رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 2,065
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
قران در چند جا بيان كرده كه تفصيل هر چيز است از چمله
در انتهاي سوره يوسف كه توصيفات جامعي از قران بيان شده ،تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ نيز ذكر شده است.
لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
به راستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق آنچه [از كتابهايى] است كه پيش از آن بوده و روشنگر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان مى آورند رهنمود و رحمتى است.
در این آیه، قرآن خودش را با چهار صفت معرفى مى كند:
۱ ـ #تصديق كننده كتابهاى پيشين؛ البته تورات و انجيلى كه پيش روى قرآن قرارداشت، تحريف شده بود و منظور از اينكه قرآن آنها را تصديق مى كند اين است كه در همين تورات و انجيل فعلى از آمدن پيامبر اسلام(ص) و نشانه هاى آن حضرت خبر داده شده و آمدن پيامبر اسلام و قرآن، واقعيت يافتن آن خبرهاست. ۲ـ بيان كننده هر چيز ؛ يعنى قرآن هر چيزى را كه از نظر تربيتى، بشر به آن نيازمند است بيان كرده و چيزى را كه در هدايت انسان دخالت داشته باشد فروگذار نكرده است.
۳ـ هدايتى براى مؤمنان ؛ البته #هدايتگرى قرآن دو مرحله دارد يكى مرحله عمومى است و اين مرحله همه انسانها را از مؤمن و كافر شامل مى شود (هدى للناس) و مرحله ديگر مرحله خصوصى است كه در اين مرحله هدايت آن مخصوص مؤمنان و پرهيزگاران است.
۴ـ رحمتى براى مؤمنان ؛ قرآن با ارشاد مؤمنان، آنان را به سوى سعادت دنيا و آخرت مى كشاند و عمل به قرآن، خوشبختى هر دو جهان را تأمين و تضمين مى كند بنابراين قرآن #رحمتى براى مؤمنان است.
از كانال تفسير روزانه
كلمات كليدي:قرآن تفصيل تصديق مفصل
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 2,065
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
اگر قران تبیان کل شی است، پس چرا نیاز به تبیین دارد؟
وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُديً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَي لِلْمُسْلِمِينَ﴾ از ظاهر اين آيه 89 سورهٴ «نحل» بر ميآيد كه قرآن كريم تبيان كل شيء است اين اصل اول.
اصل دوم اينكه اگر چيزي تبيان و مبيّن همه اشيا و معارف بود يقيناً مبيّن خودش هم هست، اين اصل دوم زيرا چيزي كه خود مُبهم است، مُجمل است شفاف و روشن نيست اين مبيّن غير نيست فضلاً از اينكه مبيّن همه اشيا باشد چيزي ميتواند تبيان كلّ شيء باشد كه في نفسه بيّن و روشن باشد اگر چيزي معمّا بود، مُبهم بود يا معيب بود يا ناقص بود اين هرگز مبيّن چيزي ديگر نيست، چون تبيان كل شيء است پس خودش هم بيان ميكند.
از اين دو اصل چنين استفاده ميشود كه قرآن مبيّن خودش است و جريان تفسير قرآن به قرآن هم از همينجاها ميتواند شاهد داشته باشد اگر قرآن تبيان كلّ شيء است معنايش اين است كه ديگر مبيّن نميخواهد يا نه، اگر معنايش اين است كه ديگر مبيّن نميخواهد پس آيه محل بحث كه ميفرمايد: ﴿إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾ يعني چه؟
فرمود: ﴿أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾، خب اگر كتاب عميق است، وزين است، علمي است، معلّم ميخواهد يك وقت است يك سخنان ابتدايي است روان است احتياجي به معلم ندارد اما وقتي يك كتاب عميق بود و علمي بود، خب معلم ميخواهد اين همان ﴿يُعَلِّمُهُم الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾[4] همان است كه ﴿أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ﴾ تو معلمي، مبيّني و چون كتاب تبيان لنفسه است اينكه فرمود نور است تبيان لِنفسه است
وجود مبارك پيغمبر و اهلبيت(عليهم الصلاة و عليهم السلام) معلم اين كتاباند، مفسّر اين كتاباند يعني در تبيين اين هيچ چيزي از خود مايه نميگذارند از جاي ديگر نميآورند كه اين را بيان كنند هيچ چيزي در قرآن آفت و آسيبي نيست كه اينها بيايند رُفو كنند، عيبي نيست تا آنها برطرف كنند يك، نقصي نيست تا آنها تكميل كنند دو، اما يك كتابي است بسته اين را بايد بازش كرد كتابهاي علمي همين طور است ديگر وقتي شما ميبينيد يك كتاب علمي را شرح ميكنند چندين برابر مطابق با آن متن در ميآيد شرح يك كتاب علمي مثل باز كردن يك فرش دستباف پرنياني است روشن نيست كه نقشش چيست، ابرهاش چيست، آسترش چيست و چقدر است ولي وقتي باز شد مساحتش، طولش، عرضش، ضخامتش، ظاهر آسترش، ابرهاش، نقشش، همهاش مشخص ميشود، خب.
اين يك كار براي اهلبيت(عليهم السلام) است كه #مبيّناند، پس خود قرآن تبيان است و نور است منتها اين نور را يك چشم قوي ميخواهد ببيند و براي ديگران شرح كند. فتحصّل كه اگر گفته شد قرآن نور است، تبيان است، ﴿لِكُلِّ شَيْءٍ﴾[8] معنايش بينيازي از تعليم نيست، معنايش بينيازي از مصحّح اولاً و مكمّل ثانياً عيب ندارد تا عيبش با مصحّح برطرف بشود اولاً، نقص ندارد تا نقصش با مكمّل برطرف بشود ثانياً اين نور است، تبيان است، اما وزين است، سنگين است. اين كتاب چون عميق است احتياج دارد كسي اين را باز بكند، باز كردنش هم به اين است كه ناسخ و منسوخ را كنار هم قرار بدهد، مطلق و مقيّد را كنار هم قرار بدهد، عامّ و خاص را كنار هم قرار بدهد، قرينه و ذيالقرينه را كنار هم قرار بدهد و بالاتر از همه متشابهات را در كنار مُحكمات قرار بده، چون محكمات اُمالكتاب است اين متشابهات در دامن آن محكمات معناي خاص خودش را پيدا كند اين كارهاي آن معلم است،
قرآن #تبيان كلّ شيء است نه هر سوره يا نه هر آيه كه هر آيه بيّن باشد فرمود: ﴿مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرَ مُتَشَابِهاتٌ﴾ خب متشابهات وقتي كه يك آيهاي چند تا معنا را تحمل ميكند و احتمال چندتا معنا ميدهد اين چگونه تبيان كلّ شيء است آيه سورهٴ مباركهٴ «نحل» كه ادعا نكرده تمام آيات قرآن كريم تبياناند كه فرمود قرآن تبيان است، بعد فرمود همين قرآني كه تبيان است بعضياش متشابه است، بعضي محكم، خب متشابه كه معناي روشني ندارد كه تا محكمات شناسايي نشود، معيار متشابه بودن مشخص نشود، متشابهات به محكمات ارجاع داده نشوند اين قرآن تبيان نخواهد بود، بيان نخواهد بود ﴿هذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَ هُديً﴾[2] اين نخواهد بود.
فتحصل كه قرآن تبيان كلّ شيء است نه هر آيه اين يك، و در قرآن آيات متشابه مُجمل كم نيست اين دو مطلب، ارجاع متشابهات به محكمات معلم عميق ميخواهد اين سه مطلب، اگر كسي شاگردي انبياي قبلي را كرده از معارف انبياي قبلي باخبر بود ممكن است كه مراجعه كند به قرآن متشابهات را به محكمات ارجاع بدهد مطالبي را از قرآن كريم به خوبي استفاده كند اين چهار مطلب
ايت اله جوادي املي تفسير سوره نحل
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.