logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:170705)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:133432)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:123364)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:89849)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: آيا كشف حجاب،مجازات شلاق دارد؟ قواعدفقهی تعیین جرم و مجازات و تعزیزات چيست؟    آيا توصيفاتي كه در آيات مختلف قران براي نعمات بهشت شده است، تمثيل است يا وافعي؟    مشخصات حكومت صالح و ناصالح در قران : حكومت فرعوني چه ويژگيهايي دارد؟    عذاب و مغفرت خدا مشمول قانون عام است و منحصر به گروه خاصي نيست.       آخرین رویداد تالار: قران پویان 14 ساله شد : خلاصه اماری 13 سال فعالیت تالار گفتگوهای قران پویان      

توجه

Icon
Error

admin1 Offline
#1 ارسال شده : 1393/04/30 04:34:07 ب.ظ
admin1

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/14
ارسالها: 199

8 تشکر دریافتی در 7 ارسال
اینها [= مشرکان ] مى گویند: (٣٤)

«مرگ ما جز همان مرگ اوّل نیست و هرگزبرانگیخته نخواهیم شد. (٣٥)

اگر راست مى گویید پدران ما را (زنده کنید و) بیاورید (تا گواهى دهند)!» (٣٦)

آیا آنان بهترند یا قوم «تُبَّع» و کسانى که پیش از آنها بودند؟! ما آنان را هلاک کردیم، چرا که آنها مجرم بودند. (٣٧)

ما آسمانها و زمین وآنچه را که در میان این دو است به بازى (و بى هدف) نیافریدیم. (٣٨)

ما آن دو را جز بحق نیافریدیم; ولى بیشتر آنان نمى دانند. (٣٩)

روز جدایى (حق از باطل) وعده گاه همه آنهاست. (٤٠)

روزى که هیچ دوستى کمترین کمکى به دوستش نمى کند، و (از هیچ سو) یارى نمى شوند; (٤١)

مگر کسى که خدا او را مورد رحمت قرار داده، چرا که او توانا و مهربان است. (٤٢)

إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ (٣٤)

إِنْ هِىَ إِلّا مَوْتَتُنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ (٣٥)

فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (٣٦)

أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَکْناهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ (٣٧)

وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ (٣٨)

ما خَلَقْناهُما إِلّا بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ (٣٩)

إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ (٤٠)

یَوْمَ لایُغْنِی مَوْلىً عَنْ مَوْلىً شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ (٤١)

إِلّا مَنْ رَحِمَ اللهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (٤٢

کلمات کلیدی:مرگ،قیامت،روزجدایی،یوم الفصل،تبع

ویرایش بوسیله کاربر 1393/05/02 04:43:55 ب.ظ  | دلیل ویرایش: مشخص نشده است

مدیر تالار
shojaey Offline
#2 ارسال شده : 1393/05/01 02:20:37 ق.ظ
shojaey

رتبه: Member

گروه ها: Moderator, students, member
تاریخ عضویت: 1391/07/12
ارسالها: 27

1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
آیات 34-39

جز همين مرگ چيزى در كار نيست!


بعد از ترسيم صحنه‏اى از زندگى فرعون و فرعونيان و عاقبت كفر و انكارشان در آيات گذشته ، بار ديگر

سخن از مشركان به ميان مى‏آورد ، و ترديد آنها را در مساله معاد كه در آغاز سوره آمده بود به شكل

ديگرى چنين بازگو مى‏كند : اينها چنين مى‏گويند ( ان هؤلاء ليقولون ) .

مرگ ما جز همان مرگ اول نيست ، و ما هرگز بار ديگر زنده نخواهيم شد

( ان هى الا موتتنا الاولى).

و آنچه محمد (ص‏) پيرامون معاد و حيات بعد از مرگ و پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ مى ‏گويد هيچكدام

واقعيت ندارد ، اصلا حشر و نشرى در كار نيست ! در اينجا سؤالى پيش مى‏آيد كه چرا مشركان تنها بر

مرگ نخست تكيه مى‏كنند كه مفهومش عدم وجود مرگ ديگرى بعد از اين مرگ است ، در حالى كه منظور

آنها نفى حيات ، بعد از مرگ مى ‏باشد ، نه انكار مرگ دوم ، و به تعبير ديگر انبياء خبر از حيات

بعد از مرگ مى ‏دادند نه خبر از مرگ دوباره .


در پاسخ مى ‏گوئيم منظور عدم وجود حالت ديگرى بعد از مرگ است يعنى ما فقط يك بار مى ‏ميريم و

همه چيز تمام مى‏شود و بعد از آن نه حيات ديگرى است و نه مرگى ، هر چه هست همين يك مرگ است ( دقت

كنيد).


در حقيقت مفهوم اين آيه شباهت زيادى با مفهوم آيه 29 سوره انعام دارد كه مى ‏گويد :

و قالوا ان هى الا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين : آنها گفتند زندگى تنها

همين زندگى دنياست و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد ! سپس سخن آنها را نقل مى‏كند كه براى اثبا

ت مدعاى خود به دليل واهى و بى‏اساسى دست زده و مى‏گفتند : اگر راست مى‏گوئيد كه بعد از مرگ

حياتى در كار است پس پدران ما را زنده كنيد و نزد ما بياوريد تا بر صدق گفتار شما گواهى دهند !

( فاتوا بابائنا ان كنتم صادقين ) .

بديهى است اينها همه بهانه بود ، گر چه سنت الهى بر اين نيست كه مردگان را در اين جهان زنده

كند تا اخبار آن جهان را به اين جهان آورند ولى به فرض كه چنين كارى از سوى پيامبر اسلام

(ص‏) صورت مى ‏گرفت باز اين بهانه ‏جويان نغمه ديگرى ساز مى‏ كردند ، و آن را مثلا سحر ديگرى

مى ‏ناميدند ، همانگونه كه بارها معجزه خواستند و پيامبر (ص‏) به آنها ارائه داد در عين حال انكار

كردند.

برگرفته از تفسیر نمونه ج21 ص188
shojaey Offline
#3 ارسال شده : 1393/05/01 02:30:17 ق.ظ
shojaey

رتبه: Member

گروه ها: Moderator, students, member
تاریخ عضویت: 1391/07/12
ارسالها: 27

1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
آیات 37-39

آنها بهترند يا قوم تبع ؟!

سرزمين يمن كه در جنوب جزيره عربستان قرار دارد از سرزمينهاى آباد و پر بركتى است كه در گذشته

مهد تمدن درخشانى بوده است ، پادشاهانى بر آن حكومت مى ‏كردند كه تبع ( جمع آن تبابعه ) نام داشتند ،

به خاطر اينكه مردم از آنها تبعيت مى ‏كردند و يا از اين نظر كه يكى بعد از ديگرى روى كار مى ‏آمدند.


به هر حال قوم تبع جمعيتى بودند با قدرت و نيروى فراوان و حكومت پهناور و گسترده .

در آيات فوق به دنبال بحثى كه پيرامون مشركان مكه و لجاجت و انكارآنها نسبت به معاد آمده با اشاره

به سرگذشت قوم تبع آنها را تهديد مى‏كند كه نه تنها عذاب الهى در قيامت در انتظارشان است كه در

اين دنيا نيز سرنوشتى همچون قوم گنهكار و كافر تبع پيدا خواهند كرد.


مى‏ فرمايد : آيا آنها بهترند ، يا قوم تبع ، و كسانى كه پيش از آنان بودند ؟ ! ما آنها را هلاك كرديم ،

چرا كه مجرم بودند ( ا هم خير ام قوم تبع و الذين من قبلهم اهلكناهم انهم كانوا مجرمين

) .

روشن است كه مردم حجاز از سرگذشت قوم تبع كه در همسايگى آنها مى‏ زيستند كم و بيش اطلاع داشتند

، و لذا در آيه شرح بيشترى پيرامون آنها نمى ‏دهد ، همين اندازه مى ‏گويد بترسيد از اينكه سرنوشتى

همانند آنها و اقوام ديگرى كه در گرداگرد شما در مسيرتان به سوى شام و در سرزمين مصر نزديك شما

زندگى داشتند پيدا كنيد.


سپس بار ديگر به مساله معاد بازمى ‏گردد و با استدلال لطيفى اين واقعيت را اثبات كرده ،

مى ‏گويد : ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان اين دو است بيهوده و بى ‏هدف نيافريديم

( و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعبين).

آرى اين آفرينش عظيم و گسترده هدفى داشته است ، اگر به گفته شما مرگ نقطه پايان

زندگى است ، و بعد از چند روز خواب و خور و شهوت و اميال حيوانى ، زندگى پايان مى ‏گيرد ،

و همه چيز تمام مى ‏شود، اين آفرينش لعب و لغو و بيهوده خواهد بود.

به هر حال در صورتى آفرينش اين جهان هدفدار خواهد شد كه جهان ديگرى پشت سر آن باشد ،

سپس براى تاكيد اين سخن مى ‏افزايد : ما آن دو را جز به حق نيافريديم

( ما خلقناهما الا بالحق).

خلاصه اينكه حق در اين آيه اشاره به هدف صحيح آفرينش و آزمايش انسانها و قانون تكامل

و همچنين اجراى اصول عدالت است.

ولى غالب آنها اين حقايق را نمى ‏دانند ( و لكن اكثرهم لا يعلمون).

برگرفته از تفسیر نمونه ج21 ص 193
shojaey Offline
#4 ارسال شده : 1393/05/01 02:41:16 ق.ظ
shojaey

رتبه: Member

گروه ها: Moderator, students, member
تاریخ عضویت: 1391/07/12
ارسالها: 27

1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
آیات 40-42

روز جدائيها ! يوم الفصل

آيات مورد بحث در حقيقت نتيجه‏ گيرى آيات گذشته در مورد مساله معاد است كه در آنها از طريق حكمت

آفرينش اين جهان براى وجود رستاخيز استدلال شده بود.


در نخستين آيه از اين استدلال چنين نتيجه‏ گيرى مى ‏كند كه : يوم الفصل

و روز جدائي ها وعده‏ گاه همه آنهاست ( ان يوم الفصل ميقاتهم اجمعين).


چه تعبير جالبى است از روز رستاخيز يوم الفصل روزى كه حق از باطل جدا مى ‏شود ،

و صفوف نيكوكاران و بدكاران مشخص مى ‏گردد ،


و انسان حتى ازنزديكترين دوستانش جدا مى ‏شود ، آرى آن روز وعده‏گاه همه مجرمان است.

سپس به شرح كوتاهى در باره اين روز جدائى پرداخته مى ‏گويد : در همان روزى كه هيچ كس به فرياد

ديگرى نمى ‏رسد ، و هيچ دوستى كمترين كمكى به دوستش نمى ‏كند ، و از هيچ سو يارى نمى ‏شوند !


( يوم لا يغنى مولى عن مولى شيئا و لا هم ينصرون).

آرى آن روز روز فصل و جدائى است ، روزى است كه انسان از همه چيز جز عملش جدا مى ‏شود ،

و مولى به هر معنى كه باشد دوست ، سرپرست ، ولى نعمت ، خويشاوند ، همسايه ، ياور ، و

مانند آن ، توانائى حل كوچك ترين مشكلى را از مشكلات قيامت براى كسى ندارد.

نه تنها دوستان به فرياد هم نمى ‏رسند ، و خويشاوندان گرهى از كار يكديگر نمى ‏گشايند ،

بكله نقشه ‏ها نيز نقش بر آب ، و چاره‏ جوئيها به بن‏ بست ، و تيرها به سنگ مى ‏خورد چنانكه

در آيه 46 طور مى ‏خوانيم : يوم لا يغنى عنهم كيدهم شيئا و لا هم ينصرون : آن روز روزى است كه

چاره‏ جوئيهاى آنان مشكلى را حل نمى‏ كند و يارى نمى ‏شوند .


تنها يك گروه مستثنا هستند همانگونه كه در آيه بعد مى‏ گويد :

مگر كسى كه خدا او را مورد رحمت قرار داده است ، چرا كه خداوند توانا و رحيم است


( الا من رحم الله انه هو العزيز الرحيم ) .

بدون شك اين رحمت الهى بي حساب نيست و تنها شامل مؤمنانى مى‏شود كه داراى عمل صالحند ،

و اگر لغزشى از آنها سر زده نيز در حدى نيست كه پيوندهاى آنها را از خداوند بريده باشد ،

اينها هستند كه دست به دامن لطف الهى مى ‏زنند ، از درياى كرمش بهره مندند ،

و از چشمه رحمتش سيراب ، و از شفاعت اوليايش برخوردار مى ‏گردند.

در بعضى از روايات اهل بيت (عليهم‏السلام‏) نقل شده كه منظور از جمله الا من رحم الله وصى پيامبر

(ص) امير مؤمنان (عليه‏السلام‏) و پيروان مكتب او هستند .


ان شاء الله همه ی ما جزء کسانی باشیم که مورد رحمت خداوند قرار بگیریم .

برگرفته از تفسیر نمونه ج21 ص 202
fatemeh59 Offline
#5 ارسال شده : 1399/02/13 02:29:57 ب.ظ
fatemeh59

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1398/02/31
ارسالها: 134

تفسير و تدبر سوره دخان

به زبان طنز :
درآیه 49 که فرموده «بچش، که تو آن عزیزِ دست نیافتنیِ گرامی بودی» در حقیقت به این معنی است که «بچش، که تو همان کسی هستی که خودت را خیلی عزیز و گرامی حساب میکردی» و یا «بچش، مگر تو همان کسی نیستی که خودش را آنقدر عزیز و گرامی می-پنداشت پس چرا کاری کردی که به این روز بیفتی که نه عزتی در کارت باشد نه کرامتی»

قوم تُبَّع
داستانهای پیامبران که در قرآن آمده اکثر قریب به اتفاق مربوط به پیامبرانی است که در همان جائی که امروزه به آن «خاورمیانه» گفته می¬شود می¬ زیسته¬اند.
در قرآن اشاره¬ای به پیامبرانی که در چین، اروپا، استرالیا، قطبهای شمال و جنوب و سایر نقاط بوده¬اند نشده است.
آیا آن مناطق پیامبر نداشته¬اند؟ حتما داشته¬¬اند، دلیلش هم « و لکل قوم هادٍ» و آیات مشابه دیگر است.
پس چرا خداوند به آنها اشاره¬ای نکرده است؟
خداوند فرموده «ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه» (= ما هیچ رسولی را جز مطابق زبان و فرهنگ قومش به رسالت نفرستاده¬ایم) لذا علت ذکر نکردن پیامبران غیرسامی این بوده است که آنها خارج از محدوده فرهنگی اهالی عربستان بوده¬اند.
پیامبرانی مانند نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، یعقوب، اسحق، یوسف، سلیمان و خلاصه کلیه آنهایی که اسمشان در قرآن آمده، همگی یا از لحاظ جغرافیائی، یا از لحاظ نژادی، (سامی) در داخل محدوده «لسان» (= زبان و فرهنگ) اعراب بوده¬اند.
لذا از همه این مطالب باید این نتیجه¬گیری را هم داشته باشیم که «تُبّع» نیز نام یکی از اقوامی بوده است که پیامبرشان یا در محدوده خاورمیانه به ماموریت الهی اعزام شده بود، و یا از نژاد سامی بوده است.
هرچه که بوده، به زمان رسول اکرم(ص) نزدیک و برای مردمی که مخاطب این آیات بوده¬اند شناخته شده بوده، زیرا قرینه «و الذین من قبلهم» در آیه 37، این را میگوید که قبل از قوم تبع نیز اقوامی هلاک شده¬اند، پس قوم تبّع به زمان نزول این آیات نزدیک¬تر بوده است.

اما کسانی که تا کنون قرآن بعنوان هلاک¬شدگان از آنها نام برده، قوم نوح، عاد، ثمود، قوم رسّ، قوم لوط، و قوم شعیب بوده¬اند. پس معلوم می¬شود قوم تبّع متاخر بر همه اینها بوده¬ است که در اشاره به آنها فرموده «والذین من قبلهم»

«بازی» و «حق»
«بازی» در مقابل «حق» آمده و چون ما «بازی» را می¬شناسیم، از روی تعریف و تعبیر آن می¬توانیم تعریف و تعبیری از «حق» بدست آوریم.
بازی، عبارت است از مجموعه افعال و حرکاتی که نظام¬مند می¬باشد اما به غایت و هدف ارزشمندی منتهی نمی¬شود. غایت و هدف مجموعه آن افعال و حرکات، یا اصلاً بی¬ارزش است یا ارزش آنها کوچک و حقیر است.
بنا به تعریف، «حق» به غایت و هدف بزرگ و پرارزش اشاره دارد و چیزی که «به حق» است یعنی به هدف بزرگ و مهم پرارزش منتهی می¬کند یا منتهی می¬شود.

از تفسير مهندس جمال گنجه اي

ویرایش بوسیله کاربر 1399/02/23 11:51:15 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.205 ثانیه ایجاد شد.