logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:177722)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140592)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:131496)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95543)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    ياد قيامت: عامل بازدارنده از هر گناه    دعاي مستمر براي عدم انحراف قلب پس از هدايت             

توجه

Icon
Error

SAGHI Offline
#1 ارسال شده : 1392/04/27 06:06:25 ب.ظ
SAGHI

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/30
ارسالها: 102

تشکرها: 1 بار
12 تشکر دریافتی در 9 ارسال
تفسیرنور_«آیه 5 و 6 سوره انعام»

تألیف:حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ محسن قرائتى


5-فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمْ فَسَوْفَ یَاءْتِیِهمْ اءَنْبَّؤاْ مَا كَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ
پس همین كه حقّ براى آنان آمد، آن را تكذیب كردند، پس به زودى خبرهاى مهم (و تلخ درباره ى كیفر) آنچه را به مسخره مىگرفتند به سراغشان خواهد آمد.

نكته ها:
* شاید مراد از خبرهاى بزرگ در آیه، خبر فتح مكّه یا شكست مشركین در جنگ بدر و امثال آن باشد.(10)
پیام ها:
1 براى لجبازان، نوع دلیل و آیه تفاوتى ندارد، آنها همه را رد مىكنند. آیة من آیات ربّهم
2 لجوجان و كافران، حاضر به شنیدن و تفكّر و تحقیق كردن نیستند، همین كه حقى آمد، تكذیب مىكنند. فقد كَذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم
3 هم باید به مؤمنان دلگرمى داد كه راهشان حقّ است، بالحق و هم كافران را تهدید كرد كه خبرهاى تلخ برایتان خواهد آمد.فسوف یاءتیهم
4 استهزا، شیوه ى همیشگى كفّار است. كانوا به یستهزءون
5 سقوط انسان سه مرحله دارد: اعراض، تكذیب و استهزا. در این دو آیه به هر سه مورد اشاره شده است. معرضین كذّبوا یستهزءون



6-ءَلَمْ یَرَوْا كَمْ اءَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِن قَرْنٍ مَكَّنَّهُمْ فِى الاَرْضِ مَا لَم ْنُمَكِّن لَّكُمْ وَاءَرْسَلْنَا السَّمَاَّءَ عَلَیْهِمْ مِدْرَاراً وَجَعَلْنَا الاَنْهَرَ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهِمْ فَاءَهْلَكْنَهُمْ بِذِنُوبِهِمْ وَاءَنْشَاءْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْناً ءَاخَرِینَ


آیا ندیدند كه چه بسیار امت هاى پیش از آنان را هلاك كردیم، با آنكه در زمین به آنان جایگاه و توانى داده بودیم كه به شما نداده ایم؟ و (باران و بركت) آسمان را پى در پى برایشان فرستادیم و نهرهاى آب از زیر پاهایشان جارى ساختیم، پس آنان را به كیفر گناهانشان هلاك كردیم و نسل دیگرى پس از آنان پدید آوردیم.
نكته ها:

* قَرْن به امّتى گفته مىشود كه یكپارچه هلاك شده باشند.(11) به مردمى هم كه در یك زمان زندگى مىكنند، قرن گفته مىشود و چون معمولاً یك نسل، از 60 تا 100 سال طول مىكشد، از این رو به 60 یا 80 یا 100 سال یك قرن مىگویند.(12)
* كلمه مدرار به معناى ریزش فراوان و پى در پى باران و به مقدار نیاز است.(13)
پیام ها:
1 افرادى كه از تاریخ پند نمى گیرند، توبیخ مىشوند. اءلم یروا
2 كفّار صدر اسلام از تاریخ امّت هاى پیشین آگاه بودند و مىتوانستند درس بگیرند. اءلم یروا
3 توجّه به زوال نعمت ها و سرنگونى گنهكاران، از عوامل غفلت زدایى است. اءلم یروا... فاهلكناهم بذنوبهم
4 تمدّن هایى قبل از اسلام وجود داشته و سپس منقرض شده اند. اهلكنا من قبلهم
5 از روشهاى تربیتى قرآن است كه داستان هاى واقعى و آموزنده را براى عبرت مردم نقل مىكند. اهلكنا من قبلهم
6 كیفر آنان كه از امكانات خداداد استفاده سوء كنند، نابودى است. كم اءهلكنا
7 به جاى اءرسلنا من السماء، فرمود: اءرسلنا السماء (آسمان را براى شما فرستادیم) تا نهایت لطف الهى را بیان كند.
8 عملكرد مردم، عامل تحوّلات و حوادث تاریخى است. فاهلكناهم بذنوبهم
9 هلاكت مردم به سبب گناهانشان، از سنّت هاى الهى است. فاهلكناهم بذنوبهم
10 خداوند، علاوه بر عذاب آخرت، در این دنیا هم كیفر مىدهد. فاءهلكناهم
11 اگر امكانات در دست صالحان باشد، نماز را برپا مىدارند. ان مكّناهم فى الارض اقاموا الصلاة (14) ولى اگر در دست نااهلان بى ایمان باشد، فساد و گناه مىكنند. مكّناهم... فاهلكناهم بذنوبهم
12 امكانات مادّى، مانع قهر و عذاب الهى نیست. مكّناهم... فاهلكناهم آن گونه كه كافران خیال مىكردند: نحن اكثر اءموالاً واءولاداً ومانحن بمعذّبین (15)
13 امكانات مادّى، رمز كامیابى نیست. مكّناهم... فاهلكناهم چنانكه در جاى دیگر مىخوانیم: انّ الانسان لیطغى اءن رآه استغنى (16)
14 دو نوع مرگ داریم: طبیعى، كه با رسیدن اءجل است و غیر طبیعى كه به خاطر كیفر الهى و با حوادث غیر منتظره است. بذنوبهم
15 قدرتمندان گنهكار فكر نكنند دنیا همیشه به كامشان است، خداوند دیگران را جایگزین آنان مىكند. اءهلكناهم... و اءنشاءنا من بعدهم قرناً آخرین

ویرایش بوسیله کاربر 1392/09/14 05:02:34 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

ali Offline
#2 ارسال شده : 1399/05/21 06:56:42 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,975

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تدبر و فهم آيات سوره انعام:

انعام:6

آيا نديدند كه پيش از ايشان چه بسيار نسل‌هائي را 6 [در عواقب عملكردشان] هلاك كرديم؟ 7 [مردماني كه] چنان امكاناتي به آنها داده بوديم كه به شما نداده‌ايم و [از جمله، باران از] آسمان را پياپي بر آنها فرستاديم [=از نزولات جوّي مستمري بهره‌مندشان كرديم] و نهرهائي تحت [اختيار و بهره‌برداري] آنها جاري ساختيم، 8 پس [چون راه كفران نعمت و ظلم را در پيش گرفتند] به كيفر گناهانشان هلاكشان كرديم و نسلي ديگر پس از آنها پديد آورديم.


______________

6- کلمة «قرن» در مورد همزماني و هم مکاني به کار برده مي‌شود و از اين منظر به مردماني که در يک عصر و سرزمين زندگي مي‌کنند، اطلاق مي‌گردد. مثل مردمان عصر قاجار، عصر پهلوي، قبل يا بعد از انقلاب.



7- وقتي قرآن در مورد پروردگار ضمير جمعي (متكلم مع‌الغير) «ما» (به جاي من) را به كار مي‌برد، گويا مي‌خواهد دست اندركاري فرشتگان و خود انسان‌ها را، البته در نظامات و قوانيني كه خدا مقرّر كرده نشان دهد، همچنانكه وقتي مدير مدرسه اعلام مي‌كند ما امسال اين تعداد قبولي داده‌ايم، كل سيستم را كه شامل معلمين و شاگردان مي‌شود، در نظر دارد، اما اگر ضمير «من» را به كار مي‌برد، شائبه دخالت مستقيم و نظر خصوصي پيش مي‌آمد. از آنجائي كه اين سوره به مشيّت كلان خدا و نظامات او مربوط است، در مقايسه با 83 باري كه ضمير جمعي متكلم مع‌الغير دربارة خدا آمده، فقط 2 بار ضمير فردي «آيَاتِي» (آيات من) و «صِرَاطِي» (راه من) آمده است (آيات 130 و 153).



8- در قرآن 40 بار در وصف بهشت جمله «تَجْرِي مِنْ تَحْتِها الاَنْهار» تکرار شده که نمادي است از جريان داشتن دائمي عامل حيات و سبز و خرمي بهشت متقين. 4 بار نيز به جاي جريان داشتن از «زير باغ»، به جريان داشتن از «زير آنها» اشاره شده است که مفهوم «تحت کنترل و اختيار» مي‌دهد. انعام 7 (7:43) ، اعراف 43 (7:43) ، يونس 9 (10:9) ، كهف 31 (18:31) و زخرف 51 (43:51) .

از تفسير اقاي عبدالعلي بازرگان
ali Offline
#3 ارسال شده : 1403/09/14 12:29:07 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,975

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
خلاصه تفسير ايات 5 و6 سوره انعام از تفسير تسنيم ايت اله جوادي املي

فرمود: ﴿وَ ما تَأْتيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلاّ كانُوا عَنْها مُعْرِضينَ﴾ چرا؟
براي اينكه ﴿فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ﴾ اينها اصل مسئله را تكذيب كردند وقتي اصل مبدأ را تكذيب كردند يا اصل ربوبيّت را تكذيب كردند اين شُعب فرعي را يقيناً تكذيب مي‌كنند اگر اصل دعوت تو را تكذيب كردند خب ادعاي تو را هم تكذيب مي‌كنند ديگر، تو دعوت مي‌كني مردم را به الله بعد مي‌گويي من رسول الله هستم خب اگر كسي الله را قبول نداشت رسولش را هم قبول ندارد ديگر، تو دعوت مي‌كني مردم را به معاد بعد مي‌گويي من راهنماي راه معاد هستم؟! كسي اصل معاد را قبول نكرد خب راهنما و راه بلد را هم قبول ندارد .ذات اقدس الهي فرمود اينها اصل مبدأ و معاد را ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ﴾ را منكراند چون اصل حق را تكذيب كرده‌اند آن وقت آياتي را كه تو ارائه كني براي صدق دعواي خودت خب يقيناً تكذيب مي‌كنند .اين﴿فَقَدْ كَذَّبُوا﴾ كه تالي محسوب مي‌شود بايد برهان مسئله باشد چرا اينها آيات الهي را تكذيب مي‌كنند براي اينكه اصل الله را تكذيب مي‌كنند چون اصل حق را نمي‌پذيرند نشانه‌هاي تو را هم نمي‌پذيرند نشانه‌هاي رسالت تو فرع بر آن است كه آنها اصل مُرسِل را بپذيرند وقتي مُرسِل را نپذيرفتند بنابراين نشانه‌هاي تو را هم نمي‌پذيرند.

مشركين حجاز و مانند آن مشكلشان اين نبود كه خدا در عالم نيست مشكلشان اين نبود كه كل جهان را خدا اداره نمي‌كند مشكلشان بعد از قبول، اين مسئله است كه خدا خالق كل است يك ،گرداننده كل نظام به عنوان رب العالمين خدا است دو ، اما ربوبيّت مقطعي تدبير انسان، تدبير گياه، تدبير سلامت و مرض، تدبير غنا و فقر، تدبير صحت و سقم اين كارهاي جزئي به عهده ارباب متفرقون است اگر آنها اصل اين مسئله را انكار كنند بگويند كارهاي جزئي به عهده خدا نيست آن وقت تو آمدي از طرف خدا كه كارهاي جزئي ما را سامان ببخشي وقتي خدا كارهاي جزئي ما را به بتها سپرد او پيكي ندارد كه پس آن كسي كه مي‌گويد ﴿ما هِيَ إِلاّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ﴾ اين اصل خدا را منكر است قهراً رسول او را هم نمي‌پذيرد اين طبيعي و دهري و مادي و مانند آن،
يك وقت است كه نه اصل خدا را مي‌پذيرد كه ﴿وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ﴾ «و لئن سالتهم من يدبر السماء و الارض ليقولن الله» چه كسي رب عالمين است؟ مي‌گويند الله اما سؤال بكنيد رب زمين چه كسي هست مي‌بينيد جواب درست نمي‌دهند رب فقر و غناي انسانها كيست؟ جواب نمي‌دهند رب سلامت و مرض افراد كيست؟ جواب نمي‌دهند آنكه مي‌گويد ﴿يُطْعِمُني وَ يَسْقينِ ٭ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفينِ﴾ خدايي را قائل است كه ﴿رَبُّ كُلِّ شَيْ‌ءٍ﴾ است چون مشركين اين ربوبيّتهاي مقطعي را قبول نداشتند مي‌گويند پيغمبري كه ما را دعوت مي‌كند به خدايي كه ربوبيّت مقطعي را به عهده مي‌گيرد و كار ما را به عهده مي‌گيرد و براي ما برنامه تدوين مي‌كند چنين خدايي نيست نه اينكه خدايي نباشد
بنابراين اين ﴿فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ﴾ دو پيام خواهد داشت نسبت به اصل مشركين و كافران و مُلحدان . آنها وقتي اصل خالق را قبول نداشته باشند پيك او را هم نمي‌پذيرند يا اصل رب العالمين را انكار كنند هادي از طرف او را هم انكار مي‌كنند .

بعد از اقامهٴ برهان دارد با وعده و وعيد اينها را متوجه مي‌كند مي‌فرمايد: ﴿فَسَوْفَ يَأْتيهِمْ أَنْباءُ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ﴾ خبرش بعد به شما مي‌رسد در حقيقت همين تكذيبها به صورت عذاب ظهور مي‌كند ﴿أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنّاهُمْ فِي اْلأَرْضِ ما لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ ..فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرينَ﴾ فرمود مگر نديدند اين اوضاع را همه چيز را كه نمي‌شود حمل بر تصادف كرد كه اگر امتي در كمال نعمت بود بدون هيچ عامل دروني و بيروني متلاشي شد يك حسابي است در كار ديگر يا بايد روي قائل به اتفاق بشويد كه بخت و اتفاق محال است يا بالأخره يك تدبيري در عالم است شما اگر بخواهيد به قدرت تكيه بكنيد كساني كه از شما مقتدرتر بودند به هلاكت رسيدند و اگر بخواهيد به بخت و اتفاق و شانس تمسك كنيد كه يك امر خلافي است پس يك حسابي در عالم هست.
﴿أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ﴾ ﴿قَرْنٍ﴾ گرچه بعضي گفتند صد سال بعضي گفتند هشتاد سال بعضي گفتند هفتاد سال اما اين‌چنين نيست كه قرن اسم باشد براي يك زمان مشخص و معلومي چون غالباً در اين مدت يك پيغمبري، يك امامي، يك فرهنگ جديدي، يك سنت خاصي ظهور مي‌كرد بعد تبديل مي‌شد به يك فرهنگ ديگر يا پيغمبر ديگر يا امام ديگر از اين جهت مي‌گفتند قرن، قرن مِثل عصرمي‌گويند در آن عصر چون بعد از يك مدتي فرهنگها عوض مي‌شود سنتها عوض مي‌شود آثار دگرگون مي‌شود از آنها به عصر به قرن و مانند آن ياد بكند. فرمود قرنهايي بود نسلهايي بودند عصرهايي بودند از شما متمكن‌تر كه ما نعمتها را براي آنها فراهم كرديم فراوان كرديم تا اينكه اينها مثلاً متنبه بشوند و متنبه نشدند ولي ما آنها را هلاك كرديم در اثر گناهانشان.

از اين كريمه چند مطلب برمي‌آيد اولاً اينكه فرمود: ﴿و أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَيْهِمْ مِدْرارًا﴾ چون اينها آن شتري كه پرشير است يا آن گوسفندي كه پرشير است از باب «دَرَّ البن» يك نعمتهاي مستمر را مي‌گويند مدرار اين كلمه مفعال هم براي كثرت است .اين‌گونه از نعمتهاي الهي به عنوان پاداش نيست به عنوان امتحان است. يك نعمت پاداشي است كه در سورهٴ مباركهٴ «اعراف» آمده آيهٴ 96 ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ﴾ اين نعمتهاي پاداشي است كه با بركت همراه است. يك سلسله نعمت آزموني است كه در همين بخش است كه فرمود: ﴿أَرْسَلْنَا السَّماءَ عَلَيْهِمْ مِدْرارًا﴾ باران فراواني ما به موقع براي اينها نازل مي‌كرديم و نهرهايي كه از قنات و چشمه‌ها و چاهها مي‌جوشد و از باد و باران هم كمك مي‌گيرد براي اينها زياد فراهم كرديم ﴿وَ جَعَلْنَا اْلأَنْهارَ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمْ﴾ لكن اينها حق‌شناسي نكردند ﴿فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ﴾ اين ﴿فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ﴾ نظير پايان آيهٴ 96 سورهٴ «اعراف» دلالت مي‌كند بر اينكه انسان اگر حسناتي داشت بركات عالم متوجه او است سيّئاتي داشت نِقمتهاي الهي دامنگير او مي‌شود اصل بر اين است كه خدا نعمت بدهد و اصل بر اين است كه خدا نعمت را نگيرد ﴿انَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ يا بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلي قَوْمٍ حَتّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾ اصل بر اين است.

معلوم مي‌شود كه اطاعات و بركات مايه نزول رحمت‌هاي الهي است
﴿وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَي الطَّريقَةِ َلأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقًا﴾ و كفران نعمت و همچنين سيّئات مايهٴ هلاكت و زوال نعمت است .آنچه كه از اين آيهٴ محلّ بحث برمي‌آيد آن است كه يك رابطهٴ مستقيمي هست بين سيّئات جامعه و زَوال بركات لكن ﴿فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ﴾ اين‌چنين نيست كه انسان گناه بكند دستورات الهي را اطاعت نكند باز همچنان بركات ادامه داشته باشد اين‌چنين نيست. اينها را از بين برديم يك عده ديگر را آورديم
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.252 ثانیه ایجاد شد.