logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:177091)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:140098)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:130920)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:95141)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: ترجمه تدبر و نکات مهم تفسیری سوره لقمان: ایات حکمت اموز قران هدایت کننده اهل ایمان و عمل صالح است    تعصب ديني ، ممدوح يا مذموم؟ مفهوم تعصب چيست؟    معجزه كمتر شناخته شده پيامبر رحمت : قراردادها    ياد قيامت: عامل بازدارنده از هر گناه             

توجه

Icon
Error

farhang Offline
#1 ارسال شده : 1403/09/02 11:12:33 ق.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 1,036
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال

ترجمه تدبر و فهم سوره جاثیه- سئوالات و نکات مهم تفسیری ایات 1-6

جاثیه 3:
إِنَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِينَ {3}
به راستى در آسمانها و زمين براى مؤمنان نشانه‏ هايى است {3}

جاثیه:4
وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ
و [نيز] در آفرينش خودتان و هر جنبنده‌اي كه [خداوند در جهان] پراکنده مي‌سازد،5 نشانه‌هايي است [از تدبير خدا] براي مردمي كه يقين‌آوري مي‌كنند.6

______________
5- انتشار موجودات در زمين، يا پراکنده شدن خاک در اثر باد را با فعل «بَثَّ» وصف مي‌کنند. غم و اندوهي را نيز که در چهره و رفتار شخص نمود پيدا مي‌کند و خبرش منتشر مي‌گردد، «بث» مي‌گويند.

6- «يُوقِنُونَ» فعل است، نه اسم يا وصف، منظور کساني است که تلاش مي‌کنند به شناخت يقيني برسند. ترجمه «اهل يقين» وافي به مقصود نمي‌باشد.

جاثیه:5
وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
و [نيز] در آمد و رفت شب و روز 7 و هر آنچه از رزقي که خدا از آسمان فرو فرستاده 8 و به لطف آن زمين را پس از مرگش [در زمستان] زنده کرده، و نيز در گرداندن بادها9 [=حركت گردشي آن] نشانه‌هايي است براي مردمي که تعقّل مي‌کنند.10

______________
7- «اختلاف» در باب افتعال، از ريشه «خلف»، نوعي فعل پذيري و آمادگي قبول را مي‌رساند. يعني شب و روز، لازم و ملزوم و پذيراي يکديگر هستند. مي‌دانيم از همين دوگانگي است که انبساط و انقباض و جابه‌جايي جريان هوا، يعني باد پديد مي‌آيد و باد نيز ابرها را به حرکت درمي‌آورند و موجب ريزش باران مي‌گردند. باد نيز اگر حالت گردشي و مدار مانند «تَصْرِيفِ الرِّيَاحِ» نداشت، هرگز توزيع باران عملي نمي‌شد.

8- رزقي كه از آسمان بر زمين مي‌بارد، منحصر به باران نيست، گرما و نور مرئي خورشيد و ساير پرتوهاي مفيد آن نيز رزق بشر و ساير موجودات زميني محسوب مي‌شوند.

9- فعل «تصريف» در قرآن دو بار به جريان گردش باد نسبت داده شده، 4 بار نيز به تنوع موضوعات و مطالب قرآن، متناسب با تنوع ذوقيات و عقول آدميان [اسراء 41 (17:41) و 89 (17:89) ، کهف 54 (18:54) ، طه 113 (20:113) ]، پنج بار هم به «تصريف الايات» [احقاف 27 (46:27) ، انعام 46 (6:46) و 65 (6:65) و 105 (6:105) ، اعراف 58 (7:58) ] که جامعيت به مراتب بيشتري دارد.

10- «يَعْقِلُون» نيز همچون يوقنون فعل است و دلالت بر کاربرد عقل در امور مي‌کند، بنابراين ترجمه «عاقلان» يا «اهل خرد» و خردمندان معادل كاملي نيست. خود «عقل» نيز در بُعد ذهني، يعني انديشيدنِ صِرف خلاصه نمي‌شود. عقل به فرمايش حضرت علي(ع) [در نامه 31 نهج البلاغه] حفظ تجربه‌هاست. با تفکر در امور «علم» حاصل مي‌شود و کاربرد علم [از تئوري يا تجربه عملي] در زندگي تعقّل مي‌باشد. پس عاقل کسي است که به علمش عمل مي‌کند. چنين معنايي البته با فهم امروزي ما از عقل فلسفي که فرسنگ‌ها از سرچشمه اوليه وحي فاصله گرفته است فرق دارد.

سئوال: چرا در سه ایه خطابات مختلفی امده است: مومنین، قوم یوقنون،قوم یعقلون. تفاوت انها در چیست؟

پاسخ 1:

درباره مؤمن و يقين و ﴿يَعْقِلُونَ﴾ يک فرق کلمه اي است که يکي ايمان يکي يقين يکي ﴿يَعْقِلُونَ﴾ است؛ يکي فرق صورت است که در آنجا به صورت «مؤمنين» که اسم است به کار رفت، اينجا در ﴿يُوقِنُونَ﴾ و ﴿يَعْقِلُونَ﴾ به صورت فعل مضارع مفيد استمرار به کار رفت. براي کسي که بخواهد از آسمانها باخبر بشود، اين تعقّل در آنجا راهي ندارد، چون دسترسي ندارد به آسمانها! اين فقط ايمان است که با پذيرش حرف انبيا اثر دارد؛ اما دربارهٴ اختلاف «ليل و نهار» و باران و اينگونه از مسائل فيزيکي و شيمی وعلم نبات و اين چيزها تعقّل اثر دارد و کارساز است؛ لذا با ﴿يَعْقِلُونَ﴾ ياد کرد؛ اما آنچه در آسمانهاست که تعقّل راه ندارد تا انسان درباره آنها بينديشد و تعقّل کند. گاهي هم درباره کلّ اينها تعبير به تعقّل يا يقين ميکند که ميشود تنوّع در تعبير.

فرمود در هر حال خدا را شما بايد بفهميد، سه تا راه دارد: اگر کسي چشم و گوشش بسته است که خدا و قرآن با او کاري ندارد، فرمود: ﴿فَأَعْرِضْ عَن مَن تَوَلَّي عَن ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاّ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾ پس آن کساني که ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ﴾،[21] ﴿لاَ يَرْجِعُونَ﴾ و امثال ذلک با آنها کاري نيست،
اما کسي که در راه هست، براي او به نحو «مانِعَةُ الخُلُوّ» سه راه است که اجتماع را شايد؛ برخيها محدّثانه عالَم را مينگرند، برخيها حکيمانه يا متکلّمانه مينگرند و برخيها عارفانه ميبينند؛ يکي راه عقل است، يکي راه نقل است و يکي راه شهود.
فرمود اگر اهل حديث و نقل هستيد ﴿لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾ هست اگر با برهان ميخواهيد بفهميد و بعد نقل را مؤيد بياوريد ـ حالا يا برهان حدوث است يا برهان امکان فقري است يا برهان امکان ماهوي است ـ براي «معرفة الله» راه باز است. لقوم یعقلون اگر راه نقل و راه عقل نبود، راه شهود بود که «طُوبَي لَهُ وَ حُسْنُ مَآب» بايد مشاهده کنيد. لقوم یوقنون


ما يا اهل حديث و نقل هستيم يا اهل حکمت و کلام هستيم، ديگر اهل شهود نيستيم که بگوييم به صحرا بنگرم اين است يا به دريا بنگرم اين است.
فرمود که اين آسمان و زمين حکمشان اين است، برای برخيها «آيه» است، اگر کسي شاهدانه و عارفانه به عالَم نگاه کند. او اگر به صحرا بنگرد همان است، به دريا هم بنگرد هم همان است، او ميشود اهل يقين؛ اما کسي که محدِثانه است و با نقل است، آن هم يک نور است و ميشود مؤمن؛ اگر از راه عقل و تفکر الهي باشد، آن هم يک نور است ميشود حکيم و متکلّم.

به هر حال وجوه فراواني براي «مؤمن» و «موقِن» و «عاقل» ذکر کردند، سيدنا الاستاد(رِضوانُ اللهِ عَلَيهِ) يک بحث مبسوطي در تفکيک اين سه جهت دارد که آن هم شيرين است و صحيح، اين هم يکي از وجوهاتي است که ميتواند «مؤمن» و «موقِن» و «عاقل» را از هم جدا کند. فرمود برخيها مشاهده ميکنند و برخيها ميفهمند و برخيها ميشنوند، هر سه راه حق است و «مانعةُ الخلوّ» است که جمع را شايد. انسان يا بايد مشاهده کند يا بايد بفهمد يا بايد بشنود، ﴿لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ﴾

بنابراين تمام اين آيات ميگويند ديدن که آيت باشد، سخن در اين است که انسان اگر «آيه» را ديد، ديگر با فکر نميبيند، با نقل نميبيند.
﴿لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾ که قائم به يقين هستند؛ مثل قائم به قسط و با يقين دارد زندگي ميکند ـ نه اينکه گاهي اهل يقين ميشود، او قائم به يقين است ـ او ميتواند بگويد به صحرا بنگرم و به دريا بنگرم. اين همه عکس مي و نقش نگارين که نمود ٭٭٭ يک فروغ رخ ساقيست که در جام افتاد
او اگر به اين‌جا رسيد اين‌طور حرف ميزند؛ اما «حکيم» اين‌طور حرف نميزند، «متکلّم» اين‌طور حرف نميزند، «محدّث» اين‌طور حرف نميزند، همه اينها اهل ايمان و يقين ـ يقين عقلي يا يقين نقلي ـ هستند؛ اما اينها «آيت» را نميبينند، زمين را ميبينند و از وجود زمين که ممکن است به واجب پي ميبرند، نه اينکه آثار فيض را در خود همين زمين ببينند، آيت را می‌بيند! ما زمين را ميبينيم، آسمان را ميبينيم، چون اينها ممکن هستند هر ممکني واجب دارد، چون متغيرند ثابت دارند، چون حادث می‌باشند قديم دارند، چون فقيرند غني دارند، ما از فقر و امکان ماهوي و امکان فقري و حدوث و تغيّر اينها پي به واجب ميبريم، پس ما «آيت» را نميبينيم؛ البته بعدها ميگوييم که اينها علامت هستند، اما آن‌که ميگويد به صحرا بنگرم، آيت را ميبيند؛ مثل اينکه در محضر کليم حق باشد و «يد بيضاء» او را ببيند؛ در محضر او باشد و اژدها کردنش را ببيند، او ديگر استدلال نميکند، چون آيت براي او مشهود است؛ فرق عارف و حکيم اين است، فرق عارف و متکلّم اين است، فرق عارف با محدّث اين است

براي حکيم و اهل معرفت، فرقي بين عادت و خَرقْ عادت نيست؛ يعني خود عصا ميشود آيتِ حق، وقتي که اژدها شد ميشود آيتِ حق؛ منتها توده مردم خَرق عادت را که ببينند، ميگويند اين آيت است و معجزه است، عادت را که ببينند، چون غرق در عادت هستند، آن را معجزه و آيت نميدانند؛ مثلاً تمام عالم جمع بشوند، مگر ميتوانند پشه خلق کنند يا مگس خلق کنند؟!
اهل معرفت ميگويند که فرقي بين عادت و خَرقْ عادت نيست؛
منتها توده مردم چون با عادت انس پيدا کردند، اين را معجزه و آيت الهي نميدانند و اگر خرق عادت شد که عصا و چوبي به صورت مار دَمان درآمد آن را آيت ميدانند، از اين جهت براي توده مردم فرق ميکند؛ ولي براي خواص فرق نميکند؛ لذا در اين بخش از سوره مبارکه «جاثيه» ميفرمايد که هر چه در آسمان است آيت حق است، هر چه در زمين است آيت حق است، هر چه «بينَ الأرض وَ السَّماء» است آيت حق است، هر چه در نظام سپهري از نظر نجوم و هيأت ميگذرد آيت حق است؛ حالا لازم نيست که يک وقت يک خرق عادتي بشود

تفسیر تسنیم ایت اله جوادی آملی

پرسش: منظور از اختلاف لیل و نهار که بارها در قران امده، چیست؟

دربارهٴ اختلاف «ليل و نهار» هم فرمود که چهار ـ پنج طايفه آيه است؛
طايفه اُوليٰ مربوط به اصل آفرينش آسمان و زمين است،
طايفه ثانيه درباره نظم رياضي خلقت «ليل و نهار» است که فرمود: ﴿لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ﴾، شب جايش مشخص است، روز جايش مشخص است، هيچ وقت شب بر روز جلو نميافتد و هيچ وقت روز بر شب جلو نميافتد، اين نظم آنها است.

آيات سوم مربوط به «ايلاج» است که براي تأمين فصول چهارگانه است.
اگر هميشه شب باشد و هميشه روز باشد، ما شب و روز داريم ولي فصول چهارگانه نداريم! اگر فصول چهارگانه نداشته باشيم هميشه يک گوشه زمستان است و يک گوشه تابستان است؛ آن وقت يا هميشه تابستان است يا هميشه زمستان است، آن وقت ارزاق ما چه ميشود؟
در طايفه ديگر ـ سوره مبارکه «فصلت» ـ فرمود ما فصول چهارگانه را هم براي شما تنظيم کرديم! اين وَ اخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ را با يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ تنظيم کرديم تا وَ قَدَّرَ فِيهَا اقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ؛ اين چهار روز براي فصول چهارگانه است، فرمود ما طوري شب و روز را تنظيم کرديم که قَدَّرَ فِيهَا اقْوَاتَهَا،
روز براي قوت و اقتصاد شما به فصول چهارگانه وابسته است، چه طور؟ با اخْتِلاَفُ الَّيْلِ وَ النَّهَارِ. اخْتِلاَفُ الَّيْلِ وَ النَّهَارِ يعني چه؟ يعني گاهي شب دوازده ساعت است، گاهي کمتر و گاهي بيشتر؛ گاهي روز دوازده ساعت است، گاهي کمتر و گاهي بيشتر. چه طور شما شب و روز را مختلَف کرديد؟ فرمود وقتي که شما شب يلدا آمد يُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ، بعد وقتي پايان خرداد شد يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ.


بيان مطلب اين است که شب يلدا که طولانيترين شب هست و روزش کوتاهترين روز، از آن به بعد يُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ، اين يُولِجُ يعني «يُدخِلُ». نواري از «قوس النَّهار» که روز است وارد حريم «قوس اللَّيل» ميشود؛ يک «قوس اللَّيل»ي است طولاني که شب يلدا و تاريک است، يک «قوس النَّهار»ي است روشن و کوچک که روز يلداست، کمکم يُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ؛ يعني از دو طرف «قوس النَّهار» وارد «قوس اللَّيل» ميشوند؛ هم ديرتر روز تمام ميشود و از اين طرف هم ديرتر صبح ميشود؛ هم روز از طرف مغرب جلو ميرود و نميگذارد زود شب بشود، هم از طرف صبح جلو ميرود و نميگذارد اين تاريکي شب ادامه داشته باشد، پس از دو طرف «قوس النَّهار» جلو ميرود تا برسد به اوّل فروردين که شب و روز «بامدادان که تفاوت نکند ليل و نهار»هر دو ميشوند مساوي. وقتي اوّل فروردين شد، شب و روز مساوي شد و هر دو دوازده ساعت شد، از آن به بعد «قوس النَّهار» ميرود در «قوس اللَّيل»، حالا که مساوي شدند؛ تا حالا «قوس اللَّيل» خيلي بود و «قوس النَّهار» خيلي کم، اين رفت تا کمکم برابر شد، حالا از آن طرف همان‌طوري که در زمستان وپاييز شبها طولاني بود و روزها کمتر، الآن ميخواهد شبها کمتر بشود و روزها بيشتر؛ لذا اين «قوس النَّهار» همان‌طور ادامه پيدا ميکند و ميرود در «قوس اللَّيل»، که نَفَسِ شب را ميگيرد، نه ميگذارد شب ادامه پيدا کند و زود شب بشود و نه از آن طرف صبح، اجازه ميدهد که دير روز بشود، نخير! هم دير شب ميشود و هم زود روز ميشود؛ لذا از اوّل فروردين تا پايان خرداد، «قوس النَّهار» ميرود در «قوس اللَّيل» که روز ميشود شانزده ساعت و شب ميشود هشت ساعت، تا پايان خرداد. پايان خرداد که اوّل تير هست معادل شب يلداست که روز آن بزرگترين و طولانيترين روز سال است و شب آن هم کوتاهترين شب است،
اين يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ است و آن يُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ است که با اين کار فصول چهارگانه تنظيم ميشود، غذاي شما، اقتصاد شما، تأمين نيازهاي شما در فصول چهارگانه مشخص ميشود.

﴿يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَي النَّهَارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَي اللَّيْلِ﴾ که يک طايفه ديگر است، آن هم مضمون ﴿يُولِجُ﴾ را تداعي ميکند و چيز جديدي ظاهراً نيست؛ منتها حالا تعبيرات فرق ميکند؛ طايفه اي است از آن به «ايلاج» ياد شده و طايفه اي است از آن به «تکوير» ياد شده است؛

در بخشي هم فرمود اگر هميشه روز بود يا شب بود که زندگي براي شما سخت بود: ﴿يَأْتِيكُم بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ﴾ ﴿يَأْتِيكُم بِضِيَاءٍ﴾ اگر هميشه روز بود يا هميشه شب بود که زندگي ممکن نبود!
ما يکدست خلق نکرديم، چون هميشه روز باشد شما چگونه زندگي ميکنيد؟! چه وقت آسايش داريد؟! از سوزش گرما چه کار ميکنيد؟! يکدست شب باشد نور از کجا ميگيريد؟ پس حتماً بايد بخشي از زمان شب باشد و بخشي از زمان روز باشد که وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاساً بشود، وَ جَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتاً بشود، روز براي کار و تلاش است.

در بخشي از آيات هم فرمود: ﴿جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُوراً﴾، که اين ديگر مربوط به مسائل اقتصادي و امثال آنها نيست؛ فرمود کساني که نوافل شب، اعمال شب و عبادات شب را در اثر نسيان يا اضطرار يا بيماري يا سفر موفق نشدند روز انجام بدهند يا نوافلي را که در روز موفق نشدند شب انجام بدهند پس آن ﴿خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُوراً﴾ مطلبي ديگر است؛ اين مجموع چند طايفه اي است که مربوط به خلقت آسمان و زمين است.

پس اخْتِلاَفُ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ گاهي اين اصل وجودشان است، گاهي نظم آنهاست، گاهي پيدايش فصول چهارگانه است، گاهي هم براي کساني که اهل عبادت هستند و نماز شب آنها فوت شده



کلمات کلیدی: تدبر سوره جاثیه مومن اختلاف لیل نهار

ویرایش بوسیله کاربر 1403/09/02 11:59:50 ق.ظ  | دلیل ویرایش: ویرایش

سیدکاظم فرهنگ
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.332 ثانیه ایجاد شد.