┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
قلم:1
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
نون،2 سوگند به قلم و آن چه مينويسند3 [=كتاب و روزنامه و...]،
______
2 - ميگويند شكل حرف «ن»، مشابه دوات مركب است! برخي نيز گفتهاند در روزگار گذشته مركب از نوعي نهنگ، كه براي تيره كردن فضاي اطراف خود در تهاجم دشمن پخش ميكرد، گرفته ميشد. در ضمن نام حضرت يونس كه در دهان ماهي شد، ذاالنّون ميباشد كه احتمالا بايد همان نوع ماهي باشد. جالب اين كه در انتهاي سوره به داستان اين پيامبر اشاره شده است.
3 - پيام توحيدي پيامبران در انكار بتپرستي و دعوت به خداي يگانه، همچنين وعده زنده شدن پس از مرگ، براي معاصران آنان عجيب و غير مأنوس بوده و گوينده چنين سخنان غير متعارفي را، ديوانه و [به اصطلاح آن دوران] جنزده و گرفتار افكار شيطاني ميدانستند. سوگندهاي ابتداي سوره به مركب، قلم و آنچه مينويسد، گويا اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه حقانيّت كلام خدا را آيندگان، در دوراني كه ابزار سوادآموزي و معرفت علمي گسترش يابد، خواهند شناخت.
سوگند به قلم و آنچه مينويسند «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ»، براي مردم جاهل و عقب افتادة مكه، كه نه خودشان سواد خواندن و نوشتن داشتند و نه پيامبر، كه به تصريح قرآن «اُمّي» و خط ننوشته بود، بسيار پُرمعنا است! معمولا به چيزي سوگند ميخورند كه براي مخاطب ارزش و منزلتي داشته باشد. اگر آن مخاطبين درك اين معنا را نداشتند، آيندگان از طريق قلم و آنچه دربارة قرآن و شخصيت پيامبر نوشته ميشود، خواهند فهميد كه نه تنها او ديوانه نبود، بلكه بر خُلقي عظيم تكيه داشته. علاوه در آيه چهارم سورة علق نيز، كه اولين سوره نازل شده بر پيامبر اكرم بوده، بر قلم و علمي كه به وسيلة آن توسعه و تكامل پيدا ميكند تأكيد شده است: «اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ». به راستي اگر خداوند كريم انسان را به كاربرد «قلم» هدايت نكرده بود چگونه تجربيات علمي بشر به نسلهاي بعد منتقل و به تدريج تصحيح و تكميل ميگرديد؟ انتقال شفاهي علم و دانش را گويا در آيات اوليه سوره «الرحمن» مورد تأكيد قرار داده «الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ»، و انتقال «علوم» را در آيه سوره علق. پس «بيان» و «قلم» دو نعمت بزرگ خداي «رحمن» هستند كه وسيله شناخت عظمت و حقانيت قرآن و آيات تكويني و تشريعي ميگردند.
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
قلم:8
فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ
پس [با اعتماد و استواري در مسير حق،] از تكذيب كنندگان اطاعت مكن.10
______
10 - شيوة معمول و مرسوم آدميان، دشمني با مخالفان و حذف آنان است، ولي خدا به بندگان آزادي عقيده و بيان داده و بازداشتن آنان از ابراز مخالفت خلاف مشيّت الهي است. اما ميتوان آزادشان گذاشت ولي اطاعتشان نكرد كه چنين شيوهاي با توصية «لا تُطِع» بارها در قرآن تكرار شده است. از جمله: لا تُطِعِ الكَافِرِين وَ المُنَافِقِين/ الْمُكَذِّبِين/ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهِين/ مِنهُم اِثْماً اوكَفُورا/ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا/ و... [احزاب 48 (33:48) ، فرقان 52 (25:52) ، قلم 8 (68:8) و 10 (68:10) ، انسان 24 (76:24) ، كهف 28 (18:28) و علق 19 (96:19) ].
از اين آيه به بعد [تا آية 13]، تكذيب كنندگان آن پيامبر موصوف به اخلاق عظيم را با 10 خصلت خلاف اخلاقي معرفي ميكند: 1- مداهنه، 2- عادت به سوگند خوردن، 3- پست فطرتي، 4- عيبجويي، 5- سخنچيني، 6- منّاع الخير، 7- متجاوز، 8- خودخواهي مفرط، 9- خشن و بد زبان، 10- بي اصل و نَسَب.
📚┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
قلم:12
مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ
[همان] همواره منع كنندۀ16 [مردم از نيكي،] و متجاوزِ17 [به حقوق ديگران و] خودپرست18.
______
16 - «مَنَّاع» مبالغه منع و بازداري، وصف كسي است كه نه تنها خود اهل خير و خدمت نيست، بلكه ديگران را نيز همواره از اين كار باز ميدارد. اصطلاح «مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ» در آية 25 سوره ق (50:25) نيز آمده است «مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ». اين صفت را در سه آيه ديگر قرآن مييابيم: ماعون 6 (107:6) و 7- «الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ»، معارج 21 (70:21) - «وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا»، بقره 114 (2:114) - «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ...».
17 - «مُعْتَد» اسم فاعل از ريشة «عدو»، تعدّي و تجاوزي است به حقوق ديگران. كه اگر قلبي باشد، عداوت و دشمني به بار ميآورد، اگر در معاملات باشد، تعدّي تلقي ميگردد و اگر در راه رفتن باشد، دويدن عَدْو است. مشتقات اين كلمه 106 بار در قرآن تكرار شده است.
18 - كلمة «اثم» را گناه ترجمه ميكنند، ولي با توجه به معناي اصلي كلمه، كه دلالت بر تنگنظري و محدوديت بينش و ظرفيت روحي ميكند، ميتوان گفت «اثم» از «خودپرستي» ناشي ميشود. اما «أَثِيم» [در باب فعيل- مثل عليم] كثرت تنگنظري و خودپرستي را ميرساند. اين لفظ هفت بار در قرآن با تركيبات: كفار اثيم [بقره 276 (2:276) ]، افّاك اثيم [شعراء 222 (26:222) و جاثيه 7 (45:7) ]، معتد اثيم [قلم 12 (68:12) و مطففين 12 (83:12) ]، وخواناً اثيما [نساء 107 (4:107) ] تكرار شده كه ملازمت كفر، دروغگويي، تجاوز و تعدّي و خيانت را با خودپرستي نشان ميدهد.
قلم:51
وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَـمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُـولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
كساني كه كفر ورزيدند، وقتي آيات قرآن را شنيدند، ميخواستند با [تير شرر بارِ] ديدگانشان، تو را نابود كنند؛63 ميگويند بيترديد او [=پيامبر] ديوانه است؛64
______________
63 - «زَلَقَ» مكان لغزنده است و فعل «يُزْلِقُونَ»، در معناي مجازي، دلالت بر لغزاندن و به زمين افكندن پيامبر در ضمير و زبان منكران و نيّات مغرضانه آنان ميكند. به زمين خشك و خالي و لغزنده نيز زَلَق گفته ميشود. كهف 40 (18:40) - «...مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا».64 - در آغاز سوره اتهام مجنون بودن پيامبر را مطرح ساخته «مَا أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّكَ بِمَجْنُون» و در انتهاي سوره نيز بر استمرار آن توسط كافران اشاره كرده است «...وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ».
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═
📚تفسیر آقاے بازرگان
ویرایش بوسیله کاربر 1403/10/27 07:43:35 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit