logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:177727)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140592)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:131501)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95544)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    ياد قيامت: عامل بازدارنده از هر گناه    دعاي مستمر براي عدم انحراف قلب پس از هدايت             

توجه

Icon
Error

admin Offline
#1 ارسال شده : 1397/05/21 09:02:33 ق.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 422

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
تفسير و ترجمه و تدبر در سوره مدثر ياايهاالمدثر

سورة المدثر به ترتیب مصحف کنونی سوره ٧٤ وبه ترتیب نزول سوره ۲۳ قران می باشد شامل۵۶ آیه است با توجه به محتوای سوره جز سوره های مکی محسوب می شود دارای ۷ فراز می باشد

فراز اول ایات۱_۷

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم به نام خداوند بخشنده ی مهربان

یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ﴿١﴾ای کسی که جامه به سرکشیده ای

قُمْ فَأَنْذِرْ ﴿٢﴾برخیز پس بیم ده

وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ ﴿٣﴾وپروردکارت را پس بزرگ شمار

وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ﴿٤﴾ و جامه ات را پس پاکیزه گردان(علاوه بر طهارت جسمی کنایه ازتطهیر نفس)

وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ ﴿٥﴾ وآن پلیدی را پس دور کن (الرجز کنایه از آثار بت پرستی والودگیهای اخلاقی جاهلیت)
وَلا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ ﴿٦﴾ ومنت نگذار که زیاد شماری

وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ﴿٧﴾وبرای پروردگارت پس صبر پیشه کن

درب فراز اول:
بیان محدوده ای از رسالت به پیامبر اکرم ص؛(قیام، انذار، ابلاغ اشکار، صبر واسقامت) با تذکر از بدون منت وعجب از انجام انها نسبت به خدا وامتش


فراز دوم ایات ۸_۱۰

فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ ﴿٨﴾ پس هنگامیکه دمیده شود در شیپور
فَذَلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ ﴿٩﴾پس آن است درچنین روزی ، روز سخت
عَلَى الْکَافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ ﴿١٠﴾بر آن کافران بدون آسانی

درب فراز دوم:
وقوع قیامت وبعثت انسانها با دمیدن صور دوم که آنروز برای کافران ومنکران قران روزی بس سخت است

فراز سوم ایات ۱۱_۱۷
ذَرْنِی وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا ﴿١١﴾ واگذار مرا وکسی که آفریدم تنهاوار( وحیدا هم می تواند صفت خالق باشد هم مخلوق)
وَجَعَلْتُ لَهُ مَالا مَمْدُودًا ﴿١٢﴾وقراردادم برایش مال گسترده وفراوانی
وَبَنِینَ شُهُودًا ﴿١٣﴾وفرزندانی را که حاضرانند
وَمَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیدًا ﴿١٤﴾وآماده کردم برایش یک نوع آماده کردنی
ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ ﴿١٥﴾سپس طمع دارد اینکه زیادکنم
کَلا إِنَّهُ کَانَ لآیَاتِنَا عَنِیدًا ﴿١٦﴾ چنین نیست همانا او بود برای آیات ما دشمنی
سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا ﴿١٧﴾به زودی وادار می کنم اورا به بالا رفتن (از گردنه ی سخت)

درب فراز سوم :
مخالفت ودشمنی با ایات خدا گرفتاری دنیا واخرت را به دنبال خواهد داشت


فراز چهارم ایات ۱۸_۲۵
إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ ﴿١٨﴾همانا او اندیشید وسنجید
فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ﴿١٩﴾پس مرده باد که چگونه سنجید
ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ﴿٢٠﴾سپس مرده باد چگونه سنجید
ثُمَّ نَظَرَ ﴿٢١﴾سپس نگاه کرد
ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ ﴿٢٢﴾سپس روترش کردوبشتاب رفت
ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَکْبَرَ ﴿٢٣﴾سپس پشت کردو تکبرورزید
فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ یُؤْثَرُ ﴿٢٤﴾ پس گفت نیست این (قران) مگر جادویی نقل شده
إِنْ هَذَا إِلا قَوْلُ الْبَشَرِ ﴿٢٥﴾نیست این مگر سخن انسانی

درب فراز چهارم:
مخالفان قران به روشهای گوناگون به مبارزه با قران اقدام کردند ومیکنند


فراز پنجم ایات ۲۶_۳۱

سَأُصْلِیهِ سَقَرَ ﴿٢٦﴾ به زودی وارد می کنم او را در دوزخ
وَمَا أَدْرَاکَ مَا سَقَرُ ﴿٢٧﴾ وچه چیز آگاه کرد تو را چیست دوزخ
لا تُبْقِی وَلا تَذَرُ ﴿٢٨﴾ در حالیکه باقی نمی گذارد و نه رها می کند
لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ ﴿٢٩﴾بسیار تغییر دهنده برای پوست بدن
عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ ﴿٣٠﴾بر آن (دوزخ) ۱۹ (نگهبان) است

وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلا مَلائِکَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا وَلا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلا کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلا هُوَ وَمَا هِیَ إِلا ذِکْرَى لِلْبَشَرِ ﴿٣١﴾

وقرار ندادیم جهنمیان را مگر فرشتگانی وقرار ندادیم تعداد آنها را مگر آزمایشی برای کسانیکه کفرورزیدند ، تا یقین کنند کسانیکه داده شدند این کتاب وزیاد گردانند کسانیکه ایمان اوردند ایمانی را وشک نکنند کسانیکه داده شدند این کتاب را و مومنان .وتا بگویند کسانیکه در قلبهایشان بیماری هست وکافران چه چیز اراده کرد خدا به این مثل .اینچنین ، گمراه می کند خدا کسی را که بخواهد وهدایت کند کسی را که بخواهد ونمی دانند (تعدادو چگونگی) سپاهیان خدا را مگر او (خدا) ونیست آن مگر یاداوری برای بشر.

درب فراز پنجم:
جایگاه مخالفان ومناعدان قرآن دوزخی بسیار عذاب اور هست که ۱۹ کارگذار دارد بیان این تعداد آزمونی برای تقویت ایمان مومنان به قران ورهاکردن در انحراف مخالفان برای گمراهی بیشترشان است


فراز ششم ایا ۳۲_۳۷
کَلا وَالْقَمَرِ ﴿٣٢﴾چنین نیست سوگند به ماه
وَاللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ ﴿٣٣﴾سوگند به شب آنزمانکه پشت کند
وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ ﴿٣٤﴾ سوگند به صبح زمانیکه آشکار شود
إِنَّهَا لإحْدَى الْکُبَرِ ﴿٣٥﴾همانا آن هر آینه یکی از (نشانه های) بزرگ است
نَذِیرًا لِلْبَشَرِ﴿٣٦﴾بیم دهنده ای برای بشر
لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ ﴿٣٧﴾
برای کسی که بخواهد از شما اینکه قدم پیش نهد(در کار خیر پیش قدم شود) یا (به سبب اعمال زشت) عقب بکشد

درب فراز ششم:
سوگند به نشانه های با عظمت خداوند دوزخ بیم دهنده ای است که می توتند بازدارنده از کارهای زشت باشد

فرازهفتم ایات۳۸_۵۶

کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ ﴿٣٨﴾هر جانی به انچه بدست اورده وارمدار است

إِلا أَصْحَابَ الْیَمِینِ ﴿٣٩﴾مگر اصحاب سعادت

فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٤٠﴾در باغهایی هستند ،از یکدیگر سوال می کنند

عَنِ الْمُجْرِمِینَ ﴿٤١﴾از کسانی که گناه می کردند

مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ﴿٤٢﴾چه چیز داخل کرد شما را در دوزخ

قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ﴿٤٣﴾ گویند نبودیم از نمازگذاران

وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ﴿٤٤﴾واطعام نمی کردیم بیچارگان را

وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ ﴿٤٥﴾ وبیهوده سخن می کفتیم با باطل گرایان

وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿٤٦﴾وتکذیب می کردیم روز قیامت را

حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ ﴿٤٧﴾تا اینکه رسید ما را یقین(مرگ)

فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ ﴿٤٨﴾پس سود نمی دهد ایشان را شفاعت آن شفاعت کنندگان

فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ ﴿٤٩﴾پس نیست برایشان از این پند دادن در حالیکه روی گردانانند

کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ ﴿٥٠گویی ایشان خرانی رم کننده اند

فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ ﴿٥١﴾ که فرارکرده اند از شیر

بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتَى صُحُفًا مُنَشَّرَةً﴿٥٢﴾بلکه می خواهد هر شخصی از ایشان اینکا داده شود نامه اعمالی سر گشاده

کَلا بَلْ لا یَخَافُونَ الآخِرَةَ ﴿٥٣﴾چنین نیست بلکه نمی ترسند این اخرت را

کَلا إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ ﴿٥٤﴾چنین نیست همانا آن انذاری هست

فَمَنْ شَاءَ ذَکَرَهُ ﴿٥٥﴾پس هر کس خواهد پند گیرد آنرا۰

وَمَا یَذْکُرُونَ إِلا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ ﴿٥٦﴾

وپند نمی گیرند آن را مگر اینکه بخواهد خدا ، او شایسته تقوا وشایسته آمرزش است

درب فراز هفتم :
در روز قیامت انسانها دو دسته هستند گروهی اصحاب سعادت وگروهی اصحاب شقاوت این دو نوع زندگی در گرو اعمال دنیوی هر انسان است این اعمال اعم از نیک وناپسند در قران که کلام خداست ذکر شده ولی این پندها فقط برای کسانی سودمند است که شایسته مقام تقوا و آمرزش هستند


درس سوره :
پیامبر ص به رسالت از سوی خدا ارسال شده وبا قران واخلاق ورفتار خویش قیام به هدایت انها کرده ولی این هدایت به خواست خدا تنها شامل کسانی خواهد شد که شایسته تقوا وآمرزشند نه مخالفان ومعاندان ونتیجه ان زندگی آسوده برای مومنان وعذاب سخت برای معاندان در قیامت حتمی الوقوع هست


نکات مهم سوره:

۱_پیامبرص از سوی خداوند به رسالت انتخاب شده است

۲_پیام رسالتشان به صورت قران شامل ؛( قم فانذر)علنی کردن دعوت به صورت انذار در ابتدا چون آغاز کار دعوت با انذار کارامد تر از بشارت است (فربک فکبر)توحید. (فاثیابک فطهر) تقوا وپرهیزکاری ودامان از الودگیها پاک کردن. (والرجز فاهجر)دوری از پلیدیها ی چون بت پرستی. ( لا تمنن ولا تستکثر)خلوص در دین ونداشتن عجب با انجام وظایف وتکالیف رسالتی وفردی (وربک فاصبر)صبر وشکیبایی وپایداری اعم از امر رسالت وآزار مخالفان

۳_ وقوع قیامت وبر پا خواستن مردگان با دمیده شدن در صور آغاز می گردد واین روز برای کافران روز بسیار سختی هست

۵_ خداوند برای برخورد وحسابرسی کافران کافی هست

۶_ خداوند در دنیا نعمتهایش را بی دریغ در اختیار هنگان قرار داده ولی کافران ومخالفان به جای شکر گذاری عناد می ورزند

۷_ مخافان قران را سحر نامیدند زیرا به قول آنها به مانند جادو تاثیر شگرفی در مخاطبلن می گذاشت این بیانشان در ذهن مخاطب عاقل نوعی تایید قران ومعجزه بودنش را می تواند ایجاد کند (عدو سبب خیر شود)

۸_ ازمایشهای خداوند سبب تقویت ایمان مومنان وگمراهی بیشتر کافران می گردد زیرا مومنان معتقدند هر آزمایشی حقی است از سوی خداوندِ حق واعتقاد به حق بودن سبب ازدیاد ایمان می شود وعدم درک آن برای کافران به سبب عناد با حق ونشانه های خدا راهی به سوی ضلالت بیشترشان باز می کند ودر این گرداب باطل هر چه دست وپا می زنند (با باطل وبیهوده جلوه دادن ان حقیقت) بیشتر در منجلاب گمراهی فرومیروند

۹_نتیجه نوع تلاش انسانها در دنیا نمود عینی دارد در اخرت یا به صورت باغهایی به نام بهشت یا سقری به نام دوزخ

۱۰_ پیامبر ص فقط بشیر ونذیر است و هدایت فقط از طرف خداوند است وشامل حال کسانی می شود که با هدایتهای فطری تقوا پیش گیرند وبا خدا وپیامبرش وایاتش مخالفت وعن
اعناد نمی ورزند در نتیجه شایسته آمرزش وهدایت تانویه می گردند ودر اخرت جزء اصحاب الیمین می شوند


مترجم لیلا انصاری
قران آموحته روشهاي تدبر و فهم بهتر قران

كلمات كليدي:مدثر ذكري نذيرا
به ناز Offline
#2 ارسال شده : 1397/05/21 09:19:25 ق.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
بسم الله الرحمن الرحیم

🌺فراز اول، آیات (۱ _۷)

🍃درس فراز اول:

(خطاب به پیامبر)، فراخواندن پیامبر (ص) و توصیه به پاک شدن ظاهر و باطن اواز آلودگی ها و آماده ساختن وی برای ابلاغ رسالت

🌺فراز دوم، آیات( ۸ _ ۱۰)

🍃درس فراز دوم:

هشدار به انسانها بویژه کافران در باره وقوع قیامت و عذاب سخت برای آنها


🌺فراز سوم، آیات( ۱۱ _ ۲۵)

🍃درس فراز سوم،
(خطاب غیر مستقیم به انسان)
هشدار درباره نعمتهای فراوان الهی و از طرفی مال‌پرستی و دنیادوستی و انکار کردن کردن قیامت از سوی او

🌺فراز چهارم،آیات( ۲۶ _ ۳۱)

🍃درس فراز چهارم :
اشاره غیرمستقیم بر هماهنگی قرآن با کتابهای آسمانی قبل از خود.


🌺فراز پنجم،آیات (۳۲ _ ۳۷)

🍃درس فراز پنجم:
بیان عظمت کتاب قرآن و اینکه‌ هشدار دهنده است برای انسان
( که در مسیرهدایت پیش افتد ویا عقب بماند)

🌺فراز ششم،آیات (۳۸ _۵۳)

🍃درس فراز ششم:
هر انسانی در گرو اعمال خویش‌است‌ و اینکه اهل نماز نبودن، بخل وهمنشینی با اهل باطل علت جهنمی شدن دوزخیان است.(اهمیت برپا داشتن نماز)

🌺فراز هفتم تا آخر، آیات (۵۴ _ ۵۶)

🍃درس فراز هفتم:
اشاره ای مجدد به تذکر بودن قرآن و اینکه تنها آنانی که خدا بخواهد از آن پند میگیرند.
(بواسطه نیت و اعمالشان)


📖درس سوره المدثر:

آماده سازی پیامبر برای ابلاغ رسالت، یادآوری واقعه قیامت و هشدار به انسان در پرهیز از دنیا پرستی و مال اندوزی و و اینکه این خصلت و اهل نماز نبودن اورا دوزخی خواهد کرد و البته جز آنکه را که خدا بخواهد پند نخواهد گرفت.


🖊خانم زهرا موبدی
به ناز Offline
#3 ارسال شده : 1397/05/23 03:10:38 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
ترجمه و مفهوم برخي لغات سوره مدثر

🔰ﻭَﺍلرﱡﺟْﺰَﻓَﺎﻫْﺠُﺮْ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﻣﻌﻨﺎﻯ ﺍﺻﻠﻰ ﻛﻠﻤﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺁﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺖ ﺑﭙﺮﻫﻴﺰ، ﻗﺎﻃﻊ ﻭ ﻣﺼﻤﻢ ﺑﺎﺵ، ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﻳﻌﻨﻰ ﺍﺯ ﺳﺒﺐ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﭙﺮﻫﻴﺰ، ﺑﻪ ﻗﻮﻟﻰ ﺍﺯ ﺑﺖ (ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﻰ) ﺑﭙﺮﻫﻴﺰ ﺑﻪ ﻗﻮﻟﻰ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻗﺒﻴﺢ ﺍﻋﻢ ﺍﺯ ﺍﺧﻠﺎﻕ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺑﭙﺮﻫﻴﺰ.

6- ﻭَ ﻟﺎ ﺗَﻤْﻨُﻦْ ﺗَﺴْﺘَﻜْﺜِﺮُ ﻓﻌﻞ «ﺗﺴﺘﻜﺜﺮ» ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻪ ﺿﻢ ﺭﺍﺀ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ: ﺑﺎ ﺍﻧﺬﺍﺭ ﻭ ﺗﻜﺒﻴﺮ ﻭ ﺗﻄﻬﻴﺮ ﺛﻴﺎﺏ ﻭ ﻫﺠﺮﺍﻥ ﺗﺮﺩﻳﺪ، ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﻨّﺖ ﻣﻨﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﭘﻨﺪﺍﺭﻯ ﺑﻌﺒﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻋﺠﺐ ﻧﮕﻴﺮﺩ، ﻋﻠﻰ ﻫﺬﺍ «ﺗﺴﺘﻜﺜﺮ» ﺣﺎﻝ ﺍﺳﺖ.

🔰ﺍﺭﻫﻘﻪ: ﺍﺭﻫﺎﻕ: ﻋﺎﺟﺰ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﻭ ﻧﻴﺰ: ﺍﺣﺎﻃﻪ ﺑﺎ ﺯﻭﺭ. ﺻﻌﻮﺩ: ﮔﺮﺩﻧﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺑﺎﻟﺎ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺻﻌﺐ ﻭ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ. ﻋﺒﺲ: ﻋﺒﻮﺱ: ﺗﺮﺵ ﺭﻭﻳﻰ ﻭ ﻗﻴﺎﻓﻪ ﺩﺭﻫﻢ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: «ﻋﺒﺲ ﻳﻌﺒﺲ ﻋﺒﻮﺳﺎ: ﺍﺫﺍ ﻗﺒﺾ ﻭﺟﻬﻪ» ﻋﺒﻮﺱ ﻭﺻﻒ ﻧﻴﺰ ﺁﻳﺪ ﻧﻈﻴﺮ ﻳﻮﻣﺎ ﻋﺒﻮﺳﺎ ﻗﻤﻄﺮﻳﺮﺍ» ﺩﻫﺮ/ 10


🔰ﻣﺪﺛﺮ: ﺟﺎﻣﻪ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻛﺸﻴﺪﻩ. ﺍﺻﻞ ﺁﻥ ﻣﺘﺪﺛّﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺎﺀ ﺑﻪ ﺩﺍﻝ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺩﻏﺎﻡ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺩﺛﺎﺭ (ﺑﻜﺴﺮ ﺍﻭﻝ) ﻟﺒﺎﺳﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺑﻪ ﺗﻦ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻧﻴﺰ ﻟﺒﺎﺳﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺧﻮﻳﺶ ﻛﺸﻨﺪ.
ﺭﺟﺰ: ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺑﻪ ﺿﻢ ﻭ ﻛﺴﺮ ﺍﻭﻝ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻭ ﻟﺮﺯﺵ ﺍﺳﺖ، ﺭﺍﻏﺐ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺼﺮﻳﺢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﭼﻮﻥ ﻧﺎﻗﻪ ﺿﻌﻴﻒ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻗﺪﻣﻬﺎﻯ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ ﮔﻮﻳﻨﺪ: «ﺭﺟﺰ ﺍﻟﺒﻌﻴﺮ». ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﮔﻨﺎﻩ، ﻋﺬﺍﺏ ﻭ ﺑﺖ ﻣﻌﻨﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻭ ﺷﻚ ﺑﺎﺷﺪ.

📚تفسیر احسن الحدیث

تَدَثَّرَ
[ د ث ر ]. ( فعل : خماسي لازم متعد بحرف ). تَدَثَّرْتُ ، أَتَدَثَّرُ ، تَدَثَّرْ ، مصدر تَدَثُّرٌ .
1 . :- تَدَثَّرَ الشَّيْخُ :- : لَبِسَ الدِّثَارَ .
2 . :- تَدَثَّرَ بِالدِّثَارِ :- : تَغَطَّى بِهِ ، تَلَفَّفَ بِهِ .
3 . :- تَدَثَّرَ الفَرَسَ :- : وَثَبَ عَلَيْهِ فَرَكِبَهُ .
4 . :- تَدَثَّرَ بِالْمَالِ :-: كانَ غَنِيّاً .
المعجم: الغني

اِدَّثَرَ
[ د ث ر ]. ( فعل : خماسي لازم . متعد بحرف ). اِدَّثَرْتُ ، أَدَّثِرُ ، مصدر اِدِّثَارٌ .
1 . :- اِدَّثَرَ بِسِلْهَامِهِ :- : تَلَفَّفَ بِهِ .
2 . :- يَتَدَثَّرُ بِمِعْطَفِهِ مِنَ البَرْدِ :- : يَحْتَمِي بِهِ .
المعجم: الغني

ادَّثَّرَ
ادَّثَّرَ / ادَّثَّرَ بـ يدَّثَّر ، فهو مُدَّثِّر ، والمفعول مُدَّثَّر به :-
ادَّثَّر الشَّخصُ غطَّى جسمَه ، أو ألقى على جسده كِساءً يقيه من البرد :- { يَاأَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ . قُمْ فَأَنْذِرْ } .
• ادَّثَّر بالثَّوب : تلفَّف به وتغطَّى .
المعجم: اللغة العربية المعاصر

ویرایش بوسیله کاربر 1397/06/04 01:28:27 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#4 ارسال شده : 1397/05/23 03:16:54 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
❓❓پرسش از سوره مدثر:

در ايه 31 و ماهي الاذكري للبشر ضمير هي به چي برميگردد؟

در ايه 35 نيز انها لاحدي الكبر، مرجع ضمير ها چيست؟



پاسخ :1⃣
خانم انصاری

سلام اکر فقط خود ایه ۳۱ را مد نظر بگیریم "هی " میتونه هم به فرشتگان برگرده به دلیل بحث در مورد تعدا آنها که محل فتنه وآزمون هست یا به جهنم (النار) برگرده که یاداوری آتش با توجه به اینکه انسانها تجربه سختی داغی آتش دنیارا دارند اتش جهنم از نافرمانی خدا جلو گیری کنه یا با توجه به کل سوره خصوصا ایات ۲۴ و۲۵ و۳۵ و۳۶ می تونه به قران برگرده
ضمیر "ها " در "انها "به توجه به خود ایه ۳۵ وایه ۳۶ به قران بر می گرده

آقاي فرهنگ

ولی بلحاظ مفهومی نمی تونه به فرشتگان برگرده.چون فرشتگان یا 19 تا بودن فرشتگان که مایه تذکر و یاداوری بشر نیست.

اگر بخواهیم به قران هم برگردونیم،نزدیکترین ایه قبلش 24و25 است
اما در انجا مذکر امده نه مونث

خانم انصاري:
پس درواقع هی به ایات قران بر می گردد ولی اگر به جهنم هم برگردد وحتی" انها لاحدی کبر" نذیرا للبشر " هم می تونه اشاره به جهنم باشه که یکی از منذرین خداوند محسوب شود چون به کرار خداوند کافران وظالمان و... با جهنم انذار داده چون جهنم واتش ملموسترین وسیله عذاب برای انسان درک کننده محسوسات هست

پاسخ :2
و ما هي الا ذکري للبشر - ضمير هي به جمله عليها تسعة عشر بر ميگردد ، و اگر آن را مؤنث آورد و نفرمود هو براي اين بود که خبر مؤنث است .
و معناي جمله : اين است که بشر هيچ راهي به علم و آگهي از جنود پروردگار تو ندارد ، و اگر ما خود خبر داديم که خازنان دوزخ نوزده نفرند ، براي اين بود که مايه تذکر آنان شود ، و از آن انذار گيرند .
بعضي گفته اند : ضمير هي به کلمه جنود و بعضي ديگر گفتهاند : به کلمه سقر و بعضي گفتهاند : به سوره ، و بعضي گفتهاند : به آتش دنيا ، بر ميگردد ، که وجه آخري از همه بيپايهتر است .
و بعيد نيست وجه سومي در بين باشد ، و آن اين است که کلمه کلا رد گفتار وليد در باره قرآن باشد ، که گفت : ان هذا الا سحر يؤثر ان هذا الا قول البشر و ضمير انها به قرآن برگردد ، بدان جهت که قرآن آيات است و گر نه ميبايد فرموده باشد انه و يا از باب مطابقت اسم ان با خبر آن باشد به اين معنا که چون خبر ان يعني کلمه احدي مؤنث است ضمير هم که اسم آن است مؤنث آورده شده .
و معناي آيه اين است که : نه ، آنطور که وليد گفت نيست ، من به قمر و شب و صبح سوگند ميخورم که قرآن - البته يعني آياتش - از نظر انذار يکي از آيات کبراي الهي است

📌 نظر المیزان

پاسخ3:

ﻣﻔﺴﺮﺍﻥ ﺿﻤﻴﺮ «ﺍﻧﻬﺎ» ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻘﺮ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺼﻮﺭﺕ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﺎﺕ ﺗﺘﻤﻪ ﺳَﺄُﺻْﻠِﻴﻪِ ﺳَﻘَﺮَ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻰ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻗﻮﻯ ﺁﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﻌﻨﻰ ﻗﺮﺁﻥ (ﺁﻳﺎﺕ ﺁﻥ) ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻳﺎﺕ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﻟﻬﻴﻪ ﺍﺳﺖ.

ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ «ﻗﻴﻞ» ﺁﻭﺭﺩﻩ، ﺍﻟﻤﻴﺰﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻌﻴﺪ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﺪ.

ﻋﻠﻰ ﻫﺬﺍ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﺎﺕ ﺭﺩّ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺇِﻥْ ﻫﺬﺍ ﺇِﻟﱠﱠﺎ ﺳِﺤْﺮٌ ﻳُﺆْﺛَﺮُ ﻭ «ﻛﻠﺎ» ﺭﺩﻉ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ. ﻳﻌﻨﻰ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺷﺐ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺍﺯ ﺁﻳﺎﺕ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﻟﻬﻴﻪ ﺩﺭ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻛﻮﻥ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻳﺎﺕ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﻟﻬﻰ ﺩﺭ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺑﺸﺮ ﺍﺳﺖ، ﻗﻴﺪ ﺍﺩﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺇِﺫْ ﺃَﺩْﺑَﺮَ ﺣﺎﻛﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺛﺒﻮﺕ ﺷﺐ ﺑﺎ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﻪ ﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻧﻴﺴﺖ.

-تفسیر احسن الحدیث

پاسخ 4:

از آیه 27 تا آیه 30 توضیحات بیشتری در خصوص سقر و ایه 31 (بجز "وماهی الا ذکری للبشر")توضیح بیشتری از علیها تسعه عشر است و میتوان آنها را آیات فرعی نسبت به ایات قبل و بعد بحساب اورد.
لذا ضمیر هی در انتهای ایه 31 و نیز ضمیر ها در آیه 35 (انها لاحدی الکبر)به "ایاتنا "در آیه 16 برمیگردد.یعنی این ایات ما که ان فرد نسبت به انها عنود و کافر است،چیزی جز مایه تذکر و هشدار انسانها نیست.
اقاي سيدكاظم فرهنگ

ویرایش بوسیله کاربر 1397/07/07 09:45:51 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#5 ارسال شده : 1397/05/23 03:19:29 ب.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
نکات تفسیری متفاوت از سوره مدثر

عناصر همسنخ و ناهمسنخ

آیه های 4 و 5 هم می تواند همانطور معنی شودکه درترجمه آمده و هم می تواند معنی متعالی تر آن ها در نظر گرفته شود.
بعبارت دیگر واضح است که یک رهبر اجتماعی باید لباس نظیف به بر کند و از پلیدی ها دوری کند اما اگر اینطور معنی شود با سایر آیات نا همسنخ می شود.

«لباست را پاکیزه دار» کنایه است از اینکه کاملاً مراقب رفتارهای ظاهری خویش باش، و «از پلیدی دوری کن» تفسیرِ نصفه منفی آن است، یعنی در رفتارهای ظاهری تو چیز ناپسندی نباشد و نصفه مثبت آن که مطرح نشده می-تواند این باشد: «به رفتارهای ظاهری پسندیده رو کن»

از آیات آیات 11 تا 26 فهمیده می شودآوازه تعالیم پیامبر(ص) بلند شده بود و مردم گرایش مثبت پیدا کرده بودند و اگر مانعی در بین نبود خیلی ها دعوت آن حضرت را می پذیرفتند و این موضوع سران آن روز مکه را ترساند و لذا بسوی کسی که نوعی مرجعیت فکری و نفوذ کلام داشت رفته و از او خواستند با استفاده از نفوذ خود اثر مثبت آوازه تعالیم پیامبر(ص) را تا آنجا که بشود از بین ببرد، و از همین موضوع فهمیده می شود که هنوز کار به برخورد فیزیکی و آزار واذیت جسمانی پیروان پیامبر(ص) نرسیده بود.


از آیه 31 فهمیده میشود اهل کتاب (که ظاهرا به یهودی ها منطبق میشود) برای مخاطب های زمان نزول این آیات کاملا مفهوم بود، و لذا میتوان گفت از لحاظ جغرافیای سیاسی اهالی مکه را میشد به سه دسته مسلمانان و یهودیان و کافران تقسیم بندی نمود، و در این مرحله هنوز یهودیان با مسلمانان قرابتی داشتند، و خود کافران نیز، چنانکه از جمله فی قلوبهم مرض فهمیده میشود به دو دسته قابل تقسیم بودند : کافران معمولی و فعالان کفر.

آیه 31، بطور قطع در مدینه نازل شده است و این موضوع دلایلی به شرح ذیل دارد:

1- عبارت «فی قلوبهم مرض» به شهادت آیات بسیار زیادی از قرآن در مورد منافقین بکار می رود، ودر مکه، آن هم در سه سال اول نزول وحی، چنین کسانی نبودند.
اگر هم (با فرض نا معقول) تک و توکی بوده باشند، آن قدر نبوده که برای آنها عنوانی باز شود و آیه ای با این حجم درباره آنها نازل شود.

2- آیات این سوره سه – چهار کلمه ای است، و آیه 31 پنجاه و هفت کلمه است، یعنی حجمی نزدیک به 20 برابر آیات ما قبل و ما بعد خویش دارد، که چنین حجمی، حجم اغلب آیات مدنی است.

بنابراین خلاصه کلام این است:
ذکر تعداد برای ملائکه موکل بر «سقر» دو خاصیت دارد:
1- ازدیاد ایمان.
2- ظاهر کردن کفر و نفاق قلبی.
این دستاورد ما است که با آن پرانتز هم همخوانی دارد، همان پرانتزی که می-گوید (کذلک یضل الله من یشاء ویهدی من یشاء)
چنانکه دیدیم خداوند یکی از موارد «کذلک» را برای ما بیان کرده که همان ذکر تعداد برای موکلین جهنم باشد.

حالا این ذکر تعداد موکلین جهنم چیست که این خاصیت را دارد؟
عرض می کنیم که خداوند دو نوع علم دارد: یک نوع علمی که امکان دسترسی بشر به آن هست ، و یک نوع علمی که امکان دسترسی بشر به آن نیست.
یک مثال برای نوع اول این است که خداوند فرموده «... و یعلم ما فی الارحام...» این علم یک نوع علمی است که بشر می تواند به آن دسترسی پیدا کند، مثلاً امروز با کمک سونوگرافی می توان قبل از تولد جنسیت جنین را و بعضی چیزهای دیگر را فهمید.
یک مثال برای علم نوع دوم همین آیه است ، ما نمی توانیم به چیزهائی مانند قیامت و بهشت و جهنم و جن و ملائکه و عرش و کرسی و لوح و قلم و امثال آن علم پیدا کنیم ، همانطور که جنین نمی تواند راجع به این جهان علم پیدا کند.

بنابراین یکی از راه های اِعمال مکانیزم «یضل من یشاء ویهدی من یشاء» این است که خداوند گوشه ای از علم نوع دوم خود را ذکر می کند، و همان هم سبب می شود عدّه ای در ایمان خویش راسخ تر شوند و کفر و نفاق بقیه هم ظاهر شود.
لذا خود عدد 19 در اینجا اصلا اهمیتی ندارد ولی ما عدد 19 را می پذیریم فقط به این علت که قول خداوند است و هیچ راهی برای درک آن و اینکه چرا 18و یا 20 نیست نداریم ولی کفار و منافقان چون و چرا میکنند که چرا 19 تا و .......

نکته دیگری که هست که نمی توان از آن چشم پوشید این است که مکانیزم های درونی این گروه بندی های انسانی، نیز، بر حسب اقتضائات خویش، کنش و واکنش دارند.
مثلاً وقتی که کافران و منافقان می گویند منظور خدا از این مثل چه بود، خود این موضع گیری ، اهل کتاب و مومنان را به طرف تقویت ایمان سوق می دهد.

بنابراین استیقان اهل کتاب و ازدیاد ایمانِ مومنان را باید عکس العمل نوع برخورد کافر و منافق دانست، که هر یک به مقتضای شاکله خویش عکس العمل متفاوت بروز می دهد، یعنی اهل کتاب استیقان می کنند و مسلمانان ازدیاد ایمان.
حالا اگر فرموده بود 18 یا 20، بازهم همینطور بود، کما اینکه درباره آفرینش که فرموده «...فی سته ایام...» اگر می فرمود «...فی سبعه ایام...» چه اتفاقی می افتاد؟

هیچکس راهی برای استعلام حقیقت و واقعیت آن ندارد.

مومن هر چه از سوی خداوند بیاید رایکجا ودربست قبول می کند و کافر راجع به آن چون وچرا می کند.
لذا همین موضوع راجع به «سته ایام» و «سبع سماوات» و غیره و غیره هم هست.
ما راهی برای علم به این مفاهیم نداریم، چنانکه جنین هیچ راهی برای درک این جهان ندارد، اما می دانیم خداوندی هست که حق مطلق است و حقایقی را از طریق وحی به ما رسانده و قسمتی از علوم او قابل دسترسی است و قسمتی از علوم او غیر قابل دسترسی است،و ما راجع به علوم غیر قابل دسترسی یکجا ایمان می آوریم و کافر و منافق چون وچرا می کنند.

19نفر
در آیه 30 فرموده «اصحاب آن آتش» 19 تا هستند.
سوال: این نوزده تا، چه کاره¬اند؟آیا «هیئت مدیره» «اداره جهنم» اند؟
آیا «اعضاءستاد مرکزی مدیریت جهنم»اند؟
آیا کارگران جهنم اند؟
اینها را مشخص نفرموده و دلیلش را هم در ذیل تیتر «دقت روی آیه 31» دیدیم، و این را هم عرض کنیم که هیچ راهی برای درک این نوع موضوعات وجود ندارد. (مثال «جنین» و «این جهان» را مجددا یادآوری میکنیم!)

چرا نوزده؟
البته معقول نیست که تصور کنیم جهنم با آن خصوصیاتی که تا کنون در سوره های قبلی دیدیم فقط نوزده نفر کارگر داشته باشد.
قبلا هم عرایضی کرده ایم که این نوزده نفر شاید تعداد اعضاءهیئت مدیره یاتعداد ستاد مرکزی مدیریت آن بوده باشند و غیره و غیره.

از تفسير استاد گنجه اي

ویرایش بوسیله کاربر 1397/05/25 09:08:08 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#6 ارسال شده : 1397/05/29 09:05:53 ق.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
❓❓❓❓پرسش

در خصوص مفهوم ایه ولاتمنن تسکثر
با توجه به اینکه مخاطب،پیامبر است
چه منظوری و چه علتی داشته است؟


💢پاسخ:

با توجه به مطالب تفاسیر وایات خود سوره که در واقع بیان وظایف رسالت پیامبر ص می باشد واینکه ایات قران در بیان مطالب از مصادیق که نام می برد قصد محدود کردن به همان مصادیق نیست (مگر در برخی مواقع ) نشان از این دارد که منظور از" لا تمنن " پیامبر ص به عنوان الگوی بشریت در بخش خود سازی وابلاغ رسالت خالص وبدون منت انجام وظیفه نماید به تبع انسانها هم اعمال ورفتار دینی وفردی واجتماعی را بدون منت وخالص به نیت رضای الهی انجام دهند واینکه مجدد چه پیامبر ص به عنوان الگو وچه انسانها به تبع کارها ووظایف دینی واجتماعی که انجام میدهند هر چند سنگین وبا تحنل رنج وسختی همراه باشد چون نیروی انجام این وظایف و توفیق آنها از سوی خدا بوده آنها را بزرگ نشمارد که ناخواسته دچار عجب می گردد ( در حد فهمم از ایات وروایات متعدد در مورد اینکه همه توفیقات برای انسانها در انجام خیرات از الطاف هست پس منتی نیست چه به خدا وچه به مردم ) مثل ایه
يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
از اینکه اسلام آورده اند بر تو منّت می نهند؛ بگو: (بر من از اسلام آوردنتان منّت مگذارید، بلکه (این) خداست که با هدایت کردن شما به ایمان، بر شما منّت میگذارد، اگر راستگو باشید..
سوره الحجرات آیه 17

👇👇👇💢🍃💢

اين مطلب هم بعنوان يك فرضيه ميتواند مطرح باشد
اما براي تاييد نياز به يك قرينه قرآني دارد.

نه در سوره هاي قبلي نه بعدي
چنين اشاره اي نداريم كه پيامبر كارخود را زياد مي پنداشته و احتمال منت گذاري وجود داشته.
در مراحل بعدي نزول آياتي از ناراحتي و ضيق صدر پيامبر از لجاجت كفار داريم
به ناز Offline
#7 ارسال شده : 1397/06/03 06:53:54 ق.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
سوره مدثر: اولین توصیه پیامبر به صبر هم چنین اولین حمایت خدا از قران در این سوره آمده است.در ادامه ایات خواهیم دید که مخالفان سرسخت پیامبر،با طرح و نقشه،تصمیم گرفتند قران را سحر و کلام بشر معرفی کنند تا الهی بودن این سخنان را نقض کرده و از اعتبار پیامبر در میان مردم بکاهند.
خداوند ضمن بیان نقشه و اقدام آنها،ضمن هشدار از عذاب سخت اخروی،بطور قاطعانه از قران حمایت کرده انرا از بزرگترین نشانه های الهی و مایه تذکر و انذار انسانها معرفی میکند.

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان

يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ {1}اى پوشاننده خود با عبا(کسا)
قُمْ فَأَنذِرْ {2}برخيز و (مردم مستعد) را بیم ده
وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ {3}و پروردگار خود را بزرگ دار(بزرگتر از همه چیز و همه کس)
وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ {4}و لباس خويشتن را پاكیزه كن
وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ {5}و از پليدى دور شو
وَلَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ {6}و منت مگذار در حالیکه زیاد می پنداری
وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ {7}و براى پروردگارت شكيبايى كن

✳️عصاره فراز آیات (1-7)ای پیامبر با توجه به این توصیه ها مردم را انذار کن و صبور باش

فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ {8}پس چون در صور دميده شود
فَذَلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ {9}آن روز [چه] روز ناگوار(سخت)ى است
عَلَى الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ {10}بر كافران آسان نيست
✳️عصاره دسته آیات( 8-10)قیامت بر کافران سخت و ناگوار است.

💢نکته:
آیات (8-37) یک فراز را تشکیل می دهند.
🔺دسته آیات 8-10 حالت مقدمه و بیان حکم کلی کافران در قیامت است.

🔻در دسته ایات 11-31 بطور مشخص به توصیف رفتار و اعمال یکی از مخالفین شاخص پیامبر و وحی به عنوان یکی از مصادیق شاخص کافران و نقشه او برای سحر خواندن قران اشاره میکند.
🔺نهایتا در ایات 32-37 نیز با بیانی کلی و قاطع در حمایت از الهی بودن قران،پاسخ ادعای مطرح شده توسط فرد مذکور را بیان میکند.

ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا {11}مرا با آنكه [او را] تنها آفريدم واگذار
وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا {12}و دارايى بسيار به او بخشيدم
وَبَنِينَ شُهُودًا {13}و پسرانى آماده [به خدمت دادم]
وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا {14}و برايش [عيش خوش] آماده كردم
ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ {15}باز [هم] طمع دارد كه بيفزايم

كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا {16}ولى نه زيرا او دشمن آيات ما بود
سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا {17}به زودى او را به بالارفتن از گردنه [عذاب] وادار مى‏كنم
إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ {18}آرى [آن دشمن حق] انديشيد و سنجيد
فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ {19}كشته بادا چگونه [او] سنجيد
ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ {20}[آرى] كشته بادا چگونه [او] سنجيد

ثُمَّ نَظَرَ {21}آنگاه نظر انداخت
ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ {22}سپس رو ترش نمود و چهره در هم كشيد
ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ {23}آنگاه پشت گردانيد و تكبر ورزيد
فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ {24}و گفت اين [قرآن] جز سحرى كه [به برخى] آموخته‏اند نيست
إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ {25}اين غير از سخن بشر نيست
سَأُصْلِيهِ سَقَرَ {26}زودا كه او را به سقر در آورم
{وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ {27}و تو چه دانى كه آن سقر چيست
لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ {28}نه باقى مى‏گذارد و نه رها مى‏كند
لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ {29}پوستها را سياه مى‏گرداند

عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ {30}[و] بر آن [دوزخ] نوزده [نگهبان] است

{وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ
وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ {31}

و ما کارگزاران آتش را جز فرشتگان نگردانيديم و شماره آنها را جز آزمايشى براى كسانى كه كافر شده‏اند قرار نداديم تا آنان كه اهل كتابند يقين به هم رسانند و ايمان كسانى كه ايمان آورده ‏اند افزون گردد و آنان كه كتاب به ايشان داده شده و [نيز] مؤمنان به شك نيفتند و(نیز) تا كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و كافران بگويندخدا از اين وصف‏ كردن چه چيزى را اراده كرده است. اين گونه خدا هر كه را بخواهد بيراه مى‏گذارد و هر كه را بخواهدهدايت مى كندو[کیفیت و کمیت]سپاهيان پروردگارت را جز او نمى‏ داند}واين[آيات ما] جزتذكارى براى بشر نيست

✳️عصاره دسته آیات(11-31) ای پیامبرمخالفان عنودتوطئه گر و دروغپرداز علیه قران رابه من واگذارکه
که عذاب سختی در جهنم خواهند داشت.

كَلَّا وَالْقَمَرِ {32}نه چنين است [که قران سحر و سخن بشر است] سوگند به ماه
وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ {33}و سوگند به شامگاه چون پشت كند
وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ {34}و سوگند به بامداد چون آشكار شود
إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ {35}كه آيات [قرآن] از پديدههاى بزرگ است
نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ {36}بیم دهنده بشر است
لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ {37}هر كه از شما را كه بخواهد پيشى جويد يا بازايستد

:عصاره دسته آیات (32-37)سوگند که قرآن مایه تذکرو هشدار بشر است نه سحر و قول بشر.

:عصاره فراز آیات (8-37) قرآن مایه تذکر و هشدار بشر است نه سحر و قول بشر .ای پیامبر مخالفان عنود توطئه گر و دروغپرداز علیه قران را به من واگذار که عذاب سختی در جهنم خواهند داشت.
:نکات:

1)در این فراز به ماجرای یکی از سران مخالفین پیام های وحی (که دیدیم تاکنون تمرکزش بر باور به معاد و ترک دنیا پرستی بود)اشاره دارد. این فرد که دارای مال و اولاد و امکانات مادی فراوان هم بوده،فردی متفکر و برنامه ریز بوده است،بهترین روش مقابله با رسوال الله را سحر معرفی کردن قران و بشری بودن قران تشخیص داده است.

2)کلمات عنیدا و استکبر که برای نخستین بار بکار رفته شدت دشمنی و تکبر این فرد را نشان میدهد.
3)خداوند جهت تایید و تثبیت رسولش،میفرماید که به او توجه نکن .مجازات او را به من واگذار که عذابی بسیار دردآور در اخرت دارد.

4)در ایه 17 به واداشتن این افراد به صعود از گردنه اشاره شد. پیش از این در سوره بلد هم لزوم تحمل سختی عبور از عقبه در دنیا
تاکید شده بود و سزای کافران به این امر،اتش فراگیر عنوان شده بود.

5)از آیه 27 تا آیه 30 توضیحات بیشتری در خصوص سقر و ایه 31 (بجز "وماهی الا ذکری للبشر")توضیح بیشتری از علیها تسعه عشر است و میتوان آنها را آیات فرعی نسبت به ایات قبل و بعد بحساب اورد.
لذا ضمیر هی در انتهای ایه 31 و نیز ضمیر ها در آیه 35 (انها لاحدی الکبر)به "ایاتنا "در آیه 16 برمیگردد.یعنی این ایات ما که ان فرد نسبت به انها عنود و کافر است،چیزی جز مایه تذکر و هشدار انسانها نیست.

6)تاملی در قسم های آیات(32-35)

الف)یک رابطه بین قسم و جواب قسم این است که همانگونه که ماه و توالی شب و روز از ایات الهی هستند،ایات قرآن هم نه تنها نشانه الهی بلکه از بزرگترین نشانه ها هست.

ب)رابطه قسم ها با ایات قبل را میتوان این گونه توضیح داد:
ای پیامبر از پشت کردن این گونه افراد ناراحت نشو و صبر کن و امیدوار باش.همانگونه که وقتی شب به ماه پشت میکند ،صبح روشنایی از راه میرسد.به کار گیری کلمه "ادبر"برای فرد مذکور در ایات قبل(آیه 23) و نیز برای لیل (در آیه33) موید این تشابه میتواند باشد.

كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ {38}هر كسى در گرو دستاورد خويش گرفتار خواهد ماند

إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ {39}بجز ياران دست راست

فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءلُونَ {40}در ميان باغها از يكديگر مىپرسند

عَنِ الْمُجْرِمِينَ {41}درباره مجرمان

مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ {42}چه چيز شما را در آتش [سقر] درآورد

قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ {43}گويند از نمازگزاران نبوديم

وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ {44}و بينوايان را غذا نمىداديم

وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ {45}با هرزهدرايان در سخنان باطل فرو میرفتیم (با اهل باطل همراهی و همنشینی میکردیم)

وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ {46}و روز جزا را تکذیب میکردیم

حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ {47}تا اینکه (با مرگ و مشاهده عذاب) به یقین رسیدیم (که دیگر فایده ای ندارد)

فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ {48}از اين رو شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمی بخشد

:عصاره فراز آیات(38-48) تکذیب جزای اخروی که در دنیا مایه غفلت از خدا و هم نوعان است،در آخرت سرنوشت سخت جهنمی را بدنبال دارد

نکات:

1)خوض در قران به معنای فرورفتن و غرق شدن در سخنان یاوه و لغو و نیز تمسخر ایات قران و افکار حق است و در اکثر موارد با کلمه"لعب"بکاررفته است:
ازجمله در سوره های معارج و زخرف "فذرهم یخوضوا و یلعبوا"،طور و انعام :" فی خوض یلعبون"،توبه"نخوض و نلعب"
در سوره مدثر هم با توجه به سیاق ایات سوره که به مخالفت با ایات قران و وحی اشاره دارد، ایه 45 میتواند بر همراهی و همدلی این افراد با سخنان و افکار و رفتار سران کفر در تمسخر و سحر شمردن قران و تکذیب معاد دلالت داشته باشد.

2-چهار دلیل عمده جهنمی شدن افراد در این ایات نام برده شده که عبارتند:
ترک و نماز و عبادت با خدا،ترک اطعام مساکین و توجه به هم نوعان ، همراهی باسخنان لغو و باطل منکران معاد و مستهزئین قران،و تکذیب روز جزا

3-توجه به هم نوعان و اطعام مسکین به کرات در سوره های قبلی از جمله فجر و بلد تاکید شده بود.تاکید بر نماز و زکات و انفاق بطور توامان نیز در سوره اعلی و ماعون بیان شده بود.

4- سه رفتار نخست که به عنوان دلایل جهنمی شدن مطرح شده،همگی از نتایج و آثار عدم اعتقاد به جزای اخروی است. برعکس ان نیز میتوان نتیجه گرقت که باور و اعتقاد به معاد ،مانع انجام این رفتار ها میشود.یعنی هم عبادت و توجه به خدا را درپی دارد و هم توجه به همنوع و هم ترک مجالس و محافل یاوه گویی و تمسخر ایات الهی. پیشتر هم در سوره ماعون از مصلینی که به هم نوعان کمک نمی کنند بشدت نکوهش شده بود و انرا نشانه عدم باور به معاد و جزای اخروی دانسته بود.


فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ {49}چرا آنها از تذكر روى گردانند {49}
كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ {50}گويى گورخرانى رميدهاند {50}
فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ {51}كه از مقابل شيرى فرار كرده اند {51}

بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُؤْتَى صُحُفًا مُّنَشَّرَةً {52}بلكه هر كدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانهاى از سوى خدا براى او فرستاده شود {52}
كَلَّا بَل لَا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ {53}چنين نيست كه آنان مىگويند (و بهانه می اورند) بلكه آنها از آخرت نمىترسند {53}

عصاره فراز آیات 49-53 :کافران چون به اخرت باور ندارند و رفتارهای مجرمانه دارند،از قران و ایات انذار دهنده از سرنوشت جهنمی شان فرار میکنند.وبرای این تکذیب خود بهانه میاورند

نکات:
آیه 49 مشابه آیه "فمالهم لایومنون "در سوره انشقاق است.در آنجا هم از عدم ایمان وکرنش انها در برابر قران انتقاد شده بود.
"و اذا قرِء علیهم القران لایسجدون.بل الذین کفروا یکذبون"

كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ {54}چنين نيست كه آنها مىگويند آن( قرآن )يك تذكر و يادآورى است {54}
فَمَن شَاء ذَكَرَهُ {55}هر كس بخواهد از آن پند مىگيرد {55}
وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ {56}و هيچ كس پند نمىگيرد مگر اينكه خدا بخواهد او اهل تقوا و اهل آمرزش است {56}

عصاره فراز آیات 54-56:قران مایه تذکر است برای کسامی که بخواهند پند بگیرند.

نکته:
تذکره بودن قران به همراه عبارت"فمن شاء ذکره"تنها در سوره های عبس و مدثر بکار رفته است .در سوره عبس هم افراد دارای خشیت مستعد برای هدایت معرفی شدند و پیامبر را از صرف انرژی برای افراد مستغنی که خود را از هدایت بینیاز می بینند، بازداشت.هم چنین فعل"عبس"نیز تنها در همین دو سوره بکار رفته است.

عصاره فراز آیات 1-7:ای پیامبر با توجه به این توصیه ها مردم را انذار کن و صبور باش
عصاره فراز آیات 8-37: قرآن مایه تذکر و هشدار بشر است نه سحر و قول بشر .ای پیامبر مخالفان عنود توطئه گر و دروغپرداز علیه قران را به من واگذار که عذاب سختی در جهنم خواهند داشت.
عصاره فراز آیات 38-48: تکذیب جزای اخروی که در دنیا مایه غفلت از خدا و هم نوعان است،در آخرت سرنوشت سخت جهنمی را بدنبال دارد
عصاره فراز آیات 49-53 :کافران چون به اخرت باور ندارند و رفتارهای مجرمانه دارند،از قران و ایات انذار دهنده از سرنوشت جهنمی شان فرار میکنند.وبرای این تکذیب خود بهانه میاورند
عصاره فراز آیات 54-56:قران مایه تذکر است برای کسامی که بخواهند پند بگیرند.

درس سوره مدثر:قرآن برای تذکر و هشدار انسان هاست.منکرین روزجزا و قران،عذاب سخت اخروی دارند.ای پیامبر انها را به خدا واگذار و باصبوری مردم را انذار کن.

آقاي سيدكاظم فرهنگ

ویرایش بوسیله کاربر 1397/06/04 01:32:32 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

به ناز Offline
#8 ارسال شده : 1397/06/04 09:37:02 ق.ظ
به ناز

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, students, Moderator
تاریخ عضویت: 1396/05/22
ارسالها: 267

تشکرها: 1 بار
يَـأَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ (1)
به نام خداى رحمت گر بر آفريدگان، رحمت گر بر ويژگان
اى خموش در خود فرورفته (و) خويشتن را پوشيده، (1)
آيه1 )مدثر و مزمل همپاى يكديگرند، مزملش به قيام ليل امر مى كند، و مدثرش به قيام نهار كه هر دو قيام آنحضرت را در بر دارند، و اينكه گفته مى شود حضرتش سه سال نخست را در تقيه بود با امر نخستين به قيام منافات دارد.
آثار لباس استراحت و زمال هم لباس راحتى است كه هر دو با قيام چه در شب و چه در روز منافى است، و در جمع اين رسالت با لباس استراحت سازش ندارد، كه در شب هم قيام است تا چه رسد به روز، گرچه قيام شب نوعاً براى خودسازى است، و قيام روز براى ساختن ديگران كه "ان لك فى النهار سبحاً طويلا".
وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ (3)
و پروردگارت را (نزد ديگران كه كوچكش داشته اند) بزرگ گردان.(3)
آيه 3 ) سپس برزگداشت پروردگار تو است، در برابر كسانيكه او را كوچك داشته برايش شريكانى گرفته اند (17:111) كه او خود بزرگ است و نيازى به بزرگ كردن ندارد (13:9) آرى مأموريت رسالت بزرگداشت آن بزرگ است در برابر كسانى كه او را همواره كوچك داشته اند، در ذاتش، در صفاتش، در پرستشش و در هر جهت از جهات الوهيت و ربوبيتش، و حال آنكه از ازل بزرگ بوده است (4:34).
وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ -4)
و لباس هايت (چه درونيش و چه برونيش) را پاك بدار. (4)
آيه 4 ) سپس تطهير لباسهاى حضرتش، و لباس در كل پوشش انسان است، چه مماس درونى كه لباس روح است (7:36) و چه مماس برونى كه شامل كل طهارتهاى اين لباسهاست كه پاك و حلال و بيرون از اسراف و تبذير است، و چه لباساى منفصل كه همسر زن يا مرد است كه هر دو نسبت به يكديگر لباس اند (2:187) و چه لباس عمومى تر كه كل مؤمنان لباسهاى و پوششهاى يكديگرند.
وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ (5)
و از (هرگونه) پليدى دور شو. (5)
آيه 5 ) و بالاخره دورى از هر گونه پليدى برونى و درونى ـ در كل ـ مورد امر ربانى است، و در جمع در اين مختصر آغازين تمامى رسالتهاى ربانى جمع است كه نقشى از سلب و ايجاب كلمه اخلاص "لا اله الا الله" است، و در آخر منت ننهادن (6) و صبر كردن جريانى است پايانى، كه اين رسالت خود صدقه اى بزرگ است كه نبايد با منت نهادن ناچيز گردد

از تفسیر فرقان

ویرایش بوسیله کاربر 1402/03/21 01:13:51 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

Azam.pormaye Offline
#9 ارسال شده : 1397/08/22 08:05:57 ق.ظ
Azam.pormaye

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1394/12/17
ارسالها: 651
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 7 بار
31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿

◀️ در ارشاد و انذار چند نکته اثر گذار است:
پاکی ظاهری: «وَ ثِیٰابَکَ فَطَهِّرْ»، پاکی معنوی: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»، اخلاص در عمل: «وَ لاٰ تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ» صبر و پشتکار: «وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ»


◀️ شرط نجات مردم آن است که رهبران دینی حرکت کنند و انزوا و استراحت را کنار بگذارند. «قُمْ فَأَنْذِرْ»

◀️ انسان در معرض انواع خطرها قرار دارد و کار انبیا هشدار به بشر در مورد انواع خطرهای دنیوی و اخروی است. «فَأَنْذِرْ»

◀️ برای انجام مأموریّت‌های الهی، با تمام وجود به پا خیزید. «قُمْ فَأَنْذِرْ»

◀️ خداوند را، هم در دل و جان بزرگ بدانید و هم با زبان بزرگ بدارید. «رَبَّکَ فَکَبِّرْ»

◀️ کسی که خدا را بزرگ دانست، دشمن و حیله‌ها و نیش‌ها و آزارهای او را کوچک می‌بیند. «وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ»

◀️ بزرگی، مخصوص خداوند است نه دیگران. (کلمه «رَبَّکَ» قبل از «فَکَبِّرْ» آمده است و حصر را می‌رساند. )

◀️ شرط نفوذ کلام رهبر آسمانی آن است که دامنش از هرگونه آلودگی پاک باشد. «وَ ثِیٰابَکَ فَطَهِّرْ»

◀️ نه فقط پاکی بدن، بلکه نظافت و پاکیزگی لباس نیز مورد توجه اسلام است. «وَ ثِیٰابَکَ فَطَهِّرْ»

◀️ رهبر جامعه اسلامی باید از هر نوع پلیدی دوری کند تا بتواند الگو و اسوه ای برای همه باشد. «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»

◀️ خودسازی مقدم بر جامعه سازی است. کسی که می‌خواهد جامعه را از آلودگی پاک کند، باید خودش از هر آلودگی پاک باشد. «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»

◀️ دوری گزیدن از منّت و زیاده شماری، یکی از شرایط موفقیّت رهبران و مبلّغان است. قُمْ فَأَنْذِرْ... وَ لاٰ تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ

◀️ پایداری و صبری ارزش دارد که برای خدا باشد وگرنه یکدندگی و لجاجت است. «وَ لِرَبِّکَ فاصبر"

◀️ پشتکار وسیله رشد انسان است. «وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ»

◀️ گرچه در برابر معصیت، مصیبت و اطاعت، صبر لازم است امّا هدایت مردم نیاز به صبر ویژه دارد. قُمْ فَأَنْذِرْ... وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ

◀️ مقاومت رهبر جامعه اسلامی باید جامع باشد. صبر در برابر تهمت ها، آزارها، تکذیب‌ها و صبر و پایداری در تبلیغ و انذار و عبادت. قُمْ... فَاصْبِرْ

◀️ اگر امروز اموال و فرزندان در اطراف ما هستند، گرفتار غرور نشویم و فراموش نکنیم که روزی، تنها آمده ایم و تنها می‌رویم. «خَلَقْتُ وَحِیداً»

◀️ دارایی بشر به اراده و مشیّت خداوند وابسته است، نعمت‌های داده شده را در اثر علم و هنر خود ندانید. جَعَلْتُ... مَهَّدْتُ

◀️ انسان دور از خدا، اهل طمع و افزون خواهی است. «یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ»

◀️ وقتی عناد و لجاجت در انسان مستقر شود، آیات الهی را تکذیب می‌کند. «کٰانَ لِآیٰاتِنٰا عَنِیداً»

◀️عناد و لجاجت، سبب زوال نعمت می‌شود. «یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ کَلاّٰ إِنَّهُ کٰانَ لِآیٰاتِنٰا عَنِیداً»

◀️ عناد، سبب عذاب طاقت فرساست. «عَنِیداً سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً»

◀️ رفاه و کامیابی غافلانه در دنیا، سختی‌های شدید قیامت را در پی دارد. (آری هر سرازیری، گردنه ای را به دنبال دارد) جَعَلْتُ لَهُ مٰالاً مَمْدُوداً... سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً

◀️ هر فکری ارزش ندارد و هر متفکری ارزشمند نیست. «إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ»

◀️ لعن و نفرین بر دشمن، نه تنها جایز، بلکه لازم است. «فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ»

◀️ به کسانی که با فکر و طرح خود ضربه فرهنگی می‌زنند و به رهبران فاسد، باید همواره نفرین کرد. «فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ»

◀️ فکر بد مقدمه ای برای تصمیم خطرناک و نادرست است. (در آیه شریفه به جای«فقتل کیف فکر»، دو مرتبه فرمود: «فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ»)

◀️ لحظه ای فکر کردن می‌تواند مقدمه کار خیر یا کار شر برای مدت های طولانی شود. کلمه «فَکَّرَ» یکبار و کلمه «قَدَّرَ» سه بار تکرار شده است.

◀️ داشتن توقّعات نابجا از خداوند (نظیر درخواست نامه از خداوند)، نشانه حماقت است. کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ... یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ...

◀️ کفّار مغرورند و انتظار دارند که برای هدایت هریک از آنان به راه حق، دعوت نامه ای خاص فرستاده شود. «بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتیٰ صُحُفاً مُنَشَّرَةً»

◀️ به توقّعات نابجا قاطعانه پاسخ منفی دهید. (خدا با فرستادن برهان و معجزه اتمام حجّت کرده است و نیازی به فرستادن نامه خصوصی نیست. ) «کَلاّٰ»

◀️ درخواست‌های نابجای کفّار برای ایمان آوردن، بهانه ای بیش نیست. یُرِیدُ... کَلاّٰ

◀️ بی پروایی نسبت به قیامت سبب انکار نبوّت است. عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ... بَلْ لاٰ یَخٰافُونَ الْآخِرَةَ

◀️ انسان در انتخاب عقیده و اندیشه، مختار و دارای اراده است. «فَمَنْ شٰاءَ»

◀️ قرآن بستر مناسبی برای هدایت بشر است، لکن هدایت شدن و بهره بردن از این بستر، مشروط به خواست خود انسان است. «فَمَنْ شٰاءَ ذَکَرَهُ»

◀️ گرچه انسان دارای اختیار است: «فَمَنْ شٰاءَ ذَکَرَهُ» امّا خواست او به تنهایی کافی نیست و تا خدا نخواهد چیزی واقع نمی شود. «وَ مٰا یَذْکُرُونَ إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اللّٰهُ
»

◀️ پند گرفتن از تذکّرات الهی جز با توفیق الهی میسر نمی شود. «وَ مٰا یَذْکُرُونَ إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اللّٰهُ»

◀️ کفّار لجوج و سرسخت به هیچ قیمتی ایمان نمی آورند، جز آن که خداوند بخواهد و آنان را مجبور کند (که خداوند هم چنین نمی کند). «وَ مٰا یَذْکُرُونَ إِلاّٰ أَنْ یَشٰاءَ اللّٰهُ»

◀️ تنها خداوند، سزاوار آن است که از او پروا کنیم و اگر خلافی انجام دادیم، فقط اوست که می‌تواند ما را عفو کند و ببخشد. «هُوَ أَهْلُ التَّقْویٰ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ»

از تفسیر نور

Azam.pormaye Offline
#10 ارسال شده : 1397/09/03 07:13:08 ق.ظ
Azam.pormaye

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1394/12/17
ارسالها: 651
Iran (Islamic Republic Of)

تشکرها: 7 بار
31 تشکر دریافتی در 31 ارسال

◀️ قرآن، حتّی در نظر کافران، کلامی پر جاذبه و سحرآمیز است. «إِنْ هٰذٰا إِلاّٰ سِحْرٌ یُؤْثَرُ»


◀️ معاد جسمانی است. «لَوّٰاحَةٌ لِلْبَشَرِ»

◀️ وقتی یک فرشته می‌تواند جان همه مردم را بگیرد و وقتی دو فرشته می‌توانند شهر لوط را زیر و رو و همه اهل آن را هلاک کنند، نوزده فرشته می‌توانند مسئول عذاب همه مجرمان باشند. «عَلَیْهٰا تِسْعَةَ عَشَرَ»

◀️ مأموران دوزخ، فرشتگان هستند. «مٰا جَعَلْنٰا أَصْحٰابَ النّٰارِ إِلاّٰ مَلاٰئِکَةً»

◀️ کسی می‌تواند مجری قوانین و دستورات الهی باشد که خودش آلوده نباشد و به آنچه دیگران از آن نهی شده اند، مبتلا نباشد. «وَ مٰا جَعَلْنٰا أَصْحٰابَ النّٰارِ إِلاّٰ مَلاٰئِکَةً»

◀️ ذکر تعداد نگهبانان دوزخ، برای آزمایش کفّار است. «إِلاّٰ فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا»

◀️ گاهی یک مطلب ساده، افرادی را هدایت و گروهی را گمراه می‌کند. «مٰا ذٰا أَرٰادَ اللّٰهُ بِهٰذٰا مَثَلاً کَذٰلِکَ یُضِلُّ اللّٰهُ مَنْ یَشٰاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشٰاءُ»

◀️ خداوند در قرآن به تمام بخش‌های زمان یک بار سوگند یاد کرده است ولی به هنگام سحر سه بار سوگند یاد می‌کند. «وَ الْفَجْرِ» ، «وَ الصُّبْحِ» ، «وَ الضُّحیٰ» ، «وَ الْعَصْرِ» هر کدام یک بار آمده، امّا آنگاه که شب پایان می‌پذیرد و سحر می‌شود، با سه تعبیر آمده است: «وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ» «وَ اللَّیْلِ إِذٰا یَسْرِ» «وَ اللَّیْلِ إِذٰا عَسْعَسَ»

◀️ آفریده‌های خداوند در طبیعت از چنان اهمیّتی برخوردارند که قابل سوگند هستند. وَ الْقَمَرِ، وَ اللَّیْلِ... وَ الصُّبْحِ

◀️ هشدارهای پیامبر اسلام برای همه بشر است. «نَذِیراً لِلْبَشَرِ»

◀️ انسان دارای اختیار و اراده است. «لِمَنْ شٰاءَ»

◀️ انسان دیندار از دیگران جلوتر است و فرد بی دین عقب مانده است. «لِمَنْ شٰاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ»

◀️ در قیامت، گفتگوهای تلخ و شیرین، سلام یا نفرین، سؤال و توبیخ، انداختن گناه و جرم به گردن دیگران و لعنت به یکدیگر بسیار است و گفتگوی مؤمنان با مؤمنان، مجرمان با مجرمان، مجرمان با مؤمنان، و مؤمنان با مجرمان و نیز فرشتگان با مؤمنان و مجرمان در قرآن آمده است.

◀️رفتار انسان، سازنده شخصیت اوست. «کُلُّ نَفْسٍ بِمٰا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ»

◀️ نجات انسان در قیامت و رهایی او از عذاب الهی، در گرو پاسخگویی به سؤالات در دادگاه عدل خداوند است. «کُلُّ نَفْسٍ بِمٰا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ»

◀️ کسی با یک بار گناه به دوزخ نمی رود اصرار و مداومت به گناه و فساد، سبب رفتن به دوزخ است. (عبارت «لَمْ نَکُ» و «کُنّٰا» نشانه استمرار فعل است. )

◀️ اطعام مسکین لازم است، اگرچه مسلمان نباشد. «لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ

◀️ گذراندن عمر به بطالت، جرمی نابخشودنی است. «کُنّٰا نَخُوضُ مَعَ الْخٰائِضِینَ»

◀️ یکی از عوامل دوزخی شدن، همرنگ شدن با جماعت فاسد است. «کُنّٰا نَخُوضُ مَعَ الْخٰائِضِینَ»

◀️ دوست و همنشین بد، زمینه ساز دوزخی شدن است. «کُنّٰا نَخُوضُ مَعَ الْخٰائِضِینَ»

◀️ مرگ، فنا نیست، بلکه آزاد شدن از اسارت دنیای مادی و دیدن حقایق ماورایی است. «کُنّٰا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتّٰی أَتٰانَا الْیَقِینُ»

◀️ تساهل در نماز و انفاق و اطعام نیازمندان و هدر دادن عمر، سبب محروم شدن از شفاعت در قیامت می‌شود. فَمٰا تَنْفَعُهُمْ شَفٰاعَةُ الشّٰافِعِینَ...

◀️ خداوند در قیامت به افرادی اجازه می‌دهد تا برای دیگران شفاعت کنند ولی بسیاری از مردم، شرائط دریافت شفاعت را ندارد. «فَمٰا تَنْفَعُهُمْ شَفٰاعَةُ الشّٰافِعِینَ»

◀️ در قیامت، شفاعت کنندگان متعدّدند: انبیا، اوصیا، شهدا، قرآن و... «الشّٰافِعِینَ»

از تفسیر نور

ویرایش بوسیله کاربر 1397/09/03 08:44:49 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

سمیرا گودرزی Offline
#11 ارسال شده : 1400/04/29 05:18:55 ق.ظ
سمیرا گودرزی

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, member
تاریخ عضویت: 1399/06/17
ارسالها: 113
Iran (Islamic Republic Of)
مکان: تهران

فهم سوره مدثر: نكات تفسيري سوره مدثر از تفسير بازرگان


پیشگفتار سوره مدثر (74)

در اين سوره سه كلمة «انذار»، «ذكر» و «بشر» مثلثي را تشكيل مي‌دهند كه مطالب سوره بر محور مشترك آنها مي‌گردد. «انذار» كه هشدار دادن و آگاه ساختن از خطري در كمين است، به عنوان اولين و اصلي‌ترين پيام رسالت «يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنذِرْ»، و نخستين نقش قرآن نشان داده شده است «نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ». آنچه خداوند از طريق وحي بر پيامبر نازل كرده «تذكره» نام دارد و كلمه «ذكر» كه مقابل «نسيان» است نوعي «خودآگاهي» و يادآوري فطرت پاك نخستين مي‌باشد.

تكرار سه بار كلمه «ذكر» در آخرين آيات اين سوره و طرح مشيّت انسان «فَمَن شَاء»، آزادي و اختيار بنده را در پذيرش اين «ذكر» يا هشدار ناپذيري از «انذار»ي كه در متن سوره به آن اشاره شده نشان مي‌دهد.

و اما سومين رأس مثلثي كه به آن اشاره شد «بشر» مي‌باشد. كلمة بشر در اين سوره، عليرغم كوتاهي آن، چهار بار تكرار شده كه در هيچ سوره‌اي چنين رقمي مشاهده نمي‌شود، مطلب مهمي كه از اين تكرار و تأكيد استنباط مي‌گردد رسالت جهاني پيامبر و شمول انذار و تذكرات قرآن به تمامي ابناء «بشر» مي‌باشد. جالب اين كه اين حقيقت در نخستين سالهاي بعثت، در شرايطي در مكه بيان شده است كه پيامبر و يارانش در نهايت محدوديت و فشار قرار داشتند، با اين حال در اين آيات تأكيد مي‌شود: «...وَمَا هِيَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْبَشَر» [آيه 31]، «نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ» [آيه 36].


┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

مدثر:5
وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ
و از پليدي5 [=آثار و عواقب اعمال سوء] دوري كن.6

______
5 - كلمه «رجْز» [به صورت معرفه و نكره] ده بار در قرآن تكرار شده كه از بررسي اين موارد مي‌توان گفت رجز بازتاب منفي اعمال فردي و جمعي انسان است كه به صورت پريشان حالي، اضطراب و نابساماني ظاهر مي‌گردد. همچون رجزي كه به صورت انواع نابساماني‌ها براي قوم فرعون به دليل ظلم و ستم بر بني‌اسرائيل و مقابله با رسالت موسي پديد آمده بود [اعراف 134 (7:134) و 135]، دو بار ديگر در قرآن رجز را عاقبت ظلم شمرده است [بقره 59 (2:59) و اعراف 162 (7:162) ].

6 - « هَجْر» و هِجران، دور شدن از كسي، چيزي، مكاني يا صفتي است. از 31 مرتبه‌اي كه مشتقات اين كلمه در قرآن تكرار شده، 23 مورد آن ناظر به مهاجرت مكاني از دار كفر به دار ايمان [عمدتاً مكه به مدينه] مي‌باشد. پس از آن، دور شدن از اشخاص به دليل عقيده يا رفتار ناپسند [نساء 34 (4:34) ، مزمل 10 (39:10) و مريم 46 (19:46) ]، دور شدن مسلمانان از قرآن [فرقان 30 (25:30) ]، مهاجرت قلبي به سوي خدا [عنكبوت 26 (29:26) ] و پريشان‌گويي ناشي از دوري از حق [مؤمنون 67 (23:67) ] قرار دارد. آية 5 سوره مدثر تنها موردي است كه دوري از پليدي و پريشان حالي ناشي از آن مطرح شده است. به گفتة شادروان شريعتي:
«اين مهاجرت انسان است از خودش، هجرتي است دروني از آنچه هست به سوي آنچه بايد باشد. مهاجر كسي است كه از زشتي‌ها و بديها، از «خويشتن موجود» به «خويشتن مطلوب» هجرت مي‌كند، پيغمبر زيادت علم، زيادت عمل و زيادت حيرت را هميشه مي‌طلبد، مي‌خواهد از آن درجه‌اي كه هست بالاتر رود، درجه‌اي كه انسان بايد بشود، در حدّ مطلق، در جوار ‌خداست... هجرت از پليدي چيست؟ پليدي همان حالتي است كه داريم، هركس در هر حالتي هست، به نسبت بي‌نهايت، حالت ركود و سقوط است. در هيچ درجه‌اي مايست و همواره از بيرون و درون در هجرت باش. وقتي كه قرآن مي‌گويد: يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ، اين «دثار» چه چيزي است كه پيامبر اسلام را در خود پيچيده است؟ ...آيا اين واقعاً همان گليم و همان لباسي است كه به خود پيچيده؟ آيا مقصود همه اين بندهاي طبيعت و ارث گذشته، اساطيرالاولين و محيط اجتماعي، محيط خانوادگي، محيط تربيتي و هرچه روح را در خود مي‌پيچد و رهايي و استقلال و آزادي و حركت را در انسان مي‌كشد، نيست؟ ... آيا واقعاً در چنين خطاب‌هاي عظيمي كه بشريت مطرح است، كه رسالت عوض كردن تاريخ مطرح است، يك مرتبه خدا مي‌گويد لباست را پاك كن، يا لااقل تنها اين معني را دارد!؟»



┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

مدثر:11
ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا
مرا و كسي را كه خود به تنهايي [بدون مشاركت ديگران] آفريدم به حال خود وا گذار11 [=خود را مسئول و مشغول او مدار].

______
11 - «ذَرْ» فعل امر از «وَذَرَ»، ترك كردن كسي، رها كردن او به حال خود، سپردنش به مشيّت خدا و نداشتن برخورد حذفي با مخالفين است.
كيست آن كه خداوند اين چنين بر حق آفريدگاري انحصاري خود بر او تأكيد مي‌كند و تا 15 آيه بعد شرح نعماتي را كه بر او ارزاني داشته و ناسپاسي‌هايش را برمي‌شمارد؟ قرآن به عمد هيچ نامي از او به ميان نياورده تا پيام عمومي اين تجربه عبرت‌آموز در سطح يك ماجراي شخصي تنزّل نكند! اما كتاب‌هاي سيره و تفسير به عادت و عنايت بشري به شرح و تفصيل داستان پرداخته و با معرفي پيرمردي تجربه ديده و ثروت اندوخته به نام «وليدبن مغيره»، كه اهل شعر و ادب و صاحب نظر در اين فن بوده است، جزئيات جريان مراجعه اشراف قريش به او براي كارشناسي و اظهار نظر تخصصي دربارة آيات قرآن را با ذكر الفاظ رد و بدل شده و نظر كارشناسي او گزارش كرده‌اند!
از اوصافي كه تا آيه 30 [19 آيه بعد] دربارة آن شخص ذكر شده است سه محور را مي‌توان استخراج كرد: 1- مال و ثروت فراوان، 2- فرزندان كمر بسته و حاضر به خدمت [قدرت فراوان]، 3- آسايش و راحتي خيال. اما او كه همچنان در طمع‌ورزي خود افزون‌طلبي مي‌كرد، نه تنها شكر نعمت نگذاشت و به حق گرايش نيافت، بلكه در انكار آيات به دشمني و طغيان پرداخت. در آيات 18 تا 25 سير كارشناسي و ارزيابي او نسبت به آيات قرآن را با چهار تكرار «ثُمَّ»، كه دلالت بر سنجش با تأمل و تأني و تفكر مي‌كند، گزارش مي‌دهد.
مهمترين پيام اين ماجرا ظاهرا در همين نكته است كه انكار حقيقت الزاماً از جهل و بي‌خبري يا فقر و پريشان حالي ناشي نمي‌شود؛ چه بسا سخن شناس‌ترين و عالم‌ترين اشخاص نسبت به كلام، آن هم كسي كه برخوردارترين مردم از نعمات خداست، دانسته و سنجيده به انكار و ابطال رسالت بپردازد و حفظ مقام و موقعيت اجتماعي، وابستگي‌هاي طبقاتي و تكبّر و تفرعن مانع از تسليم او به حق شود و اين درس بزرگي بود براي پيامبر و مؤمنين كه كفرورزي و دين‌ستيزي. بيش از آن كه جنبة نظري و عقلي داشته باشد، ناشي از نفسانيات و عوامل اقتصادي و سياسي است.

┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄

مدثر:41
عَنِ الْمُجْرِمِينَ
از مجرمين 40 [=بريدگان از خدا و خلق و مسئوليت‌هاي خود] كه،

______________
40 - تقابل جُرم با شفاعت [در آيات 40 تا 48] را در آيات 90 (26:90) و 100 سوره شعراء (26:100) به روشني مي‌توان ديد؛ معناي ريشه‌اي جُرم، جدا شدن و قطع رابطه کردن، و معناي ريشه‌اي شفاعت، پيوستن و منضم شدن به كسي، چيزي يا كاري است. کساني که در دنيا هيچگونه ارتباطي ايماني، عاطفي و عقلي با خدا، خلق او، وجدان خويش و مسئوليت در برابر سعادت ابدي و آخرت نداشتند، با چيزي در زندگي پيوند نخورده بودند که در روز جزا در پناه شفاعت [اتصال و انضمام] با آن باشند.
در پاسخ به سؤال «مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ» [آية 42]، مجرمين به چهار نوع قطع ارتباط اشاره مي‌كنند: 1- با خدا [ترك صلات]، 2- با خلق خدا [بي توجهي به گرسنگان]، 3- با وظايف و مسئوليت‌هاي اجتماعي [غرق شدن در هوس‌هاي فردي به همراه غافلان- بريدن پيوند با مكان]، 4- با سرنوشت ابدي و بازتاب نهايي اعمال در آخرت [بريدن پيوند با زمان].
در هر چهار مورد، افعال: كُنَّا و نَكُ كه دلالت بر استمرار عمل و تكوين تدريجي شخصيت جرم‌پيشه در قطع ارتباط با همة پيوندهاي رشد دهنده و سعادت‌بخش مي‌كند، به كار رفته است. تأكيد «حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ» در آخرين آيه اين بند [آية 47] نشان مي‌دهد آنها تا دم مرگ فرصت‌سوزي كردند و همة استعدادهاي خود را سوخته و سالك سقر شدند.


مدثر:43
قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ
گويند ما از روي آورندگان به خدا [=نمازگزاران] نبوديم.42

______________
42 - واژه «صلّي» که از نظر معنايي مقابل «تولّي» [پشت کردن و رو گرداندن] است، نمايانگر روي آوردنِ توأم با توجه محبت‌آميز است. همان‌طور كه صلوات خدا و فرشتگانش بر رسول، رحمت ويژه بر آن بندة پاك است. نگاه كنيد به آيات 31 (75:31) و 32 سوره قيامه: «فَلا صَدَّقَ وَلا صَلَّي وَلَكِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّي».
مدثر:45
وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ
و همواره با فرو رفتگان [در غفلت و خوشي] فرو مي‌رفتيم.44

______________
44 - معناي كلمه «خوض»، كه مشتقات مختلف آن 12 بار در قرآن تكرار شده، نوعي «فرو رفتن و غرق شدن» در كاري باطل است كه سرگرم شدن به آن، آدمي را به غفلت از امور مهم و وظائف اصلي خود مي‌كشاند. اين واژه 5 بار در قرآن با فعل «يلعبون» [به بازي مشغول شدن] آمده است. درضمن گفته مي‌شود خوض در آيات خدا، غيبت، قمار، مواد مخدر و شرابخواري را نيز شامل مي‌شود [والله اعلم].

مدثر:46
وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ
و همواره روز جزا [يا قيامت] را تكذيب مي‌كرديم.45

______________
45 - معناي اصلي دين، جزا و كيفر نيك و بد اعمال است كه دلالت بر نظام كنش و واكنش و بازتاب عمل در سرنوشت دنيوي و اخروي انسان مي‌كند. اگر به آيين و باورهاي معنوي جوامع نيز «دين» گفته مي‌شود، به دليل معيار و ملاك بودن ارزش‌هاي پذيرفته شده براي داوري ميان مردمان و ترفيع يا تنزل درجه و منزلت آنان است. قرآن نيز قانون اساسي حاكم بر كشور را «دِينِ الْمَلِكِ» ناميده [يوسف 76 (12:76) ] كه حاكمان بر اساس آن ميان مردم حكم مي‌كنند. نظام آموزشي مدارس و دانشگاهها نيز كه بر اساس آن ارزيابي علمي دانشجويان و نمرات آنان تعيين مي‌گردد مثال ديگري براي فهم معناي دين است. در زبان انگليسي عنوان «Dean» به كسي كه در كالج يا دانشگاه مسئوليتِ بخشي از آموزش يا نظارت بر رفتار دانشجويان را برعهده دارد گفته مي‌شود. همچنين به كشيش مافوق در كليساي كاتوليك و امثالهم.
اما منظور از تكذيب دين، انكار نظري و زباني ضرورت وجود ضابطه و معيار براي داوري ميان انسانها و تشويق يا تنبيه و جزاي جرم آنان نيست، بلكه بي‌اعتنايي عملي به ارزش‌ها و نديده گرفتن عواقب و آثار آن‌ها در آيندة آخرت است.

مدثر:48
فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ
پس [با چنين سوابقي] شفاعتِ شفاعت‌كنندگان سودي به آنها نمي‌رساند.47

__________
47 - مشرکين معاصر نزول قرآن که نه اعتقادي به آخرت داشتند و نه به نبوّت و امامت، در حوادث ناگوار براي دفع ضرر و جلب منفعت به بُت‌ها، که آنها را نماد فرشتگان، و فرشتگان را نيز دختران خدا مي‌پنداشتند! پناهنده شده و آنها را براي برآورده شدن حاجات به دعا و نياز «مي‌خواندند» و مي‌گفتند اينها شفيعان ما نزد خدا هستند [هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللهِ- يونس 18 (10:18) ]. چنين باور شرك‌آميزي خلاف اصل رهين بودن هر انساني به مكتسبات خويش و نوعي تنبلي و طفيلي‌گري ذهني و كم اهميت دادن به نقش خود مي‌باشد.
بحث شفاعت در قرآن در چنين زمينه‌اي مطرح شده است. معناي شفع، پيوند خوردن و ياري رساندن است، فرشتگان که نيروهاي عالم و کارگزاران جهان‌اند، تنها از نقشي که خدا براي آنها تعيين کرده است پيروي مي‌کنند و تنها به کساني که مورد رضايت خدا باشند ياري مي‌رسانند. اين است معناي شفاعت به «اذن» الله


مدثر:56
وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ
و شما متذكّر نمي‌شويد، مگر آن كه خدا خواسته باشد، [زيرا كه] او اهل تقوي51 و اهل آمرزش است.

______
51 - کلمة «اَهْلِ» در قرآن 54 بار و با ضمير [اَهلَهُ، اَهْلِهِم، اَهْلِکُم و...] 83 بار [جمعاً 137] تکرار شده است. در تمامي 54 باري که کلمه «اهل» [بدون ضمير] آمده است، نوعي اهليت، همفکري، همزيستي و همبستگي ديده مي‌شود، مثل: اهل کتاب [31 بار]، اهل القُري [8 بار]، اهل مدينه [3 بار]، اهل بيت [3 بار]، اهل مَدْين [2 بار]، اهل الذّکر [2 بار]، اهل يثرب، اهل النّار، اَهْلِ التَّقْوي و اَهْلِ الْمَغْفِرَه.
درست است که اعضاي خانواده نيز، به دليل پيوند خوني يا سببي و زير يک سقف زيستن، اهل بيت محسوب مي‌شوند، ولي اين اهليتي بيروني است، نه الزاماً دروني و ايماني. آخرين آيه سورة مدثر تنها آيه قرآن است كه وصف اهليت دربارة خدا به كار رفته است. «أَهْلُ التَّقْوَي» بودن خدا را بايد با توجه به ريشة تقوي، وَقَيَ [وِقايِه، وِقاء]، حفظ و نگهداري كسي يا چيزي از شرّ و آسيب دانست. همچنان كه از خدا مي‌خواهيم ما را از عذاب حفظ نمايد. «...فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّار» [آل‌عمران 16 (3:16) ]. ختم شدن سوره با كلمه «الْمَغْفِرَه» بسي اميدوار كننده و نيروبخش است. دعاي قنوت اعياد فطر و قربان نيز الهام گرفته از آخرين آيه همين سوره است: «اَللّهُمَّ اَهْلَ الْكِبْرِياءِ وَالْعَظَمَهِ، وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ، وَاَهْلَ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَهِ، وَاَهْلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَه».


┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
📚تفسیر آقاے بازرگان

ویرایش بوسیله کاربر 1402/03/23 08:08:02 ق.ظ  | دلیل ویرایش: ویرایش متن

ali Offline
#12 ارسال شده : 1402/03/20 08:34:03 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,975

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

ترجمه ، تدبر و فهم سوره مدثر: نكات مهم تفسيري از تفسير تسنيم


دثار» غیر از شعار است؛ «شِعار» آن لباس و جامه‌ای است که با بدن ارتباط دارد، لباس زیر است، آن را می‌گویند «شِعار». آنچه روی این است، برای گرم شدن و امثال آن، می‌گویند «دثار». آن یک جامه و پیراهنی حضرت در بر داشت که «شِعار» ایشان بود، منطقه حجاز منطقه سردسیری که نیست پارچه‌ای را روی خودشان می‌گذاشتند که استراحت کنند، فوراً آیه نازل شد که ﴿یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ٭ قُمْ فَأَنْذِرْ﴾

همه اینها ریشه‌اش از بیانات ذات أقدس الهی به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است تا حضرت می‌رفت یک مقدار بخوابد: ﴿یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ ٭ قُمِ﴾، ﴿یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ٭ قُمْ فَأَنْذِرْ﴾، این آیات همان طلیعه خواب نازل شده است، نه اینکه روز نازل بشود، بگوید شما در شب، نماز شب خود را فراموش نکن!

﴿قُمْ فَأَنْذِرْ﴾، یا ﴿قُمِ اللَّیْلَ﴾ و اینها ایستادگی است، منظور ایستادن که نیست. آن حالت ایستادگی بهترین حالت برای دفاع است«

﴿وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ﴾؛ از هر چه پلیدی است، باید هجرت کنی. حالا هجرت از مکه و مدینه و اینها مهم نیست، هجرت مکان و زمان مهم نیست. دوری جستن از باطل و از کذب و از هر چه خلاف است، از هر چه غیر خداست، «استغفر الله»،


﴿وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ﴾. این «الف و لام» آن هم «الف و لام» جنس است. هر چه که غیر خداست، اگر باطل است، اگر کذب است، اگر زور است، اگر معصیت است، ، از همه ناپاکی‌ها هجرت کن! این قول ثقیل را می‌خواهی تحمل کنی،


بعد هم فرمود: ﴿وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ﴾؛ مبادا بگویید اینها کار سنگینی است و منّت بگذاری و بگو من کار سنگینی کردم. نه!

مسئولیت خیلی مهم است، سمَتی هم که ما به شما دادیم، خیلی مهم است. اینها قابل اجرا هست، پشتوانه تو هم من هستم. هر جایی که لازم باشد، نیروهای امدادی من آنجا حاضر هستند، مبادا یک وقت منّت بگذاری و کثیر بشماری،


﴿وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ﴾؛
این صبر و بردباری را، هم در آن تحمل قول ثقیل، هم در اجرای این قول ثقیل صابر باشد، مستقیم باش! اما غرض این است که این ﴿یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ﴾ها حبیبانه است، ﴿یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ﴾ حبیبانه است. تا اینکه حضرت رفت که بخوابد، فوراً او را بیدار می‌کرد، حضرت هم همین کار را می‌کرد
این‌طور نماز خواندن، یعنی در سنگر بودن، یعنی همیشه مواظب بودن.
اگر ﴿وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ﴾ است، این صبر، مثل صلات است. آن وقت صبری که «لله» است و «بالله» است و «فی سبیل الله» است، این کار صلات را انجام می‌دهد. آن وقت خدا می‌فرماید: ﴿وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ﴾

فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ﴾ که ناظر به نفخ صور است، که این مقدمه قیامت است. در نفخ صور این روز، روز دشواری است، چون جهان‌لرزه است. فرمود این روز دشواری است، یک؛ نه تنها دشوار است هیچ راهی برای آسانی نیست، دو؛ نسبت به دیگران روز دشواری است؛ اما نسبت به کفار هم ﴿یَوْمٌ عَسیرٌ﴾ هم «یوم»، ﴿غَیْرُ یَسیرٍ﴾ که تأکید است. هم دشوار است هم آسان نیست. این درباره کافرین به کار می‌رود؛ اما نسبت به دیگران شاید این‌طور نباشد. ﴿فَذلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسیرٌ﴾ برای همه ﴿عَلَی الْکافِرینَ غَیْرُ یَسیرٍ﴾ که تأکید است برای کفار.
.
فرمود: ﴿ذَرْنی‏ وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحیداً﴾، این ﴿ذَرْنی‏﴾، چند احتمال هست ، این ﴿وَحیداً﴾ حال باشد، برای فاعل ﴿خَلَقْتُ﴾؛ یعنی رها کن بگذار من، کسی را که من به تنهایی او را خلق کردم، مشکل او را حل کنم. مگر من در آفرینش کمک داشتم؟ الآن هم بخواهم او را بردارم، برمی‌دارم.
﴿ذَرْنی‏ وَ مَنْ خَلَقْتُ﴾، در حالی که من وحید بودم، این یک؛ ﴿ذَرْنی‏ وَ مَنْ خَلَقْتُ﴾، او را «خلقته»، در حالی که او وحید بود؛ او هیچ نداشت، من این را به دنیا آوردم، بعد یک مقدار اثاث به او دادم، حالا او در برابر دین ده‌کجی می‌کند، این دو؛ سوم: ﴿ذَرْنی‏﴾، مرا رها کن در حالی که من تنها هستم. به نظر ما این اقوای از همه است.

سیدنا الأستاد آن اولین وجه را که ﴿خَلَقْتُ وَحیداً﴾، من به تنهایی آفریدم، آن را مقدم می‌داند؛ولی در این مقام‌های تهدید، ظاهراً این حال است برای ضمیر «یاء»:
﴿ذَرْنی‏﴾، مرا تنها بگذار من مشکل را حل می‌کنم، تو چه کار می‌خواهی بکنی! از تو که بر‌نمی‌آید، نیاد، این‌طور نیست که ما نیاز داشته باشیم. من خودم به تنهایی مشکل را حل می‌کنم.

شما نگران چه چیزی هستی؟ شما نگران هستید که این ولید با قدرتی که دارد، حالا در برابر معجزه می‌گوید این سحر است، کاری می‌تواند انجام بدهد؟ نه خیر، من به تنهایی مشکل را حل می‌کنم
اول خلق کردم هیچ چیزی نداشت: ﴿وَ جَعَلْتُ لَهُ﴾، مال فراوان، مال ممدود یعنی فراوان. فرزندانی دادم که همه حاضر در صحنه هستند، شاهد زندگی او هستند، کارآمد هستند. اموری را برای او آماده کردم، مدیریتی دارد، در جامعه شهرتی دارد و او توقّع مراحل برتر و بیشتر را دارد:: ﴿یَطْمَعُ أَنْ أَزیدَ﴾، حالا او را مال می‌دهیم یا نمی‌دهیم مطلبی دیگر است؛ ولی ما چیزهای فراوانی به او دادیم. او به جای اینکه شاکر باشد ، کفر ورزید. به جای تصدیق وحی، تکذیب کرد: ﴿ذَرْنی‏ وَ الْمُکَذِّبینَ أُولِی النَّعْمَةِ﴾ است.

اینجا هم فرمود: ﴿کَلاَّ إِنَّهُ کانَ لِآیاتِنا عَنیداً﴾، به جای اینکه شاکر باشد، دشمن دین ما شد. من یک مقدار او را بالا ببرم یا نفَس او را می‌گیرم تا کم‌کم سقوط کند. برای اینکه این فکر کرد که در برابر دین چه کار بکند، اندازه‌گیری کرد، اندیشه‌ورزی کرد، فکر کرد، ﴿فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ﴾، مرگ بر او! چه فکری کرده است که آمده در برابر وحی الهی و معجزه الهی بگوید این سحر است! محصول فکر او این است. ﴿فَکَّرَ وَ قَدَّرَ ٭ فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ٭ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ﴾، چند بار فرمود مرگ بر او! ﴿ثُمَّ نَظَرَ ٭ ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ ٭ ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ٭ فَقالَ إِنْ هذا﴾، رفت و آمد و جلسه تشکیل داد و سرّی کرد و دانش‌ورزی کرد و اندیشه کرد. خروجی آن این است که آمده در برابر وحی می‌گوید این سحر است، پس من تنهایی مشکل او را حل می‌کنم.
فرمود این می‌گوید:﴿فَقالَ إِنْ هذا﴾ نتیجه اتاق فکرش این است. این یک سحری است که مأثور است از جای دیگر گرفته و اینجا صرف کرده ـ معاذالله.﴿إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَر﴾ـ معاذالله این کلام الهی نیست، این قول بشر است.

در اینجا تک‌ تک حالات این ولید را ذکر می‌کند تا تک‌ تک حالات جهنم را ذکر بکند. فرمود این شخص، یعنی این ولید، ﴿نَظَرَ﴾؛ طوری نگاه کرد، نگاه مهربانانه، مؤدّبانه، عمیقانه، عالمانه نبود، نگاه شرورانه بود، این یک؛
﴿ثُمَّ عَبَسَ﴾؛ چروک صورتش فرق کرد، دو؛ ﴿وَ بَسَرَ﴾؛ رنگ پوست صورتش فرق کرد، سه؛ ﴿ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ﴾؛ از دین و مکتب و از همه اینها رو برگرداند و مستکبرانه دارد نتیجه اتاق فکر را بازگو می‌کند. چه شد با همه این تشریفات؟
﴿فَقالَ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ یُؤْثَرُ﴾؛ ما بررسی‌های نهایی که کردیم، دیدیم که این جز سِحر چیزی دیگر نمی‌تواند باشد .حرف بشر است، حرف وحی و خدا نیست، یک؛ ادبیات و علم و فنون نیست، یک ، بلکه سِحر است، دو؛ از جای دیگر آورده است، سه.

این کلمه «بشر» در همین صفحه سه‌بار ذکر شد. یک‌بار «بشر»؛ یعنی فرد عادی. یک‌بار «بشر»؛ مثل «بشرة»؛ اینکه دارد: ﴿إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ﴾؛ یعنی یک شخص معمولی گفته است؛ اما آنجا که در پایان این بخش یعنی آیه 31 دارد: ﴿وَ ما هِیَ إِلاَّ ذِکْری‏ لِلْبَشَرِ﴾؛ یعنی این حقوق بشر است. جامعه بشری نیازمند به این قانون است.


ذات أقدس الهی می‌فرماید من چه کار می‌کنم. آن ﴿سَأُرْهِقُهُ صَعُودا﴾
طلیعه انتقام الهی است. این مربوط به آخرت است:﴿سَأُصْلیهِ سَقَر﴾
،حالا «سقر» نامی از نام‌های جهنم است یا درکه‌ای از درکات دوزخ است:﴿وَ ما أَدْراکَ ما سَقَر ٭لا تُبْقی‏ وَ لا تَذَر﴾ این مثل آتش دنیا نیست، آتش دنیا به هر حال یک مقدار که سوخت بقیه را خاکستر می‌کند، اینجا خاکستر نمی‌گذارد، همه‌اش را تبدیل می‌کند ﴿لا تُبْقی‏ وَ لا تَذَر﴾؛ نه چیزی را باقی می‌گذارد چرا؟ برای اینکه این در سوره مبارکه همزه آمده است که ﴿وَ ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَة ٭نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَة ٭الَّتی‏ تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَة﴾،
مشکل آتش قیامت این است که اولاً در دنیا از آتش دنیا می‌شود راحت نجات پیدا کرد، برای اینکه به هر حال سوخت و سوز است، آدم را می‌سوزاند، انسان می‌میرد، وقتی که مُرد راحت می‌شود، انسان مرده که دیگر احساسی ندارد؛اما آتش جهنم جایی است که ﴿ثُمَّ لا یَمُوتُ فیها وَ لا یَحْیی﴾‏،اصلاً نمی‌میرد. مرگ مرده است

این آتش از درون در‌می‌آید. آتشی که از درون در آمد شما آب بریزید روی آن؟! این از درون در‌می‌آید، از کجا در‌می‌آید، حالا کسی حسود است، کسی استکبار دارد، کسی بخیل است، کسی مستکبر است، شما آب بریزید، کجا می‌خواهید آب بریزید؟ اینکه استکبار و حسود بودن و مستکبر بودن و معاند بودن و منافق بودن، اینکه یک جایی ندارد که شما روی آن آب بریزید و خاموش کنید، این آب توبه است که او نداشته اصلاً، فرمود وضع این است اولا در طلیعه﴿لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ ﴾ پوست را می‌سوزاند، پشت را سرخ می‌کند، بریان می‌کند، این برای این،
﴿لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ﴾، این در دنیا آمده، قیافه گرفته، عبوس کرده، یک؛ چروک داده است. ﴿وَ بَسَرَ﴾، رنگ صورتش را عوض کرد به صورت غضب و عصبانیت و امثال آن درآورد، دو؛ اینجا هم رنگ پوستش به آن صورت در‌می‌آید،

چگونه؟ برای اینکه ﴿عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ﴾، نوزده نفر مسئول جهنم‌ هستند
درباره «سقر» نوزده نفر از فرشته‌ها هستند؛ بعد از اینکه آیه نازل شد که نوزده فرشته در آنجا هستند، اینها خیال کردند که نگهبانان جهنم نوزده نفر هستند یکی از همین اعضای اتاق فکر گفت که هفده نفرش را من از پا در می‌آورم دو نفرش را شما

این طور فکر می‌کنند!﴿عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِکَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا﴾؛ ما برای آزمون می‌گوییم و گرنه یک نفر و دو نفر همان طوری که خودم به تنهایی حل می‌کنم یک نفر هم به تنهایی می‌تواند حل کند به تدبیر ﴿وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ﴾ یک، ﴿ وَیَزْدَادَ الَّذِینَ آمَنُوا إِیمَانًا﴾دو، فرمود ما در کتاب‌های آسمانی گفتیم فرشته‌هایی که مسئول جهنم هستند، نوزده نفر هستند، اصلاً آن کتاب‌ها را وجود مبارک پیغمبر ما ندید. یهودی وقتی ببیند که در اینجا سخن از نوزده نفر است، ایمان می‌آورد که پیغمبری که اصلاً تورات را ندید، حرفی را می‌زند که موسای کلیم آن حرف را آورده است: ﴿لِیَسْتَیْقِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ﴾. ،
اما از آن طرف ﴿وَلَا یَرْتَابَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾اینها ولی در قبالش ﴿وَلِیَقُولَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْکَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَامَثَلًا﴾ اینکه گفت نوزده نفر، این چیه؟
فرمود این برای آن است. حسابی در عالم است، نظمی در عالم هست، هر کدام یک مأموریتی دارند، هر کدام مظهر اسمی از اسما غضب الهی‌ هستند. اینها فرشته هستند، یک؛ نام خاصشان نوزده نفر است، دو؛ در کتب آسمانی هم آمده، سه؛ یهودی هم باور می‌کند، این چهار؛ مگر کسی که اهل این حرف‌ها نباشد که اینها ـ معاذالله ـ همیشه اینها بودند.


اینها خیال می‌کنند که جهنم مثل همان کوره دنیا و سوخت و سوز دنیاست که نوزده نفر آدم مسئول آن هستند.﴿کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَی لِلْبَشَرِ

ویرایش بوسیله کاربر 1402/03/20 06:30:49 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#13 ارسال شده : 1402/03/22 02:11:59 ب.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,975

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
ترجمه تدبر در سوره مدثر: نكات تفسيري نيمه دوم سوره از تفسير تسنيم

در بخش پایانی سوره مبارکه «مدّثّر» نظر نهایی را درباره کسانی که اتاق فکری را در صدر اسلام تشکیل دادند و درباره قرآن فکر کردند که چه بگویند و به این نتیجه خام رسیدند که این ﴿إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ﴾ و این سِحری است ﴿یُؤْثَرُ﴾،بعد از اینکه او را رد کردند و جریان دوزخ را ذکر کردند، چند سوگند یاد می‌کنند. می‌فرماید خیر! این ﴿نَذیراً لِلْبَشَرِ﴾؛ مثل حقوق بشر است. این برای هدایت جوامع بشری، کلّی و دائم، همگانی و همیشگی است «إلی یوم القیامة»،
سوگند به ماه و سوگند به شب آن وقتی که دارد برمی‌گردد. ماه آن وقتی که هست، فضا را روشن می‌کند، شبروان راه را به وسیله ماه تشخیص می‌دهند. سَحر وقتی است که شب دارد تمام می‌شود، فرصت مناسبی برای مناجات هست. وقتی شب به پایان رسید، روز ظهور می‌کند که جهان را روشن می‌کند. به این امور سوگند یاد کرد، پس روشنی شب به قمر است، روشنی شب ﴿إِذْ أَدْبَرَ﴾ به صبح است و به طلوع آفتاب است و مانند آن.
سوگند به سحَر و سوگند به صبح آن وقتی که روشن کرد، این فضیلت نماز صبح برای همین است، روزی‌ها می‌گویند بین طلوعین تقسیم می‌شود. قسمت مهم رزق همان معارف الهی، علوم الهی، اخلاق الهی است.
با این سوگندها که این آیات الهی یکی از بزرگ‌ترین ره‌آوردهای انبیای جهان است، ﴿لَإِحْدَی الْکُبَرِ﴾ است .
به این امور روشنگر سوگند یاد می‌کند که ﴿إِنَّها لَإِحْدَی الْکُبَرِ﴾ خیلی‌ها این ضمیر ﴿إِنَّها﴾ را به همان ﴿سَقَرَ﴾ برگرداندند که ذات أقدس الهی درباره ﴿سَقَرَ﴾ فرمود: ﴿عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ﴾، یک عده گفتند که چرا خدا درباره جهنم این سخنان را دارد که نوزده فرشته مسئول هستند و اینها؟
سوگند یاد کرده است که این وسیله اجرای عدل الهی است؛ اما اگر این ضمیر به آیات الهی برگردد که با صدر این سوره هماهنگ‌تر است، با محوری اصلی سوره مناسب‌تر است، از این جهت اُولاست که ضمیر به آیات برگردد نه به ﴿سَقَرَ﴾.


﴿ذِکْری‏ لِلْبَشَرِ﴾ است.حالا شروع کرد. یک حرف جهانی را الآن دارد ذکر می‌کند و آن این است که :آزادی از بهترین نعمت‌هایی است که هیچ انسانی نیست از آزادی لذّت نبرد، این اصل اوّل.
اصل دوم این است که کسی که در بند است و در غُل و زنجیر است، او آزاد نیست.
اصل سوم این است که غُل و زنجیر چیست که اگر این دست و پای آدم را گرفت، آدم آزاد نیست؟ دست و پای آدم آزاد بود، آدم راحت است، این غُل و زنجیر چیست؟
حرف جهانی قرآن این است که من آمدم مردم را آزاد کنم:
﴿ذِکْری‏ لِلْبَشَرِ﴾ است، بهترین ره‌آورد آن آزادی انسان است. آزادی انسان به چیست؟
فرمود: ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾، این زنجیر آهنین با دست خود آدم ساخته می‌شود،
با دست خود آدم به گردن آدم و پای آدم و دستان آدم بسته می‌شود و آن بداخلاقی است، آن غرور است، آن خودخواهی است، آن دنیاطلبی است، آن غارت‌گری است که آدم را گرفتار می‌کند.
اگر هر کسی بخواهد به حق خود قانع باشد؛ هم خوب زندگی می‌کند، هم خوب غذا می‌خورد، هم خوب می‌خوابد، هم خوب با دیگران در تماس است.
من حرف جهانی آوردم، حرف جهانی من چیست؟ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ


در سوره مبارکه «طور»، آیه 21 این است: ﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ﴾؛ هر کسی بدهکار است، مگر آنها که دینشان را در دنیا ادا کرده باشند، آنها را استثنا می‌کند: ﴿إِلاَّ أَصْحابَ الْیَمینِ﴾؛
اما آنها که مشکل عبادی دارند، مشکل اعتقادی دارند، مشکل مالی دارند، مشکل اخلاقی دارند، بدهکار هستند. وقتی که بدهکار شدند، باید گرو بدهند که خود شخص را گرو می‌گیرند.

قرآن این است: ﴿إِنَّها لَإِحْدَی الْکُبَرِ ٭ نَذیراً لِلْبَشَرِ﴾، بعد می‌فرماید هر کسی می‌خواهد جلو برود، می‌خواهد دنبال برود، آزاد است.
ما حرف‌های جهانی را آوردیم. انسان بخواهد آزاد باشد، باید از خود شروع بکند، آن وقت راحت است. جامعه اگر این‌طور باشد مشکلی ندارد.
از جهنمی‌ها سؤال می‌کنند که چه چیزی شما را به جهنم انداخت؟
اولین جوابی که می‌دهند، می‌گویند ما نماز نمی‌خواندیم! چون نماز عمود دین است، ارتباط بنده با خدا همین عبادت است. بعد در کنار آن می‌گویند که حقّ فقرا را هم نمی‌دادیم: ﴿لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ﴾ ما چه کاری به فقرا داریم؟ چه کاری به گرانی داریم؟ هر جا هم که بگو و بخند بود و مسخره کردن دین بود ـ معاذالله ـ ما آنجا حضور داشتیم: ﴿وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ﴾. اینها عمل است،
بعد این کفرشان را هم گفتند: ﴿وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ﴾، ما قیامت را قبول نداشتیم.
این معلوم می‌شود کافر را که به جهنم می‌برند، تنها برای اعتقاد او نیست، براي اعمالشان هست
تا اینکه مرگ آمد و ما فهمیدیم که قیامت حق است: ﴿حَتَّی أَتانَا الْیَقینُ﴾.

در این صحنه، ذات أقدس الهی فرمود: اینها از شفاعت شافعین بهره نمی‌برند، برای اینکه مشفوعٌ له باید «مرتضی المذهب» باشد: ﴿لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضی﴾، یعنی دین خداپسند دارد، اگر مشکلی داشته باشد، مشمول شفاعت است. اما اگر کسی نه، اصلاً زیر همه این حرف‌ها را بزند، دیگر ﴿فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعینَ﴾﴿فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضینَ﴾ ما اینها را یادآوری کردیم،
﴿کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ ٭ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ﴾؛ گویا حمارهایی هستند که از شیر دارند فرار می‌کنند. چرا فرار می‌کنید؟ ﴿بَلْ یُریدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتی‏ صُحُفاً مُنَشَّرَةً﴾،
می‌گفتند اگر این وحی حق است، فرشته می‌آید، چرا بر ما نمی‌آید؟ می‌گفتند اگر قرآن حق است، چرا بر ما نازل نمی‌شود؟!﴿٭ کَلاَّ بَلْ لا یَخافُونَ الْآخِرَةَ﴾،
اینها از آخرت هراسی ندارند. اینها خیال می‌کنند می‌پوسند دیگر نمی‌فهمند که از پوست به درمی‌آیند. مرگ اول راه است. مرگ انتقال است، نابودی نیست، وفات است، فوت نیست.

﴿کَلاَّ إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ ٭ فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ ٭ وَ ما یَذْکُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ﴾، این مشیئت پاداشی است.
خدای سبحان خواسته همه اهل تذکره باشند. خدا خواست مردم متذکر باشند، هدایت شوند. این خواست اولی است و هدایت ابتدایی است؛ اما اگر بخواهد ذات أقدس الهی یک لطف مزیدی داشته باشد و یک هدایت پاداشی داشته باشد، اگر کسی چند قدم آمد و اطاعت کرد، از آن به بعد فیض الهی و فوز الهی شامل حال او خواهد شد. اینکه دارد: ﴿وَ ما یَذْکُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ﴾، این ناظر به آن هدایت پاداشی است.

﴿هُوَ أَهْلُ التَّقْوی‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ﴾،
اگر خدای سبحان ما را به تقوا دعوت کرد، خودش اهل این کار است.
او اهل تقوا هست، اهل مغفرت است، اهل این تعهّدات هست. ما با خدایمان این رابطه را می‌توانیم داشته باشیم.
ما با چه کسی عهد ببندیم؟ این رساله عهد ما با کیست؟ با اوست.
یک طرف عهد ما این است، یک طرف عهد اوست. «عاهدتُ الله» که حرف زائد نزنم.
«عاهدتُ الله» که نمازم را اول وقت بخوانم.
«عاهدتُ الله» که قلب کسی را به درد نیاورم. همین‌هاست.
فرمود اینها حرف‌های ﴿ذِکْری‏ لِلْبَشَرِ﴾ است، برای جمیع جوامع بشری خوب است.

کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest (6)
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 1.617 ثانیه ایجاد شد.