رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
محاربه چيست؟ حكم محارب در قران كريم -نظر مفسران پيرامون محاربه إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ
ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۳۳﴾
فولادوند: سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مى جنگند و در زمين به فساد مى كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت
مکارم: كيفر آنها كه با خدا و پيامبر به جنگ بر ميخيزند و در روي زمين دست به فساد ميزنند. (و با تهديد به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله ميبرند) اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا (چهار انگشت از) دست راست و پاي چپ آنها بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد گردند، اين رسوائي آنها در دنياست و در آخرت مجازات بزرگي دارند.
إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۳۴﴾
فولادوند: مگر كسانى كه پيش از آنكه بر ايشان دست يابيد توبه كرده باشند پس بدانيد كه خدا آمرزنده مهربان است
مکارم: مگر آنها كه قبل از دست يافتن شما بر آنان توبه كنند، بدانيد (خدا توبه آنها را ميپذيرد) خداوند آمرزنده و مهربان است.
شان نزول در شان نزول اين آيه چنين نقل كرده اند كه: جمعي از مشركان خدمت پيامبر آمدند و مسلمان شدند اما آب و هواي مدينه به آنها نساخت، رنگ آنها زرد و بدنشان بيمار شد، پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) براي بهبودي آنها دستور داد به خارج مدينه در نقطه خوش آب و هوائي از صحرا كه شتران زكات را در آنجا به چرا ميبردند بروند و ضمن استفاده از آب و هواي آنجا از شير تازه شتران به حد كافي استفاده كنند، آنها چنين كردند و بهبودي يافتند
اما به جاي تشكر از پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) چوپانهاي مسلمان را دست و پا بريده و چشمان آنها را و سپس دست به كشتار آنها زدند و شتران زكوة را غارت كرده و از اسلام بيرون رفتند. پيامبر (صلي اللّه عليه و آله و سلّم) دستور داد آنها را دستگير كردند و همان كاري كه با چوپانها انجام داده بودند به عنوان مجازات درباره آنها انجام يافت، يعني چشم آنها را كور كردند و دست و پاي آنها را بريدند و كشتند تا ديگران عبرت بگيرند و مرتكب اين اعمال ضد انساني نشوند، آيه فوق درباره اين گونه اشخاص نازل گرديد و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد.کلمات کلیدی:محارب مفسد اعدام تبعید معترض آزادی ویرایش بوسیله کاربر 1401/08/19 07:52:36 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
اما منظور از محاربه با خدا و رسول چیست؟
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این گونه گفته است:"(يحاربون الله ) از آنجا كه معناى تحت اللفظى و حقيقتش در مورد خداى تعالى محال است ، و ناگزير بايد بگوئيم معناى مجازى آن منظور است ، از اين جهت معناى وسيع و دامنه دارى خواهد داشت ، (چون معناى مجازى (محاربه با خدا) همان دشمنى كردن با خدا است )، و دشمنى با خدا معناى وسيعى است كه هم شامل مخالفت با يك يك احكام شرعى مى شود و هم بر هر ظلمى و اسرافى صادق است
و ليكن از آنجا كه در آيه شريفه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) را هم ضميمه كلمه (الله ) كرده ، و فرموده : (الذين يحاربون الله و رسوله ) اين معنا را به ما مى فهماند كه مراد از محاربه ، دشمنى با خدا در خصوص مواردى است كه رسول نيز در آن دخالتى دارد و در نتيجه تقريبا متعين مى شود كه بگوئيم : مراد از محاربه با خدا و رسول عملى است كه برگشت مى كند به ابطال اثر چيزى كه رسول از جانب خداى سبحان بر آن چيز ولايت دارد، نظير جنگيدن كفار با رسول و با مسلمانان ، و راهزنى راهزنان كه امنيت عمومى را خدشه دار مى سازد، امنيتى را كه باز گسترش دامنه ولايت رسول آن امنيت را گسترش داده.
و همينكه بعد از ذكر محاربه با خدا و رسول جمله : (و يسعون فى الارض فسادا) را آورده ، معناى منظور نظر را مشخص مى كند و مى فهماند كه منظور از محاربه با خدا و رسول افساد در زمين از راه اخلال به امنيت عمومى و راهزنى است ، نه مطلق محاربه با مسلمانان ، علاوه بر اينكه اين معنا ضرورى و مسلم است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) با اقوامى كه از كفار با مسلمانان محاربه كردند بعد از آنكه بر آنان ظفر يافت و آن كفار را سر جاى خود نشانيد معامله محارب را با آنان نكرد، يعنى آنان را محكوم به قتل يا دار زدن يا مثله و يا نفى بلد نفرمود، و اين خود دليل بر آن است كه منظور از جمله مورد بحث مطلق محاربه با مسلمين نيست .
بنابراين مراد از محاربه و افساد بطورى كه از ظاهر آيه بر مى آيد اخلال به امنيت عمومى است و قهرا شامل آن چاقوكشى نمى شود كه به روى فرد معين كشيده شود و او را به تنهائى تهديد كند، چون امنيت عمومى وقتى خلل مى پذيرد كه خوف عمومى و ناامنى جاى امنيت را بگيرد و بر حسب طبع وقتى محارب مى تواند چنين خوفى در جامعه پديد آورد كه مردم را با اسلحه تهديد به قتل كند و به همين جهت است كه در سنت يعنى رواياتى كه در تفسير اين آيه وارد شده نيز محاربه و فساد در ارض به چنين عملى يعنى به شمشير كشيدن و مثل آن تفسير شده است ."
آیت اله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه چنین گفته است:
"منظور از «محاربه با خدا و پیامبر» آن چنان که در احادیث اهل بیت(علیهم السلام)وارد شده و شأن نزول آیه نیز کم و بیش به آن گواهى مى دهد این است که: کسى با تهدید به وسیله اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز کند، اعم از این که به صورت دزدان گردنه ها در بیرون شهرها چنین کارى کند و یا در داخل شهر.
بنابراین، افراد چاقوکشى که به جان و مال و نوامیس مردم حمله مى کنند نیز مشمول آن هستند.
جالب توجه است که: محاربه و ستیز با بندگان خدا در این آیه، به عنوان محاربه با خدا معرفى شده و این، تأکید فوق العاده اسلام درباره حقوق انسان ها و رعایت امنیت آنان را ثابت مى کند.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
تفسير الميزان در خصوص آيه 34 و شرايط توبه محارب چنين گفته است:
الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم ...
يعنى مگر آن محاربى كه قبل از دستگيرى توبه كرده باشد، و اما بعد از دستگير شدن و قيام دو شاهد بر اينكه او شمشير كشيده ، و يا كسى را كشته ديگر توبه حد شرعيش را بر نمى دارد،
و اما اينكه فرمود: (فاعلموا ان الله غفور رحيم ) كنايه است از برداشته شدن حد از آنان در آن صورت كه قبل از دستگيرى توبه كرده باشد پس در واقع اين آيه از مواردى است كه مغفرت به غير امر اخروى تعلق گرفته ، (چون معنايش اين است كه چنين كسى در صورتى كه توبه كند لازم نيست خود را به محكمه معرفى نموده ، و اقرار به قتل كند، تا حاكم حكم اعدامش را صادر و اجراء كند، تا گناهش آمرزيده شود، بلكه همينكه بين خود و خدا توبه كند حدش آمرزيده و يا ساقط مى شود).
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
محارب كيست؟جزاي محاربه و مفسد في الارض چيست؟
تفسير فرقان درخصوص ايات 33و 34 سوره مائده چنين گفته است:
" ـ «الذين» در اين آيه در انحصار كفار نيست، بلكه مسلمانانى را نيز كه كافر گونه عمل مى كنند شامل است، در هر صورت جنگ با خدا، جنگ با ربانيت و وحدت و شريعت اوست كه مكلفان را در اين ابعاد منحرف كنند،
و جنگ با رسول قيام بر ضد رسالتِ اوست چه عقيدتى كه مهم تر است و چه خونين،
و در مرحله سوم "يسعون فى الارض فساداً" كه در هر صورت در افساد مكلفان كوششى داشته باشد اعم از افساد عقلى، عقيدتى، جانى، عرضى و مالى كه الإفساد در اين نواميس خمسه ام الفساد است،
و چون آن دو محاربه و اين افساد مراتبى دارند جزاى آنها نيز بگونه مناسب داراى مراتبى است،
كه نخست كُشتن آنهاست به هر شكل مناسب و سپس به دار آويختن آنها، و اين دو مربوط به جنگ با خدا و رسول است كه بدترين ارتداد مى باشد، آنگاه در بُعد سعى در افسادهاى ديگر نخست بُريدن دست ها و پاهايشان "مِن خلاف" است يعنى يك دست از طرفى و يك پا از طرف ديگر بريده شود، و اين هم بر حَسَب سنت قطعيه درباره سارقان مسلح است كه هتكى دوگانه دارند: يكى ترساندن جانها و ديگرى دزديدن اموال، در حاليكه كشتارى در كار نباشد، زيرا در اينصورت مورد قصاص نيز مى باشند.
اين بعد نخستين از "يسعون فى الارض" است، ابعاد ديگرى نيز هست كه "او ينفوا من الارض" بيانگرى است كلى نسبت به تمامى آنها، زيرا ارض يا كل زمين و زمينه زندگى است كه اين هم به معنى اعدام است و در خبر است كه در اينصورت به دريا افكنده مى شود و يا جرياناتى ديگر مانند آن كه از زمين افساد به زمين ديگر تبعيد گردد. كه بدين وسيله از افسادش جلوگيرى شود و يا از اداره يا محل كسب يا جايگاههاى كارهاى ديگرش كه در آنها افسادگر است بجائى ديگر منتقل شود و يا از زمين و زمينه آزاد بودن به اسارت و زندان درآيد و يا جرياناتى ديگر كه بر حسب مناسبات و مراتب سعى در فساد تنها از افسادش جلوگيرى به عمل آيد، كه اين عقوبت ها بعنوان انتقام نيست، بلكه تنها بعنوان جلوگيرى از تكرار جريمه است.
آيه (34) هم بيانگر همين حقيقت است، كه توبه واقعى، پيش از امكان دستگيرى را در مورد جزاى دنيا و آخرت پذيرفته دانسته، و چنانكه اشاره شد در اين گناهان هرگز قتل عمدى وجود ندارد، زيرا در اينصورت جزاى دنيوى قابل بخشش نيست مگر اينكه ولىّ دم آنرا ببخشد، ولى در جرائمِ ياد شده در اين آيه توبه پيش از دست يافتن به مجرم بطور قطع موجب نفى عقوبت است
و اين "قبل أن تقدروا عليهم" تنها بمعناى دست يافتنِ فعلى و زندانى بودن ِ آنان نيست، بلكه قبل از زندان هم اگر امكان دستگيرى آنان دركار باشد در حكم زندانى بودنِ آنان است، زيرا پس از دست يافتن به آنان اگر توبه كنند حقيقتى براى توبه آنان وجود ندارد چون طبعاً اين توبه از ترس است و اثبات توبه حقيقى قبل از دست يافتن به آنان به اين است كه بدون هيچگونه ترسى با حضور گواهان عادل توبه خود را ابراز دارند، و اين گواهان جريان را نزد حاكم شرع مربوطه گواهى دهند، كه در اينصورت كل تأديب هاى ياد شده حتى كشتن، به دار آويختن و بريدن دست و پا ـ اضافه بر عذابهاى اخروى ـ بر طرف خواهد شد، و تنها راجع به سارِق مسلح كه مالى بسرقت برده بايد آن مال را از او گرفت و حدّش طبعاً ساقط است. چنانكه ديديم بزرگترين گناهان كه در حد الحاد و شرك و ساير كفرها و اعمال كفرآميز است در صورت توبه واقعى بخشودنى است، پس بطريق اولى گناهان ديگر نيز چنين است مانند گناهان جنسى و يا ناجنسى هاى ديگر كه كلا پيش از دست يابى به گناهكار و توبه حقيقى و شرعى اش توبه اش بخشوده است، و اين بخشش در هر دو بُعد عذابهاى دنيوى و اخروى مى باشد. روى اين اصل بَسى آشكار است كه در غير تعدى جانى و مالى تمام جرمها با شرط توبه واقعى بخشوده است.
روى اين مبنا كه اين جريانات تنها بازدارنده از اين جرائم است، اگر جزائى غير از سه گونه نخستين در كار باشد، در صورتى كه توبه قطعى حاصل شود نفى من الارض نيز كه دور شدن از زمين افساد بوده است برطرف مى شود، و زندانيها و تبعيديها و مانندشان در اينصورت بشرط عدم بازگشت به جرائمشان آزاد مى گردند."
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
مجازات محارب و مفسد في الارض در قرآن
تفسير احسن الحديث در ذيل ايات 33و 34 سوره مائده چنين نظر داده است:
"ﺟﻤﻠﻪ ﻭَ ﻳَﺴْﻌَﻮْﻥَ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻓَﺴﺎﺩﺍً ﺑﻴﺎﻥ ﻣﺤﺎﺭﺑﻪ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻨﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺍﺯ ﺁﻳﻪ ﻣَﻦْ ﻗَﺘَﻞَ ﻧَﻔْﺴﺎً ﺑِﻐَﻴْﺮِ ﻧَﻔْﺲٍ ﺃَﻭْ ﻓَﺴﺎﺩٍ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻧﻴﺰ ﺭﻭﺷﻦ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﻔﺴﺪ ﻓﻰ ﺍﻟﺎﺭﺽ ﻣﺴﺘﺤﻖ ﻗﺘﻞ ﺍﺳﺖ، ﺭﺑﺎﺧﻮﺍﺭ ﻧﻴﺰ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﺍﺳﺖ ﺑﺤﻜﻢ ﻓَﺄْﺫَﻧُﻮﺍ ﺑِﺤَﺮْﺏٍ ﻣِﻦَ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪِ ﻭَ ﺭَﺳُﻮﻟِﻪِ ﺑﻘﺮﻩ/ 279.
ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﻠﺎﺡ ﺑﺪﺳﺖ ﮔﻴﺮﺩ، ﻭﺣﺸﺖ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻣﻨﻴﺖ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﺯﻧﺪ ﺧﻮﺍﻩ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺁﻥ. ﻭﻟﻰ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻰ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺳﺎﺭﻕ ﻣﺴﻠّﺢ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ ﺣﻜﻢ ﻭَ ﻳَﺴْﻌَﻮْﻥَ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻓَﺴﺎﺩﺍً- ﺃَﻭْ ﻓَﺴﺎﺩٍ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻫﺮ ﻛﻪ ﻣﻔﺴﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﺧﺘﻨﺎﻕ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺳﻠﺐ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﻠّﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺑﻴﮕﺎﻧﮕﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ ﻣﻔﺴﺪ ﻓﻰ ﺍﻟﺎﺭﺽ ﻭ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﺳﺖ
ﻋﻠﻰ ﻫﺬﺍ ﺣﻜﺎﻡ ﻇﺎﻟﻢ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻰ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﻰ ﺍﻧﺪﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﻣﻠّﻰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺮﻕ ﻭ ﻏﺮﺏ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﻛﺎﻣﻞ ﻣﻔﺴﺪ ﻓﻰ ﺍﻟﺎﺭﺽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺳﺮﺍﻥ ﺭﮊﻳﻢ ﭘﻬﻠﻮﻯ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﺜﻠﺎ ﻫﺮﻭﺋﻴﻦ ﻭ ﺗﺮﻳﺎﻙ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ، ﻳﺎ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺑﻴﮕﺎﻧﮕﺎﻥ ﺟﺎﺳﻮﺳﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ، ﻳﺎ ﺍﺯ ﺍﺟﺮﺍﺀ ﺍﺣﻜﺎﻡ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﻣﺎﻧﻊ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ، ﻳﺎ ﺯﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻓﺮﻳﻔﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭﺍﻥ ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺩﻩﻫﺎ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺍﻳﻨﻬﺎ، ﻫﻤﻪ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﻣﻔﺴﺪ ﻓﻰ ﺍﻟﺎﺭﺽ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺃَﻥْ ﻳُﻘَﺘﱠﱠﻠُﻮﺍ ﺃَﻭْ ﻳُﺼَﻠﱠﱠﺒُﻮﺍ ﺃَﻭْ ﺗُﻘَﻄﱠﱠﻊَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ ﻭَ ﺃَﺭْﺟُﻠُﻬُﻢْ ﻣِﻦْ ﺧِﻠﺎﻑٍ ﺃَﻭْ ﻳُﻨْﻔَﻮْﺍ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ.
ﻇﻬﻮﺭ «ﺍﻭ» ﺩﺭ ﺗﺨﻴﻴﺮ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﻛﻴﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺴﺐ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻗﺎﺿﻰ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺻﻠﺎﺡ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﺣﻜﻢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺷﻴﺦ ﻣﻔﻴﺪ ﻭ ﺍﺑﻦ ﺍﺩﺭﻳﺲ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ: ﺭﻭﺍﻳﺘﻰ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻧﮕﺎﺭﻧﺪﻩ ﮔﻮﻳﺪ: ﺁﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺟﻤﻴﻞ ﺑﻦ ﺩﺭﺍﺝ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺗﻬﺬﻳﺐ ﻭ ﺍﺳﺘﺒﺼﺎﺭ ﺑﺎﺏ ﺣﻜﻢ ﺍﻟﻤﺤﺎﺭﺏ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺍﻭﻯ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: «ﺫﻟﻚ ﺍﻟﻰ ﺍﻟﺎﻣﺎﻡ ﺍﻥ ﺷﺎﺀ ﻗﻄﻊ ﻭ ﺍﻥ ﺷﺎﺀ ﺻﻠﺐ... »
ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ «ﺍﻭ» ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺨﻴﻴﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺣﻜﻢ ﺍﺳﺖ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺷﻴﺦ ﻃﻮﺳﻰ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ: ﻛﻴﻔﺮ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﺑﻘﺪﺭ ﺟﻨﺎﻳﺖ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﺁﺩﻡ ﻛﺸﺘﻪ ﻋﻘﻮﺑﺘﺶ ﻛﺸﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺩﻡ ﻛﺸﺘﻪ ﻭ ﻣﺎﻝ ﺑﺮﺩﻩ ﻋﻘﻮﺑﺘﺶ ﻛﺸﺘﻦ ﻭ ﺑﺪﺍﺭ ﺯﺩﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﺑﺮﺩﻩ ﻛﻴﻔﺮﺵ ﺑﺮﻳﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻋﻜﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻧﺎﺍﻣﻨﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻴﻔﺮﺵ ﺗﺒﻌﻴﺪ ﺍﺳﺖ. ﭼﺮﺍ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﻛﺸﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ: ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﻓﺮﺩ ﺩﺭ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﺳﺖ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﻓﺮﺩ ﺣﻖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺿﺎﻳﻊ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺴﻴﺮ ﺧﺪﺍﻳﻰ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﻯ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﻳﺪ، ﭘﺲ ﻛﺸﺘﻦ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﻳﻚ ﺍﻣﺮ ﻛﺎﻣﻠﺎ ﻃﺒﻴﻌﻰ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺩﺍﺭ ﺯﺩﻥ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻋﺒﺮﺕ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ ﺩﺭ ﻧﻄﻔﻪ ﺧﻔﻪ ﺷﻮﻧﺪ.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
شرایط محارب
با توجه به روایات ائمه معصومین (ع) و نیز کلمات فقها ، که ناظر به آیه شریفه مذکور (مائده، 33) در سؤال و شارح آن است، مراد از "محارب" که موضوع برای یکی از احکام ذکر شده در آیه میباشد، کسی است که:
اولا: سلاح بر کشیده باشد ، بویژه اینکه کلمه "محاربه" مأخوذ از حرب است که معمولا با سلاح انجام می گرفته و میگیرد. البته عنوان "سلاح" فی نفسه موضوعیت ندارد ، بلکه شامل هر گونه ابزار و روشی است که بتوان با آن مردم را به قصد بر هم زدن وضع مورد پذیرش آنان ترساند یا غیر آن و حتی آتش زدن خانه و کاشانه مردم.
ثانیا:شخص مسلح علاوه برکشیدن سلاح قصد ترساندن مردم وسلب آرامش و امنیت عمومی و ایجاد فساد را داشته باشد ؛ و گویا شرط بودن این ویژگی که از روایات و کلمات فقها استفاده میشود از جمله: (ویسعون فی الارض فسادا) ؛"و درزمین به فتنه و فساد میکوشند" فهمیده میشود درحقیقت جزء موضوع برای احکام مذکور در آیه است.
بدیهی است درمقام قضاوت،احرازموضوع حکم شرط صحت آن میباشد . بنابراین دراین مقام بایدسلاح برکشیدن و نیز قصد اخافه و ترساندن احراز گردد؛بخصوص این که در مسائل دماء، رعایت احتیاط عقلا و شرعا مطلوب، بلکه واجب میباشد. از این رو اگر سلاح کشیدن یا قصد اخافه احراز نگردد، گرچه خوف محقق شده باشد نمی توان حکم به محارب بودن نمود...
: فعالیتهای سیاسی از قبیل انتقاد ، تجمعات ، راهپیمایی آرام، مقاله نویسی ، تشکیل جمعیت ها و احزاب و مانند این ها مصداق هیچ کدام از عناوین: "محاربه" ،"بغی" و"افساد" نمیباشد؛ زیرا عنوان "محاربه" متقوم است به ترساندن مردم و سلب امنیت جامعه با استفاده از سلاح و زور "بغی" نیز تجاوز مسلحانه به حقوق دیگران و خروج از عدالت و حق است...
و به بیانی دیگر درموارد فعالیت های سیاسی،اولا: از آنجا که مصداق هیچ یک از عناوین فوق نمی باشند هیچ مجوز شرعی برای منع از آن ها یا بازداشت و محاکمه افراد با این اتهام وجود ندارد؛ در دستورات اسلام و سیره رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین (ع) بازداشت و محکومیت سیاسی و این که کسانی را به مجرد اعتقاد و یا اظهارنظر در برابر حاکمیت و انتقاد ازآن بازداشت ومحاکمه نمایند وجود ندارد. مخالفان سیاسی حضرت امیر (ع) در زمان حکومت آن حضرت بصورت علنی و باآزادی کامل علیه ایشان فعالیت میکردند،وحتی عبدالله بن کواء که از خوارج بود درحضور آن حضرت علنا علیه ایشان شعار داد ، ولی تا زمانی که آنان دست به سلاح نبردند آن حضرت نه تنها آنان را بازداشت نکرد بلکه حقوق آنان را نیز ازبیت المال قطع نفرمود.
و ثانیا: بر فرض این که شرعا بتوان اشخاص را به خاطر فعالیت های سیاسی بازداشت و محاکمه نمود ، چون در این گونه اتهامات محاکم و قضات منسوب به حاکمیت ذی نفع و طرف دعوا هستند - و از شرایط قاضی بی طرفی او نسبت به وضوع مورد محاکمه میباشد - آنان نمی توانند به قضاوت بپردازند . از این رو باید این قبیل اتهامات در یک دادگاه مرضی الطرفین،آنهم با حضور هیأت منصفه بی طرف و خبره نسبت به مسائل سیاسی و معتمد و منتخب مردم رسیدگی شود
از کتاب"پاسخ به پرسشهای دینی"آيت الله منتظري،ص 518 تا 519 "
|
|
|
|
رتبه: Member
گروه ها: Moderator, students, member تاریخ عضویت: 1391/07/12 ارسالها: 27
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿33﴾
چون تفسیرما از نوعِ «نگاه از کلان به خُرد» ابتدا عناصرش را ردیف میکنیم: 1 – «تابلو» مرحله دهم: تثبیت موقعیت اسلام و مومنین و ادامه تعالی روز افزون 2 – درس سوره مائده (یا عصاره محتوای سوره مائده): احکامي فردي و اجتماعي با زمينهء "اي مسلمانان کفار ويهود و نصاري چنين اند شما آنطور نباشيد" 3 – درب پاراگراف 4 سوره مائده مشتمل بر آیات 33 تا 43: نمونه¬ای از احکام جزائی اجتماعی و اینکه ای پیامبر! یهودیان چنین¬اند. اندوهگین مباش و رسالتت را پی گیر. 4 - ریز درب آیه 33 : حکمِ کسانیکه علنا به محاربه با خدا و و رسولش و کوشش در فساد در زمین برخیزند چنین است.
تا اینجا این چیز هارا می فهمیم: الف: از قسمت 1 میفهمیم این آیه «تحذیری» است و برای پیشگیری احتمالی از تعرضات خارجی است ب : از قسمت 2 میفهمیم که قرآن دارد «نمونه های بد» را معرفی میکند بااین هدف که مسلمانان خود را از انجام کارهایی شبیه به کارهای آنها باز دارند. ج: از قسمت 3 فهمیده میشود برخی از احکام جزائی جامعه دارد معرفی میشود با هدف تحذیر و باز دارندگی د: از قسمت 4 فهمیده میشود یکی از احکام جرائی بازدارنده را دارد بین میکند.
از مجموع الف و ب و ج و د چف فهمیده میشود؟ ای فهمیده میشود که حکومت آنحضرت (ص) تثبیت شده و دارد از طریق وحی مقرراتی دریافت میکند که ماحصل آنها تحذیر و باز دارندگی است حالا با این گاه که از خود قرآن درافت کرده ایم برویم سراغ مفردات آیه 33:
الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ: تنها جائی که چنین عبارت سنگینی را در قرآن می بینیم، آیه ربا (279 بقره) است
بنا بر این الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ به معترضین نمیخورد
وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا اینکه دیگر اظهر من الشمس است که صفت منافقان و دو رویان است (204 و 205 بقره)
نکته دیگر اینکه این آیه 33 مربوط به اواخر عمر شریف آنحضرت (ص) است و اجائی نشد (یعنی مصداقش وقوع نیافت )
جناب آقای جمال گنجه ای
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
"در سوره مبارکه مائده درباره افرادی که اصطلاحاً به آنان محارب گفته میشود، توضیح دادهشده و دو عنوان محاربه و تلاش در فسادگستری در زمین ذکر شده است. فقهای ما معمولاً جمع این دو عنوان را موضوع حکم آیه میدانند و آنطور که بسیاری از فقها ازجمله امام خمینی مطرح میکنند، این افراد کسانی هستند که برای #ترساندن_مردم، گرفتن اموال آنان و احیاناً کشتن و مجروح کردن آنان، سلاح در دست میگیرند و طبعا بهعنوان محارب شناخته میشوند. مصداق این عنوان در کلام فقها نیز #راهزنان جادهها هستند. لذا موضوع آیه ۳۳ سوره شریفه مائده موضوع خاص و دقیقی است. بنابراین ما نمیتوانیم هر موضوعی را که در قرآن کریم برای گروهی خاص مطرحشده توسعه بدهیم و ازنظر خودمان به افراد دیگر هم سرایت بدهیم.
آیتالله مومن در مقاله ای به دنبال آن بودند که برخلاف بیشتر فقها که "مجموع محاربه و فساد" را یک موضوع میدانند، بگویند محاربه و فساد هرکدام بهتنهایی موضوع این آیه شریفه است و با توسعه عنوان فساد گستری حکم آیه را به #براندازان حکومت اسلامی تسری دهند. درحالیکه آیتالله شاهرودی در یک مقاله نقدی مفصل نسبت به مطالب آقای مومن، همان نظریه مشهور فقها را تایید کردند. و تصریح کردند این آیه به کسانی اختصاص دارد که باترساندن مردم، به قتل و جرح و بردن مال مردم و غارت کردن آنها تلاش میکنند و کسانی که علیه حکومت و در راه براندازی دولت تلاش میکنند، مصداق #محارب شناخته نمیشوند.
افراد حاضر در خیابان را باید در سه گروه تفکیک کرد که هر کدام حکم متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند: گروه اول کسانی که برای یک امر اجتماعی، در خیابانها حاضر شدند و اعتراض داشتند. همانطور که میدانید #اعتراض حتی در مواردی امر پسندیدهای است و بعضا مصداق امر به معروف و نهی از منکر است . این گروه غالب، جزو معترضان بودند و کسانی نبودند که سلاحی در برابر حکومت در دست بگیرند.طبعا این گروه مجازاتی برای کارشان نمی شوند و بالعکس باید دولت و مجلس زمینه های لازم برای امکان تحقق بدون هزینه برگزاری تظاهرات و اعتراضات آرام مخالفان تصمیم های حاکمیت را فراهم کنند . گروه دوم کسانی بودند که حالا در حین اعتراض، عصبانی بودند و سنگی هم در دست گرفتند و از روی غفلت شیشه مرکز دولتیای را شکاندند، و بعضا بخاطر برخورد ماموران، به عصبانیت کشیده شده اند .این گروه بدنبال ضربه به اقتصاد نبودند و به دنبال ترساندن مردم نبودهاند و در حقیقت میخواستند #اعتراض خودشان را با صدای بلندتری برسانند. این گروه هم مصداق محاربه و #فساد نبودند. و گرچه غفلت و عصبانیت آنان خسارت هایی را ببار آورده است ،ولی شایسته است حاکمیت با توجه به مجموعه شرایط حاکم بر آن روزها و قصور و تقصیری که خود حاکمیت داشته شرایط این دسته معترضان را درک کند. گروه سوم که کارشان بسیار زشت بوده و محکوم است، کسانی بودند که اموال عمومی را عمدتا با سازماندهی آتش زدند و به مراکز دولتی و حتی خصوصی حمله کردند.و با سلاح سرد و احیانا سلاح گرم با ماموران امنیت برخورد کردند. گرچه در برخی از موارد عنوان #باغی و تجاوزکار به حاکمیت اسلامی بر این گروه صدق میکند و طبعا احکام "باغی" را دارند، اما مصداق آیه شریفه مذکور نیستند و آنچه به عنوان #محارب در فقه تعریف شده بر ایشان صدق نمی کند و اصولا ترساندن مردم در کار آنها نبوده یا تحققش مشکوک است."
آیت الله کاظم قاضی زاده ، مدرس دروس خارج فقه حوزه علمیه قم
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ماده «حرب » به معنای مطلق ناسازگاری و مبارزه است نه به معنای جنگ و درگیری نظامی و جنگ مصداقی از آن است. و می توان گفت: محاربه در این آیه به معنای محاده است;
این آیه درباره مطلق محاربه بحث نمی کند و نمی خواهد حکم همه گناهکاران را بیان کند; بلکه قراین نشان می دهد که مقصود آیه بیان حکم نوعی از محاربه است که شرش دامنگیر جامعه می شود و از مصادیق فساد در زمین به شمار می رود;
آنچه ملاک اصلی برای مجازاتهای مذکور در آیه محسوب می شود، سعی در ایجاد فساد در جامعه است که طبعا مصادیق گوناگونی دارد و از لحاظ شدت و ضعف و آثار منفی که در اجتماع می گذارد درجاتش متفاوت است و گاهی فساد به قدری شدید و مخرب است که شخص مفسد مستحق اعدام می شود، اگر چه کسی را نکشته باشد بدون تردید آیه محاربه همه انواع جرائم اجتماعی را که عنوان فساد در جامعه بر آنها صادق است شامل می شود; چه جرایمی که اکنون ما می شناسیم و چه جرایمی که احیانا در آینده با تکنیک های جدید ابداع خواهد شد. قرآن جعل اصطلاح نکرده است:
از آیه محاربه چند مطلب استفاده می شود: یکی اینکه ملاک اصلی برای مجازات محارب، افساد است. دوم اینکه مجازاتها در آیه درجه بندی شده و از شدید به خفیف منتقل گشته یعنی از قتل شروع و به تبعید منتهی شده است. سوم اینکه فساد درجه بندی نشده است; زیرا فساد درجات بسیار زیادی دارد که قابل احصا نیست; علاوه بر اینکه درجه بندی فساد در آیه لزومی ندارد بلکه هر فسادی که واقع شود مقدار زیان اجتماعی آن سنجیده می شود و متناسب با آن مجازات تعیین می گردد. چهارم اینکه درجه بندی مجازات برای اشاره به این است که مجازات شدید برای جرم شدید و مجازات خفیف برای جرم خفیف است و مقصود احصای همه مجازاتها نبوده است، زیرا مجازات به تناسب جرم تعیین می شود.
برای هر افسادی متناسب با زیانی که بر جامعه وارد می کند، مجازات تعیین می شود; اگر افساد در حد خیلی بالا زیانبار باشد مانند اهلاک حرث و نسل، شدیدترین مجازات را دارد و اگر زیانش در حد خیلی پایین باشد، مجازات خفیفی برای آن تعیین می شود; مثلا کسی که شاخه های درختان پارکهای عمومی را بشکند و چمن های آنها را خراب کند عنوان «مفسد» بر او صادق است ولی برای تنبیه او باید مجازات خفیفی تعیین کرد. اگر این استنباط پذیرفته شود باید گفت: لازم نیست حتما یکی از مجازاتهای مذکور در آیه درباره مفسد اجرا شود بلکه آنچه لازم است رعایت تناسب بین جرم و مجازات است که هم حکم عقل است و هم درجه بندی مجازاتها در آیه به آن اشعار دارد. در آیه محاربه تعبد خاصی اعمال نشده و ذکر چهار مجازات از باب نمونه و ذکر مثال است و مجازاتهای دیگری نیز متناسب با جرمهایی که واقع می شود می توان در نظر گرفت چنانکه از بعضی روایات نیز تایید این مطلب استفاده می شود;
آیا قصد افساد شرط تحقق عنوان مفسد است یا نفس عمل فساد ملاک است اگر چه مفسد عمل خود را اصلاح بداند؟ مثلا اگر گروهی مانند خوارج، که کوشش برای ساقط کردن حکومت علی علیه السلام را یک کار اصلاحی می دانستند، به قصد تحمیل خواسته اقلیت بر اکثریت شروع به بمب گذاری و ایجاد ناامنی کنند، مانند بمب گزاریهای ارتش سری جمهوریخواه ایرلند شمالی که برای تحمیل خواسته اقلیت کاتولیک بر اکثریت پروتستان این کارها را می کنند و مانند خرابکاریهای گروههای چپ گرا در غرب ایران، اگر این گروهها خرابکاریهای خود را به قصد افساد انجام ندهند و بگویند: ما قصد اصلاح و احقاق حق داریم آیا می توان گفت: چون علی الفرض قصد افساد ندارند عنوان مفسد بر آنان صادق نیست؟ آیا این گروهها که با مین گذاری و کمین زدن و کشتن بی گناهان ادعای احقاق حق دارند، مصداق «یسعون فی الارض فسادا» نیستند؟ در اینکه نفس عمل آنان ایجاد فساد است تردیدی نیست; اما اگر ادعا کنند و نزد قاضی نیز ثابت شود که واقعا قصد افساد نداشته اند در پاسخ به این سؤال که آیا معاف کردن اینان از مجازات، با عدالت سازگار است یا نه؟ باید گفت، ایجاد انفجار در مراکز جمعیت و کشتن بی گناهان و سلب امنیت که زیانش دامنگیر جامعه می شود اگر مجازات نداشته باشد، عدالت اجتماعی پایمال می شود. تشریع قوانین جزایی برای احیای عدالت است و اگر قرار باشد عدالت احیا شود نمی توان این گروهها را به عذر اینکه اشتباه کرده و قصد افساد نداشته و افساد خود را اصلاح پنداشته اند از مجازات معاف کرد و از احیای عدالت چشم پوشید و هرج و مرج و آنارشیسم را رواج داد; بنابراین باید گفت: قصد افساد در تحقق عنوان محارب و مفسد شرط نیست
ملاک اصلی برای مجازاتهای مذکور در آیه محاربه ایجاد فساد در جامعه است; چون آنچه در این آیه نقش محوری دارد، جمله «یسعون فی الارض فسادا» است که ملاک اصلی مجازات را بیان می کند; بنابراین هر کس دارای هر عقیده ای باشد اگر در جامعه فساد ایجاد کند، به اندازه سنگینی جرمش باید مجازات ببیند; چه مسلمان باشد و چه کافر و چه مشرک باشد و چه غیر مشرک; چون اطلاق آیه همه را شامل می شود; پس آیه محاربه با عقیده محارب کار ندارد بلکه با فساد او کار دارد و مجازات فساد را بیان می کند و این مطلب واضحی است.
هنگامی که از محارب بحث می شود معمولا گروههای خرابکار و تروریست به ذهن می آید که می خواهند با ترور و بمب گذاری و ایجاد ناامنی خواست خود را بر اکثریت جامعه تحمیل کنند و یا راهزنان مسلحی که برای غارت اموال مردم راهزنی می کنند ولی آیا حاکمان دیکتاتور که با به بند کشیدن آزادیخواهان و ریختن خون بی گناهان خواست خود را بر جامعه تحمیل می کنند از مصادیق محارب و مفسد نیستند؟
اگر محارب کسی است که سعی در ایجاد فساد در جامعه می کند، آیا زمامداران خودکامه ای که به رای اکثریت احترام نمی گذارند و با سرکوب کردن حرکت های مردمی خواست خود را بر جامعه تحمیل می کنند از مصادیق محارب و مفسد نیستند؟ کشتن مردم با اسلحه خود مردم، در جایی که اگر کسی با پول خودش اسلحه بخرد و راهزنی کند محارب و مفسد محسوب می شود، بدون شک کسی که با سوء استفاده از اسلحه و نیروهای دولتی که متعلق به مردم است به عدالتخواهان حمله می کند و خونشان را می ریزد جرمش مضاعف خواهد بود; یعنی هم سوء استفاده از ثروت و نیروی ملی و هم ایجاد فساد در جامعه و چنین کسی به طریق اولی محارب و مفسد است و باید به اشد مجازات یعنی اعدام برسد
بخشي از نظرات مرحوم ايت الله صالحي نجف ابادي
نقل از مقاله تفسير ايه محاربه و احكام فقهي ان https://hawzah.net/fa/Ar...D9%87%DB%8C-%D8%A2%D9%86
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
اقدام براي تغيير وضعيت ظلم و فساد حاكمان، #محاربه نيست
"امام حسین(ع) تصویر روشنی از کار خود داشت و از اهداف خود مطلع بود. بعد از آن درد و دارو را تشخیص داد. درد، وجود #حاکمی چون یزید و مردم تبهکاری بود که هر حاکمی را میپذیرفتند. دارو نیز #اصلاحگری بود. این که #فساد به حال خود نماند. این که برای تغییر دادن این وضعیت باید کاری کرد. این که مردم حضور و فعالیت خود را بازیابند؛ اما ابزار این کار امر به معروف و نهی از منکر است. در این صورت کسی که قیام میکند، #محارب و جنگجو نیست، بلکه #دعوتگر و #تغییرآفرین است.
امام حسین(ع) در پی تثبیت این هدف بود. ابزار این کار نیز نشان دادن موارد فساد و انحراف به مردم بود. امام این موضع خود را حفظ کرد، بر آن اصرار ورزید و از آن دست برنداشت. وقتی هم که از او خواستند از این کار خود دست بکشد یا پذیرای مرگ شود، به آنان پاسخ داد: بازنمیگردم،حتی اگر به قیمت زندگیام تمام شود. امام حسین(ع) از امت اسلامی میخواست که از سکوت، شکست، خفت و خواری دست بردارند و به مسئولیتهای خود عمل کنند. چون تا زمانی که ساکت باشند، #ظالم باقی خواهد ماند و مظلوم قربانی خواهد شد و فساد گسترش خواهد یافت.
امام حسین(ع) در قیام کربلای خود، فقط یزید را مد نظر نداشت. تا بگوید که یزید رفت و کربلا به پایان رسید و بعد از آن دیگر لازم نیست در زندگی حضور داشته باشد. بلکه امام حسین(ع) با مطرح کردن یزید، همه فاسدان، طاغوتها، ظالمان و گردنکشان حال و آینده را در نظر داشت. تا این سؤال برای همیشه باقی بماند که اگر بسیاری از مسئولان جامعه منطق یزیدی دارند، امت اسلامی چه مسئولیتی به عهده دارد؟"
خطبه جمعه، 9 مهر ماه 1395 سيد علي فضل الله (فرزند مرحوم علامه محمد حسين فضل الله)
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
⭕️این معارضان، محارب نیستند
🔻حرکتهای اعتراضی در نظام اسلامی که به خشونت میانجامد، دو گونه است: الف) خشونت هایی که توسط گروهها و سازمانهای مسلح انجام میشود. سازمانهایی که به هدف براندازی حکومت و یا ضربه زدن به آن از راه به قتل رساندن افراد موثر حکومت تشکیل میشود. ب) خشونت هایی که توسط افراد معترض پراکنده-- که چه بسا در اثر فقدان فضای اعتراض مسالمت آمیز و یا کم تحملی حکومتها-- انجام میشود. افرادی که وابستگی به یک سازمان عملیات مسلحانه ندارند و صرفا در جریان حرکت اعتراضی مردمی، دست به خشونت زده و موجب قتل و یا آسیب برخی عناصر حکومتی میشوند.
🔻نوع اول در فقه "فئه باغیه" نامیده میشود و حکومت موظف است با آنها قتال نموده و سازمانشان را منهدم سازد. ولی نوع دوم مشمول حکم باغی نیستند و برخورد با آنها متفاوت است. شیخ طوسی و به تبع او فقهای دیگری، حکم "بغی" را به گروه اول اختصاص داده اند: یعتبر فی جریان حکم البغاه کونهم فی منعه و کثره لایمکن کفهم و تفریق جمعهم الا بالاتفاق و تجهیز الجیوش و القتال، فاما ان کانوا نفرا یسیرا کالواحد و الاثنین و العشره و کیدهم ضعیف لم یجر علیهم حکم اهل البغی. صاحب جواهر همین نظر را تایید میکند.
🔻برای تبیین این تفاوت استناد شده به ماجرای اقدام ابن ملجم در ترور امیرالمومنین که حضرت در زمان جراحت، توصیه به احسان به ابن ملجم نمودند و سفارش کردند که در صورت مرگ، فرزندان، او را عفو کنند! إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِيُّ دَمِي وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِيعَادِي وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِي قُرْبَةٌ وَ هُوَ لَكُمْ حَسَنَةٌ فَاعْفُوا أَ لاٰ تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اَللّٰهُ لَكُمْ (نامه ۲۳ نهج البلاغه) این سخن امیرالمومنین گویای آن است که اگر معترضی دست به سلاح هم ببرد و شخص امام معصوم را هم به قتل برساند مشمول حکم بغاه ( ویا محاربان) نیست و: اولا: جنایت او در حوزه حقوق خصوصی مطرح میشود و مجازات او به عنوان قصاص بوده و در اختیار اولیای دم میباشد و نباید آن را مصداق محاربه تلقی نموده و کیفر را وظیفه حکومت دانست. ثانیا: در برابر همین افراد جنایتکار و قاتل هم عفو و گذشت از سوی اولیای دم، پسندیده بوده و بر قصاص ترجیح دارد.
🔻از سوی دیگر باید توجه داشت که بلحاظ مبانی فقهی به هر کسی که علنا مبادرت به قتل دیگری میکند "محارب" اطلاق نمیشود. در قرآن کریم قبل از آنکه مجازات محارب بیان شود "فساد فی الارض" به موضوع آن افزوده شده، یعنی "محاربی که مفسد فی الارض" است دارای آن مجازات است: «إِنَّمَا جَزَ ٰۤؤُا۟ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوۤا۟ أَوۡ ....»[سوره مائده/٣٣] از این رو فقهای بزرگ به قید "فساد فی الارض" در تفسیر محاربه توجه داشته اند مثلا صاحب جواهر پس از آنکه محاربه را به سلاح کشیدن برای ایجاد رعب و خوف در مردم میداند، این قید را اضافه میکند که: بگونه ای که "قصد فساد فی الارض" تحقق داشته باشد: علی وجه یتحقق به صدق اراده الفساد فی الارض. وی در ادامه تاکید میکند که در صدق محاربه قصد رعب و وحشتی ملاک است که موجب فساد فی الارض باشد: و المدار علی قصد الاخافه الذی یتحقق به الفساد فی الارض(جواهرالکلام/ج۴۱/ص۵۶۴ و ۵۶۶) همین نکته مورد توجه علامه طباطبایی نیز بوده است، او میگوید: "سعی برای فساد در زمین" معنای محاربه را مشخص میکند از قبیل راهزنانی که امنیت عمومی را مختل میسازند، پس صرفا محاربه کافی نیست، چه اینکه هرگز رسول خدا با کفاری که میجنگیدند، پس از پیروزی چنین رفتاری نداشت و آنها را اینگونه مجازات نمیکرد.(المیزان/ج۵/ص۳۲۶)
🔻اینک باید تامل نمود و پاسخ داد: آیا کسانی که قصد اخلال در امنیت عمومی نداشته و صرفا در اعتراض به حکومت، دست به رفتارهای خشن میزنند و یا مرتکب قتل یا جرح نسبت بخصوص ماموران حکومتی میشوند، کارشان مصداق "یسعون فی الارض فسادا" بوده مستحق مجازات محارب هستند و یا تحت عناوین دیگری مجازات شده و کیفرشان متفاوت از محارب است؟ فراموش نکنیم که محارب و مفسد فی الارض از جنس قطاع الطریق و اشرار خون آشام است که در صدد قتل و غارت مردم است، او با نظام سیاسی مشکل ندارد و در هرحکومتی بدنبال شرارت است ولی معترض قانون شکن در برابر حکومت موضع دارد و بدنبال استقرار نظم دیگری است و به این دلیل است که این دو کاملا از دو جنس متفاوتی هستند او با مردم طرف است و این با یک نظم سیاسی خاص و یا با یک شخص در راس آن، طرف است. در محاربه حاکم از "امنیت مردم" در برابر سلاح بدستان دفاع میکند ولی در اینجا به عکس، معترض در برابر مردم نیست بلکه با حاکم معارضه داشته و حاکم با مجازت وی، از "امنیت خود" دفاع میکند. در فقه این جرائم تفکیک شده و مجازات آنها متفاوت است.
اذر 1401 ایت الله سروش محلاتیویرایش بوسیله کاربر 1401/09/17 10:47:50 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
انواع مجازات محارب در قران: با فرض صدق عنوان #محارب بر فردی، آیا مجازاتِ #محاربی که مرتکب #قتل نشده ، #اعدام است؟!
"منظور از محاربه با خدا و پیامبر آن چنان که در احادیث اهل بیت(علیهم السلام)وارد شده و شأن نزول آیه نیز کم و بیش به آن گواهى مى دهد این است که: کسى با #تهدید به وسیله اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز کند، اعم از این که به صورت دزدان گردنه ها در بیرون شهرها چنین کارى کند و یا در داخل شهر. بنابراین، افراد چاقوکشى که به جان و مال و نوامیس مردم حمله مى کنند نیز مشمول آن هستند. جالب توجه است که: محاربه و ستیز با بندگان خدا در این آیه، به عنوان محاربه با خدا معرفى شده و این، تأکید فوق العاده اسلام درباره #حقوق_انسان ها و رعایت امنیت آنان را ثابت مى کند.
❓اما آیا مجازات هاى چهارگانه قران، جنبه #تخییرى دارد، یعنى حکومت اسلامى هر کدام از آنها را درباره هر کسى صلاح ببیند اجراء مى کند، و یا #متناسب با چگونگىِ جرم و جنایتى است که از آنها سر زده است؟ ❇یعنى اگر افراد محارب دست به کشتن انسان هاى بى گناهى زده اند، مجازات قتل براى آنها انتخاب مى شود. ❇اگر اموال مردم را با تهدید به اسلحه برده اند، انگشتان دست و پاى آنها قطع مى شود. ❇اگر، هم دست به آدم کشى و هم سرقت اموال زده باشند اعدام مى شوند و جسد آنها براى عبرتِ مردم، مدتى به دار آویخته مى شود. و اگر تنها اسلحه به روى مردم کشیده اند بدون این که خونى ریخته شود و یا سرقتى انجام گیرد، به شهر دیگرى #تبعید خواهند شد.
💢شک نیست که معنى دوم، به حقیقت نزدیک تر است، و این مضمون در چند حدیث که از ائمه اهل بیت(علیهم السلام)نقل شده، به چشم مى خورد. درست است که در پاره اى از احادیث اشاره به مخیّر بودن حکومت اسلامى در این زمینه شده است ولى، با توجه به احادیث سابق منظور از تخییر، این نیست که: #حکومت اسلامى پیش خود یکى از این چهار مجازات را انتخاب نماید و چگونگى جنایت را در نظر نگیرد. در این قانون مهم اسلامى که درباره محاربان وارد شده، چون نحوه این جرم و جنایت بسیار متفاوت است و همه #محاربان مسلماً یکسان عمل نمى کنند و یکسان نیستند، طرز مجازات آنها نیز #متفاوت ذکر شده است. 👈ناگفته پیدا است شدّتِ عمل فوق العاده اى که اسلام در مورد محاربان به خرج داده، براى حفظِ خون هاى بى گناهان و جلوگیرى از حملات و تجاوزهاى افراد قلدر، زورمند، جانى، چاقوکش و آدمکش، به جان و مال و نوامیسِ مردم بى گناه است."
📚تفسير نمونه -ايت الله مكارم شيرازي
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
اصل ارسال توسط : ali انواع مجازات محارب در قران: با فرض صدق عنوان #محارب بر فردی، آیا مجازاتِ #محاربی که مرتکب #قتل نشده ، #اعدام است؟! آيا طبق آيه 33 سوره مائده، قصد ايجاد #ترس براي مردم موضوعيت دارد يا صرف چاقو كشيدن ميتواند باعث اعدام شود؟
در قران کریم چهار مجازات برای محارب ذکر شده از قتل تا تبعید . عده ای فقها تعیین هر یک از مجازاتها در باره هر محارب را به انتخاب قاضی محول کرده اند . و عده ای دیگر قائل به ترتیب شده و قتل را برای مرتبه حداکثر محاربه و تبعید را برای مرتبه حداقل ان دانسته اند . این اختلاف سابقه طولانی در فقه دارد . که در عصر ما ایه الله خویی و شاگردانش فتوا به جواز قتل محاربی که اسلحه کشیده ولی به کسی اسیبی نرسانده نمیدهند ، در حالیکه برخی فقها در همین مورد هم صدور حکم قتل توسط قاضی را جایز میدانند .
آيت الله خویی: اگر با اسلحه کشیدن فقط موجب ترس مردم شده باشد، نفی بلد میشود و اگر آسیبی به کسی رسانده باشد، ابتدا در حد همان جراحت قصاص میشود و سپس تبعید میگردد.(تکمله المنهاج/ص۵۱)
✔️آیت الله بهجت: اگر محاربت نمود و عملی دیگر -- قتل یا اخذ مال -- انجام نداد نفی بلد میشود و در صورتی که مجروح کرده باشد، قصاص جراحت یا دیه آن، افزوده میشود.(جامع المسائل/ ج۵، ص۳۲۹)
✔️امام خمینی نیز با توجه به اضطراب فتاوا و روایات در این باره، تبعید را اولی میداند. ایشان در تحریر الوسیله میگوید: مسئله۵) در این حد، بنابر اقوی حاکم بین قتل و مصلوب کردن و قطع به طور مخالف و نفی بلد، مخیّر است و بعید نیست که برای حاکم بهتر باشد که جنایت را ملاحظه کند و آنچه که مناسب آن است، اختیار نماید. پس: اگر کشته است، حاکم، قتل یا مصلوب نمودن را اختیار کند. اگر مال را برداشته است قطع را اختیار نماید. اگر شمشیر کشیده و فقط ترسانده است، نفی بلد را اختیار کند. و تحقیقاً کلمات فقها و روایات مضطرب است و بهتر همان است که ما ذکر کردیم.
ﺩﺭ تفسير ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ: 👈ﻛﻴﻔﺮ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﺑﻘﺪﺭ ﺟﻨﺎﻳﺖ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﺁﺩﻡ ﻛﺸﺘﻪ ﻋﻘﻮﺑﺘﺶ ﻛﺸﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺩﻡ ﻛﺸﺘﻪ ﻭ ﻣﺎﻝ ﺑﺮﺩﻩ ﻋﻘﻮﺑﺘﺶ ﻛﺸﺘﻦ ﻭ ﺑﺪﺍﺭ ﺯﺩﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﺑﺮﺩﻩ ﻛﻴﻔﺮﺵ ﺑﺮﻳﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻋﻜﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻧﺎﺍﻣﻨﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻴﻔﺮﺵ ﺗﺒﻌﻴﺪ ﺍﺳﺖ." تفسير احسن الحديث
" آيه شريفه خالى از اشعار به #ترتيب در بين حدود نيست ، اشعار دارد بر اينكه چهار حد نامبرده در عرض يكديگر نيستند بلكه طبق #مراتب_فساد مترتب مى شود، اگر جرم كوچك است ، قطع ، و اگر بزرگ است نفى و اگر بزرگتر است چوبه دار، و اگر باز هم بزرگتر است قتل ، چون ترديد بين قتل و دار و قطع و نفى چهار كيفر برابر و همسنگ يكديگر نيستند، بلكه از حيث شدت و ضعف مختلفند و اين خود قرينه اى عقلى است بر بودن ترتيب بين انها" تفسير الميزان
"آنچه ملاک اصلی برای مجازاتهای مذکور در آیه محسوب می شود، سعی در ایجاد #فساد در جامعه است که طبعا مصادیق گوناگونی دارد و از لحاظ شدت و ضعف و آثار منفی که در اجتماع می گذارد درجاتش متفاوت است و گاهی فساد به قدری شدید و مخرب است که شخص مفسد مستحق اعدام می شود،
🔷از آیه محاربه چند مطلب استفاده می شود: یکی اینکه ملاک اصلی برای مجازات محارب، #افساد است. 👈دوم اینکه مجازاتها در آیه #درجه_بندی شده و از شدید به خفیف منتقل گشته یعنی از قتل شروع و به تبعید منتهی شده است. سوم اینکه درجه بندی مجازات برای اشاره به این است که #مجازات_شدید برای #جرم_شدید و مجازات خفیف برای جرم خفیف است و مقصود احصای همه مجازاتها نبوده است، زیرا مجازات به تناسب جرم تعیین می شود.
🔸برای هر افسادی متناسب با زیانی که بر جامعه وارد می کند، مجازات تعیین می شود; اگر افساد در حد خیلی بالا زیانبار باشد مانند اهلاک حرث و نسل، شدیدترین مجازات را دارد و اگر زیانش در حد خیلی پایین باشد، مجازات خفیفی برای آن تعیین می شود; 💢 اگر این استنباط پذیرفته شود باید گفت: لازم نیست حتما یکی از مجازاتهای مذکور در آیه درباره مفسد اجرا شود 👌👌بلکه آنچه لازم است رعایت #تناسب بین جرم و مجازات است که هم حکم عقل است و هم درجه بندی مجازاتها در آیه به آن اشعار دارد." ايت الله صالحي نجف ابادي
"با توجه به روایات ائمه معصومین (ع) و نیز کلمات فقها ، که ناظر به آیه شریفه مذکور (مائده، 33) در سؤال و شارح آن است، مراد از "محارب" که موضوع برای یکی از احکام ذکر شده در آیه میباشد، کسی است که: ↩️اولا: سلاح بر کشیده باشد ، بویژه اینکه کلمه "محاربه" مأخوذ از حرب است که معمولا با سلاح انجام می گرفته و میگیرد. البته عنوان "سلاح" فی نفسه موضوعیت ندارد ، بلکه شامل هر گونه ابزار و روشی است که بتوان با آن مردم را به قصد بر هم زدن وضع مورد پذیرش آنان ترساند یا غیر آن و حتی آتش زدن خانه و کاشانه مردم. ↩️ثانیا:شخص مسلح علاوه برکشیدن #سلاح #قصد_ترساندن_مردم وسلب آرامش و امنیت عمومی و ایجاد فساد را داشته باشد ؛ و گویا شرط بودن این ویژگی که از روایات و کلمات فقها استفاده میشود از جمله: (ویسعون فی الارض فسادا) ؛"و درزمین به فتنه و فساد میکوشند" فهمیده میشود درحقیقت جزء موضوع برای احکام مذکور در آیه است. 👈بدیهی است درمقام قضاوت،احرازموضوع حکم شرط صحت آن میباشد . بنابراین دراین مقام بایدسلاح برکشیدن و نیز قصد اخافه و ترساندن احراز گردد؛بخصوص این که 👈در مسائل #دماء، #رعایت_احتیاط عقلا و شرعا مطلوب، بلکه واجب میباشد. از این رو اگر سلاح کشیدن یا قصد اخافه احراز نگردد، گرچه خوف محقق شده باشد نمی توان حکم به محارب بودن نمود..." 🖊ايت الله منتظري
آیتالله اسدالله بیات زنجانی، از مراجع تقلید در پاسخ به استفتا خبرنگار انصاف نیوز مبنی بر اینکه «حکم فردی که به محاربه محکوم شده اما کسی را به قتل نرسانده چیست؟ و قاضی بر مبنای چه معیاری باید از میان چهار موردی که برای مجازات محارب در اختیار دارد گزینهای را انتخاب کند؟» اعلام کرد:
«مطابق آنچه در صفحه ۳۰۹ از کتاب الحدود وسائل الشیعه (۳۰ جلدی) باب یک از ابواب محارب، حدیث چهار آمده، با تفسیر حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) کیفر قتل برای محارب تنها در صورتیست که مرتکب قتل شده باشد، در غیر اینصورت این کیفر جایز نیست و با عنایت به حسّاسیت ویژه شارع مقدّس به دماء و نفوس، در فرض سؤال قاضی باید از حکم اخفّ استفاده کند»
نظر آیت الله سيد محمد علي دستغیب شیرازی در باره محاربه و حکم آن در اسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
۱ - حکم محارب این است که اگر کسی را کشته، کشته میشود و اگر تنها سلاح کشیده و مردم را ترسانده، تبعید میشود و اگر کسی را مجروح کرده، به همان مقدار جراحت قصاص شده و تبعید میشود.
۲ - در حکم محارب اخافه مردم شرط است.
3 - بر اعتراض بدون کشیدن سلاح، محاربه صدق نمیکند.
ویرایش بوسیله کاربر 1401/09/27 10:45:23 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
⁉منظور از #محاربه با خدا و رسول چيست؟ ايا به معناي مخالفت عملی با احكام و اوامر خدا يا #حاكم اسلامي است؟
برخلاف تصور عمومي رايج ، مجازات محارب ، اصلا ارتباطي با مخالفت با خدا و رسول ندارد بلكه مجازات ذكر شده در ايه 33 سوره مائده براي كساني است كه عليه مردم سلاح مي كشند.
✅علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این گونه گفته است:"(يحاربون الله ) دشمنى با خدا معناى وسيعى است كه هم شامل مخالفت با يك يك احكام شرعى مى شود و هم بر هر ظلمى و اسرافى صادق است و ليكن از آنجا كه در آيه شريفه رسول خدا (ص) را هم ضميمه كلمه (الله ) كرده ، و فرموده : (الذين يحاربون الله و رسوله ) اين معنا را به ما مى فهماند كه مراد از محاربه ، دشمنى با خدا در خصوص مواردى است كه رسول نيز در آن دخالتى دارد و همينكه بعد از ذكر محاربه با خدا و رسول جمله : (و يسعون فى الارض فسادا) را آورده ، معناى منظور نظر را مشخص مى كند و مى فهماند كه منظور از #محاربه با خدا و رسول، #افساد در زمين از راه اخلال به امنيت عمومى و راهزنى است ، نه مطلق محاربه با مسلمانان ، بنابراين مراد از محاربه و افساد بطورى كه از ظاهر آيه بر مى آيد #اخلال به #امنيت_عمومى است ."
✅آیت اله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه چنین گفته است: "منظور از «محاربه با خدا و پیامبر» آن چنان که در احادیث اهل بیت(علیهم السلام)وارد شده و شأن نزول آیه نیز کم و بیش به آن گواهى مى دهد این است که: کسى با #تهدید به وسیله #اسلحه به جان یا مال #مردم تجاوز کند، اعم از این که به صورت دزدان گردنه ها در بیرون شهرها چنین کارى کند و یا در داخل شهر. بنابراین، افراد چاقوکشى که به جان و مال و نوامیس مردم حمله مى کنند نیز مشمول آن هستند. 👈جالب توجه است که: محاربه و ستیز با بندگان خدا در این آیه، به عنوان محاربه با خدا معرفى شده و این، تأکید فوق العاده اسلام درباره #حقوق_انسان ها و رعایت #امنیت آنان را ثابت مى کند."
✅"تعبير «محاربة الله و رسوله» از قبيل مجاز در اسناد است با حفظ معناى حقيقى محاربه، يعنى محاربه با خدا و پيامبر به معناى محاربه با آن چيزى است كه خدا و پيامبر بر آن ولايت دارند كه عبارت باشد از #مردم و #جامعه_انسانى، و به قرينه جمله (وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً) كه عطف بر جمله اول شده است، مشخص مىشود كه مراد از محاربه، همان ايجاد فساد در زمين از طريق اخلال در امنيت و #ارعاب_مردم است نه هرگونه محاربهاى از قبيل محاربه كافران و باغيان با مسلمانان. بدين معنا كه هر كس با مسلمانان محاربه كند، مانند آن است كه با خدا و رسول محاربه كرده است و از چنين تعبيرى، زشتى و سنگينى اين جرم فهميده مىشود. 💢حاصل كلام آنكه، قياس اين آيه به آيه #ربا كه در آنجا رباخوارى در حكم محاربه با خدا و پيامبر بيان شده است، قياسى بسيار خلاف ظاهر است" 🖊 ايت الله هاشمي شاهرودي،بايستههاي فقه جزا
مراد از جنگ با خدا و پيامبرش آن است كه تجاوز به مردم ، تجاوز به خدا و پيامبر محسوب مى شود تفسیر کاشف مرحوم مغنیه
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
مائده:33 إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ جزاي كساني كه با خدا و رسولش به جنگ برميخيزند 105 و در زمين [=شهر و ديار خود] به تباهي ميكوشند، 106 جز اين نيست كه كشته شوند، 107 يا به دار آويخته شوند، يا دست و پاي آنان برخلاف هم بريده شود، 108 يا از سرزمين خود اخراج گردند. 109 چنين است كه براي آنها در دنيا خواري است و در آخرت عذابي عظيم دارند.
__________ 105- محاربه از حَرب [جنگ و ستيز]، در باب تفاعل و به هيئت مضارع «يُحَارِبُونَ»، دلالت بر تجاوز مستمر ميكند. محاربه با خدا و رسول او، جنگيدن به قصد براندازي دين خدايي و نفي آزادي عقيده و آرمان مؤمنين است، وگرنه مشركين منكر «الله» نبودند. علاوه بر آن، جمع آمدن «الَّذِينَ يُحَارِبُونَ»، دلالت بر تشكل و تباني گروهي [نه فردي] ميكند. مسلماً هيچ ملتي در برابر چنين متجاوزاني به آيين خود و سلب اختيارشان ساكت نمينشينند.
106- يفسدون نيز جمع مضارع است و نشان از تبهكاري مستمر در جامعه و سلب امنيت و آسايش از مردم ميكند. براي معناي فساد به پاورقي 102 (5:32) نگاه كنيد.
107- هيئت فعلي «يُقَتَّلُواْ» دلالت بر برخورد سخت با متجاوزان مسلح و مجهز [كه بسياري از مفسرين آنان را راهزنان مسلح شمردهاند] ميكند.
108- در دوراني كه شهرباني و زنداني وجود نداشته تا تبهكاران و متجاوزان به امنيّت جامعه را از تكرار تجاوز بازدارد، عمليترين راه حل، چنين حكمي بوده است تا نتوانند دزدي كنند و بگريزند [دست و پا]. اما امروز به تناسب مقتضيات زمانه ميتوان دست قدرت آنان را از تباهي كوتاه كرد و پايبند زندان يا تحت نظارت دائميشان قرار داد.
109- چهارمين و سادهترين شيوة برخورد با اين متجاوزان، تبعيدشان به شهر و دياري ديگر است. تنوع چنين كيفرهايي، با آن كه حكم خدا واحد است، باز گذاشتن دست قاضيان براي اجراي حكم، بر حسب مقتضيات زمان و مكان و شرايط فردي و اجتماعي ارتكاب جرايم است. اگر غرض مجازات شخص مجرم بود، مسئله ساده مينمود، مهم ريشهكني جرم و اتخاذ شيوة مناسب براي پيشگيري از آن است. سوء استفاده از اين حكم در سركوب مخالفين سياسي و معدوم كردن آنان به جرم مقابله با نظام، كه معمولا مساوي رهبر و مسئولين طراز بالاي آن محسوب ميشود، هيچ ربطي به اسلام ندارد، بيش از هر چيز در طول تاريخ از دين مردم سوء استفاده شده است.
سه مجازات نخست در قران تنها در داستان فرعون و بني اسراييل ذكر شده و نشان ميدهد نوع مجازات بسته به شرايط و فرهنگ اقوام است بازرگانویرایش بوسیله کاربر 1401/10/12 08:53:47 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
تعبير «محاربة الله و رسوله» از قبيل مجاز در كلمه نيست تا بتوان آن را بر معناى ديگرى كه آن را نمىدانيم حمل كرد سپس به كمك روايات به كشف آن معنا پرداخت. بلكه تعبير «محاربة الله و رسوله» از قبيل مجاز در اسناد است با حفظ معناى حقيقى محاربه، يعنى محاربه با خدا و پيامبر به معناى محاربه با آن چيزى است كه خدا و پيامبر بر آن ولايت دارند كه عبارت باشد از مردم و جامعه انسانى، و به قرينه جمله (وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً) كه عطف بر جمله اول شده است، مشخص مىشود كه مراد از محاربه، همان ايجاد فساد در زمين از طريق اخلال در امنيت و ارعاب مردم است نه هرگونه محاربهاى از قبيل محاربه كافران و باغيان با مسلمانان.
مجاز در اينجا به حسب فهم عرفى، مجاز در اسناد است بدين معنا كه هر كس با مسلمانان محاربه كند، مانند آن است كه با خدا و رسول محاربه كرده است و از چنين تعبيرى، زشتى و سنگينى اين جرم فهميده مىشود. با چنين برداشتى از آيه، معناى اصلى محاربه ملغى نمىشود و از ظهور اخذ آن در موضوع حكم دست برداشته نمىشود، فقط اصل محاربه- چنانكه خواهد آمد- مقيّد مىشود به محاربهاى كه به قصد افساد در زمين صورت گرفته باشد.
حاصل كلام آنكه، قياس اين آيه به آيه ربا كه در آنجا رباخوارى در حكم محاربه با خدا و پيامبر بيان شده است، قياسى بسيار خلاف ظاهر است.
بر اساس اين برداشت از آيه، ديگر نمىتوان از اطلاق آيه نسبت به مطلق محاربه با مردم و ارعاب و سلب امنيت آنان دست برداشت چه اينكه محاربه مزبور به قصد اخذ مال و سرقت باشد و چه به قصد تجاوز به جان و ناموس و يا به هر غرض شخصى ديگر باشد. بنابراين هرگاه كسى ارعاب مردم و سلب امنيت آنها يا رهزنى را وسيلهاى قرار دهد براى رسيدن به هدف ديگرى، مشمول عنوان محارب در آيه محاربه خواهد بود.
اختصاص داشتن معناى فساد به مواردى كه تجاوز و قتل و غارت، آشكار و مشهور و گسترده و شايع ميان مردم باشد، نادرست است، بلكه تجاوز به حقوق يك نفر نيز اگر به گونهاى باشد كه موجب اخلال در امنيّت محل شود، مصداق «فساد در زمين» خواهد بود.
آرى در صدق عنوان «فساد در زمين» شرط است كه تجاوز جنبه شخصى نداشته باشد و متوجه شخصى معيّن و از روى دشمنى شخصى با او نباشد، بلكه تجاوز بايد متوجّه همه ساكنان يك محل بوده اگر چه فقط در مورد يك نفر عملى شده باشد. اگر مراد از شيوع يا آشكارا بودن تجاوز، عموميت داشتن آن بدين معنا باشد، بلى چنين عموميتى در صدق «فساد در زمين» معتبر است، زيرا در غير از چنين حالتى، اضافه فساد به زمين، مناسبت ندارد، از اين رو به ناچار فساد بايد بدين معنا جنبه عمومى داشته باشد تا مصداق فساد در زمين واقع شود.
جمله دوّم آيه يعنى «وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً» به معناى «يبغون و يطلبون و يستهدفون فى الارض فساداً» است (يعنى كسانى كه مىخواهند و مىطلبند و هدف قرار مىدهند فساد در زمين را)، بر اين اساس، جمله مذكور ناظر به نيّت و قصد و غرض و جهتگيرى محاربه است، نه افزودن عمل ديگرى به مفهوم محاربه. محاربه گاهى براى ايجاد فساد در زمين است و گاهى براى بيرون آمدن از سلطه اطاعت حاكم، يا دفاع از مذهبى و عقيدهاى، چنانكه محاربه باغيان و كافران به همين مقصود است و نه به قصد ايجاد فساد در زمين. حاصل آنكه، تعبير «وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً» ظهور دارد در اينكه آيه به انگيزه و غايت و هدف محاربه نظر دارد. بنابراين، تعبير مذكور براى بيان حد و مرز و جهت محاربه و اينكه محاربه مورد نظر آيه، سلاح كشيدن به قصد ايجاد فساد در زمين است و نه چيز ديگر، آورده شده است. اين برداشت از آيه، با رواياتى كه در تفسير آيه آمده و با فهم فقها از آيه كه موضوع حدّ مذكور را «كشيدن سلاح براى ترساندن مردم و قصد افساد در زمين» دانستهاند، مطابقت دارد، آشكار است كه سلاح كشيدن از جمله اوّل «يحاربون اللَّه» بدست مىآيد و قصد افساد در زمين، از جمله دوّم «وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً.»
نتيجه چنين برداشتى آن است كه هر كس كه سلاح بكشد و مردم را بترساند و به قصد افساد در زمين، اقدام به قتل و غارت و امثال آن بكند ولى موفق نشود و نتواند فساد را در خارج محقق كند، با اين وصف چنين شخصى، موضوع حدّ محارب خواهد بود.
در اينجا چون جمله «وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً» در آيه كريمه، براى بيان چگونگى محاربه و غرض از آن است. به ناچار در اين آيه معناى افساد به قرينه محاربه، مقيد به نوعى خاص از افساد است. زيرا محاربهاى كه به قصد افساد در زمين باشد، همان سلاح كشيدن براى اخلال در امنيت و گرفتن مال و جان مردم خواهد بود، بنابراين شامل گونههاى ديگرى از افساد كه با محاربه و سلاح كشيدن تناسبى ندارد، نخواهد شد و چنين فسادهايى عادتاً غايت چنان محاربهاى به شمار نمىآيد. اين بدان معنا است كه هر يك از دو قيدى كه در آيه ذكر شده است، اطلاق ديگرى را مقيد مىكند و همان گونه كه «اداره كردن افساد در زمين»، اطلاق محاربهاى را مقيد مىكند و محاربهاى را كه به صورت بغى و خروج از اسلام و از اطاعت حاكم اسلامى باشد از مفهوم محاربه مورد نظر آيه خارج مىسازد، عنوان «محاربه» نيز اطلاق «افساد در زمين» را مقيّد مىكند- اگر به فرض اطلاقى داشته باشد- و ديگر انواع افساد در جامعه را خارج مىكند و معناى افساد در زمين را منحصر مىكند به افسادى كه به صورت سلب امنيّت و قتل و غارت و مانند آن باشد، زيرا آن افسادى كه با محاربه و سلاح كشيدن سازگار باشد فقط همين نوع افساد است. عنوان محارب در آيه مباركه، اختصاص دارد به كسى كه به قصد افساد در زمين، سلاح مىكشد و معناى افساد در زمين نيز عبارت است از اخلال در امنيت مردم و ترساندن آنها و تجاوز به مال و جان و ناموسشان، و اين معنا، شامل باغى يا كافرى كه به جنگ با دولت اسلامى و قيام در برابر آن برخاسته است، مادام كه مرتكب محاربه به معناى مذكور نشده باشد نمىشود، و در اين صورت نيز از آن جهت كه مرتكب اين قسم از محاربه شده مصداق آيه خواهد بود و در آن هيچ بحثى نيست. براى اثبات درستى اين برداشت از آيه و اعتماد بر آن، همين كافى است كه مىبينيم همه فقهاى عامّه و خاصّه و نيز همه مفسران، فهم مشترك و همسانى از اين آيه داشتهاند.
برگرفته از كتاب بايسته هاى فقه جزاء نویسنده : هاشمى شاهرودى، سيد محمود
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
✍️درباره آیه محاربه آنقدر اختلاف نظر و قیل و قال است که میشود گفت جزو متشابهات است و موضوعی که اینهمه درباره اش قیل و قال است نمی تواند مبنای قانون قرار بگیرد… اساسا قانون باید برپایه محکمات و مبانی غیر قابل خدشه باشد خصوصا وقتی به جان انسان مربوط می شود که چون عِرض و دِماء حاکم بر همه احکام است بخاطر جفظ جان، اصول و احکام دیگر تعطیل می شوند.
در یک قول حکم محاربه به چند دلیل منسوخ شده است. ✍️ در یک قول مهم آیه محاربه اصلا مربوط به جنگ دو ارتش از کفار و مسلمانان بوده است نه اختلافات و نارضایتی های داخلی. ✍️ اگر محاربه و افساد فی الارض امروزه موضوعیتی داشته باشد مصداقش صرفا نسل کشی وجنایت علیه بشریت است.
✍️قانون مجازات اسلامی مقدس نیست یک قانون بشری است. اگر از فقه هم گرفته شده باشد به قول شهید مطهری و ایت الله منتظری فقه مقدس نیست و اجتهاد فقهاست و قانون مجازات اسلامی هم تاکنون چند بار تغییر کرده و اصلاح شده پس باز هم جای تغییر دارد.
✍️ چون حرث در لغت به معنای کشت و کشاورزی است نیز می تواند کنایه از طبیعت و محیط زیست باشد و هم اینکه چون کشاورزی اساس نظام اقتصادی آن عصر بوده است هلاک کردن و از بین بردن حرث و نسل یعنی از بین بردن زیربناهای اقتصادی هم در ردیف جرم نسل کشی است.
طبق آیه۲۰۵ سوره بقره افساد در آیه محاربه همان نسل کشی و جنایت علیه بشریت استو این جرم را در درجه اول حکومت ها که صاحب قدرت هستند انجام می دهند
در نهج البلاغه نيز امام علی محاربه را متوجه حکومت هم می داند«مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَكَانَ لِلَّهِ حَرْبا حَتّى يَنْزِعَ أَوْ يَتُوبَ». آیت الله منتظری در شرح این کلام می گوید: «مُحارِب» كسى است كه در مقابل خدا جنگ مىكند.خدا حقوقى را بر مردم معيّن كرده است، وقتى اين حقوق را ندهى محارب با خدا ودر حال جنگ با خدا هستى تا اينكه خود را از اين ظلم و تعدّى جدا سازى و توبه كنى.
از مقاله نقد فقهی و حقوق بشری مجازات محارب عماد الدين باقي 📢 روزنامه سازندگی، پنج شنبه۸دی۱۴۰۱ ص۱و۶و۷
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
🖊 خطاء در فهم آیۀ 33 مائده (مشهور به آیۀ محاربه)
✅چکـیده: ▪️ از صدر اسلام تا کنون، هیچ دولت و حکومت دیگری، به استناد آیۀ 33 مائده، حکمی مبنی بر «محاربه با خدا و رسول»، و دائر بر «قتل» یا «تقطيع ايدي و ارجل برخلاف»، یا «نفي بلد»، صادر نکرده است.
▪️ بعد از انقلاب که در ایران حکومت اسلامی تأسیس شد، برای سرکوب کسانی که با آن مخالفت میکردهاند، به استناد آیۀ سی و سوم مائده، که مشهور به آیۀ محاربه است، در محاکم قضائی حکم «محارب با خدا و رسول» یا «مفسد في الارض» صادر شده است. از صدر اسلام تا کنون، هیچ دولت و حکومت دیگری، به استناد این آیه، حکمی مبنی بر «محاربه با خدا و رسول»، و دائر بر «قتل» یا «تقطيع ايدي و ارجل برخلاف»، یا «نفي بلد»، صادر نکرده است؛ «کشتار» اتفاق افتاده ولی استنادش به این آیه نبوده است.
🔸اوامر الهی در قرآن با فعل امر ذکر شده، مثل: «وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ». و نواهی او با فعل نهی است، مانند: «وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡيَتِيمِ». در صورتی که در آیۀ مورد بحث، هیچ یک از دو فعل امر یا نهی نیامده و فقط از جزاء یاد شده است. این یکی از مهمترین نکاتی است که از نظر قریب به اتفاق مفسران مغفول مانده است.
▪️ مائده، 33: إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ جز این نیست سزای آنان که جنگ میکنند با خدای و رسول او وَيَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا و میشتابند در زمین برای تباهی أَن يُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ يُصَلَّبُوٓاْ که کشته شوند یا به صلیب کشیده شوند أَوۡ تُقَطَّعَ أَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ یا تکه تکه شود دستهاشان و پاهاشان بر عکس أَوۡ يُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ یا دور کرده شوند از سرزمین (خود) ذَٰلِكَ لَهُمۡ خِزۡيٞ فِي ٱلدُّنۡيَاۖ این برای ایشان سرافکندگی است در دنیا وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ٣٣ و برای ایشان است در آخِرت عذابی بس بزرگ.......
▪️در سه جای قرآن این تهدید از قول فرعون آمده است. خداوند هیچگاه انبیاء خود را، در عمل، مشابه فراعنه نمیکند، این گونه اعمال، کار فرعونها است. و حتی فرعون هم چنین مجازاتی را در حق موسی و ساحرانِ ایمان آورده به او و هارون و مخالفان دیگر اعمال نکرد!
🔸آیه می گوید: کسانی که محارب با خدا و رسول هستند، و شتاب میگیرند در روی زمین به قصد فَساد کردن، سزاشان این است که این بلاءها سرشان بیاید. ولی امر به اقدام و انجام نفرموده.
▪️قطعاً خدای رحمان رحیم، برای تنبیه و تنبُّه بندگان خود، به کاری متوسل نمیشود که جباران و ستمگران تاریخ، بدان وسیله مردمان مظلوم و ستمدیدۀ خود را میهراسانند و میترسانند.
🔸پس ارادۀ خدا بر این تعلق نگرفته که با محارب و معاند چنین رفتارهایی صورت گیرد، و مسلماً او فرمان به انجام این اعمال غیر الهی و غیر انسانی را نمیدهد! بلکه میخواهد بگوید: سزای آنان که با خدا و رسول محاربه میکنند، و در روی زمین برای فساد کردن میشتابند، این است که اسیر سلطۀ فرعونها شوند.
▪️بر اساس این مستندات و استدلالات، کشتن افراد، با استناد به مُفاد آیۀ 33 سورۀ مائده جائز نمیباشد، بلکه عملی حرام و ضد قرآن و مخالف هدایت الهی است!
🔸کلیدواژهها: دکتر غروی، 33 مائده، محاربه، مفسد فی الارض، اعدام، مخالفکُشی، ربا، فرعون، تهدید، ارعاب، توبه
▪️ موضوع «محاربه در قرآن» در سال 1388، ضمن تفسیر سورۀ مائده، توسط دکتر سید علی اصغر غروی بیان شده و در سال 1398، پیادهسازی و در قالب 9 جلسه سخنرانی در کانال تلگرام «ارباب حکمت» بازنشر گردید. متن فوق خلاصهیی از بررسی این موضوع و تفسیر آیات مرتبط با آن است.
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
گفته های نابجا و کارهای نا روائی را که انسان در جامعه برای سلب آرامش و آسایش در زندگی مردم انجام می دهد دارای عناوین ذیل است : 1 – محارب 2 – قاتل 3 - مفسد فی الارض .
عنوان اوّل (محارب)، به کسی اطلاق می شود که کارها و گفتارهای او برای نابود کردن دین خدا باشد .
عنوان دوّم ، به کسی گفته می شود که بر اساس عناد و دشمنی موجب کشتن مردم شود و او دارای حکم با رعایت شرایط خاص خود می باشد .
عنوان سوّم ، که مفسد فی الارض است به کسی گفته می شود که در جامعه برای سلب آسایش و امنیت مردم باعث اختلال نظام و مفسده گردد و او برای ترساندن مردم و قصد فساد با سلاح ویا غیر آن ایجاد نا امنی کند به گونه ای که آسایش و رفاه از مردم سلب گردد او نیز حکم محارب را دارد
و البته تشخیص مصادیق فوق بر عهده حاکم شرع است که آگاهی کامل از شرایط زمان و مکان داشته باشد .
ایت الله ابراهیم جناتی
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
انما جزاؤ ا الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون فى الاءرض فسادا. مراد از جنگ با خدا و پيامبرش آن است كه تجاوز به مردم ، تجاوز به خدا و پيامبر محسوب مى شود. از اين رو، يكى از حدود خداوند درباره تجاوزگر اجرا مى شود. مراد از فساد در زمين در اين جا قطع طريق و راهزنى است . در اين جنايت ، چند جنايت ديگر نيز اتفاق مى افتد: ترساندن كسانى كه (در سايه حكومت اسلامى ) در امنيت هستند؛ سرپيچى از دستور حكومت ؛ ارتكاب جنايت به طور آشكار؛ ريختن خون ، غارت اموال و احيانا از بين بردن آبرو و حيثيت مردم .
از اين جهت ، خداوند كيفر قطاع الطريق (راهزنان ) را در ضمن سخنان خود به ترتيب زير بيان فرموده است :
اءن يقتلوا اءو يصلبوا اءو تقطع اءيديهم و اءرجلهم من خلاف اءو ينفوا من الاءرض ذلك لهم خزى فى الدنيا و لهم فى الاخرة عذاب عظيم . مراد از مفسد در اين جا هر كسى است كه سلاح برگيرد تا مردم را با زدن ، يا كشتن ، يا غارت ، يا اهانت يا تجاوز به آبرو و حيثيت ، تهديد كند و تفاوت نمى كند كه اين شخص مسلمان باشد يا غير مسلمان و اين كار را در خشكى انجام دهد يا در دريا، در شب باشد يا در روز، در شهر باشد يا در غير شهر، به شمشير مسلح باشد، يا تپانچه ، يا چماق و يا سنگ . بنابراين ، ميزان آن است كه جان ، يا مال و يا آبروى مردم را در معرض تهديد قرار دهد. آيه چهار نوع مجازات را براى چنين فردى بر مى شمارد:
1. كشتن . اين واژه به شكل صيغه مبالغه آمده است (30) تا به اين نكته اشاره كند كه كشتن او امرى حتمى است ؛ بدين معنا كه اگر فرد ((راهزن )) كسى را بكشد و ولى مقتول او را ببخشايد، بخشوده نمى شود. خدمت امام صادق عرض كردند: اگر اولياى مقتول بخواهند ديه بگيرند و قاتل را رها كنند، آيا آنان حق چنين كارى را دارند؟ امام (عليه السلام ) فرمود: خير. او بايد كشته شود.
2. به دار آويختن . اين واژه نيز همانند قتل به شكل صيغه مبالغه آمده است ؛ اما چگونگى به دار آويختن به همان ترتيبى مى باشد كه در ميان مردم معمول است .
3. بريدن دست و پا، يكى از راست و يكى از چپ ؛ بدين معنا كه هرگاه دست راست قطع گردد، بايد پاى چپ قطع شود (و برعكس .) مبالغه در مجازات سوم به مراتب آشكارتر از مبالغه در مجازات اول و دوم است ؛ چرا كه بريدن تكرار شده است .
4. تبعيد فرد ((راهزن )) به شهرى دور از شهر خود او كه در آن احساس غربت كند. ابو حنيفه گفته است : مراد از تبعيد، زندان است .صاحب المنار بر سخن ابو حنيفه اين تعليقه را آورده است : ((گفته او از تمامى گفته ها شگفت آورتر است )).
مذاهب اسلامى درباره چگونگى اجراى اين مجازات ها اختلاف نظر دارند: آيا به گونه تخيير است و يا هر مجازات به فردى خاص اختصاص و به مقدار فساد او بستگى دارد؟
شيعه اماميه مى گويد: واژه ((او)) بر تخيير دلالت دارد. بنابراين ، انتخاب نوع مجازات به نظر حاكم بستگى دارد و او هر يك از اين مجازات ها، يعنى كشتن ، به دار زدن ، بريدن دست و پا و تبعيد را، كه بتواند مفسده را دفع و مصلحت را تامين نمايد، به اجرا مى گذارد. عقيده مالكيه نيز به نظريه شيعه نزديك است .
شافعيه مى گويد: اين مجازات ها با اختلاف جنايت ، تفاوت پيدا مى كند؛ مثلا، كسى كه تنها به كشتن كسى بسنده كند، كشته مى شود و كسى كه فردى را بكشد و نيز مال او را بگيرد، هم كشته مى شود و هم پس از كشته شدن ، مدت سه روز به دار آويخته مى شود. و كسى كه تنها مال كسى را بگيرد، دست راست و پاى چپ او بريده مى شود و كسى كه راه را ناامن سازد، بدون آن كه كسى را بكشد و يا مال او را بگيرد، تبعيد مى شود.
حنفيه مى گويد: اگر مال كسى را بگيرد و نيز او را بكشد، حاكم مخير است ميان اين كه دست و پاى او را يكى از چپ و يكى از راست قطع كند، يا او را بكشد و به دار نزند و يا هم بكشد و هم به دار بزند. همچنين ، از ديدگاه حنفيه ، راهزن بايد زنده به دار آويخته شود و شكم او به وسيله نيزه اى شكافته گردد تا بميرد و نيز بيش از سه روز نبايد بر سر دار بماند.
تفسير كاشف مرحوم مغنيه
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
برداشتي متفاوت از ايه محاربه از استاد احمد عابديني
به نظر اینجانب، آیه جنبۀ تهدیدی دارد نه اجرایی و خبری است نه انشایی. این آیه دارای ابهامهای
فراوانی است که با وجود آنها جایی برای حدّ بودنش باقی نمیماند.
به عبارت روشنتر اولا موضوع آیه در زمان ما محقق نیست پس نوبت به حکم نمیرسد، ثانیاً حکم نیز ابهاماتی دارد که دست قاضی را برای انشای آن میبندد.
برخی از ابهامات و اشکالات به عنوان نمونه بیان میشود.
محارب با خدا یا ستیزهگر با احکام خداست یا ستیزهگر با اولیای او، هرکدام را بگیریم ابهام دارد ولی از این ابهام بگذریم زیرا قدر متیقن دارد به قسمت بعدی یعنی ستیزه کنندۀ با رسول خدا میرسیم که قدر متیقن برای آن وجود ندارد. به عبارت روشنتر و بر فرض معنای ستیز با خدا روشن باشد و مصداقش تحقق یابد یا به قدر متیقن اکتفا شود ولی هیچکس امروز، ستیزه کنندۀ با رسول خدا نیست زیرا رسول خدا از دنیا رفته است و نمیتوان با او ستیزه کرد بلکه میتوان با روش او یا با جانشینان او ستیزه کرد. این هر دو ستیزه با خود رسول خدا نیست و حکم روی ستیزه با خود رسول خدا رفته است؛ و هر کس هر قدر که مقدس و خوب باشد از رهبران سیاسی و معنوی گرفته تا هر کس که تصور کنید به منزلۀ رسول خدا است پس اجرای حکم ستیزگر با رسول خدا ستیزه کنندۀ با فرد به منزلۀ رسول خدا، یقیناً شبهه دارد و پس از شبهه، حکم برائت است؛ زیرا اول باید موضوع منقّح شود و پس از تنقیح موضوع نوبت به حکم میرسد
شبهه در حکم
بر فرض موضوع محاربۀ با خدا و رسول او، امروزه محقق شود حکم آن از آیه مشخص نیست زیرا اگر حکم محارب
کشتن است باید »ان یُقتلوا« بدون تشدید گفته میشد زیرا تشدید ﴿ ان یقتّلوا﴾ برای ما قابلفهم نیست اگر مراد
کشتن تدریجی به صورت شکنجه است که در اسالم حرام است و اگر مراد تکهتکه کردن مجرم پس از مرگ اوست
که کار بیهودهای است و به کشته شده ضربهای نمیخورد و تنها قسی القلب شدن فرد تکهتکه کننده را به همراه دارد.
تازه اگر مجازاتش کشتن است به صلیب کشیدن یا دست و پایش را قطع کردن به چه معناست؟ اگر به صلیب
کشیده میشود تا کشته شود که مصداقی از قتل است و نباید جدا ذکر میشد، اگر بناست پس از به صلیب کشیدن زنده بماند که در آیه ذکر نشده است و اگر بناست مُرده به دار کشیده شود که کار لغوی است و باید دلیلی عقلایی برای آن بیان شود.
از همۀ اینها گذشته برای به دار کشیدن »اَن یُصلبوا« بدون تشدید به کار میرود نه با تشدید و به عبارت روشنتر اگر تشدید ﴿ ان یصلّبواُ﴾ برای شدت عمل نشان دادن در به دار کشیدن است دقیقاً تشدید به چه معناست؟ آیا مراد شدت عملی مراد است که مصلوب زودتر بمیرد که در نتیجه کمتر زجر میکشد و مناسب با سختگیری در آیه نیست و اگر مراد تشدیدی است که دیرتر جان او را بگیرد، باید به او غذا و آب داد و روزانه یکی دو ساعت به او استراحت داد تا دیرتر بمیرد و این با ظاهر تشدید و فهم عرفی نمیسازد، بنابراین نامفهومی در تصلیب از غیر فهم بودن تقتیل، بیشتر است.
باز مجازات قتل و به دار کشیدن، با تقطیع دست و پا هم ردیف و همعرض قرار داده شده است. آیا مراد از تقطیع دست و پا این است که مثالً روزانه یک بند انگشت از او جدا شود تا مثالً پس از چندین روز زجرکُش شود یا مراد این است که در یک روز در زمانهای متعدد قسمتهایی از دست یا پای او جدا شود تا بمیرد که در این دو صورت تقطیع صادق است ولی با نفی شکنجه و نفی مثله در اسالم نمیسازد. یا مراد این است که یک مرتبه قسمتی از دست و پا قطع شود و رها شود تا بمیرد که این قطع است نه تقطیع. چهارمین تصور این است که قسمتی از دست و پایش قطع شود و به گونهای معالجه شود که سالم بماند و کشته نشود در این صورت، اشکالش این است که این مجازات، کمتر از کشتن است و سزاوار نیست که در ردیف آنان قرار گیرد. به عبارت روشنتر خردمندان قبول نمیکنند که دو محارب که هر دو یک گونه جرم دارند یکی کشته شود و دیگری کشته نشود. امروزه در دادگاهها وحدت رویّه یکی از امور بدیهی است.
اشکال وقتی بیشتر خودنمایی میکند که ﴿ او ینفوا من االرض﴾ نیز مطرح شود و آن را به معنای تبعید از شهری به شهر دیگر دانست که به هیچ نحوی با سه مجازات دیگر در یک ردیف قرار نمیگیرد و به همین دلیل برخی مجبور شده اند آن را به معنای دور ساختن از زمین یا انداختن در وسط دریا معنا کنند، شاید انداختن او نزد درندگان گرسنه، یا آتش زدن او نیز از مصادیق دور ساختن از زمین باشد
:اگر آیه را خبری معنا کردیم این شبهات پاسخ راحتتری مییابد زیرا خدا خبر میدهد که این مردم عصبانی که من آفریده ام اگر به چنین مفسدانی دست یابند آنان را یا تکهتکه میکنند یا به دار میزنند یا دست و پاهایشان را قطع میکنند مگر اینکه اینان فرار کنند و خود را گم و گور کنند که دستگیر نشوند.
فعل ﴿یحاربون﴾ مضارع است و مضارع بر استمرار داللت میکند و از آیۀ قرآن معلوم نمیشود که محاربۀ محاربه کننده چه مقدار باید طول بکشد تا مشمول حکم مطرح شده در ذیل آیه گردد.
اگر فعل ﴿یسعون﴾ بر ﴿یحاربون﴾ عطف باشد، در این صورت عالوه بر محاربۀ دائمی با خدا و رسول باید سعی و تالش مستمر فرد در فساد کردن در زمین نیز اثبات شود تا موضوع برای حکم محقق شود.
آنگاه معلوم نیست ﴿یسعون﴾ به چه فردی صدق میکند، مثالً فردی هفته ای یک ساعت برای معتاد کردن افراد تلاش میکند دیگری روزانه یک ساعت وقت برای این کار صرف میکند و سومی تمام روز و سال و ماهش را در این راه هزینه میکند آیا به هر سه ﴿ یسعون فی االرض فساداً﴾ صدق میکند و هر سه دارای یک حکم هستند؟ یا تنها بر سومی صدق میکند، مالک چیست؟
با همین مختصری که بیان شد روشن گشت آنان که جرایم سیاسی یا روزنامهنگاری را عنوان محارب یا مفسد فی االرض داده اند چقدر از حق و حقیقت به دور هستند و آنان که دارندگان مواد مخدر یا فروشندگان جزء آنان را با حکم محارب یا مفسد فی االرض کشته اند، چقدر غیر محتاطانه عمل کرده اند!!
به نظر میرسد اگر شبهاتی که در مورد این آیه مطرح شد در نظر گرفته بشود مشکل حل میشود زیرا یا آیه خبری است که خبر از وضع موجود میدهد و یا خبر در مقام انشاء است که در این صورت تنها کسی مستحق مجازات میشود که وجدان عمومی همۀ افراد و گروها از جمله خود مرتکب جُرم، استحقاق مجازات را تائید کند.
اگر به اختلاف فتوای فقیهان شیعه و سنی بنگرید معلوم میشود که یک نظر وجود ندارد برخی حرف »او« را تخییری گرفته اند. یعنی حاکم میتواند به دلخواه به هر محاربی یکی از احکام چهار گانه را بدهد مثالً میتواند کسی را که آدم کشته و مال ربوده است تبعید کند و کسی که تنها مردم را ترسانیده است بکُشد!!
برخی گفته اند »او« برای تخییر نیست بلکه نوع جنایت او تعیین کننده است آیا کشته و مال ربوده است آیا تنها مال ربوده است آیا تنها ترسانیده است آنگاه در مجازات هر یک از این سه نوع اختالف شدید دارند و برخی »او« را در برخی صورتها برای جمع دانسته اند، یعنی هم کشته میشود، هم به دار آویخته میشود و باز در مقدم شدن هر یک بر دیگری اختالف دارند و وقتی حکمی اختلافی بود باید قدر متیقن، برائت، احتیاط و قاعدۀ درء را در نظر گرفت که با توجه به آنها حداقل مجازات که تبعید است اثبات میشود. باز در مدت و مکان تبعید و نوع برخورد در آن اختلاف است و حکم جزایی اختلافی نمیتواند به پیامبر مستند باشد.
جالب است که بدانید روایات شیعه در این مورد به بیش از ده طایفه میرسد که همه با هم ناسازگار است و همین ناسازگاری اخبار، انسان را به قطع میرساند که در زمان پیامبر اجرا نشده است زیرا هیچ کس به فعل او استناد نکرده است.
مجازات محارب مردمی است نه الهی
در تمامی آیاتی که مجازات دنیایی مجرمان بیان شده به مسلمانان امر شده که آن مجازات را اجرا کنند مگر این آیه که مسلمانان در مجازات نمودن مورد خطاب واقع نشدهاند ولی در آیه بعدی مسلمانان برای عفو نمودن محاربان پس از توبه، مورد خطاب واقع شده اند تا از محاربان تائب در گذرند.
1 .السارق و السارقۀ فاقطعوا ایدیهما )مائده/38)
2 .الزانیۀ و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مأۀ جلدۀ )نور/2)
3 .و الذین یرمون المحصنات ثم لم یأتوا باربعۀ شهداء فاجلدوهم ثمانین جلده )نور/4)
4 .واالتی یأتین الفاحشۀ من نسائکم فاستشهدوا... فامسکوهن فی البیوت )نساء/15)
5 .واللذان یأتیانها منکم فآذوهما )نساء/16)
در پنج آیه بیان شده، مسلمانان به قطع دست، زدن شالق و نگه داشتن در خانه و... فرمان یافته اند ولی در آیۀ محاربه برای اجرای این حکم، فرمان داده نشده اند. چرا؟
جواب: اصالً این آیه انشایی نیست و حکم خدا را بیان نمیکند بلکه خبری است و عمل مردم را بیان میکند که اگر آنان دستشان به محاربان برسد آنان را این چنین مجازات میکنند یا تکه تکه میکنند یا به بدترین نوع ممکن به دار می آویزند یا دست و پای آنان را قطع میکنند و حتی اگر محاربان فرار کنند مردم تعقیبشان میکنند مگر اینکه از روی زمین محو شوند پس مردم به هیچ نحوی محاربان را زنده نمیگذارند مگر اینکه واقعاً دستشان به آنان نرسد.
به نظر این معنا بسیار لطیف و با آیه هماهنگ است و نشان میدهد شکاف عمیقی میان تودۀ مردم از هر قشر و مذهبی با محاربان بیوجدان و بی فطرت وجود دارد که ظهور آن در مجازات متبلور میشود. با این توجیه معلوم میشود فتواهای فقیهان و عمل قاضیان در گذشته، در مورد محاربان تبلور خشم خویش و خشم مردم بوده است.
و خداوند با بیان این خشم از یک سو محاربان را به صریحترین عبارت ترسانیده است و از سوی دیگر خودش حکمی را بیان نکرده است بلکه با سکوت خویش این ظهور خشم را تائید کرده است. بله خداوند در آیه بعدی از مسلمانان خواسته که تائبان آنان را عفو کنند و مجازات نکنند
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ مگر کسانی که پیش از اینکه بر آنان دست یابید توبه کنند، پس بدانید که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
اولین نکته ای که به ذهن میرسد تشویق و ترغیب به توبه است ولی توبه را مقید کرده و گفته توبهای آنان را از مجازات نجات میدهد که قبل از دستگیری آنان باشد و همین نشان میدهد که سخن درباره مجازات دنیوی است زیرا توبه برای نجات از جهنم مقیّد به زمان و مکان خاصی نیست و مراد از توبه دست برداشتن از محاربه و افساد است نه دست برداشتن از تمامی گناهان.
آنگاه سؤالی که مطرح میشود این است که چرا خداوند توبۀ محاربان مفسد را مقیّد کرد ولی توبۀ زانیان، قاذفان و سارقان را مقیّد نساخت؟ و جوابی که اجمالا به آن میشود داد این است که در اینجا مقصود ترغیب آنان به دست برداشتن از محاربه است تا جنگ کمتری رخ دهد و کشتۀ کمتری داده شود.
نکتۀ دوم اینکه در این آیه مسلمانان، مورد خطاب قرار گرفته اند بر خلاف آیۀ قبل که مخاطبی نداشت؛ بنابراین التفات از غایب به حاضر و از فعل مجهول به فعل معلوم، حتماً دارای نکته است.
به نظر میرسد نکته این باشد که در آیۀ قبلی مجازات کنندگان قابل خطاب نبودند و ممکن نبود به آنان که در اوج احساسات هستند و برای دستگیری محاربان و مفسدان تالش میکنند گفته شود چنین و چنان کنید لذا با مجهول آوردن و غایب آوردن فهماند که چنین مجازاتهایی از سوی مردم اتفاق میافتد ولی در این آیه موضوع، محاربان و مفسدانی است که قبل از دستگیری از این کار دست برداشته اند و با این کار خود خشم و غضب مردم را تقلیل داده اند به گونه ای که احساسات آنان کمی فرو نشسته است و میتوانند مورد تکلیف واقع شوند. در این هنگام خداوند به دسته ای از رزمندگان که مسلمان هستند و سخن خدا را گوش میدهند به گونۀ لطیفی مهربانی را زمزمه میکند و با توجه دادن به غفران و رحمت خدا آنان را به کنترل غضب دعوت میکنید و به آنان میفهماند که با این افراد نباید نظیر مجرمان غیر تائب برخورد کرد پس حکم تکه تکه شدن و... را ندارند.
اما چه حکمی دارند؟ آیه از بیانش ساکت است.
فقیهان و مفسران که از آیۀ قبلی حکم محاربان و مفسدان را فهمیده بودند، از این آیه نیز حکم عفو آنان را فهمیده اند و گفته اند هر محارب و مفسدی که قبل از دستگیری توبه کند، هیچ حدّ و تعزیری ندارد بلکه باید کاملا آزاد شود مگر اینکه حق الناسی به عهده داشته باشد.
ما طبق آنچه نگارنده به آن متمایل شد و آیه قبل را از انشایی بودن خارج ساخت و برخبری بودن آن اصرار کرد نقش این آیه که استثنا از آیۀ قبلی است این است که از نظر عرفی، کسانی که قبل از دستگیری پشیمان شوند و تسلیم گردند حکمشان آنچنان غالظ و شداد نیست و اجماالً برایشان تخفیفی وجود دارد ولی مقدارش از آیه معلوم نیست، زیرا خداوند با توجه دادن به غفور و رحیم بودن خود به مسلمانان فهمانده که حتماً باید به تسلیم شدگانِ قبل از دستگیری تخفیف داده شود، اما مقدار تخفیف بستگی به مقدار جرم، زمان تسلیم شدن و... دارد و به هر حال همه، مشمول نوعی از تخفیف میشوند. طبق این نظر انگیزۀ تسلیم شدن در تمامی محاربان و مفسدان فی الارض به وجود میآید زیرا میدانند چه آدم کشته باشند چه نکشته باشند چه مالی ضایع کرده باشند چه نکرده باشند حتماً مورد مقداری از تخفیف واقع میشوند؛ و تخفیف حیثی نیست تا گفته شود از حیث محارب بودن تخفیف داده میشوند ولی از حیث قاتل بودن خیر. بلکه تخفیف واقعی است یعنی باالترین مجازات که کشته شدن است حتماً برداشته میشود؛ بنابراین انگیزه برای تسلیم شدن در همۀ آنها به وجود میآید.
﴿ اعلموا ان الله غفور رحیم﴾
این عبارت دستور به عفو نیست و مقدار آن را نیز مشخص نمیکند بلکه اجمالا به مردم خبر میدهد که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است و چون بندگان خدا فرمان یافته اند که به اخلاق خدا متخلّق شوند سزاوار است در حدی که متخلّق شده اند عفو نمایند و یا تخفیف دهند.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
(بازخوانی تعارض ظاهری میان آیات لطیف و خشنِ ۳۲ و ۳۳ مائده)
بیان مسئله چرا قرآن از یکسو در آیه ۳۲ مائده در اهمیت حق حیات انسانها باشکوهترین و ماندگارترین عبارت را در لزوم حفظ و نجاتِ جان انسانها و توجه به حفظ جانِ حتی یک بشر را ابلاغ کرده و میگوید: هر که کسی را -که نه آدم کشته و نه فساد به راه انداخته را- بکشد انگار همه مردم را کشته؛ و هر که وی را (از مرگ برهاند و) زنده بدارد انگار انسانها همهشان را احیا کرده است: من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا.
اما از سوی دیگر بلافاصله در آیه ۳۳ عبارتی تند در جواز سلب حیات آنهم به شیوههای خشن را ابلاغ میکند و میگوید: (انما!) سزای کسی که به جنگ با خدا و رسولخدا میپردازد و فساد در سرزمینها راه میاندازد این است که به یکی از این چهار روش کشته شود (یا مجازات گردد): انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتّلوا او یصلّبوا او تقطّع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض.
به راستی چه پاسخی برای این تعارض عمیق میتوان داد و کدام را باور کرد؟
بازخوانی از دید من تعارضی وجود ندارد چه، مبنا همان آیه نخست است و آیه دوم، تأکید بر "تنها مورد استثنا" از آن اصل کلی (و انحصار عدول از آن مبنا به همین یکی دو استثنا) را میرساند تا نه بر دایره استثنائات افزوده شود و آن اصل و مبنا را لوث کنند (إنّما در صدر آیه دوم دلالت بر حصر دارد) و نه جنگافروزان و چپاولگرانِ مهاجمِ مفسد فی الارض را آسودهخاطر از پیگرد، و دلخوش به آیه نخست در ارتکاب جنایات کند. اینک پاسخ را در دو سطح زیر پی میگیریم:
الف- پاسخ کوتاه آیه ۳۲ مائده اهمیت حفظ جان هر احدی از انسانها و لزوم تلاش برای سلب نشدن حیات را ذکر کرده تا به هر وسیلهی تأثیرگذار که شده جلوی مرگ و اعدام افرادِ در معرض خطر گرفته شود.
سپس در آیه ۳۳ در راستای همان اهمیت، تنها موارد جواز قتل را عبارت از محاربه (یعنی حمله و جنگ بر علیه دینِ تازهتأسیس محمدی) و اِفساد (یعنی چپاول و راهزنی و شبیخون و غارت و ارعاب و اخافه) دانسته است (و ضمنا در چگونگی اعدام یا مجازات جنایتکاران یادشده به چهار گزینه متعددِ مرسوم در آن دوران پرداخته تا گمان نشود که آن روشهای اجرایی و گزینهها موضوعیت دارند).
شگفت آنکه آنگاه در آیه ۳۴ (دوباره به همان مبنای نخست بازمیگردد و) میگوید حتی همین محارب و جنگافروز یا آن غارتگر و راهزن و اهل شبیخون و اِفساد و ارعاب نیز اگر از اعمال سابقشان پشیمان شدند و دست برداشتند نباید حتی همینها را کشت بلکه باید مورد عفو قرار گیرند چه خدا چنین است: الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم
ب- پاسخ خودمانی و قدیمی آذر ۱۳۹۵ بود که در جریان چت و گفتگوی جدا جدا با دو تن از اساتید علوم قرآنی، برداشت خود در بازخوانی آیه والسارق والسارقه (که آیه محاربه در خلال آن بازخوانی است) را با آنان در میان گذاشتم که اینک همان را عینا میآورم:
《آیه مورد بحث، آیه ۳۸ سوره مائده است: والسارق و السارقه ...
ولی من بحث رو از آیه ۲۷ آغاز میکنم: واتل علیهم نبأ ابنی آدم بالحق إذ قرّبا قربانا...
در اونجا و طی چند آیه از شکلگیری یک مورد قتل و تقبیح شدید آن سخن به میان آورده
گویا میخواهد زشتیِ قتل را جا بیندازد
و وقتی در آیه ۳۱، داستان آن قتل را به پایان میرساند بلا فاصله
در آیه ۳۲ نتیجهگیری و دستورالعملی اخلاقی را گزارش میکند: من أجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل أنه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها ...
و در پایان آیه، اما از یک واقعیت تلخ پرده بر میدارد که بسیاری از بنیاسرائیل، پایبند این دستورالعمل نبودند و در این مسئله افراط ورزیدند: ثم إن کثیرا منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون
و پس از ابلاغ آن دستور در آیه ۳۲، نوبت به تأکید همان مسئله میرسد به زبانی دیگر!! در آیه ۳۳: ای مردم تأکید میکنم فقط!!! (إنما) کسانی را که دست به جنگافروزی میزنند و آتش جنگ (و نیز چپاول و غارت و راهزنی) به راه میاندازند را اجازه دارید بکشید: إنما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا أن یقتلوا ...
یعنی آیه ۳۳ در مقام بیان جواز قتل محارب و جنگافروزان صادر نشده بلکه در مقام تحدید جواز قتل به همین موردِ بخصوص صادر شده!!!
بعد در آیه ۳۴ میگه اگر دست از جنگ برداشتند خب شما نیز صرفنظر کنید: الا الذین تابوا ....
و در آیه ۳۵ به پیروان پیامبر اندرز میدهد که مواظب باشید در این جواز همانند بنیاسرائیل مرتکب زیادهروی نشوید: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله ...》 .... امیر ترکاشوند ۱۴۰۱/۱۰/۱۹
قطعِ ضربدری!؟ (بازخوانی مجازاتهای آیۀ محاربه و علتِ آن) امیر ترکاشوند، ۱۳۹۶/۱۱/۱۱
إنّما جزاء الذین یُحاربون الله و رسولَه و یَسعَون فی الأرض فَساداً أن یُقتّلوا أو یُصلَّبوا أو تُقطّع أیدیهم و أرجلُهم مِن خلافٍ أو یُنفَوا من الأرض ذلک ... (مائده ۳۳).
این آیه به روشنی در بارۀ کسانی که بر علیهِ رسولخدا و پیروان آیینِ نوپایش "آتشافروزِ جنگ" میشدند (صراحتِ واژۀ محاربه=جنگ) و یعنی با افروختنِ شعلههای جنگ مرتکب فساد در زمینِ خدا میشدند (کُلّما أوقدوا ناراً للحرب أطفأها الله و یَسعَون فی الأرض فساداً -مائده ۶۴-) و بلکه با زیرِ پا نهادنِ معاهدات صلح و آتشبس، اقدام به حملات ایذائی و شبیخون میکردند و در آن حین دست به کشتار مظلومانِ بیدفاع و بیخبر و چپاول اموال و ناموسشان میزدند صحبت میکند! و با نزولش به آنان هشدار میدهد که از رحمانی بودن این دین جدیدِ نوپا که حتّیالامکان اجازۀ پیکار به پیروانش نمیداد سوء استفاده نکنند چه از این پس اگر گیرِ مسلمانان بیفتند سزا و مقابلهای سخت در انتظارشان است! قرآن این اخطار را کتباً! ابلاغ کرد تا آتشافروزان با شنیدنش شاید از آن اعمال توحّشآمیز دست بردارند وگرنه با دستگیریشان مجازات مرگ به یکی از چهار روش دردناک زیر در انتظارشان است:
یا "به زاری" کشته شوند (ر.ک: تفسیر سورآبادی): أن یُقتّلوا
یا "با چارمیخِ صلیب" کشته شوند: أو یُصلّبوا
یا "با چپوراست شدن به وسیلۀ شمشیر" کشته شوند: أو تُقطّع أیدیهم و أرجلُهم مِن خلافٍ
یا "بر دار شوند و با اعدام" کشته شوند: (أصل النفی الإهلاک بالإعدام؛ تفسیر مجمعالبیان) أو یُنفَوا من الأرض.
بنابراین قرار نیست کسی مطابق این آیه "به خاطر ارتکاب جرائمِ غیر جنایتبار و غیر هولناک"، دست و پایش به صورت ضربدری بریده شود و پس از پانسمانشدن، "با دست و پایی بریده و کوتاهوبلند به زندگی بازگردد و سر بارِ جامعه شود زیرا آیه هشداری روشن به "جنایتآفرینان و آتشافروزان و ناقضانِ آتشبس" بوده و عبارتِ "تُقطّع أیدیهم و أرجلُهم مِن خلافٍ" یکی از راههای معدوم ساختنِ جنایتآفرینان یادشده است و چنانکه آوردم آن را میتوان به "چپوراست کردن با شمشیر" ترجمه کرد. و تازه به همان آتشافروزان جنایتکار کتباً ابلاغ شد که اگر هشدار قرآن را جدّی بگیرند، و دست از آن اعمال بردارند و تسلیم شوند، ولو با آن پیشینۀ جنایتبار، مورد عفو جامعه قرار میگیرند چرا که هدف قرآن اصلاح است:«إلا الذین تابوا مِن قبل أن تقدروا علیهم فاعلموا أنّ الله غفور رحیم - مائده ۳۴-». این در حالی است که متون سنتی ما پُر است از بریدن دست و پا برای جرایمی همچو دزدی
ویرایش بوسیله کاربر 1401/11/16 08:18:35 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
⭕️ حق کمتر، کیفر بیشتر؟!
🔻این روزها بحث اجرای حد محارب است یعنی کسی که با بر کشیدن سلاح -- حتی اسلحه سرد -- اخلال در امنیت بوجود میآورد. ولی آیا در مسائلی که مورد اختلاف نظر بین فقهاست، حکومت میتواند با استناد به برخی فتاوی، به اعمال حداکثر مجازات اقدام کند و فتاوای معتبر مخالف را نادیده انگارد؟ چه بسا به استناد فقه و فتوی، خون کسانی ریخته شود که به نظر بسیاری از فقهای بزرگ، آنها مستحق قتل نیستند. در اینجا به چند مساله اختلافی درباره مجازات محارب اشاره میکنم:
1⃣ آیا مفسد فی الارض مثل محارب، مستحق اعدام است؟ از نظر امام خمینی افساد فی الارض فقط در شرایطی که ویژگیهای محارب را داشته باشد یعنی تعرض مسلحانه به دیگران کند (با رعایت شرایط دیگر محارب) اعدام میشود. از نظر ایشان افساد اقتصادی یا فرهنگی یا اجتماعی، چنین مجازاتی ندارد ولی آیت الله مکارم مجازات محارب را به مفسدان هم تعمیم داده و همه کسانی را که اشاعه فحشا میکنند، یا در اخلاق جامعه خللی ایجاد میکنند، یا در اعتقاد و فرهنگ مردم و یا معیشت و اقتصاد اخلال میکنند، مفسد فی الارض دانسته و حکم محارب را بر آنها جاری میکند: «ان الذین یریدون ان تشیع الفاحشه فی الذین آمنوا او یریدون ایجاد الاخلال فی امن البلاد او اخلاق المجتمع او ما یرتبط بالمساله الاعتقادیه و الثقافیه او الاقتصادیه داخلون کلهم فی عنوان المفسد فی الارض ویجری علیهم حد المحاربین»(انوارالفقاهه(کتاب الحدود)،ج۳، ۳۰۸) سوال این نیست که با این نگاه، چه گستره ای از شهروندان محارب اند و بخصوص چه کسانی از اندیشمندان و نویسندگان و هنرمندان، بدلیل اخلال در مسائل اعتقادی و فرهنگی -- بخصوص با معیارهای همان مرجع درباره رایتل و مانند آن -- مستحق مجازات محاربه اند؟ بلکه سوال این است که قانونگذار در مجلس و یا قاضی در محکمه، با چه حجت شرعی فتوای امام خمینی را کنار میگذارد و به استناد این فتوای مخالف و یا مشابه آن، حکم اعدام بعنوان افساد فی الارض صادر میکند؟
2⃣ آیا عنوان محارب اختصاص به اشراری دارد که برای ناامنی در جامعه سلاح میکشند تا مردم را بترسانند مثل قطاع الطریق، یا شامل معترضان سیاسی که دست به خشونت میزنند و با حکومتی ها معارضه دارند نیز میشود؟ برخی فقها مثل آیت الله مومن قائل به این تعمیم هستند ولی برخی دیگر با آن مخالفند. آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی که سالها در شورای نگهبان و ریاست قوه قضاییه حضور داشت و برجسته ترین فقیه نظام بود، با این تعمیم مخالف بود و در یک مقاله مفصل به رد نظر آيت الله مومن پرداخته و آن را مخالف دلالت آیه و روایات و کلمات فقها دانسته و نتیجه گرفته است: محارب در آيه شریفه اختصاص دارد به کسی که به قصد افساد در زمین، سلاح میکشد و معنای افساد در زمین عبارت است از اخلال در امنیت مردم و ترساندن آنها و تجاوز به مال و جان و ناموسشان. واین معنا شامل "باغی" یا کافری که به جنگ با دولت اسلامی و "قیام" در برابر آن برخاسته است مادام که مرتکب محاربه به معنای مذکور نشده باشد،نمیشود و در این صورت نیز از آن جهت که مرتکب این قسم از محاربه شده مصداق محارب است.(بایستههای فقه جزا،ص۲۳۵)
3⃣در قرآن کریم چهار مجازات برای محارب ذکر شده از قتل تا تبعید. عده ای از فقها تعیین هر یک از مجازاتها درباره هر محارب را به انتخاب قاضی محول کرده اند و عده ای دیگر قائل به ترتیب شده و قتل را برای مرتبه حداکثر محاربه و تبعید را برای مرتبه حداقل آن دانستهاند. این اختلاف سابقه طولانی در فقه دارد که در عصر ما آيت الله خویی و شاگردانش فتوا به جواز قتل محاربی که اسلحه کشیده ولی به کسی آسیبی نرسانده نمیدهند، در حالیکه برخی فقها در همین مورد هم صدور حکم قتل توسط قاضی را جایز میدانند. علاوه بر این سه اختلاف اساسی فقهی در کیفر محارب، اختلافات دیگری نیز در باره این حد وجود دارد.
❓اینک میتوان پرسید که با وجود این اختلافات، سیاست کیفری ما چگونه است: -- چرا قانون و محکمه در نظام ما گرایش به حداکثر مجازات دارد؟ -- چرا آنان فتاوای معتبر دیگر را نادیده میگیرند؟ --آیا شرع به قانونگذار میگوید که در اختلاف فتاوا، شدیدترین کیفر را تعیین کند؟ --آیا شرع دست قاضی را برای عمل کردن به فتوایی که کیفر کمتری را مقرر میکند، میبندد؟ -- آیا این رویه ناشی از آن است که حاکم اسلامی از آنان حداکثر مجازات را خواسته است؟
❓از سوی دیگر میتوان پرسید: -- چرا ما در باب "حقوق" مردم مثل حق تشکیل اجتماعات برای اعتراض آرام "حداقلی" هستیم و به کمترین رضایت میدهیم ولی وقتی که نوبت به "مجازات" و کیفر میرسد حداکثری میشویم؟ آیا با این رویه و عوارض آن نباید نگران آینده نظام اسلامی و حکومت دینی در این سرزمین بود؟
ايت الله سروش محلاتي
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
برداشتی متفاوت از ایه محاربه
قران اصلا حکم اعدام ندارد. ایه محاربه مربوط به جنگ است نه مجازات کیفری. ایه قصاص هم که حق اولیای دم را بیان کرده است نه مجازات حکومتی ضمن انکه قران هم به بخشش از قصاص توصیه کرده است.
در ترجمه ایه قصاص نگاه فقهی حاکم شده است. جزاء یعنی سزا و لزوما مجازات حکومتی نیست. بلکه میگوید نتیجه و سزا و سرنوشت اینگونه افراد این است. یحاربون همان جنگیدن در میدان جنگ است.
افساد فی الارض هم جرم جداگانه ای نیست. کسی که دزدی میکند، ادم میکشد، تجاوز به عنف میکند و ...مصداقی از فساد فی الارض هستند.
در ایه دوم هم تقدرو علیهم را به دستگیر کردن ترجمه کرده اند در حالیکه به معنای قدرت یافتن بر انان است.
بنابراین ایه این مفهوم را دارد که سزای کسانی که به جنگ خدا ورسول برمیخیزند این است که (توسط سپاه اسلام در میدان جنگ) کشته شوند یا به بند کشیده شوند(اسیر شوند) یا دست و پایشان درجهت خلاف قطع شود یا از محل جنگ فرار کنند. مگر کسانی که قبل از انکه بر انها غلبه کنید توبه کرده باشند.
این برداشت منطقی تر است . زیرا انچه در قول مشهور فقها رایج است که مردم را بترساند ،مجازات با جرم تناسب ندارد. اگر کسی مردم را ترساند و مرتکب جرم دیگری هم شد ان جرمش بطور جداگانه مجازات تعریف شده خودش را دارد مثلا سرقت کرده یا ضب و جرح داشته. پس فقط جنبه ارعاب ان می ماند که ان هم به تنهایی مجازاتش کشتن یا به صلیب کشیدن و قطع دست و پا نیست. بلکه مجازات کمتری دارد.
وقتی اصل عنوان جرم اشتباه تعریف شود در مصادیقش هم اشتباه میشود. زمانی حمل 30 گرم مواد مخدر افساد فی الارض بود اما بعدا به کیلو افزایش یافت. ایا این قانون شرع است؟ یا مثلا اگر کسی شیشه بانک را بشکند می گویند محارب است. ایا مجازات این جرم، کشتن به ان طرز فجیع یا اعدام است؟
خلاصه جلسه سخنرانی دکتر عبدالرحیم سلیمانی
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.