رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
تدبر و فهم و ترجمه و تفسير سوره كافرون:
سوره الکافرون به ترتیب مصحف کنونی سوره 109 - وبه ترتیب نزول سوره ۳۲_ ودارای۶ آیه و یک فراز می باشد با توجه به محتوای سوره جزء سورهای مکی می باشد سال سوم بعثت ودر مرحله چهارم نزول قران است که در این مرحله که گسترش دعوت پیامبر ص به توحید است شروع آزار وکید مشرکان وکافران بر پیامبرص ومسلمانان دیده می شود که در این سوره بیشتر قابل احساس است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم به نام خداوند بخشنده ی مهربان قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿١﴾ بگو ای کافران لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾ نمی پرستم آنچه را که می پرستید وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣﴾ ونیستید شما پرستنده ی آنچه می پرستم وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ ﴿٤﴾ ونیستم من پرستنده ی آنچه می پرستید وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٥﴾ ونیستید شما پرستنده ی آنچه می پرستم لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿٦﴾ برای شماست (جزا وسرانجام)دین شما وبرای من(جزا وسرانجام) دین من است
درس سوره: سفارش خداوند به پیامبر ص برای اعلام جدایی مسیر توحید وشرک
نکته: ۱_تکرار ظاهری ایات برای تاکید است وهمچنین پاسخ در مقابل تکرار درخواست مشرکان از پیامبر ص جهت پرستش معبودانشان
۲_ بیان قل در اول سوره نشان از امانتداری پیامبر ص در دریافت وابلاغ وحی دارد. زیرا اگر بیان می شد" یا ایها الکافرون" این مطلب القا می شد که این کلام کلام پیامبرص است نه خدا
۳_مسیر توحید وشرک کاملا از هم جدا است توحید انسان را به خدا می رساند درحالیکه شرک انسان را از خدا دور می کند وبت پرستی مظهر آشکار شرک است لذا با توجه به این سوره تقاضای پرستش بتان از طرف مشرکان به شدت بامخالفت خدا وپیا مبر ص روبرو میشود ودر اصل رسالت همه ی انبیا نفی شرک بود
ترجمه و تدبر:خانم ليلا انصاري كلمات كليدي:سوره كافرون عبادت شرك توحيد |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
بنام خدا
🔶 تدبر در سوره کافرون 🔶
بسم اللّه الرحمن الرحيم
قل يا ايها الكافرون (1) لا اعبد ما تعبدون (2) و لا انتم عابدون ما اعبد (3) و لا انا عابد ما عبدتم (4) و لا انتم عابدون ما اعبد (5) لكم دينكم ولى دين (6)
بگو هان گروه كفر پيشه ! (1). من نمى پرستم آنچه را كه شما مى پرستيد (2). و شما هم نخواهيد پرستيد آنچه را كه من مى پرستم (3). من نيز براى هميشه نخواهم پرستيد آنچه را شما مى پرستيد (4). و شما هم نخواهيد پرستيد آنچه را من مى پرستم (5). دين شما براى خودتان و دين من هم براى خودم (6)
🔰 درس سوره :
ای پیامبر ، موضع اسلام ویکتا پرستی مشخص است . وهرگز جای هیچ سازشی و با هیچ بهانه ای ، با هیچ مرام ومکتب الحادی وجود ندارد.
👈 پیام سوره :
🕋قولوا لا اله الا الله تفلحوا🕋
خانم خدایی
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
🔸سوره کافرون : این سوره ۱۰۹ سوره در مصحف کنونی است و بر اساس ترتیب نزول ۳۲ سوره محسوب می شود . این سوره مکی است و چهارمین سوره در مرحله چهارم نزول وحی می باشد که ۶ آیه و یک فراز دارد .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿١﴾ (ای پیامبر !)بگو ای گروه کافران !
لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾ عبادت نمی کنم آنچه را که عبادت می کنید .
وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣﴾ و نه شما عبادت کنندگانید آنچه را که عبادت می کنم . وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ ﴿٤﴾ و نه من عبادت کننده بودم آنچه را که عبادت کردید . وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٥﴾ و نه شما عبادت کنندگانید آنچه را که عبادت می کنم . لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿٦﴾ برای شماست دین شما و برای من است دین من .
🔶درس سوره : تعیین موضع صریح پیامبر در رابطه با کافران و تاکید بر جدایی مطلق کفر و توحید .
🔶نکات سوره : تعبد و توحید کاملا مقابل کفر و شرک قرار دارد .
🔹اعلام موضع صریح پیامبر در رابطه با دین و آیین جدیدی که آورده اندخود نوعی اعلام قدرت است آن هم تقریبا در ابتدای دعوت ایشان .
🔹در مقابل کفر هیچگاه نباید مسامحه کرد .
🔹آیه ۴ و فعل ماضی عبدتم اشاره دارد به اینکه پیامبر هیچگاه از مسیر توحید خارج نبوده اند .
خانم شجاعت
|
|
|
|
رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 422
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
تدبر و فهم سوره كافرون:منظور از دين در لكم ديكنم ولي دين چيست؟
1-دين: بكسر اوّل جزا. طاعت. اين دو معني از جملۀ معناي دين است كه در صحاح و قاموس و مجمع و مفردات نقل شده و در مجمع از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه دين بمعني حساب است «مٰالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» يعني صاحب روز حساب است. در قاموس ديّان را محاسب و جزا دهنده گفته است.
راغب ميگويد: شريعت را باعتبار طاعت و فرمانبري دين گويند و آن مانند ملّت و طريقه است ليكن انقياد و طاعت در آن ملحوظ ميباشد. طبرسي در ذيل آيۀ ۱۹ آل- عمران ميگويد: طاعت و انقياد را دين گفته اند زيرا كه طاعت براي جزاست (يعني خداوند بطاعت پاداش خواهد داد) قول طبرسي در وجه تسميه از قول راغب بهتر است.
علي هذا شريعت را از آنجهت دين گفته اند كه در آن طاعت و پاداش هست.
ناگفته نماند اين كلمه در قرآن مجيد بمعني جزا و شريعت و طاعت آمده است و از آن ملّت نيز تعبير شده است مثلا در آيۀ «قُلْ إِنَّنِي هَدٰانِي رَبِّي إِليٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْرٰاهِيمَ حَنِيفاً» انعام: ۱۶۱ بشريعت اسلام دين و ملّت هر دو گفته شده است. همچنين است آيۀ « … وَ مٰا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرٰاهِيمَ هُوَ سَمّٰاكُمُ الْمُسْلِمِينَ» حج: ۷۸.
جاهائيكه «دين» بمعني جزا آمده مثل «مٰالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» فاتحه: ۴ «أَ إِذٰا مِتْنٰا وَ كُنّٰا تُرٰاباً وَ عِظٰاماً
أَ إِنّٰا لَمَدِينُونَ» صافات: ۵۳ «فَلَوْ لٰا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ تَرْجِعُونَهٰا إِنْ كُنْتُمْ صٰادِقِينَ» واقعه: ۸۷ «وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِليٰ يَوْمِ الدِّينِ» حجر: ۳۵ «إِنَّمٰا تُوعَدُونَ لَصٰادِقٌ وَ إِنَّ الدِّينَ لَوٰاقِعٌ» ذاريات: ۶ در اينگونه موارد ميتوان دين را بمعني حساب نيز دانست و آن با جزا متقارب است.
قاموس قرآن، ج ۲، ص: ۳۸۱
2-اين آيه به حسب معنا تاءكيد مطلب گذشته ، يعنى مشترك نبودن پيامبر و مشركين است ، و لام در ((لكم )) و در ((لى )) لام اختصاص است ، مى فرمايد: دين شما كه همان پرستش بت ها است مخصوص خود شما است ، و به من تعدى نمى كند، و دين من نيز مخصوص خودم است ، شما را فرا نمى گيرد.
در اينجا ممكن است به ذهن كسى برسد كه اين آيه مردم را در انتخاب دين آزاد كرده ، مى فرمايد هر كس دلش خواست دين شرك را انتخاب كند، و هر كس خواست دين توحيد را برگزيند. و يا به ذهن برسد كه آيه شريفه مى خواهد به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) دستور دهد كه متعرض دين مشركين نشود. و ليكن معنايى كه ما براى آيه كرديم اين توهم را دفع مى كند، چون گفتيم آيه شريفه در مقام اين است كه بفرمايد شما به دين من نخواهيد گرويد و من نيز به دين شما نخواهم گرويد، و اصولا دعوت حقه اى كه قرآن متضمن آن است ، اين توهم را دفع مى كند. بعضى از مفسرين براى دفع اين توهم گفته اند: كلمه دين در آيه شريفه به معناى مذهب و آئين نيست ، بلكه به معناى جزا است مى فرمايد: جزاى شما مال شما، و جزاى من از آن من است كه اين معنا،دور از فهم است.
از تفسير الميزان
3- هر دو معنا ميتواند درسا باشد.دین اینجا می تواند شریعت باشد گویی پیامبر ص از هدایت یافتن انان ناامید شده وفرموده دین شما برای خودتان ودین من برای خودم یا منظور جزا وپاداش فرمانبرداری ایمان اورندگان یا جزاي عدم فرمانبرداری کافران (هر کسی در گرو اعمال خویش هست) مطابق ایه۳۱و۳۹سوره ماقبل ( نجم)
وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ، ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺧﺪﺍﺳﺖ ، ﺗﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﮔﻨﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻴﻔﺮ ﺩﻫﺪ ، ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﻚ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﻜﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﻫﺪ .(٣١)
وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺟﺰ ﺁﻧﭽﻪ ﺗﻠﺎﺵ ﻛﺮﺩﻩ [ ﻫﻴﭻ ﻧﺼﻴﺐ ﻭ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﻱ ]ﻧﻴﺴﺖ ،(٣٩)
خانم انصاري
|
|
|
|
رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 422
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
ترجمه و تفسير سوره كافرون: چرا در سوره كافرون ولا انتم عابدون ما اعبد تكرار شده است؟ در آیه 3 چرا اینطور نفرمود «و لا انتم تعبدون ما اعبد»؟
1-و در تفسير قمى از پدرش از ابن ابى عمير روايت كرده كه گفت : ابو شاكر از ابى جعفر احول از سوره مورد بحث سؤال كرد، كه مگر يك سخنگوى حكيم اينطور حرف مى زند كه در يك سطر مطلبى را دو بار بگويد و تكرار كند؟ ابى جعفر احول جوابى از اين اشكال نداشت . ناگزير به طرف مدينه روان شد، و در مدينه از امام صادق (عليه السلام ) پرسيد حضرت فرمود: سبب نزول اين سوره و تكرار مطلبش اين بود كه قريش به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) پيشنهاد كرده بود، بيا تا بر سر پرستش خدايان مصالحه اى كنيم ، يك سال تو خدايان ما را عبادت كن و يك سال ما خداى تو را، باز يك سال تو خدايان ما را عبادت كن و يك سال ما خداى تو را، خداى تعالى در پاسخشان عين سخن آنان را يعنى تكرار مطلب را بكار برد، آنها گفته بودند يك سال تو خدايان ما را عبادت كن در پاسخ فرمود: ((لا اعبد ما تعبدون ))، آنها گفته بودند و يك سال ما خداى تو را، در پاسخ فرمود ((و لا انتم عابدون ما اعبد))، آنها گفته بودند باز يك سال تو خدايان ما را عبادت كن در پاسخ فرمود: ((و لا انا عابد ما عبدتم ))، آنها گفته بودند و يك سال ما خداى تو را در پاسخشان فرمود: ((و لا انتم عابدون ما اعبد لكم دينكم و لى دين )).
ابوجعفر احول وقتى اين پاسخ را شنيد نزد ابى شاكر رفت ، و جواب را بدو گفت ، ابوشاكر گفت : اين جواب مال تو نيست اين را شتر از حجاز بدينجا حمل كرده ، (يعنى تو نزد جعفر بن محمد رفته اى و پاسخ را از او گرفته اى ). مؤلف : مفاد تكرار در كلام قريش اين است كه بيا تا به آخر عمر يك سال تو خدايان ما را و يك سال ما خداى تو را بپرستيم .
ترجمه تفسير الميزان جلد 20 صفحه 649
2-پيامبر ما فرمودند: «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ، لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ» (كافرون/1 و 2) من آنچه شما ميپرستيد، و بعداً ميپرستيد، نميپرستم. «وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ» شما هم شوخي ميكنيد. شما هم خداي مرا نخواهيد پرستيد. اين يك كار سياسي است كه شما انجام ميدهيد. اصلاً شما خداي مرا نخواهيد پرستيد.
بعضي از مفسرين فرمودند: اين يك اخبار غيبي است كه سران قريش هيچوقت با پيغمبر همراه نشدند. ولي شايد يك مقدار از اين فراتر است. چون اين فقط ناظر به سران قريش نيست. چون كفر آنها، كفر از سر غفلت نيست. كفر از سر علو و شقاق و عزت و غرور است. اينها دست از كفرشان برنداشتند.
فرمودند: شما دست از بتپرستيتان برنميداريد. شما در مقابل خداي متعال سجده نميكنيد. من هم در مقابل غير خداي متعال سجده نميكنم.
«لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ، وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ» تعبير اول اين است «لا اعبد» من نميپرستم، «وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ» يعني اصلاً شما اين كاره نيستيد. شما خداپرست نيستيد، شما اهل توحيد نيستيد.
«وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ» دوباره تكرار ميشود. «وَ لَا أَنَا عَابِدٌ» و نه من ميپرستم، «مَّا عَبَدتمُ» آنچه شما ميپرستيد. تعبير اول اين بود، «قُلْ يَأَيهَُّا الْكَفِرُونَ، لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ» آنچه شما ميپرستيد، من نميپرستم. تعبير دوم اين است «وَ لَا أَنَا عَابِدٌ» من اصلاً اهل اين كار نيستم، مشي من و شما دو تا است. شأن من نيست، «وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمُ» آنچه قبلاً پرستيديد، يعني نه معبود آيندهتان، نه معبود فعليتان، نه معبود گذشتهتان، معبود من نيست.
دوباره ميگويد: «وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ» شما هم اهل پرستش آنچه من ميپرستم، نيستيد. اختلافي در تعبير اين آيات است كه بعضي بزرگان نكته خوبي گفتند. گفتند: در باب نبي اكرم يك چيز بيشتر نيست. «وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ» آنچه من ميپرستم، «مَا أَعْبُدُ» دو بار تكرار شده است. ولي در باب آنها يك باب اين است كه «مَّا عَبَدتم» اين علامت اين است كه آنچه ميپرستيد، پيداست آنها در پرستش تلوّن دارند. هر روز يك بتي انتخاب ميكنند. بتهايشان ميشكند، يك روز چوب است، يك روز سنگ است. دكتر سيد محسن ميرباقري
3-در آیه 3 چرا اینطور نفرمود «و لا انتم تعبدون ما اعبد»؟ نکته لطیفی در اینجا هست و آن ¬هم این است که با انتخاب آن نوع جمله¬پردازی عبادت خداوند را از اینکه در همان سطح عبادت بت¬ها قرار داشته باشد متمایز کرده و آن را (چنانکه واقعاً هست) بالاتر قرار داده. در زبان محاوره خودمان نیز جمله «تو کنندۀ این کار نیستی» با جمله «تو این کار را نمی¬کنی» فرق زیادی دارد و انتخاب جمله آیه 3 شبیه همان «تو کننده این کار نیستی» است و اگر می¬فرمود «و لا انتم تعبدون ما اعبد» (که قرینه آیه 2 باشد) شبیه جمله «تو این کار را نمی¬کنی» می¬بود و فرق این دو جمله واضح است.
از تفسير اقاي گنجه اي
|
|
|
|
رتبه: Administration
گروه ها: Administrators, Moderator, member تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 422
9 تشکر دریافتی در 9 ارسال
|
تدبر و فهم سوره كافرون
معاني عبادت چيست؟
عبادت: تذلّل با تقديس. اطاعت. در مفردات گويد: عبوديّت اظهار تذلّل و عبادت غايت تذلّل است و از عبوديّت ابلغ ميباشد. در مجمع فرموده: «العبادة في اللّغة هي الذّلَّة» و راهي را كه با رفتن هموار شده گويند: «طريق معبّد» برده را بواسطۀ ذلّت و انقيادش عبد گويند.
در صحاح گفتۀ: «اصل العبودية الخضوع و الذلّ … و العبادة الطّاعة» عبارت قاموس چنين است: «العبوديّة و العبودة و العبادة: الطّاعة» در اقرب الموارد آمده: «العبادة: الطّاعة و نهاية التّعظيم للّه تعالي».
معني جامع اين كلمه همان تذلّل و اطاعت است مثل «يٰا أَبَتِ لٰا تَعْبُدِ الشَّيْطٰانَ» مريم: ۴۴. پدرم شيطان را اطاعت مكن. «وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنٰازِيرَ وَ عَبَدَ الطّٰاغُوتَ» مائده: ۶۰. يعني طغيانگر را اطاعت كرد.
دربارۀ خداوند دو جور عبادت داريم: يكي اطاعت از فرامين او و اينكه در زندگي روز مرّه راجع بحلال و حرام و غيره از دستورات خداوند و دين او پيروي كنيم، اين عبادت بمعني طاعت و فرمانبري است،
باحتمال قوي آيات: «إِيّٰاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّٰاكَ نَسْتَعِينُ» فاتحه: ۵. «وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللّٰهَ عَليٰ حَرْفٍ» حج: ۱۱ «وَ مٰا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلّٰا لِيَعْبُدُونِ» ذاريات: ۵۶. «فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلٰاةَ لِذِكْرِي» طه: ۱۴. شامل اين عبادت هستند. ديگري تذلّلي است توأم با تقديس يعني بنده نهايت خضوع و ذلت را در برابر حق اظهار ميدارد و در عين حال او را از تمام نقائص پاك و بتمام كمالات دارا ميداند در زبان ميگويد: اللّه اكبر، سبحان اللّه، الحمد للّه، ايّاك نستعين و با بدن ركوع و سجود ميكند. يعني معبود من حتي بزرگتر از توصيف است، او پاك و منزّه است همۀ حمدها مال اوست، و از وي ياري ميجويم،
[قاموس قران - صفحه۱۳۵۱]
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, students, Moderator تاریخ عضویت: 1396/05/22 ارسالها: 267
تشکرها: 1 بار
|
ترجمه،تدبر و فهم سوره كافرون: 32 - كافرون
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ {1} بگو اى كافران {1} لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ {2} آنچه مىپرستيد نمىپرستم {2} وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ {3} و شما پرستنده آنچه من مىپرستم نیستید{3} وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ {4} و نه من پرستنده آنچه پرستيديد هستم{4} وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ {5} و شما پرستنده آنچه من مىپرستم نیستید {5} لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ {6} دين شما براى خودتان و دين من براى خودم {6}
عصاره فراز آیات 1-6:توحید و شرک با هم ناسازگارند. با خداپرستی نمیتوان،سایرمعبودان را پرستید و با بت پرستی هم نمیتوان خداپرست بود.
درس سوره كافرون: توحید و شرک با هم ناسازگارند. با خداپرستی نمیتوان،سایرمعبودان را پرستید و با بت پرستی هم نمیتوان خداپرست بود.
نکات:ارتباط عقايد نادرست توحيدي با معاد:سير مبارزه قران با بت پرستي
1-در سوره های قبلی به دفعات از تکذیب معاد و جزای اخروی توسط کافران و مکذبان نکوهش شده بود و ریشه ان در دنیا طلبی و میل انسان به ازادی برای فجور و گناه بیان شده بود. در سوره نجم به یکی دیگر از عقاید خرافی انها که مانع باور انها به معاد و مسئولیت پذیری در قبال اعمالشان میشود،اشاره شد.انها فرشتگان را که کارگزاران خدا در اداره امور جهانند دختر خدا میدانستند. علت انثی دانستن انها هم این بود که طبق افسانه ها فرشتگان را موجوداتی مهربان و نرم و تاثیرپذیر تصور میکردند.لذا امید داشتند که با پرستش بتهایی که به عنوان سمبل این فرشتگان بودند،دختران خدا را تحت تاثیر عبادات و نذر و نیازهای خود قرار دهند تا انها هم در جبران این اعمال انها،در نزد خدا شفاعتشان را کنند و باین ترتیب از مسئولیت و تبعات اعمال دنیوی خود رها شوند. همین موضوع است که اتصال موضوع معاد و توحید را که بعد از سوره نجم بطور زیادی در قران تکرار شده،برقرار میکند.
یعنی عقاید اشتباه و خرافی راجع به خدا و توحید و کارگزاران خدا از جمله شفعا،باعث میشود تا انسانها بدون باور به جزای اخروی اعمالشان هر طور که مایلند رفتار کنند و خود را با امیدواری به این شفعا،از عذاب وجدان و ترس از عذاب اخروی برهانند. لذا از این جا به بعد نفی بت پرستی و دستور به پرستش الله به عنوان تنها معبود تکرار میشود.در انتهای سوره نجم برای نخستین بار دستور عبادت خدا بیان شده است. از سوي ديگر مخالفان پیامبر هم علاوه بر تکذیب معاد،به نفی بت پرستی هم اعتراض داشته و مخالفت های بیشتری را اغاز نمودند.این مخالفتها هم ریشه عقیدتی داشت(بت پرستان با فردی مواجه شده بودند که ایین و رسوم و مقدسات انها را نفی میکرد)و هم ریشه مادی (در میان سران و متولیان بتخانه ها که از عواید نذورات و هدایای مردم بهره مند میشدند و برای خود موقعیت اجتماعی دست و پا کرده بودند) لذا پیام توحیدی پیامبر برای این دسته،قابل تحمل نبود و اقدامات خود برای مهار این موضوع را اغاز کردند از جمله معامله با پبامبر که هر دو طرف حاضر شوند معبودان همدیگر را محترم شمرده و بطور دوره ای و نوبتی یا همزمان پرستش کنند.
خداوند با نزول سوره کافرون و دوبار تاکید بر نپرستیدن بتها توسط پیامبر واتخاذ موضعی صریح (علیرغم در قلت بودن پیامبر و پیروانش) ضمن رد پیشنهاد آنها، تلفیق حق و باطل و به رسمیت شناختن باطل را نفی می کند.
2-اینکه پیامبر،بتها را نمی پرستد و نخواهد پرستید قابل درک است. اما چرا خداوند تاکید کرده که کافران هم ،خدا را نخواهند پرستید؟ دو احتمال مطرح است یا اینکه خداوند از بدقولی و نقض قول مشرکان در اینده خبر داده (که احتمال کمتری دارد) و یا اینکه خداوند ماهیت تفکرانها را به چالش کشیده است. باین ترتیب که این االهی که اینها میخواهند بپرستند،معبودی است در کنار سایر معبودان.اللهی که با سایر عقاید خرافی انها در خصوص اختیار فرشتگان به عنوان دختران خدا و شفعانی برای نجات گناه کاران از چنگال عدالت،سازگاری دارد و حال انکه در باور توحیدی،این عقاید نفی میشود و الله تنها معبود قابل پرستش و قابل سجود است که از ثواب و عقاب اخرویش هم فراری نیست.اقای سیدکاظم فرهنگ ویرایش بوسیله کاربر 1397/10/23 08:17:59 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
پیام های سوره کافرون از تفسیر نور
۱- پیامبر اکرم امین وحی است و هر چه به او نازل شود بازگو می کند. «قُلْ»
۲- مسلمانان باید در برابر پیشنهادات غیر منطقی،صریح و قاطع پاسخ بگویند و دشمنان را از خود مأیوس نمایند. «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»
۳- به نام وحدت،نباید از اصول و ارزشها سرپیچی کرد. «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»
۴- دنیای کفر باید از تسلیم شدن مسلمانان مأیوس باشد. لا أَعْبُدُ ... وَ لا أَنا عابِدٌ
۵- اعلام برائت از کفار باید مکرّر و مؤکّد و علنی باشد. «قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»
۶- در دین معامله نکنید،با دشمن سازش و مداهنه نکنید و در برابر تکرار پیشنهادهای نابجا،شما نیز موضع خود را قاطعانه تکرار کنید. لا أَعْبُدُ ... لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ... وَ لا أَنا عابِدٌ ...
۷- به خاطر جذب دیگران،دست به هر کاری نزنید. لا أَعْبُدُ ... وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ
۸- قرآن از غیب خبر می دهد.حتی یک نفر از پیشنهاد دهندگان،حاضر به اسلام آوردن نشد. «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ»
۹- پایداری و قاطعیّت،شرط رهبری است. وَ لا أَنا عابِدٌ ...
۱۰- عبادت و بندگی خدا،ملاک تمایز مؤمن از کافر است. یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ ... لا أَنْتُمْ
عابِدُونَ ما أَعْبُدُ»
۱۱- انسان در انتخاب دین آزاد است نه مجبور. «لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ»
۱۲- باید صف ها از هم جدا شود،حق از باطل و کفر از ایمان متمایز شود. «لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ»
۱۳- معبود هر کس،بیانگر دین و آیین اوست. لا أَنا عابِدٌ ... لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ... لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ
💢🔸💢🔸💢🔸💢🔸💢🔸💢
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1399/06/17 ارسالها: 113 مکان: تهران
|
⚛💮 مگر بت پرستان منکر خدا بودند؟
💠🔆 لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ «2/ڪافرون» 🌱آنچه را شما می پرستید ، من نمی پرستم.
🌸✨ مى دانیم، بت پرستان هرگز خدا را انکار نمى کردند، و طبق صریح آیات قرآن، اگر از خالق آسمان و زمین از آنها سؤال مى شد، مى گفتند: خدا است: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّه .
❓❓پس چگونه در این سوره، مى گوید: نه من معبود شما را مى پرستم و نه شما معبود مرا ؟
🌸✅ پاسخ این سؤال نیز با توجه به این که بحث از مسأله خلقت نیست، بلکه از مسأله عبادت است، روشن مى شود، بت پرستان خالق جهان را خدا مى دانستند، ولى معتقد بودند: باید بت ها را عبادت کرد، تا آنها واسطه در درگاه خدا شوند.
🌸✨ یا این که ، اصلاً ما لایق این نیستیم که خدا را پرستش کنیم، بلکه باید بت هاى جسمانى را پرستش کنیم، اینجاست که قرآن قلم سرخ بر اوهام و پندارهاى آنها مى کشد، و مى گوید:🔻
👈عبادت باید فقط براى خدا باشد، نه بتها، و نه هر دو!
📚تفسیر نمونه
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄ 💫ڪانال زیست قرآنی
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1399/06/17 ارسالها: 113 مکان: تهران
|
کافرون:2 من آنچه را شما عبادت ميكنيد، عبادت نميكنم.3
__ 3 - «عبادت» كلمة كليدي و محور اين سوره محسوب ميشود كه 8 بار در اين پيام كوتاه تكرار شده است و از اين نظر بينظير در قرآن ميباشد. به اين دليل جا دارد در اين زمينه تأمل و تدبّر بيشتري بكنيم وگرنه متوقف ماندن در گزارشي تاريخي از ابلاغ پيامي به كافران، تغييري در ما ايجاد نميكند. عبادت را «پرستش» معنا ميكنند، اما آيا كسي شيطان را پرستش كرده كه خداوند هشدار داده است: «اي بنيآدم مگر با شما عهد نبسته بودم كه شيطان را عبادت نكنيد» [يس 60 (36:60) - أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ...]؟ كساني هم عبادت را «بندگي» ترجمه كردهاند، گرچه اين برگردان بخشي از معناي عبادت را منتقل ميكند، ولي جامع و مانع نيست و برحسب مورد نياز به توضيح دارد. اگر در كلمة «بندگي»، مخلوق خدا بودن مورد نظر باشد، مشركين در اين كه خدا خالق و رازق آنهاست شكي نداشتند [از جمله ر ك به: زخرف 9 (43:9) و 87 (43:87) ، يونس 31 (10:31) ، عنكبوت 61 (29:61) و 63 (29:63) ، زمر 38 (39:38) ]. آنها معترض به نفي شفاعت بُتها و توسل به واسطهها بودند و يكتايي خدا را، كه ملازم با نفي سلسله مراتب معبودهاي واسطه است، انكار ميكردند [ر ك به: اعراف 70 (7:70) ، اسراء 46 (17:46) ، زمر 45 (39:45) ، غافر 12 (40:12) و ص 5 (38:5) ]. گذشته از آن، واژة بندگي همان مناسبات بردگي را تداعي ميكند كه با روح آية «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» [ذاريات 56 (51:56) ]، كه فلسفة خلقت و كرامت انسان را بيان ميكند، تعارض دارد. عدهاي نيز اطاعت و «فرمانبرداري» را ترجمة عبادت گرفتهاند. اين برگردان البته معضل فرمان پرهيز از عبادت شيطان [يس 60 (36:60) ] و موارد مشابهي را حل ميكند، اما باز هم بيانگر روح كلمة عبادت نيست، كه اگر بود همان ميآمد. اطاعت و فرمانبرداري موقعي است كه فرماني داده شود، اما مشركين در عبادت بُتها بيشتر به دنبال اجابت حاجات خود و دفع ضرر و جلب منفعت بودند تا اطاعت از اربابان و آمرين نظام بُتپرستي. «ابي هلال عسگري» اديب لغتشناس اواخر قرن 4 هجري در فرق ميان عبادت و طاعت آورده است: «عبادت غايت خضوع است و جز در برابر غايت اِنعام انجام شود، از اين روي عبادت منحصر به خداست و جز با «معرفت» و شناخت منعم تحقّق نمييابد، حال آن كه «طاعت» در فرمانبرداري از قدرت مافوق، اعم از خالق و مخلوق، انجام ميشود. پيروي ناخودآگاه از دعوت ديگران نيز به گونه مجازي اطاعتي است كه عبادت تلقي ميشود، كماآنكه پيروي از وسوسههاي شيطان عبادت كردن اوست.» براي كلمة «عبادت» متأسفانه برگردان جامعي در زبان فارسي نداريم و ناچار هستيم مفهوم اين كلمه را در خود قرآن و فرهنگ لغات آن بيابيم. از نظر لغوي، مفهوم خضوع و تذلّل به نوعي در كلمة عبادت نهفته است؛ از جمله: راهي را كه با پي در پي رفتن رهروان هموار و يا با وسايل راهسازي مسطّح شده باشد، «طَريقٌ مُعَبَّد» و ماشين راهسازي را «عابِد» ميگويند. گويي راه سخت و سنگلاخ زير پاي رهروان ذليل و خاشع ميشود. عبد ناميدن بَرده نيز به دليل سلب اختيار و مطيع بودن او نسبت به ارباب است. از پيامبر مكرم(ص) نيز نقل شده: «هركس به ناطقي گوش دل بسپارد [نسنجيده و مقلدوار سخن او را بپذيرد]، او را عبادت كرده است! [مَن اَصغي اِلي ناطِقٍ فَقَد عَبدَهُ - بحارالانوار، ج 7 ص 322 چاپ كمپاني]. اما عبادت خدا در شريعت توحيدي جز با معرفت و شناخت و عشق و محبّت مقدور نميشود، عبادت قرآني همچون هموار كردن راه دل و آب و جارو كردن آن براي مَركَب محبوب است. به تعبير عارفانه مولوي: آب زيند راه را هين كه نگار ميرسد مژده دهيد باغ را بوي بهار ميرسد [غزل 549 از ديوان شمس] عبادت در اين تعريف، گشودن پنجره دل به روي آفتاب روي دوست است تا نور و گرمايش به خانة دل برسد. اصلا آفرينش جن و انس جز همين دل گشودن به درياي اسماء و صفات نيكوي ربّ ذوالجلال و الاكرام و رنگ روي او گرفتن نيست [ذاريات 56 (51:56) - وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ...]. هشدار به پرهيز از عبادت شيطان و انحصار در عبادت خدا، دوراهي شيطان صفت يا فرشته صفت بودن را، برحسب اجابت دعوت شيطان يا خدا، نشان ميدهد. اما اين تعابير عرفاني هم همة جوانب «عبادت» را، كه عمل نيز از اركان آن است، نميپوشاند. عشق و دلدادگي و خضوع و خشوع مرحلة مقدماتي و هموار كردن راه است. تا اينجا كار دل است، از اين به بعد بايد پاي در راه نهاد و عمل كرد تا به عبادت رسيد.
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
کافرون:6 دين شما براي شما، و دين من براي من.5
__ 5 - جملة «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ»، منشور آزادي عقيده و ايمان است كه با فرمان «قُل» به رسول مكرم، به كافران ابلاغ شده است. بديهي است منظور يكسان بودن سرانجام كفر و ايمان و بيتفاوتي خدا در نحوة انتخاب بندگان نيست، منظور ميدان عمل و اختيار انتخاب دادن به آدمي است تا هركس آزادانه سرنوشت خود را رقم زند. دين امري قلبي است و اكراه و اجبار در آن راهي ندارد. پس نه تنها بيديني يا تغيير دين كيفري دنيايي ندارد، بلكه اختلافات و جنگهاي مذهبي پيشاپيش محكوم است. معناي اصلي دين، جزا و کيفر نيک و بد اعمال است، سپس به نظامات و مقررات هر کشور که بر حسب آن شهروندان مورد داوري قرار ميگيرند گفته ميشود. در اصطلاحِ قرآن، «دين الملک» به قانون اساسي کشور، که پادشاهان مجري آن بودند گفته ميشود [يوسف 76 (12:76) ]. نظام آموزشي مدارس و دانشگاهها نيز كه بر اساس آن پاداش [كارنامه] و آيندة هر دانشجويي تعيين ميگردد، مثال سادهاي براي فهم معناي «دين» است. از ميان 102 موردي كه مشتقّات كلمة دين در قرآن آمده است، اضافه « دِينِ الله» به غير از اين آيه فقط در دو آية ديگر آمده است: نور 2 (24:2) - «...وَلا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَهٌ فِي دِينِ اللهِ...» و آلعمران 83 (3:83) - «أَفَغَيْرَ دِينِ اللهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...». دين خدا همان تسليم به فرامين اوست [آلعمران 19 (3:19) ] كه حق است [توبه 33 (9:33) ] و بايد خالص از شرك باشد [زمر 3 (39:3) ، يونس 105 (10:105) ، بقره 193 (2:193) و انفال 39 (8:39) ]. درضمن تأكيد «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِين»، در انتهاي سوره، پيوند تنگاتنگ دين با عبادت را نشان ميدهد. عبادت كافران مطابق دين آنان، يعني آيين خداپرستي آلوده به شرك و شفاعت بُتها بود [زمر 3 (39:3) و 43 (39:43) ، يونس 18 (10:18) ، انعام 51 (6:51) و 70 (6:70) و 94 (6:94) ]، و عبادت مؤمنين بر اساس دين و آيين توحيدي تسليم به ربّ العالمين.
📚از تفسیر آقای بازرگان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
نكات تفسيري سوره كافرون از تفسير تسنيم
بسم الله الرحمن الرحیم صدر این سوره با ﴿قُلْ﴾ شروع میشود خدای سبحان در چند جا به وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ﴿قُلْ﴾؛ این چنین بگو! حضرت هم این ﴿قُلْ﴾ را که وحی است و کلام الهی است آن را هم ذکر کرده است تا روشن بشود که صدر و ساقه این کتاب نورانی «کلام الله» است، نه چیزی کم شد و نه چیزی زیاد. خود حضرت نگفت ﴿یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ﴾ بلکه خود حضرت فرمود: ﴿قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ﴾، همان بیان نورانی ذات اقدس الهی را بازگو کرد.
ظاهر این کلمه این است که فرمود به کفار بگو: ﴿یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ﴾ نه من مکتب شما را در هیچ کاری از کارهای توصّلی و عبادی اجرا میکنم و نه شما پیرو معتقدات من هستید و عبادت میکنید خدا را.
راز این تکرار هم در شأن نزول آن طبق بعضی از روایات روشن هست؛ چون آنها پیشنهاد تربیعی و چهارضلعی دادند که یک سال شما بپرستید آنچه را که ما میپرستیم و سال بعد ما میپرستیم آنچه را که شما میپرستید، در سال سوم شما بپرستید آنچه را که ما میپرستیم در سال چهارم ما میپرستیم آنچه را که شما میپرستید این پیشنهاد اضلاع چهارگانه چون وارد شد برابر همان ذات اقدس الهی پاسخ منفی داد. فرمود بگو ﴿لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ﴾، این پیشنها ضلع اول است؛ ﴿وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ﴾ این طرد ضلع دوم است؛ ﴿وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ﴾ پیشنهاد سوم است؛ ﴿وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ﴾ ضلع چهارم همان پیشنهاد. بعد از اینکه مخالفان از بیادبی ناامید شدند و دیگر آن سخنان سحر و شعبده و جادو و کهانت و مانند آن را نمیگفتند یا تکرار نمیکردند، پیشنهاد تغییر و تبدیل دادند که بعضی از مطالب توحیدی را تغییر بده که وجود مبارک حضرت طبق آیاتی که نازل شد فرمود: ﴿مَا یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ مَا یُوحَی إِلَیَّ﴾.این قرآن متن حق است نه من گفتم نه دیگری، فقط «کلام الله» است که در کلام الهی، سنت الهی، سیره الهی نه تبدیلی راه دارد و نه تغییری، چون او جز حق نمیگوید و حق تغییرپذیر نیست ﴿فَمَا ذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاّ الضَّلاَلُ﴾
بعد راههای دیگر را پیشنهاد دادند گفتند اکنون که دست از اصل مکتب برنمیداری، اکنون که دست از تغییر موضعی و مقطعی برنمیداری، کاری به مکتب نداشته باش، ولی خودت روش و منش و برنامه خود را با ما هماهنگ کن! ما هم روش خود را و برنامه خودمان را با شما هماهنگ میکنیم منتها موضعی و مقطعی، سالی شما معبود ما را بپرست سالی ما معبود شما را میپرستیم و مانند آن.
آن سالی که ما معبود شما را میپرستیم باز معبود شماست معبود ما نیست آن طور نیست که ما آن یک سال او را به عنوان معبود قبول داشته باشیم آن سالی که معبود شما را میپرستیم باز معبود شما است؛ این نظیر مصالحه در مال، مصالحه در حق، مصالحه در زمین و مِلک و مُلک و مانند آن است. این کثرت در مکتب نیست که پیشنهاد داده باشند این تقریباً ترک مخاصمه موضعی و مقطعی است. این را هم ذات اقدس الهی فرمود این کار ممکن نیست، چرا؟ برای اینکه این سخن از گذشت مال و حق و مانند آن نیست صدر و ساقه قرآن «حق لا ریب فیه» است آمیزش و اختلاط باطل با حق ولو یک ذرّه، این طور نیست که باطل مستهلک بشود، باطل هر جا راه پیدا کرد مهلک است، آن حق را هم به فساد میکشاند؛
لذا این آیه نازل شد که بگو ﴿أَیُّهَا الْکافِرُونَ﴾ آنچه را که شما میپرستید من نمیپرستم چه اینکه آنچه را من میپرستم شما نمیپرستید، کفر در درون شما رسوخ کرده است ﴿وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ﴾،بعد فرمود شما دین خودتان را داشته باشید ما هم دین خودمان را. فعلاً جا برای جنگ نیست؛ جا برای سازش نیست وقتی شما نمیپذیرید
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.