logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:181557)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:145178)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:136759)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:98278)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و فهم سوره نحل    چشم و گوش و دل مسئول نيستند ما مسئول انها هستيم    ارتباط عقل و نقل: عقل ميداند كه اشتباه ميكند. اما در نقل دو برابراشتباه وجود دارد.    روند انحراف حاکمان دینی       آخرین رویداد تالار: فروش كتاب "باورها و رفتارهاي قرآني" با 50درصد تخفيف بمناسبت عيد سعيد مبعث      

توجه

Icon
Error

SAGHI Offline
#1 ارسال شده : 1392/11/12 11:10:10 ق.ظ
SAGHI

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/03/30
ارسالها: 101

تشکرها: 1 بار
12 تشکر دریافتی در 9 ارسال
انعام آيه 51

آيه
وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُواْ إِلَى‏ رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِىٌّ وَلَا شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ‏
ترجمه
و به وسیله‏ى آن (قرآن) كسانى را كه از محشور شدن نزد پروردگارشان بیم دارند هشدار ده (زیرا) غیر از خداوند، براى آنان یاور و شفیعى نیست، شاید كه پروا نمایند.
نکته ها
در قرآن بارها خداوند به پیامبرصلى الله علیه وآله فرموده است كه هشدار تو تنها در دل خداترسان اثر مى‏كند، مثل: «انّما تنذر من اتّبع الذّكر و خَشِى الرّحمن» [348] و «انّما تنذر الّذین یخشون ربّهم بالغیب» [349]
348) یس، 11.
349) فاطر، 18.

پيام ها
1- آمادگى افراد، شرط تأثیر گذارى هدایت انبیا است. «الّذین یخافون»
2- عقیده به معاد، كلید تقوى است. «یخافون ان یحشروا ... لعلّهم یتّقون»


انعام آيه 52

آيه
وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَالْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِن شَىْ‏ءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِن شَىْ‏ءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّلِمِينَ‏
ترجمه
و كسانى را كه بامداد و شامگاه پروردگارشان را مى‏خوانند، در حالى كه رضاى او را مى‏طلبند، از خود مران. چیزى از حساب آنان بر عهده‏ى تو نیست، و از حساب تو نیز چیزى بر عهده آنان نیست كه طردشان كنى و در نتیجه از ستمگران شوى.

نکته ها
در شأن نزول این آیه آمده است جمعى از كفّار پولدار، چون دیدند فقیرانى مانند عمار و بلال و خباب و ... دور پیامبر را گرفته‏اند، پیشنهاد كردند كه آن حضرت، اینان را طرد كند تا آنان گرد او جمع آیند. به نقل «تفسیر المنار» خلیفه‏ى دوّم گفت: به عنوان آزمایش، طرح را بپذیریم، آیه‏ى فوق نازل شد. مشابه این مطلب در سوره‏ى كهف، آیه 28 نیز آمده است.
در تفسیر قُرطبى آمده است: پیامبر خدا صلى الله علیه وآله پس از نزول این آیه، از مجلس فقرا بر نمى‏خاست تا آنكه اوّل فقیران برخیزند.
منظور از خواندن خدا در صبح و شب، ممكن است نمازهاى روزانه باشد. [350]
350) تفسیر المیزان.

پيام ها
1- حفظ نیروهاى مخلص و فقیر و مجاهد، مهم‏تر از جذب سرمایه‏داران كافر است. «لا تطرد»
2- هدف، وسیله را توجیه نمى‏كند. براى جذب سران كفر، نباید به مسلمانان موجود اهانت كرد. «لا تطرد»
3- اسلام، مكتب مبارزه با تبعیض، نژاد پرستى، امتیاز طلبى و باج خواهى است. (با توجّه به شأن نزول)
4- اغلب طرفداران انبیا، پابرهنگان بوده‏اند. (با توجّه به شأن نزول)
5 - بهانه گیران، اگر از رهبر و مكتب نتوانند عیب بگیرند، از پیروان و وضع اقتصادى آنان عیب‏جویى مى‏كنند. (با توجّه به شأن نزول)
6- هیچ امتیازى با «ایمان» برابرى نمى‏كند. «یریدون وجهه»
7- میزان، حال فعلى اشخاص است. اگر مؤمنان فقیر، خلاف قبلى داشته باشند، حسابشان با خداست. «ما علیك من حسابهم من شى‏ء»
8 - حساب همه با خداست، حتّى رسول اكرم نیز مسئول انتخاب وعمل دیگران نیست، «ما علیك من حسابهم من شى‏ء» و خود نیز حساب و كتاب دارد. «و ما من حسابك علیهم من شى‏ء»
9- طرد پابرهنگان و محرومان مخلص، ظلم است. «فتكون من الظالمین»


سوره 6. انعام آيه 53

آيه
وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعضٍ لِّيَقُولُواْ أَهَؤُلَآءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَآ أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّكِرِينَ
ترجمه
و این گونه بعضى از مردم را به وسیله‏ى بعضى دیگر آزمایش كردیم، تا (از روى استهزا) بگویند: آیا اینانند آنها كه خداوند، از میان ما بر آنها منّت نهاده است؟ آیا خداوند به حال شاكران داناتر نیست؟

نکته ها
بارها قرآن، بلند پروازى و پر توقّعى سرمایه‏داران را مطرح و محكوم كرده است. آنان توقّع داشتند وحى و قرآن بر آنان نازل شود، از جمله: «أءُلقى الذّكر علیه من بیننا» [351] آیا در میان ما وحى بر او نازل شد؟! «لولا نُزّل هذا القرآن على رجل من القریتین عظیم» [352] چرا وحى بر مرد بزرگى از آن دو قریه نازل نشد؟!
مؤمن واقعى، شاكر نعمت ایمان است. شخصى نزد امام كاظم علیه السلام از فقر خود شكایت كرد. حضرت فرمود: غنى‏ترین افراد به نظر تو كیست؟ گفت: هارون الرشید. پرسید: آیا حاضرى ایمان خود را بدهى و ثروت او را بگیرى؟ گفت: نه. فرمود: پس تو غنى‏ترى، چون چیزى دارى كه حاضر به مبادله با ثروت او نیستى. [353]
351) قمر، 25.
352) زخرف، 31.
353) تفسیر اطیب‏البیان.

پيام ها
1- تفاوت‏هاى اجتماعى، گاهى وسیله‏ى آزمایش و شكوفا شدن خصلت‏ها و رشد آنهاست. اغنیا، با فقرا آزمایش مى‏شوند. «فَتنّا بعضهم ببعض»
2- اغنیا، فقرا را تحقیر مى‏كنند و خود را ارزشمند مى‏پندارند. «أهولاء...من‏بیننا»
3- فقراى با ایمان، برگزیدگان خدایند. «مَنَّ اللّه علیهم»
4- پاسخ توهین‏هاى كافران، با نوازش و مهر الهى به مؤمنان داده مى‏شود. «أهؤلاء... أعلم بالشاكرین»
5 - منّت الهى بر فقیران، نتیجه‏ى شكر آنان است. «مَنَّ اللّه... بالشّاكرین»
6- خداوند طبق حكمتش عمل مى‏كند، نه توقّع مردم. «ألیس اللّه بأعلم بالشّاكرین»
7- انبیا، نمونه بارز شاكرین هستند. «بالشّاكرین» (فقرایى هم كه هدایت انبیا را پذیرفته ‏اند، شاكر نعمت هدایت هستند.) «اعلم بالشّاكرین»


سوره 6. انعام آيه 54, 55

آيه
وَإِذَا جَآءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بَِايَتِنَا فَقُلْ سَلَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوءاً بِجَهَلَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏
وَكَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْأَيَتِ وَلِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ

ترجمه
و هرگاه كسانى كه به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، پس بگو: سلام بر شما! پروردگارتان بر خودش رحمت را مقرّر كرده است كه هر كس از شما از روى نادانى كار بدى انجام دهد و پس از آن توبه كند و خود را اصلاح نماید، پس قطعاً خداوند، آمرزنده و مهربان است.
و ما بدین گونه آیات را (براى مردم) به روشنى بیان مى‏كنیم، (تا حقّ آشكار) و راه و رسم گناهكاران روشن شود.

نکته ها

در شأن نزول آیه آمده است، جمعى گنهكار، خدمت پیامبر آمده و گفتند: ما خلاف‏هاى زیادى كرده ‏ایم. حضرت ساكت شد. این آیه نازل شد.
در این سوره، خداوند دوبار جمله: «كتب على نفسه الرحمة» گفته است، یكى براى دلگرم كردن مؤمنان در همین دنیا (همین آیه)، یكى هم در آیه 12 كه براى معاد است. «كتب على نفسه الرّحمة لیجمعنّكم»
جهالت، گاهى در برابر علم است و گاهى در برابر عقل، و در آیه 54 در برابر عقل است.
یعنى از روى جهل وبى‏خردى به گناه كشیده شده‏اند، نه آنكه نمى‏دانستند.

پيام ها

1- ایمان زائر پیامبر خدا، از شرایط دریافت لطف الهى است. «و اذا جاءك الّذین یؤمنون بآیاتنا فقل...»
2- زیارت پیامبر، راه دریافت لطف خداست. «جاءك... فقل سلام علیكم كتب»
3- رابطه‏ى رهبر و مردم، بر پایه‏ى انس و محبّت است. «اذا جاءك... فقل سلام علیكم»
4- بهترین عبارت تحیّت، «سلام علیكم» است. «فقل سلام علیكم»
5 - تحقیر شدن مؤمنان را جبران كنید. (در آیه‏ى 53 متكبّران با لحن تحقیرآمیزى مى‏گفتند: «اَهؤلاء...» ولى در آیه 54 خداوند آن تحقیر را جبران مى‏كند و به پیامبرش دستور سلام كردن به مؤمنان را صادر مى‏كند.) «فقل سلام علیكم»
6- «سلام»، شعار اسلام است. بزرگ نیز به كوچك، سلام مى‏كند. «فقل سلام علیكم»
7- مربّى ومبلّغ، باید با برخوردى محبّت‏آمیز با مردم، به آنان شخصیّت دهد. «سلام علیكم»
8 - اگر گناه از روى لجاجت و استكبار نباشد، قابل بخشش است. (جهالت، عذرى قابل قبول براى بخشش و گذشت از خطاكاران است.) «من عمل منكم سوءً بجهالة»
9- خداوند، رحمت را بر خویش واجب كرده، ولى شرط دریافت آن، عذرخواهى و توبه است. «كتب ... ثمّ تاب»
10- توبه، تنها یك لفظ نیست، تصمیم و اصلاح هم مى‏خواهد. «تاب و أصلح»
11- توبه‏ى مؤمن حتماً پذیرفته مى‏شود، «عمل منكم» آغاز توبه، بعد از گناه است. «من بعده»
12- عفو الهى همراه با رحمت است. «غفور رحیم» (گناهكار نباید مأیوس شود)
13- روشنگرى نسبت به سیماى مجرمان و راه خطاكاران و اهل توطئه، از اهداف مكتب است. «لتستبین سبیل المجرمین»

کلمات کلیدی: سوره انعام

ویرایش بوسیله کاربر 1404/01/29 10:29:44 ق.ظ  | دلیل ویرایش: ویرایش

farhang Offline
#2 ارسال شده : 1404/01/29 10:22:22 ق.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,138
Iran (Islamic Republic Of)

48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
خلاصه تفسیر ایات 51-55 سوره انعام از تفسیر ایت اله جوادی املی

﴿وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلي رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيُّ وَ لا شَفيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿51﴾
يعني به وسيله وحي و حقيقت قرآن كساني را انذار بكن كه از قيامت هراسناك‌اند در حالي كه هيچ ولي و شفيعي ندارند و اين انذار براي آن است كه آنها تقوا پيشه كنند اين كريمه چند فصل را به همراه دارد.
اول مسئلهٴ انذار است انذار به حكمت عملي و موعظه برمي‌گردد .ذات اقدس الهی به رسول ‌[خود](ص) دستور داد كه مردم را از چند راه به خدا دعوت بكن يكي راه برهان و حكمت نظري و استدلال و امثال ذلك است كه فرمود: ﴿ادْعُ إِلي سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَة﴾ در اين بخش موعظه از قبيل تبشير و انذار و مانند آن راه ندارد و اگر تبشير و انذار در بحثهاي حكمت نظري به دنباله برهان ذكر شد به عنوان تأييد مسئله است گاهي دعوت مستقيماً بر معيار موعظه حسنه است كه ﴿ادْعُ إِلي سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾ در بخش حكمت عملي و موعظه حسنه جا براي تبشير و انذار هست پس تبشير و انذار كاري به برهان ندارد كاري به بخش حكمت عملي دارد كه موعظه گاهي به صورت تبشير است گاهي انذار.
براي اينكه انسان گرايشهايي دارد و گريزهايي دارد براي تنبه و بيدار كردن آن گرايش و گريز كه از چه بگريزد و به چه گرايش داشته باشد مسئله دوزخ و بهشت مطرح است. اين مطلب اول.
مطلب دوم آن است كه اين موعظه به صورت تبشير يا انذار وظيفهٴ همه انبياي الهي(عليهم الصلاة و عليهم السلام) است كه فرمود: ﴿رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ﴾
مطلب سوم آن است كه گرچه تبشير و انذار وصف همهٴ انبياست گرچه رسول اكرم(ص) هم به عنوان بشيراً و نذيراً مبعوث شده است لكن اكثري مردم به وسيله انذار و ترس متنبه مي‌شوند براي اكثري مردم دفع مفسده اولاي از جلب منفعلت است لذا آن همه فضايلي كه براي نماز شب هست مي‌بينيد نماز شب خوان بسيار كم است و اما نماز صبح چون اگر كسي نخواند جهنم است خب نماز صبح‌خوان زياد است اكثري گرفتار خوف از نارند.لذا در عين حال كه ذات اقدس الهی رسولش را به عنوان بشير، نذير معرفي كرد اما هيچ جا قرآن كريم پيامبر را به صورت حصر به عنوان مبشر معرفي نكرد نفرمود «انما انت مبشر» به خود پيغمبر هم نفرمود كه بگو «انما انا مبشر» و اما مسئلهٴ انذار گاهي به عنوان متکلم وحده گاهي به عنوان خطاب حصر شده است هم«إِنَّما أَنَت مُنْذِرٌ» آمده است هم ﴿قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ﴾ آمده .سرّش همان است كه اكثري مردم به وسيله انذار متنبه مي‌شوند «إِنَّما أَنَت مُنْذِرٌ» ﴿قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ﴾ و مانند آن.
مطلب چهارم اين است كه انذار وقتي سودمند است كه طرف احتمال بدهد اگر احتمال ندهد انذار سودمند نيست.
مطلب پنجم آن است كه ولو انذار سودمند نباشد اما بر اساس ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيي مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ﴾ بايد نسبت به كافران هم انذار بشود تا اينكه اينها نگويند اگر موعظه مي‌كرديد شايد ما متّعظ مي‌شديم.
اين ﴿إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها﴾ معنايش اين نيست كه يك حکم دستوري باشد يعني تو فقط وصفت اين است كه كساني كه از قيامت مي‌ترسند آنها را انذار مي‌كني نه ﴿وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا﴾ لدودها را هم انذار مي‌كني و بايد هم بكني اما انذار تو در مؤمنين اثر مي‌گذارد و چون مؤمنين از قيامت مي‌ترسند دست به گناه دراز نمي‌كنند چون دست به گناه دراز نمي‌كنند تبشيرهاي تو براي آنهاست لذا فرمود: ﴿لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا﴾
مطلب بعدي آن است كه اين انذار در آيهٴ محلّ بحث روي تناسب حکم و موضوع و وحدت سياق مربوط به مسئلهٴ قيامت است ولي انذاري كه در قرآن كريم هست هم شامل عذاب دنيا مي‌شود هم شامل عذاب آخرت در بخشي از آيات جريان عذاب دنيا را هم بيان مي‌كند مثلاً آيهٴ 58 سورهٴ «نمل» اين است ﴿وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرينَ﴾ ما قبلاً اينها را از عواقب طغيان و ستم ترسانديم اينها اعتنا نكردند معلوم مي‌شود كه انذار در قرآن كريم اختصاصي به عذاب قيامت ندارد

وَ لا تَطْرُدِ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظّالِمينَ ﴿52﴾
بعد از اينكه هدف انذار را تقوا معرفي كرد فرمود اينها را از عذاب قيامت بترسان تا متقي بشوند آن‌گاه دربارهٴ متقيان توصيه‌اي به رسول گرامي دارد .مي‌فرمايد متقيان را ترك نكن به بهانه اينكه اينها تهيدست‌اند ﴿وَ لا تَطْرُدِ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِي﴾ آنها كه صبح و شام به نام و ياد خدايند آنها را طرد نكن در حقيقت اينها متقيان واقعي‌اند اينكه فرمود صبح و شام به نام خدايند كنايه از دوام ذكر خداست اختصاصي به صبح و شام ندارد تعبير محاوره‌اي هم اين است وقتي بخواهند از دوام يك شيء خبر بدهند مي‌گويند اين صبح و غروب، صبح و شام بامداد و شامگاه كارش اين است يعني صبح تا غروب كارش اين است يا كل وقت كارش اين است .اينها متقيان واقعي‌اند اينها را طرد نكن اين گروه گذشته از كميت، كيفيت خوبي هم دارند هم دائماً به ياد خدايند و هم اين ذكرشان خالصاً لوجه الله است كساني كه دائماً به ياد حق‌اند و اين يادشان هم از شوب ريا و مانند آن مصون است اينها متقيان واقعي هستند ﴿يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِي﴾ اين ناظر به كميت ذكر همين كه فرمود: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْرًا كَثيرًا﴾اينكه فرمود: ﴿يُريدُونَ وَجْهَهُ﴾ اين ناظر به اخلاص است و ناظر به كيفيت ذكر. پس اين بزرگواران روي چند جهتي كه در اينها هست شايسته جذب‌اند نه طرد .
براي اينكه اينها دائماً به ياد حق هستند و در اين ذِكر و ذُكر هم مخلص‌اند اين دو وجه كه باعث جذب اينهاست و عاملي هم براي طرد وجود ندارد براي اينكه نه آنها حق تو را ضايع مي‌كنند و نه كاري با تو دارند كه احياناً احتمال بدهي كه حق تو را تضييع كنند ﴿ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ﴾ حساب تو بر آنها نيست تا تو بترسي از اينكه اينها در محاسبهٴ قسط و عدل رعايت نكنند حساب آنها هم بر تو نيست كه تو بترسي مبادا اينها از حكم قسط و عدل تو برگردند و گريزان باشند هيچ ارتباطي با هم نداريد اگر حساب آنها بر تو باشد تو مي‌ترسي كه حسابرسي صحيح بكني آنها رضا ندهند از اين جهت طردشان كني اگر حساب تو بر آنها باشد مي‌ترسي كه آنها صحيحاً حسابرسي نكنند اين دو عامل براي طرد ولي هيچ كدام از اينها وجود ندارد اگر مسئلهٴ رزق باشد نه رزق تو بر اينهاست نه رزق آنها بر تو مسئلهٴ حساب قيامت باشد نه حساب تو بر اينهاست و نه حساب آنها بر تو بنا‌براين هيچ وجهي ندارد كه اينها را طرد بكني پس دو عامل براي جذب وجود دارد دو عامل كه براي طرد محتمل است منتفي است در بين اين عوامل چهارگانه آن دو عامل كه براي جذب است موجود است اين دو عاملي كه براي طرد است منتفي است اگر روي اين تحليل عوامل جذب وجود داشت و عوامل طرد وجود نداشت در چنين فضايي اينها را طرد بكني ﴿فَتَكُونَ مِنَ الظّالِمينَ﴾
اين است كه قرآن ﴿يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ﴾يعني يك مطلب را مبرهن مي‌كند ﴿فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظّالِمينَ﴾
فرمود ما افراد را به وسيله همين مقامات مي‌آزماييم ﴿وَ كَذلِكَ فَتَنّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا﴾
آن صناديد قريش با زبان تحقير درباره مؤمنيني كه الآن به كرامت راه يافته‌اند مي‌گويند خدا اينها را بر ما مقدم داشت اين را به عنوان تحقير مي‌گويند به جای اينکه متنبه بشوند آن مؤمنين را تحقير مي‌كنند معلوم مي‌شود اين لام، لام عاقبت است نه لام غايت وگرنه در امتحان آنها بايد سرافراز از امتحان برآيند نه اينكه تحقير كنند فرمود: ﴿وَ كَذلِكَ فَتَنّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا﴾ يعني آن بعض مستكبر درباره همان بعضي كه پيشنهاد طرد آنها را هم به محضر پيغمبر(ص) طرح مي‌كردند دربارهٴ آنها بگويند: ﴿أَ هؤُلاءِ﴾ که اين لسان، لسان تحقير است ﴿مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا﴾ در بين ما خدا اين نعمت را به آنها داده است منت همان نعمت عظمي است اينكه در سورهٴ «آل‌عمران» گذشت ﴿لقد مَنَّ اللّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً﴾ نه يعني منت زباني گذاشت منت در اصطلاح قرآن همان نعمت عظمي است و چون مؤمنين اين نعمت را تحمل كرده‌اند در حقيقت خدا بر اينها منت نهاد. آن‌گاه اينها به زبان تحقير مي‌گويند ﴿أَ هؤُلاء﴾
يعني آيا اين مؤمنين كساني‌اند كه به گمان آنها خداوند آن نعمت عظمی را به اينها ارزاني داشت و ما را محروم كرده است چون هرگز صناديد قريش، مستكبران حجاز به حقانيت اين دين اعتراف نداشتند مي‌گفتند اين دين حق نيست و ارزشي ندارد چون اگر ارزشمند بود خب ما قبول مي‌كرديم ﴿لَوْ كانَ خَيْرًا ما سَبَقُونا إِلَيْهِ﴾
چون درك خودشان را معيار حق و باطل و ثواب و خطا مي‌دانستند مي‌گفتند چون به نظر ما يك چيز باطلي است پس خير نيست براي اينكه اگر خير بود ما خيريتش را تشخيص مي‌داديم خب زودتر از فقرا مي‌رفتيم. حرف آنها اين است لكن در اينجا به عنوان تحقير بر مؤمنين اين سخن را دارند ﴿وَ كَذلِكَ فَتَنّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا﴾


﴿وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ﴾
در بخشهاي قبل فرمود اين مؤمنين وارسته را كه به حضور تو براي فراگيري علوم و معارف آمده و مي‌آيند اينها را طرد نكن بعد فرمود اينها يك آزمون الهي‌اند آن‌گاه مي‌فرمايد نه تنها اينها را طرد نكن نه تنها اينها را بپذير بلكه وقتي اينها آمدند كه معارف الهي را از تو ياد بگيرند به اينها سلام بكن
﴿وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ﴾ اين ادب مجلس علم است كه تو بر اينها سلام بكني
آنها چند گروهند اوساط از آنها سلام را از تو پيامبر تلقي مي‌كنند و از تو دريافت مي‌كنند كه پيغمبر بر شاگردانش سلام فرستاد
آنها كه جزء اوحدي از اصحاب پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم)‌اند مي‌دانند اين وحي الهي است اين سلام الله است كه از زبان رسول الله نصيب اينها مي‌شود خداوند بر انبيا سلام مي‌فرستد چه اينكه درباره نوح فرمود: ﴿سَلامٌ عَلي نُوحٍ فِي الْعالَمينَ﴾
همان طوري كه ﴿قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ﴾ اين ﴿اللّهُ أَحَدٌ﴾ كلام الله است ساير مواردي كه بعد از ﴿قُلْ﴾ ذكر مي‌شود كلام الله است اين ﴿ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ﴾ هم كلام الله است منتها از زبان رسول الله انسان مي‌شنود
آن‌گاه بر اساس اختلاف درجات مخاطبان كه متلقيان سلام الهي‌اند پاسخ مناسب را هم خواهند داد چون ذات اقدس الهی خودش سلام است پس ﴿وَ اللّهُ يَدْعُوا إِلي دار السَّلامِ﴾ به دار خود دعوت مي‌كند به خانه خاص خود فرامي‌خواند. خب همان طور كه مستمعين در دنيا دو درجه بودند متوسط و عالي، مدعوين هم به شرح ايضاً [همچنين] آنها هم دو درجه‌اند آنها كه سلام را از پيامبر تلقي مي‌كنند نصيبشان تا بهشتي است كه ﴿قيلاً سَلامًا سَلامًا﴾ ﴿لا لَغْوٌ فيها وَ لا تَأْثيمٌ﴾و مانند آن.
آنها كه سلام را از الله تلقي مي‌كنند دعوت آنها هم به ﴿دارِ السَّلام﴾ است كه خود سلام اسمي از اسمای ذات اقدس الهی است

﴿كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهالَةٍ﴾
اين دعوت به توبه و انابه است حالا لازم نيست كه حتماً كسي معصيت كرده باشد رجوع از مباح به مستحب يا رجوع از مكروه به مباح اينها هم درجات توبه است
اينكه فرمود: ﴿أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهالَةٍ﴾ ظاهراً اين سوء همان معصيت است نه کفر چون خطاب به مؤمنين است و خطاب دربارهٴ ﴿الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بآياتِنا﴾ است
و مانند آن بنابراين كفر و ارتداد ـ معاذالله ـ و نظاير آن خارج از بحث است مي‌شود معصيت چون اين ﴿الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا﴾ لازم نيست كه همه اينها معصوم يا عادل باشند بالأخره مؤمن‌اند و مؤمن گاهي «تغلب عليه شقوته و شقوته» اين است كه اگر كسي گناهي را انجام داد روي جهالت، يك وقت است يك كسي گناهي را انجام مي‌دهد روي عناد روي عداوت اين سرانجام ـ معاذالله ـ ممكن است به تکذيب الهی منتهي بشود ولي يک وقت است كسي نه مؤمن است مسلمان است معتقد است لكن جهل او بر عقل او غالب مي‌شود منظور از جهل در اين گونه از موارد در مقابل علم نيست در مقابل عقل است

بعد از جريان مؤمن و كافر عادل و فاسق و مانند آن فرمود: ﴿وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ اْلآياتِ وَ لِتَسْتَبينَ سَبيلُ الْمُجْرِمينَ﴾
يعني اين‌چنين ما آيات الهي را تبيين و تفسير مي‌كنيم براي اهدافي كه يكي از آنها روشن شدن راه تبهكاران است در بسياري از موارد قرآن كريم برخي از مطالبي را كه بين متكلم و مخاطب مرموز است آنها را حفظ می‌کند و حذف مي‌كند بقيه را ذكر مي‌كند يعني از وسط سخن ما را باخبر مي‌كند
در اين كريمه هم فرمود: ﴿وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ اْلآياتِ وَ لِتَسْتَبينَ سَبيلُ الْمُجْرِمينَ﴾ يعني تفصيل آيات اهدافي دارد كه بعضي از آنها را ذكر نكرديم و نمي‌كنيم و بعضي از آنها اين است كه راه تبهكارها روشن بشود
مطلب دوم آن است كه خداوند راه حق و راه باطل را به صورت كلي ذكر مي‌كند و مي‌فرمايد: ﴿وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ﴾ ﴿ إِمّا شاكِرًا وَ إِمّا كَفُورًا﴾ يا ﴿وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ و مانند آن گاهي جريا‌نهاي مؤمنين پيرو حق و كافران پيرو باطل را ذكر مي‌كند آن‌گاه مي‌فرمايد: ﴿وَ لِتَسْتَبينَ سَبيلُ الْمُجْرِمينَ﴾ پس از دو راه خداوند راه حق و باطل را سبيل حق و سبيل غير را ذكر مي‌كند.


سیدکاظم فرهنگ
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest (2)
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2025, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.515 ثانیه ایجاد شد.