تفسير و تدبر قرآن انلاين-تالارگفتگوي قرآن پویان
»
پرسش و پاسخ و تحقيقات قرآني
»
پرسش و پاسخ قرآني
»
عالم ذر چيست؟ آيا از انسانها قبل از تولدشان در اين دنيا، اقرار و پيماني گرفته شده است؟
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 2,117
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
يكي از موضوعات مورد بحث در علوم اسلامي، وجود عالم ذر است. عالمي كه از همه انسانها اقراري مبني بر وحدانيت و ربوبيت خداوند گرفته شده است.
ايا در قران اين موضوع تاييد شده است؟
مهمترين ايه مورد استناد در اين موضوع، ايه 172 سوره اعراف است.
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ ﴿۱۷۲﴾
و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم گفتند چرا گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم (۱۷۲)
علامه طباطبايي در تفسير الميزان چنين گفته است:
انسان در هر منزلى از منازل انسانيت قرار داشته باشد از ناحيه ذات خود اين احساس را مى كند كه براى او پروردگارى است كه مالك او و مدبر امور او است ، و چطور ممكن است اين احساس را نداشته باشد با اينكه احتياج ذاتيش را درك مى كند؟ و چگونه تصور دارد كه شعور او حاجت را درك بكند و ليكن آن كسى را كه احتياجش به او است درك نكند؟ پس اينكه فرمود: (( الست بربكم (( بيان آن چيزى است كه بايد به آن شهادت داد، و جمله (( بلى شهدنا(( اعتراف انسانها است به اينكه اين مطلب را ما شاهد بوديم و چنين شهادتى از ما واقع شد.
و لذا بعضى گفته اند آيه شريفه اشاره است به آن مواردى كه انسان در زندگى دنيايش به احتياج خود در جميع جهات زندگى و متعلقات و لوازم و احكام وجودش پى مى برد، و معنايش اين است كه ما بنى آدم را در زمين خلق كرديم و ايشان را در اقطار زمين پراكنده نموده و با توالد و تناسل از يكديگر متمايزشان ساختيم ، و ايشان را به محتاج بودن و مربو بودنشان واقف ساختيم و در نتيجه همه به اين معنا اعتراف كرده و گفتند: (( آرى ما شاهديم كه تو پروردگار مايى
بهر حال آيه (( و اذ اخذ ربك من بنى آدم ...(( دلالت دارد بر اينكه تمامى افراد بشر مورد اين استشهاد واقع شده ، و يكايك ايشان به ربوبيت پروردگار اعتراف نموده اند و ذيل آن و همچنين آيه بعدش يعنى جمله (( ان تقولوا يوم القيمه انا كنا عن هذا غافلين (( و جمله (( او تقولوا انما اشرك آباونا من قبل و كنا ذريه من بعدهم افتهلكنا بما فعل المبطلون (( غرض از اين اخذ و استشهاد را بيان مى كند.
( ان تقولوا يوم القيمه انا كنا عن هذا غافلين (( خطاب در اين جمله به مخاطبين در جمله (( الست بربكم (( و به همان كسانى است كه گفتند: (( بلى شهدنا(( و به مقتضاى اين آيه بشر در قيامت اشهاد و خطاب خدا و اعتراف خود را به معاينه مى بيند و درك مى كند، هر چند در دنيا از آن و از ما سواى معرفت غافل بوده آرى ، در روز قيامت كه بساط بر چيده مى شود و شواغلى كه انسان را از اشهاد و خطاب خدا و اعتراف درونى خود غافل مى ساخت از بين مى رود و پرده هايى كه ميان بشر و پروردگارش حائل بود برچيده مى شود، بشر به خود مى آيد و دوباره اين حقايق را به مشاهده و معاينه درك مى كند، و آنچه را كه ميان او و پروردگارش گذشته بود به ياد مى آورد.
خواننده محترم اگر در آيه مورد بحث يعنى آيه (( و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم ...(( به خوبى دقت بفرمايد خواهد ديد كه آيه اشاره مى كند به تفصيل حقيقتى كه آيات فوق بطور اجمال به آن اشاره داشت ، اشاره مى كند به يك نشات انسانى كه سابق بر نشات دنيايى او است ، اين نشات است كه خداوند در آن بين افراد نوع انسان تفرقه و تمايز قرار داده و هر يك از ايشان را بر نفس خود شاهد گرفته است كه (( الست بربكم : آيا من پروردگار شما نيستم ؟ قالوا بلى گفتند آرى (( اين است معناى آيه شريفه و ديگر آن اشكالاتى كه بر كلام مثبتين عالم ذر وارد مى شد بر آن وارد نمى شود، ايشان از آيه و روايات ، عالم ذرى فهميده بودند كه تقدم زمانى بر اين عالم دارد، ليكن در معنايى كه ما از آيه شريفه و از ساير آيات فهميديم تقدم زمانى نيست ، نشاتى است كه به حسب زمان هيچ انفكاك و جدائى از نشات دنيوى ندارد، بلكه با آن و محيط به آن است ، و تقدمى كه بر آن دارد مانند تقدم (( كن (( بر (( فيكون (( است ، پس آن محذورها و اشكالاتى كه در تقدم زمانى بود در اين وجه راه ندارد. پس آنچه كه از دو آيه مورد بحث بدست آمد اين شد كه خداى سبحان نسل بشر را از يكديگر متمايز كرده و بعضى (فرزندان ) را از بعض ديگر (پدران ) اخذ نموده آنگاه همه آنان را بر خودشان گواه و از همه بر ربوبيت خود پيمان گرفته ، پس هيچ فردى از سلسله پدران و فرزندان از اين اشهاد و از اين ميثاق غافل نمانده تا آنكه بتوانند همه ايشان به غفلت و يا فرزندان به شرك و عصيان پدران احتجاج كنند و خود را تبرئه نمايند.
و لذا عده اى از مفسرين گفته اند: مقصود از ظرف (( اذ(( در جمله (( و اذ اخذ ربك (( دنيا است ، و اين دو آيه اشاره دارند به سنت خلقت الهى ، آن سنتى كه خداوند در خلقت انسان در دنيا جارى نموده ، چون خداى سبحان ذريه انسان را از پشت پدران بيرون و به ارحام مادران منتقل و از آنجا به دنيا مى آورد، و همگى را در خلال زندگيشان بر نفوس خود گواه گرفته ، و آثار صنع و آيات وحدانيت خود را به همه ايشان ارائه مى دهد، و آنان را به وجوه احتياجات كه از همه طرف ايشان را احاطه و مستغرق نموده واقف مى سازد، و از همين راه به وجود و وحدانيت خود راهنمائيشان مى كند، گويا در اين شرايط ايشان را مخاطب قرار داده و مى فرمايد: آيا من پروردگار شما نيستم ؟ و ايشان به زبان حال جواب مى دهند: چرا، ما خود به اين معنا شهادت مى دهيم ، و معترفيم كه توئى رب ما و به غير از تو ما را ربى نيست .
و خداوند اينكار را كرد تا در روز قيامت عليه او احتجاج نكنند و نگويند: ما از معرفت تو غافل بوديم ، و يا ذريه ايشان نگويند كه پدران ما مشرك شدند و ما را مشرك بار آوردند، و ما هيچگونه معرفتى به اين مطلب نداشتيم .
همين عده از مفسرين رواياتى را كه دلالت بر عالم ذر دارد و مى گويد: (( خداوند ذريه آدم را از پشت او بيرون كشيده و ايشان را كه به شكل ذره هايى بودند عليه خود آنها گواه گرفته و خود را به ايشان شناسانيد، و از آنان بر ربوبيت خود گواه گرفت و بدين وسيله حجت را بر ايشان تمام كرد(( طرح نموده و آنها را حجت ندانسته و در ابطال دلالت اين دو آيه بر عالم ذر و طرح روايات مزبور و مخالفت آنها با ظاهر قرآن وجوهى ذكر كرده اند كه ذيلا ايراد مى گردد. و اذ اخذ ربك (( يعنى بيان سابق را براى اهل كتاب تتميم نموده و داستان اخذ ميثاق را بر ايشان نقل كن و يا براى مردم نقل كن آن بيانى را كه اين سوره بخاطر آن نازل شده و آن اين است كه براى خدا عهدى است بر گردن بشر كه از آن عهد بازخواست خواهد كرد، و اينكه بيشتر مردم با اينكه حجت بر ايشان تمام شده به آن عهد وفا نمى كنند.
ذكر كن براى مردم موطنى را كه در آن موطن خداوند از بشر از صلب هايشان ذريه شان را گرفت ، بطورى كه احدى از افراد نماند مگر اينكه مستقل و مشخص از ديگران باشد، و همه در آن موطن جدا جداى از هم اجتماع نمودند، و خداوند ذات وابسته به پروردگارشان را به ايشان نشان داد، و عليه خود گواهشان گرفت ، و ايشان در آن موطن غايب و محجوب از پروردگارشان نبوده و پروردگارشان هم از ايشان محجوب نبود، بلكه به معاينه ديدند كه او پروردگارشان است ، همچنان كه هر موجود ديگرى به فطرت خود و از ناحيه ذات خود پروردگار خود را مى يابد بدون اينكه از او محجوب باشد.
و اين معنا، ظاهر برخى از آيات قرآنى از قبيل آيه (( و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم (( است .
(( الست بربكم قالوا بلى شهدنا(( - همانطورى كه گفتيم اين خطاب و جواب از باب زبان حال نيست ، بلكه خطابى است حقيقى و كلامى است الهى ، مگر كلام چيست ؟ كلام عبارت است از (( القائاتى كه بر معناى مورد نظر دلالت كند(( و خداى تعالى هم كارى كرده و در نهاد بشر القائاتى كرده است كه بشر مقصود خدا را از آن فهميده و درك مى كند كه بايد به ربوبيت پروردگارش اعتراف نموده و به اين عهد ازلى وفا كند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 8 صفحه : 420
كلمات كليدي: عالم ذرات الست اخذ ميثاق
|
 1 کاربر از ali برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 2,117
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
عالَم ذرّ
آیه 172 سوره اعراف به صراحت می¬گوید خداوند در یک برهه از زمان از تک¬تک افراد بشر اعتراف گرفت که آیا او پروردگارمان هست یا نه و ما اعتراف کرده¬ایم که بله شما پروردگارمان هستید.
مفسران ارجمند درباره این آیه خیلی بحثهای متفرق و متنافری فرموده¬اند اما آنچه که ما در پاراگراف دوم همین سوره عرض کرده¬ایم [که موضوع سجده ملائک بر آدم، سجده آنها به «آدمِ نرم¬افزاری» بوده و نه بر «آدمِ سخت¬افزاری» ]موضوع این آیه را توضیح می¬دهد.
بعبارت دیگر، «آدمِ عالَمِ نرم¬افزاری»، «استعداد آدمیت» است و همه افراد بنی¬آدم نیز در استعداد او هست که بتدریج از حالت استعداد (بالقوه) به واقعیت (بالفعل) تبدیل می¬شود. اعتراف مذکور در عالمِ نرم¬افزاری کاملاً مفهوم است. یعنی عقل ما که اصل وجود ماست همراه با سایر موجودات اعتراف به ربوبیت خداوند متعال دارد .
اما دل ما وقتی که به چیزی که بنظرش خیر یا شر می¬رسد( برای جلب آن خیر یا دفع آن شر) ممکن است پا روی آن عقل بگذارد . اما اگر خیر و شری مزاحم عقل نباشد (مانند همان حالت ایزوله عالم نرم¬افزاری) اعترافِ عقلِ هر کس با اعتراف تمامِ ذراتِ عالمِ وجود یکسان و هماهنگ است.
موضوع مهم دیگر این است که ما مسلمان هستیم و این اعتقاد را داریم که هرچه در قرآن است بدون کم و کاست قول خود وجود مقدس خداوند است و (از جمله این آیات را) باور میکنیم چون در قرآن است و گرنه این نگارنده به یادم نمی آید که خداوند از من چنین اعترافی گرفته باشد ، و قیاس به نفس میکنم که هیچکس دیگری نیز چنین خاطره ای ندارد ، با وجود این ، این نوع اعتراف گرفتن چه فایده ای برای «دادگاه»ی شدنِ کسانی در روز قیامت دارد؟
ما میگوئیم حتما چنین فایده ای دارد زیرا در قرآن ذکر شده است که چنین فایده ای دارد ، و پس از اینکه موضوع را به عنوان یک اعتقاد تلقی کردیم آنگاه به این فکر میکنیم که « چگونه» فایده خواهد داشت ، و وقتی که به اینجا رسیدیم کارمان آسان خواهد شد ، زیرا میتوانیم به خویش چنین جواب دهیم که آن جریانِ اعتراف گیری مطابق یکنوع ضبط ویدئوئی یا سه بعدی در جائی موجود است که برای هرشخص قابل نمایش خواهد بود
از تفسير اقاي جمال گنجه اي
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 2,117
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
اينكه آدميان پيش از تولد، گونه اي شعور داشتند كه خدا از انها اعتراف گرفته، گماني است بيجا.زيرا هيچ كس،چنين جرياني را به ياد ندارد
و چون پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريّه ى آنان ]: فطرت هاشان را در بلنداى ديده تكوين[ برگرفت و ايشان را بر خودهاشان به گواهى گرفت (و گفت:) «آيا پروردگار شما نيستم؟» اينان (در بعد تكوينشان با زبان حالشان) گفتند: «چرا، گواهى داديم.» تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين (امر) غافل بوده ايم172 يا بگوييد: «تنها پدران ما از پيش مشرك بودند و ما فرزندان و نوادگانى ناچيز (و گوش به فرمان) پس از ايشان بوديم. آيا پس ما را به خاطر آنچه باطل كنندگان (حكم فطرت و عقل و شريعت) انجام داده اند هلاك مى كنى؟» 173
آيات 172 و 173 ـ اين آيه كه به آيه «ذَر» معروف است و به گمان بسيارى درباره عالم ذر است، كه گوئى آدميان پيش از تولّد به گونه اى شعور و تكليف داشته اند، كه خدا با آنان سحق گفته و از آنها در وحدانيّت خود اعتراف جسته!
اين خود گمانى است بيجا، زيرا هيچ كس هرگز چنان جريانى را به ياد ندارد تا عليه او حجّتى ربّانى باشد. و اين چگونه حجّتى است كه هرگز به ياد كسى نيست، تا به هنگام تكليف و انحرافش در جهان تكليف دليلى عليه او باشد، بلكه اين آيه همچون آيه سى ام سوره روم بيانگر حكم توحيدى فطرت است، و فطرت هم كه زير بناى روح و عقل مى باشد نخستين و آخرين پايه و مايه و زيربناى انسانيت انسان هاست كه با او از آغاز بحالت وحياتى همچنان با هر انسانى پايدار است.
اين فطرت زير بناى روح و كل ابعاد روحى آدمى است، كه عبادتش، تفكر و تدبرش، لبش، صدرش، قلبش، و فوآدش، و بالاخره خفى و اخفاى روحيش زيربناى اين پايه زيرين انسانى است.
و از جمله مشكلات قطعى عالم ذَرْ اين است كه ذَرْ در لغت عربى به معناى مورچه مى باشد، و آيا انسانها پيش از آفرينششان مورچگان بوده اند، كه خدا با آنان چنان سخنى مبادله كرده است؟ كه اين حالت مورچگى شايسته تر از حالت تكليفى انسان مى باشد، گاه از اين زير بناى انسانيت تعبير به فطرت مى شود، و گاهى هم چنانكه در آيه مورد بحث آمده ذريه انسان ناميده شده
و اينجا "من ظهورهم" بيانگر پشتهاى ارواح انسانها است، و چنانكه بدنهاشان كه داراى پشت و صُلب و زير بناى سازمان بدنى آنها است، براى ارواحشان نيز كه داراى پشتهاى زير بناها بنام فطرتها و يا به عبارتى ديگر ذريه ها است،
و «ذُريّتهم» اشاره به همين حقيقت مى باشد زيرا «هُم» همان ارواحشان، و ذريّه اين ارواح همان فطرتهاشان مى باشد، كه به هنگام آفرينش هر كدام اين زير بناى اصلى انسانيّت روح ـ همچون زير بناى انسانيّت جسم ـ برقرار است «و ذريتهم» خود به اصطلاح اضافه اى است خودى، يعنى انسانها از هنگام ذريه و فطرت يافتن، مثل «ذريتهم» در سوره يس كه خود اشاره اى است بس بليغ كه انسانهاى زمان نزول قرآن در صلبهاى پدران و ترايب مادران، كشتى نشينشان در زمان نوح به حالت ذريه بوده اند چنانكه آيه «يس» بر اين مطلب گواه است، كه ما به هنگام طغيان سيل جهانشمول در زمان نوح اينان را در كشتى حمل كرديم، و شايد «بنى آدم» اضافه بر كل فرزندان آدم خود آدم را نيز در بردارد، كه به معناى آدم و همه فرزندانش باشد.
تفسير فرقان ،سوره اعراف ايت اله صادقي تهراني
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 2,117
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
اعراف:172 : اعتراف مذكور در ايه 172 اعراف،نه به زبان معمول، بلکه به زبان عقل و فطرت است
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُـولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ
و [به ياد آر] آنگاه که پروردگارت از پشت فرزندان آدم نسلشان را برگرفت [=نژادشان را از سلولهاي جنسي خودشان تداوم بخشيد] و آنان را بر [چگونگي پيدايش] خود گواه گرفت [و از آنها اعتراف طلبيد که] آيا من پروردگار [=صاحب اختيار و آفريننده] شما نيستم؟ گفتند: آري، گواه بودهايم! [چنين اعترافي به زبان عقل و فطرت براي اين است] تا روز قيامت نگوئيد ما از اين حقيقت [=تولد و تناسل خود] غافل بوديم. 231
______________
231- چنين گفتگوئي نه به زبان معمول، بلکه به زبان عقل و فطرت است که هر انساني از زن و مرد و عالم و عامي شاهد اين واقعيت است که آدمي چگونه متولد ميشود و نسل او چگونه ادامه مييابد. اگر غير از اين بود، همواره کساني ادعا ميکردند که آفريدگار عالميان فرضاً بُتها يا متوليان مذهبي يا اربابان زر و زور بودهاند. مشرکين معاصر پيامبر اسلام و ديگر پيامبران نيز اگر رحمانيت و ربوبيت (صاحب اختياري و تدبير امور) را به بُت:ها يا طاغوتها نسبت ميدادند، نميتوانستند آفرينندگي خدا را انکار کنند! هر چند در روزگاران گذشته بر کليات اين امر گواه بودند، امروزه به مدد کشفيات علم ژنتيک، شگفتيهاي حيرتآور مراحل تکاملي جنين و تحولات آن، نظام پيچيده آفرينش را براي ما آشکارتر کرده است.
از تفسير اقاي عبدالعلي بازرگان
|
|
|
|
رتبه: Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/07/06 ارسالها: 27
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
ذر در لغت به دو معنی آمده است، مورچۀ ریز و ذرات پراکنده در هوا. منشأ نامگذاری دوران قبل از دنیای انسان به عالم ذر، روایاتی است که از اهل بیت(ع) صادر شده است.
دربارۀ خلقت انسان از گل آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارد و روشن میشود که از نظر قرآن همۀ انسانها از خاک یا از گل در قالب ذرهای نادیدنی خلق شدهاند و در همان عالم بود که امانت الهی بر او عرضه شد و بر بندگی خدا و عدم بندگی شیطان از او پیمان گرفته شد.
همچنین طبق ایه 28 سوره بقره، دوران موت انسان بر حیات مقدم بوده. بصراحت فرموده که شما ابتدا میت بودید. سپس برای ورود به این دنیا، این بدن را در اختیار انها قرار داد. لذا ارواح ادمیان پیش از ورود به دنیا افریده شده است.
چرا به این عالم .عالم ذر می گویند ؟ بخاطر اینکه در روایات ما خلقت انسان به جنبیدن ذره تشبیه شده وآن ذره اولیه انسان که خدا از گل آفریده را ذر می گویند.
آیا متظور از ذره همانDNAاست ؟ بعضا میگویند ممکن است منطور از DNAهمان ذر باشد ـدرDNAتمام کدهای اطلاعاتی فرد وجود دارد.
امروزه می توانند هویت هر کسی را از روی DNA تشخیص بدهند.
بنا بر توضیح یکی از محققان زیست شناسی. اگر اطلاعات DNAنوشته بشود،تبدیل به یک دایره العارف بزرگ می شود طینت انسان هم به همین صورت است یعنی تمام حقیقت وجودی انسان .که از آن تعبیر به من می شود همان طینت او که ذره کوچکی ست یا به عبارت دیگر همان « ذر» است
آن بدن ذرهای حاوی همۀ کدهای اطلاعاتی انسان است و برای ورود به زندگی دنیا به بدن پدر و مادر ورود پیدا میکند و در آنجا ساخت و ساز میشود و به سلول حیاتی به نام نطفه تبدیل میگردد؛ نطفه ای که امشاج است و استعدادهای نورانی و ظلمانی در وجود او به ودیعت گذاشته میشود تا زمینهای برای آزمون بندگی خالصانۀ خدای منان باشد و خویشتنداری در مسیر بندگی معنا پیدا کند. نطفۀ تشکیل شده در بدن مادر (قرار مکین) رو به رشد میگذارد و به علقه، مضغه و... تبدیل میشود تا اینکه به صورت طفلی متولد شود و دوران درس و بحث مدرسۀ دنیای خود را طی کند.
جالب است که بر اساس روایات و اشارات قرآن کریم برای احیاء انسانها در قیامت نیز همین مسیر طی میگردد و طینت افراد بشر در دل خاک قرار میگیرد و بارانهای مخصوصی زمینۀ رشد آنان را به صورت جنین فراهم میکنند تا این که با نفخ صور دوم از دل خاک بر آیندویرایش بوسیله کاربر 1399/10/12 10:47:25 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدمحسن میرباقری |
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
بحث عالم ذر از دیرباز تاکنون از جمله مباحث پرچالش میان مفسران قرآن کریم، متکلمان و فلاسفه مسلمان بوده است. ریشه این مسائل هم مربوط به آیه 172 از سوره اعراف و احادیث وارده پیرامون آن می باشد.
ملاصدرا آن را متعلق به عالَم عقول یا علم الهی می داند و معتقد است این عالم که در آن خداوند از همه اولاد آدم اقرار به ربوبیت خود را گرفته، مربوط به عالمی به نام عالم عقول مفارق است. به نظر صدرا، در عالم ذر همین وجودات نفسانی عالم دنیا به صورت بسیط و دارای وحدت جمعی موجود هستند و حقیقت توحید به انسان فهمانده شده است،
اما علامه طباطبایی می گوید این عالم همان نشئه ملکوتی انسان است که در عین اینکه جنبه ملکی دارد، اگر به وجود ملکوتی خود از راه دلش توجه کند، آن معارف کلی توحیدی را درک می کند.
جوادی آملی با وجود آنکه در مبانی فلسفی معتقد به حکمت متعالیه صدرایی است و خودش هم شاگرد بارز علامه طباطبایی است، اما در این زمینه، اندکی از استادان خود فاصله می گیرد و می گوید این عالم همان فطرت و سرشت انسان است؛ یعنی عالم ذر و میثاق، همان عالم فطرت و شهود قلبی است. به نظر او، هرگاه انسان به ساختار درون خود رجوع کند، چون خدا او را با سرمایه توحیدی خلق فرموده است، می تواند آن حقایق کلی توحید ربوبی را درک کند.
به نظر نویسندگان، سخن هر سه نفر از باب حمل شایع و مصداق به یک چیز برمی گردد وآن وجود نشئه ای به نام ذر، بدون تقدم زمانی و واجد تقدم رتبی و مکانی نسبت به عالم طبیعت است که در آن حقایق توحیدی بر انسان عزضه شده است، ولی آنچه که با ساختار کلام وحی و اشهاد انسان ها بر نفوس خویش سازگارتر می نماید، بیان علامه جوادی آملی است .
از مقاله مقایسه نظرات ملاصدرا، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی درباره عالم ذر
نویسندگان: محسن حبیبی محمدحسن مشکی
منبع: اندیشه علامه طباطبایی سال چهارم پاییز و زمستان 1396 شماره 7
استاد جواد آملی معتقد است که مراد از آیه , بیان واقعیت خارجی است و خداوند متعال به لسان عقل و وحی و با زبان انبیا, از انسان میثاق گرفته است ; در واقع موطن وحی ورسالت همان موطن اخذ میثاق است؛ یعنی در برابر درک عقلی که حجت باطنی خداست ومطابق است با محتوای وحی که حجت ظاهری است ، خدا از مردم پیمان گرفته است که معارف دین را بپذیرند.چنان که در سوره یس آیه۶۰ آمده است : الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان .
در قیامت هم خداوند به انسان می فرماید : من با دوحجت عقل ونقل ، ربوبیت خودو عبودیت تورا تبیین کردم .دیگر نمی توانید در آن روز بگوئید :ما از توحید وسایر معارف دین غافل ویا وارث شرک نیا کانمان بودیم ؛زیرا عقل از درون وانبیا از بیرون ،ربوبیت الله وعبودیت شمارا ،تثبیت کرده اند.
در توضیح بیان استادجوادی می توان گفت: برخی از مفسرین بر این باورند که عالم ذر یک عالم تمثیلی وغیر واقعی است ؛ برخی دیگر معتقدند که عالم ذر جهانی پیش از این دنیا می باشد که خداوند از انسانها در آنجا پیمان گرفته است.
استاد جوادی برخلاف این دو دیدگاه معتقدند که اولا عالم ذر یک واقعیت خارجی است نه واقعیت تمثیلی ؛ ثانیا عالم ذر پیش از این دنیا نیست بلکه در همین دنیا که دار تکلیف است واقع شده است . ایشان بر این نکته تاکید می کنند که پیمان عالم ذر به وسیله عقل که حجت درونی است ووحی که حجت بیرونی است گرفته شده است. به بیان دیگر اقرار عقل به ربوبیت خداوند از یک سو وبیانات وحی در موردربوبیت خداوند از سوی دیگر همان میثاق الهی وجهان ذر به شمار می آید.
سايت پرسمان دانشگاهيان
ویرایش بوسیله کاربر 1399/10/15 02:25:42 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,182 ![Iran (Islamic Republic Of) Iran (Islamic Republic Of)]() 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
فرمود: ﴿أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ﴾ که اين محاجّه خداست.
﴿قابل احتجاج نبودن معناي آيه در صورت حمل عهد در آن به اَزل﴾
اين عهد اگر همان عهد در عالَم ازل باشد كه برخيها گفتند, آنجا ممكن است چنين صورتي واقع شده باشد؛ ولي قابل احتجاج نيست. در سوره مباركه «اعراف» مسئله ﴿أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ﴾در آنجا گذشت كه اگر منظور از اين عالَم ميثاق يك عالم ديگري باشد اين قابل احتجاج نيست، زيرا عالَمي كه ياد هيچكس نيست چگونه انسان ميتواند در برابر آن, خودش را «محجوج» ببيند و چگونه ميشود حجّت اقامه كرد؟ به او بگويند مگر ما در عالَم الست از شما پيمان نگرفتيم؟ مگر شما در آنجا پيمان نسپرديد؟ ميگويد عالَم الست يادم نيست؛ لذا سيدناالاستاد اصرارشان اين است كه همه اينها به همين دنيا برميگردد؛
در دنيا خداي سبحان با سه زبان با انسان حرف ميزند: با زبان فطرت كه زبان دل است, با زبان عقل و استدلال و با زبان انبيا(عليهم الصلاة و عليهم السلام)، همه اينها حجّتهاي الهي هستند. اگر «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ»عقل و فطرت به يك حجّت برميگردند, نبوّت و ولايت و امامت اهل بيت(عليهم السلام) هم در يك رديف هستند و به يك حجّت برميگردند، ميشود «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ» با زبان هر دو حجّت, خداي سبحان با ما سخن گفت هم با زبان وحي و نبوّت با ما سخن گفت, هم با زبان فطرت و عقل و استدلال با ما سخن گفت، اما همه در دنياست; لذا ميشود استدلال كرد. فرمود: ﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ﴾؛که اين «إِذْ» ظرف و منصوب است به فعل محذوف «اُذكر»؛ يعني به ياد اين صحنه باشيد که در قيامت هم به همين صحنه استدلال ميكنند، اما آنجا اگر هم چنين چيزي شده باشد ما دليلي بر نفي نداريم، اما آن قابل استدلال و احتجاج نيست، براي اينكه يادمان نيست و وقتي يادمان نبود ما چه تعهّدي سپرديم؟! لذا اين احتجاجهايي كه در سوره مباركه «اعراف» هست يا همين سوره هست كه ﴿أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ﴾ بايد طوري باشد كه به زبان فطرت باشد, به زبان عقل باشد, به زبان وحي و كتاب و سنّت باشد كه انسان «محجوج» به اينهاست اينها را شنيده, ياد گرفته، تعهّد سپرده و ايمان آورده. خدا ميفرمايد مگر من از شما تعهّد نگرفتم كه شما شيطان را نپرستيد؟!
بنابراين «فتحصّل» آنجا هر چه واقع شد از اسرار عالَم ما به هيچ وجه دليل بر نفي نداريم، اما حجّت بودن شيئي و معاهدهاي و ميثاقي اين حتماً بايد در دنيا باشد كه شخص در دنيا مكلّف است و حجّت الهي بر او تمام است و ميفهمد.
﴿عالم ذرّ صحنه شهود حق و دنيا محل تعهد الهي﴾ حالا بياييم به سراغ عالَم «ذَرّ», عالَم «ذرّ»ي كه به هر كسي بگويند ميگويد من يادم نيست، به افراد عادي بگويند, به خواص بگويند, به اوتاد بگويند حالا يك وقت كسي جزء انبيا و ائمه(عليهم السلام) است كه حساب آنها جداست؛ اين ميگويد من يادم نيست که من درچنين صحنهاي تعهّد سپرده باشم؛ آن وقت ما بياييم بگوييم كه در عالَم «ذرّ» شما تعهّد سپردي كه خلاف نكني و حالا كه خلاف كردي به جهنم ميروي, ميگويد من عالَم «ذرّ» نميدانم چيست و گذشته از اينكه در عالَم «ذرّ» سخن از تعهّد نيست، سخن از ارائه حق است. خدا خودش را نشان داد، گفت من هستم يا نيستم؟ همه گفتند بله هستي. سخن از زبان وحي و نبوّت و عقل و اينها نيست؛ در آن روز كه ﴿أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ﴾ اين بيپرده از حرم غيب بيرون آمده ﴿قالُوا بَلي﴾. بعضي از بزرگان ميگويند: بله، الآن ما آن صحنه يادمان است؛ اينها مسئله شهود رؤيت حق است، آنجا سخن از عهد نيست و سخن از عداوت شيطان نيست. قبل از خلقت آدم است؛ جريان آدم و خلقت آدم و عداوت ابليس و اينها و بعد از اينكه ذات اقدس الهي آدم را خلق كرد و جريان تعليم اسما رخ داد و دستور سجده آمد و فرشتهها اطاعت كردند و شيطان استكبار ورزيد از آن به بعد خداي سبحان فرمود اين دشمن شماست.
﴿نبودِ شيطان در عالَم ذرّ دال بر موجّه نبودن عهد در آن﴾
﴿أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ﴾؛ شيطان كه در آن عالَم هنوز نبود، آن عالم هنوز جريان آدمي نبود و سجده بر آدم نبود، شيطنت شيطان نبود, استنكار شيطان نبود, شيطنتي در كار نبود؛ بعد از خلقت آدم, شيطنت شيطان ظهور كرده است، آنجا چگونه ميشود به آدم بگويند ما به شما گفتيم شيطان دشمن شماست؟
ایت اله جوادی املی تفسیر سوره یس |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,182 ![Iran (Islamic Republic Of) Iran (Islamic Republic Of)]() 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَليٰ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَليٰ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنّا كُنّا عَنْ هذا غافِلينَ﴾ 172﴾
﴿وَ إِذْ﴾ يعني به ياد بياور اين ﴿إِذْ﴾ ظرف زمان است و منصوب است و ناصب او هم محذوف است يعني و اذكر اذ آن زمان را به ياد بياور آن زماني را كه تذكره آن زمان در اين آيه مطرح است اين است كه خداوند از بني آدم پيماني گرفته است ﴿أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرّيَّتَهُمْ﴾ از ظهرهاي بني آدم ذريههاي اينهارا گرفت و آنها را شاهد بر خود آنها قرار داد و در آن موطن ربوبيت خود را آشكار كرد و عبوديت بني آدم هم معلوم شد و همگي به ربوبيت خدا و عبوديت خود اقرار كردند و همين اقرار هم به منزل شهادت تلقي شده است .
فرمود ما در يك نشئهاي اين كار را كردهايم تا كسي در قيامت عذري نياورد نگويد ما از جريان و معارف توحيدي غافل بوديم يا گذشتگان ما شرك ورزيدند و ما وارث شرك پيشينيان بوديم و در محيط شرك آلود رشد كرديم لذا موحد نشديم خداوند از هر كسي اين پيمان را گرفته است و ربوبيت خود را آشكار كرد و عبوديت آنها روشن شد تا هيچ كس بهانه نداشته باشد اين تقريباً ترجمه تحت اللفظي اين آيه بود.
🔰بررسی «پیمان الست».و نظریه عالم« ذر» عالم« ذر » یا عالم «زریه»⁉️این پیمان چه پیمانی بود⁉️
اين آيه جزء غرر آيات سورهٴ مباركهٴ «اعراف» است در سورهٴ «اعراف» آيهاي به عظمت اين كمتر هست يا نيست مسئله فطرت هم از مسائل بديع قرآني است.
چند مطلب در اين آيه مطرح است يكي اينكه موطن اين ميثاق كجاست ؟ خدا كجا تعهد گرفت؟ از چه كسي تعهد گرفت ؟ چگونه تعهد گرفت؟ و مطلب ديگر آن است كه انگيزه اين كار چه بوده است ؟ مطالب فراواني كه زير مجموعه اين است اين است كه آيا انسان اقرار دارد يا شهادت؟؟ بين اقرار و شهادت هم يك فرق جوهري است اگر خود شخص نسبت به كار خود صحه ميگذارد اقرار است و اگر ديگري نسبت به كار شخص صحه ميگذارد شهادت است شهادت براي فعل غير است اقرار براي فعل نفس. در اين گونه از موارد آيا اقرار است يا شهادت و مطالب فراواني كه زير مجموعه اين آيه است
مرحوم شيخ طوسي (رضوان الله عليه) اقوالي را نقل ميكند كه خلاصه آن اقوال را امين الاسلام (رضوان الله عليه) در مجمع ذكر كرده است يكي از آن اقوال اين است كه: 👈 خداوند در عالم ذر از صلب حضرت آدم (سلام الله عليه) ذرات ريز فراواني كه ذريه او محسوب ميشوند اينها را بيرون آورد و روح به اينها افاضه كرد كه اينها چيز ميفهميدند از اينها اقرار گرفت با اينها ميثاق بست كه ربوبيت خدا و عبوديت خود را بپذيرند. اين قول با بعضي از رواياتي كه به تعبير امين الاسلام (رضوان الله عليه) يا مرفوع است يا موقوف يعني يك روايت مسند معتبري در كار نيست تأييد شده است كه به عنوان عالم ذر معروف است پس ذرات ريزي از صلب آدم (سلام الله عليه) بيرون آورد به آنها روح افاضه كرد كه آنها بفهمند ربوبيت خود را و عبوديت آنها را براي آنها تثبيت كرد آنها هم اقرار كردند و ميثاق بستند اين قول را مرحوم شيخ طوسي (رضوان الله عليه) ميفرمايد كه محققين رد كردند و امين الاسلام (رضوان الله عليه) هم دارد كه اهل تحقيق اين قول را رد كردند . براي اينكه اين قول با اشكالات فراواني از خود آيه روبروست. براي اينكه آن قول در اين محور هست كه خداوند از صلب آدم (سلام الله عليه) ذرات ريز فراواني را استخراج كرد و از آنها اقرار گرفت در حالي كه ظاهر آيه اين است كه ﴿إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ﴾ نه من بني آدم من ظهورهم از بني آدم از ظهور خود بني آدم نه از ظهر آدم يعني از صلب تكتك بني آدم ذريه او را اخراج كرده است هر كسي از صلب قبلي استخراج شد و از صلب او هم فرزندان او استخراج شدند از ظهور بني آدم اخراج كرد نه از ظهر آدم.
البته ذريه هم مفرد است هم جمع در اينجا جمع مراد است اينكه دارد ﴿وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِن بَعْدِهِمْ﴾ يا ﴿هَبْ لِي مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً﴾ معلوم ميشود هم مفرد است هم جمع ﴿وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِن بَعْدِهِمْ﴾ جمع است ﴿هَبْ لِي مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً﴾ مفرد است كه خداي سبحان يحيي را به ذكريا (سلام الله عليه) عطا كردهاست
پس طبق اين چند تعبير با آن قول نميشود موافقت كرد يكي اينكه آنجا از آدم هست اينجا از بني آدم. يكي اينكه آنجا از ظهر آدم هست اينجا از ظهور بني آدم يكي اينكه ذريه آدم را اخراج كردند بنابر آن قول در اينجا ذريه بني آدم را استخراج كردند پس اين سه اشكال داخلي با آن قول نميسازد خب آنها البته گاهي مفرد به معني مفرد گاهي جمع به معني مفرد گاهي منظور از بني آدم، آدم است اين تعبيرات هست لذا همان تعبير ظاهر كافي است اين سه اشكال،
اشكال چهارم آن است كه اين در كدام عالم است كه احدي از ما يادمان نيست و آيه دارد ما را يادآوري ميكند تذكر ميدهد معلوم ميشود اين يك عالمي است كه اگر ما اكنون بينديشيم به يادمان ميآيد ميفرمايد ﴿وَإِذْ﴾ يعني به ياد بياور يعني و اذكر آن زمان را خب اگر آن نشئه باشد ما هرچه بيشتر بينديشيم كمتر گيرمان ميآيد يك نشئهاي بايد باشد كه اگر ما تامل كنيم تدبر كنيم بخواهيم به ياد بياوريم به يادمان بيايد اگر سابقهاي داشته باشيم بالأخره بعد از مدتي بايد يادمان بيايد الآن ملياردها نفر روي زميناند هيچ كدام يادشان نيست با همه اقوام و ملل و نحلي كه دارند هر چه هم بيشتر فكر ميكنند كمتر يادشان ميآيد و نميشود گفت انسان چون در يك موطني ميثاق سپرده است به عالم طبيعت كه آمده است فراموشش شده بالأخره يك فراموشي است كه بعد از يك مقدار تأمل بايد يادش بيايد!!! الآن انسان هيچ تامهاي به اندازه تامه مرگ نيست البته آنچه قبل از مرگ است به اندازه تامه موت نيست حوادث بعد از موت اتم است تامه كبرا براي بعد از موت است مع ذلك انسان كه مرد وارد برزخ شد وارد ساهره كبرا يعني صحنه قيامت شد به ميزان و صراط و تطاير كتب و ساير مواقف قيامت كه رسيد همه اين صحنهها را كه پشت سر گذاشت وقتي وارد بهشت شد باز يادش هست وقتي چيزهايي را كه ميبيند ميگويد بله اين همانهاست كه در دنيا به ما وعده دادند ﴿هذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ﴾ يادش ميآيد كه اين همانهاست كه در دنيا به ما وعده دادند يا در جهنم عدهاي به ديگران ميگويند به اينكه ﴿إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ﴾ من يك دوستي داشتم من را نصيحت ميكرد آيا از او با خبريد يا نيستيد و مانند آن.
اگر ما در يك عالمي تعهد سپرده باشيم بالأخره يكي از ما بايد يادمان بيايد و اگر هيچ يادمان نيايد مع ذلك ما در يك موطني هم تعهد سپرديم خب شبهه تناسخ را شما چطور حل ميكنيد تناسخيه هم همين را ميگويند
مجموع اشكالات سته اين است كه اينكه فرمود: ﴿وَإِذْ﴾ ظاهرش اين است كه به ياد بياور ما كه به يادمان نميآيد هم عقلاً اين اشكال وارد است هم با ظاهر ﴿وَإِذْ﴾ هماهنگ نيست اين اشكال اول. اشكال دوم اينكه --- آيه دارد بني آ دم درحالي كه آنچه معروف است صلب آدم است. اشكال سوم اين است كه ﴿مِن ظُهُورِهِمْ﴾ آنچه معروف است من ظهره است. اشكال چهارم اين است كه ﴿ذُرِّيَّتَهُمْ﴾ آنچه كه معروف است ذريته. اشكال پنجم اين است كه ما اين كار را كرديم تا كسي نگويد من غافل بودم در حالي كه همگان غافلاند اشكال ششم اين است كه تا كسي نگويد من در محيط شرك تربيت شدهام خب آنها كه در محيط بد تربيت شدند برهانشان تام است. اشكالهاي ديگري كه زير مجموعه همين قول اول وارد است اين است كه اگر اين مربوط به آدم باشد از صلب آدم باشد نه از صلب بني آدم خب كدام فرزند ميتواند بگويد كه چون پدر من مشرك بود ؟؟ اگر از صلب آدم درآوردند خب پدرشان كه حضرت آدم بود چگونه ميتوانند بگويند ﴿إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا﴾ معلوم ميشود كه از صلب آدم تنها نيست از صلب بني آدم است يعني از صلب انسان. خب انسانها بعضيشان موحدند بعضيشان مشركاند و مانند آن . اشكال ديگر خب آن مشرك اولي چه ميگويد آن مشرك اولي كه اولين بار كه شرك ورزيد آنكه نميتواند بگويد انما اشركنا براي اينكه آباء ما مشرك بودند او ناچار است كه بگويد كه ﴿إِنَّا كُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِينَ﴾ آن اولين مشرك كه ديگر نميتواند بگويد ما شرك ورزيديم كه در محيط بد تربيت شديم چون او اولين مشرك است مگر اينكه بگويد ﴿إِنَّا كُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِينَ﴾ به هر تقدير براساس اين شبهات پنج، ششگانه كه ممكن است شبهات ديگري هم اينها را تكميل كند اين قول اول مردود است رواياتي هم كه به تعبير امين الاسلام (رضوان الله عليه) عالم ذر را معرفي كرده است يا موقوف است يا مرفوع . هم محققين به تعبير شيخ طوسي اين قول اول را رد كردند عالم ذر را. هم به تعبير امين الاسلام عالم ذريه درست است نه عالم ذر خب پس اين قول اول ناتمام است.
👌پس معلوم ميشود كه اين قول نيست .معناي آيه اين نيست معناي آيه چيز ديگر است. ظاهر آيه كه عالم ذر نيست ظاهر آيه عالم ذريه است حالا بايد ببينيم آن عالم كدام عالم است.
💠 در نهان ما يك چيزي هست كه ميفرمايد بينديش ببين يادت ميآيد يا نميآيد؟؟! آيا از درون ما پيمان گرفتند؟ از قلب ما گرفتند از عقل ما گرفتند؟؟ نه اينكه ما را به صورت ذرات ريز از پدران ما خارج كرده باشند بعد روح به آنها تعلق گرفته باشد كه ما بفهميم در آن موطن از ما تعهد گرفته باشند بعد اين ارواح آن ذرات ريز را رها كرده باشند اين ذرات ريز برگشته باشند به اصلاب آباء يا به صلب حضرت آدم اينچنين نيست كه مربوط به عالم ديگر باشد الآن در درون ما آن ﴿قَالُوا بَلَي﴾ هست. يك نشئه شهود و حضوري هست كه اگر فكر بكنيم به يادمان ميآيد شايد به آنجا برسيم. آنچه در موطن اخذ ميثاق و اخذ تعهد مطرح است تحمل شهادت است
فرمود به اينكه ما انسان را به حقيقت او آگاه كرديم تا اين حادثه را مشاهده كند اين ميثاق بين عبد و مولا را مشاهده كند اين تعهد بين خالق و خلق را مشاهده كند كه اين ميشود ظرف تحمل شهادت و در قيامت همين را ادا كند كه ميشود ظرف اداي شهادت .
از اين آيه كريمه برميآيد كه انسان نسبت به خودش علم حضوري دارد چرا؟
براي اينكه فرمود: ﴿وَأَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنْفُسِهِمْ﴾ انسان را شاهد عليه خود قرار داد يعني گفت خودت را ببين به چه امري اقرار كردي چه مطلبي را امضا كردي و چه تعهدي را سپردي؟
انسان وقتي به خويشتن خويش مراجعه كرد خود را مراجعه كرد ديد ربوبيت خدا را امضا كرد و عبوديت خود را تعهد سپرد.
﴿وَأَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنْفُسِهِمْ﴾ يعني جعلهم شاهدين علي انفسهم يعني به انسان اين آگاهي را داد كه خودش را بفهمد. خب اگر خود فهمي تحليل بشود همان علم حضوري است ديگر .
براي اينكه عالمي كه معلوم را ميفهمد يا بلاواسطه است يا معالواسطه اگر به واسطه صورت او را بفهمد صورتي از معلوم پيش عالم باشد اين ميشود علم حصولي . ولي از اين آيه برميآيد كه انسان خود را ميفهمد نه اينكه صورتي از انسان پيش انسان هست خب بنابراين اينكه ذات اقدس الهي ميفرمايد ما انسان را شاهد بر خودش قرار داديم معلوم ميشود هر كسي حقيقت خويش را ميبيند اين ميشود علم حضوري در اين كريمه فرمود ما او را شاهد بر خودش قرار داديم
پس آنچه در موطن اخذ ميثاق و اخذ تعهد مطرح است تحمل شهادت است تحمل شهادت به اين است كه شاهد در متن حادثه حضور داشته باشد از اينجا معلوم ميشود كه حقيقت انسان در متن حادثه ميثاقگيري حضور دارد. يك طرفين ميثاق را مشاهده ميكند .دو هم ذات اقدس الهي را كه يك طرف ميثاق است و هم خويشتن خويش را . انسان يك آينهاي است كه خدا سر او را خم كرده است و او را به خودش آشنا كرده است درون خود را ديده است آنگاه از او سؤال ميكنند ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَي﴾
اگر آينه سرش خم بشود درون خود را ببيند يك انساني در برابر اين آينه ايستاده باشد از اين آينه سؤال بكنيم چه كسي را ديدي نميگويد كه خودم را ديدم كه ميگويد فلان كس را ديدم چون مرآت از آن جهت كه مرآت است آن صاحب صورت را نشان ميدهد و حرف آينه اين است كه من هيچ ندارم فقط آيت اويم او را دارم نشان ميدهم .
ذات اقدس الهي سر انسان را خم كرد به خود انسان نشانش داد از انسان اقرار گرفت سؤال كرد چه كسي را ميبيني گفت خدا را ميبينم فرمود همين حرف را به ياد داشته باش مبادا در قيامت بگويي خدا خود را به من نشان نداد مبادا بگويي من در محيط شرك تربيت شدم تو هميشه آيت مني و من هم هميشه صاحب صورت توام
ذات اقدس الهي با انسان كه تعهد برقرار كرده است انسان ربوبيت خدا را ديد و عبوديت خود را پذيرفت
عالم ذر هم به آن بياني كه بازگو شد با آن پنج، شش اشكال روبرو بود به هيچ كدام از جوابهايي كه در پيش داريم كافي نيست بر فرض چنين عالمي باشد آن با اين آيه هماهنگ نيست
💠تا كنون روشن شد كه : گرچه عوالم متعددي براي انسانيت وجود دارد چه اينكه عوالم متعددي هم انسان در پيش دارد لكن اين اخذ تعهد به اين صورت كه ذرات ريزي از صلب حضرت آدم(سلام الله عليه) استخراج شده باشد و ارواح به اين ذرات تعلق گرفته باشد كه همه اينها در حد فهم و عقل رسيده باشند و از تك تك اينها اقرار گرفته شده باشد بعد دوباره ارواح از اين ذرات ريز جدا شده باشند و اين ذرات ريز به آن صلب آدم برگشت كند اثبات اين دشوار است چه اينكه با آيه هم موافق نيست .
اما اثبات اينكه در هر مرحله از مراحل قبلي وجود انسان تعهد گرفته شده اين هيچ محذوري ندارد بلكه اثباتش هم آسان است
اگر اين طوري كه ظاهر برخي از اقوال يا روايات است كه خداوند از اين ذرات بعد از اينكه ارواح اينها را به اينها متعلق كرد تعهد گرفت آنهايي كه در دوران كودكي ميميرند و آنهايي هم كه مجنون هستند اين اخذ ميثاق چه فايده دارد ⁉️
قرآن كريم دوتا حجت ذكر ميكند يعني يك احتجاج ميكند كه جلوي دوتا بهانه را بگيرد ميفرمايد ما از اينها تعهد گرفتيم تا هيچ يك از شما در قيامت نگوييد ما از اين توحيد غافل بوديم يا بگوييد نياكان ما مشرك بودند و ما در محيط شرك پرورش شديم ﴿أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ المُبْطِلُونَ﴾
خب آنهايي كه ذات اقدس الهي ميداند اينها در خردسالي ميميرند كه كم هم نيستند يا آنها كه مجانيناند و اهل تكليف نيستند فايده اخذ ميثاق از اينها چيست؟⁉️ ولي اگر ما بگوييم اين اخذ ميثاق به همان جنبه ملكوت انسان برميگردد به جنبه ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ٭ فَالهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ برميگردد هر انساني كه به اين مرحله رسيده است اين مكلف است انساني كه به اين مرحله رسيده است قابل احتجاج است قهراً اخذ تعهد از اينها سودمند است و اينها ميتوانند در قيامت اگر تعهدي نباشد احتجاج كنند.
بنابراين خود اين آيه گذشته از اينكه نشان ميدهد اين اخذ تعهد به زبان عقل نيست زيرا قرآن كريم براهين عقلي فراواني اقامه كرده است يك عده پذيرفتند يك عده نپذيرفتند قرآن كريم نقل ميكند كه انبيا(عليهم السلام) معجزات فراواني ارائه كردهاند با اينكه آيات بينهاي ارائه كردهاند بعضي پذيرفتند بعضي نپذيرفتند .
اما آن موطني كه همگان پذيرفتند آن همان اين موطن اخذ ميثاق است معلوم ميشود كه اين به زبان عقل نيست به زبان معجزات هم نيست به همان زبان فطرت است
ایت اله جوادی املی تفسیر سوره اعراف |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
تفسير و تدبر قرآن انلاين-تالارگفتگوي قرآن پویان
»
پرسش و پاسخ و تحقيقات قرآني
»
پرسش و پاسخ قرآني
»
عالم ذر چيست؟ آيا از انسانها قبل از تولدشان در اين دنيا، اقرار و پيماني گرفته شده است؟
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن می باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن می باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن می باشید.