logo
پر بازدید ترین عناوین تالار از ابتدا: مطالب زیبا با آیات (تعداد مشاهده:170776)    ایه 59 سوره احزاب(حجاب):زنان مسلمان،جلباب(روپوش) رابه بدن خود نزدیک کنند تا مورد اذیت قرار نگیرند (تعداد مشاهده:133481)    آیا زنان کفار که به اسارت مسلمانان در می آیند بر مسلمانان حلال میشوند و زناشویی با آنها اشکال ندارد (تعداد مشاهده:123431)    اوقات نماز های یومیه در قران (تعداد مشاهده:89884)      پر بازدید ترین عناوین سه ماه گذشته: آيا توصيفاتي كه در آيات مختلف قران براي نعمات بهشت شده است، تمثيل است يا وافعي؟    مشخصات حكومت صالح و ناصالح در قران : حكومت فرعوني چه ويژگيهايي دارد؟    عذاب و مغفرت خدا مشمول قانون عام است و منحصر به گروه خاصي نيست.    ایا دعا به هم زدن نظام موجود هستی است؟       آخرین رویداد تالار: قران پویان 14 ساله شد : خلاصه اماری 13 سال فعالیت تالار گفتگوهای قران پویان      

توجه

Icon
Error

ali Offline
#1 ارسال شده : 1398/06/25 07:42:50 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
اصحاب اعراف در قرآن چه كساني هستند؟ آيا رجال اعراف با اصحاب اعراف متفاوتند؟ آيا اصحاب اعراف،شايستگان والا مقام هستند يا افراد مستضعف و متوسط؟

در سوره اعراف به اصحاب اعراف اشاره شده است.در ترجمه و تفسير اين ايات و تبيين مشخصات اصحاب اعراف بين مفسران اختلاف نظر وجود دارد.

ابتدا ايات مربوطه را مرور مي كنيم:

وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ ﴿۴۶﴾

انصاریان: و میان آن دو [گروه بهشتیان و دوزخیان] حائلی است، و بر اعراف، مردانی [با مقام و منزلت اند] که هر کدام از دو گروه را به نشانه هایشان می شناسند، و بهشتیان را که وارد بهشت نشده اند، ولی ورود به آن را امید دارند، آواز می دهند که درود بر شما.

وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۴۷﴾

انصاریان: و چون بهشتیان، چشمانشان ناخواسته به سوی دوزخیان گردانده شود، گویند: پروردگارا! ما را با گروه ستمکاران قرار مده.


وَنَادَى أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُوا مَا أَغْنَى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ ﴿۴۸﴾انصاریان: و اهل اعراف مردانی را که از نشانه هایشان می شناسند، آواز می دهند [و به عنوان سرزنش]
می گویند: [امکانات مادیو] جمعیت [انسانی] شما و تکبّری که می ورزیدید، عذابی را از شما دفع نکرد.

أَهَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ ﴿۴۹﴾انصاریان: [سپس با توجه دادن دوزخیان به سوی اهل ایمان می گویند:] آیا اینان کسانی نبودند که در دنیا سوگند یاد می کردید که خدا آنان را به رحمتی نمی رساند؟ [پس به مؤمنان می گویند:] به بهشت در آیید که نه بیمی برشماست و نه اندوهگین می شوید.

وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۵۰﴾انصاریان: و دوزخیان بهشتیان را آواز می دهند که از آب [خوشگوار] یا از آنچه خدا روزی شما فرموده بر ما فرو ریزید. [بهشتیان] گویند: خدا آب و نعمت های بهشتی را بر کافران حرام کرده است.


كلمات كليدي:اصحاب اعراف رجال بهشت جهنم

ویرایش بوسیله کاربر 1398/06/25 02:54:02 ب.ظ  | دلیل ویرایش: edit

ali Offline
#2 ارسال شده : 1398/06/30 07:45:50 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

اصحاب اعراف چه کسانی هستند؟

طرح مسأله

آیات 46-49 سورة اعراف به صورت سربسته و سایه روشن از گروهی به نام اصحاب اعراف یاد کرده و با ویژگی‌هایی آنان را شناسانده است؛ پاره‌ای از مختصات این گروه که وضعیت روشن‌تری دارد عبارتند از:

1. آنان بر بلندایی که بر بهشت و دوزخ اشراف دارد قرار دارند و هر دو گروهِ دوزخیان و بهشتیان را با علائم‌شان می‌شناسند (آیه 46)

2. خطاب به بهشتیان می‌گویند «درود بر شما» (آیه 46)

3. آنگاه که روی به دوزخیان می‌کنند از پروردگارشان می‌خواهند «ما را با گروه ستمکاران مگذار» (آیه 47)

4. به مردانی که آنان را به چهره می‌شناسند بانگ برمی‌دارند که: (مال) اندوختنِ شما و سرکشی کردن به کارتان نیامد. آیا همینانند که سوگند می‌خوردید خداوند به آنان بخشایش نمی‌رساند؟ (آیات 48 و 49)

5. در کنار ویژگی‌های یاد شده که دلالت آیات بر آنها صریح است و به منزلة نص می‌باشد، دو نکتة دیگر در آیات 46 و 49 مطرح شده که منشأ برداشت‌های متفاوتی در میان مفسران و اندیشمندان شده و داوری قطعی دربارة هویت اصحاب اعراف را با ابهاماتی روبرو ساخته است؛

نکتة اول جملة {لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ} در آیة 46 است که دقیقاً فاعل آن مشخص نیست!

و نکتة دوم فرمان {ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ} در آیه 49 می‌باشد که معلوم نیست چه کسی خطاب به چه کسانی این فرمان را صادر می‌کند!

رفع این دو ابهام تکلیف اصحاب اعراف را روشن خواهد کرد و پرسش صفحه دقیقاً ناظر به تبیین معنای این دو فراز از آیات 46 و 49 می‌باشد.
ali Offline
#3 ارسال شده : 1398/07/01 08:22:52 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

اصحاب اعراف از نگاه علامه طاطبايي

اصول اقوالى كه در مسأله رجال اعراف هست ، سه قول خواهد بود:

اول اينكه مراد از رجال اعراف صاحبان مقام و منزلت است ، چيزى كه هست بعضى گفته اند دارندگان اين مقام و منزلت ، انبيا (عليهم السلام ) هستند، و بعضى گفته اند گواهان بر اعمالند، و بعضى گفته اند علماء و فقهايند، و بعضى گفته اند اشخاص ديگرى هستند.

دوم اينكه آنها كسانى هستند كه نه حسناتشان بر سيئاتشان ترجيح دارد و نه سيئاتشان بر حسناتشان .

سوم اينكه آنها ملائكه هستند.

اغلب مفسرين قول دوم را اختيار كرده و عمده چيزى كه به آن استناد كرده اند رواياتى است كه آنها را به زودى در بحث روايتى آينده ، ايراد خواهيم كرد.

و گفتيم سياق آيات اعراف با قول اول سازگار است.

به چند جهت نمى توان گفت مراد از رجال اعراف مردم مستضعفند:


يكى اينكه اين رجال در محلى قرار دارند به نام اعراف ، و در مقامى هستند كه از خصوصياتى كه در سيماى فرد فرد اهل محشر است به جميع امتيازات نفسانى و تفاصيل اعمال آنان پى مى برند و حتى اهل دوزخ و بهشت را پس از رفتن به دوزخ و بهشت نيز مى بينند، و اين مقام بدون شك مقام و منزلت رفيعى است مخصوص آنان ، نه دوزخيان داراى چنان خصوصيتى هستند و نه اهل بهشت ، به شهادت اينكه قرآن كريم از زبان اهل دوزخ مى فرمايد: (( ما لنا لا نرى رجالا كنا نعدهم من الاشرار(( و نيز مى فرمايد: (( ربنا ارنا الذين اضلانا من الجن و الانس ‍ نجعلهما تحت اقدامنا ليكونا من الاسفلين (( و نيز مى فرمايد: (( لكل امرء منهم يومئذ شان يغنيه (( .

دوم اينكه رجال اعراف هم با دوزخيان محاوره دارند و هم با بهشتيان ، محاوره آنان با اهل دوزخ به اين است كه آنان را كه همان پيشوايان كفر و ضلالت و طغيانند به احوال و اقوال شان بى پروا شماتت و سرزنش ‍ مى كنند. و محاوره آنان با اهل بهشت به اين است كه آنان را با تحيت هاى بهشتى درود مى گويند، با اين حال و با اينكه به مقتضاى آيه (( لا يتكلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا(( مى دانيم كه در روز قيامت هر كسى مجاز به حرف زدن نيست ، و تنها بندگان حق گوى خدا حق تكلم را دارند، چگونه مى توان گفت مراد از رجال اعراف مردم مستضعفند؟

سوم اينكه از سياق آيه بعد استفاده مى شود كه اصحاب اعراف آنقدر مقامشان بلند است كه سلام شان به اهل بهشت باعث ايمنى آنان مى شود، و به فرمان آنها وارد بهشت مى شوند، چنين مقامى چطور ممكن است براى مستضعفين دست دهد؟

چهارم اينكه آيات كريمه اى كه جاى اين رجال و مقام و منزلت شان و محاوره آنها با اصحاب جنت و اصحاب جهنم را بيان مى كند هيچگونه قلق و اضطرابى درباره ايشان نشان نمى دهد و ايشان را اصلا داخل در محضرين (احضار شدگان ) و در هول و فزعى كه دارند نمى داند، بلكه مى فرمايد: (( فانهم لمحضرون الا عباد الله المخلصين (( و بندگان مخلص خود را از حكم كلى احضار و هر گرفتارى و هول ديگرى استثنا مى كند و از اينكه در جمله (( و اذا صرفت ابصارهم تلقاء اصحاب النار قالوا ربنا لا تجعلنا مع القوم الظالمين (( دعاى شان را نقل نموده و آن را رد نفرموده ، استفاده مى شود كه رجال اعراف در هر حرفى كه بخواهند بزنند مجاز هستند و دعاى شان هم مستجاب است


تفسير الميزان سوره اعراف
ali Offline
#4 ارسال شده : 1398/07/07 08:06:55 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

سلام. در بحث اصحاب اعراف، دلایل من بر تفسیر اصحاب اعراف به گروهی از انسان های ممتاز و مقدم بر دیگر مومنان صالح اینهاست:

1. این مقطع از آیات (35 تا 53) مضمونی را دنبال می‌کند که عبارت است از بیان حال دو گروه از افراد که در برابر دعوت رسولان و آیات الهی دو نوع موضع اختیار کردند: تقوی و اصلاح یا تکذیب و استکبار، و در ادامه بیان عاقبت کار این دو گروه که یکی از دو غایت بهشت یا دوزخ است.
شق سومی در این جا محل بحث نیست، هر چند که امکان تصور گروههای دیگری با مواضع دیگری وجود دارد. یکبار زراره در وسط بحثی با امام باقر یا امام صادق، گفت از دو حال خارج نیست افراد یا مومنند که به بهشت می روند و یا کافرند که به دوزخ می روند، امام فرمود وقتی بزرگ شدی، می فهمی (که اینطور نیست) و آنگاه گره هایت باز می شود. یعنی سیستم دو ارزشی او را نفی کردند.

اما در قرآن کریم ما با موارد مشابه بسیاری مواجهیم که واکنش ها به دعوت رسولان را در این دو گروه خلاصه کرده، نه از باب حصر بلکه چون در چارچوب گفتمانی انذار و تبشیر سخن می گوید، اقتضاء مقام آن است که این دو گروه، واکنش ها و عملکردها و سرانجام آنها را برجسته سازی کند. این مقام اقتضا ندارد که از بیطرفان یا افراد بی موضع یا اهل شک سخن بگوید.

این قطعه قرآنی هم همانند قطعات بسیار دیگر از آغاز وصف حال و روز و عاقبت این دو گروه را در دستور کار خود دارد. نقش اصحاب اعراف در این میانه تقریر و تفصیل و شرح مواضع آن دو گروه در دنیا و تاکید بر عاقبت نیک یک گروه و فرجام فاجعه بار گروه دیگر در آخرت است. بیان حال خود این گروه محور بحث این قطعه قرآنی نیست بلکه قرار است از زبان آنها بشنویم که این دو نوع واکنش و موضع به رسالت رسولان و آیات الهی چه فرجامی برای هر گروه به بار می آورد. این صحنه آرایی و بیان غیرمستقیم حقایق از زبان یک کاراکتر ثالث در واقع اجازه می دهد که روایت حالت جاندارتری به خود بگیرد و دراماتیک تر شود.

2. ما در اوصاف قیامت و بیان فرجام مومنان و کافران، در سوره‌های مختلفی مثل زمر می خوانیم که بهشتیان به سمت ماوای نهایی خود راهنمایی می شوند و آنجا از آنها استقبال می شود و نگهبانانی یا خزانه‌دارانی به آنها سلام می گویند:
وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ، وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ
همچنین کافران به دوزخ راهنمایی می شوند و آنجا مواخذه می شوند:
وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا ۚ قَالُوا بَلَىٰ وَلَٰكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ
اینجا در سوره اعراف هم به نوعی دیگر با صحنه آرایی دیگری همان حال و مقام را وصف می کند.

3. کلمه اعراف که با آن این افراد را نامگذاری کرده است، حاکی از موقعیت و جایگاه آنهاست. اعراف یعنی بلندی ها، این افراد از موضع بلندی بر هر دو گروه مومنان و کافران اشراف دارند و "یعرفون کلا بسیماهم". اگر همه قادر به شناسایی بهشتی و دوزخی از روی نشانه‌ها بودند، ذکر این وصف خالی از دلیل می بود. پس نه اهل بهشت قبل از ورود به بهشت و نه اهل دوزخ قبل از ورود به دوزخ این فراست را ندارند که تمییز دهند چه کسی بهشتی است یا دوزخی. این ویژگی اصحاب اعراف است که این قابلیت را دارند.

4. آنها پیش از داخل شدن اهل بهشت به بهشت، اهلیت آنها را تشخیص می دهند، بر آنها سلام می کنند و خوشامد می گویند.

5. "لم یدخلوها و هم یطمعون" و نیز "و اذا صرفت ابصارهم تلقاء اصحاب النار..." حال برای اهل بهشت پیش از ورودشان به بهشت است. آنها در دو راهی بهشت و دوزخ طمع به ورود به بهشت دارند و خوف از الحاق به دوزخیان.

6. پس از آن اصحاب اعراف رو به مردانی می کنند که از نشانهایشان می دانند اهل دوزخند، و به آنها می گویند ما اغنی عنکم جمعکم و ما کنتم تستکبرون. و با اشاره به اهل بهشت می پرسند آیا این ها بودند که مدعی بودید خدا به آنها خیری نمی رساند؟ و دوباره به اهل بهشت رو کرده آنها را به بهشت دعوت می کنند: ادخلوا الجنة لاخوف علیکم و لا انتم تحزنون.
سیاق این کلام پیوسته است و یک گوینده اما دو گروه مخاطب متغیر دارد که بین آنها سوئیچ می کند.
نمی توان نقطه‌ای بین این کلام گذاشت و گفت از ادخلوا الجنة... کلام مثلا خداست خطاب به اهل اعراف.

7. این نخستین تفسیری است که به طور طبیعی به ذهن مخاطب می رسد و مستلزم کمترین هزینه پردازش است و انتظار مخاطب از ربط کلام را هم برآورده می سازد. مانعی از پذیرش آن هم در کار نیست که باعث شود سراغ تفسیر دیگری برویم.

8. تفسیر بدیل که اصحاب اعراف را گروهی سوم در عرض دو گروه کافر و مومن فهم می کند، مستلزم هزینه پردازش اضافی است، بی آن که شاهدی از متن بر چنین دسته بندی سه گانه ای دلالت کند. ضمن اینکه تاثیر بافتی که بر محیط شناختی مخاطب اثر بگذارد تا هزینه پردازش اضافی را جبران کند دیده نمی شود. چون وقتی مفهوم "کسانی از مستضعفین یا صاحبان زیست اخلاقی غیر مومن به دین"، تصور می شود، از پیش اهل بهشت بودن آنها هم فرض گرفته شده و گذاشتن این مفهوم در تفسیر ما از آیه، در عین اینکه زحمت پردازش اضافی تحمیل کرده، چیزی را در محیط شناختی ما تغییر نداده است.

سركارخانم دكتر موسوي
farhang Online
#5 ارسال شده : 1398/07/15 08:18:27 ق.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 924
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال


سلام
ممنون خانم دکتر از مکتوب کردن نظرتون و ارایه توضیحات


من به جمع بندی روی این موضوع نرسیدم
اما
فرمایش تون در مورد سياق و دو دسته بودن درسته ولی منافاتی با این نداره که یک اشاره کوچکی هم به استثناها بشه

نکته دیگر اینکه شاید رجال علی الاعراف با أصحاب اعراف متفاوت باشند

رجال، همان ممتازين مومنین باشند اما اصحاب وسطی ها باشند
سیدکاظم فرهنگ
musavi
#6 ارسال شده : 1398/07/16 08:16:01 ق.ظ
Guest

رتبه: Guest

گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 798

17 تشکر دریافتی در 16 ارسال

سلام جناب فرهنگ، چنین تمایزی بین اصحاب اعراف و رجال اعراف وجود خارجی ندارد. اصحاب یک چیز و اهل آن چیز، کسانی اند که اختصاص به آن چیز دارند و با آن شناخته می شوند. برای همین ابتدا از اعراف شروع کرد و فرمود و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم و پس از این معرفی مختصر مکانی و با ویژگی قدرت شناسایی، بعد از آن با تعبیر اصحاب الاعراف از آنها یاد می کند.

روایات دچار تناقضند و چاره رفع تناقض کنار گذاشتن یک دسته از آنهاست.

اما مساله‌ای روش شناختی در تفسیر این آیه هست که (علی رغم دیدگاه مهندس گنجه‌ای که این بحث را بی اهمیت می دانند) در موارد دیگر هم به کار می آید و مهم است که به آن توجه کنیم.
اگر ما قرآن را به صورت متنی زبانی می بینیم که با مخاطبان عام خود در زمان نزول "ارتباط" برقرار می کرده و آنها قادر به فهم این کلام بوده و آن را بلیغ می یافتند، انتظار نداریم دریافت قصد گوینده از یک قطعه قرآنی مانند این بخش از سوره اعراف، معطل توضیح مجزای فردی دیگر بوده باشد.

ما در سوره واقعه با سه صنف سابقون، اصحاب یمین و اصحاب شمال مواجهیم، اما متن سوره معرفی کاملی از این سه گروه با ویژگی‌ها و کارهایشان عرضه می کند. نه آن که صرفا نامی ناآشنا به کار ببرد و ما مجبور باشیم از منبع دیگری معرفی آن نام را دریافت کنیم.

این مطلب آن قدر بدیهی است که هر یک از ما می دانیم اگر در هنگام سخن گفتن آن را رعایت نکنیم، مثلا ضمیر بدون ذکر مرجع به کار ببریم یا نامی ناشناس برای مخاطب را ذکر کنیم اما توضیح ندهیم مرادمان کیست، ارتباط ما با مخاطب مختل خواهد شد. ولی در مورد قرآن گویا این اصل را از یاد می بریم.
farhang Online
#7 ارسال شده : 1398/07/18 09:24:46 ق.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 924
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال

سلام و تشکر

1-درصورت پذیرش این ترجمه ،در اینجا لزومی به ذکر مجدد رجالا يعر فون... نیست و می توانست مثل آیه قبل بگوید و نادی اصحاب الاعراف اصحاب النار...

2-فرمایش تون درسته اما نه همیشه.
قرآن را نباید صرفا با سخنران یک جلسه مقایسه کرد بلکه مثل یک دوره آموزشی یا سریال دنباله دار تصور کرد که برخی ابهامات و معماهای آن در قسمت‌های يعدي رمز گشایی میشود

اتفاقا در همین مثال سوره واقعه، در داخل سوره هیچ توضیحی از رفتار و باورهای مقربون و اصحاب یمین داده نشده و یا اینکه بدلیل چه نوع عملکردی در دنیا، جایگاه اخروی آنها متفاوت است

وفقط وصف بهشتی آنها در سوره ذکر شده و حتی در سوره هاي قبل از واقعه هم نگفته و اینرا باید با مطالعه سوره هاي بعدي، متوجه شد
سیدکاظم فرهنگ
ali Offline
#8 ارسال شده : 1398/07/23 11:05:03 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
اصحاب اعراف كيستند؟

سلام

قاعده زبانی که عرض کردم همیشه صادق است. متکلم هیچ گاه همه آنچه را می خواهد منتقل کند با کلمات کدگذاری نمی کند. این کار حتی اگر ممکن باشد، سبب اطاله کلام می شود. گوینده با در نظر گرفتن بافت موقعیت که مخاطب هم به آن دسترسی دارد، و هر دو از دسترسی متقابل به این اطلاعات آگاهاند (به اصطلاح ویلسون و اسپربر محیط شناختی مشترک بر آنها بطور دوجانبه ظهور دارد)، بسیاری از مطالب را ناگفته می گذارند، چون مخاطب به بافت دسترسی دارد و آن ناگفته ها را خودش کامل می کند و به کمک شواهدی که گوینده در اختیارش گذاشته منظور او را استنباط می کند.

بافت لازم برای پردازش کلام، ممکن است از جملات قبلی گوینده تشکیل شده باشد و ممکن است در حافظه درازمدت مخاطب حاضر باشد.
یک علت اینکه در واقعه اصحاب میمنه و سابقون را تعریف نکرده (اصحاب شمال یا مشئمه را تعریف کرده)، این است که عنوان سابقون همان وصفشان است و بقول شما اصحاب یمین را در سوره‌های پیشین معرفی کرده.

سرركارخانم دكتر موسوي
farhang Online
#9 ارسال شده : 1399/09/08 08:57:26 ب.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 924
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
فهم و تفسیر ایه 46 سوره اعراف: اصحاب اعراف چه کسانی هستند؟

برگزیده نظرات المیزان در تفسیر آیات 46 تا 53 سوره اعراف:


رجال اعراف از طايفه جن يا ملك نيستند

و اين سياق بدون ترديد اين معنا را افاده ميكند كه رجال اعراف منحاز و متمايز از دو طايفه نامبرده (اصحاب جنت و اصحاب نار) هستند، و خلاصه اينكه نه از اهل بهشتند و نه از اهل دوزخ .

در اصحاب اعراف سه احتمال هست :

حال يا از اين جهت است كه اصلا انسان نيستند،
و يا از اين جهت است كه از حيث سؤال و جواب و ساير شئون و خصوصيات قيامت از آن دو طايفه بيرونند.
در حقيقت اهل محشر سه طايفه هستند: دوزخيان ، اهل بهشت و اهل اعراف ، همچنانكه در دنيا هم به سه طايفه تقسيم مى شدند: مؤمنين ، كفار و مستضعفين ، يعنى كسانى كه از جهت ضعف عقل حجت بر ايشان تمام نيست مانند برخى از زنان و اطفال و پيران ناتوان و ديوانگان و سفهاء و امثال آنان .

و يا از اين جهت است كه مقام و مرتبه آنان مافوق مقام اين دو طايفه است ،


اما احتمال اول كه انسان نباشند، و از يكى از دو طايفه جن و ملك بوده باشند، احتمالى است كه نمى توان به آن اعتناء نمود، زيرا اطلاق لفظ رجال شامل ملك نمى شود، چون اين دو طايفه متصف به رجوليت و انوثيت نمى گردند. اگر چه گاهى به شكل مردانى ظاهر شوند، و ليكن صرف تمثل به صورت انسان مصحح اطلاق نيست ، علاوه بر اينكه دليل معتبرى هم بر اين معنا نداريم .


ناگفته نگذاريم كه تعبير به (( رجال (( آنهم بطور نكره و بدون الف و لام به حسب عرف لغت دلالت بر احترام و اعتنا به شان اشخاصى كه مقصود از آن هستند دارد، چون عادتا كلمه (( رجل (( دلالت بر انسان قوى در اراده و تعقل دارد، همچنان كه در امثال آيات : (( رجال لا تلهيهم تجاره و لا بيع عن ذكر الله (( و (( فيه رجال يحبون ان يتطهروا(( و (( رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه (( و (( و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا نوحى اليهم (( و حتى در مثل آيه (( ما لنا لا نرى رجالا كنا نعدهم من الاشرار(( و آيه (( و انه كان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن (( اين معنا بخوبى مشاهده مى شود. پس منظور از (( رجال (( افرادى هستند كه در انسانيت خود در سر حد كمال مى باشند، و اگر در ميان آنان افرادى از زنان فرض شود از باب تغليب ، لفظ رجال در مورد مجموع ايشان به كار مى رود.


و اما اينكه اين رجال از جنس بشر هستند يا از جنس جن و يا مختلط از اين دو جنس ، الفاظ اين آيات از آن ساكت است ، و از خود آيات نمى توان اين معنا را استفاده كرد. جز اينكه در هيچ جاى از قرآن كلامى هم كه دلالت كند بر تصدى جن نسبت به شاءنى از شئون بشر و وساطتش در كار آخرتى او از قبيل شهادت و شفاعت ، ديده نمى شود، پس وقتى از جنس ملائكه و جن نبوده باشند، قهرا از جنس بشر خواهند بود.


احتمال دوم یعنی مستضعف بودن نیز در پست شماره 3 نفی شد.

لذا رجال اعراف جمعى از بندگان مخلصند كه مقام و منزلتشان از ساير اهل جمع بالاتر است

ترجمه تفسير الميزان جلد 8 صفحه : 154


إِذَا صرِفَت أَبْصرُهُمْ تِلْقَاءَ أَصحَبِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لا تجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ

(( تلقاء(( بر وزن تبيان و در اصل مصدر از (( لقى يلقى (( است ، و ليكن در اينجا در معناى جهت لقاء استعمال شده

حالت اول: ضمير جمعى كه در (( ابصارهم (( و در (( قالوا(( است به رجال بر گردد.

و اگر از نگاه كردن به اصحاب نار به جمله (( صرفت ابصارهم (( تعبير فرموده ، گويا براى اين بوده كه انسان به اختيار خود ميل ندارد به چيزى كه نگاه به آن باعث ناراحتى است نگاه كند، آنهم در مثل آتش دوزخى كه تلخ ‌ترين و دشوارترين عذابها است ،
و ليكن معمولا در چنين مناظرى از جهت اضطراب نفس و سراسيمگى كه در دل آدمى پيدا مى شود، گاهى بدون اختيار گوشه چشمى به سوى آن منظره باز مى كند، و در اين باز كردن چشم ، آنقدر بى اختيار و بى ميل است كه گويى شخص ديگرى چشم او را باز كرده ، از اين جهت است كه مى فرمايد: (( و زمانيكه گردانيده مى شود چشمهايشان به طرف دوزخ (( و نفرموده (( و اذا نظروا و وقتى كه نگاه كنند به آنان (( .

بنابراين ، معناى آيه چنين مى شود: و زمانيكه اصحاب اعراف به ناگاه چشمشان به اصحاب آتش مى افتد به خدا پناه مى برند از اينكه با آنان محشور شده در آتش شوند، و مى گويند: (( ربنا لا تجعلنا مع القوم الظالمين (( .

البته اين را هم بايد بگوييم كه اين گونه دعا كردنشان دليل بر اين نيست كه از منزلت و مقامشان ساقط شده از همين جهت مى ترسند مبادا به آتش ‍ روانه شوند، براى اينكه از اينگونه دعاها پيغمبران اولواالعزم و انبيا و بندگان صالح خدا و ملائكه مقربين نيز مى كردند و اين دلالت بلكه كوچكترين اشعار هم ندارد بر اينكه صاحب اين دعا از مقام رفيعش ‍ ساقط گشته و فعلا دچار حيرت شده است .

اين در وقتى است كه ضمير جمع در (( ابصارهم (( و در (( قالوا(( را به رجال برگردانيم ، و اين صحيح نيست
، براى اينكه كلام در اين چهار آيه درباره اوصاف اصحاب اعراف جريان دارد، و لازمه اين وحدت سياق اين است كه بفرمايد: (( ونادوا - يعنى اصحاب اعراف - رجالا يعرفونهم ...(( نه اينكه بدون هيچ ضرورتى و بدون اينكه بخواهد نكته اى را بفهماند از اين بيان عدول نموده و پس از اينكه همه جا با ضمير اشاره به اصحاب اعراف مى شد ناگهان به اسم ظاهرشان تصريح نموده ، بفرمايد: (( و نادى اصحاب الاعراف (( .

حالت دوم: پس معلوم مى شود كه ضمير جمع در (( ابصارهم (( و در (( قالوا(( به اصحاب جنت بر مى گردد و جمله مورد بحث از دعاى آنان حكايت مى كند، نه اصحاب اعراف ، همچنان كه جمله قبلى طمع و اميدوارى آنان را مى رسانيد


نَادَوْا أَصحَب الجَْنَّةِ أَن سلَمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطمَعُونَ

جملة {لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ} به اصحاب جنت برمیگردد یا رجال اعراف؟

از سياق آيات استفاده مى شود كه اين مناديان همان رجال اعراف هستند، و جمله (( لم يدخلوها و هم يطمعون (( دو جمله است كه هر دو حال براى اصحاب جنت مى باشند، يكى جمله (( لم يدخلوها(( و ديگرى جمله (( و هم يطمعون (( ، و معنايش اين است كه : اصحاب جنت در حالى كه هنوز به بهشت داخل نشده اند و اشتياق دارند هر چه زودتر برسند، ندا مى شوند.


احتمال اينكه دو جمله مزبور حال باشند از ضمير جمع در (( نادوا(( احتمال ضعيفى است ، براى اينكه باعث مى شود جمله از افاده معنا ساقط گردد، و برگشت معنا به اين شود كه :
(( رجال اعراف كه نه اهل بهشتند و نه اهل دوزخ و مكانشان در حجاب و حائل بين بهشت و دوزخ است ، اهل بهشت را ندا كردند در حالى كه خود داخل بهشت نشدند، و خيلى ميل دارند داخل شوند(( علاوه بر اين ، كسى كه چنين احتمالى را مى دهد لابد بايد جمله (( لم يدخلوها و هم يطمعون (( را استينافيه بگيرد، و بگويد: اين جمله ابتداى مطلب است و خبر مى دهد از حال رجال اعراف . و يا جمله وصفيه است كه بيان مى كند اوصاف آنان را، و تقدير كلام اين است كه : بر اعراف رجالى هستند كه داخل بهشت نشده و آرزوى آن را دارند.

و اين بسيار بعيد است كه جمله مزبور استينافيه باشد، چون اگر استينافيه بود قاعدتا مى بايستى براى رفع اشتباه فاعل را اظهار مى كرد، نه آنكه با ضمير به آن اشاره كند، همچنان كه در (( و نادى اصحاب الاعراف رجالا(( كه جمله اى است استينافيه ، فاعل كه همان اصحاب است اظهار شده است .

وصفيه بودن آن نيز بعيد است ، زيرا جمله (( و نادوا اصحاب الجنه ان سلام عليكم (( بدون هيچ ضرورتى بين وصف و موصوف فاصله شده است ، و اين جائز نيست . و همين احتمال يعنى احتمال برگشتن معناى (( لم يدخلوها و هم يطمعون و اذا صرفت ابصارهم (( به اينكه بگوييم : (( رجال اعراف وقتى چشم شان به اهل بهشت مى افتد آرزوى بهشت مى كنند، و وقتى چشم شان به دوزخيان مى افتد، از رفتن به دوزخ به خدا پناه مى برند(( باعث شده عده اى اصحاب اعراف را رجالى بدانند كه حسنات و سيئاتشان برابر است ، و ليكن ما به هيچ وجه اين احتمال را قبول نمى كنيم ، نظر ما اين است كه جمله (( لم يدخلوها(( حال از اصحاب جنت است ، نه وصف اصحاب اعراف

تفسیر المیزان

سیدکاظم فرهنگ
ali Offline
#10 ارسال شده : 1399/09/10 08:21:17 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
اصحاب اعراف چه كساني هستند؟


اهالی «اعراف»
آیات 46تا49 مربوط به «اعراف» است که اسم سوره هم از همان گرفته شده است. براساس احادیث، اهل اعراف دو دسته هستند:
1- کسانی که نه جهنمی هستند و نه بهشتی،
2- پیامبران و ائمه و بخصوص ائمه ما.

اما فرضیه اول با آیه 48 و قسمت اول آیه 49 نمیسازد و لذا مردود است.
اما اگر کسی بگوید قسمت آخر آیه 46 و تمام آیه 47 را چه می¬کنید، جواب این است که قسمت آخر آیه 46 حرف دل خود بهشتی¬ها است و ربطی به اصحاب اعراف ندارد و مدلول آیه 47 هم حدیث نفس اصحاب اعراف است زیرا در دنیا آنها آنقدر نگران قیامت بودند که هرگز احتمال جهنمی شدن را از خود دور نمی¬دانستند (دعا کمیل را بخوانید و گوشه¬ای از نگرانی¬های کسی در حد امیرالمؤمنین(ع) را درک کنید و همچنین دعای ابوحمزه ثمالی را بخوانید تا همین مطالب را درباره امام سجاد(ع) حس کنید) و این حالت، باصطلاح «ملکه» آنها شده، بطوری که در آنجا هم که روز سروری آنهاست از آنها جدا نمی¬شود.

خلاصه¬ اینکه اصحاب اعراف پیامبران و ائمه و به خصوص پیامبر ما(ص) و ائمه ما(ع) می¬باشند.


حالا که این را فهمیدیم، قرینه¬هایی هم می¬بابیم برای تقویت این فهم خویش، مثلاً:
1- خود کلمه «اعراف» که ازریشه «معرفت» است اصلاً به فرضیه اول (=افراد نه بهشتی نه جهنمی) نمی¬خورد.
2- جمله «یعرفون کلا بسیماهم». یعنی «معروف» هستند، و مردم می-شناسندشان، و این نیز چیزی است که به فرضیه اول نمی¬خورد.
3- جمله «سلام علیکم» در آیه 46 نشان می¬دهد آنها در «موضع بالا»ئی هستند که این نیز به فرضیه اول نمی¬خورد.
4- آنها به وضع کسانی که بهشت خواهند رفت و یا به جهنم خواهند رفت«اشراف» دارند و این نیز به فرضیه اول نمی¬خورد.
5- «نکوهش»ی که آنها به افراد مدلول آیه 48 می¬کنند نیز به فرضیه اول نمی-خورد.
6- «جواز ورود»ی که در آیه 49 به بهشتی¬ها می¬دهند نیز به فرضیه اول نمی-خورد.

نتیجه اینکه «اصحاب اعراف» پیامبران(ع) و به خصوص پیامبر ما(ص) و جانشینان پیامبران(ع) و به خصوص ائمه ما(ع) می¬باشد.

«سیما» یعنی چه؟

در لغت، «سیما» یعنی «علامت» (توجه کنید به آیه «سیماهم فی وجوههم من اثرالسجود....»)
اما در اثر کثرت استعمال کلمه «سیما» به «چهره» اطلاق شده است. و از آیات 46تا48 فهمیده می¬شود آن اشخاص «اعرافی» همان چهره¬ای را دارند که در دنیا داشتند.
توضیح مطلب این است که اعراف حالت «نه این جهان و نه آن جهان» است و لذا داشتن «چهره این جهانی» معقول است.
مانند جنین که وقتی که از رحم خارج می¬شود هنوز چهره داخل رحم را دارد، ومدتی طول می¬کشد که کم¬کم در اثر غذاهای خارج از رحم ، رشد و نمو ، و پذیرفتن محیـط، و غیره ، چهره¬اش «این جهانی» شود.

ترجمه آيات 46 تا 51 سوره اعراف
(45) و بين آنان حجابي خواهد بود. و مرداني در بلندي ها خواهند بود که همگي آنها را از سيمايشان مي شناسند و به اهل بهشت ميگويند سلام بر شما. آنها هنوز داخل آن نشده و طمع آن را دارند (46) و وقتيکه چشمشان ميگردد و به اهل آتش مي افتد ميگويند پروردگارا ما را با قوم ظالمان قرار نده (47) و اهل بلندي ها به کساني که آنها را از سيمايشان مي شناسند ميگويند جمعيت شما و سركشي تان بدردتان نخورد (48) آيا اين بهشتیان همان کساني نيستند که قسم ميخورديد مشمول رحمت خداوند نخواهند شد؟ و بسوي آنها روي گردانده و ميگويند داخل آن بهشت شويد که نه ترسي خواهيد داشت و نه اندوهگين خواهيد بود (49) اهل جهنم اهل بهشت را صدا ميزنند که برايمان مقداري آب يا از آنچه خداوند روزيتان کرده بريزيد، ميگويند خداوند هردوي آنها را بر کافران حرام نموده است (50) در این موقعیت خداوند میفرماید همانهائي که دينشان را به بازي و هوس گرفتند و زندگي دنيا مغرورشان کرد، پس امروز هم فراموششان مي کنیم چنانکه آنها نيز امروزشان را فراموش کرده بودند و آياتمان را انکار ميکردند (51)


از تفسیر مهندس گنجه ای
محسن Offline
#11 ارسال شده : 1399/09/13 09:05:55 ق.ظ
محسن

رتبه: Member

گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/07/06
ارسالها: 27

1 تشکر دریافتی در 1 ارسال
رجال اعراف متفاوت از اصحاب اعراف هستند

1-مساله اعراف مربو طبه صحنه قیامت است نه بهشت و جهنم.

2-منظور از حجاب در ایه 46 همان اعراف است.یعنی بین بهشتیان و جهنمیان حجاب و مانعی است که همان اعراف است یعنی بلندیهایی که جمعی بر روی ان قرار دارند.

3-در ایات قران، دو عبارت آمده یکی اصحاب اعراف و دیگری رجال. اصحاب اعراف،در برابر اصحاب نار و اصحاب الجنه، گروه وسطی هستند که حسنات و سیاتشان برابر شده
و منظور از رجال نیز همان اولیای الهی استکه کارگشای مومنان از طرف خدا هستند
و این دو تعبیر در روایات نیز همین گونه است.

با این نگاه ،ایه 48 اینگونه خواهد شد : اصحاب اعراف مردانی را ندا میدهند(گویا از انها کمک میخواهند)
و سپس ادامه میدهد(گویا ان رجال،درخواست اصحاب اعراف را اینگونه پاسخ میدهند): جمعیت شما و آن همه گردنکشی که میکردید به حال شما سودی نداشت


مسئله اعراف به شکل دیگری و با نام دیگری در سوره حدید نیز مطرح شده است:

«یوم تری المؤمنین و المؤمنات یسعی نورهم بین ایدیهم و بایمانهم بشراکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ذلک هو الفوز العظیم» (حدید/12)

آن روز که مردان و زنان مؤمن را می‌بینی که نورشان پیشاپیششان و به جانب راستشان دوان است. [به آنان می‌گویند:] «امروز، شما را مژده باد به باغ‌هایی که از زیر [درختان] آن، نهرها روان است. در آن‌ها جاودانید. این است همان کامیابی بزرگ.»

. اینکه می‌فرماید: «نورشان پیشاپیش آن‌ها و سمت راستشان می‌دود»، نشان می‌دهد که آن‌‌ها در حال حرکت، گاهی هم به سمت راست خود نگاه می‌کنند و این باید موقعی باشد که به دیوار اعراف رسیده‌اند و در کنار آن حرکت می‌کنند تا راه ورود را بیابند و به همین جهت، گاه‌‌گاه به سمت راست نگاه می‌کنند تا از راه ورودی نگذرند.


«یوم یقول المنافقون و المنافقات للذین آمنوا انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نوراً فضرب بینهم بسور له باب باطنه فیه الرحمئ و ظاهره من قبله‌ العذاب» (حدید/13):

آن روز، مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آورده‌اند، می‌گویند: «به ما مهلت دهید تا از نورتان [اندکی] برگیریم.» گفته می‌شود: «باز پس برگردید و نوری درخواست کنید.» آن‌گاه میان آن‌ها دیواری زده می‌شود که دروازه‌ای نیز دارد: باطنش رحمت است و ظاهرش روی به عذاب دارد.

از این آیه نکات زیر به‌ دست می‌آیند:


3. بین مؤمنان و منافقان دیواری واقع می‌شود. روشن است که این دیوار همان بلندی‌هایی است که روی زمین قرار دارند و منطقه‌ای (مثلاً قسمت قطب شمال زمین) را حصار‌بندی کرده‌اند. این منطقه محاصره شده با دیوار اعراف، منطقه نجات و پایگاه پرواز اهل ایمان به سوی بهشت رضوان است و از این رو می‌فرماید: در باطن و داخل این دیوار، رحمت است و بیرون از آن، از همان پای دیوار، عذاب و سختی‌های صحنه قیامت است.


به‌نظر می‌رسد این، آخرین مرحله گفت‌وگو بین بهشتیان و اهل آتش است که روی زمین در صحنه قیامت صورت می‌گیرد. البته مؤمنان در بهشت، به صورت یک‌طرفه با اهل جهنم گفت‌وگو می‌کنند.


انتظار پرواز یا عذاب؟

مرحله عبور از دیوار اعراف آخرین اتفاقی است که در صحنه قیامت رُخ می‌دهد. پس از این مرحله و گذر از این دیوار، مؤمنان در سمت راست صحرای محشر، در انتظار پرواز به سر می‌‌برند و منافقان و کافران که به این منطقه راه نمی‌یابند، به سمت چپ زمین منتقل می‌گردند تا از آنجا راهی جهنم شوند. از این رو این دیوار، دیوارِ جدا‌کننده اهل حق از اهل باطل است. در قسمت داخل، پروازکنندگان به سوی بهشت رضوان الهی جای می‌گیرند و قسمت بیرون، صحنه محشر است با همه مشکلات آن. همچنین، روی این دیوار اصحاب اعراف هستند که افراد بینابین‌اند و البته حضور اولیای الهی روی این دیوار، حضوری موقتی و برای نظارت و کمک خواهد بود.


ویرایش بوسیله کاربر 1399/12/05 11:22:33 ق.ظ  | دلیل ویرایش: edit

سیدمحسن میرباقری
farhang Online
#12 ارسال شده : 1399/09/14 10:47:05 ق.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 924
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال
آیا اصحاب اعراف با رجال اعراف متفاوتند؟

با سلام

در خصوص برداشت متمایز استاد گرامی جناب اقای دکتر میرباقری، و اینکه اصحاب اعراف ذکر شده در ایه 48 افراد بینابین هستند و متفاوتند از رجال اعراف که شایستگان والا مقام هستند

بنظرم این برداشت با ادامه ایات همخوانی ندارد. ترجمه ایات در این حالت اینگونه خواهد شد :

وَنَادَى أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُوا مَا أَغْنَى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ ﴿۴۸﴾

و اصحاب اعراف مردانی را(از رجال اعراف) که از نشانه هایشان می شناسند، ندا می دهند [طلب کمک میکنند و آن رجال در پاسخ ]می گویند: [امکانات مادی و] جمعیت [انسانی] شما و تکبّری که می ورزیدید، عذابی را از شما دفع نکرد.

أَهَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ ﴿۴۹﴾
[سپس با توجه دادن به سوی اصحاب جنت می گویند:] آیا اینان کسانی نبودند که در دنیا سوگند یاد می کردید که خدا آنان را به رحمتی نمی رساند؟ [پس به مؤمنان می گویند:] به بهشت در آیید که نه بیمی برشماست و نه اندوهگین می شوید.

دو اشکال اساسی براین فرض وارد است:

1-اگر اصحاب اعراف دارای چنین عملکردی بودند که مستحق چنین سرزنشی هستند و اهل استکبار و تمسخر اهل ایمان بودند، قاعدتا باید جزو اصحاب نار باشند. چرا در گروه وسط قرار میگیرند که نه بهشتی هستند و نه جهنمی؟ همچنین عبارت ما اغنی عنکم نیز گویای اینست که اهل عذاب بودن انها مسجل شده است.
لذا به نظر میرسد خطاب انتهای ایه 48 (ما غنی عنکم ...)و ابتدای ایه 49 به اصحاب نار باشد.

2-حتی اگر متن ایات تحمل پذیرش چنین معنایی را داشته باشد، ذکر ان در این ایات چه فایده و نتیجه ای دارد؟ جز انکه بیان میکند گروهی میانه هستند که از رجال اعراف تقاضای کمک میکنند و بعد از ان هیچ اشاره ای به نتیجه این درخواست و نیز مشخصات و رفتارهای دنیوی انها نمی کند. این اشاره اجمالی چه فایده هدایتی برای مخاطبان دارد؟



با توجه به بند 1،در این حال، دو احتمال متصور است:

الف-فاعل فعل قالوا همان اصحاب اعراف باشند:

و اصحاب اعراف مردانی را(از اصحاب نار) که از نشانه هایشان می شناسند، ندا می دهند و می گویند: [امکانات مادی و] جمعیت [انسانی] شما و تکبّری که می ورزیدید، عذابی را از شما دفع نکرد.

در این حالت، لزوما اصحاب اعراف،همان رجال اعراف خواهند بود. چون در ایات صحبت از گروه دیگری غیر از اصحاب نار،اصحاب جنت، اصحاب اعراف و رجال اعراف نیست. اصحاب نار که نمیتواند باشد زیرا انها مخاطب کلامند.
اصحاب جنت هم که نمی تواند باشد زیرا در ایه بعد انها را نشان میدهند و به بهشت دعوت میکنند.
همچنین لحن کلام گوینده که اشراف بر هر دوی اصحاب نار و اصحاب جنت دارد،گویای برتری جایگاه و موقعیت اصحاب اعراف میباشد.لذا نمی توانند افراد متوسط باشند.


ب- فاعل فعل قالوا ، رجالا باشد:


و اصحاب اعراف ، مردانی را(از رجال اعراف) که از نشانه هایشان می شناسند، ندا می دهند [طلب کمک میکنند و آن رجال در پاسخ ]می گویند: [امکانات مادی و] جمعیت [انسانی] شما و تکبّری که می ورزیدید، عذابی را از شما دفع نکرد.

در این حالت، اصحاب اعراف،همان اصحاب نار یا گروهی از انها خواهد بود و استعمال اصحاب اعراف بر انها بلاوجه است.


لذا بنظر میرسد اصحاب اعراف، همان رجال اعراف هستند که موقعیت ممتازی داشته و براصحاب نار و جنت اشراف دارند.

اصحاب نار را نکوهش و اصحاب جنت را سلام داده و به بهشت بدرقه می کنند.
سیدکاظم فرهنگ
ali Offline
#13 ارسال شده : 1399/09/18 11:55:02 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
تدبر و تفسير ايات قران: اصحاب اعراف چه كساني هستند؟

- الاعراف: «اعراف» جمع عُرف به معنای قلة کوه، تپة بلند، یال اسب و تاج خروس است؛ نیز جاهای بلند را «اعراف» نامند، زیرا عُرف بلندترین نقطة آن‌هاست که اگر کسی آنجا قرار بگیرد، بر پایینْ دست خود عارف می‌شود. میان بهشت و دوزخ، دیواری بلند است که از آن به اعراف، سور، باره، مقام، کوه و کنگره یاد می‌شود؛ اما این تعبیرها همه از باب تشبیه معقول به محسوس‌اند.

حجاب در {وَ بَيْنَهُما حِجابٌ} نیز دیوار، پرده، یا دَرِ دنیایی نیست ـ چنان که سور در {فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ} دیوار دنیایی نیست، بلکه امری آخرتی است که نمی‌گذارد دوزخیان به بهشتیان برسند. حجابْ امری وجودی است (نه عدمی) و بدین سبب دارای مراتب و درجات است؛ با این تفاوت که درجات حجابِ حسی محسوس است.

حجاب به لحاظ مانعیت نیز دو گونه است:
أ. حجاب مطلق: مانع از دیدن، شنیدن، رفتن و مانند آن است.
ب. حجاب مقیّد: از برخی جهات، مانعیت دارد و خود دو گونه است:

یک. حجابی که تنها مانع رؤیت و رفتن است نه مکالمه؛ مانند {وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ} (شوری/51) نیز نظیر آیه {وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ} (احزاب/53)
دو. حجابی که تنها مانع رسیدن است نه مکالمه و رؤیت، چون اگر حجابی رقیق باشد، نمی‌توان سراغ یکدیگر رفت؛ لیکن می‌توان یکدیگر را دید و سخن همدیگر را نیز شنید.

حجاب در {وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ} حجاب رسیدن و ورود است نه مکالمه یا مشاهده، زیرا بهشتیان و دوزخیان با یکدیگر سخن می‌گویند و همدیگر را مشاهده می‌کنند.

اعراف (بلندی‌ها) به همان معنای لغوی‌اش یعنی بالا و بلندی‌های حجابی است که میان بهشت و دوزخ است، پس جملة {وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ} یعنی «و علی أعراف الحجاب رجال».
- این اعراف که مردان الهی بر آن مستقرند و فرمانروایی می‌کنند، مکانت و جایگاهی فرازمند است؛ نه مکان مادی بلند همچون کوه، زیرا هنگامه قیامت بساط زمین برچیده می‌شود.

- بر پایه آیه مورد بحث، به قرینه آیات پسین و برخی روایات، اعرافیان دو گروه‌اند:
1. کنگره‌نشینان: همان کسانی‌اند که بر همه گروه‌ها سلطه و اشراف دارند و فرمانروایان قیامت‌اند.
2. دامنه‌نشینان: گروهی از دامنه‌نشینان، مستضعفان یا کسانی‌اند که کارهای نیک و بدشان یکسان است.
- دامنه‌نشینان اعراف دو گروه‌اند؛ گروهی که وارد بهشت خواهند شد و گروهی که به دوزخ خواهند رفت.
- جملة {يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ} در آیة 48 سورة اعراف، قرینه است که جملة {مَا أغْنَى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ} در همان آیه خطاب به دوزخیانی است که هنوز وارد دوزخ نشده‌اند؛ نه دوزخیان مستقر در جهنم، زیرا با ورود بهشتیان به بهشت و دوزخیان به جهنم، لازم نیست آنان را به علامت بشناسند، چون در این هنگام شناخت کار آسانی است.

- مراد از «رجال» در {وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ} به قرینه سیاق و سباق، مردان الهی‌اند.
- اعرافیانی که هنوز به بهشت درنیامده‌اند ولی آن را امید دارند، رغبت ندارند که دوزخ و دوزخیان را ببینند؛ لیکن هنگامی که ناخواسته نگاهشان به آنان افتد، از پروردگارشان می‌خواهند که آنان را با گروه ستمگران قرار ندهد. این درخواست از سنخ دعای دنیایی نیست، چون قیامت ظرف تکلیف و تشریع نیست، بلکه مراد بروز و ظهور ملکات دنیایی آنان است.

اصحاب اعراف» همان کنگره‌نشینان‌اند و بدان سبب با اسم ظاهر یاد شده‌اند که بر پایه بازگشت ضمیرهای پنج‌گانه جمع مغایب در آیات پیشین به «اصحاب الجنّه»، اگر فاعل «نادی» نیز به صورت ضمیر می‌آمد، توهّم می‌شد که فاعل آن همان «اصحاب الجنه»اند نه رجال اعراف.

- تا کنون در این آیات چهار گروه یاد شده‌اند:
1. رجال اعراف: بر بلندای حجاب قرار دارند و سیماشناس و کنگره‌نشین‌اند: {عَلَي الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسيماهُمْ} (اعراف/46)
2. اصحاب جنّت: بهشتیانی‌اند که هنوز به بهشت نرفته‌اند بلکه در اعراف‌اند ـ نه علی الاعراف ـ و امیدوارند که به بهشت وارد شوند. این گروه، همان دامنه‌نشینان اعراف و زیرمجموعه مردان الهی‌اند: {وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ} (اعراف/46)
3. اصحاب نار: همان دوزخیانی‌اند که اعرافیان به دیدنشان تمایل ندارند و اگر نگاهشان به آنان افتد، از خدا می‌خواهند که با گروه ستمگر محشور نشوند: {وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ} (اعراف/47)
4. دوزخیانی که هنوز وارد دوزخ نشده و در آستانة جهنم‌اند و رجال اعراف با آنان گفت‌وگوی تحقیرآمیز دارند: {وَنَادَى أَصْحَابُ الأَعْرَافِ رِجَالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُواْ مَا أَغْنَى عَنكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ}.
{أَهَؤُلاءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لا یَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَلا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ} (اعراف/49)



- کنگره‌نشینان اعراف به دوزخیانی که در آستانه ورود به جهنم‌اند می‌گویند این مؤمنان مستضعف که در دامنه اعراف و در آستانه ورود به بهشت‌اند، همان‌هایند که شما سوگند یاد می‌کردید که خدا رحمت خود را به آن‌ها نمی‌رساند و آنان از رحمت الهی و سعادت آخرتی محروم‌‌اند؛ اکنون نیک بنگرید که به آنان فرمان داده می‌شود که بی‌هیچ ترس و اندوهی به بهشت درآیند، در حالی که گردآوری حُطام دنیا و خودبزرگ‌بینی، شما را کفایت نکرد و سودی نبخشید و در قیامت هیچ از رحمت الهی بهره ندارید.
بر این اساس، مشارٌالیه «هؤلاء» دامنه‌نشینان بهشتی اعراف‌اند که هنوز به بهشت وارد نشدند؛ ولی به آن امیدوارند و گوینده خطاب {ادْخُلُوا الْجَنَّةَ} مردان الهی کنگره‌نشین اعراف‌اند که با اجازه خدا به بهشتیان برای رفتن به آنجا فرمان می‌دهند.

تفسیر تسنیم، ايت اله جوادي املي ج 28، ص 655-661
ali Offline
#14 ارسال شده : 1399/10/02 11:30:01 ق.ظ
ali

رتبه: Advanced Member

گروه ها: Moderator, Administrators, member
تاریخ عضویت: 1390/03/24
ارسالها: 1,741

تشکرها: 4 بار
29 تشکر دریافتی در 29 ارسال

سئوال:

آيا آيات مرتبط با اصحاب اعراف و گفتگوهاي بين اعراف با اصحاب جنت و اصحاب نار، در اخرت است يا در صحنه محشر است يا در عالم برزخ؟

پاسخ 1:

اعراف گذرگاه مهمى به سوى بهشت! در تعقیب بیان سرگذشت بهشتیان و دوزخیان این آیه و سه آیه بعد از آن در باره «اعراف» که منطقه ‏اى است حد فاصل میان بهشت و دوزخ، با ویژگیهایى که دارد سخن مى‏گوید.

نخست به حجابى که در میان بهشتیان و دوزخیان کشیده شده است اشاره کرده، مى‏گوید: «میان این دو گروه حجابى قرار دارد» (وَ بَیْنَهُما حِجابٌ).

تفسير نمونه

پاسخ 2:

این اعراف که مردان الهی بر آن مستقرند و فرمانروایی می‌کنند، مکانت و جایگاهی فرازمند است؛ نه مکان مادی بلند همچون کوه، زیرا هنگامه قیامت بساط زمین برچیده می‌شود.

جملة {يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ} در آیة 48 سورة اعراف، قرینه است که جملة {مَا أغْنَى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ} در همان آیه خطاب به دوزخیانی است که هنوز وارد دوزخ نشده‌اند؛ نه دوزخیان مستقر در جهنم، زیرا با ورود بهشتیان به بهشت و دوزخیان به جهنم، لازم نیست آنان را به علامت بشناسند، چون در این هنگام شناخت کار آسانی است.

تفسير تسنيم

پاسخ 3:

-مساله اعراف مربو ط به صحنه قیامت است نه بهشت و جهنم

دكتر ميرباقري

پاسخ 4:

در روايات مربوط به اعراف پيرامون دو مطلب بحث شده است:

1. جايگاه اعراف.

2. اصحاب اعراف.

در مورد مطلب نخست در روايات دو گونه تعبير آمده است:

الف. اعراف مكان بلندى است كه ميان بهشت و دوزخ واقع شده است.

«كُثْبانٌ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ».


ب. اعراف راهى است ميان بهشت و دوزخ.

«صراط بين الجنّة والنار».


بايد توجه داشت كه مقصود از صراط در اين روايت، صراط معروف در قيامت كه يكى از منزلگاههاى آن به شمار مى رود نيست، زيرا صراط معروف آن گونه كه از آيات و روايات استفاده مى شود راهى است كه همگان از آن مى گذرند گروهى روانه ى دوزخ و گروه ديگرى روانه ى بهشت مى شوند در حالى كه (اعراف) جايگاهى همگانى نيست.

امّا اين كه: چرا از اعراف با كلمه «صراط» تعبير شده است؟ بايد گفت آن گونه كه از ذيل اين روايت و روايات ديگر استفاده مى شود علت آن اين است كه گروهى از مؤمنان گنهكار در نقطه اى از اعراف جاى داده مى شوند و سرنوشت آنان از نظر بهشتى يا دوزخى بودن به شفاعت شافعان وعدم آن بستگى دارد و از اين نظر با صراط معروف مشابهت دارد


ايت الله سبحاني
admin Offline
#15 ارسال شده : 1399/10/04 01:19:43 ب.ظ
admin

رتبه: Administration

گروه ها: Administrators, Moderator, member
تاریخ عضویت: 1391/10/20
ارسالها: 419

9 تشکر دریافتی در 9 ارسال

آيه 46 ـ اين آيه ميان بهشتيان و جهنميان پرده اى مقرّر داشته، چنانكه در عالم تكليف نيز در اين ميان پرده اى بوده است، و اين اعراف به معنى بلنديهايى است ميان جهنم و بهشت، و جهنميان و بهشتيان كه اين بلنديها جايگاه نظارت و حكم ربّانى درباره آنان است توّسط بزرگترين شخصيتهاى ايمانى تاريخ تكليف كه حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) و محمديان(عليهم السلام)مى باشند، و در حاشيه آنان ساير پيامبران اولى العزم و غير اولى العزم هستند، اين بزرگواران هر يك جهنميان و بهشتيان را از چهره هايشان مى شناسند، راجع به بهشتيان "سيم هم فى وجوههم من اثر سجود" (29:48) و درباره جهنميان "يعرف المجرمون بسيماهم"، (41:55)

و اين رجال اعراف چنانكه در عالم تلكيف اين و آن را به چهره هايشان مى شناختند، به روز رستاخيز شناسايى آنان بالاتر و روشنتر است، و بالاخره بر حسب آيه :49 حكم ربّانى "ادخل الجنة" توسط آنها براى بهشتيان صادر مى شود.

اين جريان در رجعت و دولت قائم آل محمد(صلى الله عليه وآله) محقق خواهد بود كه كل زمينه هاى تكليف از زمينها و آسمانها و تمامى جايگاههاى مكلفان در اين دولت اخرين نور باران خواهد بود، و ديگر كافران را جايى و موقعتى نمى ماند كه يا نابود مى گردند و يا اگر هم اندكى مانند گروهى از يهوديان و نصرانيان همچنان بمانند اينان مالك هيچ جريانى نيستند بلكه تحت الشعاع دولت مهد وى خواهند بود و روى اين اصل جايهاو جايگاههاى مفسدان يكسره در انحصار پرهيزكاران خواهد بود چنانكه آياتى هم به اين حقيقت دلالت دارند.

تفسیر فرقان

admin1 Offline
#16 ارسال شده : 1399/10/11 10:10:36 ق.ظ
admin1

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/14
ارسالها: 199

8 تشکر دریافتی در 7 ارسال


نظر دیگری در تبیین اصحاب اعراف

اصحاب اعراف افراد اهل تفکر و معرفت و سیماشناس هستند که در دنیا با پیامبران و اصحاب الجنه مشکل و تقابلی نداشتند اما به حقانیت پیامبران، نرسیدند و ایمان نیاوردند.


درایات سوره اعراف، اصحاب اعراف نمی توانند انبیا و اولیا باشند زیرا

انبیا و اولیا جزو اصحاب جنت هستند اما در این ایات بیان شده که داخل اصحاب جنت نیستند. و حال انکه طبق همه ایات ، افراد در قیامت یا جزو اصحاب بهشتند یا اصحاب جهنم و گروه سومی نداریم.
حتی اگر فرض کنیم بعد از گفتگوهای مذکور وارد بهشت میشوند ، با روایاتی که اولیا و انبیا را نخستین افرادی میداند که وراد بهشت میشوند، در تناقض است.

لذا آیات سوره اعراف بدینگونه ترجمه خواهد شد:

بر بلندای اعراف، مردانی هستند که همه را با علامتهایشان می شناسند، اینها به اصحاب جنت سلام میکنند در حالیکه خودشان وارد بهشت نشدند و طمع دارند که بهشت وارد شوند.

سپس این اصحاب اعراف نگاهشان به دوزخیان می افتد و از خدا میخواهند که با انها قرار نگیرند.

سپس اصحاب اعراف، افرادی از دوزخیان را که به علامت می شناسند، ندا میدهند که استکبار شما سودی نداد و چرا اصحاب جنت را تمسخر میکردید.

نهایتا از جانب خدا به اصحاب اعراف هم فرمان میرسد که داخل بهشت شوید



اقای علی باقری فر

مدیر تالار
farhang Online
#17 ارسال شده : 1399/11/10 09:57:15 ق.ظ
سید کاظم فرهنگ

رتبه: Advanced Member

گروه ها: member, Administrators
تاریخ عضویت: 1390/02/31
ارسالها: 924
Iran (Islamic Republic Of)

47 تشکر دریافتی در 28 ارسال

توضیح ایات 44-49 سوره اعراف و اصحاب اعراف

-ایات 44-49 که به اعراف و رجال ان پرداخته، نسبت به سایر ایات سیاق، حالت فرعی و معترضه دارد و هدف ان تاکیدی بر ایات قبل مبنی بر سرنوشت متفاوت مکذبین مستکبر و اهل ایمان است.

در ایه 37، به اقرار مستکبران مکذب در لحظه مرگ اشاره میکند
در ایه 38 دستور ورود انها به اتش جهنم در صحنه قیامت صادر میشود. بتدریج وارد میشوند و جدال بین پیروان و رهبران شکل میگیرد.
در آیه 40، اشاره میشود که درهای اسمان برای انها باز نمیشود و راهی برای ورود به بهشت ندارند.
اصحاب جنت که هنوز در محشرند و وارد بهشت نشده اند از دلهایشان هر کینه ای از جمله نسبت به مستکبرین زدوده میشود.
سپس اصحاب نار را ندا میدهند که ایا حقانیت وعده پرودگار در خصوص حشر اموات و برپایی قیامت و حساب و کتاب و عذاب مکذبین را دریافتید که انها نیز تصدیق می کنند. در این هنگام منادی و موذنی ندا میدهد که شما با بازداشتن از راه خدا و کفر به اخرت به خودتان ظلم کردید و از رحمت خدا دور شدید.

سپس حجاب و حایلی میان اصحاب جنت و جهنمیان شکل میگیرد. بر فراز آن، رجال اعراف که همه حاضرین را به علامتشان میشناسند، به اصحاب جنت که منتظر ورود به بهشتند، سلام میدهند. سپس چشمانشان به جهنمیان میفتد که با توجه به مشاهده وضع سخت انها و نیز ندای قبلی موذن مبنی بر ملعون بودن ظالمین ، از جهنمیان اعلام برائت می کنند و از خدا میخواهند که اصلا با ظالمان نباشند. سپس به افرادی از ظالمین جهنمی که انها هم رجال اعراف را میشناسند، رو کرده ،اعمال انها در انکار قیامت و عذاب و تمسخر اهل بهشت را شماتت کرده و نهایتا بهشتیان را هم به ورود در بهشت اذن میدهند.

جهنمیان از اصحاب بهشت تقاضای آب و نعمات دیگر را میکنند اما پاسخ می شنوند که خدا نعمت و رحمت خود را بر کافرین حرام کرده چرا که در زندگی خود فریفته دنیا شده، علیرغم ارایه کتاب خدا ایات خدا و قیامت را انکار کرده، از رحمتی که گروندگان به قران را شامل میشد خود را دور کردند. لذا در روز قیامت با افسوس از عدم پذیرش دعوت رسولان الهی، در ارزوی شفاعت یا بازگشت به دنیا برای جبران گذشته هستند اما چنین نخواهد شد و خسران زده خواهند ماند.

-ایات مشابه این فراز در سوره های دیگر:

1 -سوره یس
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ {51}
و در صور دميده خواهد شد پس بناگاه از گورهاى خود خارج شده به سوى پروردگار خويش مى‏آيند {51}
إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ {55}
در اين روز اهل بهشت كار و بارى خوش در پيش دارند {55}
هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِؤُونَ {56}
آنها با همسران (هم مسلکان) شان در زير سايه‏ها بر تختها تكيه مى‏زنند {56}
لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ {57}
در آنجا براى آنها [هر گونه] ميوه است و هر چه دلشان بخواهد {57}
سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِيمٍ {58}
از جانب پروردگار[ى] مهربان [به آنان] سلام گفته مى‏شود {58}
وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ {59}
و اى گناهكاران امروز [از بى‏گناهان] جدا شويد {59}

که نشان دهنده برخورداری از نعمات و اسایش بهشتیان در روز قیامت و سلامی از جانب خدا به انها است و در همان حال به مجرمان گفته میشود که از بهشتیان جدا شوید لذا این ایات نمیتواند مربوط به داخل بهشت باشد.

2-سوره حجر:
ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ {46}
[به آنان گويند] با سلامت و ايمنى در آنجا داخل شويد {46}
وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ {47}
و آنچه كينه [و شائبه‏ هاى نفسانى] در سينه‏ هاى آنان است بركنيم برادرانه بر تختهايى روبروى يكديگر نشسته ‏اند {47}

3-سوره زمر:
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاء اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُم قِيَامٌ يَنظُرُونَ {68}
و در صور دميده مى‏شود پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است بيهوش درمى‏افتد مگر كسى كه خدا بخواهد سپس بار ديگر در آن دميده مى‏شود و بناگاه آنان بر پاى ايستاده مى‏نگرند {68}
وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ {69}
و زمين به نور پروردگارش روشن گردد و كارنامه [اعمال در ميان] نهاده شود و پيامبران و شاهدان را بياورند و ميانشان به حق داورى گردد و مورد ستم قرار نگيرند {69}
وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ {70}
و هر كسى [نتيجه] آنچه انجام داده است به تمام بيابد و او به آنچه مى‏كنند داناتر است {70}

وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ {71}
و كسانى كه كافر شده ‏اند گروه گروه به سوى جهنم رانده شوند تا چون بدان رسند درهاى آن [به رويشان] گشوده گردد و نگهبانانش به آنان گويند مگر فرستادگانى از خودتان بر شما نيامدند كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند و به ديدار چنين روزى شما را هشدار دهند گويند چرا ولى فرمان عذاب بر كافران واجب آمد {71}
قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ {72}
و گفته شود از درهاى دوزخ درآييد جاودانه در آن بمانيد وه چه بد [جايى] است جاى سركشان {72}
وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ {73}
و كسانى كه از پروردگارشان پروا داشته ‏اند گروه گروه به سوى بهشت‏ سوق داده شوند تا چون بدان رسند و درهاى آن [به رويشان] گشوده گردد و نگهبانان آن به ايشان گويند سلام بر شما خوش آمديد در آن درآييد [و] جاودانه [بمانيد] {73}
وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاء فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ {74}
و گويند سپاس خدايى را كه وعده‏اش را بر ما راست گردانيد و سرزمين [بهشت] را به ما ميراث داد از هر جاى آن باغ [پهناور] كه بخواهيم جاى مى‏گزينيم چه نيك است پاداش عمل‏كنندگان {74}

-طبق این آیات، انبیا و گواهان در هنگام داوری بین انسانها در روز قیامت حضور دارند سپس کافران بسوی جهنم و متقین به بهشت رانده میشوند که نگهبانان بهشت بر انها سلام میکنند.
- آیات فوق نشان میدهد که سلام گفتن به بهشتیان هم در صحنه قیامت است و هم هنگام ورود به بهشت.
اما در خصوص برکندن کینه ها از سینه بهشتیان در ایه 47 سوره حجر بعد از صدور فرمان ادخلوها ذکر شده اما در سوره اعراف در صحنه قیامت و قبل از ورود به بهشت. میتوان گفت این کار هم مانند سلام دادن به بهشتیان در جند مرحله است و یا ایه سوره حجر هم همزمان با صدور فرمان دخول و در همان صحنه محشر است.

-اما مصداق رجال و اصحاب اعراف چه کسانی هستند؟ مقربین و اولیا یا افراد میانه که نه جزو اصحاب جنت شدند نه اصحاب نار؟

-اینکه اصحاب اعراف افراد بینابین هستند با ایات همخوانی ندارد. لحن کلام انها که اشراف بر هر دوی اصحاب نار و اصحاب جنت دارد، و اصحاب نار را سرزنش میکنند، و اینکه همه اهل محشر را به علامتشان می شناسند،گویای برتری جایگاه و موقعیت اصحاب اعراف میباشد .لذا نمی توانند افراد متوسط باشند.

اما اینکه اگر رجال اعراف، جزو اولیا و انبیا هستند، پس چرا جزو اصحاب جنت نبودند، میتوان گفت همانطور که در ایه 69 سوره زمر گفته شده، در صحنه محشر انبیا و شاهدان نیز اورده میشوند که قطعا از مقربان و در بهشتند اما در این صحنه در محشر بعنوان شاهد ایفای نقش میکنند.

هم چنین با توجه به تکرار عبارت یعرفونهم بسیماهم در ایه 48 علیرغم اینکه در ایه 46 تاکید شده بود که رجال اعراف همه را می شناسند، در ایه 48 باین معناست که اصحاب ناری که مورد خطاب اصحاب اعراف قرار میگیرند نیز این رجال را می شناسند نه اینکه رجال ، جهنمیان را با سیمایشان می شناسند چرا که قبلا ذکر شد و لذا این افراد می توانند همان رسولان و نیکان امت باشند که جهنمیان نیز انها را میشناسند.


سیدکاظم فرهنگ
کاربرانی که در حال مشاهده انجمن هستند
Guest (2)
جهش به انجمن  
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.

قدرت گرفته از YAF 1.9.6.1 | YAF © 2003-2024, Yet Another Forum.NET
این صفحه در مدت زمان 0.621 ثانیه ایجاد شد.