميكند اما در سوره توبه به پيامبر دستور ميدهد كه اگر همين مشركين براي تحقيق از اسلام ،نزد تو آمدند به انها پناه بده و پذيرايي كن.
فايل صوتي ايشان نيز پيوست ميباشد: ویرایش بوسیله کاربر 1394/11/07 10:15:25 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit فایلهای الصاق شده : 4_173682339941981991.m4a (3,401kb) تعداد دانلود 7 بار.شما نمی توانید ضمائم را ببینید/دریافت کنید. ثبت نام کنید.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
مرتد كيست؟ آيا ارتداد،تغيير عقديه فكري است؟
نتایج تحقیق حجت الاسلام باقري فر:
1. ارتداد؛ یک فرآیند فکری، یا یک اقدام سیاسی؟!
تأمل در آیات زیر نشان میدهد که مصادیق ارتداد در قرآن ـ یا حداقل مواردی از آن ـ پیش از آنکه محصول عملیات ذهنی و برآمده از یک فرآیند فکری باشد، حاصل فشارهای سیاسی از سوی عوامل سلطه است. به این آیات بنگرید:
بقره/109، 127، آلعمران/72، توبه/64-66، 74، 79-80، کهف/20، نحل/106 و 110، عنکبوت/12، محمد/25-26، منافقون/1-3
اگر موضوع ارتداد در قرآن را، بیشتر یک حرکت سیاسی بدانیم ـ که طبیعت آن تنوع و دگرگونی در انگیزهها و نوع ظهور و بروز است ـ چگونگی برخورد با آن نیز تابع شرایط سیاسی، و در حیطة مسئولیت صاحبان قدرت و حاکمان خواهد بود و نمیتواند یک حکم ثابت و تغییرناپذیر قلمداد شود.
همچنانکه تأمل در آیة 66 سورة توبه، انصراف پیامبر اکرم| از قتل عبدالله بن ابیصرح، به علت شفاعت عثمان، و روش برخورد حضرت علی× با خوارج ـ که از نظر فقه، کافر و مرتدند ـ و تعزیری بودن حکم مرتد، این برداشت را تأیید میکنند.
2. شرایط تحقق ارتداد
تأمل در عباراتی همچون {إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ} (نحل/106) {مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى} (محمد/25) {مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ} (بقره/109) {وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ} (آلعمران/86) {وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ} (آلعمران/101)، بیانگر این نکتة مهم است که ارتداد آنگاه عینیت مییابد که؛
اوّلاً انسان با اختیار خویش و در کمال آزادی و به دور از فشارهای سیاسی ـ اجتماعی، راه کفر و بازگشت از ایمان را برگزیند،
ثانیاً هیچ ابهامی در فهم حقانیت توحید و رسالت، و درستی دین و راه هدایت نداشته و به اصطلاح حجت بر او تمام شده باشد.
شاید با توجه به این نکته است که بعضی صاحبنظران گفتهاند: «واژههای ایمان، کفر و ارتداد، در ارتباط با بعثت و دعوتی زنده، مفهومِ درخورِ خود را مییابند و گرنه به روز و روزگاری که دعوت بعثت، زیر لایههای بدعت و تحریف پوشیده باشد، واژههای دیگر، چونان استضعاف فکری را باید به کار برد.» (معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب، ج 1، ص 150)
3. ارتداد چیست؟
با عنایت به نکتههای پیشگفته، همچنانکه از برخی عبارات فقها نیز میتوان به دست آورد، «ارتدادی که خاستگاه اثر بیرونی است و پیآمدهایی را به همراه دارد»، صِرفِ تغییر عقیده نیست، بلکه در تعریف آن، برپا کردن عَلَم کفر و انکار خودخواهانة حقیقتِ واضح و روشن نیز دخالت دارد.
بنابراین تغییر عقیده در اثر مطالعه و تحقیق و در یک فرآیند ذهنی و فکری مشمول تعریف ارتداد قرآنی نمیشود. همچنانکه اگر کسی اساساً حقانیت اسلام برایش روشن نشده و اکنون عقیدهای مخالف گذشته ابراز میکند مرتد نیست. {مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ} و از چنین کسانی بیشتر باید به عنوان مستضعفان فکری یاد شود نه مرتد.
دیدگاه برخی فقها و اندیشوران:
3/1. صهردشتی از شاگردان سیدمرتضی و شیخ طوسی در تعریف ارتداد بر دو نکته تأکید دارد، نخست اظهار کفر، و دوّم، جحد. (سلسله الینابیع، ج 9، ص 171) و ابوالصلاح حلبی (374-447 هـ) از معاصران شیخ طوسی در تعریف ارتداد میگوید: «الرِدّة إظهارُ شعارِ الكُفرِ بَعْدَ الايمان بِما يكونُ معه مُنكِرَ نبوّة النّبي| أَوْ بشيءٍ مِنْ معلومِ دينهِ كالصَّلاةِ و الزّكاةِ و الزّنا و شُرْبِ الْخَمُرِ، فأمّا ما يُعلَمُ كونُه كافراً له بِاستدلالٍ من جبرِ أَوْ تَشْبيهٍ أَو إنكارِ امامةٍ اِلى غَيرِ ذلكَ فليسِ بردّةٍ وَ اِنْ كانَ كُفراً.» (الکافی فی الفقه،ص 311). بر پایة این تعریف، با اموری از دین که با استدلال و منطق رد و اثبات میشود، نمیتوان به ارتداد کسی حکم کرد. «جحد» هم که در سخن صهردشتی و در پارهای از روایاتِ باب ارتداد آمده، به شهادت برخی لغتشناسان، انکار چیزی است که قلباً و واقعاً آن را پذیرفته است ولی از روی عناد یا انگیزههای دیگر تن به حقانیت آن نمیدهد و آن را انکار میکند.
3/2. آیتالله منتظری: «... مجرد اندیشه و اعتقاد، یا تغییر آن، و یا ابراز آن و یا اطلاع از اندیشه و تفکری دیگر، حق هر انسانی است؛ و با هیچ یک از عناوین کیفری نظیر: ارتداد، افساد، توهین، افترا و مانند آن مربوط نیست.»
3/3. در میان روایات باب ارتداد، دو روایت وجود دارد که در آنها از تعبیر «جحد» استفاده شده است. همچنین در روایت دیگری، فقط در صورت جحد، حکم به کفر گردیده است؛ یعنی هیچ فردی تا به مرحله شناخت حق نرسد و سپس حق را انکار نکند، کافر نیست.
ابوبصیر از امام صادق پرسید: «ما تقول فیمن شکّ فی الله؟»
حضرت فرمود: «کافر است.» ابوبصیر همین سؤال را درباره شاک در رسالت پیامبر اکرم مطرح کرد، و امام دوباره فرمود: «کافر است.» ولی سپس فرمود: «فقط اگر انکار کند، کافر میشود؛ انما یکفر اذا جحد.»
3/4. مرحوم حاج شیخ ابوالحسن شعرانی با استفاده از این حدیث میگوید:
پژوهشگری که به دنبال دلیل و برهان است، اگر با شک مواجه شود و در صدد یافتن دین حق باشد، شک موجب کفر و ارتدادش در دوره تحقیق نمیشود، البته به شرط آنکه با زبان به انکار نپردازد.»
4. مجازات حقوقی مرتد در دنیا
هیچ یک از آیات مربوط به ارتداد، دلالت روشنی بر مجازات حقوقی مرتدّ در دنیا ندارد، همچنانکه دستور قتل چهار نفر مرتد از سوی پیامبر اکرم| در جریان فتح مکه صرفاً به جهت ارتداد و تغییر مذهب آنان نبود چراکه هر یک از این چهار تن جرمهای سنگینی همچون قتل، خیانت در نوشتن وحی، جاسوسی و کمکهای مهم در موقعیتهای بسیار خطیر و حساس به دشمنان بیرحم و خونآشامِ مسلمانان در پروندة خود داشتند که در تاریخ ثبت شده است.
آیتالله منتظری: «ارتداد وقتی موجب اعدام است که با جحود و عناد و جبههگیری در برابر حق، ملازم باشد و مجرد شک و تردید، موجب اعدام نیست، بلکه عقوبتی در پی ندارد.»
5. آمرزش و بازگشت از ارتداد
یکی از پرسشهای مهم دربارة ارتداد این است که آیا فرد مرتدّ میتواند با توبه به راه حق بازگردد و خطای خویش را جبران نماید یا خیر؟ پاسخ صریح قرآن در آیة 89 سورة آلعمران، و آیة 110 سورة نحل به این پرسشْ مثبت است. ویژگی مهم این آیات که بر قبول توبة مرتدّ تصریح دارد، این است که موضوع قبول توبه را کسانی قرار داده که با وجود اتمام حجت بر آنان باز هم به کفر گرائیدهاند. بر این پایه، کسانی که از روی ناآگاهی و ناتوانی فکری از اسلام رویگردانند، به طریق اولی مشمول پذیرش توبهاند.
عبارت {فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ} در آیة 217 سورة بقره به صورت تلویحی بر امکان توبة مرتد دلالت داشته و نشان میدهد که تباهی اعمال مرتد و گرفتاری وی به عذاب جاودان، در صورت باقی ماندن بر کفر تا زمان مرگ میباشد.
در کنار این آیات، آیههای دیگری وجود دارد که میگوید: «اگر ارتداد به صورت کفر پس از ایمان و همراه با فزونی کفر ورزیدن باشد، توبة مرتد پذیرفته نخواهد شد»، مثل آیه 90 از سورة آلعمران و آیة 137 از سورة نساء.
مرحوم علامه طباطبایی آیة اخیر را تعلیل آیة قبل و منطبق بر حال منافقان دانسته، میگوید: این منافقانند که هرگاه با مؤمنان ملاقات میکنند اعلام ایمان مینمایند و چون با کفار مینشینند، کفرورزی میکنند و این همان است که در آیة مورد بحث، «کفر بعد از ایمان و ایمان بعد از کفر» خوانده شده است. از نظر ایشان ازدیاد در کفر نیز همین سجیّه نفاق و تغییر موضع دادن است که در منافقان وجود دارد. از اینرو، منافق با حفظ روحیة متزلزل و عدم استقرار در عقاید خویش نمیتواند توبة حقیقی داشته باشد. اما اگر چنین توبهای اتفاقاً از او صادر شود، قطعاً پذیرفته خواهد شد. شاهد این مدعا آیة 146 همین سوره است که در ادامة آیات آمده است و بر پذیرش توبه منافقان دلالت دارد.
رفتار حضرت علی× با اهل بغی شاهد دیگری برای اثبات این ادعاست.
علامه محمدتقی مجلسی میگوید: «حضرت علی× توبه خوارج را میپذیرفت با اینکه آنان از سرسختترین کفار و پلیدترینشان بودند و آن حضرت از سابقه آنان، که اصالتاً مسلمان و یا کافر بودند، سؤال نمیکرد و به ارتداد فطری یا ملی آنان توجهی نداشت.»
صاحب جواهر نیز در کتاب الجهاد، در عین حال که شورشگران بر امام معصوم را مرتد میداند و بسیاری از آنان را در زمان امیرالمؤمنین مرتد فطری میداند، میپذیرد که امام^ از کیفر آنان صرف نظر کرد و چه بسا شبهه را در حق آنان، عذر به حساب آورد.
شهید ثانی میگوید: «از نظر فقه، بغاة کافران مرتدند؛ ولی از آنان حتیالامکان درخواست بازگشت به اسلام میشود. اگر اشکال شود که ارتداد آنان فطری است و در فقه شیعه توبه مرتد فطری پذیرفته نیست. جواب میگوییم: امیرالمؤمنین توبه خوارج را، که در رأس بغاة بودند، پذیرفت و رفتار حضرت نشان میدهد که این نوع مرتدان، حکم خاصی دارند و ممکن است علت آن، علاوه بر نص، نفوذ شک و شبهه در اندیشه و قلب آنان باشد.
محقق کرکی نیز در این بحث به همین شکل وارد شده است.
جعفر سبحانی: «اگر ارتداد مرتد فطری، در اثر شبههای بوده است که برایش به وجود آمده و در راه اعتقادش، مانع ایجاد کرده است، توبه او پذیرفته میشود. بهعلاوه، درباره ارتداد دستهجمعی و گروهی نیز نمیتوان کیفر ارتداد را جاری دانست؛ زیرا اینگونه تغییر موضعها معمولاً جنبه عادی و طبیعی در تغییر عقاید ندارد و غالباً برخاسته از جو فکری جامعه و فضای مسمومی است که بسیاری از مردم را تحت تأثیر قرار داده و به انحراف میکشاند. در چنین فضایی نمیتوان بر حفظ دین و عقیده اطمینان یافت.»
بنابراین طبق قاعدة کلی در همة گناهان و در آیات مورد بحث، اگر مرتد از خطای خویش بازگردد، توبة او پذیرفته خواهد شد و {اجر عظیم} جایگزین {عذاب الیم} خواهد شد.
علی باقریفر
|
|
|
|
رتبه: Newbie
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1398/02/28 ارسالها: 2 مکان: تهران
|
مرتد کیست؟ مرتد (Apostate) به کسی گفته میشود که قبلاً مسلمان بوده، ولی از دین اسلام برگشته است.
انواع مرتد مرتد، خدا یا یکی از اصول دین (توحید، نبوت، معاد)، قرآن و یا یکی از ضروریات دین را انکار میکند و یا این که حلالی را حرام و یا حرامی را حلال میداند. به طور کلی انواع ارتداد (Apostasy) عبارتاند از: انکار خداوند انکار توحید انکار نبوت تکذیب پیامبر (ص) انکار ضروری دین از روی اعتقاد دشمنی یا تمسخر و انجام کارهایی که نشاندهنده اهانت به دین و رویگردانی از آن است مثل پاره کردن و انداختن قرآن در جای آلوده یا اهانت به کعبه و تعظیم در برابر بت
انواع مرتد مرتد به دو دسته تقسیم میشود: مرتد فطری: کسی که فطرتاً مسلمان است و از پدر و مادری مسلمان به دنیا آمده و خودش هم مسلمان بوده، ولی بعداً مرتد شده است. مرتد ملی: کسی که پدر و مادرش مسلمان نبودهاند و بعد از رشد و بلوغ مسلمان شده و بعد از مدتی از اسلام برگشته است.
حکم مرتد در قانون مجازات اسلامی در فقه شیعه حکم شرعی مرتد فطری اگر مرد باشد چه توبه کند و یا در ارتدادش باقی بماند قتل، ولی اگر زن باشد حبس ابد است. زن مرتد را در هنگام نماز شلاق میزنند و او از نظر معیشت در تنگنا قرار میدهند و اگر توبه کرد توبهاش قبول و از زندان آزاد میشود. حکم شرعی مرتد ملی این است که تا ۳ روز به او مهلت میدهند تا توبه کند و به اسلام برگردد در غیر این صورت او را به قتل میرسانند. طبق نظر بعضی از علما از مرتد ملی خواسته میشود تا توبه کند و در صورت امتناع کشته خواهد شد. البته احوط آن است که سه مرتبه از او بخواهند و چنانچه توبه نکرد در مرتبه چهارم کشته میشود. در فقه اهل سنت همه انواع مرتد ابتدا دعوت به توبه میشود؛ اگر توبه کرد آزاد میشود و در غیر این صورت کشته میشود. ارتداد در سایر ادیان الهی هم جرم و گناه محسوب میشود و مجازات آن مرگ است.
احادیث درباره ارتداد علت این که فرد مرتد را به قتل میرسانند حدیثی از پیامبر (ص) است که فرمود: «کسی که دینش را به دین دیگر تبدیل کند پس او را بکشید» (وسایل الشیعه جلد ۸ صفحه ۱۶۳ باب ۴۵ حدیث ۱) همچنین از امام صادق (ع) روایت است که فرمود: «شخص مسلمان از اسلام ارتداد اختیار کرده و نبوت پیامبر اکرم (ص) را انکار نموده و بر هر کسی که این امر را بشنود خونش مباح بوده و بر امام مسلمین است که او را کشته و توبهاش را نپذیرد.» (کافی جلد ۶ صفحه ۱۷۴)
اثبات ارتداد از نظر اسلام تحقیق کردن درباره ارتداد شخص دارای اصول خاصی است: شخص اسلام آورده و سپس از اسلام برگشته باشد، ولی اگر کسی از همان ابتدای بلوغ اسلام نیاورده باشد مرتد محسوب نمیشود. شخص مرتد باید ارتداد خودش را آشکار کند، بنابراین اگر کسی قلباً از دین اسلام برگشته باشد، ولی آن را به زبان نیاورد مرتد محسوب نمیشود. شخص مرتد بداند که انکار او برابر با انکار خدا و یا رسول خدا (ص) است. انکار هر حکمی برابر با ارتداد نیست و در حکومت اسلامی باید در دادگاه صالح این امر ثابت شود و کسی مجاز نیست که خودش مجری حکم ارتداد باشد.
به طور کلی ارتداد شرایط عمومی و اختصاصی دارد که به شرح زیر است: شرایط عمومی ارتداد، عقل، بلوغ، قصد و اختیار است. شرایط اختصاصی ارتداد هم عبارتاند از: ارتداد به جهت تحقیق و ناشی از شیعه علمی نباشد. شخص مرتد باید ارتداد خودش را علنی کرده باشد. شخص مرتد باید نسبت به ضروری بودن مسئلهای که انکار میکند یقین داشته باشد. ارتداد با کلام و الفاظ و انجام کارهایی که به وضوح نشاندهنده توهین باشد محقق میشود؛ بنابراین نخواندن نماز نشاندهنده ارتداد نیست. |
|
|
|
|
رتبه: Newbie
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1400/04/21 ارسالها: 1 مکان: jivhk
|
با سلام بحث من نه در موردروایات است . اگر روایتی مغایرت با قران داشته باشد شما به عنوان یک مسلمان به کدام رجوع میکنید؟ روایات که از معصوم به دست ما مستقیما نرسیده؟ و اگر هم بنا را بر این بگذاریم که روایت صحیح باشد ایا قران ارجح است یا روایت یک بشر؟ اگر روایت را اصل بگذارید اعتراف به ناقص بودن قران کرده اید در نتیجه منطق بهاییت در مورد پایان عمر یک دین با سپری شدن زمان صحیح میباشد و اگر که قران را قبول دارید پس این دکان روایت چیست؟ اگر روایت مطابق قران بود باز هم نیازی به ان نیست با توجه به اینکه روایات شیعه پس از 700 سال بعد از هجرت جمع اوری شده است و روایات سنی مکتوب شده بعد از سیصد سال پس از هجرت جمع اوری گردیده اند. اگر روایات انقدرمهم هستند که نظیر قران میبوده و میباشند پس چرا حتی یک کتاب از امامان در مورد تفسیر قران و یا روایات وجود ندارد؟ و همه نقل قول است؟ چرا خداوند فرموده من قران را از تحریف و دستکاری حفظ میکنم اما اشاره ای به روایات ادعایی نکرده است؟ قبول کنید که روایات دکانی بیش نیست که متاسفانه در منبرها جز خرافه که انسان از شنیدن انها شاخ و دم در میاورد مصرف دیگری ندارند . ایا ندیده اید چه در منبرها گفته میشود؟ خرافات خرافات و خرافات. وای بر انان که ایات خدا را با دستان خود مینویسند و به بهای اندکی میفروشند
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
آیتاللهالعظمی سید محمدسعید حکیم یکی از چهار مرجع تقلید برجسته نجف در پاسخ به استفتایی درباره مجازات مرتد گفته که مجازات دنیوی ارتداد وظیفه ما نیست. متن پاسخ ایشان این است: «هیچ شکی نیست که آنها [افراد مرتد] در آخرت سزاوار مجازاتی عظیم هستند. خداوند متعال میفرماید: کسانی که کفر ورزیدهاند، سرورانشان طاغوتند که آنان را از روشنایی به سوی تاریکیها به در میبرند. آنان اهل آتشند که خود در آن جاودانند. مجازات در این دنیا وظیفه ما نیست».
اگر چه غالب فقها همچنان بر رأی دیرینه اغلب فقهای اسلامی در مساله ارتداد پابرجا هستند، اما برخی نیز با نگاه دیگری به این مسأله نگریستهاند.
ابوالصلاح حلبی؛ فقیه و متکلم برجسته شیعه در قرن پنجم هجری در کتاب خود (الکافی، ص 311) تصریح کرده که اگر کسی با استدلال، کافر شود احکام مرتد بر وی جاری نمیشود: «فأما ما يعلم كونه كافرا له باستدلال، من جبر أو تشبيه أو إنكار إمامة إلى غير ذلك، فليس بِرِدَّة و إن كان كفرا».
آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی نیز در مقالهای که مرداد 63 در مجله مکتب اسلام منتشر کرده، گفته است: «گاه کسی ناآگاهانه و بر اثر وساوس مبلغان گمراه و یا اشتباهاتی که در مطالعات برای او روی داده ... به سوی کفر میرود، بی آنکه هیچ سوءنیتی داشته باشد ... ما احتمال میدهیم که روایات قتل مرتد مخصوص افرادی باشد که آگاهانه راه خلاف را میپیمایند ... از آنجا که الحدود تدرء بالشبهات، اجرای حدود در مواردی که قطعی نیست ملغی میشود، همین احتمال جمع میان روایات کافی است که اجرای حد اعدام را در مورد مرتدین خالی از سوء نیت به تأخیر بیاندازیم و آنها را زیر پوشش تبلیغات صحیح اسلامی قرار داده، راه بازگشت منطقی و استدلالی را به روی آنها بگشاییم و اجازه دهیم آنها خود را اصلاح کنند».
مرحوم آیتاللهالعظمی منتظری نیز در اواخر عمرش به نظر مشابهی رسیده و معتقد شده بود مرتد کسی است که به حقانیت دین اسلام رسیده باشد و از روی عناد و لجاج با اسلام، دین خود را تغییر دهد، اما اگر کسی بر اساس مطالعه و بررسی به این نتیجه برسد که دین اسلام حق نیست و دین دیگری بر حق است، اگر چه که مقدمات و دلایل این نتیجهگیری از نظر ما غلط هم باشد، لکن چنین فردی مشمول احکام مرتد نیست.
مرحوم آیتاللهالعظمی موسوی اردبیلی هم در درس خارج فقه رمضان سال 1420 گفته بود که چون هیچ دلیل معتبری برای تبلیغ اسلام با زور شمشیر و قتل وجود ندارد، بنابر این باید در مسأله ارتداد نیز تأسیس اصل کنیم و بگوییم که اصل بر تبلیغ اسلام با حکمت و استدلال و کار فرهنگی است و تکلیف روایات مشکوک یا موارد فاقد نص را با این اصل روشن کنیم (مجله حکومت اسلامی، شماره 15).
برخی نیز اعتقاد دارند حکم مرتد در اسلام، یک مسأله فکری به شمار نمیآید، بلکه حکمی است که شرایط جامعه صدر اسلام اقتضای چنین حکمی را داشته و آنچه از دید شرع محکوم شده همین حالت یعنی هرج و مرج جامعه است، نه طرح اندیشههای مخالف درباره موضوعات دینی. طبق این مبنا حکم اسلام چیزی بیش از این نبوده و جز به مقبولات عمومی حکمی صادر نشده است.
نقل از کانال فرهیختگان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
بقره:217 يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
از تو دربارة ماه حرام و [تكليف] جنگ در آن سؤال ميكنند؛ بگو: جنگ در آن [ماه، نقض حُرمتي] بزرگ است، و بازداشتن [مردم] از راه خدا و كفر [=ناسپاسي؛ نسبت] به او، و [ممانعت مسلمانان از ورود] به مسجدالحرام و اخراج ساكنانش [=مسلمانان مكه] از آنجا، [شكستن حُرمتي] بزرگتر است و فتنه [ی سلب آزادي مردم در انتخاب دين] از قتل بدتر است و آنها پيوسته با شما ميجنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان بازگردانند و [بدانيد] هركس از شما كه از دين خود برگردد و در حال كفر بميرد، اعمال چنين كساني در دنيا و آخرت تباه شود و اينان جاودانه دوزخي خواهند بود.
______________
- معناي «ارتداد» در قرآن، پشت كردن به هم دينان و پيوستن به جبهه دشمن است، كه البته جنبة «عملي» دارد. برخلاف نظرية فقهي كه ارتداد را به انديشه و اعتقاد تعميم ميدهد و اصل آزادي عقيده [لا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ] را نقض ميكند. با اين حال، در قرآن هيچ كيفر دنيايي براي ارتداد و الحاد قرار نداده است. علاوه بر اين آيه، آية 54 سورة مائده (5:54) نيز در مورد مُرتَد شدگان به همين اكتفا كرده است كه: «هر كه از شما كه از دينش برگردد، خدا مردماني را خواهد آورد كه دوستشان دارد و آنها نيز خدا را دوست دارند».
ر ك به فصل «ارتداد و آزادي» از كتاب آزادي در قرآن، صفحات 174 تا 185 از همين قلم.
تفسیر بازرگان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
پرسش : مرتد به چه کسی گفته می شود وباید او را اعدام کرد یا خیر ، در این باره توضیح دهید ؟ پاسخ : در فقه اسلامی مرتد به کسی گفته می شود که پس از اقرار به اسلام و حقانیت آن وپس از قبول اسلام ، دست از آن بر دارد و دین و مسلک دیگری برای خود بر گزنید . امّا در باره حکم آن نیاز به توضیح بیشتری دارد که در اینجا فرصت آن نیست . برای آگاهی بیشتر به توضیح المسائل ما ، مجموعه استفتائات جلد ( 6 -7 ) مراجعه نمایید .
پرسش: مرتد از نظر فقهای اهل سنت چگونه مجازات میشود؟ آیا فرقی بین حنفیه، مالكیه، شافعیه، حنبلیه، ثوریه، لیثیة، اوزاعیه، ظاهریه و غیر اینها درآن وجود دارد یا خیر؟
پاسخ: فرقى در حکم میان مرتد فطرى و ملى وجود ندارد و همه اقسام مرتد اگر توبه نكنند، محكوم به قتل هستند؛ ولى در بعضى خصوصیات دیگر اختلاف نظر دارند كه بجاست ما آنها را در اینجا بیان کنیم و آنها عبارتند از: شافعیان مى گویند باید سه روز به مرتد مهلت دهند تا بتواند در آن مدت درباره حق و باطل بیاندیشد و راه خود را آگاهانه انتخاب كند؛ چه اینکه مرتد، چنین مهلتى را بخواهد و چه نخواهد. در مورد اموال او بر این اعتقادند كه باید به بیتالمال سپرده شود و هیچ وارثى از آن ارث نمى برد. مالكیان با نظر شافعیان در حکم مذکور توافق دارند، ولى به امورى تصریح كرده اند كه به شرح ذیل بیان مىشود: 1. هزینه و مصارف و مخارج مرتد در مدتى كه زندانى است، از مال خودش، نه از بیتالمال تأمین مىگردد؛ 2. عرضه داشتن اسلام و مزایاى آن بر مرتد، تا شاید دست از كفر بردارد؛ 3. مورد ضرب و شتم و ناسزا قرار ندادن او.
از شیبانى دو قول نقل شده كه یكى از آن دو با شافعیان و مالكیان موافق است، ولى در قول دیگر سه روز مهلت دادن به او را قبول ندارد؛ بلكه در همان ابتدا اسلام و مزایاى آن به او عرضه مىشود؛ اگر پذیرفت، از قتلش صرفنظر مىشود و اگر نپذیرفت، همان دم كشته مىشود.
از حنفیان درباره مرتد نقل شده كه باید اسلام بر او عرضه گردد؛ اگر پذیرفت و ارتدادش را مستند به شبهه كرد، از قتلش صرفنظر مىشود. حنفیان سه روز مهلت دادن به مرتد را در حبس مستحب دانستهاند. مباحث مربوط به حکم زنی که مرتد شده و دارای حکم خاصی است و مسائل دیگرمرتد، به صورت مفصل در جلد دوم استفتائات (صفحه 313 تا 328) بیان شده است.
ايت الله جناتي
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
آیا مسئله ارتداد به همان شدتی که در احکام بیان شده در آیات قرآن مشهود است ؟
✔️ارتداد در آیات قرآن🔻
♻️در مراجعه به آیات قرآن، هیچ نشانهای از اینکه باید با کسی که از دین برگشته است یا اعتقادش را از دست داده است برخوردی کرد، نمییابیم. اینطور هم نبوده است که در زمان رسول خدا(ص) چنین اتفاقی نیفتاده باشد و اینها مسائل بعد از پیامبر(ص) باشد. در دورۀ پیامبر(ص) هم این اتفاق افتاده است، آیاتی هم دراینباره نازل شده است، ولی هیچیک از این آیات، بر مجازات این فرد دلالت ندارد. به نظر من نهتنها حکم مخالف تندی در آیات قرآن نمییابیم، بلکه برعکس جهت مثبت هم دارد. برای نمونه به چند آیه اشاره میکنم:
📌1. «وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ». خداوند میفرماید: کسی که از دین خود برمیگردد، اگر در حال کفر بمیرد اعمالش در دنیا و آخرت حبط میشود. بعضی خواستهاند از «حبطت اعمالهم فی الدنیا» چنین استفاده کنند که حبط اعمال در دنیا به معنی مجازات است. در قیامت هم که حسابش جدا است. درحالیکه به بیان مرحوم علامه طباطبایی، حبط عمل ربطی به مجازات ندارد و اینطور نیست که حبط اعمال در دنیا موجب مجازات شود. بنابراین این مسئله، اختلافی است. ظاهر آیه هم هیچ دلالتی بر مجازات ندارد. مرحوم محقق اردبیلی هم گفته است: «حبط به معنای بطلان عمل و عدم انتفاع از آن است، نه به معنای اینکه مجازات داشته باشد.» به هر حال بعضی از اهل سنت، حبط عمل را به معنای مجازات گرفتهاند، ولی شیعه تقریباً این مسئله را نپذیرفته است.
📌2. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ». در این آیه نهتنها بحث مجازات نیست، بلکه به دلیل اینکه ممکن است به دلیل خارج شدن دستهای از دین، در دل عدهای نگرانی بهوجود آید و دل آنها بلرزد و از کمشدن یاران خود بهراسند، خدا به آنان امید میدهد که نگران نباشید. خدا افرادی را بهتر از اینها که از دین خارج شدند، میآورد. پس هیچ نگران رفتن اینها نباشید. چنانکه میبینید این آیه هم هیچ اشارهای به مجازات نکرده است. 📌3. «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ». در این آیه هم خداوند، بدون سخنی از مجازات، میفرماید: بعد از اینکه ما تمام مطالب را برای آنها بیان کردیم و حقایق روشن شد، این شیطان است که کفر و گمراهی را در نظر اینها زیبا کرده است که به سمت گمراهی کشیده بشوند و از دین خارج بشوند.
📌4. «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ». این آیه دربارۀ کفر به خداوند است، ولی کفر ظاهری نه واقعی. شأن نزول آیه هم ماجرای عمار است که وقتی پدر و مادرش بر اثر شکنجهها کشته شدند، او پذیرفت و بهطور ظاهری اظهار کفر کرد و گفت: از دین و ایمان دستبرداشتم. قرآن در اینجا میخواهد بگوید اگر این اظهار کفر واقعی و باطنی نبوده است، هیچ اشکالی ندارد و بنابراین این آیه هم ربطی به مجازات ندارد.
📌5. «کيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ». از این آیه چنین برمیآید که برای این افراد، ایمان کاملاً جا افتاده بوده است و فقط لقلقۀ زبان و در اثر تبلیغات و شایعات نبوده است. همچنین آیۀ 25 سورۀ محمد(ص) که در بالا گفته شد: «مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» به این معنی است بعد از اینکه هدایت برای آنها کاملاً روشن شد، به کفر گراییدند. اینطور نبوده است که پدرانشان چیزی گفته باشند و حقایق برای آنها روشن نشده باشد و آنها با شبههها مواجه باشند، بلکه دربارۀ کسانی است که ایمان آوردهاند و ایمان آنها هم کاملاً بر مبنای بینات روشن است و بعد از آن کافر میشوند. خدا میفرماید: چطور میتوان اینها را هدایت کرد، درحالیکه حقایق برای آنها کاملاً روشن و واضح است. در اینجا هم بحثی از مجازات نیست.
✔️حکم ارتداد در روایات🔻
🔸دربارۀ موضوع ارتداد، روایاتی نقل شده است که پیش از ذکر روایات، توجه به چندنکته لازم است: نکتۀ اول اینکه ظاهر این روایات، با آیات مغایرت دارد. حال ممکن است کسی بگوید تفسیر و تبیین قرآن، با ائمه(عهم) است و بنابراین اگر امام(ع) بگوید: مجازات دنیوی هم دارد، در واقع تفسیر آیه را بیان کرده است، اما در اینجا چندمبنا با این روایات مخالف است: یکی اینکه آیا میتوان در چنین امور مهمی به روایات استناد کرد یا نه؟
🔸کسانی مانند سیدمرتضی و دیگران قائلاند که خبر واحد حجت نیست و شاید از این باب بتوان پذیرفت که این روایات نمیتوانند در مقابل آن آیات مقاومت کنند. مبنای دیگر، مبنای مرحوم آقای خوانساری است که معتقد است حدود در دوران غیبت اجرا نمیشود و باید خود امام آن را اجرا کند. اگر شرایط حکومت فراهم بود، امام هم حکومت تشکیل داد و اگر خود امام مصلحت دانست، میتواند حکم را اجرا کند و الا ما نمیدانیم.
🔸حال اگر این مبانی را درست بدانیم که هیچ؛ ولی اگر ما باشیم و همین مبنای مشهور که روایت و خبر واحد را حجت میداند، در آن صورت این روایات چطور است؟ من روایات را به چهاردسته تقسیم کردهام:
1⃣ الف) روایاتی که بین مرتد فطری و ملی تفاوت قائل است که البته این از اختصاصات شیعه است و اهل سنت چنین تقسیمی ندارند و مرتد را یکجور میدانند. حال در اختلافی که بین مذاهب مختلف اهل سنت است، یا معتقدند باید توبه کند یا حکم او را اعدام میدانند، ولی در میان شیعه، مشهور این است که به مرتد فطری و مرتد ملی تقسیم کردهاند. مرتد فطری احکام سخت دارد و حتی با وجود توبه، حکمش مرگ است و هیچ راه دیگری نیست. البته برای اثبات ارتداد او شرایط خیلی سختی گذاشتهاند. مثلاً مرحوم محقق اردبیلی شرایط سختی برای مرتد فطری گذاشته است، مانند اینکه در زمان انعقاد نطفۀ این شخص، پدر و مادر او حتماً باید مسلمان باشند و تا زمان بلوغِ این بچه، همچنان در اسلام باقی مانده باشند و خود این شخص هم بعد از اینکه بالغ شد، اظهار ایمان کرده باشد. اگر هریک از این شرطها نباشد، دیگر مرتد فطری بهشمار نمیرود.
🔸به بیان دیگر اگر پدر و مادر این شخص، غیر مسلمان بودند و بعد، مثلاً در سن یکسالگی او مسلمان شدند، او مرتد فطری نیست؛ چراکه پدر و مادر، در هنگام انعقاد نطفه، مسلمان نبودند؛ یا اگر پدر و مادر در زمان انعقاد نطفه، مسلمان بودند ولی بعد در سهسالگی این بچه از دین برگشتهاند، اگرچه خود او بعداً مسلمان شده باشد، باز هم مرتد فطری نیست؛ برای اینکه یک شرط این بود که پدر و مادر باید همچنان تا بلوغ او مسلمان باشند.
📌سؤال این است که مرحوم محقق چرا این شرایط سخت را گذاشته است؟
🔸اینها همه ناظر بر این است که شخص، هم در زمان انعقاد نطفه و مسئلۀ ژنها و تأثیر ژنتیک در محیط کاملاً درست بوده باشد و پدر و مادر مؤمن باشند و هم در طول دوران طفولیت، پدر و مادر مسلمان باشند و او با اسلام آشنا شده باشد. بعد هم خود او اظهار اسلام کرده باشد و بعد از اسلام برگشته باشد. به عبارت دیگر این شکل ارتداد، مطابق با آیۀ قرآن است که کاملاً با اسلام آشنا بوده است، دلایل برای او بهدرستی تبیین و آشکار شده است و هیچ عاملی که اسباب انحراف او را به وجود آورده باشد، پدید نیامده است. شاید میخواستهاند بدین وسیله بین آیات و روایات جمع کنند. بنابراین در این دسته از روایات، مرتد تقسیم شده است به مرتد فطری و مرتد ملی.
2⃣ ب) دستۀ دوم، روایاتی است که فقط بر مرتد ملی دلالت میکند نه بر مرتد فطری. هیچ بحثی از مرتد فطری ندارد.
3⃣ج) سومین دسته روایاتی است که اختلاف حکم مرتد فطری و مرتد ملی را بیان میکند و اینکه تفاوت این دو در چیست؟ چطور یکی قابل توبه است و دیگری نیست و امثال اینها.
4⃣د) دستۀ چهارم روایات هم هیچ تفصیلی دربارۀ مرتد فطری یا ملی ندارند و فقط حکم مرتد را بهطور مطلق بیان کردهاند.
🔸در همۀ این چهاردسته روایت، که در مجموع شاید 10-15 روایت باشند، فقط یکیدو روایت صحیحه داریم و بقیۀ روایتها یا مرسله است یا ضعیف است. از مجموع این روایات چنین برداشت میشود که مرتد کسی است که اولاً اسلام برای او شناختهشده باشد، به حقانیت دین پی برده باشد و هدف از ارتدادش، تخریب عقاید مردم باشد. بنابراین ارتداد، فقط عقیدۀ باطنی نیست. او میکوشد عقاید دیگران را تخریب کند و شرایط دیگر که در این روایات ذکر شده است.
ايت الله سيد ابوالفضل موسويان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ارتداد از نگاهي ديگر
نویسنده:/رضا احمدي
مفهوم ارتداد
ارتداد از واژه «الرّد» در لغت به معناي بازگشت است و در فرهنگ ديني بازگشت به کفر، ارتداد و ردّه ناميده مي شود. ارْتَدَّ ـــ ارْتِدَاداً [ردّ] الشيء: آن چيز را برگردانيد. از او خواست كه آن چيز را برگرداند. «ارتدَّ على عَقِبَيْهِ» به عقب باز گشت و «ارتدّوا على أعْقابِهم» به روش پيشينيان خود بازگشت يا بازگشتند. عن دينِهِ: از دين خود بازگشت و مرتد شد. ابن فارس مي گويد: گاهي اين کلمه به معناي تحوّل و دگرگوني استعمال شده. و قد ارتدَّ و ارتدَّ عنه: أيّ تَحـوّل و در قرآن آمده: (مَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ)[160] يعني از دين خود برگردد. از مرتد در لغت گاهي به: الرِّدّة هم تعبير شده و منظور رجوع از اسلام بوده است. وقتي گفته مي شده: ارتدَّ فلانٌ عن دينه؛ يعني إِذا كفر بعد إِسلامه. و ردَّ عليه الشىء؛ يعني چيزي را قبول نکرد مي گويند: رَدَّه إِلى منزله و رَدَّ إِليه جواباً: أَي رَجَع. و الرِّدّه به كسر راء، مصدر ردَّه يَرُدُّه رَدّاً و رِدَّة. و الرِّدَّهُ: الاسم من الارتداد.
در واقع ارتداد در معناي حقيقي خود ابزار انکار دين و تبليغ عليه آن از روي عناد و ستيز است، نه مبتني بر پايه استدلال و ناشي از شبهه و اشتباه، از اين رو مي توان گفت که فلسفه ارتداد عبارت است از: تبليغ عليه دين و در نتيجه تهديد نظم و اخلاق عمومي جامعه اسلامي.
آيت الله صانعي به مناسبت هاي مختلف به موضوع ارتداد پرداخته است. در پاسخ به استفتايي در سال 1378 و در مصاحبه هاي مختلف موضوع مرتد را تبييني ديگر کرده است. ایشان می فرمایند:
«مرتد کسي است که بعد از اظهار اسلام، خدا يا رسالت پيامبر را به نحوي انکار کند که به بي احترامي و هتک و تکذيب پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و نسبت غلط دادن به ميليون ها مسلمان برگردد، و اما کسي را که در حال تحقيق و تفحّص است، ظاهراً نمي توان حکم به ارتداد نمود، چه رسد به مسأله قتل و اعدام، بعلاوه قتل و اعدام از وظايف حاکم است که خود بايد موضوع و حکم را تشخيص دهد.»
فلسفه ي مجازات مرتد بر اساس برداشت از ديدگاه معظّم له
براساس تعريفي که آيت الله صانعي از مرتد ارايه مي نمايند (بر اساس برخي پرسش ها و نيز گفتگويي که نگارنده با معظم له داشته)، فلسفه ى مجازاتي مبتني بر آن تعريف تبيین مي شود. احکام اجتماعى بر اساس مصالح اجتماعى وضع مى شوند، شخص مرتد اگر تلاش خود را در شناخت حق کرده باشد در ارتداد خود، نزد خدا، معذور است و واقعاً در حيطه ى احکام فردى خود مجرم نيست. اما اگر در شناخت حق کوتاهى کرده باشد، در حيطه ى احکام فردى نيز مجرم است. هرگاه مرتد، ارتداد خود را به جامعه بکشاند، رفتار او در حوزه ى احکام اجتماعى قرار مى گيرد و ملاک احکام اجتماعى را پيدا مى کند و از اين ديدگاه مجرم است. اولاً: حقوق ديگران را ضايع کرده است، چراکه اذهان عمومى را دچار شبهه و شک مى کند و رواج شبهات در افکار عمومى باعث تضعيف روحيه ى ايمانى جامعه مى شود.
ثانياً: با قطع نظراز اين که حفظ روحيه ى ايمانى جامعه حق مردم است، اسلام آن را از مصالح اجتماعى مى داند. در حاليكه همه را به تعظيم شعائر دين ترغيب مي كند.
مجازات مرتد، کيفرى است که به جهت اختلالي که او در نظم جامعه ايجاد کرده، مستوجب آن مجازات است.
از سويي اختلال و آسيب اخلاقى و مذهبى و نيز نوعي تضييع حقوق عمومى است. ارتداد، تضعيف روحيه ى دينى جامعه است و از مصاديق ظلم مي باشد. هر عملي که موجب ضربه به روحيه، اعتقادات و ايمان عمومى گردد و موجب تضعيف آن شود، موجب مجازات است. وقتى تقدّس اين امور در جامعه شکسته شود، راه تحريف دين و نابودى آن باز مى شود. ارتداد مرتد به نوعي تضييع حقوق مردم است به همين خاطر تا زمانى که مرتد، ارتداد خود را اظهار نکرده است جرم اجتماعى مرتکب نشده است و مجازاتي او را تهديد نمي کند. مجازات، بيشتر جنبۀ بازدارنده داشته و اثبات ارتداد نيز امري دشوار است
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
سير تحول فتواي ارتداد در انديشه مرحوم آيتالله منتظري
منابع مكتوب باقي مانده از آثار علمي و فقهي آيتالله منتظري حكايت از آن دارد كه حضرت استاد طي چند مرحله به بازنگري موضوع ارتداد پرداخته و در هر مرحله با تصويري نو از موضوع مرتد به جمع بندي جديدي رسيده اند. اين تصوير جديد از موضوع بنابر ضرورت تناسب حكم و موضوع نتايج جديدي در پي داشته است.
دليل حكم مرتد در قرآن ظاهرنيست و در سنت نيز روشن نمي باشد در اجماع هم بحث روشني نشده است.
سير تحول فتوا
مرحله اول: پذيرش فتواي مشهور
اولين مجموعه فتواي منتشر شده از سوي آيتالله منتظري در چاپ اول رساله عمليه آن مرحوم در سال 1362 است. فقيه عاليقدر در مسئله 3031 همان نظر مشهور را پذيرفته: "مرتد، مسلماني است كه در حال بلوغ، عقل و اختيار خود از اسلام خارج شود و كفر اختيار كند
دوره دوم: تحول در افتا؛ افزودن قيد "قصد"
آيتالله منتظري در چاپ شانزدهم رساله عمليه خود در سال 1377 با تجديد نظر در بعضي مسايل ، شيوه جديدي در رساله راآغاز كرد.در ابتداي رساله مباحث فشرده اي از اصول عقايد به رساله افزود و به موضوعاتي مانند انتخاب دين و مسائل مبتلا به چون احكام شفعه، مضاربه، مشاغل و درآمدها، مسابقات و سرگرمي، معاشرت، نگاه و لمس و پوشش و...را به رساله قبلي افزودند يا مورد بازبيني قرار داده است.
در همين راستا، موضوع مرتد نيز مورد توجه قرارگرفت: تعريفي كه حضرت استاد در اين تجديد نظر آورده است بشرح ذيل مي باشد.
"مرتد، مسلماني است كه منكر خدا يا پيامبر يا حكم ضروري دين است، يعني حكمي را كه مسلمانان جزء دين اسلام ميدانند، مثل وجوب نماز و روزه و... با توجه به اين كه جزء دين است، انكار كند به نحوي كه منكر شدن آن حكم به انكار خدا يا پيامبر برگردد. هم چنين است اگر منكر معاد شود يا از نظر اعتقادي از خوارج يا نواصب و يا غلات گردد". در مسئله 321 در حكم ارتداد آمده است، "بلوغ"، "عقل"، "اختيار" و "قصد" معتبر است.8
ايشان در تعريف جديد مرتد، قيدهايي را مورد توجه قرار داده است:
الف-انكار خدا يا پيامبر و معاد؛
ب- انكار ضروري دين مثل نماز و روزه كه جزو دين است؛
ج- انكار مسائلي كه منجر به انكار خدا يا پيغمبر گردد.
د- افزودن قيد "قصد" زيرا در تعريف گذشته در حكم ارتداد، بلوغ، عقل، اختيار و قصد، معتبر مي دانستند.
ه-- ملحق شدن فرقي چون خوارج و نواصب به مرتد.
آيتالله منتظري در اين دوره بحث خروج از دين اسلام را چون فتواي اول خود مورد تأكيد قرار نداده بود بلكه انكار خدا و پيامبر و مسائلي كه منجر به انكار اين دو اصل و همچنين معاد مي گردد را موجب مرتد شدن دانستند.
مرحله سوم؛ تغيير عقيده منجر به ارتداد نميشود.
آيتالله منتظري در مرحله سوم بازنگري مسئله ارتداد در دهه هشتاد، به جمع بندي جديد و اجتهاد نويي رسيدند و تا پايان عمر بر همين اعتقاد بودند. در بازنگري چاپ بيستم رساله عمليه در سال 1384 در مسئله ارتداد به اين استنباط رسيدند كه تغيير عقيده منجر به ارتداد نميشود.
مسئله 3120: "مسلماني كه منكر خدا يا پيامبر شود، يا حكم ضروري دين را يعني حكمي كه مسلمانان جزء دين اسلام ميدانند مثل وجوب نماز و روزه، با توجه به اين كه جزو دين است انكار كند، به نحوي كه منكر شدن آن حكم به انكار خدا يا پيامبر برگردد، مرتد است؛ هم چنين است اگر منكر معاد شود يا از نظر اعتقاد، از خوارج يا نواصب و يا غلات گردد، ولي اگر كسي ضروري بودن بعضي از احكام ضروري دين براي او ثابت نشده باشد و بر اساس وجود شبهه، آن را انكار نمايد (به عنوان مثال، وجوب نماز را منحصر به صدر اسلام بداند و يا حجاب را از واجبات نداند و بر همين اساس آن را انكار نمايد) مرتد نميشود و حكم ارتداد در مورد او جاري نميگردد.
مسئله 3211: در حكم ارتداد، بلوغ، عقل، اختيار و قصد معتبر است. هم چنين بايد انكار او از روي جحد و عناد باشد. بنابراين، حكم ارتداد در مورد كسي كه در مسير تحقيق از براهين عقلي استفاده ميكند و احيانا به نتيجه گيري دست مييابد جاري نميشود و بعيد نيست گفته شود پديده ارتداد در صدر اسلام از بعضي توطئههاي سياسي عليه اسلام و جامعه مسلمانان حكايت ميكرده و صرفا به خاطر تغيير عقيده و اظهارآن نبوده است.
جمع بندي جديد از مسئله ارتداد از سوي آيتالله منتظري گرچه در ارائه تعريف ارتداد به همان تعريف مشهور ملتزم شده است، اما در بيان قيدها و وصفهايي كه براي موضوع قائل شده، تغيير عقيده را خارج ساخته است.
ابعاد جمع بندي جديد:
1- ملتزم شدن به تعريف مشهور (انكار ضروري يا آن چه منجر به انكار ضروري است)
2- تشكيك در ضروريهاي دين، چون نماز يا حجاب منجر به ارتداد نميشود.
3- قائل به چهار شرط: بلوغ، عقل، اختيار و قصد مرتد مي شوند.
4- انكار از روي عناد و دشمني با قصد ضربه زدن باشد.
5- حكم ارتداد در مورد كسي كه در مسيرِ تحقيقِ مبتني بر براهين عقلي است، گرچه به نتيجه خاصي برسد، اطلاق نميشود.
6- احتمال مي دهند كه پديده ارتداد در صدر اسلام بيشتر يك توطئه در جامعه اسلامي بوده باشد تا مسلمانان را دلسرد و يا مقهور سازد.
7- ارتداد به خاطر تغيير عقيده و اظهار آن نبوده است
تعريفي نو از ارتداد
سؤال 2506 در رساله استفتائات چنين است:
معناي ارتداد چيست ؟ آيا كسي كه در يكي از اصول دين يا احكام ضروري آن به هر دليل و علتي شك كند بدون اين كه بخواهد حقي را انكار نمايد، مرتد حساب ميشود؟
جواب : معناي ارتداد به عقب برگشتن است، يعني بعد از اسلام به كفر برگشتن؛ و كفر در مقابل ايمان است. و معناي ايمان صرف پيداشدن يقين و عقيده اي در بستر ذهن نسبت به مبدا و معاد و نبوت نيست، زيرا پيداشدن يقين و عقيده به چيزي، اختياري انسان نيست؛ در صورتي كه ايمان و كفر دو عمل اختياري ميباشند كه مورد پاداش و مجازات خداوند قرار ميگيرند، و اگر غيراختياري بودند پاداش و مجازات بر امر غيراختياري براي خداوند حكيم و عادل، قبيح بلكه محال ميباشد، بلكه ايمان به معناي التزام و پايبندي عملي و اخلاقي به عقيده اي است كه در قلب پيدا شده است؛ و كفر يعني انكار و عدم التزام به آن .
"كفر" به معناي پوشاندن امر واضح و روشن است؛ و لذا به "زارع" نيز كافر گفته ميشود، چون بذر را زير خاك ميپوشاند. پس كسي كه حق بودن اصول دين را يقين دارد و هيچ گونه شبهه اي در آنها نداشته باشد و با اين حال از روي عناد و لجاجت و يا تعصب، و يا انگيزه هاي سياسي، اقتصادي و غيره آنها را انكار كند و التزام عملي و اخلاقي نداشته باشد، او كافر ميباشد؛ زيرا امري را كه برايش روشن و قطعي است انكار نموده است . اما كسي كه يا درحال تحقيق است و يا در اثر ضعف مطالعه، يا القائات تشكيك كنندگان، و يا به دلايل ديگر در بعضي اصول يا فروع ضروري دين به شك ميافتد، بدون داشتن عناد و تعصب و لجاجت مرتد محسوب نميشود. اين معنا از آيه شريفه (اِنَّ الَّذِينَ ارتَدُّوا عَلَي ادبَارِهِم مِن بَعدِ مَا تَبَينَ لَهُمُ الهُدَي الشَّيطَانُ سَوَّلَ لَهُم)؛ (همانا كساني كه پس از روشن شدن حق و راه هدايت براي آنان به عقب برگشتند - و مرتد شدند - در دام شيطان قرار گرفته اند)، به خوبي استفاده مي شود؛ زيرا ارتداد را مقيد به تبيين و روشن بودن حق و هدايت براي اشخاص نموده است . آيات ديگر نيز به همين معنا دلالت دارد.
بنابراين اثبات ارتداد بسيار مشكل ميباشد، زيرا يقين و تبين از امور نفساني غير مشهود است و به صرف گفتن كلمه اي از روي شك و ترديد، و يا بدون قصد جدي انكار حق، كسي مرتد نميشود. و در مورد ارتداد و نيز ساير گناهاني كه موجب حد يا تعزير است اگر كوچكترين شبهه اي در ثبوت آنها باشد، حد و تعزير جاري نميشود
سؤال: آيا اگر فلاسفه و متفكرين به نقد دين بپردازند و پاسخهاي فقها را نيز نقد كنند و قانع نشوند، ميتوان آنها را معاند و مرتد دانست و اعدام كرد؟
جواب: نقد علمي -چه در مسائل ديني يا غير آن- غير از عناد و لجاجت بحق و انكار آن ميباشد. ملاك ارتداد، عناد با حق پس از روشن شدن آن است
سؤال: در قرآن امده است كه در دين هيچ اجباري نيست ولي در جاي ديگر آمده كه اگر دين خود راتغيير بدهيد مرتديد و به مرگ محكوم هستيد. شما اين تضادها را چه گونه توجيه ميكنيد؟
جواب: اولا درست است كه در قرآن كريم نفي اكراه در دين شده است و فرموده: (لاَ اِكرَاهَ فِي الدِّينِ)؛ (در دين اجبار و اكراه نيست) ولي در هيچ جايي از آن گفته نشده است كه مرتد محكوم به اعدام است و بايد كشته شود؛ و مجازات اعدام مرتد، تنها در بعضي از احاديث ذكر گرديده است.
و ثانيا: اين كه در دين اجباري نيست، به لحاظ اين است كه دين داراي اعتقاد و عمل بر اساس اعتقاد است و حصول اعتقاد موقوف به گونه اي استدلال و برهان ميباشد، و چه بسا بدون اختيار براي انسان حاصل ميگردد، و هيچ گاه به وسيله اكراه و اجبار پديد نميآيد.
و مراد از ارتدادي كه طبق بعضي از روايات، مجازات آن مرگ مقرر گرديده، اين است كه شخص پس از اين كه حقانيت توحيد يا نبوت پيامبر اسلام(ص) و يا برخي از ضروريات ديگر دين براي او ثابت گرديده، از روي عمد و عناد با حق، به مخالفت علني و آشكار برخيزد و بخواهد نظم جامعه را بر هم زند و اعتقادات ديگران را مورد طعن قرار دهد، كه چه بسا اين امر، كشف از توطئه اي پنهان از سوي مخالفان دين مينمايد. اما كسي كه در مسير تحقيق عالمانه، براي او نسبت به اصلي از اصول دين يا فرعي از فروع ضروري آن، شك و ترديد حاصل شده و يا به نتيجه اي ديگر رسيده است، مرتد محسوب نشده و حكم ارتداد را ندارد. در اين رابطه ميتوانيد به رساله حقوق اين جانب صفحه 51 مراجعه نماييد.
رابطه انكار ضروري و خروج ازدين
سؤال: آيا اگر مسلماني با استدلال، احكام عبادي اسلام را نپذيرد ولي به توحيد و نبوت و معاد و عدل و امامت معتقد باشد ميتوان او را از مسلماني خارج دانست؟ اگرنه، پس اين چه ضروري دين است كه تعطيل آن نميتواند سبب خروج از اسلام تلقي شود؟
جواب: اگر مقصود از نپذيرفتن، انكار عقيدتي باشد بايد گفت: صرف انكار ضروري اگر مسلتزم انكار اصول دين از قبلي نبوت نباشد موجب خروج از دين نميباشد و اگر كسي واقعا به اصول دين مذكور در سؤال، معتقد باشد اما به نظر خودش با استدلال به اين تنيجه رسيده است كه امروز انجام عبادات لازم نيست، چنين كسي هرچند تشخيص او باطل و خلاف حق است، اما موجب خروج او از دين نميشود و حتي حكم به فسق او نيز بعيد است. اما اگر ضمن قبول داشتن اصول دين، ضروري بودن عبادات را نيز قبول دارد و با اين حال، آنها را عملاً ترك ميكند، چنين شخصي فقط محكوم به فسق ميباشد؛ و اگر حكمي ضروري باشد و مسلمان با قطع و يقين به ضروري بودن، آن را انكار مينمايد، اين انكار كه برگشت به انكارنبوت كرده و نوعي لجاج و عناد است، موجب ارتداد و خروج از دين ميباشد
رضا احمدي
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
ایه ای از قران كه در حکم مجازات #ارتداد به آن استناد شده است، آيه 217 سوره بقره است.
وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ترجمه: و آنان پيوسته با شما مى جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند و كسانى از شما كه #از_دين_خود_برگردند و در حال كفر بميرند آنان كردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مىشود و ايشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.
❇ايه به مسلماناني اشاره دارد كه تحت شرایط جنگ و فشار مشركان از دين خود برميگردند و بيان ميكند اگر چنين فردي تا زمان مرگ توبه نكند و در حال كفر بميرد، اعمال دنيوي او حبط و تباه شده و در اخرت هم از اصحاب اتش خواهد بود.
👈نکته قابل توجه اینکه قران، برگشت از دين را تعريف نكرده و شاخصی برای ان ارایه نداده است بنابراين همان تعريف و تشخيص #عرف، ملاك است و در عرف نیز انکار یک حکم دین را حتی اگر ضروری دین باشد به منزله تغییر دین و بازگشت از دین تلقی نمی کنند. لازمه صدق عنوان مرتد، اقرار و اظهار فرد به برگشت از دين و عملکرد بعدی او است . در اين ايه هم تغيير دين چون در اثر فشار و ازار و به خواست دشمن صورت گرفته، لذا اين امر بايد اظهار و اعلان شود تا دشمن به خواست خود یعنی پیروزی سیاسی و عقیدتی بر مسلمانان و تغییر دین برسد. البته این اقرار لسانی باید همراه با خواست درونی باشد چرا که با توجه به مجاز بودن تقیه و کتمان دین به منظور حفظ جان در برابر دشمن، حتی اقرار لسانی به ارتداد هم درصورتیکه قلبا فرد هنوز بر دین خود باقی مانده باشد، ارزش دینی نداشته و موجب ترتب کفر بر وی نمیشود. بنابراین لازمه صدق عنوان ارتداد طبق این ایه ،بروز صریح خارجی آن همراه با خواست قلبی میباشد. و علت مجازات شدید اخروی ان نیز تبعات منفی روانی این امر یعنی تغییر دین تحت فشار مشرکان، بر سایر مسلمانان میباشد. |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
⭕️انسان در زمانيكه مشغول #تحقيق و #تفكر براي شناخت #حق از #باطل ميباشد، #مصداق_كافر و مشمول #مواخذه_نيست.
🔸فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ «76» انعام پس چون شب بر او پرده افكند ستارهاى ديد، گفت: اين پروردگار من است. پس چون غروب كرد، گفت: من زوال پذيران را دوست ندارم.
❓سئوال: چطور مى توان باور كرد كه ابراهيم (عليه السلام ) كراتى از اجرام فلكى را مدبر و رب خود فرض كند و آنگاه در آن بحث نموده به اشتباه خود پى برده باشد، و حال آنكه ابراهيم از پيغمبران بزرگ است.
✅جواب اين سؤ ال اين است كه :
👈آرى، از ظاهر اين فرض كردن و سپس در آن فرض خدشه نمودن، همين معنا استفاده مى شود، چون طبعا #علم به نتيجه برهان پس از اقامه برهان پيدا مى شود. ليكن اين معنا به مقام نبوت ابراهيم (عليه السلام ) ضررى نمى زند. براى اينكه اين داستان مربوط به سرگذشت دوران كودكى ابراهيم (ع) است، و معلوم است كه در چنين دورانى دل آدمى نسبت به مساله #توحيد و ساير معارف اعتقادى، مانند صفحه سفيد و خالى از نقش و نوشتهاى از هر نقش مخالفى خالى و فارغ است، ⬅️و آدمى هر كه باشد در اين دوران وقتى شروع به كسب #معارف مى كند، ناچار چيزهايى را اثبات و چيزهاى ديگرى را انكار مى كند تا آنكه سرانجام به عقايد صحيح مى رسد، و چنين كسى در اين نفى و اثباتها و افكار پريشانى كه دارد مورد مؤ اخذه قرار نمى گيرد، براى اينكه هيچ انسانى در بين دو مرحله ابتداى تميز و مرحله رسيدن به معرفت كامل و علم به حق خالى از چنين افكارى نيست، و هر انسانى را كه فرض كنيم، چنين روزهايى را در زندگى خود دارد، چرا كه اگر نميداشت و لحظاتى را كه در آن لحظات از قصور جهل به مرحله علم به عقايد حقه مى رسد به خود نمى ديد عقلش او را مكلف به بحث و نظر در عقايد نمى كرد، و حال آنكه وجوب بحث و كنجكاوى در عقايد و تحصيل اعتقاد صحيح از ضروريات عقلى است. ⬅️و اگر در قرآن كريم افرادى از بشر مانند مسيح و يحيى (عليهماالسلام ) را مى بينيم كه قبل از رسيدن به چنين دورانى و بدون احتياج به نفى و اثبات، عقايد حقه را دارا بوده اند، در حقيقت افرادى خارق العاده و استثناء از اين سنت عمومى بوده اند، و وجود اين افراد استثنايى باعث نمى شود كه بگوييم هر انسانى اينطور است، يا هر پيغمبرى اينگونه آفريده شده است
❇❇خلاصه اينكه : انسان از همان روزهاى اول كه جان در كالبدش دميده مى شود، واجد شرايط تكليف به كسب عقايد حق و انجام اعمال صالح نيست، بلكه اين استعداد و دارا بودن شرايط تكليف به طور تدريج در وى پديد مى آيد. 👈پس اگر بگوييم به طور كلى زندگى بشر به دو مرحله تقسيم مى شود: ↩️يكى مرحله قبل از #بلوغ كه واجد صلاحيت #عقايد صحيح نيست و ↩️ديگرى مرحله بعد از آن كه داراى چنين صلاحيتى مى شود، درست گفته ايم. وقتى معلوم شد كه اين حكم كلى ما صحيح است، قهرا بايد قبول كرد كه بين اين دو مرحله لحظاتى فاصله است كه در آن لحظات #عقل آدمى او را مكلف مى كند كه با هدايت فطرتش و از طريق #استدلال، اعتقادات صحيح را تحصيل نمايد، يعنى به او اجازه مى دهد كه يكبار خود را و ساير موجودات جهان را بدون پروردگار فرض نموده، و بار ديگر داراى صانعى يگانه دانسته و در بار سوم شريكى براى آن صانع فرض نموده، آنگاه نيك بنگرد كه آيا آثار مشهود در عالم، كداميك از فرضيههايش را تاييد مى كند تا به همان معتقد شود و فرضيه هاى ديگرش را دور بياندازد. 👈👈چنين كسى مادامى كه استدلالش تمام نشده و به نتيجه نرسيده، #تكليفش يكسره نشده است، و نمى توان چنين كسى را #مسلمان و يا #كافر ناميد، زيرا او به اصطلاح از مقسم كفر و دين بيرون است، چون هنوز به يك طرف قطع پيدا نكرده است
📚تفسير الميزان
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.