logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:177863)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140717)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:131694)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95647)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    ياد قيامت: عامل بازدارنده از هر گناه    دعاي مستمر براي عدم انحراف قلب پس از هدايت             

توجه

Icon
Error

SAGHI Offline
#1 ارسال شده : 1392/04/31 12:28:54 ق.ظ
SAGHI

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/30
ارسالها: 101

تشکرها: 1 بار
12 تشکر دریافتی در 9 ارسال
(آيه 7)- آخرين درجه لجاجت!
قرآن در اينجا اشاره به تقاضاى جمعى از بت‏پرستان كرده و مى‏گويد: «اگر همانطور كه آنها تقاضا كردند، نوشته‏اى بر صفحه ‏اى از كاغذ و مانند آن بر تو نازل كنيم، و علاوه بر مشاهده كردن، با دست خود نيز آن را لمس كنند باز مى‏گويند: اين يك سحر آشكار است»!
(وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً فِي قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ).

يعنى دايره لجاجت آنها تا حدى توسعه يافته كه روشنترين محسوسات را انكار مى‏كنند و به بهانه سحر از تسليم شدن در برابر آن سرباز مى‏زنند.

(آيه 8)- بهانه جوييها! يكى ديگر از عوامل كفر و انكار، بهانه جويى است از جمله بهانه جوييهايى كه مشركان در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله داشتند و در چندين آيه از قرآن به آن اشاره شده و در اين آيه نيز آمده، اين است كه آنها مى‏گفتند:
چرا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به تنهايى به اين مأموريت بزرگ دست زده است؟ «چرا موجودى از غير جنس بشر و از جنس فرشتگان او را در اين مأموريت همراهى نمى‏كند»؟

(وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ). مگر مى‏ تواند انسانى را كه از جنس ما است به تنهايى بار رسالت را بر دوش كشد؟

قرآن با دو جمله كه هر كدام استدلالى را دربردارد به آنها پاسخ مى‏گويد:

نخست اين كه «اگر فرشته‏ اى نازل شود، و سپس آنها ايمان نياورند، به حيات همه آنان خاتمه داده خواهد شد و ديگر به آنها مهلت داده نمى‏شود» (وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً لقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا يُنْظَرُونَ)
برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 578

9-وَ لَوْ جَعَلْنَهُ مَلَكاً لَّجَعَلْنهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنَا عَلَیْهِم مَا یَلْبِسُونَ
ترجمه:
و اگر (پیامبر را) فرشته قرار مىدادیم، حتماً او را به صورت مردى در مى آوردیم (كه باز هم مى گفتند این انسانى همانند خود ماست و همان شبهه را تكرار مىكردند بنابراین) كار را بر آنان مشتبه مىساختیم همان طور كه آنان (با ایرادهاى خود) كار را بر دیگران مشتبه مى سازند.

نكته ها:
* كلمه لَبس (بر وزن درس) به معناى پرده پوشى و اشتباه كارى است ولى كلمه لُبس (بر وزن قفل) به معناى پوشیدن لباس است.(21)
* اگر پیامبر و الگوى انسان ها فرشته باشد، چگونه مى تواند پیشواى انسان هایى باشد كه دچار طوفان غرائزند و شكم و شهوت دارند؟
* ممكن است معنى آیه چنین باشد: اگر پیامبر، فرشته مىشد، باید به صورت مردى ظاهر شود كه او را ببینند، و این سبب به اشتباه افتادن مردم مىشد كه آیا او انسان است یا فرشته. للبسنا علیهم

پیام ها:
3 سنّت هاى الهى حكیمانه است و با تمایلات این و آن عوض نمى شود. لو جعلناه ملكا (حرف لَو نشانه آن است كه ما كار خودمان را مىكنیم و كارى به تقاضاهاى بیجا نداریم.)
2 براى تربیت و دعوت، باید الگوهاى بشرى ارائه داد، كه در دعوت و عمل پیشگام باشند. لجعلناه رجلاً
3 پیامبران از میان مردم انتخاب مىشوند. لجعلناه رجلاً

تفسير نور

10-وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ
ترجمه:
و قطعاً پیامبرانى پیش از تو هم استهزا شدند، پس عذابى كه به استهزاى آن مى پرداختند بر مسخره كنندگان از ایشان فرود آمد.

نكته ها:
* این آیه، تسكینى براى پیامبر اسلام است، كه اوّلاً: پیامبران پیشین هم مورد استهزا قرار گرفته اند. ثانیاً: نه تنها عذاب اخروى، بلكه قهر دنیوى هم دامنگیر استهزا كنندگان مىشود.

پیام ها:
1 یاد مشكلات دیگران، صبر انسان را زیاد مىكند و مبلغ دین نباید از استهزاى مخالفان دلتنگ شود. لقد استهزى ء برُسلٍ من قبلك
2 استهزا، یكى از جنگ هاى روانى دشمن و براى تضعیف روحیه ى رهبران است كه باید در برابر آن مقاومت كرد. استهزى ء برسل من قبلك

3 مسخره كنندگان، عاقبت ذلیل مىشوند و استهزا، دامن خودشان را مىگیرد. فحاق بالّذین سخروا
4 استهزاى دین، یكى از گناهان كبیره است كه وعده ى عذاب بر آن داده شده است. فحاق بالّذین سخروا...
5 خداوند حامى انبیاست واستهزا كنندگان را هلاك مىكند. فحاق بالّذین سخروا...
6 استهزا شیوه دائمى كفّار است. كانوا به یستهزءون



كلمات كليدي: سوره انعام ملك فرشته

ویرایش بوسیله کاربر 1403/10/04 12:25:42 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#2 ارسال شده : 1399/04/09 07:48:15 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,982

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

تدبر و فهم سوره انعام: اصرار مخالفان براي نزول فرشته براي چه بود؟

اين درخواست فرود آمدن ملك ناچار براى يكى از دو جهتى بوده است كه از آيات كريمه ديگر استفاده مى شود:

اول اينكه : عذابى را كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم ) از آن بيمشان مي داده درخواست كنند، و آن عذابى است كه در مثل آيه (( فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود )) . و آيه (( قل هو نبا عظيم تا اينكه مى فرمايد ان يوحى الى الا انما انا نذير مبين )) . از آن خبر مى دهد و چون ديدن ملائكه مستلزم اين است كه غيب (عالم فرشتگان ) مبدل به شهود (عالم ماده ) شود و اگر به فرض محال چنين چيزى صورت گيرد و باز هم ايمان نياورند راه اميد ديگرى برايشان باقى نمى ماند لذا دنبال پيشنهاد مزبور فرمود: اگر ايمان نياورند (و البته نخواهند آورد به خاطر آن استكبارى كه در دلهايشان ريشه دوانيده ) در اين صورت خداوند ديگر به فضل خود رفتار ننموده بلكه به عدل خود حكم مى كند، و آن حكم ناچار هلاكت ايشان است ، همچنان كه فرموده : (( و لو انزلنا ملكا لقضى بينهم ثم لا ينظرون )) .

علاوه بر اينكه نفوس مردمى كه فرو رفته در عالم ماده ، و دل بسته به دام طبيعتند، طاقت مشاهده ملائكه را ندارند، اگر بر آنها فرود مى آمدند، زيرا عالم اينان با عالم فرشتگان دو تا است ، و قرار گرفتنشان در عالم فرشتگان جز به اين ممكن نيست كه از حضيض ماده به اوج ماوراى ماده منتقل شوند،و اين انتقال همان مرگ است

فاهلكناهم بذنوبهم )) ، اين آيه دلالت دارد بر اينكه : گناهان دخالت قاطعى در پيش آمدن بلايا و محنتهاى عمومى دارند و در اين معنا و همچنين در اينكه حسنات و اطاعتها در رسيدن به نعمتها و نزول بركات تاثير زيادى دارند آيات بسيارى موجود است .

اينكه خداى تعالى فرمود: اگر فرشته اى نازل كنيم هلاكت شما حتمى است ، جوابى است از در خواست نزول ملائكه و آوردن عذاب .

پس چيزى كه از آيه مورد بحث استفاده مى شود اين است كه كفار درخواست نزول فرشته كردند، و ما اجابتشان نمى كنيم زيرا اگر اجابت مى كرديم ، و ملائكه را بر آنان نازل مى نموديم ناچار ميبايد هلاكشان مى كرديم و ديگر مهلتشان نمى داديم ، و حال آنكه مى خواستيم تا مدتى بمانند، و هر چه مى خواهند در آيات ما جدل و لجاج كنند، تا آنكه روز موعود خود را ديدار نمايند و به زودى آنچه را كه آرزو مى كردند خواهند ديد، و خداوند بين آنان حكم خواهد نمود.

اين بود خلاصه معنائى كه با در نظر گرفتن بيان ما، از آيه استفاده مى شود. و نيز ممكن هست آنرا بطور ديگرى معنا كنيم ، و آن اين است كه بگوييم منظور كفار از نزول ملائكه تنها ديدن معجزه اى بوده ، نه نزول عذاب ، و مراد از جواب هم اين است كه اگر ملائكه بر آنان نازل شوند و ايشان اين معجزه را ببينند باز هم به خاطر عناد و استكبارى كه دارند ايمان نمى آورند، آن وقت خداوند با آنان به عدل خود رفتار مى كند و ديگر مهلت داده نمى شوند.

دوم اينكه : غرضشان از نزول ملائكه اين بوده كه به جاى يك فرد بشر، ملائكه كار رسالت و دعوت به سوى خدا را انجام دهد، و يا لا اقل فرشته اى با اين پيغمبر همكار شده و شاهد صدق او باشد. مؤيد اين وجه اين است كه خود قرآن همين پيشنهاد را از كفار حكايت كرده ، مى فرمايد: (( و قالوا ما لهذا الرسول ياكل الطعام و يمشى فى الاسواق لو لا انزل اليه ملك فيكون معه نذيرا )) همانطور كه ملاحظه مى كنيد مضمون اين آيه همان چيزى است كه ما در آيه مورد بحث احتمال آنرا مى دهيم ،

زيرا زبان حال كفار در اين آيه اين است كه مناسب شان يك نفر رسول از جانب خدا نيست كه با مردم در امور عاديشان از قبيل خوردن و براى تحصيل روزى به بازار رفتن شركت كند، بلكه شان چنين كسى اقتضا مى كند كه زندگيش آسمانى و ملكوتى باشد و محتاج به كار و كوشش ‍ نبوده ، در امرار معاش دچار ناملايماتى كه در راه تلاش روزى هست ، نشود و يا لا اقل اگر اين بار به دوش بشرى گذاشته شد فرشته اى هم همراه او باشد و با او به كار انذار بپردازد تا مردم در حقانيت دعوت و واقعيت رسالت او شك نكنند، اگر مقصود كفار از پيشنهاد مزبور همين وجه دوم باشد جوابش آيه بعدى است كه :

وَ لَوْ جَعَلْنَهُ مَلَكاً لَّجَعَلْنَهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسنَا عَلَيْهِم مَّا يَلْبِسونَ


ترجمه تفسير الميزان جلد 7 صفحه : 26
ali Offline
#3 ارسال شده : 1403/09/25 07:43:25 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,982

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
خلاصه تفسیر ایات 7و8 و9 و10 سوره انعام از تفسیر ایت الله جوادی املی- تسنیم

مطلب بعدي به نبوت برمي‌گردد درباره نبوت. شُبههٴ كساني كه مبدأ را قبول دارند ربوبيّت مبدأ را قبول دارند وجود فرشته‌ها را قبول دارند ولي دربارهٴ نبوت شُبهه دارند .برخي از شُبهات آنها در همين آيهٴ محلّ بحث سورهٴ مباركهٴ «انعام» است يكي از اين شُبهاتشان اين است كه چرا فرشته‌ها همراه تو نيستند كه تو را تأييد كنند؟ يكي از شُبهاتشان اين است كه انسان نمي‌تواند رسول خدا باشد خدا كه غيب است و ديدني نيست رسول او هم بايد فرشته باشد بشر نمي‌تواند رسول خدا باشد .

آيهٴ محلّ بحث اين است كه ﴿وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتابًا في قرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْديهِمْ لَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبينٌ﴾ مي‌فرمايد كه اگر ما به خواسته آنها عمل كنيم يك كتاب جسماني به همين صورت كه كاغذي داشته باشد مطالبي روي كاغذ نوشته شده باشد به تو بدهيم كه تو براي اينها بخواني اينها كه مي‌گفتند ﴿وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقيِّكَ حَتّي تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتابًا نَقرَؤُهُ﴾ باز مع‌ذلك مي‌گفتند ﴿إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبينٌ﴾

فرمود اگر ما يك كاري بكنيم كه همهٴ شئونش مادي باشد باز اينها ايمان نمي‌آورند .
فرق نامه و كاغذ اين است كه قبل از كتابت همان كاغذ است بعد از كتابت ديگر كاغذ نيست نامه است فرمود اگر ما مطالبي را روي كاغذي حالا كاغذ يعني قرطاس يعني «ما يكتب عليه شيء» حالا خواه كاغذ باشد يا لوح باشد يا پوست باشد و مانند آن حالا فرض بفرماييد كاغذ، فرمود اگر مطلبي را، مطلب نوشتني را، نوشتاري را، روي كاغذي بنويسيد كه آن نوشتار مادي آن كاغذي كه لوح اين نوشتار است آن هم مادي باشد آنها ببينند و نه تنها ببينند بلكه لمس بكنند نه تنها لمس بكنند بلكه با دست لمس بكنند يك وقت است كه لمس كنايه از اصل ادراك است نه لمس به معناي مس .
گاهي لمس با دست است كه ديگر هيچ شبهه‌اي در او نيست فرمود اگر يك مطالبي كه نوشتني است نوشتاري است روي كاغذي كه ملموس به دست باشد يعني همه شئونش مادي باشد ﴿لَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبينٌ﴾ باز ايمان نمي‌آورند نفرمود: «فلمسوه» فرمود: ﴿فَلَمَسُوهُ بِأَيْديهِمْ﴾ كه ديگر هيچ شبهه‌اي در ماديتش نباشد باز ﴿لَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبينٌ﴾
خب پس اگر درباره كتابي همچنين شبهه‌اي داشته باشند پاسخشان اين است كه اگر ما اين كار را بكنيم باز هم آنها انكار مي‌كنند و اگر درباره گيرنده كتاب اشكال داشته باشند كه گيرنده اين بايد فرشته باشد اين را هم ذات اقدس الهي پاسخ دادند به اينكه اگر گيرنده وحي فرشته باشد در حقيقت رسول فرشته باشد آن‌گاه شما كه فرشته را نمي‌بينيد چگونه مي‌توانيد امت او باشيد چگونه مي‌توانيد حرف او را بشنويد او چگونه حرفش را به شما برساند
لذا فرمود: ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ﴾ اگر فرشته رسول بشود حتماً بايد متمثل بشود به صورت انسان براي اينكه شما بايد او را ببينيد بالأخره حرف او را بشنويد باز هم همين حرف را خواهيد زد خب با اين پيغمبر چه كرديد با او همين كار را مي‌كنيد.

﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكًا لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ٭﴾
اين ضميرها به چه برمي‌گردد؟ ضمير اول كه ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكًا﴾ به آن رسول برمي‌گردد رسول من عندالله است اگر خدا رسول را از جنس مَلك قرار بدهد بايد آن مَلك را به صورت مرد درآورد
نفرمود اگر ما مَلك را رسول قرار بدهيم فرمود اگر رسول را مَلك قرار بدهيم معلوم مي‌شود رسول عندالله است تصميم‌گيري آنجاست نفرمود «ولو جعلنا الملك رسولا لجعلناه رجلا» فرمود: ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكًا﴾ يعني آن رسول به معناي اعم را كه از نزد ماست و پيام ما را مي‌آورد ما اول قرارمان اين باشد كه او فرشته باشد ناچاريم فرشته را به صورت انسان دربياوريم تا با شما تماس بگيرد شما او را ببينيد احتجاج كنيد حرفش را بشنويد آن‌گاه همان محذور قبلي برمي‌گردد شما الآن اين پيغمبري را كه مي‌بينيد شُبهه‌تان چيست ؟!

اگر ما يك فرشته‌اي را به صورت انسان در بياوريم باز همه اين شُبهاتتان هست «لجعلنا» آن ملك را رجلاً آن‌گاه ﴿وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ﴾ بر همين بهانه‌گيرها ﴿ما يَلْبِسُونَ﴾ نفرمود: «للتبس عليكم» چون الآن اينها بهانه‌گيرند وقتي بهانه‌گير شدند برابر سورهٴ «صف» با آنها عمل مي‌شود ﴿فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ﴾ اينجا هم فرمود: ﴿وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ﴾

آن‌گاه هشدار داد فرمود: ﴿وَ لَقَدِ اسْتُهْزِىَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ﴾ اين هم تسلي به پيغمبر(ص) هست هم اعلان خطر نسبت به امت تبهكار مسخره كننده هست ،هم دعوت است به اينكه اين يك تهديد قولي نيست
فرمود: ﴿فَحاقَ﴾ حاق يعني احاط هم يعني نزل ﴿فَحاقَ بِالَّذينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ﴾ آنچه را كه به او استهزا مي‌كردند .يك وقت هست كه به اين معناست آنها اخبار غيبي را مسخره مي‌گرفتند آن‌گاه اخبار غيبي بر اينها نازل شده است عذاب الهي را مسخره مي‌گرفتند عذاب الهي بر اينها نازل شده است. يك وقت هست نه همان چيزي كه با همان مسخره مي‌كردند يعني سُخريه اينها دامنگير اينها شد يعني عمل اينها به اين صورت مجسم شد كه يك نحو تجسم عمل هست .مثل آنچه كه دربارهٴ بخل گذشت در سورهٴ «آل عمران» كه فرمود اينها بخل مي‌ورزند ﴿سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ﴾ يعني آنچه را كه به او بخل ورزيدند همان طوق لعنت مي‌شود و دامنگيرشان مي‌شود

ویرایش بوسیله کاربر 1403/10/04 12:30:38 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest (4)
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.275 ثانیه ایجاد شد.