رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
مجازات و حكم زناكار در قرآن چيست؟ آيا اجراي حد مرد و زن همسردار تفاوت دارد؟ حكم زناي محصنه با غير محصنه چه تفاوتي دارد؟ايا در قران به سنگسار اشاره شده است؟ايا سنگسار نسخ شده است؟ در ایات ابتدایی سوره نور احکام افراد زنا کار ونیز افرادی که تهمت زنا به دیگران میزنند بیان شده است:
الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۲﴾ فولادوند: به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد و
بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند مکارم: زن و مرد زناكار را هر يك، صد تازيانه بزنيد، و هرگز در دين خدا رافت (و محبت كاذب) شما را نگيرد اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد،
و بايد گروهي از مؤ منان مجازات آنها را مشاهده كنند. الزَّانِي لَا يَنكِحُ إلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ ﴿۳﴾ فولادوند: مرد زناكار جز زن زناكار يا مشرك را به همسرى نگيرد و زن زناكار جز مرد زناكار يا مشرك را به همسري نگيرد و بر مؤمنان اين [امر] حرام گرديده است مکارم: مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نميكند، و زن زناكار را جز مرد زناكار يا مشرك به ازدواج خود در نميآورد، و اين كار بر مؤ منان تحريم شده است.
همانطور که ملاحظه می کنید سه نکته در اینجا مشهود است:
1-زن ومرد(مجرد) زناکار باندازه هم وصد تازیانه مجازات میشوند
2-مجازات در منظر عموم (ملاءعام)انجام شود
3-ازدواج سایر مسلمانان با مرد و زن زناکار حرام است.کلمات کلیدی:زنا شلاق تازیانه نکاح ویرایش بوسیله کاربر 1402/12/12 02:17:24 ب.ظ
| دلیل ویرایش: key word |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
مرحوم ایت اله صادقی تهرانی در تفسیر فرقان در ذیل آیه 2 سوره نور چنین گفته است:
" الزّانية و الزّانى" كه بيانگر حد زناكاران است- بر خلاف اين گمان كه تنها محقق شدن زناى زن و مرد موجب حد است- با بررسى چند آيه بعدى مى فهميم كه منظور، تنها زنايى است كه بايد چهار نفر مرد شاهد عادل آنر را از نزديك ببينند، و سپس شهادت بدهند، و اگر چنين نباشد و وقوع آن يكبار و يا بيشتر بصورت سرّى و پنهانى و بدور از منظر و انظار دگران يا كمتر از چهار شاهد عادل انجام شود، مشمول آيه زنا نيست، و حدى هم بر آن مترتّب نمى شود.
آيه نساء گرچه از جهتى با اين آيه نسخ گرديده است كه:" واللاتى يأتين الفاحشة من نسائكم" و اينجا با لفظ «يأتين» آن را عمل مداوم دانسته و با" فاستشهدوا عليهن اربعة منكم" اين عمل مداوم را زمينه شهادت چهار مرد دانسته است، سپس در" واللّذان يأتيانها منكم" در تاييد جمله نخست مجدداً آن را مداوم خوانده، و در همين سوره مورد بحث هم- چنانكه خواهد آمد- با جمله" لولاجاء و اعليه باربعة شهداء" زمينه حد زنا را تنها همان رؤيت چهار نفر مرد عادل دانسته است.
روى اين اصل تنها معيار اثبات و اجراى حد، شهادت چهار مرد عادل واجد شرايط شهادت است، و حتى اقرارهاى چهارگانه يا بيشتر با شروطش- بر خلاف آنكه گفته شده است- هرگز حدى را ثابت نمى كند،
زنا هم داراى چهار مرحله است. 1- زنايى كه در پنهانى صورت مى گيرد و از سيطره اطلاع و ديد دگران كاملًا مخفى و پوشيده است، در اين مرحله فقط توبه و بازگشت الى اللَّه براى شخص زانى كافى است.
2- كسى جريان زنا را بنگرد يا از آن آگاهى قطعى داشته باشد كه تنها مورد نهى از منكر است.
3- جايى هم كه شهدا و شرايط شهادت در رويت عمل زنا، فاقد اعتبار لازم باشند، تنها زمينه توبيخ لفطى و يا عملى است، و شخص زانى بايد نهى از منكر شود، گرچه چنان موردى وقيح تراز موارد ديگر است.
4- زنا فقط در بيان دو آيه «نسأ» و «نور» مورد حد قرار گرفته است، و آن موردى است كه چهار نفر شاهد مرد عادل با شرايط ويژه شهادت، عمل زنا را بصورت حضورى و به گونه اى عادى بنگرند، در اين مرحله است كه حد زنا بر زانيان محقق مى شود، البته اين هم در صورتى است كه زانى قبل از امكان دستگيرى توبه نكرده باشد.
اصولًا حد تنها به منظور جلوگيرى از انجام گناه نيست، بلكه در غير مورد قتل يا محاربه با خدا و رسول صلى الله عليه و آله، براى حفظ عفت عمومى جامعه است كه نگهبانى عفاف اجتماعى مسلمين بدون شك يك اصل مسلّم و مقبول عقلايى و انسانى و شرعى است. اگر كسى با ارتكاب جرايمى چون زنا و لواط و مساحقه اين اصل را پايمال و لگدكوب نمايد، و با دريدن پرده عفت در اين گونه اجتماعى چنين اعمال ناروا را بصورت رسوا و پيدا در منظر عام انجام دهد، به گونه اى كه نگريستن چهار مرد شاهد عادل در ميان عابران باشند ممكن باشد، بدترين ضربه اى به چهره عفاف عمومى جامعه اسلامى زده كه در اين صورت، تلقى و دريافت و نيز القاى شهادت نزد حاكمان شرعى واجب و لازم است.
و اين گمان كه اگر جريان حد در انحصار شهادت چهار نفر مرد عادل باشد و علم قاضى يا اقرار متهم كافى نباشد، زنا در جامعه رواج بيشتر خواهد يافت، اين خود اجتهاد و مصلحت انديشى در برابر نص قرآنى است، وانگهى اجراى حدود با شرايط شرعيش آخرين مرحله نهى از منكرات اجتماعى است، كه براى نگهداشت مجتمع اسلامى ضرورتى اجتناب ناپذير است.
آرى حد- تنها- براى جلوگيرى از اصل زنا نيست بلكه به منظور جلوگيرى از بى بند و بارى و مهار گسيختگى در جامعه اسلامى است، تا در پرتو عفت عمومى، امنيت و سلامت اجتماعى حفظ شود، و گرنه بازدارى از انحراف جنسى، راههاى دگرى دارد.
بايد گفت اگر هم ما حكمت حد را ندانيم، ولى حكم حد از نظر نص قرآن و سنت قطعيه در اين مورد منحصر به شهادت چهار مرد عادل است، چنانكه در جاى جاى اين سوره و سوره نساء بيان شده بايستى تسليم حكم ربانى باشيم. «فاجلدو» كه خطاب به حاكمان شايسته شرع است، بطور كلى بيانگر حد شلاق در مورد زناهايى است كه به صورت پيدا و آشكار با شرايطش انجام مى گيرد.
و اگر بر حسب سنت قطعيه «رجم» نيز در بعضى موارد مانند زن شوهردار و مرد زن دار با شرايطش وارد است، خود تقييدى به اين مطلق است، زيرا اين مطلق در رديف سوم اطلاق قرار دارد و آماده اين چنين قيدى مى باشد، زيرا چنين قيدى بسيار كم است، حتى خود حد معمولى هم در كل تاريخ اسلام در اجتماعات اسلامى انگشت شمار است، تا چه رسد به اينكه شخصى داراى همسر در محضر جمعى از مسلمانان بصورت بى باكانه و بى پروا به چنان آلودگى تن در دهد.
و «رجم» هم به معناى سنگسار و سنگباران نيست، چرا كه هدف و مقصد، تعزير و تعذيب و در نهايت تأديب و تنبيه زناكار است، نه اينكه منظور اعدام و نابودى او باشد.
لذا- بر حسب رواياتى- حد رجم بايد با پرتاب و اصابت چند عدد ريگ متوسط به بدن انجام شود، بطورى كه خطر مرگ و قتل برايش در پى نداشته باشد، و جاهاى حساس و مرگ پذيرى از بدنش، بايد مصون از اصابت ريگ ها، و دردش هم به اندازه صد ضربه شلاق باشد، با چنين شيوه و روشى، رجم شرعى تحقق پيدا مى كند، و سپس فرد محكوم آزاد و رها است. و اين رجم بسى بدتر و بالاتر از شلاق و تازيانه است،
و در امر تنبيه متخلف قوياً تأثيرگزار مى باشد، كه در درد با شلاق دست كم برابرى دارد و تنها در اهانت از آن بيشتر است. بايد گفت كه زناها متقاوت اند، نوعى اش همين زناى عادى است كه بدون همسر تحقق مى يابد، و بالاتر از آن زناى كسى است كه داراى همسر است، و اين همسر هم براى ضرورت جنسيش كافى است، كه بطور طبيعى حد شديدترى در مورد آن مد نظر است و يا كمتر از زناى معمولى مانند بندگان زرخريد كه حتى اگر همسرى هم داشته باشند، حد زناى آنان از حد زناى معمولى كمتر است، كه «أحصنَّ» در در آيه مربوطه اش به معناى شوهردار بودن زنانى زرخريد است،
و «محصنات» كه در مقابل اين زرخريدان مى باشند، طبعاً زنان آزاده اند كه همسرى هم ندارند، اينجا نصف حدشان پنجاه ضربه شلاق است، با آنكه اين زرخريدان داراى همسرند، و اين خود تأييد ديگرى است براى اينكه اينجا «محصنات» همان زنان آزاده اند و نه شوهردار، كه حد شوهرداران شان رجم است، و رجم هم نصف ندارد،
از جمله" لا تأخذكم بهما رأفة في دين اللَّه" مستفاد مى گردد كه مهربانى و رأفت در مورد اجراى حد زنا منفى است، و صد ضربه شلاق نبايد آنگونه مهربانانه و آرام باشد كه محكوم احساس دردى چندان نكند و نه اينكه با استفاده از دارو- چه برونى و چه درونى- اثرات لازم ضربه هاى شلاق كم اثر و يا بى تأثير گردد، و بايد شلاق بدون هيچ تخدير و تقليلى بگونه اى متوسط و پياپى بر محكوم نواخته شود، مگر در صورتى كه خطر مرگ و يا صدمه اى بيش از درد شلاق در پيش باشد.
گروهى از مؤمنان كه بايستى در اين جريان حاضر باشند، دست كم سه نفرند و بيشتر از آن هم واجب نيست.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
در تفسیر فرقان در خصوص ایه 3 سوره نور چنین امده است:
"در اين آيه چهار عنوان برابر يكدگر قرار گرفته اند: نكاح، زنا، شرك و ايمان «لا ينكح» و «لا ينكحها» هم هر دو نهى شديد است بصورت اخبار،
كه اگر تنها اخبار باشد، بطور قطع دروغ است زيرا مرد زناكار هرگز در پى زن آلوده و ناپاك براى تشكيل خانواده اش نيست، كه وجداناً هر انسانى دوست ندارد كه همسر و خانواده اش آلوده بوده و بازيچه هوسبازى دگران باشند، و زنان نيز چنانند كه هرگز براى زناشويى مردان ناپاك را نمى گزينند، بلكه شرط اصلى زنان و مردان گرچه ناپاك هم باشند ازدواجى پاك است،
لذا است كه آيه فوق در قيافه اخبار، نهى شديد را تبيين مى كند، و" حُرِّم ذلك عَلى المؤمنين" تأكيد دومى است بر حرمت ازدواج فرد پاك دامن با شخص آلوده و ناپاك.
در اين آيه، مؤمنان در مقابل زناكاران و مشركان مطرح شده اند. اين طرح، علو مقام و منزلت مؤمنان را اعلام مى دارد كه نبايد با پليدان و ناپاكان عقد ازدواج ببندند، و دامن پاكيزه خويش را به ناپاكيها بيالايند، و نيز تنبيهى است به آلودگيهاى جنسى كه مسلمان ناپاك حق ازدواج با مسلمان پاك دامن را ندارد، مرد زناكار تنها مى تواند با زن زناكار و مشرك، پيمان و گره همسرى ببندد و برعكس، و غير آن تجويز نشده است، و آيه مورد بحث، چنين موضوعى را بازگو مى كند.
همسرى ناهماهنگ همچنان كه از آغاز حرام است، در ادامه هم اگر يكى از اين دو مبتلا به ناپاكى شدند و توبه هم نكردند و چاره اى هم براى جلوگيرى از اين انحراف جنسى هم نبود، بدون طلاق از يكديگر جدا مى شوند، بلى اگر توبه كنند و يا براى استمرار زوجيّت وعده توبه بدهند، در اين صورت جدايى در كار نيست،
و چنان شخص ناپاك كه بعد از زناشويى توبه كند، اطلاق زناكار به او درست نيست تا ادامه ازدواجش حرام باشد، مهم تر اينكه اگر به شرط ازدواج، وعده توبه بدهد اين زناشويى از باب نهى از منكر جايز بلكه به شرط امكان و توان واجب نيز هست."
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
اسلام و شلاق
مدافعان مجازات با شلاق، به قرآن استناد میکنند(سورۀ نور، آیۀ 2). بر پایۀ روایات نیز، مجازات بسیاری از جرمهای اخلاقی و اجتماعی، شلاق است. اما استناد به قرآن و روایات برای مجازات با تازیانه، موجّه نیست؛ زیرا در صدر اسلام، مجازاتهای جایگزین مانند زندان به شکل امروزین، ممکن و رایج نبود؛ هم به دلیل هزینههای آن، و هم به دلیل نفرت شدید اعراب از زندان و اسارت، و هم به دلیل نامعمول بودن حبس و زندان در آن روزگاران.
بنا بر روایات معتبر و متواتر، در صدر اسلام محلی به نام زندان وجود نداشت و اسیران را به طور موقت در مسجد یا خانههای مسلمانان حبس میکردند. همچنین تحمل شلاق برای مردم آن روزگار، آسانتر از تحمل حبس بود؛ درست بر عکس امروز. نخستین زندان در اسلام، در زمان خلافت امام علی(ع) و در کوفه ساخته شد؛ پیش از آن، رایجترین تنبیه و جریمه، شلاق بود(ر.ک: محمدحسين ساكت، نهاد دادرسی در اسلام).
باری؛ شلاق در آن روزگاران: 1. باصرفهترین مجازات بود؛ 2. چندان رواج داشت که کرامت انسانی مجرم را نابود نمیکرد و چیزی بیش از تنبیه بدنی محسوب نمیشد؛ اما در زمانۀ ما، شلاق افزون بر مجازات بدنی، روح و روان مجرم را هم زخمی میکند و بازگشت او را به جامعه و زندگی آبرومندانه، تقریبا ناممکن میسازد.
طرفداران شلاق میگویند: تازیانه، حکم قرآن و فرمان خدا است و به هیچ بها و بهانهای نباید از آن دست کشید. از این گروه باید پرسید: چرا تانک و هواپیما را میتوان جایگزین اسب و شتر کرد، اما زندان را نمیتوان جانشین شلاق کرد؟ مگر قرآن نفرموده است که برای جهاد در راه خدا اسبهای خود را آماده کنید(سورۀ انفال، آیۀ 60)؟ اگر اسب، موضوعیّت ندارد و اکنون میتوان تانک و هواپیمای جنگی را مصداق «رباط الخیل = اسبهای آماده برای جنگ» دانست، چرا شلاق را از دست نیندازیم؟
اگر توانستهایم بردهداری را از صفحۀ روزگار براندازیم – بهرغم آنکه احکام شرعی برده و امه در متون دینی آمده است - چرا شلاق را نتوانیم؟ آیا وفاداری به قرآن، یعنی وفاداری به شلاق؟
دکتر ابوالقاسم فنایی | اخلاق دین شناسی 465
|
|
|
|
رتبه: Guest
گروه ها: Guests
تاریخ عضویت: 1391/10/20 ارسالها: 811
17 تشکر دریافتی در 16 ارسال
|
شلاق در قرآن!؟
آیات مربوط به کیفر فحشا، در بستری از دو واقعیت زیر نازل شد:
از یک سو، وجود کیفر قتل (به ویژه از طریق سنگسار) که در احکام و متون فقهی اهل کتاب بود.
از سوی دیگر، شیوع گسترده زنا و زشت ندانستن آن! و طبیعتاً بی خیالی در قبال آن، که در میان مشرکان و برخی دیگر از قبایل جاهلی بود.
واکنش قرآن و اسلام:
1- زنا پدیده ای بسیار زشت و قبیح است؛ اگر هرکس قصد ایمان آوردن به قرآن و اسلام را دارد شرطش دست برداشتن از زنا و اختلاط جنسی و خیانت نکردن به شریک زندگی است. در صورت تعهد به رعایت این شرط میتوانستند جزو گروه محمد (ص) و ایمان آوردگان شوند.
2- اگر پس از پذیرش شرط یادشده، دوباره به عادت پیشین بازگشتند و بر زنای علنی مداومت ورزیدند، با هدف ایجاد تلنگر و تکان در روحیه بی خیالِشان، مورد صد ضربه قرار گیرند تا به خود آمده و از آن بی خیالیِ نابهنجار فاصله گرفته و وارد هنجار عفاف و همسربسندگی شوند
ولی هرگز متون فقهی اهل کتاب را مبنا قرار نداده و نباید در کیفر سراغ قتل و سنگسار و... روند. (ضمناً ضربات صدتایی، نه چون تازیانه و شلاق با ابزار چرمی و با تمام توان، بلکه با پوست درخت و لیف خرما و صرفاً به کمک ساعدِ دست [اهرم کردن آرنج و نه کتف] نواخته شود و تلنگری باشد که ذهن و روانِ عادت یافته به زنا را به خود آورَد و درست به همین دلیل است که در حق بیماران و پیران به صورت کاملاً تشریفاتی برگزار میشد).
توضيح بيشتر آنكه:
- نهاد خانواده در آن روزگار به شدّت متزلزل و انواع آمیزشهای جنسیِ نامشروع بسیار رایج و شایع بود و اساساً زنا (زنای مردان با زنان شوهردار و بالعکس و...) را پدیده ای قبیح! و خیلی زشت! نمیدانستند و تصور بسیار بدی که امروزه از زنا در میان مردم وجود دارد، در آن روزگار وجود نداشت، که باز قرآن ورود کرد و برای آنها توضیح داد که عمل زنا، کار خیلی بد و زشتی است لطفا دیگه از این کارها نکنید (لا تقربوا الزنا إنّه کان فاحشة و ساء سبیلاً) در واقع این قرآن و اسلام بود که به آنها تفهیم کرد که این عمل، کار بد و زشتی است.
- از آنجا که زنا در میان آنان عادت! و یک امر عادی و چه بسا نوعی زرنگی بود در اینجا نیز قرآن وارد گود شد و با وضع قانون، یک شوک به آن جامعه بی خیال وارد کرد: (مرد و زنِ زناکار ،اگر چهار نفر!! آنان را در حال زنا ببینند، باید رسماً تنبیه شوند!). ملاحظه میکنید که آنقدر آن پدیده عادی و رایج بود که امکان دیده شدن توسط نفراتی از دیگر مردم را داشت.
گفتنی است امروزه زنا در نزد مردم، امری بسیار زشت محسوب میشود و به همین دلیل مرتکبِ آن، اگر قرار باشد در ملأعام مجازات شود، احساس میکند آبرویش در حال رفتن است ولی از آنجا که در آن روزگار، امری عادی و شایع و غیر زشت بود بنابراین مرتکبش اگر قرار بود در ملأعام مجازات شود هرگز احساسِ رفتنِ آبرو را نمیکرد!!! زیرا جامعه جاهلی، عمل وی را فحشا نمیدانست. بنابراین تنبیه قرآنی موجب رفتنِ آبروی مرتکب نمیشد!
- آن تنبیه، هرگز معادلِ "مجازات شلاق و تازیانه" که اثرات نامطلوب جسمي و روحي به بار آورَد نیست، زیرا اولاً ضارب نباید در هنگام زدن، زیر بغلش دیده شود (یعنی در هنگام نواختن فقط ساعد را بالا و پایین کند و نه بازو را) و ثانیاً جنس وسیله ضرب برخلاف تصورمان شلاق و کمربند چرمی و... نبود و نباید جراحت آفرین می بود.
گفتنی است عبارت "لا تأخذکم بهما رأفة فی دین الله ..." اشاره به اصل اجرای حکم دارد و نه شدّتِ اجرایش!! و تأکید بر "اصلِ" اجرا است که موجب شده در باره همه حتی پیرانِ زناکار و بیماران زناکار نیز اجرا شود هرچند کاملاً تشریفاتی! (به این صورت که یک بسته ساقه صدتایی، یکبار بر مرتکب نواخته میشد. باز دقت کنید که چه اوضاعی بود که پیران و بیماران نیز دست به ارتکاب آن میزدند!).
بنابراین در روزگار نزول وحی، اجرای تنبیه موصوف، نه چندان به بی آبرو شدن افراد منجر میشد و نه با قوّتِ نواخته میشد که موجب آن ضایعات بهداشتی گردد.
- تنبیه قرآنی یادشده (که به واقع تنبیه! و برای برون رفت از آن آلودگی فراگیر بود) در چنان ظرف و بستری وضع گردید! و طبیعی است اجرای آن در قرون دیگر نیازمند شرایطی مشابه با آن عصر است تا خدای ناکرده از "بسته تعریف شده قرآنی" برای آن موضوع، خارج نشویم چه، اگر قرار باشد آن تنبیه را بی لحاظِ شرایط منجر به آن، در هر وقت و زمانی منفصل از آن اوضاع و اهداف به کار بریم در این صورت ناخواسته حکمی که قرآن به آن إشعار ندارد و خدا نگفته را به او نسبت داده ایم و این اتهام، خود موجب تندترین تعابیر از سوی خودِ خدا و قرآن است.
از مقاله اميرحسن تركاشوند در كانال بازنگري
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
سلام
۱-اینکه مجازات شلاق یا سایر مجازاتهای قران،قابل تغییر و بازنگری است،می تواند درست باشد.
اقای سروش محلاتی در رمضان پارسال،بحثی در این خصوص داشت که برخی احکام قران،امضایی است . اگر الان می بینیم که علیرغم اجرای درست آنها،تبعاتی داره یا اثر نداره،می توانیم بازنگری کنیم.
هم چنین بقول آقای مجتهد شبستری،مگر نه اینکه برای بسیاری از جرایم جدید،خودمان با استفاده از علوم رونشناسی،جامعه شناسی، حقوق و...مجازات را تعیین می کنیم.و در قران و روایات،بحثی از انها نشده است.پس وقتی اختیار تشریع داریم،کلی است.
۲-اما با جایگزین کردن شلاق با زندان هم مخالفم.چرا که همه ما به تقریبا بی اثر بودن زندان های الان واقفیم.نه تنها در جلوگیری از وقوع جرم موثر نیست،بلکه محلی برای تبادل تجربیات زندانیان و تبحر و تجری بیشتر انها شده است.
|
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
آيات 15 و16 سوره نساء هم به مجازات زناكاران اشاره دارد كه برخي مفسرين ايه 15 را مخصوص زناي محصنه(زنان شوهر دار) ميدانند.
وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا ﴿۱۵﴾
فولادوند: و از زنان شما كسانى كه مرتكب زنا مى شوند چهار تن از ميان خود [مسلمانان] بر آنان گواه گيريد پس اگر شهادت دادند آنان [=زنان] را در خانه ها نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد يا خدا راهى براى آنان قرار دهد
وَاللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنْكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَحِيمًا ﴿۱۶﴾
فولادوند: و از ميان شما آن دو تن را كه مرتكب زشتكارى مى شوند آزارشان دهيد پس اگر توبه كردند و درستكار شدند از آنان صرفنظر كنيد زيرا خداوند توبه پذير مهربان است
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
**💢 تفسیر المیزان آیه ۱۵ سوره نساء
(وقتى مى خواهند بگويند فلانى فلان عمل را انجام داده هم مى گويند: (فلان اتاه ): و هم تعبير مى كنند (فلان اتى به ) و كلمه (فاحشه ) از ماده (ف _ ح _ ش ) به معناى طريقه شنيعه است، ولى استعمالش در عمل شنيع زنا شايع شده است،
و در قرآن كريم در آيه زير بر لواط و يا هم بر آن و هم بر عمل مساحقه _ همجنس بازى زنان _ اطلاق شده است. (انّكم لتاتون الفاحشة ما سبقكم بها من احد من العالمين ).
و ظاهرا و بطورى كه بيشتر مفسرين گفته اند: مراد از فاحشه در آيه مورد بحث عمل زنا باشد، مفسرين روايتى هم نقل كرده اند، كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) وقتى آيه تازيانه در اول سوره نور نازل شد فرمود: اين همان راه علاج و سبيلى است كه خداى تعالى در آيه پانزده سوره نساء وعده اش را داده است.
شاهد اين ظهور، ظهور ديگرى است در آيه و آن اين است كه از لحن آيه شريفه فهميده مى شود كه حكمش دائمى نيست و بزودى نسخ مى شود چون مى فرمايد: (او يجعل اللّه لهن سبيلا) و يا خدا راه علاجى برايشان قرار دهد) و هيچ دليلى نقل نشده كه گفته باشد اين حد چند صباحى در مورد مساحقه جارى شد و سپس بحدى و حكمى ديگر نسخ شده است پس معلوم مى شود آيه شريفه همانطور كه گفتيم درباره زنا نازل شده است و از جمله : (اربعة منكم...) برمى آيد كه عدد نامبرده بايد از مردان باشد.
(فان شهدوا فامسكوهنّ فى البيوت...) در اين جمله مساله حبس كردن دائمى زن مورد بحث را مترتب كرده بر شهادت دادن شهود، نه بر اصل وقوع عمل زشت
و حكم نامبرده حبس دائمى است، به قرينه اينكه نهايت مدت حبس را مرگ زن قرار داده و فرموده : (حتى يتوفيهن الموت ) (تا مرگ ايشان را دريابد)، چيزى كه هست تعبير حبس ابد آن هم در زندان نياورد، بلكه فرمود آنها را در خانه ها نگه بداريد تا مرگشان فرا رسد
اين نيز دليل روشنى است بر اينكه خواسته است كار را بر مسلمانان آسان بگيرد و از سخت گيرى اغماض كند و اينكه فرمود: (تا مرگشان برسد) (و يا خدا راه نجاتى برايشان مقرر بدارد) منظور نجات از حبس ابد است و در اينكه ترديد كرد و فرمود: (يا آن و يا اين ) اشاره اى است به اينكه اميد آن هست كه حكم حبس ابد نسخ شود، همچنانكه همينطور هم شد، براى اينكه حكم تازيانه حكم حبس ابد را نسخ كرد و اين از ضروريات است كه حكم جارى درباره زناكاران در اواخر عمر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نازل شد و بعد از رحلت آن جناب در بين مسلمانان جارى گرديد و مساله زندانى كردن بعد از رحلت آنجناب اصلا مورد عمل واقع نشد.
💢 تفسیر المیزان آیه ۱۶ سوره نساء
(و اللذان ياتيانها منكم فاذوهما).
اين دو آيه از نظر مضمون متناسب باهمند و ضمير مؤ نث _ ها _ در جمله : (ياتيانها) بطور قطع به كلمه (فاحشه ) برمى گردد و اين خود مؤ يد اين معنا است كه زمينه هر دو آيه بيان حكم زنا است و بنابراين آيه دوم متمم حكم در آيه اول است، چون آيه اول تنها حكم زنان زناكار را متعرض شده و آيه دوم حكم زن و مرد هر دو را بيان مى كند و آن عبارت است از ايذاء يعنى شكنجه دادن، پس درنتيجه از مجموع دو آيه حكم مرد زناكار و زن زناكار باهم استفاده مى شود و آن اين است كه هر دو را كتك مى زنند و خصوص زن زناكار را در خانه حبس مى كنند.
ليكن اين معنا با آيه بعد كه مى فرمايد: (اگر توبه كردند و به صلاح گرائيدند دست از آندو برداريد...) سازگار نيست، براى اينكه در آيه مورد بحث مى فرمود: زن را تا ابد در خانه حبس كنيد و اين آيه مى فرمايد: اگر توبه كردند رهاشان كنيد، بناچار بايد گفت : منظور از دست برداشتن از آندو دست بردارى از كتك و شكنجه آندو است، نه از حبس كه حبس به حال خود باقى است.
آنچه سزاوار و صحيح است كه درباره معناى آيه گفته شود _ البته با در نظر داشتن ظاهرى كه از دو آيه به ذهن خطور مى كند و قرائنى كه گفتار دو آيه محفوف به آنهاست و نيز با در نظر گرفتن اشكالهائى كه در معنا كردن مفسرين بود - و خدا داناتر است _ اين است كه آيه شريفه متضمن حكم زناى زنان شوهردار است، به دليل اينكه در آيه شريفه تنها نام زنان را برده است.
و آيه دوم متضمن حكم زناى بدون احصان است، يعنى زناى مرد بى زن و زن بى شوهر و آن حكم عبارت است از ايذاء و شكنجه، حال چه اينكه مراد از اين شكنجه حبس باشد و چه زدن با لنگه كفش يا سرزنش با زبان و يا غير اينها و اين آيه بنابراين به وسيله آيه تازيانه سوره نور نسخ شده ویرایش بوسیله کاربر 1395/11/24 02:31:16 ب.ظ
| دلیل ویرایش: Edit
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
تفسير قران-تفسير ايات 15 و16 سوره نسا-مجازات زنا در قران
به نام خدا
تفسير راهنما،در تفسير ايات 15 و16 سوره نسا چنين گفته است:
"1-«الفاحشة» به معناى كار زشت است و الف و لام آن اشاره به عمل خاصى است كه به مناسبت مورد، مراد از آن زناست و مى تواند مساحقه را نيز شامل شود.
2-چنانچه «كُم» خطاب به جامعه اسلامى باشد، مراد از «نساء» زنان مسلمان خواهد بود.
3-لزوم شهادت چهار مرد مسلمان براى اثبات فحشاى زنان (زنا و مساحقه)
و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم مؤنّث آوردن كلمه «اربعة» دلالت مى كند كه معدود آن، رجال (مردان) هستند ; و «منكم» دلالت بر مسلمان بودن آن مردان دارد.
4- كيفر فحشا (زنا، مساحقه)، مشروط به انجام آن از روى اختيار است. و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم
5-حبس ابد، كيفر فحشاى زنان شوهردارى كه شوهرشان مسلمان باشد. و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم ... فامسكوهنَّ فى البيوت حتّى يتوفيهنّ الموت چنانچه مراد از «كُم»، مردان مسلمان باشند ; ظاهراً مقصود از «نساء» همسران آنان خواهد بود. بنابراين، حكم مذكور، شامل زنان بى شوهر نخواهد شد.
6-كيفر حبس ابد براى زنا و همجنس بازى زنان، مشروط به شهادت چهار مرد مسلمان است. و الّتى يأتين الفاحشة ... فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم فان شهدوا چون مخاطبان «منكم» مسلمان هستند، معلوم مى شود كه شاهد در مورد فحشا، بايد مسلمان باشد و چون ضمير مذكّر به كار رفته، معلوم مى شود كه گواهان بر زنا و همجنس بازى بايد مرد باشند.
7-حاكم نمى تواند به استناد علم خويش زن زناكار و همجنس باز را كيفر دهد.* و الّتى يأتين الفاحشة ... فان شهدوا مفهوم جمله «فان شهدوا» اين است كه در صورت نبودن چهار شاهد، كيفرى (حبس ابد) نخواهد بود ; هر چند حاكم به آن علم پيدا كند ; زيرا غالباً حاكم با شهادت دو يا سه نفر شاهد عادل هم علم پيدا مى كند.
8-اهتمام اسلام به حفظ آبرو و حيثيت مسلمين و الّتى يأتين الفاحشة ... فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم زيرا براى اثبات زنا، وجود چهار مرد مسلمان را لازم مى داند و در غير اين صورت، متّهم كننده را مجرم مى شمارد.
9- نويد خداوند به نسخ كيفر زنا (حبس ابد) و الّتى يأتين الفاحشة ... فامسكوهنّ ... او يجعل اللّه لهنّ سبيلاً
10- وعده خداوند به جعل كيفرى خفيف تر از حبس ابد براى زنانى كه مرتكب زنا و يا مساحقه شوند. حتّى يتوفّيهنّ الموت او يجعل اللّه لهُنّ سبيلا جمله «او يجعل اللّه ... »، حاكى است كه كيفر ديگر براى زن زناكار جعل خواهد شد ; و لام در «لهنّ»، مشعر به اين است كه آن كيفر خفيفتر از حبس ابد مى باشد.
ايه16
1- تعزير و ايذا، كيفر دو مردى كه مرتكب فحشا (لواط) شوند. و الّذان يأتيانها منكم فاذوهما چون در آيه قبل حكم زن زناكار بيان شده، بنابراين آيه مورد بحث در مورد غير زنان است. پس مراد از «الّذان»، دو مردى هستند كه مرتكب فاحشه گردند.
2 -آزار و تعزير، كيفر مرد و زن بى شوهرى كه مرتكب زنا شوند.* و الّذان يأتيانها منكم فاذوهما
چون مراد از «و الّتى» در آيه قبل بنابر يك احتمال زنان شوهردار بودند، آيه مورد بحث مى تواند درباره زنان بى شوهر باشد. بنابراين مراد از «الّذان»، مرد و زن بى شوهر است.
3-لزوم تداوم ايذاى مرتكبين فحشا (لواط و زنا) تا احراز توبه و اصلاح آنان* فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما در برداشت فوق، جمله «فان تابا ... فاعرضوا» عطف بر «فاذوهما» و متفرع بر آن شده است و مى رساند كه پايان آزار، توبه آنان است. بنابراين آزار آنان بايد همچنان ادامه داشته باشد تا توبه كنند.
4-زنان و مردان مرتكب فحشا (زنا و لواط)، در صورت توبه و اصلاح نبايد كيفر داده شوند.* فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما بنابر اينكه جمله «فان تابا ... » عطف بر جمله اى محذوف باشد ; يعنى «فاذوهما ان لم يتوبا فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما». برگرفته از سايت معارف قران
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
*** 💢 تفسیر فرقان آیه ۱۵ سوره نساء
«الْ» در «الفاحشه» فحشا ويژه اى را مدّ نظر دارد، كه فحشا در دو بُعد زنا از هر طرف و مساحقه است، و «يأتين» بمعناى استمرار اين انحرفات جنسى است، زيرا «أتينَ» نفرمود، كه بمعناى انحرافى گذشته باشد «يأتين» گذشته و آينده رابگونه اى مستمر شامل است، زيرا اگر در گذشته جريانى نبوده و در آينده ناپاكى جنسى دارد ديگر شهادت و جريانات تأديبى زمينه اى هم ندارد، و اگر در گذشته تداومى آشكار نداشته بگونه ايكه امكان گواهى چهار شاهد داشته باشد باز هم «يأتين» نيست، و در هر صورت بُجز اينگونه تداوم و يا آن گونه علنى بودن هرگز امكان گواهى شرعى وجود ندارد. بنابراين اين آيه تنها درباره كسانى است كه برگناه جنسى خود بطور آشكار استمرار دارند، يا اگر هم استمرارى نيست همان فحشاء نخستينشان در حضور جمعى است كه امكان شهادتشان بر آن وجود دارد.
منظور از تشريع حدّ در اين زمينه ترك انحراف جنسى در كل نيست، بلكه جلوگيرى از آشكار بودن آن و بى عفتى علنى است
" فامسكوهن فى البيوت" در اختصاص حدّ تأديبى اين زنان است، كه در صورت عدم توبه و اصلاح براى بازداشتن آنها از استمرار اين عمل بايستى در خانه هايى زندانى شوند، چه خانه هاى مسكونى آنان و يا اگر اين امكان نيست در زندانهايى كه بالاخره از انحراف جنسى آنان جلوگيرى گردد.
" حتى يتوفاهن الموت" اولًا دليل ديگرى است بر استمرار اين انحراف جنسى كه هرگز توبه نكرده و نمى كنند، و اين زندانى شدنشان تا هنگام مرگ با آيه نور نسخ شده، چنانكه «سبيلًا» در بُعد دوم اشاره به همين نسخ است، و اصولًا در احكامى كه نسخ خواهد شد اشاره هايى به محدويت هاى زمانى آنها- همچون «سبيلًا» در اينجا- وجود دارد، و كلًا اين قسمت" فامسكوهن فى البيوت" با «فاجلدوهما» در آيه نور نسخ شده، و ساير موارد پا بر جا مانده است. " او يجعل اللَّه لهن سبيلًا" خود استثنائى است كه در صورت عدم توبه حدّ ديگرى را در بر مى گيرد، سبيل اول توبه حقيقى آنان است، كه بوسيله آن از اين زندان رهائى مى يابند، و سبيل دوم در آيه نور است كه صد ضربه شلاق مى باشد، و در حقيقت اين دو تأديب سياست گام به گامى است در جلوگيرى از اينگونه انحرافات جنسى.
💢 تفسیر فرقان آیه ۱۶ سوره نساء
«والّذان» در اين آيه طبعاً شامل مساحقه نيست، زيرا مساحقه كنندگان هر دو مؤنثند و «الذان» تثنيه مذكر است كه در بُعد اول دو مذكر لواط كننده را شامل است، و در بُعد دوم زنا را كه ميان زن و مرد مى باشد، تأديب زنان گذشت، و تأديب مردان به ميزان تأديب زنان است مانند زندان رفتن تا آخر عمر يا توبه و اصلاح و يا نسخ چنانكه گفتيم، كه حكم كلى در سوره نور مى آيد، و چنانكه" فامسكوهن فى البيوت" بعنوان انتقام نيست، بلكه به منظور جلوگيرى از تداوم انحراف جنسى است، «فآذوهما» نيز چنين است، كه هرگاه توبه كردند ديگر «آذوهما» و" فامسكوهن فى البيوت" جائى ندارد.
" فان تابا واصلحا" بطور كلى توبه و اصلاح را پايان حد و تأديب آنان شمرده، كه حتى اگر قبل از حد و پيش از امكان دستگيريشان توبه حقيقى كردند، هرگز حدى هم ندارند، البته توبه اى كه بدون ترس و با اراده خودشان انجام مى دهند، زيرا منظور از حد در اينجا انتقام نيست، بلكه جلوگيرى از اصرار و استمرار و آشكار بودن آن است.
«اصلحا» اينجا بعد از «تابا» اشاره به همان حقيقت است، و مكرر گفته شد كه اين گناه انحراف جنسى داراى دو بُعد بوده؛ بعد اول خودى و بُعد دوم اجتماعى است، زيرا اين عمل بگونه اى آشكار موجب تشويق ديگران و از بين بُردن عفت عمومى و اجتماعى مى باشد، اينجا توبه از اصلاح آسانتر است، زيرا توبه اش بين خود و خدا مى باشد كه پشيمانى از آن كافى است، ولكن اصلاح به اين معنى است كه اين لكه انحرافى را كه در آن اجتماع ايجاد كرده اند حتى الامكان بزُدايند، و اگر صرفاً توبه باشد و نه اصلاح اين حدّ هنوز هم استمرار خواهد داشت، جُز آنكه اين «آذوهما» پس از توبه واقعى و پيش از اصلاح كمتر و كمرنگتر خواهد بود، چون در آيه (۵: ۳۴) كه موارد جريمه بَسى مهمتر از جريمه جنسى است، تنها توبه واقعى را مناط ترك حدّ دانسته، و روى اين اصل اصلاح شرط اصلى براى نفى حدّ نيست گرچه لازم است، و در اينجا «اصلحوا» تنها وجوب اصلاح را در حدّ امكان ثابت مى كند، كه اگر هم اصلاح اينجا شرط دوم و از براى نفى حد است، آيه مائده اين شرطيت را از اصلاح مى زدايد، بنابراين اصلاح در بعُد وجوب همچنان در قوت خود باقى است، و در بعُد شرطيت هرگز شرط دومى از براى ترك حدّ نيست. ویرایش بوسیله کاربر 1395/11/21 11:21:02 ق.ظ
| دلیل ویرایش: مشخص نشده است
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, member تاریخ عضویت: 1394/12/17 ارسالها: 651 تشکرها: 7 بار 31 تشکر دریافتی در 31 ارسال
|
💢 تفسیر احسن الحدیث آیه ۱۵ سوره نساء 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ﺑﻌﻴﺪ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ «ﺍﻟﻔﺎﺣﺸﺔ» ﻣﺴﺎﺣﻘﻪ (ﻫﻤﺠﻨﺲ ﮔﺮﺍﻳﻰ ﺯﻧﺎﻥ) ﺑﺎﺷﺪ، ﻟﻔﻆ «ﻳﺄﺗﻴﻦ» ﺩﻟﺎﻟﺖ ﺑﺮ ﺍﺳﺘﻤﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ، ﻳﻌﻨﻰ ﺍﻳﻨﻜﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﺮﺗﺒﺎ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ.
ﻋﻠﻰ ﻫﺬﺍ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﮔﺮ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺎﺭﻯ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺁﻥ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ، ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻭﻗﻮﻉ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﻣﺮﻯ ﮔﻮﺍﻫﻰ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻭﻗﺖ ﻣﺮﮒ ﺯﻳﺮ ﻧﻈﺮ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻠﺎﻁ ﺑﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻯ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﻫﻰ ﺍﺯ ﻗﺒﻴﻞ ﺗﻮﺑﻪ، ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻥ ﻓﻜﺮ، ﻣﻴﻞ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ (ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺧﺘﺮ ﻳﺎ ﺑﻴﻮﻩ ﺑﻮﺩﻥ) ﻭ ﻳﺎ ﻣﻴﻞ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮ، ﭘﻴﺶ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ.
ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﭘﻴﺶ ﻗﺎﺿﻰ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﻫﺎ ﺍﺯ ﻓﺎﺵ ﺷﺪﻥ ﺁﻥ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﺣﺪ ﻣﺴﺎﺣﻘﻪ ﺻﺪ ﺷﻠﺎﻕ ﺍﺳﺖ «۱».
ﺍﻛﺜﺮ ﻣﻔﺴﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻓﺎﺣﺸﻪ «ﺯﻧﺎ» ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻜﻢ ﺍﻭﻟﻰ ﺯﻧﺎ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺩﺍﻡ ﺍﻟﻌﻤﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺣﺒﺲ ﻛﻨﻨﺪ، ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺻﺪ ﺗﺎﺯﻳﺎﻧﻪ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﻮﺭ ﻭ ﺳﻨﮕﺴﺎﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺣﻜﻢ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﺴﺦ ﺷﺪ ﻭ ﺟﻤﻠﻪ ﺃَﻭْ ﻳَﺠْﻌَﻞَ... ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﻜﻢ ﺑﺰﻭﺩﻯ ﻧﺴﺦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﺩﻳﺪ.
ﺩﺭ ﺻﺎﻓﻰ ﻭ ﻏﻴﺮﻩ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ: ﺳﻮﺭﻩ ﻧﻮﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺴﺎﺀ ﻧﺎﺯﻝ ﮔﺸﺘﻪ ﺗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﺳﺒﻴﻞ» ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﻮﺭ ﺁﻣﺪﻩ: ﺍﻟﺰﱠﱠﺍﻧِﻴَﺔُ ﻭَ ﺍﻟﺰﱠﱠﺍﻧِﻲ ﻓَﺎﺟْﻠِﺪُﻭﺍ ﻛُﻞﱠﱠ ﻭﺍﺣِﺪٍ ﻣِﻨْﻬُﻤﺎ ﻣِﺎﺋَﺔَ ﺟَﻠْﺪَﺓٍ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ:... ﭼﻮﻥ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻗﻮﺕ ﻳﺎﻓﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻳﻪ ﺍﻟﺰﱠﱠﺍﻧِﻴَﺔُ ﻭَ ﺍﻟﺰﱠﱠﺍﻧِﻲ... ﺭﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺣﺒﺲ ﻭ ﺍﺫﻳﺖ (ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﻓﻮﻕ ﺭﺍ) ﻧﺴﺦ ﻛﺮﺩ «۲» ﻋﻠﺎﻣﻪ ﺧﻮﻳﻰ ﺩﺭ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ. (۱) ﺍﺑﻮ ﻣﺴﻠﻢ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻰ ﻭ ﻣﺠﺎﻫﺪ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺭﺍ ﻣﺴﺎﺣﻘﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﺍﻟﻤﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺯ ﺯﺑﺪﺓ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﺍﺭﺩﺑﻴﻠﻰ ﻧﻴﺰ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ، ﻋﻠﺎﻣﻪ ﺧﻮﻳﻰ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. (۲) ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺁﻟﺎﺀ الرحمن
💢 تفسیر احسن الحدیث آیه ۱۶ سوره نساء 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ﻟﻔﻆ «ﻭ ﺍﻟﺬﺍﻥ» ﺩﻟﺎﻟﺖ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻳَﺄْﺗِﻴﺎﻧِﻬﺎ ﺣﺎﻛﻰ ﺍﺯ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻋﻤﻞ ﺍﺳﺖ، ﺿﻤﻴﺮ «ﻫﺎ» ﺭﺍﺟﻊ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺳﺎﺑﻖ.
ﺑﻨﻈﺮ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﻳﺪﻳﺪ ﺩﻭ ﭘﺴﺮ ﺩﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﺗﻔﺨﻴﺬ ﻭ ﻣﺎﻟﻴﺪﻥ ﺑﺪﻧﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺍﻧﺰﺍﻝ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺄﺩﻳﺐ ﺑﻜﻨﻴﺪ ﻭ ﻛﺘﻚ ﺑﺰﻧﻴﺪ، ﺍﮔﺮ ﺩﻳﺪﻳﺪ، ﺗﻮﺑﻪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﺍﺫﻳﺘﺸﺎﻥ ﺍﻋﺮﺍﺽ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺍﺏ ﻭ ﺭﺣﻴﻢ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺍﺯ ﻣﺬﻣﻮﻡ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﻭ ﻧﺎﻣﺤﺘﺮﻡ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﻮﻳﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺁﻳﻪ ﻟﻮﺍﻁ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻛﻪ ﺑﮕﻮﺋﻴﻢ: ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺁﻳﻪ ﺭﺍ ﻧﺴﺦ ﻛﺮﺩﻩ ﭼﻮﻥ ﺣﺪ ﻟﻮﺍﻁ ﻗﺘﻞ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﺋﻴﻢ: ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺁﻳﻪ ﺯﻧﺎﻯ ﻏﻴﺮ ﻣﺤﺼﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ «ﻓﺎﺫﻭﻫﻤﺎ» ﺻﺪ ﺗﺎﺯﻳﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﻮﺭ ﺁﻣﺪﻩ، ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﻓَﺈِﻥْ ﺗﺎﺑﺎ ﻭَ ﺃَﺻْﻠَﺤﺎ ﻣﺤﻞ ﻧﻤﻰ ﻣﺎﻧﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺟﺮﺍﻯ ﺣﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﺍﻯ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ «ﻓﺎﻋﺮﺿﻮﺍ... » ﺍﻋﺮﺍﺽ ﺍﺯ ﻧﺎﻣﺤﺘﺮﻡ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺷﺪ.
ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ «ﺍﻟﺬﺍﻥ» ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺑﻰ ﻫﻤﺴﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻟﻮﺍﻁ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻰ ﺣﺪ ﻟﻮﺍﻁ ﻛﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎ «ﻓﺎﺫﻭﻫﻤﺎ» ﺳﺎﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﻪ ﻧﺴﺦ ﺁﻳﻪ ﺑﺎ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻭ ﺍلله ﺍﻟﻌﺎﻟﻢ.
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
مرحوم ايت الله سيد ابوالقاسم خويي در كتاب البيان در بخش 11 مساله نسخ در قران، بررسي ايات ناسخ و منسوخ در قران به ايات 15 و 16 سوره نسا هم اشاره كرده و اين چنين گفته است:
"عده ای از مفسرین مانند عکرمه و عباده بن صامت- بنا به نقل حسن از «رقاشی»- در این آیه(15) به نسخ معتقدند و می گویند که: آیه اول با آیه دوم و آیه دوم نیز با یک حکم دیگر نسخ شده است و آن حکم این که: اگر مردان و زنان ازدواج نکرده زنا کنند، صد تازیانه بر پیکر آنان باید زد و به مدت یک سال نیز تبعیدشان نمود، مردان و زنان ازدواج کرده را نیز باید صد تازیانه زد آن گاه سنگسارشان نمود تا بمیرند. بعضی از مفسرین هم مانند قتاده و محمد بن جابر آیه اولی را به ازدواج کرده ها و آیه دوم را به ازدواج نکرده ها، اختصاص داده و هر دو آیه را با حکم تازیانه و سنگسار منسوخ دانسته اند.
به عقیده ما در هیچ یک از این دو آیه نسخی واقع نگردیده است.
توضیح این که: «فاحشه» در لغت به هر عملی که زشتی و قباحت آن زیاد باشد، گفته می شود و این کار زشت و ناشایست ممکن است گاهی در میان دو زن واقع گردد که «مساحقه» گفته می شود و گاهی در میان دو مرد واقع شود که «لواط» است و گاهی هم در میان دو جنس مخالف مرد و زن واقع گردد که «زنا» نامیده می شود و لفظ فاحشه، نه در لغت و نه در اصطلاح به «زنا» اختصاص ندارد.
حالا که به این نکته توجه شد، نظر خود را در باره نسخ هر دو آیه توضیح می دهیم: نسخ در آیه اول به دو موضوع زیر موقوف و وابسته می باشد:
1- حبس و زندانی کردن زنان زناکار در خانه، به عنوان تعزیر و مجازات ارتکاب به زنا باشد نه برای بیشگیری از آن.
2- منظور از راهی که در آخر آیه آمده و برای رهایی زنان توقیف شده پیش بینی گردیده، همان تازیانه زدن و سنگسار نمودن باشد که بعدا تشریع شده است اگر این دو موضوع ثابت شود، در این صورت نسخ در آیه اول می تواند صحیح باشد
ولی هیچ یک از این دو موضوع را نمی توان ثابت کرد زیرا: ظاهر آیه این است که منظور از نگاه داشتن چنین زن هایی در خانه، جلوگیری آن ها از ارتکاپ گناه برای بار دوم و پیشگیری از تکرار و توسعه کار زشت است. و جای تردید نیست که جلوگیری از به وفوع پیوستن و گسترش یافتن کارهای زشت و ناشایست و حفظ جان و ناموس بشر از تعدی ها و تجاوزات و افراد منحرف به هر یک از افراد جامعه و مسئولین امور، فرض و واجب می باشد بلکه بنا به عقیده بعضی از علما جلوگیری از هرکار بد گرچه خیلی مهم هم نباشد واجب و لازم است.
پس این راه نجات و خلاص که برای آنان پیش بینی می شود، نمی تواند تازیانه و یا سنگسار باشد و هیچ زن عاقل که در خانه ای با رفاه کامل به سر می برد، راضی نمی شود که سنگسار شود یا تازیانه بخورد. تازیانه و رجم نمی تواند راه حل و راه نجات برای او محسوب شود، پس منظور از این راه نجات چیست؟
در توضیح آن باید گفت: به طوری که قبلا بیان شد گاهی ممکن است منظور از فاحشه تنها «لواط» باشد و گاهی نیز ممکن است تنها «مساحقه» و گاهی تنها زنا و گاهی نیز اعم از زنا و مساحقه باشد. و بنابراین احتمال، حکم زنی که مرتکب فحشا گردیده است، این است که در خانه حفظ و توقیف شود تا خداوند فرج و گشایشی نسبت به او و راه نجات و رهایی برای وی بگشاید و او رااز توقیف شدن در خانه نجات بدهد، مانند این که توبه خالص و کامل کند، به طوری که اطمینان حاصل شود که دیگر به گناه آلوده نخواهد گردید و یا به مرحله پیری برسد که قابلیت ارتکاب گناه و عمل زشت زنا نداشته باشد و یا تمایل به ازدواج کند و همسر مردی شود که او رااز آلودگی و ارتکاب به گناه حفظ نماید.
این است منظور از راه نجات و رهایی که در این آیه برای زن نابکار پیش بینی شده است و این حکم و راه اصلاح، پیوسته ثابت بوده و اصلا قابل نسخ نیست.
اما تازیانه زدن و سنگسار نمودن وی حکم جداگانه و مستقلی است که برای تأدیب کسانی که مرتکب کارهای قبیح می شوند، تشریع شده است که به حکم اول که همان بازداشت و توقیف است، مربوط نمی باشد و نمی تواند آن را نسخ کند. با بیان دیگر حکم اول بدین مناسبت تشریع شده است که از ارتکاب معصیت برای دومین بار و تکرار آن ممانعت و جلوگیری به عمل آید ولی حکم دوم برای تأدیب وی نسبت به خلافی که مرتکب گردیده است و برای عبرت دیگران و ترساندن و حفظ نمودن سایر زنان از آلوده شدن به چنین گناه و عمل ناپسند، تشریع شده است. بنابراین، منافات و مخالفتی در میان این دو حکم وجود ندارد تا حکم اول با حکم دوم نسخ شود منتها اگر زن در اثر تازیانه و یا سنگسار شدنبمیرد، وجوب نگه داری در خانه، خود به خود برداشته میشود زیرا با از بین رفتن آن زن، موضوع حکم توقیف، از بین رفته است و این، حکمی است ثابت و دائمی و هنوز هم پابرجاست و نسخ نشده است. بنابراین، توقیف زن بد کاره در خانه نه به عنوان مجازات است و نه منظور از راه خلاص و رهایی که به وی وعده داده شده است، همان تازیانه زدن و سنگسار کردن است که با تشریع این مجازات، حکم توقیف که یک مجازات دیگربود، نسخ شده باشد.
و اما مسئله نسخ در آیه دوم آن هم متوقف بر دو امر است: …
1- منظور از «ضمیر» در جمله «یأتیانها» زنا باشد، یعنی اگر مردی مرتکب زنا شود. 2- منظور از اذیت در «فاذوهما»، بد گفتن و فحش و ناسزا و مانند این ها باشد. در این صورت خلاصه مفهوم آیه چنین خواهد بود که اگر مرد مرتکب زنا گردید، واجب است با بد و بیراه گفتن و نثار کردن فحش و ناسزا، او را توبیخ، مجازات کرد و شکنجه روحی داد.
با در نظرگرفتن این معنی در آیه مذکور، می توان گفت که این حکم و این نوع مجازات نسخ شده و به جای آن برای مردی که مرتکب عمل زشت زنا شده است، حدّ تازیانه و یا سنگسار معین شده است.
ولی سخن در این است: نه منظور از ضمیر «یأتیانها» عمل «زنا» است و نه هدف از اذیت و شکنجه دادن که در این آیه بدان اشاره گردیده است، فحش و ناسزا گفتن است زیرا: اولا: دلیل درستی بر این معناها نیست. و ثانیا: با ظاهر آیه سازش ندارد.
توضیح این که ضمیر دوم شخص جمعی (جمع مخاطب) در این دو آیه، سه بار به كار رفته است و همه این ضمیرها دارای یک معنی هستند، مرجع و برکشت همه آن ها نیز یک جیز است چون بدیهی است که منظور از دو ضمیر اول که مخصوص مردها می باشد، نمی تواند مرد و زن هر دو منظور شود، بنابراین، منظور از کلمه «اللّذان» نیز که در آیه دوم به کار رفته و به معنای «دو کس» می باشد، نه به معنای یک زن و یک مرد تا به موضوع زنا اشاره شود بلکه منظور از آن، دو مرد است.
علاوه بر این، از نظر بلاغت به کار بردن «ضمیر تثنیه» در مورد یک مرد و یک زن وجه صحیحی ندارد بلکه در این موارد بهتر این است صیغه جمع به کار برده شود. پس منظور از ضمیر تثنیه در آیه دوم، دو مرد و منظور از فاحشه «لواط» است که عملی می باشد مربوط به دو مرد نه «زنا» که مربوط به مرد و زن می باشد و نه اعم از «زنا» و «لواط».
با این بیان، روشن می گردد که اصلا این آیه مربوط به زنا نیست تا به وسیله حکم تازیانه و یا سنگسار نمودن که مجازات «زنا» است، حکم آن که شکنجه و اذیت دادن است، نسخ گردد بلکه این آیه مربوط به موضوع «لواط» است که هم از آیه اولی جداست و نمی تواند ناسخ آن باشد و هم با حکم تازیانه زدن و سنگسار نمودن که مربوط به زنا است، نمی توان آن را نسخ نمود. خلاصه این که: کسانی که در این دو آیه به وجود نسخ ملتزم گردیده اند، دلیلی ندارند به جز تقلید صرف و یا پیروی نمودن از خبر واحدی که نه دارای اثر علمی اسث و نه اثر عملی.
بیان درمسائل قرآن، ص: 399
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member
تاریخ عضویت: 1390/11/17 ارسالها: 221
6 تشکر دریافتی در 5 ارسال
|
به نام خدا
مرحوم ایت الله طالقانی در تفسیر پرتوی از قران،ایات فوق را چنین تفسیر کرده است:
"ص 34 بعضی از مفسرین، چون ابو مسلم، مقصود از فاحشه را در این آیه، مساحقه «اعمال جنسی زن با زن» دانستهاند، که هیچ دلیل لغوی و قرینهای در آیه نیست. گر چه لغت فاحشه تعمیم دارد به هر کار زشتی، ولی موارد استعمال آن بیشتر در همان عمل زنا آمده است. و نیز متناسب با این حکم، اللتیان و ضمائر تثنیه است.
این حکم برای تطهیر بیوت از آلودگی و اختلاط ارحام، پس از آیات ارث و دیگر احکام آمده که همه آنها بر پایه و ریشه رحم است
اما این آیه، چنان که ظاهر است، درباره زنان شوهردار «نسائکم» است، و امساک در بیوت که نگهداری در خانه خودشان است، راجع به مسئولیت شوهران و دیگر افراد خانواده میباشد، گر چه از جهت اشهاد و یا قدرت اجراء راجع به اولیاء عموم است. و آیه سوره نور، درباره زنان بی شوهر و یا به وصف «الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی» و متصفین به این صفت است که رهای از خانوادهاند و یا این عمل را پیشه خود کردهاند.
بنا بر این، «أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا» نباید همان ناظر به چنین نسخی باشد، و ظاهر «سبیلا» که مطلق است، هر راهی است که آنها را از این بن بست دوام امساک برهاند، مانند توبه که در آیه بعد آمده است. و یا به کلی رها شدن و رانده شدن از محیط خانواده و اجتماع اسلامی است.
و بعضی سبیل را حکم رجم «سنگسار» که درباره زنای زن شوهردار است گرفتهاند. و چون حکم رجم در قرآن نیامده، باید حکم صریح و ظاهر در ابدیت قرآن به سنت نسخ شده باشد و حکم نسخ کتاب به سنت را محققین رد کردهاند و شاید حکم رجم در همین مورد به تشخیص امام و والی واگذار شده باشد که در شرائطی مثل آنکه کار فحشاء زن به رسوایی و بی بند و باری بکشد، اجراء گردد. و اینهم یکی از موارد «سبیل» است. و اینکه گویند این حکم امساک در بیوت هیچگاه اجراء نشده و یا خبرش نرسیده است، گویا از این جهت است که اگر موردی در محیط خانواده اسلامی پیش آمده بسیار پنهانی و اتفاقی بوده و اثبات آن با چهار شهود پیش نیامده و این حکم مثل دیگر احکام از آن پیشگیری کرده است
، آنان را در خانهها نگه دارید تا مرگشان فرا رسد و یا خداوند به سود آنان راه آسانی قرار دهد. راه نجات آسانی و به سود آنان را، بیشتر مفسران اشاره به آمدن حکم ناسخ «الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی» دانستهاند، با آنکه این حکم، صد تازیانه زدن در ملأ عام، در مقابل نگهداری در خانه نه به سود آنان است نه راه آسان و نجاتی برای آنان.
«أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا». اطلاق سبیلا، راه نجات نامعینی را میرساند، که از کشانده شدن به سوی فحشایشان برهاند: اگر دچار بحران غریزه شده، شاید دوره آن بگذرد و فروکش کند و اصلاح شود. و یا عواطف مادری و مسئولیت اولاد، او را به خود آرد. یا اگر گرفتار وسوسه و علاقه به مردی شده، آن شخص اصلاح یا منصرف شود یا بمیرد، و همچنین ... هر علتی که این زن را به فحشاء کشانده از میان برود، و در نهایت، بیدار شدن و جدان ایمانی و توبه و برگشت.
حکم- یا قانونی- که نسخ میشود اگر آزمایشی باشد، کتاب حکیم
برتر از آنست- تعالی اللَّه عن ذلک- و اگر محدود و یا مشروط به شرط یا شرائطی باشد، نسخ کلی نیست. در سالهای نیمه دوم هجرت- 6 تا 11- و در اجتماع توحیدی و ایمانی مدینه که دو حکم «فَأَمْسِکُوهُنَّ ... فَاجْلِدُوا ...»، نازل شده چه تغییرات و شرائط جدیدی میتوان تصور کرد که حکم دوم ناسخ حکم اول گردد؟
وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ تَوَّاباً رَحِیماً.
عطف و سیاق آیه و رجوع ضمیر یَأْتِیانِها به الفاحشه که در آیه قبل است، پیوستگی و ربط هر دو آیه و حکم در آنها را میرساند که هر دو درباره همان فاحشه «زنا» است که از زنان شوهردار «نسائکم» سرزند. وَ الَّذانِ، تثنیه مذکر به اعتبار تغلیب شرکت مرد را میرساند: و همان مرد و زنی که از شما «خانواده اسلامی» آن فاحشه را انجام دهند، به این صورت که مرد مسئول است که اگر زن چنین کاری کند باید او را در خانه دربست نگهدارد، اگر خود شریک چنین کاری باشد، که زن را به حال خود رها کند یا او را وادار کند با خود یا دیگری چنین رابطه فحشایی داشته باشد، پس آنان را باید آزار داد: آنان را زد یا حبس یا طرد کرد و مورد سرزنش و بدگویی قرار داد، تا مگر توبه کنند و طهارت و صلاح بیت اسلامی را تجدید کنند. و باید همان حکم استشهاد نیز در این مورد باشد. این است آنچه به قرائن و ربط و تکمیل این دو حکم و پیوستگی آنها با مسائل گذشته، و اصل عدم نسخ، میتوان دریافت.
پس چون حکم آیه قبل، فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ، در مورد این آیه ضمانت اجراء ندارد که مسئول و ضامن آن همان مرد است، به صورت مجموع حکمی دیگری برای آنان آمده است.
و آنچه ابی مسلم گفته که گویا این آیه به دلالت «اللذان» در مورد لواط است، با ضمیر «یأتیانها» که راجع به الفاحشة است درست در نمیآید و علاوه بر آن، حکم لواط که از گناهان بزرگ است و حکم آن را کشتن میدانند، نباید فاذوهما، باشد.
و از این خلاف ظاهرتر نظر کسانیست که آیه اول را درباره زنان بی بکارت و دوم را راجع به زنان باکره گفتهاند که هیچ گونه قرینهای نیست و با اشاره «اللذان» تناسبی ندارد. و همچنین قرینه و دلیلی نیست که آیه اول درباره زنای محصنه و دوم درباره زنای غیر محصنه باشد. پس اگر زن و یا مرد و زنی که محیط بیت اسلامی را بدنام و آلوده ساختند، توبه کردند و محیط خانه را اصلاح کردند، باید از حبس و آزار و طرد آنان اعراض کرد و پذیرفتشان: فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما ...
فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما»، فاء تفریع «فَإِنْ تابا ..» همین منظور و نتیجه را میرساند، که امساک و آزار آنان، برای تحدید و سرکوبی غریزه سرکش و از بند گسیخته است تا و جدان ایمانی و انسانی آنان بیدار و آزاد گردد و به خود آیند و به خدا و زندگی در اجتماع اسلامی باز گردند- زن در خانه و مرد در اجتماع- و خود را و نابسامانی را که از چنین انحرافی ناشی شده، اصلاح کنند. همین که با توبه پاک و اصلاح شدند و صلاحیت یافتند، اندیشه مؤمنان نیز، باید از بدبینی و آزار و سرزنش به آنان پاک شود: «فَأَعْرِضُوا عَنْهُما» از آزار و تعرض به آنان روی بتابید و به آنان روی خوش و پذیرش بنمایانید
به هر نظر و معنا، اوامر و احکام این آیات، برای سوق گناهکار به سوی توبه و اصلاح است و منظور همین: «فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا ...» است تا گناهکار و اجتماع اصلاح طلب، از قابلیت چنین برگشت و تحولی ناامید نشود و آگاه باشد که هر چه انسانی آلوده و ساقط گردد تا یکسر مسخ نشده، قدرت برگشت و تحوّل دارد و میتواند خود را دریابد و از گناه روی بتابد و به خدا و خود و به اجتماع سالم و صالح روی آرد و پذیرفته شود و تجدید حیات کند. با توبه، نور به خاموشی رفته در شهوات و فحشاء، باز میتابد و تجلی مینماید
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: member, Administrators تاریخ عضویت: 1390/02/31 ارسالها: 1,048 48 تشکر دریافتی در 28 ارسال
|
سلام
با توجه به نظرات مختلف فوق،تحقيق مختصري در ايات قران در موضوع مجازات زناكاران انجام شد كه
بشرح زیر است:
ابتدا آیه 15 سوره نساء را مرور می کنیم: وَ اللاَّتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً (15) و از زنان شما كسانى كه مرتكب فاحشه مى شوند چهار تن از ميان خود [مسلمانان] بر آنان گواه گيريد پس اگر شهادت دادند آنان [=زنان] را در خانه ها نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد يا خدا راهى براى آنان قرار دهد
در آیه 15 اختلاف نظرات زیادی بین مفسرین وجود دارد: 1-اولین عبارت محل اختلاف ،فاحشه است که ایا به زنا اختصاص دارد یا همجنس گرایی است یا اینکه عام است و هر گونه فحشایی را شامل است؟ لغت فاحشه در قران،هم در معنای عام آن بکار رفته (مثلا ال عمران 135و اعراف ایه28)، هم برای لواط در ماجرای قوم لوط(نمل ایه54) و هم برای زنا(اسراء ایه32) لذا برای تفسیر آن در این آیه،باید دنبال قراین متنی در ایه یا ایات مجاور باشیم.. با توجه به اینکه ایات قبلی و ایه بعدی این فراز به بیان مساله ارث در خانواده و اقربین ونیز مسایل خانوادگی پرداخته و ایه اغازین سوره هم به تقوا در برخورد با ارحام تاکید می کند،فاحشه مرتبط با این امر را هم باید مرتبط با ارحام و همان زنا دانست.
2-دومین محل اختلاف،کلمه نسائکم است. برخی آنرا به معنای ازواجکم و برخی آنرا به معنای زنان شوهر دار دانسته و لذا حکم این ایه را مخصوص زنان شوهر دار دانسته اند. مفسرینی هم که فاحشه را شامل همجنس گرایی دانسته اند، معتقد به شمول نسا بر جنس مونث هستند. نساء در ایات مختلف قران ، حتی در ایات مختلف سوره نسا مصادیق متفاوت دارد .برخی موارد همه زنان مزدوج و مجرد را در برمی گیرد(آیه 59 سوره احزاب که حکم به ادنای جلباب نساءالمومنین داده که هم دختران و هم زنان را شامل است یا آیه 1 همین سوره) در مواردی فقط شامل زنان غیر شوهردار است (ایه 3 همین سوره)و در برخی موارد هم به معنای همسران است.(آیه222 سوره بقره یا ایه 4 همین سوره ) نکته:اضافه شدن ضمیر کم به نساء در قران ،دو حالت دارد: الف-به کاررفتن ابناءکم و نساءکم در کنارهم که مراد آن همه زنان است نه لزوما همسران.این ترکیب در 4 مورد به کاررفته که سه مورد ان به داستان فرعونیان(یذبحون ابناء کم و یستحیون نساءکم) و یک مورد ان به داستان مباهله برمیگردد. ب-غیر از آیه مورد بحث، نسائکم (بدون ابناءکم)4 تکرار داشته که در همه انها با توجه به مفهوم آیات، به همسران و ازواجکم اشاره دارد.از جمله دوبار در ایه 23 همین سوره. بنابراین ،احتمال اینکه در ایه 15 هم صرفا به همسران اشاره داشته باشد، وجود دارد. لذا برای تدقیق منظور ایه،باید دنبال سایر قراین متنی از ایه و ایات مجاور بود.
این فراز ، حالت پرانتزی بین ایات 14 و19 است.در آیه 19 به استثنای "الا ان یاتین بفاحشه مبینه" از حکم "لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما اتیتموهن" در خصوص همسران اشاره کرده است. ایه 15 که با "واللاتی یاتین الفاحشه" شروع میشود در واقع به بیان روش اثبات فاحشه مبینه و حکم این زنان پرداخته است. لذا با عنایت باین موضوع و تاکید ایه بر "من نسائکم" (درصورتیکه مراد همه افراد جنس مونث بود، ذکر کلمه من نسائکم لزومی نداشت) و نیز وجود حالت ساختاری ب در کاربرد نسائکم ،مراد آیه 15 زنان شوهر دار است .
3-سومین محل اختلاف در جمله آخر آیه یعنی یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً است.برخی با استناد به روایات،این ایه را نسخ شده با حکم سنگسار یا آیه بعد میدانند و برخی به اعتبار این عبارت،حکم آیه را موقت میدانند و ایه دو سوره نور یعنی حکم شلاق زانی و زانیه را جعل سبیل مورد اشاره در این آیه قلمداد میکنند.(همانند المیزان) توجه در متن خود ایه و آیات بعد، این برداشت را تقویت میکند که سبیل مورد اشاره ،لطف خدا بر این گونه افراد جهت توبه و اصلاح رفتار زشت شان است.در هر سه ایه بعد،تاکید بر توبه شده است. در ایه 15 میفرماید زنانی که مرتکب زنا شدند و چهار شاهد علیه انها گواهی دادند را در خانه ها نگهداری و محصور نمایید تا اینکه بمیرند یا به طریق دیگری که خدا برایشان فراهم میکند ،خلاص شوند.هدف این حکم، محصور کردن زنان الوده جهت پیش گیری از شیوع فحشا در جامعه است.طبیعی است که اگر این افراد با توبه یا هر علت دیگری از این اعمال خود دست بردارند،ادامه حصر انها ضرورت ندارد و میتوانند به جامعه بازگردند. نکته ظریف دیگر این آیه و آیه 18 ،وجود کلمه موت است.باردیگر سه ایه را مرور می کنیم: 15انها را محصور کنید تا مرگ انها را دریابد یا خدا بر انها راهی بگشاید. 17 خدا توبه کسانی را که از روی جهالت عمل سوئی انجام دهند و زود توبه کنند، می پذیرد. 18توبه کسانی که زشت کاری می کنند و زمان مرگ توبه میکنند،پذیرفته نیست. معنای دو آیه اخیر توصیه به تعجیل در توبه پیش از فرا رسیدن مرگ است که در ترکیب با ایه 15نشان میدهد این افراد محصور هم اگر قبل از مرگ توبه کنند،قابل پذیرش هم از جانب خدا و هم از جانب جامعه است.ولذا قابل پذیرش نیست که منظور از جعل سبیل خدا به نفع این افراد (لهن سبیلا و نه علیهن سبیلا) پیش از مرگ آنها ، سنگسار باشد. آیت الله طالقانی در تفسیر پرتوی از قران نیز جعل سبیل مذکور را شامل مصادیق مختلفی از جمله توبه میدانند. ایت الله خویی در البیان ضمن رد هرگونه نسخ این آیه معتقد است "پس این راه نجات و خلاص که برای آنان پیش بینی می شود، نمی تواند تازیانه و یا سنگسار باشد .و بنابراین احتمال، حکم زنی که مرتکب فحشا گردیده است، این است که در خانه حفظ و توقیف شود تا خداوند فرج و گشایشی نسبت به او و راه نجات و رهایی برای وی بگشاید و او رااز توقیف شدن در خانه نجات بدهد، مانند این که توبه خالص و کامل کند، به طوری که اطمینان حاصل شود که دیگر به گناه آلوده نخواهد گردید و یا به مرحله پیری برسد که قابلیت ارتکاب گناه و عمل زشت زنا نداشته باشد و یا تمایل به ازدواج کند و همسر مردی شود که او رااز آلودگی و ارتکاب به گناه حفظ نماید.این است منظور از راه نجات و رهایی که در این آیه برای زن نابکار پیش بینی شده است و این حکم و راه اصلاح، پیوسته ثابت بوده و اصلا قابل نسخ نیست."
4-چهارمین سئوال یا محل اختلاف در این آیه این است که مخاطب و مجری این آیه کیست؟ایا مردان و سرپرستان خانوارند یا حکومت و دادگاه اسلامی؟ با توجه به فرایند استشهاد از 4 گواه و اینکه در ایه 19 هم ارتکاب فاحشه مبینه از سوی زوجه را مجوزی برای سختگیری بر زوجه و بازپس گیری بخشی از مهریه توسط وی میداند، لذا ایه 15 را باید جزو مجازات اجتماعی و از شئون حکومتی دانست. نکته ظریف دیگر موید این امر دستور به امساک زنان در بیوت است نه در بیوتکم چرا که قاعدتا زوج پس از افشای زنای همسرش،انگیزه ای برای ادامه ارتباط با این زن و نگهداری وی در منزلش ندارد. لذا مراد این ایه، احتمالا حصر در خانه هایی بدین منظور است که توسط حکومت فراهم میشود.
باعنایت به موارد فوق،ترجمه این آیه چنین خواهد شد:اگر همسرانتان مرتکب زنا شدند(انها را به قانون بسپارید) اگر چهار شاهد علیه انها گواهی دادند،انها را در خانه ها نگهدارید تا بمیرند یا توبه کنند (یا به هر علت دیگری ،دست از این کار بردارند)
اما آیه 16: وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ تَوَّاباً رَحِیماً (16) و از ميان شما آن دو تن را كه مرتكب زشتكارى مى شوند آزارشان دهيد پس اگر توبه كردند و درستكار شدند از آنان صرفنظر كنيد زيرا خداوند توبه پذير مهربان است نکته :در ایه از بیان" اذوهما فان تابا..." نتیجه می شود که ازار اشاره شده در این آیه اولا تکرار پذیر و ثانیا خفیف تر از حدود مشهور و باهدف توبه کردن و اصلاح دوطرف است که اگر توبه کردند و اصلاح شدند ،دست از ازار انها بردارید.لذا نمیتواند به اجرای حد که یکبار و یکجاست ،تعبیر شود.
-اولین سئوال و اختلاف در آیه،ضمیر و فعل تثیه اللذان و یاتیان است. که ایا به دو مرد اشاره می کند یا به یک زن و مرد؟ که پاسخ آن با توجه به ادامه آیه می تواند مشخص شود.از مفسرانی که در ایه قبل نام برده شد،المیزان و پرتوی از قران انرا به زن و مرد و البیان آنرا به دو مرد تعبیر می کنند.
-دومین سئوال در این ایه نیز مثل ایه قبل، نوع فحشا است.انها که اللذان را به دو مرد مرتبط میدانند،فحشا را هم جنس گرایی بین مردان میدانند(وایه قبل را هم شامل یا منحصر به همجنس گرایی بین زنان میدانند) و انها که یک زن و یک مرد را مرجع ضمیر ایه میدانند،فحشا را زنا میدانند. در آیه قبل منظور از فحشا را با توجه به آیات قبل و بعد پارگراف اخیر، زنا اختیار کردیم .با توجه به وجود ضمیر ها در یاتیانها که به فاحشه ایه 15 برمیگردد،در این ایه هم منظور،زناست و لذا مرجع ضمیر مثنی،یک مرد و یک زن است. دو علت دیگری که میتوان در نفی انتساب این ایه به لواط و هم جنس گرایی بین مردان برشمرد عبارتست از: 1-مطابق روال قران در سایر مواردیکه احکام خاص زن و مرد را بیان میکند،می باید مشابهت عبارات و ضمایر از لحاظ جمع /مفرد وجود داشته باشد.مثلا ایات 30و 31 سوره نور: قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن.لذا در فرض مراد بودن دو مرد،ایه 16 هم به تبعیت از ایه 15 مناسب تربود این گونه بیاید:والذین یاتون الفاحشه بجای والذان یاتینها 2-اگر ایه فقط به همجنس گرایی بین مردان اشاره داشت،بجای ضمیر کم در منکم ، استفاده از "من رجالکم" مناسب تر بود.بنابراین آیه به طرفین زنا مرتبط است.
-سومین و مهم ترین سئوال ،به تفاوت حکم این ایه با ایه 15 در خصوص مجازات زن زناکار برمیگردد.اگر هر دو آیه، به زنا اشاره دارد ایه 15زن زناکار را به حصر محکوم کرد.اما ایه 16 مرد و زن را به ازار و اذیت محکوم میکند. ایا مجازات زن بیشتر است؟ایا مصداق هر دو ایه یکی است؟
احتمال های مختلفی در این خصوص مطرح شده است: الف-حکم آیه 15 مخصوص زن شوهردار بود .اما آیه 16 به زن و مرد مجرد اشاره دارد.(المیزان) این نظر هرچند قرینه صریح متنی ندارد،اما با توجه به خفیف تر بودن حکم نسبت به ایه 15 و عام بودن ضمیر منکم در ایه 16 در مقایسه با من نسائکم در آیه 15 میتواند محتمل تر از سایر گزینه ها باشد. ب-ایه 16 در ادامه ایه 15 و در بیان حکم مرد زناکار است.این ایات مجازات هر دو را بطور کلی ،اذیت کردن و تنبیه بیان کرده اما نوع ازار زن را حصر در خانه معرفی کرده و تنبیه مرد زناکار را به وضع قانون توسط خود جامعه واگذار نموده است. ج-در آیه 16 علیرغم ایه 15،به استشهاد و گواهی 4 نفر اشاره نشده است. البته اکثر مفسرین بدلیل وجود واو عطف اول ایه و ضمیر ها در یاتیانها، همان شرط استشهاد را هم در اینجا برقرار دانسته اند. اما عدم ذکر ان در اینجا میتواند موید تفاوت هم باشد.یعنی اگر 4 گواه فراهم نشد یا شهادت ندادند، اما به نحوی به زنای این دو نفر،علم پیدا کردید(مخصوصا که اول ایه صحبت از یاتین است نه ظن و گمان و رمی اتهام) انها را اذیت و نکوهش کنید بگونه ای که بازگردند و توبه کنند. البته با توجه به تمرکز آیه 15 بر گواهی علیه زن شوهردار و مجازات وی،در صورت پذیرش این احتمال مناسب بود که هم چنان راهکار علیه زن مجرم را در صورت عدم شهادت 4گواه ارایه کند نه اینکه ضمیر را هم تغییر دهد.مگر اینکه حکم ایه را کلی و مخصوص زناهای محرزشده ولی بدون 4گواه بدانیم که با توجه به ایه 4 و13 سوره نور که مدعیان بدون 4 گواه را دروغگو و فاسق میداند،این احتمال پذیرفتنی نیست. لذا از میان سه احتمال بالا،نظر نخست صحیح تر به نظر میرسد.
البته در این فرض،یک سئوال پیش میاید که چرا حکم مرد مجرم در آیه 15 بیان نشده و فقط به بیان حکم زن شوهر دار بسنده شده است؟ در پاسخ باید گفت اصولا در قران در موضوع زنا ،توجه بیشتر به زنان بوده است هم در باب مسئولیت و هم در باب حقوق. آیات سوره نور دوبار از اتهام زنندگان زنا به زنان پاک بشدت نکوهش کرده و انها را مستوجب حد دانسته اما راجع به اتهام به مردان سکوت کرده است.که این امر بعلت خدشه دار شدن آبرو و ناموس یک زن پاک در اثر این اتهام (در مقایسه با اتهام به یک مرد)منطقی است .به همان نسبت مسئولیت زنان هم در محافظت از این سرمایه ابرویی خود بیشتر است.در اینجا هم با توجه به این نکته ونیز نقش بیشتری که زنان مجرم در الوده کردن مردان جامعه میتوانند داشته باشند، حکم به حصر انها داده است و حکم مردان همسردار را به قانون گذاری در اجتماع موکول کرده که همان گونه که در بند ب اشاره شد،از ازار تا حصر میتواند در نظر گرفته شود.
-چهارمین و آخرین سئوال اینکه ایات فوق چه ارتباط و نسبتی با ایات ابتدای سوره نور دارند؟تفاوت مجازات و شرایط این دو سوره در کجاست؟ در آیه دو سوره نور،مجازات صد شلاق هم برای زانی و هم برای زانیه در نظرگرفته شده و تاکید شده که نباید دچار رافت نسبت به انها شوید. الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۲﴾ به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد و بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند. سپس ازدواج با زن ومرد زناکار را بر سایر مومنان حرام کرده است.(یعنی که اینها شناخته شده و مشهورند و دیگران نباید با انها ازدواج کنند ) برخلاف سوره نساء صحبتی از توبه هم مطرح نیست(جز برای اتهام زنندگان بدون4 شاهد) بنابراین ایات سوره نور از شدت و غلظت بیشتری نسبت به سوره نسا در برخورد با مرتکبین زنا برخوردار است. این امر به خوبی موید سیر نزول سوره ها و نیز سیر تربیتی صحیح اسلام میباشد که ابتدا با مجازات و ازار های کوچکتر، سعی دارد انها را متنبه ساخته و به مسیر توبه رهنمون شود. اما بعد از گذر از این مرحله و علم پیداکردن متخلفان به زشتی کار و اصرار بر انجام ان (بطوریکه زانی و زانیه صفت آنها شود در اثر اشتهار یا استمرار به این کار) مجازات شدید شلاق در ملا عام بدون رافت باید اعمال شود و ازدواج موقت یا دائم آنها با سایر مسلمانان هم حرام است.
ایات سوره نور هم تفکیک صریحی بر زنای محصنه یا غیر محصنه ندارد.مجازات را برای زانی و زانیه بیان کرده است. برخلاف مشهور که این ایات را برای زن و مرد مجرد می دانند، وجود ایات 6-10 که به لعان و روش اثبات اتهام زنای زوج علیه زوجه و دفاع زوجه میپردازد،نشان میدهد که این مجازات شامل زنان شوهر دار هم هست.ایه 4 سوره نور هم که به اتهام علیه محصنات(کلیه زنان پاک دامن)اشاره دارد،موید عام بودن حکم صد شلاق برای زانی و زانیه اعم از مجرد یا متاهل است.لذا ایات سوره نور،شدید ترین مجازات علیه زن و مرد زانی است که صد ضربه شلاق در ملا عام پس از ادای شهادت 4 گواه می باشد. با عنایت به موارد فوق ترجمه آیه 16 این چنین خواهد بود: و از ميان شما آن دو(مرد و زن مجرد) را كه مرتكب زنا مى شوند آزارشان دهيد پس اگر توبه كردند و درستكار شدند از آنان صرفنظر كنيد زيرا خداوند توبه پذير مهربان است.
جمع بندی ایات سوره نساء و نور این گونه میتوان بیان نمود که:
1-زنان شوهردار در صورت گواهی 4 شاهد به زنای آنها،در نخستین بار به حصر در خانه ها محکوم می شوند تا اینکه یا بمیرند یا از کرده خود پشیمان شده و توبه نمایند که در این صورت به اجتماع باز میگردند.اما در صورت تکرار مشمول بند سه هستند.
2-زنان و مردان مجرد در صورت گواهی 4 شاهد به زنای آنها،در نخستین بار محکوم به احکام تنبه امیز هستند.اگر در اثر جهالت(یا غفلت) مرتکب این کار شده و زود توبه کردند و جبران نمودند،از انها دست بردارید.در غیر این صورت این برخوردهای تنبه امیز و اعتراضی را ادامه دهید(که دوباره مرتکب این کار نشوند)
3-مردان و زنانی که (با همسر یا بدون همسر) عامدا عالما به این کار اصرار و استمرار دارند،در صورت گواهی 4 شاهد به زنای آنها،هر بار به 100ضربه شلاق در ملا عام محکوم می شوند.
دلایل و شواهد این نظریه به همراه نظر برخی مفسران در لينك زير قابل دسترسي و مطالعه است:تحقيق در احكام زناكاران در قرانویرایش بوسیله کاربر 1401/03/13 09:16:03 ق.ظ
| دلیل ویرایش: edit |
سیدکاظم فرهنگ |
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
ایا مجازات سنگسار داریم؟
ما مسئله سنگسار را نپذیرفتهایم و دررساله توضیحالمسائل جلد 6 صفحه 74 الی صفحه 90 و مجله «کاوش نوین در فقه» به زبان فارسی و در مجله «الإجتهاد و التجدید» به زبان عربی به گونه مفصل مورد بررسی قرار دادهایم و در آنجا دلیل معروف سنگسار را که همه از ابوهُریره نقل کردهاند، مورد نقد و اشکال قرار دادهایم
و گفتهایم بر فرض که دلیل دیگری هم باشد، اما چون شرایطی راکه برای اجرای عمل سنگسار و شرایط مجریان آنرا حاصل ندانستیم، اجرای آنرا برخلاف موازین شرع بیان کردیم. قطع نظر از آنچه درباره سنگسار بیان شد، باید دانست فرض از آن، کشتن شخص گناهکار نیست؛ زیرا سنگهایی که به طرف او پرتاب میشود، باید سنگریزه باشد و این برای تأدیب اوست، نه کشتن وی.
ایت الله ابراهیم جناتی
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
آقای خویی برای کنار گذاشتن قول به نسخ ايات سوره نسا، فحشای مراد در این آیات را حمل بر فحشای همجنسان کرده است. اگر نسخی در کار نباشد، این التزام هم وجهی نمییابد. حتی ممکن است سوره نساء متاخر باشد از نور. اگر هم نباشد تعارضی آشکار در بین نیست که محتاج رفع تعارض با تمسک به نسخ باشد. چه بسا اشاره به مجازات فعل فحشا در آیات محل بحث از باب تکمیل و ایضاح حکم قبلی صادره در نور باشد.
به نظرم، امسکوهن فی البیوت در آیه ۱۵ نه مجازات بلکه از باب پیشگیری از عود به جرم است و فقط درباره زنان قابل اعمال بوده به دلایل اجتماعی و فرهنگی آن روزگار. اما آیه ۱۶ هر دو طرف زن و مرد در فحشا را در نظر دارد و اطلاق ضمایر و اسم اشاره مذکر به هر دوی زن و مرد از باب تغلیب و جمع بین دو جنس است. این دو آیه مجازات را تقسیم نمیکنند بلکه آیه ۱۵ علاوه بر مجازات شرعی سوره نور، حبس را برای بازداری از تکرار فعل میافزاید و آیه ۱۶ هم در حقیقت به صورت اجمال مجازات را ایذاء نامیده، و توبه و اصلاح هم برای هر دوی زن و مرد طرح شده.
سوره نساء در مقام بیان حد شرعی فحشا نیست. از دید دیگری به آن پرتو انداخته است. خانواده فرد مرتکب چه باید بکند؟ دیگران، آشنایان، همسایگان چه کنند؟ آیا راهی برای بازگشت مرتکب به دامان جامعه مومنان هست یا اینان طرد همیشگی میشوند؟ به نظرم آیه ۱۵ نقش خانواده را بیان میکند، نه حاکمیت. چون در آن دوران حبس یک مجازات نبوده، نه شرایطش بوده، نه ساختار و نهادش. پس این امساک در بیوت، میتواند ناظر به حفظ رابطه خانوادگی با فرد مرتکب و عدم اخراج او از جمع خانواده دلالت کند. شاید هم بر بازداری از تکرار فعل دلالت کند. آیه ۱۶ پس از تاکید بر ابراز انزجار از فعل ناپسند فحشا، بر پذیرندگی شخص مرتکب از سمت خداوند و اجتماع بعد از تنبه و پشیمانی دلالت دارد.
سركار خانم دكتر موسوي
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
تفسير ايات مربوط به مجازات زنا از ديگاه اقاي بازرگان
وَالـلَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا نساء:15
و از زنان [همسران] شما كساني كه كار بسيار زشتي [=شرمآوري] ميكنند، پس چهار نفر از خودتان بر آنها شاهد بگيريد. حال اگر شهادت دادند، آنها را در خانهها [ي خود] نگه داريد تا زماني كه مرگ آنان را دريابد [=مادامالعمر]، يا خدا راهي [در جهت حل مشكل] براي آنان قرار دهد. ______________
- آيات قبل دربارة احكام ارث و حدود آن، براي تحكيم نظام خانواده به عنوان واحد اجتماع بود، و اينك به آفت خانواده و راههاي مقابله با آن ميپردازد؛ از مهمترين اين آفات، اعمال بيشرمانه و زشت اخلاقي است. منظور از «نسَآئِكُمْ»، زنان شوهردار، و منظور از «يَأْتِين»، پيشامدي غيرمنتظره است. «الْفَاحِشَه» وصفي عام است كه شامل هر كار رسوا و زشت اخلاقي ميشود، اما زنا، كه البته از انواع فحشاء است، دلالت بر ثبات صفت و تكرار آن ميكند.
- كلمه «مِّنكُمْ» تصريح ميكند كه چهار شاهد بايد خودي و مورد اعتماد باشند تا راه دشمني و اتهام بيگانگان را ببندد.
جملة «فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ»، به گفته مرحوم طالقاني: «ناظر به محدود كردن و مراقبت و اصلاح آنها است، نه جدا و زنداني كردن (فَاحْبِسُوهُنَّ، فَاسجِنُوهُنَّ)، چه در اسلام محكوميت زنداني وجود ندارد، بازداشت دارد، براي منع فرار و توطئه، تا اتهامِ ثابت و حكمِ تعيين شده (غير زندان) اجرا شود و يا تبرئه گردد و يا تا زماني كه اصلاح شود و يا توبه كند، در خانهها نگهداشته شود» (تفسير پرتوي از قرآن، ج 6، ص 110).
نگهداري چنين زني در خانه ممكن است در اين روزگار خلاف حقوق بشر به نظر رسد! اما اين داوري چشم بستن بر حقوق شوهر و جامعهاي به شمار ميرود كه در معرض عوارض اين فحشاء قرار گرفتهاند. واقعيت اين است كه در مقايسه با امروز، كه در برخي جوامع، زن و مرد خيانتكار توسط شوهر كشته يا مضروب ميشوند، و يا زن خيانتكار با استيفاي مهريه طلاق داده ميشود، نگهداري آن زن در خانة خود، تا راه حلي پيدا شود، بي هيچ تنبيه و توهين، ملايمترين برخورد است. اگر امروز طلاق راه حل آسانتري به نظر ميرسد، در روزگار نزول اين آيات و فقر فراگير آن، طلاق دادن يك زن، رها كردن او به دامان فحشاء يا بيپناهي و درماندگي بود.
- گشودن راهي پيش پاي چنان زناني برحسب شرايط تفاوت ميكند؛ اگر عشق و دلدادگي درميان است، پس از مدتي فروكش نمايد و يا آن مرد با زن ديگري ازدواج كند، اگر فرزندي دارد، شايد عاطفة مادري او را منصرف نمايد. و اگر اهل ايمان است، شايد وجدانش او را به توبه آورد. در هرحال هر عاملي كه او را به چنين انحرافي كشانده برطرف گردد.
وَاللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَّحِيمًا
و آن مرداني از [نزديكان] شما كه آن [كار بسيار زشت] را ميكنند؛ 40 آندو را تنبيه كنيد. 41 پس اگر توبه و [كارشان را] اصلاح كردند، از [ملامت] آنان دست برداريد 42 كه بيگمان خدا بسيار توبهپذير مهربان است. ______________
40- «اللَّذَانَ» ضمير تثنيه مذكر (دو مرد) است كه مطابق قاعدة تغليب در زبان عربي، شامل مرد و زن هم ميشود. با اين وصف، مفاد اين آيه ميتواند هم ناظر به مرد و زني باشد كه مرتكب فحشاء شدهاند، و هم (به گفته «ابومسلم اصفهاني» از مفسرين سلف) ناظر به لواط. مفسّر نام برده شده آية قبل را نيز دربارة مساحقه (تماس شهواني زن با زن) دانسته است.
41- به گفتة مرحوم طالقاني(ره): «امر فَآذُوهُمَا براي تنبيه و آگاهي است، تا شايد اصلاح شوند و به خودآيند و شايستة برگشت به خانواده و اجتماع اسلامي گردند. چون اصلاح و توبهپذيري مختلف است، چگونگي آزردن و آزار دادن آنها در اين آيه بيان نشده است. امساك (نگهداري و محدود كردن) چنين زني در درون خانه خود براي آنها آزاري است و اگر اصلاح نشد، سخت گيري در غذا و لباس و رفتار خشن و قهرآميز، و براي چنين مردي، اهانت و تحقير و در مجامع عمومي راه ندادن و با او سخن نگفتن و داد و ستد نكردن و زدن و امثال اينها، هر چه در اصلاحش مؤثر باشد، با اختلاف در روحيات و موقعيت. نگهداري آن مرد در خانه، كه در اين آيه نيامده از اين جهت است تا اگر پيشه و كاري دارد، يا عيالمند است كارش تعطيل نشود».
42- اعراض، روي گرداندن از اشخاص است، اما با حرف اضافه «عن»، معناي اعتراض نكردن و رها کردن طرف مقابل به حال خود ميدهد.
يوسف نيز وقتي همسر زليخا پي به خيانت او و بيگناهياش برد، از او خواست از اين گناه درگذرد (يوسف 29 (12:29) - يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا...)، به همين نحو در مورد مرتکبان فحشاء، خداوند توصيه کرده است: «...اگر توبه كردند و کارشان را اصلاح نمودند، از آنان در گذريد: نساء 16 (4:16) - ... فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا... در هر دو مورد معناي «أَعْرِضْ عَنْ» صرف نظر کردن است. از آن مهمتر، در موارد متعددي که قرآن به پيامبر اسلام(ص) فرمان داده از کافران، مشرکين يا منافقين «اِعراض» کند، منظور از «اَعرِض عَنهُم»، نه روي گرداندن و ترک مسئوليت رسالت، بلکه درگير نشدن و تعرّض نکردن و به حال خود رها کردن آنان است (از جمله: نساء 63 (4:63) و 81 (4:81) ، مائده 42 (5:42) ، انعام 68 (6:68) و 106 (6:106) ، اعراف 199 (7:199) ، حجر 94 (15:94) ، اسراء 28 (17:28) ، سجده 30 (32:30) ، نجم 29 (53:29) ).
نور:3
الزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ
مرد زناکار، جز زن زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد و زن زناکار نیز جز مرد زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد و این [نکاح] بر مؤمنان حرام شده است. 5
______________
5- دو واژة فحشاء و زنا باهم تفاوتهائی دارند؛ اولی معنای عام دارد و بر هر سخن یا عمل زشت و رسوا تعلق ميگيرد، اعم از مسائل اخلاقی و شهوانی و غیر آن، اما زنا نوعی از فحشاء در روابط جنسی است که دوام و ثبات داشته باشد، یعنی کار و پیشه کسی فحشاء، و به اصطلاح زنا«کار» باشد، نه همین یک بار فریب خوردگی [ن ک: پرتوی از قرآن، مرحوم طالقانی ج 6 ص 106].
تفسير عبدالعلي بازرگان
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
شهادت بر فحشاء : ايه 15 سوره نسا
این آیه، به طورى که غالب مفسران از آن فهمیده اند، اشاره به مجازات زنان شوهردارى است که آلوده فحشاء مى شوند، نخست مى فرماید: آن کسان از زنان شما که آلوده به زنا شدند، چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شهود بر این کار دعوت کنید (وَ اللاّتی یَأْتینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ). واژه فاحشة چنان که قبلاً هم اشاره کرده ایم، در اصل، به معنى کار و یا گفتار بسیار زشت است، و اگر در مورد زنا و عمل منافى عفت، به کار مى رود، نیز به همین مناسبت است. و این کلمه در ۱۳ مورد در قرآن مجید آمده است، که گاهى در مورد زنا ، گاهى در مورد لواط و گاهى در اعمال زشت ننگین به طور کلى استعمال شده است. آن گاه مى فرماید: اگر این چهار نفر، به موضوع (زنا) گواهى دادند، آنها را در خانه ها (خود) محبوس سازید، تا مرگ آنها فرا رسد (فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتّى یَتَوَفّاهُنَّ الْمَوْتُ). دلیل بر این که آیه فوق، اشاره به زناى محصنه مى کند، علاوه بر قرینه اى که در آیه بعد است، تعبیر به مِنْ نِسائِکُمْ: از همسرانتان مى باشد; زیرا این تعبیر در مورد همسران، در قرآن مکرر وارد شده است. بنابراین، مجازات عمل منافى عفت براى زنان شوهردار در این آیه حبس ابد تعیین شده است. ولى بلافاصله مى فرماید: و یا این که خداوند راهى براى آنها قرار بدهد (أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبیلاً). بنابراین، باید مجازات حبس درباره آنها ادامه یابد، تا مرگ آنها فرا رسد، و یا این که قانون جدیدى از طرف خداوند براى آنها معین شود.
از این تعبیر، استفاده مى شود این حکم، یک حکم موقت بوده، و از همان آغاز اعلام شده است که در آینده حکم جدیدى درباره آنها نازل خواهد شد، و در آن موقع زنانى که مشمول این قانون شده اند، و هنوز در قید حیات هستند، طبعاً از زندان آزاد خواهند شد، و مجازات دیگرى نیز در مورد آنها عملى نخواهد گردید. آزادى آنها از زندان به خاطر الغاى حکم سابق است، و اما عدم اجراى مجازات جدید درباره آنها به خاطر آن است که قانون مجازات شامل مواردى که قبل از آمدن قانون انجام یافته، نمى گردد، و به این ترتیب قانون آینده هر چه باشد، راهى براى نجات این زندانیان است، ولى البته این قانون جدید شامل حال تمام کسانى که در آینده مرتکب این عمل مى شوند خواهد بود (دقت کنید).
و اما این که بعضى احتمال داده اند منظور از جمله أَوْ یَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبیلاً این است که خداوند به وسیله دستور آینده درباره سنگسار کردن این گونه افراد، راهى براى آزادى آنها گشوده است، درست نیست; چرا که هیچ گاه با تعبیر لَهُنَّ سَبیلاً: راهى به سود آنان سازگار نمى باشد، چه این که اعدام راه نجات نمى باشد. زیرا مى دانیم قانونى که بعداً در اسلام براى مرتکبین زناى محصنه، مقرر گردید، قانون رَجْم (سنگسار کردن) بود. (این قانون در احادیث پیامبر(صلى الله علیه وآله) به طور مسلّم وارد شده است، اگر چه در قرآن به آن اشاره اى نگردیده است).(۱) از آنچه در بالا گفتیم، روشن مى شود: آیه فوق هرگز نسخ نشده; زیرا نسخ در مورد احکامى است که از آغاز به صورت مطلق گفته شود، نه به صورت موقت و محدود، در حالى که آیه فوق حبس ابد را به عنوان یک حکم محدود و موقت ذکر کرده است. و اگر مشاهده مى کنیم در پاره اى از روایات تصریح شده، که آیه فوق به وسیله احکامى که درباره مجازات عمل منافى عفت وارد شده، نسخ گردیده است، منظور از آن، نسخ اصطلاحى نیست; زیرا نسخ در زبان روایات به هر گونه تقیید و تخصیص حکم گفته مى شود (دقت کنید).
ضمناً باید توجه داشت: دستور محبوس ساختن این گونه زنان در خانه ها حکمى است که از یک سو به نفع آنهاست; چرا که از محبوس ساختن در زندان هاى عمومى به مراتب بهتر است، و از سوى دیگر، تجربه نشان داده زندان هاى عمومى اثر عمیقى در آلوده شدن اجتماع دارد; زیرا این مراکز معمولاً به صورت آموزشگاه بزرگ مفاسد درمى آید که افراد مجرم در آنجا تجربیات خود را در معاشرت دائمى توأم با وقت وسیع، در اختیار یکدیگر مى گذارند. * سپس در آیه بعد، حکم زنا و عمل منافى عفت غیر محصنه را بیان مى کند، و مى فرماید: و از میان شما آن کسانى که اقدام به ارتکاب این عمل زشت مى کنند، آنها را آزار (و مجازات) کنید (وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما). گرچه در این آیه تصریحى به زناى غیر محصنه نشده، ولى از آنجا که این آیه دنبال آیه گذشته آمده، و مجازاتى که براى زنا در این آیه ذکر شده، با مجازات آیه گذشته تفاوت دارد، و از آن خفیف تر است استفاده مى شود که: این حکم درباره آن دسته از مرتکبین زنا است، که در آیه قبل داخل نبوده اند. و از آنجا که آیه قبل با قرینه اى که اشاره شد، مخصوص زناى محصنه است نتیجه مى گیریم، که این آیه حکم زناى غیر محصنه را بیان مى کند. این نکته نیز روشن است که مجازات مذکور در این آیه یک مجازات کلى است، و آیه ۲ سوره نور که حدّ زنا را یکصد تازیانه براى هر یک از طرفین بیان کرده، مى تواند، تفسیر و توضیحى براى این آیه بوده باشد، و به همین دلیل این حکم نیز نسخ نشده است. در تفسیر عیاشى از امام صادق(علیه السلام) نیز در ذیل این آیه نقل شده، که فرمود: یَعْنِى الْبِکْرُ اِذا أَتَتِ الْفاحِشَةَ الَّتِى أَتَتْها هذِهِ الثَّیِّبُ فَآذُوهُما: یعنى: منظور از این آیه مرد و زن بى همسر است، که اگر مرتکب عمل منافى عفت شوند، آنها را باید آزار داد (و مجازات کرد) .(۲) بنا بر آنچه گفتیم، کلمه اللَّذانِ اگر چه تثنیه مذکر است، منظور از آن، زن و مرد هر دو مى باشد، و به اصطلاح از باب تغلیب است.
جمعى از مفسران احتمال داده اند: این آیه درباره عمل زشت لواط بوده باشد، و آیه قبل را مربوط به مساحقه (هم جنس گرائى زنان) دانسته اند، ولى با توجه به رجوع ضمیر یَأْتِیانِها به کلمه فاحشة که در آیه قبل آمده است، استفاده مى شود که نوع عمل منافى عفت که در این آیه آمده، همانند نوعى است که در آیه قبل مى باشد. بنابراین، یکى را درباره لواط و دیگرى را درباره مساحقه دانستن، خلاف ظاهر است (اگر چه هر دو نوع در یک جنس کلى یعنى هم جنس گرائى مشترکند) بنابراین هر دو آیه درباره زنا است. از این گذشته، مى دانیم مجازات لواط در اسلام اعدام است، نه آزار رساندن و یا تازیانه زدن، و هیچ دلیلى نداریم که حکم آیه مورد بحث، نسخ شده باشد.
در پایان آیه اشاره به مسأله توبه و عفو و بخشش از این گونه گناهکاران کرده، مى فرماید: اگر آنها به راستى توبه کنند، خود را اصلاح نمایند و به جبران گذشته بپردازند، از مجازات آنها صرف نظر کنید; زیرا خداوند توبه پذیر و مهربان است (فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللّهَ کانَ تَوّاباً رَحیماً). این دستور، در حقیقت راه بازگشت را به روى این گونه خطاکاران گشوده است که در صورت توبه و اصلاح، جامعه اسلامى آنها را با آغوش باز مى پذیرد و به صورت یک عنصر طرد شده اجتماع نخواهند بود.
ولى البته (همان طور که در کتب فقهى آمده) توبه در صورتى صحیح است که قبل از ثبوت جرم در دادگاه اسلامى، و اقامه شهود، و صدور حکم دادگاه، انجام یافته باشد، و گر نه توبه اى که بعد از صدور حکم باشد، هیچگونه تأثیرى نخواهد داشت. از این حکم، ضمناً استفاده مى شود: هرگز نباید افرادى را که توبه کرده اند در برابر گناهان سابق، مورد ملامت قرار داد، جائى که حکم مجازات و حدّ شرعى، با توبه ساقط بشود، به طریق اولى باید مردم از گذشته آنها چشم بپوشند، همچنین کسانى که این حدّ درباره آنها جارى مى شود و بعد از آن توبه مى کنند، باید مشمول گذشت مسلمانان بوده باشند. * * * روش سهل و ممتنع قوانین کیفرى اسلام گاه و بى گاه به مناسبت هائى مى پرسند: چرا اسلام قوانین جزائى و کیفرى سخت و طاقت فرسائى مقرر نموده؟ مثلاً در برابر یک بار آلوده شدن به زناى محصنه در آغاز، مجازات حبس ابد، مقرر گردید و سپس مجازات اعدام تعیین شد، آیا بهتر نبود مجازات هاى ملایم ترى در برابر این گونه اعمال تعیین گردد تا تعادلى در میان جرم و کیفر برقرار شده باشد؟! ولى باید توجه داشت قوانین کیفرى اسلام گرچه ظاهراً سخت و شدید هستند، ولى در مقابل، راه اثبات جرم در اسلام به این آسانى نیست، و براى آن شرائطى تعیین شده که غالباً تا گناه علنى نشود، آن شرائط حاصل نمى گردد. مثلاً: افزایش دادن تعداد شهود به چهار نفر که در آیه فوق به آن اشاره شده، به قدرى سنگین است که فقط افراد بى باک و بى پروا ممکن است مجرم شناخته شوند، بدیهى است این چنین اشخاص باید به اشدّ مجازات گرفتار شوند، تا عبرت دیگران گردند و محیط از آلودگى گناه پاک گردد. همچنین براى شهادت شهود شرائطى تعیین شده، از قبیل رؤیت و عدم قناعت به قرائن، و هماهنگى در شهادت، و مانند آن، که اثبات جرم را سخت تر مى کند. به این ترتیب، اسلام، احتمال یک مجازات فوق العاده شدید را در برابر این گونه گناهکاران قرار داده، و همین احتمال، اگر چه ضعیف هم باشد مى تواند در روحیه غالب افراد اثر بگذارد. اما راه اثبات آن را مشکل قرار داده تا عملاً در این گونه موارد اعمال خشونت به طور وسیع انجام نگیرد، در حقیقت اسلام خواسته اثر تهدیدى این قانون کیفرى را حفظ کند، بدون این که افراد زیادى مشمول اعدام شوند. نتیجه این که: روش اسلام در تعیین مجازات و راه اثبات جرم روشى است که حداکثر تأثیر را در نجات جامعه از آلودگى به گناه دارد، در حالى که افراد مشمول این مجازات ها عملاً زیاد نیستند و به همین جهت ما از این روش به عنوان روش سهل و ممتنع تعبیر کردیم.
تفسیر نمونه ایه 15
|
|
|
|
رتبه: Advanced Member
گروه ها: Moderator, Administrators, member تاریخ عضویت: 1390/03/24 ارسالها: 1,975
تشکرها: 4 بار 29 تشکر دریافتی در 29 ارسال
|
در رابطه با آیات ۱۵ و ۱۶ سوره ی نسا، مرحوم سید محمد جواد غروی نگاه جالبی دارند. خلاصه نظرشان این است که: این دو آیه اشاره به این نکته دارد که در برخورد با فحشا (زنا و لواط) نباید مستقیم به قاضی رجوع کرد تا حد یا تعزیر جاری شود. بلکه باید تا حد امکان این موضوع را پوشش داد و افراد تادیب شوند. در واقع رجوع به قاضی آخرین مرحله است، آن هنگام که چاره ای نباشد. دلیل این رویکرد پیشگیری از رواج یافتن فحشا در جامعه است. بنابراین آیه ۱۵ توسط آیات سوره نور نسخ نشده است و این دو موضوع احکام جداگانه هستند، آیه ۱۵ نسا برای قبل از رجوع به قاضی و آیات ابتدایی سوره نور برای بعد از رجوع به قاضی میباشند.
در رابطه با آیه 15 سوره نسا: <<حکم آیه جلد واضح است و آیه مورد بحث هم به این معنی است که نباید فورا به قاضی رجوع کرد تا حد جاری سازد. بلکه واجب محتوم آنست که اینگونه زنان در خانه نگاهداری شوند، البته بعد از ثبوت زنا، تا آنکه فحشا تکرار نشود، و از این کار زشت توبه نمایند.... این حکم در جمیع منکرات جاری است. یعنی رجوع به قاضی در هر مصیبتی ، برای اجرا تعزیر و حد واجب نیست. و نیز هر شاهدی واجب نیست نزد قاضی حاضر شود و شهادت دهد. بلکه پوشاندن اینگونه عیوب و پنهان کردن گناهان مطلوب است. پس تکلیف اولیا ، نگاهداری آن دسته از زنان، در خانه هاست تا آنکه خدا مرگشان را برساند یا راهی برای نکاحشان گشوده شود.... آیا ممکن است <<جعل سبیل>> از جانب خدای عفوکننده آمرزنده، تعیین حد باشد؟! قائل به این قول، مرتکب خطائی واضح گشته است. زیرا <<حد>> برای صیانت اجتماع از انتشار فساد وضع شده، بنابراین اجرای آن نمیتواند <<راه نمودن و جعل سبیل>> برای زنان بدکار باشد. هر کسی کمترین انسی با لغت عربی یا هر لغتی داشته باشد، می داند و می فهمد که <<جعل سبیل برای زنان>> چیزی جز اعطا رحمت از سوی خدای رحمان نیست، که از این طریق، یعنی نگاه داشته شدن در خانه ها نجات می یابند. یعنی ازدواج برای شان میسر می گردد و هزینه نگاهداری در خانه از شانه ولی زن برداشته میشود، و نیز سختی ماندن در خانه و بی شوهر بودن زن پایان می گیرد.>> سید محمد جواد غروی، آدم از نظر قرآن (جلد ۳)
در رابطه با آیه 16 سوره نسا: <<این آیه بر این معنا دلالت دارد که هرگاه دو مرد مرتکب عمل قبیح شدند، اولیا آنها باید ایشان را تادیب کنند و از آنها بخواهند توبه نمایند، و اگر چنانچه توبه کرده خود را اصلاح و ترک فحشا (لواط) نمودند، از آزار دادن آنها اعراض کنید، و برای اینکه فحشا شایع نگردد، به قاضی هم مراجعه ننمایید. زیرا قاضی مامور به اجرا حد یا تعزیر است، البته بعد از ثبوت جرم، تا دائره فسوق گسترده نشود. از طرف دیگر قاضی هم باید به هر وسیله ای متشبث شود تا جرم متضمن حد و تعزیر ، نزد او ثابت نگردد. چونکه مقصود، قطع ماده فساد و عدم تکرار گناه است، نه ضرب و جلد و بردن آبرو! مگر آنکه شخص به فساد و فحشا و ارتکاب جرم بازگردد، و شبهه ای که موجب رفع حد و تعزیر گردد، باقی نماند، که در این صورت تعطیل آن جائز نیست.>> سید محمد جواد غروی، آدم از نظر قرآن (جلد ۳)
ارسالی توسط اقای امامی زاده در گروه تقرب ایتا
|
|
|
|
جهش به انجمن
شما مجاز به ارسال مطلب در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این انجمن نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این انجمن نمی باشید.