رتبه: Member
گروه ها: Moderator, students, member تاریخ عضویت: 1391/07/12 ارسالها: 27
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
آیات 66-67وَ كَذَّب بِهِ قَوْمُك وَ هُوَ الْحَقُّ قُل لَّست عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ(66) لِّكلِّ نَبَإٍ مُّستَقَرٌّوَ سوْف تَعْلَمُونَ(67)ترجمه: 66 - قوم و جمعيت تو آن را تكذيب و انكار كردند در حالى كه حق است ، ( به آنها ) بگو من مسئول
( قبول و ايمان آوردن ) شما نيستم ( وظيفه من تنها ابلاغ رسالت است نه اجبار شما بر ايمان).
67 -هر خبرى ( كه خداوند به شما داده سرانجام ) قرار گاهى دارد ( و در موعد خود انجام مى گيرد ) و به زودى خواهيد دانست.
تفسیر :اين دو آيه در حقيقت تكميل بحثى است كه در پيرامون دعوت به سوى خدا و معاد و حقايق اسلام و ترس از مجازات الهى در آيات پيشين گذشت .
نخست مى گويد : قوم و جمعيت تو يعنى قريش و مردم مكه تعليمات تو را تكذيب كردند در حالى كه همه حق است ، و دلائل گوناگونى از طريق عقل و فطرت و حس آنها را تاييد مى كند .( و كذب به قومك و هو الحق). بنابراين تكذيب و انكار آنان از اهميت اين حقايق نمى كاهد ، هر چند مخالفان و منكران زياد باشند.
سپس دستور مى دهد كه به آنها بگو وظيفه من تنها ابلاغ رسالت است ،
و من ضامن قبول شما نيستم ( قل لست عليكم بوكيل). در آيه بعد با يك جمله كوتاه و پر معنى آنها را هشدار مى دهد ، و به دقت كردن در انتخاب راه
صحيح دعوت مى كند ، و مى گويد : هر خبرى كه خدا و پيامبر (ص) به شما داده سرانجام در اين جهان
يا جهان ديگر قرار گاهى دارد ، و بالاخره در موعد مقرر انجام خواهد يافت ،
و به زودى با خبر خواهيد شد ( لكل نبا مستقر و سوف تعلمون ) . تفسير نمونه ج 5 ص 287
کلمات کلیدی:مسخره تمسخر دین قرآن اعراض خوض ویرایش بوسیله کاربر 1394/06/05 03:01:48 ب.ظ
| دلیل ویرایش: key words
|
|
|
|
رتبه: Member
گروه ها: Moderator, students, member تاریخ عضویت: 1391/07/12 ارسالها: 27
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
آیات 68-69
وَ إِذَا رَأَيْت الَّذِينَ يخُوضونَ فى ءَايَتِنَا فَأَعْرِض عَنهُمْ حَتى يخُوضوا فى حَدِيثٍ غَيرِهِوَ إِمَّا يُنسِيَنَّك
الشيْطنُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكرَى مَعَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ(68)
وَ مَا عَلى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِم مِّن شىْءٍ وَ لَكن ذِكرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ(69)
ترجمه
68 -هر وقت كسانى را كه آيات ما را استهزاء مى كنند مشاهده نمائى از آنها روى بگردان تا به
سخن ديگرى بپردازند و اگر شيطان از ياد تو ببرد ، به محض توجه پيدا كردن با ( اين )
جمعيت ستمگر منشين .
69 -و اگر افراد با تقوى ( براى ارشاد و اندرز با آنها بنشينند ) چيزى از حساب
( و گناه ) آنها برايشان نيست ، ولى ( اين كار تنها بايد ) براى متذكر ساختن آنها باشد شايد
( بشنوند و ) پرهيز كارى پيشه كنند.
تفسیر:
شان نزول:
در تفسير مجمع البيان از امام باقر (عليه السلام) نقل شده كه چون آيه نخست نازل گرديد و
مسلمانان از مجالست با كفار و استهزا كنندگان آيات الهى نهى شدند.
جمعى از مسلمانان گفتند : اگر بخواهيم در همه جا به اين دستور عمل كنيم بايد هرگز به مسجد الحرام
نرويم طواف خانه خدا نكنيم ( زيرا آنها در گوشه و كنار مسجد پراكنده اند و به سخنان باطل
پيرامون آيات الهى مشغولند و در هر - گوشهاى از مسجد الحرام ما مختصر توقفى كنيم ممكن است سخنان
آنها به گوش ما برسد ) در اين موقع آيه دوم نازل شد و به مسلمانان دستور داد كه در اين گونه
مواقع آنها را نصيحت كنند و تا آنجا كه در قدرت دارند به ارشاد و راهنمائى آنها را بپردازند .
ذكر شان نزول براى آيه فوق - همانطور كه سابقا نيز اشاره كرديم - منافات با نازل شدن تمام سوره
با هم ندارد ، زيرا ممكن است حوادث مختلفى در زندگى مسلمانان رخ دهد ، سپس سورهاى يكجا نازل
شود و هر چند آيهاى از آن ناظر به قسمتى از آن حوادث بوده باشد.
تفسير:دورى از مجالس اهل باطل
از آنجا كه بحثهاى اين سوره بيشتر ناظر به وضع مشركان و بت پرستان است در اين دو آيه به يكى ديگر
از مسائل مربوط به آنها اشاره مى شود نخست به پيامبر (ص) مى گويد : هنگامى كه مخالفان لجوج و بى منطق
را مشاهده كنى كه آيات خدا را استهزاء مى كنند ، از آنها روى بگردان تا از اين كار صرف نظر كرده
به سخنان ديگر بپردازند (
و اذا رايت الذين يخوضون فى آياتنا فاعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره)
گرچه در اين جمله روى سخن به پيغمبر (ص) است ولى مسلما اين حكم اختصاصى به
او ندارد و تمام مؤمنان را شامل مى شود ، فلسفه اين حكم نيز روشن است زيرا اگر مسلمانان در
مجالس آنها شركت مى كردند ، آنها براى انتقام گرفتن و ناراحت ساختن ايشان به سخنان باطل و نارواى
خود ادامه مى دادند ، اما هنگامى كه با بى اعتنائى از كنار آنها بگذرند طبعا سكوت خواهند كرد و
به مسائل ديگر خواهند پرداخت ، زيرا تمام هدف آنها ناراحت ساختن پيامبر (ص) و مسلمين بود .
سپس اضافه مى كند اين موضوع به اندازهاى اهميت دارد كه اگر شيطان ترا به فراموشى افكند و با
اين گونه اشخاص سهوا همنشين شدى به مجرد اينكه متوجه موضوع گشتى فورا از آن مجلس برخيز و
با اين ستمكاران منشين (
و اما ينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين).
یک سؤال
در اينجاسؤالی پيش مى آيد :
مگرممكن است شيطان بر پيامبر مسلط گردد و باعث فراموشى او شود ، و به تعبير ديگر آيا با
وجود مقام عصمت و مصونيت از خطا حتى در موضوعات ، ممكن است پيامبر گرفتار اشتباه و فراموشى شود ؟ !
در پاسخ اين سؤال مى توان گفت كه روى سخن در آيه گرچه به پيامبر است
اما در حقيقت منظور پيروان او هستند كه اگر گرفتار فراموشكارى شدند و در جلسات آميخته به گناه
كفار شركت كردند به محض اينكه متوجه شوند بايد از آنجا برخيزند و بيرون روند ، و نظير اين بحث در
گفتگوهاى روزانه ما و در ادبيات زبانهاى مختلف ديده مى شود كه انسان روى سخن را به كسى مى كند
اما هدفش اين است كه ديگران بشنوند ، مطابق ضرب المثل معروف عرب كه مى گويد : اياك اعنى و اسمعى يا
جاره.
در آيه بعد يك مورد را استثناء كرده و مى گويد :
اگر افراد با تقوا براى نهى از منكر در جلسات آنها شركت كنند و به اميد پرهيزكارى و بازگشت
آنها از گناه ، آنان را متذكر سازند مانعى ندارد و گناهان آنها را بر چنين اشخاصى نخواهند نوشت ،
زيرا در هر حال قصد آنها خدمت و انجام وظيفه بوده است
( و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى لعلهم يتقون )
براى اين آيه تفسير ديگرى نيز ذكر شده ولى آنچه گفتيم با ظاهر آيه و همچنين با شان نزول آن
سازگارتر است.
ضمنا بايد توجه داشت تنها كسانى مى توانند از اين استثناء استفاده كنند كه طبق تعبير آيه
داراى مقام تقوا و پرهيزگارى باشند و نه تنها تحت تاثير آنها واقع نشوند بلكه بتوانند آنها
را تحت تاثير خود قرار دهند .
در ذيل آيه 140 سوره نساء نيز مضمونى شبيه آيه فوق داشتيم و مطالب ديگرى در اين زمينه بيان شد.
تفسير نمونه ج 5 ص292
ویرایش بوسیله کاربر 1394/06/05 03:03:12 ب.ظ
| دلیل ویرایش: size
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,977
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
مفهوم وتوصیه قران در آیه 68 در خصوص برخورد با کسانی که ایات خدا را مسخره میکنند،در سوره نساء هم
که مدنی است و سالها پس از سوره انعام نازل شده،مجددا تاکید شده است.
وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللّهِ يُكَفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا ﴿۱۴۰﴾
فولادوند: و البته [خدا] در كتاب [قرآن] بر شما نازل كرده كه هر گاه شنيديد آيات خدا مورد انكار و ريشخند قرار مى گيرد با آنان منشينيد تا به سخنى غير از آن درآيند چرا كه در اين صورت شما هم مثل آنان خواهيد بود خداوند منافقان و كافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد
|
|
|
|
رتبه: Member
گروه ها: Moderator, students, member تاریخ عضویت: 1391/07/12 ارسالها: 27
1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
|
آیات 70-72
وَ ذَرِ الَّذِينَ اتخَذُوا دِينهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَاوَ ذَكرْ بِهِ أَن تُبْسلَ نَفْس بِمَا كَسبَت
لَيْس لها مِن دُونِ اللَّهِ وَلىٌّ وَ لا شفِيعٌ وَ إِن تَعْدِلْ كلَّعَدْلٍ
لا يُؤْخَذْ مِنهَاأُولَئك الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسبُوالَهُمْ شرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَ عَذَابٌ أَلِيمُ بِمَا كانُوا يَكْفُرُونَ(70)
ترجمه:
70 -كسانى را كه آئين ( فطرى ) خود را به بازى و سرگرمى ( و استهزاء ) گرفتند و
زندگى دنيا آنها را مغرور ساخته رها كن و به آنها يادآورى نما تا گرفتار ( عواقب شوم )
اعمال خود نشوند ، ( در آن روز ) جز خدا نه يار و ياورى دارند و نه شفاعت كنندهاى و
( چنين كسى ) اگر هر گونه عوضى بپردازد از او پذيرفته نخواهد شد آنها كسانى هستند كه
گرفتار اعمالى شدهاند كه انجام دادهاند ،
نوشابه اى از آب سوزان براى آنها است و عذاب دردناكى به خاطر اينكه كفر ورزيدند .
تفسير : آنها كه دين حق را به بازى گرفتهاند.
اين آيه در حقيقت بحث آيه قبل را تكميل مىكند و به پيامبر (ص) دستور مىدهد
از كسانى كه دين و آئين خود را به شوخى گرفتهاند و يك مشت بازى و سرگرمى را به حساب دين
مىگذارند و زندگى دنيا و امكانات مادى آنها را مغرور ساخته ، اعراض كند و آنها را به حال
خود واگذارد ( و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا و غرتهم الحياة الدنيا
) بديهى است
دستور به ترك كردن اين گونه اشخاص هيچگونه منافاتى با مساله جهاد ندارد زيرا جهاد داراى
شرائطى است ، و بىاعتنائى به كفار داراى شرائط و ظروف ديگر ،
و هر كدام از اين دو در جاى خود بايد انجام گيرد ، گاهى لازم است با بىاعتنائى مخالفان را
كوبيد و گاهى با مبارزه و جهاد و كشيدن اسلحه ، و اينكه بعضى تصور كردهاند آيات جهاد ،
آيه فوق را نسخ كرده كاملا بى اساس است.
در حقيقت آيه فوق اشاره به اين است كه آئين آنها از نظر محتوا پوچ و واهى است و
نام دين را بر يك مشت اعمالى كه به كارهاى كودكان و سرگرمىهاى بزرگسالان شبيهتر است
گذارده اند
اين چنين افراد قابل بحث و گفتگو نيستند و لذا دستور مىدهد از آنها روى بگردان و به آنها و
مذهب توخاليشان اعتنا مكن .
در هر حال آيه اختصاصى به كفار ندارد و شامل حال همه كسانى
مىشود كه مقدسات و احكام الهى را بازيچه نيل به هدفهاى مادى و شخصى قرار مىدهند
دين را آلت دنيا و حكم خدا را بازيچه اغراض شخصى مىسازند.
سپس به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) دستور مى دهد كه به آنها در برابر اين اعمال هشدار دهد كه
روزى فرا مى رسد كه هر كس تسليم اعمال خويش است و راهى براى فرار از چنگال آن ندارد
( و ذكر به ان تبسل نفس بما كسبت ) .
و در آن روز جز خدا نه حامى و ياورى دارد و نه شفاعت كنندهاى
( ليس لها من دون الله ولى و لا شفيع).
كار آنها در آن روز به قدرى سخت و دردناك است و چنان در زنجير اعمال خود گرفتارند كه
هر گونه غرامت و جريمه آن را ( فرضا داشته باشند و ) بپردازند كه خود را از مجازات نجات دهند
از آنها پذيرفته نخواهد شد ( و ان تعدل كل عدل لا يؤخذ منها).
چرا كه آنها گرفتار اعمال خويش شدهاند نه راه جبران در آن روز باز است و نه زمان ،
زمان توبه است به همين دليل راه نجاتى براى آنها تصور نمىشود ( اولئك الذين ابسلوا بما كسبوا ) .
سپس به گوشهاى از مجازاتهاى دردناك آنها اشاره كرده ، مىگويد :
نوشابهاى دارند از آب داغ و سوزان به همراه عذاب دردناك در برابر پشتپازدنشان به حق و حقيقت .
( لهم شراب من حميم و عذاب اليم بما كانوا يكفرون).
آنها از درون به وسيله آب سوزان مىسوزند و از برون بوسيله آتش !
نكتهاى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه جمله اولئك الذين ابسلوا بما كسبوا
( آنها گرفتار اعمال خويش هستند ) در حقيقت به منزله دليل و علت عدم قبول غرامت و عدم وجود
ولى و شفيع براى آنها است ، يعنى مجازات آنها بر اثر يك عامل خارجى نيست كه بتوان آن را به
نوعى دفع كرد بلكه از درون ذات و صفات و اعمال خود آنها سرچشمه مىگيرد ،
آنها اسير كارهاى زشت خويشند ، به همين دليل رهائى براى آنها ممكن نيست ، زيرا جدائى از
اعمال و آثار اعمال همچون جدائى از خويشتن است.
اما بايد توجه داشت كه اين شدت و سختى و عدم وجود راه بازگشت و شفاعت مخصوص كسانى است كه
اصرار بر كفر داشتهاند و به آن ادامه مىدادند همانطور كه از جمله بما كانوا يكفرون استفاده
مىشود ( زيرافعل مضارع براى بيان استمرار چيزى است).
قُلْ أَ نَدْعُوا مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنفَعُنَا وَ لا يَضرُّنَا وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كالَّذِى
استَهْوَتْهُ الشيَطِينُ فى الأَرْضِ حَيرَانَ لَهُ أَصحَبٌ يَدْعُونَهُ إِلى الْهُدَى ائْتِنَاقُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىوَ أُمِرْنَا
لِنُسلِمَ لِرَب الْعَلَمِينَ(71) وَ أَنْ أَقِيمُوا الصلَوةَ وَ اتَّقُوهُوَ هُوَ الَّذِى إِلَيْهِ تحْشرُونَ(72)
ترجمه:
71 -بگو آيا چيزى غير از خدا بخوانيم كه نه سودى به حال ما دارد نه زيانى و
( به اين ترتيب ) بازگشت به عقب كنيم بعد از آنكه خداوند ما را هدايت كرده ،
همانند كسى كه بر اثر وسوسههاى شياطين راه را گم كرده و سرگردان مانده ،
در حالى كه يارانى هم دارد كه او را به هدايت دعوت مىكنند كه به سوى ما بيا ،
بگو تنها هدايت خداوند هدايت است و ما دستور داريم كه تسليم پروردگار عالميان باشيم .
72 -و اينكه نماز را بر پا داريد و از او بپرهيزيد و او است كه به سوى او محشور خواهيد شد.
تفسير:
اين آيه در برابر اصرارى كه مشركان براى دعوت مسلمانان به كفر و بت پرستى داشتند به
پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) دستور مىدهد كه با يك دليل دندانشكن به آنها پاسخ گويد و
به صورت يك استفهام انكارى از آنها بپرسد كه آيا شما مىگوئيد ما چيزى را شريك خدا قرار دهيم
كه نه سودى به حال ما دارد كه به خاطر سودش به سوى او برويم و نه زيانى دارد كه از زيان او
بترسيم ؟ ! ( قل ا ندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا).
اين جمله در حقيقت اشاره به آن است كه معمولا كارهاى انسان از يكى از دو سرچشمه ناشى مىشود
يا به خاطر جلب منفعت است ( اعم از اينكه منفعت معنوى يا مادى باشد ) و يا به خاطر دفع ضرر است
( اعم از اينكه ضرر معنوى يا مادى باشد ) چگونه شخصى عاقل كارى انجام مىدهد كه هيچيك از اين دو
عامل در آن وجود نداشته باشد ؟ سپس به استدلال ديگرى در برابر مشركان دست مىزند و مىگويد :
اگر ما به سوى بت پرستى باز گرديم و پس از هدايت الهى در راه شرك گام نهيم بازگشت به عقب كردهايم
و اين بر خلاف قانون تكامل است كه قانون عمومى عالم حيات مىباشد.
( و نرد على اعقابنا بعد اذ هدانا الله ) .
و بعد با يك مثال ، مطلب را روشنتر مىسازد و مىگويد بازگشت از توحيد به شرك همانند
آن است كه كسى بر اثر وسوسههاى شيطان ( يا غولهاى بيابانى ، به پندار عرب جاهليت كه
تصور مىكردند در راهها كمين كردهاند و مسافران رابه بيراههها مىكشانند ! )
راه مقصد را گم كرده و حيران و سرگردان در بيابان مانده است .
( كالذى استهوته الشياطين فى الارض حيران).
در حالى كه يارانى دارد كه او را به سوى هدايت و شاهراه دعوت مىكنند و فرياد مىزنند
به سوى ما بيا ولى آن چنان حيران و سرگردان است كه گوئى سخنان آنان را نمىشنود
و يا قادر بر تصميم گرفتن نيست ( له اصحاب يدعونه الى الهدى ائتنا).
و در پايان آيه به پيامبر دستور مىدهد كه با صراحت بگويد :
هدايت تنها هدايت خدا است و ما ماموريت داريم كه فقط در برابر پروردگار عالميان تسليم شويم .
( قل ان هدى الله هو الهدى و امرنا لنسلم لرب العالمين ) .
اين جمله در حقيقت دليل ديگرى بر نفى مذهب مشركان است زيرا تنها در برابر كسى بايد تسليم شد
كه مالك و آفريدگار و مربى جهان هستى است نه بتها كه هيچ نقشى در ايجاد و اراده اين جهان ندارند.
سؤال:
در اينجا سؤالى پيش مىآيد كه مگر پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) قبل از بعثت پيرو مذهب مشركان
بوده است كه مىگويد :
نرد على اعقابنا ( آيا به حال سابق باز گرديم )
در حالى كه مىدانيم او هيچگاه در برابر بت سجده نكرد و در هيچ تاريخى چنين چيزى ننوشتهاند ،
اصولا مقام عصمت چنين اجازهاى را نمىدهد .
پاسخ:
اين جمله در حقيقت از زبان جمع مسلمين است ، نه از زبان شخص پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم)
لذا با صيغه و ضمائر جمع ادا شده است.
در آيه بعد دنباله دعوت الهى را چنين شرح مىدهد كه ما گذشته از توحيد دستور داريم كه نماز را
برپا داريد و تقوا را پيشه كنيد ( و ان اقيموا الصلاة و اتقوه ) .
و سرانجام با توجه به مساله معاد و اينكه حشر و بازگشت شما به سوى خدا است اين بحث را پايان
مىدهد ( و هو الذى اليه تحشرون).
در حقيقت در اين چند جمله كوتاه برنامهاى كه پيامبر به سوى آن دعوت مىكرده ،
و از حكم عقل و فرمان خدا سرچشمه گرفته ، به صورت يك برنامه چهار مادهاى كه آغازش توحيد ،
و انجامش معاد ، و مراحل متوسط آن محكم ساختن پيوندهاى الهى و پرهيز از هر گونه گناه مىباشد
ارائه داده شده است.
برگرفته از تفسیر نمونه ج5 ص 298 ویرایش بوسیله کاربر 1394/06/05 03:06:22 ب.ظ
| دلیل ویرایش: size
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
قران در سوره مائده که از آخرین سوره های نازل شده بر پیامبر است بصراحت دستور میدهد از دوستی کردن با مسخره کنندگان دینتان خودداری کنید.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۵۷﴾
فولادوند: اى كسانى كه ايمان آورده ايد كسانى را كه دين شما را به ريشخند و بازى گرفته اند [چه] از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [چه از] كافران دوستان [خود] مگيريد و اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,977
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ترجمه تفسير و تدبر سوره انعام: مراد از خوض در آيات چيست؟ايا هم نشيني با كفار اشكال دارد؟
و اذا رايت الذين يخوضون فى آياتنا فاعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره ))
راغب در مفردات خود مى گويد: خوض در لغت به معناى در آب داخل شدن و از آن عبور كردن است ، و به طور استعاره در ساير امور هم استعمال مى شود، و در قرآن بيشتر در امورى استعمال شده كه دخول در آن زشت و مذموم است از قبيل غور در باطل و ذكر آيات حق پروردگار و استهزاء نسبت به آن .
و مراد از اينكه فرمود: از آنان اعراض كن ، اين است كه با آنان در عملشان شركت نكرده و اگر در ميان آنان است ، از ايشان جدا شود يا به نحو ديگرى اعراض نمايد. و اينكه نهى از شركت را مقيد به : (( حتى يخوضوا فى حديث غيره )) نمود براى اين بود كه دلالت كند بر اينكه مطلق مشاركت و همنشينى با آنان مورد نهى نيست ، و مجالستى كه غرض از آن پيروى و يا اقامه حق و يا دعوت به آن بوده باشد جايز است ، تنها مجالستى مورد نهى است كه در آن مجالست خوض در آيات خداوند بشود.
و گو اينكه سياق كلام سياق احتجاج عليه مشركين است ، و ليكن ملاكى كه در آن ذكر شده خصوصيت مشركين را ملغى و مطلب را عمومى كرده ، و ديگران را هم شامل شده است . علاوه ، در آخر آن مى فرمايد: (( فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين )) پس معلوم مى شود خوض در آيات خدا ظلم است ، و در حقيقت نهى در آيه ، نهى از شركت با ستمكاران در ستم ايشان است ، چه اين ظلم را مشركين مرتكب شوند و چه غير آنان ، به شهادت اينكه در جاى ديگر مى فرمايد: (( انكم اذا مثلهم )) و معلوم است كه مراد از اين جمله اين نيست كه شما هم مثل آنان مشرك و كافر مى شويد، بلكه مراد اين است كه شما هم مانند آنان نافرمان و ظالم خواهيد بود. و ضميرى كه در (( غيره )) است به حديثى برمى گردد كه در آن خوض و استهزاء به آيات خدا مى شود.
تفسير الميزانویرایش بوسیله کاربر 1399/04/17 09:26:00 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.