logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:181437)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:144978)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:136618)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:98199)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و فهم سوره نحل    چشم و گوش و دل مسئول نيستند ما مسئول انها هستيم    ارتباط عقل و نقل: عقل ميداند كه اشتباه ميكند. اما در نقل دو برابراشتباه وجود دارد.    روند انحراف حاکمان دینی       آخرین رویداد تالار: فروش كتاب "باورها و رفتارهاي قرآني" با 50درصد تخفيف بمناسبت عيد سعيد مبعث      

توجه

Icon
Error

SAGHI Offline
#1 ارسال شده : 1392/10/28 09:43:11 ق.ظ
SAGHI

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/30
ارسالها: 101

تشکرها: 1 بار
12 تشکر دریافتی در 9 ارسال
سوره . انعام آيه 46


آيه

قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَ أَبْصَرَكُمْ وَ خَتَمَ عَلَى‏ قُلُوبِكُم مَّنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِهِ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْأَيَتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ‏

ترجمه

بگو: چه فكر مى‏كنید، اگر خداوند، شنوایى و بینایى شما را بگیرد و بر دل‏هاى شما مهر بزند، جز خداوند، كدام معبودى است كه آنها را به شما باز دهد؟ ببین كه ما چگونه آیات را به گونه‏هاى مختلف بیان مى‏كنیم، امّا آنان (به جاى ایمان و تسلیم) روى بر مى‏گردانند.

نکته ها

از ابتداى سوره تا اینجا حدود ده‏بار خداوند با طرح سؤال، مخالفان را دعوت به تفكّر كرده است. زیرا تفكّر در نعمت‏ها و تصوّر وفرضِ تغییر و تحوّل آنها، زمینه‏ى خداشناسى است.
اگر درختان سبز نشوند، «لو نشاء لجعلناه حطاماً» [338]
اگر آبها تلخ و شور شوند، «لو نشاء جعلناه اُجاجاً» [339]
اگر آبها به زمین فرو روند، «إن أصبح ماءكم غوراً» [340]
اگر شب یا روز، همیشگى باشد، «إن جعل اللَّه علیكم اللیل سرمداً... ان جعل اللَّه علیكم النّهار سرمداً» [341]
و اگر چشم و گوش و عقل انسان از كار بیفتد، «إن اخذ اللَّه سمعكم و ابصاركم و...» [342]
امام باقر علیه السلام فرمود: اگر خداوند هدایت شما را بگیرد، كیست كه دوباره شما را هدایت كند؟ و سپس این آیه را تلاوت فرمود. [343]
338) واقعه، 65.
339) واقعه، 70.
340) ملك، 30.
341) قصص، 71 تا 72.
342) انعام، 46.
343) تفسیر نورالثقلین.

پيام ها

1- یكى از روشهاى تبلیغى و تربیتى قرآن، سؤال از وجدان‏هاست. «أرأیتم ان اخذ اللَّه... مَن اله»
2- براى خداوند، پس گرفتن نعمت‏هایى كه داده آسان است، پس بهوش باشیم. «أخذ اللَّه سمعكم...»
3- هم آفرینش از آنِ خداوند است، هم كارآیى لحظه به لحظه‏ى آنها نعمت پروردگار است. «أخذ اللَّه سمعكم»
4- گوش وچشم و عقل، ابزار شناخت انسان و از مهم‏ترین نعمت‏هاى الهى است. «سمعكم و ابصاركم... قلوبكم»
5 - معبودهاى خیالى، نه توان آفریدن و نه توان برگرداندن نعمت‏هاى از دست رفته را دارند «من اله غیر اللَّه یأتیكم» (آرى، كسى لایق پرسش است كه هم بتواند نعمتى را بدهد و هم بتواند بازستاند)
6- با آن همه تنوّع در استدلال، توجّه مشركان به غیر خداوند، شگفت‏آور است. «اُنظر كیف...»
7- براى انسان‏هاى لجوج، هرنوع بیانى بى‏اثر است. «نُصرّف الآیات ثمّ هم‏یصدفون»

سوره . انعام آيه 47


آيه

قُلْ أَرَءَيْتَكُمْ إِنْ أَتَكُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّلِمُونَ‏

ترجمه

بگو: چه خواهید كرد اگر عذاب خداوند، به طور پنهان و ناگهانى یا آشكارا به سراغ شما آید، آیا جز گروه ستمگران هلاك خواهند شد؟

نکته ها

شاید مراد از «بغتة» به هنگام خواب در شب و مراد از «جهرة» به هنگام كار در روز باشد. مثل آیه‏ى «أتاها أمرنا لیلاً أونهاراً» [344] ، شاید مراد از «بغتة»، عذاب‏هاى بى‏مقدّمه باشد و مقصوداز «جهرة»، عذاب‏هایى كه آثارش از روز اوّل آشكار شود، مثل ابرهاى خطرناك كه بر سر قوم عاد فرود آمد. چنانكه در جاى دیگر مى‏خوانیم: «قالوا هذا عارض ممطرنا بل هو ما استعجلتم به ریح فیها عذاب ألیم» [345]
سؤال: این آیه مى‏گوید: تنها ظالمین از عذاب الهى هلاك مى‏شوند، در آیه‏اى دیگر «و اتّقوا فتنة لا تصیبنّ الّذین ظلموا منكم خاصّة» [346] فراگیرى فتنه و شعله‏هاى عذاب نسبت به همه بیان شده و هشدار داده شده است، چگونه مفهوم این دو آیه قابل جمع است؟
پاسخ: در تفسیر كبیر فخررازى و مجمع‏البیان آمده است: هر فتنه‏اى هلاك نیست. در حوادث تلخ، آنچه به ظالمان مى‏رسد هلاكت و قهر است، و آنچه به مؤمنان مى‏رسد، آزمایش و رشد است.
344) یونس، 24 ؛ تفسیر روح‏المعانى.
345) احقاف، 24 ؛ تفسیر اطیب‏البیان.
346) انفال، 25.

پيام ها

1- پیامبر براى بیدارى وجدان‏ها، مأمور به سؤال وپرسش از آنان است. «قل أرایتكم»
2- از سركشى خود و مهلت الهى مغرور نشوید، شاید عذاب خدا ناگهانى فرارسد. «بغتة»
3- وقتى عذاب خدا آید، هلاكت قطعى است، نه خودشان و نه دیگران قدرت دفاع ندارند. «عذاب اللَّه - یهلك»
4- كیفرهاى الهى، به خاطر ظلم مردم و عادلانه است. «یهلك... الظالمون»
5 - اعراض از دعوت انبیا، ظلم است. «هم یصدفون - الظالمون»


سوره . انعام آيه 48, 49


آيه
وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ فَمَنْ ءَامَنَ وَ أَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ‏
وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ‏


ترجمه

و ما پیامبران را جز به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده نمى‏فرستیم، پس كسانى كه ایمان آورند و (كار خود را) اصلاح كنند، پس بیمى بر آنان نیست و اندوهگین نمى‏شوند.
و كسانى كه آیات ما را تكذیب كردند، عذاب الهى به خاطر فسق و گناهشان، دامنگیر آنان مى‏شود.

نکته ها

سؤال: با اینكه در آیات متعددى نسبت به اولیاى الهى آمده است كه ترسى بر آنان نیست، «لا خوف علیهم» پس چرا از ویژگى‏هاى اولیاى الهى، بیم از خدا مطرح شده است، «انّا نخاف من ربّنا...»؟
پاسخ: اوّلاً گاهى بیمار، از عمل جراحى و مداوا مى‏ترسد، ولى پزشك به او اطمینان مى‏دهد كه جاى نگرانى و ترس نیست. جاى نگرانى نبودن، منافاتى با دلهره‏ى خود بیمار ندارد.
ثانیاً: معناى «لاخوف علیهم» آن است كه ترس بر آنان حاكم نمى‏شود. (حرف «عَلى‏» به معناى استعلا و غلبه است) نه اینكه اصلاً ترسى ندارند و «یحزنون» یعنى اندوه دائم ندارند (فعل مضارع رمز تداوم است) نه اینكه‏براى لحظه‏اى هم نگران نیستند.

پيام ها

1- محدوده‏ى كار انبیا را تنها خدا تعیین مى‏كند. «و ما نرسل...الاّ مبشّرین...»
2- مسئولیّت انبیا، بشارت و هشدار است، نه اجبار مردم. «الاّ مبشرین و منذرین»
3- شیوه‏ى كلّى كار انبیا، یكسان بوده است. «مبشّرین و منذرین»
4- ارشاد و تربیت، بر دو پایه‏ى بیم و امید و كیفر و پاداش استوار است. «مبشّرین و منذرین»
5 - ایمان و عمل صالح، جداى از هم نیستند و عمل منهاى ایمان هم كارساز نیست. «آمن و اصلح»
6- كارهاى مؤمن، همیشه باید در جهت اصلاح باشد. «آمن و اصلح»
7- صالح بودن كافى نیست، مصلح بودن لازم است. «أصلح»
8 - ایمان وعمل، انسان را از بیمارى‏هاى روحى چون ترس و اندوه بیمه مى‏كند. «آمن و اصلح فلاخوف علیهم ولاهم یحزنون» (بهداشت روان، در سایه‏ى ایمان و عمل صالح است)
9- دستاورد جامعه‏ى نبوى، نظامى متعادل و آرام و با امنیّت است. «فمن آمن و اصلح فلاخوف...»
10- انسان فطرتاً خواهان آرامش و امنیّت است. «فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون»
11- مداومت بر فسق، زمینه‏ساز عذاب الهى است. «یمسّهم العذاب بما كانوا یفسقون»

سوره . انعام آيه 50


آيه

قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِى خَزَآئِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّى مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى‏ إِلَىَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الْأَعْمَى‏ وَ الْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ‏

ترجمه

(اى پیامبر! به مردم) بگو: من ادّعا نمى‏كنم كه گنجینه‏هاى خداوند نزد من است و من غیب هم نمى‏دانم و ادّعا نمى‏كنم كه من فرشته‏ام، من جز آنچه را به من وحى مى‏شود پیروى نمى‏كنم. بگو: آیا نابینا و بینا برابرند؟ آیا نمى‏اندیشید؟

نکته ها

گویا مردم بى ایمان خیال مى‏كردند كسى مى‏تواند پیامبر باشد كه خزائن الهى در اختیارش باشد، یا انتظار داشتند تمام كارهاى خود را از مسیر علم غیب حل كند، پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله در این آیه مأمور مى‏شود با صراحت جلوى توقّعات نابجا و پندارهاى غلط آنان را بگیرد و محدوده‏ى وظائف خود را بیان كند و بگوید: معجزات من نیز در چهارچوب وحى الهى است، نه تمایلات شما و بدانید كه هر كجا به من وحى شد معجزه ارائه خواهم داد، نه هر كجا و هرچه شما هوس كنید.
در این آیه، غیب دانستن پیامبر به صورت مستقل نفى شده، ولى گاهى آگاهى‏هایى از غیب به پیامبر عطا شده است. خداوند بارها درباره‏ى تاریخ حضرت یوسف و مریم و نوح و... به پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله فرموده است: «ذلك من انباءالغیب نوحیه الیك» این قصه‏ها، اطلاعات غیبى است كه به تو مى‏دهیم. در آخر سوره‏ى جنّ هم فرموده است: خداوند علم غیب دارد و آن را جز به اولیاى خویش عطا نمى‏كند. پس علم غیب مخصوص خداست و اگر بخواهد گوشه‏اى از آن را در اختیار اولیاى خود قرار مى‏دهد.
برخورد همه‏ى انبیا با مردم یكسان بوده است. همین سخنان را حضرت نوح هم به مردم خود مى‏گفت. [347]
347) هود، 31.

پيام ها

1- صداقت انبیا، تا آنجاست كه اگر فاقد قدرتى باشند، به مردم اعلام مى‏كنند. «قل لا أقول»
2- از كارهاى انبیا، مبارزه با خرافه‏گرایى و شخصیّت‏سازى كاذب است. «لااقول... لا اعلم»
3- از پیامبران، توقعات بیجا نداشته باشید. «لا اقول لكم عندى خزائن اللَّه»
4- زندگى، اهداف و شیوه‏ى كار رهبر باید صریح و روشن براى مردم بیان شود. «قل لا اقول...»
5 - نگذارید مردم، شمارا بیش از آنچه هستید بپندارند. (شخصیّت‏ها اگر القاب كاذب را از خود نفى كنند، جلوى غلوها و انحرافات گرفته مى‏شود). «لا اقول لكم عندى خزائن اللَّه...»
6- انبیا، با پول و تهدید و تطمیع كار نمى‏كردند، تا دیگران از روى ترس و طمع، دور آنان جمع نشوند و خیال نكنند كه اگر با پیامبر باشند، از علم غیب یا خزانه‏ى الهى مشكلاتشان حل خواهد شد. «قل لا اقول...»
7- پیامبر براى زندگى شخصى یا اداره‏ى حكومت، همچون دیگران از مسیر عادّى اقدام مى‏كند و از علم غیب و خزانه‏ى الهى استفاده شخصى نمى‏كند، گرچه براى اثبات نبوّت لازم است استفاده كند. «لا اعلم الغیب»
8 - گرچه پیامبر خزائن الهى و علم غیب ندارد، ولى چون به او «وحى» مى‏شود باید از او پیروى كرد. «یوحى‏ الىّ»
9- كار پیامبر، نه بر اساس خیال و سلیقه است، نه بر اساس تمایلات اجتماعى یا محیط زدگى، بلكه تنها براساس پیروى از وحى است. «ان اتّبع الاّ مایوحى الى»
10- رفتار و گفتار پیامبران، براى ما حجّت است، چون بر مبناى وحى است. «ان اتّبع الا ما یوحى الى»
11- پیروى از انبیا، بصیرت واعراض از آنان، نابینایى است. «قل هل یستوى الاعمى و البصیر»
12- فكر صحیح، انسان را به پیروى از انبیا وامى‏دارد و بهانه‏ها و توقعات را كنار مى‏گذارد. «أفلا تتفكّرون»

ویرایش بوسیله کاربر 1392/10/28 03:31:52 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

ali Offline
#2 ارسال شده : 1399/05/26 07:42:14 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 2,060

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تدبر و فهم آيات سوره انعام

آيه 50: منظور از اينكه پيامبر غيب نمي داند چيست؟


مراد از نفى علم غيب (( و لا اعلم الغيب )) از لسان پيامبر (ص ).


و غرض از اينكه فرمود: (( و لا اعلم الغيب )) اين است كه من در علم به چيزى از خود، استقلال ندارم ، و چنان نيستم كه بى اينكه از وحى بياموزم به چيزى علم پيدا كنم . اين مطلب از اينجا استفاده مى شود كه خداى تعالى از طرفى در ذيل آيه ، مساله وحى را اثبات مى كند و مى فرمايد: (( ان اتبع الا ما يوحى الى )) و از طرفى ديگر در مواضع ديگرى از كلام خود بيان مى كند كه بعضى از وحى ها غيب است .

از آن جمله مى فرمايد: (( عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الا من ارتضى من رسول )) و نيز در خلال داستان يوسف (عليه السلام ) مى فرمايد: (( ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك و ما كنت لديهم اذ اجمعوا امرهم و هم يمكرون )) و در داستان مريم (عليهاالسلام ) مى فرمايد: (( ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم و ما كنت لديهم اذ يختصمون )) و بعد از حكايت داستان نوح (عليه السلام ) مى فرمايد: (( تلك من انباء الغيب نوحيها اليك ما كنت تعلمها انت و لا قومك من قبل هذا )) .

پس مراد از اينكه مى فرمايد: من علم غيب ندارم اين است كه من از ناحيه خودم و به طبع خود مجهز به چيزى نيستم كه با آن به اسرار نهفته اى كه انسان به حسب عادت راه به علم آن ندارد راه پيدا كنم .

ترجمه تفسير الميزان جلد 7 صفحه : 136
farhang Offline
#3 ارسال شده : 1404/01/21 11:40:45 ق.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,132
Iran (Islamic Republic Of)

48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
خلاصه تفسیر ایات 46-50 سوره انعام از تفسیر تسنیم

فرمود: ﴿قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَكُمْ وَ أَبْصارَكُمْ وَ خَتَمَ عَلي قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللّهِ يَأْتيكُمْ بِهِ﴾
خدا به اين بت‌پرستها مي‌فرمايد كه از اين بتها كاري ساخته نيست خدا آن است كه از اوكاري ساخته باشد پس اينها خدا نيستند رب آن است كه اگر مشكلي در داخله بدن شما پيش آمد گوشتان, چشمتان, دستگاه فكري تان آسيب ديد او ترميم بكند از اين اوثان و اصنام چنين كاري ساخته نيست پس اينها رب نيستند . گاهي به ليل و نهار مثال مي‌زند مي‌فرمايد به اينكه اگر آن كسي كه كل اين نظام و كهكشانها را آفريد دستور سكون بدهد كه اين كره حركت نكند خب هميشه روز است يا هميشه شب است ﴿مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِضِيَاءٍ...٭ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ‌﴾ چه كسي براي شما شب مي‌آرود چه كسي براي شما روز مي‌آورد؟ گاهي به اعضا و جوارح خود انسان مثال مي‌زند اگر نيروي شنوايي شما از دستتان رفت نيروي بينايي شما از دستتان رفت نيروي استدلال, استنباط تفكر عقلي‌تان از بينتان رفت ولي اصل سرمايه را داريد چون اگر اصل سرمايه عقلي گرفته بشود انسان مي‌شود مخبل و مجنون فرمود اگر شما طوري باشد كه مثل كودك چيز نفهميد نه اينكه عقلتان گرفته بشود بشويد ديوانه اگر راه نفوذ فكري بسته شد چيزي به فؤادتان نيامد چه كسي مي‌تواند اين راه ها را باز كند از اين بتها ساخته است شما مكرر كه تجربه كرديد ديديد اين مشكلات برايتان پيش آمد ولي از اين بتها كاري ساخته نبود توسل به بت هم جستيد ولي سودمند نبود

﴿قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَكُمْ وَ أَبْصارَكُمْ وَ خَتَمَ عَلي قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللّهِ﴾ اين «لا اله الا الله» هم ملاحظه فرموديد كه يك جمله است اين «الا» به معني غير است يعني غير از الله كه دلپذير و فطرت پذير است ديگران نه.
«لا اله» غير اللهي كه همه قبول داريد. در اين گونه از موارد مي‌فرمايد: ﴿مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللّهِ يَأْتيكُمْ بِهِ﴾ ﴿بِهِ﴾ يعني بذلك ضمير مفرد آورد كه به كل واحد برگردد به سمع و بصر و قلب.
آن‌گاه فرمود: ﴿انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ اْلآياتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُون﴾ مي‌فرمايد به پيغمبر كه نگاه كن ما مطلب را از ﴿هُوَ اْلأَوَّلُ وَ اْلآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ﴾ چقدر تنزيل كرديم ترقيق كرديم رقيق شد نازل شد به صورت مَثَل در‌آمد تا اينها بفهمند آيات را منصرف كرديم متصرف كرديم متحول كرديم تا به حد عوام فهم رسانديم خب كدام عوام است كه اين آيه را نفهمد اگر عرب است كه ديگر تفسير نمي‌خواهد اگر اعجمي است كه فقط ترجمه مي‌خواهد ديگر نيازي به تفسير نيست فرمود: ﴿انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ اْلآياتِ﴾ هيچ مطلبي در قرآن نيست كه عوام نفهم نبود اما آياتي است در قرآن كه دست خيليها به آنها نمي‌رسد
بعد فرمود: ﴿انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ اْلآياتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ﴾ نه يعني اينها بعدها اهل صدوف و اعراض‌اند اينها قبلاً اهل صدوف و اعراض بودند هم‌زمان با برهان صدوف و اعراض داشتند و بعد هم صدوف و اعراض دارند .اينها هم اكنون معرض‌اند منتها بين صدوف و اعراض اينها و بين تصريف آيات الهي خيلي فاصله است .در آيات ديگر اين کلمهٴ ﴿ثُمَّ﴾ به كار نرفت براي اينكه صدوف و اعراض آنها هم‌زمان با همين مسئله تصريف آيات است و در اين آيهٴ محلّ بحث كه صدوف بكار رفت براي بيان همان نكته است كه بين آنچه ما گفتيم و آنچه اينها مي‌كنند خيلي فاصله است

بعد ‌فرمود: ﴿قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظّالِمُونَ﴾
كه اين هم باز يك نمونه ديگري از تصريف آيات است آن سمع و بصر و فؤاد مربوط به نعمت‌‌هاي دروني خود انسان است اين ﴿عَذابُ اللّهِ﴾ آن هم مطلق است گاهي از بيرون گاهي از درون . ذات اقدس الهي براي تبيين اينكه او قدرتش قاهر و فائق است مي‌فرمايد گاهي شب عذاب مي‌كنم گاهي روز گاهي شب .گاهي مي‌فرمايد: ﴿بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً﴾ يعني خدا چه بدون مقدمات چه با مقدمات چه مستور چه مشهود چه شب چه روز چه خواب چه بيداري هم او توانش نامحدود است هم شما عجز محض داريد چه علائم عذاب ظاهر باشد شما قدرت دفاع نداريد ﴿فَأَيْنَ تَذْهَبُون﴾ چه علائم عذاب مستور باشد دفعتاً بيايد باز هم شما قدرت دفاع نداريد .﴿جهرةً﴾ وقتي شيء علائمش روشن شد معلوم مي‌شود كه عذاب دارد مي‌آيد يك وقت است كه نه علائمش روشن نيست بَنابراين چه ﴿بغتةً﴾ بخواهد .تازه در آنجا كه عذابش جهري است يعني علائم عذاب ظهور كرده است كجا مي‌توانيد فرار كنيد هر جا برويد همين عذاب است البته عده‌اي را با عذاب ﴿بغتةً﴾ مي‌گيرد كه تا اينها را مبلس و سراسيمه كند كه راه‌ فرار هم بسته باشد كه دفعتاً اين غصه بيايد برخلاف آنجا كه عذاب تدريجي است عذاب تدريجي غصه و اندوه تدريجي را به همراه دارد .
اينكه فرمود: ﴿هَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظّالِمُونَ﴾ اين دو بيان را دارد يكي اينكه وقتي عذاب آمد فقط شامل ظالمين مي‌شود بالأخره در هر شهر و روستايي چند نفر انسان وارسته حضور دارند حتي در بعضي از منطقه‌ها نسبت به انبياشان فقط يك خانوار ايمان آوردند گاهي بيش از يك خانوار خب حالا كه عذاب الهي آمد دامنگير همه مي‌شود يا نه .فقط ظالمين گرفتار مي‌شوند در بعضي از عذابها كه ﴿سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيّامٍ حُسُومًا﴾ آنجاها دارد به اينكه خداوند اين عذاب را از مؤمنين منصرف كرده است فقط دامنگير كافران كرد .

﴿وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلينَ إِلاّ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرين فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون﴾
ما دو سمت به انبيا داديم و از امت هم دو چيز طلب مي‌كنيم آنچه كه به انبيا داديم سمت تبشير و انذار است البته تبشير و انذار جنبه‌‌هاي عَملي دارد آن دعوت و اقامه برهان جنبه عِلمي آن دعوت و اقامه برهان را ذكر مي‌كنند در خلال آن دعوت و برهان براي پذيرنده‌ها بشارت و براي اعراض كننده‌ها هم انذار ياد مي‌كنند .و آنچه از امت طلب مي‌كنيم دو چيز است که در يكي حسن فاعلي است يكي حسن فعلي است حسن فاعلي همان ايمان است يعني معتقد بشوند حسن فعلي يعني عمل صالح انجام بدهند اينكه مي‌فرمايد: ﴿مَنْ يُؤْمِنْ بِاللّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحًا﴾ يا ﴿إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات﴾ در غالب اين موارد ناظر به همين دو حسن فاعلي و فعلي است در اينجا هم كه مي‌فرمايد: ﴿فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ﴾ يعني «آمن و عمل صالحا» عمل صالح بخشي به وصف برمي‌گردد و بخشي به كار خارجي برمي‌گردد .پس يك اعتقاد است ،يك اخلاق است، يك عمل صالح .كه مجموعهٴ اين عناوين به حسن فاعلي و فعلي برمي‌گردد بعد فرمود اگر كسي اين‌چنين بود ما به او وعده مي‌دهيم كه او بيمناك نباشد محزون هم نباشد براي اينكه خوف نسبت به آينده است مثلاً حزن نسبت به گذشته اگر كسي احتمال مي‌دهد در آينده عذابي دامنگير او بشود خائف است و اگر كسي چيزي را در گذشته از دست داده باشد هم اكنون محزون است گاهي هم حزن نسبت به خوف آينده است خدا وعده مي‌دهد اما اين به آن معنا نيست كه انسان مغرور بشود كه حالا اگر كسي مؤمن بود و عمل صالح داشت مغرور بشود

﴿قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما يُوحي إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي اْلأَعْمي وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ ﴿50﴾
اين آيهٴ كريمه بخش مهمي از آن دربارهٴ مسئلهٴ رسالت است عده‌اي منكر رسالت بودند براي اينكه فكر مي‌كردند رسول كسي است كه هم خزائن آسمانها و زمين در اختيار او باشد و هم علم غيب داشته باشد و يا اگر چنين قدرتي را ذاتاً ندارد در حد يك فرشته باشد كه بتواند آسمانها سفركند و كتاب الهي را نازل كند لذا از اينكه پيغمبر ادعاي رسالت مي‌كرد و در عين حال بشر عادي بود و غذا مي‌خورد و مي‌خوابيد و مانند آن آنها تعجب مي‌كردند ذات اقدس الهی اينها را به تفكر دعوت كرد فرمود شما بايد فكر بكنيد ببينيد ربوبيّت چيست ملكيت چيست و رسالت چيست؟ درباره اين سه اصل بايد فكر كنيد .
خزائن سماوات آيا بايد برای رب باشد يا براي رسول؟ علم به غيب بالذات بايد براي رب باشد يا براي رسول؟؟! آيا ملك بودن شرط رسالت است و بشريت مانع رسالت است يا نه؟ اينها را با فكر بايد حل كنيد . اينها را بايد فكر بكنيد اين تشويق متفكران است به بررسي مسائل عميق اصول دين كه اگر راه فكر باز نبود ما را تشويق نمي‌كرد.

در اين آيهٴ كريمه ما را به تفكر در اين اصول خمسه دعوت مي‌كند.
اول اينكه خزائن سماوات و الارض خزائني است و اين خزائن براي خداست يعني يك سلسله حقايقي در يك جايي مخزون است و اين هم براي الله است الوهيّت سبب تام مالكيت اين خزائن است و اينها در اختيار قدرت مطلقه الله است.
منظور از اين خزائن خزائن مُلكي نيست منظور خزائن ملكوتي است
دوم علم غيب غيبي موجود است علم به غيب ممكن است لكن براي خداست بالذات اينها را با فكر بايد حل كنيد
سوم ملك بودن حق است يعني ملك موجود است فرشته يك موجود مجرد است موجود است و رابط بين خلق و خالق است وحي را او مي‌آورد و مانند آن يا تنزل خزائن الهي در عالم طبيعت با مأموريت فرشته‌ها انجام مي‌گيرد فرشته بخشي مأمور تنزل خزائن الهي‌اند كه زيرمجموعه قدرت او كار مي‌كنند بخشي زيرمجموعه تنزلات علمي‌اند كه زيرمجموعه عليم كار مي‌كنند اين هم فصل سوم,
فصل چهارم آن است كه پيغمبر كسي است كه در تمام شئون تابع وحي باشد تمام شئوني كه به دين برمي‌گردد
فصل پنجم اين است كه آيا كور و بينا يكسان است يا نه؟ فرمود اين را فكر كنيد خب يقيناً منظور كور و بيناي حسي نيست اينكه فكر نمي‌خواهد اين وحي نمي‌خواهد كه خداوند به وسيله وحي ما را دعوت كند بفرمايد فكر بكنيد كه آيا كور و بينا يكسان است يا نه اين همان كوري و بينايي كه در سورهٴ «حج» آمده است كه ﴿فَإِنَّها لا تَعْمَي اْلأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُورِ﴾ يعني فكر بكنيد در جان آدم يك چشمي هست بعضيها از نظر چشم دل كوراند بعضي از نظر چشم دل بصيراند و اينها در درك معارف الهي يكسان نيستند وگرنه در اينكه كور و بينا يكسان نيستند خب يك امر بيّن الرشد است اين فكر نمي‌خواهد تا وحي الهي ما را تشويق كند به اين زمينه خب پس اين مسائل پنجگانه راما بايد با فكر بفهميم.
مطلب بعدي آن است كه اين خزائن غيب كه ذات اقدس الهی ذاتاٴ مالك اوست بايد به اذن خود و به ارادهٴ خود تنزل بدهد گاهي تنزل مي‌دهد به اذن خدا و به اذن خود و ارادهٴ خود و به دست انبيا و اوليا حضور و ظهور پيدا مي‌كند كه آنها مي‌توانند فقيري را غني كنند به اذن الله مي‌توانند باران نازل كنند به اذن الله خب همان طوري كه نماز استسقا مؤثر است ايمان مؤمنان مؤثر است دعاي انبيا و اوليا مؤثر است ﴿وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَي الطَّريقَةِ َلأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقًا﴾ هست خب «صلاة استسقاء» اثر دارد دعاي پيغمبر هم اثر دارد كه از خزائن غيب اين‌گونه از بركات نازل مي‌شود بدون اسباب و علل مادي. البته خدا اسباب و علل مادي را از راه غيب تأمين خواهد كرد.

منظور از این گفته پیامبر که غیب نمی دانم چیست؟
مطلب بعدي آن است كه اينكه فرمود: ﴿وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ﴾ غيب دو قسم است يك غيب محض كه از او به غيب مطلق ياد مي‌كنند و يك غيب مَقيس و غيب نسبي. پس اگر گفته مي‌شود غيب دو قسم است غيب مطلق و غيب مقيس يعني بعضي از اشيا طوري‌اند كه غير از خود آن شيء احدي به آن راه ندارد اين مي‌شود غيب مطلق بعضي از اشيا طوري هستند كه در عين حال كه مستوراند برخي از اشياء يا برخي از اشخاص به آنها آگاهي دارند اين مي‌شود غيب مقيس .خب ذات اقدس الهی غيب مطلق است به اين معنا كه احدي جز ذات اقدس الهی به كنه ذات او راه ندارد اين درست است. ماسواي خدا غيب مقيس‌اند يعني بعضي از امور به آنها عالم‌اند بعضي از امور به آنها عالم نيستند اسمای الهي اسرار الهي قضا و قدر الهي، كتاب مبين، لوح محو و اثبات لوح محفوظ اينها غيب مقيس‌اند كه بعضي از افراد مثل ملائكه و انبيا و اوليا(عليهم السلام) به اينها عالم‌اند و بعضي هم عالم نيستند
اما چيزي كه در نشئهٴ شهادت باشد مثل موجودات پشت اين ديوار كه موجود مادي محسوس است منتها کسانی كه آن سمت‌اند مي‌بينند و ما نمي‌بينيم اينها را نمي‌گويند غيب آن موجود موجود غيبي نيست چون مادي است و محسوس است «ما ممكن ان يدرك بالحس» است منتها ما محجوبيم. منظور از غيب آن است كه «ما لايمکن أن يدرك بالحس ما لا ينال بالحس» چنين چيزي را مي‌گويند غيب.
خب اگر منظور آن باشد كه ذات اقدس الهی ذاتاً عالم غيب است و وجود مبارك پيغمبر(ص) ذاتاً عالم غيب نيست اين حق است چه اينكه از اينكه ﴿لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ﴾ را عطف بر ﴿لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللّهِ﴾ فرمود ذات اقدس الهی معلوم مي‌شود كه اين دو لازمه ربوبيّت است و پيغمبر(ص) فرمود من كه رب نيستم كه خزائن پيش من باشد علم غيب پيش من باشد من رسول‌ام آن اندازه كه ذات اقدس الهی خواست معجزه به دست من ظاهر بشود .ممكن است بخواهم از غيب خبر بدهم به تعليم الهي ممكن است وقتي هم كه دستور نيايد من هم مِثل شما لذا در زمان فترت كه وحي نازل نمي‌شد پيغمبر هم خبري نمي‌داد اين معناي آن است كه او ذاتا عالم غيب نيست هر وقت بيايد مي‌داند هر وقت نيايد نمي‌داند اما اين‌چنين نيست كه ـ معاذ‌الله ـ او علم به غيب نداشته باشد ولو با تعليم الهي

سیدکاظم فرهنگ
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2025, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.546 ثانیه ایجاد شد.