رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلي کَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلا
باسلام آیا این آیه عمومیت دارد یا مربوط به سرزمین خاص ویا مردمان ودینی مخصوص است؟ًكلمات كليدي:انسان آدم كرمنا خليفهالله جانشين ویرایش بوسیله کاربر 1397/07/25 01:11:29 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
1 کاربر از Guest برای ارسال مفیدش تشکر کرده است.
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
با سلام این آیه بر فرزندان آدم اطلاق می شود و مربوط به سرزمین و یا مردمان خاصی نیست . چون در این آیه آدم بدون ال معرفه آمده و نکره است که به گروه خاصی مربوط نیست اما در جاهایی که با ال آمده الادم منظور حضرت آدم است
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
درود .لفظ بنی آدم عمومیت را میرساند.نکته قابل تاملی که در این آیه هست قسمتی است که می فرماید بنی آدم را بر بسیاری از آنچه خلق کردیم بر تری دادیم نمی گوید برهمه خلایق برتری دادیم .ولی نمی دانم بر چه اساسی ما انسان را اشرف مخلوقات می دانیم ؟!
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
با سلام انسان بر اساس دلیل و آیه های ذیل اشرف مخلوقات است :
1 - خلیفه خدا بودن - انی جاعل فی الارض خلیفه - بقره - 30 / ص - 26 . 2 - کاملترین ترکیب خلقت (جسم ، روح . عقل ) - لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم - تین - 4 . 3 - امانت داری - انا عرضنا الامانه علی السموات .... و حملها الانسان - احزاب - 72.
|
|
|
|
رتبه: Newbie
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1396/03/24 ارسالها: 6
|
سلام .نظر اقای صادقی تهرانی این است که انسان جانشین خدا نیست.بخش هایی از نظر ایشان در این مورد:
آری؛ خلیفه اللّه به معنای: آن کسی که خدا او را جانشین دیگری قرار داده،این صحیح است.
هر نبی را خدا جانشین نبی دیگر قرار داده نه جانشین خودش مثلاً:یاداود إنّا جعلناک خلیفه فی الارض(ص،۳۸/۲۶) داود خلیفه اللّه نیست،برای این که این جعل خلافت نبوت داود،به وسیله اللّه است. اللّه جاعل خلافت است پس داود خلیفه اللّه نیست بلکه خلیفه پیامبران است. یا امیر المؤمنین علیه السلام،که خلیفه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است. بدین معنی خلیفه اللّه است،که اللّه او را خلیفه رسول قرار داده نه خلیفه خودش. آری اگر هم فرضاً آیه این طور بود که "اذ قال ربّک للملائکه انّی جاعل فی الارض خلیفتی" باز هم معنایش جانشینی آدم از خدا، در ذات و صفات و افعال نبود تا چه رسد به این که در آیه کلمه «خلیفه» نازل شده است.
⁉️ آیا اصولاً از نظر عقلی و معرفتی، اللّه در کل جهات ربوبیّت کافی است یا نه؟ آیا وجودش جانشین می خواهد که معدوم یا ضعیف شود؟ یا صفاتش جانشین می خواهد، که در صفاتش ضعیف شود یا خواب رود یا از بین برود؟ یا در افعالش ضعیف شود؟
اولاً: ذات و صفات و افعال "الله" که همیشه مطلق و کامل است چرا جانشین بگیرد. ثانیاً:امکان جانشین گرفتن در صورت سنخیّت است. مثلاً آیا امکان دارد مورچه، جانشین فیل بشود؟ بنابراین امکان خلافت اللّه برای هیچ مخلوقی و لو اشرف مخلوقات که خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم باشد وجود ندارد.
ثالثاً:منطوق آیه میفرماید: و اذ قال ربّک للملائکه انّی جاعل فی الارض خلیفه (بقره/2). آیا ملائکه که مخاطب این آیه بودند فهمیدند خدا چه فرمود یا نفهمیدند؟ اگر نفهمند و نتوانند بفهمند؛ خود این خطابِ نامفهومی است. اگر خدا خطاب می کند به یک موجودی، چه خطاب تکوینی که تکوین می کند، چه خطاب تشریعی که تشریع می کند، چه خطاب فعلی که تفهیم می کند، در هر خطابی از خطابات ربّانی، ربانیّت خطاب به طور مطلق در تفهیم و تکلیف موجود است، بنابراین ملائکه از خلیفه چه می فهمیدند؟ یا فهمیدند خلیفه خود اللّه است، یا این که خلیفه الجنّ یا خلیفه الملائکه یا خلیفه انسان هایی هستند که پیش از او بوده اند و منقرض شده اند. ما با سَبر و تقسیم دِلالی، عقلی، علمی و منطقی فقط مرحله اخیر را می پذیریم. زیرا اگر ملائکه از خلیفه، خلیفه اللّه می فهمیدند.
این چه قدر نادانی و نافهمی و فسق و حتّی کفر است که خدا به کسی بگوید ـ بر فرض محال ـ من می خواهم برای خودم جانشین قرار دهم و آنها بگویند اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء (بقره،۲/۳۰) مگر خدا مفسد است، مگر سافک دماء است.
«اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدّماء و نحن نسّبح بحمدک و نقدّس لک»،ما هستیم که تسبیحت می کنیم، و تو اشتباه کردی،(العیاذ باللّه) ظلم کردی، که کسی را که «سفک دماء» می کند جانشین خودت قرار می دهی. پس این مرحله اوّل غلط است.
مرحله دوم؛ اولاً: خلیفه غیر خدا مثل خلیفه الجن هم در صورتی درست است که جن منقرض شود و انسان به جایش بیاید. ثانیاً: بین جن و انس از نظر وجودی سنخیّت نیست تا این که انس، خلیفه جن شود. ثالثاً: "و الجانّ خلقناه من قبل من نار السّموم" (حجر،۱۵/۲۷) این جا قبلّیت وجودی جن را می رساند و در بعضی موارد مثل سوره الرحمن و نور، به جن و انس خطاب می کند. یا خلیفه الملائکه؟ در حالی که خود ملائکه قبلاً موجود بودند، بعداً موجودند، مستمراً موجودند،علاوه بر این آیا انسان کار ملائکه را انجام می دهد؟ آیا پرواز می کند در آسمان ها؟ وحی می گیرد؟ آنها کارگزاران رب ّالعالمین هستند.
💠 بنابراین انسان خلیفه ملائکه هم نیست.بنابراین چهار نکته، «جاعلُ…»،جانشین قرار دادن انسان است به دنبال انسان های گذشته، که چون افساد و خونریزی آنان زیاد بوده طبعاً این سؤال مطرح می شده،که آیا مفسدان و خون ریزان دیگری را جانشین پیشینیان قرار می دهی، که خدای متعال در پاسخ فرموده است: "إنی اعلم ما لاتعلمون" (بقره،/۲ ۳۰) اگر چه اینان در ظاهر همانند آنانند، ولی بهتر و والاتر از آنها هستند.
در روایت از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که می فرماید: «لقد خلق اللّه ألف الف عالم و الف الف آدم و انت و اللّه فی آخر تلک العوالم» خدا یک میلیون جهان و یک میلیون آدم آفریده و تو در آخر آنها هستی. چنان که علم زمین شناسی و باستان شناسی هم این مطلب را ثابت می کند که میلیون ها بلکه میلیاردها سال است که این کره زمین از نظر نباتی و حیوانی و انسانی مکان زندگی است.جسدهایی پیدا می شود که مربوط به چندین میلیون سال است، در حالی که آدم علیه السلام فوقش ده هزار سال پیش آفریده شده است.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام به نظر آقای صادقی تهرانی خواسته با این نظر جمع بین دو دیدگاه کند، یکی اینکه قبل از انسان موجوداتی بوده و دیگری نقش علم در کشف ابتدای آفرینش جهان و زمین، از همین رو خلیفه بودن انسان را به معنای از ناحیه خدا خلیفه موجودات قبلی دانسته... در پیش فرض ایشان چند مطلب روشن نیست:
چرا آدم مسجود فرشتگان واقع شد؟ به چه اعتباری؟ چون سجده متعلق به خداست و اینجا به جانشین او؟
آیا جانشین شدن انسان، جایگاه خدا را می کاهد یا خدشه دار می سازد؟
اصلا جانشین شدن انسان از منظر فلسفه الهی یعنی ظرفیتهای بالای او در متخلق شدن به صفات الهی.. انسان بهترین مظهر و مُظهر اسماء الهی می تونه باشه... و..
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
1. از ظاهر و سیاق آیه مورد بحث هیچ قرینه ای وجود ندارد که دلالت داشته باشد، قبل از آدم هم بشری بوده است. این که ایشان به روایات استناد می کند، صحیح نیست. نباید روایات و غیر روایات را بر آیات قرآن حاکم کرد. ما در صورتی می توانیم به روایات استناد کنیم که چارچوب دلالی آیات پذیرای آن باشد. این در حالی است که ظاهر و سیاق آیه هرگز دلالت بر این ندارد که آدم جانشین آدمی قبل از خود بوده است.
2. در گفتمان قرآنی خلیفه به حاکمی گفته می شود که بر جمعیتی از انسان ها حکم می راند و بنابراین خلیفه شدن جمیع انسان ها نمی تواند مقصود باشد. حال باید پرسید، آن شخصی که قبل از آدم بوده و آدم به جای او آمده است، چه کسی بوده است؟ این در حالی است که هرگز ظاهر و سیاق آیه پاسخگویی چنین سئوالی نمی تواند باشد.
3. در سیاق آیه سخن از این است که خدا کسانی را می فرستد و از بنی آدم می خواهد از آنان پیروی کنند. این نشان می دهد که مراد از خلیفه همان رسولانی است که خدا پی در پی به میان بنی آدم می فرستد و آنان خلیفةالله هستند.
4.در گفتمان سامی سخن از این است که در دنیا انسان به جای خدا حکومت می کند و روزی را انتظار می برند که خود خدا حاکم بر انسان ها بشود و آن روزی که حکومت از آن خدا بشود، روز بازپسین معرفی شده است.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
سلام علیکم. از اینکه انسان خلیفة الله است ، شکی در آن نیست ، اما اینکه همهٔ آدمها خلیفه هستند یانه؟ به نظر می رسد نظر آقای دکتر نکونام درست باشد : رسولان الاهی خلفای او هستند، البته رسولان عام نه تنها رسل خاص. تأیید این نظر گفتهٔ امیرالمؤمنین است در دوجای نهج:۱- در وصیت ۲۵ به مأموران گرفتن خراج می گوید به مؤدی بگو« ارسلنی الیکم ولی الله و خلیفته» و در حکمت ۱۴۷ خطاب به کمیل می گوید:« اللهم بلی ! لا تخلوا الارض من قائم لله بحجة ... اولئک خلفاء الله فی ارضه» . آیة الله طالقانی هم در پرتوی از قرآن ، ذیل همین آیه و برخی از آیات دیگر نظری تقریبا به همین مضمون دارد.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
1. این¬که در گفتمان قرآن "خلیفه به حاکمی گفته می شود که بر جمعیتی از انسان ها حکم می راند" اول و مصادره به مطلوب کلام است. در قرآن گزاره¬های مربوط به خلافت و خلیفه اصلا این معنا را بر نمی¬تابند. در قرآن از خلافت داود یاد شده که شواهد و ساختار کلام نشان از داوری او می¬دهد. "یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ" دربارۀ جایگزینی نسل¬ها نیز از تعبیر استخلاف استفاده شده است. "فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِی الْفُلْکِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلاَئِفَ". "وَاذْکُرُواْ إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَکُمْ فِی الأَرْضِ" در پاره¬ای موارد از خلائفی یاد شده که در زمین و خلیفه خواهند بود. "وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ" وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ" بعلاوه، دربارۀ همین آیۀ مورد بحث هم قراین قابل توجهی در خود متن وجود دارد که منظور از جاعل فی الارض خلیفة، همین انسان است؛ و نه رسولان و یا افراد خاص: "وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليس" و " وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون" 2.اما این¬که همگان چگونه خلیفه هستند، بستگی به فهم معنای خلافت در خود قرآن کریم دارد. از آیا قرآن بر می-آید که همۀ انسان¬ها دارای نقشی در زمین هستند که محل زیستشان است و قرار است به تعبیر طبرسی «انسان کدخدای زمین» (و بين بذلك أن آدم ع أصلح لكدخدائية الأرض و عمارتها1/181) باشد. از جمله این¬که خدا انسان¬ها را آفریده و از آنان خواسته که زمین را آباد کنند. با این وصف، هر کسی نقشش پر رنگ تر باشد، رسالت مهمتری ایفا می¬کند. و انبیا و فرستادگان خداوند، در رأس این جایگاهند و البته منحصر در آنها نیست.ویرایش بوسیله کاربر 1396/10/15 02:43:44 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
1. عرض من این بود که هیچ قرینه صریحی در سیاق آیه وجود ندارد که دلالت داشته باشد، آدم آمده است تا جانشین انسان های قبل از او باشد؛ بلکه به عکس سیاق آیه دلالت دارد، قبل از آدم، هیچ انسان دیگری وجود نداشته است؛ چون بعد از خلقت آسمان ها و زمین است که خلقت آدم مطرح می شود. ملاحظه فرمایید:👇 هُوَ الَّذي خَلَقَ لَکمْ ما فِي اْلأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکلِّ شَيْءٍ عَليمٌ (29) وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنّي جاعِلٌ فِي اْلأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِک الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَ نُقَدِّسُ لَک قالَ إِنّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ این مضمون که خلقت آدم بعد خلقت آسمان ها و زمین بوده و نه بعد از خلقت انسان های دیگر، در عهد قدیم هم آمده است. در ادامه متنش را می آورم. 2. به نظر من نباید، مشتقات را به هم آمیخت و یکی را در تأیید معنای دیگری به خدمت گرفت. ما از لفظ مفرد خلیفه بحث می کنیم؛ نه از لفظ جمع خلفاء یا اشتقاق فعلی استخلف. خلط مشتقات باعث بدفهمی می شود. خلیفه به معنای حاکم بودن است؛ چناکه در آیه مربوط به حضرت داود ملاحظه می فرمایید. در خصوص حضرت داود هم همان طور که خودتان چند سطر قبلش اشاره کردید، باید به موقعیت حضرت داود توجه کنید و آیه را فهم کنید. حضرت ابراهیم هرگز یک قاضی صرف نبود؛ بلکه او حاکم و پادشاه بود و قضاوت در روزگار گذشته از شئون حاکم و پادشاه به شمار می رفت؛ لذا شما نمی توانید حضرت داود را یک قاضی صرف بشمارید و بفرمایید که او حاکم و پادشاه نبوده است. 3. برای این که نیم نگاهی هم به کتاب مقدس داشته باشیم که به فرهنگ سامی تعلق دارد، متن ذیل را درباره خلقت آدم و حکومت او بر موجودات می آورم. در این متن به وضوح ملاحظه می کنید که سخن از حکومت کردن انسان است و لذا ما باید خلافت را در آیه بقره به معنای حکومت بگیریم: * 24 و خدا گفت: «زمین جانوران را موافق اجناس آنها بیرون آورد بهایم و حشرات و حیوانات زمین به اجناس آنها.» و چنین شد. 25 پس خدا حیوانات زمین را به اجناس آنها بساخت و بهایم را به اجناس آنها و همة حشرات زمین را به اجناس آنها. و خدا دید که نیکوست. 26 و خدا گفت: «آدم را بصورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهایم و بر تمامی زمین و همة حشراتی که بر زمین میخزند حکومت نماید.» 27 پس خدا آدم را بصورت خود آفرید. او را بصورت خدا آفرید. ایشان را نر و ماده آفرید. 28 و خدا ایشان را برکت داد و خدا بدیشان گفت: «بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمایید و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همة حیواناتی که بر زمین میخزند حکومت کنید.» (پیدایش، فصل1) البته حکومت انسان بر موجودات نافی حکومت خود انسان بر انسان های دیگر نیست؛ چنان که ما در خصوص حضرت سلیمان ملاحظه می کنیم که او علاوه بر این که بر جنیان و پرندگان حکومت داشت، بر انسان ها هم حکومت داشت. به طور طبیعی، حاکم بر انسان ها یکی از انسان هاست؛ نه تمام انسان ها. 4.عنایت داشته باشید که موضوع بحث آیه بقره، خلافت کسی است که فساد نمی کند و خون به ناحق نمی ریزد و این با خلافت تمام انسان ها سازگاری ندارد؛ چون بسیاری از انسان ها فساد می کنند و خون می ریزند و این انبیاء هستند که به فساد نمی کنند و خون نمی ریزند. ما در بیانات روایی نیز هرگز سخن از خلافت تمام انسان ها نداریم. در عرفان هم از خلافت انسان کامل سخن رفته است؛ نه تمام انسان ها.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
نقل های شما از کتاب تورات، مثبِت دیدگاه حضرت عالی نیست. کجای آن متن تایید می کند که رسولان الهی، خلیفۀ خداوندگارند و نه اناسن. بعلاوه، خدمت شما عرض کنم که اتفاقا بر خلاف مبنای شما که استفاده از روایات روایات را در نقد مرحوم صادقی، در تشخیص مساله، منتفی دانستید و اینجا میگویدد روایتی هم نیست، روایت هم در این باره هست که انسان خلیفه است.
قال الإمام أبو محمد العسكري عليه¬السلام: «لما قيل لهم: هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً الآية. قالوا: متی كان هذا؟ فقال الله عز و جل- حين قال ربّك للملائكة الذين في الأرض مع إبليس، و قد طردوا عنها الجن بني الجان، و خفت العبادة]- إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً بدلا منكم و رافعكم منها، فاشتد ذلك عليهم، لأن العبادة عند رجوعهم إلی السماء تكون أثقل عليهم.
مضافا این که اگر بپذیریم انبیا و رسولان خلیفه به معنایی که شما می گویید (حکمرانی بر دیگران) منظور از خلافت باشد، کدام پیامبر حکمران بوده است؟ و چطور دربارۀ انبیا چنین امری محقق نشد؟ و یا تعداد بس اندکی محقق نشد. در حالی که جمله اسمیه انی جاعل فی الارض خلیفه نشان از تداوم خلافت در زمین و ایفای نقش خلافت است.ویرایش بوسیله کاربر 1396/10/14 11:14:27 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
1. ما از روایاتی می توانیم بهره برداری کنیم که با سیاق یا همنشین های خلیفه در آیه بقره سازگاری داشته باشد. در سیاق آیه بقره سخن از این است که خلیفه مجعول الهی فساد نمی کند و خون نمی ریزد و این با آن روایتی که شما آوردید و همه انسان ها را خلیفه خدا به شمار آوردید، سازگاری ندارد؛ چون بسیاری از انسان ها فساد می کنند و خون می ریزند.
2. من متنی که از تورات آوردم حاوی تعبیر حکومت انسان بر موجودات بود و بعد نیز افزودم که هرگز خلافت انسان بر موجودات نافی خلافت انسان بر دیگر انسان ها نیست و در این زمینه به حکومت حضرت سلیمان اشاره کردم که علاوه بر جنیان و پرندگان بر انسان ها هم حکومت داشت.
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
این که شما مدعی هستید، انسانِ خلیفه، خون ریزی نمی کند و فساد بر نمی انگیزاند، فرشتگان، چنین ادعایی کرده اند و خداوند آن را نفی نکرده
است. و اتفاقا ادامه ماجرا تاییدی است بر این که آن انسان مورد نظر، خطا می کند و می تواند خطایش را ترمیم نماید.
اما استناد به تورات برای این که اثبات کنیم خلافت به معنای حکومت است، نیز مخدوش است. چه این که در آن متن، از حکومت یاد شده و نه از
خلافت. و اگر شما حکومت را همان خلافت معنا کنید و این همانی بدانید، این دلیل محکمی است که انسان به ما هو انسان مقام خلافت و حکومت
را در زمین دارا است. و نه رسولان و یا افراد خاص
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
1. این که شما فسادگر و خون ریز بودن خلیفه را به معصیت آدم مستند ساخته اید، قیاسی مع الفارق صورت داده اید؛ چون فسادگری و خون ریزی مربوط به حوزه حق الناس است؛ اما معصیت آدم، مربوط به حوزه حق الله. آنچه آیه نفی کرده است، فساگری و خون ریزی انسان است. به علاوه، صیاق یفسد و یسفک، مضارعت است و دلالت بر استمرار و عادت دارد و این در حالی است که آدم، هرگز بر عمل خود استمرار نبخشید؛ بلکه توبه کرد، بر خلاف ابلیس.
2. به صرف سکوت الهی و تعبیر انی اعلم ما لاتعلمون، هرگز شما نمی توانید فسادگری و سفاکیت آدم را نتیجه بگیرید؛ چون همواره سکوت دلیل بر اثبات نیست؛ علاوه بر این که سنت الهی بر عدم تأیید فسادگری و سفاکیت است.
|
|
|
|
رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 421
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
در ايه قران فرموده كه انسان را بر بسياري از مخلوقات برتري داديم نه همه انها.
پس چه موجوداتي هستند كه از انسان برتر هستند؟
پاسخ از تفسير فرقان ايت اله صادقي تهراني
"آيه 70 ـ اينجا "فضّلناهم على كثير" دليل است بر اين كه انسان تنها بر بسيارى از آفريدگان از نظر آفرينش جسم و جان برترى دارد، و بر مبناى آيه "لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم" (95:4) كه آفرينش انسان بگونه اى مطلق در بالاترين مرحله تقويم جسمى و روحى است، و در جمع مى فهميم كه درست است كه برتر از انسان هيچ آفريده اى وجود ندارد، ولكن اقليتى هم هستند كه با انسان برابرند و اين اقليت براى ما ناشناسند، جنيان نيستند كه تا اندازه اى آنها را مى شناسيم، زيرا بر حسب آياتى از قرآن انسان از جنيان برتر است، فرشتگان نيز نيستند كه نيز بر حسب آياتى ديگر انسان بر آنها هم برتر است، مى ماند حيوانات و مادون آنها كه وضعشان خيلى روشن است، روى اين اصل اين اقليت به گونه اى خاص از براى ما معلوم نيستند، مگر بوجه عمومى بر مبناى آيه "ومن آياته خلق السموات و الارض و ما بثّ فيهما من دابه و هو على جمعهم اذا يشاء قدير" (42:29) كه مختصراً «هم» در «جمعهم» مربوط به ذوى العقول پراكنده در زمين و آسمانند كه طبعاً اين اقليت از همان ذوى العقول آسمانى مى باشند كه با انسان زمينى در ممتازترين آفرينش جسمانى و روحانى برابرى دارند، و در آينده اى هم آنگونه كه خدا مى خواهد يكديگر را در همين دنيا ملاقات خواهند كرد، و اين ملاقات در كجاست براى ما هنوز معلوم نيست."
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 809
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
اين آيه در سياق منت نهادن است، البته منتى آميخته با عتاب، در اين آيه خلاصه اى از كرامت ها و فضل خود را مى شمارد، باشد كه انسان بفهمد پروردگارش نسبت به وى عنايت بى شترى دارد، و مع الاسف انسان اين عنايت را نيز مانند همه نعمتهاى الهى كفران مى كند.
از همينجا معلوم مى شود كه مراد از آيه، بيان حال جنس بشر است، صرفنظر از كرامتهاى خاص و فضائل روحى و معنوى كه به عده اى اختصاص داده، بنابراين اين آيه مشركين و كفار و فاسقين را زير نظر دارد، چه اگر نمى داشت و مقصود از آن انسان هاى خوب و مطيع بود معناى امتنان و عتاب درست درنمى آمد.
پس اينكه فرمود: (و لقد كرمنا بنى آدم ) مقصود از تكريم اختصاص دادن به عنايت و شرافت دادن به خصوصيتى است كه در ديگران نباشد، و با همين خصوصيت است كه معناى (تكريم ) با (تفضيل ) فرق پيدا مى كند، چون تكريم معنائى است نفسى و در تكريم كارى به غير نيست، بل كه تنها شخص مورد تكريم مورد نظر است كه داراى شرافتى و كرامتى بشود، به خلاف تفضيل كه منظور از آن اين است كه شخص مورد تفضيل از ديگران برترى يابد، در حالى كه او با ديگران در اصل آن عطيه شركت دارد.
امتياز و خصيصه انسان بين همه موجودات و نظر مفسرين در اين باره
حال كه معناى تكريم و فرق آن با تفضيل روشن شد اينك مى گوئيم: انسان در ميان. ساير موجودات عالم خصوصيتى دارد كه در ديگران نيست، و آن داشتن نعمت عقل است، و معناى تفضيل انسان بر ساير موجودات اين است كه در غير عقل از ساير خصوصيات و صفات هم انسان بر ديگران برترى داشته و هر كمالى كه در ساير موجودات هست حد اعلاى آن در انسان وجود دارد.
و خلاصه اينكه بنى آدم در ميان ساير موجودات عالم، از يك ويژگى و خصيصه اى برخوردار گرديده و به خاطر همان خصيصه است كه از ديگر موجودات جهان امتياز يافته و آن عقلى است كه به وسيله آن حق را از باطل و خير را از شر و نافع را از مضر تميز مى دهد.
تفسیر المیزان
|
|
|
|
رتبه: Member
گروه ها: Moderator, students, member تاریخ عضویت: 1391/07/12 ارسالها: 27
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
معناى جمله: (و فضلنا هم على كثير ممن خلقنا تفضيلا)
(و فضّلنا هم على كثير ممن خلقنا تف ضيلا - بعيد نيست كه مراد از (من خلقنا - كسانى كه خلق كرديم ) انواع حيوانات داراى شعور و همچنين جن باشد كه قرآن آن را اثبات كرده، آرى قرآن كريم انواع حيوانات را هم امتهائى زمينى خوانده، مانند انسان كه يك امت زمينى است،
و آنها را به منزله صاحبان عقل شمرده و فرمود: (و ما من دابّة فى الارض و لا طائر يطير بجناحيه الا امم امثالكم ما فرّطنا فى الكتاب من شى ء ثم الى ربّهم يحشرون ) و اين احتمال با معناى آيه مناسب تر است، چون مى دانيم كه غرض از آيه مورد بحث بيان آن جهاتى است كه خداوند با آن جهات آدمى را تكريم كرده، و بر بسيارى از موجودات اين عالم برترى داده، و اين موجودات - تا آنجا كه ما سراغ داريم - حيوان و جن هستند، و اما ملائكه از آن جائى كه موجودات مادى و در تحت نظام حاكم بر عالم ماده قرار ندارند نمى توانيم آنها را نيز مشمول آيه بگيريم.
اين آيه ناظر به كمال انسانى از حيث وجود مادى است، و تكريم و تفضيلش در مقايسه با ساير موجودات مادى است، و بنابراين ملائكه از آنجا كه از تحت نظام كونى و مادى اين عالم خارجند لذا از محل كلام بيرونند، و خلاصه تفضيل و برترى دادن انسان بر بسيارى از موجودات، تفضيل از غير ملائكه از موجودات مادى اين عالم است، و اما ملائكه اصولا وجودشان غير اين وجود است پس آيه هيچ نظرى به برترى آدمى از ملائكه ندارد.
تفسیر المیزان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
آیه ۷۰سوره اسراء ( صفحه ۲۸۹) وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا و محققا ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را (بر مرکب) در برّ و بحر سوار کردیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنها را روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.
🟥 تکریم انسان به معنی آن است که انسان در ميان ساير موجودات عالم خصوصيتى دارد كه در ديگران نيست ، و آن داشتن نعمت عقل است ، و معناى تفضيل انسان بر ساير موجودات اين است كه در غير عقل از ساير خصوصيات و صفات هم انسان بر ديگران برترى داشته و هر كمالى كه در ساير موجودات هست حد اعلاى آن در انسان وجود دارد.
در واقع انسان را به مهمانی مثال می زند که به ضیافت پروردگارش دعوت شده و برای حضور اودر این ضیافت برایش مرکب فرستاده و انواع میوه ها و غذاها را در اختیار اوقرار داده اند و اینها همه از مظاهر #تکریم الهیست . و در آخر می فرماید: ما آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری فراوانی داده ایم و چون با لفظ (من ) که مخصوص صاحبان عقول است به آنها اشاره شده شاید مراد ازآن مخلوقات ، انواع حیوانات دارای شعور و جنیان باشد.
:مفسران تفاوت «کرامت و فضیلت»، را چند گونه ذکر کرده اند، مثلاً: الف: كرامت، امتيازى است كه در ديگران نيست، امّا فضيلت، امتيازى است كه در ديگران نيز هست. ب: كرامت اشاره به نعمتهاى خدادادى در وجود انسان است، بدون تلاش. ولى فضيلت اشاره به نعمتهايى است كه با تلاش خود انسان همراه با توفيق الهى بدست آمده است. ج: كرامت مربوط به نعمتهاى مادّى است، ولى فضيلت مربوط به نعمتهاى معنوى است.
در اين آيه چهار ويژگى براى فرزندان آدم ذكر مى كند: :۱ـ فرزندان آدم را كرامت بخشيديم. منظور از اين كرامت، عظمت انسان در داشتن فكر و انديشه و استعدادهاى گوناگونى است كه مى تواند به وسيله آن در طبيعت تصرّف كند و براى خود زندگى بهترى بسازد و نيز انسان، قدرت انتخاب و خود آگاهى دارد.
:۲ ـ آنها را در خشكى و دريا بر مركب ها حمل كرديم یعنی ما به انسان توفیقی دادیم که صنایع برّی درست کند نظیر اتومبیل و امثال اتومبیل یا حیوانات را برای او ذلول و نَرم و مطیع قرار دادیم که از این حیوانات استفاده کند.
:۳ـ آنان را از چيزهاى پاكيزه روزى داديم. خوراك انسان نيز نسبت به حيوانات ديگر، برترى خاصى دارد و او براى خود خوراك هاى متنوّع و لذيذى مى سازد و از ميوه ها، سبزى ها و گوشت هاى گوناگون بهره مى برد. :۴ـ آنها را بر بسيارى از آفريده هاى خود برترى داديم. اين ويژگى از همه مهم تر است، زيرا مربوط به فضيلت معنوى انسان در رسيدن به كمالات نفسانى و پاداش هاى الهى است. در اين ويژگى، انسان از همه موجودات برترى ندارد، بلكه ممكن است موجوداتى باشند كه از نظر كمالات در مرتبه اى بالاتر از انسان قرار گيرند، چون در آيه شريفه مى فرمايد: انسان را بر بسيارى از موجودات برترى داديم و نه همه موجودات.
چرا انسان برترین مخلوق خداست؟ پاسخ این سؤال چندان پیچیده نیست، زیرا میدانیم تنها موجودی که از نیروهای مختلف، مادی و معنوی، جسمانی و روحانی تشکیل شده، و در لابلای تضادها میتواند پرورش پیدا کند، و استعداد تکامل و پیشروی نامحدود دارد، انسان است.
جلوه های کرامت انسان
🟤کرامت انسانی که مربوط به ویژگی ها و خصوصیات ذاتی آدمی است، جلوه های گوناگونی دارد که قرآن کریم در جاهای مختلفی به آنها اشاره کرده است: ۱- علم به أسماء: بر اساس قرآن، انسان تنها موجود شایسته شناخت اسمای حسنای الهی است: « و عَلَّمَ ءادَمَ الاَسماءَ کُلَّها» (۳۱بقره)
۲- خلافت: انسان از نگاه قرآن کریم وجودی جامع دارد که او را شایسته مقام خلافت کرده است و همین خلافت الهی، جایگاه والای انسان را در هستی رقم می زند.: «اِنّی جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَةً» (۳۰بقره) زیرا جانشینِ موجود کریم از کرامت برخوردار است ..
۳- تسخیر آسمان و زمین برای او: خدای سبحان، آسمان و زمین و آنچه در آنهاست رامسخر انسان کرده است که روی زمین زندگی می کند: «وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا» (۱۳جاثیه)
۴- بصیرت بر خویش : در آیات ستایش از انسان آمده است که او بصیرت دارد: «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ» (۱۴قیامت) :
از کانال تفسیر روزانه
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
كرامتِ انسان به استناد خلافت اوست كه ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً﴾ او كه كريمِ بالذّات نيست كرامت او به استناد خلافت اوست خلافت هم آن است كه خليفه كار مستخلَفعنه را انجام بدهد به دستور مستخلفعنه كار بكند نه اينكه كنار سفره خلافت بنشيند حرف خودش را بزند اگر كسي نان خلافت را خورد حرمت خلافت را ديد حرف خودش را زد ميشود ﴿كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ ديگر جا براي ﴿كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾ نيست كرامت انسان, ذاتيِ او نيست به استناد خلافت اوست اين يك اصل, كرامت خليفه به اين است كه دستور مستخلفعنه را انجام بدهد اگر كرامتِ خلافت را چشيد و غاصبانه حرف خودش را زد مثل اينكه كسي قائممقام يك وزير باشد از طرف وزير امضا بكند حقوق خاص هم بگيرد ولي كار خودش را بكند اين خلافت او غاصبانه است درباره همينها فرمود: ﴿اولئک کالانعام بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ [10]تفسير تسنيم سوره مومنون- ايت الله جوادي املي .اينكه درباره حضرت آدم فرمود: ﴿إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً﴾؛ يعني من «مستخلَفعنه» تو هستم و اينجا هم كه به داود ميفرمايد: ﴿إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً﴾؛ يعني من «مستخلَفعنه» تو هستم، نه اينکه تو جانشين انبياي ديگر هستي يا جانشين قضات ديگر هستي؛ وقتي كسي ميگويد من شما را خليفه قرار دادم; يعني خليفه خودم قرار دادم، نه اينكه شما بعد از قوم ديگر آمدي و جانشين آنها هستي. اين ﴿إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً﴾معنايش اين است كه «مستخلفعنه» من هستم,تفسير سوره صاد- ايت الله جوادي املي 💠 منشأ کرامت
کلّ سال و عمر ایام کرامت است؛ زیرا خدای سبحان براساس کرامت جهان را آفرید و انسان را خلق کرد و کارگزاران این نظام هم افراد کریم هستند. فرمود من کریم خلق کردم ﴿وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ﴾، این اصل اول.
#منشأ_کرامت انسان هم خلافت اوست، چون او خلیفه و جانشین خدای کریم است از کرامت بهره برده است، این دو اصل.
🔸 اصل سوم آن است که اگر جانشین، قائم مقام و خلیفه کرامت خود را از خدا دارد، باید «مستخلف عنه» خود را خوب بشناسد؛ زیرا کرامت انسان ذاتیِ او نیست، چون او جانشین و خلیفه کریم است، باید اسمای حسنای «مستخلف عنه» را هم بداند، متّصف بشود، #عمل بکند و #منتشر بکند تا طَرْفی از کرامت ببندد، او کرامت خود را از جانشینیِ «الله» دارد. اگر کسی حرمت او به قائم مقامی او بود، ارزش امضای او به حرمت آن «منوب عنه» است؛ اگر کسی از طرف او امضا کند ولی حرف خودش را بزند، این قیامش #قیام_غاصبانه است نه کریمانه. برابر اصل سوم ما باید اوصاف «مستخلف عنه» خودمان را بشناسیم و متّصف بشویم تا از کرامت طَرْفی ببندیم.
ویرایش بوسیله کاربر 1402/07/25 03:04:04 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators شما از این تاریخ عضو بوده اید:: 1390/02/31 ارسالها: 1,038 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
صیانت از کرامت انسانی در اندیشه حقوق اسلامی، کرامت از آن فضائل برجستهای است که خدای سبحان فرشتگان را به این وصف ستود و انسانهای وارسته را به این وصف موصوف کرد و منشأ اتصال فرشتهها از یک سو و انسانهای وارسته از سوی دیگر به این متن ممتاز را تکریم خود دانست.
ذات اقدس اله ذاتا کریم است و درس کرامت میدهد و آفرینش او کریمانه است، اگر خدای سبحان درباره انسان چنین تعبیری دارد «لقد کرمنا بنی آدم» مشابه این تعبیر را درباره فرشتهها دارد که «بایدی سفره کراما برره».
راز اتصال فرشتهها به کرامت و سرّ اتصال انسانهای وارسته به این وصف ممتاز به سبب آن است که خدای اکرم معلم اینها است و گفت: در سوره علق خدای سبحان جوامع بشری را به حضور درس کرامت دعوت کرده و فرموده است «اقرأ و ربک الاکرم الذی علم بالقلم علم الانسان مالم یعلم».
خدا در عین حال که اسماء حسنای فراوانی دارد در این آیه به عنوان استاد و معلم جهانی در کلاس درس کرامت حضور یافته و میفرماید که که من شما را با قلم تعلیم میکنم، اگر گفتند خدای اکرم درس میگوید یعنی تعلیم کرامت میدهد، همین معنا در ناحیه فرشتهها هم هست زیرا خدای سبحان اول فرشتگان را عالم و بعد اینها را مأمور میکند و اینطور نیست که درس کرامت را منحصرا به انسانها عطا کند که اگر درس کرامت منحصر در انسان بود فرشتهها از کرامت سهمی نمیبردند.
وصف کرامت که برای فرشتهها یاد شده است در زیارت جامعه کبیره برای اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نیز یاد شده است که خاندان عصمت و طهارت(ع) عباد المکرم هستند، بنابراین اصل کرامت از آن خدای سبحان است و خداوند در کلاس درس کرامت کریمانه حضور پیدا میکند و شاگردان این مکتب شاگردان کریم هستند و کرامت میآموزند.
منشور کرامت انسان و فرشته چیست، انسان که کرامت را از خدا میگیرد به استناد خلافت او است، چون انسان ذاتا هویت و کرامت ندارد و هویت او برای خلافت از ناحیه خدای سبحان است، کرامت او هم به استناد خلافت اوست، انسان خلیفةالله است و خلیفه کریم، کریم خواهد بود، از اینرو انسان سهمی از کرامت دارد و همگان باید کرامت انسانیت را حفظ کنند.
انسان موظف است کرامت خود را پاس بدارد و هم افراد دیگر موظفند به عنوان یک وظیفه متقابل و متعامل کرامت یکدیگر را پاسداری کنند، راز کرامت انسان در این است که خلیفه کریم است و اگر کسی خلیفه کریم شد برای حفظ کرامت نباید حرف خودش را بزند که اگر کسی قائم مقام یک شخصیت ممتاز شد و از طرف او سخن گفت و به جای او نشست باید حرف، اراده، افکار، اندیشه و حقوق او را بفهمد، باور کند و عمل کند.
اگر انسان خلیفه کریم شد و حرف مستخلف عنه را زد از کرامت طرفی میبندد، او را در حضور درس اکرم راه میدهند، چراکه کرامت مراتبی دارد و آن مرتبه والا که قله بخش کرامت است مخصوص انبیا و معصومین(ع) است و مراحل میانی و ناظرش بهره اوصافی از اهل ایمان خواهد بود.
اگر کسی در کنار سفره خلافت نشست و نام خلافت را برد و خواست از این رهگذار بهرهای از کرامت ببرد اما حرف و اندیشه خود را زد و کار خود را انجام داد، قاصر است و خلیفه نیست.
پیام ایت الله جوادی آملی به همایش ملی صیانت از کرامت انسانی در اندیشه حقوق اسلام
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
#كرامتانساني، ذاتي يا اكتسابي،تفاوتها و آثار
🌱🌱انواع #کرامات_الهی. 👈در اینکه انسان از جانب خالق خویش تکریم شده است هیچ تردیدی نیست.ولی باید جست که این کرامت به چه شکل و به چه کیفیتی است.با استفاده از آیات قرآن دوگونه کرامت را می توان برای وی برشمرد. ↩️نوع اول: #کرامت_ذاتی در این بخش مصادیق کرامت ذاتی انسان را بر اساس آیات قرآن در پیش خواهیم گرفت.کرامات الهی که انسان ها در برخورداری از آن یکسانند. ↩️1.خلقت انسان 🔸الرّحمن.علّم القرآن.خلق الإنسان.(الرحمن،55/1ـ3) [خدای] رحمان، قرآن را یاد داد. انسان را آفرید. نخستین کرامتی که از سوی خداوند بر هر انسانی شده نعمت حیات است. انسان هم موجودی است که استعداد رشد و پیشرفت و پیمودن پلههای ترقی در او وجود داشت و خداوند نیز از بذل چنین لطف و کرامتی دریغ نکرده است:ربّنا الّذی أعطی کلّ شیء خلقه ثمّ هدی(طه،20/50) «پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که در خور اوست داده، سپس آن را هدایت فرموده است». ↩️1ـ1.استواء و تناسب در خلقت انسان در قالب بهترین ترکیب و بهترین صورت و حالت ممکن آفریده شده است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: 🔸لقدخلقنا الإنسان فی أحسن تقویم به راستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. (تین،95/4) و نیز در آیهٔ خلق السّماوات و الأرض بالحقّ و صوّرکم فأحسن صورکم وإِلیه المصیر (تغابن،64/3) بیان می کند که شما را صورتگری کرد و صورتهایتان را نیکو آراست. ↩️1ـ 2.داشتن روحی خدایی وجه تمایز انسان با دیگر موجودات چیست؟ به دیگر سخن ذات انسان چه تفاوتی با دیگر موجودات دارد که کانون عنایات خداوندیاش قرار گرفته است؟ به نظر می رسد آنچه سبب طلا کردن این موجود مسی شده روحی است که از جانب خداوند در او دمیده شده است.بشر به لحاظ جسمانیت خود هیچ فضل و برتری بر دیگر موجودات ندارد بلکه به خاطر روح خدایی اوست که لایق سجده فرشتگان شد.و این روح خدایی او بود که به او کرامت بخشید. 🔸فإذا سوّیته و نفخت فیه من رّوحِی فقعوا له ساجدین.(حجر،15/29) پس وقتی آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم،پیش او به سجده در افتید. افزون بر این مفسران اضافه «روح» به ضمیری که منظور خداوند است حمل بربزرگی و شرافت این موجود نهادند که در کالبد او دمیده شده است.5 1ـ 3.برتری انسان بر سایرمخلوقات جای شک نیست که انسان به واسطهٔ نعمتها و کراماتی که از خداوند دریافت نموده است بر بسیاری از مخلوقات دیگر برتری یافته باشد. داشتن قوهٔ عقل، قدرت انتخاب و اختیار در عین حیوانیت وی او متمایز ساخته است. 🔸و لقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ و البحر و رزقناهم مِّن الطّیبات و فضّلناهم علی کثیر ممّن خلقنا تفضیلاً.(اسراء،17/70) و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم،و آنان را در خُشکی و دریا [بر مرکبها] بر نشاندیم،و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم،و آنها را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری آشکار دادیم.
👈:در ايه ولقد #كرمنا_بني_ادم،مراد از #كرمنا چيست؟ تفاوت كرمنا و #فضلنا چيست؟ 🔸و لقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ و البحر و رزقناهم مِّن الطّیبات و فضّلناهم علی کثیر ممّن خلقنا تفضیلاً.(اسراء،17/70) و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم،و آنان را در خُشکی و دریا [بر مرکبها] بر نشاندیم،و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم،و آنها را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری آشکار دادیم.
✳آیهٔ مذکور مهمترین آیه مورد بحث در زمینهٔ کرامت انسانی است که پاسخگوی پرسشهای مهمی پیرامون کرامت انسانی است. 👈ظاهر این آیه «ولقد کرّمنا بنی آدم» افزون بر اینکه جای هیچ گونه شکی در تکریم انسان از جانب خداوند باقی نمیگذارد، بیانگر #کرامت_ذاتی او نیز هست. یعنی اینکه انسان فی نفسه صرف نظر از آنکه پیرو دین خاصی باشد یا نباشد، از این کرامت الهی برخوردار است. مفسران ما بر این امر انگشت صحه گذاشته و عموم مشرکان، کافران، و فاسقان را مشمول این نوع کرامت میدانند. علّامه طباطبائی در تفسیر آیهٔ فوق میفرمایند: ظاهر آنست که این آیه بیان حال عموم بشر است.با چشم پوشی از اختصاص برخی از انسانها به کرامت خاص الهی در قرب و فضیلت روحی آنها این کرامت عموم مشرکین و کافران و و فاسقان را شامل می شود. 💎تفاوت #تفضیل با #تکریم. 🌱🔸علامه طباطبایی در اینباره ـ در مقایسه با دیگر مفسران ـ حق مطلب را به خوبی ادا نموده است.ایشان می فرمایند: تکریم آنست که چیزی را مورد عنایت خاص قرار دهیم و او را به چیزی که مختص اوست و در دیگری یافت نمی شود، ارج نهیم.و وجه افتراق آن با تفضیل نیز در همین است. تکریم مفهومی است نفسی و در تکریم کاری به غیر نیست،بلکه تنها شخص مورد تکریم مورد نظر است که دارای شرافت و کرامتی بشود.به خلاف تفضیل که منظور از آن اینست که شخص مورد تفضیل از دیگران برتری یابد در حالی که او با دیگران در اصل آن عطیه شریک است. 🌱علامه پس از بیان تفاوت تکریم و تفضیل میگوید: 👈حال که معنای تکریم و تفضیل روشن شد اینک میگوییم:انسان در میان سایر موجودات عالم خصوصیتی دارد که در دیگران نیست و آن داشتن نعمت #عقل است و معنای تفضیل انسان بر سایر موجودات این است که در غیر عقل از سایر خصوصیات و صفات هم،انسان بر دیگران برتری داشته و هر کمالی که در سایر مخلوفات است، حد اعلای آن در انسان وجود دارد.
👈پس روشن شد که تفضیل انسان بر سایر موجودات به عنوان موهبت و #کرامتی از جانب خداوند به این معناست که آنچه را که به آنها داده از هر یک سهم بیشتری به انسان داده است. این احتمال نیز وجود دارد که«کَرَّمنا» جنبه های مادی انسان را عنایت دارد.همانطور که کاربرد«فضلنا» در جاهای دیگر قرآن نیز غالبا به همین معناست.به عنوان نمونه در آیه 253 سورهٔ بقره:تلک الرّسل فضّلنا بعضهم علی بعض مِنهم مّن کلّم اللّه و رفع بعضهم درجات،و نیز در آیات زیر به همین معناست. 🔸و إِسماعِیل و الیسع و یونس و لوطاً و کلّاً فضّلنا علی العالمین».(انعام،6/86) و لقد آتینا داود و سلیمان علماً و قالا الحمد لِلّه الّذی فضّلنا علی کثیر مّن عباده المؤمنین .(نمل،27/15) و در جایی که معنای مادی از «فَضَّلَ» برداشت می شود جایی است که با حرف اضافه «فی» به کار می رود.به عنوان نمونه در دو آیه زیر این گونه به کار رفته است. 🔸واللّه فضّل بعضکم علی بعض فی الرّزق.(نحل،16/71) و فی الأرض قطِع مّتجاورات و جنّات من أعناب و زرع و نخیل صِنوان و غیر صنوان یسقی بماء واحد ٍو نفضّل بعضها علی بعض فی الأکل.(رعد،13/4)
⁉ايا مقام #خلافت_اللهي منحصر به حضرت ادم ع بوده است؟
↩️ـ4.اعطای مقام #خلیفة_اللهی از بزرگترین #کراماتی که خداوند منّان به انسان عطا نموده،مقام خلافت و جانشینی خود در روی زمین است.انسان از چنان ارزش و جایگاهی برخوردار است که خداوند او را جانشین خود بر روی زمین قرار داده است.
⭕اولین اشکالی که ممکن است مطرح شود اینست که این خلافت مختصّ حضرت آدم(ع) بوده و انسانهایی که از نسل او هستند،در چنین کرامتی شریک نیستند.
👈در پاسخ باید گفت که شکی در این نیست که مقام خلیفةاللهی تنها مخصوص حضرت آدم(ع) نبوده است بلکه مربوط به همهٔ افراد بشر میشود،به چند دلیل:
↩️1.اگر این مقام مختصّ حضرت آدم (ع) بود، دیگر لزومی نداشت که ملائکه از خدا سؤال کنند که آیا کسی را در زمین میگماری که به کشتار و خونریزی و فساد در روی زمین میپردازد؟و در صورتیکه این مقام مختص حضرت آدم (ع) بود با عصمت او ناسازگار بود.به فرض هم اگر ملائکه این سؤال را دربارهٔ حضرت آدم(ع) مطرح کرده بودند، خداوند باید جواب میداد که این موجود، فساد و خونریزی نخواهد کرد.در حالی که خداوند جواب منفی به آنها نمیدهد. ↩️2.برخی از آیات دیگر قرآن تصریح دارد که ما شما را جانشین و خلیفه در روی زمین قرار دادیم آیه 165سوره انعام و 39 سوره فاطر از این قبیل است. 🔸هو الّذی جعلکم خلائف الأرض؛ او کسی است که شما را خلیفههایی در زمین قرار داد. 🔸هو الّذی جعلکم خلائف فی الأرض فمن کفر فعلیه کفره و لا یزید الکافرین کفرهم عند ربّهم إلّا مقتاً و لا یزید الکافرین کفرهم إلاّ خساراً. اوست آن کس که شما را در این سرزمین جانشین گردانید. پس هر کس کُفر ورزد کُفرش به زیان اوست، و کافران را کُفرشان جز دشمنی نزد پروردگارشان نمیافزاید، و کافران را کُفرشان غیر از زیان نمیافزاید. 👈علامه طباطبائی (ره) نیز در اینباره میفرمایند: این خلافت و جانشینی مختص حضرت آدم(ع) نیست بلکه دیگران نیز در این مقام شریک هستند.بر عمومیت این خلافت آیههای:ثمّ جعلناکم خلائف فی الأرضِ و…(یونس،10/14) نیز دلالت دارند.
⭕پرسش دیگر آنکه مقام خلافت الهی چه مقامی است و وقتی گفته میشود که انسان، #خلیفة الهی در روی زمین است مراد چیست؟ 👈در پاسخ باید گفت که این مقام کرامتی نیست که فیالبدایه از بدو تولد انسان در او فعلیت داشته باشد.بلکه مراد آنست که این مقام به صورت بالقوه در نهاد هر انسانی وجود دارد و آدمی با ایمان و عمل صالح و تلاش در راه بندگی خداوند میتواند به این مقام نایل شود.
#کرامت_اکتسابی این نوع از کرامت با کرامت ذاتی انسان متفاوت است.نوع اخیر کرامتی بود که همگان از آن برخوردار بودند و نمیتوانست ملاک ارزش گذاری انسانها باشد.
↩️1.#کرامت_اکتسابی ملاک تفاوت و برتری انسانها تفاوت انسان ها در برخورداری از کرامت الهی به میزان قرب آنها به خداوند و آن نیز به میزان اطاعت آنها از پروردگارشان بر میگردد. در مرحله اول معیار کرامت الهی اسلام است.آنها که راه حق یافتند و تسلیم خدا شدند بر آنها که بیراهه رفتند از کرامات الهی بیشتری برخوردارند. معیار تکریم الهی نه جنسیتی خاص و نه نژادی خاص است، نه مال و ثروت و داشتن کاخ و خدم و حشم و امثال این امور است و نه زشتی و زیبایی. چه اینکه این امور مادی زودگذر و فانی هستند و نمیتوانند معیار سنجش افراد در نزد خداوند قرار گیرند. 👈کرامت اکتسابی است که میان انسانها به میزان قابل توجهی فاصله ایجاد میکند. گروهی در پرتو ایمان و عمل صالح و تقوای الهی به کمالات انسانی میرسند و در مقابل گروهی با پشت کردن به ارزشهای انسانی و در پیشگرفتن رویهٔ ظلم و ستم،مصداق:أولئک کالأنعام بل هم أضلّ، ↩️2.تقوا معیار #کرامت_اکتسابی از آنجا که تقوی صفتی درونی است و از جمله صفاتی است که مدعیان بسیار ولی متصفان اندک دارد،هرکسی از آن بهرهمند نیست. اين نظر در راستای این آیه شریفه از قرآن است که میفرماید:
🔸یا أیها النّاس إنّا خلقناکم مِّن ذکر و أنثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لِتعارفوا إنّ أکرمکم عند اللّه أتقاکم إنّ اللّه علیم خبیر.(حجرات،49/13) 👈این آیه ـ برخلاف آنکه روی سخن در آیات قبل به مؤمنان است و آنها را از رذایل اخلاقی برحذر می دارد ـ مخاطب خود را تمامی مردم قرار می دهد که معیار های کاذب ارزش انسان را زن یا مرد بودن، عضو قبیله خاصی بودن یا سیاه وسفیدی افراد مپندارید، میزان و معیار،تقوای شماست که در نظر خداوند سنجیده می شود.در واقع این آیه بر تمامی تبعیضات کاذب اجتماعی رایج در بین جوامع بشری که انسانهای مستضعف از آن به تنگ آمده اند خط بطلان میکشد.
#تکریم_عام و #تکریم_خاص. در این بخش به ذکر چند موضوع مهم در این بخش که به عنوان نتیجه این مقاله میتوان آنها را در نظر گرفت میپردازیم.
انواع کرامات الهی با بررسی کلی کرامت هایی که خداوند به انسان داده و به آنها در قرآن اشاره شده،به نظر میرسد بتوانیم این کرامات را در دو نوع جای داد: #تکریم_عام و #تکریم_خاص. نوع اول این توجّهات و کرامات، عام است و همگی انسانها اعم از زن و مرد، مؤمن و کافر و… را شامل می شود،که بیانگر صفت رحمانیت خداوند است.همان گونه که در تفسیر صفت «رحمان» آمده، رحمان در مقابل رحیم بوده و آن نوعی از کرامت خداوندی است که تمام بشر را در بر می گیرد. کراماتی چون حق حیات و خلقت انسان، قدرت اراده واختیار، قدرت تعقل و اندیشه،مسخّر قرار دادن دیگر موجودات برای انسان،فراهم کردن اسباب هدایت انسان مانند فرستادن رسول ظاهری و باطنی از این جملهاند.
نوع دیگر کرامات الهی به بشر، خاصّ بوده و تنها انسانهایی که راه حقیقت را یافته و ایمان به خدا دارند را شامل میشود.خداوند به این دسته از انسانها، رحمت خاصّی عطا کرده که غیر مؤمنان، از آن بینصیباند.از این نوع کرامت و رحمت در لسان قرآن و تفاسیر، به رحمت خاص یاد شده است. مفسران در معنای «رحیم» گفتهاند که نوعی از رحمت خاص پروردگار است که تنها مؤمنین را شامل می شود:وکان بالمؤمنین رحیما.(احزاب،33/43) و نیز خداوند می فرماید:إنّه بهم رؤوف رحیم.41(توبه،9/117)
✅انسانها همگی از #حقوق ابتدایی و اولیه خویش برای سکونت در زمین و بقای حیات خویش برخوردارند. همگی باید از کرامات دنیوی که خدا به آنها عطا کرده کراماتی چون #آزادی، حق #زیستن و دیگر حقوق اجتماعی، فردی و اقتصادی و… بهرهمند شوند، و آیات قرآن تبعیض بین زن و مرد را بر نمیتابد و به شدّت با عقاید خرافی مردسالاری و فمینیستی به مبارزه برمیخیزد. 👈👈آری اسلام کرامت انسان را به خودی خود ولو به هر دین و آیینی که باشد می پذیرد و جان او نیز محترم است ولی خداوند این کرامت را برای همه می داند نه فقط برای سفیدان و نه برای انسانهایی که یک سر و گردن از دیگران به لحاظ مالی بالاترند. این احترام و کرامت تا جایی است که حقوق انسانهای دیگر پایمال نشود.در جواب کسانی که امروزه میگویند که اگر انسانی به قتل رسید،جان قاتل محترم است و نباید کشته شود چون کرامت ذاتی دارد.باید گفت مگر کرامت انسانی را برای عده خاصی قائلید.اگر کرامت انسانی را معتقد شدید باید برای همگان آن را محترم شمارید.قصاص قاتل نیز در راستای همین کرامت انسانی است که با قصاص او کرامت مقتول نیز حفظ میشود تا درس عبرتی باشد برای دیگران تا حقوق انسانی افراد را زیر پا نگذارند. 🔻اسلام نه رویکرد افراطی و نه رویکرد تفریطی درباره کرامت انسان را نمی پذیرد.
📒از مقاله #کرامت_انسانی در پرتو قرآن و روایات 🖌نویسندگان: مصطفی سلیمی زارع کاظم قاضی زاده.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
كرامتانساني، ذاتي يا اكتسابي،تفاوتها و آثار.
#کرامت_انسان و آیات قرآن
👈 من به ۵ دسته از آیات اشاره میکنم. ↩️۱. آیاتی که ارزش انسان بما هو انسان از آن استفاده میشود: در سوره مؤمنین پس از آنکه مراحل خلقت انسان را مطرح میکند، میفرماید: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»؛ عبارتی که خداوند در مورد فرشتگان هم این چنین توصیف نکرده است.
سورۀ اسراء، آیه ۷۰: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا».
↩️۲-آیات مؤید لزوم احسان به همه انسانها آیاتی که از آن لزوم احسان (یعنی آفرینش زیبایی و اکرام نسبت به انسان) نسبت به همه انسانها و بدون هیچ قیدی استفاده میشود: 🔸«وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللّه إِلَیْکَ»
«قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا»
🔸«وَ قُلْ لِعِبادِی یقُولُوا الَّتِی هِی أَحْسَنُ»
«ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ»؛ یعنی اولاً توهینی نباشد، اگر توهین آمد دیگر جدال بالتی هی احسن نیست. ثانیاً مستدل باشد. ثالثاً منصفانه باشد. این “جدال بالتی هی احسن” است.
↩️۳. آیاتی که میگوید حتی با مشرکان هم از در #عدالت و قسط بیرون بیایید: «وَلَا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ آن صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ آن تَعْتَدُوا ۘ». اینها چه کسانی بودند؟ کسانی که «صدّ عن المسجد الحرام» میکردند. 🔸«وَلَا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ»
🔸«وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ آن اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»
↩️۴. آیاتی که دلالت دارد، بین اهل کتاب تفکیک باید قائل شد. بله بعضی از اهل کتاب در قرآن توبیخ شدهاند. صریحا هم توبیخ شدهاند و قبول هم داریم. اما آیا همه آنها را باید به یک چشم دید؟ 🔸«قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیئًا وَلَا یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ.» ❓آیا قرآنی که اینگونه اهل کتاب را خطاب قرار میدهد، به من اجازه #تحقیر، توهین و اذلال همه این افراد را میدهد؟ ولو کسانی که جزیه بدهند؟ 🔸«لَیسُوا سَوَاءً ۗ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّهٌ قَائِمَهٌ یتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّیلِ وَهُمْ یسْجُدُونَ * یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیسَارِعُونَ فِی الْخَیرَاتِ وَأُولَٰئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ * وَمَا یفْعَلُوا مِنْ خَیرٍ فَلَنْ یکْفَرُوهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ»؛ این آیات نشان از آن دارد که یک گروه از اهل کتاب، مؤمن به دین خود هستند. 🔸«وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ آن تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ یؤَدِّهِ إِلَیکَ وَمِنْهُمْ مَنْ آن تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لَا یؤَدِّهِ إِلَیکَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیهِ قَائِمًا.» بعضی امانت دار هستند و برخی نه. باید بینشان تفکیک کرد. همچنین مراجعه کنید به سوره مبارکه ممتحنه که بسیار راهگشا است: «لَا ینْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ آن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیهِمْ ۚ آن اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»
↩️۵. قرآن صریحاً ۵ مرتبه میفرماید: «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى».
#مناقشاتی نسبت به #کرامت_ذاتی_انسان
مطالبی که گاه و بیگاه به عنوان مناقشه در كرامت ذاتي انسان شنیده میشود، از این قرار است: ↩️- فقه شیعه قائل است #اهل_کتاب حتی اگر #جزیه داده و حربی هم نباشند، باز نباید #محترم و مکرم شناخته شوند، بلکه باید با ذلّت، تحقیر و توهین با آنها برخورد شود. بر این مدعا تمسّک به آیه ۲۹ سوره توبه «حَتَّىٰ یعْطُوا الْجِزْیهَ عَنْ یدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ» و همچنین عبارتی از شرح لمعه به نقل از تذکره شده است: «و زاد فی التذکره آن یخرج الذمی یده من جیبه ویحنی ظهره، ویطأطئ رأسه و یصب ما معه فی کفه المیزان و یأخذ المستوفی بلحیته و یضربه فی لهزمتیه». در برخی فتاوا داریم که اگر ذمی در کوچهای عبور میکرد، راه را بر او تنگ کنید. اگر ناسزا داد، او را بزنید و اگر زد او را بکشید. این برخورد ما با اهل کتاب است. پاسخ: 🔻برداشت شما از اسلام و شیعه نسبت به #تحقیر و تذلیل اهل کتاب، خلاف صد در صد صریح قرآن و روایات اهل بیت عصمت و طهارت است. آنچه از علامۀ حلی در کتاب تذکره به نقل لمعه در توضیح «حَتَّىٰ یعْطُوا الْجِزْیهَ عَنْ یدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ» نقل کردید. مراجعه میکنیم به تذکره تا ببینیم ایشان چه میگوید. علامه این عبارت را دو قسمت از کتاب تذکره آورده است. در مورد اول میگوید: «وقال الشافعی هو آن یطأطأ رأسه عند التسلیم فیأخذ المستوفى بلحیته ویضربه فی لهازمه» بله بعدا که دوباره این عبارت را میآورد، کأنّ این گفته را قبول کرده و دیگر از نقل شافعی بیان نمیکند. 👈آنچه مهم است این است که ریشه حرف از شافعی است نه از امام صادق(ع). یک روایت برای من بیاورید که « #صاغرون» را اینگونه معنا کرده باشد. بنا است فقه قم و نجف از شافعی گرفته شود؟ این حرف شافعی است.😔 👈علاوه بر این، شما میفرمایید یک مراجعه به کتابهای جلو دست مثل لمعه بیاندازید تا ببینید «صاغرون» را چگونه معنا کردهاند. من هم میگویم که به یک کتاب جلو دست به نام المیزان مراجعه کنید. فیلسوف، فقیه، اصولی و مفسر است. علامه میفرماید: «أن یکون المراد بصغارهم خضوعهم للسنه الإسلامیه و الحکومه الدینیه» یعنی قانونشکنی نکنند و تسلیم قانون باشند. «…لاإهانتهم و السخریه بهم من جانب المسلمین أو أولیاء الحکومه الدینیه» نه اینکه به آنها از جانب مسلمانان یا حکومتداران اسلامی توهین بشود. 👈👈#حق_توهین ندارند. «فإن هذا مما لا یحتمله السکینه و الوقار الإسلامی و آن ذکر بعض المفسرین»؛ 💢عرض من این است که این حرف شافعی و امثال شافعی است؛ حال در #فقه ما متأسفانه آمده است. 😔😔
نظر ايت اله سيستاني: هر روایتی با #کرامت_انسان و با #عدالت سازگاری نداشت، حجیّت ندارد.
💫" آيت اله سيستاني در رساله خبر واحد در تعادل و تراجیح و در جاهای دیگر، تصریح میکنند به اینکه👈👈 هر روایتی که مخالف روح شریعت باشد، قابل قبول نیست. ایشان در این دو صفحه صریحاً و واضح میفرماید روح شریعت مثل #کرامت_انسان و #عدالت_اجتماعي. هر روایتی با کرامت انسان، با عدالت سازگاری نداشت، حجیّت ندارد.
ایشان در در رسالهٔ خبر واحد(ص ۲۳ به بعد) وارد بحث لزوم مقایسهٔ مضمونی و روحی روایات با کتاب و سنت میشوند و صریحا سخن از اهداف رئیسه دین به میان میآورند و بین اهداف و احکام شریعت فرق میگذارند و میفرمایند: «إن تلک الأهداف لا یکون قانونا» و اهداف عالیه را در شریعت اسلامیه اینگونه معرفی میکنند: «فالاهداف علی درجات و الاصول فی شریعتنا الاسلامیه المتعلقه بالانسان و المبدأ و المعاد و العلاقات الاصلیه بین البشر التی یشیر الیه قوله تعالی ان الله یأمر بالعدل و الاحسان أو العلاقات الاخری و الحکم بالقسط و العدل … و المساواه و #الکرامه الانسانیه
👈در رسالهٔ تعادل و تراجیح (ص ۴۸۱). مجددا بحث لزوم موافقت مضمونیه و روحیه را مطرح میفرمایند و تصریح میکنند که: اگر روایتی در باب مسائل اجتماعی بود باید با این امور اساسی سنجیده شود: ↩️الف) العداله الاجتماعیه ↩️ب) تکریم البشر ↩️ج) بطلان نژاد پرستی و این که ملاک فضیلت در برابر خداوند تقوی است … «فلو کانت الروایه فی مجال العلاقات الإجتماعیه فلابد أن تتلائم مع العدل و الإحسان و تکریم البشر و العداله الاجتماعیه ( ان الله یأمر بالعدل و الإحسان ) و الناس سواسیه أمام الله تعالی و لا فضل الا بالتقوی
🌱تکریم البشر بما هو بشر میفرماید: یک العداله الاجتماعیه ان الله یامر بالعدل والاحسان این جز همان آیات کلی است، ↩️دو تکریم البشر باز هم بشر تعبیر میفرماید نه تکریم المتقی نه تکریم المومن نه تکریم المسلم، 👌در ادامهاش مثال میزند میگوید: مثل #مساوات و برابری انسانها در پیشگاه پروردگار که لافضل الا بالتقوی و لهذا روایتی که میگوید: ترک این جوری است، کرد این جوری است این قوم را برآن قوم ترجیح میدهد، این روایات موافقت روحی با کتاب و سنت ندارد و کنارش میگذارد ولو صحیحه السند باشد. چنانکه اگر روایتی موافق کرامت بشر بما هو بشر هیچ قیدی نزده است اینجا ، کما اینکه آنجا انسان را هیچ قیدی نزده است، اگر نبود قبول نمی کند این سلیس حرف ایشان است.
👈 ايشان کسی است که قاعدهای به نام قاعده #تعایش_سلمی تأسیس کرده است. عباراتی را که میخوانم از خود ایشان است. ایشان میگوید: در یک مجتمعی که انواع و اقسام ادیان و مذاهب است و بنابر عدم تشاجر و تعایش و تعامل است، باید به قانون یکدیگر احترام بگذارند، بعد حدومرزی را برایش بیان میکند و اسم این قاعده را گذاشتهاند قاعده تعایش سلمی، در زمانی که گروههای مختلف با ادیان و مذاهب مختلف بخواهند با هم زندگی کنند، من اگر بخواهم با یک یهودی تعاملی داشته باشم بر طبق آنچه که آن یهودی به آن معتقد و ملتزم است الا ماخرج بالدلیل القطعی، تعامل میکنم."
🖌محمد عندلیب همدانی، استاد درس خارج فقه حوزه علمیه قم،
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators شما از این تاریخ عضو بوده اید:: 1390/02/31 ارسالها: 1,038 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
⭕⭕رابطۀ #مجازاتهای شرعی و قانونی با #کرامت_انسان چیست؟❓
👈پاسخ:کرامت انسانی از موضوعهایی است که در فلسفه، اخلاق و عرفان و حقوق مطرح شده است و پایه و اساس بسیاری از حقوق و امتیازات و تکالیف انسانی محسوب میشود. 🔻در اندیشه اسلامی، نهتنها کرامت انسانی مورد نظر در اسناد بینالمللی #حقوق_بشر، نفی نشده است، بلکه بهمراتب جامعتر از آن دفاع کرده است؛ زیرا در حقوق بشر غربی، انسان زمانی کرامت دارد که پا بهعرصه وجود گذاشته است. 👈 اما در اسلام، انسان از آغاز ورود به جهانی هستی تا پس از خروج از آن، دارای #کرامت است. تا آنجا که بهدلیل احترام و رعایت حیات انسان، کشتن یک نفر را به منزله کشتن همه انسانها شناخته است؛ سقط جنین را حرام میداند و برای جنایت بر مرده، دیه [ماده ۷۲۲ ق.م.ا.] و برای هتک حرمت مرده، تعزیر تعیین کرده است [ماده۷۲۷ ق.م.ا.]. همچنین اهانت و توهین به مدفن انسانها نیز ممنوع شناختهشده است (ماده ۴ اعلامیه اسلامی حقوق بشر). ↩️در اسلام، حق آزادى به معناى نفى بردگى، حق آزادى تکوینى انسان نسبت به دین ، حق آزادى از ظلم و ستم ، حق آزادى بیان حقایق، حق برائت انسانها، اصل مساوات زن و مرد در برابر قوانین ، اصل احترام به اقلیتهاى مذهبى و شناسایی انواع آزادىهاى عقیدتی، مطبوعاتی، احزاب در چارچوب شریعت بهرسمیت شناخته شده است. قانونگذار، خداوند متعال است و احکام او حدود الهیاند و نباید از آنها تجاوز کرد.
↩️در نوع نگرش به سیاست کیفری ایران که مجازاتها بر اساس اصل ۴ قانون اساسی باید بر اساس موازین اسلامی تدوین شود، دو رویكرد متفاوت قابل طرح است. 🔻بر اساس رویكرد اول، حکومت اسلامی اختیاری در كم و زیادكردن مجازاتها ندارد و فرآیند جرمانگاری هیچ ارتباطی با مؤثربودن آن یا موهنبودن آن در مرحله اجرا ندارد. بر اساس دیدگاه دوم، احكام راجع به مجازاتها از امور عقلایی است و برای از بینبردن رذائل و مفاسد در جامعه وضع میشوند. ↩️بنابراین، علاوه بر اصل لزوم حفظ #امنیت و #حقوق_شهروندان توسط حاکم، احتمال تأثیر آن در پیشگیری از وقوع جرم و #اصلاح_مجرمان بهعنوان معیار اصلی باید در نظر گرفته شود. اکثر این احكام جنبه امضایی دارند نه تعبّدی. علاوه بر آن، این احکام دارای جنبههای رمزگونه نیستند که عقل بشری نتواند به فلسفه و اهداف آنها پی ببرد. بنابراین، زمان و مكان در تعیین نوع و میزان و كیفیت مجازاتها اثرگذار است و حکومت اسلامی باید آن را تشخیص دهد و بر آن اساس، برنامهریزی کند.
🔻👈از آنجا که بر اساس بند ۶ اصل ۲ قانون اساسی، #کرامت و ارزش والای انسان در ردیف توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت، بهعنوان پایههای اساسی نظام اسلامی شناخته شده است و بر اساس اصل ۴ ق.ا. قوانین کیفری باید بر اساس موازین اسلامی تدوین شوند، بهنظر میرسد، مجازاتهای شرعی و قانونی در صورتی که با لزوم رعایت اصل حاکمیت قانون [قانونیبودن جرم و #مجازات و دادرسی] تدوین شوند، #کرامت_انسانی را تأمین خواهد کرد.
⁉آیا صدور حکم #شست_وشوی_دستشویی توسط محکوم علیه با کرامت ذاتی انسان سازگاری دارد یا خیر ؟ یکی از پرسش ها درحقوق کیفری رابطه کرامت ذاتی انسان ومجازات های اسلامی است. که آیا مجازات های بدنی مانند #شلاق یا انجام کارهای عام المنفعه و مجازات های تزذیلی مانند شست وشوی دستشوی توسط محکوم علیه با کرامت ذاتی انسان سازگاری دارد یا خیر ؟ در تعزیراتی که نص خاصی در شرع نیامده است، اجرای مجازات که موجب #انزجار_عمومی و نفی کرامت مجازاتشونده است، چه صورتی دارد؟ مثل الزام به شستن دستشویی و یا مراجعه به روانپزشک و… .
🍃🍃پاسخ: در حقوق اسلامی و به تبع آن، حقوق جمهوری اسلامی ایران بر اساس روح و اصول مختلف قانون اساسی [اصل ۳۶ و ۳۷ و ۱۶۹ و بند ۴ اصل ۱۵۸] و تعهدات بینالمللی، ایران [اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی] اصل حاکمیت قانون در سه ساحت جرم و مجازات و دادرسی پذیرفته شده است که در این زمینه، مراجعه به کتاب «قانونمداری در قلمرو حقوق کیفری» از انتشارات دادگستر را توصیه میکنم. با این فرض و با توجه به لزوم رعایت کرامت انسانها و اجرای تعهدات بینالمللی و اصول قانون اساسی، 👈👈این برداشت که با استناد به اصل ۱۶۷ ق.ا. و مراجعه به منابع معتبر فقهی و فتاوی مشهور میتوان #مجازاتهای_موهنی که منجر به انزجار عمومی شهروندان میشود تعیین کرد، غیرقابل هضم است و جز ایجاد انزجار از اندیشه دینی، نتیجه دیگری نخواهد داشت. 🔻🔻 همانگونه که بر اساس تأثیر زمان و مکان در فهم و اجرای احکام اسلامی، امروزه دیگر نمیتوان گفت باید با اسب و قاطر به سفر حج رفت، اجرای مجازاتهای غیرمعمول و تحقیرکننده و نامتناسب با زمان نیز قابل توجیه نیست. 🔷🔷 قانونگذار حق ندارد در تعزیرات از انواع #مجازاتهای_ظالمانه و غیرانسانی و #تحقیرآمیز پیشبینی کند و قاضی کیفری نیز فقط باید قانون را اجرا كند و حق ندارد بر اساس سلیقه و برداشت خود، مجازاتهایی تعیین و اجرا کند که موجب وهن احکام اسلامی شود.
⭕⭕حکمدادن به شستن دستشویی یا #مراجعه_به_روانپزشک، نه در قاموس مجازات تعزیر میگنجد و نه در قاموس مجازاتها عرفی در نظامهای حقوقی جایگاهی دارند. 🔻🔻 این نوع مجازاتها نه اسلامی است، نه قانونی و نهتنها موجب جذب شهروندان به اسلام نخواهد شد که موجب بدبینی و تنفر از اندیشه دینی خواهد شد. 👈👈 #متولیان_دین باید در این زمینه موضعگیری کنند و اجازه ندهند جمهوری اسلامی که با خون شهدای والامقام آبیاری شده است، دچار این #موهومات شود و نسل جوان را از دین گریزان کند. بهنظر بنده، اگر قانون اساسی را معیار و مبنای قانونگذاری بدانیم، باید اصل قانونمندی جرایم و مجازاتها محور قانونگذار عادی در زمینه تعیین جرم و مجازات باشد و حتی لازم است با بازنگری در قانون اساسی، تكلیف اصل ۱۶۷ بهطور شفاف و صریح تعیین شود تا با تعمیم این اصل به امور کیفری، قانون نانوشتهای در اختیار قضات قرار نگیرد و بر اساس فهم و سلیقه خود، افراد را مجازات کنند.
🖌نقل از مصاحبه سايت انديشه ما با دکتر جعفر حبیب زاده
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
#چالشهاي كرامت ذاتي انسان
🔸1-#نجاست_مشركان و تقابل آن با كرامت انسان
↩️"پذيرش نظريه كرامت ذاتي با چالشهاي متعدد قرآني ازجمله، جهاد ابتدايي، ارتداد، و نجس بودن مشركين و اوصاف دوگانه انسان، همراه است. رفع اين چالشها ميتواند باعث تقويت نظريه كرامت ذاتي انسان شود؛ از چالشهاي كرامت ذاتي انسان، نجس دانستن مشركين در آيه 28 سوره توبه: إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ است. ❓ آيا #نجس دانستن مشرك، متناقض با اصالت و كرامت ذاتي انسان نيست؟ آيا اين نجاست ظاهري است يا باطني؟ اگر باطني است پس معناي كرامت ذاتي انسان چيست؟ واژه «نجس» از نظر اهل لغت به معناي «ناپاكي»، «كثيفي»، «پليدي»، «ضد طهارت» و «ضدنظافت» است. برخي از فقهاي متقدم ازجمله شيخ طوسي معتقدند كه مفهوم نجس نزد ما، نجس بودن بدن مشركان است و ظهور آيه نيز حجّت است . اما علّامه طباطبايي، نجاست مشركين در اين آيه را چيزي فراتر از حكم نجاستي كه موجب نجس شدن ساير اشياء ميشود ميداند؛ 🔻حال بر فرض دلالت اين آيه بر نجس بودن مشركين (چه ظاهري باشد و چه باطني، چه اعم از هر دو)، تناقض و تقابلي با #كرامت_ذاتي_انسان ندارد؛ زيرا از نظر اسلام، شرك به خدا و به احكام خدا، بزرگترين گناه محسوب ميشود و تعبيري مانند «نجس» در آيه فوق، يك نوع مجازات تلقي ميشود، شخص مشرك، با انكار خداوند و سرپيچي از عبادت پروردگار و عـنـاد در بـرابر دعوت پيامبران، دچار يك نوع آلودگي روحي و نجاست باطني است؛ بنابراين، نجس دانستن مشركين از اين نظر مهم است كه به نوعي در تغيير اخلاق، عقيده و تعصّبهاي بي دليل برخي از مشركان، مفيد واقع شود و از سوي ديگر، ممنوعيت گرايش به عقايد باطل و آثار زيان بار و منفي آن را به عموم مردم اعلام مينمايد. 👈در نتيجه اين آيه هم،كرامت ذاتي انسان را نفي نميكند"
2⃣-اوصاف دوگانه انسان و تقابل آن با كرامت ذاتي ⁉دومين چالش كرامت ذاتي انسان، اوصاف #مذمتآميز انسان است؛ يعني چگونه ممكن است انسان هم كرامت ذاتي داشته باشد و از ديگر سو، مورد #سرزنش و تحقير قرار گيرد. اين تعارض در قالب نظرياتي چند، مطرح شده كه به شرح ذيل عنوان ميشود:
↩️ .نظريه اول: تكريم، ناظر به روح الهي انسان و تحقير، ناظر به طبيعت انسان اين نظريه بر اين اصل، استوار است كه انسان داراي دو جنبة وجودي است؛ «نفي امتياز به عالم طبيعت برميگردد كه در مرحلة نخست، حيوانِ ضعيفي بيش نيست كه در اصلِ جوهريتِ نفس با ديگر حيوانات مشترك است» (موسوي خميني، 1389 ،ج10 ،ص68 ) يعني «همة فضائل انساني به فطرت و همة رذايل به طبيعت بازميگردد» (جوادي آملي،1390 ،ص20 ) 👈مفهوم اين رأي، اين است كه انسان به گونه اي آفريده شده كه همانگونه كه تمايل ذاتي به بديها دارد، تمايل به خوبيها هم دارد، پاكي فطرت انسان، بخشي از ابعاد وجودي انسان است. اصالتاً اوصاف سرزنش آميز، در خلقتو طبيعت اوّليّة انسان وجود ندارد؛ بلكه عدم توجّه و تبعيت از فطرت و شريعت الهي، اينِ اوصاف ناپسند را در انسان، عارض و تقويت ميكند؛ مثلاً «ناشكري و ناسپاسي»: در اثر غفلت از ياد خدا و نعمتهاي بيشمار خداوند براي انسان ايجاد ميشود كه نتيجتاً، انسان، مستحق سرزنش ميشود.
↩️نظريه دوم: #تكريم تمامي صفات و غرايز انساني تمام نكوهشها، در واقع، مدح در قالب ذمّ است؛ تمام صفات و غرايز انسان، في حدّ نفسه خير است و لازمة كمال و حيات انسان. علاّمه طباطبائي ميگويد: «حرص كه ذاتي انساني است به خودي خود از رذائل اخلاقي نيست. وقتي بد ميشود كه انسان آن را درست تدبير نكند. هر صفت نفساني اگر در حدّ اعتدال نگه داشته شود، فضيلت است و اگر به طرف افراط و تفريط منحرف گردد، رذيله است» ( طباطبائي، 1417 ،ج20 ،ص13 .) 👈فخر رازي ميگويد: انسان، آفريده خداست و خداوند، فعل خود را مذمّت نميكند؛ دليل ادعاي او اين است كه اگر انسان ذاتاً «هلوع» آفريده شده بود، هيچ انساني قادر بر ترك آن نبود؛ لذا مذمت، به دليل آن است كه انسان، اين صفتِ حرص شديد را به جاي اينكه در كسب خوشبختي خود و رضاي خداوند صرف كند، در تحصيل امور زودگذر دنيا هزينه ميكند (فخررازي1420 ،ج30 ،ص644 .) 👈به نظر ميرسد اوصاف منفي انسان، از آن نظر كه انسان آن را در غير مسير صحيح خود بكار ميگيرد،حالت سرزنش پيدا ميكند. بنابراين اين نظريه، تقابلي با #كرامت_ذاتي_انسان ندارد
↩️نظريه سوم: تكريم، ناظر به روح ايماني و تحقير، ناظر به روح بدون ايمان 🌱🌱ملاك #كرامت_انسان، #ايمان اوست؛ يعني اوصاف ستايش آميز، ناظر به انسان باايمان كه تحت تربيت مربيان الهي است و اوصاف سرزنش آميز، به انسان بي ايمان و غير معتقد به خدا اختصاص دارد. بنابراين رأي، ايمان، اعتقادات و باورهاي آدمي، مهمترين ركن شاكلة شخصيت انسان است؛«انسان به علاوه ايمان است، نه انسان مِنهاي ايمان. انسان مِنهاي ايمان، ناقص است» (مطهّري،1384 ،ج2 ،ص267 ).(اگر اين انسان، تحت تربيت مربّيان الهي قرار گيرد و از پيام عقل، الهام پذيرد و خودسازي كند، مصداق تفضيل بر ساير موجودات ميشود و اگر به ايمان و تقوي پشت كند، به صورت موجودي ظلوم، يؤوس، كفور، هلوع و كنود در مي آيد(مكارم شيرازي، 1374 ،ج27 ،ص254؛ سيّدبن قطب، 1412 ،ج6 ،ص3699؛ قرطبي، 1405،ج18 ،ص290 ).
🔻بر مبناي اين نظريه، اگر وجود انسان از #ايمان، تهي شود و باورهاي انسان، بر محوريت ايمان به خداي تعالي و وحدانيت وي شكل نگيرد، از منظر هويّت انساني موجبي براي برتري،حرمت، كرامت و شرافت ذاتي وي وجود ندارد. گرچه اين ديدگاه در جايگاه خود متين و استوار است و ايمان، منشأ همه اعمال خوب انساني و محبوب دلهاست، و طبيعت انسان همراه باايمان و عمل صالح از افراط و تفريط و انحراف و طغيان، محفوظ ميماند؛ اما مسأله ايمان وبي ايماني صرفاً بيانگر كرامت اكتسابي انسان است نه كرامت ذاتي انسان، درحاليكه قرآن، قبل از بيان موضوع ايمان و اختيار، ذات انسان را مورد مدح و ذمّ قرار داده است.
👈بنابراين بايد گفت: انسان ذاتاً داراي كرامت است اما با انكار حقايق و گاهي با قناعت به زمينه خلقت، مستحقّ سرزنش ميشود؛ بنا به گفته علامه جعفري، خدا نميگويد شما چرا هلوع (شتابگر) آفريده شده ايد؛ بلكه ميگويد چرا شما در اين وضع محبوس شده ايد؟ (جعفري،1361 ،صص 19-21 .)
🔻👈بنابراين اگر زمينه آميزش حيات انساني با پديده هاي مادي اقتضا ميكند انسان عجول يا هلوع باشد اين، باعث تقبيح انسان نيست. بلكه ركود و توقف در اين شرايط وحركت به سمت خلاف با جريان تكاملي روح، ناشايست است. لذا اوصاف مذمت آميز انسان، نميتواند اصالت و #كرامت_ذاتي او را مخدوش نمايد.
3-آيا #جهاد_ابتدايي با كرامت انساني در تناقض نيست؟
⁉سومين چالش كرامت ذاتي انسان، حكم جهاد ابتدايي است. يعني چگونه ممكن است انسان هم كرامت ذاتي داشته باشد و از ديگر سو، بخاطر عقيده اش مورد تهاجم قراربگيرد؟ اگر انسان، #كرامت و ارزش ذاتي دارد، چرا در اسلام، اين اندازه به جهاد با كفار و مشركين توصيه شده است و حتي برخي از فقيهان، جهاد را به معناي ابتدايي آن، با همه گروههاي كفار، واجب ميدانند
🔻برخي از فقها در اين زمينه ميگويند: با #مشركين و #كفار بايد جنگيد تا اسلام را بپذيرند يا كشته شوند و اهل كتاب، مشروط به پرداخت جزيه، نبايد با آنان جنگيد؟ (طوسي، 1410،ص292؛ خويي، 1410 ،ج1 ،ص360 ) 🔻 البته عمده فقهاي شيعه، جهاد ابتدايي را در زمان غيبت امام جايز نمي شمارند و يكي از شرايط آن را اذن امام معصوم ميدانند 🔻برخي نيز كاملاً منكر جهاد ابتدايي اند و بر اين باورند كه در اسلام، چيزي جز جهاد دفاعي وجود ندارد و جهاد ابتدايي مخالف منطق و سيره پيامبر است (رشيد رضا، بيتا، ج2 ،ص216؛ صالحي نجفآبادي، 1382 ،ص16-39 )
🖌علامه طباطبايي در سوره توبه مينويسد: 👈«دستورات اين آيه، نشانگر اين است كه غرض تشريعي خداوند، صرفاً به كشتن مشركين، تعلّق ندارد؛ بلكه براي درهم كوبيدن مقاومت آنان و نابودي جبهه كفر و شرك، است تا مسلمانان بتوانند از #شرارت و فتنه آنان رهايي يابند» (طباطبايي، 1417 ،ج9 ،ص152 )
👈قتال با مشركين در صورت وجود فتنه از جانب آنان است (انفال:39) و امان دادن به آن دسته از مشركين كه فتنه جو نباشند مجاز شمرده شده است
بنابراين اگر جهاد ابتدايي را عاملي در جهت نجات انسانهايي بدانيم كه كرامت ذاتي و اكتسابي آنان مورد هجمه قرار گرفته، خود به گونهاي از قطعيت برخوردار است؛ 🔻 اما پذيرش اين قطعيت بدين معنا نيست كه جهاد با اصل آزادي عقيده و آزادي انتخاب، متعارض باشد پس دفع فتنه و تهديد مشركين؛ غايتِ مرتبه جنگ با مقوله شرك است نه اينكه شرك، دليل شروع جنگ با مشركين باشد. 👈 لذا به نظر نميرسد اين آيه و ساير آيات مشابه، #كرامت_ذاتي انسان را خدشه دار سازد
📃برگرفته از مقاله کرامت ذاتی انسان در قرآن کریم و چالش های فراروی آن 🖌نویسندگان: داود سلمان پور ،مهدی مهریزی ، سید محمد علی ایازی
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,960
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
#کرامت_ذاتی انسان»در آرای فقهای متقدم شیعه
🔸در اینجا به چند سخن از فقها اشاره میکنم تا روشن شود که مسأله کرامت انسان در فقه ما بی سابقه نیست و کسی گمان نبرد که مسألهای وارداتی به فقه است.
↩️۱- در کلام جناب شهید ثانی در جواز وقف بر اهل ذمه این مسأله مطرح است که آیا میتوان همانگونه که مثلا یک آبانبار را برای استفاده مسلمانان و شیعیان، وقف میکند، برای اهل کتاب و ذمه (مسیحیان یهودیان و زرتشتیان) و بالاتر از آن، برای هر انسانی بهمقتضای «لکل کبد حراء اجر» وقف کند؛ چنانکه میتواند بر پرندگان و چرندگان، وقف و آبی را جاری کند؟❓ 👈 ایشان در اینباره میفرماید، بله وقف بر اهل ذمه بهعنوان خودشان مستلزم معصیت نیست. چون اگر ما سودی برسانیم، جگری تشنه را سیراب کنیم و شکمی گرسنه از اهل کتاب و یک انسان را سیر گردانیم و در واقعهای مثل سیل و زلزله، به آنان خدمتی کنیم، ولی نه از حیث مسیحیت و ترویج آن، بلکه از این حیث که غیرمسلمانی که در جامعه ما زندگی میکند، از جمله « #بنی_آدم» است و بنی آدم هم « #مکرم»، هستند -و این اشاره روشن به آیه «و لقد کرمنا بنی آدم» است-، اشکال ندارد. باید عنایت داشت که آنچه گفته میشود، مثال است و الا ابواب فقهی ما منحصر به وقف و وصیت نیست. چنان که شهید ثانی در بحث جواز وصیت برای غیر مسلمان نیز همین استدلال را آورده است که آن غیر مسلمان «دارای روح است و از #اولاد_مکرم_آدم» است: «ذو روح من اولاد آدم المکرمین».
↩️۲- جناب کاشف الغطاء -صاحب «انوار الفقاهه» از فقهای همدوره صاحب 🔻«جواهر» و فرزند فقیه برجسته «کاشف الغطاء» بزرگ- در فرقگذاری میان وقف بر جهات دینی کفار و جهات #انسانی آنان میفرماید: وقتی شما میخواهید بگویید وقف بر غیرمسلمان، درست است یا نه، باید جهتش را مشخص کنید و در قصد خودتان جهات کفر و اهل کتاب بودن را از جهات انسان بودنش جدا سازید؛ اگر میخواهید یک فایده دنیوی و حتی اخروی به آنها برسانید؛ مانند اینکه بناست ملحد شود و کلاً خدا را کنار بگذارد و میخواهید کاری کنید که جلوی کفر الحادی او را بگیرید تا بر مسیحیت خودش باقی و جزء موحدان باشد، 👈👈نیکی کردن به آنان اشکالی ندارد؛ چراکه آنان انسانند و از جمله فزندان مکرم آدم(ع) هستند: «لانهم من النغسو التی لا یحرم صلتها من بنیآدم» و سیراب کردن هر جگر تشنهای، اجری دارد و اینان هم بندگان خدایند. بنده خدا بودن به این معنا نیست که لزوما عبادت هم میکند، بلکه ممکن است عبادیت هم نکند.. 👈امامخمینی حتی در باره آن کافری که با ما در حال جنگ است و جانش مصون نیست، میفرماید گرچه خون او مصون نباشد اما چون تو انسانی، نباید دچار شقاوت گردی 👈👈لذا اگر آب برای وضو داری و باید وضو بگیری میتوانی تیمم کنی و آب را به #کافر_حربی بدهی تا سیراب شود.
↩️۳. در مباحث وقف و وصیت، همین تعبیر «من جملة اولاد آدم المکرمین» در سخنان دیگر فقها نیز آمده است مثل: 📚- سیدجواد عاملی در «مفتاح الکرامة»، جلد ۲۱چاپ جدید، صفحه ۶۰۵؛ 📚- سیدعلی طباطبایی در «ریاض المسالک»، جلد ۱۰، صفحه ۱۳۴؛ 📚- سیدمحمد مجاهد در المناهل، ص ۴۹۹
↩️۴-جناب ابن فهد حلی صاحب «عدة الداعی»، در کتاب فقهی «المهذهب البارع» جلد ۳، صفحه ۱۵۸ به فواید ازدواج پرداخته و فوایدی را بر شمرده است که نخستین فایده آن را فرزندآوری دانسته است تا نسل انسان باقی بماند. بعد میفرماید چرا این اصل، از فوائد ازدواج، آن هم فایده اصلی نباشد درحالی که انسان، اشرف مخلوقات است و خداوند ملائکه و فرشتگان را وادار کرد که حتی بر آدم، سجده کنند؛ چون میخواست #کرامت_آدم را به آنان نشان دهد و فرمود: 🔸 «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا».
#کرامت_ذاتی_انسان» در آرای #فقهای معاصر شیعه 🔸"در میان معاصران ما نیز نخست به دیدگاه کلی استاد مکرم، آیت الله #صانعی، رحمة الله علیه اشاره میکنم که نهتنها به کرامت، بلکه بارها و بارها به #انسان_بما_انسان، استدلال کرده و قائل به حقوق انسانی است. ایشان به عدالت هم استدلال کردهاند که یکی از مبانی ایشان است و بنده قبلا هم مقالهای در این زمینه نوشتهام . 🔸 استاد دیگر ما مرحوم آیت الله #منتظری بارها از کرامت انسان، سخن گفته و برای استدلال کرده است و در اینجا به دو عبارت کوتاه ایشان بسنده میکنم: - ایشان در «حکومت دینی و حقوق انسان»، صفحه ۱۱۶ آورده است: «از آیات و روایات متعددی که در رساله حقوق به آنها اشاره شده است، استفاده میشود که خدای متعال 👈👈انسان را بدون ملاحظه عقیده و فکر آنها، از نظر انسانیت، دارای حقوقی میداند و آیه شریفه «ولقد #کرمنا بنی آدم» و آیات و روایات مشابه آن اشاره به همین مطلب است». - آقای منتظری همچنین در کتاب «مجازاتهای اسلامی و حقوق بشر» گفته است: «کرامت انسانی نیز در تعالیم اسلام، مورد توجه اکید قرار گرفته است. از باب نمونه در قرآن مجید آمده است: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً». 👈👈بدیهی است کرامتی که خداوند به بنی آدم داده است، مستلزم حقوقی اساسی و فطری است که مشترک میان بنی آدم است». ایشان در کتاب حقوق انسان و سب و بهتان نیز به تفصیل به آیه کرامت برای #حرمت_ناسزا گفتن به غیر مسلمان استناد کرده است و مجال بازگویی نیست. 🔸 آیت الله #سیستانی (حفظه الله) که به نظر میرسد نهتنها به کرامت انسان بهعنوان یک قاعده، بلکه بهعنوان #یک_اصل در ارزیابی مفاد روایات، تاکید کرده است. ایشان در «مباحث الحجج» و در بحث حجیت خبر واحد، بحثی کردهاند که برای سنجیدن اعتبار خبر واحد، تنها به جهات سندی و تعارض با ظواهر قرآن مانند اطلاق و عموم نباید اکتفا کرد بلکه خود محتوای روایات (خبرهای واحد) را باید با اصول اولیه اسلام، که در واقع روح شریعت و جان اسلام است سنجید. به عنوان مثال، 🔴اگر خبر واحد را هم میخواهید ببینید، ولو صحیح السند باشد، باید ببینید با #کرامت_انسانی، موافقت دارد یا نه؟ محتوای خبر باید با اموری، موافق باشد که یکی از آنها کرامت انسانی است. 👈👈نتیجه چنین نگاهی، #رفتارانسانی آیتالله سیستانی در کشوری مانند عراق و کشورهای دیگر حتی با غیرمسلمانان است که نمونه آن را در رفتار ایشان یا ایزدیان، دیده شد. این کلام علمایی است که در زمره فقهایند.
⁉پس چگونه با توجه به این دیدگاهها میتوانیم نسبت جعلی بودن قاعده کرامت را بدهیم و بگوییم اساسا ربطی به فقه شیعه ندارد و از جاهای دیگر، به فقه ما نفوذ کرده است؟! 🔸به نظر میرسد که بخش عمدهای از مشکلات ما در دنیا با همکیشان خود، سایر مسلمانها و دیگر انسانها این است که در مبادی، مشکلاتی داریم و باید در آن مبادی، مقداری اصلاحات صورت گیرد. این بهمعنای رهاکردن فقه، مبادی و منابع خودمان نیست، بلکه بهمعنای شناخت بهتر، درستتر، دقیقتر و منسجمتر است. هیچگاه بهمعنای هضم شدن در فقه، فقاهت و منابع دیگران نیست. 👈البته سخن حق در هر جا دیده شد و مفید بود، خواست شرع مقدس اسلام و آموزههای دینی ما پذیرش آن است؛ چون حق است؛ نه چون دیگری یا شخص خاصی گفته است.
🎙گزیدهای از گفتار ایت الله سیدضیاء مرتضوی
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.