رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
تفسير سوره محمد- درس سوره محمد چيست؟-جنگ وصلح در قران-اسيران جنگي- جنگ بدر-جنگ با كفار سوره محمد
به نام خدا. این سوره از نخستین سوره های مدنی است که ضمن تقسیم بندی حق وباطل بین مسلمانان و مشرکین مکه، آنها را برای جهاد آماده میکند .هم چنین به وجود مرددین و منافقین در میان مسلمانان هم اشاره کرده است.
آیات 1-3: کافرینی که صد عن سبیل اله می کنند و مانع اعمال عبادی مسلمانان یا مانع گسترش پیام حق می شوند(و در مکه مسلمانان را ازار و اذیت زیادی کردند و پس از هجرت نیز اموالشان را مصادره کردند) ،اعمالشان تباه است زیرا که از افکار و نیات باطلی تبعیت میکنند. در مقابل،کسانی که ایمان اورده و عمل صالح دارند و برانچه برمحمدص نازل شده ایمان دارند،خدا گناهانشان را می پوشاند و حال آنها را اصلاح میکند چرا که از حق تبعیت میکنند.
با این مقدمه ،خداوند جبهه حق و باطل را از هم تفکیک می کند تا مسلمانان را برای آیات بعدی که به روش مقابله و جهاد در برابرمشرکین می پردازد،آماده نماید.
آیات 4-7:این فراز حاوی چند نکته مهم است:
1-نخست به لزوم شدت عمل در صحنه جهاد و رویارویی احتمالی مسلمانان با مشرکین اشاره میکند و میفرماید هر گاه در صحنه جنگ با انها مقابل شدید،گردنهایشان رابزنید(مراد از اینکه بکشید و مهلتشان ندهید) تا اینکه آنها را از پا در آورید.
این قسمت از آیه از عبارات مشهوری است که در برخی ها در توجیه خشونت اسلام و قران استفاده میکنند و حال انکه به مقدمه سوره که مشرکین قبلا با ازار و اذیت خود باعث خروج مسلمانها از شهر شان شده بودند و نیز اینکه عبارت گردن زدن هم به صحنه جنگ اختصاص دارد ،توجه نمی کنند.
2-سپس اسیران را محکم ببندید تا سنگینی جنگ فرو نهد و جنگ کاملا خاتمه یابد.آنگاه یا با فدیه یا بدون فدیه ازادشان کنید. در این قسمت ،مسلمانان را از اینکه در حین جنگ و قبل از غلبه بر انها به فکر اسیر و غرامت گرفتن باشند بازداشته است.(فشدوالوثاق ،بعد از اثحنتموهم آمده است)
بنابر نقل،این سوره نهمین سوره مدنی و پس از سوره انفال نازل شده است.اما باعتقاد نگارنده،این سوره ،اولین سوره مدنی و پیش از جنگ بدر نازل شده تا مسلمانان را برای جهاد اماده نموده و این نکته را در باب اسیر گرفتن نیز تعلیم دهد.اما در سوره انفال به نقض این نکته توسط مسلمانان در جنگ بدر گوشزد میکند.
3-اگر خدا میخواست ،میتوانست خودش انتقام بگیرد اما باین وسیله میخواهد شما را آزمایش کند.در واقع هدف از جنگ و گرفتن بهانه از بهانه جویان را مطرح میکند.
4-سپس به فضیلت مرگ در راه خدا اشاره می کند.کسانی که در راه خدا کشته شوند اعمالشان ضایع نمی شود بلکه خدا ایشان را (به سعادت)رهنمون نموده و حالشان را اصلاح میکند و به بهشتی که معرفی کرده داخلشان میکند.
5-در نهایت،قاعده و سنت الهی در همه صحنه ها از جمله جهاد را هم به آنها تعلیم میدهد که اگر شما خدا را یاری کنید،او هم شما را یاری میکند. (سه مورد اخر را قبلا هم در داستان جنگ احد بطور مفصل مطالعه نمودیم)
همانطور که میبیند این چند آیه یک دستورالعمل کامل جنگی را برای کسانی که به زودی صحنه جنگی در پیش رو دارند،ابلاغ کرده است. شناساندن دشمن،علت جنگ،جزییات جنگ(شدت عمل تا غلبه و سپس اسیر گرفتن)،سرنوشت کشته شوندگان در این راه،سرنوشت افراد دشمن و نهایتا امدادها و نصرتها.کلمات کلیدی:محمد قتال جنگ اسیر جهاد منافق مردد کافر ویرایش بوسیله کاربر 1395/11/02 01:12:26 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
آیات 8-14:
این ایات نیز هم چنان به مقایسه اخروی و دنیوی کافران ومسلمانان ادامه میدهد:
پس از بیان وضعیت مطلوب کشته شدگان در راه خدا(اصلاح حال انها،غفران گناهانشان و ورود به بهشت)،در آیات قبل، مجددا به وضعیت کافران اشاره میکند که آنها بخاطر کراهت داشتن از انچه خدانازل کرده و تبعیت از باطل،اعمالشان حبط و نابوداست.
این عبارت در 9 ایه اول سوره ،سه بار تکرار شده و هرگونه احتمال نجات کافرین فوق را در اخرت را نفی میکند.
در ایات 10و 13 نیز توجه آنها را به تاریخ و عبرت از سرنوشت اقوام قبلی که بعضا قویتر و متمکن تر از قریش هم بودند،توجه میدهد که حداوند آنها را با عذابهای مختلف دنیوی ،نابود کرد .
در ایه 11 علت این غلبه موحدان بر معاندان و کافران را توضیح میدهد : خداوند یار ویاور و سرپرست اهل ایمان است اما کافران و بت پرستان به چیزهایی اعتقاد دارند که حتی خودشان را نمی توانند نجات دهند چه رسد پیروان خود را.
آیه 12 به مقایسه تمتع و بهره مندی نامحدود اهل ایمان وعمل در بهشت با تمتع قلیل کافران در دنیا می پردازد و جایگاه آنها در اخرت را نیز آتش معرفی میکند.
آیه 14 مجددا به وضعیت دنیوی رفتار وعقاید آنها که موجب اختلاف سرنوشت انها میشود اشاره کرده است:
مسلمانان که با حجت و بینه ودلیل روشن رفتار میکنند با کافرینی که بر اساس خرافات و اداب و رسوم تقلیدی وتبعیت از هوا وهوس خود رفتار میکنند،یکسان نیستند.و این همان دلیل بطلان رفتار وعقیده آنها و حبط اعمالشان است.
آیه 15:به مقایسه سرنوشت اخروی مومنان وکافران میپردازد:مومنان در بهشتی موعود خواهند بود که از همه میوه ها و هر آنچه که انسان اشتهادارد،بهره مند است بعلاوه مغفرت و رضایت پرودگار.اما کافران در اتشی سخت و هولناک هستند.آیا این دو با هم برابرند؟
ویرایش بوسیله کاربر 1394/10/25 05:01:03 ب.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
از ابتدای سوره تا آیه 15 به تناوب،به عقاید و رفتار و سرنوشت مسلمانان و کافران اشاره و انها را باهم مقایسه کرد.
از آیه 16 به بعد خداوند توصیف منافقان و مرددان و بیماردلان را بیان می کند:
اینها به صحبتهای پیامبر ظاهرا گوش میدهند اما پس از خروج ،ان سخنان را مسخره و تحقیر می کنند.اینها از هوی و هوس خود پیروی میکنند و راه هدایت را برقلب خودبسته اند.
اما کسانی که در مسیر هدایت گام بر میدارند ،خداوند مرتبا بر توفیق و هدایت انها می افزاید.
بدانند که ایمان در لحظه عذاب و قیامت که ناگهان بر آنها وارد میشود(و دور نیست)فایده ای ندارد.پس ار هم اکنون به فکر باشید.
ای پیامبر همچنان مطمئن باش که معبود وقدرتی جز خدا نیست.سررشته امور دنیا و اخرت به دست اوست. و او بر همه تلاشها و سکون های شما احاطه دارد .برای ذنب خود و مسلمانان استغفار کن
جهت مطالعه نظرات مختلف راجع به ذنب پیامبر به لینک زیر مراجعه کنید
ذنب پیامبر
آیه 20به یکی دیگر از نشانه های بیماردلان و مرددان اشاره میکند:مسلمانان برای جنگ و انتقام گرفتن از مشرکان مکه منتظر نزول سوره و ایه صریحی در جواز جهاد وقتال بودند.خدا میفرماید اگر همچین سوره ای نازل شود،افراد مردد و فاقد ایمان باطنی ، از ترس جنگ،مانند افراد محتضر میشوند. |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
آیه 20و21به یکی دیگر از نشانه های بیماردلان و مرددان اشاره میکند:مسلمانان برای جنگ و انتقام گرفتن از مشرکان مکه منتظر نزول سوره و ایه صریحی در جواز جهاد وقتال بودند.خدا میفرماید اگر همچین سوره ای نازل شود،افراد مردد و فاقد ایمان باطنی ، از ترس جنگ،مانند افراد محتضر میشوند.در حالیکه اگر صداقت داشتند ،از فرمان جهاد اطاعت کرده و سخنی نیکو می گفتند که برایشان بهتر بود.
در آیه 22به منافقان و مرددان هشدار میدهد که روگردانی شما از پیامبر،به فساد کردن شما در زمین و بریدن از حانواده و خویشاوندان تان منجر میشود.
این بیماردلی و تردید بخاطر آن است که چشم ها و گوشهای خود را بر حقایق بسته و دلهای خود را بر پذیرش حقیت قفل زده اند لذا نمی توانند در قران وکلام وحی تدبر کرده و از رحمت خدا دور شده اند.
آیات 24و25 به آن دسته از مرددان ومنافقینی که بین کفر واسلام در تذبذب هستند،هشدار میدهد که بازگشت به باطل پس از انکه حقیقت برایتان روشن شد،امری است شیطانی که بخاطر منافع و پروراندن و زینت دادن آرزوها و امیال دنیوی در شما رخ میدهد.
این نفوذ شیطان در شما و ارتداد متعاقب آن،از آنجا تشدید شد که شما در برخی امور (از جمله مقابله با اسلام یا تضعیف پیامبر ومسلمانان )از کافران که از قران و کلام خدا نفرت داشتند،اطاعت کردید. در حالیکه خدا از همه کارهای پنهانی شما آگاه است.
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
در ادامه توصیف منافقان و مرددان مسلمان
در آیه 26 به تبعیت و اعلام حمایت و اطاعت منافقان از کافران در برخی زمینه ها اشاره کرده بود.در آیات ابتدای سوره هم به تبعیت کافران از باطل و کراهت داشتن آنها از پیام خدا اشاره شده بود.
پس منافقان هم که از کافرین تبعیت میکنند در واقع موجبات خشم و نارضایتی خدا و حبط و نابودی اعمالشان را فراهم میکنند.
سپس خدا هشدار میدهد که اینها در هنگام مرگ،جان دادنی سخت خواهند داشت و در قیامت هم کینه ها و بدخواهی های باطنی آنها آشکار خواهد شد.
در ادامه خداوند پیامبر را خطاب میکند که تو اینها را نمی شناسی.اگر بخواهی آنها را به چهره به تو نشان میدهیم.اما از لحن گفتار شان هم می توانی آنها رابشناسی.
مشابه این مفهوم و عذر آوردن و بهانه تراشی مرددان و منافقان در کلیه جنگها اتفاق افتاده و در اکثر سوره های مدنی و در داستان جنگهای مسلمانان که قرآن آنها را نقل کرده،بیان شده است.که نشان از حضور همیشگی افراد مردد و دورو در جوامع انسانی دارد.
سپس خداوند به مسلمانان مجددا اعلام میکند(همانطور که در آیه 4 ذکر شد) فلسفه جنگ وجهاد،آزمایش شماست تا تلاشگران و مجاهدان وصابران از شما را نشان دهد.(این عبارات را قبلا در داستان جنگ احد هم دیدیم)
در اینجا توصیف منافقان باتمام میرسد و خداوند مجددا کافران را مورد توجه قرار میدهد که همانا کافرانی که مردم را از راه خدا بازداشتند و با رسول خدا درافتادند(پس از انکه حقیقت برایشان آشکار شد)به خدا ضرری نمی رسانند بلکه با نابود کردن اعمال و کرده های خود،زندگی اخروی خود را خراب میکنند .
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
در آیه 33خطاب به مسلمانان برمیگردد .و برای نخستین بار(از ابتدای نزول وحی تا زمان نزول این سوره)انها را به اطاعت از خداو رسول فرمان میدهد تا اعمال انها حبط وضایع نشود.همانگونه که در ایه قبل،کفر کافران و جداشدن انها از رسول را مایه حبط اعمال آنها معرفی کرده بود.
در ایه 34هشدار میدهد که کافرانی که مردم را از راه خدا بازداشتند اگر در هنگام مرگ(وقتل در جنگ) همچنان بر مسیر کفر باشند،خداوند انها را نمی آمرزد.
سپس به مسلمانان همراه پیامبر دلگرمی میدهد که چون شما برترید و بر حقید،نصرت خدا باشما ست،پس سست نشوید وبه کافرانی که باطل هستند،پیشنهاد صلح ندهید و با تمام قوا خود را برای جهاد با انها آماده نمایید.و از بذل مال و جان نهراسید.
چرا که زندگی دنیا جز بازیچه و بیهودگی نیست.اما اگر ایمان و تقوا(خود کنترلی)داشته باشد در زندگی دنیا برای خوداجر اخروی فراهم میکنید که وخدا هم بطور کامل پاداش شما را میدهد.
(راجع به صلح ،در سوره های مدنی پس از این سوره خداوند میفرماید اگر انها پیشنهاد صلح دادند،بپذیرید .منطق قرآن شروع جنگ نیست .در جهاد دفاعی هم چون طرف مقابل شروع کننده جنگ یا مقدمات آن است،پیشنهاد صلح از طرف مسلمانان ،مفهوم ندارد.اما اگر متخاصم،پیشنهاد صلح داد،با رعایت شرایط،بپذیرید)
برای مطالعه ایات مختلف جنگ وصلح در قران کلیک کنید.
شرایط صلح در قران،صلح بارزش تر است یا جنگ؟
نکته دیگری که در ایات انتهایی سوره به ان اشاره شده،تاکید بر امادگی مسلمانها برای انفاق و بذل مال خود در راه خداو ازجمله جهاد میباشد. میفرماید خدا انفاق همه اموالتان را نمی خواهد چراکه در ان صورت به مشقت می افتید و بخل می ورزید اما ای مسلمانها بدانید که خدا شما را به انفاق در راه خدا فراخوانده است.گروهی از شما بخل میورزند که به ضرر خودشان است زیرا خدا عنی و شما فقیر ید.اگر از انفاق و سایر دستورات خدا ورسول سرباز زنید،گروه دیگری را جایگزین شما میکند تا دین خدارا اقامه نمایند.
واین هشداری است در تمام زمانها به همه پیروان ادیان الهیویرایش بوسیله کاربر 1397/05/11 11:09:22 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,051 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
اما درس نهایی سوره محمد چیست؟
ای اهل ایمان.از میان کافرین ،منافقین و مرددین تنها شما برحق هستید.انها اعمالشان تباه است.از خداو پیامبر اطاعت کنید وانفاق کنید در راه خدا و جهاد
در این سوره مردم را به سه گروه تقسیم وضمن توصیف رفتار انها،تبعات و سرنوشت انها رابیان کرده است.
الف- ویژگیهای کافرین:کفرو و صدو عن سبیل اله،تبعیت از باطل،کراهت از انچه خدا نازل کرده، اخراج رسول،تبعیت از هوا،جداکردن راه خود از رسول الله،
تبعات و سرنوشت انها:اضل اعمالهم،احبط اعمالهم،هلاکت،بی یاورند،لن یغفر الله لهم،جایگاهشان آتش است،
ب-ویژگیهای مومنین:امنوا وعملوالصالحات،تبعیت از حق،علی بینه من رب،
تبعات:چشم پوشی خدا از گناهان،اصلاح کارها،افزایش هدایت،خدا مولایشان است،یوتکم اجورکم، ورود به بهشت
ج- مرددین و فی قلوبهم مرض:به کافرین گفتند از شما اطاعت میکنیم،اتبعو مااسخط اله،کرهو رضوانه،ترس از جهاد،پشت کردن به حقیقت
تبعات:احبط اعمالهم،لعنهم اله،جان دادن سخت،اصمهم و اعمی ابصارهم
ان شاله خداوند ما را از اهل ایمان و عمل صالح قرار دهد و تردید در مسیر حق را از ما دفع نماید.
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Member
گروه ها: member, Moderator تاریخ عضویت: 1399/10/09 ارسالها: 17 مکان: تهران
|
🍃🌸گزیده تفاسیر از سوره محمد (ص)
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
🌀سیماے سوره محمد (ص)
اين سوره مبارکهاي که به نام حضرت هست در مدينه نازل شد و با ساير سُوَري که قبلاً بحث ميشد که در مکّه نازل شده بودند يک تفاوت اساسي دارد، چون بسياري از احکام فقه و مسئله جهاد در مدينه نازل شد نه در مکّه و تشکيل حکومت اسلامي در مدينه بود نه در مکه؛ لذا سُوَر مدني با سُور مکّي يک تفاوت اساسي دارد. اما در اين سوره مبارکه که به نام حضرت هست، فرمود معيار اين جهان حق و باطل است. در جريان حق مستحضريد که فرمودند اين عالَم، باطل بَر نميدارد، لکن با دست افراد بايد باطل برداشته بشود. يک وقت است انسان اسرائيلي فکر ميکند، به موساي کليم(سلام الله عليه) ميگويد: ﴿فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَا هُنَا قَاعِدُونَ﴾[2] با اين فکر باطل برداشته نميشود اما يک وقت است که ميگويند: «نَمُوتُ مَعَك»![3] اگر با اين قيام با اين فکر بود که «نَمُوتُ مَعَك» و مانند آن بود، يقيناً باطل را بالا ميآورد . بناي عالَم بر اين نيست که خدا رايگان افراد را به بهشت ببرد يا خدا رايگان همه کارها را خودش انجام بدهد! در همين سوره مبارکهاي که الآن شروع شد ميفرمايد: ﴿وَ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنْهُمْ﴾،[4] «إنتصَرَ» يعني «إنتَقَمَ». اگر خدا ميخواست از اين باطلگراها انتقام ميگرفت ﴿وَ لكِن لِيَبْلُوَا بَعْضَكُم بِبَعْضٍ﴾، حرف شما همان حرف بنياسرائيل است؛ بنياسرائيل به وجود مبارک موساي کليم ميگفتند که ما همين جا مينشينيم، تو و خداي خودت مشکل را حلّ کنيد، وقتي مشکل حلّ شد ما ميآييم: ﴿فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَا هُنَا قَاعِدُونَ﴾، ما اينجا مينشينيم! در همين آيه چهاري که در پيش داريم، فرمود اگر خدا بخواهد انتقام ميگيرد، اما بنا بر اين نيست که رايگان افراد را به بهشت ببرد، يک تلاش و کوششي هم لازم است! لکن آنجا که کار به دست خداست «و لاغير» يعني صحنه بعد از مرگ، آنگاه معلوم ميشود که ﴿وَ امْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ﴾،
📚تفسیرتسنیم
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
محمد:1 الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ
كساني كه كفر ورزيدند2 و [مردم را] از راه خدا [=يكتا پرستي] بازداشتند، [خدا نيز] تلاش هایشان را به تباهي كشاند.3
(پیشگفتار این سوره)
2- در زمان ما كساني كه با تاريخ اسلام و فرهنگ قرآن آشنايي كامل ندارند، ممكن است عنوان «كافران» را معادل مردم ناباور به دين، لائيكها و دگرانديشان امروزي تصور كنند، در حالي كه اين عنوان، بيش از آنكه جنبة نظري و عقيدتي داشته باشد، جنبه عملي داشته و به مخالفت و دشمني جدي آنها براي مبارزه با آيين يكتاپرستي و دفاع از پرستش بُتها ارتباط دارد. بنابراين «الَّذِينَ كَفَرُوا» را بايد جبهه دشمن و كافر حَربي نه حِزبي! و غربي تلقي كرد.
3- هدايت و ضلالت را اغلب راهنمايي و گمراهي ترجمه ميكنند، اما «هدايت»، «ايصال بالمقصود» يعني رهبري و رساندن شخص به هدف ايماني است، و «اضلال» به حال خود رها كردن در بيراهه و به تباهي كشيده شدن طبيعي تلاشها ميباشد. از آنجايي كه محور اين سوره بر رويارويي دو جبهة كفر و ايمان و عملكرد آنان قرار دارد، علاوه بر آن كه مشتقات دو كلمه كفر و ايمان به طور مساوي هركدام 10 بار در اين سوره تكرار شده، ضماير مخاطب «آنها»، «شما» و «او» [پيامبر] نيز، با وجود كوتاهي سوره [38 آيه] يك صد بار تكرار شده است [هُم 64 بار، كُم 25 بار، انتم 5 بار، ك 4 بار، ها 2 بار]. عملكرد كافران با ضمير «هُم» در سه چهارم ابتداي سوره و عملكرد مؤمنان در ربع انتهايي سوره آمده است.
📚تفسیرآقاے بازرگان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
محمد:4 فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
پس اگر با كساني كه كفر ورزيدند رو در رو شديد،7 [نترسيد و فرار نكنيد، بلكه راه دفع تجاوز آنها] زدن گردن [متجاوزان است] تا زمينگيرشان سازيد،8 آنگاه بند [اسيران جنگي] را محكم كنيد،9 سپس [از موضع قدرت و يكجانبه] آزادشان كنيد10 و يا با فديه11 [=غرامت جنگي؛ رهاشان سازيد]. تا سنگيني جنگ فروكش كند.12 چنين است [شيوه مقابله با متجاوزان] و اگر خدا ميخواست، [خودش] از شرّ آنها نجاتتان ميداد،13 ولي ميخواهد شما را [در مناسبات و مقابله] با يكديگر پالايش و پرورش دهد14 و [مطمئن باشيد] كساني كه در راه خدا كشته شدند، هرگز [خدا] اعمالشان را ناديده و بينتيجه نخواهد گذاشت.15
7- «لَقِيتُمُ» از ريشة «لَقِيَ» مثل ملاقات و تلاقي، رو به رو شدن و برخورد با ديگري است. در اينجا منظور برخورد نظامي و مواجه شدن با سپاه دشمن است. فعل «لَقِيتُمُ» به همين معنا در انفال 15 (8:15) و 45 (8:45) نيز آمده است. اِلْتِقَاء [در باب افتعال] هم ناظر به برخورد دو سپاه است [رك به آلعمران 155 (3:155) و 161 (3:161) ، انفال 41 (8:41) و 44 (8:44) ].
8- كلمة «ثَخِنَ» علاوه بر اين سوره، در آيه 67 سوره انفال (8:67) نيز آمده است. در زبان عربي وقتي مايعي [مثل شيره] غليظ شود و از جريان بماند، همين واژه را به كار ميبرند. در جنگ نيز، ضربه كاري زدن به دشمن متجاوز، زمينگير ساختن آن و ممانعت از گسترش تجاوز را «اِثخان» ميگويند، نه اطفاء آتش خشم از طريق خونريزي و كشتار.
9- «وثاق» بندي است كه بار را بر پشت مَركب ميبندند تا سقوط نكند، يا ريسماني كه اسيران را ميبستند تا فرار نكنند. «مِيثَاق» نيز در معناي مجازي، عهد و پيماني دوطرفه است كه بايد آن را در تعهد گرفت و پاسداري كرد تا نقض نشود.
10- منّت از ريشة «مَنّ»، نعمت بزرگي است که موجب رفع مشکلات و پريشاني فرد يا جامعه گرفتار ميشود. چه مادّي، چه غير مادّي. آزاد کردن اسير را از اين منظر قرآن منّت شمرده است [محمد 4 (47:4) ، ص 39 (38:39) ]. از نامهاي نيکوي خدا منّان است که بر بيکراني نعمتهاي رهاييبخش او نسبت به بندگان در انواع گرفتاريها حکايت ميکند.
11- «فِدَاءً» پرداخت غرامت جنگي و نوعي عوض گرفتن و جايگزين مادّي است. مبادله اسيران نيز در شرايطي تعويض به شمار ميرود.
12- در اين آيه به وضوح نشان داده ميشود كه هدف از شدت عمل در جبهه جنگ و ضربه كاري به متجاوزين، نه براي تحميل اسلام و توسعه متصرفات و قتل و غارت غير مسلمانان، بلكه براي خاتمه دادن به جنگ و خاموش كردن آتش آن است. اسير گرفتن نيز نه براي بردهگيري، بلكه براي آزاد كردن آنان از موضع قدرت و احسان، و فديه، براي مبادله اسيران يا آزادي آنان با دريافت غرامت از كسانش بوده است.
13- در جمله «لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ»، انتصار را انتقام گرفتن ترجمه كردهاند، اما انتصار از نصر [ياري] است كه چون با حرف «مِن» متعدّي شده، معناي نجات و غلبه ميدهد، يعني خدا ميتوانست خودش شما را از شرّ آنها خلاص كند.
14- بسياري از مترجمين كلمه «ابتلاء» را آزمون و سنجش معنا كردهاند. اما خدا نيازي به آزمون بندگان و كسب اطلاع از نتيجه آن ندارد، ابتلاء و فتنه كوره آبديده شدن و تحقّق يافتن استعدادها و گوهرهاي نهان در وجود آدمي است.
15- گُم شدن سعي و تلاش آدمي در زندگي [ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاهِ الدُّنْيَا]، به نتيجه نرسيدن آن است. درست است که دنياداران به داراييهاي کلان ميرسند و از لذّات دنيا ارضاء و اشباع ميشوند، ولي همه اين تمتّعات موقت و منقطع و مصرفي است و همچون گرد هوا گُم ميگردد [فرقان 23 (25:23) ، ابراهيم 18 (14:18) ].
📚تفسیر آقاے بازرگان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
آیه 7) 🌀اگر خدا را یاری کنید شما را یاری میکند
این آیه همچنان ادامه تشویق مؤمنان به مسأله پیکار با دشمنان حق است، میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر خدا را یاری کنید شما را یاری میکند، و گامهایتان را استوار میدارد» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ). تکیه بر مسأله «ایمان» اشاره به این است که یکی از نشانههای ایمان راستین پیکار با دشمنان حق است. یاری کردن خدا به معنی یاری کردن آیین او، یاری کردن پیامبر او، و شریعت و تعلیمات اوست. اما ببینیم وعدهای را که خداوند در برابر دفاع از آیینش به مجاهدان داده، چیست؟ میگوید: «شما را یاری میکند» در قلب شما نور ایمان و در روح شما تقوا، در اراده شما قدرت، در فکر شما آرامش میافکند. از سوی دیگر فرشتگان را به یاری شما میفرستد، حوادث را به نفع شما تغییر مسیر میدهد، قلوب مردم را به شما متمایل میکند. آری! یاری خدا جسم و جان و درون و برون را احاطه میکند.
📚تفسیر نمونه
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
🌀وصف بهشتى كه متقين بدان وعده داده شده اند
(فـيـهـا انـهـار مـن ماء غير آسن ) - يعنى آبى كه با زياد ماندنش بو و طعم خود را از دسـت نـمـى دهـد. (و انـهار من لبن لم يتغير طعمه ) نهرهايى از شير كه مانند شير دنيا طـعـمـش تـغـيـيـر نمى كند. (و انهار من خمر لذه للشاربين ) يعنى نهرهايى از خمر كه براى نوشندگان لذت بخش است. و كلمه (لذه ) يا صفت مشبهه مؤ نث و وصف خمر است و يـا مـصـدرى است كه به وسيله آن، خمر با مبالغه توصيف شده است و يا مضافى از آن در تـقـديـر اسـت، كـه تـقـديـر آن (مـن خـمـر ذات لذه ) مـى بـاشـد. (و انـهـار مـن عـسـل مـصـفـى )، يـعـنـى عسل خالص و بدون موم و لرد و خاشاك و ساير چيزهايى كه در عـسـل دنـيـا هـسـت و آن را فـاسـد و مـعـيـوب مـى كـنـد، (و لهـم فـيـهـا مـن كل الثمرات ) در اين جمله مطلب را عموميت مى دهد. (و مـغفره من ربهم ) - آمرزشى كه تمامى گناهان و بديها را محو مى كند و ديگر عيش آنـهـا بـه هـيـچ كـدورتـى مـكـدر و بـه هيچ نقصى منقص نيست. و در تعبير از خدا به كلمه (ربـهـم ) اشـاره اسـت بـه ايـنـكـه رحـمـت خـدا و راءفت الهيه اش سراپاى آنان را فرا گرفته. (كـمـن هـو خالد فى النار) - در اين جمله يكى از دو طرف قياس حذف شده، تقديرش ايـن اسـت كـه : آيـا كـسـى كـه داخـل چـنـيـن بـهـشـتـى مـى شـود، مثل كسى است كه او جاودانه در آتش است. و نوشيدنى شان آبى است بسيار بسيار داغ كه روده هـايـشـان را تـكـه تـكـه مـى كـنـد و انـدرونـشـان را بـعـد از نـوشيدن مى سوزاند؟ و نـوشـيـدنـشـان هـم بـه كـراهـت و جبر است، همچنان كه فرموده : (و سقوا ماء حميما فقطع امـعـاءهـم ). بعضى از مفسرين گفته اند: جمله (كمن هو خالد...) بيانى است براى جمله قبلى كه مى فرمود: (كمن زين...) ولى اين نظريه درست نيست.
📚تفسیر المیزان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
🌀جسمانی بودن لذايذ اوصاف نهرهای بهشتی
برخيها فکر ميکردند که اين يک تشبيه است و ـ معاذالله ـ بهشت منحصر است در بهشت معنوي! البته اينطور نيست! بهشت جسماني هست و وصف بهشت جسماني هم اين است؛ حالا اين اوصافي که براي بهشت جسماني هست، تمثّلاتي از آن مراحل بالاتر باشد، اين يک مطلب ديگري است؛ مثل اينکه اگر کسي علم نصيب او ميشود، در عالَم رؤيا خواب ميبيند که آب زلال نوشيده يا شير نوشيده است. اگر کسی خواب ديد که شيري سالم نوشيده، حکمت نصيب او ميشود، اگر خواب ديد که در آب دارد شنا ميکند يا آب شفّافي به او خوراندند يا قدحي آب دادند علم نصيب او ميشود، اين تمثّلات عيب ندارد؛ ولي آنچه در خارج است، جسمي است به نام درخت، جسمي است به نام نهر، جسمي است به نام چشمه، اينها در آن جاري است؛ منتها ذات اقدس الهي براي همه اينها خصيصهاي ذکر کرد و فقط يک نهر را ممتاز معرفي کرد.
📚تفسیر تسنیم
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
🌀اثر متفاوت استماع قرآن در كفار مهر بر دل خورده و در مؤمنان هدايت يافته
و الذين اهتدوا زادهم هدى و اتيهم تقويهم مقابله اى كه بين اين آيه و آيه قبلى به چشم مى خورد، اين نكته را مى فهماند كه مراد از (اهـتداء) معنايى است مقابل ضلالتى كه طبع در قلب ايجاد مى كند. پس اهتداء عبارتست از تـسـليـم شـدن و پـيـروى كردن هر حقى كه فطرت سالم به سوى آن هدايت مى كند، و زيـادى هـدايـت در جمله (و هدايتشان را زياد كرد) عبارت است از اينكه خداى سبحان درجه ايـمـان او را بـالا بـبرد. در سابق هم گفتيم كه ايمان و هدايت مراتب مختلفى دارد و مراد از (تـقـوى ) مـعـنـايـى اسـت مـقـابـل پيروى هواها، كه به صورت پرهيز از محارم الهى و اجتناب از ارتكاب گناهان جلوه مى كند. بـا ايـن بـيـان روشـن شـد كـه زيـاد شـدن هـدايـت مـربـوط بـه تـكـمـيـل در نـاحـيـه عـلم اسـت، و دادن تـقـوى مـربـوط بـه نـاحـيـه عـمـل اسـت. و نـيـز بـا مـقـابـله مـذكور روشن مى شود كه اثر طبع بر دلها نتيجه نداشتن كـمـال عـلم و پـيـروى هـواى نـفـس، و نـتـيـجـه فـقـدان عـمـل صـالح و مـحـرومـيـت از آن اسـت. و اين با بيان گذشته ما كه گفتيم جمله (و اتبعوا اهوائهم ) به منزله عطف تفسيرى است براى جمله (طبع اللّه ...) منافاتى ندارد. 📚تفسیر المیزان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
محمد:19 فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ
پس بدان كه بيگمان هيچ معبودي جز خداي يگانه نيست و براي [آثار و عوارض] گناه خويش35 و مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه كه خدا رفت و آمد و قرار گرفتن شما را ميداند.
35- معناي اصلي «ذنب»، دُم يا دنباله و يا عوارض و عقوبتي است که در پي و عقب گناه ميآيد. اگر به گناه ذنب گفته شده، به خاطر همين پيامدهاي ناگوار آن در دنيا و آخرت ميباشد. نسبت دادن ذنب [گناه] به پيامبر، جاي تأمل و بررسي جدّي دارد؛ در مقام تشبيه، پيامبران را ميتوان فرزندان بالغ و رشد يافته جوامع بشري شمرد. انتظار والدين از فرزندان، به نسبت سن و سال و رشد و بلوغ آنها كاملا تفاوت ميكند؛ از اطفال خردسال انتظار چنداني نميرود و خطاهاي آنان را به ديده اغماض نگريسته ميشود، اين انتظار به تدريج با رشد سني بيشتر ميگردد. وقتي به سن بلوغ ميرسند و پا به دانشگاه يا تجربه كاري ميگذارند، نه تنها توقع خلاف و خطايي از آنها نميرود، بلكه به كمتوجهيها و نقصان خدمات و محبتهاشان ايراد گرفته ميشود. انتظار خداوند از پيامبران به مراتب بيش از ساير بندگان است. بنابراين هر چند آنان هرگز نافرماني و گناه دانسته و عمدي نميكردند، اما به مصداق: «حسنات الابرار سيئات المقربين» [نيكوكاريهاي نيكان براي مقربان گناه محسوب ميشود]، هرگونه ترك اُولي [ترجيح كار آسانتر]، تعجيل و يا بيتوجهي مختصر آنان ذنب محسوب ميشده است و اين مطلب به وفور در قرآن در مورد پيامبران ديده ميشود. و اصولا لحن قرآن درباره انبياء، بيش از تمجيد و تجليل و تعظيم، حالت تذكر، تنبيه، و در مواردي توبيخ دارد! در مورد رسول مكرم اسلام علاوه بر اين سوره، در هفت سوره ديگر به آن رسول، به رغم مقام عظيمش، امر به استغفار شده است [محمد 19 (47:19) ، مؤمنين 118 (23:118) ، تحريم 8 (66:8) ، نساء 106 (4:106) ، غافر 55 (40:55) ، و نصر 3 (110:3) ]. علاوه بر آن، هشدارهاي ديگر نظير: «عَفَا اللهُ عَنْك...» [توبه 43 (9:43) ]، «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللهُ لَك...» [تحريم 1 (66:1) ]، «...فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِين» [انعام 35 (6:35) ]، «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللهَ...» [احزاب 1 (33:1) ] و... دلالت بر توجه ويژة خداوند به آن حضرت براي رشد و كمال و پاكي بيشتر ميكند.
36- «مُتَقَلَّب» اسم مكان تقلّب، به معناي آمد و رفت و تحركات روزانه زندگي، و «مثوي» محل آرام و قرار شب است و نيز خانه و مكان استراحت يا جايگاه ابدي گناهكاران. از 14 باري كه كلمه «مثوي» در قرآن آمده، 10 مورد آن به جهنم اختصاص يافته است.
📚تفسیر آقاے بازرگان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
🌀مقصود از قفل شدن قلب و دو پيامد ناگوار آن
تعبير قرآن کريم درباره قلب گاهي به «قساوت» است، گاهي به «رِين» است و گاهي به قفل؛ البته بازگشت همه اينها به همان قساوت است؛ اينطور نيست که برای قلب دري باشد و قفلي داشته باشد و اين قفل شده باشد؛ قفل قلب همان قساوت قلب است، چه اينکه «رِين» قلب هم همان قساوت قلب است که فرمود: ﴿كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَي قُلُوبِهِم﴾؛[1] گناه «رِين» و چرکي است روي سينه قلب، کمکم باعث قساوت و رسوبات آن ميشود. اين دل که سنگين شد و ﴿قَسَتْ قُلُوبُهُمْ﴾[2] شد، ﴿فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً﴾[3] شد، دو خطر دارد و از دو نفع بيبهره است: يکي اينکه نميگذارد صداي آن از درون، دربيايد که خود صداي خودش را بشنود، دوم اينکه نميگذارد صدايي از بيرون وارد درون بشود و به گوش او برسد؛ اينکه ميگويند در قيامت يک عدّه ميگويند: ﴿لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ﴾،[4] «مانعةُ الخلوّ» است که اجتماع را شايد؛ يعني دل که بسته شد، آنوقت ما نه صداي خودمان را ميشنويم و نه صدايي از بيرون را؛ نه حرف واعظان و اولياي الهي از بيرون در درون ما نفوذ ميکند، نه آن حرفي که در درون ما هست فرصت دارد بيرون بيايد تا ما بفهميم که دل ما چه گفته است! اينکه قفل ميشود يا قساوت دارد، تنها به اين نيست که حرف بيرون نفوذ نميکند، حرف درون هم سر بر نميآورد! اگر انسان فقط از راه بيرون عالِم ميشد، در قيامت ميگفتند: ﴿لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ﴾؛ اما ميگويند: ﴿لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ﴾! دليل عقلي در قبال دليل نقلي است و عقل در مقابل «سَمع» است و نه در مقابل شرع که بارها ملاحظه فرموديد شرع، صراط و راه است و راه، مقابل ندارد!
📚تفسیر تسنیم ┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
محمد:25 إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ كساني كه [نه از سر بيخبري، بلکه] پس از آن كه هدايت بر آنها آشكار شد، به پشت [=دوران جاهليت- جبهه دشمن] بازگشتند،45 شيطان [اين كار را] در نظرشان آراسته46 و دوست داشتني جلوه داده است.47
45- «ارتداد» در قرآن، پشت كردن به همدينان و پيوستن به جبهه دشمن است، كه البته جنبة «عملي» دارد. برخلاف نظرية فقهي كه ارتداد را به انديشه و اعتقاد تعميم ميدهد و اصل آزادي عقيده [لا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ] را نقض ميكند. با اين حال، در قرآن هيچ كيفر دنيايي براي ارتداد و الحاد وجود ندارد.
46- «سَوّلت» از مصدر «تسويل»، نوعي خودفريبي و خوب پنداشتن كار زشتي است كه عقل آن را نميپسندد. در ماجراي افكندن يوسف در عمق چاه و ادّعاي برادران در طعمة گرگ شدن او، يعقوب(ع) از همين كلمه در وصف خيانتي كه براي پسرانش نيكو جلوه نموده بود استفاده كرده است: «قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ» [يوسف 18 (12:18) ].
47- املاء، زمان دادن و مهلت بخشيدن به بنده است. خداوند حليم است و شتابِ در عقوبت ندارد، بلکه يک عمر بندگان را مهلت و فرصتِ توبه و بازگشت ميدهد تا ميدان و مدت آزمايش براي آنان فراخ باشد. مشتقات «مَلَاَ» جمعاً 10 بار در قرآن آمده است که 7 بار آن درباره مهلت خدا به بندگان است. اما در اين سوره از وسوسة شيطان در ابدي پنداشتن سلامتي و قدرت و ثروت ياد ميكند كه موجب پيروي از «امل» [آرزو]، ناديده گرفتن عواقب «عمل» و فراموشي «اجل» ميگردد.
📚تفسیر آقاے بازرگان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
🌀کراهت بعضی از مسلمانان بعد از پذيرش وحی و نقش شيطان در آن
در همين سورهٴ مبارکهاي که به نام حضرت است، فرمود يک عدّه به حسب ظاهر پذيرفتند؛ اما آيه نُه اين است که ﴿كَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ﴾، يا اصلاً نپذيرفتند يا بعد از قبول نکول کردند؛ فرمود خدا اوضاع اينها را ميداند، اينها يک راز و رمزي هم با يهوديهاي مدينه دارند و هم با مشرکان مکّه، اينهايي که راز و رمز بيجا و باطلي با دشمنان دارند ﴿إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَي أَدْبَارِهِم مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَي﴾؛ حق براي آنها روشن شد، ﴿قَد تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ﴾[25] که ابهامي در کار نبود؛ معجزه بودنِ قرآن، نبوت پيغمبر و تلازم بين اينها، همه اينها برايشان مشخص شد، بعد از تبيّن حق باز هم با دشمنان داخلي؛ يعني يهوديهاي مدينه و هم با دشمنان خارجي؛ يعني مشرکان مکّه اينها پيوند دارند، اينها کساني هستند که ﴿الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلَي لَهُمْ﴾.
📚تفسیر تسنیم
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
محمد:27 فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ پس چگونه خواهد بود [=چه حالي خواهند داشت] آنگاه كه فرشتگان جانشان بستانند،48 رويكردها[ي به باطل] و پشت كردنهاي آنان [به حق] را به حساب آورند49 [=نوع مرگشان تابع زندگي آنها خواهد بود].
48- نحوة جان ستاندن ملک الموت از بندگان را قرآن برحسب کارنامه کسي که جانش گرفته ميشود، در سورههاي متعددي آورده است. ن ک به: انعام 61 (6:61) ، اعراف 37 (7:37) ، انفال 50 (8:50) ، نحل 28 (16:28) و 32 (16:32) ، سجده 11 (32:11) و محمّد 27 (47:27) . مرگ را وفات و ميراندن را توفيه ميگويند که اخذ کردن تمام و کمال جان است. خواب شبانه روزي را که به نوعي هوش و حواس ظاهري خود را از دست ميدهيم و همچون مردگان به خواب ميرويم، قرآن توفيه ناميده است [انعام 42 (6:42) ].
49- زدن فرشتگان به رويها و پشتها [وجوه و ادبار] علاوه بر اين آيه، در آيه 50 سوره انفال (8:50) نيز آمده است. در فرهنگ قرآن، وجوه، نماد توجه و روي آوردن به چيزي، و ادبار، پشت كردن و بيرغبتي به آن است، وگرنه چهره و پشت آدمي گناهي ندارند كه مضروب واقع شوند! تشبيه امور معنوي و مجازي به امور مادي و حقيقيِ قابل فهم مردم در همه زبانها امري عادي است. آية 22 بر همين فرار و پشت كردن به دشمن اشاره شده است « فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ». اما معناي ضَرَبَ الزاماً زدن نيست، اين فعل برحسب مورد و حرف اضافهاي که پس از آن ميآيد، معناي متفاوتي پيدا ميکند؛ 29 بار در قرآن از «ضرب المثل» سخن گفته است، بديهي است منظور از مثال زدن، برخورد فيزيکي نيست، ضَرَبَ وقتي با «في» ميآيد، معناي گام نهادن در زمين ميدهد [6 آيه]، با حرف «علي» معناي مسلط و مشرف کردن دارد، با حرف «عن»، معناي انصراف ميدهد [زخرف 5 (43:5) ]، با حرف «ب» [مثل: فاضرب به] چيزي را بر چيزي زدن [مثل عصا بر زمين]، مخلوط کردن يا به حساب آن گذاشتن است، با حرف لام [مثل: واضرب لهم طريقا] رهگشايي و آموزش است. بدون هيچ حرف اضافه، ضربه زدن و عقوبت و كيفر، يا مطرح کردن ميباشد [مثل: کذلک يضرب الله الحق والباطل].
📚تفسیر آقاے بازرگان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
محمد:28 ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ
[چنين مرگي] به اين دليل است كه آنها از آنچه موجب خشم خداست50 پيروي كردند [=به آن روي آوردند] و رضاي خدا را ناخوش دانستند [=به آن پشت كردند]، در نتيجه [خدا نيز] اعمال آنها را تباه كرد.51
50- نسبت دادن خشم و خشنودي [سخط و رضوان] به خدا جنبة مجازي دارد و براي درك و فهم آدميان، متناسب با نظامات تربيتي آنان بيان شده است، وگرنه خدا منزه از آن است كه با اعمال بندگانش خشمگين يا خشنود گردد! پيروي از سخط خدا، پشت كردن به جبهة حق و نافرماني از رسول است و پيروي از رضوانالله، هماهنگ كردن خود با نظامات الهي با توكل به خدا و اخلاص در عمل. رك به مائده 80 (5:80) و آلعمران 162 (3:162) .
51- اصطلاح «حبط اعمال»، كه 16 بار در قرآن تكرار شده، دلالت بر باطل و بياثر شدن اعمال ميكند. هر كس كاري ميكند، به خاطر نتيجه و فايدهاي است كه از آن اراده كرده، عمل شرط لازم است، اما كافي نيست. مگر آنكه متناسب با مقصود و منطبق با قواعدي باشد كه لازمه دستيابي به آن است. همچنانكه در تجارت اگر از قواعد علم اقتصاد و تجربيات كسب شده پيروي نشود، همه تلاشها «حبط» ميگردد و سود مورد انتظار به دست نميآيد.
📚تفسیر آقاے بازرگان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
🌀اِخبار قرآن از ناسازگاری خلقت با پنهانکاری سياسی و اجتماعی مسلمانان ظاهری
﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ أَن لَن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ﴾؛ اينها خيال ميکردند که يک کينه سياسي يا دفينهٴ سياسي داشته باشند ما بيرون نميآوريم؛ در بحثهاي قبل گذشت که نظام، باطل را بالا ميآورد! فرمود هر کسي بيراهه رفته يک وقت، يک روز ما آبروي او را ميبريم، چرا؟ براي اينکه ما اين نظام را به حق آفريديم، مثل اينکه بدن را به حق آفريديم! اينکه فرمود آسمان و زمين و «ما فيهما» و «ما بينهما» را به حق آفريديم؛[37] يعني نه تنها اين دستگاه کار ميکند، بلکه دستگاه با سلامت کار ميکند! اين روده و معده ما مثل تُنگ خالي نيست که هر چيزي را به آن بدهي قبول بکند، اين به حق خلق شده است، يعنی به سلامت خلق شده است؛ اگر غذاي سالم را داديم جا ميدهد، غذاي مسموم را داديم بالا ميآورد! فرمود اگر کسي کينهٴ نظام را، کينهٴ جامعه را يا کينهٴ کسي را داشته باشد يک روز بالا ميآورد، ما سرانجام بالا ميآوريم! ﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ أَن لَن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ﴾، اين کينه با اين فطرت سازگار نيست، اين به حق خلق شده است! شما اين تُنگ خالي را سَم بدهيد قبول ميکند يا عسل بريزيد قبول ميکند، چون چيزي براي گفتن ندارد، اين ظرف است؛ اما فرمود ما انسان را به عنوان ظرف خلق نکرديم، به عنوان حق خلق کرديم! کينه مثل آن غذاي سمّي است که روده و معده نميپذيرند، کينه را هم دل نميپذيرد، اگر يک روز خودش بالا نياورد، ما آن بالا ميآوريم که رسوا ميشود! چرا انسان اين کار را بکند که کينه کسي يا کينه نظام را داشته باشد؟!
📚تفسیر تسنیم
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
🌀مقصـود از اطاعت خدا و اطاعت رسول (ص) و مفاد جمله : (لا تبطلوا اعمالكم) در آيه :(يا ايها الذين امنوا اطيعوا اللّه...)
يا ايها الذين امنوا اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول و لا تبطلوا اعمالكم ايـن آيه اگر چه در مدلول خود مستقل، و از نظر معنا مطلق است، و حتى فقهاء با اين قسمت از آيـه كـه مـى فـرمـايـد (و لا تـبـطـلوا اعـمـالكـم ) اسـتـدلال كـرده انـد كـه بـعـد از شـروع بـه نـمـاز جـايـز نـيـسـت آن را بـاطـل كـرد، و ليـكـن اگـر آن را بـا در نـظـر گـرفـتـن سـيـاقـى كـه بـا آيـات قـبـل دارد، مـورد دقـت قـرار دهـيـم، آيـاتـى كـه مـتـعـرض مسأله قـتـال بود، و همچنين آيات بعد كه آنها نيز در يك سياق قرار دارند، و مخصوصا با ظاهر تـعـليـلى كـه در آيـه (ان الذين كفروا...) است، و با ظاهر تفريعى كه در جمله (فلا تهنوا و تدعوا الى السلم...) به كار رفته ؛ و خلاصه آيه مورد بحث را با سياقش در نظر بگيريم، آن وقت مى فهميم منظورش از اطاعت خدا اطاعت او در احكامى است كه در قرآن نـازل كـرده ؛ و مـنظورش از اطاعت رسول، اطاعت او است در همه آن دستوراتى كه از ناحيه خدا نازل كرده، و آن دستوراتى كه خودش از باب اينكه ولى مسلمين و زمامدار جامعه دينى ايـشـان اسـت صـادر فـرموده. و در آخر ايشان را هشدار مى دهد از اينكه از اطاعت اين دو جور دستور سرباز زنند، كه اگر چنين كنند اعمالشان حبط مى شود، همچنان كه عاقبت مخالفت بـعـضـى از نـامـبـردگـان در آيـات قـبـل اين شد كه بعد از روشن شدن هدايت كارشان به ارتداد كشيده شد. پـس مـراد از اطـاعـت خـدا بـه حـسـب مـورد اطـاعـت او در احـكـام مـربـوط بـه قتال است، و مراد از (اطاعت رسول ) اطاعت او است در هر دستورى كه آن جناب ماءمور به آن و بـه ابـلاغ آن شـده، و نـيـز هـر دسـتـوريـسـت كـه آن جـنـاب بـه عـنـوان مـقـدمـه قـتـال و بـه ولايـتـى كـه در آن داشـتـه داده، و مـراد از (ابطال اعمال ) تخلف از حكم قتال است، آن طور كه منافقان و مرتدين تخلف كردند.
📚تفسیر المیزان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
محمد:35 فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَن يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ پس [در برابر تهديدها و توطئههاي آنها] سُست نشويد و [از ترس جنگ، دشمنان خدا و خود را] به آشتي نخوانيد،59 كه شما برتريد و خدا با شماست و از [پاداش] اعمالتان نميكاهد.60
59- «سَلْم»، همان مسالمت و صلح و سازش است. در آية 61 انفال (8:61) آمده است: اگر كافران تمايل به سازش نشان دادند، تو نيز نشان بده و به خدا توكل كن «وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى الله...». اما در اينجا توصيه معكوس است! به نظر ميرسد دليل آن در تفاوت موقعيتها باشد؛ وقتي دشمن تمايل به آشتي نشان دهد، نشانة ضعف اوست كه بايد پذيرفت، اما اگر قدرت و قصد تجاوز داشت، پيشنهاد آشتي از ناحية مسلمانان نشانه ترس از رويارويي با دشمن است.
60- همواره وقتي دشمن نيرومند و پيروزي دور از دسترس باشد، تلفات و صدمات زياد موجب يأس و نوميدي ميشود و ممكن است مجاهدان را از ادامة مقاومت مأيوس كند. تأكيد بر اين كه خدا با شماست و از اعمالتان نميكاهد، از بقاي محصول تلاشها، هر چند همچون آتش زير خاكستر، خبر ميدهد.
📚تفسیر آقاے بازرگان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
🌀بازگشت بخلورزی انسان به خودش در برابر آزمونهای مالی و علّت آن
فرمود ما اين کار را ميکنيم، ﴿هَا أَنتُمْ هؤُلاَءِ﴾ شما همانهايي هستيد که ﴿تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ﴾؛ ما شما را دعوت ميکنيم که در راه خدا انفاق بکنيد؛ اگر جبهه و جنگ است پشتيباني کنيد و اگر مسائل ديگر است خير برسانيد. ﴿فَمِنكُم مَن يَبْخَلُ﴾؛ بعضيها از شما بخل ميورزند و اين کارها را نميکنند؛ ولي ﴿وَ مَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَفْسِهِ﴾، اگر درخت بتواند آب به ريشه خود برساند و نرساند، اين بخلي است عليه خودش، چون خودش را دارد خشک ميکند! انسان هر کار خيري را که انجام ميدهد يک سطل آب به پاي ريشهٴ خود ميريزد که بالنده است و هميشه سبز است، چون در ﴿إنﹾ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ﴾[29] اين «لام»، «لام» اختصاص است. سيدنا الاستاد مرحوم علامه را خدا غريق رحمت کند! ديگران به زحمت افتادند و گفتند که اين «لام» چون «لام» نفع است ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ﴾ بايد «فعليها» ميگفت، ولي به قرينه مشاکله ﴿فَلَهَا﴾ گفت! ايشان اصرار دارد که اين «لام»، «لام» اختصاص است،[30] عمل مخصوص عامل است! چه خوب باشد و چه بد باشد! «کژ روي کژ آيدت جف القلم»![31] بد کرديم، بد برای ماست؛ خوب کرديم، خوب برای ماست: ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ﴾ «اللامُ للإختصاص» ﴿وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾ نه «فعليها»، اگر بد کرديد مخصوص شماست «کژ روي کژ آيدت جفّ القلم»، کار خوب هم اگر کردي به نفع شماست؛ اگر «لام» براي اختصاص است، ديگر سخن از مُشاکله نيست. فرمود: ﴿مَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَفْسِهِ﴾، دو قضيه است که حصر را در بر دارد؛ ﴿وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ﴾، نه شما! ﴿وَ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ﴾، نه او! هر دو مفيد حصر است، دو قضيهاي است که در کنار هم و موجبهٴ مفيد حصر.
📚تفسیر تسنیم
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
محمد:38 هَاأَنتُمْ هَـؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُم
آگاه باشيد اين شما هستيد كه براي انفاق در راه خدا [=تدارك مالي جهاد] فراخوانده ميشويد، با اين حال بعضي از شما بُخل ميورزيد و كسي كه بُخل ورزد، جز اين نيست كه بر [رشد و كمال] خويش بُخل ورزيده و خدا بينياز مطلق است و شما [هستيد كه] نيازمندانيد؛ و اگر [به انفاق براي جهاد] پشت كرديد، قوم ديگري را [در تنازع بقاء و رقابت] جايگزين شما خواهد كرد تا مثل شما [بخيل] نباشند.64
64- فريضة انفاق البته در زمينهها و نيازهاي متنوع مطرح ميشود، اما در اغلب آياتي كه «وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ الله» در قرآن آمده است [بقره 195 (2:195) ، انفال 60 (8:60) ، محمد 38 (47:38) ، حديد 10 (57:10) ] منظور از انفاق، در روزگاري كه بودجة نظامي از پيش مهيا شدهاي وجود نداشت، تدارك مالي جهاد براي تهية تجهيزات نظامي، مَركب و مواد غذايي مجاهدان بوده است. بديهي است وقتي مردماني حاضر نباشند براي دفاع از آب و خاك و آيين و جان و مال خود خرج كنند، به دست خويش با بيهمّتي و بيغيرتي خود را به هلاكت انداختهاند. به همين نحو مردماني كه در برابر تهاجمات تبليغاتي بيگانه علية ملت و مذهب خويش حاضر نباشند صرف وقت و همّت و خرج و خدمت فرهنگي به صورت فردي و تشكيلاتي كنند، محكوم تحقير و توهين و زبوني و ذلّت خواهند شد. هشدار آية 195 بقره (2:195) همين است كه در راه دفاع از مجتمع ايماني خود دفاع كنيد وگرنه به دست خويش خود را به هلاكت انداختهايد «وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللهِ وَلا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَه...».
📚تفسیر آقاے بازرگان
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
🌀 مرورے بر عصاره فرازهای سوره محمد :
💮عصاره فراز 1 تا 3 : تشريح علت رفتارهاي کافرانه ومومنانه.
💮عصاره فراز 4 تا 9 : توصيه به مسلمانان به جدي بودن در برخورد با کافران و ذکر حکمت هاي آن.
💮عصاره فراز 10 تا 15 : نکوهش کافران از طريق مقايسه هايي بين مومن و کافر از جهات مختلف.
💮عصاره فراز 16 تا 18: نکوهش بعضي رفتارهاي منافقانه.
💮عصاره فراز 19 : تذکر جدي تنبه برانگيز به پيامبر(ص) و مسلمانان.
💮عصاره فراز 20 تا 32 : نکوهش منافقان و برشماري بعضي از صفات و اعمالشان.
💮عصاره فراز 33 تا 38 : دعوت مسلمانان به جدي بودن در مسلماني خويش و اقدام به اعمال پسنديده.
💠🔆 درس سوره محمد : تشويق مسلمانان به جهاد، و جديت در راه خدا و جدا کردن مسير خويش از کافران و منافقان.
📚سید ڪاظم فرهنگ
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.